نقد کتاب «الفرقان الحق» با تأکید بر وجوه اعجاز قرآن

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

چکیده

به تازگی در امریکا کتابی به نام «الفرقان الحق» در معارضه با قرآن نوشته اند تا جایگزین قرآن کریم میان مسلمانان شود. در این مقاله با تکیه بر وجوه اعجاز و ویژگی های قرآن کریم کتاب فوق مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. این بررسی در سه محور قالب، محتوا و شواهد صورت گرفته و روشن گردیده که در همه زمینه ها قرآن کریم مطلقاً برتر است. اما با توجه به آیات تحدّی در قرآن کریم معلوم می شود این اثر اساساً شرایط معارضه با قرآن را ندارد تا بررسی شود آیا مماثل با قرآن هست یا خیر. پس نه معارضه با قرآن محسوب می شود و نه هیچ عقل سلیمی آن را جایگزین مناسبی برای قرآن کریم می شمرد.

کلید واژه

قرآن کریم، تحدّی، الفرقان الحق، وجوه اعجاز، معارضه، مسیحیت، احکام اسلام






طرح مسأله

اخیراً گروهی از مسیحیان در امریکا در معارضه با قرآن کتابی با نام «الفرقان الحق» نوشته اند. این جریان از سال ۱۹۹۹ با انتشار سوره ای جعلى شبيه سوره هاى قرآن كريم در اينترنت آغاز شد و به تألیف این كتاب انجامید که به تقليد از شيوه و اسلوب قرآن كريم و با استفاده از كلمات و آيات آن جعل و با رسم الخط قرآنى عرضه شد. به نظر مى رسد فراهم آورندگان اين كتاب هنوز در مرحله آزمايش هستند و شرايط فعلى را براى ورود گسترده و توزيع بى محاباى آن در كشورهاى اسلامى مناسب نمى بينند. اما در كتابخانه هاى بزرگ و مشهور دنياى عرب، باشگاه هاى تفريحى و ورزشى، مراكز آموزشى و فنى و در بعضى از كشورهاى عربى از جمله كويت ، و البته در سطح مدارس خارجى كه دانش آموزان مسلمان كشور ميزبان در آن تحصيل مى كنند، به شكل گسترده اى تبليغ و توزيع شده است. این کتاب که توسط دو شرکت انتشاراتی آمریکایی به نام Omega و Wine press چاپ شده، شامل 77 سوره جعلی از جمله سوره¬هایی به نام الفاتحه، المحبة، المسيح، الثالوث.... مي باشد، که به بسیاری از عقاید و خصوصاً احکام اسلامی حمله کرده است. این کتاب 366 صفحه¬ای به زبان¬های انگلیسی و عربی چاپ و منتشر شده است. در مقدمه این کتاب چنین آمده است:« تقدیم به ملت عرب و همه مسلمانان جهان! در عمق وجود هر انسانی اشتیاق فراوانی برای رسیدن به ایمان حقیقی، آرامش درونی، آزادی معنوی و زندگی ابدی وجود دارد. این متن - کتاب الفرقان الحق- می¬تواند به این اشتیاق، سمت و سو ببخشد.» دربرخی نظرات ارائه شده درباره این کتاب چنین می¬خوانیم: «در طول 1400 سال گذشته هیچ اثر ادبی خلق نشده که بتواند مانند الفرقان الحق با قرآن مقابله کند.»﴿Bapt.it Press﴾.دکتر مایکل براون، استاد زبان¬های سامی: «کتابی بهتر از قرآن که به زبان عربی فصیح و زیبا و انگلیسی قوی نوشته شده است.» یکی از مجله¬های پروتستان: «پیام انجیل به روشنی در این کتاب دیده می¬شود.»

رئیس یکی از مدارس مسیحی در خاورمیانه : «فرقان الحق روشی نوآورانه و منحصر به فرد برای انتقال حقایق انجیل به مسلمانان است.»

پایگاه اینترنتی آمازون که آخرین عناوین کتاب¬ها در موضوعات مختلف را به فروش می¬رساند به تبلیغ این کتاب پرداخته است و آن را قرآنی نوشته شده به شیوه جدید و منحصر به فرد خوانده و می گوید: «اگر می¬خواهید با اسلام یا مسیحیت آشنا شوید این کتاب را بخوانید، زیرا این کتاب قرآن جدیدی به نام الفرقان الحق است که پیام قرآن و انجیل را با هم پیوند می¬دهد.» در مقاله حاضر این کتاب بررسی و با آیات قرآن مقایسه می شود تا روشن شود آیا دعوت قرآن به هماورد به شکلی مناسب پاسخ گفته شده و خارق العاده و فوق بشری بودن قرآن کریم منتفی گردیده است یا خیر. بدین منظور لازم است معلوم شود ، تحدّی قرآن کریم ناظر به کدام یک از ویژگی های آن است. به عبارتی وجه اعجاز قرآن کریم کدام است. دانشمندان اسلامی از دیرباز در این باره سخن گفته و وجوهی را ذکر کرده اند؛ مانند فصاحت و اسلوب ادبی ، معارف عقلانی، اخبار از غیب ، اشاره به علوم و حقایق تجربی، صرفه، تأثیر ونفوذ و جاذبه، کیفیت تشکیل وهماهنگی، شیوة هدایت، روانشناسی و اقتضای انگیزه های روانی، آثار روحی، روابط آماری و تناسبات لفظی(برومند/ 125-145). مقایسه قرآن در هریک از این وجوه با آثار بشر روشن می سازد که هیچ یک از این وجوه را به تنهایی نمی توان وجه اعجاز قرآن کریم شمرد. سید مرتضی علم الهدی ، این مطلب را درباره دو وجه فصاحت و نظم(اسلوب) قرآن به روشنی نشان داده است.(پهلوان،جایگاه الموضح.../232) قرآن در سایر این وجوه نیز ، اگرچه برتری نسبی دارد، اما در این برتری فاصله ای اعجاز گونه نسبت به آثار نوابغ در آن زمینه ندارد. بلکه آن چه قرآن را به شکلی مطلق برتر و متمایز می سازد افضل و عالی بودن در همه این وجوه متنوّع است. پس لازم است الفرقان الحق ادّعایی در یک یک این وجوه با قرآن مقایسه شود.

نقد الفرقان الحق و مقایسه آن در وجوه اعجاز با قرآن

1- فصاحت و بلاغت و اسلوب ادبی اکثر دانشمندان متقدّم فصاحت وبلاغت واسلوب شگفت انگیز(نه نظم و نه نثر) و تألیف ویژه قرآن کریم را وجه اعجاز می شمرند وگاه آن را تنها وجه مورد تحدّی می دانند.مانند جرجانی(44) ، باقلانی(51)، خطابی، فخر رازی، زملکانی،ابن عطیه، راغب، حازم و... (سیوطی/232) اما استفاده از کلام خود قرآن برای معارضه با آن در این ویژگی امری غیر معقول است. بندهای کتاب الفرقان الحق به ندرت خالی از بخش هایی از آیات قرآن یا ترکیبات و تشبیهات و آهنگ خاص قرآن است که البته به منظور ایجاد تفاوت یا نفی و نقض محتوای آن دستکاری واز فصاحت و بلاغت آن کاسته و گاه دچار اشکالات ادبی شده است. تنها به عنوان نمونه مواردی از این اشکالات و کاربردها ذکر می شود:

اشکالات بندهای سوره مماثل الفاتحه

هُوذَا الفُرقانُ الحقُّ نُوحيهِ فَبَلّغهُ لِلضَّالينَ مِنْ عِبادِنا و للناسِ کَافّةَ وَ لاَ تخشَ القَومَ المُعْتَدينَ هُوَ ذا  : ضمیر منفصل است که بر غائب دلالت دارد. «ذا» اسم اشاره به نزدیک است که گاه با حرف «هاء» تنبیه به کار می رود و گاه بدون آن وبرای اشاره به شیء حاضر و موجود به کار می رود. در این صورت ، کاربرد این دو در کنار هم سازگاری ندارد.اگر گفته شود که هو ضمیر شأن است باید بگوییم ضمیر شأن برای تعظیم و تفخیم به کار می رود و در این صورت نیز با اسم اشاره نزدیک سازگار نیست و می بایست ذلک به کار می رفت. نُوحيهِ : در این جا سخن از وحی شدن این کتاب رفته است در حالی که وحی به معانی اشاره، کنایه، کلام پنهان و الهام است. ایحاء نیز به معنای سخن گفتن است با کسی به گونه ای که از دیگران پنهان باشد؛ پس در وحی سه رکن وجود دارد: وحی کننده، آنچه وحی می شود، آنکه به او وحی می شود.در این کلام روشن شده که آن چه وحی شده الفُرقانُ الحقُّ است اما معلوم نیست وحی کننده و آنکه به او وحی می شود چه کسانی هستند. فَبَلّغهُ لِلضَّالينَ مِنْ عِبادِنا و للناسِ کَافّةَ : پس ابلاغ کن آن را به گمراهان از بندگان ما و به همه ی مردم در این جا بندگان گمراه را از عموم مردم جدا ساخته و گویی بخشی از مردم بندگان خدای این کتاب هستند که برخی گمراه و برخی هدایت یافته اند؛گمراهان آنان را مخاطب ویژه خود می شمرد و البته سایر مردم را- که نسبتی میان او و آنان نیست - از فیض سخن خود محروم نمی سازد! زیرا واو عطف مشارکت در حکم را می رساند ، پس تبلیغ برای بندگان گمراه و عموم مردم هر دو صورت می گیرد و این دو گروه متمایزند. وَ لاَ تخشَ القَومَ المُعْتَدينَ : واز گروه تجاوز کاران نترس. به نظر می رسد که تجاوز کاران گروه سومی هستند که در کنار بندگان گمراه و عموم مردم مطرح می شود. زیرا اگر گفته شود اینان همان گمراهانند باید بگوییم تا آن جا که از مفهوم ضلالت(تباهی و نابودی و مخالف هدایت) به دست می آید، ضرر فرد گمراه به دیگران نمی رسد از این رو متجاوز محسوب نمی شود.در حالی که در اعتداء ضرر فرد به دیگران می رسد.شایسته آن بود که پس از ذکر تبلیغ، به هدایت یا اصرار بر ضلالت و انصراف از هدایت اشاره می شد .زیرا در تبلیغ اجبار وجود ندارد تا زمینه ظهور تجاوزکاران فراهم شود. پس در سیاقی که مقدمه آن تبلیغ است ، تجاوز به عنوان نتیجه نمی گنجد. مَهيمِنُ يَخطِمُ سَيْفَ الظُّلمِ بِکَفِّ العَدلِ :ایمن بخشی که شمشیر ستم را به دست داد پوزبند زند. در این بند ظلم را به شمشیر و عدل را به دست انسان تشبیه نموده است وخواسته تا پوز بند زدن به شمشیر کنایه از ناکار کردن آن باشد. در حالی که خطم به معنای جلوترین بخش هر چیز است که بیش تر درمورد حیوان به کار می رود و اشاره به بینی و پوز آن دارد و یخطم در معنای پوزبند زدن به کار می رود.بنابر این بستن جلوترین قسمت شمشیر با کف دست که از این الفاظ استفاده می شود ، شمشیر را نا کار نخواهد کرد بلکه دست را از بین می برد و در نتیجه این خدا، ایمن بخش ظالمان و نابودگر عدالت خواهد بود!! آن گاه که حاکمیت اصول عقلی نقض شود، لابد ظلم زیباتر از عدل خواهد بود! ادامه کلام همین مطلب را تأیید می کند: و يَهدی الظَّالمينَ : و ظالمان را هدایت می کند. این خدا تنها از هدایت ظالمان سخن می گوید ودیگران را شایسته هدایت نمی بیند ؛ گویا گمان کرده نیکوکاران محتاج هدایت نیستند. هدایت یعنی نشان دادن راه درست تا مقدمه حرکت در آن شود. نیکوکاران هم نیازمند به آن و شایسته آن هستند؛ زیرا قدر نور هدایت را دانسته و در پرتو آن حرکت می کنند. در حالی که ستم کاران بدان توجه نمی کنند و به خود ظلم می کنند و دنبال هواهای نفسانی خود حرکت می کنند.از این رو خدای تعالی در قرآن کریم می فرماید:«وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ» (آل عمران/86) یعنی افراد مادامی که ستم می ورزند و توبه نکرده اند از فیض هدایت محروم خواهند ماند ؛ زیرا زمينه‏هاى هدايت را در وجود خود از ميان برده اند و وصف به ظلم اشاره به علت هدایت ناپذیری آنان است.(علامه طباطبائی/3/340)

وَ يَهْدِمُ صَرْحَ الکُفْرِ بِيَدِ الاِيمانِ : و کاخ کفر را به دست ایمان نابود می سازد.

چه وجهی در شباهت کفر و کاخ وجود دارد؟ کاخ بنایی مستحکم و مجلّل است که مایه آسایش وایمنی و بهره مندی وفخر انسان است و این ویژگیها تناسبی با کفر به خدای تعالی ندارد.بلکه او تعالی در قرآن کریم کفر به خدا و ولایت ما سوی الله را به سست ترین خانه ها که خانه عنکبوت است تشبیه نموده است:« مَثَلُ الَّذينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ » ( عنکبوت/41) چاره ای نیست جز آن که بپذیریم کفر و انکار خدای این کتاب ،همان بنای یا شکوهی است که مایه آسایش وایمنی و بهره مندی وفخر انسان است و دست ضعیف ایمان نا معقول بدان ، قدرتی در تخریب این بنا ندارد! وَ يَطهَرُ نَجسَ الزَّنَی بِماءِ العِفَّةِ : و پلیدی زنا را با آب پاکدامنی پاک می سازد. در این تشبیه اشکال معنایی آشکاری به چشم می خورد.عفت به معنای روی گردانی از خواهشهای نفسانی و پاکدامنی است که فرد را از ارتکاب گناهان باز می دارد.کسی که به گناه آلوده شده است از عفت بهره ای نداشته است واگر خدا پس از آن به او عفت دهد اورا از گناهان بعدی حفظ می کند و نمی تواند اثر گناه گذشته را از بین ببرد.پس تشبیه عفت به آب که پلیدی گناه را می شوید با مفهوم آن سازگار نیست.مناسب آن بود که توبه ،به عنوان شوینده گناهان و پاک کننده معرفی شود. همان گونه که خدای تعالی در قرآن کریم می فرماید: إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ (بقره/222)


2- تقسیم بندی بی قاعده موضوعات  : بر خلاف قرآن کریم، در این کتاب موضوعات مختلف در قطعاتی متمایز مطرح شده است ،اگرچه به دلیل ارتباط برخی موضوعات باهم از یک سو و توجه ویژه مولف به برخی موضوعات از سوی دیگر ، برخی مطالب فراوان تکرار شده است که نمودار تکرار آن در «ضمیمه ب» ارائه شده است.در حالی که از امتیازات قرآن این است که در هر سوره مسائلی در زمینه مبدأ و معاد و مسیر صحیح زندگی انسان طرح شده است و با خواندن هر سوره می توان به دیدگاه قرآن درباره مسائل کلی زندگی انسان دست یافت ،اگرچه مقصد اصلی سور متفاوت و نحوه طرح مطالب متناسب با آن مقصد است. از این رو برخی این ویژگی را مرتبط با شیوة هدایتی موثر و اعجازگونه قرآن کریم می شمرند.(زرقانی2/332)

3- همسانی شکل و اندازه سور و آیات در سور مماثل و عدم ارتباط آیات آن سور قرآن کریم از نظر تعداد آیات ، طول آیات، آهنگ سوره ، نحوه شروع و پایان آن بسیار متنوع است. از ویژگی های چشمگیر قرآن ، هدفمندی سوره ها به نحوی است که ارتباطی منسجم میان آیات ایجاد کرده است و قرآن شناسان ماهر می توانند آن را حتّی در سور طوال با پیگیری شبکه های ارتباطی آیات نشان دهند.این ویژگی به راستی قرآن را تجلی گاه حکمت بی مثال الهی ساخته است. بنابراین هر سوره در پی ابلاغ پیامی ویژه می باشد و تعداد آیات با توجه به غرض اصلی سوره تنظیم شده است. همچنین هیچ کلمه اضافی و بیهوده ای در آیات نیست و هر کلمه در شبکه ارتباطی آیات جایگاهی دارد. از این رو آیات کوتاه تر به ایجاد سوره های کوتاه تر می انجامد و آیات بلند سوره های بلند را تشکیل می دهد. زیرا نقش هر کلمه در آیه در ارتباط با پیام سوره ، پیام آیه و آیات دیگر باید روشن شود. از طرفی نحوه شروع سوره ها نیز اشکال خاص اما متنوع دارد. مثل شروع با حمد یا تسبیح یا خطاب یا حروف مقطعه که ارتباط آن با محتوای سور در تفاسیر نشان داده شده است. این ویژگی های ظاهری همگی ارتباطی تام با محتوای آیات و سور دارند. الفرقان الحق دارای 80 قطعه شامل مقدمه ، بسمله و خاتمه است.قطعه ها همگی کوتاه و تقریباً هم اندازه با میانگین 11 بند در قطعه است. عموماً با خطاب به کسانی با صفت مربوط به موضوع قطعه آغاز می شود. بندهای آن نیز تقریباً هم اندازه و شامل حدود 20 کلمه است. به نظر می رسد تکثیر سوره ها فقط به قصد ارائه کتابی است که از نظر حجم با قرآن قابل مقایسه باشد؛ با این وجود بسیار کم حجم تر است . مطالعه قطعات آن نشان می دهد پیام عموم آنها مخالفت با اسلام است و چنانچه در بررسی محتوا خواهد آمد غالب مطالب آن حول چند موضوع خاص دور می زند. مثلاً محور بحث در قطعات المحبت، السلام، المحرضین، الشهید مخالفت با حکم جهاد است. در قطعات الفرقان الحق ادعایی، به دلیل آن که بندهای هر قطعه بر محور موضوعی می چرخد که در نام قطعه ذکر شده است ، وجود ارتباط میان بندها امری طبیعی است. به خصوص اگر در نظر بگیریم متوسط تعداد بندها در هر قطعه یازده است. با این وجود ارتباط بندهای آن طور که شایسته است مورد توجه قرار نگرفته است.که به مواردی از آن در سوره مماثل الفاتحه اشاره شد.توجّه به این ویژگی ها تکلّف ، بی ذوقی و کم اطّلاعی نویسندة این متن را آشکار می کند.

4- عدم وجود روابط آماری و تناسبات لفظی

یکی از ویژگی های قرآن که با اختراع رایانه وانجام تحلیل های آماری بر واژگان قرآنی توجه برخی محققان چون دکتر رشاد خلیفه(الإعجاز العددی فی القرآن الکریم) و عبد الرزاق نوفل(معجزه الأرقام و الترقیم فی القرآن الکریم) را جلب کرده است، برقراری نسبتهای معنادار میان میزان تکرار برخی واژه هاست؛ به طوری که سبب شده برخی آن را از وجوه اعجاز قرآن بشمرند. مثل برابری تکرار واژه «یوم» و واژه «نهار». اما از آن جا که در این تحلیلها روش واحدی به کار نمی رود، تأکید بر آن به عنوان وجه اعجاز قرآن منطقی نیست. زیرا گاه در محاسبات تنها خود واژه را در نظر می گیرند و گاه مشتقات آن را و گاه با توجیهاتی مواردی را کم یا اضافه می کنند تا معادله مورد نظر برقرار شود. در این میان آن چه مسلم است و از دیرباز بدان توجه شده، تناسبات لفظی در سور است که از زیبایی های صوری قرآن محسوب می شود. مثل تکرار فراوان حروف مقطعه در سور مربوطه که سیوطی بدان اشاره کرده است.(سیوطی/2/219) از این تناسبات موردی در این کتاب مشاهده نشد. تنها در قطعه الآلاء به تقلید از سوره الرحمن سعی شده عبارتی مکرراً ذکر شود که به خلاف سوره الرحمن هیچ تناسب معنایی با مفاهیم قبل و بعد آن ندارد. زیبایی های حاصل از تناسبات لفظی نیز هرگز در این قطعه به چشم نمی خورد. تمام آیات با الگویی یکسان بدون هیچ فراز و فرود لفظی و معنوی یکسره تکرار شده است. 2- نقد و بررسی محتوای الفرقان الحق امروزه با پیشرفت بشردرعلوم تجربی سازگاری دستاورد آن با محتوای قرآن ،دانشمندانی چون ابو زهره(91)، زرقانی(2/332)،آیه الله خوئی (45 و 70) را به پذیرش علوم و معارف عقلانی قرآن به عنوان قوی ترین وجه اعجاز متمایل ساخته است؛ برخی نیز با تکیه بر آیات و روایات نشان داده اند که «جنبه های معنوی و محتوایی اعجاز قرآن کریم، بر جنبه های ظاهری و لفظی و بلاغی آن برتری کلی دارد.چنانکه برخی علمای امامیه برآن وجوه تأکید کرده اند.» (پهلوان، تحقیق در وجه اعجاز/14) اما در تحلیل محتوای الفرقان الحق از80 قطعة (شامل مقدمه ، بسمله و خاتمه) این کتاب 42 قطعه شامل 424 بند مورد ارزیابی دقیق قرار گرفت و آمار موضوعات پر تکرار محاسبه شد. (ضمیمه ب) این موضوعات عبارتند از

تثلیث(2%)،

نفی صفات خدا(13%)،

نفی جهاد(21%)،

نفی بهشت جسمانی(3%)،

نفی احکام اهل کتاب و تحریف ادیان(11%)،

نفی احکام ازدواج و طلاق(7%)

که مجموعاً حدود 60% مطالب را تشکیل می دهند. از بررسی سایر بندها روشن شد که درباره مسائلی کلی چون معرفی حق و باطل اغلب با استفاده از سبک قرآن، پیروان حق و پیروان باطل ، دفاع از کتاب و نویسنده آن ، دستورات اخلاقی(بسیار کلی و محدود) ، حمله به قرآن و پیامبر اسلام ص می باشد. بنابراین خبری از موضوعات علمی و عقلی نیست و چیزی جز بازگشت به خرافات و تحریفات وارد شده به ادیان پیشین به چشم نمی خورد. حال به مقایسه آن با موضوعات قرآن می پردازیم.

2-1- عدم طرح علوم و حقایق تجربی مربوط به جهان آفرینش در قرآن کریم در آیات فراوانی از عظمت آفرینش آسمان ها و زمین و کوهها و دریاها وگیاهان و جانوران و انسان و مصنوعات انسان و ویژگیهای جسمی و روانی و روحی او سخن گفته و از مردم دعوت نموده تا در اسرار هستی بیندیشند و گاه از این اسرار پنهان سخن گفته است به طوری که موجب شده بیان مطالب علمی فراتر از فهم مردم عصر نزول ،از وجوه اعجاز قرآن شمرده شود.اما در این کتاب کذایی اثری از مطالب مرتبط با آفرینش که شناخت آن در حیطه علوم تجربی است ،دیده نمی شود. خداوند متعال در قرآن کریم انسان ها را به عظمت هستی و اسرار آن توجه می دهد تا دل های آنان را به سوی خالق آن متمایل سازد.به بیانی برهان های حسی اثبات وجود خالق را مطرح می کند؛ اما الفرقان الحق به عنوان کتابی که مدعی است برای تمام مردم جهان پیامی الهی دارد، از این نظر نقصان جدی دارد. 2-2- عدم شمول علوم و حقایق فرا طبیعی در قرآن از خدا و صفات او و قیامت و بهشت و دوزخ و برزخ وملکوت وفرشتگان و عرش و کتاب مکنون و.... مطالب دقیق وشگفت انگیزی طرح شده است ، در حالی که در این کتاب جز مخالفت کلی با قرآن در برخی موضوعات فوق ، سخن دیگری یافت نمی شود. اهم موارد آن به قرار زیر است: نفی توحید و دعوت به تثلیث : در بندهای این کتاب از سه گانگی خدا در عین وحدت او یاد می شود و این مطلب در بند آغازین تمام قطعات تکرار می شود، اما هیچ دلیلی جز کج فهمی و عدم تعقل منکران آن ذکر نشده است . نفی اسماء وصفات خدا : نویسنده توصیف خدا به صفات گوناگون را شرک می شمرد؛ خصوصاً صفاتی چون جبار، منتقم، مهلك، متكبر، مذل .(الثالوث) از طرفی خود در بخش دیگری از مطالبش اورا به صفات ملك، جبار، متكبر، قهار، قابض، مذل، مميت، منتقم، ضّار، مغني وصف نموده است.(الضالّین) بدین ترتیب تناقضی در گفتار او رخ می دهد که راهی برای حل آن به ذهن نمی رسد. تنها مطلب قابل توجه دیگر در این باره دفاعی بی دلیل از مسأله تجسّد وپدری و پسری و فِداء و روح است ،که آن هم تنها در یک جمله از قطعه الشهاده(ازنمونه آماری 50%)مشاهده می شود. نفی نعمتهای جسمانی در بهشت : در مورد بهشت تنها بر روحانی بودن نعمات آن اشاره نموده است و قائلان به نعمتهای جسمانی در بهشت را به شهوت پرستی و محدودیت نگاه آنان به دنیا متهم نموده است.اما هیچ توصیف و ترغیبی نسبت به این نعمت های روحانی صورت نگرفته است. 2-3- عدم اخبار از غیب یکی از ویژگی های قرآن که در کنار سایر شواهد و قرائن از وجوه اعجاز قرآن است، خبر دادن از مسائل و وقایعی است که ازنوع انسان های آن عصر پنهان و در غیب بوده است. مانند بیان داستان امتهای گذشته و رویدادهای آینده. اما چون این گونه گزارش ها در تمام سور قرآن جود ندارد، آن را وجه تحدّی نمی شمرند. (زرکشی/2/95)و (پهلوان،جایگاه کتاب... /233)ولی اکنون که الفرقان الحق به معارضه با کل کتاب برخاسته می توان به جستجوی این وجه در آن پرداخت. در این زمینه هیچ مطلبی جز نقل یک جمله ازحضرت موسی ع و یک جمله از حضرت عیسی ع در قطعه ای از این کتاب دیده نمی شود. 2-4- محدودیت در احکام و شرایع و دستورات اخلاقی قرآن کریم به منظور رشد و تعالی انسان در تمام ابعاد وجودیش،دستورالعمل هایی دقیق برای زندگی فردی و اجتماعی او قرار داده و با ارائه مجموعه کاملی از قوانین مورد نیاز بشر اورا از به کارگیری تجارب خطاپذیر خود باز داشته است. از طرفی اختلافات موجود میان احکام اسلام و شرایع الهی دیگر را بیشتر از ناحیه تحریفاتی می داند که دامنگیر آنان شده ؛ اگرچه سهمی هم برای تفاوت مقتضیات زمان و شرایط اقوام گذشته قائل است.از این رو اسلام را تنها دین جهان شمول و متناسب با شرایط و احوال بشر پیشرفته می داند؛به همین جهت برخی چون آیه الله خوئی(58) و ابن قطان(280)قرآن را از جهت ارائه یک مجموعه حقوقی کامل، معجزه می دانند. امّا در این کتاب تنها بر محبت صرف و حکمت ،آن هم در مقام حمله به احکام اسلامی، تأکید شده است؛ تا جایی که بندهای مشتمل بر نفی حکم جهاد و دعوت به دوستی با تمام انسانها اعم از مومن و کافر و ظالم و عادل ، در(21%) از بندهای کتاب مشاهده می شود. احکام دیگر اسلام که حساسیت نویسنده را برانگیخته است، عبارتند از: احکام رفتار با اهل کتاب و ادیان گذشته(11%)، احکام ازدواج و طلاق و تعدد زوجات(7%)، حکم قصاص(1%) که تنها در مقام انکار اسلام از آن سخن رفته است. بنابراین به جای ارائه احکام و قوانین زندگی سعادتمندانه تنها به یک دستور اخلاقی که فارغ از مبانی عقلانی صحیح است، اکتفاء شده است؛ در حالی که در آیات قر آن دستورات اخلاقی فراوان مشاهده می شود. در واقع اخلاق به عنوان مکمل قانون مطرح شده و از مسلمانان خواسته شده تا در مرحله رعایت عدالت(عمل به احکام و قوانین) باقی نمانند ؛ بلکه با رعایت اخلاق اسلامی به مرحله ای بالاتر صعود کنند و روابط خود را بر فضل و رحمت بنا کنند وآن را زیباتر سازند. (البقره/237) 2-5- تناقض و عدم هماهنگی یکی از وجوه اعجاز قرآن شیوة نزول پراکندة آن در طول چندین سال به مناسبت وقایع مختلف و وحدت یافتن در سور مختلف به گونه ای است که نزول پراکندة این گونه سور محسوس نیست و اجزاء با یکدیگر مرتبط است؛ واینکه در عین نزول پراکنده و گستردگی موضوعات تناقض در مطالب آن یافت نمی شود. از طرفی همواره از انسان ها خواسته تا به میزان عقل در آیات آن بیندیشند و دریابند که اگر ازجانب خدا نبود، تناقض در آن فراوان بود.(ص/29) همچنین مالامال از معارف عقلی و دقائق فلسفی است به طوری که متفکرین شرق و غرب عالم را مبهوت ساخته است و با وجود آن که مصادر علمی آن عصر آکنده از موهومات وخرافات کتب عهدین بود، قرآن حقایق عقلی و اخلاقی ومعارف الهی را از این گونه اباطیل پاک ساخته است.

تناقض عقلی در «الفرقان الحق»:

در این کتاب عقایدی از مسیحیت آمده که مورد پذیرش عقل نیست. اگرچه متکلمان به شکل تخصصی حول آن بحث نموده اند؛ ولی می توان به زبانی ساده پاسخ هایی طرح کرد که برای هر عقل سلیمی قابل پذیرش باشد. تثلیث توحید: بسمِ الآبِ الکلمةِ الروحِ الالهِ الواحدِ الاُوحدِ: به نام پدر کلمه ی روح خدای یکتای یگانه مُثْلثِ التّوحيدِ موحدِ التَثليثِ ما تعدّدَ  : سه گانه گر یگانگی و یگانه گر سه گانگی از اشکالات اساسی مکتب مسیحیت که به این کتاب منتقل شده، برابر انگاشتن یک با سه است که مخالف حکم آشکار عقل می باشد.یکی کردن سه و سه تا کردن یک، از معجزات خدای آنان شمرده می شود!( مُثْلثِ التّوحيدِ موحدِ التَثليثِ ما تعدّدَ )در حالی که اگر وقوع محال عقلی را مجاز بشمریم، نمی توانیم وجود هیچ حقیقت اصیلی را در جهان باور نماییم. اعتقاد اینان به همین اصل غیر عقلانی وتناقض آمیز است که ریشه رفتار و گفتار متناقض آنان شده و در این کتاب نیز مواردی از آن منعکس شده است. محبت بدون دشمنی: محبّتی که به پیروی از مسیحیت محرَّف در این کتاب تبلیغ می شود، بی تفاوتی، بی احساسی، بی رگی و خنثی بودن است که واژه محبّت را مصادره کرده است. چگونه ممکن است مادری که فرزند خود را دوست می دارد، در برابر کسی که به فرزندش بی رحمانه آسیب می رساند، واکنش دفاعی نشان ندهد و حتی به او مهر بورزد؟ یا چوپانی که وظیفه اش حمایت و مراقبت از گوسفندان است ، گرگ حمله ور به آنان را آزاد گذارد؟ محبّت حقیقی خداوند به بندگان خود متناسب با رفتار آنان شکل های مختلف می یابد. گاه به صورت بارش نعمات و برکات است و گاه به شکل نزول سختی ها. گاه در قالب دستور مودّت و رحمت و عفو است وگاه با صدور حکم جهاد و قِتال. دستور به اعمال جدیت و خشونت در برابر برخی ظلم ها ، اعمال محبت او به هر دو طرف ظلم، یعنی ظالم و مظلوم است که برای هر یک جلوه ای متفاوت یافته است. محبتش به مظلوم، اورا از ذلّت و ضعف در برابر همنوع زورگوی خود می رهاند ونفس انسایش را تقویت می کند. محبّتش به ظالم اورا از روحیه زورگویی و تخریب نفس انسانیش باز می دارد. اگر با هر دو به رحمت وعفو وتسامح و چشم پوشی برخورد کند، این برخورد هیچ اثر مثبتی بر هیچ یک نخواهد داشت و بود و نبودش یکسان خواهد بود.از این رو اسلام ابتدا مظلوم را بر اریکه قدرت می نشاند و به او حق دفاع از خود و قصاص می دهد و پس از تثبیت این حق برای مظلوم و تحقیر ظالم، او را به عفو و اغماض دعوت و تشویق می کند: «ِ وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏ وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِير» (بقره/237). همچنین در مواردی که ظلم وبدی ظالم تنها حقوق شخصی فرد را تهدید کند و از سر زورگویی و روحیة تجاوزکارانه شخصیت انسانی فرد یا جامعه را هدف قرار ندهد ، دستور می دهد که به زیباترین شکل به او واکنش نشان دهد تا اورا به بهترین دوست خود تبدیل سازد: «وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ » (فصلت/34) پس اسلام مدافع محبتی انسانی و مقتدرانه ونه محبتی از سر خواری وناتوانی است. فداء وتجسد: این اعتقاد که خدا در قالب جسد عیسی ظاهر شده(تجسد) و با به صلیب رفتن فدیه گناهان بشر را پرداخته است(فداء) و دیگر هر گناهی از بنی بشر آمرزیده است، علاوه بر آن که مخالف اصول عقلی است، به نتایج زیانباری در جامعه بشری می انجامد و سوالات فراوانی بی پاسخ می ماند: چگونه خدای نامحدود در قالب بشری محدود می شود؟ آیا تنها راه آمرزش گناهان بشر به صلیب کشیده شدن خدا بود؟ اگر این طور است ،چرا خدا انسان را به گونه ای آفرید که گناه کند؟ ...

نمونه ای از تناقض در «الفرقان الحق» در مورد صفات الهی:

قطعه ثالوث : إن أهل الضلا ل من عبادنا اشركوا بنا شركا عظيما فجعلونا تسعة و تسعين شريكا بصفات متضاربة و أسماء‌للانس و الجان يدعونني بها و ما أنزلنا بها من سلطان... و افتروا علينا كذبا بأنا الجبار المنتقم المهلك المتكبر المذل ، و حاشا لنا أن نتصف بإفك المفترين و نزهنا عما يصفون.. همانا اهل گمراهي از بندگان ما، به ما شركي بس بزرگ ورزيده و ما را نود و نه شريك قرار داده اند. با صفات متناقض و اسمهاي انس و جن كه مرا با آنها مي خوانند در صورتي كه هيچ دليلي از ما ندارند... و به دروغ بر ما افتراء بسته اند كه ما جبار و منتقم و هلاك كننده و متكبر و خواركننده مي باشيم و حاشا كه ما خود را به بهتان درغگويان متصف كرده باشيم و ما ازآنچه كه اينان وصف مي كنند پاك و مبراء مي باشيم.ودر قطعه الضالين آمده : فأنا الملك الجبار المتكبر القهار القابض المذل المميت المنتقم الضّار المغني . فإياي تعبدون وإياي تستعينون که در تناقضی آشکار با آیه قبل است. 3- عدم وجود آثار و نشانه های بیرونی برای حقانیت الفرقان الحق 3-1- مولفان نه چندان شناخته شده الفرقان الحق اگرچه قرآن خود را آیه ای عظیم و نشانه ای بر حقانیت پیامبر اسلام ص و دعوت ایشان می شمرد، امّا وجود مبارک محمد مصطفی ص و ویژگی های روحی و اخلاقی ایشان نیز متقابلاً نشانه حقانیت قرآن و دعوت ایشان است. وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه‏(البقره/23) برخی مفسران مرجع ضمیر هاء در مثله را پیامبرص می شمرند. یعنی قرآن از کسی چون او شاهکاری بی نظیر است. (علامه طباطبائی/1/59) زیرا پیامبر گرامی اسلام از زمان قبل از بعثت به خاطر برخورداری از صفاتی چون امانت داری، راستگویی، درستی در پیمان ، بردباری و خوش خویی مورد توجّه همگان بودند و به لقب «امین» ملقب شدند.(مجلسی/16/118)( ابن هشام/1/183) همچنین در تاریخ رفتارهای نیکی از ایشان چون گوشه گیری و عبادت.(مجلسی/15/363) ، دوری از بت پرستی (بیهقی/2/34)، دوری از لهو و لعب(بیهقی/2/33)، جوانمردی و یاری ستمدیدگان و شرکت در پیمان حلف الفضول (بیهقی/2/37) به ثبت رسیده که با مقام نبوت سازگار است. از طرفی ایشان به تعبیر قرآن اُمّی بودند یعنی اهل خواندن و نوشتن نبودند.این ویژگی ایشان را از این اتّهام که سخنانشان تقلیدی از کتب ادیان الهی پیشین است، تبرئه می کند و شاهدی دیگر در راستی گفتارشان خواهد بود. عدم پذیرش پیشنهاد مالی قریش از طرف ایشان.(مجلسی/18/182) هم قرینه ای است که نشان میدهد انگیزه مادّی در کار نبوده است؛ اگرچه امین بودنشان جایی برای شک در این باره باقی نمی گذاشت. شاهد دیگر پیش گویی هایی در کتب ادیان پیشین درباره رسالت ایشان است که باعث شده بود اهل کتاب در انتظار پیامبر آخر الزمان حوالی مکه ساکن شوند.مثلاً در تورات آمده است: «اولى از كوه سينا ظهور مى‏كند و دومى از ساعير و سومى از كوه فاران». سينا كوهى است كه حضرت موسى در آنجا با خدا سخن گفت. و ساعيركوهى است در شام كه حضرت عيسى در آنجا بود. و كوه فاران همان مكّه است . (قطب راوندی/86-55) و این که علمای اهل کتاب در آن زمان ایشان را به نشانه هایشان شناخته بودند. .(مجلسی/17/311)

أَ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنِي إِسْرائِيل‏(شعراء/197) این نمونه ها و موارد فراوان دیگر که در سیره ایشان ذکر شده ، دلایل خارجی بر حقانیت قرآن و قراینی بر درستی ادعای نبوت از سوی ایشان است. اما اين كتاب، ظاهراً تأليف دو نفر به نام هاى «الصفى» و «المهدى» است. اما در مقدمه آن كه به امضاى اين دو نفر نوشته شده است، خود را به عنوان اعضاى هيأت امناى ناظر بر تدوين تهيه و انتشار، معرفى كرده اند. بعضى از محققان عرب ، نويسنده آن را فردى به نام دكتر «انيس شاروش» معرفى مى كنند. نويسندگان ديگر، دكتر انيس شاروش را همان المهدى مى شناسند كه كتاب را به انگليسى ترجمه كرده است. اما از «الصفى» كه نخستين نام امضاكننده مقدمه است، اطلاعی در دست نيست. «وليد رباح» رئيس تحريريه نشريه صوت العروبه كه در آمريكا منتشر مى شود، امضاى مقدمه كتاب را چنين مى نويسد: ... به الصفى وحى شده است ... المهدى آن را ترجمه كرده است.در سوره جعلی التنزیل این کتاب نیز آمده:«همانا فرقان حق را یه طریق وحی فرو فرستادیم و چون نوری به قلب صفیّ مان افکندیم...» بنا بر این به نظر مى رسد كه «الصفى» به معناى برگزيده، نام يك شخصيت فرضى است كه تنها به منظور ایجاد قداست برای این كتاب خلق شده است؛ «المهدى» نيز شخصى واقعى و همان دكتر انيس شاروش است كه هم نويسنده متن عربى و هم مترجم آن به انگليسى می باشد. نكته اى كه دخالت دكتر انيس شاروش را تأييد مى كند و نشان مى دهد كه او همان «المهدى» است، مطلبى است كه در پايگاه اينترنتى usinfo به صراحت او را مترجم كتاب معرفى مى كند و به نقل نظرات او و اهداف اين كار مى پردازد.سايت Islam In Focuse كه احتمالاً متعلق به خود اوست، نيز مى نويسد : وى سه سال قبل به همراه همسرش ، كتاب الفرقان الحق را از عربى به انگليسى برگرداند. همان چيزى كه امروز به نام THE TRUE FURQAN شناخته مى شود. حال، مدت هاست كه اين فرد در رسانه هاى گوناگون به تبليغ «الفرقان الحق» و با برپايى كنفرانس هاى مختلف به ترويج آن مى پردازد و از مسلمانان مى خواهد كه بدان اعتماد كنند و آن را جايگزين قرآن كريم نمايند. دكتر انيس شاروش در فلسطين به دنيا آمد و پدرش توسط ارتش يهود كشته شد، او ابتدا در اردن و سپس در كشورهاى عربى به تحصيل و در عين حال، فعاليت تبشيرى پرداخت و براى تبليغ مسيحيت به ۷۶ كشور در سراسر دنيا سفر كرد. از سال ۱۹۹۵ در نيوزلند، انگليس و پرتغال به سر برد. پيش از آن نيز در سرزمين هاى اشغالى در خدمت يهوديان بود و به آنان در كنشت اورشليم Jerusalem Baptist خدمت كرد. وى در دهه ۸۰ كتابى تحت عنوان:

islam Reveled a Christian Arabics View Of منتشر كرد و در آن، اسلام را داراى ايده هاى نادرست و روح خشونت دانست، از جمله اين كه از هر ۵ قتل كه در جهان اتفاق مى افتد، يك نفر به خاطر ديدگاه هاى اسلامى كشته مى شود. دهمين كتاب وى در آگوست ۲۰۰۴ با عنوان «اسلام، خطر يا چالش» منتشر شد، او اسلام را دين رعب و خشونت خوانده كه به جنگ و خونريزى دعوت مى كند و اضافه كرده است كه منشأ همه اين ديدگاه ها اسلام است. به خاطر همين اعتقاد، به مسلمانان سفارش كرده است كه قرآن دروغينش را جايگزين قرآن رايج بين خويش كنند. دكتر انيس شاروش ابتدا چهارده سوره جعل و در پايگاه اينترنتى AMRICAONLINE منتشر كرد؛ سپس بعد از يكسال، كتابى كامل با نام «الفرقان الحق» شامل ۷۷ سوره جعلی(قطعه) تأليف و در دسترس همگان گذارد. او در كنفرانسى كه ۲ روز بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر در دانشگاه هوستن برگزار كرد به دولت آمريكا پيشنهاد كرد كه براى جلوگيرى از نفوذ تروريسم همه مسلمان را از آمريكا اخراج كند و اضافه كرد كه بايد همگى مسلمانان را به خاورميانه منتقل و سپس با بمب اتم همه منطقه را نابود كرد. اين سخنرانى موجب شد كه رئيس دانشگاه مزبور، در روزنامه وابسته به دانشگاه از سخنان او اظهار تأسف و معذرت خواهى كند.

3-2- عدم تاثر و تاثیر بر فرهنگ جهان معاصر

اخلاق عمومى عرب جاهلى‏ در کتاب فروغ ابدیت این چنین ترسیم شده است:«به هر حال، عوامل مختلف مانند جهل و تنگى معيشت و نداشتن نظام صحيح زندگى، وحشى‏گرى و درنده‏خويى و تنبلى و بى‏حالى و ديگر رذايل اخلاقى، محيط عربستان را به نحو بارزى تاريك كرده و كم‏كم امور شرم‏آورى را در ميان آن قوم، معمول و قانونى ساخته بود... عقايد تمام ملل و جامعه‏هاى جهان، روز طلوع ستاره اسلام، با انواعى از خرافات آميخته بود و افسانه‏هاى يونانى و ساسانى بر افكار مللى كه مترقّى‏ترين جامعه آن روز به شمار مى‏رفتند حكومت مى‏كرد. هم اكنون در ميان ملل مترقّى شرق، خرافه‏هاى زيادى وجود دارد كه تمدّن كنونى نتوانسته آن‏ها را از قاموس زندگى مردم بردارد. جامعه هرچه از نظر علم و فرهنگ عقب باشد، به همان نسبت خرافه و اوهام در ميان آنان زيادتر خواهد بود.» (سبحانی/1/54و50) رسول خدا ص در چنین دورانی بر اساس مفاهیمی که در قرآن طرح شده ، به مبارزه با مفاسد اخلاقی و عقیدتی و اجتماعی و فرهنگی می پردازند . مفاهیمی که در عمل هیچ اثری از آن در جامعه آن روز وجود نداشت ؛در عین حال جامعه امروز نیز تشنه آن است. جهان معاصر اگرچه در زمینه علم و فن آوری پیشرفت های چشم گیری داشته است اما در زمینه های اخلاقی و عقیدتی و اجتماعی و فرهنگی گویی بازگشتی دوباره به جاهلیت دارد. اما نویسنده الفرقان الحق نه به ویژگی های انحطاطی این دوران نظر دارد و نه از پیشرفت های علمی روز بهره گرفته، بلکه در صدد مخالفت متعصبانه با اسلام، بر مبنای مسیحیت محرَّف است و چشم بر همه دلائل استوار حقانیت قرآن بسته است. از جمله آن که در قرآن کریم فراوان درباره آفرینش سخن رفته ، همه جا گفتارش با دستاوردهای نوین علم تجربی سازگار است؛ به طوری که هیچ تناسبی با فضای علمی جهان در عصر نزول ندارد ومناسب برای همه دوران هاست واین نکته خود می تواند از وجوه اعجاز آن شمرده شود. همچنین قرآن از چنان جاذبه ای برخوردار بود که دشمنان نیز بدان اعتراف می کردند ؛ به همین جهت کسانی چون عبدالکریم خطیب ابن تأثیر و نفوذ را اعجازگونه می شمرند.(317) از سویی چنان تأثیر شگرفی در جامعه داشت که در مدتی کوتاه از قومی جاهل ملتی متمدن ساخت که بخش های زیادی از جهان را تحت سیطره سیاسی و فرهنگی خود درآورد که نشان دهندة تحقق اعجاز و به بار نشستن وجوه آن است و به نوعی با تمام وجوه اعجاز مرتبط است و برخی آن را از وجوه اعجاز نمی دانند.(برومند/138)به همین جهت نشانه ای خارجی برای حقانیت قرآن محسوب می شود.اما الفرقان الحق پس از گذشت چند سال هنوز کتابی معروف و شناخته شده نیست و نتوانسته اشخاص یا جوامعی را متأثر سازد ؛ اگر چنین بود سازندگان آن با تبلیغات خود گوش فلک را کر می کردند. در حالی که« شاگرد مکتب اسلام شخصیتی چون علی ع است که دانشمندان بزرگ دنیا درک اسرار و رموز کلمات آن بزرگوار را مایة مباهات خود می دانند....اگر کسی وارد سیره و تاریخ زندگانی امیر مومنان نشود، خیال می کند که آن حضرت در هر رشته ای که سخن می گوید، تمام عمر خویش را در تحقیق همان موضوع به پایان رسانیده و در آن رشته خاص مهارت پیدا نموده است ولی جای تردید نیست که علوم ومعارف امیر مومنان به منبع وحی متکی بوده و از آن مبدأ اتخاذ شده است.زیرا اگر کسی با تاریخ حجاز قبل از اسلام آشنا باشد، نمی تواند باور کند که سخنان او از سرچشمة دیگری جز سرچشمة غیب سرازیر شده باشد.»(خوئی/77) مباهله نیز واقعه ای تاریخی است که قرآن نیز از آن خبر داده و شاهدی دیگر بر حقانیت آن است:

از آن پس كه به آگاهى رسيده‏اى، هر كس كه درباره او با تو مجادله كند، بگو: بياييد تا حاضر آوريم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما برادران خود را و شما برادران خود را. آن گاه دعا و تضرع كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان بفرستيم. (آل عمران/61 ) زرقانی مباهله را از وجوه اعجاز قرآن بر می شمرد.(2/400) که در واقع از قرائن خارجی حقانیت و اعجاز قرآن است؛زیرا مستقیماً توسط قرآن صورت نگرفته است بلکه به راهنمایی قرآن واقع شده است و نشانة اعتماد کامل پیامبر ص به حمایت از جانب پروردگار می باشد.به همین جهت برخی معتقدند مباهله از وجوه اعجاز نیست ، بلکه شخصیت آورندة آن و یقین او به عملکرد خویش به خودی خود معجزه آساست.(برومند/138) همچنین قرآن برای اثبات فوق بشری بودن خود دست به تحدّی یا مبارزه طلبی زده است. در آیات متعدد و در سه مرحله از منکران خواسته تا مانند آن بیاورند.در مرحله اول کتابی (إسراء/88)در مرحله دوم ده سوره(هود/13) و در مرحله سوم یک سوره(بقره/23،یونس/38) مانند قرآن مورد تحدّی واقع شده است.اما تنها موارد معدودی از اقدامات بی نتیجه صورت گرفته که این کتاب هم از آن موارد است که با اولین نظر تفاوت چشمگیر آن با قرآن آشکار می شود. از این رو دشمنان که اغلب خود را از این مبارزه ناتوان می یافتند ، دست به شمشیر می بردند و با صرف جان و مال خود برای نابودی آن تلاش می نمودند و این خود دلیلی واضح بر فوق بشری بودن قرآن است.از آنجا که تحدّی در آیات قرآن صورت گرفته ولی تحقق این پیروزی در خارج آشکار می شود، از شواهد خارجی حقانیت قرآن است. نویسنده این کتاب نیز با تقلید از قرآن آیات تحدی را درباره کتاب خود به کار برده است؛در حالی که به گفته آیه الله خویی در البیان اگر تقلید از قرآن معارضه محسوب می شد ، عرب صدر اسلام بسیار بهتر می توانست کتابی چون قرآن جعل کند. یا این که هر کسی می تواند با منفی و معکوس کردن افعال در جملات قرآن کتابی نو ! عرضه کند. چه رسد به کتاب او که خود تقلیدی ناهمگون و نازیبا از کتابی دیگر است. موارد زیر نمونه هایی از این تقلید نا زیباست:

(الکبائر!) زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا من عبادنا الْحَياةُ الدُّنْيا وَ يَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عملوا الصالحات فی سبیل الاخره (البقره/212 )زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَياةُ الدُّنْيا وَ يَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِساب‏

(الاضحی!) فلا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لا السَّيِّئَةُ ادْفَعْوا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيم‏ (فصلت/34)وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيم‏

(الاساطیر!)هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسان‏ (الرحمن/60)هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسان‏

(الجنه!)صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ لا يَرْجِعُون (البقره/18)صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ

(البهتان!)تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما كَسَبَتْ وَ لَكُمْ ما كَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا كانُوا يَعْمَلُون‏ (البقره/18)تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما كَسَبَتْ وَ لَكُمْ ما كَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا كانُوا يَعْمَلُون‏

(الیسر!)إنّا نُرِيدُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْر (البقره/185)يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْر

(الفقراء!)و لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ فهو يَأْمُرُکم باقتراف الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر والبغی (النور/21 )يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ وَ مَنْ يَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّيْطانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر

(الوحی!)وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏ (النجم/3و4)وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى جمع بندی

با نظر به ویژگی هایی که دانشمندان آن ها را وجه اعجاز قرآن کریم شمرده اند ، می توان گفت: قرآن کتابی است که در آن مطالب عمیق علمی و عقلی را که در هدایت و رشد بشر موثر است در قالب الفاظ و عباراتی زیبا و فصیح آمده و با شواهدی چون ویژگیهای پیامبرص و دوران نزول و وقایعی خارجی حقانیت آن روشن شده وبا نمودار شدن آثار فردی و اجتماعی این پدیده در خارج خارق العاده بودن و اعجاز آن محقّق شده است. در این پژوهش روشن شد، کتاب الفرقان الحق القائات شیطانی نفس کینه توز فردی بی اطلاع از اسلام و قرآن است، که از تمام حقایق و زیبایی های دین کامل اسلام با چند حکم عملی آن آشناست و با تحلیلی نادرست از آن احکام با تکیه بر مسیحیت محرَّف در مقام معارضه با این دین الهی برآمده است. لذا به منظور ارائه جایگزینی برای قرآن کریم! حدود نیمی (51%)از این کتاب را به نفی این احکام اختصاص می دهد ودر نیم دیگر در کنار طرح اعتقاداتی چون تثلیث و روح و فداء و تجسد(18%) در نفی کلی و ابطال دین اسلام و پیروان آن(31%) با استفاده از صنایع ادبی قرآن کریم سخن می گوید. بنابراین از محتوای علمی و عقلانی قرآن کریم که عمیق ترین نشانه فوق بشری بودن آن است ، غافل مانده وپنداشته ارائه کتابی در قالب زبانی فصیح هماورد قرآن خواهد بود . نهایتاٌ باید گفت ، الفرقان الحق از نظر فصاحت و بلاغت و زیبایی های صوری به دلیل اشکالات بلاغی فراوان و عدم استقلال در سبک سخن و حتی جملات در برابر قرآن کریم مغلوب و شکست خورده است. در محتوا نیز به دلیل وجود تناقضات عقلی و عدم ارائه مطالب علمی صحیح و مفید قابل قیاس با قرآن کریم نیست. ویژگی های نویسنده آن نیز هیچ تقدّسی در او نشان نمی دهد. هیچ تحولی هم در بیرون رخ نداده تا شاهد تحقق ادعای نویسنده باشد. پس نمی تواند برای قرآن کریم جایگزینی باشد و بد جایگزینی برای ستمکاران است! وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِي وَ هُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلاً (کهف/50)


منابع

ابوزهره، محمد، المعجزه الکبری ،قاهره ،دار الفکر العربی،1390ق.

باقلانی، ابوبکرمحمدبن الطیب، الأعجازالقرآن، بیروت، دارإحیاءالعلوم، 1998م.

برومند، محمدحسین، نقد و بررسی روشهای تبیین حقانیت قرآن، قم، عرش اندیشه، 1384ش.

بیهقی، احمد بن حسین، بیروت، دارالکتب العلمیه.

پهلوان، منصور، تحقیق در وجه اعجاز قرآن کریم، تهران، سفینه،شمارة 1.

پهلوان، منصور، جایگاه کتاب الموضح در تبیین وجه اعجاز قرآن، تهران، آینه میراث،سال سوم ،شمارة سوم و چهارم،1384ش.

جرجانی، ابوبکر قاهربن عبدالرحمن، دلائل الإعجاز، تصحیح محمد عبده،مصر، چاپ2،1331ق.

خطیب، عبدالکریم، الإعجاز فی دراسات السابقین،قاهره، دارالفکرالعربی،1974م.

خوئی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالزهراء للطباعه و النشر،1214ق.

زرقانی،محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن، بیروت، چاپ3، دار الفکرالعربی،1408ق.

سبحانی، سیدجعفر، فروغ ابدیت، قم، بوستان کتاب.

سیوطی، ابوبکر، الإتقان فی علوم القرآن ، منشورات ذوی القربی،1422ق.

صبحی صالح، مباحث فی علوم القرآن، بیروت، موسسه الرساله، 1983م.

عطاردی، عزیزالله، زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام.

قطب الراوندی، سعیدبن عبدالله، جلوه های اعجاز معصومین.

مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار،بیروت، موسسه الوفاء،1404ق.