نسبت معنا و مفهوم و نقش آن در مطالعات ميانرشتهای قرآن¬کريم
با وجود آن¬که در محاورات علمی بسيار روی¬میدهد که معنا و مفهوم به¬عنوان دو واژه مترادف به¬کاربرده¬شوند، ولی دقت علمی اقتضا¬دارد به تفاوتهای مهم ميان آن دو توجه لازم صورت¬گيرد. هر دو اصطلاح در متون کهن اسلامی نيز کاربرد¬دارند ولی مسئله پژوهش حاضر، سوابق آن¬ها نيست و بر کاربرد اين دو در علوم¬ انسانی معاصر تکيه¬خواهد¬شد. "معنا" يک اصطلاح زبانشناختی- نشانهشناختی است که به دليل اهميت خاص، منجر به شکلگيری شاخهای از زبانشناسی به عنوان معناشناسی شده¬است. از دگر سو، "مفهوم" يک اصطلاح فلسفی است و بسيار نزديک به آن چيزی است که در سنت منطق و فلسفه اسلامی، بدان "کلی" گفته¬میشود و یا حتی همان چيزی که از آن به "معقول" تعبير-میشده است. زبانشناسان در مطالعه واحدهای زبانی آن روی سکه از هر واحد (اعم از واژه، جمله يا عبارت) که مدلول لفظ است را معنا میخوانند. در هر زبان، معنا ارزش دلالتی خود را از دو منشأ میگيرد: از سير تاريخی شکلگيریاش در سابقه زبان و از جايگاهی که اکنون در شبکه¬ معنايی هر زبان به خود اختصاص¬داده¬است. اما مفهوم، حاصل فرآيند تجريد و انتزاع از مجموعهای از مصاديق است و از همين¬رو در تقابل با مصداق قرارمیگيرد. اين امکان نيز وجود دارد که ذهن انسان از مجموعهای از مفاهيم، مفهومی کلیتر بسازد و بدين¬ترتيب رابطهای سلسله¬مراتبی ميان مفاهيم برقرار میشود. امروزه به-همين دليل، مفهوم و مفهومسازی در علوم ¬شناختی نيز مورد توجه فراوان است. معنا، ارتباط مستقيمی با یک زبان خاص مثلاً فارسی يا عربی دارد و در انتقال از يک زبان به زبان ديگر، خطر فروپاشی آن وجود دارد يا دست¬کم دچار دگرگونیهای مهمی میشود؛ ولی مفهوم، حساس به زبان نيست و قوام خود را از مصاديق و فرآيند انتزاع میگيرد و از همين¬رو میتواند در جابه¬جايی ميان زبانها کاملاً محفوظ¬بماند. از آنجا¬که مطالعات ميانرشتهای قرآن¬کريم به¬طور گسترده با هر دو موضوع معنا و مفهوم به¬شدت درگير¬¬است و با توجه به تفاوتهای مهم که بدان اشاره¬شد، به¬جاست با ورود به نمونهها و به¬دست¬دادن يک گونهشناسی، نسبت معنا و مفهوم و نقش هر يک از آن دو در اين¬¬دست مطالعات کاويده¬گردد.