مطالعه تطبیقی آیات علمی موسوم به «زمین‌شناسی» در تفاسیر نمونه و الجواهر (مقاله)

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

چکیده

در قرآن کریم آیاتی علمی وجود دارد که در حوزه‌های مختلف علوم طبیعی از جمله زمین‌شناسی صحبت می‌کند. یکی‌از رویکردهای مفسران معاصر، تفسیرعلمی آیات است که با وجود یکسانی در رویکرد، شاهد تفاوت در نتایج آن هستیم. بدین‌جهت مقاله حاضر به‌روش توصیفی_ تطبیقی آیات موسوم به زمین‌شناسی را در تفاسیر علمی «نمونه» و «الجواهر» بررسی کرده‌ است. نتایج تحقیق نشان می‌دهد که در مواردی مثل علت‌های اختلاف شب و روز، علت مستحکم و با ثبات بودن کوه‌ها و منافع دریاها با یکدیگر در غالب موارد هم نظر هستند؛ اما در مواردی مثل نظریه «نقصان الارض» مخالف می‌باشند، زیرا آیت‌الله مکارم این آیه را آیه علمی ندانسته، در حالی که شیخ طنطاوی معتقد به علمی‌بودن آیه است. از سوی دیگر علت عدم امتزاج دو دریای شور و شیرین در تفسیر نمونه، تفاوت درجه حرارت دو دریا می‌باشد اما در تفسیر الجواهر به تبیین مانع پرداخته‌نشده‌ است؛ به عبارتی در تفسیر نمونه، تفسیر آیات با سیاق هماهنگ است ولی در تفسیر الجواهر در موارد زیادی درباره مباحثی ذیل آیات صحبت می‌شود که ارتباطی به سیاق ندارد. البته باید به این نکته توجه داشت که تفسیر الجواهر، تفسیری کاملاً علمی است و چنین دیدگاهی تاحدودی طبیعی می‌باشد اما از سوی دیگر بایستی مراقب بود که کتاب تفسیری تبدیل به دایره‌المعارف علمی نشود، چون تفسیر ابهام موجود در آیات را برطرف می‌‌‌نماید.

كلمات كليدي

تفسیر علمی، زمین شناسی، تفسیر نمونه، تفسیر الجواهر.





1- مقدمه

در قرآن کریم آیه‌هایی علمی وجود دارد که حوزه‌های علوم طبیعی و علوم انسانی را در بر می‌گیرد، فهم و تفسیر بسیاری از این آیات نیازمند تخصص علمی مربوط و یا بهره گیری از یافته‌های اطمینان‌آور علوم است. مفسران در مواجهه با آیات علمی قرآن رویکردهای متفاوتی در پیش گرفته‌اند؛ برخی با رویکرد اعتدالی یعنی استخدام علوم در فهم و تفسیر آیات قرآن و با تکیه بر یافته‌های اطمینان‌آور کوشیده‌اند که به توضیح و تبیین آیات علمی قرآن بپردازند و برخی دیگر با رویکرد افراطی تلاش کرده‌‌اند که همه جزئیات علوم بشری را از قرآن استخراج کنند، یا نظریه‌های علمی اثبات نشده و غیر اطمینان‌آور را بر قرآن تحمیل کنند که منجر به تفسیر به رأی شده است. از جمله مفسران فریقین که به تفسیر علمی آیات قرآن پرداخته، آیت‌الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه و شیخ‌ طنطاوی در تفسیر الجواهر می‌باشد. پژوهش حاضر در نظر دارد که به روش توصیفی-تطبیقی به بررسی رویکرد علمی تفاسیر گفته شده در آیات زمین‌شناسی بپردازد. استفاده از علوم تجربی در تفسیر قرآن از دیرباز مورد توجه دانشمندان و مفسران قدیم و جدید از جمله ابوعلی سینا، ابوحامد غزالی، زرکشی در البرهان، جلال الدین سیوطی در الاتقان، محمدباقر مجلسی در بحارالانوار، طنطاوی در تفسیر الجواهر، سیدمحمد طالقانی در پرتوی از قرآن، سیدقطب در فی ظلال قرآن، محمدحسین طباطبایی در تفسیر المیزان، ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه و محمد هادی معرفت در التمهید فی علوم القرآن بوده است. درباره رویکرد مفسران در تفسیر علمی مقاله‌هایی نگاشته شده که به چند مورد از آن‌ها اشاره می‌شود: «جایگاه علوم طبیعی در فرایند تفسیر قرآن از منظر علامه طباطبایی» سیدحمید جزائری و احمدرضا تحیری؛ «معیارهای تفسیرعلمی قرآن از دیدگاه مکارم» راضیه سادات سیدخراسانی؛ «تحلیل انتقادی دیدگاه طنطاوی در الجواهر با تاکید بر آیات علمی قرآن» کیانوش نریمان و همکاران؛ «عقل و علم در تفسیر الجواهر» شادی نفیسی و «روش‌شناسی تفسیرهای علمی قرن 14» معصومه السادات حسینی. در مقایسه با پژوهش‌های انجام شده، پژوهش حاضر در نظر دارد که به مقایسه آراء علمی آیت‌الله مکارم در تفسیر نمونه و شیخ طنطاوی در تفسیر الجواهر بپردازد که تاکنون چنین پژوهشی به صورت تطبیقی انجام نشده است.

2-تعریف مفاهیم اولیه

پیش از ورود به بحث اصلی، تعریف مفاهیم بنیادین ضروری می‌باشد: 2-1- چیستی تفسیر علمی تفسیر علمی بهره‌گیری از یافته‌های علوم تجربی در تبیین آیات علمی و یا به دست آوردن پیام‌های قرآنی است که مربوط به حوزه علوم تجربی و قابل تجربه باشد. به‌عبارت دیگر تفسیر علمی تفسیری است که روش یا گرایش آن علمی و دستاوردهای آن مربوط به حوزه علوم تجربی باشد.(رستمی، 1397، ص 23). 2-2- چیستی زمین شناسی زمین‌شناسی، علم به احوال کره زمین و قسمت‌های مختلف آن و شناختن عناصری است که کره را به وجود آورده‌اند که شامل علم چیستی کوه‌ها، دشت‌ها، ژرفای اقیانوس‌ها و تاریخ پیدایی حیات بر روی زمین از آمیبی ناچیز تا بشر می‌باشد(کنگازیان و همکاران، 1393، صص61-73). 2-3- معرفی «تفسير نمونه» «تفسیر نمونه» با همكارى عده‏اى از فضلاى حوزه علميه قم زير نظر استاد ناصر مكارم‌ شيرازى ‏در طى 14 سال گرد آمد.(معرفت، 1379، ج2، ص 502) اين تفسير از متداول‏ترين تفاسير فارسى عصر ماست كه به زبان ساده، گويا و قابل استفاده براى عموم به‌نگارش درآمده است. (فعال عراقی‌نژاد، 1379، صص38-40). روش «تفسیر نمونه» را می‌توان روش اجتهادی- تحلیلی و عقلی باز شمرد که با مطرح کردن برخی مسائل علمی روز، قدمی در تبیین بیشتر برخی از آیات برداشته است، تفسیر نمونه از تفسیر آیه به آیه برای توضیح بیشتر مضامین قرآنی بهره برده و نیز در مقاطع مختلف با مطرح و نقل‌کردن روایات اهل بیت(ع) در تبیین هرچه بیشتر آیات تلاش نموده است؛ روش تفسیر نمونه در آیات علمی قرآن، استخدام علوم در فهم آیات و بیان اعجازعلمی قرآن است؛ شیوه تفسیر نمونه به این‌صورت است که ابتدای هر سوره را با نام آن، مکی، مدنی بودن و تعداد آیات افتتاح می‌نماید، پس از آن به بیان ویژگی‌های سوره در طی چند نکته می‌پردازد، این نکات به طور معمول شامل فضیلت سوره، ثواب قرائت و جایگاه آن می‌باشد که معمولا محور این بخش روایات می‌باشد؛ "عنوان محتوای سوره" مدخل دیگر مفسر برای بحث راجع به خطوط کلی سوره می‌باشد و آن را در قالب نکته‌ها بیان می‌دارد؛ در مواردی نیز وجه تسمیه سوره را به شکل سوال مطرح نموده و به آن می‌پردازد، پس از پرداختن به موارد فوق بررسی آیات و تفسیر آن‌ها آغاز می‌گردد، در این بخش ابتدا دسته‌ای از آیات مرتبط بهم را مشخـص نموده، ترجـمه آن‌ها را بیان می‌دارد، به شأن نزول آیـات اهمیت داده و آن را در این مقطع ذکر می‌کند و در نهایت با تفسیر آیات، مطالب خود را در این بخش تکمیل می‌نماید، ضمن اینکه مقاطع آیات خود عنوان بخش هستند، عنوان‌های دیگری را برای تفکیک مطالب از هم، به کمک می‌گیرند و این در تسهیل مطالعه و یافتن مطلب مورد نظر خواننده، موثر می‌باشد؛ پس از تفسیر، عنوان "نکته‌ها" حاوی مطالب و پرسش و پاسخ‌های ارزشمندی است، این بخش شامل عناوین متعدد و مباحث موضوعی فراوانی می‌باشد(نوذری و همکاران،1402، صص647-655). 2-4- معرفی تفسیر «الجواهر فی تفسیر القرآن» شیخ طنطاوی جوهری متولد 1287م. از جمله نویسندگان مصر در نیمه اول قرن چهاردهم، از اساتید دانشگاه الأزهر و مدرسه دارالعلوم قاهره و آشنا به زبان خارجی است.(عادلی،1390، صص31-61) وی دارای آثار متعددی می‌باشد که مشهورترین آن‌ها «الجواهر فی تفسیر القرآن» اوليـن و تنها تـفسيـر كاملى می‌باشد كه با نگرش علمى به‌طور گسترده تدوين شده است. روش و مـنهـج طنطاوی، روش علمی بـوده و روش آن در تفسیـرعـلمی، استخـراج همه علوم از قـرآن می‌باشد.(رضایی اصفهانی، 1393، ص210) خلاصه شیوه تفسیری طنطاوی چنین است: 1- او ابتدا به تفسیر لفظی، شرح مفردات و ترجمه ساده در حد فهم آیات می‌پردازد؛ 2- تأثیرعمیق از شیوه تفسیرعلمی دارد، به‌گونه‌ای که در سراسر تفسیر خود سعی می‌کند آیات قرآن را با نظریه‌های علمی تطبیق دهد و نظریه‌های جدید را از قرآن استخراج کند؛ 3- تفسیر خود را پر از تصاویر مختلف از مناظر طبیعی، حیوانات و گیاهان کرده است و با استناد به مباحث علمی و تصویری سعی می‌کند چهره‌ای کاملا علمی از قرآن ارائه دهد، به همین دلیل به کلمات اندیشمندان غربی بسیار استناد می‌کند؛ 4- به مسائل شبه علمی و فرا روان‌شناسی نظیر توحید و تعلیل هیپنوتیزم و احضار ارواح بسیار توجه دارد؛ 6- در تفسیر علمی گاه چندان پیش می‌رود که از رعایت جانب شرع غافل می‌شود؛ 7- از کتاب عهد قدیم نقل قول بسیار دارد؛ 7- به شرح آیات اخلاق می‌پردازد و مباحثی اخلاقی و عرفانی ارائه می‌کند؛ 8- در قسمت آیات فقهی به بیان احکام اکتفا می‌کند و برخلاف بحث‌های علمی آن را شرح و بسط نمی‌دهد 9- رساله‌های مفصل و بی‌ارتباطی با سایر قسمت‌های کتاب، نظم و انسجام این تفسیر را مختل کرده ‌است(رفیعی محمدی، 1400، ص190). اشكالى كه بر وى گرفته‏اند اين است كه برخى از حقايق دينى را طبق آراى افلاطون در كتاب «جمهوريت» يا بر اساس نظريات فلاسفه اخوان الصفا تشريح نموده و خشنودى خود را نسبت به اين نظريات اظهار كرده و با گفتار سلف و مكتب اشعرى مخالفت كرده است. به‌علاوه مؤلف، آيات قرآن را براساس نظريات جديد علمى- كه هنوز به‌طور كامل تثبيت نشده- تفسير مى‏كند. در واقع دچار گونه‏اى تكلف شده كه اگر مقصد و هدف قرآن را كمرنگ و مبهم نكند، دست‏كم بر درخشش آن پرده مى‏افكند که نظرات ایشان در مقاله پیش‌رو گویای این است. ذهبى نمونه‏هايى از روش ضعيفی را كه در اين كتاب به كار رفته، يادآور مى‏شود و در پايان نتيجه مى‏گيرد كه اين كتاب در اصل يك دايرةالمعارف علمى می‌باشد كه به هر فنى وارد شده است(معرفت، 1379، ج2، صص477-478). 3- بررسی آیات ناظر بر موضوع «زمین‌شناسی» در تفاسیر علمی در این پژوهش، گزاره‌های وزش بادها «إرسال ریاح»، دریاها (فواید دریاها، حدفاصل میان آب‌های شور و شیرین)، اختلاف شب و روز، فواید کوه‌ها در زمین، کم شدن اطراف زمین، دشواری تنفس با افزایش ارتفاع و رستاخیز انرژی ‌ از نگاه تفاسیر نمونه و الجواهر تبیین و مقایسه می‌گردد: 3-1- آیات ناظر به مسأله وزش بادها «إرسال ریاح» قرآن در آیات متعددی همچون سوره‌های بقره/164، اعراف/57، یونس/22و فرقان/48 به فواید بادها اشاره کرده و در مواردی مثل آیه 22 سوره حجر به نقش باد در تلقیح ابرها پرداخته است: «وَ أَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءاً فَأَسْقَيْناكُمُوْهُ وَ وَ ما أَنْتُمْ لَهُ بِخازِنِيْنَ»‏(حجر/22)؛ واژه «لَواقِح» از ماده «لَقَحَ» جمع «لاقحه» به‌معنی بارداری است؛ چون وقتی گفته می‌شود «لَقَحَت الناقَة» به باردار بودن شتر اشاره دارد و کلمه «لواقح» به‌معنی باردارکننده می‌باشد یعنی شیء دربردارنده ماده‌ای است که برای تولد مولودی به کار می‌رود(مصطفوی،1371، ج10، ص220 / راغب اصفهانی،1412، ص744). آیت‌الله مکارم در تفسیر آیه 22 سوره حجر واژه «لَواقِحَ » را جمع «لاقح» به معنـی بـارور‌کننده می‌دانـد و معتقد است که آیه اشاره به بادهایی دارد که قطعات ابر را پیوند می‌دهد و آن‌ها را آماده باران می‌سازد. برخی از آیه شریفه تلقیح گیاهان توسط بادها را فهمیده‌اند (طباطبائی، 1417، ج12، ص146) که ایشان ضمن ردّ این دیدگاه معتقدند: «از آن‌جا که بعد از کلمه «لواقح» بلافاصله نازل شدن باران از آسمان با «فاء تفریع» آمده است، نشان می‌دهد تلقیح کردن بادها مقدمه‌ای برای نزول باران است»(مکارم شیرازی،1371،ج11، ص61)؛ مهندس بازرگان نیز معنای لقاح ابرها را برای این آیه می‌پذیرد. وی وجود بخار آب در هوا، تشکیل ابر و تقطیر آن را برای نزول باران کافی ندانسته و عامل سومی را هم لازم می‌داند که همان بارور شدن و عمل لقاح است. به عقیده مهندس بازرگان: «این کار به وسیله ذرات ریز معلق در هوا صورت می‌گیرد که به کمک جریان‌های هوا و بادها آورده شده ‌است و از این ذرات قطرات باران شکل می‌گیرد». ایشان همچنین بادها را در ایجاد الکتریسیته که منجر به تشکیل قطرات باران می‌شود، نیز موثر می‌داند.(علوی مهر و صادقی، 1392، صص145-165) علاوه‌بر موارد گفته شده، تشکیل ابرها و ریزش باران، دفع عفونت‌ها و تصفیه و تلطیف هوا، محرک کشتی‌های بادبانی بر صفحه اقیانوس‌ها، محرک آسیاب‌های بادی، عامل ایجاد امواج دریاها و مایه حیات موجودات زنده دریایی و عامل جداسازی گندم از کاه برای کشاورزان)مکارم شیرازی،1386، ج2، صص251-252) نیز از جمله فواید باد می باشد. شیخ طنطاوی در تفسیر آیـه شریفه، سرعت حرکت باد را به سه نوع بادهای خنک نسیمی، بادهای معتدل و بادهای طوفان‌زا تقسیم می‌کند که هر کدام سرعت‌های متفاوتی در ثانیه دارند. به نظر ایشان اگر سرعت باد همچون بادهای طوفان زا بود، هیچ حیوان و انسانی نمی‌توانست در روی کره زمین زندگی کند و کشتی‌ها نیز در جریان طوفان‌های مهلک واژگون و غرق می‌شدند. از سوی دیگر اگر جوّ زمین ساکن و بی‌باد بود، هیچ گیاهی به جهت تلقیح توسط باد رشد نمی‌کرد و بارانی نمی‌بارید چون بادی وجود ندارد که ابرها را به حرکت درآورد. در واقع نگاهی به نظمِ موجود در جهان نشان می‌دهد که سرعت نور و سرعت باد هر یک به اندازه خود مقدر شده و جابه‌جایی این دو به جای یکدیگر موجب برهم زدن نظم زمین و خسارت‌های فراوانی می‌شود )طنطاوی،1350، ج8، صص28-29). بنابراین منظور از واژه «لواقح» از نظر شیخ طنطاوی، تلقیح گیاهان توسط باد است که با حرکت خود گرده‌های باردارکننده را از روی گیاهان نر برداشته و بر روی گیاهان ماده قرار داده که به موجب آن عمل بارورسازی توسط حرکت بادها رخ می‌دهد. فخررازی هر دو دیدگاه یعنی بارورسازی ابر توسط باد و تلقیح گیاهان توسط باد را می‌گوید اما نظر خودش دیدگاه اول است(فخررازی،1420،ج19، ص135) و تفاسیر روایی نیز به‌طرق متفاوت، هر دو دیدگاه را بیان می‌کند(رک: بحرانی، 1416،ج3، ص338 / سیوطی،1404،ج4، ص96). امروزه علم گیاه‌شناسی ثابت کرده ‌که گیاهان از نر و ماده تشکیل شده و برای رشد و میوه دادن نیاز به بارورسازی دارند، حال این امر یا به‌صورت سنتی توسط باد و یا به‌روش مصنوعی و توسط انسان انجام می‌شود. همچنین وجود همین باد است که ابرها را به حرکت درآورده و موجب تشکیل ابرهای باران‌زا می‌باشد. بنابراین اگر عبارت «وَ أَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ» را بدون درنظر گرفتن سیاق معنا کنیم می‌توانیم هر دو معنارا برداشت کنیم؛ اما اگر با فاء تفریع بعدش معنا کنیم نظر آیت‌الله مکارم صحیح است که می‌گوید به‌جهت این‌که بعدش «فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءاً» آمده، منظور بارورسازی ابر توسط باد است که باران را در پی دارد. 3-2- بررسی آیات ناظر به مسأله دریاها قرآن در برخی از آیات به دریاها، نحوه عملکرد و فوایدشان اشاره کرده که در زمان نزول بر کسی آشکار نبود. امروزه نیز تحقیقات دانشمندان تاییدی بر سخنان قرآن می‌باشد. در ادامه به فواید دریاها و حد فاصل دو دریای شور و شیرین پرداخته می‌شود: 3-2-1- بررسی آیات ناظر به مسأله فواید دریاها قرآن در آیاتی چند، فواید دریاها را مطرح‌ کرده و می‌فرماید: «وَ هُوَ الَّذِى سَخَّر الْبَحْرَ لِتاْ كلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيّاً وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها وَتَرَى الْفُلْكَ مَواخِرَ فِيْهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُروْنَ‏» (نحل/14)؛ «اللَّهُ الَّذِى سَخَّرَلَكُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِىَ الْفُلْكُ فِيْهِ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَكُمْ تَشْكُرُونَ‏»(جاثیه/12). آقای مکارم با توجه به عبارت «سَخَّرَلَكُمُ الْبَحْرَ» در سوره جاثیه به اختصار فواید دریا را چنین می‌شمارد: 1. دریاها در کشتی‌رانی و حمل و نقل انسان‌ها و تجارت اقتصادی اهمیت حیاتی دارند؛ 2. از دریاها مواد غذایی مخصوصا ماهی که علاوه بر انسان در مرغداری‌ها نیز استفاده می‌شود، استخراج می‌گردد؛ 3. از هر هکتار دریا پانصد تن علف سبز به دست می‌آید که علاوه بر تغذیه دام‌ها در تهیه مواد مختلفی همچون الکل‌های جامد، سلولز، نشاسته و مواد ژلاتینی کاربرد دارد؛ 4. دریا سرشار از معادن بوده و به گفته دانشمندان بیش از چهل عنصر در آن وجود دارد که از مهمترین آن‌ها نفت و نمک دریا است؛ 5. دریاها بهترین تولیدکننده انرژی هستند و در اثر جزر و مد آب دریاها بر اثر جاذبه ماه نیروی برق تولید می‌شود؛ 6 . جزر و مد در آبیاری سواحل و زمین‌های کشاورزی فوق‌العاده موثر است؛ 7.از دریاها زیورآلاتی مثل مروارید و مرجان استخراج می‌شود که مرجان علاوه بر جنبه زینتی کاربرد طبی هم دارد؛ 8. دریاها تعدیل هوای کره زمین توسط جریان‌های دریایی است که از مناطق گرم به نقاط سرد و برعکس حرکت می‌کنند و از مهمترین آن‌ها جریان گلف استریم است؛ 9. استفاده از آب دریا برای درمان برخی از بیماری‌های پوستی و عصبی مفید بوده و منبعی برای سلامت و نشاط انسان‌ها است؛ 10. مهمترین و بزرگترین فایده دریا، بخارهایی است که از آن‌ بر می‌خیزد و موجب تشکیل ابر و بارش باران می‌شود که بدین‌وسیله موجودات زمین را حیات می‌بخشد 11. از طریق تقطیر آب دریا، آب شیرین به دست می‌آید و در مناطقی که دسترسی به آب شیرین ندارند، استفاده می‌شود) مکارم شیرازی،1386،ج2، صص276-281 و 1371،ج18، صص205-206). مفسر الجواهر، در تفسیر آیه 14 سوره نحل ابتدا به برخی از فواید دریا مثل صید ماهی، استخراج مروارید و مرجان از آن‌ و کشتی‌های تجاری-تفریحی که به وسیله دریا حرکت می‌کنند، اشاره می‌کند. وی در ادامه درباره استفاده اروپاییان از مزارع مرجان و تجارت آن‌ها در دریاها و غفلت مسلمانان از این مساله سخن می‌گوید و با حسرت بر آن‌ها برای بیداری مسلمانان از خواب غفلت دعا می‌کند. در پایان نیز با رسم تصاویری از مرجان به صید مرجان در کشور الجزایر توسط ایتالیایی‌ها و فرانسوی‌ها و سود آن‌ها از این محصول می‌پردازد)طنطاوی،1350، ج8، ص69(. نوع نگرش علامه طباطبائی متفاوت از مکارم شیرازی و طنطاوی می‌باشد؛ چون ایشان آیه شریفه را آیات ربوبیت دانسته که منتی بزرگ برای مومنان و کافران است. به‌نظر وی حرف لام در كلمه «لكم» می‌تواند دو معنا داشته باشد: اول این‌که لام غايت باشد پس معنای آیه چنين است: «خداوند به‌خاطر شما دريا را مسخر كرد، يعنى آن را طورى آفريد كه كشتى شما بتواند بر روى آن جريان يابد و انسان‌ها از آن بهره‏مند شوند» و دوم این‌که لام تعدیه باشد در نتیجه مسخركننده دريا خود انسان مى‏شود كه آن‌را به اذن خدا مسخر خود مى‏كند. در هر دوحالت، جريان كشتى در دريا به امر خدا «لِتَجْرِيَ الْفُلْكُ فِيهِ بِأَمْرِهِ‏» است و منظور از «امر» همان ايجاد جريان با كلمه "كن" می‌باشد چون آثار اشياء نيز مانند خود اشياء منسوب به خداى تعالى است(طباطبائی، 1417،ج18، ص161).   3-2-2- بررسی آیات ناظر به مسأله حد فاصل دو دریای شور و شیرین اشاره به دو دریای شور و شیرین که به‌خاطر وجود مانع بین آن دو با همدیگر مخلوط نمی‌شوند، از دیگر مواردی است که قرآن درباره آن می‌فرماید: «وَ ما يَسْتَوِى الْبَحَرانِ هَذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هَذا مِلْحٌ أُجاجٌ ...» (فاطر/12)، «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ، بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ» (الرحمان/ 20-19). درباره این دو دریا اقوالی گفته شده است: 1. مقصود از «بحرين» درياى آسمان و درياى زمين است؛ 2. درياى فارس و درياى روم است به‌جهت اين‌كه طرف آخر درياى روم متصل مي‌شود به آخر طرف درياى فارس و برزخ ميان آن‌ها جزاير است.(طبرسی، 1372،ج9، ص305) 3. مخازنی است که زیر زمین قرار دارد و نه مى‏گذارد درياى شور به درياى شيرين تجاوز نموده و آن را مثل خود شور كند و نه درياى شيرين به درياى شور تجاوز نموده بيش از اندازه از زمين بجوشد، و زياده از اندازه به دريا بريزد و دريا را شيرين سازد.(طباطبائی، 1417،ج19، ص100) آیت‌الله مکارم شیرازی ضمن ردّ دیدگاه مفسران در مورد چیستی مانع بین دو دریا می‌نویسد: «رودخانه‏هاى عظيم آب شيرين هنگامى كه به درياها و اقيانوس‌ها مى‏ريزند معمولا دريايى از آب شيرين در كنار ساحل تشكيل مى‏دهند و آب شور را به عقب مى‏رانند و عجب اين‌كه تا مدت زيادى اين دو آب شيرين و شور به خاطر تفاوت درجه غلظت به هم آميخته نمى‏شوند»؛ ایشان جریان گلف استریم را نیز مصداق تفسیری آیه ‌دانسته و در مورد آن می‌فرماید: «اين رود عظيم از سواحل آمريكاى مركزى حركت می‌كند و سراسر اقيانوس اطلس را مى‏پيمايد و به سواحل اروپاى شمالى مى‏رسد اين آب‌ها كه از مناطق نزديك به خط استوا حركت مى‏كنند گرم‏ هستند، حتى گاهى رنگ آن‌ها با رنگ‏هاى مجاور متفاوت است و جالب اين‌كه اين رود عظيم دريایى (گلف استريم) حدود صد و پنجاه کیلومتر عرض دارد و عمق آن چند صد متر است و در بعضى از مناطق سرعت آن به قدرى است كه در يك روز صد و شصت كيلومتر راه را طى مى‏كند و حرارت آن با آب‏هاى مجاور ده تا پانزده درجه تفاوت دارد، گلف استريم بادهاى گرمى به وجود مى‏آورد و مقدار زيادى از حرارت خود را به كشورهاى شمالى قاره اروپا مى‏دهد و هواى اين مناطق را مطبوع مى‏كند و اگر اين جريان نبود شايد زندگى در اين كشورها بسيار سخت و بعضاً غير ممكن بود. عجب اين‌كه اين رودهاى عظيم دريایى كه عامل اصلى پيدايش آ‌ن‌ها تفاوت درجه حرارت منطقه استوایى زمين و مناطق قطبى است با آب‏هاى اطراف خود كمتر آميخته مى‏شوند و هزاران كيلومتر راه را به همان صورت مى‏پيمايند و مصداق جالب‏ «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتِقيانِ، بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لايَبْغِيانِ‏» را به وجود می‌آورد كه اين يك تفسير جالب براى آيه مزبور است»(مکارم شیرازی، 1371، ج23، صص125 و 133). طنطاوی علت عدم امتزاج دو دریای شور و شیرین را مانعی از قدرت الهی دانسته که بین دو دریا وجود دارد. وی ذیل آیات شریفه انسان‌ها‌ را جاهل نسبت به این نعمت‌ها دانسته، سپس در ادامه با اظهار تأسف به تفکر اروپاییان در زیبایی‌ها و شگفتی‌های دریاها و جهل مسلمانان نسبت به این مساله اشاره می‌کند و سخن را با دعا برای مسلمانان و پیشرفت و نجات آن‌ها از جهل و شعری درباره دریا به پایان می‌رساند(طنطاوی،1350، ج24، ص17 و ج12، صص211-212). چند نکته حائز اهمیت است: اول این‌که آیت‌الله مکارم منشأ آب شیرین را آب‌ رودخانه‌ها می‌داند که هنگام ورود به دریا با آب شور مخلوط نمی‌شوند و شیخ طنطاوی معتقد است که آب شیرین از کوه‌ها جاری شده و وارد دریا می‌شود که از این نظر با یکدیگر چندان تفاوتی ندارد چون آب رودخانه‌ها از کوه سرازیر می‌شود؛ دوم این‌که از نظر آقای مکارم علت عدم اختلاط آب شور و شیرین با یکدیگر تفاوت درجه غلظت هر دو آب است و طنطاوی نیز وجود مانعی از قدرت‌های الهی را موجب این امر می‌داند اما اشاره‌ای به آن نمی‌کند و سوم این‌که آقای طنطاوی در برخی مواقع به جای تفسیر آیه به موارد دیگری همچون فواید دریاها و عقب ماندگی مسلمانان از اروپائیان در بهره‌برداری از دریاها اشاره می‌کند که ارتباطی با سیاق آیه ندارد. 3-3- بررسی آیات ناظر به مسأله اختلاف شب و روز اهمیت مسأله شب و روز به حدی است که قرآن در برخی از آیات به آن سوگند و به عنوان دو نشانه از نشانه‌های پروردگار یاد کرده است. این امر اندیشمندان را نیز به تأمل و تدبر در آن دعوت می‌کند که اگر این دو نبودند، حیات موجودات در زمین نابود می‌گشت. قرآن می‌فرماید: «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ... لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْباب» (بقره/164)؛ «انَّ فِى اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهار وَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِى السَّمواتِ وَ اْلأَرْضِ لَاياتٍ لِقَوْمٍ يَتَّقُوْنَ‏» (یونس/6) و آیاتی نظیر 61 حج و 62 فرقان. آقای مکارم درباره واژه "اختلاف" سه معنا را مطرح کرده است: اول این‌که واژه "اختلاف" ممکن است به معنی "آمد و شد" باشد زیرا از ماده "خلف و خلاف" به معنی جانشین شدن یکدیگر است؛ دوم این‌که به معنی تفاوت و کم و زیاد شدن مقدار شب و روز و یا این‌که می‌تواند هر دو معنا مدنظر باشد. ایشان در تفسیر آیه ششم سوره یونس "اختلاف" را به معنی جانشین شدن شب و روز دانسته‌ و در توضیح آن می‌نویسد: «در آيات فوق آمد و شد شب و روز يكى از نشانه‏هاى خدا شمرده شده و اين به خاطر آن است كه اگر نور آفتاب يك نواخت و به طور مداوم بر زمين مى‏تابيد مسلما درجه حرارت در زمين به قدرى بالا مى‏رفت كه قابل زندگى نبود (مانند حرارت سوزان ماه در روزهايش كه به اندازه 15 شبانه روز زمين طولانى است) و همچنين اگر شب به طور مستمر ادامه مى‏يافت همه چيز از شدت سرما مى‏خشكيد (همانند شب‌هاى طولانى ماه) ولى خداوند اين دو را پشت سر يكديگر قرار داده تا بستر حيات و زندگى را در كره زمين آماده و مهيا سازد»، و در تفسیر آیه 61 سوره حج "ایلاج" را اشاره به تفاوت شب و روز در مقدار آن‌ها می‌داند و در مورد آن می‌گوید: فعل "يولج" از مادّه‏ "ايلاج" به معنى "داخل كردن" است و چون به صيغه فعل مضارع ذكر شده، ممكن است اشاره به زياد و كم شدن تدريجى و منظّم شب و روز در فصول مختلف سال باشد كه از يكى كم و به ديگرى اضافه مى‏شود، اين نظام تدريجى كه عامل مؤثّرى در تكامل موجودات زنده است اگر ناگـهان صورت مى‏گرفـت تعـادل اين موجودات به هم مى‏خـورد و زيان‏بـار بود لذا خداوند اين امر را تدريجى مقرّر فرموده است»(مکارم شیرازی،1371، ج1، ص559 و ج8، ص228و 1386، ج2، ص214). شیخ طنطاوی در ذیل آیه164 سوره بقره واژه "اختلاف" را به معنی پی در پی آمدن و جانشینی با استناد به آیه «...جَعَلَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً...» در کوتاهی و بلندی شب و روز و افزایش و کاهش آن بیان می‌کند به این صورت که با افـزایـش طول روز از طول شب کاستـه می‌شود و برعکس. طنطاوی در تفسیر آیه شریفه به چند مورد با توجه به مساله جانشینی و اختلاف می‌پردازد. مورد اول: زمانی‌که به حرکت خورشید از شرق به سمت غرب کره زمین می‌نگریم، متوجه می‌شویم وقتی در یک منطقه‌ای صبح است، در مناطق دیگر ظهر، عصر، شب و نیمه شب است؛ پس خورشید همیشه در حال غروب و طلوع می‌باشد و هرکس که اندک آشنایی با علم جغرافیا و علم نجوم داشته باشد به آن معترف است. مورد دوم: صحبت کردن درباره نحوه شکل‌گیری زمان‌ها در مختصات جغرافیایی کره زمین مبنی بر این‌که در برخی مناطق مثل خط استوا طول شبانه روز 24 ساعت و در برخی مناطق مثل قطب شمال و جنوب طول هر شبانه روز 6 ماه است. مورد سوم: یکی دیگر از نشانه‌های خداوند، حرکت منظم زمین به دور خورشید می‌باشد که به موجب آن فصول مختلف و نیز استمرار شب و روز در روی کره زمین شکل گیری می‌گیرد. مورد چهارم: اگر خورشید فقط در یک حالت بود در روی کره زمین هیچ چیزی زنده نمی‌ماند و مورد پنجم: چگونگی حساب سال کبیسه و بسیطه، سال قمری و شمسی و رسم شکل از جمله مواردی است که در ذیل آیه شریفه درباره چیستی معنای «اختلاف» می‌پردازد(طنطاوی،1350، ج1، صص136 و 140-142 و ج2، ص 189-191). 3-4- بررسی آیات ناظر به مسأله فواید کوه‌ها در زمین کوه‌ها مناطقی از سطح زمین هستند که از زمین‌های مجاور خود مرتفع‌ترند و طی زمان‌های طولانی بر اثر تنش فشاری حاصل از حرکت صفحات در لبه‌های ناآرام اقیانوسی بر اثر چین‌خوردگی شکل می‌گیرند و یا بر اثر «تکتونیکی» نفوذ ماگمای گداخته به درون پوسته زمین و سر برآوردن آن‌ها به صورت کوه‌های آتشفشانی ایجاد می‌شوند.(صفرپور فیضی و همکاران، 1398، صص130-140) كوه‏ها نقش بسيار مهمّى در زندگى انسان‏ها بلكه تمام موجودات زنده روى زمين دارند و فواید آن‌ها بسيار متنوّع است به طورى كه اگر گفته شود كره زمين منهاى وجود كوه‏ها به هيچ‏وجه قابل زندگى نيست اغراق نخواهد بود، به همين دليل قرآن روى مسأله آفرينش كوه‏ها به عنوان يكى از آيات توحيد تكيه می‌کند و در تفاسیر علمی نیز ذیل آیات مرتبط، فواید کوه‌ها برای زمین و موجودات آن مورد بررسی قرار گرفته ‌است. قرآن می‌فرماید: «وَ هُوَ الَّذِىْ مَدّ اْلأرْضَ وَ جَعَلَ فِيْها رَواسِىَ وَ أَنهاراً...» (رعد/3)؛ «وَجَعَلْنا فِى اْلَارْضِ رَواسِىَ أَنْ تَمِيْدَ بِهِمْ وَ جَعَلْنا فِيها فِجاجاً سُبُلاً لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُون‏» (انبیا/31)؛ «ألَمْ نَجْعَلِ اْلأَرْضَ مِهاداً وَ الْجِبالَ أَوْتاداً» (نبا/ 7-6). واژه "اوتاد" جمع "وتد" به‌معنی میخ‌های بزرگ و محکم و یا میخ‌هایی که در زمین فرو رفته و طناب خیمه را به آن محکم می‌بندد، می‌باشد. آقای مکارم در تفسیر آیه 7 سوره نبا در توضیح این‌که چگونه کوه‌ها میخ‌های زمین هستند، به چند مورد اشاره می‌کند: الف) ریشه کوه‌ها در درون زمین همچون زرهی پوسته زمین را دربرگرفته و آن را در برابر فشارهای ناشی از حرارت درونی (فشار گازها) و فشارهای بیرونی ناشی از جاذبه ماه و خورشید حفظ و مقاوم می‌سازد؛ ب) کوه‌ها همچون دیوارهای بلنـدی مناطق مختلف زمین را در برابر تندبادها و طوفان‌ها حفظ می‌کند و اگر همه جای زمین به شکل بیابان بود زندگی انسان غیرممکن می‌گشت ج)کوه‌ها مرکز مهمی برای ذخیره آب‌ها هستند و لذا به منزله میخ‌های محکمی برای نظم زندگی بشر محسوب می‌شوند. همچنین واژه "رواسی" جمع "راسیه" در اصل از "رسو" به معنی ثابت و پابرجا بودن است و در آیه سوم سوره رعد نیز به معنی کوه‌های ثابت و پا برجا می‌باشد که مانع حرکات ناموزون و لرزش‌های زمین هستند. علاوه بر این کوه‌ها دارای فواید دیگری همچون وجود جاده‌ها و راه‌ها در آن‌ها و مانع نبودن آن‌ها از عبور و مرور انسان‌ها، گسترش وسعت زمین به خاطر چین و شکن‌های فراوان آن‌ها، وجود درختان جنگلی و گیاهان دارویی و غذایی در آن‌ها و پناهگاه بودن کوه‌ها برای مسافران و بیابانگردها در آفتاب داغ تابستان و سرمای سخت زمستان است و در ادامه به برخی از روایات ائمه (ع) در مورد آفرینش و فواید کوه‌ها اشاره می‌کند و آیات فوق را از معجزات علمی قرآن می‌داند. (مکارم شیرازی،1386،ج2، 223-225و 229 و 1385، صص 183-188). منظور از «وَجَعَلْنا فِى اْلَارْضِ رَواسِىَ» به نظر طنطاوی کوه‌های استوار و ثابتی است که مانع لرزش زمین می‌شود. به‌طور کلی زمین دارای شش لایه است که این لایه‌ها به 26 طبقه تقسیم می‌شود. کره زمین در ابتدا مذاب گداخته‌ای بود که پس از فوران به سمت لایه بیرونی زمین موجب شکل گیری آتش فشان‌ها شد و این روند به گونه‌ای ادامه پیدا کرد که کو‌ه‌ها تشکیل شدند و همچون دندانه‌هایی در روی زمین به وجود آمدند و بالای زمین بلند شد. اگر این کوه‌ها برداشته شوند آنچه در زیر آن‌ها است نمایان می‌شود. وقتی زلزله‌ای رخ می‌دهد قسمتی از لرزش‌های درون زمین به وسیله گداخته‌های آتشین مذاب و فشار گازهای داخلی زمین از طریق این کوه‌ها خارج می‌شود. درواقع اگر کوه‌ها نبودند موجب به هم ریختن نظام طبیعت شده و با هر آتشفشان و زمین لرزه‌ای انسان‌ها و حیوانات بی شماری کشته می‌شدند؛ بنابراین کوه‌ها موجب ثبات و تنظیم نظم گازها و فشارهای داخلی زمین هستند. طنطاوی سپس در بخشی دیگر از انواع کوه‌ها، مباحث مرتبط با کره زمین‌ و کوه نقره که توسط یک مسافر کشف شده، سخن می‌گوید (طنطاوی، 1350، ج1، ص 136و 140-142 و ج2، صص189-191). 3-5- بررسی آیات ناظر به نظریه کم شدن اطراف زمین «نقصان أرض» به‌عقیده برخی از مفسران نظریه «نقصان أرض» که به فرو رفتگی زمین از جانب دو قطب و برآمدگی استوا اشاره دارد در آیات: «أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها...»(رعد/41) «...أَ فَلا يَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها...» (انبیا/44) آمده است. بنابر دیدگاه آقای مکارم منظور از "الْأَرْضَ" اهل زمین هستند که مطابق قانون فنا با مرگ و میر افراد جوامع از اهل زمین کاسته می‌شود و با استناد به روایتی از امام صادق(ع)، مرگ علما و دانشمندان را از مصادیق آن می‌داند چرا که فقدان آن‌ها مایه نقصان زمین و کمبود جوامع انسانی است.(رک: عروسی حویزی، 1415،ج2، ص520 / سیوطی، 1404،ج4، ص98) ایشان آراء برخی از مفسران که منظور از نقصان ارض را کاهش سرزمین‌های کفار و افزایش بلاد مسلمین می‌دانند،(رک:طبرسی،1372، ج6، ص 471 / فخررازی، 1420، ج19، ص 53) نمی‌پذیرد و معتقد است که با توجه به مکی نبودن سوره و نبود فتوحات در آن روز این تفسیر صحیح نیست. برخی دیگـر از مفسران نیز آیات فـوق را اشاره به کم شدن زمیـن از ناحیه قطبین و برآمـدگی بیشتر از ناحیـه استوایی دانسته‌اند که آیت‌الله مکارم این نظریه را بسیار بعید می‌داند و معتقد است که قرآن در مقام بیان مرگ و میر اهل زمین است( مکارم شیرازی،1371، ج10، صص 250-252 و ج13، صص 415-416) و نظر علامه طباطبائی نیز هم راستا با نظر آقای مکارم است(رک: طباطبائی،1417،ج 11، ص378).

از نظر آقای طنطاوی مراد آیه شریفه هم تغییرات اطراف زمین می‌باشد که شامل خرابی و آبادانی زمین، غلبه یک قوم و شکست یک قوم دیگر، کاهش ساحل دریا در یک‌جا و افزایش آن در جای دیگر، کاهش کره زمین از جانب دو قطب و تبدیل شدن دریا به خشکی با گذشت زمان می‌باشد و نیز منظور آیه فتوحات مسلمین و پیروزی آن‌ها بر کفار و کاهش سرزمین‌های کفار سخن گفته و آن‌ها را نیز از تغییرات اطراف زمین است.(طنطاوی،1350، ج7، ص154) بدین‌صورت  مفسر «الجواهر» تفاسیر متعددی را درباره آیه شریفه دارند. 

3-6- بررسی آیات ناظر به نظریه دشواری تنفس با افزایش ارتفاع نظریه "رقیق بودن هوا در ارتفاعات" به کاهش فشار هوا در ارتفاع به دلیل کمبود اکسیژن و تنگی نفس انسان در مواجه با آن اشاره دارد. "تورشیلی" اولین کسی بود که فشارجو را کشف کرد، وی میزان این فشار را معادل فشار هوای عمود دور کره زمین بر یک سانتی‌متر مربع از آن تخمین زد که معادل فشار عمودی از جیوه به طول هفتاد و شش سانتی‌متر است، هرچه از سطح زمین بالاتر رویم از میزان این فشار کاسته می‌شود و باعث ایجاد اختلال در رسیدن هوا از راه ریه‌ها به خون می‌گردد، از طرفی کاهش فشار هوا باعث ایجاد گازهای موجود در معده و امعاء می‌گردد و در پی آن دیافراگم به طرف بالا می‌رود و باعث ایجاد نارسایی در کار انبساط ریه‌ها و تنفس می‌گردد؛ بنابراین نبود اکسیژن در آسمان در قرون اخیر کشف شد اما قرآن چهارده قرن پیش در قالب تشبیه به آن اشاره کرده و این از معجزات قرآن است.(صفدری، 1400، صص 949-959) صاحب‌نظران نیز در تفسیر آیه 125 سوره انعام به این نظریه اشاره کرده‌اند. قرآن می‌فرماید: «فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّما يَصَّعَّدُ فِي السَّماءِ كَذلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لا يُؤْمِنُون‏» (انعام/125). برخی از مفسرین همچون علامه معرفت آیه شریفه را اعجاز علمی قرآن می‌دانند، تفسیر نمونه نیز با اشاره به اعجاز علمی می‌نویسد: «امروز ثابت شده كه هواى اطراف كره زمين در نقاط مجاور اين كره كاملاً فشرده و براى تنفس انسان آماده است، اما هر قدر به طرف بالا حركت كنيم هوا رقيق‌تر و ميزان اكسيژن آن كمتر مى‏شود به حدى كه اگر چند كيلومتر از سطح زمين به طرف بالا (بدون ماسك اكسيژن) حركت كنيم، تنفس‌كردن براى ما هر لحظه مشكل‌تر مى‏شود و اگر به پيشروى ادامه دهيم تنگى نفس و كمبود اكسيژن سبب بيهوشى ما مى‏گردد، بيان‏ اين تشبيه در آن روز كه هنوز اين واقعيت علمى به ثبوت نرسيده بود درحقيقت از معجزات علمى قرآن محسوب مى‏گردد» در واقع این آیه از قبیل تشبیه معقول به محسوس است زیرا جمود فکری، لجاجت و تنگ نظری گمراهان لجوج در پذیرش اسلام به تنگی نفس حاصل از کمبود اکسیژن برای کسی که به آسمان صعود می‌کند، تشبیه شده است (رک: معرفت،1410، ج6، ص116 / مکارم شیرازی،1371، ج5، ص435 و 1386، ج8، صص192-194). به عقیده طنطاوی منظور از "ضیق صدر" در آیه «...يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّما يَصَّعَّدُ فِي السَّماءِ...» به معنی إبا و خودداری انسان کافر از قبول حق و سلب توفیق او است همچون کسی‌که توانایی صعود به آسمان را نداشته باشد.(طنطاوی،1350، ج4، ص100) در واقع برداشت ایشان از آیه شریفه تفسیری از نوع شرح لفظ است و معتقدند انسان مومن شرح صدر دارد و انسانی که دچار گمراهی و اضلال است دچار کدورت سینه می شود گویی که توانایی صعود به آسمان و مقام والای معنویت را ندارد. به عبارتی آقای مکـارم از آیه شریفه اعجـاز علمـی را برداشت کرده است و جمود فکری گمراهان در پذیرش اسلام را به تنگی نفس حاصل از کمبود اکسیژن در صعود به آسمان تشبیه شده کرده؛ اما طنطاوی اشاره‌ای به اعجاز علمی آیه نکرده است و فقط به تفسیر لفظی آیه پرداخته و همچون تفسیر نمونه رفتار گمراهان را به صعود به آسمان تشبیه کرده که دچار تنگی نفس شده‌اند. 3-7- بررسی آیات ناظر به مسأله رستاخیز انرژی‌ها قرآن در بحث‌های توحیدی، معاد و امثال آن از یک سلسله حقایق علمی پرده برمی‌دارد و علاوه‌بر کسب نتایج معرفتی، همگان را به نکات علمی و رموز هستی متوجه می‌نماید، از جمله آن‌ها آیات «وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ؛ قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ؛ الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون‏»(یس /80-78) بوده که مفسران علمی در تفسیر آن به نکته علمی "رستاخیز انرژی‌ها" اشاره کرده‌اند. به این‌معنا که در فرایند کربن‌گیری درختان سبز، انرژی (نور) خورشید در چوب آن‌ها ذخیره شده و بعد از سوختن چوب آن‌ها، انرژی ذخیره شده آزاد و مجدداً تبدیل به انرژی حرارتی (نور و گرمای آتش) می‌شود، قرآن به قدرت پروردگار در بازآفرینی استخوان‌ها و رستاخیز انسان‌ها همانند افروخته شدن آتش از درخت سبز اشاره کرده است؛ نکته علمی دیگری که در نتیجه تحقیق دانشمندان ایتالیایی در ارتباط بین چوب درخت و استخوان به نظر می‌رسد، ساخت استخوان مصنوعی از چوب درخت است به این‌صورت که آن‌ها قطعاتی از چوب را آن‌قدر گرما دادند که کربن خالص از آن به‌دست آمد، سپس با اسپری کلسیم بر روی آن کربید کلسیم تولید کردند، همچنین اقدامات فیزیکی و شیمیایی دیگری نیز برای تبدیل این کربید کلسیم به هیدروکسی آپاتیت که می‌توان آن را به بدن ایمپلنت کرده و از آن به‌عنوان استخوان مصنوعی استفاده کرد، انجام دادند(شریعتی کمال آبادی، 1392، صص 315-320). منظور از «شجر» درخت مرخ (به فتحه ميم و سكون را و خا) و درخت عفار (به فتحه عين) است که هر گاه به يكديگر ساييده شوند مشتعل مى‏گردند. در قديم مردم براى تهيه آتش قطعه‏اى از شاخه اين درخت و قطعه‏اى ديگر از شاخه آن را با اين‌كه سبز و تر بودند مى‏گرفتند و «عفار» را در زير و «مرخ» را روى آن قرار داده و به يكديگر مى‏ساييدند که و هر دو به اذن خدا آتش مى‏گرفتند (طباطبائی، 1417، ج17، ص112). البته به‌عقیده آیت‌الله مکارم این‌که عرب قدیم برای آتش افروختن از دو نوع چوب آتش‌زنه "مرخ و عفار" استفاده می‌کردند؛ این خاصیت آتش‌افروزی نه تنها در چوب مرخ و عفار بلکه متعلق به چوب همه درختان بوده که در اثر اصطکاک جرقه می‌دهند و از "شجر أخضر" آتش می‌آفرینند. اما مراد اصلی «الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً» ‌نظریه "رستاخیز انرژی‌ها" است. بنابر این نظریه: «يكى از كارهاى مهم گياهان مساله كربن‏گيرى از هوا و ساختن سلولز نباتى است، ياخته‏هاى گياهان گاز كربن را از هوا گرفته و آن را تجزيه مى‌کنند، اكسيژن آن را آزاد ساخته و كربن را در وجود خود نگه مي‌دارد. آن را با آب تركيب كرده و چوب درختان را از کربن مى‏سازد، بنابراين هنگامى‌كه درختان به عمل كربن‌گيرى مشغول هستند از گرما و نور آفتاب به‌عنوان يك انرژى فعال استفاده مى‏كنند، به اين‌ترتيب به‌هنگام تشكيل چوب‌هاى درختان مقدارى از انرژى آفتاب نيز در دل آن‌ها ذخيره مى‏شود و هنگامى‌كه چوب‌ها را مى‏سوزانيم همان انرژى ذخيره شده آفتاب آزاد مى‏گردد، زيرا بار ديگر كربن با اكسيژن هوا تركيب ‌شده و گاز كربن را تشكيل مى‏دهد و اكسيژن و ئيدروژن آزاد مى‏گردد، اينجاست كه به رستاخيز انرژي‌ها مى‏رسيم و مى‏بينيم نور و حرارتى كه در اين فضا پراكنده مى‏شود و برگ درختان و چوب‌هاى آن‌ها را نوازش و پرورش مى‏دهد هرگز نابود نشده بلكه تغيير چهره داده و درون ذرات چوب، شاخه و برگ درختان پنهان شده است و هنگامى‌كه يك شعله آتش به چوب خشكيده مى‏رسد رستاخيز آن‌ها شروع مى‏شود و تمام آنچه از انرژى آفتاب در درخت پنهان بود در آن لحظه حشر و نشورش ظاهر مى‏گردد، بى‏آنكه حتى به اندازه روشنايى يك شمع در يك زمان كوتاه از آن كم شده باشد، بدون‌شك اين‌معنى در زمان نزول آيه بر توده‏هاى مردم روشن نبود ولى اين موضوع هيچ مشكلى ايجاد نمى‏كند زيرا كه آيات قرآن داراى معانى چند مرحله‏اى است و همه اين معانى صحيح و در معنى آيه جمع است» (مکارم شیرازی،1371، ج18، صص 462-464). شیخ طنطاوی نیز مراد از "الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ" در آیه شریفه را درختان مرخ و عفار می‌داند که شاخه آن‌ها سبز است اگر روی هم زده شوند آتش از آن‌ها خارج می‌شود و معتقد است که هر چند از هر درختی آتش افروخته می‌شود اما خاصیت مرخ و عفار بیشتر از درختان دیگر است. همچنین معتقدند که آیه مربوطه اشاره به مساله معاد و روز جزا دارد و زنده کردن مردگان عجیب‌تر از شعله‌ور ساختن آتش از درخت سبز نیست (طباطبائی، 1417، ج17، ص112 / فخررازی، 1420، ج26، ص309) پس درخت را تشبیه به جسم انسان می‌کند که ظاهر و باطنی دارد. ظاهرش همان درخت است و باطنش همان نوری است که به‌هنگام سوختن از وی خارج می‌شود پس سوختن و آتش گرفتن درخت نیز که به وجودآورنده نور است دلالتی بر مساله معاد در روز قیامت دارد پس در درخت، زمین، آسمان و مخلوقات دیگر نور وجود دارد اما نور به‌جز خدا در هـیچ موجودی باقی نمی‌مانـد سپس از بحـث وجود و فـلاسفـه یونان سخن می‌گوید و در ادامه به رسم تصاویری از درختان، انسان و موارد دیگر می‌پردازد(طنطاوی،1350، ج17، صص 148 و 228). در ارتباط بین رستاخیز انرژی‌ها و زنده‌شدن انسان‌ها در قیامت با توجه به سیاق آیه، می‌توان به این نتیجه رسید که همان‌طور که انرژی حرارتی خورشید بعد از ذخیره شدن در درخت، مجدداً تبدیل به انرژی حرارتی در اثر سوختن چوب درخت می‌شود؛ انسان‌ها نیز در وجود خود نور و حیاتی دارند که در قیامت مجدداً زنده می‌شوند؛ همچنین با توجه به یافته‌های علمی به‌نظر می‌رسد که به این علت قرآن برای قدرت خدا در جمع‌آوری استخوان‌های پوسیده مثال درخت سبز را آورده‌ که می‌توان از چوب درختان برای ساخت استخوان مصنوعی بهره گرفت.

4- نتایج

مطالعه و تحقیق آیات موسوم به زمین‌شناسی در دو تفسیر «نمونه» و «الجواهر» دربردارنده نتایجی است که به آن‌ها اشاره می‌شود: 1. در مساله وزش بادها، آیت‌الله مکارم در تفسیر آیات مرتبط به فواید بادها به دو گونه بارورسازی ابرها و گیاهان توسط باد اشاره کرده اما در آیه 22 حجر با استناد به قرائن، بادها را فقط عامل لقاح ابرها می‌داند و طنطاوی در تفسیر این آیه، بادها را عامل تلقیح هر دو مورد بیان کرده است؛ به‌نظر نگارندگان نیز با توجه به شرایطی می‌توان هر دو دیدگاه را پذیرفت. 2. در مساله دریاها، آیت‌الله مکارم با توجه به سیاق آیات به بیان فواید دریاها پرداخته و در بحث حد فاصل بین دو دریای شور و شیرین، چیستی مانع بین دو دریا را تفاوت درجه غلظت آن‌ها می‌داند؛ اما طنطاوی به تبیین مانع نپرداخته و در بحث فواید دریاها به مواردی اشاره کرده است. 3. در مساله اختلاف شب و روز هرچند هر دو مفسر به معانی "اختلاف" اشاره کرده‌اند اما طنطاوی به‌صورت گسترده به مواردی مثل حرکت خورشید از شرق زمین به سمت غرب، نحوه شکل‌گیری زمان در کره زمین و پیدایش فصول سال صحبت می‌کند که سیاق آیات این موارد را شامل نمی‌شود و این توضیحات تحلیل خود مفسر الجواهر است. 4. در مساله فواید کوه‌ها در زمین، آیت‌الله مکارم در تفسیر آیات مرتبط به شرح فواید کوه‌‌ها ‌و ممانعت آن‌ها از لرزش زمین پرداخته و آن را از معجزات علمی قرآن می‌داند؛ طنطاوی هرچند به این مضمون و اعجاز علمی آن اشاره کرده اما در ادامه به تفصیل از مباحث دیگری سخن می‌گوید که خارج از حدود تفسیری آیه محسوب می‌شوند. 5. در نظریه کم شدن اطراف زمین (نقصان أرض)، آقای مکارم در تفسیر آیه 41 رعد به مرگ اهل زمین و با توجه به روایات به مرگ علما و دانشمندان اشاره کرده اما طنطاوی آن را منطبق با علوم طبیعی دانسته و از رویدادهای طبیعی سخن گفته است؛ با توجه به روایات این آیه جلوه علمی ندارد و دیدگاه ایشان صحیح نیست. 6. در نظریه دشواری تنفس با افزایش ارتفاع، آیت‌الله مکارم در تفسیر آیه 125 انعام نکته علمی آن را بیان کرده است و آن را از معجزات علمی قرآن می‌داند اما طنطاوی به تفسیرعلمی آیه اشاره نکرده و این در حالی است که حتی آیات غیرمرتبط با علوم طبیعی را علمی شرح می‌دهد. 7. در مساله رستاخیز انرژی‌ها، آقای مکارم در آیه 80 یس به چند مفهوم اشاره می‌کند که مهمترین آن از نگاه علم "رستاخیز انرژی‌ها" نام دارد و آن را از معجزات علمی قرآن می‌داند؛ طنطاوی هرچند برخی از مفاهیم آیه را بیان کرده اما در ادامه به مسائل مختلف دیگر و رسم تصاویر پرداخته که خارج از مضمون آیه هستند. به‌عبارتی رویکرد علمی مفسر الجواهر در تفسیر آیات نگاهی غلو‌آمیز است که بدون‌توجه به سیاق، موارد گسترده علمی و حتی نظراتی که در حد تئوری نیستند را بیان می‌کند که به‌گفته ذهبی به‌گونه‌ای دایره المعارف علمی است.

منابع

قرآن کریم

1. بحرانى، هاشم بن سليمان، ‏البرهان فى تفسير القرآن‏، تحقيق: قسم الدراسات الاسلامية موسسة البعثة، تهران‏، بنياد بعثت‏، 1416ق.

2. راغب اصفهانی، حسین بن محمد،مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دارالشامیه، 1412ق.

3. رستمی، حیدرعلی، کلیاتی در تفسیر علمی قرآن، بی‌جا، بی‌نا، 1397ش.

4. رضایی‌ اصفهانی، محمدعلی، منطق تفسیر قرآن(2): روش‌ها و گرایش‌های تفسیری، قم، مرکز بین‌المللی ترجمه و نشر مصطفی(ص)، چاپ نهم، 1393ش.

5. رفیعی محمدی، ناصر، سیر تدوین و تطور تفسیر علمی قرآن، قم، مرکز بین‌المللی ترجمه و نشر مصطفی(ص)، 1410ق.

6. سيوطى، عبدالرحمن بن ابى‏بكر، الدر المنثور فى تفسير المأثور، قم‏، كتابخانه آية الله مرعشى نجفى‏، 1404ق.

7. شریعتی کمال آبادی، محمد،«رستاخیز انرژی‌ها»، بینات، شماره78 و 77، 1392ش.

8. صفدری، سعید، «نشانه‌هایی از نگاه قرآن کریم به علوم طبیعی و زیستی»، قرآن و انگاره‌های علوم زیستی، شماره2، 1400ش.

9. صفرپور فیضی، فاطمه و همکاران، «بررسی کوه‌ها از دیدگاه علم زمین‌شناسی و قرآن کریم»، نخبگان علوم و مهندسی، شماره4، 1398ش.

10. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم‏، 1417ق.

11. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن‏، تهران، ناصر خسرو، 1372ش.

12. طنطاوی جوهری، محمد سید، الجواهر فی تفسیر القرآن، مصر، مطبعة مصطفی البابی الحلبی، چاپ دوم،1350ق.

13. عروسى حويزى، عبد على بن جمعه‏، تفسير نور الثقلين، ‏تحقيق: سيدهاشم رسولى محلاتى‏، قم‏، اسماعيليان‏، 1415ق.

14. عادلی، محمدصادق، «بررسی دیدگاه منبع‌انگاری قرآن نسبت به علوم در الجواهر فی تفسیر القرآن»، بلاغ، شماره 53و54، 1396ش.

15. علوی مهر، حسین و صادقی، احمدعلی، «اعجاز علمی قرآن در پدیده ابر»، قرآن و علم، شماره 13، 1392ش.

16. فخر رازى، محمد بن عمر، مفاتيح الغيب‏، بيروت‏، دار احياء التراث العربي‏، 1420ق.

17. فعال عراقی‌نژاد، حسین، «مفسران معاصر/ تفسیر نمونه مکارم شیرازی»،گلستان قرآن، شماره 46، 1379ش.

18. کنگازیان، عبدالحسین و همکاران، «کاربرد زمین‌‌‌‌شناسی در تفسیر قرآن کریم»، مطالعات قرآنی، شماره 19، 1393ش.

19. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد، 1379ش.

20. معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، قم، حوزه علمیه قم و مرکز مدیریت، چاپ دوم، 1410ق.

21. معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، قم، موسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید، 1379ش.

22. مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دهم، 1371ش.

23. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ نهم، 1386ش.

24. مکارم شیرازی، ناصر، قرآن و آخرین پیامبر، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1385ش.

25. نوذری، مجتبی و همکاران، «بازتاب گرایش اجتماعی تفسیر نمونه در جامعه اسلامی و استنباط سبک زندگی از قرآن»، سبک زندگی با محوریت سلامت، شماره 2، 1402ش.