وجوه اعجاز قرآن در ترسیم روابط فردی و اجتماعی مطلوب برای انسان

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

چکیده

قرآن کریم حقیقتی آسمانی است که برای هدایت همه جانبه انسان در مسیر سعادت دنیا و آخرت نازل شده است، لذا کتابی جامع برای همه مردم در تمامی اعصار می‌باشد که به تمامی جوانب زندگی انسانی توجه وافر داشته است. اگرچه در طول زمان به جنبه های مختلف علمی این کتاب توجه شده، اما همچنان برخی از وجوه اعجاز آن ناشناخته مانده است، همچون اعجاز قرآن در ترسیم روابط فردی و اجتماعی مطلوب برای انسان که از جمله وجوه اعجاز در حوزه علوم انسانی، جامعه شناسی و روانشناسی است. این پژوهش درصدد تبیین و ترسیم و ارائه نظام مذکور به عنوان یکی از وجوه اعجاز این کتاب آسمانی در روابط فردی و اجتماعی در جامعه می‌باشد. برای رسیدن به این مهم نوشتار حاضر به سه بخش: مفهوم شناسی اعجاز، تبیین ماهیت روابط فردی و اجتماعی و در نهایت تبیین ماهیت اعجاز گونه قرآن کریم در ترسیم روابط فردی و اجتماعی مطلوب در چارچوب یک نظام مدوّن، تقسیم شده است. نتایج این پژوهش بیانگر آن است که اگر افراد براساس نظام قرآنی رفتار و در سایه آن، هنجارها را رعایت کنند، می توان جامعه ای ایده آل در حوزه نظام خانواده و اجتماع ترسیم نمود.

کلید واژگان

اعجاز، اعجاز قرآن در علوم جامعه شناسی و روانشناسی، Social miracle روابط فردی، Social Communication


مقدمه

خداوند هنگامی که حکمت خود را بر زمین گستراند، سعادت دنیوی و اخروی انسان را در قالب کتابی نازل ساخت که آن را قرآن نامید، این هدایت نامه بزرگ الهی جامع تمام نیازهای بشر بوده و مربوط به همه ادوار و اعصار می‌باشد و تمامی ابعاد زندگی انسان اعم از مسائل فردی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... را شامل می‌گردد لذا با پیشرفت علم، بشر به جنبه های اعجاز علمی در علومی چون: علوم طبیعی، زیستی و... بیش از پیش دست یافته است، اما باید متذکر شد در باب مسائل فردی و روابط اجتماعی قرآن کریم ارائه دهنده نظام و راهکاری برای داشتن روابط سالم، خالی از فساد و نابهنجاری‌ها می‌باشد که این خود نمایانگر اعجاز قرآن در علم جامعه شناسی و روانشناسی است چراکه جامعه شناسان و روانشناسان به بیان مسائلی پرداخته اند که در این کتاب در قرن های پیش و حتی در برهه‌ای که جامعه آن زمان در جاهلیت محض بود، بدان پرداخته و این در حالی بود که قرآن کریم ارائه دهنده یک نظام جامع برای داشتن روابط صحیح در خانواده و اجتماع در آن شرایط می‌باشد.بر این اساس باید یادآور شد پژوهش‌های پیشین به بیان موردی این مهم پرداخته اند اما وجه نوآوری و ممتاز و آنچه مولفین همواره درصدد بررسی آن هستند ارائه این نظام جامع در دو حوزه فردی و اجتماعی می‌باشد.


1. مفهوم شناسی اعجاز

اعجاز از ماده «عجز» است و چند معنا برای آن ذکر شده است: الف: ضعف و ناتوانی: أَعْجَزَنِي‏ فلان إذا عجزت‏ عن طلبه و إدراكه‏ (جوهری:1376، ج۳، ۸۸۳؛ فراهیدی :1409،ج۱، ۲۱۵). ب: درنگ کردن و تأخیر داشتن: واژه عجز- در سخن معمولى اسمى است براى كوتاهى كردن از انجام كار و نقطه مقابل قدرت و توانايى است (راغب اصفهانی:1374،ج۲، ۵۵۳). ج: پایان و مؤخر چیزی(جوهری:1376، ج۳،۸۸۳ ؛ ابن‌فارس، ج۴، ۲۳۳؛ راغب اصفهانی:1374، ج۲،۵۵۳). د: فوت و از دست رفتن (طریحی:1375، ج۴، ۱۲۴). با توجه به این معانی می توان گفت معنای اصلی ماده عجز «ضعف» است و معانی دیگر به آن باز می‌گردند، به این معنا که، معانی دیگر سبب یا نتیجه ضعف می‌باشند. واژه اعجاز، از باب إفعال و به معنای ناتوان کردن است زیرا آورنده معجزه دیگران را از آوردن مثل آن ناتوان می کند و ضعف آنان را برای انجام آن آشکار می سازد. صاحب نظران علوم قرآن در تعریف اصطلاحی معجزه آورده اند: «المعجزه امر خارق للعاده، مقرون بالتحدی، سالم عن المعارضه» معجزه امر خارق العاده‌ای است همراه با تحدی که معارضه ای ندارد. (سیوطی:بی تا، ج4،3) همچنین آیت الله معرفت معجزه را اینگونه تعریف می‌کند که: خداوند این امر خارق العاده را به دست انبیاء بوجود آورد تا دلیلی برای صدق نبوت آنان باشد.(معرفت: 1386، ج4، 23) در اصطلاح دانشمندان علم «كلام»، اعجاز عبارت از اين است: كسى كه مقامى را از ناحيه خداوند براى خود ادعا مى‏كند، بايد به عنوان گواه بر صدق گفتارش عملى را انجام دهد كه به ظاهر بر خلاف قوانين خلقت و خارج از مسير عادى و طبيعى است و ديگران از انجام دادن آن عمل عاجز و ناتوان هستند، اين چنين عمل خارق العاده‏اى را «معجزه» و انجام دادن آن عمل را «اعجاز» مى‏نامند. (خویی:بی تا،52) لذا در تعاریف فوق سه نکته جریان دارد: الف) پدیده های خارق العاده ای وجود دارند که از راه اسباب و علل طبیعی بوجود نمی‌آیند. (آقایی:1390، 78) ب) برخی از این علل خارق عادت تنها با اذن و اراده الهی رخ می‌دهند. ج) در صورتی که این امور خارق عادت از جانب نبی ظاهر گردد، معجزه نام دارد.

1-1. بررسی ابعاد اعجاز در قرآن

آنچه باید در ابتدا متذکر شد اعجاز قرآن محدود به وجه و بعد خاصی نیست بلکه هر چه زمان می‌گذرد گستره‌ی اعجاز وسیع تر و با پیشرفت علم اندیشمندان به ابعاد بیشتری از اعجاز آن دست پیدا می‌کنند. اعجاز قرآن شامل دو بعد لفظی و معنوی می‌باشد: اعجاز لفظی ناظر به آنچه مربوط به لفط و جنبه‏هاى لفظى و عبارات به كار رفته و ظرافت‏ها ونكته‏هاى بلاغى اعم از: چگونگی چینش و ترکیب کلمات، بافت موسیقایی آن و نکات بلاغی چون استعاره، کنایه و تشبیه شامل میگردد. چنانکه آیه 44 سوره مبارکه هود از بلیغ‌ترین آیات قرآن است که دارای بیست صنعت ادبی اعم از ترادف، تضاد، تناسب، استعاره، مجاز و... می‌باشد: «وَ قِيلَ يا أَرْضُ ابْلَعِي ماءَكِ وَ يا سَماءُ أَقْلِعِي وَ غِيضَ الْماءُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَ قِيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» و گفته شد: «اى زمين، آبت را فرو بر! و اى آسمان، خوددارى كن! و آب فرو نشست و كار پايان يافت و (كشتى) بر (دامنه كوه) جودى، پهلو گرفت؛ و (در اين هنگام،) گفته شد:» دور باد قوم ستمگر (از سعادت و نجات و رحمت خدا!) اعجاز معنوی که بارزترین وجه آن اعجاز علمی آیات می‌باشد، نوعی رازگویی علمی آیات است که در زمان نزول آیات کسی از آن اطلاع نداشت بلکه مدت ها پس از نزول آیه دانشمندان آن را کشف کردند. (رضایی اصفهانی:1389 ،28) از دیگرموارد اعجاز معنوی، خبر دادن از غیب می باشد که خود شامل: گذشته و آینده میشود را شامل می‌شود: خبر از شکست رومیان «غُلِبَتِ الرُّومُ .فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ». (روم:1-2) نقل قصص و سرگذشت پیشینیان: «وكُلاًّ نَقُصُّ عَلَيكَ مِن اَنباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ وجاءَكَ فى هـذِهِ الحَقُّ ومَوعِظَةٌ وذِكرى لِلمُؤمِنين»: ما از هر يك از سرگذشتهاى انبيا براى تو بازگو كرديم تا به وسيله آن قلبت را آرامش بخشيم (و اراده‌ات قوى گردد) و در اين (اخبار و سرگذشتها) براى تو حق و براى مؤمنان موعظه و تذكر آمده است». (هود: 11-12) در باب اعجاز تشریعی باید گفت: قرآن کتاب شریعت و آیینی است که برای اداره¬ی امور زندگی مادی، معنوی و هدایتی بشر در راستای تأمین مصالح دنیوی و اخروی انسان‌‌ها، نازل شده که در عالم، بی¬نظیر و در نهایت اعجاز می¬باشد معتقدان به اعجاز تشریعی فهم¬های مختلفی از این اعجاز داشته و تعاریف گوناگونی درباره¬ی آن ارائه داده¬اند. برخی خاصیتی مثل تضاد و تناقض نداشتن و استحکام معنایی را اعجاز تشریعی دانسته و برخی از جهت نوآوری¬های مفاهیم دینی می¬دانند؛ بدین معنا كه قرآن، در دو بخش معارف و احكام راهی پیموده كه تا آن روز، بشریت بدان راه نیافته بود و برای ابدیت نیز بدون راهنمایی دین، دست¬یابی به آن امكان¬پذیر نیست؛ (معرفت ، ج6، ص213-214) و بعضی تنها جنبه¬ی دستورالعملی و قانون¬گذاری قرآن را اعجاز تشریعی می¬دانند. (دائره المعارف بزرگ قرآن کریم، مدخل اعجاز قرآن، ذیل تشریع) دانشمندان علوم قرآنی در طی زمان به دیگر اعجازات نیز اشاره داشته‌اند چنانکه راغب اصفهانی معجزه را به دو نوع حسی و عقلی تقسیم می‌کند. اعجاز حسی چون ناقه صالح، عصای موسی، آتش ابراهیم، طوفان نوح و... برای همگان قابل درک است ولی معجزات عقلی به چشم نمی‌آید و همگان قادر به درک آن نیستند معجزاتی از قبیل:اخبار غیبی و بیان حقایق علوم که بدون تحصیل حاصل می‌شود حال امکان اشتباه میان معجزه حقیقی و اموری نظیر جادوگری وجود دارد که جز عالمان به این امور نوعا کسی قادر به تشخیص آن را نیست. درک معجزه عقلی جز برای عقول برتر و اندیشه های دقیق امکان پذیر نیست. لذا خداوند برای مشرکان و معاندان اکثر معجزات انبیاء را از نوع حسی برانگیخت اما برای امت اسلامی که به بلوغ و رشد فکری رسیده بودند را از نوع معجزات عقلی قرار داد. (حسن زاده:1386، 97)

2. ماهیت و چیستی روابط فردی و اجتماعی

در تعریف لغوی رابطه آمده است؛ هر نوع وابستگی و ارتباط که میان دو یا چند چیز وجود دارد. همچنین تأثیر و نفوذی که یک چیز در دیگری داشته باشد را رابطه می‌گویند. (شعاری نژاد:1375 ،345) در حوزه جامعه‌شناسی، اصطلاح رابطه اجتماعی برای ترسیم شرایطی به کار می‌رود که دو یا چند نفر در رفتاری مشارکت دارند که در چارچوب آن، هر یک از آنان رفتار دیگری را به طرز معناداری به حساب می‌آورد. در نتیجه رفتار مذکور برهمین اساس جهت‌گیری می‌شوند. (ماکس:1374، 31) مفهوم رابطه اجتماعی در جامعه‌شناسی ماکس وبر از مفاهیم اساسی است.(فروید:1368، 132) او در کتاب "مفاهیم اساسی جامعه‌شناسی" مفهوم رابطه اجتماعی را شرح داده است. از نظر وبر مهم‌ترین شکل رفتار اجتماعی همان رفتار دوجانبه اجتماعی است که رابطه اجتماعی نامیده می‌شود و به عقیده وی بررسی آن مضمون اصلی جامعه‌شناسی است. (ماکس:1371، 19) لازم به ذکر است که واژه "Social Communication" به معنی "ارتباط اجتماعی"، که در برخی کتب به رابطه اجتماعی ترجمه شده است، اصطلاحی است کلی که از آن برای بیان تمامی اشکال روابط اجتماعی با مشارکت آگاهانه افراد یا گروه‌ها استفاده می‌شود و وسایل ارتباط اجتماعی، علامات، حرکات، نمادها، سخن و غیره و صور مربوط به زبان و هر بیان معنی‌دار را دربر می‌گیرد.(آلن:1370، 344) رفتار اجتماعی بن‌مایه اصلی همه‌گونه روابط اجتماعی است و بدون حداقلی از ارتباط دوجانبه، رابطه اجتماعی وجود نخواهد داشت. بنابراین روابط اجتماعی کاملا و منحصراٌ وابسته به احتمال وجود کنش اجتماعی است که تا حدی از نظر معنایی قابل درک باشند.( دایرةالمعارف تطبیقی علوم اجتماعی:1377 ،28) محتوای چنین ارتباطی می‌تواند بسیار متنوع باشد و مثلاٌ کشمکش یا دوستی، وفاداری، جاذبه جنسی، مبادله اقتصادی و خصومت را شامل شود. علاوه بر این، محتوای مزبور می‌تواند به صورت؛ انجام، انکار، طفره رفتن یا هرنوع رقابت یا عضویت در یک گروه یا طبقه را نیز دربر گیرد. (ماکس:1374، 31) تردیدی نیست که انسان موجودی اجتماعی است و در جمع زندگی می کند، لذا انسان متمدن و مدنی بالطبع است، گروهی انسان‌ها را متمدن بالطبع می دانند و می گویند انسان دارای طبیعت تمدن گراست و از این روست که وی طالب زندگی جمعی است. وی موجودی است که نیازمند روابط اجتماعی است و بدون حضور در اجتماع هیچ گاه از عهده پاسخگوئی به نیازهای متنوع زندگی خویش بر نمی آید. طبیعی است که پذیرفتن هر محیط و اجتماعی به معنای متعهد شدن نسبت به شرایط و مقررات ویژه آن محیط است. زندگی اجتماعی نیز بر محور اصول و آداب و قوانین و روابطی تنظیم شده است، موضوع جامعه شناسی عبارت است از بررسی جامعه انسانی که محصول تجمع افراد و عمل متقابل انسان‌هاست که با یکدیگر زندگی و معاشرت می کنند و در راه رسیدن به هدف مشترک با یکدیگر ارتباط و همکاری دارند.)تقوی: 1379 ،1) یکی از رشته های تخصصی جامعه شناسی، جامعه شناسی خانواده است، این نهاد بشری و ابتدایی ترین و کوچک ترین جامعه، خانواده می باشد. از منظر جامعه شناسی و تاریخ، این نهاد همیشه توجه متفکرین و پژوهشگران را به خود جلب کرده است؛ چون خانواده به عنوان اولین آموزشگاه بر چگونگی شخصیت روانی، اجتماعی بیشترین تاثیر را اولا بر چگونگی شخصیت روانی و اجتماعی و نوع رابطه با فرزندان دارد، ثانیا به طور غیرمستقیم جامعه را متأثر از نوع روابط و فرهنگ خود می کند. لذا توجه به سلامت و چگونگی فضای فکری خانواده از اهمیت بسیاری برخوردار خواهد بود(منادی:1385، 15-14) بنابراین می‌توان گفت در بین تمامی نهادها و سازمان‌های اجتماعی خانواده نقش و اهمیتی بسزا دارد که تمامی آنان در باب سازمان جامعه اندیشیده ‌اند و بر خانواده و اهمیت حیاتی آن نیز تاکید ورزیده اند.(ساروخانی:1385، 11) جامعه شناسی خانواده در کنار بررسی روابط درون خانواده (اعم از روابط بین والدین، فرزندان، فرزندان با هم و زوجین با یکدیگر) به روابط میان خانواده و جامعه، نقش خانواده در نظارت اجتماعی، قدرت و سرنوشت اجتماعی اشاره دارد. (سگالن:1377، 19) نهاد خانواده و کارکردهای آن از دیرباز از سوی ادیان، مکاتب و فرهنگ های مختلف، مورد توجه قرارگرفته است. این نهاد تأثیرگذار در اسلام نیز از جایگاه والایی برخوردار بوده و به آن توجه ویژه ای شده است. در اسلام خانواده یکی از نهادهای زیربنایی بنیاد هستی و از ساختارهای اصلی جامعه اسلامی به شمار می آید که همگام با دیگر ساختارهای جامعه در راه تحقق اهداف انسان، به عنوان خلیفه و جانشین خداوند، گام برمی دارد. از دیدگاه آموزه های دینی، خانواده سنگ بنای جامعه است که فرد را به جامعه و نسل ها را به یکدیگر مرتبط می سازد (چراغی کوتیانی:1388، 35-34) .

3. اعجاز قرآن در ترسیم روابط اجتماعی مطلوب برای انسان

اسلام نیز به عنوان دینی که پاسخگوی نیازهای ضروری روحی و جسمی انسان ها در تمام عصرها و مکان هاست، نه تنها روابط سازنده اجتماعی را مورد تأیید قرار داده و امضاء کرده است بلکه با پایه گذاری برخی از اصول در روابط اجتماعی اهمیت آنها را به جامعه ایمانی گوشزد کرده است. چنانکه در سوره مبارکه حجرات آیه 13 می فرماید :« يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ» . ای مردم! شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را ملتها و قبیله ها قرار دادیم تا به این وسیله یکدیگر را بازشناسید (نه اینکه به این وسیله بر یکدیگر تفاخر کنید) هماناگرامی ترین شما نزدخداوند متقی ترین شماست. در این آیه کریمه ضمن یک دستور اخلاقی، به فلسفه اجتماعی آفرینش خاص انسان اشاره می کند به این بیان که انسان به گونه ای آفریده شده که به صورت گروههای مختلف ملی و قبیله ای درآمده است، با انتساب به ملیتها و قبیله ها بازشناسی یکدیگر که شرط قطعی زندگی اجتماعی است صورت می گیرد، یعنی اگر این انتسابها که از جهتی وجه اشتراک افراد و از جهتی وجه افتراق افراد است نبود، بازشناسی ناممکن بود و در نتیجه زندگی اجتماعی که بر اساس روابط انسانها با یکدیگر است امکان پذیر نبود. در آیه دیگر، در سوره فرقان آیه 54 می فرماید: «وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كانَ رَبُّكَ قَدِيرا»؛ اوست که از آب، بشری آفرید و آن بشر را به صورت نسبها (رابطه های نسبی) و خویشاوندی دامادی (رابطه های سببی) قرار داد. این آیه کریمه نیز روابط نسبی و سببی را که مایه پیوند افراد با یکدیگر و پایه بازشناسی آنها از یکدیگر است، به عنوان طرحی که در متن خلقت برای حکمت و غایتی کلی قرار داده شده عنوان نموده است حال با توجه به آموزه‌های وحیانی، قرآن درباره روابط اجتماعی می توان دو دسته احکام سلبی و ایجابی را مورد بررسی قرار داد. به این معنا که برخی از این آداب متوجه ترک برخی از رفتارهاست و برخی دیگر نیز رفتارهایی است که می بایست به عنوان رفتارهای درست و سالم مورد توجه قرارگرفته و بر آن اهتمام ورزیده شود. ناگفته پیداست قرآن نسبت به روابط اجتماعی و فردی افراد بی‌توجه نبوده تا جایی که یک نظام و قوانین خاصی را برای روابط افراد اعم از: رفتار نیکو، عدالت، سخن نیک و رفتار نیک داشتن با مردم و اقشار محروم، حفظ شخصیت و آبروی افراد، ادای امانت به افراد، اجازه خواستن از صاحب خانه در جامعه و اجازه خواستن پیش از ورود به حریم خصوصی دیگران و... ارائه داده است که در ادامه به این مهم پرداخته خواهد شد. اجتماعی بودن انسان مقتضی این است که روابط خود را با دیگری بشناسد و به درستی سامان دهد. بخش بزرگی از احکام و قوانین عقلانی و آموزه های اخلاقی به حوزه رفتار اجتماعی و چگونگی ارتباطات بشری و ساماندهی آن، بازمی گردد. اسلام به عنوان دین و سبک زندگی بشر، به این مهم توجه ویژه ای مبذول داشته است و راهکارهایی برای آن ارائه داده است تا افراد با گذشت زمان های طولانی بتواند از آن استفاده کند و در زندگی خود آن را بکار گیرد. بنابراین، روابط سالم اجتماعی، به عنوان یک عامل رهایی از خسران و دست یابی به رستگاری در محور آموزه های قرآنی قرار می گیرد و معاشرت با دیگران از جایگاه مهم و اساسی در زندگی بشر برخوردار می شود. اعجاز اجتماعی قرآن را به لحاظ مفهومی می بایست در ساختار قرآنی‌اش تعریف نمود، ساختاری که شامل مباحث و اصولی می‌شود که به طور عمده ناظر به حیات اجتماعی انسان گدشته، حال و آینده است و اساسا باتوجه به کاربست آن در دو بعد نظر و عمل، سعادت انسانی تامین و تنها با پیمودن چنین مسیری بهشت دست یافتنی و عاقبت بشر ترسیمی عادلانه ومعقول دارد. (آقایی:1390، 81) لذا قوانینی که قرآن کریم معرفی می‌کند محدود به هیچ زمان و عصری نیست و برای اداره جهان کافی است. اگر نقش تاریخی قرآن در تحول اخلاقی در زمان نزول قرآن را نسبت به جامعه قبل از نزول در نظر گرفته شود، جنبه اعجاز آن آشکار خواهد شد. (حق‌پناه،عبادی:1390، 26) چراکه این کتاب مقدس قوانین و نظامی را ارائه داد که در زمان جاهلیت چنین نظامی برقرار نبود، که تا زمان حال نیز همچنان ادامه دارد و تمامی افراد می‌توانند روابط اجتماعی خود را در جامعه در برخورد باشرایط مختلف با آن هماهنگ سازند و مطابق با آن عمل کنند. در زیر به بررسی برخی از آیات پرداخته شده است:

3-1. ترسیم روابط ایجابی در حوزه اجتماع

رعایت هنجارهای رفتاری و اخلاقی از اصولی است که خداوند در آموزه های قرآنی به عنوان آداب معاشرت از آن یاد کرده و بدان توجه داده است به این معنا که انسانهای مومن در روابط خود باید این رفتارها را انجام و در رعلیت آن کوشا باشند.

3-1-1. تعدیل در برخورد با مردم بدون در نظر گرفتن اعتقادات آنان

به سبب اهميت عدالت و بررسي آن در جهت پي‌بردن به توازن و تعادل و تناسب خلقت جهان و نيز پي‌بردن به صفت حق تعالي، جهت شناخت هر چه بيشتر ذات پاكش، بارها به اين مطلب تأكيد شده است: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى‏ أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقيراً فَاللَّهُ أَوْلى‏ بِهِما فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى‏ أَنْ تَعْدِلُوا وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً (نساء:125) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! كاملًا قيام به عدالت كنيد! براى خدا شهادت دهيد، اگر چه (اين گواهى) به زيان خود شما، يا پدر و مادر و نزديكان شما بوده باشد! (چرا كه) اگر آنها غنىّ يا فقير باشند، خداوند سزاوارتر است كه از آنان حمايت كند. بنا بر اين، از هوى و هوس پيروى نكنيد؛ كه از حق، منحرف خواهيد شد! و اگر حق را تحريف كنيد، و يا از اظهار آن، اعراض نماييد، خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد، آگاه است‏. يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُون ‏(مائده:8) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! همواره براى خدا قيام كنيد، و از روى عدالت، گواهى دهيد! دشمنى با جمعيّتى، شما را به گناه و ترك عدالت نكشاند! عدالت كنيد، كه به پرهيزگارى نزديكتر است! و از (معصيت) خدا بپرهيزيد، كه از آنچه انجام مى‏دهيد، با خبر است‏. «وَ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينارٍ لا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاَّ ما دُمْتَ عَلَيْهِ قائِماً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَيْسَ عَلَيْنا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَ يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُون‏» (آل عمران:75) امانتدارى، ملاكى براى ارزشيابى افراد است. ارزشهاى اخلاقى، ثبات دارند. حفظ امانت، در نزد همه نيكو و خيانت در آن، نسبت به هر كسى باشد زشت است. ردّ امانت، يك ارزش است، گرچه از مخالفان باشد. (قرائتی:1383، ج1، 543) لذا در این آیات به رعایت انصاف و عدالت با مردم دستور داده شده و در کنار آن به بحث عدم خیانت در امور مالی پرداخته است و این قائده را اختصاص به گروه مسلمان ننموده بلکه آن را بطور عام قرار داده است.

3-1-2. حفظ شخصیت و آبروی افراد

اسلام برای حفظ آبرو و حرمت و شخصیّت مؤمنان اهمیّت زیادی قائل است آبروی مؤمن را برابر با خون وی می داند. تا آنجا كه هم به خود مؤمنان دستور می دهد كه آبروی خود را حفظ كنند و هم به دیگران می فرماید كه آبروی مؤمنان را حفظ نمایند: «وَ مَنْ يَكْسِبْ خَطيئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَريئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبينا»(نساء:112) و كسى كه خطا يا گناهى مرتكب شود، سپس بيگناهى را متهم سازد، بار بهتان و گناهِ آشكارى بر دوش گرفته است. در این آیه از آبروی انسانهای بی گناه دفاع كرده و كسانی را كه گناه خود را به گردن آنها می افكنند مورد نكوهش قرار داده و می فرماید: آنها گناه آشكاری انجام اده اند و واضح است كه نتیجة گناه، آن هم چنین گناهی كه حقّ الناس در آن دخیل است، چیزی جز خشم خداوند، و عذاب، و خواری و ذلّت نیست. «إِنَّ الَّذينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ‏ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَ الَّذي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظيمٌ » (نور:11) مسلّماً كسانى كه آن تهمت عظيم را عنوان كردند گروهى (متشكّل و توطئه‏گر) از شما بودند؛ امّا گمان نكنيد اين ماجرا براى شما بد است، بلكه خير شما در آن است؛ آنها هر كدام سهم خود را از اين گناهى كه مرتكب شدند دارند؛ و از آنان كسى كه بخش مهمّ آن را بر عهده داشت عذاب عظيمى براى اوست! و از آيات بر مى‏آيد كه به بعضى از خانواده رسول خدا (ص) نسبت فحشاء دادند و نسبت‌دهندگان چند نفر بوده و داستان را در ميان مردم منتشر كرده و دست به دست گردانده‏اند، و نيز به دست مى‏آيد كه بعضى از منافقين يا بيماردلان در اشاعه اين داستان كمك كرده‏اند، چون به طور كلى اشاعه فحشاء در ميان مؤمنين را دوست مى‏داشتند، و لذا خدا اين آيات را نازل كرده، و از رسول خدا (ص) دفاع فرمود.(طباطبایی:1374،ج15، 128) در ماجراى افك چندين گناه نهفته است: دروغ، سوءظن به مؤمن، ايذاى مؤمن، تهمت، اهانت، آزردن پيامبر (ص)، تضعيف خاندان رسالت و شايعه‏پردازى. داوند در اين آيه، مسلمانان را به خاطر بدگمانى به همسر پيامبر و آسيب‏پذيرى آنان در برابر شايعات، توبيخ مى‏كند،لذا مؤمنان در برابر آبروى يك «فرد» مسئول هستند.(قرائتی:1383، ج6، 152-156) «إِذْ تَلَقَّوْنَهُ‏ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِكُمْ ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيم‏ وَ لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ ما يَكُونُ لَنا أَنْ نَتَكَلَّمَ‏ بِهذا سُبْحانَكَ هذا بُهْتانٌ عَظيم‏» (نور:16،15) به خاطر بياوريد زمانى را كه اين شايعه را از زبان يكديگر مى‏گرفتيد، و با دهان خود سخنى مى‏گفتيد كه به آن يقين نداشتيد؛ و آن را كوچك مى‏پنداشتيد در حالى كه نزد خدا بزرگ است! را هنگامى كه آن را شنيديد نگفتيد: «ما حق نداريم كه به اين سخن تكلّم كنيم؛ خداوندا منزّهى تو، اين بهتان بزرگى است. بنابر آیات فوق می توان دریافت كه اسلام تا چه اندازه برای آبروی مؤمنان و آبروی فقیران اهمیّت قائل است و در جای جای تعالیم خود،‌ مستقیم و غیر مستقیم ما را به حفظ آن سفارش می كند.

3-1-3. برخورد برادرانه مومنان با یکدیگر

بر اساس این اصل اسلامی قرآن، همه مسلمانان (چه در غرب و چه در شرق، با هر زبان) را با نزدیکترین پیوند میان دو انسان که بر اساس آن از قانون مساوات و برابری بر خوردارند، را بسان یک خانواده مطرح نموده و خواهر و برادر نامیده است. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» (حجرات:10) مؤمنان برادر يكديگرند؛ پس دو برادر خود را صلح و آشتى دهيد و تقواى الهى پيشه كنيد، باشد كه مشمول رحمت او شويد. صاحب تفسیر المیزان این قانون را مختص به مسلمانان می‌داند و می‌نویسد قانونی را تشریع می‌کند که مختص به مسلمانان است و قبلا این سنت بین آنان نبوده و این آثار شرعی و قانونی دارد(طباطبائی:1374، ج18، 316) در روایات بر این مسئله نیز تاکید شده و جنبه های عملی آن را یادآور شده: الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ كَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ إِنِ اشْتَكَى شَيْئاً مِنْهُ- وَجَدَ أَلَمَ ذَلِكَ فِي سَائِرِ جَسَدِهِ وَ أَرْوَاحُهُمَا مِنْ رُوحٍ وَاحِدَةٍ وَ إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا .مومن برادر مومن است و هر دو به منزله یک پیکرند، اگر عضوی به دردآید دیگر اعضا درد آن را احساس می‌کنند و ارواح آن دو از روح واحدی نشأت گرفته‌اند. (کافی:1407، ج2 ،166 ؛ حویزی:1415، ج5، 86)

3-1-4. نیکو سخن گفتن و رفتار نیکو داشتن

سخن گفتن و ارتباط زبانى، از جمله برترين استعدادها و توانايى‏هاى خدادادى بشر، اصلى‏ترين وسيله ارتباط بين انسان‏ها و طبيعى‏ترين راه بيان و انتقال انديشه و مقاصد اوست. اين مسئله تا آن اندازه اهميت دارد كه خداوند در قرآن كريم از آن به عنوان يك نعمت بزرگ در كنار تعليم قرآن و آفرينش انسان ياد كرده است: «الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنسَانَ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ» (الرحمن: 1ـ4) «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ فِيها وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً ». «وَ لْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْيَقُولُوا قَوْلاً سَدِيدا».(نساء:8-5) با آنها(یتیمان) در سخن مهربانى و از خشونت خوددارى كنيد و با آنها طورى سخن بگوئيد كه آنها را در راه رشد و صلاح زندگى دنيا و آخرت، رهنمون باشيد، بطورى كه وقتى بالغ مى‏شوند، براى يك زندگى مستقل، آمادگى يافته باشند. (طبرسی:1360، ج5، 25) «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ‏ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُها أَذىً وَ اللَّهُ غَنِيٌّ حَليمٌ» (بقره:236) گفتار پسنديده (در برابر نيازمندان)، و عفو (و گذشت از خشونتهاى آنها)، از بخششى كه آزارى به دنبال آن باشد، بهتر است؛ و خداوند، بى‏نياز و بردبار است. «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَليلاً مِنْكُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ» (بقره:83) و با مردم به زبان خوش سخن گوييد و نماز را برپا داريد و زكات بپردازيد؛ سپس همه شما جز اندكى روى گردانيديد و شما (ذاتا) رويگردانيد.

3-1-5. نرمی در گفتار، رفتار و معاشرت با مردم

آیات قرآن بیانگر یكی از ابعاد آداب معاشرت اسلامی است، و آن رعایت اعتدال و انضباط در صدا و سخن گفتن در حضور همه مردم به ویژه پیامبران، امامان و اولیاء خدا كه بیشتر تاكید شده است: «وَ اقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِير» (لقمان:19) اسلام، دين جامعى است و حتّى براى راه رفتن دستور و برنامه دارد. در آيين الهى، عقايد و اخلاق در كنار هم مطرح است.ميانه‏روى، دورى از افراط وتفريط، و متانت در راه رفتن، سفارش قرآن است.نه فقط در راه رفتن، بلكه در همه‏ى كارها ميانه روى را مراعات كنيم.صداى خود را كوتاه كنيم، از فرياد بيهوده بپرهيزيم و بيانى نرم و آرام داشته باشيم فرياد كشيدن و بلند كردن صدا، امرى ناپسند و نكوهيده است‏.(قرائتی:1383،ج7، 270)

3-1-6. صداقت در گفتار و اعمال و مشورت با مردم

صداقت و راست‌گویی از بزرگ‌ترین فضایل اخلاقی است که در تعالیم و آموزه‌های دینی جایگاه ویژه دارد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» (توبه:119) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، و با صادقان باشيد! راه و روش كسى را انتخاب كنيد كه در گفتار و كردار راستگو است و مصاحب و رفيق آنها باشيد، چنانچه گويى «من در اين مسئله با فلانى هستم» يعنى پيرو نظريه او هستم‏.(طبرسی:1360،ج11 ،232) «لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أَمْوالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّهِ و َرِضْواناً وَ يَنْصُرُونَ اللّهَ و َرَسُولَهُ أُولئِكَ هُمُ الصّادِقُونَ» (حشر:8) اين اموال براى فقيران مهاجرانى است كه از خانه و كاشانه و اموال خود بيرون رانده شدند در حالى كه فضل الهى و رضاى او را مى‏طلبند و خدا و رسولش را يارى مى‏كنند؛ و آنها راستگويانند در اين آيه مؤمنان محرومى كه على رغم همه مشكلات، استقامت به خرج دادند و از خانه و اموال خود بيرون رانده شدند، و جز رضاى خدا و يارى پيامبر (ص) هدفى نداشتند، به عنوان صادقان معرفى شده اند. «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ »(آل عمران:159) به (بركت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مى‏شدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در كارها، با آنان مشورت كن! اما هنگامى كه تصميم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توكل كن! زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد اصولا مردمى كه كارهاى مهم خود را با مشورت و صلاح‏انديشى يكديگر انجام ميدهند و صاحب‏نظران آنها به مشورت مى‏نشينند، كمتر گرفتار لغزش مى‏شوند.بعكس افرادى كه گرفتار استبداد راى هستند و خود را بى نياز از افكار ديگران مى‏دانند- هر چند از نظر فكرى فوق العاده باشند- غالبا گرفتار اشتباهات خطرناك و دردناكى مى‏شوند.

3-1-7. وفای به عهد و وعده

وفاي به عهد، يكي از بديهي ترين ارزش هاي اجتماعي است كه مقبوليت عمومي دارد. در واقع، حسن وفاي به عهد و قبح عهدشكني از امور فطري است كه براي هر انساني قابل فهم است: «اوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلاً».( اسراء:34)به پیمان خود وفا کنید زیرا که از پیمان پرسش خواهد شد. «وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ». (مومنون:8) مؤمنان آنها هستند که امانتها و عهد خود را مراعات می کنند. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُود». (مائده:1) ای کسانی که ایمان آورده اید به عهد خود وفا کنید. العقود به اصطلاح جمع محلى به الف و لام" است و مفيد عموم مى‏باشد، و جمله نيز كاملا مطلق است، آيه فوق دليل بر وجوب وفا به تمام پيمانهايى است كه ميان افراد انسان با يكديگر، و يا افراد انسان با خدا، بطور محكم بسته مى‏شود، و به اين ترتيب تمام پيمانهاى الهى و انسانى و پيمانهاى سياسى و اقتصادى و اجتماعى و تجارى و زناشويى و مانند آن را در بر مى‏گيرد و يك مفهوم كاملا وسيع دارد كه به تمام جنبه‏هاى زندگى انسان اعم از عقيده و عمل ناظر است. از پيمانهاى فطرى و توحيدى گرفته تا پيمانهايى كه مردم بر سر مسائل مختلف زندگى با هم مى‏بندند. مساله وفاى به عهد و پيمان كه در آيه مورد بحث مطرح است از اساسى‏ترين شرایط زندگى دستجمعى است و بدون آن هيچگونه همكارى اجتماعى ممكن نيست، و بشر با از دست دادن آن زندگى اجتماعى و اثرات آن را عملا از دست خواهد داد، به همين دليل در منابع اسلامى تاكيد فوق العاده‏اى روى اين مساله شده است و شايد كمتر چيزى باشد كه اين قدر گسترش داشته باشد، زيرا بدون آن هرج و مرج و سلب اطمينان عمومى كه بزرگترين بلاى اجتماعى است در ميان بشر پيدا مى‏شود.(مکارم شیرازی:1374،ج4 ،245)

3-2. ترسیم روابط سلبی در حوزه اجتماع

در ارتباطات با افراد، رفتارهایی که ازآن با نام رفتارهایی نابهنجار از آنها یاد می شود و شخص می بایست از آنها اجتناب ورزد. از آن جایی که هرگونه رفتار سالم و نادرست می تواند روند اجتماعی و معاشرتی را به هم بریزد و مسیر ارتباطی انسان ها را به انحراف کشاند، خداوند در بسیاری از آیات به نابهنجاری های رفتاری و اخلاقی اشاره کرده و آن را عامل مهمی در فروپاشی جامعه سالم و ایجاد بحران در روابط اجتماعی دانسته است واز ان نهی کرده است:

3-2-1. عدم استهزاء دیگران

«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ الْكُفَّارَ أَوْلِياءَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِين»‏. (مائد:57) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! افرادى كه آيين شما را به باد استهزاء و بازى مى‏گيرند- از اهل كتاب و مشركان- ولىّ خود انتخاب نكنيد و از خدا بپرهيزيد اگر ايمان داريد در این آیه از رابطه دوستی با کسانی که دین الهی را به سخره گرفتند نهی میکند لذا این اصل(به سخره نگرفتن افراد) از اصولی است که در جامعه و فرهنگ اسلامی نهادینه شود. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى‏ أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى‏ أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (حجرات:11) در اينجا مخاطب مؤمنانند، اعم از مردان و زنان، قرآن به همه هشدار مى‏دهد كه از اين عمل زشت بپرهيزند، چرا كه سرچشمه استهزاء و سخريه همان حس خود برتربينى و كبر و غرور است كه عامل بسيارى از جنگهاى خونين در طول تاريخ بوده. و اين" خود برتربينى" بيشتر از ارزشهاى ظاهرى و مادى سرچشمه مى‏گيرد مثلا فلان كس خود را از ديگرى ثروتمندتر، زيباتر، يا از قبيله‏اى سرشناستر مى‏شمرد، و احيانا اين پندار كه از نظر علم و عبادت و معنويات از فلان جمعيت برتر است او را وادار به سخريه مى‏كند، در حالى كه معيار ارزش در پيشگاه خداوند تقوا است، و اين بستگى به پاكى قلب و نيت و تواضع و اخلاق و ادب دارد.هيچ كس نمى‏تواند بگويد: من در پيشگاه خدا از فلان كس برترم، و به همين دليل تحقير ديگران و خود را برتر شمردن يكى از بدترين كارها، و زشترين عيوب اخلاقى است كه بازتاب آن در تمام زندگى انسانها ممكن است آشكار شود.(مکارم شیرازی:1374، ج22 ،179)

3-2-2. عدم دشمنی با دیگران

يكي از نابهنجاري‌هاي اجتماعي دشمنی افراد با یکدیگر و روابط نابهنجار حاصل از آن می‌باشد که در فرهنگ قرآني از آن نهي شده است«وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ » (مائده:2) و (هرگز) در راه گناه و تعدّى همكارى ننماييد! و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد كه مجازات خدا شديد است. خداوند در این آیه اين كينه و دشمنى كه آنها(کافران) نگذاشتند شما داخل مسجد الحرام بشويد، شما را وادار نكند بر اينكه بر آنان تعدى كنيد و حال آنكه خدا شما را بر آنان مسلط كرده، وبال اين جرم بر شما تحميل نشود.(طباطبایی:1374، ج5، 267) لذا از اصل دشمنی ورزیدن به هر بهانه و علتی نهی میکند.

3-2-3. عدم اختلاف افکنی

از آنجایی که هدف در جامعه حفظ وحدت واصلاح ميان مردم‏ است، در برهه ای از زمان که اصحاب در رابطه باغنایم جنگی اختلاف میکردند ومسائل گوناگون در رابطه با آن رخ داد، خداوند به اصل وحدت اشاره دارد و مردم را تفرقه و اختلاف برحذر میدارد. «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِين‏»(الانفال:1) از تو درباره انفال [غنايم، و هر گونه مال بدون مالك مشخص‏ سؤال مى‏كنند؛ بگو: «انفال مخصوص خدا و پيامبر است؛ پس، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد! و خصومتهايى را كه در ميان شماست، آشتى دهيد! و خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد اگر ايمان داريد!

3-2-4. عدم تجسس در امور دیگران

گمان بد عاملى است براى جستجوگرى، و جستجوگرى عاملى است براى كشف اسرار و رازهاى نهانى مردم، و اسلام هرگز اجازه نمى‏دهد كه رازهاى خصوصى آنها فاش شود: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ » (حجرات:12) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از بسيارى از گمانها بپرهيزيد، چرا كه بعضى از گمانها گناه است؛ و هرگز (در كار ديگران) تجسّس نكنيد؛ و هيچ يك از شما ديگرى را غيبت نكند، آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به يقين) همه شما از اين امر كراهت داريد؛ تقواى الهى پيشه كنيد كه خداوند توبه‏پذير و مهربان است‏ اسلام مى‏خواهد مردم در زندگى خصوصى خود از هر نظر در امنيت باشند. بديهى است اگر اجازه داده شود هر كس به جستجوگرى در باره ديگران بر خيزد حيثيت و آبروى مردم بر باد مى‏رود، و جهنمى به وجود مى‏آيد كه همه افراد اجتماع در آن معذب خواهند بود. (مکارم شیرازی: 1374، ج22، 184)

3-2-5. عدم تکبر و تفاخر در روابط با دیگران

تکبر و استکبار را از زشت‏ترین صفات و بدترین اعمال و نکوهیده‏ترین خصلت‏هاى انسانى مى‏شمرد، صفتى که مى‏تواند سرچشمه انواع گناهان و حتى سرچشمه کفر گردد، و آنها که در این خصلت زشت غوطه‏ور گردند، هرگز روى سعادت را نخواهند دید: «وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُور» (لقمان:18) و صورت خود را بتكبر از مردم مگردان و اگر كسى با تو سخن گويد او را كوچك نشمرده و رخسارت را بسوى ديگر توجه مده و راه نرو در روى زمين خرامان. البته خداوند دوست ندارد متكبران فخر فروش را.و ميانه‏رو باش و بآرامى و وقار راه برو چنان كه در آيه شريفه فرموده «آنان كه بروى زمين بآرامى راه ميروند». «قتاده» گفته مقصود تواضع در راه رفتن است و «سعيد بن جبير» گفته مقصود اين است كه متكبرانه راه مرو..(طبرسی:1360، ج19، 184) 3-2-6. عدم بخل و خساست نفاق، یکی از فضایل اخلاقی که در اسلام به طور مکرر به آن سفارش شده است صفت ناپسند بخل از موانع انفاق است که در قرآن از آن نهی شده است: «الَّذينَ يَبْخَلُونَ‏ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَ يَكْتُمُونَ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرينَ عَذاباً مُهيناً» (نساء:37) نها كسانى هستند كه بخل مى‏ورزند، و مردم را به بخل دعوت مى‏كنند، و آنچه را كه خداوند از فضل (و رحمت) خود به آنها داده، كتمان مى‏نمايند. (اين عمل، در حقيقت از كفرشان سرچشمه گرفته) و ما براى كافران، عذاب خواركننده‏اى آماده كرده‏ايم.آنها کسانی هستند که بخل می‏ورزند و دیگران را نیز به بخل ورزی دعوت می‏نمایند و نعمت‏هایی که خداوند از فضل خود به آنها عطا فرموده است از کتمان می‏کنند (این عمل از کفر ناشی شده) و ما برای کفار عذابی سخت فراهم کرده‏ایم که به آنها می‏چشانیم. «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينِ وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبى‏ وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ وَ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالاً فَخُوراً .الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَ يَكْتُمُونَ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ عَذاباً مُهِيناً» (نساء:36-37)دراین آیات مسلمين را تشويق و تحريك بر احسان و انفاق در راه خدا نموده، و در ازاى آن وعده جميل داده و ترك آن را كه يا به انگيزه بخل است، و يا به انگيزه انفاق در راه خود نمايى است، مذمت كرده است. منظور در اين جمله اين نيست كه فقط با زبان به مردم مى‏گويند بخل بورزيد، بلكه با روشن عملى خود مردم را به بخل وادار مى‏سازند، حال چه اينكه به زبان هم دعوت بكنند، و يا سكوت نمايند، چون اين طايفه همواره داراى ثروت و اموالند، و طبيعتا مردم به كاخ و زندگى آنها تقرب مى‏جويند، و از ديدن زرق و برق زندگى آنها حالت خضوع و دلدادگى پيدا مى‏كنند، چون طمع طبيعت بشر است، پس عمل افراد بخيل خود دعوت كننده مردم به بخل است، به بخل امر مى‏كند، و از انفاق منع مى‏نمايد، و مثل اين است كه با زبان امر و منع كنند.(طباطبایی:1374،ج4 ،564)


4. اعجاز قرآن در ترسیم روابط فردی مطلوب برای انسان

خانواده، کوچک‏ترین واحد اجتماعی و در عین حال، بزرگ‏ترین و اثرگذارترین واحد تربیتی در جوامع به شمار می‏آید، به گونه‏ای که می‏تواند منشأ تحول فردی و اجتماعی و رشد ارزش‏های انسانی در میان اعضای آن باشد. خانواده، مهم‏ترین نهادی است که فرد در آن پرورش می‏یابد. بنابراین، سرمایه‏گذاری و توجه هرچه بیشتر به این نهاد مقدس، از رسالت معلمان به ویژه پیامبران و پیشوایان ادیان قرار گرفته است. خانواده در نگاه اسلام و قرآن، بر مبنای ازدواج بین دو جنس مخالف شکل می گیرد که میان اعضای آن روابط نسبی و یا سببی حاکم بوده و آنها در مقابل هم از حقوق و تکالیفی برخوردارند و براساس مدیریت واحد اداره می شوند. لذا جایگاه تلاقی سه نوع رابطه است: رابطه متقابل پدر و مادر- فرزندی، رابطه هم خونی(قرابت،نسبی)و زناشویی(سببی) .(بهنام:1383، 19) خانواده يك واحد اجتماعى است كه هدف از آن در نگاه قرآن, تأمين سلامت روانى براى سه دسته است; زن و شوهر, پدر و مادر و فرزندان. اولین کارکرد خانه، تامین آرامش جسم و تسکین جان اعضای آن است که البته مرهون امنیت همه جانبه ی این محیط برای اعضاست. فضای محدود و امن خانه ، حریمی برای ابراز احساسات بیان اسرار ، ارضای غرایز و تامین نیازهای جسمی و روحی انسان است . این سکونت و امنیت را خداوند به خود نسبت می دهد و می فرماید :« وَ اللَّهُ جَعَلَ‏ لَكُمْ مِنْ بُيُوتِكُمْ سَكَناً» خداوند از خانه های شما محل سکونت و آرامش برایتان قرار داد.(نحل:80) انسان علاوه بر نیاز به سکونت در خانه ، به محلی برای تسکین آلام روحی ، رها شدن از برخی قیودات اجتماعی ، استراحت به نحو دلخواه ، خلوت کردن و راز و نیاز با خدا و محرمان نیاز دارد . اگر خانه تامین کننده این نیازها نباشد ، مسکن و محل آرامش نخواهد بود. مهم ترین روابطي که بین انسان با انسان دیگر تحقق مي‌یابد، رابطه تکویني فرزند با پدر و مادر و وظایفی که فرزندان در قبال والدین خود باید به انجام برسانند و روابط والدین و حقوق حاصل از آن نیز میباشد،در ابتدا به وظایف فرزندان نسبت به والدین میپردازیم :

4-1. حقوق فرزندان نسبت به والدین

4-1-1. احسان به والدین

در قرآن کریم، معیار ارزش ها در مورد پدر و مادر، احسان است. در آیات بسیاری آمده است: «اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ‏ إِحْساناً.» و خدا را بپرستيد! و هيچ چيز را همتاى او قرار ندهيد! و به پدر و مادر، نيكى كنيد(نساء:36) «قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ‏ إِحْسانا» بگو: «بياييد آنچه را پروردگارتان بر شما حرام كرده است برايتان بخوانم: اينكه چيزى را شريك خدا قرار ندهيد! و به پدر و مادر نيكى كنيد.(انعام:151) پرواضح است که فرزند نسبت به پدر و مادر باید احسان کند و این امر پس از مسئله شرک به خدا که از مهمترین مسائل میباشد ذکر شده لذا از اینجا روشن است که حق پدر و مادر بر فرزند تا چه حد است به طوري که در سایر افراد جامعه نسبت به یکدیگر نمي توان براي آن مشابهي یافت.

4-1-2. احترام و نیکی به والدین

از وظایف دیگر فرزندان در قبال والدین و یکی از حقوق والدین بر فرزندان، احترام به والـدین و نیکی کردن به آنها میباشد تا جایی که تعبیراتي در قـرآن کـریم ذکر شده که اهمیت این مسأله را به خوبي روشن مي کند :« وَ قَضى‏ رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍ‏ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَريماً» و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستيد! و به پدر و مادر نيكى كنيد! هر گاه يكى از آن دو، يا هر دوى آنها، نزد تو به سن پيرى رسند، كمترين اهانتى به آنها روا مدار! و بر آنها فرياد مزن! و گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آنها بگو(اسراء:23) اگر خداوند در منع نافرمانى والدين، لفظى كوتاه‏تر از اين كلمه، سراغ داشت، همان را بكار مى‏برد كمترين حد نافرمانى پدر و مادر، گفتن اف است و اگر خداوند، چيزى آسانتر و كوچكتر از آن، در نافرمانى پدر و مادر سراغ داشت، از آن منع مى‏كرد.(طبرسی:1360،ج14، 119) «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حُسْناً وَ إِنْ جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بي‏ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ». ما به انسان توصيه كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند، و اگر آن دو (مشرك باشند و) تلاش كنند كه براى من همتايى قائل شوى كه به آن علم ندارى، از آنها پيروى مكن! بازگشت شما به سوى من است، و شما را از آنچه انجام مى‏داديد با خبر خواهم ساخت‏(عنکبوت:8) «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى‏ وَهْنٍ وَ فِصالُهُ في‏ عامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لي‏ وَ لِوالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصير». و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش كرديم؛ مادرش او را با ناتوانى روى ناتوانى حمل كرد (به هنگام باردارى هر روز رنج و ناراحتى تازه‏اى را متحمّل مى‏شد)، و دوران شيرخوارگى او در دو سال پايان مى‏يابد؛ (آرى به او توصيه كردم) كه براى من و براى پدر و مادرت شكر بجا آور كه بازگشت (همه شما) به سوى من است.(لقمان:14) دراین آیات اهمیت احترام به پدر و مادر در کنار سپاس گذاری از خداوند قرار گرفته است شكر مرا بجا آور كه خالق و منعم اصلى توام و چنين پدر و مادر مهربانى به تو داده‏ام و هم شكر پدر و مادرت را كه واسطه اين فيض و عهده دار انتقال نعمتهاى من به تو مى‏باشند.(مکارم شیرازی:1374، ج1، 34)

4-1-3. نگهداری و مراقبت از والدین

بر فرزندان لازم است كه از پدر و مادر خويش نگهدارى و مراقبت كنند, همان گونه كه در سوره اسراء مى فرمايد:« وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّياني‏ صَغيرا »و بالهاى تواضع خويش را از محبّت و لطف، در برابر آنان فرود آرد و بگو: «پروردگارا! همان‏گونه كه آنها مرا در كوچكى تربيت كردند، مشمول رحمتشان قرار ده!» (اسراء:24) انسان بايد در معاشرت و گفتگوى با پدر و مادر طورى روبرو شود كه پدر و مادر تواضع و خضوع او را احساس كنند، و بفهمند كه او خود را در برابر ايشان خوار مى‏دارد، و نسبت به ايشان مهر و رحمت دارد همچنین دوران كوچكى و ناتوانى فرزند را به يادش مى‏آورد، و به او خاطرنشان مى‏سازد، در اين دوره كه پدر و مادر ناتوان شده تو بياد دوره ناتوانى خود باش و از خدا بخواه كه خداى سبحان ايشان را رحم كند، آن چنان كه ايشان تو را رحم نموده و در كوچكيت تربيت كردند.(طباطبایی:1374،ج13، 110)

4-2. روابط والدین با یکدیگر

رابطه دیگر موجود در خانواده، رابطه زناشویی و وظایف حاصل از این رابطه می‌باشد که کیفیت ارتباط زن و شوهر از جمله موضوعاتی است که در باب خانواده مطرح شده است لذا در قرآن کریم نیز برای آن الگو و راهکاری از وظایف ارائه شده است در میان آیات قرآن به حقوق و وظایف زن و مرد اشاره دارد: آیه 228سوره بقره به احترام متقابل میان زن و مرد و رعایت حقوق متقابل یکدیگر اشاره دارد؛ به همان اندازه که زنان وظایفی دارند، حقوقی هم برای آن قرار داده شده است و از تساوی این حقوق با آن وظایف، اجرای عدالت در حق آنان عملی می گردد و قانون عدالت در حق زن همانند مرد جاری است. در واقع قرآن کریم نظامی جامع را ارائه داده است که در ذیل بدان پرداخته شده است:

4-2-1. ایجاد فضای عاطفی در خانه

«و مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون». (روم:21)‏ این آیه بیانگر پیوند محبت دو همسر به صورت فطری می‌باشد.بدین معني است که تنها با تحقق پیمان زناشویي به طور تکویني، محبت و رحمتي است که به وجود آمده است. تحکیم روابط میان اعضای خانواده باید با ایجاد فضایی عاطفی، با تقویت غریزه موانست و بهره گیری از حس حب ذات همراه با درک نیازها و خواسته های مشروع طرفین اقدام نمود از سیاق آیات قرآن می توان برخی از راهکارهای ایجاد فضایی عاطفی و مهرآمیز را بدست آورد

4-2-2. برخورد زیبا و دوری از تمسخر

خداوند متعال در سوره حجرات از خطاب های زشت و نفرت انگیز نهی کرده و به مسلمانان یادآور می شود که همدیگر را با نام نیک وخطاب مهرانگیز صدا کنند و از کلمات زشت و مستهجن و اهانت آمیز در روابط فیمابین استفاده نکنند « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى‏ أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى‏ أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإيمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون»‏ ؛ ای اهل ایمان! گروهی از شما گروه دیگر را مورد تمسخر قرار ندهد شاید آن مسخره شدگان بهتر از این مسخره کنندگان باشند و زنان هم شایسته نیست زنان دیگر را مورد تمسخر قرار دهند شاید آنان بهتر از اینان باشند. (ای مومنان!) و یکدیگر را مورد طعن و عیب جویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را خطاب نکنید چه زشت است که بعد ازایمان از نام های بد وناروا استفاده کنید.» (حجرات: 11) براساس این راهکار قرآنی، زن و شوهر و سایر اعضای خانواده برای تقویت ارتباط خود باید از بهترین و دوست داشتنی ترین القاب و اسامی بهره گیرند و صفا و صمیمیت را در فضای خانواده حاکم سازند. با عبارات عاطفی و دلنشین می تواند روابط زوجین را تقویت نموده و موجب پایداری بنیان خانواده گردد. این شیوه کارآمد تربیتی نه تنها برای استحکام روابط خانوادگی و ایجاد فضای عاطفی مناسب است بلکه در تربیت فرزندان نیز تاثیر دارد. خداوند در سوره قصص با نقل قصه یک بانوی وارسته به گفتگوی دلنشین و محبت آمیز او با همسرش پرداخته و می فرماید « وَ قالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ‏ عَيْنٍ لي‏ وَ لَكَ لا تَقْتُلُوهُ عَسى‏ أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ» ؛ همسر فرعون(درمورد طفلی که از دریا گرفته بودند) به همسرش گرفت، این نوزاد نور چشم من و توست او را نکشید شاید برای ما سودی داشته باشد یا اینکه او را به عنوان فرزند خود بپذیریم.(قصص:9) این بانوی شایسته با گفتگوی دلنشین و استدلال متین خود خانواده اش را از یک بحران نجات داده و همسرش را از قتل یک کودک بی گناه بازداشت.

4-2-3. هدیه دادن به یکدیگر

ابراز علاقه و محبت زن و شوهر به همدیگر راههای مختلفی دارد که یکی از زیباترین روش های آن هدیه دادن به یکدیگر است. قرآن در مواردی از این شیوه مهرآور سخن گفته است و گاهی به آن ترغیب می کند. یكي از حقوق و وظايف متقابل و مشترك زوجين حسن معاشرت نسبت به يكديگر است. در زندگي زناشويي يكي از دستورات اخلاقي كه بسيار مورد تأكيد قرآن و پيشوايان دين مي باشد تا جائيكه اين دستور اخلاقي جنبه حقوقي و تكليفي پيدا نموده مسأله حسن معاشرت و خوشرفتاري با يكديگر است. اهميت ونقش حياتي حسن معاشرت در زندگي تا آنجاست كه در قانون مدني ماده 1103 آمده : زن و شوهر مكلف به حسن معاشرت بايكديگرند. حسن معاشرت و دوستي با يكديگر و گذشت و اغماض از لغزش هاي يكديگر را مي¬توان از اصول پيشگيري و بهداشتي زندگي زناشويي دانست كه با اجراي درست و دقيق آنها زندگي زن و شوهر را از آلوده شدن به بيماري هاي « نشوز و شقاق »‌و از مرگ و انهدام كانون زندگي مشترك يعني طلاق مصونيت مي بخشد. اينجاست كه مي بينيم قرآن كريم با بكار بردن كنايات و استعارات زيبا و لطيف اين وظيفه اخلاقي مهم را متذكر مي شود.« وَ عاشِرُوهُنَ‏ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فيهِ خَيْراً كَثيراً»(نساء:19) و با آنان، بطور شايسته رفتار كنيد! و اگر از آنها، (بجهتى) كراهت داشتيد، (فوراً تصميم به جدايى نگيريد!) چه بسا چيزى خوشايند شما نباشد، و خداوند خير فراوانى در آن قرار مى‏دهد! به مردان توصيه مي كند كه با همسرانتان به نيكويي معاشرت كنيد و به دنبال آن اضافه مي كند « فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فيهِ خَيْراً كَثيراً »‌ يعني اگر به جهاتي از همسران خود رضايت كامل نداشته باشيد و براثر اموري آنها در نظر شما ناخوشايند باشند فورا تصميم به جدايي و يا بدرفتاري نگيريد و تا آنجا كه قدرت داريد مدارا كنيد .به تعبیری تا كارد به استخوان شما نرسد سزاوار است معاشرت به معروف و رفتار شايسته را ترك نكنيد .

4-2-4. مشورت کردن با یکدیگر

در قرآن سوره‌ای به این نام نیز وجود دارد « وَ شاوِرْهُمْ‏ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلينَ» (آل عمران:159) و در كارها، با آنان مشورت كن! اما هنگامى كه تصميم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توكل كن! زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد و درمورد امور خانه و خانواده مشورت با همسر در حوزه خانواده از امور پسندیده و عقلانی بشمار می آید. این آیه سيره رسول خدا (ص) را امضا كرده، چون آن جناب قبلا هم همين طور رفتار مى‏كرده و جفاى مردم را با نرم‏خويى و عفو و مغفرت مقابله مى‏كرده و در امور با آنان مشورت مى‏كرده است، به شهادت اينكه اندكى قبل از وقوع جنگ با آنان مشورت كرد، و اين امضا اشاره‏اى است به اين كه رسول خدا (ص) بدانچه مامور شده عمل مى‏كند و خداى سبحان از عمل او راضى است.(طباطبایی:1374،ج4، 87)

4-2-5. خدمت به خانواده و مدیریت آن

از نمونه های بارز خدمت به خانواده که از وظایف شرعی مرد نیز محسوب می شود تأمین مخارج خانواده از راه حلال است. تهیه درآمد حلال و گسترش سفره های پاکیزه و غذاهای لذتبخش از جانب مدیر خانواده از عوامل کارآمدی است که در استحکام خانواده اثر دارد:« أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ وَ إِنْ كُنَّ أُولاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّى يَضَعْنَ حَمْلَهُنَ‏ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ أْتَمِرُوا بَيْنَكُمْ بِمَعْرُوفٍ وَ إِنْ تَعاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرى‏».(طلاق:6) آنها [زنان مطلّقه‏] را هر جا خودتان سكونت داريد و در توانايى شماست سكونت دهيد؛ و به آنها زيان نرسانيد تا كار را بر آنان تنگ كنيد (و مجبور به ترك منزل شوند)؛ و اگر باردار باشند، نفقه آنها را بپردازيد تا وضع حمل كنند؛ و اگر براى شما (فرزند را) شير مى‏دهند، پاداش آنها را بپردازيد؛ و (درباره فرزندان، كار را) با مشاوره شايسته انجام دهيد؛ و اگر به توافق نرسيديد، آن ديگرى شيردادن آن بچه را بر عهده مى‏گيرد «الرِّجالُ قَوَّامُونَ‏ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِم‏». مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتريهايى كه خداوند (از نظر نظام اجتماع) براى بعضى نسبت به بعضى ديگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهايى كه از اموالشان (در مورد زنان) مى‏كنند.(نساء:34) لذا بخاطر اينكه مردان مهر و نفقه بزنان مى‏دهند برآنان برتری دارند، تعهد او در برابر زن و فرزندان نسبت به پرداختن هزينه‏هاى زندگى، و پرداخت مهر و تامين زندگى آبرومندانه همسر و فرزند، اين حق را به او مى‏دهد كه وظيفه سرپرستى به عهده او باشد.(طبرسی:1360، ج5، 135 ؛ مکارم شیرازی:1374،ج3، 370) حال براساس این فضیلت و برتری مرد نسبت به زن، مدیریت خانواده بر عهده مرد است و آنان طبق فطرت و قانون الهی وظیفه هدایت و راهنمائی سایر اعضای خانواده را برعهده دارند لدا اطاعت او بر زن نیز واجب گشته است نوع دیگر از خدمت که به تعاون و همکاری در خانه می انجامد و در آیات قرآن این عمل پسندیده از شیوه های مردان خدا و پیامبران الهی محسوب می شود. «إِذْ رَأى‏ ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ‏ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتيكُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدى‏».(طه:10) هنگامى كه (از دور) آتشى مشاهده كرد، و به خانواده خود گفت: « (اندكى) درنگ كنيد كه من آتشى ديدم! شايد شعله‏اى از آن براى شما بياورم؛ يا بوسيله اين آتش راه را پيدا كنم‏. حضرت موسى (ع) به همراه همسر باردار خود، عزم سفر نمود و در بيابان راه را گم كردند.در آن بيابان تاريك و هواى سرد و بارانى، براى گرمى و راهيابى، نياز به آتش داشتند كه از دور آتشى نمايان شد و حضرت براى به دست آوردن آتش و آسايش خانواده، راهىِ آن مكان شد كه ناگهان ندايى آمد و خداوند موسى را به پيامبرى برگزيد لذا موسى (ع) براى پيدا كردن راه نجاتِ خود و خانواده‏اش به سراغ آتش رفت، ولى خداوند راه نجات ديگران را به روى او گشود.(قرائتی:1383، ج5، 325). خدمت به خانواده و یاری رساندن به کدبانوی خانه دلها را به هم نزدیک می کند نیازهای زندگی را برطرف ساخته و به فرزندان نیز درس عشق و محبت و خدمتگزاری می آموزد. چرا که انجام کارهای منزل تنها به عهده بانوان نیست بلکه همکاری، مساعدت و یاری همسر را می طلبد.

4-2-6. سفرهای خانوادگی

در عصر ما که زندگی های شهری و ماشینی موجب شده افراد در خانه ها بمانند و کمتر به بیرون رفتن نیاز پیدا می کنند رفتن به سفرهای زیارتی، صله ارحام و تفریحی به همراه خانواده از جمله ضروریات زندگی محسوب می شود. این امر آثار و برکات تربیتی و اخلاقی و آموزشی فراوانی به همراه دارد. شکوفا شدن روحیه تعاون و همیاری در میان اعضای خانواده، کسب تجربه بویژه برای فرزندان، مشاهده اعجازانگیز و شگفت آور آثار طبیعی و معرفت بیشتر به قدرت الهی، دیدار بستگان و خویشاوندان، بدست آوردن پاداش های معنوی و از همه مهم تر تألیف قلوب و انس بیشتر اعضای خانواده با همدیگر از جمله ره آوردهای سفرهای خانوادگی است قرآن کریم نیز در لابلای آیات آسمانی خود به سفرهای خانوادگی اشاره دارد. سفر حضرت ابراهیم به همراه خانواده به سرزمین وحی و کعبه معظمه: «رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي‏ إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُون»‏(ابراهیم:37) پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمين بى‏آب و علفى، در كنار خانه‏اى كه حرم توست، ساكن ساختم تا نماز را برپا دارند؛ تو دلهاى گروهى از مردم را متوجّه آنها ساز؛ و از ثمرات به آنها روزى ده؛ شايد آنان شكر تو را بجاى آورند. هنگامى كه ابراهيم پس از آنكه خدا از كنيزش" هاجر"، پسرى به او داد و نامش را" اسماعيل" گذاشت، حسادت همسر نخستينش" ساره" تحريك‏ شد و نتوانست حضور هاجر و فرزندش را تحمل كند، از ابراهيم خواست كه آن مادر و فرزند را به نقطه ديگرى ببرد، و ابراهيم طبق فرمان خدا در برابر اين درخواست تسليم شد.اسماعيل و مادرش هاجر را به سرزمين مكه كه در آن روز يك سرزمين خشك و خاموش و فاقد همه چيز بود آورد، و در آنجا گذارد، و با آنها خدا حافظى كرد و رفت.(مکارم شیرازی:1374،ج10، 363)

مسافرت حضرت موسی به همراه همسرش صفورا از مدائن به مصر: «إِذْ رَأى‏ ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ‏ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتيكُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدى‏».(طه:10) هنگامى كه (از دور) آتشى مشاهده كرد، و به خانواده خود گفت: (اندكى) درنگ كنيد كه من آتشى ديدم! شايد شعله‏اى از آن براى شما بياورم؛ يا بوسيله اين آتش راه را پيدا كنم‏. حضرت موسى (ع) به همراه همسر باردار خود، عزم سفر نمود و در بيابان راه را گم كردند سفر خانوادگی حضرت یعقوب از کنعان به سوی مرکز حکومت یوسف(ع): فَلَمَّا دَخَلُوا عَلى‏ يُوسُفَ آوى‏ إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ وَ قالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ (یوسف:99) و چون بر يوسف در آمدند پدر و مادر خويش را نزد خود جاى داد، و گفت: بمصر در آئيد كه انشاء اللَّه در امان خواهيد بود. يعقوب به فرزندانش گفت:همين امروز بار سفر را ببنديد و با همه خاندان خود حركت كنيد، خاندان وى با يعقوب و خاله يوسف كه ام يامين بود حركت كردند و بخاطر سرورى كه داشتند راه را بسرعت پيمودند و پس از نه روز بمصر رسيدند، و چون بمصر وارد شدند و بخانه سلطان وارد شدند.(طبرسی:1360،ج12، 297)

4-2-7. حفظ عفت و حریم خانواده

پاسداری از حریم خانواده بر زن و مرد لازم است. داشتن عفت و حجاب نیز بر هر دو ضروری است. لذا عفت و سلامت خود را براي هر یکدیگر حفظ نمايند و آنچه در محرميت و انحصار دیگریست نزد احدي آشكار نسازند و خود را از جميع ناپاكي ها و زشتي ها منزه دارد چنانكه دستور فرموده: «والذين هم لفروجهم حافظون الا علي ازواجهم» و«والحافظين فروجهم والحافظات» (مومنون:5-6)و آنها كه دامان خود را (از آلوده‏شدن به بى‏عفتى) حفظ مى‏كنند؛ تنها آميزش جنسى با همسران و كنيزانشان دارند، كه در بهره‏گيرى از آنان ملامت نمى‏شوند. «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ‏ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَني‏ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَني‏ أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى‏ عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفينَ مِنْ زينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَميعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» و به آنان با ايمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوس‏آلود) فروگيرند، و دامان خويش را حفظ كنند و زينت خود را- جز آن مقدار كه نمايان است- آشكار ننمايند و (اطراف) روسرى‏هاى خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود)، و زينت خود را آشكار نسازند مگر براى شوهرانشان، يا پدرانشان، يا پدر شوهرانشان، يا پسرانشان، يا پسران همسرانشان، يا برادرانشان، يا پسران برادرانشان، يا پسران خواهرانشان، يا زنان هم‏كيششان، يا بردگانشان [كنيزانشان‏]، يا افراد سفيه كه تمايلى به زن ندارند، يا كودكانى كه از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نيستند؛ و هنگام راه رفتن پاهاى خود را به زمين نزنند تا زينت پنهانيشان دانسته شود (و صداى خلخال كه برپا دارند به گوش رسد). و همگى بسوى خدا بازگرديد اى مؤمنان، تا رستگار شويد ( نور:31) از وظايف زنان آن است كه از آرايش و زينت به خاطر جلب مردان بيگانه دوري جويند و نيز از آشكار ساختن مواضع زينت در انظار عمومي جلوگيري نمايند « فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ‏ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتي‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبيلاً إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبيرا» (نساء:34) زنان صالح، زنانى هستند كه متواضعند، و در غياب (همسر خود،) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقى كه خدا براى آنان قرار داده، حفظ مى‏كنند. و (امّا) آن دسته از زنان را كه از سركشى و مخالفتشان بيم داريد، پند و اندرز دهيد! (و اگر مؤثر واقع نشد،) در بستر از آنها دورى نماييد! و (اگر هيچ راهى جز شدت عمل، براى وادار كردن آنها به انجام وظايفشان نبود،) آنها را تنبيه كنيد! و اگر از شما پيروى كردند، راهى براى تعدّى بر آنها نجوييد! (بدانيد) خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است. (و قدرت او، بالاترين قدرتهاست.) لذا نشانه‏ى همسر شايسته، رازدارى، حفظ مال و آبرو و ناموس شوهر در غياب‏ اوست.(قرائتی:1383،ج2، 63)

4-2-8. عفو و گذشت نسبت به یکدیگر

هر زن و شوهری طبعا در زندگی خود دچار خطاها و لغزش هایی می شوند. یکی از علل مهم اختلافات خانوادگی عدم تحمل و کم صبری زن و شوهر نسبت به یکدیگر است به همین جهت قرآن کریم می فرماید: « وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ‏ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ . آنها كه از ميان شما داراى برترى (مالى) و وسعت زندگى هستند نبايد سوگند ياد كنند كه از انفاق نسبت به نزديكان و مستمندان و مهاجران در راه خدا دريغ نمايند؛ آنها بايد عفو كنند و چشم بپوشند؛ آيا دوست نمى‏داريد خداوند شما را ببخشد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است!(نور:22) پس همانگونه كه شما انتظار عفو الهى را در برابر لغزشها داريد بايد در مورد ديگران عفو و بخشش را فراموش نكنيد. آيات فوق درس بسيار بزرگى است براى امروز و فرداى مسلمانان و همه آيندگان كه به هنگام آلودگى بعضى از افراد به گناه و لغزشى، نبايد در كيفر از حد اعتدال تجاوز كرد، نبايد آنها را از جامعه اسلامى طرد نمود، و نبايد درهاى كمكهاى را به روى آنها بست تا يكباره در دامن دشمنان سقوط كنند و در صف آنها قرار گيرند.(مکارم شیرازی:1374،ج14 ،417)




نتیجه گیری

اگرچه با پیشرفت علم، بشریت توانسته است به جنبه های اعجاز علمی قرآن کریم اعم از علوم طبیعی، تجربی، زیستی و حتی ریاضی و... دست پیدا کند و از آن پرده بردارد، اما همچنان از بسیاری از وجوه اعجاز بسیار شگفت آن در باب علوم انسانی در حوزه علوم جامعه شناسی و روانشناسی غافل مانده است. این کتاب اگرچه در زمان جاهلیت و در برهه‌ای خاص نازل شده، اما ارائه دهنده و ترسیم کننده یک نظام جامع و کامل از روابط فردی در نظام خانواده و روابط اجتماعی در برخورد با دیگران می‌باشد، و این در حالی است که امروزه روانشناسان و جامعه شناسان بر چگونگی ارتباط افراد در نظام خانواده و جامعه و حقوق مورد رعایت حاصل از آن تاکید بسیار دارند و مدل ها و الگوهای متعددی در این زمینه ارائه می نمایند. از آنجا که خانواده یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی و مقدمه ورود فرد به جامه می باشد، ناگفته پیداست که در این نظام، مسئله ربیت فرزندان، روابط زوجه و حقوقی که هر یک در برابر دیگری برعهده دارند، دارای اهمیت وافر است، لذا قرآن کریم از این نظام و موارد فوق غافل نبوده و برای هر کدام وظیفه‌ای خاص قرار داده است که عبارتند از: وظایف فرزندان نسبت به والدین:1. احسان و نیکی به والدین 2. احترام 3. نگهداری و مراقبت از آنان وظایف والدین نسبت به یکدیگر: 1. ایجاد فضای عاطفی 2. مشورت و صداقت با یکدیگر 3. خدمت به خانواده و مدیریت آن 4. حفظ عفت و حریم خانواده 5. هدیه دادن 6. عفو و گذشت نسبت به یکدیگر

همچنین در روابط اجتماعی و برخورد با دیگران نیز ارائه دهنده نظامی است که بر اساس آن حقوقی را بر هر فرد مقرر و هر کس را موظف به رعایت آن در برابر دیگری میداند که عبارتند از: 1.روابط ایجابی: 1.تعدیل در برخورد با مردم بدون در نظر گرفتن اعتقادات آنان 2 .حفظ شخصیت وآبروی افراد 3.برخورد برادرانه مومنان با یکدیگر 4.نیکو سخن گفتن و رفتار نیکو داشتن 5. نرمی در گفتار، رفتار و معاشرت با مردم 6. مشورت و صداقت در رفتار و گفتار 7. وفای به عهد و وعده 1. روابط سلبی: 1. برخورد زیبا ودور از تمسخر 2. عدم تجسس در امور دیگران 3. عدم اختلاف افکنی 4. عدم دشمنی با افراد 5. عدم بخل ورزی و خساست 6. عدم تکبر و تفاخر با دیگران باتوجه به نکات فوق باید به اعجاز قرآن در مسائل فردی و اجتماعی (با تکیه بر علوم جامعه شناسی و روانشناسی) اعتراف نمود، لذا اگر افراد بر طبق این کتاب آسمانی عمل نمایند و هر یک خود را ملزم به رعایت بایدها و نبایدهای قرآنی بداند، باید در انتظار جامعه ای سالم، خالی از تنش، استرس فکری، رفتاری – اخلاقی و نابهنجاری های اجتماعی و قرآنی ‌بود.


منابع


1. قرآن کریم

2. آقایی،محمدرضا. (1390). اعجاز اجتماعی قرآن با تاکید بر قوانین جامعه شناختی. «فصلنامه تخصصی قرآن و علم».(5/90)،صص104-77

3. احمد بن فارس،ابن فارس. ( 1404). «معجم مقاييس اللغه‏». چاپ اول. قم: مكتب الاعلام الاسلامي‏.

4. بهنام،جمشید. (1383). «تحولات خانواده. پویایی خانواده در حوزه های فرهنگی گوناگون». محمد جعفر پوینده. تهران:ماهی

5. بیرو،آلن. (1370). «فرهنگ علوم اجتماعی». باقر ساروخانی. تهران: کیهان.

6. تقوی،نعمت الله. (1379). «جامعه شناسی خانواده». تهران:دانشگاه پیام نور

7. جوهری،اسماعیل بن حماد. (1376). «الصحاح». چاپ اول، بیروت: دارالعلم ملایین،

8. چراغی کوتیانی،اسماعیل. (1388). «رویکرد اسلام به چهار کارکرد مهم خانواده». معرفت

9. حسن زاده،ابراهیم. (1386). عجاز قرآن در زبان تفهیم. «سفیر نور». (1/86). صص95-130

10. حق پناه،رضا،عبادی،مهدی. (1390). رویکرد اعجاز اخلاقی قرآن« فصلنامه تخصصی قرآن و علم». (9/90)،صص15-32

11. خویی،سید اباالقاسم خویی. (بی تا). «البیان فی تفسیرالقرآن». قم: موسسه احیاء آثار الامام الخوئی

12. دائره المعارف بزرگ قرآن کریم، مدخل اعجاز قرآن/تشریعی، ص578.

13. رضایی‌اصفهانی،محمدعلی.(1389). چیستی و چالش های اعجاز علمی قرآن. «فصلنامه تخصصی قرآن و علم». (7/89). صص11-44

14. راغب اصفهانی،حسین بن محمد. (1374). «مفردات الفاظ قرآن». چاپ دوّم، تهران: مرتضوی

15. ساروخانی،باقر. (1385). «مقدمه ای برجامعه شناسی خانواده». تهران: سروش

16. سگالن،مارتین. (1377). «جامعه شناسی تاریخی خانواده». حمید الیاسی. تهران:نشر مرکز

17. شایان‌مهر،علیرضا(1377). «دایرةالمعارف تطبیقی علوم اجتماعی» کتاب اول، تهران:کیهان

18. شعاری‌نژاد،علی‌اکبر. (1375). «فرهنگ علوم رفتاری» تهران: امیرکبیر،

19. طباطبایی،محمد حسین. (1390). «المیزان فی تفسیر القرآن». چاپ دوم، بیروت: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات

20. طبرسی،فضل بن حسن. (1360). «مجمع البیان فی تفسیر القرآن». مترجمان. چاپ اول. تهران:انتشارات فراهانی.

21. طریحی،فخرالدین. (1085). « مجمع البحرین». چاپ سوم. تهران: مرتضوی.

22. عروسی حویزی،عبدعلی بن جمعه. (1415ق). « نور الثقلین». چاپ چهارم. قم: انتشارات اسلامی.

23. فراهیدی،خلیل بن احمد. (1409). «العین». چاپ دوم، قم: نشر هجرت

24. فروید،ژولین. (1368). «جامعه‌شناسی ماکس وبر»، عبدالحسین نیک‌گهر. تهران: رایزن،

25. قرائتی،محسن. (1383). «تفسیر نور» . چاپ یازدهم. تهران:مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن

26. کلینی،محمد بن یعقوب. (1407). «الکافی». على اكبر غفارى،محمدآخوندى.چاپ سوم. قم: دار الكتب الإسلامية

27. معرفت،محمد هادی. (1386). «التمهید فی علوم القرآن». قم: موسسه التمهید

28. مکارم شیرازی،ناصر و دیگران. (1374). «تفسیر نمونه». چاپ اول. تهران: دار الکتب الاسلامیه.

29. منادی،مرتضی. (1385). «جامعه شناسی خانواده». تحلیل روزمرگی و فضای درون خانواده. تهران: دانژه

30. وبر،ماکس. (1374). «اقتصاد و جامعه». عباس منوچهری و دیگران، تهران: مولی

            31 .	وبر،ماکس. (1371). «مفاهیم اساسی جامعه شناسی». احمد صدارتی، تهران: نشر مرکز