رویکردهای اعجازشناسانه- بیانی قرآن کریم در پنج قرن اول هجری

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

چکیده

قرآن کریم یک دستاورد بی‌نظیر است که اعجاز آن جنبه‌های مختلفی به خود گرفته است. اعجاز بیانی قرآن از جمله‌ی این جنبه‌ها به شمار می‌رود که در سه سطح مطرح شد: صرفه، بلاغت و نظم. در این مقاله این سه سطح و دو مبحث اعجاز شناسانه‌ی شالوده شکنی و اعتدال واژگانی معرفی و بررسی شده است. روش کار در این مقاله تحلیلی-تاریخی است، به این صورت که ابتدا به تعریف معنای لغوی و اصطلاحی اعجاز می‌پردازیم و سپس رویکردهای قرآن پژوهشان را در خصوص اعجاز قرآن مورد بررسی قرار می‌دهیم. اعجاز بیانی متن قرآنی با روش‌های مختلفی اثبات شده و مهمترین عناصر اعجاز بیانی که اعجاز بلاغی و نظمی است در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته و همچنین در این مقاله عنوان می‌شود که قرآن علی رغم استفاده از اسالیب متداول زبان عربی، تدوینی نو به خود گرفت و شاهکاری ادبی به شمار رفت و به نوعی از قواعد متداول این زبان خروج کرد و این خروج به بهترین شکل در این کتاب نمود یافته است. خروجی که از مظاهر اعجاز در قرآن به شمار می‌رود.

واژه‌های کلیدی

قرآن- اعجاز- رویکردهای اعجازشناسانه- شالوده شکنی- اعتدال واژگانی.

مقدمه

بي‏ترديد تحقيق پيرامون مسائل قرآن كريم در ابعاد گوناگون آن، ضرورتي اسلامي و مورد تأكيد است و هر مسلمان بيداري كه برهان راستين اين كتاب جاويد را دريافته باشد، بدان پاسخ مي‏دهد. قرآن سند زنده اسلام و معجزه پايدار آن است و اسلام به وسيله آن، توده‏هاي بشر را به هماوردي فرا مي‏خواند و اعلام مي‏كند: اگر مي‏تواني مانند آن را بياور! ولي بشريت در گذر زمان به ناتواني هميشگي خود اذعان مي‏كند: «قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَ الْجِنُّ عَلَي‏ أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقرآن لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا ».(اسرا، 88) اعجاز قرآن به دلیل گستردگی ابعاد خود از جنبه‌های مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. یکی از جنبه‌های پژوهشی اعجاز قرآن کریم پژوهش‌ بیانی است که در سه سطح مطرح شد: صرفه، بلاغت و نظم. این سه سطح در واقع بیانگر تحقیقات صورت گرفته در پنج قرن اول هجری هستند و هر یک طرفداران خاص به خود را دارند. علاوه بر این‌ها خروج قرآن از چارچوب قواعد روتین زبان عربی نیز به نوعی تجسم اعجاز قرآن است این خروج اشکال گوناگونی به خود گرفته که از میان آن‌ها ما به مسئله شالوده شکنی و اعتدال واژگانی اشاره خواهیم کرد.

اعجاز در لغت و اصطلاح

- اعجاز در لغت بسیاری از فرهنگ‌های لغت عربی مفهوم اعجاز را به صورت قاموسی تعریف کرده‌اند. ابن منظور می‌گوید: «عَجَزَ عن الأمر- یعجزُ (از انجام کار ناتوان شد) و عجزَ عجزاً(ناتوان شد)» و گفته می‌شود: «أعجزتُ فلاناً. یعنی: او را ناتوان یافتم». اما فیروزآبادی می‌گوید: «عَجُزَ: به سه حرف متحرک و مانند کلمه نَدُس و کَتِف، انتهای هرچیزی است». عجز و معجَز و معجزَة با فتح جیم و عَجَزان با حروف متحرک و عجُوز با ضمه به معنای ناتوانی است و اسم فاعل آن «عاجز» و جمع آن «عواجز» است. معجزه پیامبر(ص) به معنای آن چیزی است که به واسطه‌ی آن، دشمن را هنگام مبارزه طلبی ناتوان کند و "هاء" برای مبالغه است(تحریشی، محمد، النقد و الإعجاز، 17) «المعجم الوسیط» به این واحد قاموسی پرداخته و می‌گوید: «عجزتِ المرأةُ عجوزاً یعنی: زن پیر و سالخورده شد. و عجزت عن الشیء عجزاً و عَجَزاناً: ناتوان شد و نتوانست از عهده‌ی آن کار برآید. أعجزَ فلانٌ: فلانی پیشی گرفت و دست کسی به او نرسید. و أعجز الشیء فلاناً: آن را از دست داد. گفته می‌شود: عاجزَ فلانٌ: رفت و دست کسی به او نرسید... و معجزة: امری است خارق العاده که خداوند آن را به دست پیامبر آشکار می‌کند تا مهر تأییدی بر پیامبری او باشد. معجزة: چیزی که انسان‌ عادی از آوردن آن عاجز است»(المعجم الوسیط، ج1، 591) تقلید ناپذیری اصطلاحی است ادبی و کلامی که برای ماهیّت بی‌نظیر قرآن به کار می‌رود و عربی آن «اعجاز» است. گرچه واژة «اعجاز» در قرآن به کار نرفته است، ولی هم ریشة آن در قالب فعل ماضی صیغة چهارم فعل‌ «أعجزه» وجود دارد، یعنی «او را ناتوان یافت یا او را ناکام و عاجز ساخت.» (مقاله اعجاز قرآن، 3) فعل «أعجز» و مشتقات آن شانزده بار در قرآن به كار رفته است. از میان چهار کاربردی که به صورت فعل (یعجز) و دوازده موردی که به شکل اسم فاعل (معجز) در قرآن به کار رفته است، هیچ‌کدام به ناتوانی بشر در ارایه سخنی مثل قرآن اشاره ندارند، مثلاً در آیة دوازدهم سورة جن، این فعل دو بار به کار رفته است: «وَأَنَّا ظَنَنَّا أَن لَن نُعْجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ وَلَن نُعْجِزَهُ هَرَباً» این آیه گوياي ناتواني بشر در غلبه بر ارادة خدا و ناتوانایی در خروج از سیطره او است. شکل سوّم این فعل (اعجاز) سه بار در قرآن به کار رفته است و به معنای رقابت کردن با کسی یا چیزی به منظور شکست دادنش است. یک شکل مشتق هم ریشة آن در آیات 51 ـ 50 سورة حج، مستند قرآنی مهمی برای نظریة کلامی دربارة اعجاز قرآن با بیان ذیل فراهم آورده است: «آنان که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادند، آمرزش و روزیِ پرارزشی برای آنهاست و آنها که در محو آیات ما تلاش کردند «وَالَّذِينَ سَعَوْا فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ» و می‌پنداشتند که می‌توانند بر ارادة حتمی ما غالب شوند، اصحاب دوزخند.» (ر.ک، به آیات 5 و 38 سورة سبأ). اصطلاح زبان‌شناختی و چارچوب دینی رقابت با خدا و پیامبرش از طریق تحدّی وحی الهی باید زمینه‌سازی مهم برای منازعات کلامی بعدی دربارة معجزة قرآن باشد».(مقاله اعجاز قرآن، 3و4) - اعجاز در اصطلاح ابن خلدون می‌گوید: «اعجاز قرآن در وفاداری معنای آن به تمامی مقتضیات حال چه مقتضیات ظاهری و چه مفهومی است و این معنا بالاترین و کامل‌ترین مرتبه‌ی کلام است؛ چرا که مختص برگزیدن واژه‌ها و توصیف و ترکیب درست آن‌هاست»(المقدمة، 407). کسانی که به بعد اصطلاحی می‌پردازند معتقدند که اعجاز حجتی است که قرآن به دشمنان مشرک خود ارائه می‌دهد تا بدین وسیله‌ آن‌ها را عاجز کند. مالک بن نبی می‌گوید: «اعجاز نسبت به شخص پیامبر(ص) حجتی است که آن را به دشمنان خود ارائه می‌دهد تا آن‌ها را در برابر قرآن عاجز نشان دهد و در مورد دین یکی از ابزارهای تبلیغ دین به شمار می‌رود».(ابن نبی، مالک، الظاهرة القرآنیة، 59)

رویکردهای پژوهشگران در بيان اعجاز قرآن

- رویکرد صرفه رویکرد صرفه اولین بار توسط ابراهیم نظّام متکلم معتزلی مطرح شد. مبنی بر این که خداوند انسان‌ها را از مبارزه با قرآن کریم بازداشت و قدرت و توان و یارای انجام چنین کاری را نداد. به عقیده وی قرآن فی‌نفسه تقلیدناپذیر نیست، بلکه در حوزة توانایی زبانی بشر وجود دارد که سخنی نظیر قرآن بگوید. این نظریه از سوی «جاحظ» (م: 255 هـ.ق، 865 م) شاگرد نظام در بصره، ردگردید. مصطفی صادق رافعی برای رد این مکتب چنین می‌گوید: «کسی که با بازداشتن و بی‌توجهی نمودن نسبت به چیزی قدرت راهیابی به آن را بگیرد و خود قدرت آن را داشته باشد، عاجز کردن دیگران از آوردن برهان برای آن فقط به معنای ناتوانی خود او از آوردن دلیل است». (رافعی، إعجاز القرآن والبلاغة النبوية، 145) محمد تحریشی در کتاب خود «النقد و الإعجاز» این موضعگیری‌ها را در برابر صرفه قابل ملاحظه می‌داند ولی این مکتب را به طور کامل از اساس ساقط نمی‌کند؛ چرا که به عقیده‌ی او صرفه یکی از اسباب اعجاز می‌باشد و اساس صرفه برای کسی که به خداوند ایمان دارد و معترف به قدرت لایزال الهی و ناتوانی انسان در تحدی و آوردن سوره‌ای مانند قرآن است، قابل توجه است.(تحریشی، 18) ابوالحسن خیّاط می‌گوید: نظّام بر این عقیده است که ویژگیهای زبانی قرآن فراتر از تواناییهای افراد معمولی نیست. به ‌رغم سخن خداوند که می‌فرماید: «به راستی که اگر افراد بشر و جن گرد هم آیند تا نظیر قرآن ارایه کنند، نمی‌توانند، حتی اگر برخی از آنان یکدیگر را یاری رسانند.» (خیّاط، ‌انتصار، 28؛ ترجمه، 25). - رویکرد بلاغی صاحبان این رویکرد معتقدند بلاغت اساس اعجاز قرآن است. بلاغت قرآن بر دقت بیان و مهارت در توصیف با واژه‌های کم و معانی گسترده تکیه دارد. (تأويل مشكل القرآن، 4) با وجود برخورداری اعراب از یک حس بلاغی که به آن‌ها امکان تشخیص کلام الهی را از سخن بشری می‌داد، ولی آن‌ها نمی‌توانستند مانند آن را بیاورند. رمانی بر این نظر است که بلاغت به سه بخش تقسیم می‌شود: اعلا، دون و متوسط و معتقد است که بالاترین مرحله «معجَز» است که همان بلاغت قرآن است.(رماني، النكت في إعجاز القرآن به انضمام سه رساله در اعجاز) قرآن کریم گواه بلاغت در اختیار رسول خدا(ص) بود و بی شک مقایسه‌ی بیان الهی با بیان بشری توجه را به مشخصات لفظی و معنایی و حوزه‌‌ی سبک‌های بیان عربی جلب می‌کرد. متن مقدس تنوعی از شیوه‌های بلاغی بیان را دربرداشت(تحریشی،72) بلاغت و اعجاز آن زیبایی‌شناسی خاصی است که آن را یک متن با قابلیت تأویل قرار می‌دهد و در عین حال متنی کشف نشده که تمام انسان‌ها در فهم آن برابر هستند.(همان، 73) یکی از وجوه بلاغت قرآن تشبیه است، اگرچه این صنعت برای افزودن وضوح و روشنی معنا به وجود آمد، ولی یکی از عناصر اعجاز است که ویژگی متن قرآن را مشخص می‌کند. رمانی در این فرموده‌ی خدای متعال درنگ کرده است: «والذين كَفَرُوا أعمَالُهم كسراب بقِيعةٍ يحسَبُهُ الظمآنُ ماءً حتّى إذا جاءَه لم يَجِدهُ شيئاً» (نور/39) و می‌گوید: این بیانی است که آن‌چه را احساس بر آن واقع نمی‌شود بر چیزی عرضه کرده که احساس بر آن واقع می‌شود و اگر گفته می‌شد: «يحسبه الرائي ماءً(بیننده آن را آب می‌پندارد) در این صورت کلام قطعاً بلیغ بود و بلیغ‌تر از آن لفظ قرآن است؛ زیرا میل انسان تشنه به آب و وابستگی قلبی او شدیدتر است، و تشبیه اعمال کافران به سراب تشبیهی زیباست.»(تامر سلوم، نظرية اللغة والجمال في النقد العربي، 125) خطابی راز بلاغی قرآن را که اعراب را از آوردن سوره‌ای مانند آن عاجز کرد در موارد زیر علت یابی می‌کند(خطابي، بيان إعجاز القرآني، 24-23): - این که دانش آن‌ها بر تمام نام‌ها و واژگان زبان عربی که ظرف و حاوی معانی هستند احاطه ندارد. - فهم آن‌ها تمام معانی اشیاء را که بر آن واژگان حمل شده درک نمی‌کند. - شناخت آن‌ها برای بررسی تمام انواع ساختارهایی که انسجام واژگان و ارتباط آن‌ها به یکدیگر با این ساختارها صورت می‌گیرد، کامل نیست. متن قرآن با این سه عامل معجزه شد و همگی در آن جمع شده‌اند. - رویکرد نظمی شریف جرجانی نظم را چنین تعریف می‌کند: «نظم در لغت: گردآمدن مروارید در گردنبند را گویند و در اصطلاح: نگارش کلمات و جملات بر اساس ترتیب معانی و دلالت‌های متناسب طبق اقتضای عقل، گفته شده: واژگان مرتب و روان که معانی آن‌ها مطابق مقتضای عقل در نظر گرفته ‌شود».(التعريفات، 310) عبد القاهر جرجانی می‌گوید: « نظم چیزی نیست جز این که کلام خود را در موضعی قرار دهی که علم نحو آن را اقتضا می‌کند و بر اساس اصول و قواعد آن عمل کنی و دستور العمل‌هایی را که وضع کرده حفظ کنی و از آن تخطی نکنی»(جرجاني، عبدالقاهر، دلائل الإعجاز، 55) گروهی از اعجازشناسان و در رأس آن‌ها خطابی و باقلانی و جرجانی نقدی متمایز را مبتنی بر اصل «نظم اساس اعجاز است» پایه‌گذاری کردند. شاید جاحظ اولین کسی بود که این رویکرد را عنوان کرد. خطابی اعجاز قرآن را در نظم آن خلاصه می‌کند. جرجانی هم معتقد است که اعجاز قرآن در نظم و نگارش آن نهفته است. نظم یک حوزه‌ی معنایی است که مجموعه‌ای از دال‌ها و مدلول‌ها پیرامون آن گرد می‌آیند؛ نظم نگرشی است زیباشناختی به متن در کل متن، پس متن قرآن روی هم رفته معجزه است. در مسیر بحث در مورد اسلوب قرآن یک تحول ریشه‌ای رخ داد و «موضع اسالیب قرآنی از توجیه به مباهات تغییر یافت، در نتیجه موضع از اثبات قرآن با شعر عربی، به اثبات شعر به وسیله‎ی قرآن تبدیل شد» (حمادي صمود، النقد وقراءة التراث، 463). خلیل فراهیدی در کتاب «العین»، نخستین کتاب لغت زبان عربی، در شرح بسیاری از واژگان در کنار اشعار عرب از آیات قرآنی نیز به عنوان شاهد یاد می‌کند که نشانگر جایگاه ادبی قرآن به عنوان یک شاهکار مرجع است. متن در نظر باقلانی از تصور کلی او در نظریه‌ی نظم نشأت می‌گیرد. او از این نقطه آغاز می‌کند که این متن معجزه است به واسطه‌ی نظم خود که از تمام جنبه‌های معمول نظم در کلام عرب خارج است. پس متن قرآن معجزه است؛ زیرا جنسی است مخالف تمام اجناس کلام اعراب و خارج از نظم معمول اسالیب آن‌ها. متن قرآن متنی است که شیوه‌ای جدید را در بیان و ترکیب ابداع کرد، به طوری که با انسجام عناصر جزئی و متناسب چنان به خود نظم داد که هیچ کلام بشری به پای آن نمی‌رسید.

شالوده شکنی(Defamiliarization)

یکی از مهمترین نکاتی که فرمالیست‌ها درباره شکل بیان ادبی مطرح کردند، مفهوم «شالوده شکنی یا آشنائی زدائی» است. شکلوفسکی نخستین بار این مفهوم را مطرح کرد، پس از او یاکوبسن و تینیانوف در مواردی از این مفهوم با عنوان «بیگانه سازی» یاد کردند. نویسنده یا شاعر به جای مفاهیم آشنا، واژگان وشیوه بیان یا نشانه‌های نا شناخته را بکار می‌گیرید که این ترفند، البته درک دلالت‌های معنائی اثر را بسیار دشوار می‌کند و موضوع را چنان جلوه می‌دهد که گوئی پیش از آن وجود نداشته است و مدت زمان درك خواننده را طولانی‌تر کند و بدین سان باعث ایجاد لذت و ذوق ادبی گردد. به اعتقاد شکلفسکی، وظیفه شاعر ازمیان بردن نیروی (عادت) است یعنی آفرینش دنیای تازه. آشنایی زدایی در دو حوزه بحث می‌شود: 1- در حوزۀ قاموسی 2- در حوزه نحو و دستور زبان. آشنایی زدایی قاموسی یعنی كاربرد غیرمعمول و نامتداول كلمات. شاعر واژه‌ای را به گونه‌ای به كار می‌برد كه خلاف انتظار خواننده است؛ برای مثال «كژ و مژ» از اتباع‌اند و پیوسته با هم می‌آیند، اما زمانی كه مولانا می‌گوید: چون كشتی بی لنگر، «كژ می‌شد» و «مژ می‌شد» با تفكیك آنها از هم، نوعی آشنازدایی كرده است؛ آشنایی زدایی در حوزه نحو یعنی بر هم زدن ساختار دستوری زبان و جابجا كردن اجزای جمله و دخل و تصرف در نحو آن، مثلاٌ در این شعر سعدی: اول منم كه در همه عالم نیامده است زیباتر از تو در نظرم هیچ منظری ساختار نحوی زبان به گونه‌ای است كه خلاف انتظار خواننده است تا اوایل مصرع دوم، انتظار خواننده این است كه شاعر مقام خودش را در عالم از همه كس ممتاز كرده است، ولی بعد از كلمه «زیباتر از تو...» تمام جهت عوض می‌شود و با این خلاف انتظار و نوعی چشم بندی بلاغی، خواننده را مسحور می‌كند. این پدیده به وفور در قرآن به چشم می‌خورد از طرفی این فرآیند نقض معیار دستوری به شمار می‌رود و از دیگر سو یک نوع پایبندی به این معیار به کمک قواعد اضافی است».(هنريش بليث، البلاغة والأسلوبية، 36) منظور از شالوده شکنی در قرآن انحرافاتی است که از اصول ایده‌آل نحوی‌ها به منظور اهداف سبکی صورت گرفته است. در اینجا به دو نوع از وجوه این آشنائی زدائی اشاره خواهیم کرد که عبارتند از صنعت التفات و مجاز. - التفات

«صنعت التفات انتقال کلام از حالت تکلم یا خطاب یا غیبت به حالت دیگر و نوعی خروج علیه مطابقت ضمایر است» (اللغة والإبداع الأدبي، 15)از انواع التفات، انتقال از ضمیر غایب به مخاطب است؛ مثل این بیت عنتره: شَطَّتْ مَزَارَ العَاشِقينَ فَأَصْبَحَتْ عَسِرِاً عليَّ طِلابُكِ ابنة مَخْرَم چنین انتقالی قدرت بیانی زبان را نشان می‌دهد. در چنین کلامی نشانی از وقوع انحراف به چشم می‌خورد و نیز چیزی در این کلام هست که به مقصود شاعر رهنمون می‌شود؛ زیرا هر کس این بیت عنتره را بخواند به واقعیت امر پی می‌برد و سیاق به عنوان تنها عامل برای جهت دهی به این فهم و کشف التفات باقی می‌ماند. - مجاز نشانه‌های انحراف دیگری در کاربرد ادبی در پدیده‌های مجاز و استعاره و تشبیه نمود پیدا می‌کند. «این پدیده انحراف از معنای حقیقی به سایر معانی مجازی است».(اللغة والإبداع الأدبي، 14) این بعد نقطه اوج خروج و قابلیت و انعطاف زبان به شمار می‌رود. همان‎طور که معیاری برای تمایز بین وضع و کاربرد یا بین زبان روزمره و زبان ابداعی برتر به شمار می‌رود. ابو عبیده در مورد آیه زیر: «و أرسلنا السماء علیهم مدراراً: و آسمان (=باران) را پیوسته بر آنان فرو فرستادیم» (انعام/6) گفته است: «سماء در این جا مجاز از باران است».(همان، ج1، 186) بدین وسیله خروجی را در کاربرد برای ما نشان می‌دهد که از طریق انتقال معنا و گسترش آن صورت می‌گیرد. کاربرد مجازی یکی از انواع تحول معنایی زبان است که از طریق گسترش یا محدودسازی یا انتقال معنا به وجود می‌آید.(نک: فندريس.ج، اللغة، 256و 258) شکی نیست که محدود سازی یا گسترش معنا نوعی از مجاز به شمار می‌رود.»(أحمد مختار عمر، علم الدلالة، 126) قرآن کریم به وفور از این روش‌ها استفاده کرده و به وسیله این روش‌ها توان معنایی زبان عربی را رشد داده است. ابن قتیبه در کتاب «تأویل مشکل القرآن» به بررسی مجاز و استعاره و حذف و اختصار و اضافه و مغایرت ظاهر لفظ با معنای آن پرداخته است و تمامی این ابواب زیرمجموعه‌ی تغییر و انحراف یا آشنائی زدائی است. اعجاز در همین جا نهفته است، جائی که متن قرآن توانسته با ایجاد یک معیار جدید بین این دو قضیه تناسب ایجاد کند، معیاری که تکنیک‌های زبان عربی را در آشنائی زدائی و خروج از کاربرد ایده‌آل برمی‌گیرد.

اعتدال واژگانی

اعتدال واژگانی از زیبایی شناسی‌های سبک قرآن است که بر متراکم سازی زبان مبتنی است، به منظور این که فضای گسترده‌تری از اندیشه‌ها و معانی به آن ببخشد و زبان تحول پیدا کند، همچنین به نوآور اجازه می‌دهد که از زبان گریز بزند و از قواعد معیار آن که می‌کوشد از خروج از اصول معمول زبان جلوگیری به عمل آورد، خارج شود. این مبحث به ایجاز می‌پردازد که از حذف واژه‌ی مفرد حاصل می‌شود؛ مانند: حذف صفت و موصوف یا مضاف، یا از حذف بخشی از جمله؛ مثل: حذف شرط یا از حذف جمله‌ای به دلیل اشاره غیر مستقیم بخش مذکور در کلام به بخش محذوف».(اللغة والإبداع الأدبي، 34) ایجاز در نظر ابن قتیبه در دو نوع خود: ایجاز حذف و ایجاز قصر، به عنوان یکی از پایه‌های نقد زیباشناختی و از عناصر آشنائی زدائی سبکی است. پژوهشگران در این مسئله بر اصل تقابل میان زبان در کاربرد انسانی آن و زبان در کاربرد مقدس آن تکیه کردند؛ زیرا «کلمه فقط معنای قاموسی خود را به همراه ندارد، بلکه هاله‌ای از واژگان است که فقط به یک معنا اکتفا نمی‌کند، بلکه معانی کلماتی را که از نظر معنایی یا اشتقاقی با آن مرتبط هستند برمی‌انگیزد یا حتی کلماتی که با آن در تعارض هستند».(رينيه ويليك-اوستن وارين، نظرية الأدب، 181) ابو عبیده به مسئله‌ی مهمی اشاره می‌کند که اساس آن قانون تلاش کم(La loi du moidre effort) است که بر اصل اعتدال در لفظ و وسعت در معنا مبتنی است. این نشان‌دهنده‌ی سطحی از تحول معنایی زبان عربی پس از همراه شدن با متن قرآن است. جاسپرسن معتقد است که این تحول با رویکرد ساده سازی صورت می‌گیرد، به طوری که زبان از طریق چند مرحله‌ی متعدد به وضعیتی می‌رسد که در آن با کمترین تلاش بیشترین فعالیت صورت می‌گیرد».(ميشال زكريا، الألسنية (زبانشناسی جدید)، 278) ابوعبیده این آیه‌ را که به اعتدال واژگانی ارتباط دارد ذکر می‌کند: «فأمّا الذين اسودَّت وُجُوههم أكفرْتُمْ بَعْدَ إيمانكم» (آل عمران/106) و می‌گوید: «اعراب به خاطر علم مخاطب به مقصود گوینده خلاصه گویی می‌کنند، گویی خداوند چنین فرموده: فأمّا الذين كفروا فيقول لهم: أكفرتم، ولی این قسمت را حذف و کلام را مختصر کرده است. اعتدال واژگانی بر روابط اسنادی از جمله تقدیم و تأخیر نیز توجه می‌کند. ابوعبیده در بررسی این آیه‌ به تقدیم و تأخیر اشاره می‌کند: «ما أنزلنا عليك القرآن لتشقى إلا تذكرة لمن يخشى» (طه/ 2) و می‌گوید: «مجاز آن مجاز مقدم و مؤخر است و ضمیری در آن است». (مجاز القرآن، ج2، 15) او با این سخن ارتباط میان تقدیم و تأخیر و اعتدال واژگانی را مشخص کرده که به اعتدال در لفظ و وسعت در معنا برای بیان معنا اجازه می‌دهد. این پدیده از دیگر حالات اسنادی نیز بهره می‌گیرد که در این آیه‌ی کریمه نیز اعتدال نمود می‌یابد: «يدخل من يشاء في رحمته والظالمين أعدّ لهم عذاباً أليماً: هر که را بخواهد در رحمت خود وارد می‌کند و برای ستمکاران عذابی دردناک فراهم کرده است» (انسان/31). عرب‌ها «ظالمین» را بر اساس نقش منصوب ماقبل خود منصوب کردند و حال آن که خداوند ظالمان را در رحمت خود داخل نمی‌کند».(همان، ج1، 155)

نتیجه گیری

رویکردهای اعجاز شناسانه پنج قرن اول هجری مطرح شدند تا اعجاز لغوی-بیانی قرآن کریم را ریشه یابی کنند. سه رویکرد مهم در این مقاله مورد بررسی قرار گرفت که هر یک به نوبه خود تلاش کردند به اعجاز قرآن اعتراف کنند. دو اصطلاح آشنائی زدائی و اعتدال واژگانی نیز مورد بررسی قرار گرفتند که در واقع معادل دو اصطلاح قدیم هستند؛ یعنی: مجاز و ایجاز. قرآن در واقع نمود کاربرد صحیح این دو اصطلاح به شمار می‌رود. در حقیقت این دو اصطلاح به نوعی خروج از قواعد معمول زبان هستند که در قرآن کریم تجسم یافته است.

پانویس و منابع

قرآن کریم.

1. ابن خلدون، المقدمة، تحقیق: علي عبد الواحد وافي، لجنة البيان العربي.

2. ابن قتيبه، عبد الله بن مسلم، تأويل مشكل القرآن، تحقیق: سيد احمد صقر، کتابخانه العلمية.

3. ابن نبي، مالك، الظاهرة القرآنية، ترجمه: عبد الصبور شاهين، کتابخانه دار العروبة، چاپ دوم، 1961.

4. باقلاني، ابو بكر محمد بن الطيب، إعجاز القرآن، به کوشش: محمد عبد المنعم خفاجي، بيروت، دار الجيل، 1991.

5. پروفسور ریچارد سی، مارتین، مقاله «اعجاز القرآن»، دایرة المعارف لایدن، ترجمه دکتر محمد جواد اسکندرلو، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، 1386، ج 1.

6. تحریشی، محمد، النقد و الإعجاز، از منشورات اتحاد الكتاب العرب، دمشق – 2004م./1383.

7. جرجاني، شريف، التعريفات، به کوشش: إبراهيم أنباري، بيروت، دار الكتاب العربي، چاپ چهارم، 1998.

8. جرجاني، عبد القاهر، دلائل الإعجاز، به کوشش: محمد رشيد رضا، لبنان، بيروت، دار المعرفة، 1978.

9. حمادي صمود، النقد وقراءة التراث.

10. خطابي، ابو سليمان حمد بن محمد بن إبراهيم، بيان إعجاز القرآن ضمن ثلاث رسائل في إعجاز القرآن.

11. خیّاط، ‌انتصار، ص 28؛ ترجمه، ص 25؛ ر.ک، به: اشعری، مقالات، ص 225 یا ص 7 تا 13)

12. رافعي، مصطفى صادق، إعجاز القرآن والبلاغة النبوية، الجزائر، کتابخانه رحاب.

13. رمّاني، ابراهيم، النكت في إعجاز القرآن، به انضمام سه رساله در اعجاز قرآن.

14. سلوم، تامر، نظرية اللغة والجمال في النقد العربي، لاذقية، دار الحوار، چاپ اول، 1983.

15. سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، منشورات رضی، قم، 1363.ج2، ص318؛ طه حسين: في الأدب الجاهلي، قاهره، دارالمعارف.

16. عبد، محمد، اللغة والإبداع الأدبي، قاهره، دار الفكر، چاپ اول، 1989

17. عرفه، عبد العزيز عبد المعطي، قضية الإعجاز وأثرها في تدوين البلاغة العربية، بيروت، عالم الكتب، چاپ اول، 1985.

18. عمر، احمد مختار، علم الدلالة، قاهره، عالم الكتب، چاپ دوم، 1988.

19. فراهیدی، خلیل، العین، به کوشش: مهدي مخزومي و ابراهيم سامرائي، دارالهجرة، 1409، چاپ دوم.

20. فندريس، ج، اللغة، ترجمه: عبد الحميد دواخلي، محمد قصاص، قاهره، کتابخانه الأنجلو مصرية، 1950.

21. مصطفى، ابراهيم و دیگران، المعجم الوسيط، تهران، کتابخانه علمي.

22. ميشال زكريا، الألسنية (زبانشناسی جدید)، المبادئ والأعلام، بيروت، مؤسسة نشر و توزیع الجامعیه، چاپ یازدهم، 1983.

23. ويليك، رينيه-اوستن، وارين، نظرية الأدب، ترجمه: محي الدين صبحي، حسام خطيب، بيروت، مؤسسة تحقیقات و نشر العربية، چاپ سوم، 1985.

24. هنريش بليث، البلاغة والأسلوبية، ترجمه: محمد عمري، از منشورات مجله پژوهش‌های نشانه‌شناسی ادبی زبانشناسی، الدار البيضاء، چاپ اول، 1989