درآمدی بر مطالعه تطبیقی «اقشعرار» در قرآن و «لرزش» زیبایی‌شناختی و روان‌‌شناختی

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

چکیده

قرآن لرزش بدن مومنان در هنگام مواجه شدن با آیات قرآن را یکی از ویژگی¬های قرآن و نشانه¬ای از هدایت الهی معرفی کرده است. این واکنشی تجربی و غیرارادی است که از جنبه¬های روانی، زیبایی¬شناختی و فیزیولوژیک قابل بررسی است. با وجود اشاره مستقیم قرآن به این حالت روانی توجه کمی به علل و فرایندهای تجربی همراه با آن شده است. ایمان حالتی معنوی و لرزش بدن و پدیده های همبسته با آن همگی مادی هستند. به همین دلیل تحقیق بر این پدیده، راهی برای کشف روزنه¬هایی از ارتباط عمیقی میان ماده و معنا می¬گشاید. این مطالعه به روش مقایسه ای میان مباحث قرآنی و تفسیری در خصوص این پدیده و ویژگی های روانشناختی، زیبایی¬شناختی، جامعه شناختی و نیز زیست¬شناختی و فیزیولوژیک لرز مطالعه ای تطبیقی برقرار کرده است. البته به دلیل گستردگی مباحث و نیز عدم وجود ادبیاتی در این حوزه میان رشته ای این مطالعه فقط جنبه درآمد و ارائه برخی جنبه های تحقیقاتی را به عهده گرفته است. این مطالعه پس از بررسی نتایج تحقیقات مختلفی که بر این پدیده در حوزه¬های مطالعاتی گوناگون انجام شده است، نتیجه گرفته که اقشعرار در قرآن شباهت ها و اتحادهای عمیقی با لرزهای روانی، زیبایی شناختی و اجتماعی دارد و آثار زیستی آن نیز در تمام این موارد تا حدودی مشترک است اما وجوه افتراق و تفاوت نیز در میان تمام آنها وجود دارد، با این وجود ارتباط این پدیده ها به صورت تشکیکی و شدت و ضعفی از یک حقیقت را بیان می دارد.

واژگان کلیدی

لرزش بدن؛ اقشعرار؛ لرز زیبایی¬شناختی؛ لرز روان¬شناختی؛ قرآن.

1. مقدمه

سنخ ایمان و هدایت الهی از امور ماورای مادی است و شناسایی ارتباط میان امور ماورای مادی و امور مادی یکی از دشواری های علوم است. در این میان برخی روزنه ها میان علوم مادی تجربی و علوم ماورای مادی قلبی وجود دارد که بسیار ارزشمند و غنیمت هستند. از جمله این روزنه های ارتباطی که کمتر اندیشمندی مخصوصا درجهان اسلام بدان پرداخته است، مسئله لرزش بدن در هنگام مواجهه با قرآن یا هر حالت معنوی دیگر است که در قرآن نشانه هدایت الهی و در روایت نشانه ریزش گناهان دانسته شده است. این نشانه در حالتهای روانی دیگری از جمله مواجهه با یک هنر موسقیایی، شعر عمیق، یک اتحاد اجتماعی و همدلی ایثارگرانه و بسیاری از حالت های دیگر نیز رخ میدهد. این پدیده در حوزه های جامعه شناسی، روانشناسی و فیزیولوژی و عصب شناسی مورد بررسی قرار گرفته است. این دستاوردها فرصت مناسبی را دست می دهد تا ابعاد ناشناخته لرزش بدن که در قرآن با اصطلاح اقشعرار بیان شده است را واکاوی نماییم و شباهت ها و تفاوت های این روزنه ارتباطی میان عالم ماده و عالم معنا را بشناسیم. یکی از فواید این تحقیق یافتن رابطۀ قابل تجربه و آزمایش پذیر میان ایمان و هدایت الهی و سیستم عصبی و روانی انسان است.

2. تحلیل قرآنی اقشعرار

آیه 23 سوره مبارکه زمر به اثری از قرآن بر اندام و قلب مومنان اشاره می¬کند. این اثر به دلیل اینکه قابل بررسی تجربی است نشانۀ بسیار قابل توجهی¬ است. آیۀ 23 می¬فرماید: اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى‏ ذِكْرِ اللَّهِ ذلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدي بِهِ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ خداوند بهترين سخن را نازل كرده، كتابى كه آياتش (در لطف و زيبايى و عمق و محتوا) همانند يكديگر است آياتى مكرّر دارد (با تكرارى شوق‏انگيز) كه از شنيدن آياتش لرزه بر اندام كسانى كه از پروردگارشان مى‏ترسند مى‏افتد سپس برون و درونشان نرم و متوجّه ذكر خدا مى‏شود اين هدايت الهى است كه هر كس را بخواهد با آن راهنمايى مى‏كند و هر كس را خداوند گمراه سازد، راهنمايى براى او نخواهد بود! در این مقاله ابتدا به بررسی واژه تقشعر و اثر آن که به صورت نرمی پوست و قلب ظاهر می¬شود خواهیم پرداخت.

2.1. بررسی لغوی

تقشعر از اقشعر یقشعر اقشعرار بر وزن لفعلل یفعلل یفعلل افعلال از ابواب ثلاثی مزید است و رباعی مجرد ندارد و معنای خود را با مبالغه می رساند، اقشعر یعنی به شدت لرزید، یا لرزه بر اندامش افتاد ( محمد الخطیب، 1424، 370) اما از نظر راغب اصفهانی و فراهیدی اصل آن قشعر و القشعر بوده و رباعی مزید دارد و قشعر که رباعی مجرد آن است به معنای لرزه اندام آن ها را فرا گرفت، می¬باشد. ( راغب اصفهانی، 1388، 622) فراهیدی گفته است: القشعریره : اقشعرار الجلد من فزع و نحوه و کل شی تغیر فهو مقشعر واقشعرت السنه من شده المحل واقشعرت الارض من المحل و الجلد من الجرب و اقشعرت البنات اذا لم یوجد ریاه ( فراهیدی، 1409 2 / 287) طریحی هم می گوید : « تقشعر منه جلود. ..) ای تنقبض منه، یقال اقشعر جلد فلان فهو مقشعر اذا اخذته قشعریره و الجمع القشاعر ( طریحی، 1386 3 /458)

2.2. اصطلاح تقشعر در قرآن

کلمه «تقشعر» فقط یک بار در قرآن آمده است (زمر:23) در این سوره هم «اقشعر» به همراه «جلود» به معنای پوست¬ها آمده است. بنابراین گفته¬اند کلمۀ قشعر در قرآن از قشعریره به معنای لرزه است « اقشعر جلده » یعنی پوستش لرزید و منقبض شد، جمع شدن پوست تن حالتی که هنگام ترس به انسان دست می دهد و لرزشی که بر اندام در هنگام ترس ایجاد می شود و راست شدن مو بر بدن هم گفته می شود. ( قرشی، 1372، 6/8) از نظر زمخشری بیان تمثیل و به تصویر کشیدن اوج خشیت انسان های خاشع است ( زمخشری، 1370، 4/157).


2.3. شأن نزول آیه

در شان نزول آیه شریفه از ابن عباس نقل شده که یاران رسول خدا دلتنگ شدند و به آن حضرت عرض کردند برای ما سخن بگو و این آیه نازل شد. نام خدا مبتدا واقع شد و نزول بر پایه آن قرار گرفته است که دلیلی بر عظمت و سترگی « احسن الحدیث » و گواهی بر نیکویی و تاکیدی بر این است که از جانب خدا نازل شده است. ( زمخشری، 4، 158) چون این آیه شریفه با آیه قبل ارتباط معنایی دارد ضروری است که به مفهوم آیه ماقبل توجه نمائیم. « افمن شرح الله صدره للاسلام فهو علی نور من ربه. ... »، هدایت با لازمه اش تعریف شده که همان شرح صدر و نورانیت قلب است و ضلالت هم با لازمه اش که قساوت قلب از ذکر خداست، تعریف شده است. « فمن شرح الله. ... » مبتدا است و خبر آن در تقدیر است؛ یعنی کسی که خداوند با شرح صدر و نور که آن قرآن است هدایتش کرده مثل کسی است که دارای قساوت قلب است. ( طبرسی، 1415، 8 / 166) «الله نزل احسن الحدیث. ... »، این آیه نسبت به آیه قبل اجمال بعد از تفصیل است، چون در آن جا هدایت را به طور مفصل بیان کرده بود و در این آیه بطور اجمال بیان می کند که بیان قرآن و توصیف آن نیز هست. منظور از بهترین سخن قرآن کریم است (طور:34 و مرسلات:50) در ادامه سه توصیف از امتیازات قرآن بیان می گردد که عبارتند از : 1.« کتابا متشابها »، کتابی که قسمت های مختلف آن با آن هماهنگ می باشد و تضادی در میان آن ها نیست، برخلاف کلام انسان که وقتی گسترده می شود اختلاف و تناقض هایی در آن پیدا می شود. همانندی معانی آن در درستی و استواری و برحق و سودمند بودن برای مردم و تناسب الفاظ آن و همخوانی در چینش و تناسق و نظم در اعجاز و خاموش کردن خصم را در بر می گیرد. علامه طباطبایی در المیزان می گوید: این تشابه غیر از تشابهی است که در مقابل محکم استعمال شده، چون تشابه دومی صفت بعضی از آیات قرآن است (آل عمران:7) اما در اینجا همه آیات را متشابه خوانده است. تشابه مقابل محکم به معنای واضح نبودن است و این تشابه به این معنا است که سراسر قرآن از این جهت که اختلافی با هم ندارند و هیچ آیه اش با آیه دیگر ضدیت ندارد، مشابه هم هستند( طباطبائی، 1370 :17/406). 2.« مثانی »، جمع مثنیه به معنای معطوفه و مکرر است و قرآن را « مثانی » خوانده چون بعضی آیاتش انعطاف به بعضی دیگر دارد و هر یک دیگری را شرح و بیان می کند بدون این که اختلافی در آن ها یافت شود (نساء:82) این وصف اشاره به تکرار مباحث قصص و مواعظ و اندرزها دارد که هرگز ملال آور نیست بلکه نشاط آفرین است. این تکرار از اصول مهم فصاحت است که انسان به هنگام لزوم چیزی را برای تاثیر عمیق بخشیدن تکرار کند اما به شکلی تازه و صورتی نو که ملامت خیز نباشد. مطالب مکرر قرآن تفسیر یکدیگر است و یا این که اشاره به تلاوت قرآن و کهنه نشدن بر اثر تکرار دارد و یا تکرار نزول که یک بار دفعی و بار دیگر تدریجی و در طول بیست و سه سال بوده است( مکارم شیرازی، 138 :19/ 432).

3. نفوذ عمیق قرآن بر انسان

این بحث که در دو مرحله است:  الف) « تقشعر منه جلود الذین. .. » « تقشعر منه »، طبرسی در معنای آن می گوید : « ای تاخذهم قشعریره خفوفا مما فی الارض من الوعید »، جمع شدن شدید پوست بدن است از ترسی که در اثر شنیدن خبر دهشت آور و یا دیدن صحنه ای دهشت آور دست می دهد، و این جمع شدن پوست بدن اشخاص در اثر شنیدن قرآن، تنها بخاطر این است که خود را در برابر عظمت پروردگارشان مشاهده می کنند و در چنین وضعیتی با شنیدن کلام خدا متوجه عظمت و کبریایی او گشته و خشیت بر دل هایشان احاطه می یابد و پوست بدن شان شروع به جمع شدن می کند. ( طبرسی، 1415: 8/168) در روایتی از پیامبر(ص) درباره اثر حاصل از اقشعراری که از خشیت خداوند به وجود می¬آید چنین آمده است: «عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ: إِذَا اقْشَعَرَّ جِلْدُ الْمُؤْمِنِ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ تَحَاتَّتْ عَنْهُ خَطَايَاهُ» هنگامی که پوست مومن از خشیت خدا می لرزد گناهانش فرومی¬ریزد. (نوری، 1408: 11/231) نفوذ عمیق قرآن بر انسان، در او ایجاد خوف و ترس می¬کند، خوفی که مایه بیداری و آغاز حرکت است و انسان را متوجه مسئولیت های مختلف می کند و در مرحله بعد حالت نرمش و پذیرش سخن حق را به او می بخشد و به دنبال آن آرامش می یابد. طبرسی در توضیح می گوید : « هذا نعت باولیاءالله ینعتهم بان تقشعر جلودهم و تطمئن جلودهم و تطمئن قلوبهم الی ذکر الله و لم ینعتهم بذهاب عقولهم و الغشیان علیهم انما ذالک فی اهل البدع و هومن الشیطان » ( همان)  ب) « ثم تلین جلودهم و قلوبهم الی ذکرالله. .. » کلمه « تلین » متضمن معنای سکون و آرامش است چون اگر چنین نبود، احتیاجی نداشت که حرف الی متعددی شود و معنایش این است : پس از جمع شدن پوست ها از خشیت خدا، بار دیگر پوست بدن شان نرم می شود و دل هایشان آرام می گیرد و با ذکر خدا، بار دیگر آرامش می یابند. در جمله قبلی که جمع شدن پوست ها را بیان می کرد سخنی از قلوب به میان نیاورد چون مراد از قلوب جان ها و نفوس است و جان اقشعرار ( جمع شدن پوست) ندارد و عکس العمل جان ها در برابر قرآن خشیت و ترس است. ( طباطبایی :17/408) « ذلک هدی الله یهدی من یشاء » در ادامۀ آیه این ویژگی قرآن را مطابق با همان هدایت الهی معرفی می¬کند. به معنای دیگر این تأثیرات قرآن بر مومنان شامل لرزش و سپس آرامش همان هدایت الهی است که به این صورت بر جان¬های مومنان خود را نمایان می¬کند.

3.1. بررسی تجربی لرزش حاصل از تحول روانی

در تحقیقات علمی حوزه های زیبایی شناسی، موسیقی، روانشناسی و عصب شناسی احساس لرزش حاصل از یک تحول احساسی، زیبایی شناختی یا معنوی مورد بررسی قرار گرفته است. این احساس به دلیل اینکه تا حد زیادی درونی است با عناوین مختلف بیان می شود و تعاریف کلی و درونی (Subjective) برای شناسایی آن به کار برده می-شود. اصطلاح¬های (Frisson, Chills, Goosebumps) و حتی به طور غیررسمی¬ (Skin Orgasm) برای توصیف این حالت به کار گرفته شده است و لرزش زیبایی شناختی (Aesthetic Chills) و لرزش موسیقیایی (Music Chills) و لرزۀ روانی (Psychogenic shivers) و حتی تجربه لذت بخش لرز (euphoric experience of chills) اصطلاح های به کار گرفته شده در مقالات علمی حوزه های مختلف است و در برخی مطالب روحی و معنوی نیز از اصطلاح بدن لرزۀ معنوی و (Spiritual Chills or Goosebumps) استفاده شده است. اسکات بنیستر که تز دکتری¬اش درباره لرزهای زیبایی شناختی بوده است لرز را اینگونه تعریف می¬کند: «لرز اغلب به عنوان نشانه اوج لذت شناخته می شود.. .. با این حال، لرز را می‌توان در حوزه‌های زیبایی‌شناختی مختلف احساس کرد و ممکن است به روش‌های مختلف مفهوم‌سازی شود. »( Bannister, Scott. (2020), 2) به هرحال برای شناسایی ماهیت و منشأ پدید آمدن بدن لرزه ای که حاصل از درک معنوی است به وجه مشترک لرزهایی که عواملی غیر از سرما و بیماری آنها را به وجود می¬آورند خواهیم پرداخت.

3.2. زیست شناسی لرز

از نگاه زیست شناختی لرز عضلات گرما تولید می¬کند و به بدن اجازه می¬دهد تا دمای مرکزی خود را در دنیای در حال تغییر حفظ کند. دمای هسته انسان می تواند به طور موقت بین 28 تا 42 درجه سانتیگراد تغییر کند. خارج از این آستانه ها، مرگ رخ می دهد. انسان ها همچنین در صورت تب می لرزند، زیرا گرما سرعت رشد پاتوژن را کاهش می دهد و پاسخ ایمنی بدن زنده را بهبود می بخشد. راست شدن موها نیز می تواند عوارض جانبی لرز باشد، زیرا لرزش عضلانی باعث برآمدگی مو می شود که لایه نازکی از هوا ایجاد می کند و در نتیجه از دست دادن گرما به حداقل می رسد. (Schoeller.F, Encyclopedia Britannica) به علاوه هماهنگی بسیاری میان احساسات ذهنی و واکنش فیزیولوژیک وجود دارد و این باعث ارتباط مستقیم لرز با میزان هدایت پوست ( Bannister, 2020, P.2) و گشاد شدن مردمک چشم می شود. آزمایش ها نشان داده است لرز زیبایی شناختی که در نتیجه قسمت هایی از موسیقی ایجاد می شود همبستگی مستقیمی با نشانه زیستی تغییر سایز مردمک چشم دارد. (BrunoLaeng, 2016, P.172) تغییرات زیست شناختی دیگری در نتیجه لرزهای زیبایی شناختی به اثبات رسیده است. البته به دلیل اینکه تحقیقات درزمینه لرزهای زیبایی شناختی بیشتر در لرزهای حاصل از موسیقی گسترش پیدا کرده است، بیش از همه ابعاد، نتایجی از تغییرات زیست¬شناختی حاصل از لرزهای موسیقیایی در دسترس است. لرزهای زیبایی شناختی حاصل از موسیقی با افزایش ضربان قلب Heart Rate </ref> ، نشانه الکترومایوگرام[۱] و عمق تنفس[۲] همراه است. این تغییرات نشان دهنده تغییر در فعالیت خودمختار و سایر فعالیت های روانی فیزیولوژیکی است. تحلیل رابطه میان شدت لرز و میزان جریان خون در مناطقی از مغز[۳] نشان دهندۀ تغییرات در ساختارهایی از مغز است که با مدارهای پاداش مغز[۴] مرتبط است. با تشدید لرز افزایش جریان خون در مناطق پارالیمبیک مغز و مناطق مرتبط با فرآیندهای برانگیختگی (تالاموس) و حرکتی و مخچه نیز مشاهده می¬شود. الگوی فعالیت مشاهده شده در ارتباط با لرزهای ناشی از موسیقی مشابه آنچیزی است که در مطالعات تصویربرداری مغزی در خصوص سرخوشی و احساسات خوشایند مانند نمونه تجویز کوکائین به افراد معتاد به کوکائین مشاهده شده است(2001, P.11821 Blood,).

3.3. منشأهای غیرمادی لرز

نکتۀ مورد بحث این مقاله اینست که انسان ها مستقل از علت¬های زیستی در شرایط خاص روانی بدون وجود علتی از جمله دما، بیماری و تب دچار لرز می¬شوند. به طور کلی می توان لرزهای روانی را در یک دسته بندی کلی در مقابل لرزهای ناشی از تغییر دما و بیماری دسته بندی کرد. این لرزها مقطعی و کوتاه مدت است و به صورت گذرا در قسمت سینه ایجاد می شود و از طریق ستون فقرات منتشر می شود و گاه اثر آن در کل بدن منتشر می شود و پایان می¬پذیرد. انسان¬ها در موقعیت های مختلفی این لرز¬های روانی را تجربه می¬کنند: 1. در مقالات علمی به عدم شناخت الگوی غیرمادی مشخص لرز روانشناختی و زیبایی شناختی اذعان شده است. 2. برخی عوامل کلیدی در لرز حاصل از موسیقی را اینگونه نتیجه گیری کرده اند: توالی منظم، ورود صدا و آغاز یک بخش جدید که خلاف انتظار است(Grewe & Others, 2011, 448).

3.4. لرزهای اجتماعی

برخی موقعیت های اجتماعی باعث ایجاد لرز می شود. زمانی که گروهی به طور همزمان یک کار را انجام می دهند یا به آن فکر می کنند، انسان ها مستعد لرز هستند. وقتی یک جمعیت هدف مشترکی دارند. وقتی به سرود ملی گوش می دهند یا شاهد از خود گذشتگی هستند. وقتی برای عقایدشان جانفشانی می¬کنند. وقتی فکر جمعی مهمتر از زندگی فردی می شود. اما انسان ها از موقعیت هایی که ماهیت اجتماعی ندارند نیز می لرزند(Schoeller.F, Encyclopedia Britannica). در برخی موارد انسان ها درصورت موفقیت¬های فردی¬شان مثل حل یک مسئلۀ ریاضی یا فیزیک نیز می¬لرزند. بنابراین نمی‌توان لرزش را فقط ناشی از یک مکانیسم اجتماعی دانست و بهتر است آن را حاصل از یک موفقیت عمیق درونی و درک ارزش آن دانست.

3.5. همبستگی لرزها با ویژگی¬های روانی و اجتماعی

نتایج آزمایش های تجربی نشان می دهد میان احساس لرز در موقعیت های روانی و ویژگی های روانی افراد همبستگی های قابل تأملی وجود دارد. مک کری یک روانشناس شخصیت است که درخصوص ارتباط لرزهای روانی با ویژگی های شخصیتی پژوهش کرده است. او می¬گوید لرزهای زیبایی شناختی با «گشودگی به هستی» که یکی از پنج گروه شخصیتی است، همبستگی روشنی دارند. افرادی که سطح بالایی از گشودگی به هستی دارند، در برابر ابهام مدارا می کنند و می توانند ارتباط های دور و غیرعادی ایجاد کنند. گشودگی در وسعت، عمق و نفوذپذیری آگاهی و در نیاز مکرر به بزرگ شدن و بررسی تجربه دیده می شود. این افراد بیشتر متوجه جهان و همچنین کنجکاو، مبتکر و تخیلی هستند. افرادی که سطح بالایی از گشودگی دارند از هنرها لذت می برند و از آنها قدردانی می کنند. آن‌ها در واقع شعر می‌خوانند و به نقاشی‌ها نگاه می‌کنند، و وقتی این کار را انجام می‌دهند، مستعد لرز زیبایی شناختی هستند(McCrae, 2007 P.6-10). اسکات بنیستر در تحقیقی تلاش کرده تنوع گسترده‌ای از احساسات، موقعیت‌ها و موسیقی ها و مفاهیم را در تاثیرگذاری بر لرزهای زیبایی شناختی بررسی کند. در نتیجه این تحقیق او می¬گوید به راحتی نمی توان ویژگی های مشترکی که لرزهای زیبایی شناختی را ایجاد می کنند را شناسایی کرد. وی با توجه به تنوع پاسخ‌ها، لرزهای موسیقایی را یک پاسخ عاطفی منحصر به فرد نمی¬داند بلکه به نظر وی این تجربیات ممکن است از نظر پدیدارشناختی، متفاوت و وابسته به این باشد که آیا لرز توسط تغییرات لحن به وجود آمده یا متن ترانه یا صدای خواننده یا حالت انتظار شخص. واکنش جسمی همراه با لرز از اشک تا احساس گرما در قفسه سینه متفاوت است و جالب اینکه هر دو پاسخ و احساس با هیبت زیبایی شناختی و اجتماعی مرتبط هستند. بنیستر دو پژوهش آلگو[۵] و براود[۶] را برای اثبات این رابطه معرفی می¬کند. وی بسیاری از لرزها را بر حسب نشانه‌ها و فرآیندهای اجتماعی مانند همدلی با اجراکنندگان یا شخصیت‌های یک روایت قابل تفسیر می-داند(Bannister, 2020). بنیستر اما با وجود این همبستگی می¬گوید بسیاری از این واکنش¬ها معمولاً اتحاد انحصاری با لرز ندارند و می¬توانند سرنخ‌های مهمی در رابطه با تفاوت‌های تجربه عاطفی ارائه دهند. او به‌ویژه به تحقیقی اشاره می¬کند که نشان می‌دهد چگونه احساسات مختلف ممکن است در مکان‌های مختلف بدن احساس شوند،[۷] و نیز پژوهشی که تمایزهای پدیدارشناختی اشک و لرز را مورد بررسی قرار داده است. [۸] (Ibid) بنابراین با وجود همراهی لرزهای روانی و زیبایی شناختی با بسیاری از واکنش های زیستی، تحقیقات گسترده¬تر نشان می دهد که نمی توان میان این واکنش¬ها اتحاد کاملی یافت و آنها را به یک عامل منتسب کرد. بلکه پیچیدگی و وجود عوامل بسیار مختلف در انواع لرز و پدیده¬های همراه با آنها روشن است و شناسایی دسته¬های مختلف آنها نیازمند تحقیقات بسیار دقیق و ظریفی است. 3.6. نظریات تجربی توجیه کننده لرزهای غیرمادی نظریات مختلفی در توضیح و تبیین علت و منشأ و فرایند پدید آمدن لرزهای روانی و زیبایی شناختی مطرح شده است. دست کم سه راه برای مطالعه تجربی لرزهای زیبایی شناختی و کشف فرایندهای مؤثر بر آن وجود دارد: (1) بررسی ساختار بیولوژیک پدیده، فیزیولوژی عصبی، تحولات هورمونی آن و اموری از این دست، (2) بررسی عملکرد روانی لرز و رابطه بین لذت، کنجکاوی و یادگیری و غیره، و در نهایت (3) بررسی برانگیزاننده ها اینکه چه نوع رویدادهایی باعث لرزهای منفی یا مثبت در بیشتر انسان ها می شوند و ویژگی ها و اشتراکات یا تفاوت های چنین برانگیزاننده¬هایی چیست(Schoeller.F, 2015, 2). اما اینکه چه ارتباطی میان انگیزاننده های روانی و شناختی با واکنش¬هایی از جنس واکنش به دما وجود دارد، سوالی است که برخی توجیهات فیزیولوژیکی، فیزیکی و بیولوژیکی برای آن گفته شده است: «توضیح فیزیولوژیکی، لرزهای روانی را مانند تب می¬داند. رابطه بین احساس و دما در واقع بسیار قدیمی است و حتی خزندگان نیز شواهدی از افزایش گرمای بدن ناشی از استرس را نشان می دهند. توضیح فیزیکی، پخش کردن گرما در هنگام لرز را به پردازش اطلاعات در مغز مرتبط می¬کند. در سال 1961، فیزیکدان رولف لندر[۹] در IBM این اصل را مطرح کرد که هر گونه پاک کردن اطلاعات باید با پخش کردن گرما همراه باشد. این چند سال پیش در لیون به صورت تجربی تأیید شد. ... توضیح بیولوژیکی، منشأ تفکر انسان را به تغییرات شدید دما در بدو تولد مرتبط می‌کند. ممکن است بتوانیم به دلیل زمینه خاصی که در آن، اندیشه انسان روشن شده، این رابطه را بین مکانیسم‌هایی که شناخت را تنظیم می‌کنند و مکانیسم‌هایی که دما را تنظیم می‌کنند، مشاهده کنیم. به عبارت دیگر، یک لرز ممکن است به خوبی با اولین ایده انسانی همراه باشد. از آن زمان، هر بار که چیزی مهم را درک می کنیم، شاید آن ژست را تکرار می کنیم.» (Schoeller.F, Encyclopedia Britannica) اما تبیین شناختی¬ای که توسط شولر متخصص علوم شناختی ارائه شده است می¬تواند دقیق¬تر از تبیین های دیگر باشد. شولر می¬گوید: «فرضیه کارآمد این است که لرزهای زیبایی شناختی با ارضای انگیزه درونی انسان برای کسب دانش در مورد دنیای بیرون و درک معنادار اشیا و موقعیت ها مرتبط است. در انسان، این نیاز به کشف و درک شرایط محیطی پیش نیازی بیولوژیک برای بقا است. در واقع، حتی در حیوانات پایین تر، شواهد قوی برای وجود یک رابطه رقابتی میان واکنش های اکتشافی و خوردن وجود دارد. نظریه‌های اخلاق‌شناسی و روان‌شناسی حیوانات نشان می‌دهند که رفتار اکتشافی در پستانداران بالاتر، با انگیزه درونی به سمت اکتشاف برانگیخته می‌شود. در انسان‌ها، کسب دانش می¬تواند به‌صورت افزایش شباهت میان بازنمایی ذهنی و دنیای بیرونی مدل‌سازی شود. (Schoeller F (2015), 1) شولر در مقاله دیگری در توضیح این دیدگاهش می¬گوید ادراک نوعی کاوش است و اصولاً اگر می‌توانیم چیزی را درک کنیم، به این دلیل است که دائماً سیگنال‌های حسی دریافتی را با مدل‌های ذهنی خود تطبیق می‌دهیم. این عملیات انطباق ذهن با خارج همواره در اجراست به طوری که گاه یک تصویر با یک مدل ذهنی دیگر اشتباه می¬شود. وقتی بخش بزرگی از فکر با بخش بزرگی از جهان منطبق باشد، فرد احساس آگاهانه¬ای پیدا می¬کند که ما آن را احساسات زیبایی شناختی می¬نامیم. این فرایند دائما درحال رخ دادن است و در بسیاری موارد ناآگاهانه اتفاق می¬افتد اما اگر در یک احساس مهمی، ادراک شما با شکل ذهنی شما انطباق داشته باشد، احساس زیبایی شناختی آگاهانه است و این از طریق تغییرات بدن مانند اشک، افزایش ضربان قلب، عرق کردن - یا لرز اتفاق می افتد. نکته عجیب در مورد لرزیدن این است که به نظر می رسد انسان ها هم وقتی رفتار اجسام خارجی را به موقع پیش بینی کنند و همه چیز به خوبی در کنار هم قرار می گیرند، می لرزند و هم وقتی که هیچ چیز قابل پیش بینی نیست و وضعیت از کنترل خارج می شود. فرضیه پیشنهادی اینست که لرزهای روانی در موقعیتی رخ می¬دهد که در آن میزان شباهت کلی سیگنال‌های حسی با مدل‌های ذهنی به نقطۀ عطف یا اوج خود می‌رسد. این را می توان به صورت ریاضی بر حسب نرخ تغییر تابع تشابه شرطی بیان کرد. در این زمینه، هر تغییری در یادگیری با یک احساس زیباشناختی مطابقت دارد. وقتی تابع به نقطه عطف می رسد، مشتق آن به سمت صفر میل می کند و یادگیری کند می شود. این با یک نقطه عطف در کل دانش شما مطابقت دارد.» (Schoeller.F, Encyclopedia Britannica) به نظر وی لرز ممکن است مربوط به رویدادی باشد که در آن، شباهت کلی سیستم شناختی به حداکثر خود می رسد (منفی یا مثبت)، زمانی که مشتق تابع به سمت صفر میل می کند. به عبارت دیگر، لرز وقتی توسط یک فعالیت ایجاد می شود که 1) فرد به طور کامل رویدادهای خارجی و پیامدهای آتی آنها را درک می کند یا 2) هیچ اطلاعی در مورد آنها ندارد. یعنی زمانی که هیچ چیز دیگری غیر از محیط فعلی قابل پیش بینی نبود یا زمانی که هر اتفاقی می تواند رخ دهد و هیچ چیز توسط سوژه قابل پیش بینی نیست. این توضیح می دهد که چرا لرز با نشانه های بسیار مثبت (لرزهای زیبایی شناختی) و نشانه های بسیار منفی (لرزهای ترسناک) برانگیخته می شود. در هر دو مورد، همبستگی بین مدل‌های درونی سوژه و دنیای بیرونی به اوج خود می‌رسد. (Schoeller F (2015), 1) شولر معتقد است این فرضیه که احساسات زیباشناختی با ارضای (یا عدم ارضای) نیاز انسان به شناخت مطابقت دارد، به طور آزمایشگاهی در زمینه احساسات موسیقی تایید شده است و دو پژوهش کاباناک[۱۰] و ماساتاکا[۱۱] را برای تأیید این ارتباط معرفی می¬کند. البته شولر اذعان می کند که مطالعه در زمینه ارتباط حس زیبایی با کسب شناخت بسیار دشوار است و ابزارهای روان¬سنجی کافی برای شناخت رفتارهای کشفی وجود ندارد.

3.7. آرامش بعد از لرزش از نگاه تجربی

در قرآن پس از لرزش سخن از نرم شدن پوست و قلب می شود. دقیقا در پدیده شناسی لرزش روانی گفته شده است که اکثر افرادی که این لرز را تجربه کرده اند بعد از آن احساس آرامش می کنند. شولر در توضیح این آرامش می¬گوید: «داستان¬هایی که باعث برانگیختن لرز می‌شوند، ممکن است با اجازه دادن به انسان‌ها برای غلبه بر تعارض‌های میان بخش‌های اساسی ذهن، باعث کاهش تنش شوند. چنین داستان هایی ممکن است به ما کمک کند تا در جایی که هر دو عنصر به یک اندازه در برابر تغییر مقاوم هستند، با تضادهای درونی مقابله کنیم. لئون فستینگر[۱۲] ، که در سال 1957 نظریه ناهماهنگی شناختی[۱۳] را ابداع کرد، این را ناهماهنگی حداکثر دامنه[۱۴] نامید. ذهن برای غلبه بر تضادهای خود داستان می آفریند. مردم شناسان این را یک افسانه[۱۵] می نامند، و ما از کارهای بسیار در انسان شناسی می دانیم که آیین ها احتمالاً باعث ایجاد لرز در ستون فقرات می شوند.» (Schoeller.F, Encyclopedia Britannica) شولر در ادامه دو مثال برای توجیه لرز اجتماعی به دلیل مواجه شدن با تعارضات درونی بیان می¬کند: «ما دو مثال برای این گونه تعارضات اساسی می آوریم. یکی بیولوژیکی و دیگری فرهنگی. تضاد بیولوژیکی از این واقعیت ناشی می شود که، در حالی که ما به عنوان یک گونه با اهداف مشترک بقا می¬یابیم، ممکن است هرگز مستقیماً به هدف ذهن های دیگر دسترسی نداشته باشیم. بنابراین ما در مواردی که به نظر هماهنگی کامل با دیگران داریم می لرزیم. مثال دیگر ناشی از ناهماهنگی اساسی بین ماهیت نوع دوستانه حیوان انسانی از یک سو و منطق نظام اجتماعی حاکم کنونی از سوی دیگر است. این فرضیه‌ها توضیح می‌دهند که چرا وقتی همدلی شرط لازم برای کاهش تنش روایت به حداقل می‌شود، ممکن است در طول فیلم بلرزید. وقتی مرد بد در نهایت پسر خوب را نجات می دهد.» (Ibid)

4. جمع بندی و نتیجه گیری

از آیه 23 سوره زمر و توضیح مفسران روشن می¬شود لرزش بدن در نتیجه یاد خدا که در آیات قرآن به طور بارزی وجود دارد، یکی از نتایج محسوس و قابل تجربه هدایت الهی است. این ویژگی ایمانی در روایتی از رسول خدا(ص) نیز آمده که نشانه ریزش گناهان است. این پدیده شباهت بسیار زیادی با لرز¬های روانی، اجتماعی، شناختی و زیبایی-شناختی دارد. ویژگی¬های لرزهای روانی از جمله احساس اوج لذت از موفقیتی درونی حاصل می¬شود یا لرز اجتماعی که از احساس اتحاد و همدلی متعالی با یک جمع یا یک ایثار جمعی به وجود می¬آید، یا لرزهای شناختی که از انطباق ذهنیات عمیق انسان با آنچه در واقع می یابد پدید می¬آید یا لرزهای زیبایی شناختی که در نتیجه رویارویی با زیبایی متعالی و غافلگیر کننده یا زیبایی مورد انتظار انسان حاصل می¬شوند، همگی به نوعی بیان کننده مواجهه قلبی انسان با نشانه های قدسی و متعالی خداست. به ویژه وقتی به حالت آرامش بخش بعد از این لرزها توجه می شود شباهت آنها با اقشعرار قرآنی که بعد از آن لینت و نرمی جسم و قلب حاصل می¬شود، کاملا واضح می شود. بنابراین می¬توان به خوبی انتظار داشت که نتایج فیزیولوژیکی مانند عمیق شدن تنفس، کم و زیاد شدن جریان خون در قسمت هایی از مغز، و گشاده شدن مردمک چشم که در لرزهای روانی و زیبایی شناختی حاصل می شود در اقشعرار هم به وجود می¬آید. با این وجود وجوه افتراق و تفاوت نیز در میان تمام آنها وجود دارد، اما وابستگی و استقلال این پدیده ها به گونه ای است که همگی به نوعی شدت و ضعفی از یک حقیقت واحد هستند که در موقعیت های مختلف به شکل¬های گوناگون خود را نشان می¬دهند. توضیح بررسی این نکته تحقیق مجزایی را می¬طلبد. نکته جالب توجه از این مطالعه تطبیقی اینست که لرزهای زیبایی شناختی با حالت شخصیتی «گشودگی به هستی» همبستگی داشت. قرابت میان این لرزها با اقشعرار می-تواند نشان دهدۀ همبستگی حالت شخصیتی «گشودگی به هستی» با ویژگی ایمانی منجر به اقشعرار باشد. از تطبیق بیشتر این یافته ها با آزمایش های تکمیلی و گسترده تر می-تواند به دستاوردهایی درخصوص بهره گیری از ایمان در جهت بهبود زندگی و درمان مشکلات عصبی و روانی استفاده کرد و نیز می¬توان از کنترل¬های عصبی و روانی به نفع ایمان بهره هایی برد.


پانویس و منابع

  1. Electromyogram
  2. Respiration Depth
  3. Regional Cerebral Blood Flow
  4. Brain Reward Circuitry
  5. Algoe, S. B., and Haidt, J. (2009). Witnessing excellence in action: the ‘other-praising’ emotions of elevation, gratitude, and admiration. Journal of Positive Psychology, 4(2), 105-127. Doi: 10.1080/17439760802650519.
  6. Braud, W. (2001). Experiencing tears of wonder-joy: Seeing with the heart’s eye. Journal of Transpersonal Psychology, 33(2), 99-111.
  7. Nummenmaa, L., Glerean, E., Hari, R., and Hietanen, J. K. (2013). Bodily maps of emotions. Proceedings of the National Academy of Sciences of the United States of America, 111(2), 646-651. Doi: 10.1073/pnas.1321664111.
  8. Mori, K., and Iwanaga, M. (2017). Two types of peak emotional responses to music: The psychophysiology of chills and tears.
  9. Rolf Landauer
  10. Cabanac, A., Perlovsky, L., Bonniot-Cabanac, M.-C., and Cabanac, M. (2013). Music and academic performance. Behav. Brain Res. 256, 257–260. doi: 10.1016/j.bbr.2013.08.023
  11. Masataka, N., and Perlovski, L. (2013). Cognitive interference can be mitigated by consonant music and facilitated by dissonant music. Sci. Rep. 3:2028. doi: 10.1038/srep02028
  12. Leon Festinger
  13. Cognitive Dissonance
  14. Dissonance of Maximum Amplitude
  15. Myth


1. قرآن کریم (ترجمه آیت الله مکارم شیرازی)

2. راغب اصفهانی، حسین، (1388) مفردات الفاظ قرآن کریم،ترجمه حسین خداپرست، نشر نوید اسلام، قم، چاپ اول.

3. زمخشری، محمود بن عمر، (1389) تفسیر کشاف، ترجمه مسعود انصاری، انتشارات ققنوس تهران، ج4، چاپ اول.

4. طباطبائی سید محمد حسین، (1370) المیزان تفسیر القران،ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج 17، نشر بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، چاپ چهارم.

5. طبرسی، امین الاسلام فضل بن حسن، (1415) مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 8، چاپ اول.

6. طریحی، فخرالدین، (1386) مجمع البحرین، تحقیق: سید احمد حسینی، تهران، انتشارات کتابفروشی مرتوی، چاپ اول.

7. فراهیدی، خلیل بن احمد، (1409) العین، تحقیق: ذکر مهدی المخزومی و دستور ابراهیم السامرائی، ج 2، موسسه دارالهجره، چاپ دوم در ایران.

8. مکارم شیرازی، (1380) تفسیر نمونه،ج 19 تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیستم.

9. نوری، حسین بن محمد تقی، (1408) مستدرک الوسائل، قم، موسسه آل البیت علیهم

10. Algoe, S. B., and Haidt, J. (2009). Witnessing excellence in action: the ‘other-praising’ emotions of elevation, gratitude, and admiration. Journal of Positive Psychology, 4(2), 105-127. Doi: 10.1080/17439760802650519.

11. Bannister S. (2020). A survey into the experience of musically induced chills: Emotions, situations and music. Psychology of Music. 48(2):297-314. doi:10.1177/0305735618798024

12. Bannister, Scott. (2020). A Vigilance Explanation of Musical Chills? Effects of Loudness and Brightness Manipulations. Music & Science. 3. 10.1177/2059204320915654.

13. Blood, A. J., & Zatorre, R. J. (2001). Intensely pleasurable responses to music correlate with activity in brain regions implicated in reward and emotion. Proceedings of the National Academy of Sciences of the United States of America, 98(20), 11818–11823. https://doi.org/10.1073/pnas.191355898

14. Braud, W. (2001). Experiencing tears of wonder-joy: Seeing with the heart’s eye. Journal of Transpersonal Psychology, 33(2), 99-111.

15. Bruno Laeng, Lise Mette Eidet, Unni Sulutvedt, Jaak Panksepp, (2016) Music chills: The eye pupil as a mirror to music’s soul, Consciousness and Cognition, Volume 44, Pages 161-178, ISSN 1053-8100, https://doi.org/10.1016/j.concog.2016.07.009. (https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S1053810016302045)

16. Grewe O, Katzur B, Kopiez R, Altenmüller E. (2011) Chills in different sensory domains: Frisson elicited by acoustical, visual, tactile and gustatory stimuli. Psychology of Music; 39(2):220-239. doi:10.1177/0305735610362950

17. McCrae, R.R. (2007) Aesthetic Chills as a Universal Marker of Openness to Experience. Motiv Emot 31, 5–11. https://doi.org/10.1007/s11031-007-9053-1

18. Schoeller F (2015) Knowledge, curiosity, and aesthetic chills. Front. Psychol. 6:1546. doi: 10.3389/fpsyg.2015.01546.

19. Schoeller, F. (2015). The shivers of knowledge. Human and Social Studies, 4(3), 26-41.

20. Schoeller, F. (Invalid Date). Psychogenic shivers: why we get the chills when we aren’t cold. Encyclopedia Britannica. https://www.britannica.com/story/psychogenic-shivers-why-we-get-the-chills-when-we-arent-cold