مطالعه تطبیقی مثبتنگری و خودشکوفائی در قرآن کریم و روانشناسی مثبت (مقاله)
چکیده
هدف مطالعه مثبتنگری رویکرد هزاره سوم روانشناسی است، حالآنکه در آثار همه پیامبران الهی بهویژه در سراسر قرآن جلوههای مثبتنگری و خودشکوفائی موج میزند. هدف از این مقاله، مطالعه تطبیقی مثبتنگری و خودشکوفایی در قرآن کریم و روانشناسی مثبت است. روش مطالعه: این مطالعه با روش کتابخانهای و توصیفی-تحلیلی انجامشده و از قران کریم و کتب روانشناسی و مقال معتبر و مرتبط با این پژوهش در جامعه ایرانی استفاده شده است. یافتهها نشان داد که ازجمله مهمترین و برترین فضیلتها و مكارم اخلاقی در قرآن كریم مثبتنگری و خودشکوفائی است. گذشت و بخشش كه از صفات عالیه خداوند رحمان و رحیم (بخشنده و مهربان) است در سراسر قرآن موج میزند. خداوند متعال در قرآن در ابتدای هر سوره خود را بخشنده و مهربان معرفی میكند. لذا پیامبران و اولیاء الهی هم که اشاعهدهندگان ارزشها و توسعهدهندگان سنتهای الهی بر روی زمین هستند، پیروان خود و همه انسانها را با ایجاد امید در آنها با اولویت عفو و گذشت و بخشیدن که یك رحمت الهی است، تربیت میکنند. نام پیامیر خاتم که آئین او کاملترین دین و مکمل همه ادیان الهی قبل از خودش میباشد با صفت "رحمت" مزینشده است و الگوی رفتاری او در قرآن بهترین اسوه و الگوی رفتاری درمورد عفو و بخشش میباشد. از نظر قرآن، انسان داراي جايگاه بلند مرتبهاي است، او مظهر صفات خداست، پرتويي از وجود او و تجلي اسماء حسنی است. ازجمله: رحمانيت، رحيميت و اسمها و صفاتي چون: سلام، مؤمن، عزيز، غفار، رزاق و ... . بهعلاوه در معرفت ديني و اسلامي، انسان جانشين خدا در روي زمين است. حال در دل اين تعابير بلند و مفاهيم عميق، بديهي است که نگاه مثبتنگر و خودشکوفا در آیات قران در بالاترين حد خود جايگرفته است حالآنکه در روانشناسی این فضیلتها با این گستردگی که ریشه در اعماق فطرت انسانها و نیز وابستگی آنها به غیب باشد وجود ندارد.
كلمات كليدي
قرآن کریم، مثبت نگری، خودشکوفائی، روانشناسی مثبتنگر، خودشکوفائی مزلو.
روانشناسي مثبتنگر يكي از جدیدترین شاخههاي روانشناسي است و برخلاف برخی از شاخههاي ديگر این علم كه به ناهنجاريها و ضعفهاي رفتاري انسان ميپردازند؛ بر فضيلتها، توانمندیها و صفات مثبت انساني تأکید میورزد. این تواناييها شامل صفاتي چون: خردورزي، اميد، بخشش، شاد زیستن، عشق و خوشبيني و توانايي بر حل مسئله و غیره میباشند. روانشناسي مثبتنگر در سه دهة گذشته رشد چشمگيري داشته و در ميان ساير رشتههاي روانشناسي توسعه بيشتري يافته است. هدف روانشناسان اين گرايش، تأكيد بر توانمنديها و نقاط قوت فرد براي فراهم ساختن شرايطي سازنده بهمنظور ارتقاء كيفي زندگي و بالا بردن احساس شادماني افراد جامعه و نيز خوشبختي و بهزيستي آنهاست. مفاهيمي را كه امروزه سليگمن بهعنوان واضع این رویکرد روانشناسي در مجموعهاي علمي مطرح نموده، قرنها پيش در آثار فيلسوفان و عارفان و اديبان و شاعران و در آثار صاحبان قلم بازتاب داشته است. نوشتههاي انديشمندان گذشته و متون ادبي، همچون ديوان شعر فردوسي، سعدي، مولوي و حافظ و نامآوراني ديگر، آكنده از مفاهيم ارزشمندي چون: آزادي، عدالت، انصاف، انساندوستي، همدلي، اميد، دليري و قهرماني، گذشت، صبر، استقامت، پایداری، صداقت، تابآوری، شجاعت، سخاوت، مساوات، مواسات، نترسیدن از مرگ، ایثار، درستكاري، خوشبختي، وفاداري، شادابي، عشق و عرفان بوده است كه با قلم نغز و شيرين خويش، در قالب نظم و نثر و حكايت و تمثيل براي ما ترسيم نمودهاند و علاوه بر آن در متون دینی و ادبیات قرآنی ما با نگاهی ژرفتر بدان اشاره شده است. حتی قبل از عرفا و ادیبان امامان ما به تاسی از قران کریم سبک زندگی و سلوک خود را بر آنها قرار داده اند. بنابراین از نظر این رویکرد روانشناسی که رویکرد هزاره سوم خوانده شده است فردی که از صفات و فضیلتهای انسانی موردنظر روانشناسی مثبت که به برخی از آنها اشاره شد برخوردار باشد و یا این فضیلتها در وی رشد داده شود، انسانی سالم، شاداب، کارآمد و برخوردار از سلامت روانی به حساب میآید که میل به خود شکوفایی و جامعیت دارد و اصطلاحاً انسان «تراز» روانشناسی خوانده میشود. سلیگمن واضع روانشناسی مثبت در دهه آخر قرن بیستم و در آغاز قرن بیستویکم سکه رویکرد مثبت نگری را بهنام خود ضرب زد. به زعم او و همکارانش روانشناسی مثبت در سه زمینه فعالیت دارد: هیجانهای مثبت، فضیلتهای مثبت و سازمانهای مثبت. او دیدگاه خود را در شش حیطه، 24 صفت و فضیلت اخلاقی و شخصیتی معرفی نمود. او و همکارانش معتقد بودند که روانشناسی بهجای اینکه به بحث بیماریها و آسیبشناسی روانی افراد بپردازد، بهتر است به شناسایی و تقویت صفات و فضیلتهای مثبت، اخلاقی و روانی و شخصیتی که بذر آن در انسانها وجود دارد بپردازد، زیرا در صورتیکه فضیلتهای مثبت اخلاقی و هیجانی از رشد مناسب و مطلوب برخوردار گردد، صفات و فضیلتهای مثبت روانی فرد بر صفات منفی او که همان رزائل و یا بیماریهای روانی باشند غلبه کرده و فرد از اعتدال روانی برخوردار میگردد. مطالعه دربارة مباني روانشناسي مثبتگرا حاكي است كه اين شاخه از روانشناسي، پيشينهاي به ظاهر كوتاه و درواقع طولاني دارد (پترسون، 2006). هرچند اين حوزه توسط مارتين سليگمن و همكاران وي از سال 1998 پايهريزي گرديده، اما از مدتها پيش از اين در آثار روانشناساني چون آبراهام مزلو، آنجا كه از خودشكوفايي و خلاقيت ميگويد و نيز راجرز كه پذيرش غيرمشروط را طرح كرده است، خودنمائی میکرد. روانشناسي مثبتنگر (مثبتگرا)، مطالعه علمي بهترين و نيكوترين كاركردهاي انساني است و هدف آن، درك بهتر اين كاركردها و بهكارگيري آنها در كاميابي و شكوفايي افراد و جوامع بشري است (جینا و مگیار موئه 1392). شلدون (2001) اين گرايش از روانشناسي را مطالعه علمي فضيلتها، نقاط قوت، ظرفيت و توانمنديهاي افراد عادي تعريف ميكند. «پترسون» اين بخش از روانشناسي را مطالعه علمي امور مطلوب در زندگي از تولد تا مرگ و نيز توقفگاههاي بين اين دو ميداند (پترسون، 2006). گييل (2005) روانشناسي مثبتگرا را مطالعه شرايط و فرآیندهاي دخيل در شكوفايي افراد، گروهها و نهادها توصیف میکند و به عبارتي مطالعه نيكوترين و برگزيدهترين عملكرد جريانهاي مذكور ميداند. سليگمن و چيك سنت (2000) دربارة اين شاخه از روانشناسي مينويسند: هدف روانشناسي مثبتگرا آغاز تغيير در نوع پرداخت و نگرش روانشناختي است. سليگمن و چيك سنت (2000)، براي روانشناسي مثبت سه طرح يا حيطه تعريف كردهاند. 1- هيجانهاي مثبت مانند آرامش، اميد، شادي، لذت، عشق، صميميت، نشاط، شوخي و خنده و رضايت از زندگي. 2- فضيلتها و صفات فردي مثبت كه البته الگوهاي رفتاري پايداري هستند مانند شجاعت، پشتكار، صداقت و خرد و ... . 3- نهادها و سازمانهاي مثبت و چگونگي تأسيس و نگهداري آنها شامل خانواده، مدرسه، اداره، شهر و نيز گسترش كاركردهاي مثبت آنها. البته نهادهاي مثبت نگر در همة اديان، مانند معابد، مدارس ديني و مذهبي، مساجد و مؤسسههاي مذهبي و ديني از جمله این نهادها هستند (سليگمن و چيك سنت، 2000). سليگمن (2002) در کتاب «شادكامي اصيل» با استناد به پژوهشهاي روانشناختي معتقد است كه برخورداري از هيجانهاي مثبت، سلامت جسم، روابط دوستانه، روحيه ياريرساني به مردم، گشودگي ذهن، كارآمدي و معنويت را افزايش ميدهد، بهعلاوه هر هيجان مثبت، هيجانهاي مثبت ديگري را نيز تقويت ميكند. شاديها به دو گروه بزرگ یعنی شاديهاي حسي و گذرا و شاديهاي اصيل و پايدار تقسيم ميشوند. شادي گذرا يا همان نشاط غالباً با رفع نيازهاي جسمي، ارتباط با دوستان صميمي، شوخي و خنده، پيوند با طبيعت و نيايش با خدا به دست ميآيد. اما شاديهاي پايدار كه به مفهوم خوشبختي نزديكتر است، تركيبي است از شاديهاي حسي و صفات مثبتی مانند هدفمندي، درك صحيح از زندگي و غرق شدن در فعاليتهاي سازنده. بديهي است نيايش با خداوند در هر دو گروه شادي گذرا و پايدار، وجود دارد. البته شادي و آرامش ناشي از فضيلتهاي انساني، بسيار ژرف، گسترده و بادوام است. روانشناسي مثبتنگر، شش گروه از تواناييهاي آدمي و به عبارتي شش فضيلت اصلي را با زيرمجموعه آنها كه شامل بيست وچهار صفت مثبت است، بهعنوان این نظام روانشناسي معرفي ميكند كه عبارتاند از: 1- خرد و توانايي شامل: خلاقيت و نوآوري، كنجكاوي، باز و پذیرا بودن در برابر تجربههاي جديد، عشق به يادگيري و وسعت نظر. 2- شجاعت شامل: خودباوري، پايداري، كمال و سرزندگي 3- نوعدوستی شامل: عشق، مهرباني، هوش اجتماعي 4- عدالتجویی شامل: رعايت حقوق شهروندي، بيطرفي و رهبري 5- اعتدال شامل: بخشش و دلسوزي، فروتني و آزرم، احتياط و نظم بخشيدن به عملكرد خود 6- تعالي شامل: شناخت ارزش زيباييها و شگفتيها، قدرشناسي، اميدواري، معنويت و شوخطبعي (سلیگمن، 2004). حال اگر فضيلتها و اوصافي كه روانشناسی مثبتنگر براي رسيدن به زندگي باكيفيت، در شرایط عادی و زندگي روزمره پيشنهاد ميكند، به نمايشگاه بزرگ ادبیات قرانی برده شود و در مقابل تابلويي كه خداوند متعال از انسان تراز اسلام ترسیم کرده است قرار گیرد، خواهيم ديد که قران کریم نقش خود را در مثبتنگري و خودشکوفایی بسيار فراتر و جامعتر از خواستگاه روانشناسي مثبت نگر امروز، در عرصه هدایت انسان ها ايفا نمودهاست زیرا کلام وحی است و از درياي حقيقت نشات گرفته و صاحبان عقول و خردمندان را به شگفتي وادار كردهاست. به هميندليل آیات اعجاز آمیز قران عميقترين لايه از صفات و فضايل مثبتنگري را در بر گرفتهاند كه ترازوی علمی و تجربی مثبت نگران قادر به درک و فهم و سنجش بسیاری از مفاهیم مثبت قرانی نیستند و درك آنها نيز خارج از توصیف همگان است. بنابراین هدف از ارائه این مقاله در حد بسیار اجمال و به مثابه قطره ای در مقابل دریای بی کران معرفت و آگاهی، بررسی نگاه مثبت نگری و خود شکوفائی از منظر قرآن کریم با استفاده از ملاک های روانشناسی مثبت نگر و خودشکوفا و با استفاده از روش مطالعه تطبیقی می باشد.
روانشناسی مثبت در قران
اگرچه سكه روانشناسي مثبتنگر به صورت منسجم و سيستماتيك در اواخر قرن بيستم ميلادي، با مطالعات سليگمن و میهاي، رونق يافته است ولي ميتوان گفت تاريخچه و سابقهاي طولاني دارد و از ديرباز در تعاليم و آيين پيامبران و انسانهاي كامل، پارهاي از فلاسفه و معلمان اخلاق و صاحبان فضيلت نقشي اساسي داشته است. در نتيجه عامه مردم بدون آنكه با اين نام و مكتب آشنا باشند در انديشه و در رفتار خويش به ميزان معرفت و استعداد خويش از روانشناسي مثبت و از مثبتنگري، بهرهمند بودهاند. در داستان زيبا و آموزندة موسي و شبان[۱] خداوند از رسول خود ميخواهد با شبان متناسب با دانش محدود و انگيزههاي سالم و پاک او رفتار كرده و پيوند خود را با او با وجود تفاوت زياد معرفتي، نگسلاند. و همچنين در روايات وارد است كه روزي عيسي (ع) به همراه حواريون خويش از محلهاي ميگذشت و در آنجا با لاشة سگ مردهاي روبهرو گرديد. در اين حال عيسي (ع) از ياران ميخواهد كه هر كدام توصيف خود از اين منظره را بيان كنند[۲] هر يك از ياران بر جنبههاي منفي لاشه سگ ازجمله بوي عفونت، لاشة باد كرده و جسم نفرتآور او سخني بر زبان راندند. نوبت به عيسي (ع) رسيد، آن مردم ميخواستند از ديدگاه پيامبر خدا (ص) موضوع را بفهمند. حضرت عيسي (ع) فرمود: خوب نگاه كنيد و دندانهاي سفيد اين سگ را مشاهده كنيد و ببينيد كه چه دندانهاي سفيد و قشنگي دارد. آيا دُرّ گرانبها به سفيدي دندانهاي او هست؟ مردم به دهان نيمهباز سگمرده نگاه كردند، دندانهاي حيوان بهراستي سفيد و درخشان بود، دندانهايي سالم كه شايد نظيرش در دهان هيچكدام از آنان نبود. پس حضرت عيسي (ع) با این شيوة برخورد، آنان را به جنبههاي مثبت واقعيات پيرامون انسانها، متوجه نمود (عطار نیشابوری 1392، بخش 34، الحکایته والتمثیل). از نظر قرآن، انسان داراي جايگاه بلندمرتبهاي است، او مظهر صفات خداست، پرتويي از وجود اوست و تجلي اسماء حسني[۳] است. ازجمله: رحمانيت، رحيميت و اسمها و صفاتي چون: سلام، مؤمن، عزيز، غفار، رزاق و ... . بهعلاوه در معرفت ديني و اسلامي، انسان جانشين خدا در روي زمين است. حال در دل اين تعابير بلند و مفاهيم عميق، بديهي است که روانشناسي مثبتنگر در آیات قران در بالاترين حد خود جاي گرفته است. با دقت در تعاريف مطرح شده از روانشناسي مثبت توسط روانشناسان، نگاهي اجمالي به آيات قرآن نشان ميدهد، لحن و محتواي اكثر آیات و فضاي غالب بر آن ها، مثبتنگري، پيشگيري از مشكلات و ارتقاي توانمنديها و تعالي بخشيدن به آدميان و گذشت، مغفرت و رحمت است. خلاصه آنکه قرآن، جایگاه انسان و نيز فضيلتهاي اخلاقي او را تا بالاترين حد حتي فراتر از فرشتگان سراپرده ملكوت بالا برده و او را جانشين خداوند بر روي زمين و صاحب صفات و اسماء او دانسته است، پيامبر اسلام (ص) هم در جايگاه عاليترين مرجع دينی پس از قرآن كريم، در روايتي فرمودهاند: «النَّاسُ مَعَادِنُ كَمَعَادِنِ الذَّهَبِ و الْفِضَّةِ» انسانها مانند معادناند چون معادن (ارزشمند) طلا و نقره، كه استعدادها و شايستگيهاي بی شماری را در خود نهفته دارند كه بايد آشكار گردد (صدوق، 1413ق، چاپ دوم، ص 38، ح5821 و کلینی، 1379، ج8، ص177و مجلسی 1403ق، ج64، ص121). علي (ع) در نهجالبلاغه هم به فضيلتهاي اخلاقي و ويژگيهاي متعالي فراواني كه در انسان وجود دارد، اشارات زيادي فرموده است، بهعلاوه دانشمندان و فلاسفه هر يك به فراخور جايگاه خويش مرتبه ويژهاي براي انسانها در نظر گرفتهاند.
مثبت نگری در آموزههای پیامبران توحیدی هدف همه آموزههای دینی و رسالت پیامبران توحیدی از آغاز هدایت انسانها به سمت مثبت نگری، حودشکوفائی و زندگی سعادتمند بوده است. گرایش به مثبت نگری همراه با معنویت از ابتدای زندگی بشر در جوامع انسانی وجود داشته است. پیامبران توحیدی از آغاز رسالت خود پرچمدار هدایت انسانها به سمت مثبت نگری و اشاعه معنویت و ارزشهای اصیل انسانی بودهاند. قرآن و آیات قرآن با بسمالله الرحمن الرحیم آغاز میگردد که بیانگر آن است که شروع هر کاری با نام و یاد خدای بخشنده و مهربان است. تجسم مداوم تابلوی رحمانیت و عشق و محبت خداوند در پیش رو، بارزترین دلیل آن است که خداوند اولین مثبت نگر در جهان خلقت است بهعلاوه که آیات زیادی در قرآن با همین مضمون نازل شده که نشان میدهد پیامبران الهی اولین مثبت نگران تاریخ بشر و نیز اولین مجریان فرامین و دستورات خداوند بر روی زمین بوده اند و نقش چشمگیری در جهت توسعه فضیلتهای انسانی و تجلی صفات و هیجانات و فضائل مثبت در افراد و در میان جوامع بشری داشتهاند. اساس رسالت پیامبران هدایت مردم و سوق دادن آنان به سمت مثبت نگری و خودشکوفایی است و تحقق ارزشهای انسانی و رساندن آنان به کمال مطلوب خویش است. از جمله پیامبران الهی که تربیت انسان خودشکوفا و یا مثبت نگر از اهداف اصلیشان بوده آدم (ع)، نوح (ع)، ابراهیم (ع)، اسماعیل (ع)، اسحاق (ع)، یعقوب (ع) یوسف (ع)، موسی (ع)، عیسی (ع) و حضرت ختمی مرتبت (ص) و سایر پیامبران بوده است. ذکر نمونههای مثبت نگری پیامبران الهی بهاندازه وسعت تاریخ ادیان به درازا میکشد، اما برای تقریب به ذهن به ذکر چند نمونه محدود اکتفا میگردد داستان یوسف پیامبر (ع) در قرآن نمایانگر نمونه بسیار زیبای مثبت نگری در بندگان مؤمن خداست. حضرت یوسف در اثر بیمهری و ستم برادرانش سالها از خانواده دور شد، در ته چاه قرار گرفت، در بازار بردهفروشان عرضه شد، رنج زندان کشید، غم غربت تحمل کرد، اما وقتی بعد از بیستوپنج سال پدر را ملاقات کرد، ذرهای از غم و اندوه و جفایی که بر وی رفته بود، سخن نگفت. بلکه چنین بیان نمود: (یوسف، 100)« خداوند به من احسان فراوان فرمود که مرا از تاریکی زندان نجات داد و ما را به دیدار هم نائل کرد. پس از آنکه شیطان بین من و برادرانم فساد کرد (و مدتی جدایی انداخت) خدای من لطف و کرمش به آنچه بخواهد، تعلق میگیرد و او دانا و حکیم است». این اوج فرهنگ مثبت نگری است که حضرت یوسف (ع) فقط به موهبتهای الهی اشاره میکند، از چاه وسختی زندان سخنی به میان نمیآورد و عامل جفای برادران را شیطان میداند. پیروان حضرت موسی ده فرمان را مبنای رسیدن به مثبت نگری و کمال انسانی میدانند. در مسیحیت دستیابی به سه هدف رستگاری از راه ایمان؛ برقراری عشق و محبت؛ و برقراری عدالت را زمینهساز رسیدن به مثبت نگری و کمال انسانی میداند. در اسلام مجموعهای از عوامل از جمله ایمان به خداوند، آلوده نشدن به گناه، صداقت، عدالت، محبت، مساوات، وفاداری، و معنویت و سایر عوامل سبب رسیدن به مثبت نگری، خودشکوفایی و کمال انسانی میگردد.
مثبت نگری در احادیث و سیره معصومین (ع)
سخنان اهلبیت و سبک زندگی آن بزرگواران که برگرفته از انوار قرآنی و آموزههای رحمانی است، سراسر مملو از سپاس و شکرگزاری به درگاه قادر یکتا و امید، محبت، احترام، همدلی و هدایتگری و سایر مولفةهای روانشناسی مثبت و بیش از آن است. امامان معصوم نوری واحد هستند که روشنایی آنان با رویکرد مثبت نگرانه متناسب با زمان حیات و ظهور خود عمل کرده و منطبق با شرایط زمانی و مکانی پرتوافشانی کردهاند و شعاع انوار خورشیدی امامت و ولایت آنان تا زمان ما مداومت داشته و تا ظهور منجی (ع) دوام خواهد داشت. احادیث و روایات گستردهای از امامان (ع) به دست ما رسیده که تماماً مملو از نور امید، محبت و فضای مثبت نگری دارد که برای جلوگیری از اطاله کلام تنها به ذکر تعدادی محدود از این احادیث گسترده اکتفا میشود. على (ع) در حدیثى میفرماید حسن ظن از بهترین صفات انسانى و پربارترین مواهب الهى است (آمدی، 1366، حدیث 4834 ) در حدیث دیگرى از همان امام بزرگوار میخوانیم: حُسْنُ الظَّنِّ مِنْ اَحْسَنِ الشِّیَمِ وَ اَفْضَلِ الْقِسَمِ ؛ حسن ظن از بهترین خوى ها و برترین بهره ها است».( همان، حدیث 824 ) و نیز از همان حضرت نقل شده است که فرمود: حسن ظن اندوه را سبک مىکند، و از آلوده شدن به گناه رهایى مى بخشد (همان، حدیث 4823) در حدیث دیگرى باز از همان امام همام چنین نقل شده: حسن ظن مایه آرامش قلب و سلامت دین است (همان، حدیث 4816) در حدیث دیگرى از همان امام معصوم (ع) چنین میخوانیم: کسى که نسبت به مردم خوشگمان باشد محبت آنها را به سوى خود جلب خواهد کرد (همان، حدیث 8842). مجموعه احادیثی که از سوی علی (ع) روایتشده جملگی دلالت بر برخورداری از نگرش مثبت است که برکات زیادی در زمینه سلامت روان، ایجاد محبت میان افراد، ایجاد حسن خلق و سلامت دین انسانها دارد و هر یک از این فضیلتها خود مسبب برکات و صفات مثبت فراوان دیگری است. در حدیثى از امام صادق (ع) در تفسیر حسن ظن باللّه میخوانیم: حسن ظن به خداوند این است که تنها به خدا امید داشته باشى و جز از گناهت نترسى (کلینی، 1379، جلد 2، ص 72، حدیث 4). و در مورد حسن ظن نسبت به پروردگار عالم نیز احادیث نابى در منابع معتبر اسلامى دیده میشود از جمله: در حدیثى از بعضی معصومین (ع) نقل شده است که فرمود سوگند به خدایى که هیچ معبودى جز او نیست هیچ فرد با ایمانى هرگز به خیر دنیا و آخرت نمیرسد مگر به خاطر (چند چیز) حسن ظن به خداوند متعال، و امید از درگاه او، و حسن خلق و خوددارى از غیبت مؤمنان» (کلینی، 1379، ج 2، ص 71، حدیث 2). در حدیثى از امام على بن موسى الرضا (ع) میخوانیم که فرمودند نسبت به خداوند حسن ظن داشته باش، چرا که خداوند متعال مىفرماید: من در نزد گمان بنده مؤمن خویشم (و با آن همراهم) اگر گمان خیر داشته باشد به نیکى با او عمل مىکنم و اگر گمان بدى داشته باشد به بدى (کلینی، 1379، ج 2، ص 71، حدیث 3). شبیه همین معنى به صورت جامعترى از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) نقل شده است که فرمود: وَالَّذِى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ قسم به خدایى که معبودى جز او نیست هرگاه بنده مؤمنى حسن ظن به خدا داشته باشد خدا نزد گمان بنده مؤمن خویش است زیرا خداوند کریم است و تمام نیکیها به دست او است، حیا مىکند از اینکه بنده مؤمنش حسن ظن به او داشته باشد، سپس او گمان و امید او را ناکام کند، بنابراین حسن ظن به خدا داشته باشید و به سوى او رغبت کنید (مجلسی، 1403ق، ج 67، ص 365، ح14).
خودشکوفایی در قرآن
واژه ها و صفاتی مانند ایمان، تقوا، اسلام، فلاح که بترتیب بیش از 820، 240، 100 و 40 بار در قران بدان اشاره شده است از مفاهیم مهمی است که در ارتباط با انسان کامل و یا خودشکوفا توسط خداوند بزرگ در قرآن مورد تأکید قرار گرفته است. واژه های زیادی در قرآن وجود دارد که نشانه های انسان کامل یا خود شکوفا را ترسیم میکنند، هرچند درجات آنها بایکدیگر متفاوت است. بهعنوان نمونه: عبادالرحمن، اولی الباب، اولیاء الله، حیات طیبه، اسوه های حسنه، قلب سلیم، راسخون فی العلم، مطهرون، صاحبان حکمت، موقنین، متقین، محسنین، صابرین، ابرار، صادقین، فائزین، صالحین، مومنان، مفلحین، تائبین، قانتین، اصحاب یمین، فوز، تقوا، نفس مطمئنه، مقربین و...از جمله واژه هائی هستند که هریک به درجاتی صفات انسان کامل یا خودشکوفا را معرفی میکنند و البته تعداد این واژه ها در قرآن زیاد است. برای شناخت بهتر و بیشتر خودشکوفایی، سورۀ فرقان از آیۀ 63 تا 74 به معرفی ویژگیهای بندگان خدا با عنوان عبادالرحمن ( بندگان خدای رحمان) پرداخته و تصویر زیبایی را از ویژگیهای افراد خود شکوفا ارائه میدهد. بهعنوان نمونه نخستین ویژگی که برای عبادالرحمن عنوان شده، تواضع آنهاست که در جزیی¬ترین رفتارهای آنها، از جمله راه رفتن هویداست. در قسمت اول آیه 63 آمده است که «بندگان خاص خدای رحمان، آنان هستند که در روی زمین به تواضع و فروتنی راه میروند». امام صادق (ع) در توضیح این آیه فرمودند: منظور کسی است که بر طبیعت خویش حرکت کند و از تکبر خودداری نماید. برخی هم می¬گویند یعنی با حلم و دانش گام برمی¬دارند و در برابر جهل و خیره سری دیگران، متانت خود را از دست نمی¬دهند (طبرسی، 1374، ص 222). در آیات نورانی سوره فرقان از خصوصیات بندگان خدای رحمن یا انسانهای خودشکوفا به مواردی، همچون: تواضع، حلم وبردباری، عبادت و شب زنده داری، بیم از عذاب الهی، میانه روی در انفاق، یکتاپرستی، احترام به جان انسانها، عفت و پاکدامنی، پاکسازی روح و روان، حضور نداشتن در مجالس گناه، پرهیز از کارهای بیهوده و کنجکاوی در آیات الهی اشاره شده است. شواهد مؤید آن است که انسان کامل از نظر قرآن و اسلام انسانی است که علاوه بر انجام واجباتی، مانند نماز، زکات و ترک گناه و معصیت مسئولیت¬هایی را بر عهده می¬گیرند که فراتر از وظایف معمولی مؤمنان است و اینها کسانی هستند که در جهت تکامل فردی، اجتماعی، و معنوی تلاش می¬کنند. با توجه به جامع بودن دیدگاه قرآن و نظر به جهانی بودن رسالت آن، و نیز با عنایت به اینکه ویژگیهای خودشکوفایی در قرآن مبتنی بر فطرت است و در مقایسه با ویژگیهای مطرح شده از سوی مزلو و روانشناسان انسان گرا از سطوح عمیقتری برخوردار است و مصادیق عملی آن در طول تاریخ توسط اولیاء الهی، ابرار، عرفا، و رهروان حق در همه ادوار تاریخی تجربه و تجلی یافته است شایسته است که دیدگاه قرآن به اقصی نقاط جهان معرفی تا در زمینه خودشکوفایی مورد بهرهبرداری و استفاده حداکثری مردم جهان قرار گیرد. شناختن انسان کامل یا انسان نمونه از دیدگاه اسلام، از آن نظر از اهمیت برخوردار است که عنوان مدل، الگو و سرمشق را به خود گرفته است. خودشکوفایی امری انتزاعی و خارج ار دسترس همگان نیست. مازلو میگوید تنها گروه قلیلی ار افراد با گذزکردن از نیازهای اولبه حود مثل نیارهای فیزیولوژیک، ایمنی و تعلق داشتن به مرحله خودشکوفایی میرسند، اما فرهنگ غنی قرآنی حاوی صفات و فضیلت های بسیاری است که قابل الگوبرداری برای علاقمندان، دانشمندان، آزادگان و حقیقت دوستان جهان است. مسئله انسان خودشکوفا یا کامل یک بحث فلسفی و علمی محض نیست که فقط اثر علمی داشته باشد. اگر انسان کامل را از راه بیان قرآن و سنت و از راه شناخت پروردههای کامل قرآن نشناسیم، نمیتوانیم راهی را که اسلام به ما معرفی کرده ادامه دهیم و مسلمانی واقعی باشیم. همچنین، جامعة ما نمی-تواند یک جامعة اسلامیباشد. پس ضرورت دارد انسان کامل و متعالی از دیدگاه اسلام را بشناسیم (مطهری، 1373، ج 17). امام علی (ع) بخشی از رسالت پیامبران را که به موازات اجرای شریعت انجام میگیرد، شکوفا کردن خرد مردمان بیان میکند (نهج البلاغه، حکمت 456). قرآن نیز سیر خودشکوفایی را نشان می دهد و میفرماید: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا (شمس، 9-10)؛ هر كس نفس را پاك گردانيد قطعاً رستگار شد و هر كه آلوده اش ساخت قطعاً زیان کرد. در آیه ای دیگر میفرماید: وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنَا» (عنکبوت، 69)؛ وکسانیکه در راه ما جهاد کنند ما آنها را به راههای خود هدایت می کنیم. منظور این آیه شریفه این است که هر فردی که خالصانه به سمت معبود گام بردارد و تلاش کند خداوند نیز او را در مسیر و جهتی قرار می دهد که فرآیند رشد و کمال و خودشکوفایی برای او هموار میگردد. د ر حدیثی از پیامبر اکرم (ص) آمده است: من أخلص للّه أربعين صباحا ظهرت له ينابيع الحكمة من قلبه إلى لسانه ( مجلسی، 1403، ج53، 326)؛ هر كس چهل روز خود را براى خدا خالص كند، چشمه هاى حكمت از قلب وى بر زبانش جارى میشود. بنابراین تزکیه نفس و دور شدن از آلودگی ها و اخلاص و نزدیک شدن به خداوند نه تنها موجب رسیدن فرد به سلامت معنوی میشود، بلکه سلامت معنوی خود باعث تعالی و خودشکوفایی در فرد میگردد.
خودشکوفایی در گرو عمل کردن به دستورات قران
فرآیند خودشکوفایی بهویژه برای مومنین و آزادگان مانند سیر الیالله، حد و مرز و محدودیت نمی شناسد و همچنان ادامه می یابد تا به قاب قوسین و حتی نزدیک تر به آن برسد. موجیم که آسودگی ما عدم ماست. (راشد،1337). خداوند در آیه دوازدهم سوره آل عمران میفرماید: لذات دنیوی از قبیل زنان و پسران و طلا و نقره فراوان و اسبان نشان دار و دام ها و املاک در نظر مردم دلفریب آمده و سرانجام نیک در نزد خداست. آیاتی از این دست که فرجام نیک و تحقق خودشکوفائی را تنها در مسیر رسیدن به حق و وصل شدن به خداوند میدانند فراوان است. با اشاره به آیه شریفه ذکر شده چیزی که سبب آرامش روانی، سلامت روانی و رفع خستگی از فرد میشود، توجه کردن و رو به سوی خدا آوردن است، که لذت انسان را به سمت و سوی حقیقت جوئی و جاودانگی میبرد و سرانجام نیک و سعادت نزد خداست، آرامش و آسایش هم با نام ویاد و ذکر او بدست میآید. قران در همین رابطه میفرماید: کسانی که ایمان آورده اند و دل های آنان با یاد خدا آرام میگیرد...آری با یاد خدا دل ها آرام می گیرد (رعد، 28). پس آرامش که گم شده انسان امروز است در سایه نزدیک شدن به ذات باریتعالی و عمل کردن به دستورات وی که در قرآن و سایر ادیان الهی به دست بشر رسیده است، میسر میگردد. یعنی نزدیک شدن به خداوند جان انسان را سیراب میکند. مقایسه روانشناختی دوست داشتنها و باصطلاح عشقهای مادی با عشق معنوی و اصیل این است که دوست داشتن های مادی زود به خاموشی یا بی تفاوتی میانجامد و پایانش ممکن است با احساس گناه یا نفرت و کینه یا دلزدگی و عدم آرامش روانی همراه باشد، ولی عشقهای معنوی همواره گرم، فزاینده، پیش رونده و متعالی است و سرانجامش رضایت و آسودگی و آرامش روانی است و هر گز احساس گناه به آن راه ندارد. ایجاد و رشد و پرورش صفات و فضایل اخلاقی و رسیدن انسان به اوج خودشکوفایی در گرو رشد روحانی انسان و دستیابی وی به سلامت معنوی است. خداوند بزرگ پس از سوگندهای فراوان، پاک سازی درون را سبب رستگاری انسانها بر میشمارد: "..که هر کس که نفس خود را پاک و تزکیه کرده رستگار شده و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته، ناامید و محروم گشته است" (شمس، 1-10). این اهمیت تا آنجا ادامه دارد که پیامبر (ص) بعثت خویش را برای اکمال مکارم اخلاق بیان کردهاند (طبرسی، 1374، ص 500) افراد خود شکوفا سه ویژگی عمده دارند: "اصیل بودن"، "همدلی" کردن و "توجه مثبت نامشروط" داشتن. اصیل بودن دلالت بر صداقت داشتن، درستکاری، هماهنگی و همسوئیباهم و انطباق ظاهر و باطن فرد با هم دارد. همدلی یعنی با پای مخاطب راه رفتن با چشم او دیدن و با گوش او شنیدن است و مخاطب را کاملا درک کردن است. پذیرش غیر مشروط یعنی بر قراری رابطه سالم وتوجه داشتن به مخاطب بدون قید و شرط و بدون اینکه نفع پنهان و آشکار مادی برای طرف اول وجود داشته باشد. رفتار پيامبران و اوصياء و دوستان و امامان با مردم رفتاري همدلانه، صادقانه همراه با پذيرش بدون قيد و شرط و ارائه خدمات به آنان بهطور نامشروط و برگرفته از آیات مثبت نگر و شکوفاساز الهی که در قرآن نیز فراوان از آن یاد شده بود. از نظر مزلو، افراد خود شکوفا عالی ترین سطح رشد انسان را نشان میدهند و به همین دلیل او آن را خود شکوفایی نامید.
مثبت نگری و خودشکوفایی در قرآن و روانشناسی
در این بخش ضمن ارائه فضایل روانشناسی مثبت و زیر مجموعه های هر فضیلت به نمونه هایی از آیات قران که مثبت نگری در آنها تجلی یافته است اشاره می گردد. 1-خرد خردمندي يكي از محورهاي روانشناسي مثبتگراست که دربرگيرنده صفات زير است: کنجکاوی، عشق به یادگیری، گشودگی ذهن (روشنفکری)، تفکر انتقادی، خلاقیت و نوآوری (هوش عملی)، روش پیش بینی یعنی تشخیص راه های درست.
ويژگيهاي «اولوالالباب» از ديدگاه قرآن پروردگار يگانه در قرآن براي شناخت اولوالالباب (صاحبان خرد) صفات و ويژگيها و جايگاه معنوي آنان را بيان فرموده است كه عبارتاند از: الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لَا یَنقُضُونَ الْمِیثَاقَ (رعد، 20)؛ و آنها که به عهد الهى وفا مىکنند، و پیمان را نمىشکنند. وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ (رعد21)؛ آنها پیوندهایى که خدا دستور به برقرارى آن داده، ایجاد میکنند بر اشاره به حفظ صله رحم و وصلبودن با پیامبر و اولی الامر است که اهلبیت پیامبر از مصادیق آن است. وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ (رعد،21)؛ نسبت به پروردگار خود خشوع دارند. وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ (رعد،21)؛ و از بدى حساب (روز قیامت) بیم دارند. یعنی از حسابرسی روز قیامت بیم دارند. تمام ابعاد صبر مورد نظر است. وَ الَّذینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ (رعد،22)؛ و آنها که بخاطر ذات (پاک) پروردگارشان شکیبایى مىکنند. وَ أَقامُوا الصَّلاةَ (رعد،22)؛ و نمازهای واجب را بپا داشتند. وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً (رعد،22)؛ و از آنچه به آنها روزى دادهایم، در پنهان و آشکار، انفاق می کنند. مىکنند وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ (رعد،22)؛ و با حسنات، سیئات را از میان مىبرند. یعنی با انجام کارهای نیک و شایسته، کارهای بد و ناشایست و گناه آلود را دفع میکنند. در اين بخش با استناد به آیات قرآن 8 ويژگي و صفت براي خردورزان يا همان اولوالالباب ذكر شده است. ملاحظه میگردد كه مفهوم خردورزي در قرآن از جامعيت بر خورداراست.
2- شجاعت این فضیلت در برگیرنده صفات زیر است: دلیری، ثبات قدم و پشتکار، راستی و درست کاری- صداقت- اصالت- شرافت و شور و اشتیاق. شجاعت یکی از فضائل اخلاقی است که معنای دلیری و دلاوری از آن استنباط میشود (دهخدا 1377ش). فرد شجاع را به استقامت در برابر خشم و در عین حال رعایت اعتدال در خشم و غضب توصیف کردهاند. به این معنا که انسان شجاع در مواجهشدن باخشم از قوه تعقل خود استفاده میکند و دچار افراط و تفریط نمیشود (تفریط یعنی دچار ترس نمیشود). قرآن در آیه 29 سوره فتح یکی از ویژگیهای پیامبر اسلام و همراهانش را شجاعت معرفی کرده است و در آیه 39 سوره احزاب میفرماید: «کسانى که پیامهاى الهى را ابلاغ میکنند و از خدا میترسند، و از هیچ کس جز خدا بیم ندارند، و خداوند برای حسابرسى کافى است»؛ بر شهامت پیامبر در دعوت از مردم و شجاعت و نترسیدن او از غیر خداوند تأکید دارد. در آیه 247 سوره بقره شجاعت یکی از شرایط لازم در کسب فرمانروایی و حاکمیت بر جامعه مطرح شده است. در آیات و روایات زیادی برای شجاعت و دلیری آثار و نشانههای زیادی مطرح شده است از جمله: مدارا با دوستان، غیرت، تقوا، عزت، استحکام در دین، صبر، صداقت، بردباری، حق گوئی و ظلمستیزی. یکی از مراتب شجاعت غلبه بر نفس اماره یا غلبه بر نفس است که شجاعت اخلاقی نام گرفته شده است. در حدیثی از پیامبر (ص) شجاع ترین مردم کسی معرفی شده است که بر هوای نفس خود غلبه دارد و این مبارزه جهاد اکبر نامیده شده است (صدوق، 1413ق، ج4، ص3). امام على میفرماید: سخاوت و شجاعت خصلتهاى والايى هستند كه خداوند سبحان آن دو را در وجود هر كس كه دوستش داشته و او را آزموده باشد مىگذارد (آمدی، 1366، ص375). 3- انسانیت این فضیلت دربرگیرنده صفات زیر است: مهربانی و سخاوت، دوست داشتن و اجازه برای دوست داشته شدن، هوش هیجانی-هوش اجتماعی و هوش شخصی. مهربانی و سخاوت فردی که از این ویژگی برخوردار است، در رابطه با دیگران مهربان و سخاوتمند است و هیچ وقت آنقدر مشغول نیست که نتواند به دیگران محبت کند. از خوبی کردن در حق دیگران لذت میبرد، حتی اگر آنها را نشناسد. مهربانی شامل راههای مختلف برقراری ارتباط با فرد دیگر است، با ملاحظه خواستها و نیازهای فرد مورد نظر، به طوری که ممکن است، این نیازها، برخواستها و نیازهای شخص خود ترجیح داده شوند (سلیگمن، 2011 ص302). قرآن میفرماید: محمّد (ص) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند (فتح، 29). ملاحظه میشود که مومنین با کفار رفتاری سرسختانه دارند و با یکدیگر مهریان و اهل گذشتند و پیامبر (ص) نیز نماد مهربانی و گذشت و رحمت است. دوست داشتن و اجازه دادن برای دوست داشته شدن برقراری روابط صمیمانه با اعضای خانواده خود، دوستان و آشنایان و توجه کردن و بها دادن به ابراز محبت نزدیکان به خود. این قابلیت به معنای آن است که شما برای روابط نزدیک و صمیمانه با دیگران ارزش قائل هستید. اگر افرادی که شما احساسات عمیق و پایداری نسبت به آنها دارید متقابلا چنین احساسی در مورد شما دارند، چنین قابلیتی در شما آشکار است (سلیگمن، 2002). امام صادق (علیهالسلام) هم در این زمینه می فرمایند: هنگامی که کسی را دوست میداری، او را از این محبت آگاه کن، زیرا این کار، دوستی بین شما را محکم تر میکند. (کلینی، 1379). هوش هیجانی، هوش اجتماعی. هوش شخصی هوش شخصی، متشکل از دسترسی متعادل به احساسات خود و توانایی استفاده از این دانش به منظور درک و هدایت رفتار خود است (سلیگمن، 2002). در احادیث از کلمه عقل به جای هوش استفاده شده است چنانکه امام موسي كاظم علیهالسلام می فرمایند: عقل راهنماي دروني است (ري شهري، 1389). 4-عدالت این فضیلت در برگیرنده صفات زیر می باشد. روح همکاری- مسئولیت مدنی- وفاداری- وظیفه شناسی، انصاف و برابری، رهبری «...لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ.. (حدید، 25)؛ تا مردم به دادگرى (عدالت) برخيزند. پیامبران مردم را به برقراری عدل و برابری و استقرار عدالت در جامعه دعوت میکنند. واژه عدل در مقابل ظلم قرار دارد و وظیفه اولیاء خدا، نجات مردم از ظلم و زیر بار سلطه قرارگرفتن است. در جامعه ای که تفاوت طبقاتی زیادی میان فقیر و غنی وجود دارد، استعدادها و توانمندیهای افراد آنگونه که باید رشد نمییابد و سایه شوم بیعدالتی و تبعیض و پیامدهای ناشی از فقر و مسکنتی که به همراه دارد مانع از رسیدن انسان به تعالی و خودشکوفایی میگردد. عدالت عالی ترین ثمره هدایت پیامبران الهی پس از توحید است امام صادق علیهالسلام درباره این حقیقت که بیعدالتی عیب و عدالت خوشایند همگان است، فرموده است: از خداوند پروا کنید و به عدالت رفتار کنید، چرا که شما به قومی که عدالت نکند، خرده میگیرید (کلینی، 1379، ج۳، ص۲۱۷). همچنین فرموده است: عدل از عسل شیرینتر، از کره نرمتر و از مشک خوشبوتر است» (همان). آری همچنان که عسل به کام هر کسی شیرین و بوی خوش مشک خوشایند همگان است، رایحه عدل نیز نزد همگان پسندیده و خوشایند است. این سخن اشاره به این است که مردم تشنه عدالتند و انجام یک کار عادلانه، هر چند قلیل موجب گشایش کارهای بسیارمیشود. امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید: خداوند عدالت را برای استواری مردم و پاکیزگی از ستم و گناهان و وسیله علو و سربلندی اسلام قرار داده است» (آمدی، 1373، ص 397). امام على علیهالسلام در جای دیگر میفرماید: بِالْعَدْلِ تَصْلُحُ اَلرَّعِيَّة؛ با عدالت، مردم اصلاح شوند (همان، ص 398). قرآن در تکریم عدالت و تأکید بر بهکارگیری آن در جنبههای مختلف زندگی میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، همواره برای خدا قیام کنید و از روی عدالت گواهی دهید، دشمنی با جمعیّتی شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند، عدالت کنید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از (معصیت) خدا بپرهیزید، که خداوند از آنچه انجام میدهید، با خبر است»(مائده، 8). صفات زیر مجموعه عدل از نظر روانشناسی مثبت نگر بدین شرح اند: روح همکاری، مسئولیت مدنی، وفاداری، وظیفه شناسی از نظر سلیگمن وفاداری یعنی بهعنوان یک عضو بسیار خوب گروه ظاهر شوید. شما یک همتیمی وفادار و متعهد هستید که همیشه سهم خود را ادا میکنید و به سختی برای موفقیت گروه کار می کنید (سلیگمن، 2002). وفاداری به ارزشهای خانواده، گروه، شهر، کشور و دین، احترام گذاشتن به بزرگترها، معلمان، استادان، مدیران و اطاعت کردن از رهنمودهای درست و منطقی آنان از خصوصیات عدالت است. خداوند در قرآن کریم میفرمایند: مومنین کسانی هستند که امانتها و عهدهایی را که میبندند مراعات می کنند (مومنون، 8). امام على علیهالسلام میفرماید: أشرَفُ الخَلائقِ الوَفاءُ. عاليترين خوى ها، وفادارى است. قطعاً در نگاه مولا وفاداری به همه ارزشهای انسانی، بوبژه به عهد و پیمان است (آمدی، 1366). انصاف و برابری از نظر سلیگمن انصاف و برابری به این معناست که شما اجازه نمیدهید احساسات شخصی موجب سوگیری تصمیمتان در مورد دیگران شود. یعنی شما از اصول کلی اخلاقی تبعیت میکنید و حتی رفاه دیگران حتی کسانی که شخصا نمیشناسید را به اندازه رفاه خود جدی میگیرید و همینطور میتوانید بهآسانی تعصبات شخصی را کنار بگذارید (سلیگمن، 2002). ایجاد برابری و تساوی که از زیباترین صفات و فضیلتهای اخلاقی است، انصاف نام دارد؛ یعنی هر کارخیری را برای خود می پسندیم، برای دیگران هم طلب کنیم، و هر چیزی که برای خود دوست نداریم، برای دیگران هم آرزو نکنیم. همانند بخشش، ایثار، و گذشت و... پیامبر اکرم (ص) فرمودند: یکی از نشانه های واقعی (مومن) انصاف است (مجلسی، 1403ق، ج 72، ص25). علی (ع) نیز انصاف را برترین ارزشها دانسته است (آمدی، ج 1، ص 203، ح 805). زیرا برکات و آثار فردی، اجتماعی و خانوادگی آن بسیار است و تأثیر مثبت وهمه جانبه ای بر سلامت فرد و جامعه دارد. در مقابل اگر حق را به نحوی کتمان نموده و از آن حمایت نکنیم، از جاده انصاف خارج گشتهایم و نام چنین حالتی را «عصبیت یا تعصب ناپسند» میگذارند (نراقی، 1378، ص 256). امام علی (ع) در تفسیر آیه 90 سوره نحل «انالله یامر بالعدل و الاحسان»؛ خدواند به عدل و احسان فرمان میدهد»، عدل را به بنای انصاف و احسان را به معنای بخشش و تفضل، تعریف میکنند ( نهج البلاغه، حکمت 231). امام حسن (ع) در تعریف انصاف میگوید: با مردم چنان رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند ( دشتی، 1391). در حدیث است که: اگر همان چیزی که تو را خوشحال میکند، برای دیگران نیز همان را بخواهی، بدان که انسان منصفی هستی (کلینی، 1379، ج 3، ص 214 و 215). منصف کسی است که حق را بگوید، چه به نفع او باشد و چه به زیان او.
. رهبری از نظر سلیگمن در کتاب شادمانی درونی، یک رهبر انسانی باید قبل از هر چیز یک رهبر مؤثر باشد و در عین حفظ روابط خوب میان اعضای گروه، به پیشرفت کارهای گروه توجه داشته باشد. علاوه بر این یک رهبر مؤثر در رابطه با ادارة روابط بین گروهی با مراعات «بدخواهی برای هیچکس و خیرخواهی برای همه و قاطعیت مناسب» رفتار و برخوردی انسانی دارد، دشمنان را میبخشد و آنها را در دایره اخلاقی گسترده پیروان خود جای میدهد. از قید تاریخ آزاد، و مسئولیت اشتباهش را میپذیرد و صلح طلب است (سلیگمن، 2002). علی (ع) در نقش پذیری مردم از رهبرانشان میفرماید: شباهت مردم در امورشان به حاكمان بيش از شباهت ايشان به پدرانشان مىباشد (مجلسی، 1403، جلد 75، ص 46 و ابن شعبه، 1382، ترجمه جعفری، ج1، ص190). ملاحظه میشود نقش رهبری جامعه و تأثیر آن بر سرنوشت آحاد مردم به حدی مهم است که بهعنوان یکی از عوامل تعیین کننده از سوی روانشناسان مثبتنگر در دو سه دهه گذشته و نیز از سوی امام علی (ع) در 1400 سال پیش بهعنوان عاملی مهم و تاثیرگذار در سرنوشت و سلامت افراد آن جامعه تأکید شده است.
5-اعتدال این فضیلت دربرگیرنده صفات زیر است: خودپایشی (خودمدیریتی)، دوراندیشی و آینده نگربودن، فروتنی و تواضع، بخشش و گذشت. اعتدال از ریشه عدل و در لفظ به معنای حد متوسط بین دو وضعیت دیگر است (دهخدا، ۱۳۷۷ش). همچنین به میانه روی برگزیدن راهی میان افراط و تفریط و به هرگونه تناسبی که لازمه آن برقراری مساوات بین جهات مختلف است گفته میشود. دو مفهوم «اعتدال» و «صلاح» با یکدیگر رابطه جانشینی دارند و از آنجا که اعتدال معنای میانه روی دارد، هر دو با مفهوم فساد در تقابل هستند. آیات زیادی در قرآن وجود دارد که به اعتدال و میانه و حد وسط تصریح دارد. قرآن میفرماید: وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ (بقره، 143)؛ ما همچنان شما (مسلمین) را به آئین اسلام (امت وسط) هدایت کردیم و به سیرت نیکو بیاراستیم تا گواه مردم باشید. و در سوره اعلی میفرماید: « الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى (2) همآنکه آفريد و هماهنگى بخشيد وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى (3)؛ و آنكه اندازه گيرى كرد و راه نمود» که به کارگیری واژههای حد، اندازه، هماهنگی و هدایت نشان از اعتدال دارد و همچنین در سوره قصص میفرماید: ؛ و چون (موسی) به سوی مدین روی نهاد، گفت: امید است که پروردگارم مرا به راه راست هدایت فرماید(قصص، 22). سواءالسّبیل راه مستقیم و همواری است که از انحراف به راست و چپ و پستی و بلندی و گمراهی و تجاوز مصون می ماند؛ یعنی راه اعتدال. و در آیه 67 آل عمران دین حنیف به معنی دین معتدل و راه اعتدال است. قرآن ناامیدی به درگاه خداوند را گناهی بزرگ توصیف کرده و میفرماید: (زمر، 53)؛ بگو اى بندگانم كه زياده بر خويشتن ستم روا داشتهايد، از رحمت الهى نوميد مباشيد، چرا كه خداوند همه گناهان را مىبخشد، كه او آمرزگار (بخشنده) مهربان است. ملاحظه میشود که سرتاسر قرآن مملو از آیات نورانی اعتدالمحور و مثبت نگرانه است که انسانها را به راه فطرت و هدایت تشویق و ترغیب مینماید. پيامبر صلى الله عليه و آله میفرماید: كمال دليرى، آن است كه كسى خشمگين شود، و خشمش شدّت گيرد، و چهره اش سرخ شود، و موهايش بلرزد، امّا بر خشم خود چيره گردد (پاینده، 1324). دوراندیشی، آینده نگربودن دوراندیشی یکی از ملاک های مثبتنگری است که بر عقلانیت و خردورزی پایه گذاری شده است. افراد دوراندیش آیندهنگر و با تامل هستند و مصلحتهای آتی را بر لذات آنی ترجیح می دهند (سلیگمن، 2002). قرآن با تأکید بر اهمیت عاقبتاندیشی (دوراندیشی)، گرفتاریهائی که برای قوم ثمود پیش آمد را ناشی از عدم ترس و نگرانی آنان نسبت به پیامدها و عاقبت رفتارشان می داند. و سرانجام میفرماید: «ولایخاف عقبی ها » (شمس، 15). علی (ع) دوراندیشی را نشانه خردمندی دانسته، و خردمندترین انسانها را افرادی می داند که عاقبتاندیشی بیشتری دارند. اعقل الناس انظرهم فی العواقب؛ خردمندترین مردم، عاقبتاندیشترین آنهاست. فروتنی و تواضع به عقیده سلیگمن شخص متواضع کسی است که دنبال مطرح کردن خود نیست. او ترجیح میدهد موفقیتهایش معرفش باشند. شخص متواضع خود را فرد بخصوصی نمیداند بلکه دیگران فروتنی او را درک کرده و به آن ارزش می نهند (سلیگمن، 2002). قرآن میفرماید: و بندگان خاص خدای رحمان آنان هستند که بر روی زمین به تواضع و فروتنی راه روند و هرگاه مردم جاهل به آنها خطاب (و عتابی) کنند با سلامت نفس (و زبان خوش) جواب دهند(فرقان، 63).. در فرهنگ اسلامی هرچه میزان معرفت و علم و مرتبه آگاهی و حکمت و خودشناسی و خداشناسي و درجه اخلاص و توحيد انسان بيشتر شود، تواضع و فروتني او زيادتر مي شود. قرآن می فرماید: وکسانی را که در هر صبح و شام پروردگار خود را میخوانند و درجستجوی رضای او هستند از خود طرد مکن و بدان که از حساب ایشان چیزی بر تو و از حساب تو چیزی برایشان نیست که بدان سبب آنها را از خود برانی ودر نتیجه از ستمکاران شوی (انعام، 52). تفسیر المیزان نوشته است که از سیاق آیه چنین بر میآید که مشرکان از پیامبر توقع داشتهاند که افراد فقیر و بیچاره ای را که گرد پیامبر هستند از خود براند تا افرادغنی با رغبت ایمان بیاورند، چون آنها از روی نخوت و غرور انتظار داشتند که پیامبر اغنیاء را بر فقراء ترجیح دهد (طباطبائی، 1378، ج7، ص 155-157). با كسانى باش كه پروردگار خود را صبح و شام مىخوانند، و تنها رضاى او را مىطلبند و هرگز به خاطر زيورهاى دنيا، چشمان خود را از آنها برمگير. و از كسانى كه قلبشان را از يادمان غافل ساختيم و از هواى نفس پيروى كردند، و كارشان افراطى است، اطاعت مكن (کهف، 28). ملاحظه میشود که قرآن کریم در آیات نورانی خود که از سرچشمه ذلال وحی منشاء گرفته است به پیامبر اسلام تأکید میکند که اجازه ندهد افراد متکبر که دلهایشان از محبت کردن به انسانها و ایمان آوردن به خداوند خالی شده است به بهانه واهی ایمان آوردن به آن حضرت، موجب شوند افراد مومن و فقیر و متواضع از اطراف او پراکنده شوند. پیامبر اسلام، می فرماید: هر کس فقیری را بیاحترامیکند، به خدا بیاحترامی نموده و کسی که فقیری را محترم بدارد، روز قیامت مورد رضایت خداوندی قرار می گیرد (مجلسی، 1403ق، ج۷۲، ص333).گیرد. علی (ع) در همین رابطه میفرماید: «جالس الفقراء تزدد شکرا» (آمدی، ص 368)؛ با طبقات کم درآمد و نیازمند، بیشتر معاشرت نمایید تا روح سپاسگزاری و آرامشتان افزون تر گردد. علی (ع) در سخن دیگری در مورد اهمیت فضیلت تواضع میگوید: التواضُعُ يَنْشُر الفضيلةَ؛ تواضع موجب نشر و آشكار شدن فضيلت ميشود (آمدی، 1366). در روايات تشیع و تسنن آمده است: «مَنْ سَرَّهُ (أَحَبَّ) أَنْ يَتَمَثَّلَ لَهُ الرِّجَالُ قِیَاماً فَلْيَتَبَوَّءْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ» (ابن حنبل، 1416ق، ج4، ص 100 و سجستانی، 1397ش، ج2، ص 525 و طبرسی، 1377ش، ص 25)؛ «هركس خوشحال شود (دوست بدارد) مردم جلوی او بايستند (و به حال احترام باشند) بايد جايگاه خود را در آتش ببیند». بخشش و گذشت اصل مهم و ضروری برای خود شکوفاشدن یا مثبت نگربودن، گذشت است نه انتقام. بخشیدن موجب تغییرات مطلوب و مردمپسند در فردی که به نحوی موجب آزار و اذیت قرار گرفته است میگردد. زمانی که فردی میبخشد، انگیزهها و رفتارها در ارتباط با فرد آزاردهنده، مثبتتر شده ( مثلا، فرد بخشاینده، خیرخواهتر، مهربانتر، وسخاوتمندتر میشود) وهمزمان از منفی بودن آنها (انتقامگری، اجتنابی) کاسته میشود (سلیگمن، 2011). بخشودن و بخشش یک فضیلت اخلاقی است که در برابر خطای دیگران انجام میشود و قابل آموزش دادن است (انرایت، 2011، ص 28). هرچند انتقام گرفتن پاسخ طبیعی انسان در برابر خطاهای دیگران است (مایر برگ، 2011، ص 24). اما سوکی، 2011، ص271). انرایت و همکاران بخشش را فرایند گذشتن از خطای دیگران میدانند که یا به¬علت انگیزه آرامش درونی یا بهبود روابط با فردی که مرتکب خطا شده است و یا به¬منظور انجام رفتاری ارزشی صورت میگیرد. بخشش دارای پیامدهای رهایی از احساس منفی نسبت به فرد خطاکار، غلبه بر رنجش حاصل از بدی و پرهیز از عصبانیت، دوری، جدایی و انتقام نسبت به فرد خطاکار میباشد (انرایت، 1998، ص 48). بخشش در قرآن بهعنوان توصیفکننده جامعترین رفتار (مائده، 3) و معتدلترین روش زندگی (بقره، 143) مورد توجه قرار گرفته است و اصول اساسی تمامی ادیان الهی را تأیید مینماید (نساء، 162)، در اینجا همچنین برای بررسی مفاهیم معادل بخشش در قرآن کریم کلمات چندی مانند غفور، حلیم، رحمت، صفح، فضلیت و عفو مورد بررسی قرار گرفته است. هنگامی که افراد میبخشند، تأیید میکنند که خطایی رخ داده است و سپس با پردازش شناختی، عاطفی یا رفتاری به ارزیابی مجدد از خطا و خطاکار میپردازند؛ یعنی فرد بخشنده با ارزیابی مجدد، فرد خطاکار را به شیوه جدیدی مورد قضاوت قرار میدهد (تورسن، 2001، ص 25 و تامپسون، و همکاران، 2005، ص 316 و مالکم، و گرین برگ، 2000، ص 179). در بخشش، انگیزههای منفی مانند انتقامجویی در برابر فرد خاطی به انگیزههای مثبت آشتی و خوشنیتی تغییر مییابد. به¬عبارت دیگر، بخشش انگیزشهای تجدیدشده مرتبط با انگیزشهای آشتی و خوشنیتی است (هوک، 2007، ص98). پژوهشگران متعددی پیشنهاد کردهاند که بخشنده باید احساسات خیرخواهی و یا حتی عشق را نسبت به فرد خاطی در خود افزایش دهد (ورتینگتون، 2000، ص 228 و انرایت، 1992، ص 84 و مککالوف، و همکاران، 2000، ص 14-1). هرچند که بیشتر محققین معتقدند احساسات مثبت یا عشق نسبت به فرد خاطی از مؤلفههای ضروریساز بخشش نیست (تن جی، و همکاران، 1999، ص 156). در مطالعات مربوط به فرایند بخشش، مدلهای متفاوتی از سوی محققین پیشنهاد شده است؛ رویکرد انرایت بخشش را به¬عنوان واکنش روانشناختی تعریف میکند که مشمول شش مؤلفه روانشناختی عدم عاطفه، قضاوت و رفتار منفی نسبت به فرد خطاکار و وجود عاطفه، قضاوت و رفتار مثبت نسبت به همان خطاکار است (رید، و انرایت، 2006، ص 920). رویکرد ورتینگتون بخشش را به¬ جابه¬جاشدن هیجاناتی نظیر تنفر، تلخی، کینه، دشمنی، خشم و ترس با هیجانات متمایل به مثبت نظیر عشق، همدلی، شفقت یا همدردی تعریف میکند (وید، 2009، ص 143). رویکرد "رای"، بخشش را به¬عنوان آزاد کردن عاطفه منفی (نظیر دشمنی)، شناختهای منفی (نظیر افکار مربوط به انتقام) و رفتار منفی (نظیر پرخاشگری کلامی) در پاسخ به بیعدالتی ادراک¬شده تعریف میکند (رای، و همکاران، 2005، ص880). رویکرد لوسکین و سایر پژوهشگران، بخشش را به¬عنوان فرایند درون¬فردی آرام¬بخش که باعث رشد فرد میشود، معرفی میکند (لوسکین، و همکاران، 2005، ص 163). فرد بخشنده میداند که اگر ببخشد، رنجش شخصی کمتری تجربه خواهد کرد، از سوی دیگران کمتر سرزنش میشود و میتواند به فرد خطاکار پیشنهاد تفاهم دهد. نگاه قرآن به بخشش و گذشت عفو در اصل به¬معنای «صرف¬نظر کردن و رها کردن» است؛ از این رو، برای بیان صرف¬نظر کردن از عقوبت گناه، «عفا عنه» به¬کار میرود (قرشی، 1371، ج5، ص20). به هر حال معنای معمول آن همان گذشت و بخشودن و نادیده گرفتن است؛ (مائده، 95). ...خدا از آنچه پیش از بیان این حکم روی داده درگذشته و کفاره ای برای آن مقرر نکرده است. و هرکس از این پس شکاری را بکشد و این کار را تکرار کند، خدا از او انتقام می گیرد...؛ یا و خشم خود را فرو می خورند و از لغزش مردم در می گذزند... (آلعمران، 134). چون پیوسته در قرآن با «عن» متعدی شده، حتماً باید آن را گذشت و چشمپوشی معنا کرد (قرشی، 1371، ج5، ص 20). در قرآن کریم واژه های متعددی با کلمه بخشش ارتباط دارد، مانند انفاق، عفو، حلم، غفران، صفح و... که به بررسی مهمترین آنها پرداخته میشود. حوزه مدارا و عفو بسیار گسترده است. در مسائل شخصی، بهویژه در معاشرت و همزیستی اجتماعی که با حقوق دیگران در تقابل نیست، اصل بر تسامح، نرمش، مدارا و گذشت است؛ از این رو، توسل به خشونت و شدت، جز به هنگام ضرورت مجاز نیست. ویژگیهای عفو را میتوان بدین صورت خلاصه کرد: اول: عفو، پرتوی از تقوا (به¬علت فرو بردن خشم) (آلعمران، 134-133). گذشت از خطای مردم (و العافین عن الناس) و نیکی کردن (و الله یحبّ المحسنین)؛ دوم: عفو زمینهساز آموزش و محبت الهی است (نور، 22)؛ سوم: پاداش الهی «فمن عفا و أصلح فأجره علی الله»؛ چهارم: عفو، برترین مکارم اخلاق؛ پنجم: عفو، مکمل قانون به این علت که در قصاص و در ارتکاب به جرم، عفو و گذشت مورد توجه و اولویت قرآن کریم قرار گرفته است؛ ششم: عفو، جوهر انفاق است. بخشش و عفو باعث سلامت روانی و جسمانی، آرامش و آسایش، برکت و فزونی روزی، تبدیل کینهها و دشمنیها به محبت و دوستی، محبت، امنیت، جذب افراد به دین و مؤثر در تربیت خانواده و کودکان می¬شود (ایروانی، 1384،ص151). عفو به¬معنای انتقام نگرفتن شخصی است که حق انتقام گرفتن دارد ولی می بخشد (مائده، 95). فردی که بدی میکند سزاوار بدی مثل آن است؛ البته اگر عفو شود، پاداش عفو کننده نزد خداست (شوری، 40). عفو به¬معنای زیاد شدن و کثیر شدن نیز آمده است (اعراف، 95) (طیب، 1378، ج5، ص 396 و مکارمشیرازی، 1421ق، ج5، ص12). بخشش از جانب صاحب قدرت است (بقره، 237)؛ یعنی اگر قادر باشیم، قدرت بخشش داریم (نساء، 149). بخشش نوعی روی کردن و توجه کردن به¬سمت کسی است که باعث تخفیف در امری میشود (بقره، 187). بخشش نوعی تخفیف (مثلاً در حکم قصاص) است (بقره، 178). در انفاق و عفو باید میانه رو بود (بقره، 219) ( حسینیجرجانی، 1404، ج1، ص311). اما عدهای از مفسرین عفو را در آیه «یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْو» به¬ گذشت و بخشش معنا کردهاند (بابایی، 1382، ج1، ص19). اگر فرد کاری را انجام بدهد که بد بودن و حرام بودن آن را نمیدانسته است مورد عفو قرار می گیرد؛ مثل شکار حیوانات در حال احرام ولی اگر از آن پس چنین خطائی در آینده تکرار شود، از او انتقام گرفته میشود (مائده، 95). خداوند از طرح پرسش هائی که قبلاً در مورد آنها سخن نگفته است، و تکلیف ایجاد نکرده است و اگر فاش شود، باعث اندوهگین شدن میشود، مومنین را عفو کرد (مائده، 101). فضل خدا علت بخشش خداست (آلعمران، 152). عفو زیرمجموعه فضل است؛ یعنی کسی که فضل دارد، عفو میکند. بخشش از جانب صاحب قدرت است (بقره، 237؛ شوری، 40). یکی از دلایل فضیلت داشتن و بخشش کردن، بصیر بودن خدا به اعمال ماست (بقره، 237). بخشش با قدیر بودن خداوند همراه شده است؛ یعنی لازمه بخشش، قادر بودن است (نساء، 149). همانطور که در آیات قرآنی ذکر شد، علت بخشش فضل است. یعنی عفو زیرمجموعه احسان و عطایی است که فرد بخشنده به خطاکار میدهد. عبارت فراز 49 دعای جوشن کبیر که میفرماید: "یا من عفوه فضل" نیز در تأیید همین مطلب است. برخی از نتایج عفو عبارت است از: رفع میل به خیانت، و برداشتن سختی و فشار از دوش دیگران و پیشگیری از تخلف و هنجار شکنی (بقره، 187). زمینهسازی برای اصلاح رفتار (شوری، 40). افزایش احتمال سپاسگزاری و تشکر فرد عفو شده (بقره، 52). ایجاد راه چاره برای افراد بیچاره (نساء، 99). و گذشت از بسیاری از گناهان، و از بین رفتن مصیبت (شوری، 30). قرار گرفتن در زمره نیکوکاران که خداوند آنان را دوست دارد (آلعمران، 134). نزدیک بودن به تقوا و بزرگواری در رفتار مورد نظر (بقره، 237). مورد عفو قرار گرفتن فرد عفو کننده، توسط خداوند سبحان (نساء، 149)؛ و عفو و صفح و غفران دیگران باعث میشود عفو کننده، تحت شمول غفران و رحیم بودن خدا قرار بگیرد (تغابن، 14). قرآن کریم مستقیماً اصطلاح بهداشت روانی را مطرح نمیکند، ولی توصیههایش در مورد بخشش که به کاهش خشم، افزایش صلح، افزایش شکرگزاری و تشکر، کاهش فشار و سختی بر دوش افراد، کاهش مصیبت که جملگی منجر به افزایش بهزیستی روانی و حرکت به سمت انسان کاملی میباشد که «لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» (یونس، 62)؛ وانسان را در اوج سلامت روانی و خودشکوفایی هدایت میکند. همچنین در قرآن کریم صفت عفو با صفات متعددی در ارتباط است؛ ازجمله، آمرزندگی و بردباری خداوند (آلعمران، 155؛ مائده، 101)، استغفار و مشاوره (آلعمران، 159)، احسان (مائده، 13)، نرمخویی (آلعمران، 159)، کاهش خشم (آلعمران، 134). بال تواضع را برای آنها از روی مهربانی بخوابان» (اسراء، 24). و میفرماید: و میان شما رأفت و مهربانی برقرار فرمود روم، 21). راغب میگوید: رحمت، مهربانی رقتی است که مقتضی احسان است (قرشی، 1372، ج3، ص70). توصیه و تاكید قرآن كریم بر این صفت اخلاقی یعنی عفو و بخشش در جهت تعالی روح، روان، عزت و مقام والای انسانیت است و اگر بندگان خداوند از این مسیر خارج شوند و تابع هوای نفس، كبر، غرور، منیت، خودخواهی، خودشیفتگی كه همگی صفات شیطان است گردند در واقع از حوزه اطاعت از خداوند، پیامبر اكرم (صلی الله و علیه وآله) و ائمه معصومین خارج شدهاند و مسیر انحراف را كه همانا فسق، فجور و گمراهی است، طی خواهند نمود. لذا شرط اطاعت از خدا مزین شدن به صفات بر شمرده در قرآن كریم از جمله صفت عفو و بخشش میباشد. كسانی كه عفو و بخشش نداشته باشند در سایه رحمت و غفران الهی قرار نخواهند گرفت؛ اغماض به¬معنای، نادیده گرفتن است. صفح و عفو و تجاوز از ذنب، به یک معنایند. در چند آیه عفو و صفح با هم آمده و صفح بعد از عفو واقع شده است میفرماید: (یعنی ببخشند و مطلب را نادیده گیرند، آیا نمیخواهید خدا شما را بیامرزد (نور، 22). "وَ إنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ" (تغابن، 14). باید دانست اصل صفح به معنای جانب و روی چیز است، مثل صفحه صورت، صفحه سنگ، صفحه شمشیر. راغب در اقرب گوید: «صفح صفحا» یعنی از او اعراض کرد، حقیقتش این است که صفحه صورت خویش را از او برگرداند (قرشی، 1372، ج4، ص13).
مقایسه دو دیدگاه قرآن کریم و روانشناسی در مورد بخشش
در روانشناسی، بخشش به¬عنوان یک پیشرفت شخصی، حرکت از موقعیت تنفر و خشم به کاهش خشم و نگرفتن انتقام از خطاکار تعریف میشود (بهارودین، و همگاران، 2011، ص74). به زبان سادهتر، بخشش در روانشناسی به¬معنای "نگرفتن انتقام از خطاکار است". واژه «عفو» در قرآن نزدیکترین مفهوم را با واژه «بخشودن» در روانشناسی دارد. از جمعبندی آیات مربوط به عفو میتوان به وجود دونکته اشاره کرد؛ اولا فرد بخشنده توانا و صاحباختیار است و میتواند ببخشد و ثانیا حق انتقام گرفتن داشته باشد و با این شرایط ببخشد. این¬دو شرط در تعریف بخشش در روانشناسی نیز گنجانده شده است؛ یعنی هم در روانشناسی و هم در قرآن کریم، میتوان عفو و بخشش را به¬معنای "نگرفتن انتقام از خطاکار توسط کسی که هم قدرت انتقام و هم حق انتقام دارد، اما انتقام نمیگیرد" تعریف کرد. البته باید در نظر داشت که مطالعات روانشناسی در مورد بخشش به بررسی رابطه بخشش و صفات مرتبط مانند توافقپذیری، روانرنجوریپایین، خشم و نشخوار ذهنی بالا، برونگرایی، رضایت از زندگی، مذهبیبودن و میل به انتقامگیری، و... می پردازد. مثلا میگوید رابطه بخشش با دینداری مثبت است و این رابطه را با روش های آماری مثل روش همبستگی یا تحلیل رگرسیون می سنجد (دلاور، 1388، ص200). حال آنکه قرآنکریم به¬علت بخشش میپردازد و معتقد است که علت بخشش صفت فضل است (آلعمران، 152؛ بقره، 237). کسی که دارای این صفت باشد، بخشنده است و کسی که این صفت را ندارد، نمیتواند بخشش داشته باشد و این مطلب را به¬عنوان قانون قاطع بیان میکند؛ چیزی که در علوم انسانی فاقد آن هستیم. اما قرآنکریم میتواند منبع قوانین و نظریههای با دوام در علوم انسانی باشد «علوم انسانی به¬علت تأکید بیش از اندازه بر تجربه و غفلت از نظریه، صدمه دیدهاند. علوم تربیتی هنوز در مراحل تجربی قرار دارند. در این علم هنوز با ناشناختههای بسیاری در زمینه روابط تجربی رو¬به¬رو هستیم» (دلاور، 1388، ص22). البته میتوان بین صفت بخشش و میزان فضل، رابطه همبستگی نیز فرض کرد؛ بدین معنا که هر اندازه فردی دارای فضل بیشتری باشد، بخشش بیشتری نیز خواهد داشت. بخشش یک راهبرد مقابله انطباقی است و با بهزیستی روانشناختی رابطه دارد و عدم بخشش با فشار روانی و آسیبشناسی روانی رابطه مثبت دارد (بری، ورتینگتون، 2001، ص447؛ انرایت، 2011، ص 28). مقایسه دو دیدگاه روانشناسی و قرآن کریم در مورد عفو نشانگر آن است که هر دو دیدگاه، نتایج عفو را، اصلاح و صلح دانسته و نقش بخشش را در بهداشت روانی موثر می دانند. روانشناسی معتقد است که بخشش میتواند به¬عنوان ابزاری در خدمت درمان اختلالات روانی قرار گیرد. هرچند که قرآن کریم بحث درمان اختلالات روانی را به شیوه روانشناسی مطرح نکرده؛ و لی از آنچا که با ادبیات ویژه خود، معتقد است بخشش در بهزیستی روانی تأثیر دارد، میتوان استنباط کرد قرآن کریم نیز موافق استفاده بخشش به¬عنوان ابزاری در کمک به انسان در درمان اختلالات روانی- است. نکته مهم دیگر، تأکید قرآن کریم در مطرح کردن پیامدهای اخروی در اقدام به بخشش از سوی افراد است بگونه ای که پیامدهای اخروی عفو و گذشت افراد ممکن است باعث ایجاد آرامش روانی در افراد بخشاینده و نزدیک شدن آنان به خداوند گردد؛ حال آنکه روانشناسی با توجه به روششناسی آن، که تنها برپایه علوم تجربی است بهره ای در جهت ایجاد آرامش از این زاویه ندارد، و نمیتواند در این وادی وارد شود و طبیعتاً نمیتواند بحث انگیزش اخروی را در انسان ایجاد و تحریک کند. روانشناسی در بحث نتایج اجتماعی و انسانی بخشش، بیشتر بر اثرات مثبت بخشش بر فرد بخشنده توجه داشته و توجه کمتری به جنبههای اجتماعی و انسانی بخشش داشته است. اما قرآنکریم با بیان مزایای انسانی و اجتماعی بخشش مانند رفع خیانت از دیگران، رفع سختی از دیگران و جلوگیری از تخلف دیگران، ایجاد راه چاره برای افراد بیچاره، رفع مصیبت، بیتقواییکمتر، به بعد اجتماعی و انسانی بخشش توجه بیشتری نموده است؛ چیزی که در روانشناسی باوجود تأکید و ادعای بیشتر بر انسانگرایی از آن غفلت شده است و بیشترین تأکید را بر فواید بخشش در بهزیستی فرد بخشنده داشته است. در دیدگاه قرآن کریم، هرچند که توصیه به بخشش حداکثری شده است (شوری، 30)، برای پیشگیری از سوء استفاده از این موضوع و تضییع احتمالی حقوق افراد و جامعه راهکارهای تادیبی باز گذاشته شده است (مائده، 95). که پس از عفو، در صورتیکه خطا تکرار گردد، با توجه به جنبههای تربیتی، اجتماعی و جلوگیری از بروز خطای بیشتر در جامعه قانون قصاص، اعمال گردد. در این موقعیت عفو برخلاف معروف، نهی شده است و نشانه جهل میباشد: «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ» (اعراف، 199). کلمه "عرف" به¬معنای سنن و سیرههای زیبای جاری در جامعه است که عقلای جامعه آنها را میشناسند (طباطبایی، 1374، ج8، ص49). این آیه مردم را به¬کارهای نیک و آنچه را عقل و خرد، شایسته میشناسد و خداوند آن را نیک معرفی کرده، دستور داده «وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ» (بابایی، 1382، ج13، ص12). همانطور که گفته شد، هدف روانشناسی کسب بهزیستی روان و لذت بیشتر از زندگی است. از این رو عفو را به مراجعان توصیه میکند و توضیح میدهد که بخشش باعث رضایت بیشتر میشود. روانشناسی با توجه به روش تحقیق و کسب معرفت خود، نمیتواند هدف غایی ماورای انسان را برای خود تصور کند، از این رو هدف را ارضای لذت بیشتر جسمی و روانی و نهایتاً خودشکوفایی معرفی¬شده در مکتب مازلو (ایمانیفر، 1390، ص12) میداند. اما قرآنکریم با بیان اهدافی بالاتر از سطح نیازهای انسانی، بیشترین انگیزه بخشش را ارائه میکند؛ هدفی ماورایی که معتقدان به خود را با بیشترین انرژی به بخشش وا-میدارد. پافشاری قرآن بر گذشت و بخشش مهمترین و برترین فضیلتها و مكارم اخلاقی در قرآن كریم گذشت و بخشش كه از صفت عالیه خداوند رحمان و رحیم (بخشنده و مهربان) است خوانده شده است. خداوند متعال در قرآن در ابتدای هر سوره خود را بخشنده و مهربان معرفی میكند. لذا پیامبران و اولیاء الهی هم که اشاعه دهندگان ارزشها و سنت های الهی بر روی زمین هستند، پیروان و همه انسانها را با اولویت عفو و گذشت و بخشیدن که یك رحمت الهی است، تربیت میکنند. نام پیامیر خاتم که آئین او کامل ترین دین و مکمل همه ادیان الهی قبل از خودش میباشد با صفت "رحمت" مزین شده است و الگوی رفتاری او در قرآن بهترین اسوه و الگوی رفتاری در مورد عفو و بخشش میباشد. خداوند در قرآن پیامبر اسلام را با همین صفت عفو و گذشت خطاب میفرماید: و بدآنکه ای ( پیامبر) اگر تو خشن و سنگدل بودی ( و بر مردم نسبت به ستمهایی كه به تو كردهاند مهربان و با گذشت نبودی) هر آینه از اطراف تو متفرق میگشتند (و تو در راه انجام تبلیغ دین اسلام ناموفق میماندی) پس ( ای پیامبر به علت نافرمانیهای مسلمانان «درجنگ احد»آنها را مورد عفو و بخشش قرار بده و برای آنها طلب آمرزش كن و با آنها مشورت نما و اما هر گاه تصمیم بركاری گرفتی بر خدا توكل كن كه خداوند توكل كنندگان را دوست دارد (آل عمران، 159). پافشاری سیره اهلبیت بر گذشت و بخشش چنانچه در روایتی از امام حسین (ع) داریم که میفرمایند: اِنّ اَعفَی النّاسِ مَن عَفا عِندَ قُدرَتِهِ؛ بخشنده ترین مردم کسی است که در هنگام قدرت میبخشد (عاملی جزینی، 1379ش، ص24). آیات و احادیث زیادی در دست است که میگوید، کسی که عفو و یا آشتی دادن را در اولویت رفتار خود قرار دهد، اجرش با خداست. روایت داریم روز قیامت خدا خطاب میکند کجا هستند آنهایی که به خدا حق دارند؟ همه تعجب می کنند آیا انبیاء، علماء، شهداء و اولیاء خدا هستند، چه کسانی هستند؟ خدا به همه حق دارد کسی از خدا طلب ندارد.. خطاب می رسد: کجا هستند آنهایی که در دنیا از دیگران گذشت کردند، کجایند آنهایی که به خاطر خدا از تقصیرات دیگران گذشتند؟ خدا میفرماید: آنها که اهل عفو و بخششند بیایند بدون حساب به بهشت بروند. اول کسانی که به بهشت میروند یک گروهشان آدمهای اهل گذشت و عفوند. (مجلسی، 1403ق، ج 68، ص 397). در نهج البلاغه آمده است: هر طور با دیگران رفتار کنی خدا هم همان طور با شما رفتار می کنند.. امام سجّاد میفرمود: ... امروز از ما در گذر و ببخش تا آن روز خدا از تو بگذرد؛ چون خودش میفرماید: وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللهُ لَکُمْ (مجلسی، 1403ق، ج 46، ص 103و برازش،1394، ج۱۰، ص 202). امام باقر میفرماید: برخی از شما عدّهای دیگر را ببخشند و اگر چنین کنند، رحمت خداوند شامل حالشان میشود، خداوند میفرماید: آیا دوست نمیدارید که خدا هم در حق شما مغفرت (و احسان) فرماید؟ و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است (برازش، 1394، ج۱۰، ص 202). در یک جمع بندی از مجموع آیات و روایات محکم در مورد بخشش و اثرات شفابخش عفو و گذشت بر سلامت جسم و روان و نیز تأکید خداوند متعال بر بخشیدن و عفو کردن کسانی که افراد با آنان مشکل دارند، و بازخورد عفو و گذشت که با محبت و رحمت خداوند همراه میشود، تا آنجا که تأکید شده افرادی که اهل عفو و گذشتند بدون محاسبه و با اولویت و احترام در روز حساب به بهشت خداوند فراخوانده می شوند.
6- فراروندگی (استعلا) و معنویت و تعالی این فضیلت در برگیرنده صفات زیر است. درک و زیبائی- هنر- علم، سپاس گذاری و شکر، امید و خوش بینی، شوخ طبعی و نشاط، معنویت- هدف مندی- ایمان. سلیگمن در کتاب شادمانی درون میگوید: منظور من از تعالی، قابلیتهای هیجانی است که بیرون از شما و فراتر از شما و برای پیوند دادنتان با چیزی بزرگتر و جاودانتر مانند مردم، آینده، تکامل، ذات الهی یا کائنات بسط پیدا میکنند (سلیگمن، 2002). زیدبن ارقم که محضر پیامبر را درک کرده بود و در زمان ورود اسرا در کوفه دوره سالمندی خود را میگذراند نقل میکند که سر حسین (ع) بالای نیزه این آیه را تلاوت میکرد. أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا (کهف، 9) (شوشتری، 1388). تو پنداری که (قصه) اصحاب کهف و رقیم (در مقابل این همه آیات قدرت و عجایب حکمتهای ما از آیات عجیب ماست؟! دیگران هم در شام شنیدند که سر مطهر امام این آیه را تلاوت میکند: إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى (کهف، 13). آنها جوانمردانی بودند که به خدای خود ایمان آوردند و ما بر مقام (ایمان و) هدایتشان بیفزودیم قرآئت این آیه شریفه از زبان حسین (ع) رهبر و مولای عاشورائیان چنین حکایت دارد که عاشورائیان جوانمردانی بودند که به خدای خود ایمان آوردند ودر پرتو ایمان به خداوند و اطمینان قلبی که از آن حاصل میشود، اندیشه و سراسر وجودشان از هر آلودگی و وابستگی به غیر خداوند پاک و منزه شده بود و قدم های آنان در مسیر رشد و تعالی معنوی مستحکم و پابرجا بوده و به بالاترین حد یعنی اوج تعالی خود رسیده بودند و آنان به بالاترین درجه سلامت معنوی که تا خداوند فاصله زیادی ندارد، راه یافتهاند. جوانمردی که در پرتو ایمان به خداوند باشد از ویژگیهای فراروندگی، سلامت معنوی و رشد متعالی است. درک زیبایی، هنر، علم درک زیبایی و کمال، علم و هنر و لطافتها در طبیعت و همه اجزای هستی موجودات، و دیدار از کارهای خوب و فضیلتهای انسانی و عرفانی به ویژه روبرو شدن با توانمندی انسان کامل، جملگی تجلی حضور و ظهور علمی، هنری و معرفتی خداوند در آیات قرآن کریم است. نمونه بارز شخصیت معنوی و متعالی،، انسان های کامل، تربیت شده گان مکتب قرآن، حسین بن علی (ع) و زینب کبری (س) هستند. ویژگیهای حسین (ع) برخورداری از هنر و علم و گفتگوی عارفانه و راز و نیاز در برابر خداوند در عین برخورداری از صلابت و تسلیم ناپذیری در برابر دشمن کینه توز و خون آشام، خطبه خوانی قبل از شروع جنگ، هنر افشا کردن و رسوا ساختن سران دشمن با بی باکی تمام در بحبوحه جنگ و هیجان و خونریزی، هنر برقراری ارتباط سالم و کارآمد و موثر با دوست و دشمن مقابل خود میباشد. سپاسگزاری و شکر از نظر سلیگمن قدردانی یعنی شما از چیزهایی که برایتان اتفاق افتاده است، آگاه هستید و هیچ گاه آنها را امری بدیهی تلقینمیکنید. بهعنوان یک هیجان، قدردانی یک حس حیرت، شکرگزاری، و ارج نهادن به خود زندگی است. وقتی که دیگران لطفی در حق ما میکنند، ما قدردان آنها هستیم ولی ما میتوانیم به طور کلی قدردان کار خوب و افراد خوب هم باشیم. قرآن می فرماید: و (نيز به يادآور) هنگامى كه پروردگارتان اعلام فرمود: همانا اگر شكر كنيد، قطعاً (نعمتهاى) شما را مىافزايم(ابراهیم، 7). علی (ع) میفرماید: سپاسگزارى تو از كسى كه از تو راضى است، موجب رضايت و وفادارى بيشتر او میشود (خوانساری، 1366). و در حدیث دیگری فرمودند: هر كس در برابر خوبىاى كه به او شده همانند آن را انجام دهد آن را تلافى كرده است و اگر بيشتر از آن خوبى كند، سپاسگزارى نموده است (کلینی، 1379). شکر پروردگار هستی را به جا آوردن، ارج نهادن به منش های برتر اخلاقی، سپاسگزاری کردن از کسی که به طور مستقیم یا با واسطه به ما نعمتی بخشیده است، یکی از ویژگیهای مثبتنگری است. سپاسگزاری از خداوند وبندگان او عین مثبت نگری است. وقتی سخن از شکرگزاری به میان میآید تنها شکرگزاری کلامی منظور نیست بلکه علاوه براین، شکرگزاری عملی که در رفتار و شخصیت فرد خودرا نشان دهد مد نظر است. شکرگزاری و نیایش یک سازه روانشناختی است که از اندیشه و روان سالم و عارف تجلی مییابد. فردی که آگاهانه شکرگزاری میکند، از اعتماد بنفس نسبتاً کافی برخوردار است و با خداوند رابطهای ایمن برقرار کرده است، یعنی به او اعتماد کرده است و بازتاب این اعتماد را در خود بصورت احساس رضایت از خداوند، در جنبههای مختلف زندگیاش حس کرده است و همواره این حس رضایت که در وجود او با آرامش همراه است به شکرگزاری و انجام نیایش بیشتر همراه میشود و دلبستگی ایمن و رابطهای مستحکم با خداوند پیدا میکند که مانع از رسیدن آسیب های فردی و اجتماعی به فرد شکرگزار میگردد. امید و خوشبینی امید، خوشبینی و آینده نگری، مجموعهای از قابلیتها هستند که نشان دهنده موضع مثبت نسبت به حرکت در آینده میباشند. انتظار وقوع این رویدادهای خوب، احساس اینکه آنها در صورت تلاش جدی شما حاصل خواهند شد، و برنامهریزی آینده، موجب شادی پایدار در اینجا و اکنون شده و یک زندگی هدفمند را سبب میشود (سلیگمن، 2002). مطالعات نشان میدهد که افراد بسیار امیدوار از کسانی که کمتر امید دارند خودرا دوست داشتنیتر و مطلوبتر میدانند و افکار مثبت بیشتر و منفی کمتری دارند. افزون بر این، افرادی که امید بیشتری دارند از کم امیدها عزتنفس بیشتری دارند، متکی به خود و پرانرژیاند و در تحقق اهدافشان بیشتر اهل مبارزه و هماوردجوئی (چالش) اند. در مقابل، افرادی که امید کمی دارند در پیگیری اهدافشان افکار منفی بیشتری دارند و اغلب احساس میکنند پیگیری اهدافشان آنها را خسته و ناتوان کرده و میکند. این عده غالباً حالت و بیانی متواضعانه و افتاده دارند و به ویژه آمادگی دارند ضعف های شخصی خودرا یادآوریکنند (مگیار و جینا، 1391و1392). خداوند در قرآن مردم را از ناامیدی منع کرده است و فرمودهاند: از رحمت خدا مأیوس نباشید كه همانا از رحمت خدا جز كافران مأیوس نمیباشند(یوسف، 87). انتظار مثبت و روشن نسبت به آینده داشتن، احساس اینکه در صورت تلاش و برنامه ریزی، موفقیتهای زیادی بدست خواهید آورد که موجب شادی های زودگذر و پایدار و زندگی هدفمندتان میشود نشانگر وجود امید در شماست. علی (ع) در زمینه نگرش خوش بینانه، میفرماید: خوشبيني، ماية راحتي جان و سلامتي تن آدمي است (آمدی، 1366). شوخ طبعی و نشاط شوخ طبعی یکی از زیر شاخه ها و صفات بارز حسن خلق ویکی از فضیلتهای مثبتنگری است. به عبارت دیگر، جنبه های مثبت زندگی را دیدن و در نتیجه شوخ طبع بودن و داشتن نشاط و چالاکی در فعالیتها، نشانه حسن خلق است. تعریف سلیگمن از این فضایل این است که شما دوست دارید بخندید و لبخند را برای دیگران به ارمغان بیاورید. شما بهآسانی میتوانید جنبه مثبت زندگی را ببینید (سلیگمن، 2002). حسن خلق یکی از صفات و فضایل اخلاقی است که به معنای خوی خوش و اخلاق نیکو با دیگران میباشد و در روایات معصومین مورد تأکید قرار گرفته است. حسن خلق از مجموعهاى از صفات و برخوردها تشکیل یافته که عبارت اند از: «نرمش و مدارا، گشادهرویى، زبان خوب و اظهار محبت، رعایت ادب، چهره خندان و تحمل و بردبارى در مقابل مزاحمتهاى این و آن». هنگامى که این صفات و اعمال به هم آمیخته شد، به آن حسن خلق مىگویند. البته واضح است که شوخ طبعی با سخنان لغو و بیهوده متفاوت است چنانچه در احادیث نقل شده است که امام باقر (ع) فرمودند: خداوند عزوجل دوست دارد كسى را كه در ميان جمع مزاح کند به شرط آنکه ناسزا نگويد (کلینی، 1379) همچنین پیامبر بزرگ اسلام هم شوخ طبعی را بدون سخنان لغو توصیه کردهاند: من شوخى مى كنم، اما جز حق نمى گويم (ابن ابی الحدید، 1374، ج6، ص330). پیامبر گرامی اسلام در حدیث دیگری در همین زمینه میفرماید: مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانی (ابن شعبه، 1382، ص49). در اسلام نیز در آیات و احادیث مختلف توصیه به خنده و شوخی شده، که البته باید توجه داشت هنگام شوخی رعایت حقوق دیگران و همچنین نگه داشتن احترام خود را مورد توجه قرار داد. معنویت/هدفمندی/ایمان از نظر سلیگمن ایمان و معنویت یعنی شما باورهای قوی و منسجمی در مورد هدف بالاتر و معنای جهان دارید. شما میدانید که در طرح کلیتر، چه جایگاهی دارید (سلیگمن، 2002). ایمان یعنی باور به معنا داشتن و هدفمند بودن زندگی، برخورداری از هدف های والا، اعتقاد به وجودی مقدس و فنا نشدنی در جهان آفرینش و برقرارکردن پیوند قلبی و عملی با او. علی (ع) میفرماید: نجات و رستگاری قرین و همراه ایمان است (آمدی، 1366).
نتیجه گیری
قرآن کریم مجموعه ای شریف و بی همتاست که در برگیرنده احکام و معارف الهی و برپادارنده امور جامعه انسانی است. دریک مطالعه تطبیقی که با روش کتابخانه ای انجام گرفت صفات و فضیلت های روان شناسی مثبت نگر که رویکرد روانشناسی هزاره سوم خوانده شده است و نیز رویکرد خودشکوفائی مزلو که هر دو رویکر بخش مهمی از جریان روانشناسی انسان گرا در غرب را تشکیل می دهند با آیات مثیت گرا و شکوفا ساز قرانی که تعدادشان هم بسیار گسترده است مقایسه گردید. نتایج نشان داد که که دامنه صفات مثبت نگر و خودشکوفا در قران بسیار گسترده تر و عمیق تر از دایره صفات مثبت و خودشکوفا در این دو رویکرد روانشناسی است. با این تفاوت که رویکرد خودشکوفائی مزلودر نیمه قرن بیستم و رویکرد مثبت نگر سلیگمن در دهه آخر این قرن یعنی حدودا یه دهه پیش فعالیت خود را آغاز کردند، در حالیکه قران کریم که بیش از 1400 سال پیش بر پیامبر اکرم نازل شد ریشه در معارف مثبت نگرانه و خودشکوفایانه پیامبران اوللعزم پیشین دارد. روانشناسي مثبتنگر، شش گروه از تواناييهاي آدمي و به عبارتي شش فضيلت اصلي را با زيرمجموعه آنها كه شامل بيست وچهار صفت مثبت است، بهعنوان این نظام روانشناسي معرفي ميكند كه عبارتاند از: 1- خرد و توانايي شامل: خلاقيت و نوآوري، كنجكاوي، باز و پذیرا بودن در برابر تجربههاي جديد، عشق به يادگيري و وسعت نظر. 2- شجاعت شامل: خودباوري، پايداري، كمال و سرزندگي 3- نوعدوستی شامل: عشق، مهرباني، هوش اجتماعي 4- عدالتجویی شامل: رعايت حقوق شهروندي، بيطرفي و رهبري 5- اعتدال شامل: بخشش و دلسوزي، فروتني و آزرم، احتياط و نظم بخشيدن به عملكرد خود 6- تعالي شامل: شناخت ارزش زيباييها و شگفتيها، قدرشناسي، اميدواري، معنويت و شوخطبعي (سلیگمن، 2004). حال اگر فضيلتها و اوصافي كه روانشناسی مثبتنگر براي رسيدن به زندگي باكيفيت، در شرایط عادی و زندگي روزمره پيشنهاد ميكند، به نمايشگاه بزرگ ادبیات قرانی برده شود و در مقابل تابلويي كه خداوند متعال از انسان تراز اسلام ترسیم کرده است قرار گیرد، خواهيم ديد که قران کریم نقش خود را در مثبتنگري و خودشکوفایی بسيار فراتر و جامعتر از خواستگاه روانشناسي مثبت نگر امروز، در عرصه هدایت انسان ها ايفا نمودهاست زیرا کلام وحی است و از درياي حقيقت نشات گرفته و صاحبان عقول و خردمندان را به شگفتي وادار كردهاست. به هميندليل آیات اعجاز آمیز قران عميقترين لايه از صفات و فضايل مثبتنگري را در بر گرفتهاند كه ترازوی علمی و تجربی مثبت نگران قادر به درک و فهم و سنجش بسیاری از مفاهیم مثبت قرانی نیستند و درك آنها نيز خارج از توصیف همگان است. مهمترین و برترین فضیلتها و مكارم اخلاقی در قرآن كریم گذشت و بخشش كه از صفت عالیه خداوند رحمان و رحیم (بخشنده و مهربان) است خوانده شده است. خداوند متعال در قرآن در ابتدای هر سوره خود را بخشنده و مهربان معرفی میكند. لذا پیامبران و اولیاء الهی هم که اشاعه دهندگان ارزشها و سنت های الهی بر روی زمین هستند، پیروان و همه انسانها را با اولویت عفو و گذشت و بخشیدن که یك رحمت الهی است، تربیت میکنند. نام پیامیر خاتم که آئین او کامل ترین دین و مکمل همه ادیان الهی قبل از خودش میباشد با صفت "رحمت" مزین شده است و الگوی رفتاری او در قرآن بهترین اسوه و الگوی رفتاری در مورد عفو و بخشش میباشد. خداوند در قرآن پیامبر اسلام را با همین صفت عفو و گذشت خطاب میفرماید: در یک جمع بندی از مجموع آیات و روایات محکم در مورد بخشش و اثرات شفابخش عفو و گذشت بر سلامت جسم و روان و نیز تأکید خداوند متعال بر بخشیدن و عفو کردن کسانی که افراد با آنان مشکل دارند، و بازخورد عفو و گذشت که با محبت و رحمت خداوند همراه میشود، تا آنجا که تأکید شده افرادی که اهل عفو و گذشتند بدون محاسبه و با اولویت و احترام در روز حساب به بهشت خداوند فراخوانده می شوند. اما قرآنکریم میتواند منبع قوانین و نظریههای با دوام در علوم انسانی باشد «علوم انسانی به¬علت تأکید بیش از اندازه بر تجربه و غفلت از نظریه، صدمه دیدهاند. علوم تربیتی هنوز در مراحل تجربی قرار دارند. در این علم هنوز با ناشناختههای بسیاری در زمینه روابط تجربی رو¬به¬رو هستیم» (دلاور، 1388، ص22).
پانویس و منابع
- ↑ اين ماجرا از داستانهايي است كه مولوي در مثنوي خود آن را به شعر درآورده و در كتابهاي درسي نيز متن اين داستان و شعر وجود دارد، اما ظاهرا هيچ مدرك روايي و قرآني براي آن وجود ندارد (مأخذ قصص و تمثيلات مثنوي، بديع الزمان فروزان فر چاپ چهارم ص 60) البته در روايات اسلامي به شبيه اين معنا اشارده شده است.سيد حيدرآملي در كتاب جامع الاسرار و منبع الانوار روايتي از امام باقر (ع) را در اين زمينه آورده است.
- ↑ شاعري گفته: عيب كسان منگر و احسان خويش ديده فروكن به گريبان خويش - آينه روزي كه بگيري به دست خودشكن آن روز نشو خودپرست
- ↑ اسماء حسني به معناي اسمي است كه بهترين و زيباترين اسمهاست، يعني بر ذاتي دلالت ميكند كه به همراه صفتي از صفات كمال آن بوده، بهنحوي كه بالاترين و برترين است
قرآن مجید
نهج البلاغه
آمدی، عبد الواحد بن محمّد (1373). غرر الحکم و درر الکلم، تهران، دانشگاه تهرآن.
ابن ابی الحدید، عبدالحميد بن هبةالله (1374). شرح نهج البلاغه.، تهران، تشر نی.
ابن حنبل، احمدبن محمد (1416 ق). مسند. بیروت، موسسته الرساله.
ابن شعبه، حسن ابن علی (1382). تحف العقول. قم، نشر آل علی.
ایروانی، جواد (1384). خاستگاه مدارا و عفو از دیدگاه قرآن و حدیث، مجله الهیات و حقوق، شماره17.
ایمانی¬فر، حمیدرضا (1390). بررسی و مقایسه انسان کامل از دیدگاه قرآن و روانشناسان معاصر، پیک نور.
بابایی، احمدعلی ( 1382). برگزیده تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب السلامیه.
برازش، علی رضا (1394). تفسیر اهلبیت (ع). تهران، انتشارات امیرکبیر.
پاینده، ابوالقاسم (1324). (مترجم). نهجالفصاحه. انتشارات جاویدان.
جینا ال، مگیار موئه (1392). مداخلات روانشناسی مثبت نگر. ترجمه فروغی علی اکبر و همکاران، تهران، ارجمند.
حسینی جرجانی، سید امیر الفتوح (1404ق). آیات الاحکام. تهران، نوید.
خوانساری، آقاجمال (1366). شرح بر غررالحکم و دررالکلم، تهران، دانشگاه تهران.
دشتی، محمد (1391). فرهنگ سخنان امام حسن. ناشر: عصر ظهور.
دلاور، علی (1388). روشهای تحقیق در روانشناسی و علوم تربیتی. تهران، انتشارات دانشگاه پیام نور.
دهخدا، علی اکبر (1358). لغت نامه دهخدا. تهران، موسسه دهحدا
ري شهري، محمد (1389). ميزان الحكمه، قم، دارالحديث.
سجستانی، ابوداوود (1397ش). سنن ابو داوود. ناشر: سروچ.
سلیگمن، ای. پی (2004). شادماني دروني، ترجمه تبريزي و همکاران، تهران، دانژه.
سلیگمن، ای. پی (2002).شادمانی درونی. ترجمه تبریزی، مصطفی و همکاران (1388)، ناشر: دانژه تهران.
سلیگمن، ای. پی (2011). شکوفایی روانشناسی مثبت گرا.ترجمه کامکار، و هژبریان (1394)، تهران، نشر روان.
شوشتری، شیخ جعفر (1388). خصائص الحسینیه. مترجم فاضلی، خلیل الله، تهران، نشر هفت.
صدوق، محمد بن علی (1413). من لایحضره الفقیه. تصحیح غفاری، علی اکبر، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
طباطبائی، سیدمحمدحسین (1378ش). تفسیر المیزان. قم، جامعه مدرسین.
طبرسی، ابوعلی افضل بن حسن (1374). مجمع البیان. ترجمه آیات، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
طیب، سید عبدالحسین (1378). اطیب البیان فی تفسیر القران، قم، جامعه مدرسین.
عاملی جزینی، شمس الدین محمد «شهید اول» (1379ش). الدره الباهره. ترجمه مسعودی، عبدالهادی، ناشر زائر.
عطار نیشابوری، فریدالدین ( 1392). مصیبت نامه. چاپ سوم، ناشر: دًر.
قرشی، سید علی اکبر (1371). قاموس قرآن. دارالکتب الاسلامیه.
کلینی، محمدبن یعقوب ( 1379). اصول کافی، مترجم: کمره ای، محمدباقر، ناشر: دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی. تهران.
مجلسی، محمد باقر (1403ق). بحارالانوار. تهران، نشر فرهنگ اسلامی.
مطهری، مرتضی (1377)، حماسه حسینی، بنیادعلمی فرهنگی شهید مطهری.
مکارم شیرازی، ناصر (1421ق). الامثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، مدرسه امام علیبن ابیطالب.
نراقی، ملااحمد (1378). معرج السعاده. قم، انتشارات هجرت.
References
Baharudin, D.& Che Amat, M.A. Mohd Jailani, M.R, Sumari, D.F (2011). The Concept of Forgiveness as a Tool in Counseling Intervention for Well-being Enhancement. PERKAMA International Convention,
Berry, J. W., & Worthington, E. L. (2001). Jr Forgiveness, relationship quality, stress while imagining relationship events, and physical and mental health. Journal of Counseling Psychology, 48, 447–455.
Duckworth AL. Steen TA. Seligman MEP. (2005). Positive Psychology in clinical practice. Annu Rev Clin Psychol. 1: 629- 651.Enright, R. D., Eastin, D. L., Golden, S., Sarinopoulos, I., & Freeman, S. (1992). Interpersonal forgiveness within the helping professions: An attempt to resolve differences of opinion. Journal of Counseling and Values, 36, 84–103.
Enright, R. D., Freedman, S., & Rique, J. (1998). The psychology of interpersonal forgiveness. In R. D. Enright, & J. North (Eds.), Exploring forgiveness (pp. 46–62). Madison, WI: University of Wisconsin Press.
Enright.R (2011). Psychological Science of Forgiveness: Implications for Psychotherapy and Educatio oral Action: Neurological Conditions of Affectivity, Decisions, and Virtue Pontificia Universita della Santa Croce Rome, Italy
Hook, J. N. (2007). Forgiveness, individualism and collectivism. Master of Science, Thesis, Virginia Commonweals University.
Luskin, F., Ginzberg, K., & Thoresen, C. E. (2005). The efficacy of forgiveness intervention in college age adults: Randomized controlled study. Humboldt Journal of Social Relations, 29, 163–184.
Malcolm, W. M., & Greenberg, L. S. (2000). Forgiveness as a process of change in individual psychotherapy. In M. E. McCullough, K. I. Pargament, & C. E. Thoresen (Eds.), Forgiveness: Theory, research, and practice (pp. 179–202). New York: Guilford. Matsuyuki,M. (2011). An examination of the process of forgiveness and the relationship among state forgiveness,self compassion, and psychological well being experienced by Buddhists in the united states. A dissertation submittedin partial fulfillment of the Requirement for the degree of Doctor of Philosophy in the College of Education at the University of Kentucky,
McCullough, M. E., Pargament, K. I., & Thoresen, C. E. (Eds.). (2000). The psychology of forgiveness: History, conceptual issues, and overview. In M. E. McCullough, K. I. Pargament, & C. E. Thoresen (Eds.), Forgiveness: Theory, research, and practice (pp. 1–14). New York: Guilford.
Myerberg.L. FORGIVENESS AND SELF-REGULATION: Forgiveness as a Mechanism of Self-Regulation: An Ego-Depletion Model, Honors Thesis in Psychology University of Richmond, 2011.
Peterson C. A (2006). Primer in Positive Psychology. New York: Oxford University Press.
Reed, G. L., & Enright, R. E. (2006). The effects of forgiveness therapy on depression, anxiety, and posttraumatic stress for women after spousal emotional abuse. Journal of Consulting and Clinical Psychology, 74, 920–929.
Seligman MEP (2002). Authentic Happiness: Using the New Positive Psychology to Realize your potential for Lasting Fulfillment. New York: Free Press.
Seligman MEP. (2000). Csikszentmihalyi M. Positive Psycholigy: an introdudation. Am Psychol. 2000: 55:5-14.
Sheldon KM, King L. (2001). Why Positive Psychology Is Necessary? American Psychologist, March VoL 56, No. 3, 216-217.
Tangney, J., Fee, R., Reinsmith, C., Boone, A. L., & Lee, N (1999, August). Assessing individual differences in the propensity to forgive. Paper presented at the annual meeting of the American Psychological Association, Boston.
Thompson, L. Y., Snyder, C. R., Hoffman, L., Michael, S. T., Rasmussen, H. N., Billings, L. S. (2005). Dispositional forgiveness of self, other, and situations. Journal of Personality, 73, 316–360.
Thoresen, C E. (2001, August). Forgiveness interventions: What is known and what needs knowing. In C. E. Thoresen (Chair), Forgiveness and health—The Stanford forgiveness project symposium. Symposium conducted at the annual convention of the American Psychological Association, San Francisco.
Worthington, E. L., Jr., Sandage, S. J., & Berry, J. W. (2000). Group interventions to promote forgiveness. In M. E. McCullough, K. I. Pargament, & C. E. Thoresen (Eds.), Forgiveness: Theory, research, and practice (pp. 228–253). New York: Guilford