مبانی، موازین و مصادیقِ زبان ریاضی قرآن

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

چکیده

حساب ابجد که از دیر باز مورد توجّه متألهین بوده؛ حسابی إنبائی است که حسب آن، حروف ابجد، از «1» تا «1000» شماره¬گذاری می¬شوند. و از آنجا که حروف، تشکیل دهندۀ عبارات هستند، بالتبع آنها نیز دارای مقادیر و از همین طریق نیز قابل استنطاق¬اند. استنطاق عبارات بوسیلۀ حساب ابجد در میان اهل معرفت مسبوق به سابقه است؛ استنطاقی که اگر موضوع آن، عبارات قرآنی باشد، به تدریج موجب کشف زبان ریاضی قرآن نیز خواهد شد. ابن¬ترکه از جمله کسانی است که به زبان ریاضی قرآن معتقد؛ بلکه آنرا زبانی مشترک و لذا موجب انتقال اعجاز زبان قرآن به غیر عرب می¬دانسته است. البته ایشان و دیگران دربارۀ ماهیّت، مبانی و موازین زبان ابجد و بالتبع زبان ریاضی قرآن توضیحی ارائه نداده اند. امّا از صغریاتی که در این زمینه خواهد آمد می¬توان فهمید، ماهیّت این زبان مبتنی بر نوعی اشتراک دوگانۀ کمّی، معنوی؛ مبنای تصدیقی آن براهین نظم و علیّت؛ و موازین آن هر آن چیزی است، که لازمۀ تحقق یک نظم ریاضیِ غیر قابل استناد، به واضع و مستعمِل، در مفردات و مرکبات است. بعنوان مثال ابجد عبارتِ «اسمه-المسیح عیسی¬ابن¬مریم» و «یگانه¬پرست»، هر دو برابر با عددِ «748» است؛ اشتراک معنوی آنها هم که روشن است؛ این اشتراکها، قابل استناد به واضع یا مستعمل این عبارات نیز نیست؛ پس فاعل این اشتراک، که برخوردار از نوعی نظم صوری و غایی است، خالق اللسان و منزل القرآن است، نه عرب یا فارسی زبانان؛ واین است اجمالی از بحث زبان ریاضی قرآن.

واژگان کلیدی

حساب ابجد؛ حساب احتمالات؛ حساب سنین؛ برهان نظم؛ زبان‌شناسی؛ زبان ریاضی قرآن؛ ابن ترکه.

مقدمه

حکماء زبان ریاضی را مختصّ به عالم ماده و مثال، و معقولاتِ را خارج از این کمند می-دانند. (جوادی،1381: 32) و بالتبع چنان زبانی نمی¬تواند، مفید صید و انتقالِ معانی مجرّد و معقول، بویژه کلامِ الهی باشد. چنانکه اجمالاً خواهد آمد، و تفصیلاً نیز در مقاله ای آماده انتشار(کمالی، تابستان1402، معرفت¬فلسفی،¬ش80) به آن پرداخته شده، حساب أبجد، علمی إنبائی و حقیقی است که موضوع آن «عبارات مشترک الکمّ و المعنی» است؛ لذا نه تنها نظریّۀ اختصاص ریاضیات به عالم مادّه و مثال را ابطال می¬کند، که می¬تواند راهی، برای صید و انتقال معانی مجرده، بوسیلۀ اعداد نیز باشد، منتهی به واسطۀ الفاظ و حروف.

و ارزش این علم دقیقۀ الهی، زمانی بهتر شناخته می¬شود که با کتاب الهی پیوند یابد. پیوندی که یکی از ثمرات آن، جهانی تر شدن زبان قرآن، به واسطۀ زبان جهانی ریاضی است. و این همان معنایی است که عارف صاحب نظر، ابن ترکه نیز به آن اشاره کرده: "أنّه لما كان القرآن نازلا لعامّة الناس- و ليس للعرب خاصّة- فلا بدّ أن لا يكون الاستفادة منه مخصوصا بلسان دون لسان، و يلزم أن يكون لكلّ صاحب لسان منه نصيبه؛ و لا يمكن ذلك إلا بالاستنتاجات الحرفيّة العدديّة، فإنّ العدد ليست خاصّة أيّ لسان فكلّ آية يفسّر بالاستفادة من ذلك القواعد في كل لسان من الألسنة، علما أنّ ظاهره العربيّة محفوظة حجيّتها و عربيّتها-لاينكر-." (صائن الدین، 1378: 47).

البته چنانکه خواهد آمد علم ابجد، و بالتبع زبان ریاضی قرآنی، یک علم میان رشته ای است، چون مبانی و موازین آن از علوم غیر ریاضی هستند، علومی مانند عرفان، فلسفه، کلام، حدیث، ادبیات، زبان شناسی، اصول، تقویم و. ... لذا ما بخشی از این مقاله را به بیانِ مبادی و موازینِ این علم دقیقه، که عمدتاً مربوط به دیگر علوم هستند اختصاص داده ایم. پس از آن به أهمِّ اقسام مسائل این علم اشاره نموده و برای هر قسم مثالهای ذکر نموده ایم. و در ادامه، ضمن ترسیم سه جدول، حولِ سه موضوع توحیدی، بُعدِ صغروی و تطبیقی مباحث را بسط داده ایم. سه تطبیق که علاوه بر زبان ریاضی، از زبانهای مشترک دیگری نیز برخوردارند؛ زیرا در تطبیقِ اول، به استنطاقِ آیات مربوط به حضرت مسیح ع و آئین جهانی مسیحیّت پرداخته ایم؛ و در تطبیق دوّم و سوّم، به استنطاقِ آیات نجومی قرآن، جهتِ رمزگشایی از دو پدیدۀ نجومی، کلامیِ محیّرالعقول. و آن دو پدیده عبارتند از: 1- تقارن 8/8/1388 ه/شمسی با میلاد امام¬هشتم علیه السلام، ملقّب به شمس¬الشّموس. 2- تناظرِ ساعه¬اللیلِ مَولِد الرضّا، به افق مشهد الرّضا، در سال 1392؛ با عدد شعری، منقول از آن حضرت، دربارۀ «نطق¬الزّمان». دو پدیده که نشان می¬دهند، نه تنها حسابِ¬ابجد، بلکه حسابِ¬سنین و ساعات نیز، می¬توانند تجلیگاهِ زبان¬ ریاضی قرآن باشند، منتهی به واسطۀ حساب ¬أبجدِ آیاتِ مربوطه؛ یعنی آیاتِ مشترک¬الکمّ، با آن سنین و ساعات؛ و مشترک¬المعنی، با حوادث¬ واقعه در آنها.

ضمن اینکه راست آزمایی کمّی این صغریات نیز امروزه بسیار آسان است. زیرا هم منابع و نرم¬افزارهایی که مقارنات نجومی، کلامی مذکور را نشان می¬دهند، در دسترس همگان است- مانند سررسیدها، نرم¬افزار بادصبا و. ..-؛ و هم نرم¬افزارهایی که محاسبات ابجدی را انجام می¬دهند. البته باید دقت کرد نرم¬افزارها، از قسمی که همزه یا گچپژ را محاسبه نمی¬کنند، نباشند.

پیشینۀ پژوهش

ارتباط راز آلود قرآن و حساب جمل از قدیم همواره مورد توجّه مفسرین در همه مذاهب اسلامی بوده است. ابن¬مقاتل، متوفای 150 ه¬ق، که اولین مفسّرِ کلّ قرآن و زیدی مذهب بوده، در تفسیر خویش از ارتباط فواتح السوّر –حروف مقطعه- با حساب جمّل سخن گفته و این حروف را با حساب ابجد کبیر، قابل استنطاق دانسته است. (ابن¬مقاتل، 1423: 5/ 204). سیوطی و زرکشی نیز در الإتقان و البرهان چنان دیدگاهی داشته اند. (همان، 209) ابن¬فارس هم ضمن تأیید این قول آورده: و هو قول حسن لطيف لان اللّه تعالى انزل على نبيه الفرقان، فلم يدع نظما عجيبا، و لا علما نافعا الا أودعه إياه، علم ذلك من علمه و جهله من جهله). (همان،ص«209») طنطاوی که از مفسرین متأخر اهل سنت است نیز زبان ریاضی فواتح سور را بعنوان یک زبان زمزی و مشترک پذیرفته و بر قدمت حساب ابجد کبیر، و مقبولیّت آن نزد دیگر امم، بویژه یهود تصریح کرده. (همان، 211).

از آنچه گذشت معلوم می¬شود که ارتباط قرآن، بلکه همۀ کتب آسمانی، با حساب ابجد کبیر، مورد اتفاق ادیان و مذاهب، در همۀ اعصار بوده است و این نقطۀ اشتراک این پژوهش با پیشینه مذکور است. امّا این پژوهش نقطه افتراقی نیز با پیشینه مذکور دارد که سبب شده است موضوعاً ارتباطی به حروف مقطعۀ قرآن پیدا نکند؛ و آن نقطۀ افتراق، که مقتضای مبانی تصوّری و تصدیقی بحث، به شرح آتی می¬باشد، این است که موضوع زبان ریاضی قرآن «عبارات قرآنی مشترک الکمّ و المعنی» است؛ و از آنجا که حروف مقطعه، در معنای خاصّی ظهور ندارند، اساساً نمی¬توانند با چیزی مشترک المعنی باشند و لذا موضوعاً از بحث ما خارجند؛ بر خلاف مفردات و مرکبات تام و ناقصِ قرآنی، که به دلیل معناداری، داخل در موضوع بحث ما هستند؛ و این همان نقطۀ افتراق ما با اندک پیشینه این بحث است که در ادامه باز هم به آن خواهیم پرداخت.

همچنین معلوم شد این پژوهش هیچ ارتباطی با پژوهشها و دعاویِ رشاد خلیفه که مدّعی اعجاز قرآنی بود نداشته، بلکه به نوعی نقد او است. چون پژوهشهای او نه مرتبط به تسرّی تعدید به معانی قرآن، که مربوط به تعداد حروف و کلمات قرآن، بویژه حروف مقطعه است(خلیفه، دانشنامه¬جهان¬اسلام)؛ و حال اینکه حروف مقطعه، به دلیل اجمال و فقدانِ ظهور، به نظر ما موضوعاً از بحث زبان ریاضی قرآن خارج است. و امّا سؤالاتی که این پژوهش در 7 بخش، به دنبال پاسخ دادن به آنها است عبارتند از: 1. موضوع – و ماهیّت- زبان ریاضی قرآن چی است؟ 2. مبانی تصوّری زبان ریاضی قرآن چی است؟ 3. مبانی تصدیقی زبان ریاضی قرآن چی است؟ 4. موازین احراز و استظهار صغریات این علم دقیقۀ قرآنی کدام است؟ 5. عبارات قرآنی متناظر، به اعتبار طرفین تناظر و. ..، به چه اقسام و اصناف مهمّی تقسیم می¬شوند؟ 6. در چه مسئلۀ مهمّی، و چگونه، قرآن به زبان ریاضی سخن گفته است؟ 7. چه نتائج عامّ یا خاصّی، بر علم زبان ریاضی قرآن، مترتّب شده یا خواهد شد؟

شایان ذکر است در این مقاله، حدوداً40 تناظر قرآنی محصّل، معرّفی شده، که کمّا و کیفاً در تاریخ این علم قرآنی بی نظیر است. دلیل اکتفاء به این مقدار هم، التزام به بیان تناظراتِ قابل انتقال، قابل استناد و قابل استنتاج بود، و الا این تعداد قابل افزایش بود.

موضوع

آنچه از تأمّل در صغریات منقول و محصّلِ «علم زبان ریاضی قرآن» استفاده می¬شود این است که موضوع این علم دقیقه، «عبارات¬قرآنی مشترک¬الکمّ و المعنی» است؛ مفهومی کلّی که مانند موضوع دیگر علوم، بر موضوع تمام مسائل این علم منطبق است. زیرا تمام مسائل این علم در عین اشتراک عددی، با یک عبارت یا واقعیت دیگر، اشتراک معنوی نیز دارند مانند: «اسمه¬المسیح عیسی¬ابن¬مریم=748» و «یگانه¬پرست=748». از این بیان معلوم می¬شود، صرف احتساب کمیّت آیات و سور، سبب دخول آنها در مسائل این علم نمی-شود؛ کما اینکه استقراء و احصاء آنچه با عبارات قرآنی، صرفاً مشترک الکمّ هستند – و نه مشترک الکمّ و المعنی- نیز ارتباطی با این علم نداشته و تشکیل دهنده مسائل و مصادیق آن نخواهد بود.

1. مبادی تصوّری

جهت وضوح بیشتر موضوع، توضیح مختصری در باب اجزاء آن خالی از فائده نیست:

1.1.کمّ

چنانکه اجمالاً گذشت مراد ما از کمّیت عبارات قرآنی، عدد ابجدی آنها طبق حساب ابجد کبیر است؛ حسابی که به آن حساب جمّل، و جفر نیز گفته می¬شود و در آن حروف، بالأجماع، به ترتیب ذیل شماره¬گذاری می¬شوند:

ا/ء ب/پ ج د هـ و ز ح
1 2 3 4 5 6 7 8
ط ی ک/گ ل م ن س ع
9 10 20 30 40 50 60 70
ف ص ق ر ش ت ث خ
80 90 100 200 300 400 500 600
ذ ض ظ غ
700 800 900 1000

1.2. معنی

مراد ما از معنی اعم از معانی موضوع له، مستعمل فیه، حقیقی، مجازی، مقرون به قرائن منفصل یا متصل و شخصی یا نوعی است. بنابر این هر مرتبه از مراتب معنا می¬تواند داخل در بحث ما بوده و در تشکیل اشتراک معنوی مذکور دخیل باشد. از این مطلب استفاده می¬شود که در موضوع ما، رکن «معنی» بر خلاف رکن «کمیّت» مقول به تشکیک است، لذا گاهی اشتراکِ معنوی دو عبارات حداکثری است، مانند (التوبه:413) و «پشیمانی=413» و گاه حداقلی.

1.3. اشتراک

چنانکه خواهد آمد، مراد ما از اشتراک کمّی در موضوع بحث، اعمّ از تساوی است، لذا أمثال 18:38 و 1838 نیز مشترک الکمّ حساب می¬شوند. امّا مراد از اشتراک معنوی اشتراک معنوی مصطلح نیست. بلکه هر گونه ارتباط معنوی بین دو عبارت است، خواه بر یکدیگر قابل حمل اولی باشند، یا قابل حمل شایع باشند، یا قابل حملِ حقیقه و رقیقه باشند، و یا اصلاً قابل حمل نباشند، بلکه بین آنها نوعی تناظر، تلازم، یا تقارن و. .. باشد. بنابر این مراد از اشتراک معنوی، اعم از اشتراک در ذاتیات، یا در اعراض است. ضمن اینکه در بعضی مصادیق، علاوه بر اشتراک کمّی و معنوی، بعضی از انحاء اشتراکات لفظی نیز دیده می¬شود، مانند اشتراک، در مفردات، قافیه، جناس، سجع، عَروض و. ...

1.4. نظیر

چون موضوع این علم عبارات مشترک -یا متناظر- الکمّ و المعنی است، لذا به هر عبارت، به دلیل تناظر کمّی و کیفی، با عبارت دیگر، «نظیر» اطلاق می¬کنیم.


1.5. نظم

اشتراک کمّی¬و معنوی با آیات قرآن، در صورتی می¬تواند بعنوان یک مسئله در علم زبان ریاضی قرآن مطرح شود که برخوردار از یک نظم مادّی، صوری و غایی باشد، و الاّ نمی-تواند صغرای استدلال ما را که مبتنی بر برهان نظم است تشکیل دهد. مراد از نظم مادّی، صوری و غایی هم بدین شرح است: نظم مادّی – یا جنسِ نظم- یعنی نظمِ ریاضیِ مبتنی بر حساب ابجد کبیر؛ نظم صوری- یا فصلِ نظم- یعنی همان اشتراک دوگانه؛ و نظم غایی یعنی تناسب و سنخیّتِ نظم صوری مذکور، با غایات معلومِ پرودگار، غایاتی مانند توحید، نبوت عامّه و خاصّه، امامت و امثال آن، به نحوی که از وجود آن نظم، - به تعبیر شهید مطهری- بتوان به وجود یک نقش، طرح و تقدیر قبلی پی برد. (يادداشتهاى استاد مطهرى :‏8 /280). از آنچه در مبادی تصوّری گذشت معلوم می¬شود که چرا ما حروف ¬مقطّعه را موضوعاً از این علم خارج دانسته و بر خلاف ابن¬مقاتل و. .. این حروف را با حساب-ابجد، قابل استنطاق نمی¬دانیم. زیرا این حروف اگر چه از کمیّت و بالتبع از قابلیّت اشتراک کمّی با نظائر برخورداند، امّا به دلیل فقدان ظهورِ معنوی، از قابلیتِ اشتراک معنوی برخوردار نبوده و بالتبع نظیر و نظمِ ثنوی نیز دربارۀ آنها بی¬معنی خواهد بود. لذا اساساً فاقد دلالت تصوّری خواهند بود، و چون دلالت تصدیقی هم فرع بر دلالت تصوّری است، پس موضوعاً از بحث زبان ریاضی قرآن خارج خواهند شد. روایتی که در زمینه استفاده بی ربطِ بعضی از یهودیان، از کمیّت حروف¬مقطعه وارد است هم نشان می¬دهد که تفکیک ما، بین حروف¬مقطعه و غیر حروف¬مقطعه، تفکیک صحیحی است. زیرا منطوق روایت نشان می¬دهد، کمیّتِ حروف¬مقطعه، به دلیل فقدان هر گونه دلالت تصوّری، قابلیت دلالت بر هیچ متکمِّمِ متناظری را ندارند؛ امّا مفهوم تعلیل در آن نشانگر این است، که باب استفاده از کمیّت، در غیر حروف¬مقطعه باز است؛ چون بر خلاف حروف¬مقطعه، از معنی برخوردار بوده و لذا اینگونه نیست که هیچ دلالت تصوری بر هیچ معنایی نداشته باشند، بلکه فقط نسبت به معانی غیر متناظر ساکتند. روایت هم این است که عده ای از یهودیان می¬گفتند ما از حروف مقطعه قرآن، مثلاً از (الم:71) می¬فهمیم که مدت حکومت اسلام 71 سال است. حضرت علی علیه¬السلام از ایشان پرسید دلیلتان چی است؟ یکی از آنها جواب داد: . ..صواب رَأْيِنَا دَلِيلُهُ أَنَّ هَذَا حِسَابُ¬الْجُمَّلِ فَقَالَ عَلِيٌّ ع كَيْفَ‏ دَلَ‏ عَلَى‏ مَاتَقُولُونَ وَ لَيْسَ فِي‏ هَذِهِ الْحُرُوفِ إِلَّا مَا اقْتَرَحْتُمْ بِلَابَيَانٍ أَرأَيْتُمْ إِنْ قِيلَ لَكُمْ إِنَّ هَذِهِ الْحُرُوفَ لَيْسَتْ دَالَّةً عَلَى هَذِهِ الْمُدَّةِ لِمُلْكِ أُمَّةِمُحَمَّدٍ وَ لَكِنَّهَا دَالَّةٌ عَلَى¬أَنَّ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْكُمْ قَدْ لُعِنَ بِعَدَدِ هَذَاالْحِسَابِ أَوْ أَنَّ عَدَدَ ذَلِكَ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْكُمْ وَ مِنَّا بِعَدَدِ هَذَا الْحِسَابِ دَرَاهِمَ أَوْ دَنَانِيرَ أَوْ أَنَّ لِعَلِيٍّ عَلَى كُلِّ وَاحِدٍ مِنْكُمْ دَيْنٌ عَدَدُ مَالِهِ مِثْلُ عَدَدِ هَذَا الْحِسَابِ قَالُوا يَا أَبَا الْحَسَنِ لَيْسَ شَيْ‏ءٌ مِمَّا ذَكَرْتَهُ مَنْصُوصاً عَلَيْهِ فِي‏الم‏ وَ المص‏ وَ الر وَ المر فَقَالَ عَلِيٌّ ع وَ لَا شَيْ‏ءٌ مِمَّا ذَكَرْتُمُوهُ مَنْصُوصٌ عَلَيْهِ فِي‏ الم‏ وَ المص‏ وَ الر وَ المر. ... (صدوق،1403: 26)

2. مبانی تصدیقی

2.1. حساب ابجد

چون نگارنده در مقاله¬ای آماده انتشار (کمالی، تابستان 1402: 80) مستقلاً به اثبات حقیقی بودن حساب ابجد پرداخته¬ام، در این مقاله فقط به بیان تطبیقاتی از میرداماد، خواجه¬نصیر، علامه¬حسن زاده و مرحوم حافظیان رحمهم¬الله اکتفاء می¬کنم، تطبیقاتی که نشان می¬دهد، موضوع این علم، از نظر ایشان نیز «عبارات مشترک الکمّ و المعنی» بوده است:

[...در عالم حقيقت"ايجاب"و"وجوب"، و همچنين"ايجاد"و"وجود"، متّحد بالذات و متغاير بالاعتبارند؛ در عالم حروف و أسماء نيز"وجود" و"ايجاد" متوافق¬العددند، هر يك به‌ حساب جمّل نوزده.... و "وجوب" و"ايجاب" نيز متوافق‏اند در عدد، هر يك به‌حساب جمّل هفده كه عدد ركعات صلوات يوميه‏ است.] (میرداماد،1380: 236).

[حق‌تعالی در قرآن كريم ذات خود را چنين ستوده است: رَفِيعُ¬الدَّرَجات (المؤمن:17). كلمه مبارك رفيع به‌حساب ابجدى360 است؛ محيط دایره به360 قسم متساوى قسمت مى‏شود؛ و هر قسم را درجه مى‏نامند و جمع آن درجات است كه رفيع الدرجات360 درجه است. ..... ](طوسی،1374: 142).

[مثال در كلمه چون تطابق لفظ علم با عمل، ديوانگى با آسودگى، زمزم با آب‏زندگى، توبه با پشيمانى، زبان با دهان، لعل با نگين، خواب با راحت، والد با ام، ملّا با سواد، قلعه با برج، نخود با كشمش، حق با ميزان، و ماه با ولى؛ عارف شبسترى گويد: نبی چون آفتاب آمد ولی ماه مقابل گردد اندر لی مع الله و مثال در جمله چون: «اول من آمن» با «علىّ¬بن-ابى¬طالب».] (حسن زاده،1381: 2/ 204).

[ده آیه از قرآن مجید را که متعلّق به حضرت رسول صلی¬الله¬علیه¬وآله می¬باشد یافتم و فوق صفحه نوشتم هر ده آیه را یکجا عدد گرفتم اعداد آنها را که بحساب ابجد جمع شده بود زیر آنها گذاردم و بعد شروع به انتخاب اشعار سعدی علیه¬الرحمه نمودم از کتاب بوستان او که قصیده ای در مدح حضرت رسول اکرم صلی¬الله¬علیه وآله¬وسلّم در حال خوشی گفته که به یقین در آنوقت با تأثّرات و ایمان کامل متوسّل بآل و اهل بیت اطهار شده است این اشعار را ذیل آیات مبارکه قرآن نوشتم] (حافظیان، 1358: 48). [الف:وعلمک¬ما لم¬تکن تعلم+ ویهدیهم الی¬صراط مستقیم=2358 اگر دعوتم رد کنی ور قبول+ من و دست و دامان آل¬رسول=2358 ب:قل¬یا ایها الناس انما انا لکم نذیرمبین+ قل¬یا ایها الناس¬انی¬رسول¬الله الیکم-جمیعاً=2544

خدایا به حقّ بنی¬فاطمه+ که بر قول ایمان کنم خاتمه=2544] (همان، 22-23)

2.2. برهان نظم

چنانکه گذشت و از صغریات آتی نیز پیدا است، موضوع زبان ریاضی قرآن، «آیاتِ متناظر الکمّ و المعنی» است. و چون تناظر دوگانۀ مذکور، بعنوان یک نظم مکرّر، قابل حمل بر صدفه و یا قابل استناد به واضع و مستعمل الفاظ نیستند، مصادیق برهان نظم محسوب می¬شوند. و چون این نظم با شناخت ما از صفات خداوند سنخیّت دارد، و علاوه بر آن، مبتنی بر علوم و کتاب الهی است، بر خلاف عموم مصادیق برهان نظم، موجب تشکیل یک برهان لمّی خواهد شد، نه إنّی. چون علم به صفات و افعال ناظم، موجبِ کشف این نظم ریاضی قرآنی شده است، نه بالعکس.

"کسی که از برهان لمّ برای اثبات نظم و هماهنگی استدلال می کند، پیش از پی بردن به اصل نظام، به وجود مبدأ آگاهی یافته است و علم خود به نظم را از طریق علم به ذات واجب و صفات او به دست آورده است." (جوادی¬آملی،1395: 244).

2.3. تجمیع احتمالات

از آنجا که معنای تناظر، بویژه تناظر یا اشتراک معنوی، مفهومی مشکّک و از حیث دقّت، قوّت، فصاحت و معرفت دارای مراتب است؛ استفاده از کبرای «تراکم ظنون» و «تجمیع احتمالات» در بعضی استنطاقات اجتناب ناپذیر است و آن مواردی است که عبارت یا عبارات مشترک الکمّ و المعنی، با آیات قرآن، از کمیّت و کیفیت لازم جهت احراز صغرای یک نظم گویا، برخوردار نباشند. و چون در جای خودش ثابت شده که حساب احتمالات، می¬تواند مفید یقین معرفت شناختی باشد (ربانی گلپایگانی،1399: 9-31) لذا تطبیقات مبتنی بر این مبنا نیز ارزش معرفتی خواهند داشت.

2.4. تکلّم

چگونگی ثبوت و اثبات صفت «تکلّم» در خداوند، همواره یکی از مهمترین مباحث علم کلام بوده است. معتزله می¬گویند برای اثبات اینکه کلام از خداوند صادر شده است، دو راه وجود دارد: اول: نبی صادق خبر دهد که این سخن کلام خدا است؛ دوّم: کلام طوری واقع شود که از هیچ قادری بر نیاید؛ برای مثال، کلام را در سنگ و درخت ایجاد کند. (لطفی، 1395، ص«5») حال «زبان ریاضی قرآن» در کدام یک از این اقسام جای می¬گیرد؟ جواب این است: به لحاظ مبانی و موضوع در قسم اول - زیرا مبنای آن یعنی علم ابجد، و موضوع آن یعنی آیات قرآن إنبائی هستند-؛ به لحاظ نتائج و مصادیق در قسم دوّم- زیرا اشتراک ثنوی مذکور، بعنوان یک نظمِ خارق العاده، قابل استناد به متکلّم بشری نیست.


2.5. تجلّی

دانستیم که اشتراک مورد بحث ما از دو طرف تشکیل شده است؛ یک طرف آیات قرآن که استناد آن به خداوند روشن است؛ طرف دیگر کلمه، جمله، مصرع، بیت، یا تاریخی که علاوه بر اشتراک معنائی، با آیات قرآن، اشتراک عددی نیز دارند. و بدیهی است زمانی می¬شود اشتراک دوگانه مذکور را به خداوند نسبت داد که هر دو طرفِ آن مستند به خداوند باشد. و از آنجا که در طرف دیگر اشتراک، ما غالباً با منشَئات بشری مواجه هستیم، استناد اشتراک به فاعل فرا بشری مشکل به نظر می¬رسد و نیاز به مساعدت مبانی خداشناسی، انسان شناسی و زبان شناسی خواهد داشت. حال آیا مبانی چنان مساعدتی را خواهند داشت؟ در پاسخ عرض می¬شود مسئله «تجلّی» که یکی از مبانی عرفانی بوده و عموماتی مانند: «الله¬المتجلّی لخلقه بخلقه». (سید¬رضی،1414: 155) نیز آن را تأیید می¬کند، می¬تواند استناد طرفِ غیر قرآنی اشتراک به خداوند را نیز تبیین کند. و چون طرف دیگر اشتراک، یا مفرد است، یا مرکب است، یا عددی خاص مانند تواریخ است، و یا یک واقعیّت خارجی است، لذا علاوه بر عامّ فوق، اجمالاً به ادله تجلّی در هر 4 مقام نیز اشاره می¬کنیم:

2.5.1. تجلی در مقام وضع

افلاطون می‌گوید بعید نیست که پاره‌ای از نام‌ها ساختة خدایان باشند نه حاصل اندیشة آدمیان (افلاطون1380: 2/ ۷۰۷). بعضی اصولیین از جمله مرحوم نائینی ره نیز معتقدند واضع لغات خداوند است، منتهی از طریق الهام و یا تعلیم علم «وضع» به بشر. (خوئی،1417:‏1/ 33) مرحوم آیت الله¬العظمی¬بهجت ره هم دربارۀ اوضاع لغات می¬فرمایند: «و لعلّ منشأها تعليم الأسماء للبشر الذي¬أصله واحد معلّم ملهم بالكلّ.» (مباحث الأصول: ‏1/ 38)و این همان معنائی است که ما از آن تعبیر به تجلّی در مقام وضع می¬کنیم و اختصاصی به واضع عرب زبان هم ندارد؛ لذا است که دو واژ(التوبه:413) و «پشیمانی=413» در عین اشتراک معنوی، اشتراک عددی نیز دارند. کما اینکه عبارتِ مشهورِ «الأسماءتنزل¬من¬السماء» نیز از مؤیّدات تجلّی در مقام وضع هستند، حتّی در وضع اعلام شخصیه، چنانکه مثالهای مبتنی بر آن خواهد آمد.

2.5.2. تجلّی در مقام استعمال

چنانکه خواهد آمد، مرکبات، أعمّ از نظم و نثر، بیش از مفردات، با آیات قرآن تناظر ثنوی پیدا می¬کنند؛ تناظری که جز با مبنای تجلّیات خداوند، در مقام استعمال الفاظ، قابل تبیین نیست. مبنائی که البته شواهدی نقلی نیز دارد. شواهدی مانند: «ما قال فینا شاعر بیتاً الا أیّده الله بروح القدس»؛ «عباد ناجاهم فی فکرهم و کلّمهم فی ذات عقولهم» و نیز عمومِ آیۀ شریفۀ «انطقنا الله الذی انطق کلّ شئ»

2.5.3. تجلّی در مقام خلق و تربیت مستعمل فیه

گاهی استعمالاتی با آیات قرآن تناظر پیدا می¬کنند که موطن صدق آن استعمالات در خارج است. لذا در این موارد علاوه بر استعمال، ایجاد، تعلیم و تربیتِ مستعمل فیه نیز مستند به خداوند خواهد بود، مانند تمام مصادیقی که علاوه بر اسم، آیتیت مسمّی نیز معلوم است، از جمله نظائر اعداد «1109»؛ «1119»؛ «1137»؛ «1145». ... در ادامه.

2.5.4. تجلّی در مقام تعدید و تشریع

یکی دیگر از تطبیقات قرآنی حساب ابجد، ارتباط کمّی و معنوی آیات با پدیده های اعتباری، شمارشی مانند تواریخ است. نسبت به این موارد نیز علاوه بر نبوی بودن مبدأ تقویم هجری، ادلّه¬ای مانند عمومِ «من احصی کلّ شیئ عدداً. جن:28» و نیز اطلاقِ «والله خلقکم و ما تعملون. الصافات: 96» نیز می¬تواند، مصحّح استناد موضوع آنها-تقویم و ساعت- به خداوند باشد. در علم مادّه تاریخ نیز که همواره مورد توجّه علماء ماضین بوده، و گاهی نتائج اعجاب انگیزی نیز در آن مشاهده می¬شده، همین مبنا مرتَکَز ماده تاریخ سرایان بوده است. کما اینکه تطبیقات قرآنی منطبق، بر مورّخ 8/8/1388، در جدولِ 6-2 نیز بر همین مبنا استوار است. ممکن است گفته شود تقویم شمسی چنانکه علامه طهرانی ره نیز در رساله نوین آورده، اساساً بدعت و حرام است، لذا نه خود تقویم قابل استناد به مبادی عالیه است، و نه تقارنات و تناظرات آن. اما این قول صحیح نیست. و لذا نگارنده، در مقاله ای مستقل (کمالی، تابستان1400: 9) به نقد نظر ایشان پرداخته است، تا هر گونه مانع ثبوتی، بین زبان ریاضی قرآن، و زبان ریاضی سنین هجری شمسی، مرتفع شود.

نکته: اگر هر دو طرف تناظر قرآنی باشند-مانند مثالهای جدول«6-1»- استناد آن، مبتنی بر تجلیّات مذکور نخواهد بود.

2.6.ظهور و بطون

اگر قرآن مانند غالب کتابهای بشری، مدالیل تصدیقی¬اش، در ظواهر آن خلاصه شده، و فاقد معانی و مدالیل باطنی بود، بحث زبان ریاضی از اساس منتفی شده و قابل استناد به صاحب قرآن نبود. امّا خوشبختانه نه تنها فقهاء، محدّثین و مفسّرین شیعه، که تمام فرق اسلامی بر ذو بطون بودن قرآن اتفاق دارند.(کلانتری، قبسات1382،شماره29.)

2.7. تجرید معنائی

یکی دیگر از مبانی مرتبط با زبان ابجدی قرآن، مسئلۀ وضع الفاظ برای ارواح معانی و یا نظریّه تجرید معنائی(طباطبایی، 1417: ‏14/130) است. چون مراد ما از اشتراک معنوی در صغریات این این علم، اشتراک تامّ نیست، و لذا در غالب موارد درک اشتراک نیاز به تجرید جزئیات دارد، مانند اشتراک «من آیاته یریکم البرق=1120» و «خورشید=1120»، که اشتراک، با تجرید معنای برق از مصداق توأم با رعد حاصل می¬شود. همچنین است اشتراک آیات ساعتی قرآن، با ساعت 18:38 دقیقه، در ادامه- جدولِ ساعت توحید- که اشتراک، متوقّف بر تجرید آیات ساعتی، از معنای قیامت، به معنای خاصّ است.

2.8. بیانیّت فعل

زبان ریاضی قرآن، بر خلاف زبان خود قرآن، زبان فعلی است، نه قولی. زیرا اقوال الهی، جزء الموضوع آن است و جزء دیگر آن افعال و تجلیّات الهی است. امّا خوشبختانه، حسب مبانی اصولی، بیان، اختصاص به قول ندارد و شامل افعال نیز می¬شود: و من النّاس من قال: إنّ الفعل لایصلح لأن یکون بیاناً و هو ضعیف غیر ملتفت إلیه. (نراقی، انیس المجتهدین: 838).


3. موازین احراز و استظهار صغریات

3.1. دارا بودن نظم مادّی، صوری و غایی

از مباحثی که در بخش موضوع، مبادی تصوری، و مبادی تصدیقی گذشت معلوم شد که مسائل علم قرآنی مورد بحث، باید از یک نظم مادّی، صوری و غائی خاصّ برخوردار باشند، و الّا از مسائل این علم نخواهند بود.

3.2. عدم قابلیت استناد نظم به ناظم بشری

همچنین معلوم شد که نظم مورد بحث، باید مکشوف باشد نه مصنوع. بنابر این هر تناظری که مستند، یا قابل استناد به فاعل بشری باشد، از مصادیق زبان ریاضی قرآن نخواهد بود. مانند تطبیق منقولِ ذیل: "وفي¬علم الحساب: انّمَاوَلِيُّكُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ ءَامَنُوا الَّذِينَ¬يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ‏ و وزنه مُحَمَّدٍ المصطفى رَسُولُ اللهِ وَ بَعْدَهُ الْمُرْتَضَى عَلِيّ¬بْنُ أبيطَالِبٍ-وَعِتْرَتُهُ؛ وعدد حساب¬كلّ واحد منهما ثلاثة آلاف¬وخمسمائة و ثمانون.(3580)" (طهرانی،1416:‏10/196)

زیرا اولاً الف «ابن» در «علی¬ابن¬ابیطالب» محاسبه نشده؛ ثانیاً بی الف هم جمعاً3570 می¬شود؛ و ثالثاً –بر فرض قبول نظم- باز هم قابل استناد به ناظم بشری است، چون مرکبِ «مُحَمَّدٍالمصطفى الی....عِتْرَتُهُ» یک ترکیب تقریباً شخصی است نه نوعی و لذا نظم را -ولواحتمالاً- نظمی ساختنی می¬کند نه یافتنی.

از این مطلب معلوم می¬شود که هر گونه انشائات بشری؛ اعمّ از اسم، نثر و نظم و. ..؛ یا هر گونه تصرّف یا انضمامی در آیات و روایات؛ که منتج به تناظر، با آیات قرآن شوند، در صورتی قابل استناد به زبان آفرین خواهند بود، که مطابق با گویش نوع مستعملین باشد نه شخصِ مستعمل، والا استناد آن نظم به مستعمِل و متصرِّف اولی است.

3.3. رجوع به قواعد اصولی در احراز و استظهار

همچنان که هر برداشتی از ظواهر آیات قرآن، منوط به انطباق با قواعد اصولی است، و الا فاقد کاشفیت و حجیّت خواهد بود؛ هر برداشتی از بواطن آیات قرآن نیز چنین است و قابل استناد به زبان آفرین نخواهد بود. از این مطلب استفاده می¬شود که عبارات مشترک الکمّ و المعنی، در صورتی مفید معرفت خواهند بود که مفیدِ اطمینان باشند، نه ظنّ؛ مبیَّن باشند، نه مجمل؛ با محکماتِ کتاب، سنّت، عقل، تاریخ، و علم، موافق باشد نه معارِض؛ دلالتِ تصوّری آنها نوعی باشد، نه شخصی؛ دلالتِ تصدیقی آنها کاشف از مرادِ جدّی ناظم باشد نه مرادِ امتحانی یا تعلیمی و. ... و در نهایت هم اخذ به قدر متیقّن می¬شود، چون دلالت در بحث ما اگر چه مبتنی بر الفاظ است، امّا در نهایت دلالت لبّی است نه لفظی. و این نکته، بویژه در باب تناظر آیات قرآن، با أسماء و اعلام شخصی باید مورد توجه قرار گیرد؛ و الّا ممکن است آیتیّت اسم و تسمیّه، که قدر متقیّن است، به آیتیّت مسمّی سرایت داده شود که صحیح نیست و دلیلی غیر از اشتراک ثنوی می¬طلبد.

4. اقسام تناظرات قرآنی

4.1. اقسام به لحاظ طرفِ قرآنیِ تناظر

حسب کشف و استقراء نگارنده، طرف قرآنی تناظر، می¬تواند یک کلمه، یا یک سوره کوچک، یا یک آیه، یا بعضی از یک آیه، یا جمع دو آیۀ متوالی و یا غیر متوالی باشد. همچنین می¬تواند یک عبارت قرآنیِ با انضمام، یا با تصرّفی مجاز باشد. جهت وضوح بیشتر، مثالهایی برای این اقسام ذکر می¬شود:  کلمه: ثلاثه=1036 غلوّ=1036 (درآیۀ171/نساء، «ثلاثه»، «غلوّ» شمرده شده.) و نیز مانند: توبه= پشیمانی  تمام آیه: الشمس و القمر بحسبان(الرحمن/5)=931 11ذی¬القعده=931  بعض آیه: یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی(فجر،27)=1109 ثالث¬الأئمّه=1109  جمعِ 2 آیۀ متوالی: مانند کشفِ متناظر با عدد «4827» در جدول 6-2.  جمع 2 آیۀ غیر متوالی: مانند کشف منقول از استاد حافظیان، و کشفهای متناظر با عددِ«1838» در جدول 6-3.  سوره: مانند مثال و مصرعهای متناظر با کلّ سورۀ توحید، در ادامه.  با ضمیمۀ مجاز: موحِّد! + واذکر فی¬الکتاب ابراهیم(مریم:41)=1788 کلّ سوره توحید=1788 توضیح: انضمام کلمۀ «موحّد» به آیۀ شریفه فوق، از آن جهت مجاز است که هم با «منضمٌّ¬به» که در میان أنبیاء، نماد توحید است سنخیت دارد، و هم با نتیجۀ انضمام که تساوی مجموع، با سوره توحید باشد.  با تصرّفِ مجاز: سلام علیه یوم ولادته=748 اسمه¬المسیح¬عیسی¬ابن¬مریم=748 توضیح: اصل آیۀ فوق «والسلام¬عَلیَّ¬یوم¬ ولدتُّ.( مریم:33) از زبان آن حضرت است که با تصرّف، تبدیل به «سلام علیه یوم ولادته» شده است. وجه جواز تصرّف هم، علاوه بر شرط عامِّ انطباق با گویش نوع اهل لسان، تناسبات معنائی پیش و پس از تصرّف و دارا بودن مشابه –و سلام علیه یوم وُلِدَ.(مریم/15)- در قرآن است.  غیر لفظی: گاهی طرف قرآنی یک تناظر، یک پیام قرآنی است نه یک لفظ قرآنی.

4.2. اقسام به لحاظ طرفِ غیر قرآنیِ تناظر

همچنان که طرف قرآنی تناظر دارای اقسام است، طرف غیر قرآنی تناظر هم به حسب استقراء و کشف، دارای اقسام و اصناف است. اقسام کلّی این نظائر هم سه قسم است که هر کدام می¬توانند اصنافی نیز داشته باشند و آن سه قسم عبارتند از نظیر زبانی، زمانی و عینی، بدین شرح و تطبیق:

4.2.1. نظیر در زبان

از آنجا که نظائر زبانی آیات قرآن، خود اصناف گوناگونی دارند، ما هر صنف را با ذکر مثال بیان می¬کنیم:  نظیر منظوم: یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی=1109 حسین آرام جانم/ حسین روح و روانم=1109  نظیر مسجّع: هذا ما توعدون لیوم الحساب(ص:53)=1471

بشنو از شمس و قمر حرف حساب=1471 ماه و خورشید را لب اللباب=1471  نظیر ترکیبی(عددی/حروفی): فی یوم کان مقداره الف سنه مما تعدون (5/سجده)=1404 پس از1243سال[۱] =1404  نظیر در أسامی أشیاء: من آیاته یریکم البرق(الرعد:12)=1120 خورشید=1120  نظیر در أسامی اشخاص: الف: فاستمع لما یوحی(طه/13)=756 سید امیر سیّدشنوا[۲] =756 ب: ن والقلم ومایسطرون=639 فانّ الله سریع الحساب(آل عمران:19)=639 محمود سریع القلم[۳] =639  نظیر در القاب دینی: إنّی عبد الله آتانی الکتاب(مریم/30)=1119 العبدمحمدتقی-بهجت[۴] =1119  نظیر در احزاب دینی: لنعلم ای الحزبین احصی لما لبثوا عددا(الکهف:12)=1137 اثناعشریّه=1137  نظیر در اخبار دینی: مرج البحرین یلتقیان(الرحمن:19)=1145 عیسی احمد قاسم بحرینی است[۵] =1145  نظیر در روایات: وما امرالسّاعه¬الاکلمح البصر(نحل/77)=908 ساعه یفکّرفیها فی¬صنع الله=908 (وافی،26ص201)  نظیر در ادعیه: فانّ الله سریع الحساب (19/آل عمران)=639 من احصی کلّ شیئ عدداً(84/جوشن)=639  نظیر در ضرب المثلهای فارسی: و عندهم قاصرات الطرف اتراب(ص/52)=1891 کبوتـر با کبوتـر باز با باز کند همجنس با هم جنس پرواز=1891

4.2.2.نظیر در زمان

هر کمیّتی که علاوه بر کمیّت، حامل یک معنای ذاتی با عارضی نیز باشد، می¬تواند کماً و معناً، با آیات قرآن متناظر شود. و از آنجا که معنا داری مخصوص حساب جمّل نیست، و حساب سنین و ساعات نیز با توجّه به تقارن با حوادث واقعه، می¬توانند معنی دار باشد؛ پس حساب سنین و ساعات نیز می¬توانند در این علم جزء الموضوع شده، و متناظر با آیات قرآن باشند. مثال برای این دو صنف:  در حساب سنین: o فی یوم کان مقداره الف سنه ممّا تعدون=1404 o یوم یرجعون الیه فینبئهم بما عملوا والله بکلّ شیئ علیم (نور/64)=1404 o 8+8+1388=1404  در حساب ساعات: مانند تناظر آیات ساعتی قرآن، با ساعت 18:38 دقیقه؛ به شرح مذکور، در ادامه، 6-3، جدولِ ساعت توحید.

4.2.3. نظیر در اعیان و علوم

کلمۀ«رفیع» در «رفیع¬الدرجات.غافر/15»=360 درجات دایره=360

نکته: اگر یک زمان معنی دار را، با کلمات بیان کنیم نه با اعداد، مصداق هر دو قسم نظیرِ زبانی و زمانی خواهد بود.

4.3. اقسام به لحاظ تناظرات کمّی

روشن است که تناظرِ کمیّ در بحث ما از آن جهت اهمیّت دارد که موجب دلالت تصوری، بر یک معنای دیگر می¬شود. و چون این دلالت، اختصاص به مفهومِ «تساوی» ندارد، لذا همۀ اقسام ذیل در بحث ما جای می¬گیرند.


4.3.1. تساوی دو عبارت: مانند اکثر مثالها

4.3.2. تساوی با عبارتی دیگر+ عددی رُند

مانند مثال «827+4000» = «4827»، در جدولِ «روزِ توحید»، 6-2-5. 4.3.3. تناظرِ غیر مساوی مانند هر جا که یک طرفِ تناظر، اعداد اعشاری باشند. زیرا اگر چه به دلیل اعشار نداشتن حساب ابجد، امکان تساوی با معدودات اعشاری نیست، امّا امکان تناظر و دلالت هست. مانند آیات و روایات زمانیِ متناظر با عدد 1838، و بالتبع متناظر با ساعت 18:38 دقیقه، در ادامه، 6-3، جدول «ساعت توحید».

5. بسطِ تطبیقاتِ صغروی، حول سه موضوعِ ریاضی، توحیدی

موضوعاتی هستند که نگارنده، نه یک یا دو تناظر، بلکه چندین تناظر قرآنی- و دهها تناظر غیر قرآنی، که ذکر آنها مجال دیگری را می¬طلبد-، دربارۀ آنها کشف نموده و آنچه در این بحث صغروی می¬آید سه مورد از این موضوعات است. سه موردی که اتفاقاً ارتباطات لطیفی نیز با هم دارند، زیرا مورد اول مربوط به مولودی است که پیروانش او را «ضلعِ¬تثلیث» می¬دانند؛ و مورد دوّم و سوّم مربوط به مولدِ مولودی است که پیروانش او را «شرطِ¬توحید» می¬دانند. شگفتی این تطبیقات هم این است که بدون توحید افعالی قابل تحقّق و تحلیل نیستند.

5.1. حساب ابجد و زبان ریاضی قرآن

جدول 1: توحید چند آیۀ عیسوی قرآن، که در آنها خداوند، به زبان تناظرِ ریاضی نیز، بر 4 پیام مهمّ توجّه داده است. آن 4 پیام عبارتند از: 1. حقانیتِ توحید 2. بطلان تثلیث 3. رسالت حضرت مسیح(ع) 4. رسالت حضرت محمد(ص)
مقدار عددی آیه یا عبارت قرآنی توضیح / پیام
1351 أنِّی عبدالله آتانی الکتاب وجعلنی نبیّاً. (مریم/30)
انّما أنا بشر مثلکم یوحی الیّ. (کهف/110)
رسالت حضرت مسیح(ع) و حضرت محمد(ص)
1597 انّما المسیح عیسی ابن مریم رسول الله و کلمته. (نساء/171)
مبشراً برسول یأتی من بعدی اسمه احمد. (صف/6)
رسالت حضرت مسیح(ع) و بشارت به پیامبر اسلام(ص)
1036 ثلاثه (نساء/171)
غلوّ (همان آیه)
نکته: «غلوّ» شماری قول «ثلاثه» در آیه – «یَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِی دِینِكُمْ... وَلَا تَقُولُوا ثَلَاثَةٌ» – است.
بطلان تثلیث
748 اسمه المسیح عیسی ابن مریم. (آل عمران/45)
لا اله الّا هو وسع کلّ شیء علماً. (طه/98)
یگانگی خداوند (توحید)
428 و إنّه لَعِلمٌ للسّاعة. (زخرف/61)
مرجع ضمیر «إنّه»: حضرت عیسی(ع).
توحید و نشانه قیامت

اینکه در تقویمی نبوی، آیتی ولوی؛ در تقویمی شمسی، آیتی شمس الشموسی؛ در تاریخی ایرانی، قبلۀ جغرافیای ایران؛ در گاهشماری 12 برجه، آیتی مربوط به هشتم از دوازده امام؛ و در کشوری با اکثریِّتِ اثناعشری، آیتی اثناعشری ظاهر شود؛ طبق حساب احتمالات، نمی¬توانست محمول به اتفاق باشد. لذا نگارنده برآن شد که علاوه بر حساب احتمالات، از حساب ابجد نیز در تحلیل این آیت کمک بگیرد؛ و نتائجی حاصل شد، که مصادیق قرآنی ذیل، بخشی از آن نتائج دقیقه است:

جدول ۲: «روزِ توحید»
ردیف توضیح و عنوان بخش محتوای آیات یا متون
1 تناظراتِ تاریخ عددی و توصیفی تقارن مذکور، با دو آیه از قرآن
  • یوم یرجعون الیه فینبئهم بما عملوا و الله بکلّ شیئ علیم (نور، 64)=1404

۸+۸+۱۳۸۸=۱۴۰۴

  • فی یوم کان مقداره الف سنه مما تعدّون (سجده،5)=1404

روز شمس‌الشموس و أنیس‌النفوس = ۱۴۰۴

2 تناظر عدد مذکور، با آیه‌ای منضم از قرآن

زمان + الشمس و القمر کل یجری الی اجل مسمّی (رعد/2)=1404 (وجه جواز انضمام کلمۀ «زمان» به آیه روشن است.)

3 تناظر تاریخ توصیفی تقارن مذکور، با اشبه‌الآیات به آیۀ (۵/سجده)

إنّ یوماً عند ربّک كألف سنه ممّا تعدّون (حج،47)=1311 أربعه‌الثّمانیّات=1311 علی‌بن‌موسی‌الرّضا=1311 متولد سنه ۱۴۸ هجری قمری = ۱۳۱۱

4 تناظر تاریخ ترکیبی تقارن، با دو آیه از قرآن
  • الشّمس و القمر بحسبان (الرحمن،5)=931

۱۱ ذی‌القعده = ۹۳۱

  • الشمس و القمر رأیتهم لی ساجدین (یوسف،4)=1632

۸+۸+۱۳۸۸=۱۶۳۲

5 تناظر تاریخ فراحزبی تقارن، با دو آیه متوالی از قرآن

فضربنا علی آذانهم فی الکهف سنین عدداً * ثمّ بعثناهم لنعلم أیّ الحزبین أحصی لما لبثوا عدداً = 4827 ۱۳۸۸ شمسی + ۱۴۳۰ قمری + ۲۰۰۹ میلادی = ۴۸۲۷ «امام هشتم = ۸۲۷» + عددِ رُندِ ۴۰۰۰ = ۴۸۲۷

6 تناظر ناخودآگاه مصرع‌هایی چند، که در توصیف تقارن مذکور سروده شده‌اند، با آیاتی از قرآن

{این مصرع‌ها جزئی از دوبیتی‌هایی نمادین‌اند، که جمع ابجد آن‌ها برابر با عدد ۸۸۸۸ است.} ۱-۵: بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم قل‌هوالله‌احد... = ۱۷۸۸ هست گر توحیدی اول حرکت = ۱۷۸۸ آخر این است: ما به‌و منه‌و الیه‌الحرکه = ۱۷۸۸ در ولادت آیت توحید شد = ۱۷۸۸ بود یکتا گوهر ارض عجم = ۱۷۸۸

۲-۵: (توبه،۳۶) إنّ عدّه‌الشّهور عندالله اثنا عشر شهراً = ۲۴۹۰ ثامن از اثنا عشر ماه است و نور = ۲۴۹۰ شد به شهر علم خاتم فتح باب = ۲۴۹۰ تقویم هجری اعتباری بشری نیست = ۲۴۹۰

۳-۵: وإن تعدّوا نعمه‌الله لا تحصوها (ابراهیم،۳۴) = ۱۳۱۰ تمام نعمه، کونوا شاکرین = ۱۳۱۰ پیدا جلوات بیشمارش = ۱۳۱۰

۴-۵: فی یوم کان مقداره الف سنه ممّا تعدّون = ۱۴۰۴ آیه‌هایش با حساب جمل استنطاق شد = ۱۴۰۴

5.3. حسابِ ساعت و زبانِ ریاضی قرآن

یعیب النّاس کلّهم زماناً + و ما لزماننا عیب سوانا + نعیب زماننا و العیب فینا + ولو نطق الزّمان بنا هجانا= 1838

اینکه ابجدِ شعر فوق، منقول از حضرت رضا ع (منتهی¬الآمال/ص1021)، با مضمونِ «نطق الزّمان»، برابر با 1838 باشد؛ ساعتِ اولین لحظۀ حلولِ مولد الرضاع، به افق مشهد الرضا هم برابر با عدد 18:38 باشد؛ تناظری است که طبق حساب احتمالات نمی¬توانست اتفاقی باشد. لذا نگارنده برآن شد که علاوه بر حساب احتمالات، از حساب ابجد نیز در تحلیلِ این پدیدۀ نجومی کمک بگیرد؛ و نتائجی حاصل شد، که مصادیق غالباً قرآنی ذیل، بخشی از آن نتائج دقیقه است:

جدول ۳: «ساعتِ توحید»

استنطاق آیات و روایات ساعتی، در رابطه با ساعه‌اللّیل یازدهم ذی‌القعده ۱۴۳۴ هجری قمری، برابر با ۲۵ شهریور ۱۳۹۲ شمسی، به افق مشهد {این دقیقۀ دهری، با کمک منوی «برو به تاریخ...» در نرم‌افزار «باد صبا» و نیز در تقویم قدس همان تاریخ، قابل مشاهده است.}

ساعت توضیح رویداد آیات و متون مرتبط
۱۸:۳۸ اوّلین لحظهٔ دخول‌اللّیل میلاد الرّضا(ع)، سنه ۱۴۳۴، به افق مشهدالرضا

۱۸۳۸ = و یوم تقوم ساعه‌الثامن یلبس المجرمون (روم/۱۲) {تصرّف مجازی صورت‌گرفته: تبدیل «السّاعه» به «ساعه‌الثامن» است.}

۱۸:۳۸ ۱۸۳۸ = ساعه یفکّر فیها فی صنع‌الله (وافی، ج۲۶، ص۲۰۱) + بل کذّبوا بالسّاعه
۱۸:۳۸ ۱۸۳۸ = و ما امرالسّاعه الّا كلمح البصر (نحل/۷۷) + بل كذّبوا بالسّاعه (فرقان/۱۱)
۱۸:۳۸ ۱۸۳۸ = و ما امرالسّاعه الّا كلمح البصر أو هو أقرب + لعلّ السّاعه قریب (شوری/۱۷)
۱۸:۳۸ ۱۸۳۸ = جعل‌اللّیل سكناً و الشمس و القمر حسباناً (انعام/۹۶) + الیه یردّ علم السّاعه (فصّلت/۴۷)
۱۸:۳۸ ۱۸۳۸ = «الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ آيَتَانِ مِنْ آيَاتِ اللَّه»

(رسول اکرم ص، كافی، ج۳، ص۴۶۳)

۱۸:۳۸ ۱۸۳۸ = أشرقت شمس‌الشموس

6. نتیجه گیری

در این مقاله، علاوه بر تبیینِ ماهیّت، موضوع، مبادی و موازین «زبان ریاضی قرآن»؛ مصادیقی نیز برای آن معرفی شد. مصادیقی که علاوه بر دارا بودن جنبۀ اعجاز، نتائج عام و خاصّ مهمّی به شرح ذیل نیز بر آنها مترتّب است: 1-7 نتائج عامّ مصادیق زبان ریاضی قرآن، فارغ از اینکه متضمن چه معنایی بوده، و چه پیامی را القاء می¬کنند، نتائج و فوائد ذیل را به دنبال دارند، لذا ما به این نتائج، نتائج عامّ می¬گوییم:  اثبات مبنای ریاضی این علم: گذشت که علم ابجد علمی نقلی است؛ امّا این تا زمانی است که نظم حاصل از کاربست آن مشاهده نشود. امّا حال که به برکت تطبیقات قرآنی، نظم حاصل از آن قابل مشاهده است، علاوه بر مبانی نقلی، مبانی عقلی نیز خواهد یافت، زیرا برهان نظم و علّیت، آن را پشتیبانی می¬کنند.  اثبات مبانی خداشناسانه و انسان شناسانه این علم: یعنی توحید افعالی؛ و تجلّی حق در انشائات و اعتبارات انسانی، اعم از اعتبارات زمانی-درحوزۀ زمانهای مقیاسی- و زبانی- در حوزۀ لغات عربی و فارسی-.  اثبات مبانی زبان شناسانه این علم: مانند وضع الفاظ برای ارواح معانی؛ و نیز وضع الهی أسماء، حتّی در اعلام شخصی.  اثبات وحیانی بودن قرآن: زبان ریاضی قرآن، از وجوه اعجاز قرآن است، بنابر این «قرآن» را نیز اثبات می¬کند.  اثبات وحیانی بودن الفاظ قرآن: یکی از مباحثی که در میان شیعیان، عبدالکریم سروش به آن دامن زده، نظریّه بشری بودن الفاظ قرآن است که البته «زبان ریاضی قرآن» آن را رد می¬کند. زیرا اشتراکات محیّر العقول مورد بحث، اگر چه اشتراکات معنوی است، امّا به واسطۀ الفاظ قرآن شکل می¬گیرند، لذا اگر همان معانی با الفاظ دیگری بیان می¬شدند، تناظرات مذکور رقم نمی¬خورد. و این نشان می¬دهد که نه تنها الفاظ قرآن، بلکه الفاظِ نظائر آنها نیز الهی اند نه بشری، با این تفاوت که استناد آیات به خداوند از باب وحی است، امّا استناد نظائر آیات از باب الهام.  اثبات فرا زبانی بودن مفاهیم قرآن: چنانکه گذشت، نظیر بسیاری از آیات، اعمّ از نظم، نثر و مفرد، به زبان فارسی هستند؛ مانند پشیمانی، یگانه پرست و. ... این مصادیق نشان می¬دهند که اگر چه قرآن به زبان عربی نازل شده است، امّا به لحاظ ارواح معانی، با الفاظ فارسی نیز آمیخته است؛ و الّا نمی¬توانست با واگویه های فارسی، کمّاً و معناً متناظر شود.  اثبات فرا زمانی بودن قرآن: از مصادیق متأخّرِ زبان ریاضی قرآن، بویژه آنچه در باب حساب سنین گذشت، استفاده می¬شود که قرآن اختصاص به زمانی دون زمان ندارد. و این جاودانگی زمانی روشن تر می¬شود که می¬بینیم خداوند، در آیت آفاقی و انفسی 8/8/1388، زبان ریاضی قرآن را، به عدد سنین هجری، که یک عددِ پویا است، پیوند زده است.  اثبات استعمال مرکبّات قرآنی، در ارواح معانی: اینکه الفاظ برای ارواح معانی وضع شده باشد، در میان بزرگان، قائلانی داشته و دارد. (فرزانه، 1397، ص«113») امّا استعمال مرکبات در ارواح معانی، قول بدیعی است که مرکبات قرآنیِ مشترک الکمّ و المعنی، به شرح و تطبیقی که گذشت، مصداق و مثبِت آن است.

نتائج خاصّ

بدیهی است که صغریات این علم، اختصاصی به موارد مذکور در این مقاله ندارد. زیرا ثبوتاً مبتنی بر تجلیات لایتناهای الهی، و اثباتاً مبتنی بر کشف و استقراء است. لذا نمی¬توان نتائج خاصّ آن را منحصر در افراد، یا اصناف خاصّی از مصادیق دانست. امّا می¬توان اهمّ نتائج مستفاد، از صغریات این مقاله را، این امور دانست: توحید؛ نبوت عامّه و خاصّه؛ امامت؛ اثناعشریت، مرجعیّت؛ ارتباط حساب أبجد، با حساب سنین و ساعات؛ و یوم الله بودنِ 8/8/88 و همۀ ایام الله ملازم با یوم الله مذکور، از جمله عید غدیر و میلاد دیگر ائمّه اثناعشرع. در پایان لازم به ذکر است که طرح این مباحث، حولِ «زبان¬ریاضی¬قرآن»، به معنای وجود دلالت تصدیقی، در کمّ همۀ مفردات و مرکبات قرآنی نیست. زیرا نسبت کمیّت عبارات قرآنی، به عبارات مشترک الکمّ و المعنی؛ مانند نسبت وضع است به استعمال؛ و نسبت وضع به استعمال، نسبت قوه به فعلیّت: فنسبةالوضع إلى¬الاستعمال نسبة مابالقوّة إلى¬ مابالفعل؛ فالأوّل جعل للملازمة الشأنية الاعتباريّة، والثاني إيجاد للملازمة فعلا. (بهجت، 1388،ج‏1،ص«37») لذا اگر چه «کمّ» همۀ مفردات و مرکبات قرآنی، مانند لغات، شأنیّت دلالت را دارند؛ امّا فعلیت این دلالت، بستگی به تجلیّات پرودگار، در مقامات مختلف، به توضیحی که گذشت دارد.

پانویس و منابع

  1. فاصلۀ میلاد امام هشتم ع در 11ذیقعده 148ق، برابربا دیماه144ش، تا8/8/1388، به شمسی،1243 سال واندی بوده است.
  2. رتبه 1 کشوری، در علوم تجربی، سال 1399. سایت قلم¬چی.
  3. نویسنده مشهورو مشاوررئیس جمهور وقت1392–1400.
  4. عنوان خود نوشتِ آیت¬الله¬العظمی بهجت(ق) برتألیفاتشان.
  5. رهبر شیعیان بحرین که در سال2016میلادی، از میان انواع مجازاتهای ممکن، از قضاء، سلب تابعیت!! شد. با توجه به تعداد آیات قرآن -6236 آیه_، تعداد شهروندان بحرین-حدود 1 میلیون-، و تعداد مجازاتهای ممکن- حداقل10 گونه مجازات-؛ احتمال وقوع تصادفی این آیتِ سیاسی/شیعی درحدّ صفر است.

1. قرآن¬کریم.

2. سید رضی،1414ق، نهج‌البلاغه، تصحيح: صبحي¬صالح، هجرت.

3. افلاطون،1380، دوره آثار، ترجمه محمدحسن لطفی، خوارزمی.

4. الهی¬خراسانی، علی¬اکبر،1392، تقویم¬قدس،25شهریور1392، اوقاتِ¬شرعیِ¬مشهد

5. بهجت، محمدتقی،1388، مباحث¬الأصول، شفق.

6. جوادی¬آملی، عبدالله،1381،حیات عارفانه¬امام¬علی¬ع، نشراسراء.

7. جوادی¬آملی، عبدالله، 1395، تبیین¬براهین¬اثبات¬خدا،نشرإسراء.

8. حافظیان، ابوالحسن، 1358، لوح محفوظ،چاپخانه¬پارت.

9. حسن زاده آملی، حسن،1381، هزار و يك كلمه،بوستان كتاب.

10. خلیفه، رشاد، بی¬تا، دانشنامه¬جهان¬اسلام، پژوهشگرمعاصر مصرى و مدعى نظریۀاعجازعددى قرآن.

11. خويى، ابوالقاسم،1417ق، محاضرات ¬في¬أصول¬الفقه،دارالهادی¬للمطبوعات.

12. ربانی¬گلپایگانی، علی¬، بهار1399، جایگاه¬یقین¬در برهان نظم، کلام¬اسلامی، شماره113، ص9-31.

13. صائن¬الدين، على¬ابن¬تركه، 1378، شرح¬فصوص¬الحكم، بيدار.

14. صدوق، ابن¬بابويه، 1403ق، معاني¬الأخبار، مصحح: غفارى، على¬اكبر، انتشارات¬اسلامى

15. طباطبایی، محمدحسین،1390ق، المیزان، مؤسِسۀاعلمی.

16. طهرانى، محمدحسين، 1416ق، معرفة الإمام،دارالمحجه¬البيضاء.

17. طوسى، خواجه نصير الدين،1374،آغازوانجام‏، فرهنگ¬وارشاد اسلامى.‏

18. فرزانه، حسین؛ حیدری، داوود؛ 1397، «روح معنا»؛ تقریرها و نقدها، آموزه¬های فلسفه-اسلامی، شماره23، ص113-138.

19. کلانتری، ابراهیم،1382،ظهر و بطن قرآن، قبسات، شماره 29.

20. کمالی، محمدحسین. تابستان1400. مهرتابان1400، نقدی بر نظریّۀ علامه طهرانی، مبنی بر تحریم تقویم شمسی. تااجتهاد، ش9.

21. کمالی، محمدحسین. تابستان1402، حساب¬ابجد، کمند معقولات¬مجرد؛ نقدی بر دو دیدگاه «فلسفی، ریاضی» از شهيد مطهری و آيت‌الله جوادي¬آملي. معرفت¬فلسفی، شماره¬¬-80.

22. لطفی، رحیم. بهار1395، حقیقت و اقسام تکلم الهی. پژوهش¬نامه کلام¬تطبیقی.ش¬اول.

23. مقاتل بن¬سليمان‏، 1423ق‏،تفسیر مقاتل،دارإحياءالتراث¬العربي‏.

24. مطهّری، مرتضی، 1372، مجموعه‏آثاراستاد شهيدمطهرى،صدرا.

25. میرداماد، محمدباقر،1380،جذوات¬ ومواقيت، ميراث¬مكتوب.

26. نراقی، محمدمهدی،1388، انیس¬المجتهدین، بوستان¬کتاب.