حذف و فزونی واجها در قرآن کريم با رويکرد معناشناسی آوايی
چکیده
معناشناسي آوایی، دانش تحلیل آوا برای دستیابی به معانی فراوضعی است. در اين حوزه، آواهای یک واژه واحدهای بیمفهوم نیستند بلکه نشانههایی اعتباریاند که در محور همنشینی، مفهوم جديدی میسازند؛ بهره گيری از حروف شديد و نرم، هماهنگي همخوانها و واکه ها، حذف یا فزونی واج ها سبب تغییر ساختار آوایی و زایش معاني نو مي گردد. حذف و فزونی واج، از جمله مهمترين سازوکار آوايی است که مطالعه آن از بعد معناشناسی، معانی ضمنی جديدی را فراهم مي آورد و از بسياری حکمتهای نهفته کدگشايي نموده و دريچه ای جديد به سوی اعجاز ادبی قرآن مي گشايد. پژوهش حاضر بر آن است تا با تکيه بر روش توصیفی– تحلیلی به دو پديده¬ی زباني حذف و فزونی واجها پرداخته و ارتباط آنها را با معانی بيان نمايد؛ گفتني است در اين سير مطالعاتی، تنها به اين ساز وکار به عنوان دو نوع از ساختارهای زبانی اشاره نشده بلکه مي¬توان از اين رهگذر، به انتقال معنا از حوزه¬ی مرکزی يا حقيقي به حوزه معانی ضمنی همچون کثرت، تاکید، شدت و ... اشاره داشت که اين بحث با اعجاز بيانی قرآن- محوري ترين نوع اعجاز- ارتباطی تنگاتنگ دارد. کشف لايه های جديد معنايی در مقوله حذف و فزوني واج ها در گستره¬ی دو محور جانشينی و همنشينی، اشاره به نشانه های زباني بي بديل و هدفمند در قرآن کريم دارد که تغييری هر چند اندک در ساختار آوايي واج¬ها، اهداف معنايی نهفته در متن را از بين خواهد برد.
واژگان کلیدی
قرآن کريم، معناشناسی آوايی، معاني ضمني، حذف واج، فزونی واج
1. مقدمه
زبان، مجموعه ای نظام¬مند از نشانه هاست که بشر برای برقراري ارتباط اجتماعي، بيان تمايلات دروني و تعبير از اشيای پيرامون از اين ابزار بهره مي جويد. (ابن الجني، الخصائص، 1: 13) اين نشانه هاي زباني در قالب يک واج یا آوا میتواند واژه یا مفهومی را از ديگر واژگان متمایز سازد. این تمایز عمدتا در ساختار موسیقایی واجها تبلور یافته، به وسیله گوش و حس قابل دریافت است. ارتباط آوایی- معنایی از جمله مسائلی است که اخیرا در محافل علمی مطرح گردیده و در دانشهایی همچون: زبان شناسي، سبک شناسی و نشانه شناسي و... از آن سخن به میان آمده است. امروزه پژوهشگران زبان، در فصل مستقلّى با عنوان «خصوصيّتهاى زبر زنجيرى گفتار» به نقش عواملى چون آهنگ، كوبه، تكيه و نواخت، زير و بمى، امتداد، كشش، طنين و درنگ در دلالت هاى زبان توجه دارند(فراستخواه، 1376، 167). آواها با موسیقی و آهنگ خاصی که به واژگان میدهند، میتوانند در سخنان ادبی نقش مهمی را در انتقال پیام بر عهده بگیرند. سير مطالعاتي زبانشناسان حاکي از آن است که معنا پديده ای ثابت و ايستا نيست بلکه امري نسبي و متغير است که اين تغييرات در پي بافتهای مختلف زباني و غير زباني صورت مي پذيرد که مقوله آوا در واج و واژه و جمله از جمله بافتهای زباني است که در شناسايي اين معاني متغير و فرا وضعي قابل توجه است. (بشر، دراسات في علم المعنی (السيمانتيک)، 616 و 617) گر چه قرآن کریم متنی ادبی نیست اما کتابی است مبتنی بر هدایت مخاطب که از ساختارهای زبانی گوناگونی در این رابطه بهره جسته است. از جمله ساختارهای زبانی پرکاربرد در قرآن، موسیقی و آوای واجها، واژگان و جملات است. این ویژگیها سبب شده که آهنگ و آوای واژگان قرآن در بافتهای غير زباني يا موقعيتی گوناگون همچون بشارت و انذار، اسماء و صفات الهی، انسان شناسی، تشریح بهشت و دوزخ، بیان اوصاف قیامت، بیان صفات و ویژگیهای پیامبران و ... با معنای فراوضعی و ضمنی همسو باشند؛ (الجبوري، التطور الدلالي للألفاظ في النص القرآني، 188)؛ بنابراين مي توان گفت ساختارهاي آوايي و هماهنگي آواها در بافتي معين احساسات خاصي را در مخاطب برمي انگيزد که با گذار از معاني وضعي يا قاموسي، به آفرينش معاني فراوضعي يا ضمني پرداخته که با اين زايش ، زيباييهای هنري قرآن به تصوير در مي آيد. دانشی که عهدهدار کشف این ویژگیهاست را میتوان معناشناسیآوایی (phonosymantic) نامید. اين دانش در قرآن نمودهای فراوانی دارد که کشف آن ها در دستیابی به تفسیر دقیق و کامل کلام نقش بسیار مهمی را ایفا میکند و مفسر بدون توجه به این امر نمیتواند تصویری دقیق از مراد متکلم را بیان کند. این روش تفسیری را میتوان روش تفسیر آوایی نامید که حذف و فزونی واجها به عنوان دو سازو کار مهم در اين امر قابل توجه هستند؛ اما آنچه که تاکنون در اين حوزه بیشتر مورد توجه قرار گرفته، جنبه زیباشناختی آواها بوده و کمتر به بار معنایی آنها در قرآن کریم پرداخته شده است حال آنکه مطالعه آواها با رويکرد معناشناسی، باعث زايش معانی جديد مي گردد و به بهترين شکل دريافت کننده متن را با ابعاد جديدي از اعجاز ادبی قرآن آشنا مي سازد. بدين تصور، پژوهش حاضر بر آن است تا با روش توصيفي- تحليلي در حوزه¬ی معناشناسیآوایی به ابعاد اين بحث در قرآن پرداخته و به شکلي ويژه، دو پدیده¬ی حذف و فزونی واجها را با رویکرد معناشناسی مورد مطالعه قرار داده و به پرسشهای ذيل پاسخ دهد: 1. ساختار زباني آوايی در قرآن کريم چه ارتباطي با حوزه¬ی معنايی دارد؟ 2. هر يک از سازو کارهای حذف و وفزوني در قرآن کريم چه معاني را به تصوير مي کشد؟ 3. کاربرد حذف و فزوني واج در قرآن چگونه و با چه اهدافي صورت گرفته است؟ با توجه به پرسشهای بالا، فرضیههای پژوهش بدین قرار است: - ساختار آوايی قرآن از جمله ساختارهای زبانی متن است که در زايش معاني ضمني متناسب با بافت موقعيتی کلام تأثير داشته و باعث نمود ابعادی از اعجاز ادبي قرآن خواهد شد. - سازو کار حذف در متن قرآن کريم باعث زايش معاني ضمني يا فراوضعي همچون سرعت در عمل، نزدیکی امر، رفع مشقت سنگینی، حقارت و کوچکی گرديده و در ساختار آوايی فزوني واج نيز معاني ضمني تکلف، کثرت، تاکید، شدت و مورد توجه است. - کاربرد دو سازو کار زباني حذف و فزوني واج ها در متن قرآن کاملا آگاهانه و هدفمند بوده و به منظور بيان شبکه های جديدی از معناست که نشان از سازگاری دقيق بافت زبانی متن با بافت موقعيتی يا غير زبانی آن دارد و اين امر با محوري ترين حوزه اعجاز يعنی اعجاز بياني و ادبي در ارتباط است.
2- معناشناسی آوایی
دانش معناشناسیآوایی دانشی نوپدید است، که از تلفيق سه مقوله آوا، معنا و رابطه آوايی- معنايی شکل مي گيرد. آوا در زبان فارسی به معنای: «آواز، بانگ، ندا، آوازه و صوت» (عمید، 1377، 2: 1829) و در اصطلاح: پارههای صوتی است که از مجموعهای از مختصات صوتی تشکیل شده و بخشی از زنجیره گفتار را تشکیل میدهد و به اجزای کوچکتر قابل تقطیع نیست(یار محمدی، 1364، 9). نظام آوايى، نخستين سطح از ظهور گفتارى زبان است که ترکيب آن به وسیله صداها و قواعد آوايی ساخته میشود که واجشناسى(phonemics ) نام دارد؛ به عنوان نمونه واژه «بار» از حروف «ب»، «ا» و «ر» تشكيل شده است كه هر يك از صداهاى اين واژه، را به اعتبار تلفظ، واج(phonome ) مىگويند. معناشناسیآوایی امروزه در حوزه زبان شناسی و خصوصا در حوزه شعر و متن ادبی مورد توجه ویژه قرار گرفته است. این علم امروزه سبب شده تا زبانشناس در تحليل يک متن ادبی با دنیایی از نشانهها روبرو شود. در اين سير مطالعاتی، تحليلگر متن، با کشف کدهای آوايی و ایجاد ارتباط میان کدها و متغیرهای حاصل از آنها، معانی جديدی را در ارتباط با ساختار آوايی کلام ترسيم مي نمايد که چنين تصوير سازی ذهنی از سوی دريافت کننده متن، اشاره به حالات و صفات گوینده و اهداف معنایی مورد نظر وی دارد. به عبارت دیگر، متغیرهای آوایی و صوتی به خودی خود علاوه بر آن که ممکن است دارای اثر وضعی باشند میتوانند نماد و سمبلی از معانی ضمني شوند و به عنوان نشانههایی اعتباری برای انتقال مفاهیم، رموز، حالت و وضعیت گوینده مورد استفاده قرار گیرند. (قائمی نیا، 1389، 45)؛ بر این اساس دانش معناشناسیآوایی را باید بخشی از دانش نشانه شناسی به شمار آورد و آن را بر اساس مثلث نشانهشناسی چارلز ساندرس پیرس(C.S.Pieres ) تعریف کرد. در نشانه شناسی پیرس نشانهها در یک رابطه سه طرفه قرار میگیرند؛ در اين مقوله، یک نشانه چیزی است که در برابر یک شی قرار میگیرد تا چیز سومی را که تعبیر نام دارد، تعیین کند. ( الدبّاس، دراسات في علم اللغة الحديث:195).
نشانه آوایی واژه
تعبیر(معناي زایشی یا تصویر صوتی)
منبع لايزال قرآني در زايش معنا از ساختارهای مختلف زباني بهره جسته است؛ از جمله اين ساختارها، تصاويری است که از آواها به دست میآید و به عنوان نشانه¬ی مفهومی مطرح مي گردد. این معانی از طریق قرائن و قواعد ادبیات عرب، نشانههای زبان شناختی، دانش آواشناسی و مبانی علم موسیقی به دست میآید. معناشناسیآوایی واژگان قرآن، روش شناسی ویژهای را برای فهم متن در اختیار مخاطب قرار میدهد. این دانش از روش تحلیل ارتباط و دستیابی به اطلاعات و معنا بحث میکند و از این رو در ذیل روش شناسی میگنجد. از سويي ديگر اين دانش، گسترش معنا در یک نظام نشانهای را روشن ساخته و سبب کشف شبکه های مختلف معنایی و تصويرپردازی کامل معانی مي گردد که در جهت هدف والای قرآن یعنی هدایت بشری، صورت مي پذيرد. چنانچه فخر الدين رازی درباره تدبر در حکمتها و اسرار کلامی موجود در قرآن مي گويد: «متکلم قرآن کريم، أحکم الحاکمين (خداوند) است که ناگزير تمامي تغييراتی که در ساختار قرآن پيش آمده حکمتها و فوائدي در آن نهفته است که اگر بتوانيم آن حکمتها را درک کنيم به مرتبه¬ی کمال دست مي يابيم و اگر از آن درمانيم اين قصور ، قصور عقلي ما را ثابت مي کند نه قصور در کلام خداوند را». (الرازي، مفاتيح الغيب، 3: 98) کشف و انتقال ویژگیهای آوایی قرآن در سطح عمودی به سطح افقی از دیگر کاربردهای این دانش است. مفسر و مخاطب میتواند با بررسی این دانش به این ویژگیها دست یابد؛ به عبارت دیگر میتوان ارتباط وحیانی(ارتباط خدا با بشر) را در دو سطح یا دو مقطع مختلف در نظر گرفت: سطح عمودی و سطح افقی(قائمی نیا، 1389، 103). ارتباط خداوند با پیامبر خود در سطح عمودی و به صورت کلامی زنده و گفتاری و دارای ویژگیهای آوایی خاصی در فضای غیر مادی بوده است. اما وحی در سطح دیگر یعنی سطح افقی به ارتباط خواننده با متن مربوط میشود، یعنی در این مرحله وحی از حالت گفتار خارج گشته و به حالت نوشتار و متن تبدیل شده است. این ارتباط زبانی دیگر زبان رسانه ای نیست که تمامی حالات و صفات متکلم و مراد وی را با خود به همراه داشته باشد لذا متن نوشتاری، وظایفی برای خواننده مطرح کرده است. نکته مهم این است که اصل وحی به حالت شفاهی و گفتار بوده و این حالت دارای ویژگیهای آوایی مخصوصی بوده است و از آنجا که وحی باید به طور کامل و با تمام ویژگیهایش به دست بشر میرسید و در اين ميان، نمیتوان تأثیر گفتار بر مخاطب را نادیده انگاشت؛ باید ویژگیهای آوایی را علاوه بر سطح عمودی در سطح افقی نیز با خود حمل نمايد، بر همین اساس دانش معناشناسیآوایی به عنوان يکی از ساختارهای زبانی متن، ویژگیهای گفتاری متن قرآن را در مرحله نوشتار کشف و روشن میسازد و به تمامی اهداف معانی نهفته در متن اشاره مي نمايد و چنين ويژگی زبانی منحصر به فرد در قرآن است که مي تواند گويای زوايای اعجاز ادبی و بياني باشد.
3- معناشناسی آوایی حذف در واجهای قرآنی
حذف در لغت به معنای:«قطع» (فيومى، بی تا، ص69)و «چیدن چیزی از جانب آن» (فراهیدی، 1410ق، ج3، ص201) و در اصطلاح يعني:« فروگذاشتن بخشی از کلام بنابر دلایلی معین» (زرکشی، 1410ق ، ج3، ص173) میباشد. بر عکس حذف، مقوله¬ی فزونی و زیادت است که با اضافه شدن واجی به ساختمان اصلی واژه صورت میگیرد. قرآن كريم با تمام ويژگيهاي بينظير و شيوههاي بياني زيبايش كه در اوج قله فصاحت و بلاغت قرار دارد، از شيوه بلاغي «حذف»، در واج، واژه و جمله، فراوان بهره جسته است و با گزينش چنين سبکی گاه، راههاي رسيدن به فهم صحيح آيات را كوتاهتر نموده و در پاره ای از موارد حالات دلزدگي و خستگي ناشي از گسستگی در كلام را كه ممكن است مخاطب دچار آن گردد، زدوده است، از سويي ديگر برخی از موقعيتهای حذف در واجها و واژگان نوعی توسعه معنایی را در کلام ایجاد کرده است. عبدالقاهر جرجاني، استاد بزرگ و صاحب سبك در فنون بلاغت، درباره موضوع حذف در كلام و اهميت آن در کتاب «دلائل الاعجاز» آورده است: «اين بابي است كه شيوه آن دقيق و جايگاه آن لطيف و كار آن شگفتآور است و به سحر شباهت دارد، چون تو ميبيني كه ذكر نكردن فصيحتر از ذكر كردن و سكوت سودمندتر از بيان مطلب است و خود را ميبيني كه با سخن نگفتن گوياتر از حالت سخن گفتن هستي و با بيان نكردن، كاملترين بيان را داري. چه بسا كه حذف در كلام چون گلوبند برگردن و شيوه نكوگفتن است». (جرجانى، 1422ق، ص100). البته فرّاء معتقد است كه حذف در سبك قرآن رخ مىدهد به شرط آنكه معنا معلوم باشد و يا دليلى بر آن باشد كه با فاصلهها سازگار باشد و در نتيجه حذف و مراعات فاصله در آن جمع مىشوند.(فراء، بی تا، صص273 و 274)؛ به عبارت دیگر اگر حذفی در آواهای یک واژه صورت گيرد، نخست باید همراه با علتی باشد، علتی که به معنای واژه آسیبی نرساند و دوم آن که این حذف نظم موجود در میان واژگان را بر هم نریزد و سبب آسیب رساندن به فاصله نشود. حذف در قرآن دارای انواعی است و یکی از انواع آن، حذف در واجهای یک واژه است که در اصطلاح علوم قرآنی اقتطاع(سیوطی، 1380، ج2، ص196) نامیده میشود. این نوع حذف که با کاسته شدن همخوانها و آوای آنها در یک واژه همراه است، سبب تغییر موسیقی واژه و نهایتا زايش معنایی جدید میشود. به عقیده نگارنده از نگاه دانش معناشناسیآوایی حذف واجها در قرآن میتواند هم جنبه تفسیری و هم جنبه ترسیمی آن مورد توجه قرار گیرد؛ به عبارت دیگر کشف علتهای حذف آواها و واجها سبب دستیابی به معنای دقیقتر در رابطه با واژه و تفسیر آن میشود و هم آوای واژهای که در آن حذف صورت گرفته سبب ترسیم محتوای واژه و آیه و تصویر سازی ذهنی آن برای مخاطب میگردد. تصویر شیوهای دقیق و لطیف در توصیف حقایق است که واژگان و حروف با نظمی ویژه در کنار هم قرار گرفته و جمله ای را پدید میآورند که در احساس و خیال مخاطب صورتی مجسم و زنده از معنا را القا میکند (البوطی، 1420ق، ص171). تصویرسازی مفاهیم از طریق آواها سبب همراه کردن مخاطب با مفهوم شده و باعث میشود مخاطب با تمام وجود خود مفهوم را درک کرده و روح خیال خود را با آن همراه سازد. بر اساس نگاه معناشناختی به حذف واج در واژگان قرآن، میتوان مهمترین معاني زايشي برخاسته از آن را شامل موارد زیر دانست:
3-1- سرعت در عمل
گاهی اوقات حذف در آواهای واژه ترسیم معنایی از سرعت در انجام کار میباشد؛ به عنوان نمونه در آیه: (وَ يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولا) (اسراء/11) «و انسان همان گونه که خير را فرا مىخواند، بد را مىخواند و انسان همواره شتاب زده است» انسان موجودی عجول معرفی میشود. در واکاوی ساختار آوايی موجود در آيه، سازو کار حذف در واژه¬ی «يدعُ» به چشم مي خورد. در این آیه حرف «واو» از واژه «یدع» بدون هيچ قاعده دستوری حذف گرديده است که اين مسأله در زبانشناسی نوين، انحراف از نرم (Deviation) يا فراهنجاری در سطح صرفي نام دارد؛ زیرا اصل این واژه «یدعو» بوده است که هيچ عامل جزمی برای حذف حرف عله وجود ندارد. بر اساس اين فراهنجاری به وجود آمده در بافت زبانی کلام، عبارتي جديد بازسازي شده است که مي توان اين فرايند بازسازي را در بردارنده معنای جديدی دانست که همان معنای ضمنی نهفته در متن است؛ در آيه¬ی فوق، حذف واج (واو) از واژه (يدع) دلالت بر سرعت فراخوانی و درخواست دارد؛ زیرا «واو» از حروف مدی بوده و ادای آن زمانبر میباشد به همین دلیل حذف این حرف، سرعت درخواست انسان را موقع نیاز و عجول بودن وی را به خوبی به تصویر میکشد؛ درحقیقت واژه«یدع» با آوای خود تفسیری از وضعیت انسان است که انسان همان گونه که در خواستن خیر عجول بوده، در خواستن شر نیز عجول است و در نهایت میتوان گفت انسان موجودی عجول آفریده شده است. یدعو یدع
(نشانه) حذف واو آوای کوتاه تر(یدع)
(مدلول) تصویری از شتابزدگی، شتاب در عمل
از دیگر آیاتی که با آوای واژگان خود بیان گر سرعت در امر میباشد آیه: (سَنَدْعُ الزَّبانِيَةَ) (علق/18) «ما هم به زودى مأموران آتش دوزخ را فرا مىخوانيم» است. این آیه نیز با سرعت در کار آغاز میگردد. سين- سندع- دلالت به اندك تأخير دارد(طالقانی، 1362، ج4، ص 188). بر همین اساس حذف واج «واو» از واژه «سندعو» زمان را در ادای این واژه کوتاه کرده که اداي سريع واژه با حذف واج، نشان از سرعت در کار و عدم درنگ دارد.
3-2- نزدیکی امر
در پاره ای از موارد حذف آوایی از واژه، تصويرگر محتوا و مفهوم آیه میباشد؛ به بیان دیگر نشانه آوایی وظیفه تصویرسازی از مفهوم را بر عهده دارد. در حقیقت قرآن از این امر برای سه بعدی سازی مفاهیم(آوا، معنا، تصویر) برای مخاطب بهره میگیرد که تأثیر آن در مخاطب به مراتب بیشتر است. به عنوان نمونه در آیه: (وَ اسْتَمِعْ يَوْمَ يُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَكانٍ قَريبٍ)(ق/41)« و روزى كه منادى از جايى نزديك ندا درمىدهد، به گوش باش» در واژه «یناد» حذفی صورت گرفته و واج «یاء» از این واژه بنابر قاعده فراهنجاري، حذف گریده است. این حذف سبب شده آوای واژگان به یکدیگر نزدیکتر شده و ادای آنها سریعتر گردیده است و کششی که ممکن بود بر اثر وجود یاء به وجود آید از بین برود که این امر گویی تداعی¬گر نزديکی مکانی ندا دهنده به مخاطب است که با بافت موقعيتی آيه که با عبارت «من مکان قريب» بيان شده، همخواني دارد.
ینادی یناد
(نشانه) حذف یاء آوای کوتاه تر و منقطع (یناد المناد)
(مدلول) نزدیکی ندا دهنده
3-3- رفع مشقت و سنگینی
یکی دیگر از علل حذف واج و آوا، بر طرف کردن مشقت و سنگینی کاری میباشد؛ که این امر را میتوان در آیه (قالَ هذا فِراقُ بَيْني وَ بَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْويلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْرا)( کهف/ 78) «گفت: [اى موسى!] اكنون زمان جدايى ميان من و توست به زودى تو را به تفسير و علت آنچه نتوانستى بر آن شكيبايى ورزى، آگاه مىكنم» مشاهده کرد. در این آیه واژه «تستطع» با حفظ واج«تاء» ذکر شده اما این واج در آیه¬ای متشابه:(ذلِكَ تَأْويلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْرا)( کهف/ 82) «اين است تفسير و علت آنچه نتوانستى بر آن شكيبايى ورزى» حذف گردیده است و به «تسطع» تبدیل شده است. در علت این حذف گفته شده: اثبات «تاء» در «تستطع» با سیاق آیه مناسب است، زیرا حضرت موسی(علیه السلام) شاهد کار از جانب حضرت خضر(علیه السلام) بوده و لذا در حیرت مانده بود و میخواست علت این کار را بداند و این شوق و میل شدید در درون موسی(علیه السلام) بر او سنگینی میکرد. این سنگینی میل شدید در حضرت موسی(علیه السلام) برای دانستن علت کارهای حضرت خضر(علیه السلام) با اثبات «تاء» در واژه «تستطع» سازگار است. زیرا این فعل دارای ثقل ساختاری است؛ یعنی دارای 5 حرف میباشد. و بر عکس در آیه دوم «تسطع» به کار رفته که دارای تخفیف ساختاری است؛ یعنی دارای چهار حرف است که با زوال و بر طرف شدن سنگینی این میل شدید بعد از تأویل کارهای حضرت خضر مناسبت دارد. (سید قطب، 1415ق، صص185و184). در حقیقت این تفاوت آوایی دو واژه«تستطع» و «تسطع» حالات درونی حضرت موسی(علیه السلام) را قبل از دانستن و بعد از دانستن برای مخاطب به تصویر میکشد؛ به گونه ای که مخاطب با حضرت موسی در امر دانستن حس همذات پنداری مییابد.
واژه(شیء) نشانه آوایی معنای ضمنی تستطع آوای بیشتر(5همخوان) سنگینی و مشقت تسطع آوای کمتر(4همخوان) رفع سنگینی و مشقت
3-4- حقارت و کوچکی
یکی دیگر از کاربردهای فنوسمانتیکی، حذف آواها در جهت نشان دادن حقارت و کوچکی امری است. دراین مورد برای آن که چیزی را کوچک و حقیر نشان دهند از آواهای واژگان میکاهند و واژه را به طور کامل ادا نمیکنند. به عنوان نمونه در آیه: ( أَ لَمْ يَكُ نُطْفَةً مِّن مَّنىٍِّ يُمْنى)( قیامت/37) «آيا او نطفهاى از منى كه در رحمى ريخته شده، نبوده است» هم خوان «نون» از واژه « يَكُ» حذف گردیده است. این امر سبب کوتاهی واژه و ناقص بودن آن شده است. از آن جایی که مفهوم این آیه به دنبال این امر بوده که بیان کند آغاز انسان از آبی کوچک و پست بوده در ادای واژه« يَكُ» تخفیف قائل شده است. اگر واج «نون» در این واژه حذف نمیگردید سبب ادغام آن در «نون» واژه « نُطْفَةً» میشد که با تأکید و شدت در ادای آوای واژگان همراه بود و ممکن بود تداعی کننده نوعی بزرگی در خلقت را شامل شود که با حذف واج«نون» این تأکید از میان برداشته شد و تخفیف در ادا به وجود آمد؛ به علاوه آنکه از آنجا که واج «نون» از حروف مجهور بوده و در ادای آن تارهای صوتی به لرزش در میآیند(موسوی بلده، 1381، ص79) در هنگام ادغام این لرزش بیشتر نیز شده و نوعی سختی را در ادای واج به وجود میآورد که شايد تداعی کننده شدت سختی در خلقت انسان از سوي خداوند باشد در حالی که با حذف این واج این معنا نیز حذف میگردد و اين امر تداعی گر همزمان بی ارزشي انسان و از سويی ديگر آسان بودن امر خلقت برای خداوند بلندمرتبه دارد.
واژه(شیء) همنشینی و جانشینی آوایی مدلول (تعبیر) در حالت حذف يَكُ نُطْفَةً از بین رفتن ادغام و تخفیف در ادا رفع تاکید و نشانه بی ارزشی در حالت غیر حذف يَكُن نُطْفَةً ادغام در واژه بعد و تاکید در ادا وجود تاکید و بزرگی
4- معناشناسی آوایی فزونی واجهای قرآنی
زیاد شدن و فزونی واجهای اصلی یک واژه نیز درتغییر آوا و موسیقی واژه تاثیرگذار میباشد و این تغییر آوا سبب تغییر در معنا میشود که چنين ظرافتی در ساختار زبانی قرآن و تناسب آن با بافت موقعيتی کلام مخاطب را با زوايای جديدی از اعجاز ادبی قرآن کريم آشنا مي سازد. زمخشری معتقد است: «زیادت در حروف اصلی و بنای واژه سبب زیادت در معنای واژه میشود». (زمخشری، 1407ق ، ج1، ص41). این موضوع تا آن جا اهمیت پیدا میکند که سیوطی به نقل از ابنجنی آورده است: «هر حرفى كه در كلام عرب زياد شود به جاى يك بار تكرار جمله است» (سیوطی، 1380، ج2، ص210)؛ به عبارت دیگر از جمله کاربردهای فزونی و زیادت در آوا، توسعه معنایی واژه و کلام میباشد که این توسعه معنایی میتواند معانی زایشی متفاوتی را با خود به همراه داشته باشد. فزونی در همخوانها و واکهها به دو شکل افزودن و واج آرایی قابل بررسی است.
4-1- معاني ضمني در گستره¬ی افزودن واج
4-1-1-بزرگي امر
افزودن واکه یا همخوان در ساختمان اسم، فعل و حرف منجر به تغییر آوای کلام و در نتیجه تغییر معنا میشود. ابواب ثلاثی مزید و رباعی از ابوابی هستند که به دلیل زیادت حرف یا حروف در آنها، معنایی زیاده بر معنای اصلی را میرساند. این معنای اصلی میتواند: طلب، مشارکت، تظاهر، تعدیه، تکلف، تدریج، ضرورت، مطاوعه، کثرت، تاکید، شدت و ... باشد.(محمدی، 1386، 92-128)؛ البته علاوه براین معانی از آنجا که هر واجی دارای آوای مخصوص به خود است و با اضافه شدن به واژه، آوای جدیدی به ساختار واژه میدهد، بنابراین باید گفت در حالت فزونی، شبکه هايي از معانی اثیری و اتمی را میتوان در نظر گرفت که متناسب با آوای واجها در نظم کلام میباشد.
در آیه: (يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُون)( بقره/9) «با خدا و مؤمنان نيرنگ مىبازند ولى جز بر خويشتن نيرنگ نمىزنند، و نمىفهمند»، واژه «یخادعون» نسبت به واژه «یخدعون» دارای الف زیادت است. در واژه «یخادعون» چون واج «خاء» با الف همراه شده درشتتر و پر حجمتر ادا میشود. به نظر میرسد علت نیز بزرگی و عظمت واژه «الله» است. ولی در واژه «یخدعون» چون مخاطب و مصداق آن منافقون هستند واژه «یخدعون» بدون الف و بدون درشتی ادا میشود و حکایتگر پستی منافقان و حقارت عملشان در برابر بزرگی خداوند است. به عبارت دیگر فزونی در واژه «یخادعون» سبب توسعه معنایی واژه گردیده است و آن نشان از تأکید در بزرگی خداوند و شکست عمل منافقان دارد.
یخادعون الله یخدعون منافقون
الف زیادت بزرگی و صلابت بدون الف پستی و حقارت
4-1-2- تعدد و کثرت
در آیه: (إِذْ جَاءُوكُم مِّن فَوْقِكُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنكُمْ وَ إِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا) (احزاب/ 10) «زمانى كه از بالا و از پايين [لشكرگاه] تان به سويتان آمدند، و آن گاه كه ديدهها [از شدت ترس] خيره شد و جانها به گلو رسيد و به خدا آن گمانها [ى ناروا] را [كه خود مىدانيد] مىبرديد» در آخر واژه «ظنون»، به هنگام وقف و فصل، حرف (الف) افزوده شده است، در قافيه اشعار هم گاهی الفی افزوده مىشود که الف اطلاق نام دارد؛ همانطور که شاعر در شعر خود «عتاب» و أصاب را با الف اطلاق آورده است: أقِلّي اللّوْمَ عاذلَ وَالعِتابَا وقولي، إنْ أصَبتُ، لقَد أصَابَا ( ديوان جرير/ 52) در واکاوی ساختارهای آوايی آيه¬ی فوق، وجود «الف اطلاق» در اين بافت زباني الهام بخش اطلاق گمانه زني ها در مشرکان است به طوريکه هيچ محدوديتي در اين کردار انساني وجود ندارد، به عبارتي ديگر، واج الف بيانگر ایجاد مد در واژه (ظنون) است و به دلیل کششی که در این واژه ایجاد شده میتواند تداعی کننده نوعی شمولیت در مدلول باشد که در حقیقت بیان کننده کثرت و متعدد بودن گمانه زني هاست. خداوند در تصويرگری حالت مشرکان در اين بافت موقعيتی با يک واج کوچک به بهترين شکل ذات مشرکان را به تصوير کشيده و از گستردگي راههای گمراهي و گمانه زني های بي مورد در مورد خداوند صحبت نموده که باعث سرگشتگی آنان خواهد شد و آنان را از مذهب واحد و صراط مستقيم باز مي دارد؛ نتيجه آنکه تمامی اين معاني زيبا و اثر گذار، اعتراف مخاطب به اعجاز ادبی موجود در قرآن است که کلام بشري قادر به خلق چنين ابتکارات زباني نمي باشد.
الظُّنُونَ(گمان) اضافه شدن نشانه الف مدی
الظنونا(کثرت گمان ها)
در ديگر آيات قرآن نيز عباراتي مانند رسول در آيه¬ی (... قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنتُ إِلَّا بَشَرًا رَّسُولًا) (اسراء/93) و سبيل در آيه [إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ سَبيلا] (مزمل/19) وجود دارد که هيچ عامل دستوري برای ذکر الف وجود ندارد و به شکل رسولا و سبيلا خوانده شده است. (طبرسی، 1377، ج3، ص305) در چنين آياتي نيز مي توان با ايجاد تناسب ميان بافت موقعيتي کلام و ساختار آوايی برآمده از فزوني واج الف، معاني ضمني ديگری را نيز دريافت نمود.
4-1-3- سختي امر
در آیه:( لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَت)( بقره/286) «خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايىاش تكليف نمىكند. آنچه [از خوبى] به دست آورده به سود او، و آنچه [از بدى] به دست آورده به زيان اوست» بیان گر آن است که کسب حسنه و نیکی نسبت به کسب بدی و سیئه امری آسان است. دلیل آن هم این است که در بدست آوردن بدی از واژه«اكْتَسَبَت» استفاده شده که تعداد واجهای آن نسبت به فعل عمل نیکی یعنی واژه«كَسَبَتْ» بیشتر است. در ادای این واژه به دلیل آوای بیشتر انرژی بیشتری نیز مصرف میشود. در حقیقت زیادت در این آیه نشان از سختی در کار دارد و آوای کمتر با صرف انرژی کمتر همراه بوده که بينگر آسان تر یودن عمل نیکی نسبت به بدی است.
واژه نشانه آوایی معناي زایشی يا ضمني كَسَبَتْ آوای کمتر آسانی در امر اكْتَسَبَت آوای بیشتر سختی در کار
4-2- معاني ضمني در گستره¬ی واج آرايی
واج آرایی، زیباسازی و آرایش کلام به وسیله تکرار واجها و واکههاست. تَكرار (به فتح تاء) از ماده «ك ـ ر ـ ر» به معناى:« باز گرداندن قول يا فعلى»(ابن عبد الرزّاق حسيني، بی تا ، ص27 ) میباشد و در اصطلاح علم بلاغت به معنای «دلالت دوباره لفظ بر معنا با تكرار آن » مي باشد. (ابن عبد الله حموي أزراري، 1987م، ص361). از ویژگیهای موسیقی حاکم بر کلام وحی نیز، استفاده از فن تکرار است. یکی از ادیبان معاصر فارسی در رابطه با ارزش هنری تکرار معتقد است: «تکرار در زیباشناختی هنر، از مسائل اساسی است. کورسوی ستارهها و بال زدن پرندگان به سبب تکرار و تناوب است که زیباست. صدای غیر موسیقایی و نامنظم که در آن تناوب و تکرار نیست، باعث شکنجه روح است. حال آن که صدای قطرات باران که متناوبا تکرار میشود، آرام بخش است. اصولا تکرار را باید یکی از مختصات ادبی قلمداد کرد». (شمیسا، 1372، ص63). تکرار يا همان فزوني مضاعف در قالب تکرار واجها، واژه یا جمله همواره در نزد ادبا از عوامل تأمین کنندهی هارمونی موسیقایی کلام و گاهی نیز از عوامل زایش معانی خاصی، از جمله: تأکید و مبالغه در معنا میباشد. برخی با تأکید بر چنین مهمی معتقدند:« زبان قرآن از آواهای تکراری به عنوان ابزاری بلاغی برای ترسیم جایگاهی خاص، استفاده می کند. علاوه بر این در کنار هم قرار گرفتن آواهای قریب المخرج نیز در همین راستا به کار گرفته می شود». (نخله، 1409ق ، ص 161).
4-2-1- تأکيد و مبالغه معنايی
در قرآن کریم واجآرایی و تکرار به دو شکل: تکرار واکهها و تکرار واجها قابل طرح است. تکرار واکهها در واژگان قرآنی سبب تأکید بیشتر واژه میگردد. به عنوان نمونه دو واژه«الحیاة» و «الحَیَوان» در آیه:(وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُون)( عنکبوت/64) «و اين زندگى دنيا جز سرگرمى و بازى نيست و بىترديد سراى آخرت، همان زندگى [واقعى و ابدى] است» که مي¬توان تناسب کامل ساختار زبانی آوايي را با معنای برخاسته از اين ساختار مشاهده نمود؛ در کالبدشکافی آوايی واژه« الحیاة» در مي يابيم که اين واژه بدون تکرار واکه¬ فتحه و واژه «الحیوان» با تکرار واکه فتحه به کار رفتهاند. از نظر ابن جنی مصادری که بر وزن «فعلان» هستند به دلیل توالی حرکات و موسیقای خاص خود بیانگر اضطراب، حرکت و جریان متوالی میباشند. (ابن جني، بی تا، ج2، صص152 و 153). بر این اساس اگر چه هر دو واژه دلالت بر زندگی دارند، اما زمانی که قرآن میخواهد نشان دهد که آخرت ، جهانی پر از نشاط وحرکت و دوام نسبت به زندگی دنیوی است، از واژه «الحیوان» که دارای تکرار واکهها میباشد استفاده میکند. زمخشری در ذیل این آیه معتقد است از آنجا که حیوان بر وزن فعلان است، فزوني حرکات و واکه ها، تجسمي دقیق و گویا از مبالغه در معنای حیات میباشد ولی حروف و واکههای کمتر واژه «الحیاة» بار معنایی و تأکیدی کمتری دارد. (زمخشری، 1407ق، ج3، ص 463) در نتيجه معنای برگرفته از آوای موجود در کلام که معنايی فراوضعي در اين آيه به شمار مي آيد؛ اشاره به اين امر مهم دارد که واژگان قرآن در هر ساختار زباني که زاده شده اند با بافت مقامی خود کاملا عجين گشته به طوريکه هيچ واژه¬ی ديگری را نمي¬توان در چنين جايگاهی قرار داد؛ بر اين اساس تمامی واژگان قرآن، واژگانی بي بديل و هدفمند هستند که هدف معنايی خاصی را به دنبال دارند.
واژه(شیء) نشانه(دال) مدلول زایشی الحیوان تکرار واکه و وجود واو زائد (مبالغه در معنا) زندگی با نشاط تر الحیاة عدم تکرار واکه ها عدم مبالغه
تکرار در واجها نیز ممکن است در ساختمان افعال یا اسمها اتفاق بیفتد. از جمله سازو کارهای تکرار در افعال ابوابی همچون: فعلله، تفعلل، افعنلال، افعیعال و... مي باشند؛ به عنوان نمونه در آیه (فَكُبْكِبُواْ فِيهَا هُمْ وَ الْغَاوُن)(شعرا/ 94) «پس آنها و همه گمراهان در آن [آتش] افكنده مى شوند» در واژه «کبکبوا» کب تکرار شده است. علامه طباطبایی در توضیح این واژه آورده است:« وقتى گفته مى شود« كبه فانكب» معنايش اين است كه او را با روى به زمين افكند و معناى «كبكبه» اين است كه او را چند بار پشت سر هم با رو به زمين افكند. بنابراين، اين وزن تكرار كب را افاده مىكند، هم چنان كه هر مادهاى به اين وزن در آيد تكرار را مىرساند». (طباطبایی، 1374، ج15، ص406). طبرسی نیز در تفسیر جوامع الجامع ذیل این واژه آورده است:« «كبكبه» تكرار «كبّ» است و تكرار در لفظ دليل بر تكرار معنا است: گويى آن گاه كه در آتش افكنده مىشوند چندين مرتبه از درجات بالاتر به درجات پايين تر جهنّم افكنده مىشوند تا در قعر دوزخ جاى گيرند». ( طبرسی، 1377، ج3، ص163). همانطور که بیان شد تکرار آوای واژه دلالت بر تکرار معنا دارد و این تکرار شدت عمل انجام شده را میرساند؛ به عبارت دیگر این تکرار در آوا سبب زایش معنایی جدید شده و آن چندین بار به رو انداختن با شدت است در صورتی که واژه کب تنها معنای به رو انداختن را در بر میگرفت.
نکته دیگری که در این واژه مهم است این است که هر دو واج«کاف» و «باء» از حروف شدت میباشند که در هنگام ادای آنها هوا در پشت اندامهای صوتی حبس شده و ناگهان رها میگردد(عبد السمیع، 1424ق، ص104) که وجود این آواهای انفجاری میتواند حکایت از شدت افکندن داشته باشد؛ به طوريکه ترسيم چنين امری در ذهن، ترس و دلهره شديدی را در مخاطب بر مي انگيزد و تکرار اين حروف شديده نيز شدت عمل و شدت هول و هراس را به دنبال دارد. با زايش چنين تعابير ضمنی در کنار معانی وضعی و قاموسی مي توان با پژوهشهای جديد حوزه¬ی معناشناختی همراه شد که کلماتِ يک محيط زباني، نخست از معاني عرفي- قراردادی برخاسته¬اند که هدف آن تنها تبادل انديشه و اطلاع¬رسانی صرف است سپس معنا از حالت عرفی در ذهن بشر فراتر رفته و بار عاطفی و احساسی خاصی به خود گرفته که از تخيلات فردي، تداعي ذهنی و ذوق خاص به وجود آمده است. با اين زايش معنايي که در ضمن معانی اصلی نمود يافته، وظيفه¬ی تأثيرگذاری و تبلور جنبه¬های بلاغی زبان شکل گرفته که تصويرگر احساسات دروني دريافت¬کننده است. چنين صحنه های بديع و نوآوريهای ادبی را مي¬توان در قرآن کريم به وفور يافت که در لا به لای تمامی ساختارهای زبانی آن تجلي مي¬يابد.
فَكُبْكِبُواْ فِيهَا هُمْ وَ الْغَاوُن
واژه: كُبْكِبُواْ نشانه آوایی: تکرار واج ها
معنای ظاهری: پس آنها و همه گمراهان در آن [آتش] افكنده مىشوند
معنای زایشی: پس آنها و همه گمراهان در آن [آتش] با شدت و چندین بار افكنده مىشوند
در آیه (إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها)(زلزله/1)« آن گاه كه زمين به لرزش [شديد] خود لرزانيده شود» دو واج «زاء» و «لام» در دو واژه « زُلْزِلَتِ» و «زِلْزالَ» تکرار شدهاند. علامه در ذیل این آیه آورده است:« كلمه زلزال مانند كلمه زلزلة مصدر و به معناى نوسان و تكان خوردن پى در پى است و اينكه اين مصدر را به ضمير زمين اضافه كرد و فرمود: زمين زلزلهاش را سر مىدهد به ما مىفهماند كه زمين زلزلهاى خاص به خود دارد، و اين مىرساند كه زلزله مذكور امرى عظيم و مهم است، زلزلهاى است كه در شدت و هراسناكى به نهايت رسيده است». تکان خوردن پی در پی و زلزله شدید کاملا در این واژه نمود آوایی دارد. در تلفظ/ ز/ تارهاى صوتى مرتعش مىشوند و زبان به اهتزاز و لرزش در مىآيد و صدايى شبيه به صداى زنبور ايجاد مىشود(ستوده نیا، 1378، ص143). «لام» نیز صوتى مجهور و متوسط و صفتى بين شدت و رخاوت است. در تلفظ لام، هوا از حنجره عبور مىكند و تارهاى صوتى را به ارتعاش در مىآورد. (همان، 127). بنابراین هر دوی این اصوات سبب لرزش تارهای صوتی میشوند و به نوعی زلزله و لرزش عظیم را به تصویر میکشند. به علاوه فزوني مضاعف این واج ها سبب مبالغه و شدت در این امر میشود. یکی دیگر از این موارد که بسیار زیبا پیوند میان آوا و محتوا را برقرار کرده است واژه «صرصر» در آیه: (وَ أَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُواْ بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَة)(حاقه/ 6) «و امّا عاد، به [وسيله] تندبادى توفنده سركش هلاك شدند» میباشد. این آیه چگونگی از بین رفتن قوم عاد را به تصویر میکشد. «صرصر» از واژه « صَّرّ به معنى باد سرد و سخت است زيرا در باد سرد انقباض و بستگى هست» (راغب اصفهانی، 1412ق، ص 482). همچنین در تفسیر جوامع الجامع آمده است:« صرصر بادى است كه بسيار صدا دارد و نعره مىكشد بعضى گفتهاند: مقصود باد سرد و از ريشه «صرّ» است و گويى بادى است كه سردى در آن تكرار شده و بسيار است و از شدّت سردى سوز دارد» (طبرسی، 1412ق، ج4، ص349). واج «صاد» به دلیل داشتن صفت صفیر(ابن الجزری، 1376، ص128) بر صدای باد وسوزش آن دلالت دارد که بنابر عقيده¬ی نگارنده، فزوني مضاعف حرف صاد ، بيانگر شدت انفجاري اين باد و عظمت آن و در نتيجه خسارتهای جبران ناپذير آن دارد. واج «راء» نیز به دلیل داشتن صفت تکرار و جهر موجود در آن(همان، ص123) بر عملی دارای لرزش دلالت میکند که همواره تکرار مي شود و آرام نمي¬گيرد. در حقيقت ساختار آوايي موجود در واجهای «صرصر» که تلفيقي از حرف انفجاري (صاد) و تکراری (راء) است، بر بار عاطفي کلام در اين بافت مي¬افزايد؛ زيرا هلاکت قوم عاد در اثر اين باد بسيار توفنده ، گويای سايه گستراندن عذاب الهي و تصوير گر صحنه های دهشتناک و خفقان آور است که با ضرباهنگهای شديد ساختار زباني متن سازگار مي گردد و بدين امر مهم اشاره دارد که سازو کار فزوني در گستره واج، واژه و جمله امری تصادفي نبوده بلکه در زير و بم واژه، معاني ضمني افزون بر معاني وضعي جلوه گري مي کند و در پي اين تجلي، زيباييهای ساختاري و معنايی متن قرآن آشکار مي گردد.
نتیجهگیری
این پژوهش به منظور شناخت و معرفی دو سازو کار زباني حذف و فزونی در سطح واج صورت گرفته که از نگاه معناشناسي آوايی مورد توجه قرار گرفت که بر اساس آمار بدست آمده از آيات مورد تأمل در اين حوزه میتوان گفت: 1. زبان قرآن از اعجاز ويژه¬ای برخوردار است که خواننده¬ی متن مي تواند با کنکاش در ساختارهای مختلف قرآن به اصل اعجازيت آن پي برده که به جرأت مي¬توان گفت هر يک از ساختارهای زبانی و غيرزبانی در ابعادی بس کوچک نيز مي¬تواند دارای لايه¬های معنایی فراوان باشد؛ زيرا متن قرآن در گزينش کلمات، عبارات، و حتی حروف و واکه¬ها به انتقال معنا توجه داشته است و در اين ميان به اقتضای موقعيت به توليد ساختارهای زبانی پرداخته است. 2. از نگاه دانش معناشناسی آوایی حذف واجها در قرآن میتواند هم جنبه تفسیری و هم جنبه تصويري داشته باشد؛ به عبارت دیگر کشف علل حذف واجها از يک سو سبب دستیابی به معنای دقیقتر واژه و تفسیر آن میشود و هم باعث تصويرسازي ذهني معنا در مخاطب مي گردد. 3. بر اساس تحلیل آوایی- معنایی، مهمترین معانی حذف واجها در عبارات قرآن را میتوان با توجه به کاسته شدن ساختار واژه با معانی فراوضعي همچون سبکي، کاستي، آساني، سرعت و... متناسب دانست. 4. از جمله کاربردهای فزونی و زیادت در آوا نيز، توسعه معنایی واژه و کلام میباشد که این توسعه معنایی میتواند معانی زایشی متفاوتی را با خود به همراه داشته باشد. فزونی در همخوان ها و واکهها به دو شکل افزودن و واج آرایی قابل طرح است. 5. معانی فزونی واج ها در قرآن را میتوان شامل کثرت، تاکید، شدت و ... دانست. البته علاوه براین معانی از آنجا که هر واجی دارای آوای مخصوص به خود است و با اضافه شدن به واژه، آوای جدیدی به ساختار واژه میدهد که اي تلفيق در مقوله فزوني واج با نوع صفات برخاسته از واج ها، معاني ضمني خاصي را ايجاد مي نمايد که بر بار عاطفي کلام مي¬افزايد. 6. در معناشناسی آوایی، تکرار يا فزوني مضاعف در واج نيز از عوامل تأمین کنندهی هارمونی موسیقایی کلام و در نتيجه زایش معانی خاصی، همچون تأکید و مبالغه معنايي میباشد که بيانگر هدفمند بودن ساختار زباني قرآن و بي بديل بودن اين امر دارد.
منابع
الف)کتابها
1. ابن الجزرى، ابو الخير محمد بن محمد، در آمدی بر علم تجوید، ترجمه ابو الفضل علامى و صفر سفيد رو، اول، قم: حضور ، 1376ش.
2. ابن جني، أبو الفتح عثمان، الخصائص، بيروت: عالم الكتب ، بی تا.
3. ابن عبد الرزّاق الحسيني، محمّد بن محمّد ، تاج العروس من جواهر القاموس، دارالهدایه، بی تا.
4. ابن عبد الله الحموي أزراري، تقي الدين أبو بكر علي ، خزانة الأدب وغاية الأرب، الطبعة الأولی، بيروت: دار ومكتبة الهلال، 1987م.
5. الجبوري، جنان منصور کاظم؛ التطور الدلالي للألفاظ في النص القرآني (رسالة الدکتوراه)، جامعة بغداد، 1426/2005
6. الجرجانى، عبد القاهر بن عبد الرحمن، دلائل الإعجاز في علم المعاني، الطبعة الأولی، بیروت: دار الكتب العلمية، 1422ق.
7. الدباس، صادق يوسف؛ دراسات في علم اللغة الحديث، عمان: دار أسامة، ط الأولی، 2011
8. الراغب الاصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، الطبعة الأولی، بیروت: دارالعلم، 1412ق.
9. رمضان البوطی، محمد سعید، من روائع القرآن، بیروت، موسسه الرساله، 1420ق.
10. الزرکشی، محمد بن عبدالله، البرهان فی علوم القرآن، الطبعة الأولی، بیروت، دار المعرفة ، 1410ق.
11. الزمخشری، محمود ، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، الطبعة الثالثة، بیروت: دار الكتاب العربي، 1407ق.
12. ستوده نیا، محمد رضا، بررسى تطبيقى ميان تجويد و آواشناسى، اول، تهران: رایزن، 1378ش.
13. سوسور، فردینان، دوره زبانشناسی عمومی، ترجمه کوروش صفوی، اول، تهران: هرمس، 1378ش.
14. سید قطب، تصویر الفنی فی القرآن، الطبعة الأولی، بیروت: دار الشروق، 1415ق.
15. السيوطى، جلال الدين، الاتقان فى علوم القرآن، ترجمه سيد مهدى حائرى قزوينى، سوم، تهران: امیرکبیر، 1380ش.
16. شمیسا، سیروس، نگاهی تازه به بدیع، پنجم، تهران: فردوس، 1372ش.
17. طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، تهران: شرکت سهامی انتشار، 1362ش.
18. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، پنجم، قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه، 1374ش.
19. طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع، اول، تهران: دانشگاه تهران، 1377ش.
20. ........................................... ، مجمع البيان فى تفسير القرآن، سوم، تهران: ناصرخسرو، 1372ش.
21. عبد السمیع، احمد محمود، التجديد في الإتقان و التجويد، الطبعة الأولی، بیروت: دار الكتب العلمية، 1424ق.
22. عمید، حسن، فرهنگ فارسى عميد، دوازدهم، تهران: امیرکبیر، 1377ش.
23. الفراء، ابوزكريا يحيى بن زياد، معانی القرآن، الطبعة الأولی، قاهره: دارالمصريه للتأليف و الترجمه، بی تا.
24. فيومى، احمد بن محمد، مصباح المنیر، مدینه: المكتبة العصرية، بی تا.
25. قائمی نیا، علیرضا، بیولوژی نص، اول، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ، 1389ش.
26. محمدی، حمید، زبان قرآن صرف متوسطه، شصت و سوم، قم: دارالعلم ، 1386ش.
27. موسوی بلده، سید محسن، حلیة القرآن، اول ، تهران: احیاء کتاب ، 1381ش.
28. نخلة، محمود احمد، دراسات قرآنیة فی جزء عم ، بیروت:دارالعلوم العربیة، 1409ق.
29. یار محمدی ، لطف الله، درآمدی به آواشناسی، اول، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1364ش.
مجلات
30. بشر، کمال محمد؛ «دراسات في علم المعنی (السيمانتيک)»، مصر: مجلة الأزهر، العدد 208، جمادی الأولی