واکاوی تاریخی پیدایش واژه اعجاز و معجزه در علوم قرآنی

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

چکیده

عدم کاربرد واژگان «اعجاز» و «معجزه» در قرآن کریم از یک سو، و اهمیت بحث «اعجاز قرآن» به منزله یکی از مهمترین انواع علوم قرآنی از سوی دیگر، بحث و بررسی پیرامون این واژگان و تبیین زمان پیدایی آنها را ضرورت می¬بخشد. چه، بحث از اعجاز قرآن و اثبات معجزه بودن آن، یکی از مهمترین دغدغه های اندیشمندان و قرآن پژوهان است اما از دیگر سو، عنوان این دانش، برخلاف دیگر انواع مهم علوم قرآنی نظیر ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، عام و خاص، ریشه ای منصوص در قرآن و حدیث ندارد. بر این اساس، در این پژوهش بر آنیم تا با بررسی تاریخی متون و منابع کهن، خاستگاه و زمان پیدایش این واژه و ورود آن به حوزه علوم قرآنی را تبیین کنیم. بر این اساس، با بررسی اهم منابع کهن لغوی، تفسیری، روایی و ترجمه های قرآنی، میتوان دریافت که این واژه، گرچه به اشکال مشابه در برخی روایات و منابع قرن دوم نیز به کار رفته است، اما به مثابه یک دانش¬واژه، واژه ای برساخته از سوی دانشمندان علوم قرآنی و متکلمان اسلامی است که در نخستین کاربردهای خود، از قرن سوم به مباحث علمی مسلمانان ورود یافته و پس از آن دامنه¬ی کاربرد آن در کتب علوم قرآنی و تفسیر نظیر احکام القرآن جصاص(م370ق)، اعراب القرآن نحاس(م337ق)، آثار شیخ صدوق(م381ق)، شیخ مفید(م413ق)، سید مرتضی(م436ق)، شیخ طوسی(م460)، طبرسی(م558ق) و دیگران، و بعضا در متون کهن فارسی نظیر ترجمه تفسیر طبری در ترادف با واژگان قرآنی «آیه» و «بینه» گسترش یافته است.

کلیدواژه ها

بررسی تاریخی- اعجاز- معجزه- علوم قرآنی- تفسیر.

مقدمه

«اعجاز» در لغت مصدر باب افعال از ریشه «عجز» به معنای ناتوان ساختن و از دست دادن است(نک خلیل، ج1، ص215 و ازهری، ج3، ص234). این واژه به سه معنای از دست رفتن چیزی، احساس ناتونی، و ایجاد عجز در فرد به کار رفته است(خویی، ص35). این واژه در اصطلاح، بر قسمی از انواع علوم قرآنی اطلاق میشود که به بررسی و اثبات معجزه بودن قرآن به منزله دلیل حقانیت نبوت پیامبر(ص) می¬پردازد. آیۀالله خوئی اعجاز قرآن را چنین تعریف کرده است: « و هو في الاصطلاح أن يأتي المدعي لمنصب من المناصب الإلهية بما يخرق نواميس الطبيعة و يعجز عنه غيره شاهدا على صدق دعواه»(ص35). بر این اساس، اعجاز در اصطلاح علوم قرآنی به این معناست که مدعی منصبی الهی، برای اثبات حقانیت ادعای خود امری انجام دهد از قوانین طبیعی خارج باشد و دیگران قادر بر انجام آن نباشند. بر این اساس، واژه «مُعجِزه» و «مُعجِز» به معنای آنچیزی است که بر صدق ادعای نبوت دلالت دارد و از دایره قدرت بشری خارج است. به عبارت دیگر، مراد از معجزه، امری است که تنها در تحت قدرت الهی صورت میگیرد و انجام آن برای بندگان محال است(نک باقلانی، ص181). عتر در علوم القرآن، معجزه را این گونه معرفی میکند:«أمر خارق للعادة مقرون بالتحدي مع عدم المعارضة»(عتر، ص191). این تعریف که عامترین تعریف معجزه است سه شرط خارق عادت بودن، ادعای تحدی و عدم هماوردی را برای معجزه بودن هر امری لازم دانسته است. بحث اعجاز، در عین حال که یکی از گسترده ترین مباحث علوم قرآنی است، اما به نظر میرسد ریشه ای منصوص در قرآن و روایات ندارد؛ چنانکه عتر در علوم القرآن پس از بیان معنای معجزه، میگوید:«و يطلق على المعجزات دلائل النبوة و أعلام النبوة، و نحو ذلك، و هذه الألفاظ إذا سميت بها آيات الأنبياء كانت أدل على المقصود من لفظ المعجزات، و لهذا لم يكن لفظ المعجزات موجودا في الكتاب و لا في السنّة، و إنما فيه لفظ الآية، و البينة، و البرهان»(ص191). بررسی اجمالی آیات و روایات نیز این مسئله را تا حدودی اثبات میکند، چه ما در قرآن و روایات می یابیم که سخن از محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مجمل و مبین و ... به میان آمده که از جمله مهمترین انواع علوم قرآنی هستند؛ اما از بحث اعجاز قرآن کریم، با همه پردامنگی آن سخن به میان نیامده است. از این رو در این مقاله در پی آنیم تا با بررسی کهن ترین منابع قرآنی و روایی، صحت و سقم این ادعا را بررسی کنیم و منشا پیدایش و ورود دانش¬واژگان «اعجاز» و «معجزه» به حوزه علوم قرآنی را دریابیم.


روش

این مقاله، به روش تاریخی-تحلیلی، به بررسی زمان پیدایش دانش واژگان اعجاز و معجزه در علوم قرآنی میپردازد. از آنجا که اقسام علوم اسلامی نظیر تفسیر، حدیث و علوم قرآنی رابطه ای تنگاتنگ با یکدیگر دارند و از سوی دیگر تفسیر و حدیث اصلی ترین منابع سایر علوم اسلامی اند، در این بررسی ضروری است منابع مختلف این حوزه ها مورد مطالعه قرار گیرند. از این رو در این مقاله، جهت واکاوی تاریخی پیدایش دانش¬واژگان اعجاز و معجزه در علوم قرآنی، این واژگان را به مثابه کلیدواژه جستجو، در منابع لغوی، تفسیری، روایی و علوم قرآنی ، در بازه زمانی قرن اول تا ششم بررسی کرده¬ایم. در این راستا، مبنا و معیار ما در انتخاب منابع، نرم افزارهای جامع التفاسیر، جامع الاحادیث و مشکات الانوار بوده¬اند. در مواردی نیز که منبعی در این کتب وجود نداشته است، از منابع مستقل کتابخانه¬ای استفاده شده است. گزارش بررسی¬های انجام شده در چهار حوزه منابع لغوی، تفسیری، روایی و علوم قرآنی به شرح زیر است:

بررسی تاریخی واژه «اعجاز» و «معجزه» در منابع لغوی

بررسی و مطالعه قاموس¬های عربی کهن حکایت از آن دارد که واژگان «اعجاز» و «معجزه» در آثار لغوی قرون دوم تا ششم بسیار اندک بکار رفته اند و در همان موارد اندک نیز هیچ ارتباطی با قرآن و وجه اعجاز آن وجود ندارد. العین، قدیم ترین قاموس عربی، ساخت ماضی باب «افعال» ریشه «عجز» را ذکر می¬کند: «أَعْجَزَنِي‏ فلان إذا عجزت‏ عن طلبه و إدراكه. و العَجْز نقيض الحزم. و عَجَزَ يَعْجِزُ عَجْزا فهو عاجِز ضعيف»(خلیل ج1، ص215). اما این کتاب خالی از هرگونه اشاره به واژگان «اعجاز» و «معجزه» است. مراجعه به جمهرۀاللغه ابن درید، آغازین قاموس قرن سوم، نیز نشان می¬دهد که هیچ اثری از واژگان «اعجاز» و «معجزه» در این کتاب وجود ندارد. اما دیگر اثر سده سوم یعنی تهذیب اللغه ازهری که متاخرتر است توضیحاتی پیرامون واژه «اعجاز» ارائه می دهد گرچه این توضیحات با بحث اعجاز قرآن پیوند نمی خورد: " ومعنى الإعجاز الفوت والسبق. يقال أعجزني فلان، أي فاتني... وأما الإعجاز فهو الفوت، ومنه قول الأعشى: فذاك ولم يُعجِزْ من الموت ربَّه ولكن أتاه الموتُ لايتأبّقُ " (ازهری، ج3، ص234). صحاح جوهری مهمترین قاموس قرن چهارم عینا مفاهیم قوامیس پیشین را برای باب «افعال» «عجز» ذکر می کند اما نکته مهم اینست که جوهری برای نخستین بار واژه «معجزه» را ذکر می کند، گرچه سخنی از قرآن بصورت خاص به میان نمی آید: " والمُعجِزَة: واحدة مُعجِزات الأنبياء "(جوهری، ج3، 123). از قوامیس قرن پنجم، بررسی المحکم و المحیط الاعظم ابن سیده حاکی از عدم اشاره این فرهنگ به واژگان مذکور است و قرن ششم نیز که لسان العرب ابن منظور جامع¬ترین و برجسته ترین قاموس آنست چیزی جز تکرار مطالب قاموس¬های پیشین ندارد. چنانچه ذیل واژه «عجز» به بیان معنای لغوی آن پرداخته چنین آورده است: « العَجْزُ: نقيض الحَزْم، عَجَز عن الأَمر يَعْجِزُ و عَجِزَ عَجْزاً فيهما؛ و رجل‏ عَجِزٌ و عَجُزٌ: عاجِزٌ... و العَجْزُ: الضعف»(ابن منظور، ج5، ص369) و پس از بیان کاربردهای قرآنی این واژه پرداخته، معنای باب افعال این ریشه را نیز از نظر لغوی، با تکرار گفتار ازهری بیان میکند: «و معنى‏ الإِعْجاز الفَوْتُ و السَّبْقُ، يقال: أَعْجَزَني‏ فلان أَي فاتني»(همان، ص 370) و در نهایت «معجزه» را با بیان جوهری چنین توضیح میدهد:« .... و المُعْجِزَةُ: واحدة مُعْجِزات‏ الأَنبياء، عليهم السلام»(همانجا). چنانکه مشاهده میشود این واژگان از از اواخر قرن سوم در قوامیس لغوی زبان عربی ورود یافته اند. با این حال، گرچه درباره واژه «معجزه» اندکی به اصطلاحی بودن آن اشاره شده است، اما دانش¬واژگی آنها مورد توجه واقع نشده است.

بررسی تاریخی واژه «اعجاز» و «معجزه» در منابع تفسیری عربی و فارسی

واژگان «اعجاز» و «معجزه» به صورتهای مختلف در تفاسیر کهن بکار رفته اند. آنچه در این مورد مهم می نماید، نخست، خاستگاه ظهور و بروز این واژگان است و سپس توجه به این نکته که واژه در چه مفاهیمی بکار رفته است. بررسی سیر پیدایی این واژگان نشان می دهد که «معجزه» با سیری صعودی در طی 6 قرن نخست به کار رفته است. این واژه اول بار در تفاسیر قرن دوم کاربست می یابد گرچه در اینجا ارتباطی با قرآن وجود ندارد. فراء (ج1،ص481) ذیل آیه : «إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ» توبه /35 گوید: " و فيه معجزة لرسول اللّه يوم حنين ". در تفاسیر این سده اثری از واژه «اعجاز» نیست. در تفاسیر قرن سوم این واژه با بسامد بالاتر و بصورت متنوع تر استعمال می شود گرچه باز هم این استعمالات ارتباطی با قرآن ندارند. در این سده «آیه» حوزه معناشناختی واژه «معجزه» را تشکیل می دهد و در حالتهای عطفی " آیة و معجزة " (تستری،ص 37) " آية له و دلالة و معجزة " ، " آية بينة، و حجة معجزة " (تفسیر منسوب به امام حسن عسکری،ص 373 و 488) بکار می رود. در تفاسیر این قرن نیز از واژه «اعجاز» ذکری به میان نمی اورد.

کتب تفسیری قرن چهارم سیر صعودی استعمال واژه را به صورت آشکارتر نمایان می سازند. در تفاسیر این قرن واژه «معجزه» بارها در پیوند با قرآن بکار می رود و علاوه بر مفهوم «آیه» یا «نشانه» مفهوم «برهان» نیز به دایره معنایی معجزه افزوده می گردد: " قَدْ جِئْناكَ بِآيَةٍ معجزة مِنْ رَبِّكَ "(طبری، جامع البیان، ج16، ص130)، " دانى نه فرستاد اين آيتها و معجزه مگر خداوند آسمانها" ، " اندران نشانهاست و معجزه خداوندان خرد را" (ترجمه تفسیر طبری، ج4، ص990 و 891)، " و كردستيم ما شب را و روز را دو معجزه و برهان" (همانجا، ج4، ص891). واژه «اعجاز» در تفاسیر سده چهارم تنها مضاف به قرآن بکار رفته است (نک: شیخ مفید، 539؛ جصاص، ج5، ص35). این روند صعودی در تفاسیر قرن 5 نیز ادامه می یابد و واژه «معجزه» در پیوند تنگاتنگ با قرآن و وجه اعجاز آن استعمال می شود. در آثار تفسیری سده پنجم «معجزه» باز هم مترادف «آیه» یا «نشانه» است: " «وَ يا قَوْمِ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً» و أشار الى ناقته التي جعلها اللَّه معجزة "(طوسی، تبیان ج6، ص19)، "حكى اللَّه تعالى في هذه الآية عن الكفار الذين وصفهم انهم يقولون «لَوْ لا أُنْزِلَ» على محمد «آية» يعني علامة و معجزة" (همو، ج6، ص248)، " « وَ يَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ»: و مى‏گويند كافران چرا نه فرود آرند بر محمد نشانى از خداى او، يعنى معجزه چنان كه ما مى‏درخواهيم " (سورآبادی، ج2 ،ص1007 ،ج2، ص1868). اما در آثار این قرن مفهوم «بیّنه» نیز به حوزه معنایی «معجزه» افزوده می شود: " و قال لهم «قَدْ جاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ» يعني أتتكم حجة من اللَّه تعالى و معجزة دالة على صدق قولي"(طوسی،تبیان ج2، ص461)، " «قَدْ جاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ» : بدرستى كه آمد به شما هويداى از خداى شما، گفته‏اند اين بيّنة كتاب است و گفته‏اند معجزه است" (سورآبادی، ج2، ص771). شگفت آنکه تبیان ذیل آیه 42 آل عمران گویا «معجزه» را با «کرامت» یکی می داند: "يجوز عندنا أن يكون ذلك معجزة لها و كرامة" (طوسی، ج2، ص456). ناگفته نماند که برخی آثار تفسیری سده پنجم هیچگاه از واژه «معجزه» ذکری به میان نمی آورند (برای نمونه: سید رضی، تلخیص البیان) و در مقابل برخی دیگر چون تاج التراجم ، بویژه ذیل آیات مربوط به معجزات انبیاء، بسیار از «معجزه» یاد می کند(نک:اسفرایینی، جم). صورت کاربرد واژه «اعجاز» در تفاسیر این قرن نسبت به سده پیش تغییری نشان نمیدهد(نک: طوسی، تبیان ج2، ص456؛ سورآبادی، ج2، ص638؛ ثعلبی، ج2، ص237). سده ششم بی شک نقطه اوج روند صعودی استعمال واژه «معجزه» است و این واژه در معنای اصطلاحی خود و در توضیح وجه اعجاز قرآن، بویژه در تفاسیر کلامی، تثبیت می شود(برای نمونه نک: فخررازی، ج6،ص521، ج12،ص522، ج13،ص124). در این سده حوزه معنا شناختی «معجزه» تا حدودی مشابه سده قبل خود است. برابرنهاده های «معجزه» در تفاسیر قرن ششم عبارتند از: «آیه» (زمخشری، ج1،ص477؛ ابن عربی، ج3،ص1089؛ طبرسی،ج4،ص444 ؛ جم). «بیّنه» (زمخشری، ج2،ص127؛ میبدی، ج3،ص675؛ طبرسی،ج2،ص754؛ جم). «سلطان» که مفهوم جدید «معجزه» در سده ششم است (نسفی، ج1،ص484). واژه «اعجاز» در سده ششم همچون «معجزه» بالاترین بسامد کاربرد را دارد و فارغ از استعمال مطلق آن، مضاف به قرآن یا مضاف به واژه نظم نیز بکار می رود که حاکی از نظم و بلاغت قرآن هستند: «اعجاز القرآن» (طبرسی، ج5،ص221؛ ابن عربی، ج4،ص1609؛ رازی، ج10،ص235). «اعجاز نظمه» یا «اعجاز النظم و البلاغه» (طبرسی، ج2،ص112؛ ابن جوزی، ج2،ص355؛ زمخشری، ج2،ص347). بر این اساس، سیر پیدایش این واژگان در تفاسیر و متون کهن چنین است: آغاز ورود واژه معجزه به تفاسیر به قرن دوم و اثر تفسیری فراء باز میگردد، اما واژه اعجاز تا قرن چهارم در تفاسیر کاربستی ندارد. از قرن چهارم، استعمال واژه معجزه به صورت صعودی و با شتابی بیشتر آغاز میشود اما همچنان واژه اعجاز ورود پررنگی ندارد اما سده ششم، نقطه اوج روند صعودی کاربرد این واژگان به مثابه دانش واژگانی خاص در علوم قرآنی است که در آثار مختلفی چون تفسیر فخر رازی، کشاف زمخشری، مجمع البیان طبرسی، تفسیر میبدی و ... مشاهده میشود.

بررسی تاریخی واژه «اعجاز» و «معجزه» در منابع روایی

واژگان اعجاز و معجزه در منابع روایی کاربردی محدود دارند. این واژگان در منابع قرن 1-6 به ندرت به کار رفته اند و دانش¬واژگی آنها محل ابهام است. در میان منابع مختلف روایی این بازه، واژه اعجاز هرگز به کار نرفته است. اما واژه «معجزه» و نیز «مُعجِز» گاه در لسان ائمه(ع) به معنای دلیل و نشانه نبوت کاربست یافته است. چنانکه در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع) که در میانه سده سوم هجری گردآمده، واژه «مُعجز» سه بار برای دلیل نبوت ذکر شده است(نک ص92، 489 و 506). در همین تفسیر، واژه «معجزه» در شش روایت منقول از امام(ع) به همین معنا به کار رفته است(نک ص319، 374، 490، 499، 505، 560). این دو واژه در آثار مربوط به آغاز سده چهارم به کار نرفته اند، چنانکه در تفاسیر فرات کوفی و عیاشی که نخستین تفاسیرروایی شیعه اند، اثری از این واژگان در کلام منتخب معصومان دیده نمیشود. اما واژه معجزه در کتاب شریف الکافی، یک بار در کلام امام رضا(ع) و البته نه در کاربرد اصطلاحی وارد شده است(نک کلینی، ج1، ص297). همچنین واژه معجز نیز در روایتی منقول از امام هادی(ع) در تحف العقول به کار رفته که آن نیز معنای اصطلاحی علوم قرآنی ندارد(نک حرانی، ص489). با این همه، در برخی آثار این دوره واژه معجزه، به معنای دلیل و نشانه حقانیت پیامبر و معصوم در لسان ائمه یافت میشود، چنانکه در کتاب هدایۀ الکبری، این واژه به همین معنا در حدیثی از امام باقر(ع) و امام حسن عسگری(ع) به کار رفته است(نک خصیبی، ص70-71 و 374). در میان کتب سده چهارم، بیشترین ورود واژه معجز و معجزه در آثار روایی شیخ صدوق دیده میشود. چنانکه واژه معجز در کتاب خصال، برای دلیل اثبات امامت در روایتی منقول از امام صادق(ع) نقل شده است(نک ج2، ص428). اما واژه معجزه با دایره کاربردی وسیعتر در آثار متعدد شیخ صدوق ورود دارد. برای نمونه این واژه یک بار در کتاب توحید در روایتی منقول از امام رضا(ع) نسبت به صفات خداوند(نک ص186)، یک بار در کتاب خصال و نیز علل الشرایع در رابطه با احیای اموات توسط حضرت ابراهیم(ع)(نک خصال، ج1، ص265؛ علل الشرایع، ج1، ص36) و در دو مورد در عیون اخبار الرضا(ع) (ج1، ص145 و ج2، 171) نسبت به اعمال الهی وارد شده است. روشن است که در این کاربردها، واژه معجزه در معنایی نزدیک به معنای اصطلاحی به کار رفته است. اما در آثار قرن پنجم هجری، تنها در دو اثر روایی دلائل الامامه طبری و امالی شیخ طوسی، واژه معجزه، آن هم در کاربست نزدیک به معنای دانشواژگی کاربرد یافته است. چنانکه در دلائل الامامه در 5 روایت نسبت به معجزات ائمه(ع)(نک ص169، 362، 426) و حتی در ترادف با واژه «آیه»(نک ص380) یا اضافه به آن(نک ص381)به کار رفته است. در امالی شیخ طوسی نیز این واژه در روایتی منقول از امام صادق(ع) نسبت به آیات الهی به کار رفته است:« قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): ثَلَاثَةُ أَوْقَاتٍ لَا يُحْجَبُ فِيهَا الدُّعَاءُ عَنِ اللَّهِ (تَعَالَى): فِي أَثَرِ الْمَكْتُوبَةِ، وَ عِنْدَ نُزُولِ الْمَطَرِ، وَ ظُهُورِ آيَةٍ مُعْجِزَةٍ لِلَّهِ فِي أَرْضِهِ.»(طوسی، امالی، ص280). گرچه واژگان معجز و معجزه در آثار روایی قرون 1-6 بررسی شده اند، اما از آنجا که زمان صدور روایات مربوط به سه قرن نخست هجری است، میتوان دریافت که این واژگان در معنای اصطلاحی یا نزدیک به آن، از قرن نخست در کلام معصومان(ع) وجود داشته است. در سیر تاریخی، هرچه به اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم نزدیکتر میشویم کاربرد این واژگان در کلام ائمه(ع) کاربرد بیشتری می¬یابند.

بررسی تاریخی واژه «اعجاز» و «معجزه» در منابع علوم قرآنی

بررسی واژگان اعجاز و معجزه در کتب علوم قرآنی قرون 1-6، زمان نخستین پیدایی این واژگان را در اواخر قرن چهارم نشان میدهد؛ چنانکه این دو واژه به مثابه دانش¬واژگانی مختص علم قرآنی در کتب مستقل و جانبی این حوزه وارد شده اند. نخستین کتاب مستقل در این زمینه، اعجاز القرآن ابوبکر باقلانی متوفای 403 قمری است که درباره معجزه بودن قرآن، ادله آن، وجوه اعجاز قرآن و مباحث مرتبط به تفصیل سخن گفته است. پس از وی این واژگان در دیگر کتب علوم قرآنی نیز به کار رفته اند، چنانکه عبدالجبار بن احمد همدانی متوفای 415 قمری، در دو کتاب متشابه القرآن و تنزیه القرآن عن المطاعن، این واژگان را به مثابه دانش¬واژه آورده است. وی در یک مورد در کتاب متشابه القرآن، واژه معجزه را در مورد حضرت سلیمان به کار برده است(نک ص540) و در موردی دیگر از اعجاز قرآن به مثابه دانش واژه نام میبرد(نک ص 376). همدانی در اثر دوم نیز چندین بار واژه معجزه را به منزله دلیل نبوت انبیای مختلف نظیر حضرت آدم(ص21)، پیامبر اسلام( ص 225 و 350) و حضرت عیسی(ص247) به کار برده است. همچنین واژه اعجاز در رابطه با قرآن و موضوع تحدی نیز در این اثر به کار رفته است(نک ص 298). اما بر اساس سیر تاریخی دومین اثر مستقل در این حوزه را می¬توان کتاب الموضح عن جهۀ اعجاز القرآن، اثر شریف مرتضی متوفای 436 قمری دانست که به صورت مستقل در باب اعجاز قرآن و اثبات وجه آن به نگارش در آمده است. دیگر اثر مستقل در این حوزه کتاب دلائل الاعجاز فی علم المعانی است که از سوی عبدالقاهر جرجانی متوفای 471ق در موضوع اعجاز بیانی نوشته شده است. پس از این آثار، بحث از اعجاز قرآن کریم و معجزه بودن آن در دیگر آثار علوم قرآنی به صورت مستقل یا ضمنی ورود و گسترش یافته است. بر این اساس، میتوان زمان پیدایش این دانش واژگان در منابع علوم قرآنی را اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم دانست.

نتیجه¬گیری

واژگان «اعجاز» و «معجزه» گرچه به ظاهر و طبق ادعای برخی ریشه در قرآن و سنت ندارند، اما بررسی متون و منابع کهن تفسیری و روایی نشان میدهد که واژه «معجزه» در معنایی نزدیک به معنای اصطلاحی در کلام معصومان به کار رفته است؛ چنانکه در روایات صادقین(ع)، امام رضا(ع) و امام حسن عسکری(ع) آشکارا بر دلایل اثبات حقانیت خداوند، پیامبران و امامان اطلاق شده است. در منابع تفسیری نیز، تا قرن چهارم، اعجاز و معجزه در معنای اصطلاحی به کار نرفته اند، اما پس از آن به تدریج و با سیری صعودی به متون راه یافته¬اند تا جاییکه دانش¬واژه «معجزه» در ترادف با واژگان قرآنی «آیه»، «بینه»، «برهان» و «سلطان» از سوی مفسران استفاده شده است. اما در منابع علوم قرآنی، این بحث بسیار متاخرتر است، چنانکه نخستین آثار مستقل در این حوزه در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم و تحت تاثیر مباحث کلامی پدیدار گشته اند. گرچه واژه «اعجاز» در منابع و متون قرن اول تا سوم مشاهده نمیشود، اما کاربست واژگان «معجزه» و «معجز» در معنای قریب به دانش¬واژه علوم قرآنی آن، تصور بیگانه بودن این واژگان با نصوص دینی را میزداید. بر این اساس، میتوان مبحث اعجاز قرآن را نیز همچون مباحث محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، عام و خاص و ... برخاسته از متن قرآن و سنت دانست و طبق بررسیهای صورت گرفته و با استناد به کاربردهای واژگان «معجزه» و «اعجاز» در روایات، پیدایش آن را در قرن دوم هجری تاریخگذاری کرد.

نتایج

1- واژگان «اعجاز» و «معجزه» در منابع لغوی قرن دوم و سوم به کار نرفته اند. نخستین بار جوهری در صحاح لفظ «معجزه» را بدون اشاره به معنای اصطلاحی آن ذکر میکند. منابع پسینی نیز تا قرن ششم، تنصیصی بر این واژگان به مثابه دانش¬واژه ندارند. 2- در منابع تفسیری، واژه «اعجاز» تا قرن سوم هرگز به کار نرفته است اما پس از آن و از قرن چهارم به بعد، به صورت مضاف به قرآن و نیز نظم، در منابع مشاهده میشود. در بازه قرن چهارم تا ششم، سیر و شتاب کاربست این واژه تحت تاثیر گسترش مباحث کلامی است. اما واژه «معجزه» در معنای غیر اصطلاحی از قرن دوم در متون تفسیری وجود داشته است. پس از آن و در طی زمان، به تدریج معنای اصطلاحی آن پررنگ تر شده، به مثابه یک دانش¬واژه در ترادف با آیه، برهان، بینه و سلطان به کار رفته است به گونه¬ایی که در قرن ششم، به نقطه اوج کاربرد اصطلاحی خود رسیده است و در تفاسیری چون مجمع البیان طبرسی، کشاف زمخشری، تفسیر کبیر فخر رازی، تفسیر میبدی و ... به وفور به کار رفته است. 3- واژه «اعجاز» در منابع روایی کاربردی نداشته است اما واژگان «معجزه» و «معجز» در معنایی قریب به معنای اصطلاحی، در روایات اهل بیت(ع) وارد شده اند؛ چنانکه در کلام صادقین(ع)، امام رضا(ع) و امام حسن عسکری(ع) این واژگان، گاه در کنار واژه «آیه»، به نشانه¬های حقانیت خداوند و صدق دعوی پیامبران و امامان اطلاق شده اند. در میان متون روایی، آثار شیخ صدوق بیش از سایر کتب، مشتمل بر روایاتی است که در آن این واژگان به کار رفته اند. بر این اساس، میتوان ریشه منصوص بحث اعجاز قرآن کریم و پیدایش آن را در روایات اهل بیت، در قرن دوم هجری دانست. 4- بررسی منابع علوم قرآنی نشان میدهد که نخستین آثار و مباحث مستقل در باره اعجاز قرآن کریم، به اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم باز میگردد که تحت تاثیر مباحث کلامی میان مسلمانان است. نخستین اثر در این زمینه اعجاز القرآن باقلانی(م403ق) است. پس از آن الموضح سید مرتضی(م436ق) و دلائل الاعجاز جرجانی(م471) را میتوان نام برد. از قرن پنجم به بعد، دایره مباحث اعجاز گسترده تر شده و به صورت مستقل و ضمنی مورد اهتمام دانشمندان اسلامی قرار گرفته است.


پانویس و منابع


1- قرآن کریم

2- ابن جوزى ابوالفرج عبدالرحمن بن على، زاد المسير فى علم التفسير، دار الكتاب العربي - بيروت، چاپ اول، 1422 ق.

3- ابو بكر محمد بن الطيب الباقلانى، إعجاز القرآن(الباقلاني)، 1جلد، دارالكتب العلمية - بيروت، چاپ: اوّل، 1421/2001.

4- ابن¬درید، ابوبکر محمدبن¬حسن، جمهرۀ¬اللغۀ، به¬کوشش رمزی منیربعلبکی، لبنان، بیروت، دارالعلم¬للملایین، اول، 1987م.

5- ابن¬فارس قزوینی، أبوالحسين أحمد ، معجم مقاييس اللغة، به کوشش عبدالسلام محمدهارون، بی¬جا، مكتبة الإعلام الإسلامي، 1404ق.

6- ابن منظور، محمد بن مكرم‏، لسان العرب، بيروت‏، دار صادر، سوم،‏1414 ق

7- ازهری، محمدبن¬احمد، تهذیب اللغۀ، به کوشش عبدالسلام محمدهارون و دیگران، مصر، دارالتولیۀ العربیۀ، 1384ق.

8- باقلانى، ابو بكر محمد بن الطيب ، إعجاز القرآن، دارالكتب العلمية، بیروت، اول، 1421 / 2001

9- ثعالبى‏، ابو منصور عبد الملك بن محمد، الإقتباس من القرآن الكريم‏، عالم الكتب الحديث / جدارا للكتاب العالمى‏، إربد / عمان‏، اول، 1429 ق- 2008 م‏

10- جرجانى‏، عبد القاهر بن عبد الرحمن، دلائل الإعجاز في علم المعاني‏، دار الكتب العلمية، بيروت‏، اول، 1422 / 2001

11- جوهري، اسماعیل بن حماد، الصحاح¬اللغۀ، به کوشش أحمد عبدالغفور عطار، بيروت، دارالعلم للملايين، چهارم، 1407ق.

12- حرانى، حسن بن على ابن شعبه ، تحف العقول عن آل الرسول صلى الله عليه و آله، 1جلد، جامعه مدرسين - قم، چاپ: دوم، 1404 / 1363ق.

13- حسن بن على عليه السلام، امام يازدهم، التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، 1جلد، مدرسة الإمام المهدي عجل الله تعالى فرجه الشريف - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1409 ق.

14- خصيبى، حسين بن حمدان، الهداية الكبرى، 1جلد، البلاغ - بيروت، 1419 ق.

15- خليل¬بن¬احمد فراهيدی، كتاب¬العين، به¬کوشش مهدي مخزومي و دیگران، مؤسسة دارالهجرة، دوم، 1409ق.

16- خوئى، سيد ابو القاسم، البيان في تفسير القرآن، 1جلد، موسسة احياء آثار الامام الخوئى - قم، چاپ: بى‏نا، بى تا.

17- شریف المرتضى، على بن الحسين الموسوى‏ الموضح عن جهة إعجاز القرآن‏، آستان قدس‏، مشهد، اول، 1382 / 1424

18- صدوق، محمد بن على ابن بابويه ، التوحيد (للصدوق)، 1جلد، جامعه مدرسين - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1398ق.

19- همو، الخصال، 2جلد، جامعه مدرسين - قم، چاپ: اول، 1362ش.

20- همو، عيون أخبار الرضا عليه السلام، 2جلد، نشر جهان - تهران، چاپ: اول، 1378ق.

21- همو، علل الشرائع، 2جلد، كتاب فروشى داورى - قم، چاپ: اول، 1385ش / 1966م.

22- طبرى آملى صغير، محمد بن جرير بن رستم، دلائل الإمامة (ط - الحديثة)، 1جلد، بعثت - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1413ق.

23- طوسى، محمد بن الحسن، الأمالي (للطوسي)، 1جلد، دار الثقافة - قم، چاپ: اول، 1414ق.

24- عتر، نور الدين ، علوم القرآن الكريم، 1جلد، مطبعة الصباح - دمشق، چاپ: ششم، 1416/1996.

25- عياشى، محمد بن مسعود، تفسير العيّاشي، 2جلد، المطبعة العلمية - تهران، چاپ: اول، 1380 ق.

26- كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - دارالحديث)، 15جلد، دار الحديث - قم، چاپ: اول، ق‏1429.

27- كوفى، فرات بن ابراهيم، تفسير فرات الكوفي، 1جلد، مؤسسة الطبع و النشر في وزارة الإرشاد الإسلامي - تهران، چاپ: اول، 1410 ق.

28- همدانى‏، عبد الجبار بن احمد، تنزيه القرآن عن المطاعن‏، دارالنهضة الحديثة، بیروت، دوم، 1426 / 2005.

29- همدانى، عبد الجبار بن احمد، متشابه القرآن،‏ مكتبة دارالتراث‏، القاهره، بی تا.