جاودانگی ِ زبان تصویر آفرینی قرآن

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

چکیده

محققان علوم قرآنی بر این باورند که اعجاز بیانی یکی از مهمترین وجوه اعجاز ِقرآن کریم است؛ آفرینش هنری و بیان مطالب به زبان تصویر یکی از ارکان آن بشمار می‌رود. از سویی دیگر قرآن کریم معجزه‌ی جاویدان رسول اکرم (ص) است لذا باید در تمامی ‌قرون و اعصار برای تمام افراد بشر قابل درک و فهم باشد. بیان مطالب به زبان تصویر و بر اساس منطق وجدانی یکی از رموز جاودانگی قرآن کریم است. براین اساس می‌توان گفت که میان اعجاز بیانی قرآن و جاودانگی آن ارتباطی منطقی برقرار است.

واژه‌های کلیدی

اعجاز بیانی، تصویرآفرینی، جاودانگی

مقدمه

محقققان علوم قرآني در اين باره هيچ ترديد ندارند كه پردازنده اصلي نظريه آفرينش هنري (التصوير الفني) سيدقطب، مفسر قرآن و ادب پژوه و ناقد مشهور مصري است، كسي كه مكتبي تحت همين عنوان به منظور پژوهش‌هاي ادبي در قرآن كريم، از آيات قرآني كشف و به جامعه قرآني و ادبي، تحت عنوان «مكتبة القرآن الجديده ‏‎‏/ مكتب نوين قرآني» معرفي كرد كه به ويژه از اين دوران از زندگي سيدقطب به عنوان مرحله رويكرد ادبي ـ اسلامي او ياد مي‌كنند. (رائد الفکر الاسلامی المعاصر، یوسف عظم، ص 149 به بعد) اما سید قطب خود اذعان دارد که هرگز نتوانسته است بصورت تام و تمام به این موضوع بپردازد. وی در التصویر الفنی چنین می‌گوید: " من در اين مجال اندك نمونه‌هايي را برشمرده‌ام و نظرها را به اين حقيقت شگرف جلب كرده‌ام و قصد من هرگز استقصاي تام همه مصاديق نبوده و نيست و بسياري نمونه‌هاي ديگر هم هست كه هرگز در اين مقاله مجالي براي ذكر همه آنها وجود ندارد، چرا كه اين موضوع گسترده و بس فراخ‌تر از آن است كه در يك مقاله بيان شود، بلكه ممکن است پژوهش‌هاي بسيار فراگيرتري در اين زمينه انجام شود....

وی همچنين مي‌افزايد: اما اين مقاله مي‌تواند براي چنين پژوهش بكر و پردامنه‌اي البته به عنوان كمترين مقدمه‌اي باشد تا اگر خداوند بخواهد از هر حيث مورد دقت نظر بيشتري قرار گيرد".(التصویر الفنی، سیدقطب،ص7به بعد)

بعدها تلاشهای زیادی در این خصوص صورت گرفت. از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: در میان تالیفات ِ عرب زبانان، اگر چه بیشتر به جنبه‌های بلاغی قرآن توجه شده است اما برای نمونه می‌توان به کتاب " من جمالیات التصویر فی القرآن الکریم " تالیف ارزشمند " محمد قطب عبد العال " اشاره کرد. از دیگر تالیفات در این زمینه می‌توان به کتاب "منبلاغة التصوير بالحركة في القرآن الكريم" نوشته‌ی دکتر " يوسف بن عبد الله الأنصاري " استاد و رئیس بخش بلاغت دانشگاه أم القری اشاره کرد. از دیگر تالیفات در این زمینه کتاب " التصویر الجمالی فی القرآن الکریم " تالیف دکتر "عبد سعد یونس" است. دیگر کتاب در این زمینه " التصویر البیانی " نوشته‌ی دکتر "محمد محمد ابو موسی " رئیس بخش بلاغت دانشگاه الازهر در مصر می‌باشد.ذکر این نکته ضروری است که برخی از علماء ضمن طرح مباحث بلاغی و یا علوم قرآنی به این وجه از اعجاز قرآن کریم نیز پرداخته اند. از جمله اند: عایشه بنت الشاطئ در کتاب الاعجاز البیانی و یا کتاب " الاعجاز البلاغی فی القرآن" تالیف محمد کریم الکواز و.... آنچه در این میان حائز اهمیت است تلاشهایی است که زمخشری در این زمینه داشته است و آن را تا حدود زیادی در تفسیر " الکشاف عن بیان غوامض التنزیل " بیان داشته است. بطورکلی باید گفت که یکی از وجوه اعجاز، اعجاز بیانی قرآن کریم است، تصویرآفرینی و بیان مطالب به زبان تصویر یکی از ارکان مهم این وجه از وجوه اعجاز به حساب می‌آید. باید اذعان کرد که آرزوی نوشتن کتابی مصور بر اساس تصاویر و آیاتِ قرآن کریم در میان مسلمانان فارسی زبان نیز همواره وجود داشته است. از آن جمله می‌توان به استاد محمد باقر بهبودی اشاره کرد؛ ایشان ضمن بیان مطالبی در خصوص معاد چنین مرقوم نموده اند: " نویسنده‌ی این سطور سالهای سال است که با این نکته قرآنی (معاد) آشنا است و درس رستاخیز را با دوستان و یاران خود در میان نهاده است ولی از تدوین مقاله و جزوه خودداری کرده است با این فکر که باید صبر کنم تادر فرصت مناسب و با کمک نقاشان ماهر رستاخیز قرآن را بصورت کتابی مصور تدوین کنم. اخیرا در فکر بودم که در عوض کتاب مصور در صدد تهیه فیلم ِ آن برآیم ولی حاصل شدن چنین توفیقی برای من بعید است.... " (معارف قرآنی / ص69). مرحوم آیة الله معرفت نیز به موضوع تصویر در قرآن چنین اشاره می‌کنند: " تصویرهنری است که قرآن به وسیله ی آن تمامی موجودات و مظاهر عالم هستی را بصورت زنده و پویانمایی ترسیم نموده است؛ قلم تعابیر قرآن هیچ جمادی را لمس ننموده، مگر، آنکه به آن حرکت و پویایی بخشیده، تو گویی تمامی عالم در تابلوی ترسیم شده ی قرآن زنده اند و پدیده های هستی همگی در حرکت و جنبش اند و از سکون و رکون خبری نیست.(التمهید/ 5، 343) از دیگر تلاشهای به زبان فارسی، می‌توان به تألیفِ جناب آقای دکتر حمید محمدقاسمی با عنوان " جلوه‌هایی از هنر تصویر آفرینی در قرآن " اشاره کرد. ایشان هنر تصویر آفرینی را در نهج البلاغه و نیز در روایات در مجلدات دیگر مورد بررسی قرار داده اند. چنانکه مشاهده میشود اگرچه بعد از سیدقطب دیگران نیز در خصوص تصویرآفرینی در قرآن کریم تلاشهایی کرده اند و در نهایت این موضوع را به عنوان یکی از وجوه اعجاز پذیرفته اند اما ارتباط این موضوع با جاودانگی قرآن مورد توجه قرار نگرفته است. در حقیقت این سوال مطرح میشود که آیا استفاده از زبان تصویرآفرینی با جاودانگی قرآن و همه فهم بودن آن در ارتباط است؟ آیا می‌توان میان اعجاز بیانی و جاودانگی قرآن ارتباطی منطقی برقرار کرد؟

روش کار

قبل از ورود به بحث لازم به یادآوری است که در این مقاله منظور از جاودانگی صرفاً همه فهم بودن و جهان شمولی قرآن کریم است. زبان به مفهوم استعدادِ نطق و رساندن معانی پنهانی و حقایق ِ دور از دسترس بوسیله‌ی الفاظ و کلمات، ویژه انسان است. این عنصر در کنار توانمندی‌های دیگر، آدمی را مخاطب وحی خداوندی قرار داده است.(زبان قرآن / ص3)تأمل در زبان متون دینی و چگونگی فهم گزاره‌های گوناگون این متون را می‌توان از مشغله‌های همیشگی ِ دین پژوهان و دینداران دانست. شایان ذکر است که اگرچه تأمل در زبان قرآن، امروزه به اقتضای طرح مسایل نوپدید ِ بیرونی ضرورتی مضاعف یافته است اما این حقیقت را نمی‌توان نادیده گرفت که ضرورتهای درون دینی نیز از گذشته منشاء مباحثات جدی مسلمانان در این زمینه بوده است. آنچه در این پژوهش درخصوص زبان مورد دقت و بحث قرار می‌گیرد "زبان به معنای وسیله ای برای تفاهم میان ِ افراد بشر است ". از نظر تاریخی باید گفت که پیشینه‌ی بیان رویدادها و احتیاجات روزانه با استفاده از زبان تصویر به قبل از اختراع خط در میان آدمیان برمی‌گردد، یعنی بشر از آغاز این مطلب را بخوبی درک کرده که تصویر رساترین و ملموس ترین زبان، برای ارتباط و تفاهم میان ِ افراد بشر است.

انسان همواره کوشیده تا با جادوی تصویر بر محیط پیرامون خویش مسلط شود و این مساله تا به امروز نیز ادامه داشته، تا جایی که بشر امروزی تلاش می‌کند تا بوسیله‌ی هنر بین المللی، زبانی بیآبد که برای همه‌ی جوامع جهانی با هردرجه فرهنگی و هر نژادو قومیتی قابل فهم باشد. باید اعتراف کرد که دراین مسیر زبان تصویر بدون رقیب باقی مانده است. حال سوال اساسی اینست که منظور از تصویر چیست؟ تعاریف متعددی در خصوص تصویر بیان شده است که هریک با دیگری تفاوتهایی دارد در یک جمع بندی نهایی از این تعاریف می‌توان گفت که: تصویر بهره جستن از عبارات منظم به شیوه ای هنرمندانه است بگونه ای که یک معنا و مفهوم خاص را بصورت حقیقتی زنده و مجسم ارائه دهد و ضمن برانگیختن ذهن و احساسات مخاطب، فکر و پیام خاصی را نیز به وی منتقل نمایند. البته باید به این نکته توجه داشت که تعاریف ارائه شده با آنچه امروزه از این مفهوم در اذهان تداعی می‌شود (عکس، فیلم، نقاشی و مانند آن) تفاوت دارد چراکه ابزار تصویرگری در بحث ما همان الفاظ و عبارات هستند ونه قلم و رنگ و عکس؛ هرچند الفاظ گاه به تنهایی چنان نقش ایفا می‌کنند که انسان در مواجهه با آنها به جای آنکه شنونده باشد گویی بیننده‌ی صحنه‌هایی زنده و دارای حرکت است.

اوج این هنریعنی هنر تصویرآفرینی با استفاده از کلمات را می‌توان در کلام وحی سراغ گرفت.(جلوه‌هایی از هنر تصویر آفرینی در قرآن ص4). تصاویر قرآن بگونه ای است که منظره‌ی سمعی، به زودی برای شنونده به منظره‌ی بصری و صحنه ای تماشایی تبدیل می‌گردد، به نحوی که گویی شخصیت‌های جانداری به روی صحنه‌ی منظور در حال رفت و آمد یا گفت وشنود هستند. (التصویر الفنی /ص 34) تصویر، هنری است که قرآن به وسیله‌ی آن تمامی موجودات و مظاهر عالم هستی را بصورت زنده و پویا نمایی ترسیم نموده است؛ قلم تعابیر قرآن هیچ جمادی را لمس ننموده، مگر، آنکه به آن حرکت و پویایی بخشیده، توگویی تمامی عالم در تابلوی ترسیم شده‌ی قرآن زنده اند و پدیده‌های هستی همگی درحرکت وجنبش اند و از سکون و رکون خبری نیست.(التمهید /ج5/341) و این در حقیقتیعنی:

قرآن برای بیان حقایق حقه‌ی خود از زبان تصویر استفاده می‌کند.

زبان تصویر آفرینی یا روش تصویر گری در قرآن کریم اسلوبی تفننی و محدود نیست که بطور جسته و گریخته و تصادفی در چند جای قرآن بکار رفته باشد، بلکه این شیوه، یک قانون کلی و یک روش شایع در قرآن کریم است که به اعتقاد برخی از محققان از نظر کمی سه چهارم قرآن را در بر می‌گیرد. (التصویر الفنی / ص 34) زبان تصویر در قرآن کریم با همه‌ی وجود انسان یعنی عقل، حس و وجدان او سخن می‌گوید. (وظیفة الصورة الفنیة /ص 46) ترسیم‌ها و تصاویر قرآنی، تنها برای زینت بخشیدن به کلام بکار نرفته اند، بلکه گاه مضمون یک امر و حقیقت آن، جز با تصویر گری نمود پیدا نمی‌کند و به همین دلیل است که می‌توان آن را مناسب ترین روش در آشکار نمودن مقصود و تاثیر گذاری بر مخاطب دانست. (جمالیات المفردة القرآنیة / ص112) این تاثیر زمانی مضاعف می‌شود که تصاویر قرآنی با فطریات و بدیهیات هماهنگ باشد. قرآن کریم برای آنکه به هدف خود دست یابد در همه‌ی موارد از یک منطق کمک می‌گیرد و آن هم منطق وجدانی است. منظور از منطق وجدانی آن است که قرآن نهاد آدمی‌ را مورد هدف قرار می‌دهد و خیال ِ خوابیده را بیدار می‌سازد؛ قرآن در مسیر مخاطب قرار دادن ذهن افراد و بیدار کردن بصیرت آنان گام بر داشته و در تمامی مناطق ذهن آدمی پا می‌گذارد ودر این راستا بسیاری از امور بدیهی را مطرح می‌کند بگونه ای که مورد پذیرش توسط تمامی افراد بشر در همه‌ی زمانها و مکانها خواهد بود. (التصویر الفنی / ص133) استفاده از منطق وجدانی یکی از دلایلی است که میتوان برای ارتباط میان ِاعجاز بیانی و جاودانگی بدان استناد کرد. زیرا همه‌ی افرادبشر در تمام طول تاریخ از منطق وجدانی بهره مند هستند و هرگز با گذشت زمان وجدان انسانها دستخوش تغییر نمی‌شود. از آنجا که تنوعِ موضوعات قرآنی بسیار زیاد است، تنوع در تصاویر نیز بسیار زیاد است.. موضوعاتی همچون اعتقادات شامل مباحث مربوط به توحید (ایمان و کفر)، معاد (مباحث مربوط به مرگ و برزخ و قیامت) و نبوت (قصص انبیاء)؛ اخلاقیات (ایجابی و سلبی)؛ خلقت انسان؛ ابرار و اشرار؛ امور غیبی؛ شگفتیهای آفرینش و... همگی به زبان تصویر بیان شده اند. قرآن کریم برای بیان مطالب از اسلوبهایی متفاوتی بهره می‌برد؛ اسلوبهایی همچون تمثیل، تشبیه، استعاره، کنایه و سایر شیوه‌ها و گاه دیده می‌شود که کلمات و یا حتی حروف بار به تصویر کشیدن مطالب را برعهده دارند. از هریک از این اسلوبها برای بیان موضوعات گوناگون استفاده شده است. برای روشن تر شدن مطلب چند نمونه ذکر میشود: الف - قرآن آثار حیات بخش ایمان را در قالب تابلویی زیبا تصویر کرده بنحوی که گویا این تابلو در پیش روی ما قرار داده است: " فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقی لانفصام لها "(بقره/256) هر آن کس به طاغوت کافر شود و به خدا ایمان آورد به دستگیره‌ی محکمی دست زده است که در آن گسستن راه ندارد.و در آیه ای دیگر می‌فرماید: " ومن یسلم وجهه لله و هو محسن فقد استمسک بالعروة الوثقی " (لقمان/22) کسی که قلب و جان خود را تسلیم خدا کند ودر آستان پروردگارش سر تسلیم و اطاعت فرو آورد،درحالی که محسن و نیکوکار باشد به دستگیره محکمی چنگ زده است. در این دو آیه چنگ زدن به دستگیره محکم، بیانی زیبا از این حقیقت است که انسان برای نجات از قعر دره‌ی مادیگری و ارتقاء به بلندترین قله‌های معرفت و معنویت، نیاز به یک وسیله محکم و مطمئن دارد. این وسیله چیزی جز ایمان و عمل صالح نیست و هر آنچه غیرآن پوسیده و پاره شدنی است و مایه سقوط است، علاوه براین، آنچه باقی می‌ماند این وسیله است و بقیه همه فانی و نابود شدنی است. (نمونه ج17/ ص 68) این تصویر یعنی چنگ زدن به ریسمانی محکم آنقدر بدیهی است که توسط هر وجدان بیداری قابل درک است. ب - فرموده خداوند در آیه 24 سوره یونس چنین است:إِنَّما مَثَلُ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ تا آنجا كه فرموده: كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ این آیات ده جمله دارد و تشبيه از مجموع آنها واقع شده بطورى كه اگر چيزى از آنها بيفتد به تشبيه خلل وارد مى‏گردد، چونكه مقصود تشبيه حال دنياست در زودگذر بودن و از بين رفتن نعمتهاى آن و فريب خوردن مردم به آن است به حال آب باران كه از آسمان فرو مى‏ريزد، و أنواع گياهان را مى‏روياند، و چهره زمين را با آنها زينت مى‏بخشد، همچون عروسى كه جامه‏هاى زيبا برگرفته باشد، پس هر گاه كه أهل دنيا در آن طمع كنند، و چنين پندارند كه بدون دردسر به آنها تسليم مى‏گردد خشم الهى آن را فرامى‏گيرد انگار كه ديروز نبوده است.بعضى گفته‏اند: وجه تشبيه دنيا به آب دو أمر است: یکی اينكه اگر از آب بيش از مقدار نيازت برگيرى ضرر خواهى ديد، و اگر به مقدار احتياجت از آن برخوردار شدى از آن سود مى‏برى، دنيا نيز همينطور است. دیگر اينكه هر گاه دست خود را بر آن ببندى كه آن را حفظ كنى نخواهى توانست، دنيا هم همين گونه است.(ترجمه الاتقان فى علوم القرآن ج‏2، ص141) ج / گفتار خداى تعالى در آیه 18 سوره ابراهیم: مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى‏ شَيْ‏ءٍ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ يعنى: فيما يتلى عليكم مثل الّذين كفروا (: در ميان آنچه براى شما خوانده مى‏شود مثل كسانى است كه كافر شدند).«أعمالهم» بدل اشتمال (براى الّذين) است.«العصف»: تندى باد است، گفته مى‏شود: «يوم عاصف» يعنى: روز تندباد، و «عصفت الرّيح» يعنى: باد تند شد.و تشبيه در اين آيه مانند تشبيه در گفتار خداى- تعالى-: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏... تا گفتار خدا كَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيْهِ تُرابٌ‏ (بقره 266) است. پس خدا بيان نموده كه اعمال كسانى كه كافر شدند در از بين رفتن و مردود شدن مانند خاكسترى است كه باد در روز تند باد آن را بزدايد؛ چنان كه در آيه‏ " لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ " بيان نمود كه عمل با منّت نهادن و آزار رساندن، چنان كه با خودنمايى، از بين مى‏رود همان گونه كه باران دانه درشت و پر پشت خاك را از روى سنگ پهن و صاف مى‏زدايد. د/ آیه مبارکه‌ی 77 سوره‌ی نحل: وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ تشبيه در این آيه رساترين بيان در وصف چيزى است كه درباره آن به مثل چنين حالتى از سرعت در ظهور و نزديكى زمان وقوع، خبر آورده مى‏شود.شاعران، حركت برق راى كه خود مثل در سرعت است، به «طرفة العين (: برهم زدن چشم)» تشبيه كرده‏اند، و گفته‏اند: «أومض البرق» (: برق‏ درخشيد و ظاهر شد)، و زمانى آن جمله راى گويند كه برق آشكار شود. (و گفته‏اند) أومض الرّجل (: آن مرد با چشم اشاره كرد) و آن وقتى است كه با چشمش اشاره كند، پس اين وصف (ايماض) را مشترك ميان آن دو حالت قرار داده‏اند؛ به سبب تناسبى كه در سرعت، و سبكى و چالاكى در حركت، ميان آنها برقرار است.از آن جهت تحقّق قيامت نزديك است كه آن بمنزله «كن فيكون (وجود ياب پس وجود مى‏يابد)» است، و از اين جاست كه معناى «... مانند چشم برهم زدن و نزديكتر» صحّت دارد، و همان معنى نيز معناى گفتار خدا در جاى ديگر است: وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ(قمر، آیه50)زيرا خداى- عزّ اسمه- مى‏گويد: إِنَّما قَوْلُنا لِشَيْ‏ءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ‏ (سورة النحل، آيه 40) ه / مَّثَلُالَّذِینَیُنفِقُونَأَمْوَالَهُمْفىِسَبِیلِاللَّهِکَمَثَلِحَبَّةٍأَنبَتَتْسَبْعَسَنَابِلَفىِکُلّسُنبُلَةٍمِّاْئَةُحَبَّةٍوَاللَّهُیُضَاعِفُلِمَنیَشَاءُوَاللَّهُوَاسِعٌعَلِیم(بقره،261- کسانىکهاموالخودرادرراهخداانفاقمىکنند،همانندبذرىهستندکههفتخوشهبرویاندکهدرهرخوشه) بحثهایمفصلیدرخصوصاینآیهوتمثیلمطرحشدهدرآنمطرحشدهاست. ازآنجملهاینكهدرمیانمفسراناینبحثمطرحاستکهتعبیربهأَنْبَتَتْسَبْعَسَنابِلَفِیکُلِّسُنْبُلَةٍمِائَةُحَبَّةٍکهاشارهبهدانهاىاستکههفتصددانهیابیشتر،ازآنبهدستمىآید،یكتمثیلفرضىاستکهوجودخارجىندارد)زیرادرمورددانههاىگندمهرگزازیكدانههفتصددانهبرنخاستهاست(ویانهیكتمثیلحقیقیاستووجودخارجیدارد؟ازسوییبرخیهمچونمرحوم علامهطباطباییقائلندکهمطالباینآیهیكتمثیلفرضیوخیالیاست: " مثلهاىفرضىوخیالى ] هستند [ ماننداینكهوقتىمىخواهیمبهمخاطبخودبفهمانیمکهانفاقدرراهخداعبارتاستازدادنیكىوگرفتنچندبرابرآن،مىگوئیم: مثلآنچهکهدرراهخداانفاقمىکنى،مثلکاشتندانهاىاستکهوقتىسبزمىشودهفتسنبلهودرهرسنبلهصددانهبهوجودمىآیدواینمثلیكمثلفرضىوخیالىاست" (30 ترجمهالمیزان،ج 2، 593) وازسوییدیگربرخیازمفسرینقائلندکهتمثیلدراینآیهحقیقیاستنهخیالیازآنجملهاند: آیةاللهمكارمشیرازیدرتفسیرنمونهذکرمیکنند: " جالباینكهچندسالقبلکهسالپربارانىبود،درمطبوعاتاینخبرانتشاریافتکهدربعضىازشهرهاىجنوبى،درپارهاىازمزارعبوتههاىگندمىبسیاربلندوپرخوشهدیدهشده،کهدربعضىموارددریكبوته،حدودچهارهزاردانهگندمشمارششدهاست،واینخودمىرساندکهتمثیلبالا،یكتمثیلکاملاواقعىاستنهخیالى" (تفسیرنمونه،ج 2،ص: 145) وایندرحقیقت،یكیازویژگیهایمهمتصویرآفرینیدرقرآناستکهاینتصاویربیشترواقعیهستند.یكصددانهباشدوخداوندآنرابراىهرکسبخواهد)وشایستگىداشتهباشد(،دویاچندبرابرمىکندوخدا)ازنظرقدرتورحمت،(وسیع،و)بههمهچیز(داناست.

حال ممکن این سوال مطرح شود که هنر تصویر آفرینی مختص به قرآن نیست ودر اشعار و سایر متون نیز دیده میشود.اگر تصویر آفرنی و اعجاز بیانی دلیلی برای جاودانگی باشد باید همه‌ی اشعار و حتی سایر متون نیز جاودانه باشند و حال آنکهچنین نیست. در این خصوص باید توجه داشت که خط" وحى" از خط" شعر" كاملا جدا است، زيرا: -معمولا سرچشمه شعر تخيل و پندار است، شاعر بيشتر بر بال و پر خيال سوار مى‏شود و پرواز مى‏كند، در حالى كه وحى از مبدء هستى سرچشمه مى‏گيرد و بر محور واقعيتها مى‏گردد. -شعر از عواطف متغير انسانى مى‏جوشد، و دائما در حال دگرگونى است، در حالى كه وحى بيانگر حقايق ثابت آسمانى مى‏باشد. -لطف شعر در بسيارى از مواد در اغراق‏گوئيها و مبالغه‏هاى آن است، تا آنجا كه گفته‏اند: احسن الشعر اكذبه!:" بهترين شعر دروغ‏آميزترين آن است" در حالى كه در وحى جز صداقت چيزى نيست. - شاعر در بسيارى از موارد بخاطر زيبائيهاى لفظ ناچار است خود را تسليم الفاظ كند و دنباله‏رو آن باشد، و چه بسا حقائقى كه در اين ميان پايمال گردد - سرانجام به تعبير زيباى يكى از مفسران" شعر" مجموعه شوقهايى است كه از زمين به آسمان پرواز مى‏كند، اما" وحى" مجموعه حقائقى است كه از آسمان به زمين نازل مى‏گردد، و اين دو خط كاملا متفاوت است! باز در اينجا لازم است براى شاعرانى كه در خط اهداف مقدسى گام بر مى‏دارند و از عوارض نامطلوب شعر خود را بر كنار مى‏سازند حساب جداگانه‏اى باز كنيم، و ارزش مقام و هنر آنها را فراموش نكنيم، ولى به هر حال طبيعت غالب شعر آن است كه گفته شد. ولى به هر حال پيامبر نمى‏تواند شاعر باشد، و هنگامى كه مى‏گويد: " و ما علمناه الشعر " (یس/ 69) خدا به او تعليم شعر نداده، مفهومش اين است كه از شعر بر كنار است، چرا كه همه تعليمات به ذات پاك خدا بر مى‏گردد. (تفسير نمونه، ج‏18، ص: 440)

نتیجه

قرآن معجزه جاویدان رسول اکرم (ص) بوده و به مدد الهی جاویدان خواهد ماند " إنا نحن نزلنا الذکر و إنا له لحافظون " منظور از این سخن آنست که قرآن، پس از نزول، در همیشه‌ی تاریخ جاویدان مانده و برای همگان جدید و قابل فهم خواهد بود. امام رضا (ع)در این خصوص می‌فرمایند: " لأن الله لم ینزله لزمان دون زمان و لا ناس دون ناس، فهوفی کل زمان جدید " (مسند امام رضاع ج1/ص309) " مسلم است که اگر قرآن کریم به عنوان معجزه‌ی جاویدان باقی بماند اما قابلیت استفاده و بهره برداری و فهم آن وجود نداشته باشد، این باقی ماندن کاری عبث و بیهوده خواهد بود و کار بیهوده از خداوند حکیم سر نمی‌زند. سوال اینجاست که رمز این جاودانگی چیست؟ چگونه ممکن است که همه‌ی افراد بشر در تمامی قرون و اعصار توانایی آن را داشته باشند که یک متن واحد را بفهمند و از آن راه‌هایی برای رسیدن به سعادت بیابند؟ سند راهبردیِ هدایت بشر باید قابلیت بهره جستن برای همگان را داشته باشد و این امر مستلزم آنست که زبانِ بیانِ مطالب در قرآن، میان افراد مختلف مشترک باشد و این اشتراک در فهم معانی، همان بیان مطالب به زبان ِمشترک انسانها یعنی تصویر است، زیرا زبان تصویر محدودیتهای تحمیل شده توسط زبان، لغت نامه‌ها و دستور زبان را ندارد و یک بیسواد هم می‌تواند مثل شخص تحصیل کرده آن را بفهمد، و در عین حال قادر است که موثرتر از هر وسیله‌ی ارتباطی دیگری، مقصود را به گیرنده پیام (خواننده) منتقل کند. زمخشری می‌گوید: " ترسیم و تصویر حقایق معنوی در قالب امری محسوس، غالبا ملازمت این دو (امر حسی با امر معنوی) را بدنبال دارد و هیچ چیز همچون تصاویر محسوس، نمی‌تواند در ذهن تاثیر گذار باشد."(الکشاف ج1/ص471) با توجه به اینکه اعجاز بیانی یکی از وجوه اعجاز قرآن کریم است و نیز تصویر آفرینی و بیان مطالب به زبان تصویر از ارکان مهم این نوع از اعجاز بشمار می‌رود. و از سویی دیگر زبان تصویر، زبان مشترک همه‌ی انسانها در تمامی قرون و اعصار است و همچنین با به عنایت به اینکه قرآن کریم معجزه‌ی جاودان نبی اکرم (ص)است و نیز بیان مطالب در قرآن از شیوه‌ی منطق وجدانی این نتیجه بدست می‌آید که یکی از رموز جاودانگی قرآن بیان مطالب به زبان تصویر است. یعنی میان اعجاز بیانی و جاودانگی ارتباطی منطقی برقرار است. و می‌توان گفت که این دو به نحوی از انحاء لازم و ملزوم یکدیگرند.

پانویس و منابع

1- قرآن کریم

2- الاعجازالبیانی للقرآن، عایشة عبدالرحمان بنت الشاطئ، دارالمعارف،قاهره، 1404ق

3- التصویر الفنی فی القرآن، سیدقطب، دار الشروق،قاهره، 1968م

4- التصویر البیانی،محمدمحمدابوموسی،مکتبة وهبة،قاهره،1430 ق

5- التصویر الجمالی فی القرآن، عیدسعدیونس، عالم الکتب، قاهره، 1427ق

6- تفسيرنمونه‏،مكارمشيرازىناصر،دارالكتبالإسلامية، تهران‏،1374 ش‏

7- جلوه‌هایی ازهنرتصویرآفرینی قرآن،حمیدمحمدقاسمی،انتشارات علمی فرهنگی،1387ش

8- خصائص التصویر الاسلامی و مقوماته، سید قطب، دارالشروق،قاهره،1428 ق

9- رائد الفکر الاسلامی، یوسف عظم، دارالفکر، بیروت، 1411ق

10- زبان قرآن، محمدباقرسعیدی روشن، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، قم، 1389ش

11- سبک شناسی قرآن کریم، محمدکریم الکواز، سخن، تهران، 1386 ش

12- فی ظلال القرآن، سید قطب، دارالشروق، قاهره، 1412 ق

13- التمهید فی علوم القرآن، محمد‌هادی، معرفت، موسسه تمهید، قم، 1380ش

14- الکشاف عن حقائق التنزیل، محمود زمخشری، دارالکتاب العربی،بیروت، 1407 ق

15- مسند الامام الرضا ع، عزیز الله عطاردی، المؤتمرالعالمی للامام الرضاع،تهران،1406ق

16- معارف قرآنی، محمدباقربهبودی، نشر سرا، تهران، 1380 ش

17- من جمالیات التصویر فی القرآن الکریم،محمدقطب عبد العال، دعوة الحق، 1415ق