کارکرد اسلوب تاکید در رساندن معنا به مخاطب در سوره ی بقره

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

چکیده

زبان مهمترین وسیله¬ی ارتباطی بشر است که به وسيله¬ی آن معانی و مفاهيم شکل گرفته در ذهن بیان می¬شود. بیان این معانی در قالب جمله تابع مقتضای حال مخاطب است. اگر کلام جاری شده از زبان بر اساس اقتضای حال مخاطب باشد، تاثير آن بر مخاطب بيشتر است. از آنجا که قرآن کریم،کتابی سرنوشت ساز برای تمامی انسان¬ ها می¬باشد، اين موضوع در آن برجسته است. و براساس مقتضای حال مخاطب، از اسلوب¬های گوناگونی استفاده شده¬ است. یکی از این اسلوب¬ها، اسلوب تاکید است که به گونه¬های مختلفی در قرآن بکار برده شده است. در این پژوهش تلاش شده است مهمترین شيوه¬های تاکيد جمله¬ی اسمیه در سوره بقره بررسی شود. بنابراین پس از تبیین مبانی پژوهش، اسلوب¬های تاکید در سوره بقره بر اساس روش توصيفی و تحليلي مورد بررسی قرار گرفته است. يافته¬های پژوهش نشان می¬دهد که با توجه به تنوع مباحثی که در اين سوره مطرح شده، تأکید بوسیله اضافه شدن ادوات "إنّ" و "أنّ" واسلوب قصر از برجسته ترين شیوه¬های تاکيد در این سوره می¬باشد. اسلوب تاکيد دراين سوره وسیله¬ای برای تثبیت معانی در جان و قلب خواننده است تا از اين طريق معنا به عنوان عقیده¬ای راسخ و ثابت در ذهن نقش ببندد. پژوهش حاضر نشان می¬دهد که قرآن کریم برای بیان معانی تاکیدی دراین سوره از روش¬های تاکیدی متنوعی با ترکیب های متناسب استفاده کرده است و همچنین دلالت های بر آمده از تاکید به صورت هماهنگی به کار برده شده است که با دلالت های بلاغی هچون اهتمام، اختصاص، تثبیت و تقریر و ... همراه گشته است.

کلید واژه¬ها

سوره¬ی بقره، اسلوب تاکید، قرآن کریم، سبک شناسی



مقدمه

زبان قرآن ویژگی¬هایی دارد که آن را از لحاظ بلاغی از سایر سخنان متمایز می¬کند و این تمایز در، چکونگی کاربرد واژگان برای بیان معانی، جایگزینی هر لفظ در جای مناسب خود و رابطه¬ی آن با سایر اجزای جمله نمود پیدا می¬کند. قرآن کریم برای بیان معانی تأثیر گذار در ذهن مخاطب از تعبیرهای تصویری بهره برده است بنابراین اندیشه ها و مفاهیم را به صورت حسی به¬ سان تابلوهای هنری بر مخاطب عرضه کرده است. علم دلالت رابطه¬ی بین لفظ و معنا را مورد بررسی قرار می¬دهد این دانش از آنجایی که بسیاری از زبان شناسان گذشته بدان پرداخته¬اند، دانشی کهن و از آنجایی که اصول و بنیادهای آن در سال¬های آغازین قرن بیستم نگاشته شده است دانشی نوین به شمار می¬آید. این علم نقش بسزایی در فهم آیه¬های قرآن و نمایان کردن اعجاز بیاني آن و نیز استخراج و استنباط احکام شرعی دارد چرا که بررسی ظاهری جمله¬ها و ترکیب¬ها منجر به فهم نادرست تعبیرهای زبان قرآن گشته و آن را از شاهراه صحیح فهم و درک منحرف ساخته است. سوره¬ی بقره مانند دیگر سوره¬های قرآنی، جلوه¬های ویژه¬ و ویژگی¬های هنری خود را دارد. آیه¬های آن به شکلی زیبا و روشی ویژه مرتب شده، در این سوره گروه¬های مختلفی از مؤمنان، کافران و منافقان مورد خطاب قرار گرفته¬اند. این پژوهش به بررسی دلالت¬های تاکيد جمله اسمیه در سوره¬ی بقره می¬پردازد و به در پی پاسخ¬گفتن به اين پرسش است که شيوه¬ی تاکيد کلام در بیان احکام الهی و همچنین نحوه¬ی خطاب در برابر گروه¬های مختلف کفار و منافق و مؤمن چگونه است؟ برای رسیدن به پاسخ، روش تحلیل محتوا انتخاب شده است. روش کاربه اين صورت بوده است که ابتدا جمله¬های اسمیه مؤکده در سوره¬ی بقره استخراج شده است و سپس دلالت¬های جمله¬های مؤکد بر اساس مقتضای حال مخاطب بررسی شده¬ است اما به دلیل طولانی شدن بحث به ذکر مواردی بسنده می¬شود. در پی مطالعات انجام شده برای انتخاب موضوع پژوهشگر به کتاب هایی دست یافته که هر کدام به نوعی به اسلوب تاکید اشاراتی داشته¬ اند به عنوان نمونه فاضل صالح السامرائي(د.ت) در کتاب خود "معانی النحو" به بررسی مسائل نحوی و کاربرد دلالی آنها می-پردازد و محمد محمد ابوموسی(1988) در کتاب خود" البلاغة القرآنیة في تفسیر الزمخشري و أثرها في الدراسات القرآنیة" به بیان نکات بلاغی در تفسیر زمخشری و تحلیل آیات قرآن پرداخته است و عبید دراز(1986) در کتاب خود "اسالیب القصرفی القرآن الکریم و اسرارها البلاغیة" به مهمترین شیوه¬های قصر در قرآن کریم پرداخته است، از دیگر منابع مهم می¬توان به کتاب¬های تفسیری اشاره کرد و لکن هیچ کدام از این کتاب ها به صورت جداگانه به بررسی کارکرد معنایی اسلوب تاکید در سوره¬ی بقره نپرداخته¬اند.

دلالت جمله¬ی اسمیه¬ی مؤکده:

دلالت یعنی چیزی باعث شود که ذهن ما به چیز دیگری رهنمون گردد یا اینکه از علم به یک مورد، مورد دیگر حاصل آید و آن چیزی که موجب علم به دیگری می¬شود دال (لفظ) و آن چه به سبب دال به آن آگاهی می¬یابیم مدلول (معنا) نام دار. در واقع دلالت نزد دانشمندان علم لغت رابطه¬ی متبادل لفظ و معنا می¬باشد از این رو علم دلالت ((Semantic علمی است که به¬ بررسی معنا می¬پردازد. (جرجانی،2006/56)

تاکید در لغت به معنای محکم کردن عهد و پیمان و آهنگ و قصد کاری را کردن می¬باشد(ابن منظور،1977/461:3)(ابن فارس،1979،138:6) و در اصطلاح، علوی در کتاب خود الطراز، تاکید را قرارگرفتن معنا در جان خواننده بیان می¬کند و فایده¬ی آن را از بین بردن شک و شبهه قرار می¬دهد(العلوی،1914/176:2) از این مباحث می¬توان نتیجه گرفت که تاکید در لغت و اصطلاح به معنای شدت و استحکام و قرار گرفتن معنا در جان خواننده و شنونده می¬باشد.

به جمله¬ای که با اسم آغاز شده¬ باشد جمله¬ی اسمیه می¬گویند و این نوع از جمله دلالت های مختلفی دارد که بر اساس ساختار کلام تغییر می¬کند، اصلی ترین دلالت آن، دلالت ثبوت مسند بر مسندالیه می¬باشد، ازدیگر دلالت¬های آن می¬توان به دلالت اختصاص و تحقق فعل اشاره کرد. جمله¬ی اسمیه بر اساس وظایف دلالی که دارد به سه دسته¬ی جمله¬ی مثبت خبری، جمله¬ی منفی خبری، جمله¬ی اسمیه¬ی مؤکد با ادوات تاکیدی مختلف تقسیم می¬شود.

کلام به دلیل وظیفه¬ای که در رساندن خبر و قرار گرفتن آن در جان خواننده و شنونده دارد با اسالیب تاکیدی مرتبط است. علم بلاغت به هماهنگی کلام با رعایت حال مخاطب می¬پردازد، پس نتیجه می¬گیریم که اسلوب تاکید از اسالیبی است که در این علم جای می¬گیرد پس اگر ذهن مخاطب خالی از خبر باشد کلام بدون لفظ تاکیدی می¬آید و اگر مخاطب دچار شک و تردید باشد از تاکید در کلام استفاده می¬شود و اگر مخاطب منکر قضیه باشد از ادوات تاکیدی مختلفی استفاده می¬شود. قرآن کریم از تاکید به عنوان اسلوبی برای ثبوت معنا در جان و قلب خواننده و شنونده استفاده می کند تا اینکه کلام به عنوان عقیده ای راسخ در ذهن جای گیرد. علمای نحو و بلاغت و لغت هر کدام حین بررسی اسلوب تاکید به نوعی اهمیت این اسلوب را بیان کرده اند و به بررسی جوانب معنایی و دلالی و لفظی آن پرداخته اند برای نمونه علمای نحو به هنگام بحث در باب توابع، مبتدا و خبر و علمای بلاغت به هنگام نشان دادن حالات مسند و مسند الیه و بیان اسالیب قصر اهمیت این اسلوب را به وضوح نشان داده اند.

روش¬های تاکید کردن جمله¬ی اسمیه

روش¬های زیادی برای تاکید کردن یک جمله وجود دارد که عبارتند از:

1-تاکید بوسیله¬ی تکرار لفظ و معنا تاکید لفظی که با تکرار فعل و یا حرف و یا اسم صورت می¬گیرد، نمونه¬ی شاخص آن در سوره¬ی بقره تکرار حرف نفی"لا" می¬باشد و از این اسلوب به هنگام بیان تعالیم احکام طلاق، انفاق و حج استفاده شده است،مانند:﴿الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي الْحَجِّ﴾(البقرة/197)در این آیه اعمال حرام در حج بیان شده است مانند جماع، فسق و مجادله که به خاطر اهمیت و تاکید این موضوع حرف نفی "لا" سه بار تکرار شده¬است. تکرار جمله، نوع دیگری از تاکید لفظی می¬باشد که این نوع از تاکید را در آیات 4،47،122 سوره¬ی بقره می¬بینیم﴿ يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَ إِيَّايَ فَارْهَبُون﴾(البقرة/40)﴿يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ﴾(البقرة/47)﴿يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ ﴾(البقرة/122)خداوند در این آیات از قوم بنی اسرائیل می¬خواهد که نعمت¬های خداوند را بیاد آورند و همچنین آن ها را به برتری بر عالمیان آگاه می¬سازد چرا که قوم بنی اسرائیل پیمان الهی را فراموش کردند و در چنگال رنج و عذاب افتادند. به همین علت خداوند با تکرار یاد آوردن نعمت های خود می¬خواهد که آن ها را به راه راست رهنمون سازد.

همان طور که قبلاً اشاره شد نوع دیگری از تاکید، تاکید معنایی می¬باشد دراین نوع تاکید دو روش وجود دارد، تاکید بوسیله¬ی الفاظ که عبارتند از نفس، عین کلا، کلتا، کل، عامة، جمع، جمیع و ... و تاکید بوسیله¬ی تکرار مضمون جمله(الغلابینی،2010/649) نمونه¬هایی چند از این نوع تاکید در سوره¬ی بقره وجود دارد و کلمه¬ی" نفس" نقش بیشتری را ایفا می¬کند، به هنگام مورد خطاب قرار دادن قوم یهود و بیان احکام طلاق، لیکن بدلیل طولانی شدن بحث به ذکر موردی بسنده می¬¬شود،مانند:﴿و إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخاذِكُمُ الْعِجْلَ﴾(البقرة/54) لفظ "أنفس" در این آیه ظلم و ستم وارد بر قوم بنی اسرائیل را که نتیجه¬ی اعمال بد آن¬ها و مخالفت ورزی آنان از تعالیم خداوند است را تاکید می¬کند، و اما تاکید بوسیله¬ی مضمون جمله، مانند:﴿ اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْم ﴾(البقرة/255)بدرستیکه جمله¬ی "لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْم"تاکیدی است برای صفت " الْقَيُّومُ"که خداوند به آن وصف شده است چرا که قیام کامل و مطلق با غفلت سازگاری ندارد و این بدین معنا است که خداوند متعال از حکومتش و بندگانش به اندازه¬ی چشم بر هم زدنی غفلت ندارد(الزمخشری/د.ت/300:1)

2-تاکید بوسیله¬ی اضافه شدن ادوات تاکیدی تاکید بوسیله¬ی "إنّ" و "أنّ": از مهمترین معانی "إنّ" تاکید می باشد. ابن یعیش در کتاب خود مهمترین فایده¬ی"إنّ و أنّ" را تاکید مضمون جمله می¬داند(ابن یعیش،د.ت/59:8)و در شرح التصریح نیز آمده است که "إنّ و أنّ" برای تاکید نسبت بین دو جزء جمله می¬باشد و نفی شک و انکار می¬کند(الازهری،د.ت/211:1) برای "أنّ"معانی متفاوتی وجود دارد که مهمترین وظیفه¬ی آن قرار گرفتن جمله در جایگاه مفرد می¬باشد و اکثر علمای نحو بر این باورند که "أنّ" مثل "إنّ" برای تاکید بشمار می¬آید و از آنجا که علمای علم نحو اعتقاد به تساوی "إنّ" و "أنّ" در تاکید دارند ممکن است دلالاتی که برای "إنّ" به کار می¬رود برای "أنّ" هم قرار داد، با نگاهی ژرف بر کتاب-های تفسیر و بلاغت صحت این ادعا ثابت می¬شود. اما اختلافی بین "إنّ" و "أنّ" وجود دارد، در تاکید با "أنّ" حرف "لـ" مقدر است ولی در تاکید با "إنّ" حرف "لـ" مقدر نمی¬باشد(صالح السامرائی،د.ت/1:268) از لفظ "إنّ " 55 مرتبه و از" أنّ" 19 مرتبه در سوره¬ی بقره استفاده شده است و این دو لفظ بیشترین کاربرد را نسبت به دیگر ادوات تاکیدی و حتی اسالیب تاکیدی دارند. با تحلیل آیات سوره¬ی بقره برای "إنّ" و "أنّ" دلالاتی وجود دارد، از جمله: الف -دلالت بر تعلیل: دلالت برتعلیل یکی از اغراضی است که کلام با "إنّ" و "أنّ" اغاز می¬شود، زرکشی به این نکته اشاره دارد که هر جمله¬ای که با "إنّ" و "أنّ"آغاز شود افاده¬ی علت می¬کند و جوابی برای سؤال مقدر می¬باشد(الزرکشی،د.ت/406:2) در این سوره "إنّ" دلالت بر تعلیل دارد چرا که در آن احکام و تعالیم و دستورات زیادی بیان شده است و خداوند متعال بعد از صدور هر حکم آغاز کلام خود را با "إنّ" قرار می¬دهد تا علت صدور حکم را که خواه برای تشویق و یا برای برحذر نمودن بندگان باشد، بیان کند. ضمن تحلیل آیات به این نتیجه رسیده¬ شد که به کارگیری "إنّ" برای دلالت تعلیل به نسبت "أنّ" بیشتر می باشد، مانند:﴿ يا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالًا طَيِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطان إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِين﴾(البقرة/168) در این آیه "إنّ" برای تعلیل آمده است که چرا نباید از شیطان پیروی کرد در واقع دشمنی آشکار شیطان با بندگان علت پیروی نکردن از او می¬باشد. ﴿وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِير﴾(البقرة/237) در این آیه خداوند از بندگان خود می¬خواهد که ارزشهای انسانی همچون گذشت و فداکاری و ایثار را فراموش نکنند و سخن " إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِير" علت عدم فراموشی را می¬رساند و اشاره به عفو برای رضای خدا دارد(ابن عاشور،د.ت/443:2) ﴿ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذاب﴾(البقرة/165) در این آیه خداوند عذابی بسیار سخت را برای کافران در نظر می¬گیرد، ابن عاشور در تفسیر خود آمدن"أنّ" را برای تعلیل می¬داند چرا که جمع شدن تمامی قوا در خداوند علت آن عذاب هولناک می¬باشد که کافران مشاهده می¬کنند و "لـ" تعلیل در اینجا حذف شده است(ابن عاشور،د.ت/94:2) ب-دلالت بر شدت ترغیب امر و تثبیت و تقریر کلام: یکی از دلائل آغاز جمله با "إنّ" در سوره¬ی بقره تثبیت و تقریر صفات خداوند می¬باشد تا اینکه این صفات به عنوان ملکه در جان و ذهن خوانندگان نقش ببندد، مانند:﴿وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَلِيم﴾(البقرة/158) بدرستیکه در این آیه صفات خداوند همچون، شکرگذار بودن و آگاه بودن بوسیله¬ی "إنّ" تاکید شده است تا در جان خوانندگان و شنونده¬گان نقش ببندد﴿ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ‏﴾(البقرة/273) این آیه در مورد انفاق به بینوایان صحبت می¬کند و اینکه اگر منافقین بدانند که خداوند از انفاق کردن آنها حتی در امور پنهانی آگاه است رغبت و اشتیاق آنها برای این عمل افزوده می¬شود پس این صفت آگاه بودن خداوند را با "إنّ" تاکید می¬کند. ج-دلالت بر اهمیت امر: اهمیت دادن و توجه به امر از جمله دلایل تاکید کردن بوسیله "إنّ" و "أنّ" می¬باشد اما لفظ "أنّ" بیشترین جایگاه را در این نوع دلالت دارد، مانند:﴿ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيْهِ تُحْشَرُون﴾(البقرة/203) لفظ "إعملوا" بهمراه "أنّ" دلالت بر اهمیت داشتن خبر دارد، در این آیه خداوند بندگان را به تقوی دعوت می¬کند و از بی تقوایی بر حذر می¬دارد چرا که هر کس که بر این باور باشد که بازگشت به سوی خداوند است سعی در طلب رضایت او دارد(ابن عاشور،د.ت/2:208) اسلوب "أنّ" همراه با افعال "أعلموا" یا "أعلم" 15 بار در سوره¬ی بقره تکرار شده است که همه بر صفات خداوند مانند، احاطه¬ی او به تمامی امور، شنوا و بینا بودن او، بخشنده¬ بودن و بی¬نیاز بودن او و .... تاکید دارد و همه¬ی آن¬ها به نوعی دلالت به اهمیت خبر و تشویق مخاطب و یا عکس آن می-باشد. ﴿ فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ﴾(البقرة/249)این آیه امتحان خداوند از قوم بنی اسرائیل در برابر مقاومت بر تشنگی قوم بنی اسرائیل را نشان می¬دهد، در ابتدای آیه خداوند مؤمنین را بوسیله¬ی "إنّ" قبل از تمام شدن داستان مورد خطاب قرار می¬دهد تا اهمیت این آزمون را بیان کند(آلوسی،1415/561:1)

د-دلالت بر رد انکار و شک: هنگامی که خبری مورد شک و انکار قرارمی¬گیرد خبر مورد تاکید واقع می¬شود تا این شک و تردید از کلام زدوده شود تاکید بوسیله¬ی "إنّ" نسبت به"أنّ" بیشترین جایگاه را در این نوع دلالت دارد و بیشتر برای ردّ ادعاهای قوم بنی اسرائیل می¬باشد،مانند:﴿أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُون﴾(البقرة/12) آمدن حرف "إنّ"باعث از بین رفتن ادعای منافقین بر اصلاح بودن خود می¬شود و مفسد بودن آنها را بطور حتم و یقین بیان می¬کند، برای اهمیت این انکار از ادوات تاکیدی مختلفی همچون ألا، ضمیر فصل، معرفه بودن دو رکن جمله استفاده شده است﴿قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْم﴾(البقرة/247)آمدن "إنّ" ردی است برای قوم بنی اسرائیل چرا که بر این باورند که آن ها برای امر حکومت بهتر می¬باشند اما خداوند سخن آن ها را رد می¬کند و برگزیدن شدن حضرت موسی در امر حکومت را بدست خود می¬داند و خداوند است که نسبت به اصلاح امور آگاه است(آلوسی،1415/559:1) تاکید بوسیله¬ی لکنّ: لکنّ از اخوات "إنّ" می¬باشد که بر سر جمله¬ی اسمیه آورده می¬شود و فایده¬ی آن تاکید و نفی و یا ثبوت جمله¬ی قبل از خود می¬باشد(الزرکشی،د.ت/408:2) در سوره¬ی بقره در6 آیه از این اسلوب استفاده شده است، مانند:﴿ وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ عَلى‏ مُلْكِ سُلَيْمانَ وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ وَ لكِنَّ الشَّياطِينَ كَفَرُوا﴾(البقرة/102) در این آیه صفت کفر برای شیاطین و قوم یهود تاکید شده است و لیکن از حضرت سلیمان نفی شده است. تاکید بوسیله¬ی "کأنّ: "کأنّ" برای تشبیه بکار می¬رود و مرکب می¬باشد از "کاف" که افاده¬ی تشبیه و "أنّ" که افاده¬ی توکید می-کند(الازهری،د.ت/212:1) پس لفظ"کأنّ" افاده¬ی تشبیه و تاکید می¬کند. در سوره¬ی بقره از "کأنّ" فقط یکبار استفاده شده است﴿ وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ كِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لا يَعْلَمُونَ﴾ (البقرة/101) خداوند به قوم یهود خبر آمدن پیامبر را قبل از ورود آن حضرت می¬دهد و علامت و نشانه¬های آن را بیان می¬کند و لی آنها خود را به غفلت زدند بنابراین خداوند آن¬ها را تشبیه کرد به شخصی که نه¬ می¬بیند و نه می¬شنود و برای تاکید بیشتر این تشبیه از لفظ "کأنّ" استفاده می¬کند.

3-تاکید بوسیله¬ی اضافه شدن حروف اضافه همان طور که حرف "لـ" برای تاکید اثبات می¬آید حرف"بـ" زائده هم برای تاکید نفی به خبر "ما" اضافه می¬شود و زرکشی در کتاب خود به این مطلب اشاره دارد و اضافه شدن "بـ" بر خبر را از مؤکدات جمله¬ی اسمیه به شمار می¬آورد(الزرکشی،د.ت/417:2) در 9 مورد این اسلوب در سوره¬ی بقره آمده است و کاربرد بیشتر آن زمانی است که عدم غفلت خداوند از اعمال قوم یهود بیان می¬شود، مانند:﴿ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِين﴾(البقرة/8) بعد از اینکه خداوند در ابتدای سوره به ذکر صفات مومنین و کفار پرداخت سخن را به ذکر صفات منافقان انتقال می¬دهد و صفت مؤمن را از آن¬ها نفی می¬کند و به دلیل سیاق کلام حرف نفی "ما" را از بین حروف نفی انتخاب می¬کند چرا که نسبت به دیگر حروف نفی از شدت و تاکید بیشتری برخوردار است و این تاکید با اضافه شدن حرف زائده¬ی "بـ" از شدّت بیشتری برخوردار می¬شود.

4-تاکید بوسیله¬ی جمله¬ی اسمیه جمله¬ی اسمیه بر خلاف جمله¬ی فعلیه که افاده¬ی تجدد می¬کند، دلالت بر ثبات و استمرار دارد و این دو از عناصر تاکید و شدت می¬باشد، این نوع جمله بر اساس سیاق کلام در همه¬ی حالات دلالت بر تاکید اعتقاد مخاطب دارد (محمد ابوموسی،1988/418) در سوره¬ی بقره از جمله¬ی اسمیه بارها استفاده شده است و گاهی اوقات عدول و یا خارج شدن از جمله¬ی فعلیه به اسمیه به چشم می¬خورد چرا که این سوره بیشتر به بیان احکام الهی می¬پردازد و ثابت بودن این احکام بر همگان واضح است، مانند:﴿ وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَيْرٌ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ﴾(البقرة/103) این آیه به توصیف یاران قصص و اساطیر می¬پردازد که آن¬ها سعادت خود و جامعه¬ی خود را از بین بردند و اشاره دارد به اینکه با ورود خود به دین خدا از ثواب بیشتری بهره می¬بردند و جمله¬ی اسمیه دلالت بر ثبوت و استمرار این ثواب دارد. ﴿وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَياطِينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ ﴾(البقرة/14)در این آیه خداوند اختلاف سخن منافقین با مؤمنین و یاران خود را نشان می¬دهد چرا که به هنگان سخن با مؤمنین از جمله¬ی فعلیه استفاده می¬کند که دلالت بر حدوث و تجدد دارد یعنی مؤمن بودن آن¬ها امری زودگذر بوده و بر اساس مصلحت است و لی به هنگام سخن با قوم خود از جمله¬ی اسمیه استفاده می¬کند که دلالت بر ثبوت دارد و اعتقاد فاسد آنها¬ را نشان می¬دهد(البکری،1320/54)

5-تاکید بوسیله¬ی تکرار مؤکد¬ها حال مخاطب و شدت انکار و شک و تردید او نقشی مؤثر در اضافه شدن ادوات تاکیدی دارد چرا که وظیفه¬ی خبر قرار گرفتن معنا در ذهن خواننده می¬باشد، که نمونه¬های آن در سوره¬ی بقره عبارتند از: تاکید بوسیله¬ی "لام ابتداء و جمله¬ی اسمیه، که 3 مرتبه از این اسلوب برای بیان مسائل ازدواج وپاداش خداوند استفاده شده است، تاکید بوسیله¬ی "إنّ و لام ابتداء" و این نوع تاکید بیشترین جایگاه را در سوره دارد و 11 بار تکرار شده است برای تاکید مسائل مختلفی از جمله صالح بودن حضرت ابراهیم، ظالم بودن قوم یهود، دو دستگی قوم یهود و .... آمده است، تاکید بوسیله¬ی"ضمیر فصل و معرفه بودن دو رکن جمله و اضافه شدن حرف"ألا" که در 2 مورد برای بیان صفات مفسد بودن و بی خرد بودن قوم یهود به کار می¬رود چرا که آنها این صفات را به مؤمنین نسبت می¬ دادند و خداوند برای رد انکار آنها از بیشترین تاکید استفاده کرده است، مانند﴿:وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَ لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِکین﴾(البقرة/221) در این آیه خداوند ازدواج مؤمن با غیر مؤمن را حرام می¬داند و ازدواج با کنیز و برده¬ی مؤمن را بهتر از مرد و زن آزاد مشرک می¬داند و کلام خود را با تاکید بیان می¬کند تا علت عدم ازدواج با غیر مسلمان را بیان کند و نیز بندگان خود را تشویق به ازدواج با مسلمانان کند. ﴿ وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعِين﴾(البقرة/45) خداوند برای تاکید شدت و سختی یاری جستن به صبر و نماز از ادوات تاکیدی چون "إنّ و لام ابتدا" استفاده کرده است. ﴿ وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ﴾(البقرة/13)این آیه سفاهت و بی خردی حاکم بر منافقین را نشان می¬دهد ولی منافقین عکس این مطلب را باور دارند بنابراین خداوند برای رد این ادعا از ادوات تاکیدی زیادی همچون "ضمیر فصل،معرفه بودن دو رکن جمله و اضافه شدن حرف"ألا" استفاده کرده است.

6-تاکید بوسیله¬ی قصر قصر به معنای حبس و اختصاص دادن چیری به چیز دیگر به شیوه¬ای مخصوص می¬باشد و یا اینکه به اثبات حکم مذکور و نفی از غیر آن می¬پردازد(الجرجاني،1986/244) برای قصر اسلوب¬های متنوعی وجود دارد که هر کدام برای دلالت¬های خاصی بکار می¬روند از جمله قصر بوسیله¬ی"إنّما، نفی و استثناء ، ضمیر فصل، عطف و ...قصر به نسبت دیگر اسلوب های تاکید از شدت بیشتری برخوردار است چرا که دو جمله در این اسلوب تبدیل به یک جمله می¬شود(الجرجانی،د.ت/226) تبدیل دو جمله به یک جمله را در اسلوب نفی و استثناء می¬بینیم چرا که جمله¬ای واحد، متضمن معنای نفی و اثبات می¬باشد

قصر بوسیله¬ی "إنّما": از "إنّما" در امور معلوم استفاده می شود به گونه¬ای که همه از آن خبر باخبرند و احدی آن را انکار نمی-کند، در 8 مورد از "إنّما" استفاده شده است، مانند:﴿ وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُون﴾(البقرة/11) در این آیه خداوند از منافقین با اسلوب"إنمّا" به جای اسلوب نفی و استثناء"ما نحن إلّا مصلحون "حکایت می¬¬کند چرا که می¬خواهد مساله¬ی مصلح بودن آن¬ها را امری بدیهی جلوه دهد که هیچ احدی به آن شک ندارد و در حقیقت منکر به منزله¬ی غیر منکر باشد(الجرجانی،1321/274) دلالت¬های" إنّما" شامل موارد زیر می¬باشد: الف-دلالت بر قصر و بازگشت حکم به حقیقت آن: بطلیموسی در بحث در مواضع "ما" هنگامی که "إنّ" به آن اضافه می¬شود،فاید-ی آن را قصر و بازگشت حکم به حقیقت خود می داند(البطلیموسی،1980/350) مانند:﴿ وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَياطِينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ﴾(البقرة/14) در این آیه از اسلوب"إنّما" برای رد اعتقاد شیاطین استفاده شده است چرا که آن¬ها در اعتقاد منافقین به خاطر دیدارشان با مؤمنین به شک افتادند، نکته¬ی مهم در اینجا این است که این ردّ انکار به حقیقت امر نمی¬باشد چرا که منافقین کسانی هستند که بر اساس مصالحشان عمل می¬کنند و به حقیقت واحد اعتقادی ندارند و در این آیه حقیقت، از نگاه منافقین می¬باشد، این نوع دلالت بیشترین جایگاه را بین دلالت های دیگر دارد . ب-دلالت بر تعریض: تعریض به این معنا است که سخنی ذکر شود و لی معنای دیگری که از سیاق کلام بر می¬آید از آن برداشت شود(الهاشمی،1999/289) این نوع دلالت در یک آیه سوره¬ی بقره وجود دارد﴿ وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ عَلى‏ مُلْكِ سُلَيْمانَ وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ وَ لكِنَّ الشَّياطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما يُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ﴾(البقرة/102) شاهد در سخن " إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ" می¬باشد ، معنای ظاهری کلام نشان می¬دهد که یادگیری سحر و جادو برای آزمایش بندگان خداوند است و میزان اعتقاد آن¬ها را به خداوند نشان می¬دهد ولی معنای ثانوی که همان معنای اصلی می¬باشد تعریض به کسانی است که یاد دهنده¬ی سحر و جادو هستند و اینکه عمل آن¬ها منجر به گناه می¬شود(عبید دراز/1986/222) در واقع خداوند آن¬ها را بوسیله¬ی اسلوب تعریض از این عمل باز می¬دارد تا ذهن آن¬ها را برانگیزد. ج-دلالت بر شدت و تقویت تاکید: بدرستیکه که "إنّما" در جاهایی که کلام نیاز به شدت و تقویت دارد، بکار می¬رود همچنین در اموری که مخاطب از آن آگاه است و یا اینکه با علم به آن امر آن را انکار می¬کند. "إنّما" از دو جزء "إنّ" و "ما" تشکیل یافته است که هر دو برای تاکید می¬باشند و به هنگام قرار گرفتن این دو جزء در کنار هم شدت تاکید بیشتر می¬شود(لاشین،د.ت/112)مانند:﴿ فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِي شِقاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيم﴾(البقرة/137) خداوند در این آیه به اهل کتاب می¬فرماید که با از دست دادن ایمان به خدا و پیامبر اختلاف و دو گانگی بر آن¬ها چیره می¬شود و این دو گانگی را به شدت و تاکید بیان می¬کند. د-دلالت بر حصر: اکثر علمای نحو بر این باورند که "إنّما" دلالت بر حصر دارد (السیوطی،1426/192:2) مانند:﴿ فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيم﴾(البقرة/181)در این آیه خداوند گناه تغییر وصیت نامه را به تغییر دهنده¬ی آن اختصاص می¬دهد و از نویسنده¬ی وصیت و افرادی که مورد وصیت قرار می¬گیرند، ساقط می¬کند و این آیه وجود یک فرد ناظر را به هنگان نوشتن وصیت لازم می¬داند. قصر بوسیله "ما" و "إلّا": قصر بوسیله "إلّا" و و حرف نفی "ما" و یا هر حرف نفی که می¬تواند جایگزین آن شود از شایعترین روش های قصر بشمار می¬آید و در 7 مورد آمده است و دلالت های مختلفی برای آن وجود دارد از جمله:

الف-دلالت بر صدور حکمی راسخ و قاطع: از این اسلوب خداوند برای وصف امری خارق العاده چه در زمان ماضی، مضارع و یا حال استفاده می¬کند و در به تصویر کشیدن حال متکلم از آن استفاده می¬شود(عبید دراز،1986/166)مانند:﴿فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلى‏ أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ﴾ (البقرة/85) در این آیه خداوند به عذاب دردناک و ننگ در اخرت و دنیا برای قوم یهود اشاره می¬کند چرا که آنها از دستورات خداوند سزپیچی کرده¬اند و به کشتار یکدیگر پرداخته¬اند. ساختار کلام که شدت انکار و غفلت قوم یهود را نشان می¬دهد علت بکارگیری این اسلوب را در بین سایر اسلوب¬ها نشان می¬دهد. ب-دلالت بر تعریض: اصل استفاده از شیوه¬ی نفی و استثناء برای انکار امر و جهل مخاطب می¬باشد ولی گاهی اوقات برای تعریض می¬آید، مانند:﴿.َوَ لَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلاَّ أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ﴾(البقرة/267) کراهت داشتن نسبت به گرفتن مال حرام امری واضح و بدیهی است و لیکن این آیه تعریض به کسانی است که همان طور که از گرفتن مال حرام کراهت دارند نسبت به دادن مال حرام به دیگران نیز خودداری ورزند. ج-دلالت بر اختصاص و حصر: بدرستیکه "إلّا" برای اختصاص بکار می¬رود و زمانی که با "ما" همراه گردد برای اختصاص دادن صفت به ما بعد "إلّا" بکار می¬رود و از دیگران نفی می¬کند، مانند:﴿وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِين﴾(البقرة/193) در این آیه خداوند از بندگان خود می¬خواهد که با مشرکین در مبارزه باشند تا دست از فتنه بر دارند پس اگر به فتنه¬ی خود خاتمه دادند دیگر با آن¬ها در تجاوز و دشمنی نباشند چرا که دشمنی و تجاوز جز بر ستمگران روا نیست، پس تجاوز فقط به ستمگران که پافشاری بر فتنه دارند اختصاص دارد و از غیر آن¬ها سلب می¬شود. دلالت قصر بوسیله¬ی تقدیم: گاهی اوقات مسندالیه بر مسند مقدم می¬شود و این امر بدون هدف نمی¬باشد و برای دلالیلی چون اختصاص، لذت،تحقیرو...می¬باشد، برای نمونه به دلالت اختصاص اشاره می¬شود و کاربرد بیشترین این دلالت برای اختصاص دادن صفاتی همچون، رازق بودن، عالم بودن، هدایت¬گر بودن و ... به خداوند می¬باشد، و یا نفی صفاتی برای مؤمنین و اختصاص دادن آن به کافرین و یا بالعکس می¬باشد، مانند:﴿اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِساب﴾(البقرة/212) در این آیه صفت "رزاق" به خداوند اختصاص داده¬ و از غیر خداوند نفی شده است﴿قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾(البقرة/38) در این آیه مسندالیه منفی بر مسند مقدم شده ¬است و غم و ناراحتی هنگام مرگ و ترک دنیا از پیروان خداوند سلب می¬شود و به کافران اختصاص داده می¬شود.

دلالت تاکید بوسیله¬ی ضمیر فصل: از اصلی ترین دلالات ضمیر فصل، دلالت بر این است که بعد از مبتدا ، خبر می¬باشد، و لیکن ضمیر فصل برای تاکید کلامی که در آن اختصاص و قصر برای مبالغه و حقیقت می¬باشد نیز بکار می¬رود. الف-دلالت بر تاکید قصر ادعائی: گاهی مواقع ضمیر فصل برای تاکید کلامی می¬آید که در آن اختصاص و قصر برای مبالغه می-باشد، مانند:﴿أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُون﴾(البقرة/12) خداوند در این آیه صفت مفسد را به منافقین اختصاص می¬دهد چرا که مسند به صورت معرفه آمده است و با گفتن"إنّهم المفسدون" مصلح بودن منافقین رد می¬شد ولی با استفاده از ضمیر فصل"هم" به تاکید این ادعای دروغین آن¬ها کمک میشود و دلالت بر این دارد که صفت فساد به آن¬ها اختصاص دارد(ابن عاشور،د.ت/284:1) ب-دلالت بر تاکید و تقویت امر: ضمیر فصل در گاهی اوقات فقط دلالت بر تقویت و تاکید اسم قبل از خود را دارد و این دلالت زمانی می¬باشد که اسم قبل از ضمیر فصل، ضمیر باشد(حسن،1407/220)مانند:﴿ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ﴾ (البقرة/32) و ﴿ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيم﴾ (البقرة/37) بدستیکه ضمایر فصل "هو " و "أنت" در این دو آیه به تثبیت و تقویت صفات عالم بودن و حکیم بودن و توبه پذیر بودن خداوند می¬پردازد، این نوع دلالت نقشی بارزی را در بین دلالات دیگر ایفا می¬کند و بیشتر برای بیان کردن صفات خداوند از جمله عالم بودن، توبه پذیر بودن، حکیم بودن و ... بکار می¬رود. ج-دلالت بر تاکید قصر حقیقی:گاهی اوقات کلام بوسیله¬ی "أل" تعریف مؤکد می¬شود و دلالت بر قصر دارد و قرار گرفتن ضمیر فصل در جمله فقط بسبب تاکید این قصر می¬باشد﴿ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيم﴾(البقرة/37) بدرستیکه صفت توبه پذیر بودن فقط مختص به خداوند است و غیر از او تجاوز نمی¬کند و "أل" در این آیه دلالت بر قصر دارد و ضمیر فصل دلالت بر تاکید این صفت در وجود خداوند دارد.

نتیجه گیری:

جمله¬ی اسمیه به سه دسته¬ی تقسیم می¬شود: جمله¬ی اسمیه¬ی مثبت، جمله¬ی اسمیه¬ی منفی، جمله¬ی اسمیه¬ی مؤکد. در سوره ی بقره جمله¬ی اسمیه¬ی مؤکد بعد از جمله¬ی اسمیه¬ی مثبت از بیشترین جایگاه برخودار است و تقریبا 30 درصد از جمله¬ی اسمیه¬ی در سوره-ی بقره مؤکد می¬باشد و این به دلیل موضوعاتی است که در این سوره بیان می¬شود از جمله صدورتعالیم الهی شامل احکام حج، طلاق، سفر و...و همچنین مورد خطاب قرار دادن قوم بهانه جوی یهود که نیاز به استفاده از جملات تاکیدی را ثابت می¬کند.

اسلوب تاکید درسوره¬ی بقره برای دلالت های مختلفی همچون اختصاص، رد انکار، تقویت و اهمیت امر می¬آید.

تاکید بوسیله "إنّ در 55 مورد و "أنّ" در 19 مورد بیشترین جایگاه را در بین اسلوب¬های دیگر دارند و برای دلالت هایی همچون تعلیل، شدت ترغیب امر، تقویت و تثبیت کلام، ردّ انکار استفاده شده است، ولی در تاکید بوسیله¬ی "إنّ" دلالت بر تعلیل بیشترین نقش را در بین دلالات دیگر ایفا می¬کند چرا که این سوره مملوء از احکام و دستورات الهی می¬باشد و خداوند بعد از صدور هر حکم خواه تحذیر باشد و یا ترغیب کلام خود را با "إنّ" آغاز می¬کند تا علت آن حکم بیان شود. اسلوب "أنّ" همراه با افعال "أعلموا" یا "أعلم" 15 بار در سوره¬ی بقره تکرار شده است که همه بر صفات خداوند مانند، احاطه¬ی او به تمامی امور، شنوا و بینا بودن او، بخشنده¬ بودن و بی¬نیاز بودن او و .... تاکید دارد و همه¬ی آن¬ها به نوعی دلالت به اهمیت خبر و تشویق مخاطب و یا عکس آن می¬باشد. تاکید بوسیله¬ی "لام ابتداء و جمله¬ی اسمیه، که 3 مرتبه از این اسلوب برای بیان مسائل ازدواج استفاده شده است، تاکید بوسیله¬ی "إنّ و لام ابتداء" و این نوع تاکید بیشترین جایگاه را در سوره دارد و 11 بار تکرار شده است برای تاکید مسائل مختلفی از جمله صالح بودن حضرت ابراهیم، ظالم بودن قوم یهود، در اختلاف بودن قوم یهود و .... آمده است، تاکید بوسیله¬ی"ضمیر فصل و معرفه بودن دو رکن جمله و اضافه شدن حرف"ألا" که در 2 مورد برای بیان صفات مفسد بودن و بی خرد بودن قوم یهود به کار می¬رود چرا که آنها این صفات را به مؤمنین نسبت می¬ دادند و خداوند برای رد انکار آنها از بیشترین تاکید استفاده کرده است. اسلوب قصر شدیترین نوع تاکید می¬باشد چرا که شیوه¬ی نفی و استثناء که در آن دو جمله تبدیل به یک جمله می¬شود ، در این اسلوب جای می¬گیرد و خداوند از این روش هنگامی که به وصف امری خارق العاده می¬پردازد چه در گذشته و یا حال و آینده باشد و دلالت های آن شامل: دلالت بر صادر شدن حکمی راسخ و قاطع،دلالت بر تعریض، دلالت بر حصر و اختصاص،دلالت بر تاکید و تقریر و در آیاتی از این اسلوب استفاده میشود که محل انکار و شک قرار می¬گیرند، مانند آیاتی که قوم یهود را مورد خطاب قرار می¬دهد.

در 8 مورد از "إنّما" استفاده شده است و دلالت های زیادی برای این اسلوب در سوره آمده است، مانند: دلالت بر تعریض، دلالت بر شدت تاکید و تقویت آن، دلالت بر قصر و بازگشت امر به حقیقت آن و از این نوع دلالت نسبت به دیگر دلالات بیشتر استفاده شده است . در 6 مورد از اسلوب نفی و استثناء استفاده شده است از این اسلوب خداوند برای وصف امری خارق العاده چه در زمان ماضی، مضارع و یا حال استفاده می¬کند و در به تصویر کشیدن حال متکلم از آن استفاده می¬شود و از این نوع اسلوب در مواضعی مانند شدید بودن انکار و جهل قوم یهود به یگانگی خداوند و بیان آگاهی خداوند به تمامی امور می¬باشد.


منابع

قرآن کریم

ابن عاشور، محمد بن طاهر(د.ت) تفسیر التحریر و التنویر، بدون مکان نشر.

ابن فارس، أبي الحسين أحمد بن فارس بن زکريا (1979) معجم مقاييس اللغة، بغداد: دار الفکر

ابن منظور، أبوالفضل جمال الدين محمد بن مکرم (1997) لسان العرب، بيروت: دار صادر

ابن يعيش، موفق الدين يعيش بن علي(د.ت) شرح المفصل، بيروت: عالم الکتب

الأزهري، خالد بن عبدالله(د.ت) شرح التصریح علی التوضیح أو التصریح بمضمون التوضیح في النحو، تحقیق: محمد باسل عیون السود، بیروت: دار الکتب العلمیّة.

آلوسي، سید محمود(1415)روح المعاني في تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: عبد الباري عطیّة، بیروت: دار الکتب

البطلیموسي، أبو محمد عبدالله ین محمد بن السید(1980)الحلل في إصلاح الخلل في شرح الجمل، تحقیق: سعید عبدالکریم مسعودي، بغداد: دار الرشید للنشر.

البکري، محمد تاج الدین أبی الحسن (1320) تسهیل السبیل في فهم معانی التنزیل، بغداد: مکتبة الأوقاف ببغداد.

الجرجانی، علی بن محمد بن علی، (2006). التعریفات. دار البیضاء.

الجرجاني، أبوبکر عبدالقاهر بن الرحمن الجرجاني(1321) دلائل الإعجاز ، القاهره: مکتبة الخانجي.

الجرجاني، السيد الشريف أبوالحسن علي بن محمد بن علي(1986) التعريفات، بغداد

الجرجاني، علي بن محمد(د.ت)حاشیة السید الشریف علی شرح الرضي علی الکافیّة لابن حاجب، مکتبة جامعة ملک مسعود قسم المخطوطات

حسن، عباس( 2007) النحو الوافي، ط1، بيروت : مکتب المحمدي.

زرکشي، محمدبن عبدالله (د.ت) البرهان في علوم القرآن، دارالإحیاء الکتب العربية.

الزمخشري، أبوالقاسم جارالله محمود بن عمر الزمخشري الخوارزمي (د.ت)المفصل في علم العربیة، القاهرة: مطبعة أورنالد.

السیوطي، جلال الدین عبد الرحمن بن أبي بکر(1426) الإتقان في علوم القرآن، المدینة.

صالح السامرائي،فاضل(د.ت) معاني النحو، القاهرة: شرکة العاتک لصناعة الکتاب.

عبید دراز، صباح(1986) اسالیب القصر في القرآن الکریم و أسرارها البلاغیّة،ط1،مصر: مطبعة الأمانة.

العلوي، يحيي بن حمزة بن علي بن إبراهيم (1914) الطراز المتضمن لأسرار البلاغة و علوم حقائق الإعجاز، بيروت: دار الکتب العلمية.

غلابیني، مصطفی(2010)جامع الدروس العربیّة، بیروت: مکتبة العصریّة.

لاشین، عبدالفتاح(د.ت) التراکیب النحویّة من الوجهة البلاغیّة عند عبدالقاهر، دار المرین: ریاض.

محمد أبوموسی،محمد(1988) البلاغة القرآنیة في تفسیر الزمخشري و أثرها في الدراسات القرآنیّة، القاهرة: مکتبة وهبة.

الهاشمي،أحمد(1999) جواهر البلاغة في المعاني و البیان و البدیع، بیروت: المکتبة العصریّة.