حکمت علمی سوگند به واژههای حاکی از اوقات در قرآن کریم
چکیده
اوقات نقش مهمی در زندگی روزمره، امور اجتماعی، عبادی و... انسان دارد. واژگان و معارف مربوط به اوقات، در قرآن کریم نیز آمده است و در برخی آیات به آن سوگند یاد شده است. یکی از وجوه حکمت سوگند های قرآنی، جلب توجه بشر به کشف حقایق پدیده های مورد سوگند است. بر این اساس، کاربرد واژگان اوقات مورد سوگند، قطعا از روی حکمت و در صدد بیان غرضی است. رهیافت توجه به علوم تجربی، می تواند موجبات کشف حکمت سوگند به واژگان اوقات را از بُعد علمی فراهم کند. پرسش اصلی این تحقیق آن است که: «حکمت (یا غرض) علمی سوگند به واژه های حاکی از اوقات در قرآن کریم چیست؟» برای این کار واژگان عربی اوقات و آیات قرآنی مورد سوگند، شناسایی شد که عبارتند از: عصر؛ شفق؛ لیل اذا یغشی؛ لیل اذا یغشاها؛ لیل اذا سجی؛ لیل و ما وسق؛ لیل اذا یسر؛ لیل اذا ادبر؛ لیل اذا عسعس؛ فجر؛ صبح اذا تنفّس؛ صبح اذا اسفر؛ مغیرات صبحاٌ؛ ضحی؛ ضحاها؛ نهار اذا تجلی؛ نهار اذا جلاها؛ لیال عشر؛؛ شفع و وتر؛ قمر اذا اتسق؛ قمر اذا تلاها؛ نجم اذا هوی. این واژگان با استفاده از لغت نامه ها، فرهنگ ها و دیگر منابع علمی مفهوم شناسی شدند و مطالب علمی مرتبط با آن در آیات از منابع تفسیری و... مورد تحلیل قرار گرفت سپس وجه هدایتی و حکمت علمی مرتبط با آن از نظر شناخت علمی پدیده یا آثار و کاربرد آن در زندگی انسان و موجودات از نظر علوم طبیعی بیان گردید.
واژگان کلیدی
حکمت؛ علمی؛ سوگند؛ واژه؛ اوقات، قرآن کریم.
1. مقدمه
قرآن کریم علاوه بر معنا و محتوایش، تمام الفاظ آن از نظر چینش کلمات، وحیانی است این کتاب آسمانی خودش را کتاب حکیم معرفی نموده است لذا می توان گفت: چینش واژگان بکار رفته در قرآن کریم نیز حکیمانه است. پیرامون حکمت سوگند های قرآنی چند وجه وجود دارد: 1) برای بیان عظمت و بزرگی پدیده های شگرف. 2) جلب توجه بشر به کشف حقایق این امور. 3) زمینه ساز تصوّر و تصدیق بهتر جواب قسم و یا تاکید آن. بر این اساس، کاربرد واژگان اوقات و زمان که درآیات قرآن کریم به آن سوگند یاد شده است، قطعا از روی حکمت و در صدد بیان غرضی است. اوقات نقش مهمی در زندگی روزمره، امور اجتماعی، عبادی و. . . انسان دارد. بطوری که واژگان و معارف مربوط به اوقات، در قرآن کریم نیز آمده است و در برخی آیات به آن سوگند یاد شده است. با توسعه و رشد دانش بشری در قرون اخیر، حقایق قرآنی از روشنی و شفافیت بیشتری برخوردار شده است. رهیافت این توجه به علوم و حقایق، می تواند موجبات کشف حکمت یا غرض سوگند به واژگان اوقات را از بُعد علمی فراهم کند. بطور خلاصه پرسش اصلی این تحقیق این است: « حکمت (یا غرض) علمی سوگند به واژه های حاکی از اوقات در قرآن کریم چیست؟» و هدف مقاله بدست آوردن حکمت و اشارتهای علمی آن است و به علت محدودیت مقاله از جنبه های دیگر حکمت سوگندها پرهیز شده است.
2. پیشینه پژوهش
پیرامون سوگندهای قرآنی در سال های اخیر منابع مستقلی منتشر شده است که برخی از آنها عبارتند از: 1) کتاب «سوگندهای قرآن» نوشته ابوالقاسم رزاقی در سال 1361 از انتشارات توحید. 2) کتاب « سوگندهاى پر بار قرآن » نوشته مكارم شيرازى در سال 1386 از انتشارات مدرسة الإمام علي بن أبي طالب (عليه السلام) در قم. 3) پایان نامه کارشناسی ارشد «پژوهشی در سوگندهای قرآن کریم » نوشته مینا کمایی از دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس در سال 1377 (توضیحات کلی پیرامون سوگند های قرآنی بیان شده است) 4) پایان نامه کارشناسی ارشد «سوگند در قرآن کریم (جزء اول تا بیست و نهم)» نوشته سردار نصیری از دانشگاه آزاد اسلامی واحد آبادان در سال 1388. 5) پایان نامه کارشناسی ارشد «بررسی و تحلیل سوگندهای جزء سی ام قرآن » نوشته یدالله برزی از دانشگاه آزاد اسلامی واحد آبادان در سال 1388. 6) پایان نامه کارشناسی ارشد «قَسم در قرآن کریم» نوشته لیلا قلندری، دانشکده علوم انسانی دانشگاه بین المللی امام خمینی در سال 1392. 7) مقاله « سوگندهاي خداوند به زمان در قرآن كريم» نوشته سیٌب تزابي و. . . در سال 1392 در مجله مطالعات قرآنی. 8) مقاله « حکمت سوگندهای قرآن» نوشته حسن خرقانی در شماره یک مجله تخصصی دانشگاه علوم اسلامی رضوی چاپ شد. با بررسی منابع فوق مشخص می شود که برخی از آنها به ابعاد کلی سوگندهای قرآنی توجه داشته اند و برخی دیگر که به جوانب خاص سوگند توجه نموده اند به بُعد حکمت علمی یا مبحث اوقات بطور جامع نپرداخته اند. در این مقاله سعی و تلاش بر آن است که بطور خاص به این سوال پاسخ داده شود: «حکمت (یا غرض) علمی سوگند به واژه های حاکی از اوقات در قرآن کریم چیست؟»
3. روش شناسی
شامل روش پژوهش، چهارچوب نظری و روش جمع آوری داده می شود که توضیح آن عبارت است از:
3.1. روش پژوهش
روش تحقیق نگارنده در اینمقاله: الف) از نظرنوع جهت گیری و شناخت توصیفی ـ تحلیلی می باشد زیرا در ابتدای هر مبحث تعریف و ویژگی های از آن موضوع ارایه می شود که توصیف آن است و سپس پیرامون آیه قرآنی، تفسیرعلمی متناسب با آن بیان می گردد. ب) از نظر هدف و نوع نگرش، از یک نظر تحقیقی بنیادی است زیرا به قصد کشف حقایق بیشتر قرآنی می باشد و از طرف دیگر کاربردی است زیرا درجهت فهم بهتر عموم مردم از مسایل علمی قرآن کریم می باشد. تا در زندگی خود بکار گیرند.
3.2. چارچوب نظری
برای روشن شدن محدودیت های مقاله، مقصود از برخی واژگان عنوان مقاله یا کلمات کلیدی عبارتند از: الف) حکمت: واژه «حکمت» از ماده «ح ک م» به معنی منع است و بر این قیاس «حکمت» از جهل و نادانی منع می کند.( ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا) و حکمت معارف قطعی و حقایق یقینی عقلی است.( مصطفوى، حسن) در قرآن کریم بطور کلی کاربرد حکمت برای بیان احکام الهی، فهم و عقل، آیات انذار دهنده، علم پرفایده و مطابق با واقع و حقیقت، معارف و احکام بیان شده در سنت پیامبر (ص) می باشد.( کوثری، عباس) در زبان فارسی نیز حکمت به معنی دانایی، علم، دانش، دانشمندی، عرفان، معرفت، فرزانگی، کردار درست، گفتار درست، سخن استوار، کلام موافق حق، کلام معقول، حقیقت هر چیز، حجت و برهان قطعی که مفید اعتقاد باشد نه مفید ظن و اقناع و. . . و منظور از حکمت هرچیزی؛ دلیل، سبب، جهت آن چیز می باشد به عبارت دیگر غایت آن یعنی فایده و مصلحتی که بر فعل مترتب می شود، بدون آنکه فاعل را به انجام فعل برانگیزد.( دهخدا، علی اکبر) حکمت در لغت و اصطلاح، بصورت های مختلفی در علوم مختلف فلسفه، عرفان، اخلاق، قرآن کریم و روایات تعریف شده است. مقصود ما از «حکمت» در این مقاله، همان معنی لغوی آن یعنی: سبب، جهت، غرض، هدف یا فایده می باشد و منظور ما از عبارت حکمت علمی همان غرض، هدف یا فایده علمی است که در قرآن کریم به واژه های حاکی از اوقات، سوگند خورده است. ب) علمی: واژه «علمی» منسوب و مربوط به «علم» است. و مفهوم لغوى كلمه «علم» و معادلهاى آن، مثل دانش و دانستن، روشن است؛ ولى معانى اصطلاحى مختلفى دارد كه معنای مورد نظر ما در این مباحث عبارت است از: «مجموعه قضاياى حقيقى كه از راه تجربه حسّى قابل اثبات باشد» که علوم تجربی نامیده می شود و علوم تجربی خود شامل دو بخش علوم طبيعى- مانند فيزيك و شيمى- و علوم انسانى- مانند جامعهشناسى و روانشناسى- مىشود. (رضایی اصفهانی)
از آنجا که روش تفسير علمىِ قرآن، داراى گونهها و اقسام مختلف است كه براساس آنها تعريف هاى متفاوتى از آن ارائه شده است؛ گاهى با عنوان استخراج علوم از قرآن، گاهى با عنوان تحميل مطالب علمى بر قرآن، و گاهی استخدام علوم در فهم بهتر آيات قرآن از آن ياد شده است.( رضایی اصفهانی) لذا مقصود ما از حکمت علمی در اين مقاله، توضیح اشارات علمی واژگان حاکی از اوقات در قرآن کریم است که با استخدام علوم در فهم بهتر آيات قرآن صورت می پذیرد؛ يعنى منبع علوم تجربى قطعى، به عنوان ابزارى براى تفسير و توضيح اشارات علمى آيات قرآن درآيد و در اين راستا تمام معيارها و ضوابط تفسير صحيح رعايت شود و هيچ تحميل يا استخراجى صورت نپذيرد. پ) قسم یا سوگند: قسم یا سوگند دارای چند رکن می باشد که عبارتند از: الف) الفاظ قَسم یعنی حروف و کلماتی که به وسیله آن جمله خبری به جملۀ انشائی (قسم) تبدیل می شود. ب) مُقسِم یعنی کسی که سوگند می خورد. ج) مُقسَم به یعنی آنچه به آن سوگند یاد می کنند. د) مُقسِم لَه یا مُقسِم عَلَیه یا جواب قسم یعنی همان کار یا مطلبی که برای آن سوگند یاد می شود. ه) مخاطب قَسم یعنی فرد یا افرادی که به خاطر آنان قسم یاد می شود.(خاکباز، ندا)
در قرآن کریم وقتی به اوقات مختلف سوگند یاد شده است الف) از الفاظ «واو» و «لا اقسم» استفاده شده است. ب) سوگند از جانب خداوند است. ج) «مُقسَم به» شامل موجودات مقدس، باعظمت و مفید است. د) در بیشتر سوگند ها، جواب قسم بطور صریح ذکر شده است و می توان آن را با حروف ( ان مشدده، ماء نافیه، لام مفتوحه، ان مخففه، لاء نافیه، قد، بل) که ابتدای جمله جواب قسم قرار گرفته است مشخص کرد ولی در بعضی موارد، مفسر قرآن باید با سعی و دقت به آن پی ببرد. سوگندهاى قرآن عموما دو مقصد را تعقيب مىكند: نخست اهميت مطلبى كه سوگند به خاطر آن ياد شده، و ديگر اهميت خود اين امور كه مورد سوگند است، چرا كه سوگند هميشه به موضوعات مهم ياد مىشود، به همين دليل اين سوگندها فكر و انديشه انسان را به كار مىاندازد تا در باره اين موضوعات مهم عالم خلقت بينديشد، و از آنها راهى به سوى خدا بگشايد. در این مقاله به مقصد دوم سوگند های قرآنی یعنی آنچه بدان سوگند خورده شده (مقسم به) پرداخته شده است. ت) اوقات: واژه «اوقات» جمع «وقت» است و «وقت» به معنی: 1) مقداری از زمان.( فراهيدى، خليل بن احمد) 2) زمان معلوم.( ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا) 3) مقداری از زمان که برای کاری معین شده است.( فيومى، احمد بن محمد مقرى) 4) پایان زمان مشخص شده برای کار.( اصفهانى، حسين بن محمد راغب) در مجموع می توان گفت: واژه «وقت» از ماده «و ق ت» به معنای زمان محدود به هر چیزی است؛ محدود به کار یا حادثه یا جریان یا هر چیز دیگری باشد.( مصطفوى، حسن) پس واژه های حاکی از اوقات بیانگر واژگانی است که اشاره به زمانی محدود برای انجام کار، حادثه یا جریانی دارند و مقدار آن مشخص و قابل اندازه گیری است که در این مقاله مورد توجه واقع شده است.
3.3. روش جمع آوری داده ها
روش گردآوری اطلاعات در این تحقیق، کتابخانه ای است. ابزار گردآوری اطلاعات به صورت فیش برداری دستی از کتب و یا فیش های رایانه ای با بهره گیری از نرم افزارهای تخصصی علوم قرآن و تفسیر، پایگاههای اینترنتی و. . . می باشد. روش تحلیل اطلاعات بدین صورت است که: با دسته بندی برگه های یاد داشت، اطلاعات جمع آوری شده مورد نقد و بررسی قرار می گیرد بدین صورت که: الف) ابتدا اطلاعاتی را که از نظر سند، اعتبار بالاتری دارد مورد توجه قرار می دهیم. ب) سپس آن اطلاعاتی که از نظر کیفی محتوای غنی تری دارد ترجیح می دهیم. در آخر به تنظیم مطالب و نگارش آن در محل خود می پردازیم و تحلیل خویش را ارایه می دهیم
4. یافته ها
با بررسی های انجام شده در واژه های حاکی از اوقات در قرآن کریم و سوگند قرآنی به این زمان ها فهرستی از این آیات بدست آمد که عبارات مُقسم به آنها عبارتند از: عصر؛ شفق؛ لیل اذا یغشی؛ لیل اذا یغشاها؛ لیل اذا سجی؛ لیل و ما وسق؛ لیل اذا یسر؛ لیل اذا ادبر؛ لیل اذا عسعس؛ فجر؛ صبح اذا تنفّس؛ صبح اذا اسفر؛ مغیرات صبحاً؛ ضحی؛ ضحاها؛ نهار اذا تجلی؛ نهار اذا جلاها؛ لیال عشر؛ شفع و وتر؛ قمر اذا اتسق؛ قمر اذا تلاها؛ نجم اذا هوی. سپس این واژگان با استفاده از لغت نامه ها، فرهنگ ها و دیگر منابع علمی مفهوم شناسی شدند و مطالب علمی مرتبط با آنها از منابع تفسیری و... مورد تحلیل قرار گرفتند.
5. بحث و بررسی
با جستجوی در سوگندهای قرآن کریم مشاهده می شود تعدادی از آنها به واژه هایی حاکی از اوقات قسم یاد شده است که عبارتند از:
5.1. عصر
از ماده « ع ص ر» تعداد 5 واژه مختلف در قرآن کریم آمده است از این ماده، واژه «عصر»، فقط یک مورد در آیه 1 سوره عصر به آن سوگند یاد شده است که عبارت است از:«وَ اَلْعَصْرِ» «به عصر سوگند،» ماده « ع ص ر» به معنای فشردن است.( ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا) معانی واژه «عصر» از این ماده عبارتند از:1) دهر یا روزگار(فراهيدى، خليل بن احمد) 2) بعد از سرد شدن و کاهش شدت گرمای ظهر تا نزدیک سرخی خورشید وغروب آن.( حميرى، نشوان بن سعيد) 3) عشی (فراهيدى، خليل بن احمد) یا پایان روز. (مصطفوى، حسن) مفسران در تفسیر این واژه احتمالاتی گفتهاند که عبارتند از: 1) اشاره به سراسر زمان و تاريخ بشريت2) عصر قيام پيغمبر اكرم (ص) يا عصر قيام مهدى (ع) 3) انواع فشارها و مشكلاتى كه در طول زندگى انسانها رخ مىدهد. 4) انسانهاى كامل كه عصاره عالم هستى و جهان آفرينشند. 5) وقت «عصر» [بعد از ظهر] 6) ناظر به «نماز عصر». این تفاسیر، با هم تضادى ندارد و ممكن است همه آنها در معنى آيه جمع باشد.( مكارم شيرازى، ناصر) در این مقاله معنای دوم و سوم لغوی و یا معنای پنجم و ششم تفسیری آن با توجه به تعریف وقت که زمانی محدود و مشخص می باشد مورد نظر است. برخی از حکمت های علمی زمان عصر عبارتند از: 1) هوا به تدريج رو به تاريكى مىرود تا آن که خورشيد، سر در افق مغرب فرو می برد. 2) پرندگان و حيوانات، به لانههاى خود باز مىگردند.3) كارهاى روزانه پايان مىگيرد و زمان دگرگونى نظام زندگى و حيات انسان ها است. ( مکارم شیرازی، ناصر) 4) هر كس محصول كار روزانه خود و سرمايه فكرى و بدنى و مالى را كه مصرف كرده، رسيدگى مي نمايد تا معلوم شود چه به دست آورده و چه از دست داده است. ( طالقانی، سید محمود) چنانچه «عصر» به معناى «عشى» (بعد از ظهر تا غروب) باشد، سوگند به آن يا ناظر به همان زمان خواهد بود و يا به قرينه ظرف و مظروف، مراد نماز عصر است.( هاشمی رفسنجانی، اکبر و. . . ) با این اوصاف نیاز است وقت اول وقت عصر یا زمان فضیلت نماز عصر روشن شود. پاره ای روایات اول وقت عصر را به اندازه سایه یک قامت و آخر وقت را به اندازه دو قامت دانسته و سخنی از بهار، تابستان و زمستان به میان نیاورده است.( زمانی قمشه ای، علی) و مشهور میان فقهاء آن است که مبدا وقت فضیلت نماز عصر، رسیدن سایه به اندازه شاخص تا رسیدن آن به اندازه دو برابر شاخص است.(زمانی قمشه ای، علی) اما در آفاق و شهرهایی که هنگام ظهر، شاخص دارای سایه است، در آنجا اصل سایه شاخص نمی تواند ملاک عمل قرار گیرد. زیرا ممکن است هنگام ظهر، سایه شاخص بلندتر از خود شاخص باشد. لذا می توان گفت گرایش «راس سایه» به جانب مشرق می تواند مبداء حساب قرار گیرد.(زمانی قمشه ای، علی) و اول فضیلت نماز عصر در مناطقی که شاخص در هنگام ظهر سایه ای دارد، هنگامی است که مقدار سایه شاخص از راس سایه ظهر، به اندازۀ طول شاخص افزایش یابد و انتهای آن هنگامی است که مقدار سایه شاخص از راس سایه ظهر، به اندازۀ دو برابر طول شاخص افزایش یابد.
5.2. شفق
از ماده «ش ف ق» تعداد 11 واژه مختلف در قرآن کریم آمده است که فقط یک مورد بصورت «شفق» در آیه 16 سوره انشقاق به آن سوگند یاد شده است که عبارت است از: «فَلا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ » «سوگند به شفق،» ماده «ش ف ق» به معنی رقت و نازکی در چیزی دلالت می کند؛ از این ماده کلماتی مشتق می شود که از جمله آن ها «شَفَق» به معنای قرمزی است که هنگام غروب خورشید در آسمان دیده می شود و علت نامگذاری آن به شفق، به خاطر رنگ و رقیق بودن آن است.( ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا) معانی دیگری نیز برای این واژه بیان شده است که عبارتند از: 1) قرمزی ای غروب خورشید تا وقت عشاء (فراهيدى، خليل بن احمد) و یا تا نماز عشاء(صاحب بن عباد، كافى الكفاة، اسماعيل بن عباد) به تعبیر دیگر باقی مانده نور خورشید و قرمزی آن در ابتدای شب تا نزدیک عشاء.( جوهرى، اسماعيل بن حماد) 2) مختلط شدن نور روز با سیاهی شب هنگام غروب خورشید.( اصفهانى، حسين بن محمد راغب،) ابن اثیر در النهایه و نیز برخی دیگر از اهل لغت، شفق را از واژگان اضداد می دانند که هم بر قرمزی پس از غایب شدن خورشید در مغرب اطلاق می شود و هم بر سفیدی که در افق غربی بعد از قرمزی مذکور دیده می شود.( جزرى، ابن اثير، مبارك بن محمد) .
از نظر علمی شفق در شامگاه، اصطلاحا به هوای گرگ و میش و یا با روشنی کمی اطلاق می شود که شب را از روز متمایز می کند.( علی احیائی، ماشاء الله) در اجرام سماوی بدون جو، نظیر ماه، جایگزینی شب با روز فوراً صورت می گیرد ولی، در اجرام سماوی دارای جو، نظیر زمین، این جایگزینی اندک اندک و با عبور از یک مرحله انتقالی موسوم به شفق (بعد از غروب خورشید) رخ می دهد. شفق در اثر پراکندگی نور خورشید در لایه های فوقانی جو زمین، (که نور خورشید، به رغم در زیر افق بودن خورشید، هنوز به آن ها تابیده می شود) به وجود می آید. ضخامت لایه های روشن شده جوّ و در نتیجه شدت نور پراکنده شده، با دور یا نزدیک بودن خورشید به افق کاهش یا افزایش می یابد.
تعیین دقیق فاصله زاویه ای خورشید از افق در لحظه پایان شفق (لحظه نماز عشا) به دلیل حرکات و تغییرات نامنظم و سریع در جوّ زمین و وابستگی آن ها به محل مشاهده کننده (ناظر)، برای کل زمین میسر نیست. با فرض این که روشنایی آسمان در نقاط گوناگون زمین، برای فاصله زاویه ای خورشید از افق بزرگ تر از 18 درجه، ناچیز و قابل اغماض باشد، لحظه پایان شفق را، به طور قراردادی، لحظه ای در نظر می گیرند که خورشید، دارای فاصله زاویه ای 18 درجه از افق می شود. لحظه محاسبه شده نماز عشا با فاصله زاویه ای یاد شده، دارای خطای تا 20 دقیقه در نقاط گوناگون زمین و بیش از 10 دقیقه در ایران خواهد بود. شایان ذکر است که در تابستان، در مناطق با عرض جغرافیایی بالاتر از 5/48 درجه، فاصله زاویه ای خورشید از افق به 18 درجه نمی رسد. بنابراین در این مناطق، پایان شفق مشاهده نمی شود.( ملک پور، ایرج)
تاثیر و طول مدت بین الطلوعین [یا غروبین] در عرض های جغرافیایی مختلف، متفاوت است. از آن جا که خورشید در مواقع اعتدالین، مسیر 17 درجه خود را در استوا با سرعت 15 درجه در ساعت (و به سرعت) طی می کند؛ لذا بین الطلوعین [یا غروبین] نجومی در استوا حدود یک ساعت و 12 دقیقه طول می کشد، در حالی که با کاهش زاویۀ تابش، در عرض های بالای جغرافیایی، سرعت حرکت کم می شود و در نتیجه مدت زمان بین الطلوعین [یا غروبین] افزایش می یابد.( عدالتی،تقی)
لازم به ذکر است نوعی شفق موسوم به شفق قطبی وجود دارد که با آنچه گفته شد کاملا تفاوت دارد. در شفق قطبی، نواحی از آسمان که نزدیک به قطب شمال و جنوب است، روشنایی خاصی پیدا می کند که ممکن است روشنایی کلی یا به شکل بادبزن یا به صورت پرده هایی که از آسمان آویخته اند و یا روشنایی سنبله ای شکلی که سر به آسمان کشیده باشد. منشأ چنین منظره ای، باد خورشیدی یعنی ذرات بارداری است که از خورشید به زمین می رسند. این ذرات با میدان مغناطیسی زمین برهم کنش دارند و تعدادی از آنها در امتداد خطوط میدان مغناطیسی زمین به سوی قطب های شمال و جنوب آن شتاب می گی رند. وقتی این ذرات در ارتفاع 300 کیلومتری به جو زمین وارد می شوند، اتم های تشکیل دهنده جو را بمباران و آنها را برانگیخته می کنند و در نتیجه نور هایی با رنگ هایی مختلف مانند سرخ، زرد، سبز و بنفش ایجاد می شود.(تی دیکسون، رابرت) یکی از آثار و نقش وجود شفق در زندگی بشر آن است که: اگر پس از غروب آفتاب بلافاصله ظلمت و تاريكى شب اطراف ما را مىگرفت، هم چشم ما را آزار مىداد، و هم بر اعصاب ما تأثير منفى مىگذاشت.( مكارم شيرازى، ناصر) وجود شفق باعث می شود حیوانات متوجه فرا رسیدن شب شده و برای فعالیت های حیاتی خود غافل گیر نشوند.
5.3. لیل اذا یغشی، لیل اذا یغشاها
از ماده «ل ی ل» تعداد 92 واژه و از ماده «غ ش ی» یا «غ ش و» تعداد 29 واژه با ترکیبات مختلف در قرآن کریم آمده است که از این تعداد، دو مورد واژه «لیل» در کنار واژه «یغشی، یغشاها» در آیه 4 سوره شمس و آیه 1 سوره لیل به آن سوگند یاد شده است. این آیات به ترتیب عبارتند از: «وَ اَللَّيْلِ إِذا يَغْشاها » «و به شب آن هنگام که زمین را بپوشاند،» و «وَ اَللَّيْلِ إِذا يَغْشى » «قسم به شب در آن هنگام که (جهان را) بپوشاند،» در مورد معنای واژه «لیل» گفته شده: آنچه مقابل «نهار» است، «لیل» نامیده می شود. همان طور که «نهار» زمان پیوسته از طلوع خورشید تا غروب است و این زمان به سبب گسترش نور خورشید است؛ در مقابل «لیل» هنگامی است که تاریک می شود و نور پوشیده می شود.( مصطفوى، حسن) لذا معانی که برای «لیل» گفته شده است عبارتند از: 1) ضد «نهار» (روز) است. ( فراهيدى، خليل بن احمد) 2) تاریکی و سیاهی است. ( فراهيدى، خليل بن احمد) 3) محدوده آن از غروب خورشید تا سپیده دم(صادق) یا تا طلوع خورشید است. ( واسطى، زبيدى، محب الدين) در مجموع می توان گفت: شب، از نظر شرع؛ از غروب خورشید تا سپیده دم است و از نظر عرف؛از غروب خورشید تا طلوع خورشید می باشد. اما ماده « غ ش ی» بر پوشاندن چیزی با چیز دیگر دلالت دارد.( ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا) این ماده به معنی پوشش است تا اینکه به وسیله آن چیره شود و نفوذ یابد و از مصادیق آن چیرگی تاریکی شب است.( مصطفوى، حسن) لذا در اين آیات قسمت خاصّى از ليل، يعنى اوّل شب، مورد سوگند واقع شده است.( مكارم شيرازى، ناصر)
تعبير به «يغشى» ممكن است به خاطر آن باشد كه تاريكى شب همچون پردهاى بر نيمى از كره زمين مىافتد، و آن را زير پوشش خود قرار مىدهد، و يا به خاطر اينكه چهره روز يا چهره آفتاب عالمتاب با فرا رسيدن آن پوشانده مىشود.( مكارم شيرازى، ناصر) شب با تمام بركات و آثارش، از يك سو حرارت آفتاب روز را تعديل مىكند، و از سوى ديگر مايه آرامش و استراحت موجودات زنده است.( مكارم شيرازى، ناصر).
5.4. لیل اذا سجی
از ماده «ل ی ل» تعداد 92 واژه با ترکیبات مختلف و از ماده «س ج و» فقط واژه «سجی» یک مورد به همراه واژه «لیل» در قرآن کریم آمده است و در آیه 2 سوره ضحی به آن سوگند یاد شده است که عبارت است از: « وَ اَللَّيْلِ إِذٰا سَجىٰ » «و سوگند به شب در آن هنگام که آرام گیرد،» واژه «سجی» از ماده «س ج و » است و این ماده بر آرام گرفتن و فراگرفتن دلالت دارد.( ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا) به عبارتی دیگر معنی اصلی این ماده، جریان یافتن چیزی است تا این که پایدار شود و بر حالتی دوام یابد. از جمله مصادیق این ماده، جریان داشتن روز به سوی شب است تا این که تاریک و سیاه شود و آرام گرفته و ثابت شود.( مصطفوى، حسن) فعل «سَجَی» در قرآن به همراه واژه لیل آمده و در معنای آن تعبیراتی آمده و آن زمانی است که شب 1) تاریک شود و در طول خود بازایستد.( فراهيدى، خليل بن احمد) 2) آرام گرفت. ( صاحب بن عباد، كافى الكفاة، اسماعيل بن عباد) یا آرام گرفت و دوام یافت. ( جوهرى، اسماعيل بن حماد) 3) سخت تاریک شد و آرام گرفت.( ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا،) 4) زمانی که آرام گیرد وهر چیزی را با تاریکی اش بپوشاند.( حميرى، نشوان بن سعيد) یا آرام گیرد و تاریکی اش فراگیر شود.( طريحى، فخر الدين) 5) به وسیله تاریکی اش بپوشاند.( فيومى، احمد بن محمد مقرى) «آرامش يافتن» (يكى از معانى ذكر شده براى «سجو») در آيه شريفه به شب اسناد يافته است. اين اسناد يا حقيقى است؛ يعنى، با سيطره كامل تاريكى، گويا شب از پيشروى باز ايستاده است و يا اسناد مجازى است و شب آرام به معناى بىتحرّك بودن موجودات در شب است.( هاشمی رفسنجانی، اکبر و. . . ) در این آیه سوگند به شب است، البتّه نه تمام شب، بلكه آن هنگام كه تاريكى شب بخش عمده زمين را فرا مىگيرد، و به دنبال آن آرامش ارزانى زمينيان مىگردد. «سَجِىّ» از ماده «سُجُوّ» دو معنا دارد: 1) آرامش. 2) گسترش، و اين دو ملازم يكديگرند. هنگامى كه تاريكى گسترش يابد و كره زمين را فرا گيرد، آرامش نيز حكمفرما خواهد شد.( مكارم شيرازى، ناصر) شب زمانى به كمال مىرسد كه دو سه ساعت از آغاز آن بگذرد، و تاريكى همه جا را فرا گيرد، و سر و صداهاى ناشى از فعاليّتهاى روزانه تدريجاً فرو نشيند، و آمد و شدهاى ابتداى شب قطع گردد، و آرامش و آسايش كامل براى استراحت فراهم گردد.( مكارم شيرازى، ناصر) و طبعا اعصاب و روح انسان را در آرامش فرو مىبرد، و براى تلاش و كوشش فردا و فرداها آماده مىسازد.( مكارم شيرازى، ناصر) زيرا انسان در برابر نور تمايل به تلاش دارد و سلولهاى او آمادهى فعاليت مىشود، اما در هنگام تاريكى و شب سلولهاى بدن در يك حالت آرامش و استراحت قرار مىگيرند و جهان طبيعت نيز به خواب مىرود؛ از اين رو مناسبترين زمان براى استراحت، شب است. ( رضايى اصفهانى، محمدعلى).
5.5. لیل و ما وسق
از ماده «و س ق» دو واژه مختلف در قرآن کریم آمده است یکی از آنها بصورت فعل ماضی «وَسَقَ» به همراه واژه «لیل» در آیه 17 سوره انشقاق به آن سوگند یاد شده است که عبارت است از: «وَ اَللَّيْلِ وَ ما وَسَقَ » «و سوگند به شب و آنچه را جمعآوری میکند،» واژه «وسق» از ماده «و س ق» است که بر بردن چیزی دلالت دارد.( ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا) همچنین ماده اصلی «و س ق» به معنی جمع کردن و بردن است. و کلمه «وسق» مصدر و به معنی جمع کردن و بردن است سپس بر آن چه جمع می شود و برده می شود اطلاق شده است.( مصطفوى، حسن) برای واژه «وسق» معانی دیگری نیز گفته شده که عبارتند از: 1) جمع کردن یا پیوستن چیزی به چیزی یا قسمتی به قسمت دیگر.( فراهيدى، خليل بن احمد) 2) جمع کردن چیزهای جدا از هم است.( اصفهانى، حسين بن محمد راغب)
در این آیه، خداوند به شب و هر چه تاريكى شب آن را فراگيرد سوگند خورده است در عبارت «وَ ما وَسَقَ» کلمه «ما»، موصول است و ضميرى كه به آن برمىگردد، در كلام نيامده است. مصداق «ما وَسَقَ»، ممكن است تمام موجودات جاندار و بىجان باشد كه تاريكى شب، آنها را زير پرده سياه خود جمع مىكند.( هاشمی رفسنجانی، اکبر و. . . ) شب باعث تعطيلى، يا تخفيف فعاليّتهاى روزانه است. اگر روشنايى روز ادامه مىداشت، و تاريكى شب همه جا را فرا نمىگرفت، حريصان و دنياطلبان و دنياپرستان آن قدر به كار و فعاليّت (بدون استراحت) ادامه مىدادند كه از كار بيفتند.خداوند با تاريكى شب اين افراد را مجبور به استراحت نموده، و در نتيجه جانشان را حفظ مىكند.( مكارم شيرازى، ناصر) بعضى هم كلمه «وسق» را به معناى «طرد» گرفته، آيه را چنين معنا كردهاند: «به شب سوگند كه ستارگان را از خفاء به ظهور مىاندازد».( طباطبايى، محمدحسين).
5.6. لیل اذا یسر
از ماده «س ر ی» یا « س ر و» تعداد 10 واژه مختلف در قرآن کریم آمده است که یک مورد آن فعل مضارع « یَسر» همراه واژه «لیل» در آیه 4 سوره فجر به آن سوگند یاد شده است که عبارت است از: «وَ اَللَّيْلِ إِذٰا يَسْرِ » «و به شب، هنگامی که (به سوی روشنایی روز) حرکت میکند سوگند (که پروردگارت در کمین ظالمان است)!» ماده «س ر و» به معنی آشکار کردن چیزی از چیز دیگر است.( ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا) و ماده «س ر ی» به معنی حرکت کردن و رفتن بدون تظاهر و آشکار بودن بلکه پنهانی و مخفیانه است؛ چه مادی و چه معنوی باشد.( مصطفوى، حسن) معنی واژه سُرَی (مصدر از فعل سَرَی، یَسرِی) عبارت است از: 1) سیر شبانه. ( فراهيدى، خليل بن احمد) 2) زمان پایان شب سیر کردن. ( حميرى، نشوان بن سعيد) 3) زمان طی کردن شب با رفتن. (فيومى، احمد بن محمد مقرى) عبارت « إِذا يَسْرِ » در این آیه، راه رفتن را به خود شب نسبت داده است گويى شب موجود زندهاى است و داراى حس و حركت كه در تاريكى خود گام برمىدارد، و به سوى صبحى روشن حركت مىكند. تاريكى آن گاه وحشتناك است كه به صورت ثابت در آيد.( مكارم شيرازى، ناصر) اگر انسان در خارج از كره زمين قرار گيرد، تاريكى كره زمين را در حركت مىبيند. اگر شب حركت نداشت و ايستا بود، يعنى يك طرف زمين همواره شب، و سمت ديگر آن هميشه روز بود، تمام انسانها بلكه همه جانداران نابود مىشدند. آنها كه در نيمه تاريك زمين بودند يخ مىزدند، و بر اثر سرما جان مىباختند. و آنها كه ساكن نيمه روشن زمين بودند، از شدّت تابش آفتاب آتش مىگرفتند و خاكستر مىشدند.( مكارم شيرازى، ناصر) اگر الف و لام در «اللیل» عهد باشد اشاره به شب معينى است، و به تناسب سوگندهاى گذشته منظور شب عيد قربان است كه حاجيان از عرفات به « مزدلفه» (مشعر الحرام) و بعد از گذراندن شب در آن وادى مقدس به هنگام طلوع آفتاب به سوى سرزمين منى روان مىشوند. كسانى كه از نزديك منظره آن شب را در عرفات و مشعر ديدهاند مىدانند كه چگونه از هر گوشه و كنار هزاران هزار نفر در حال حركتند، گويى احساس مىكند كه شب با تمام وجودش در آنجا حركت مىكند.( مكارم شيرازى، ناصر)
قید «یَسر» که بخش پایانی شب را می فهماند، موافق با برکت ویژه سحر خواهد بود.( جوادی آملی، عبدالله) از قَسَم خدا به سَحَر (بخش پایانی شب) بر می آید که وقت سَحَر برای اصلاح انسان ها سودمند است، چون خود سحر خیزی سبب اصلاح بشر است و نیل به مقام محمود، دستاورد تهجّد سحر است.( جوادی آملی، عبدالله).
5.7. لیل اذا ادبر
از ماده «د ب ر» تعداد 44 واژه با ترکیبات مختلف در قرآن کریم آمده است. از این ترکیبات مختلف، سه ترکیب «اَدبَر»، «اِدبار» و «اَدبار» به همراه واژه های دیگر معنای اوقات می دهد. در این میان واژه « اَدبَر » به همراه واژه «لیل» یک مورد در آیه 33 سوره مدثر به آن سوگند یاد شده است که عبارت است از: « «وَ اَللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ » «و به شب، هنگامی که (دامن برچیند و) پشت کند،»
واژه های «اَدبر» و «اِدبار» از ماده « د ب ر» می باشد که این ماده بر پایان و عقب (یا پشت) چیزی دلالت دارد.( ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا) واژه «اَدبار» جمع «دُبر یا دُبُر» و واژه های «اَدبَر» و «اِدبار» فعل ماضی و مصدر از باب اِفعال ماده «د ب ر» می باشند. واژه «أَدْبَرَ» که مصدر آن «إدبار» است به معناى پشتكردن است لذا مقصود از پشت كردن شب، فرا رسيدن زمان سحر است.( هاشمی رفسنجانی، اکبر و. . . ) لذا در اينجا قسم به مجموعه شب نيست، بلكه به هنگامى است كه شب از نيمه بگذرد.( مكارم شيرازى، ناصر) بركات شب مخصوصاً بركات معنوى آن در آخر شب فزونتر است. نماز شب، كه خيرات و بركات فراوانى دارد به هنگام سحر انجام مىشود. نماز شب يكى از اسباب سعادت انسان است. لطف و صفايى كه نماز شب دارد در نمازهاى ديگر ديده نمىشود. زيرا هنگام سحر كه چشم غافلان بسته است، انسان بهتر از هر زمان ديگر مىتواند با خداى خويش راز و نياز كند. چون مزاحمتها و عوامل پراكندگى حواس و تشتّت خاطر به حداقل مىرسد. نه تلفنى، نه سر و صدايى، نه مزاحمتهاى ديگر؛ و لهذا انسان حضور قلب عجيبى در خود احساس مىكند.( مكارم شيرازى، ناصر).
5.8. لیل اذا عسعس
از ماده «ع س ع س» فقط واژه «عَسعَس» در قرآن کریم به همراه واژه «لیل» آمده است و در آیه 17 سوره تکویر به آن سوگند یاد شده است که عبارت است از: «وَ اَللَّيْلِ إِذٰا عَسْعَسَ » «و قسم به شب، هنگامی که پشت کند و به آخر رسد،» واژه «عَسعَس» از ماده «ع س» دو معنای اصلی نزدیک به هم دارد. یکی از آن دو به معنای نزدیکی به چیزی و طلب آن است و معنای دوم آن، سبکی در چیزی است. پس در معنی اصلی اول،. . . زمانی که گویند: عَسعَسَ اللّيل، یعنی هنگامی که شب روی آورد. . . واما نظر کسانی که عسعَسَ اللَّيلُ را به معنای پشت کردن شب می دانند، از این دو اصل خارج است و معنای آن از سعسع مقلوب شده است ( که به معنای رفتن چیزی است).( ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا) دیگر معانی که برای واژه عَسعَسَ اللیل بیان شده است عبارتند از: 1) شب روی آورد و تاریکی آن نزدیک زمین شد.( فراهيدى، خليل بن احمد) یا هنگامی که تاریکی شب روی آورد.( جوهرى، اسماعيل بن حماد) 2) زمانی که روی بیاورد یا پشت کند که این دو مربوط به اول و آخر شب است. (زیرا اصل آن از «عسعسة» و «عِساس» به معنی رقت تاریکی است که در دو طرف شب است).( اصفهانى، حسين بن محمد راغب) لذا برخی از لغت دانان، این فعل را از اضداد ( به معنی اقبل و ادبر) می دانند.( جزرى، ابن اثير، مبارك بن محمد) در جمع دیدگاه لغویون، می توان گفت: معنای اصلی این ماده، حرکت کردن و فعالیت در پنهانی است تا به مطلوب برسد و تاریکی برای او برطرف شود. از جمله مصادیق آن، شب است که به سوی روشنی حرکت می کند. واژه عسعسة به اعتبار تکرر حروف و مضاعف بودن در آن، بر تکرار و استمرار در معنا دلالت دارد؛ در نتیجه این کلمه بر حرکت مستمر به سوی آشکار شدن دلالت دارد و از لوازم این معنا پشت کردن و رقیق بودن تاریکی در شب می باشد.( مصطفوى، حسن)
تاريكى شب يكسان نيست، هر چه خورشيد در افق پنهانتر شود شب تاريكتر مىگردد، تا اينكه به هنگام سحر به اوج تاريكى مىرسد، و با طلوع سپيده صبح دوباره كم كم روشن مىشود. خداوند در اين آيه شريفه به تمام شب قسم نخورده، بلكه به بخشى از شب كه همان سحرگاهان و اوج تاريكى شب است، سوگند ياد كرده است.( مكارم شيرازى، ناصر) و آن نزديكيهاى اذان صبح است، كه هوا رو به روشنايى مىرود و به طلوع فجر صادق نزديك مىشويم.( مكارم شيرازى، ناصر) تكيه روى پايان شب ممكن است به خاطر اين باشد كه رو به سوى روشنايى و نور مىرود، و از اين گذشته بهترين زمان براى نيايش و عبادت پروردگار است، و آغاز حركت و جنبش در عالم حيات است.( مكارم شيرازى، ناصر).
5.9. فجر
از ماده «ف ج ر» تعداد 24 واژه با ترکیبات مختلف در قرآن کریم آمده است که یک مورد بصورت واژه «فَجر» در آیه 1 سوره فجر به آن سوگند یاد شده است که عبارت است از: «وَ اَلْفَجْر » «به سپیده دم سوگند،» واژه «فجر» از ماده «ف ج ر» است. معنی این ماده شکافته شدن چیزی.( ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا) یا شکافته شدن به همراه آشکار شدن چیزی است و معنای فَجر، شکافتن تاریکی و طلوع نور و روشنایی است.( مصطفوى، حسن) برای واژه «فجر» معانی دیگری بیان شده است که عبارتند از: 1) شکافت تاریکی در صبح.( ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا) 2) نور صباح.( فراهيدى، خليل بن احمد) که همان سرخی خورشید در سیاهی شب است.( ابن منظور، ابو الفضل، جمال الدين، محمد بن مكرم) 3) صبح (فراهيدى، خليل بن احمد) برای اینکه شکافتن شب است.( اصفهانى، حسين بن محمد راغب) فجر دو نوع است یکی از آن دو، بلند و طولانی است که این فجر کاذب است و دم گرگ یا روباه نامیده می شود. دیگری پهن و گسترده است که فجر صادق است و در افق پراکنده می شود و این زمانی است که خوردن وآشامیدن را بر روزه دار حرام می کند و در حقیقت وقت اذان صبح یا امساک روزه با فجر صادق ایجاد می شود.( ابن منظور، ابو الفضل، جمال الدين، محمد بن مكرم). به عبارتی دیگر: شب هنگام که سایه زمین همه جا را پوشانده است، تدریجا شب به پایان می رسد و ابتدا نوار سفیدی عمودی و شبیه دم گرگ، به نام فجر کاذب ظهور می کند و فرارسیدن صبح را به دروغ گزارش می دهد و سرّ کذب آن این است که آن پایان شب است؛ نه آغاز روز، از این رو پس از مدتی ناپدید می گردد. سپس نوار سفیدی سراسر افق و کرانۀ شرقی را فرا می گیرد و لحظه به لحظه روشن تر می شود و با روشنایی خود، حلول روز را صادقانه نوید می دهد. به این نوار سفید افقی که بالای آن، نوار سیاه افقی قرار دارد «فجر صادق» می گویند و سرّ صدق آن این است که آن آغاز روز است. هنگام طلوع فجر صادق، این دو نوار سیاه و سفید کاملاً از هم جدا و متمایزند؛ ولی روی هم قرار دارند. نوار سفید رنگ را که پایین تر قرار دارد و سراسر کرانه را روشن می کند «خَیط ابیض» و نوار سیاه رنگ را که بالا قرار گرفته و دنبالۀ شب است «خَیط اسود» می نامند. نوار سیاه چون بالای افق قرار دارد، هم لبۀ آن و هم بدنه اش به خوبی پیداست؛ ولی نوار سفید، چون در پایین افق قرار گرفته است، تنها لبۀ آن پیداست وبدنه اش زیر افق و. پنهان است.( جوادی آملی، عبدالله). طلوع سپيده صبح اعلان بيدار باش، و زنگ شروع كار و آغاز فعّاليت و جنب و جوش است. طلوع سپيده صبح به انسان اعلان مىكند كه وقت خواب و استراحت به سر آمد، و لحظه تلاش و فعّاليت آغاز شد. اين بيدار باش اختصاص به انسانها ندارد، بلكه براى تمام جانداران است. همه جانداران با طلوع فجر كار و تلاش و فعاليّت خويش را آغاز مىكنند. تجربه نشان داده كسانى در زندگى خود موفّق هستند كه سحرخيزند و صبح زود كار و فعاليّت خود را شروع مىكنند. و آنها كه تا نزديك ظهر مىخوابند توفيقى در زندگى نخواهند داشت، بلكه از نظر روحى نيز نشاط كافى ندارند.( مكارم شيرازى، ناصر). معيار احكام اسلامى، معيارهاى عمومى، طبيعى و ساده است. پيدا شدن سپيدهى صبح يا تاريكى شب را، هركس در هر كجا باشد مىتواند بفهمد.( قرائتى، محسن) این مطلب از نظر قرارداد علمی نیز دارای مزیت است زیرا بطور طبیعی و ملموس در مناطق مختلف جغرافیایی نزدیک به هم، وقتی افراد شب هنگام به آسمانی بالای سر خود نگاه نمایند؛ می توانند مرز روشنی و تاریکی آسمان را در هنگام فجر صادق تشخیص دهند و به عنوان شروع روز در نظر گیرند ولی چنانچه طلوع خورشید ملاک آغاز روز قرار گیرد، آنگاه به علت پستی و بلندی های یک منطقه جغرافیایی، طلوع خورشید برای همه افراد آن منطقه یکسان نخواهد بود.
5.10. صبح
از ماده «ص ب ح» تعداد 45 واژه مختلف در قرآن کریم آمده است؛که 5 مورد آن بصورت اسم مصدر «صُبح» است، و تعداد 3 واژه «صبح» با سوگند بیان شده است که آیات عبارتند از: آیه 34 سوره مدثر: «وَ اَلصُّبْحِ إِذٰا أَسْفَرَ » «و به صبح هنگامی که چهره بگشاید،»، آیه 18 سوره تکویر: «وَ اَلصُّبْحِ إِذٰا تَنَفَّسَ » «و به صبح، هنگامی که تنفّس کند،»، آیه 3 سوره عادیات: «فَالْمُغِيرٰاتِ صُبْحاً » «و سوگند به هجوم آوران سپیده دم»
واژه «صُبح، صباح» از ماده «ص ب ح» دارای معنای اصلی شایعی است و آن یکی از رنگ هاست؛ که اصل آن را قرمز گفته اند. و «صُبح» بخاطر قرمزی آن، صبح نامیده شده است و صَباح، نیز نور روز است. و سپس معانی دیگر از این ماده متفرع می شود.( ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا) از دیدگاه دیگر: اصل معنای این ماده، آشکار کردن در تاریکی مادی یا معنوی و حاصل شدن روشنایی ظاهری یا باطنی می باشد که از مصادیق آن آشکار شدن فجر به واسطه رفتن شب می باشد. صَباح، مصدر و صُبح، اسم مصدری است که برای زمان صباح قرار داده شده است.( مصطفوى، حسن) معانی که برای برخی واژگان «صُبح» و «صَباح» بیان شده است عبارتند از: الف) صُبح (بعنوان اسم مصدر) : 1) به معنای اول روز و معنای آن به عقیده برخی با صباح یکی است.( فراهيدى، خليل بن احمد) 2) فجر.( جوهرى، اسماعيل بن حماد) اگر فجر را اول روز بدانیم، هر دو معنی ذکر شده یکی می شود. ب) صَباح (بعنوان مصدر): 1) مانند صُبح به معنی اول روز است.( فراهيدى، خليل بن احمد) 2) هنگامی است که افق با کرانه خورشید سرخ می گردد.( اصفهانى، حسين بن محمد راغب) یعنی نزدیک طلوع خورشید است.
عبارت آیه 34 سوره مدثر دارای تشبیه است گويى ظلمت شب همچون نقاب سياهى بر صورت صبح افتاده، به هنگام سپيده دم نقاب را كنار مىزند و چهره نورانى و پر فروغ خود را كه نشانه زندگى و حيات است به جهانيان نشان دهد.( مكارم شيرازى، ناصر) لحظه طلوع فجر صادق آن قدر صفحه آسمان پرجاذبه و جميل است كه گويى آن را نقره پاشان كردهاند. طلوعِ صبح حالت نشاط عجيبى به انسان مىدهد، و شايد به همين علّت آن لحظه را آغاز وقت نماز صبح قرار دادهاند.( مكارم شيرازى، ناصر)
عبارت آیه 18 سوره تکویر دارای نوعى استعاره است كه صبح، بعد از آنكه ظلمت شب را شكافته و طلوع كرده به كسى تشبيه كرده كه بعد از اعمال دشوارى كه انجام داده و لحظه فراغتى يافته تا استراحت كند نفسى عميق مىكشد، روشنى افق هم تنفسى از صبح است.( طباطبايى، محمدحسين) زمخشرى درتفسير كشاف مىگويد: اگر بپرسى معنی تنفس صبح چیست؟ مىگويم: هنگامی که صبح مىآيد با آمدنش روح و نسيمى مىآورد، پس همين نسيم بطور مجاز قرار می گیرد و تنفس صبح گفته می شود. ( زمخشرى، محمود بن عمر) این مطلب در اکثر نقاط به تجربه رسیده است که آغاز صبح و فجر، جریان نسیمی در بستر صبح در سطح زمین می وزد.
طلوع فجر صادق بشارت روز است، و آهسته آهسته صبح- كه طليعه روز است- نفس مىكشد. نفسهاى صبحگاهى نه تنها براى زمين بلكه براى انسانها نيز ارزشمند است. بدين جهت سفارش شده كه در آن هنگام تحرّك و ورزش بيشترى نموده و نفس عميق بكشيم.( مكارم شيرازى، ناصر) عظمت صبحدم در رابطه با انسانها، فرحناك و به كام بودن آن است. هنگام دميدن صبح، لحظهاى جالب و رضايتبخش فراهم می شود.( هاشمی رفسنجانی، اکبر و. . . )
«صُبْحاً» در آیه 3 سوره عادیات بعنوان ظرف و تاختن در صبحگاه، كنايه از غافلگير كردن دشمن است. لذا هجوم غافلگيرانه بر دشمن در صبحگاه، پس از حركت سريع سپاهيان در شب، با پنهان داشتن زمان یورش در لحظههاى استراحت او، شيوهاى كارساز در جهاد است.( هاشمی رفسنجانی، اکبر و. . . ) همانطور که در شان نزول این سوره پیرامون شیوه نبرد امام علی (ع) در جنگ ذات السلسل بیان شده است.
5.11. ضحی، ضحاها
از ماده «ض ح ی» یا «ض ح و» تعداد 7 واژه در قرآن کریم آمده است که دو مورد آن بصورت «ضُحی» در آیه 1 سوره ضحی و آیه 1 سوره شمس به آن سوگند یاد شده است این آیات به ترتیب عبارتند از:«وَ اَلضُّحى» « قسم به روز در آن هنگام كه آفتاب برآيد (و همه جا را فراگيرد)» و «وَ اَلشَّمْسِ وَ ضُحٰاهٰا » «به خورشید و گسترش نور آن سوگند،»
ماده «ض ح ی» بر آشکار شدن چیزی دلالت می کند.( ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا) و یا گسترش نور خورشید و امتداد آن در روز است و به این جهت وقت گسترش نورخورشید نامیده شده است.( اصفهانى، حسين بن محمد راغب) بدین ترتیب معنی اصلی این ماده زمانی است که نور خورشید بر ناحیه ای می تابد.( مصطفوى، حسن) برخی برای واژه های «ضَحو» و «ضُحی» اختلاف معنایی قایل هستند که عبارتند از: 1) ضَحْو، بلند شدن روز است و ضُحی، بالاتر از آن است.( فراهيدى، خليل بن احمد) 2) ضَحو پس از طلوع خورشید است و بعد از آن ضُحی است؛ و ضحی زمانی است که خورشید همه جا را روشن می کند. ( جوهرى، اسماعيل بن حماد) به عبارت دیگر، ضُحی، زمان بالا آمدن خورشید.( طريحى، فخر الدين) (حدود ساعت ده به بعد) که برخی آن را «چاشت» می گویند.( جوادی آملی، عبدالله) از این ماده، فعل ضَحِيَ، يَضْحى، ضَحًى را داریم که به معنی: گرمای خورشید به او رسید، می باشد.( فراهيدى، خليل بن احمد).
در آیه 1 سوره ضحی، منظور از ضُحى تمام روز نيست، بلكه قسمتى از روز است كه آفتاب در زمين گسترده شده، و سراسر زمين را فرا مىگيرد. يعنى هنگامى كه دو سه ساعت از طلوع آفتاب گذشته باشد.( مكارم شيرازى، ناصر) سرحدّ كمال روز وقتى است كه ضُحى باشد زيرا هنگامى كه دو سه ساعت از طلوع آفتاب مىگذرد هم روشنايى سراسر جهان را فرا مىگيرد و هم گرماى متعادلى به همه موجودات مىرسد. در زمستان گرماى آن ساعت سردى روز را به شدّت مىكاهد و در تابستان گرماى آن ساعت قابل تحمّل است.( مكارم شيرازى، ناصر) تكيه بر خصوص« ضحى» به خاطر اهميت آن است، چرا كه موقع سلطه نور آفتاب بر زمين است. در هنگام چاشت به خاطر روشنایی بیشتر روز، مردم فعالیت و حضور بیشتری در عرصه های اجتماعی دارند.و نام بردن اين بخش روز می تواند به جهت فرح بخشتر بودن آن لحظات باشد.
در آیه 1 سوره شمس، «ضحى» در اصل به معنى گسترش نور آفتاب است و اين در هنگامى است كه خورشيد از افق بالا بيايد و نور آن همه جا را فرا گيرد، سپس به آن موقع از روز نيز«ضحى» اطلاق شده است.( مكارم شيرازى، ناصر) لذا «ضحى» كه خداوند در سوره شمس به آن قسم ياد كرده، به دو شكل تفسير شده است: 1) نور اوّل روز. 2) مطلق نور؛ چه نور موجود در ابتداى روز، يا نور وسط روز.( مكارم شيرازى، ناصر).
5.12. نهار اذا تجلی، نهار اذا جلّاها
از ماده «ن ه ر» تعداد 113 واژه با ترکیبات مختلف در قرآن کریم آمده است. از این ماده، واژه «نَهار» به معنی «روز» 57 مورد در آیات بکار رفته است که 2 مورد آن به همراه واژه «تجلی، جلّاها» به آن سوگند یاد شده است که عبارتند از: آیه 3 سوره شمس «وَ اَلنَّهارِ إِذا جَلاّها » «و به روز هنگامی که صفحه زمین را روشن سازد،» و آیه 2 سوره لیل «وَ اَلنَّهارِ إِذا تَجَلّى » «و قسم به روز هنگامی که تجلّی کند،». معنی اصلی ماده «ن ه ر» بر گشایش یا باز شدن چیزی دلالت دارد. از مشتقات این ماده واژه « نَهار» به معنی گشایش تاریکی با نور در زمان بین سپیده دم تا غروب خورشید است.( ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا) از دیدی دیگر ماده «ن ه ر» به معنی جریان همراه با شدت، قدرت و تندی است و واژه « نهار» از این ماده عبارت است از جریان نور و انتشار حرارت از طلوع تا غروب خورشید؛ که این جریان لحظه به لحظه تا نیمه روز افزایش می یابد. این معنا با اضافه شدن الف به کلمه «نهر»، مناسب کلمه نهار است؛ پس این الف بر وسعت و امتداد دلالت دارد و در «نهار» نیز جریان، زیاد شدن و وسعت وجود دارد.( مصطفوى، حسن) لذا برای واژه «نهار» معانی دیگری نیز وضع شده که عبارتند از: 1) «نَهار» (روز) ضد «لیل» (شب) است.( جوهرى، اسماعيل بن حماد،) 2) نور زمان بین سپیده دم تا غروب خورشید است.( فراهيدى، خليل بن احمد) که این معنی شرعی «نهار» است.( اصفهانى، حسين بن محمد راغب) 3) از طلوع خورشید تا غروب خورشید است که این معنی عرفی «نَهار» است.( فيومى، احمد بن محمد مقرى) 4) مترادف واژه «یوم».( فيومى، احمد بن محمد مقرى) یا «روز» است.( قرشى، سيد على اكبر) در مجموع می توان گفت: «نَهار» به معنی «روز» از نظر شرعی ابتدای آن سپیده دم و از نظر عرفی ابتدای آن طلوع خورشید است ولی آخر آن در شرع و عرف غروب خورشید است.
در آیه 3 سوره شمس: ضمير مفعولى «جَلَّاها» به «الشَّمْسِ» برمىگردد. لذا سوگند خداوند، به روز در لحظه جلوهگر شدن خورشيد یعنی لحظه آغاز روز،( هاشمی رفسنجانی، اکبر و. . . ) یا به روز هنگامى كه كاملًا تجلّى و بروز كند سوگند یاد شده است كه نزديكىهاى ظهر منظور است. به هنگام اوج خورشيد در پهناى آسمان.( مكارم شيرازى، ناصر).
در آیه 2 سوره لیل: منظور آن لحظهاى است كه سپيده صبح پرده ظلمانى شب را مىشكافد و تاريكيها را به عقب مىراند و بر تمام پهنه آسمان حاكم مىشود، و همه چيز را غرق نور و روشنايى مىكند همان نورى كه رمز حركت و حيات و مايه پرورش تمام موجودات زنده است.( مكارم شيرازى، ناصر).
5.13. لیال عشر
واژه «لیال» 4 مورد در قرآن کریم آمده است که یک مورد در آیه 2 سوره فجر به آن سوگند یاد شده است که عبارت است از: «وَ لَيٰالٍ عَشْرٍ » «و به شبهای دهگانه،» واژه «لیل» کلمه تنها به معنی جمع است و واحد شمارش آن واژه «لیلۀ» است و بصورت «لیال» جمع بسته می شود که حرف «یاء» بصورت غیر قیاسی به آن اضافه می شود.( جوهرى، اسماعيل بن حماد) [یعنی بصورت لیالی می شود] لذا «ليل» و«لیلة» هر دو به يك معنا هستند و به قولى «ليل» مفرد و به معنى جمع است و «ليلة»، براى واحد است؛ ولى در قرآن هر دو براى مطلق آمدهاند.( قرشى، سيد على اكبر) لذا واژه «لیال» برای تعدادی از شب ها بکار می رود. نكره آمدن «لَيالٍ» و سوگند به آن ده شب خاص، بيانگر عظمت آنها در بين شبهاى سال است.( هاشمی رفسنجانی، اکبر و...) اما مراد از شبهاى دهگانه، اقوال و روايات گوناگونى وجود دارد. مشهورترين آنها اين است كه مراد، شبهاى دهه اول ذى الحجه است. برخى آن را بر دهه آخر ماه رمضان و يا دهه اول ماه محرم تطبيق دادهاند.( هاشمی رفسنجانی، اکبر و. . . ) البته جمع ميان اين تفسيرهاى سهگانه نيز كاملا ممكن است. به هر حال برای تعیین زمان این ده روز از ایام ماه قمری لازم است رویت هلال نو صورت پذیرد که این مطلب در برخی ایام سال به سهولت انجام نمی شود و نیاز است رصدگر به موقعیت ماه در آسمان نسبت به خورشید در هنگام غروب، موقعیت جغرافیایی منطقه، شرایط آب و هوایی، گرد و غبار و. . . آشنایی داشته باشد.
5.14. شفع و وتر
واژه های «شفع» و «وتر» هر کدام یک بار درقرآن کریم آمده است و در آیه 3 سوره فجر به آن دو سوگند یاد شده است که عبارت است از: «وَ اَلشَّفْعِ وَ اَلْوَتْرِ » «و (سوگند) به زوج و فرد،» واژه «وتر» از ماده « و ت ر» است از این ماده معنای تنهایی با یک قیاس بدست نمی آید و کلمات برآمده غیر مشابه هستند واژه «وتر» به معنی فرد است.( ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا) واژه «شفع» از ماده «ش ف ع» است که بر نزدیکی دو چیز دلالت دارد و اینچنین «شفع» مخالف «وتر» است.( ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا) در دیدگاهی دیگر ماده « و ت ر» به معنی «تفرّد» (تنها بودن) است که در مقابل «تشفّع» (زوج بودن) است و «شفع» الحاق چیزی یا نیرویی به دیگری برای هدف مطلوب است. از مصادیق ماده « و ت ر» عدد فرد است.( مصطفوى، حسن)
مفسران برای چیستی «شفع» و «وتر» بالغ بر سی و شش نظر بیان نموده اند اما اگر الف و لام در «الشفع» و «الوتر» براى عهد باشد اشاره به زوج و فرد خاصى است، و به تناسب سوگندهاى گذشته این آیه، منظور از «شفع» روز «ترويه» (هشتم ماه ذى الحجة كه حاجيان آماده كوچ به عرفات مىشوند) و منظور از«وتر» روز «عرفه» است كه زائران خانه خدا در عرفاتند، يا اينكه منظور از شفع روز عيد قربان (دهم ذى الحجه) و منظور از وتر روز «عرفه» است كه با شبهاى دهگانه آغاز ذى الحجه مناسبت كامل دارد، و مهمترين قسمتهاى مناسك حج در آنها انجام مىشود (اين مطلب در روايات معصومين نیز آمده است).( مكارم شيرازى، ناصر). به هر حال برای دانستن زمان دقیق و درست هشتم و نهم و دهم ماه ذی حجه نیاز است که هلال نو ماه ذی حجه بصورت تجربی رویت شود و انجام دقیق این کار مستلزم آشنایی رصد گر به قوانین علمی آن می باشد.
5.15. قمر اذا اتّسق
از ماده «و س ق» دو واژه مختلف در قرآن کریم آمده است یکی از آنها بصورت فعل ماضی «اتّسق» است که به همراه واژه «قمر» در آیه 18 سوره انشقاق به آن سوگند یاد شده است. که عبارت است از: «وَ اَلْقَمَرِ إِذَا اِتَّسَقَ » «و سوگند به ماه آنگاه که بَدر کامل میشود،» ماده «و س ق» بر بردن چیزی دلالت دارد.( ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا) و یا به معنی جمع کردن و بردن است. کلمه «وسق» مصدر و به معنی جمع کردن و بردن است سپس بر آن چه جمع می شود و برده می شود اطلاق شده است.( مصطفوى، حسن) واژه «اتّسق» فعل ماضی از باب «افتعال» یعنی «اتساق» می باشد و «اتّساق» به معنی: 1) جمع شدن و استقرار یافتن.( فراهيدى، خليل بن احمد) 2) اعتدال.( جوهرى، اسماعيل بن حماد) 3) جمع شدن و هماهنگی اجزای چیزی است.( اصفهانى، حسين بن محمد راغب) و منظور از «اتساق القمر» هنگامی است که ماه: 1) کامل و پر نور می شود پس استقرار می یابد.( فراهيدى، خليل بن احمد) 2) نورش کامل شود.( حميرى، نشوان بن سعيد) 3) نورش پُر و جمع می شود و پُر شدن نورش در شب سیزدهم و چهاردهم (ماه قمری) است و تا شب شانزدهم ادامه دارد.( ابن منظور، ابو الفضل) 4) جمع شد و پُر نور و قرص کامل شد و آن در شب های مهتابی است.( طريحى، فخر الدين) تعبير به « إِذَا اتَّسَقَ» به معنى جمع و جور شدن و در اينجا به معنى كمال نور ماه در شب چهاردهم است. ماه در اين حالت جلوه فوق العادهاى دارد، و در همان آغاز شب طلوع مىكند.( مكارم شيرازى، ناصر) کره ماه آثار و بركات فراوانی به ویژه در شب های مهتابی بر زمین و زندگی بشر دارد که برخی از آنها عبارتند از: 1) تقويم طبيعى ماه: قرص ماه نسبت به خورشید در طول بیست و نه و نیم روز يك دور به گرد كره زمين مىگردد، اين برنامه منظّم سبب شده كه يك تقويم و روزشمار آسمانى و طبيعى در اختيار همه انسانها قرار گيرد. تقويم طبيعى ماه براى همه كس، و در همه جا قابل استفاده است. با طلوع ماه نو پى مىبرد كه ماه قبل به پايان رسيده و ماه جديد آغاز شده است. با كامل شدن قرص ماه، متوجّه مىشود كه شب چهاردهم ماه است؛ و حتّى با دقّت در نيمه خالى و پر ماه مىتوان تشخيص داد كه در چه شبى از شبهاى ماه هستيم. اين تقويم طبيعى نتيجه حركت منظّم و دائمى قرص ماه است. بنابراين، هنگامى كه خداوند به قرص ماه سوگند ياد مىكند، گويا به نظم و برنامهريزى قسم خورده است، نظمى كه بر جهان آفرينش حاكم هست و بايد در زندگى انسانها نيز جريان پيدا كند، 2) نورافشانى ماه: ماه حكم آينهاى را دارد كه در برابر خورشيد قرار گرفته، و نور آن را منعكس مىكند. نورى لطيف و آرامش بخش؛ نه آن قدر روشن است كه انسان حريص به سراغ كسب و كار برود، و نه آن قدر ضعيف و تاريك كه قابل استفاده نباشد و انسان نتواند مسير خويش را بيابد. بلكه به گونهاى است كه هم مضرّ به آرامش شبانه نيست، و هم در دل شب هدايتگر انسانها به سمت مقصدشان مىباشد.( مكارم شيرازى، ناصر) 3) جزر و مد: نیروی جاذبه ماه باعث جزر و مد دریاها می شود و این جزر و مد وقتی که قرص ماه بطور کامل است (یا زمانی که ماه کوچکترین هلال را دارد) به بیشترین مقدار خود می رسد. الف) اگر جزر و مدّ درياها نبود، حيوانات دريايى نابود مىشدند. چون آب اگر در يك حالت باقى بماند تبديل به باتلاق مىگردد.( مكارم شيرازى، ناصر) ب) در هنگام مد یا بالا آمدن آب دریا، آب های شیرین در مصب رودخانه هایی که به دریا می ریزند، نقاط اطراف آن در خشکی پیش می رود و انسان ها از زمان های قدیم از این موضوع استفاده کرده، نهرهای زیادی در این گونه مناطق کنده اند و زمین های فراوانی را زیر کشت درختان برده اند.( مكارم شيرازى، ناصر) پ) در هنگام مد، پهلوگیری کشتی ها در کنار ساحل و اسکله راحت تر و بارگیری یا تخلیه بار کشتی با مشقت کمتری همراه است.
5.16. قمر اذا تلاها
واژه «تلا» از ماده «ت ل و» به همراه واژه «قمر» یک مورد در قرآن کریم در آیه 2 سوره شمس آمده و به آن سوگند یاد شده است که عبارت است از: «وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا» « و به ماه هنگامى كه بعد از آن (خورشید) درآيد». واژه «تلا» از ماده «ت ل و» به معنی پیروی است.( ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا) و یا اتفاق بعد از چیزی است که آن چیز جلو قرار دارد و اتفاق، پشت سر آن باشد و این معنی ناظر به جهت ظاهری است و این مفهوم پیروی از جهت حکم نیست.( مصطفوى، حسن) از مشتقات این ماده واژه «تلا» فعل ماضی از مصدر «تلی» به معنی از پی در آمدن است.
در اين آيه به قمر سوگند ياد شده، در حالى كه دنبال شمس در حركت است، و مراد از دنبال روى قمر دو چيز مىتواند باشد: يكى اينكه از خورشيد كسب نور مىكند، كه در اين صورت حال «اذا تليها» حالى دائمى است، چون ماه دائما از خورشید كسب نور مىكند، و يكى اينكه طلوع ماه بعد از غروب خورشيد باشد، كه در اين صورت سوگند دائمى نيست، بلكه در دو حالت ماه است، يكى ايامى كه ماه به صورت هلال در مىآيد، و يكى ايامى كه تمام قرص آن روشن مىشود.( طباطبايى، محمدحسين) به عبارت دیگر شامل شبهايىمىشود كه پس از غروب خورشيد، ماه تابان در آسمان مشاهده مىشود. در شبهاى چهاردهم و قبل و بعد آن، طلوع ماه در پى غروب خورشيد است. بنابراين مىتوان گفت: مراد از «إِذا تَلاها»، فقط همان شبها است. جانشين بودن ماه براى خورشيد و نه عكس آن، بيانگر فرع بودن نور ماه است.و نور ماه، تابع نور خورشيد است.( هاشمی رفسنجانی، اکبر و. . . ) در مورد برخی آثار ماه بویژه در حالت بدر بودن آن آیه 18 سوره قمر توضیح داده شد.
5.17. نجم اذ هوی
واژه «هوی» از ماده « ه و ی» یک مورد به همراه واژه «نجم» در قرآن کریم آمده است و در آیه 1 سوره نجم به آن سوگند یاد شده است که عبارت است از: «وَ اَلنَّجْمِ إِذا هَوى » «سوگند به ستاره هنگامی که افول میکند» ماده «ه و ی» بر خالی شدن و سقوط دلالت دارد. (ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا) و یا تمایل به پایین رفتن است. همانطور که سقوط، پایین رفتن ناگهانی چیزی از بالا است.( مصطفوى، حسن) «هُوِىّ» (مصدر «هَوى») به معناى فرو افتادن است و در آيه شريفه بر غروب كردن اطلاق شده است.
ظاهر اين آيه چنين مىنمايد كه مراد از«نجم» مطلق جرمهاى روشن آسمانى است (اگر الف و لام «النجم» جنس باشد مفید عموم است)، و بنا بر اين، مراد از« هوى نجم»، سقوط و افتادن آن در كرانه افق براى غروب است.( طباطبايى، محمدحسين).
6. نتیجه گیری
در برخی آیات قرآن کریم به واژگان اوقات سوگند یاد شده است. یکی از وجوه حکمت سوگند های قرآنی، جلب توجه بشر به کشف حقایق پدیده های مورد سوگند است. رهیافت توجه به علوم تجربی، توانسته است موجبات کشف حکمت سوگند به واژگان اوقات را از بُعد علمی فراهم نماید. فهرست واژگان اوقات که قرآن کریم به آن سوگند یاد شده است به همراه خلاصه معنی و حکمت علمی آن عبارتند از: 1) «عصر» در آیه 1 سوره عصر آمده و به معنی آخر روز که ابتدای آن وقت فضیلت نماز عصر نیز می باشد. این زمان وقت شروع دگرگونی نظام حیات انسانها، حیوانات وگیاهان است و برای تعین وقت اول فضیلت نماز عصر، از سایه شاخص استفاده می شود. 2) «شفق» در آیه 16 سوره انشقاق آمده و به معنی قرمزی یا سفیدی آسمان بعد از غروب خورشید در کرانه غربی است و تا زمان عشاء طول می کشد. این پدیده در اثر پراکندگی نور خورشید در لایه های فوقانی جو زمین، پس از غروب خورشید به وجود می آید. 3) «لیل اذا یغشی، لیل اذا یغشاها» در آیات 1 سوره لیل و 4 سوره شمس آمده و به معنی اول شب که تاریکی بر زمین چیره می شود می باشد و در حای که نیمی از کره زمین در تاریکی فرو رفته است. 4) «لیل اذا سجی» در آیه 2 سوره ضحی آمده و به معنی شب هنگامی که تاریکی اش فراگیر شود که معمولا وقتی 2 الی 3 ساعت که از آغاز شب می گذرد سر و صداها می خوابد و آرامش بر زندگی انسان ها و حیوانات حاکم می شود. 5) «لیل و ما وسق» در ایه 17 سوره انشقاق آمده و به معنی شب هنگامی که فراگیر شود می باشد که باعث می شود موجودات مختلف به گرد هم جمع شوند. 6) «لیل اذا یسر» در آیه 4 سوره فجر آمده و به معنی پایان شب می باشد و در ضمن حرکت آن را نیز نشان می دهد چنانکه اگر انسان در خارج از كره زمين قرار گيرد، تاريكى كره زمين را در حركت مىبيند. 7) «لیل اذا ادبر» در آیه 33 سوره مدثر آمده که به معنی شب هنگامی که از نیمه بگذرد (سحرگاه) که باعث می شود مزاحمتها و عوامل پراكندگى حواس و تشتّت خاطر به حداقل مىرسد و برای انسان حضور قلب بیشتری فراهم شود. 8) « لیل اذا عسعس» در آیه 17 سوره تکویر آمده و به معنی شب هنگامی که به سمت روشنی حرکت کند (سحرگاه) که آغاز حركت و جنبش در عالم حيات است. 9) «فجر» در آیه 1 سوره فجر آمده و به معنی سپیده دم صبح ( کاذب یا صادق) است. طلوع سپيده صبح اعلان بيدار باش، و زنگ شروع كار و جنب و جوش است. افراد می توانند مرز روشنی و تاریکی آسمان را در هنگام فجر صادق تشخیص دهند و به عنوان شروع روز در نظر گیرند. 10) «صبح» در آیات 34 سوره مدثر و 18 سوره تکویر و 3 سوره عادیات آمده و به معنی روشنی اول روز است که از مصادیق آن فجر، بین طلوعین و هنگام طلوع خورشید است. طلوعِ صبح حالت نشاط عجيبى به انسان مىدهد، آغاز صبح و فجر، جریان نسیمی در بستر صبح در سطح زمین می وزد. بدين جهت سفارش شده كه در آن هنگام تحرّك و ورزش بيشترى نموده و نفس عميق بكشيم. همچنین هجوم غافلگيرانه بر دشمن در صبحگاه، با پنهان داشتن زمان یورش در لحظههاى استراحت او، شيوهاى كارساز در جهاد است. 11) « ضحی، ضحاها» در آیه 1 سوره ضحی و آیه 1 سوره شمس آمده و به معنی هنگامی است که نور خورشید همه جا را فرا گیرد که می تواند به اول طلوع خورشید و یا هنگام چاشت است. هنگامى كه روشنايى زمین را فرا مىگيرد گرماى متعادلى به همه موجودات مىرسد. مردم فعالیت و حضور بیشتری در عرصه های اجتماعی دارند. 12) «نهار اذا تجلی، نهار اذا جلّاها» در آیات 3 سوره شمس و 2 سوره لیل آمده که به معنی هنگام آشکار شدن روز است که مصادیق آن عبارتند از: ابتدای فجر یا طلوع خورشید یا نزدیک ظهر که شدت نور بروز بیشتری دارد. 13) «لیال عشر» در آیه 2 سوره فجر آمده و به معنی شب های دهگانه است که مصداق آن را دهه اول ذی حجه یا محرم و یا ده آخر رمضان گفته اند. که برای تعیین زمان دقیق آن نیاز به رویت هلال ماه می باشد. 14) «شفع و وتر» در آیه 3 سوره فجر آمده و به معنی زوج و فرد است که مصداق آن هشتم و نهم یا دهم و نهم ماه ذی حجه بیان شده است که برای تعیین زمان دقیق آن نیاز به رویت هلال ماه می باشد. 15) «قمر اذا اتّسق» در آیه 18 سوره انشقاق آمده و به معنی هنگام ماه بدر (سیزدهم تا شانزدهم ماه قمری بویژه چهاردهم) می باشد. کره ماه آثار و بركات فراوانی به ویژه در شب های مهتابی بر زمین و زندگی بشر دارد که برخی از آنها عبارتند از: الف) تقويم طبيعى ماه. ب) نورافشانى ماه. پ) ایجاد جزر و مد. 16) «قمر اذا تلاها» در آیه 2 سوره شمس آمده است و به معنی هنگامی است که طلوع ماه بعد از غروب خورشيد باشد، يكى ايامى كه ماه به صورت هلال در مىآيد، و دیگری ايامى كه تمام قرص آن روشن مىشود. برخی نکات علمی برکات این ایام در قسمت قبل بیان شد. 17) «نجم اذ هوی» در آیه 1 سوره نجم آمده و به معنی هنگام افول ستاره است که پایان هر شب این منظره قابل مشاهده است.
پانویس و منابع
1. قرآن کریم، ترجمه ناصر مکارم شیرازی،
2. ابن منظور، ابو الفضل، جمال الدين، محمد بن مكرم، 1414 ه ق، لسان العرب، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع- دارصادر.
3. ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا، 1404 ه ق، معجم مقائيس اللغة، مکتب الاعلام الاسلامی.
4. اصفهانى، حسين بن محمد راغب، 1412 ه ق، مفردات ألفاظ القرآن، دار العلم - الدار الشامية.
5. تی دیکسون، رابرت، 1382، نجوم دینامیکی، ترجمه احمد خواجه نصیر طوسی، مرکزنشردانشگاهی.
6. جزرى، ابن اثير، مبارك بن محمد، بی تا، النهاية في غريب الحديث و الأثر، مؤسسه مطبوعاتى اسماعيليان.
7. جوادی آملی، عبدالله، 1398، تسنیم: تفسیر قرآن کریم، اسراء.
8. جوهرى، اسماعيل بن حماد، 1410 ه ق، الصحاح - تاج اللغة و صحاح العربية، دار العلم للملايين.
9. حميرى، نشوان بن سعيد، 1420 ه ق، شمس العلوم و دواء كلام العرب من الكلوم، دارالفکر المعاصر.
10. خاکباز، ندا، 1394، فلسفه و آثار سوگندهای خداوند در قرآن، نامه مکتب الزهراء (س).
11. دهخدا، علی اکبر، فرهنگ دهخدا، سایت واژه یاب
12. رضایی اصفهانی، محمد علی، 1387، منطق تفسير قرآن، قم، جامعة المصطفی.
13. رضايى اصفهانى، محمدعلى، 1387، تفسير قرآن مهر، پژوهشهاى تفسير و علوم قرآن.
14. زمانی قمشه ای، علی، 1381، هیئت و نجوم اسلامی، موسسه فرهنگی سماء.
15. زمخشرى، محمود بن عمر، 1407 ه ق، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل فى وجوه التأويل، دار الكتاب العربي.
16. صاحب بن عباد، كافى الكفاة، اسماعيل بن عباد، 1414 ه ق، المحيط في اللغة، عالم الكتاب.
17. طالقانی، سید محمود، 1362، پرتوى از قرآن، شركت سهامى انتشار.
18. طباطبايى، محمدحسين، 1374، ترجمه تفسير الميزان، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دفتر انتشارات اسلامى.
19. طريحى، فخر الدين، 1416 ه ق، مجمع البحرين، كتابفروشى مرتضوى.
20. عدالتی،تقی، 1380، اصول و مبانی جغرافیای ریاضی « زمین در فضا »، بنیاد پژوهش های اسلامی.
21. علی احیائی، ماشاء الله، 1367، کاربرد علوم در قبله یابی نگرنش نو در تعیین قبله، امیرکبیر.
22. فراهيدى، خليل بن احمد، 1410 ه ق، كتاب العين، نشر هجرت.
23. فيومى، احمد بن محمد مقرى، بی تا، المصباح المنير في غريب الشرح الكبير للرافعي، منشورات دار الرضي
24. قرائتى، محسن، 1388، تفسير نور، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن.
25. قرشى، على اكبر، 1371، قاموس قرآن، دار الکتب الاسلامیه.
26. کوثری، عباس، 1394، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
27. مصطفوى، حسن، 1402 ه ق، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، مركز الكتاب للترجمة و النشر.
28. مصطفوى، حسن، 1430 ه ق، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، دار الکتبه العلمیه.
29. مكارم شيرازى، ناصر، 1371، تفسير نمونه، دار الكتب الإسلامية.
30. مكارم شيرازى، ناصر، 1386، سوگندهاى پر بار قرآن، مدرسة الإمام علي بن أبي طالب (عليه السلام).
31. ملک پور، ایرج، 1388، تقویم ( هجری شمسی، هجری قمری و میلادی)،دانش نگار.
32. هاشمی رفسنجانی، اکبر و. . .، 1386، تفسیر راهنما، بوستان کتاب.
33. واسطى، زبيدى، 1414 ه ق، محب الدين، تاج العروس من جواهر القاموس، دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع.