جستاری بر بدیهی بودن اعجاز قرآن

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

خلاصه

یکی از مباحث حائز اهمیت در علوم قرآنی مسأله اعجاز است. در این باره وجوه بسیاری را بر شمرده اند، امبا هر یک از این وجوه به گونه ای است که برای فهم آن یا باید متخصص بود و یا باید به متخصص رجوع کرد. امّا این مطلب که مخاطبین قرآن عام بوده و در هر عصری نیاز به هدایتگری قرآن دارند مورد توجه واقع نشده است . در این مقاله با بیان آراء و اقوال دانشمندان علوم قرآنی و با استناد به شواهد و دلایل تاریخی و قرآنی به این مسأله پرداخته شده و به این نتیجه رسیده ایم که به دلیل عدم دسترسی همه انسانها به اهل فن تفاوت کلام الهی با کلام بشری باید از طریق فطرت و با استماع آیات قرآن تشخیص داده شود و اعجاز قرآن به صورت بدیهی درک گردد.

کلمات کلیدی

اعجاز قرآن، بدیهی بودن اعجاز قرآن، فطرت، استماع آیات قرآن، کلام الهی


1-مقدمه

وجوه اعجاز قرآن از دیرباز مورد توجه مفسران و دانشمندان علوم قرآنی بوده و هر کدام از ایشان آرایی در این باره بیان کرده اند. در این میان یک وجه از این وجوه که از همان آغاز نزول کلام الهی نمایان بوده کمتر مورد توجه قرار گرفته است. شاید بتوان گفت عدم پرداختن به این وجه به تعریف آنان از نحوه شناخت معجزه باز می گردد چرا که نظر اکثر علما بر این است که فقط کارشناسان فن می توانند معجزه را تشخیص دهند و بر این باورند که عوام برای شناخت معجزه راهی به جز رجوع به متخصص ندارند، حال آنکه مخاطبین قرآن کریم عام بوده و اعجاز قرآن باید بدیهی باشد- یا اینکه بگوییم یکی از وجوه اعجاز قرآن بدیهی بودن آن است- که هر مخاطبی از هر صنفی و در هر عصری بتواند بدون رجوع به کارشناس به اعجاز قرآن پی ببرد چرا که قرآن کتابیست در جهت هدایت عامه مردم در همه عصرها و اگر گفته شود عجم و عرب غیر فصیح راهی بر شناخت اعجاز قرآن ندارند آیا این مطلب با گروه های مختلف مخاطبین و هدف قرآن کریم سازگار است؟ در این مقاله برآنیم تا با بیان اقوال دانشمندان علوم قرآنی در باب بدیهی بودن اعجاز و ضرورت این امر و ذکر دلایلی قرآنی و تاریخی و با توجه به لوازم این وجه اعجاز، بگوییم که بدیهی بودن یکی از وجوه اعجاز است و با توجه به مخاطبین عام قرآن و هدایت عامه که هدف نهایی قرآن کریم است این امر ضروری می نماید.


2-جایگاه بدیهی بودن اعجاز قرآن کریم در اقوال دانشمندان مسلمان

علیرغم اینکه بدیهی بودن اعجاز قرآن کریم در قیاس با سایر وجوه اعجاز از توجه کمتری برخوردار شده اما در برخی از کتب به آن اشاراتی رفته که ذیلاً به آن پرداخته می شود .


2-1 سیوطی

معجزه قرآن با بصیرت و دیده دل مشاهده می گردد ... در فتح الباری آمده بین عقلاء اختلافی در این نمی باشد که کتاب خدای متعال معجزه است و احدی نمی تواند با آن معارضه کند، پس از آنکه تحدی نسبت به آن انجام شده و قرآن مردم را به مقابله با خود خواند و مبارزه طلبید خدای تعالی فرمود: وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلاَمَ اللّهِ « و هرگاه یکی از مشرکین از تو پناه خواست، او را پناه ده تا کلام خدای را بشنود» پس اگر شنیدن بر مشرکین حجّت تمام نمی کرد، امر بر شنیدش متوقف نمی شد، و حجّت نمی باشد مگر اینکه معجزه باشد و خدای تعالی فرمود: وَقَالُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَاتٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآيَاتُ عِندَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ *أَوَلَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ يُتْلَى عَلَيْهِمْ... « و کافران گفتند چرا بر او آیات و معجزاتی از سوی پروردگارش نازل نشده بگو آیات، نزد خدا ( و به امر او) است و من تنها بیم دهنده از عقوبت خداوند هستم، آیا آنها را بسنده نیست اینکه بر تو نازل کردیم کتاب (قرآن) را که بر آنها تلاوت می شود» و خبر داده که این کتاب آیتی از آیات اوست که دلالتش کافیست .( سیوطی، 1382، 2: 368) همچنین سیوطی در معترک الاقرآن یکی از وجوه اعجاز قرآن را تأثیر در مخاطب بیان می دارد: قرآن به هنگام قرائت، نفوذ و تاثیر شگفت آوری بر دلها دارد، تأثیری که به هنگام گوش دادن، نوعی خشیت و ترس را در قلب انسان ایجاد می نماید. ( مودب، 1390، 141)


2-2 سکاکی

سکاکی در المفتاح گفته: بدانکه اعجاز قرآن درک می شود ولی وصف آن ممکن نیست چنانکه راستی وزن را می توان درک و نمی توان وصف نمود. ( سیوطی، 1382، 2: 377)


2-3 أبوحیان توحیدی

از بندارفارسی سوال شد که موقعیت اعجاز در قرآن چیست؟ در جواب گفت: این مسأله ستمی بر معناست، چون شبیه آن است که بگویی: جایگاه انسان نسبت به انسان چیست؟ که انسان را موقعیتی از انسان نیست؛ بلکه هرگاه به تمام آن اشاره کنی آن را تحقق داده ای و بر ذات آن دلالت نموده ای، قرآن هم همینطور است؛ بی جهت شرافت آنکه به هیچ قسمتی از آن اشاره نشود مگر اینکه آن معنی خود آیتی باشد و معجزه و هدایتی برای گوینده. ( سیوطی، 1382، 2: 378)


2-4خطّابی

... و درباره اعجاز قرآن وجهی گفته ام که مردم از آن غافل مانده اند، و آن تاثیری است که در دلها جای می گذارد و جانها را تکان می دهد که هیچ سخنی غیر از قرآن را نمی شنوی – چه نظم و چه نثر- که تا بگوش رسد به دل رخنه کند، یک جا از جهت لذت و شیرینی، و جای دیگر از جهت عظمت و هیبتی که دارد، هیچ سخنی را چنین نمی یابی که اینطور بر دلها اثر کند. (سیوطی، 1382، 2: 380)


2-5 سید قطب

چگونه قرآن عرب را یکباره به این ترتیب پیروزمندانه به سوی یک هدف سوق داد؟ چگونه به این جاذبیت بهت آورش، مومنان و کافران بدون فرق، یک دل و یک زبان شدند. بعضی کاوشگران در مزیت های قرآن به طور جمله به قرآن نظر می کنند و سپس جواب می دهند و بعضیشان غیر از این هماهنگی فنی قرآن چیزهای دیگری را بیان می کنند، که از موضوعات گوناگونش بدست می آورند، پس از آنکه در فکرشان کامل شده، از قبیل تشریع قوانین دقیق، سازگار با هر زمان و مکان بودن و از قبیل خبر دادن از غیبی که بعد از گذشت سالها به حقیقت می پیوندد، و از قبیل علوم جهانی که در آفرینش عالم هستی و انسان به کار رفته. امّا اینگونه بحث و کاوش به این ترتیب، فقط مزیت قرآن راهنگامیکه کاملاً نازل گردید و یکجا جمع شد ثابت می کند، بنابراین پس باید گفت درباره این سوره های کوچک قرآن که در آنها از تشریع و قانونگذاری گفتگو رفته و نه از اخبار غیبی و نه از علوم جهانی و این طبیعی است که در این سوره های انگشت شمار همه مزیت های پراکنده در همه قرآن را نمی توان جمع کرد، و حال آنکه واقعاً این چند سوره کوتاه به طور سحرگون عرب را مات کرد. از همان لحظه اول از همان وقت که نه تشریع محکمی بود و نه این غرض ها و هدفهای بزرگ بیان شده بود که احساس آنان را بخروشاند و آنان را با شگفتی های حیرت بار مواجه گرداند. ( سید قطب، 1359، 25 و26) در ادامه می نویسد: بعضی ها ایمان آوردند به خاطر آنکه شیفته اخلاق زیبای پیامبر گردیدند . بعضی گروه ها به خاطر این ایمان آوردند که می دیدند مسلمانان زیر بار اذیت و آزار دشمنان هستند و همه این ناهمواریها را هموار می سازند. برخی به خاطر اینکه می دیدند پیامبر اسلام با آن عده کم کسی بر آنان پیروز نمی گردد ایمان آوردند، برخی بعد از آنکه شریعت پیاده شد، و گروه های فراوان دیگری روی حسابهای فراوان و گوناگون دیگر گرایش پیدا کردند که قرآن و نیروی جاذبه اش نیز یکی از آنهاست. ( سید قطب، 1359، 26 و 27 با تلخیص)


2-6زرقانی

هر شخص منصفی در این کتاب بزرگ نظر کند وجوه بسیار مختلفی از اعجاز بر او آشکار می گردد، درست مانند کسی که به قطعه ای الماس می نگرد و به تناسب تعداد زوایا و اضلاع الماس و اختلاف وضع او نسبت به قطعه الماس رنگ های متعدد و مختلف زیبا و اعجاب انگیزی مشاهده می کند.( زرقانی، 1385، 946) ایشان یکی از وجوه اعجاز را تأثیر گذاری ذاتی قرآن بر جهانیان بیان نموده و از گزاره های تاریخی می گوید که هر یک از آنها تاثیر شگرف قرآن را بر روی دشمنان اسلام نشان می دهد که چگونه تنها با شنیدن کلام قرآن شگفتی آنرا دریافته و ایمان می آورند و اگر ایمان نمی آورند نتیجه عناد و لجاجتشان بود و همچنین از تاثیری که قرآن بر ایمان آورندگان می گذاشت . ( زرقانی، 1385، 1038-1043 با تخلیص)


2-7 عبدالله درّاز

هرگاه کسی به صورت قرائت قرآن گوش فرا دهد، گرچه با لغت عربی آشنا نباشد، صورت قرائت قرآن برای او دلنشین و دلرباست و در هنگام قرائت قرآن وقتی شنونده، دل به قرآن می دهد و با گوش جان، استماع قرآن می نماید، از آن لذت می برد و در بین کلمات و حروف آن سازگاری و هماهنگی در صورت و قرائت می بیند و به شکلی که از تکرار آن نیز لذت می برد از نظر او نظام صوتی قرآن اعجاب انگیز و بی مانند است، سازگار با فطرت انسان و جاذب است و هیچ سابقه ای نداشته و امری بدیع و نوین می باشد . ( دراز، 1390ق، 1: 101-103 با تخلیص)


3-ضرورت بدیهی بودن اعجاز قرآن

خداوند سبحان بر حسب قاعده لطف برای هدایت انسان ها پیامبرانی از میان خودشان برگزید و برای اینکه ایشان بتوانند ادعای نبوتشان را اثبات کنند به آنان معجزاتی عنایت فرمود. معجزه، دلیل عقلی و برهانی بر صحت ادعای نبوت است . ( جوادی آملی، 1378، 1: 108) طبع انسان بر این است که در برابر امر خارق العاده شکست ناپذیر تسلیم باشد؛ البته ممکن است عده ای هم باشند که از روی عناد و استکباری که دارند مسلم ترین حقایق را نپذیرند ولی طبع بشر در برابر اعجاز تسلیم و توضاع است. ( جوادی آملی، 1378، 1: 99) معجزه جاودان نبی مکرم اسلام صلی الله از نوع معجزات عقلی ست که فهم آن کمی دشوار است . اما باید این مطلب را مد نظر داشت که قران کریم نه تنها یک معجزه برای اثبات نبوت رسول اکرم (ص) است بلکه کتابیست برای راهنمایی و هدایت همه انسانها در همه عصر ها و مصر ها و مخاطبین قرآن عام هستند. لذا نباید قرآن را به عنوان یک معجزه در یک مقطع زمانی خاص پنداشت بلکه کتابیست که در هر عصری باید مورد استفاده مخاطبین عامش قرار گیرد و در قدم اول اعجاز آن اثبات شده تا پس از آن بتوان از محتوای آن سود جست و این قدم اول باید به صورت فطری و بدیهی درک شود. چه بسا قران به دست افرادی برسد، امّا در مرحله اول دسترسی به متخصص که با دلایل معجزه بودنش را اثبات کند نباشد، آیا این از قاعده لطف خداوند و هدف هدایتگری عام قرآن به دور نمی باشد؟ قرآن مجید با هر یک از طوائف به احتجاج و دعوت می پردازد و هرگز خطاب خود را مقید به عرب بودن آنان نمی کند چنانکه می فرماید: «فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ ...» ( توبه 11) و در مورد اهل کتاب می فرماید : «قُل يا أَهلَ الكِتابِ تَعالَوا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَينَنا وَبَينَكُم...» ( آل عمران/64) ؛ چنانچه می بینیم هرگز نفرموده « اگر مشرکین عرب توبه کنند» یا نفرموده « ای اهل کتابی که از نژاد عرب هستید» ( طباطبایی، 1388، 37-38) می بینیم که مخاطب قرآن تنها عرب زمان نزول نیستند بلکه همه مردم از زمان پیامبر تا آخر دنیا مخاطب قرآن هستند و هنگامیکه گروه های مختلفی در ازمنه مختلف باید با این معجزه الهی روبرو شده و از هدایت ان بهره مند گردند باید در مرحله اول اعجاز آن توسط فرد به صورتی بدیهی ادراک شود. پس از آن، با دریافت این اعجاز و شگفتی خود به دنبال عالِم برای درک محتوا خواهد رفت هر چند که پس از دریافت محتوا به شگفتی های دیگری از قرآن خواهد رسید و بر ایمانش افزوده خواهد شد . لازم به ذکر است که در باب مخاطبان قرآن نظریات دیگری نیز وجود دارد از جمله اینکه مخاطبین قرآن عرب عصر نزول هستند . اما نظریه مشهور بر عام بودن مخاطبان است که ضرورت بدیهی بودن اعجاز بر آن ذکر شد . امّا اگر مخاطبان قرآن را عرب عصر نزول در نظر بگیریم باز هم این امر ضروریست چرا که همه آنها فصیح و بلیغ نبودند که اعجاز را از طریق علمشان به فصاحت و بلاغت درک کنند یا از طریق سایر وجوه اعجاز چرا که که در ابتدای بعثت و قبل از نزول همه آیات که از وجوه مختلف اعجاز در آنها یافت نمی شد، مردم به غیر از بدیهی بودن امر اعجاز و تفاوت جنس کلام الهی با کلام بشری راهی برای درک اعجاز نداشتند.


4-دلایل بدیهی بودن اعجاز قرآن

4-1فطرت

فطرت مانند طبیعت و غریزه یک امر تکوینی است یعنی جزء سرشت انسان است و امری ست که از غریزه آگاهانه تر است . انسان آنچه را که می تواند بداند می داند، یعنی انسان یک سلسله نظریات دارد و می داند چنین نظراتی دارد. ( مطهری، بی تا، 33) فطرت از مبانی جهت گیری انسان در ادراک و گرایشات اوست و مسلم است انچه که از راه فطرت ادراک شود بی نیاز از دلیل و برهان است هرچند بر آن دلایلی نیز اقامه شود. فطرت بدیهیات را درک می کند، همانگونه که وجود خالق را درک می کند. اعجاز قران از اموری بدیهی ست که هر انسانی آن را با فطرات حقیقت جوی خود درک می کند. برای تبیین نقش فطرت در فهم اعجاز قرآن که از آن با نام بدیهی بودن اعجاز قرآن یا شد می توان به شواهدی تاریخی و قرآنی تکیه کرد:


4-1-1آیه شریفه 51 سوره مبارکه عنکبوت

«أَوَلَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ يُتْلَى عَلَيْهِمْ...» ترجمه : آیا برای ایشان بس نیست که این کتاب را که بر آنان خوانده می شود بر تو فرستادیم ؟ ...» این آیه زمینه چینی می کند برای پاسخ از تعریض و طعنه ای که به قران زدند، که قرآن آیت نیست و خطاب در آن به رسوا خدا صلی الله است که می فرماید: آیا برای آنان کافی نیست معجزه بودن این کتاب که برایشان خوانده می شود؟ و ایشان ان را با دو گوش خود می شنوند و معجزه بودنش را به حسّ در میابند؟ ( طباطبایی، 1374، 16: 209) و خداوند سبحان بیان فرموده که در فرستادن قرآن دلالتی روشن و معجزه ای ظاهر و حجّتی رسا است. ( طبرسی، 1360، 19: 77) و آیه شریفه دلالت دارد بر آنکه قرآن کریم کافیست در معجزه ( حسینی شاه عبد العظیمی، 1363، 10: 249) و قران معجزه ای مستمر و دلیلی روشن است ( فیض کاشانی، 1415ق، 4: 120) و آن معجزه ای روشن است. ( طبرسی، 1377، 3:251) همانطور که مشاهده می شود آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه معجزه بودن قرآن آشکار و روشن است و اینکه علامه طباطبایی فرموده اند معجزه بودنش را به حسّ در می یابند، این حسّ بدون شک همان فطرت است که بدیهیات را تشخیص می دهد و حق بودنشان را درک می کند. حتی اگر در ابتدای امر دلیل و برهانی عقلی برای اقامه نداشته باشد .


4-1-2 ماجرای فرار ولید بن مغیره

ولید بن مغیره به محضر رسول الله شرفیاب شد، و ان حضرت بر او قران خواند، انگار دلش نرم شد، پس این خبر به گوش ابوجهل رسید، به نزد وی رفت و گفت: « ای عمو! قوم تو می خواهند برایت ثروتی جمع کنند تا به تو بدهند؛ زیرا تو به نزد محمد (ص) رفتی تا آنچه پیش آورده و گفته معارضه نمایی، ولید جواب داد: قریش می داند که من از همه ثروتمند ترم، ابو جهل گفت: پس درباره آن سخن بگو که به قومت برسد. ولید گفت: چه بگویم! به خدا سوگند کسی در میان شما نیست که به شعر از من داناتر باشد، و رجز و قصیده و یا اشعار جن را از من بهتر بشناسد، به خدا که آنچه او می گوید هیچ شباهتی به اینها ندارد، و به خدا آنچه که می گوید شیرینی عجیبی دارد، و دلپذیری و شادی اش شگفت انگیز است، و براستی که بالای آن پر میوه و پایین آن خرم است و بلند می رود و هیچ چیز بر آن برتری نمی یابد و هرچه پایین تر از خودش هست خرد می سازد . سپس به ابوجهل گفت مهلتی ده تا بیاندیشم، پس چون اندیشید گفت: این « سحری است نقل شده که از غیر خودش آنرا روایت می کند.» ( سیوطی، 1382، 2: 369) در این ماجرا دو نکته حائز اهمیت است . اول اینکه آنچه ولید را به اعتراف بر متفاوت بودن قرآن از سایر کلام کرد همان فطرت او بود، که همانطور که گفته شد بدیهیات را درک می کند و او با فطرت حقیقت جوی خود اعجاز قرآن را درک نمود. نکته دوم اینکه هنگامیکه آنان با قرآن مواجه شده و اعجاز آن را در می یافتند و بعد از روی عناد ان را سحر یا شعر یا ... می خواندند به این مفهوم است که اعتراف کرده اند که قرآن چنان تاثیری می گذارد که تاکنون تجربه نکرده اند.


4-2استماع آیات قرآن دلیل ایمان آوردن 4-2-1 آیه شریفه 6 سوره مبارکه توبه

« وَاِنْ اَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَاَجْرِهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ...» ترجمه : و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود...» دعوت حقّه الهی و وعد وعیدش و بشارت و انذارش و لوازم این وعد و وعید یعنی عهد و پیمان بستن یا پیمان شکستن و نیز احکام و دستورات جنگیش همه و همه هدایت مردم است و مقصود از همه آنها این است که مردم را از راه ضلالت به سوی رشد و هدایت برگردانیده و از بدبختی و نکبت شرک به سوی سعادت توحید بکشاند و لازمه این منظور این است که کمال اهتمام را در رسیدن به ان هدف مبذول داشته و برای هدایت یک گمراه و احیای حق، هر چند ناچیز باشد از هر راهی که امید می رود به هدف برسد استفاده شود . پس وقتی مشرکی پناه می خواهد تا از نزدیک دعوت دینی را بررسی نموده و اتگر آن را حق دید و حقانیتش برایش روشن شد پیروی کند واجب است او را در پناه خود امان دهند تا کلام خدا را بشنود و در نتیجه پرده جهل از روی دلش کنار رفته و حجت خدا برایش تمام شود ... پس معنای آیه چنین می شود : اگر بعضی از مشرکین که خونشان را هدر کردیم از تو خواستند تا ایشان را پناه دهی تا بتوانند نزدت حاضر شده و در امر دعوتت با تو گفتگو کنند ایشان را پناه ده تا کلام خدا را که متفهن دعوت توست بشنوند و پرده جهلشان پاره شود ... مقصود از کلام خئدا مطلق آیات قرآنی است .( طباطبایی، 1374، 9: 206-207) از سخنان علامه چند نکته قابل برداشت است: اول اینکه هدف قرآن هدایت عامه است . دوم: لازمه این هدایت این است که از ساده ترین و ناچیزترین راه ها که یکی از آنها همین پناه دادن برای استماع کلام الهی ست دریغ نشود . سوم: با شنیدن کلام الهی پرده جهل برداشته می شود. چهارم: در ایجا منظور از کلام الهی مطلق آیات قرآن است . نکته حائز اهمیت این است که علامه ابتدا« یسمع کلام الله» را بررسی دعوت دینی بیان نموده ولی قرینه ای برای اینکه استماع به این معنا در نظر گرفته شود وجود ندارد و اما در ادامه فرموده کلام خدا را بشنود و پرده از جهلش برداشته شود. پس آنچه باعص می شود که پرده جهل برداشته شده و در پی آن ایمان حاصل شود همان استماع آیات قرآن است که به تصریح جناب علامه منظور از آیات در اینجا مطلق آیات قرآنی است و اعجاز قرآن در همین آیات بدیهی و آشکار است چه آنکه اگر نبود صرف استماع آیات پرده جهل بر افکنده نمی شد و پذیرش اولیه صورت نمی گرفت.


4-2-2 آیات شریفه 29 و 30 سوره مبارکه احقاف

وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَيْكَ نَفَرًا مِّنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنصِتُوا فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِم مُّنذِرِينَ. قالوا یا قمونا و الی طریق مستقیم ترجمه : و چون تنی چند از جن را به سوی تو روانه کردیم که قرآن را بشنوند پس چون بر آن حاضر شدند ] به یکدیگر[ گفتند: « گوش فرا دهید» و چون به انجام رسید، هشدار دهنده به سوی قوم خود بازگشتند. در این آیه به مشرکین طعنه می زند که چگونه به آن جناب و به کتابی که بر او نازل شده کفر ورزیدند با اینکه کتاب مزبور به زبان خود انان نازل شده و خوب می دانند آیتی معجزه است ... و با اینکه جن وقتی بدان گوش فرا دادند ایمان آوردند و به سوی قوم خود بازگشتند ( طباطبایی، 1374، 18: 328) از کلام علامه اینگونه برداشت می شود که با آنکه جنیان با این کلام آشنایی نداشتند ان را معجزه یافتند و ایمان آورده اند ولی مشرکان که قران به زبان خود آنان نازل شده بود، این ادراک را نداشته اند . پس اینکه گفته شود اعجاز قرآن فقط در فصاحت و بلاغت است و غیر عرب را راهی بر شناخت اعجاز نیست نفی می گردد. ضمن آنکه شناخت حاصله جنیان فقط به واسطه استماع آیات صورت گرفت نه به واسطه ی رجوع به متخصص. آنها زمانی خدمت رسول الله رسیدند که در حال خواندن نماز صبح بود و از حضرت قرآن راشنیدند( طبرسی، 1360، 23: 19) و بعد از این استماع به سوی قومشان بازگشتند و گفتند کتابی را شنیدند که به سوی حق دعوت می کند. « یهدی الی الحق و الی طریق مستقیم» در واقع توصیف دیگر این کتاب این است که همگان را به سوی حق هدایت می کند به گونه ای که هر کس عقل و فطرت خویش را به کار گیرد نشانه های حقانیتش را به روشنی در آن می یابد. (مکارم شیرازی، 1374، 21: 369) و آنان با عقل و فطرت خود اعجاز قران را دریافته و این بیدرنگ بعد از استماع قرآن رخ داد .


4-2-3 آیه شریفه سوره مبارکه جن

«قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا» ترجمه : بگو: « به من وحی شده است که تنی چند از جنیان گوش فرا داشتند و گفتند : راستی ما قرآنی شگفت آور شنیدیم.کلمه عجب به معنای چیزی است که به خاطر غیر عادی بودنش آدمی را به تعجب وا دارد، و اگر قرآن را عجب خواندند، برای همین بوده کلامی است خارق العاده هم در الفاظش و هم در معانی و معارفش ... معنای آیه این است که ای رسول! به مردم بگو به من وحی شده – خدا به من وحی کرده – که چند نفری از جن قرآن را شنیدند و وقتی به قوم خود بازگشتند به ایشان گفتند ما کلامی شنیدیم خواندنی که کلامی خارق العاده بود ( طباطبایی، 1374، 20: 59) کتابی بدیع مباین از کلام انسان(فیض کاشانی، 1415، 5: 243)


4-2-4 اسلام اوردن عمر بسیاری از علمای اهل سنت و از جمله ذهبی در تاریخ الاسلام، محمد بن سعد در الطبقات الکبری و ابن عساکر در تاریخ دمشق، اسلام آوردن عمر را اینگونه نقل کرده اند: از انس بن مالک روایت شده است که عمر در حالیکه شمشیر به همراه داشت اغز خانه بیرون شد؛ پس شخصی از بنی زهره او را دید و گفت: ای عمر، قصد کجا داری؟ پاسخ داد: می خواهم محمد را بکشم!! گفت: اگر محمد بکشی، چگونه از بنی هاشم و بنی زهره در امان خواهی بود؟ عمر پاسخ داد: به گمانم که تو نیز دست از دین خود برداشته ای ( و مسلمان شده ای) آن شخص گفت: آیا می خواهی تو را بر چیزی شگفت راهنمایی کنم؟ داماد تو و خواهرت نیز از دین خویش بیرون شده اند!!! پس عمر به راه افتاده و به نزد ایشان رفت؛ جناب نیز در آنجا بود و وقتی که آمدن عمر را احساس کرد در خانه پنهان شد؛ عمر گفت: این سر و صداها چیست؟ - ایشان سوره طاها را تلاوت می کردند- پاسخ دادند: چیزی جز سخنانی که به هم می گفتیم نبود؛ عمر گفت: و شاید شما از دین بیرون شدید؟ داماد عمر به او پاسخ داد: ای عمر؛ اگر حق در غیر دین تو باشد چه خواهی کرد؟ عمر بر او جهیده و او را لگد کوب نمود، پس خواهرش هم امد تا از شوهرش دفاع کند اما عمر چنان با دست بر صورت او کوبید که صورت او خونین شد؛ پس خواهرش در حال عصبانیت گفت: اگر حق در غیر دین تو باشد پس من شهادت می دهم که خدایی جز خدای یگانه نیست و محمد بنده و فرستاده اوست . پس عمر گفت: کتابی را که در نزد شماست به من بدهید- عمر خواندن می دانست- پس خواهرش به او گفت: تو کثیف هستی و غیر از پاکیزگان نباید این کتاب را لمس کنند؛ برخیز و غسل نما یا وضو بگیر؛ پس او وضو گرفت و کتاب را گرفته و خواند: طه؛ تا به این جا رسید که «إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي» عمر گفت: من را نزد محمد ببرید، وقتی که جناب کلام عمر را شنید گفت: بشارت بادت ای عمر امیدوارم که دعای رسول الله در شب پنجشنبه که گفتند « اسلام را بوسیله عمر بن خطاب یا عمروبن هشام عزیز بنما» در مورد تو مستجاب شده باشد . و در این هنگام رسول خدا در خانه خویش در پای کوه صفا بودند. پس عمر راه افتاده و به در خانه رسول خدا رفت؛ و حمزه و طلحه وعده ای نیز درب خانه حضرت بودند؛ پس حمزه گفت: این شخص عمر است که اگر خدا در مورد او خیر مقدر کرده باشد مسلمان می شود؛ و اگر غیر این را اراده کرده باشد کشتن او برای ما آسان است، رسول خدا نیز در خانه بودند در حالیکه به ایشان وحی صورت می گرفت، پس از خانه بیرون آمدند و به کنار عمر رسیدند ، پس او دست به کمربند و محل بستن شمشیر برد، پس حضرت فرمودند: ای عمر نمی خواهی بس کنی؟ تا اینکه خداوند همان ذلتی را که بر ولید بن مغیره وارد کرد، بر تو نیز فرود آورد ؟ این شخص عمر است، خدایا اسلام را با عمر عزیز بنما!!! پس عمر گفت: شهادت می دهم که خدایی جز خدای یگانه نیست و اینکه تو بنده و فرستاده خدایی. ( ذهبی، 1409ق، 1: 181) قطعاً آنچه که عمر را وادار به پذریرش حقانیت رسول کرد در ابتدا استماع آیات قرآن بود هر چند که حقد مانع از آن می شود که در دم ایمان بیاورد . امّا وقتی رسول الله داستان ولید بن مغیره – که او هم بر اثر استماع آیات قرآن شگفتی امده بود- به او یاداورد شد، اسلام خود را ابراز داشت و این بیدار شدن فطرت درونی بر پذیرش کلام حق بود که با اعجاز قرآن توسط استماع کلام وحی صورت پذیرفت.


4-2-5 بازداشتن مردم از شنیدن کلام الهی در موسم حج

طاغوتهای بت پرست قریش بر این اصرار فراوان داشتند که مانع شوند اعراب این قرآن را بشنوند؛ زمانی که موسم حج فرا می رسید و کاروانهایی از قبایل مختلف عرب نزدیک می شدند، انان در مبادی ورودی مکه در کمین این کاروانها می نشستند و بر سر راه مردم قرار می گرفتند و هر کس را با او برخورد می کردند از گوش دادن به گفته هایی که « محمد بن عبدالله» آورده است بر حذر می داشتند و می گفتند این سحری است که او به وسیله آن میان پدر و پسر، برادر با برادر و میان انسان با زن و فرزند و خاندان خویش جدایی می افکند، با این یقین که چنین کلماتی از نوع گفته های بشر نیست. ( بنت الشاطی، 1376، 27) اگر صرفِ استماع آیات قرآن پی بردن به اعجاز قرآن را در پی نداشت مشرکان عرب دست به این عمل نزده و مردم را از شنیدن کلام الهی باز نمی داشتند. و این نشان از آن است که اعجاز قران به صورتی بدیهی و آشکار در ظاهر آیاتش وجود دارد.


4-3 تفاوت جنس کلام الهی با کلام بشری

پیامبر بر خلاف بشر عادی، از صفای نفس و مواهب عقلی استثنایی برخوردار است. او به معلم بیرونی نیازی ندارد، بلکه قوه عاقله او به خودی خود و با کمک قدرت الهی پیش از آخرین اشراق ( وحی) پیامبرانه رشد می کند و لذا به عقل متصل می شود. بنابراین معقولاتی که از جانب عقل به پیامبر اعطا می شود، توسط او به زبانی نمادین و مجازی ترجمه و بیان می شود، زیرا مردم عادی توانایی درک امور صرفاً روحانی را ندارند. ( کی پووالا و محمد مظفر، 1385) مسلم است انچه که از وحی الهی توسط پیامبر ذومرّه ( مره به معنای شدت و پختگی عقل و رأی ( طریحی، 1375، 3: 480) برای انسان ها ترجمه و بیان شود متفاوت از هر کلام بشری خواهد بود و این تفاوت به گونه ای است که انسان عادی تفاوت آن را باسایر کلام به صورتی بدیهی و فطری درک می کند.


5-لوازم بدیهی بودن اعجاز قرآن

5-1قاعده لطف

لطف خداوند که از ابتدای خلقت بر سر انسانها سایه افکنده موجب می شود، وقتی خداوند کتابی را معجزه جاوید قرار داده، ادراک این اعجاز را نیز روزمره فطریات انسان قرار دهد. همانگونه شناخت خود را در درون انسان قرار داده است.


5-2 حکمت الهی

در قرآن کریم خداوند متعال با صفت حکیم معرفی شده، همین حکمت الهی ایجاب می کند که انسانی که معجزه الهی جاوید به او می رسد بتواند اعجاز آن را پی برده و به حقانیت آن ایمان آورد.


5-3 هدف نزول قرآن،هدایتگری انسان

قرآن مجید مشتمل بر هدف هدایت گری انسان ها در همه ازمنه مختلف است. به همین دلیل هم معجزه بودنش باید همه زمانی باشد، تا همه انسانها در هر زمانی بتوانند از هدایت قرآن کریم بهره ببرند و این امر مستلزم ان است که ابتدا به حقانیت ان از طریق اعجاز پی ببرند . اگر برای فهم اعجاز قران حتماً نیاز به متخصص فن باشد، شاید کسی به این اهل فن استرسی نداشته باشد، آنوقت چگونه باید به اعجاز قرآن پی برد؟ پس هدایتگری عامه قرآن ایجاب می کند که در همان لحظه اول با شنیدن یا خواندن قرآن اعجاز آن درک شود.


5-4 الهی و غیر بشری بودن قرآن کریم

قرآن کریم کلامی فرا بشری ست، پس تفاوت آن با کلام بشر قابل تشخیص است و این قوه تشخیص را خداوند در نهاد انسان قرار داده که به محض شنیدن کلام الهی تفاوت جنس این کلام را احساس می کند همانگونه که وقتی آیات قرآن بر پادشاه حبشه قرائت شد او به الهی بودن آن پی برد، چرا که پیش از آن با این جنس از کلام آشنا بود.


6-نتایج

از مجموعه این مقاله نتایجی به شرح ذیل بدست آمده است: 1.اندیشمندان علوم قرآنی در رابطه با بدیهی و فطری بودن اعجاز قرآن و هرچند به صورت مختصر اشاراتی دارند . به دلیل عام بودن مخاطبان قرآن و احتمال عدم دسترسی به اهل فن بدیهی بودن اعجاز قران ضرورت دارد. 3.دلایلی دالّ بر بیدار شدن بیدار شدن فطرت به وسیله قرآن وجود، از جمله آیه 51 سوره مبارکه عنکبوت و ماجرای فرار ولید بن مغیره . شواهدی قرآنی و تاریخی نشان می دهد که تنها استماع آیات قرآن می تواند اعجاز آن را نشان داده و منجر به ایمان شود، من جمله آیات 6 سوره مبارکه توبه و آیه 1 سوره مبارکه جن و آیه 29 سوره مبارکه احقاف و شواهد تاریخی مانند: اسلام آوردن عمر و جلوگیری مشرکان مکه از شنیدن آیات قرآن توسط حاجیان در موسم حج. 5-براساس لوازم بدیهی بودن اعجاز که عبارتند از : قاعده لطف، حکمت الهی، هدایتگری عام قرآن که هدف نهایی قرآن کریم است و الهی و فرابشری بودن قرآن می توان این امر را یکی از وجوه اعجاز دانست.


منابع


1. قرآن کریم

کتابنامه:

2. جوادی املی، ع. (1378)، تفسیر موضوعی، اسراء. قم.

3. حسینی شاه عبدالعظیمی، ح. (1363)، تفسیر اثنی عشری. انتشارات میقات. تهران.

4. دراز، ع. ( 1390ق)، النباء العظیم نظرات الجدیده فی القرآن . دار القلم . کویت

5. ذهبی، م.ح. (1409ق)، تاریخ الاسلام سیره النبویه. دار الکتب العربی. بیروت.

6. زرقانی، م.ع. (1385)، مناهل العرفان فی علوم القرآن. ترجمه محسن آرمین. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی . تهران.

7. سید قطب، (1359)، التصویر الفنی. ترجمه محمد علی عابدی. نشر انقلاب. تهران.

8. سیوطی، ج.(1382)، الاتقان فی علوم القرآن. ترجمه سید مهدی حائری قزوینی. امیر کبیر. تهران.

9. طباطبایی، م.ح. (1388)، قرآن در اسلام. مصحح هادی خسروشاهی. انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم. قم.

10. طباطبایی، م.ح.(1374)، تفسیر المیزان. ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی. دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم . قم

11. طبرسی، ف.(1360)، تفسیر مجمع البیان. انتشارات ناصر خسرو. تهران.

12. طبرسی،ف.(1377)، تفسیر جوامع الجامع. انتشارات دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم. تهران.

13. طریحی، ف.(1375)، مجمع البحرین. انتشارات کتابفروشی مرتضوی. تهران.

14. عبدالرحمن بنت الشاطی، ع. (بی تا)، اعجاز بیانی. ترجمه حسین صابری. انتشارات علمی و فرهنگی . تهران.

15. فولادوند، م.م. (1415ق) ، ترجمه قران . در القرآن الکریم ( دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی). تهران.

16. فیض کاشانی،م. (1415ق)، تفسیر الصافی. انتشارات الصدر. تهران.

17. مطهری، م. ( بی تا)، فطرت. انتشارات ملاصدرا. تهران.

18. مکارم شیرازی، ن. ( 1374)، تفسیر نمونه . انتشارات دارالکتب الاسلامیه . تهران.

19. مودب، ر. (1390)، اعجاز القرآن . مرکز بین المللی ترجمه و النشر المصطفی . زلال کوثر. قم . مقالات

20. کی پووالا، محمد مظفر م.ح. (1385) تأویل قران در نگاه اسماعیلیان . هفت آسمان فصلنامه تخصصی ادیان ومذاهب . شماره 34.