مقدمهای در اعجاز معنوی قرآن کریم
چکیده
طیف کثیری از مفسران و متکلمان در مسأله اعجاز قرآن، اعجاز بیانی و بلاغت و فصاحت آن را پررنگ کرده و در این باره کتابها و رسالهها تألیف کرده¬اند، و این تکرار و تأکید بر این مطلب موجب شده که ظاهر الفاظ اهمیت بیشتری پیدا کرده و این تلقی به وجود آید که برتری قرآن از سایر کتابها در فصاحت و بلاغت و به طور کلی در نظم الفاظ آن است. در این نوشتار با ارائه گزارشی، تاریخچه این دیدگاه بیان و سپس با بیان نکاتی سعی شده از طرفی این دیدگاه که اصلیترین و یا تنهاترین وجه اعجاز قرآن را اعجاز بیانی می¬داند، نقد کرده و از طرف دیگر با ارائه معیارهایی بیان شده که اعجاز قرآن ذاتاً ناظر به محتوای بینظیر آن است و فصاحت و بلاغت، امّی بودن آورنده آن و سایر وجوه دیگر مایه تأکید این اعجاز است. قائلان به قول اعجاز بیانی از این نکته غفلت کرده¬اند که خدای متعال و همچنین ائمه اطهار (ع) به هنگام توصیف قرآن، از فصاحت و بلاغت آن نمیگویند، بلکه آن چیزی که دخیل در تحدیش میدانند، این است که قرآن نور، رحمت، هدایت، حکمت، موعظه، برهان و تبیان هر چیز است و هیچ اختلافی در آن نیست و مسأله بلاغت را به طور صریح و بعینه ذکر نفرموده¬اند البته قرآن کریم از حیث فصاحت و بلاغت خارق العاده است و بشر از این حیث نیز نمی¬تواند با قرآن برابری کند و مانند آن بیاورد. امّا فصاحت و بلاغت، مربوط به ظاهر الفاظ و قالب معانی و معارف بلندی است که این کتاب آسمانی بدان موصوف است. این مطلب این ضرورت را میطلبد که در خصوص جنبههای معنوی قرآن کریم، پژوهش¬های بیشتری صورت گیرد.
واژههای کلیدی
- قرآن کریم، وجوه اعجاز، اعجاز بیانی، اعجاز معنوی
طرح مسئله
در فرهنگ اسلامی، قرآن کریم به عنوان مهمترین معجزه رسول اکرم(ص) شناخته میشود. اگرچه اعجاز، تعبیر مورد استفاده قرآن نیست، اما در قرآن اشاراتی بر معجزه بودن آن وجود دارد. در قرآن کریم با تکیه بر الهی بودن این سخنان، آوردن مانند آنها ناممکن شمرده شده است (البقره:23-24)؛ که در فرهنگ اسلامی با اصطلاح تحدّی شناخته شده است. به تعبیر دیگر در واقع به اثبات رساندن عجز منکرانِ الهی بودنِ قرآن از چنین امری، اعجاز است. موضوع تحدّی نه تنها در عهد حیات رسول اکرم (ص)، بلکه فراتر از آن برههی زمانی نیز مورد توجه علمای اسلام قرار گرفته است. با توجه به ارتباط این مبحث با موضوعات علم کلام در باب نبوت، موضوع اعجاز قرآن به محافل و آثار کلامی راه یافته، و این امر موجب پدید آمدن اظهار نظرهای مختلف در مورد وجه یا وجوه اعجاز قرآن کریم شده است. در این میان برخی صاحب نظران بر تبیین یک وجه اعجاز پافشاری و بر اعجاز لفظی تأکید کرده اند. در این مقاله از نظریههایی که ناظر به الفاظ و ظاهر قرآن است با عنوان کلی «اعجاز بیانی» یاد شده است. برخی دیگر از قرآن پژوهان و دانشمندان اسلامی به ویژه در چند قرن اخیرعلاوه بر اعجاز بیانی قرآن کریم، به اعجاز معنوی آن نیز پرداختهاند و در توضیح و تبیین وجوه اعجاز معنوی قرآن کریم نظرات مختلفی را مطرح کردهاند که از مهمترین آنها میتوان به «اعجاز قرآن در معارف عالی عقلی و الهی آن هم از یک فرد امّی» (خوئی، 1384ش، ص48؛ معرفت، بیتا، ج4، صص135-136)؛ «اعجاز قرآن در تشریع و قانون گذاری» (طباطبایی، 1417ق، ج1، ص60)؛ «اعجاز قرآن در برهانهای عالی و متقن» (بلاغی، 1420ق، ج1، ص11)؛ «اعجاز قرآن در ایجاد انقلاب اجتماعی» (حکیم، 1425، صص129-130)؛ «اعجاز قرآن در استقامت بیان یا عدم اختلاف در قرآن» (خویی، 1384ش، ص57؛ بلاغی،1420ق، ج1، ص12)؛ «اعجاز علمی قرآن کریم» و «اعجاز تاریخی قرآن کریم» اشاره کرد. در بحث تأکید بر اعجاز بیانی به عنوان بارزترین و اصلیترین وجه اعجاز قرآن کریم چند نکته مطرح است: قول اعجاز بیانی قرآن چقدر از نظر خود آیات قرآنی و اقوال ائمه اطهار (ع) مورد تأیید است؟ همچنین سؤال این است که برای مخاطب امروزی قرآن - که علاوه بر داشتن حجاب زبان، فاصله زمانی زیاد از زمان نزول دارد، همچنین فرهنگش با مخاطبان اولیه قرآن از جهات مختلف و زیادی متفاوت است و همچنین در عصری زندگی میکند که علوم، چه انسانی یا علوم دیگر، به شدّت و چندین برابر عصر نزول رشد کرده است؛ یا قول اعجاز بیانی قانع کننده است؟ انسان این سؤال را طرح میکند که بالاخره در جامعه کنونی ما قرآن چه چیزی دارد که هیچ کس نمیتواند مثل آن را بیاورد؟ به بیان بهتر آیا توانستهایم از مباحث تئوری اعجاز قرآن، خود را رهایی داده و در عمل و در طول زندگی، اعجاز قرآن را برای خود ملموس و برای دیگران محسوس سازیم؟
1. اعجاز بیانی قرآن کریم
مشهورترین و پرطرفدارترین وجه مطرح شده تا به حال، اعجاز بیانی قرآن است، تا جایی که برخی تصور کردهاند اعجاز قرآن تنها در محور فصاحت و بلاغت است و منظور از آن عبارت است از سلاست کلام و ارتباط معانی با یکدیگر و حسن تنظیم کلمات و حروف و موافقت کلام با فطرت و نداشتن تکلّف در افاده مقاصد و به آسانی وارد شدن معانی در خاطر و استعمال کردن الفاظی که شایسته افاده معانی مقصوده باشد (طیب، 1378ش، ج1، ص41) یعنی قرآن یک معجزه ادبی است به طوری که فصیح بودن آن در حد اعلای فصاحت و بلیغ و رسا بودن آن نیز کامل است به طوری که در قبل و بعد از ظهور اسلام هیچ شعر یا خطبه و کلام عربی به پایه آن نرسیده است. این نظریه کاملاً ناظر به ظاهر قرآن و الفاظ آن است. مثلاً از اسلوب و نظم خاص قرآن که به سبکی جدید و نوین بوده، که نه نثری مانند آن یافت میشود و نه شعری به مانند آن، بلکه خود اسلوبی ویژه دارد که خارق العاده است؛ ضمن آنکه تمامی محاسن هر دو شکل مذکور، یعنی محاسن نثر و شعر را نیز داراست. قرآن، گرچه کلامی الهی است، اما از جنس زبان رایج بشری، ولی عجیب و بدیع است؛ عقلها را متحیّر خود نموده و دل¬ها را به سوی خود جذب کرده است. عمرو بن بحربن محبوب معروف به جاحظ، ادیب و متکلم معتزلی از نخستین تبیین کنندگان این نظریه به شمار میرود. جاحظ این نظریه را در کتابی با عنوان «نظم القرآن» تبیین کرده که به طور خلاصه میشود گفت: جاحظ نظم و تألیف موجود در کلام قرآن را با نظم و تألیف دیگر آثار، دارای تفاوتی از دو سنخ دانسته و بر این اعتقاد بوده که بشر به طور طبیعی از آوردن مثل کلام قرآنی عاجز و ناتوان است (سیوطی، 1408ق، ج4، صص6-7) خطابی (د388ق) پس از آنکه به ذکر اقوال در بین وجوه اعجاز قرآن میپردازد، قول غالب علماء عصر خود را صحیحتر میداند که آن اعتقاد بر اعجاز بیانی قرآن است (خلف الله، 1991م، ص22). قاضی ابوبکر باقلانی در کتاب «اعجاز القرآن» خود به صراحت اظهار داشته که اعجاز قرآن متعلق به بیان آن است و قرآن در اعلی درجه از منازل بیان از تعدیل نظم و سلاست، زیبایی سخن، گوشنواز بودن آهنگ و روانی بر زبان قرار گرفته است (باقلانی، 1406ق، ص419) ابوهلال عسکری میگوید: انسان اگر از علم فصاحت و بلاغت غافل باشد، هرگز قادر نیست اعجاز قرآن را با آن خصوصیات، از حسن تألیف و براعت ترکیب درک نماید (عسکری، 1971م، ص28). در ادامه راه جاحظ و ابوهلال، به عنوان نقطه عطفی باید از عبدالقادر جرجانی (د471ق) یاد کرد که با انگیزه تبیین اعجاز قرآن، راه تدوین علم بلاغت را پیموده است. جرجانی پس از اصل قرار دادن نظریه نظم قرآن، جنبههای گوناگون زبان عربی را مورد بررسی قرار داده و در این میان، بر این نکته تأکید داشته که اعجاز قرآنی به وجوه بلاغت باز میگردد (جرجانی، 1331ق، ص74). فخر رازی (د606 ق) صاحب «التفسیر الکبیر» در مورد اعجاز قرآن معتقد است که قرآن کریم در اوج فصاحت و در برگیرنده تمامی فنون کلام است (فخر رازی، 1420ق، ج2، ص347) زملکانی (د651ق) اعجاز قرآن را مربوط به تألیف خاص آن میداند، تألیفی که از نظر ترکیب و وزن از اعتدال برخوردار هستند و همینطور مرکّبات آن از نظر معنی در سطح عالی است. او میگوید نظم خاص قرآن، اعجاز منحصر و شامل تمامی سورههای قرآن میباشد (زملکانی، 1394ق، ص54) محمد بن احمد قرطبی (د671ق) صاحب کتاب تفسیری «الجامع لاحکام القرآن» معتقد به وجوه دهگانه برای اعجاز قرآن است. از نظر او مهمترین آنها که سه مورد اول است، اعجاز در نظم بدیع و نوین و اسلوب کلام و استواری آن است (قرطبی، 1408ق، ج1، ص52-54) از نظر شیخ مفید (د413ق) بعد از صَرفه، فصاحت و بلاغت خارق العاده قرآن اصلیترین وجه اعجاز قرآن است (قطب راوندی، 1409ق، ج 3، ص981). همچنین علامه مجلسی نیز در بحارالانوار، قول شیخ مفید را در اعجاز قرآن چنین ذکر میکند: اعجاز قرآن در نظر جمهور علماء از عامه و خاصه و از جمله آنها شیخ مفید، مربوط به فصاحت فوق العاده و بلاغت در حد اعلی قرآن است (مجلسی، 1404ق، ج17، ص224) شیخ طوسی (د460ق) به ذکر وجوه اعجاز قرآن مبادرت نموده و در نهایت قول به اعجاز بیانی قرآن را کاملتر میداند و میگوید: «اقوی الاقوال عندی قول من قال انما کان معجزاً خارقاً للعاده لاختصاصه بالفصاحه المفرطه فی هذا النظم المخصوص دون الفصاحه بانفرادها و دون النظم بانفراده و دون الصرفه» (طوسی، بی¬تا، ص173). از عبارات مذکور استفاده میشود که نظر نهایی شیخ طوسی، در اعجاز قرآن، اعتقاد بر اعجاز بیانی به همراه نظم مخصوص است و گرچه قول به صرفه را به ایشان نسبت دادهاند و لکن ایشان آن را به عنوان یک نظریه مسلّم نپذیرفته است (مودّب، 1379ش، ص57)
قطب الدین راوندی (د 573ق) در کتاب «الخرائج و الجرائح» ضمن نقل هفت رأی و نظر در مورد وجه اعجاز قرآن، مهمترین وجه اعجاز را بلاغت آن میداند (قطب راوندی، 1409ق، ص281-298). علامه مجلسی (د1111ق) در جلد 17 بحارالانوار به ذکر وجوه اعجاز قرآن میپردازد و ضمن بیان نظر برخی از علماء در بحث اعجاز قرآن، مهمترین و شاخصترین، اعجاز قرآن را در فصاحت و بلاغت آن میداند و میگوید: عموم علماء از عامه و خاصّه بر آن هستند که اعجاز قرآن، به جهت فصاحت بالای قرآن و همینطور بلاغت اعلی آن است، آن چنان که فصحاء عرب و علماء زبان شناس، بر آن اعتراف دارند و آنان که احاطه کامل بر ساختار زبان دارند. همچنین از وجوه اعجاز قرآن، اشتمال بر اخبار غیبی نسبت به گذشته و آینده است، و همچنین دارا بودن قرآن بر مطالب دقیق علمی الهی، نسبت به مبدأ و معاد و دارا بودن قرآن از مکارم اخلاق و بیان حکمتهای علمی و عملی و همچنین دوری قرآن از هرگونه ناسازگاری با توجه به گستردگی آن. ولکن وجه اول، از همه سزاوارتر است (مجلسی، 1404ق، ج17، ص224)
2. نقد اعجاز بیانی قرآن
در ادامه، با بیان نکاتی در پیجویی این مقصود هستیم تا نقدی به کسانی که قائلند تنهاترین و یا اصلیترین وجه اعجاز قرآن کریم، اعجاز بیانی آن است، داشته باشیم و هم شاخصهای تشخیص وجه یا وجوه اصلی اعجاز قرآن را تبیین نمائیم. قرآن مجید واکنش مخالفان و منکران را هنگام تلاوت قرآن اینگونه بیان میکند: «وَإِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا إِنْ هَذَا إِلا أَسَاطِیرُ الأوَّلِینَ» (الانفال:31) و هنگامی که آیات قرآن ـ که همه از جانب ماست ـ بر آنان تلاوت شود میگویند: شنیدیم و محتوای آن را دریافتیم. اگر ما هم میخواستیم، مانند این را میسرودیم، ولی ما اهل افسانه سرایی نیستیم و این چیزی جز افسانههایی که پیشینیان ساختهاند، نیست.یا میگفتند: «إِنْ هَذَا إِلا قَوْلُ الْبَشَرِ» (المدثر:۲۵)؛ «یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ» (النحل:۱۰۳). خدای متعال در جواب این اقوال، در پنج سوره مکی و مدنی، منکران رسالت و حقانیت قرآن را به آوردن مانندی برای این کتاب وحیانی، تحدّی کرده است. به رغم وحدت سیاق، گاهی به مجموعه قرآن، زمانی به ده سوره، یک سوره و یا حتی به کلامی چون قرآن، تحدّی صورت پذیرفته است.
1-2. بررسی آیات تحدّی
قرآن کریم، در پنج آیه، تحدّی خود را بیان کرده است. جز یکی از این آیات ـ الاسراء/88 ـ، بقیه خطاب به معاندان و منکران وحی و نبوّت است. این آیات را به ترتیب نزول، عبارتند از: 1.« قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الإنْسُ وَ الْجِنُّ عَلَی أَنْ یَأْتُوا بمثل هَذَا الْقرآن لایَأْتُونَ بمثله وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا» (الاسراء:88)؛ بگو: اگر انس و جن گرد هم آیند بر این که مانند این قرآن را بیاورند، مانند آن را نخواهند آورد، هر چند یکدیگر را یاری دهند. 2.« أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ...» (یونس:38)؛ آیا میگویند: محمّد خود آن را ساخته و به خدا نسبت داده است؟ بگو: اگر در این ادّعا راست میگویید، شما هم باید سورهای مانند آن بیاورید... 3.« أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بعشر سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیَاتٍ...» (هود:13)؛ یا میگویند: محمّد خود قرآن را بافته و آن را کلام خدا مینامد؟ اگر این ادّعا را دارند، بگو: چنانچه راست میگویید، ده سوره ساختگی مانند آن بیاورید... 4.« أَمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا یُؤْمِنُونَ فَلْیَأْتُوا بِحَدیثٍ مِثْلِهِ...» (الطور:33ـ34)؛ بلکه میگویند: قرآن را محمّد خود بافته است. نه، او چنین قدرتی ندارد؛ بلکه آنان ایمان نمیآورند؛ از این رو به چنین تهمتی روی میآورند. اگر راست میگویند که او قرآن را ساخته است باید سخنی مانند آن بیاورند، زیرا آنان هم مثل او بشرند و اهل سخن. 5.« وَ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَی عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ...» (البقره:23)؛ و اگر در آسمانی بودن این قرآن که بر بنده خود محمّد فرو فرستادهایم تردید دارید و در این ادّعا راست میگویید، سورهای مانند آن بیاورید.... از توجه و دقّت در این آیات چند نکته کلیدی برای تشخیص وجه اصلی اعجاز قرآن استخراج میشود که در ذیلاً بدان می¬پردازیم.
1-1-2. مفهوم سوره در قرآن
با توجه به آیات پیش گفته کوچکترین بخشی که قرآن به آن تحدی کرده است یا سوره است یا حدیث، و این نشان از معجزه نبودن یک واژه یا یک آیه تنهاست. آری واژگان و آیات، جزئی از اعجاز قرآن هستند، اما به تنهایی، کلامی معجز به شمار نمیروند. کلمه «حدیث» در اصل و ریشه به معنی جدید است، ولی در عرف و اصطلاح، حدیث به معنی خبر و کلام است. ابن منظور مینویسد: «الحدیث: الخبر یأتی علی القلیل و الکثیر» (ابن منظور، 1414ق، ج2، ص133) علامه طباطبائی حدیث را به معنی کلامی میداند که خبر و غرضی مهم و تام دارد. از این روی، تمامی تک تک آیات قرآن را مصداق حدیث نمیداند، چرا که خیلی از آیات قرآن کریم به تنهایی حامل غرض تام نیستند (طباطبایی، 1417ق، ج10، ص167) اما به نظر میرسد گرچه مفهوم حدیث بر یک جمله نیز صادق است و از این روی، به کلمات قصار ائمه (ع) نیز حدیث گفته میشود، امّا تعبیر «حَدیثٍ مِثلِه» شامل مقدار معتنابهی از آیات است که آورنده آن بتواند ادعا کند مثل قرآن را آوردهام، ولی کمتر از آن به نظر بعید است. فاضل لنکرانی در توضیح حدیث در آیه شریفه میگوید که حدیث کمتر از یک سوره را شامل نمیشود چون هر یک از جملات قرآن در بردارنده یک معنا و مقصود خاص است و در چنین حالتی انسان توانایی آوردن جملهای مشابه جملات قرآن را دارد (فاضل لنکرانی، 1396ق، ص40) از این روی مصادیق «حدیث» در این آیه میتواند همه قرآن، چند سوره، یک سوره و یا مقداری از یک سوره طولانی، مثلاً یک حزب از قرآن و... باشد. با این توضیحات کمترین بخشی که قرآن به آن تحدی کرده است، سوره است. سوره در اصطلاح قطعهای از کلام الهی است که محتوایی منسجم داشته باشد. اما در لغت معنای محوری ماده «سور»، هیجان همراه با ارتفاع و اعتلاست؛ چنانکه وقتی خشم انسان یا حیوانی به هیجان آمد، اوج گرفت و اثرش آشکار شد، میگویند: «سارَ غَضَبُه» و هنگامی که مار به خشم آمد و حمله کرد گفته میشود: «سارَت الحَیَّةُ» و به همین مناسبت به دیواری که بر روستا یا شهر احاطه دارد و همچنین سدّ بزرگی که مانع نفوذ بیگانه است، «سور» گفته میشود.(طریحی،1375ش،ج3، ص: 339) قطعههای مختلف کتاب الهی نیز بدین مناسبت به سوره موسوم شده که مانند سور شهر یا روستا مانع تهاجم مخالفان است و هر سوره در واقع، سوری است بین مؤمنان و کافران و محکمترین توشه معنوی است که با آن، تعرض وسوسهانگیز مخالفان دفع و رفع میشود و هر سوره مظهر هیجان و اعتلا و ظهور خداوند در برابر معاندان است. از این تحلیل لغوی بر میآید که هر بخش از آیات قرآن کریم ویژگی مزبور را داشته باشد، یک «سوره» است. البته مصداق کامل سوره همان قطعهها و واحدهای مشخص و مشهور قرآنی است که در اصطلاح به سوره موسوم شده است. در برخی آیات، واژه سوره بر سوره کامل اطلاق شده، مانند: «سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها وَ أَنْزَلْنا فيها آياتٍ بَيِّنات» (النور:1) که مراد از آن، سوره نور است، یا «اَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين» (هود:13) در برخی موارد نیز سوره، به دستهای از آیات (گرچه کمتر از سوره اصطلاحی) گفته شده، مانند: «يَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما في قُلُوبِهِم» (التوبه:64)، «و إِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ جاهِدُوا مَعَ رَسُولِه» (التوبه:86)، «يَقُولُ الَّذينَ آمَنُوا لَوْلا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فيهَا الْقِتال» (محمد:20) روشن است که در این موارد مراد، سوره کامل نیست، زیرا هراس منافقان و انتظار مؤمنان درباره نزول سوره تام و کامل نبود. در این موارد، مراد از سوره، دستهای از آیات با ویژگی مزبور است (مصطفوی، 1360ش، ص258) از طرف دیگر میدانیم که تنوین در عبارت «بِسُورَةٍ» تنوین وحدت است و معنایش این است که اگر یک سوره هم مثل سورههای قرآن بیاورید، کافی است. به عبارت دیگر مقصود جنس سوره است. یعنی اگرچه آن سوره، سورهای مثل «کوثر» یا «توحید» باشد که گذشته از آن¬که فاقد آیات تحدی است، بسیار کوتاه است، باز کافی است؛ زیرا اگر کسی بگوید من در سورههای قصار و کوچک قرآن تردید دارم، در جوابش نمیشود گفت که شما همانند سوره بقره و یونس و هود و اسراء بیاور (جوادی آملی، 1386ش، ص131) فلذا تمامی سورههای قرآن تک به تک معجزه هستند و برای درک اعجاز قرآن کریم باید از سطح واژگان و آیات فراتر برویم و به دنبال فهم سوره، ده سوره و یا کل قرآن بود. همان امری که کمتر مورد توجه ماست. میتوان مدعی شد که با اکتفا به نگاه آیهای نمیتوان قرآن را شناخت و اعجاز آن را وجدان کرد. بنابراین وجهی از اعجاز باید ارائه شود که حداقل در گرو فهم سوره باشد.
2-1-2. مفهوم تحدی در قرآن
اگر تحدیهای قرآن تنها در خصوص بلاغت و عظمت اسلوب آن بود، دیگر نباید از عرب تجاوز میکرد و تنها باید عرب را تحدی کند، که اهل زبان قرآنند، آنهم نه کردهای عرب، که زبان شکستهای دارند، بلکه عربهای خالص جاهلیت و آنها که هم جاهلیت و هم اسلام را درک کردهاند، آن هم قبل از آنکه زبانشان با زبان دیگر اختلاط پیدا کرده و فاسد شده باشد. حال آنکه میبینیم سخنی از عرب آن هم با این قید و شرطها به میان نیاورده و در عوض روی سخن به جن و انس کرده است، پس معلوم میشود معجزه بودنش تنها از نظر اسلوب کلام نیست (طباطبایی، 1417ق، ج1، ص60) آیه 88 اسراء ظهور در این دارد که به تمامی خصوصیات قرآن و صفات کمالی که از نظر لفظ و معنا دارد، تحدی شده، نه تنها به فصاحت و بلاغت لفظ آن، زیرا اگر منظور معجزه بودن لفظ آن بود، دیگر معنا نداشت که همه جن و انس را دخالت دهد، بلکه باید میفرمود: اگر همه عرب جمع شوند نمیتوانند به مثل آن بیاورند (طباطبایی، 1417ق، ج13، ص201) سیاق آیات تحدی شاهد بر این است که تحدی به همه خصوصیات قرآن و آن صفات کمال و فضیلتی است که قرآن دارد و امتیازات قرآن در دو خصوصیت فصاحت و بلاغت خلاصه نمیشود چرا که قرآن مشتمل است بر تمام معارف الهی و جوامع شرایع، چه در باب عبادات، چه قوانین مدنی، چه سیاسی، چه اقتصادی، چه قضایی، چه اخلاق کریمه و آداب نیکو، چه قصص انبیاء و امتهای گذشته، ملاحم، چه در باب اوصاف ملائکه و جن و آسمان و زمین، چه در باب حکمت و موعظت و وعده و تهدید و چه در باب اخبار مربوط به آغاز و انجام خلقت. همچنین قرآن مشتمل است بر قوّت حجّت و عظمت بیان و نور و هدایت، آن هم بدون اینکه در تمامی این بابهای مختلف یک سخنش مخالف با سخن دیگرش باشد (طباطبایی، 1417ق، ج10، ص65) قرآن در همه تحدیهایش به طور مطلق تحدی کرده و فرموده: اگر شک دارید که این قرآن از ناحیه خدای تعالی است، سورهای مثل آن بیاورید و نفرموده از چه جهت مثل آن باشد، نه مقید به فصاحت کرده و نه به بلاغت و نه به قیدی دیگر (طباطبایی، 1417ق، ج10، ص65-66)
2-2. بررسی ویژگی¬های قرآن
از عبارت «بِمِثلِ هَذَا الْقرآن»، فهمیده میشود که قرآن برای تحدی سورهای مثل و مانند و شبیه خودش را میخواهد. فلذا اول باید مشخص شود که قرآن چه ویژگیهای دارد تا سپس از مخالف و منکر خود بخواهد که کلامی مثل آن را بیاورد. برای معرفی قرآن بهترین فرد در درجهی اول، خود قرآن و سپس حضرات معصومین (ع) هستند. فلذا در ادامه به معرفی و توضیح بخشی از اسامی و اوصافی که در خود قرآن و کلام معصومین (ع) برای معرفی قرآن استعمال شده است، میپردازیم؛ تا مشخص شود مهمترین ویژگیهای قرآن کریم که خدا در تحدی مثل آن را خواسته چیست، که در این صورت وجه یا وجوه اصلی تحدی و اعجاز هم مشخص میشود.
1-2-2. قرآن از منظر قرآن
مفسر بزرگ قرن ششم، جمال الدین ابوالفتوح رازی در مقدمه تفسیر خود، 43 نام برای قرآن آورده است (ابوالفتوح رازی، 1408ق، ج1، ص8) که بیشتر جنبه وصفی دارد. طبرسی نیز در تفسیر خود به نامهای قرآن، فرقان، کتاب و ذکر اکتفا کرده است (طبرسی، بیتا، ج1، ص23). بدرالدین زرکشی نقل میکند که حرّالی کتابی در این زمینه نوشته و بیش از نود اسم یا وصف برای قرآن یاد آور شده است (زرکشی، 1957م، ج1، ص273) این عناوین و اوصاف را به دستههای مختلفی میتوان تقسیم کرد که ما در اینجا به اختصار چند دسته را ذکر میکنیم.
1-1-2-2. عناوین دلالت کننده بر صحت محتوا و اتقان مضامین و روشنی مفاهیم قرآن
مفاهیمی که قوای فکری و عقلانی انسان را تغذیه میکند و حق را از باطل جدا میکند و در نهایت منجر به نجات انسان میشود. مانند: الف) علم: خداوند متعال از آن روی کتاب خود را به «علم» توصیف کرده است که علوم کتابهای آسمانی پیشین در آن گرد آمده و مباحثش به علم و یقین بیان شده و مردم با عنایت به علم روشنی که در آن بیان گردیده است، میتوانند به مدارج ایمان راه یابند چنانکه میفرماید: «وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لانَصِیرٍ» (البقره:۱۲۰) ب) فرقان: این تک واژه، شش بار در قرآن کریم آمده است. بیشتر مفسران را عقیده بر آن است که قرآن را از آن روی به فرقان نامیده¬اند که بین حق و باطل جدایی میافکند و فیصله میدهد چنانکه خدای متعالی فرموده است: «تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَی عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا» (الفرقان:۱) ج) فصل: خدای متعالی میفرماید: «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ» (الطارق:13-14). علامه طباطبایی در معنای آیه چنین میگوید: قرآن سخنی جدا سازنده بین حق و باطل است و کلامی جدّی و خالی از هزل است. آنچه را قرآن ثابت میکند، حق محض است که شکی در آن نیست و چون حق است، هیچ باطلی نمیتواند آن را باطل سازد و هر باطلی در صدد ابطال آن بر آید، بدون تردید باطل است (طباطبایی، 1417ق، ج20، ص261) د) قیّمیِت و غیر ذی عوج: در قرآن آمده است: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلی عَبْدِهِ الْکِتابَ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً قَیِّماً» (الکهف:1). عوج به کسره عین، کجیهایی است که با فکر و بصیرت تشخیص داده میشوند، مانند انحراف و انحنایی که در زمین مسطح است که تنها متخصصان میتوانند آن را تشخیص دهند و نیز مانند انحراف در دین و زندگی (راغب اصفهانی، 1412ق، ماده عوج) توصیف کتاب به وصف قیّمیّت به خاطر این است که متضمن دین قیّم است، دینی که قائم به مصالح عالم بشری ـ مصالح دنیایی و چه آخرتی ـ است (طباطبایی، 1417ق، ج13، ص237)
2-1-2-2. عناوین دلالت کننده بر روشنگری قرآن نسبت به همه مراحل کمال یا ابعاد انسان
یعنی اوصافی که هم در مرحله شناخت، فکر و عقل را هدایت کرده و بینش صحیح و یقینی به انسان میبخشد و هم به دل، روشنی و آگاهی داده و آن را برای گرایش و پذیرش حق مهیا میسازد و هم روحی را در سیر صعودی، قدم به قدم همراهی و راهنمایی میکند تا درجات عالیه کمال را یکی پس از دیگری طی کند و به هدف نهایی برسد. الف) هدایت: در قرآن آمده است: «وَ أَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَی آمَنَّا بِهِ» (الجن:۱۳). مفسران در وجه تسمیه آن گفتهاند: چون قرآن به حقّ رهنمون میشود و برای به سر منزل مقصود که همانا سعادت واقعی در دنیا و آخرت است، به منزله رهنما است. ب) نور: قرآن کریم از آن روی نور نامیده میشود که با آن میتوان از اسرار پرده برداشت و در پرتو آن، راههای ظلمانی را با اطمینان پیمود و در حقیقت به مثابه چراغی است برای بشر در راهی که برای رسیدن به نیکبختی فرا روی خود دارد، چنانکه خدای متعالی میفرماید: «وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً» (النساء:۱۷۴) ج) بیان و تبیان: خدای متعالی میفرماید: «هَذَا بَیَانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدًی وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ» (آل عمران:۱۳۸). راغب میگوید: وسیله تبیین و روشن کردن چیزی را بیان نامیدهاند (راغب اصفهانی، 1412ق، ص158) علامه طباطبایی ذیل آیه «وَ انَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْء» (النحل:89)، میگوید: چون قرآن کریم کتاب هدایت برای عموم مردم است و جز این کار و شأنی ندارد، لذا ظاهراً مراد از «لِکُلِّ شَیْءٍ» همه آن چیزهایی است که برگشتش به هدایت باشد از قبیل معارف حقیقی مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرایع الهی و قصص و مواعظی که مردم در اهتداء و راه یافتنشان به آن محتاجند و قرآن تبیان همه اینهاست.
3-1-2-2. عناوین بیدارکننده از غفلت
عناوینی که دلالت بر این ویژگی قرآن دارد که دل را بیدار نموده و از غفلت و ناهشیاری خارج و برای پذیرش حق آماده میکند (مصباح یزدی، 1376ش، ص69)، مانند: «أَنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ يُتْلى عَلَيْهِمْ إِنَّ في ذلِكَ لَرَحْمَةً وَ ذِكْرى لِقَوْمٍ يُؤْمِنُون» (عنکبوت:51)، «مَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْءَانَ لِتَشْقَى إِلَّا تَذْكِرَةً لِّمَن يخَْشى» (طه:2-3)، «وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ آياتٍ مُبَيِّناتٍ وَ مَثَلاً مِنَ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقين» (نور:34)
4-1-2-2. اوصاف دلالت کننده بر عظمت و پر خیر و برکت بودن و حکیم بودن آن
اوصافی که دلالت بر عظمت و اهمیت و کثرت فواید و پر خیر و برکت بودن و بلند مرتبه بودن و حکیم بودن آن، مانند: «عظیم، قول ثقیل، کریم، مجید، مبارک، احسن الحدیث، علیّ، عزیز و حکیم»
2-2-2. قرآن در منظر معصومین(ع)
از آنجا که خدای متعالی میفرماید: «لا یَمَسُّهُ إِلا الْمُطَهَّرُونَ» (الواقعه:۷۹) و همچنین امام باقر (ع) فرمودند: «إِنَّمَا یَعْرِفُ الْقرآن مَنْ خُوطِبَ بِه» (کلینی، 1365، ج8، ص312)، حضرات معصومین (ع) از مخاطبان تامّ و اصلی قرآن کریماند و آگاهترین افراد به قرآن بوده و هستند. بنابراین بعد از خدای متعالی سزاوارترین افرادی که برای شناخت قرآن و بیان اعجاز قرآن میتوان به آنها رجوع کرد، ایشانند به اختصار سخنان هر یک از ایشان را در این بحث ذکر میکنیم. پیامبر گرامی اسلام (ص) در توصیف قرآن و اعجاز آن میفرمایند: «و قرآن راهنمائی است که به بهترین راهها راهنمائی کند، و کتابی است که در آنست تفصیل و بیان و تحصیل (به دست آوردن حقائق) و آنست جداکننده (میان حق و باطل) مزاح و سرسری نیست برای آن ظاهری است و باطنی، پس ظاهرش حکم و دستور است و باطنش علم و دانش، ظاهرش جلوه و زیبائی دارد و باطنی ژرف و عمیق است...» (کلینی، 1365، ج2، ص599)؛ امیرالمؤمنین علی (ع) میفرمایند: «آگاه باشید! همانا این قرآن پند دهندهای است که نمیفریبد، و هدایت کنندهای است که گمراه نمیسازد، و سخنگویی است که هرگز دروغ نمیگوید. کسی با قرآن همنشین نشد مگر آن که بر او افزود یا از او کاست، در هدایت او افزود و از کور دلی و گمراهیاش کاست. آگاه باشید کسی با داشتن قرآن، نیازی ندارد و بدون قرآن بی نیاز نخواهد بود. پس درمان خود را از قرآن بخواهید، و در سختیها از قرآن یاری بطلبید، که در قرآن درمان بزرگترین بیماریها یعنی کفر و نفاق و سرکشی و گمراهی است...» (سید رضی، خطبه 176)؛ حضرت زهرا (س) در خطبهای پس از رحلت حضرت رسول (ص) در جمع اصحاب میفرمایند: «خدا را در دست شما عهدی (کتابی) است که برای شما فرستاد، و باقی گذاشتهای که در میان شما نهاد، یعنی قرآن، که بصیرت آموزیهای آن آشکار است و مقاصد عمیق آن روشن و برهانی است که ظواهر آن نمودار است، همواره همگان را به گوش فرادادن فرا میخواند، و پیروان خود را به رضوان الهی میرساند، و تابعان خویش را به نجات و رستگاری» (ابن بابویه، بیتا، ج1، ص 248)؛ امام سجاد (ع) میفرمایند: «خدایا! مرا به ختم کردن قرآن یاری کردی، کتابی که آن را همچون روشنی فرو فرستادی... و فروغی ساختی که در پرتو آن از تاریکیهای گمراهی و نادانی بیرون میآییم، و نور هدایتی قرار دادی که روشنگری آن هیچ گاه از میان نمیرود، و نشانه نجاتی که هر کس به روش آن رود گمراه نخواهد شد...» (صحیفه سجادیه، 1353ش، ص265- 264، دعای42)؛ امام صادق(ع) میفرمایند: «پیامبر خدا فرمودند: قرآن هدایتی است نجات دهنده از گمراهی و روشنگری است بازدارنده از کوری (و ناآگاهی)، و نگهداری است از لغزش، و فروغی است در تاریکی...» (عیاشی، 1380ق، ج1، ص5) کاملاً واضح و روشن است که هم در خود قرآن و هم در احادیث ائمه طاهرین(ع) مهمترین بخش اعجاز قرآن جنبههای محتوایی و معنوی قرآن است و نه شکل و ساختار ظاهری آن. میفرمایند قرآن کتاب هدایت، نور، فضیلت، شفاء، برهان، نجات بخش، بصیرت بخش است و به جنبههای لفظی و ظاهری کلام خیلی کم اشاره شده است.
3-2. تدبر در قرآن
خدای متعالی در آیه «الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولَئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ» (بقره:۱۲۱)؛ ایمان آورندگان به قرآن را کسانی معرفی میکند که حقِّ تلاوت قرآن را ادا میکنند و حقِّ تلاوت قرآن یعنی خواندن همراه با تدبر در معانی و فکر و تعقل و آمادگی برای تأثیرپذیری (جوادی آملی، 1386ش، ص237) همچنین در کریمه دیگری میفرماید: «أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقرآن وَلَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافًا کَثِیرًا» (النسا:۸۲)؛ این آیه نشان میدهد که قرآن مظهر هماهنگی اعجازین است و راه درک این هماهنگی، «تدبر در قرآن» است. همچنین در آیات دیگری داریم: «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُواالْأَلْباب» (ص:29)؛ این قرآن کتابی گرانقدر و پر خیر و برکت است که آن را به سوی تو فرستادیم تا همگان در آیات آن تدبر کنند، پس هدایتپذیران راهیاب شوند و عنادپیشگان، عذری بر گمراهی خویش نیابند و تا صاحبان خِرد به دلایل حق توجه کنند و به سوی آن هدایت گردند. این کریمه، تدبر در قرآن را غایت انزال این کتاب مبارک و زمینهساز تذکر خردمندان دانسته است. پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع) او نیز هماهنگ با وحی، همگان را به تدبر در قرآن فراخواندهاند. پیامبر اسلام (ص)، معاذ بن جبل را به تقوای الهی و تدبر در قرآن توصیه فرمودند (دیلمی، 1412ق، ج1، ص73). سفارش به تدبر در کنار توصیه به تقوای الهی در این روایت، حاکی از اهمیت بالای انجام این وظیفه است. امیرالمومنین(ع) فرموده¬اند: آگاه باشید، فایدهای در قرائت بدون تدبر نیست (کلینی، 1365ش، ج1، ص36). بر اساس این روایت نورانی، تدبر، وصف لازم قرائت ثمربخش قرآن کریم است و قرائت سودمند بدون تدبر محقق نمیشود. گفتنی است که این حدیث، بر تمام روایات مربوط به قرائت قرآن حاکم است و همه آنها را به لزوم تدبر، مقید میکند. امثال این روایت نورانی نشان میدهد که تدبر، سیره مستمره معصومان (ع) است.
1-3-2. مفهومشناسی تدبر
آیات الهی و بیانات نورانی معصومان (ع) در خصوص تدبر، هر حقجویی را در مقام فهم معنی آن قرار میدهد. از این رو، بیانی کوتاه در این باره، زیبنده ادامه نوشتار خواهد بود. تعریف صحیح تدبر در قرآن، مبتنی بر شناسایی مفهوم لغوی تدبر و آن نیز در گرو بررسی معنی ماده و هیأت این واژه در قرآن و منابع لغوی است. ریشه واژه تدبر، «دَبَرَ» و در لغت به معنی پشت و پشت سر اشیاء است (مصطفوی، 1360، ج3، ص173). این ماده 44 بار و به 11 صورت، در قرآن کریم استعمال شده و معنی پیش گفته، با همه موارد مطابق است.(عبدالباقی، 1384ش، ماده دبر) همچنین تدبر بر وزن تَفَعُل و این هیأت برای مطاوعه تفعیل است (مصطفوی، 1360، ج3، ص176). در کتب لغت در معنای تدبیر آمده: «و أما التدبیر، تصییر الشیء ذا عاقبة بأن یکون الشیء علی عاقبة حسنة و نتیجة مطلوبة،... معنی التدبیر بالنسبة إلی الله تعالی معلوم و تدبیره تعالی عبارة عن تنظیم أمور العالم و ترتیبه و جعل الأمور علی أحسن نظام و اتقن صنع منتج (مصطفوی، 1360، ج3، ص175)؛ و اما تدبیر، عاقبتدار کردن چیزی است، به این معنی که عاقبتی نیکو و نتیجهای مطلوب داشته باشد،... معنی تدبیر نسبت به خدای متعالی، تنظیم امور عالم و ترتیب آن و قرار دادن امور بر بهترین نظام و متقنترین ساختار منتج است. بنابراین ریشه لغوی و ساختار لفظی تدبیر، اقتضا میکند که آن را به معنی پشت سر هم چیدن حکیمانه بدانیم که استعمالات قرآنی نیز آن را تأیید میکند: «يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآيات» (الرعد:2). علامه طباطبایی(ره) ذیل این آیه میفرماید: «التدبیر هو الإتیان بالشی عقیب الشی و یراد به ترتیب الأشیاء المتعددة المختلفة و نظمها بوضع کلشی فی موضعه الخاص بحیث یلحق بکل منها ما یقصد به من الغرض و الفائدة...» (طباطبایی، 1417ق، ج11، ص289)؛ تدبیر، آوردن چیزی به دنبال چیز دیگر است و مراد از آن ترتیب دادن اشیاء متعدد مختلف پشت سر یکدیگر است، به گونهای که هر شیء در جایگاه خاص خود قرار گیرد و غرض و فایده و مقصود، بر آن مترتب شود. حال که معنی تدبیر دانسته شد، میتوان معنی تدبر را نیز تشخیص داد: «و أما التدبر فهو تفعل لمطاوعة التفعیل فحقیقة معناه حصول مفهوم التدبیر و اختیار ذالک المفهوم...» (مصطفوی، 1360، ج3، ص176)؛ و اما تدبر، پس آن تفعل برای مطاوعه تفعیل است، پس حقیقت معنی آن حصول مفهوم تدبیر و اختیار آن مفهوم است. آری ریشه لغوی و ساختار لفظی تدبر، ایجاب میکند که آن را پذیرش (مطاوعه) و چینش حکیمانه (تدبیر) بدانیم. برخی بدون جمعبندی صحیح از ماده و هیأت، تدبر را اینگونه معنی کردهاند: «التدبیر أن تنظر إلی ما تؤول إلیه عاقبته و التدبر التفکر فیه» (ابن منظور، 1414، ج4، ص273؛ طریحی، 1375، ج3، ص299)؛ تدبیر در کار، نظر کردن در آخر و عاقبت آن و تدبر، تفکر در آن است. روشن است که در این بیان، مفهوم ماده در اصل معنی دخالت داده نشده است. با توجه به آنچه گذشت، میتوان گفت که تدبر قرآن، پذیرش تدبیر آن است. آری کلام خدا یا هر کلام دیگری، محصول تدبیر حروف و کلمات و عبارات و جملات در کنار یکدیگر است. متکلم، کلمات را تدبیر میکند (پشت سر هم میچیند) و جملات را پدید میآورد، جملات را تدبیر میکند و پاراگرافها را ایجاد میکند. مخاطب این متکلم، باید تدبیر او را بفهمد، یعنی باید تدبر کند، بدین معنی که چینش کلمات را دریابد تا به مفهوم جملات نائل شود. چینش جملات را دریابد تا به مفهوم پاراگرافها دست پیدا کند و الی آخر. بر همین اساس، تدبیر خدا در قرآن، چینش واژگان برای به دست آمدن آیات، چینش آیات برای به دست آمدن سورهها و چینش سورهها برای سامان دادن کل قرآن کریم است. این تدبیر الهی در قرآن، تدبر مخاطبان قرآن را طلب میکند و آن، درک چینش واژگان برای فهم آیات، چینش آیات برای فهم سورهها و در نهایت، تشخیص حکمت چینش سورهها برای فهم کل قرآن است. با این توضیحات، باز هم واضح است که منظور از اعجاز قرآن کریم جنبه محتوایی و معنوی آن است تا ظاهر الفاظ.
3. اعجاز معنوی قرآن
قرآن کریم انسان را سالک مقصد ابدی میداند و میفرماید: «یَا أَیُّهَا الإنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَی رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ» (الانشقاق:۶) و دانسته است که سلوک بدون راه، همزاد، رهبر، راهنما و... امکانپذیر نیست. از طرف دیگر میدانیم که غیر از ذات اقدس خداوند، احدی شایسته هدایت انسان نخواهد بود. زیرا او ذاتاً مهتدی است و موجودات دیگر ذاتاً مهتدی نبوده و نیازمند به هدایت هستند و بدون هدایت خدای متعالی نمیتوانند دیگران را هدایت کنند. بنابراین حق هدایت منحصراً از آن خداوند است (جوادی آملی، 1384، ج1، ص288) در قرآن آمده است: «أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمْ مَنْ لا یَهِدِّی إِلا أَنْ یُهْدَی» (یونس:۳۵)؛ پس آیا کسی که پدیدههای جهان هستی را به اهدافشان راه مینماید، سزاوارتر است که از او پیروی شود یا آن کسی که خود راه درست را نمییابد مگر این که او را راه نمایند. در این میان قرآن کریم برنامه هدایتی خداوند است که او نازل کرده است برای هدایت کل بشریت و این رسالت مکرراً در قرآن تصریح شده است: «الْقرآن هُدًی لِلنَّاسِ» (البقره:۱۸۵). از طرفی چون قرآن کریم از تمام علل اعتلاء برخوردار است، نحوهی رهبری آن، بهترین و متقنترین هدایت است چنانکه خود تصریح میدارد: «إِنَّ هَذَا الْقرآن یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ» (الاسراء:۹) به خاطر همین میبینیم که گاه از نقش هدایتگری قرآن کریم سخن به میان آمده و از مخالفان خواسته شده است که اگر کتابی بهتر برای هدایت سراغ دارند، بنمایند (معموری، 1383، ج13، ص600) «قُلْ فَأْتُوا بکتاب مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَی مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ» (قصص:۴۹). روشن است که اگر وجه اعجاز قرآن صرفاً فصاحت و بلاغت آن بود، بایستی میفرمود: اگر راست میگویید، کتابی بیاورید که فصیحتر و بلیغتر از این کتاب باشد. (پهلوان، 1382، صص7-15)
1-3. مفهوم معجزه در قرآن
کلمه «اعجاز» در لغت به معنی بوجود آوردن عجز و ناتوانی در دیگری است (مصطفوی، 1360ش، ج8، ص37). و در اصطلاح عبارت است از اینکه، شخصی که ادعای منصبی از منصبهای الهی میکند، باید جهت گواه بر صدق گفتارش عملی را انجام دهد که دیگران از انجام دادن آن عاجزند؛ چون آن عمل به ظاهر بر خلاف قوانین خلقت و خارج از مسیر عادی و طبیعی است. انجام دادن چنین عملی را اعجاز و خود عمل را معجزه مینامند (خویی، 1384ش، ص49) امّا واژه اعجاز در قرآن کریم در این معنا استعمال نشده است و به جای آن، از واژههای دیگری همچون آیه، بیّنه، برهان و سلطان استفاده شده است. از این مطلب برمیآید که معیارهای قرآن برای از جانب خدا بودن این موارد است که مورد پذیرش مخاطبان عصر نزول بوده که در قرآن بکار رفته است. مثلاً درباره نُه معجزهای که به موسی (ع) داده شده، اینگونه تعبیر میکند: «وَ لَقَدْ آتَیْنَا مُوسَی تِسْعَ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ...» (الاسراء:۱۰۱)، درباره ناقه صالح میفرماید: «وَ یَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَکُمْ آیَةً» (هود:۶۴)؛ همچنین درخواست قوم عاد از هود برای آوردن معجزه را بدینگونه بیان میکند: «قَالُوا یَا هُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَیِّنَةٍ» (هود:۵۳)؛ نیز بعد از توضیح دادن دو مورد از معجزات حضرت موسی میفرماید: «فَذَانِکَ بُرْهَانَانِ مِنْ رَبِّکَ إِلَی فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِ» (القصص:۳۲)؛ همچنین درباره موسی میفرماید: «وَ فِی مُوسَی إِذْ أَرْسَلْنَاهُ إِلَی فِرْعَوْنَ بِسلطانٍ مُبِینٍ» (الذاریات:۳۸). تفاوت معجزه با آیه و بینه در آن است که معجزه به معنی ناتوان ساختن و از پای درآوردن است، امّا آیه و بیّنه به معنی نشانه و دلیل است و هدف از ارائه آنها «از پای درآوردن» نیست، بلکه مقصود، عرضه شاهد، ارائه گواهی بر صدق دعوی نبوت، دلالت افراد به ذوالآیة، و هدایت آنها به عبادت حق تعالی است. آنان که از قلبی پاک و حقپذیر برخوردارند، هرگز به مبارزه با راستی برنمیخیزند تا پیامبران در برابرشان به اعجاز متوسل شوند و منکوبشان سازند (پهلوان، 1382، صص7-15) فلذا میشود گفت که کاربرد معجزه اساساً برای ارائه دعوت و اثبات حقانیت آن نبوده، بلکه در رتبه دوم و هنگام برخورد با موانع از آن استفاده شده است. لذا معجزه وسیله دفاعی بشمار میرود نه وسیله تبلیغی محض (معرفت، 1384ش، ص295)
نتیجه گیری
نتایجی که از این نوشتار حاصل میشود عبارتند از:
ـ اعجاز بیانی تنها یکی از وجوه اعجاز قرآن کریم است که مفسران و متکلمان متعرّض آن شدهاند و نمیتوان گفت که وجه اصلی قرآن کریم است. ـ با عنایت به آیات قرآن کریم و روایات جنبههای معنوی و محتوایی اعجاز قرآن کریم، بر جنبههای ظاهری و صوری و لفظی و بلاغی آن برتری کلی دارد. - در کلام معصومین (ع) به جنبههای معنوی و هدایتی قرآن عنایت و توجه ویژه و زیادی شده است تا به جنبههای صوری و ظاهری و بلاغی قرآن کریم. - یکی از بهترین و کارآمدترین راهها برای پی بردن به اعجاز قرآن کریم نگاه تدبری یا همان نگاه مجموعی و منسجم به قرآن کریم است.
پانویس و منابع
قرآن کریم
ابن منظور، محمدبن مکرم (1414ق)، لسان العرب، بیروت: دار صادر.
ابوالفتوح رازی، حسین بن علی (1408ق)، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد: آستان قدس.
باقلانی، قاضی ابوبکر (1406ق)، اعجاز القرآن، تحقیق شیخ عماد الدین احمد حیدری، بیروت: داراحیاء العلوم.
بدر الدین الزرکشی، محمد بن عبدالله (1957م)، البرهان فی علوم القرآن، بیروت: دار المعرفة.
بلاغی، شیخ محمد جواد (1420ق)، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، قم: بنیاد بعثت.
پهلوان، منصور (1382)، «تحقیق در وجه اعجاز قرآن کریم»، فصلنامه سفینه، تهران: انتشارت سفینه، شماره2.
جرجانی، عبدالقادر (1331ق)، دلائل الاعجاز فی علم المعانی، به کوشش محمد رشیدرضا، قاهره: مکتبه القاهره.
جوادی آملی، عبدالله (1386ش)، قرآن در قرآن، قم: انتشارات اسرا، چاپ سوم.
همو، (1384ش)، سرچشمه اندیشه، قم: انتشارات اسرا، چاپ اول.
حکیم، سید محمد باقر (1425ق)، علوم القرآن، قم: مجمع العالمی لاهل البیت.
خلف الله، محمد (1991م)، ثلاث رسائل فی العجاز القرآن للرمانی و الخطابی و الجرجانی، مصر: دارالمعارف.
خویی، سید ابوالقاسم (1384ش)، البیان فی تفسیر القرآن، قم: انتشارات دارالثقلین.
دیلمی، حسن بن ابی الحسن (1412ق)، ارشاد القلوب، قم: انتشارات شریف رضی، چاپ اول.
راغب اصفهانی، محمد (1412ق)، المفردات، دمشق: الدار الشامیة
راوندی، قطب الدین (1409ق)، الخرائج و الجرائح، قم: مؤسسه الامام المهدی.
زملکانی، حسین (1394ق)، البرهان الکاشف عن اعجاز القرآن، تحقیق احمد مطلوب، عراق: احیاء التراث الاسلامی.
سیوطی، جلال الدین (1408ق)، معترک الاقرآن فی اعجاز القرآن، بیروت: دارالکتب العلمیة
ابن بابویه، ابوجعفر محمدبن علی (بیتا)، علل الشرائع، قم: مکتبة الداوری.
طباطبایی، محمد حسین (1417ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن (بیتا)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دار مکتبه الحیاه.
طریحی، فخرالدین، (1375ش)، مجمع البحرین، تهران: کتابفروشی مرتضوی.
طوسی، ابوجعفر محمدبن حسن (بیتا)، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، قم: مؤسسه الامام المهدی.
طیب، سید عبدالحسین (1378ش)، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران: انتشارات اسلام.
عبدالباقی، محمد فؤاد(1384ش)، المعجم المفهرس،قم، قدس
عسکری، ابو هلال (1971م)، الصناعتان، قاهره: دارالعلم.
علی بن الحسین (ع) (1353ش)، صحیفه سجّادیّه، تهران: انتشارات امیرکبیر.
عیاشی، محمدبن مسعود (1380ق)، کتاب التفسیر، تهران، چاپخانه علمیه.
فاضل لنکرانی، محمد (1396ق)، مدخل التفسیر، تهران: مطبعه الحیدری، الطبعة الاولی.
فخر رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر (1420ق)، مفاتیح الغیب، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
قرطبی، محمدبن احمد، (1408ق)، الجامع لاحکام القرآن، بیروت: دارالکتب العلمیه
کلینی، ابوجعفر (1365ش)، الکافی، تهران: دارالکتب الاسلامیه
مجلسی، محمد باقر (1404ق)، بحار الأنوار، بیروت: مؤسسة الوفاء.
محدث نوری (1408)، مستدرک الوسائل، قم: مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث، چاپ اول.
مصباح یزدی، محمدتقی(1376ش)، قرآن شناسی، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
مصطفوی، حسن(1360ش)، التحقیق فی کلمات القرآن، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
معرفت، محمد هادی (بیتا)، التمهید فی علوم القرآن، قم: النشر الاسلامی.
همو، (1384ش)، علوم قرآنی، قم: النشر الاسلامی.
معموری، علی(1383ش)، «تحدی»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران: مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، جلد13.
مودّب، سید رضا (1379ش)، اعجاز قرآن، قم: انتشارات احسن الحدیث.
Www.Noormags.com/View/Magazine/View Pages. Aspx. ArticleId