ترتیب آیات تحدّی (با تکیه بر دیدگاههای مفسران فریقین)
چکیده
در معنای تحدّی نوعی دعوت و درخواست نهفته است که هدف از آن آشکار نمودن عجز و ناتوانی رقیب یا طرف مقابل است . شروع کننده تحدی مشرکین بودند که فضای هماوردی ایجاد نمودند و گفتند قرآن افتری، اسطوره، سحر و قول بشر است. در مقابل قرآن کریم در پنج آیه تحدّی کرده است. این مقاله با روش توصیفی – تحلیلی با هدف دستیابی به علت همانند خواهی های متفاوت قرآن (کل قرآن، یک سوره وده سوره) به بررسی دیدگاههای مفسران درباره ترتیب آیات تحدّی پرداخته است. این نظریه ها مختلف و به سه دسته قابل تقسیم است. دیدگاه نخست ترتیب آیات تحدّی را بر اساس بیان مقدار معجزه می داند. این نظریه با نقدهایی روبروست از جمله اینکه ممکن است مقصود از «قرآن و «حدیت» در آیات تحدّی معنای جنسی باشد و در صدد بیان مقدار معجزه قرآن نباشد و نیز هیچ شاهدی در آیات قرآن مبنی بر آنکه نزول و به ویژه ابلاغ آیات تحدّی به همان ترتیب مدّ نظر مفسران از این گروه باشد وجود ندارد. نظریه " ترتیب نداشتن آیات تحدّی" نیز با مناقشاتی مانند اکتفا به ذکر متعلق تحدّی، اظهار عجز از شناسایی ترتیب منطقی آیات تحدّی، ذوقی بودن پاسخ، نداشتن پایه و اساس محکم روبروست. دیدگاه " آسان تر شدن تحدّی براساس اغراض و اهداف" مطابق با ترتیب نزول مشهور میان مفسران و دانشمندان علوم قرآن است. این نظریه اگر چه نقاط ابهامی مانند ناسازگاری با نظم طبیعی دارد اما با دلایلی از جمله ذیل آیات تحدّی که عجز بشر را به نشأت گرفتن قرآن از علم الهی و عدم اطلاع بشر ربط می دهد، توجیه صحیح و معقول تعبیر مثله در آیه 13 سوره هود و تبیین مناسب کلمه مفتریات در این آیه تأئید می گردد.
کلید واژگان
تحدّی، ترتیب، تفسیر، آیات، حدیث
طرح مسأله
شروع کننده تحدّی مشرکین بودند. اولین بار مشرکان فضای هماوردی ایجاد نمودند و گفتند قرآن یک سری سخنان به هم بافته شده و اسطوره است. ما هم اگر بخواهیم می توانیم مثل آن- آیات قرآن- را بیاوریم(لو نشاء لقلنا مثا هذا) (انفال/ 31) یا قرآن سحر و گفتار بشر است (ان هذا الاّ سحرٌ یؤثر ان هذا الاّ قول البشر). (مدثر/25-24) یا بشری این سخنان را به محمد(ص) می آموزد (و لقد نعلم انهم یقولون انّما یعلمه بشرٌ لسان الذی یلحدون الیه اعجمی و هذا لسانٌ عربیٌ مبین).(نحل/103) یا می گفتند: خدا بر هیچ بشری چیزی نفرستاده (اذ قالوا ما انزل الله علی بشرٍ من شیء) (انعام/91) بنابراین بحث مبارزه طلبی و تحدّی مسبوق به جوّ آفرینی های مشرکین بوده است. در مقابل قرآن کریم در پنج آیه تحدّی کرده: این آیات طبق ترتیب نزول ذکر شده عبارتند از: ابتدا تحدی به مثل قرآن (اسراء/ 88) و تحدّی به یک سوره (یونس/ 38) تحدّی به ده سوره (هود/ 13) تحدی به گفتاری همانند قرآن (طور/ 34) و بالاخره تحدی به سوره ای مانند سوره هاي قرآن (بقره/ 23). همانگونه که ملاحظه می شود گاهی دراين آیات به کل قرآن، گاه به یک سوره و گاه به ده سوره تحدّی و همانند خواهی شده است. اینگونه تحدی زمینه ساز این پرسش است که راز این درخواست ها و همانند خواهی های متفاوت چیست؟ به عبارت ساده تر چرا قرآن اینگونه تحدّی کرده، یعنی ابتدا به یک سوره (تعداد کم) و بعد ده سوره (تعداد زیاد) و بعد به کل قرآن تحدّی کرده است؟ در این نوشتار دیدگاه های مفسران را در این زمینه مورد بررسی و ارزیابی قرار داده و سپس به ارائه دیدگاه برگزیده خواهیم پرداخت.
مقدمه
ریشه تحدّی در لغت از «حَدو، حَداء و حَدی» گرفته شده، حَدی بالمکان حداً یعنی در آن مکان ماندگار گشت و جابجا نشد.(ابن منظور، 1414ق ، 3: 89-90) حدَّی الشیء و تَحدّاه تَحدِیه و تَحَدِّیاً: عمداً آن کار را انجام داد. تَحَدَّیتُ فلاناً: با او مسابقه گذاشتم و بر او پیروز گشتم. حدّیا به معنای مسابقه است. (جوهری،1956م، 6، 2310) تحدّی: برابری کردن در کاری و دعوت نمودن دشمن و پیروزی بر او است. (صفی پور، بی تا، 1، 230) در فرهنگ لغت فارسی نیز تحدّی به معنای قصد و آهنگ چیزی کردن، برابر کردن در کاری و پیش خواندن خصم و غلبه جستن بر او، درخواست از کسی برای رقابت بر کاری تا عجز او ظاهر شود و برابری کردن در نبرد، از کسی درخواست برابری کردن، معارضه کردن و پیش خواندن خصم و غلبه بر اوست. (دهخدا،1377ش، 4، 5660) حاصل این که در معنای «تحدّی» نوعی دعوت و درخواست نهفته است که هدف از آن آشکار نمودن عجز و ناتوانی رقیب و طرف مقابل اوست. از این رو، کسی که در میدان نبرد مبارز می طلبد، تحدّی می کند چون می داند بر دشمن غلبه می کند یا کسی که دیگران را به رقابت دعوت می کند نیز از همین قبیل است. لذا گاهی از تحدّی به مبارزه طلبی، هماوردجویی، معارضه طلبی، دعوت به مقابله به مثل تعبیر می شود. تاریخ قرآن نشان می دهد هر جا پیامبری مبعوث می شد، مستکبرین در مقابل او می ایستادند. «و ما ارسلنا من قریهٍ من نذیرٍ الاّ قال مترفوها انّا بما اُرسلتم به کافرون» (سبأ/34) مترف در ادبیات قرآنی به معناي رفاه زده و زندگی زده يا دلبسته دنیا است. وقتی چنین افرادی با دعوت پیامبران روبرو می شدند احساس خطر کرده و در برابر پیامبران قد علم می کردند. از سوی دیگر خدای متعال در مورد پیامبر اکرم(ص) می فرماید:" قُل ما کنتُ بدعاً من الرُّسُل " (احقاف/9) یعنی ای پبامبر(ص) تو در سلسله ی حلقات نذیران و هدایت آفرینان تازه ای نیستی و حرکت تو همان حرکت پیامبران گذشته و فریاد توحید تو نیز همان فریاد پیامبران گذشته است. در واقع نظریه پردازان معجزه خواهی در زمان پیامبران گذشته مترفان و مستکبران بودند، البته گاهی عوام نیز به تقلید از آنها معجزه می خواستند. پس مترفان و مستکبران هستند که حرکت معجزه خواهی را آغاز می کنند. معجزه پیامبران با دانش پیشرفته و فن کارآمد عصر آنان متناسب بوده که این امر نخستین بار در پاسخ امام علی بن محمد الهادی علیه السلام (م/ 254 ق) به «ابنُ السَّکّیت» (م/ 244 ق) مطرح شده است. «... و إنّ الله بعثَ محمّداً(ص) فی وقتٍ کانَ الغالبُ عَلی أهلِ عَصرِهِ الخُطَبَ و الکَلامَ -و أظنُّهُ قال: الشِّعرَ- فأتاهُم مِن عندِاللهِ مِن مَواعظَ و حِکمَهِ ما أبطَلَ به قولَهم و أثبَتَ به الحجّهَ علیهم...؛ و حضرت محمّد(ص) را در زمانی به رسالت مبعوث کرد که خطبه و سخنوری- و به گمانم شعر را هم فرمود- در میان آن مردم غالب و رایج بود. پس آن حضرت از طرف خدا پندها و حکمت هایی شیوا آورد که گفتار آنان را تحت الشعاع قرار داد و باطل کرد و حجت را بر ایشان تمام نمود.» (کلینی،1388ق، 1: 20-25 ) معجزات پیامبران گذشته نیز همواره با تحدّی همراه بوده است و آن رسولان الهی همیشه به مردم زمان خود می گفتند که هر کس در حقانیت این معجزه تردید دارد و آن را کاری بشری می داند - نه از سوی خداوند - اگر می تواند شبیه آن را بیاورد. معجزات سایر انبیاء برای اثبات وحی آنها بوده ولی در مورد پیامبر اکرم(ص) معجزه ایشان همان وحی بوده است، یعنی خود قرآن هم مدعا است و هم دلیل. در قرآن واژه تحدّی به کار نرفته است اما قرآن برای اثبات عجز و ناتوانی بشر از آوردن مانند آن از همین روش استفاده و دیگران را به مبارزه و همانندآوری دعوت کرده است. قرآن کریم کتابی برای همیشه تاریخ است: «وَ أوحِیَ إلَیَّ هذا القُرآنُ لأنذِرَکُم بِهِ و مَن بَلَغَ؛ این قرآن بر من وحی شده، تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آن ها می رسد، بیم دهم». (انعام/19) آیات تحدّی از حیث شمول افرادی و زمانی تمام انسان ها بلکه همه ی جنیان را در هر عصر و مکان به مبارزه طلبیده و فرموده: اگر همه انسانها و همه جنیان جمع گردند تا مثل این قرآن را بیاورند ، اگر چه همگی یار ویاور یکدیگر باشند، نخواهند توانست. بنا به نقل برخی از محقق تا اوایل قرن سوم هجری اصطلاح تحدّی با اعجاز توأم بود ولی در اواخر آن، اصطلاح فنّی تری به نام «تقلیدناپذیری معجزه گون قرآن» بر زبان قرآن پژوهان جاری شد. ( حکیمی، 1336ش،52 ) دیدگاه مشهور بین مفسران و دانشمندان علوم قرآن آن است که سوره یونس که مشتمل بر آیات تحدی به یک سوره است قبل از سوره هود که آیه تحدی به ده سوره را در بر دارد نازل شده است. این دیدگاه طبق روایت ابوحمزه ی ثمالی که با وسائطی از ابن عباس نقل کرده استوار گردیده و در کتاب های مجمع البیان (1377ش، 10 : 405 ) و سفینه البحار (قمی، 1414ق، 2: 421) نقل شده است. آنچه در البرهان زرکشی و الاتقان سیوطی نیز نقل شده با این ترتیب تفاوت اساسی ندارد. این ترتیب با آنچه ابن الندیم در الفهرست (رك: ابن الندیم، 1417ق) بنقل از زنجانی برحسب آنچه در کتاب «نظم الدرر و تناسب الآیات و السور» ابراهیم بن عمر بقاعی آمده است(رك: البقاعي، 1404ق) در مورد ترتیب دو سوره «هود» و «یونس» متفاوت است که در آن سوره هود به عنوان سوره چهل و نهم و سوره یونس به عنوان سوره پنجاه و یکم معرفی گردیده است. اما در همه ی روایات ذکر شده سوره بنی اسرائیل (اسراء) قبل از یونس و هود و سوره های طور و بقره بعد از آنها قرار دارد. از طرفی دیدگاههای مفسران در زمینه ترتیب آیات تحدی و تبیین و توجیه هایی که برای این ترتیب ها ذکر کرده اند به سه دسته قابل تقسیم است:
1 . آسان تر شدن تحدّی براساس بیان مقدار معجزه
خداوند در آغاز به تمام قرآن، پس از آن به ده سوره و در آخر به یک سوره تحدّی کرده است. این نظریه از سوی گروهی از مفسران ابراز شده است. جصاص در احکام القرآن، زرکشی در البرهان (زرکشی، بی تا، 2: 110) زمخشری در الکشاف (زمخشری،1407ق: 2: 347) و از معاصران رافعی در اعجاز القرآن (رافعی،1425ق، 196) به این نظریه باور دارند. قرطبی، در تفسیر خویش ترتیب آیاتی تحدّی را مشابه آنچه ذکر شده، می داند. وی بدون اشاره به سوره یونس، ترتیب نزول سوره های قرآنی را این گونه دانسته است: اسراء، طور، هود و بقره و از این روی، مراحل تحدّی از دیدگاه او عبارتند از مجموعه قرآن، سخنی مانند آن، ده سوره و یک سوره که با توجه به گستره مفهوم "حدیث" در آیات تحدّی می تواند ترتیب نزولی مناسبی به شماره آید. (قرطبی،1346ق،77:1) البته به نظر می رسد اینان به ترتیب تاریخ نزول سوره ها توجه نداشته و یا فهرست این ندیم و ترتیب وی را برگزیده اند. نکته ای که در برابر همه دیدگاههای یاد شده وجود دارد، مخالفت با ترتیب نزول مشهور بین مفسران و دانشمندان علوم قرآن است و مشکل اساسی آن تقدم سوره یونس برهود در ترتیب نزول است که جز فهرست ابن ندیم، دیگران به این پیش بودن تصریح کرده اند. تنها احتمالی که وجود دارد آن است که کسی براساس لزوم وجود ترتیب میان آیات تحدٌی، به زمان نزول سوره ها پی ببرد و یا در ترتیب نزول سوره ها آن گونه که نقل و اختیار کردیم، تردید کند. فخررازی در این باره می نویسد: «التحدّی بالسوره الواحده ورد فی سوره البقره، و فی سوره یونس کما تقدم، أما تقدیم هذه السوره علی سوره البقره فظاهر، لأن هذه السوره مکیة، و سوره البقره مدنیة، و أما فی سوره یونس فالإشکال زائل أیضا، لأن کل واحدة من هاتین السورتین مکیه، والدلیل الذی ذکرناه یقتضی أن تکون سوره هود متقدمه فی النزول علی سوره یونس حتی سیتقیم الکلام الذی ذکرناه؛ تحدی به یک سوره در سوره بقره و یونس آمده است، پیش بودن هود بر سوره بقره روشن است، چرا که سوره هود مکی و بقره مدنی است. پیش بودن هود بر یونس نیز اشکالی ندارد، چرا که همان گونه که دلیل آوردیم اگر چه این دو سوره، هر دو مکی هستند، ولی برای حفظ ترتیب نزولی تحدّی سوره، باید سوره یونس پس از هود نازل شده باشد». (فخر رازی،1420ق، 325:17) در مقابل دیدگاه فخررازی باید گفت: آنچه وی یاد کرده هرگز دلیلی بر کشف حتمی ترتیب نزولی سور نخواهد بود؛ چرا که اولاً ممکن است ترتیب خاصی مدنظر قرآن باشد یا این که با فرض پیش بودن سوره یونس ترتیب منطقی پسندیده ای را ارائه کنیم. خلاصه آنکه، دیدگاه رازی بر دو مقدمه استوار است: لزوم حفظ ترتیب در تحدّی و عدم امکان اثبات تنزل در تحدّی جز با پیش داشتن سوره هود بر یونس، اما به نظر می رسد که در هر دو مقدمه می توان مناقشه کرد و در نتیجه نمی توان آن را پذیرفت. احتمال دیگری نیز وجود دارد که بدون خدشه در ترتیب سوره ها، نسبت به زمان نزول آیات تحدّی در این سوره ها بگوییم: گرچه سوره یونس پیش از سوره هود نازل شده است، اما آیا تحدّی در سوره هود پس از آیه مشابه در سوره یونس نازل شده است. (مکارم شیرازی، 1374ش، 34:9) اما این احتمال گرچه ممتنع نیست اما ثابت کردن آن نیازمند دلیل است و آماده سازی آهنگ تنزّل در آیات تحدّی دلیل مناسبی برای این احتمال نخواهد بود. در مجموع می توان گفت تحدّی براساس بیان مقدار معجزه بر دو پیش فرض استوار است: نخست آن که مقصود از تحدّی به «قرآن» و «حدیث» تحدی به کل قرآن است و دوم آن که نزول به ویژه ابلاغ آیات یاد شده به ترتیبی بوده که در نظریه این مفسران مطرح شده است؛ به این معنا که نخست آیات تحدی به کل قرآن، سپس آیات تحدی به ده سوره و در نهایت، آیات تحدّی به یک سوره نازل شده است. پیش فرض نخست با این احتمال رنگ می بازد چون ممکن است مقصود از «قرآن» یا «حدیث» در این آیات معنای جنسی باشد و در صدد بیان مقدار معجزه قرآن نباشد. ولی راجع به پیش فرض دوم قابل ذکر است که در آیات قرآن هیچ شاهدی بر این مدعل وجود ندارد. (مصباح یزدی،1392ش، 134-135) پاسخ زمخشری به حکمت مراتب تحدّی به ده سوره و یک سوره نیز بر پیش فرض دوم استوار شده است. وی می نویسد: «تحدّاهم أوّلا بعشر سور، ثم بسوره واحده کما یقول المخابر فی الخط لصاحبه: اکتب عشره أسطر نحو ما أکتب فاذا تبیّن له العجزه عن مثل خطه قال: قد اقتصرت منک علی سطر واحد؛ ابتدا به ده سوره تحدی شده سپس به یک سوره همانگونه که یک فرد خبره در خطاطی به دیگری می گوید: ده سطر آنگونه که من می نویسم بنویس و هنگامی که عجز طرف مقابل از نوشتن ده سطر مانند خط او روشن شد می گوید: حال که نمی توانی ده سطر بنویسی، یک سطر مانند آن بنویس.» (زمخشری،1407ق، 383:2). این حرف زمخشری در صورتی قابل توجیه است که روایات تاریخ نزول هم با او همراهی کند، که ابتدا آیه تحدّی به ده سوره و سپس آیه تحدّی به یک سوره نازل و یا ابلاغ شده باشد- ولی همانگونه که ذکر شد در آیات قرآن هیچ شاهدی بر این مدعا وجود ندارد و روایت ابوحمزه ی ثمالی که با وسائطی از ابن عباس نقل گردیده نیز ترتیبی بر خلاف این ترتیب را نشان می دهد.
2 . ترتیب نداشتن آیات تحدی
طبرسی ذیل آیه سیزدهم سوره هود می نویسد: «اگر سؤال شود: که چرا قرآن برای دعوت آنها به مبارزه گاهی ده سوره را ذکر فرموده و گفته است: اگر راست می گویید ده سوره مانند آن بیاورید، و گاهی به آوردن یک سوره مانند قرآن دعوت کرده و گاهی فرموده ، حدیثی مانند آن بیاورید پاسخش آن است که: تحدّی و مبارزه جویی در اصل آن چیزی است که اعجاز بدان حاصل گردد که همان آوردن کلامی در این نظم و ترتیب باشد و مانعی ندارد که این تحدّی به کم باشد یا زیاد.» (طبرسی1377ش،22:12) طبرسی در این بیان، با پذیرش نبود ترتیب منطقی بین موارد تحدّی، در حقیقت به هدف اساسی آیات تحدّی اشاره کرده است. اما در پاسخ این کلام، همانگونه که علامه طباطبایی گفته است باید بگوییم: این وجه تنها مصحح اختلاف متعلق تحدّی است، ولی مسأله ترتیب نزولی داشتن یا نداشتن، نیازمند دلیل دیگر است. (طباطبایی،1417ق، 162:10) به عبارت ساده تر پاسخ مرحوم طبرسی به اصل تحدّی است نه اینکه چرا تحدّی اینگونه شروع شده و اینگونه ادامه پیدا کرده است. نویسنده تفسیر«فی طلال القرآن» ضمن طرح مسأله و ردّ انگاره هایی که پیش از او ارائه شده است، نبود ترتیب منطقی را پذیرفته و سرّ اختلاف در متعلق تحدّی را، شرایط زمانی مختلف و درخواستها و یا طعنه های ستیزه گران می داند. وی می نویسد: « نحسب- والله اعلم- أن المسأله أسیر من کل هذا التعقید. و أن التحدی کان یلاحظ حاله القائلین و ظروف القول، لأن القرآن کان یواجه حالات واقعه محدوده مواجهه واقعه محدده. فیقول مرة: ائتوا بمثل هذا القرآن. أو ائتوا بسورة، أو بعشر سور، دون ترتیب زمنی. لأن الغرض کان هو التحدی فی ذاته بالنسبة لأی شیء. من هذا القرآن. کله أو بعضه أو سوره منه علی السواء. فالتحدی کان بنوع هذا القرآن لا بمقداره. و العجز کان عن النوع لاعن المقدار. و عندئذ یستوی الکل و البعض و السورة. و لایلزم ترتیب، إنما هو مقتضی الحاله التی یکون علیها المخاطبون، و نوع ما یقولون عن هذا القرآن فی هذه الحاله. فهو الذی یجعل من المناسب أن یقال سوره أو عشر سور أو هذا القرآن. و نحن الیوم لا نملک تحدید الملابسات التی لم یذکرها لنا القرآن؛ به گمان من- و خدا داناتر است، مسأله آسان تر از این پیچدگیهاست و در تحدّی، حالت نسبت دهندگان افتراء به پیامبر(ص) و زمان گفتار در نظر گرفته شده است، چرا که قرآن، با مخالفتهای بسیار ستیزه گران روبه رو می شد. از این روی، گاهی می گفت: مانند قرآن را بیاورید، گاهی از آنان درخواست ده سوره یا یک سوره را می کرد، بدون آن که، ترتیب زمانی خاصی در نظر باشد. چرا که تحدّی نسبت به هر جزء قرآن صورت گرفته؛ چه همه قرآن، چه ده سوره و یا یک سوره. پس تحدّی نسبت به نوع قرآن است نه مقدار آن. و عجز نیز، نسبت به نوع قرآن است نه مقدار آن و در این مسأله مجموعه قرآن یا بعض آن و یا یک سوره مساوی است. و این [اختلاف در تحدی] براساس اختلاف حالات مخاطبان و سخنانی است که پیش از نزول هر یک از این آیات گفته اند . . . و ما اکنون، به جزئیات کلمات و شرایط مربوط به زمان نزول آگاه نیستیم.» (سید قطب، 1412ق،4: 1861-1862) این پاسخ سید قطب حاکی از اظهار عجز از ترتیب منطقی آیات تحدّی است. و نشانگر آن است که مؤلف به ناآگاهی از شرایط زمانی نزول آیات تحدّی اعتراف دارد در نتیجه تنها براساس حدس و گمان ترتیب آیات تحدّی را انکار کرده است. و اینکه ایشان می نویسند: «و عندئذ یستوی الکل و البعض و السوره» لازمه این سخن نیز آن است که همه سوره های قرآنی را در بلاغت و فصاحت و دیگر جهاتی که به آنها تحدّی شده است، در یک پایه بدانیم که در نتیجه اگر کسی به فرض محال، به آوردن سوره موفق شد بر آوردن همه قرآن نیز موفق شود. این دو مطلب نه تنها ثابت نیست بلکه اصولاً در بیان برخی از معاصران خلاف آن نیز استظهار شده است. علامه طباطبایی درباره پاسخ به حکمت مراتب تحدی پس از ذکر این نکته که مقصود از «بعشر سوره» ده سوره نیست، بلکه چند سوره(کثرت) مراد است. می نویسد: «در تحدّی به کل قرآن، قرآن به عنوان یک کتاب هدایتگر جامع و جاودانه مورد تحدی است و در تحدی به یک سوره، هدف، تحدی به یک قطعه قرآن به لحاظ اشتمال بر یک غرض و هدف تام از اغراض هدایت خداوند است و در تحدی به ده سوره، هدف، تحدی به تنوع در اغراض و بیان انواع مقاصد است» (طباطبایی،1417ق،10: 169-167). علامه قاسمی در محاسن التأویل سرّ اختلاف در متعلق تحدی یا حکمت مراتب مراتب آن را محتوای دو سوره یونس و هود می داند و می نویسد: «ان التحدی بسوره وقع بعد إقامه البرهان علی التوحید، و إبطال الشرک، فتعین أن یکون لإثبات النبوة بإظهار معجزه، و هی السوره القده. و التحدی بعشر وقع بعد تعنتهم و استهزائهم، و اقتراحهم آیات غیر القرآن، لزعمهم أنه مفتری. فمقامه یناسبه التکثیر، لأنه أمر مفتری عندهم، فلایعسر الإتیان بکثیر مثله- کذا فی العنایه-؛ در سوره یونس بعد از اینکه خداوند بر توحید اقامه برهان می کند و بر شرک خط بطلان می کشد برای اثبات نبوت[پیامبر اسلام(ص)] باید معجزه بیاورد. بنابراین تحدّی به یک سوره کفایت می کند- چون محتوای این سوره اینگونه اقتضاء می کند- و تحدی به ده[سوره] بعد از گردنکشی و استهزاء مشرکان بوده که به پندار خودشان ادعا می کردند که آنها هم می توانند آیاتی همگون قرآن بیاورند، بنابراین –در سوره هود- مقام تکثیر است و در این سوره نفی آیات توسط مشرکان صورت گرفته و تناسب این سوره با تکثّر است و خداوند با ده سوره تحدّی کرده است.» (علامه قاسمی،1418ق، 6: 81-82) اشکالی که به نظریه علامه قاسمی وارد است این است که پاسخ او ذوقی است. با مطالعه درون مایه سوره های هود و یونس می بینیم که محتوای این دو سوره خلاف دیدگاه قاسمی را اثبات می کند و به شکلی که علامه قاسمی می گوید تفاوت این دو سوره در همین دو آیه تحدی(یک سوره و ده سوره) است و اگر مطلبی که بعد از این دو آیه- در این دو سوره- آمده را مطالعه کنیم به رهیافتی می رسیم و آن اینکه محتوای سوره هود و سوره یونس چندان تفاوتی با هم ندارند و فقط در جهت گیری با هم متفاوتند. رشید رضا نیز معتقد است آیات تحدّی به مناسبت سیاقی که در آن سوره بوده نازل گردیده است. وی می نویسد: «پس از درنگ در آیات تحدّی و تاریخ نزول سوره ها پی بردم آن گونه که بیشتر مفسران پنداشته اند، ترتیب تاریخی[سیر نزولی طلب تحدّی] در رودرویی با مشرکان در کار نبوده است بلکه هر آیه به مناسبت سیاقی که در آن سوره بوده است، نازل گردیده است». (رشید رضا، بی تا، 12: 44) آن گاه خود به اجمال، به موارد تحدّی اشاره کرده و می نویسد: «خلاصه آن که، مشرکان جز شبهه سحر نسبت به قرآن شبهه ای نداشتند. (به جهت آشنایی با زبان) مگر اینکه قرآن از نزد پیامبر بوده و به خدا بسته است. قرآن آنان را به آوردن همه قرآن و سوره ای مانند آن تحدّی کرده که سوره ای بیاورند با همه مزایای آن چون نظم و اسلوب و علوم و تأثیر هدایت و سلطه بر جانها؛ تنها شبهه ای که برای آنان باقی ماند، این بود که پیامبر اظهار می کرد قصص قرآنی خیر غیبی است و آنان می پنداشتند دروغ و اسطوره های پیششنیان است و این شبهه ویژه قصص قرآن بود . . . پس آنان را به آوردن ده سوره ساختگی تحدّی کرد.» (رشید رضا، بی تا، 12: 45) به عبارت ساده تر نه سوره ای که قبل از سوره هود نازل شده اند،در آنها بیش از هر جای دیگر قرآن این ادعای مشرکان را که می گفتند قرآن ساختگی، اساطیر الاولین، اقاویل، قصه یا داستان است مطرح شده است. این سوره عبارتند از: اعراف، یونس، مریم، طه، شعراء، نمل، قصص، قمر، ص و سوره هود دهمین آنها است. و خدای متعال این ده سور را ملاک قرار داده و تحدی فرموده در این ده سوره به زعم شما ما قصه گفتیم، شما هم قصه هایی همانند اینها بیاورید. رشید رضا همچنین می نویسد: سوره طور که در آن آیه«أم یقولون تقّوله بل لایؤمنون* فلیأتو بحدیث مثله ان کانوا صادقین» وجود دارد بعد از دو سوره یونس و هود نازل شده که در سوره نخست تحدّی به یک سوره و در دوّمین سوره تحدّی به ده سوره شده است. سوره اسراء گرچه قبل از این سوره نازل شده، ولی در آنها به ناتوانی انسان و جن از آوردن مثل قرآن پسنده کرده است و تحدّی ندارد. آخرین آیه که در تحدّی نازل شده(آیه سوره بقره) تحدّی در برابر تردید کنندگان در وحی الهی[یهود] بوده؛ چرا که در سال دوّم هجری نازل شده است.» (رشید رضا، بی تا، 12: 44-45) استدلال رشیدرضا در مورد واقع شدن سوره هود در رأس ده سوره مشتمل بر قصص پایه و اساس محکمی ندارد، زیرا آنچه رشید رضا گفته با تاریخ نزول نمی سازد، چون همة نه سوره ای که رشید رضا گفته به لحاظ نزول قبل از سوره هود نیستند. تحدی در آیه«فأتوا بعشر سور مثله» برگشت ضمیر می تواند به قرآن و در نتیجه تحدی به جنس قرآن باشد نه بخشی از قرآن. ظاهر آیه شریفه(هود/13) آن است که ستیزه گران نسبت افتراء را درباره همه قرآن(چه سوره های بلند و چه کوتاه) می دادند و مناسب آن است که تحدّی به گونه ای باشد که اساس افتراء را باطل سازد، حال اگر نسبت به سوره های طولانی و دارای قصص تحدّی صورت پذیرفته باشد موجب ریشه کن شدن اصل اشکال نیست چرا که ادعای آنان نسبت به سوره های کوچک بی پاسخ مانده است. ظهور مرجع ضمیر در «فأتوا بعشر سور مثله مفتریات» نیز بر خلاف ادعای نظریه پرداز است، چرا که اگر به قرآن باز گردد، اختصاص آن به سوره های طولانی بدون دلیل است و اگر به سوره هود بازگردد، خلاف ظاهر است، چرا که در برابر کسی که می گوید همه قرآن افترا است معنی ندارد که درخواست تحدّی به همانند سوره هود شود، مگر آن که افتراء را هم فقط در سوره هود بدانیم که از کسی این نکته شنیده نشده است و احتمال آن نیز نمی رود. از سوی دیگر می توان گفت آیه اطلاق دارد، یعنی قرآن به صورت مطلق می فرماید: اگر شما هم می توانید ده سوره مانند قرآن بیاورید و قیدی برای آن مشخص نکرده است. گرچه آیه 88 سوره اسراء از امر صریح در درخواست معارضه با قرآن خالی است، اما مفاد کلی این آیه خصوصاً به قرینه آیات قبل و بعد و شأن نزول ذکر شده از سوی مفسران چیزی جز تحدّی نیست. از این روی حذف این آیه از جمله آیات تحدّی آنگونه که رشید رضا اظهار داشته، خطاست. آیه قبل از این آیه می فرماید«و لئن شئنا لنذهبنَّ بالذّی أوحینا إلیک . . . » (اسرا/86) که به وحیانی بودن قرآن و قدرت حدوثی و بقائی خداوند در اظهار و محو آن اشاره دارد. پس از این آیه نیز به درخواستهای غیر منطقی ستیزه گران برای حصول یقین و آوردن ایمان اشاره می کند. در مجموع روشن است که مفاد آیه شریفه در برابر ادعاهای باطل کافران و مقابله با آنان آمده است. نکته دیگر آن که؛ برخی شأن نزول این آیه را این گونه نقل کرده اند: «این آیه هنگامی نازل شد که کفار گفتند: اگر بخواهیم مثل قرآن را می آوریم: «لو نشاء لقلنا مثل هذا» (انفال/31) پس خداوند آنها را تکذیب کرد. (بغوی،1420ق، 3-112) ودر نقلی دیگر آمده است: «سبب نزول این آیه آن بود که جماعتی از قریش به پیامبر(ص) گفتند: ای محمد(ص) نشانه عجیبی [برای اثبات نبوت خویش] غیر از قرآن بیاورد؛ چرا که ما برآوردن مانند آن تواناییم. پس این آیه که در آن به تعجیز مردم تصریح شده و ناتوانی آنان اعلام شده است نازل گردید.» (ابن عطیه اندلسی،1422ق، 3 :483) گرچه این شأن نزول، ثابت نیست ولی مسبوق بودن نزول آیه به ادعای کافران، از ظاهر آیه به دست می آید چرا که آیه شریفه سوره اسراء با «قل» آغاز شده که با مراجعه به موارد کاربرد آن، روشن می شود که غالباً این تعبیر در برابر گفته مردم با مخالفان و سئوالات آنها بوده است. مجموعه آیات با «یسئلونک عن الروح» آغاز می شود و پس از این آیه، قرآن به نقل گفته های ستیزه گران می پردازند. خلاصه اینکه، این آیه (اسراء/88) از آیات تحدی است و مفسران نیز بیشتر آیات تحدّی را با ذکر این آیه آغاز کرده اند. برداشت تحدی به همه قرآن از آیه شریفه سوره طور«فلیأتوا بحدیث مثله» نیز نادرست است، گرچه «حدیث مثله» بر کلامی که مشابه مجموع قرآن باشد، صدق است، امّا این تعبیر، محدود به آن نیست، بلکه آوردن چند سوره یا یک سوره نیز، مصداقی از کلامی چون قرآن است. علامه طباطبایی در این باره می نویسد: «ما هنگامی به کلام و سخنی، حدیث می گوییم که غرض مهمی را که درباره آن صحبت می شود، در برداشته باشد و آن هدف مهم را به شخصی دیگر منتقل کند . . . و کلام خداوند«فلیأتوا بحدیث مثله» تحدی به کلامی مماثل قرآن است و اگرچه کمتر از یک سوره باشد . . . بنابراین، گویا این آیه تحدّی به چیزی است که نسبت به تحدّیات سه گانه (همه قرآن، ده سوره و یک سوره) عمومیت دارد. به تعبیر دیگر، این آیه بیانگر تحدی به مطلق ویژگی قرآن است.» (طباطبایی،1417ق، 1 : 167-169).
3 . آسان تر شدن تحدّی بر اساس اغراض و اهداف( نظریه برگزیده)
علامه طباطبایی پیش بودن نزول سوره یونس بر هود را به واسطه قرائنی پذیرفته اند (همان، 10 :163) از این روی به ارائه نظریه ای در توجیه منطقی مراحل تحدّی پرداخته اند. «ممکن است درباره جهت اختلافی که آیات تحدّی دارد گفته شود که هر کدام غرض خاصی را در تحدّی دنبال می کند. آیه «فأتوا بسوره مثله» به آوردن یک سوره تحدّی می کند و «فأتوا بعشر سور مثله مفتریات» ظهور در تحدّی به بیشتر از یک سوره دارد و آیه «فلیأتوا بحدیث مثله» ظهور در تحدّی به کلام همانند قرآن دارد، اگر چه از یک سوره کمتر باشد.» (همان، 10 :163) آنگاه ایشان ضمن اشاره به شئوونات گوناگون قرآن کریم و اختلاف تناسب این شئون مختلف نسبت به مجموعه قرآن و ده سوره و . . . می نویسد: «کلام خداوند، از جهت ویژگیهایی که در آیات تحدّی به آنها توجه شده مختلف است. پس همه قرآن کریم این ویژگی را دارد که کتابی است که همه امور مورد نیاز بشر را تا روز قیامت، از جهت معارف و اخلاق و احکام بیان داشته است و یک سوره قرآن این ویژگی را دارد که بیان جامعی از یکی از هدفهای الهی مربوط به هدایت و دین حق را با بلاغت فوق العاده داشته باشد. پاره ای از سوره ها مانند ده یا بیست سوره نیز خاصیت دیگری دارند و آن این که در بردارنده فنون مختلفی از هدفها و غرضها و وجود تنوع در آنهایند. اگر فرض شود که احتمالاً عجز از آوردن یک سوره تنها نشانگر آن است که مردم از آوردن مثل آن سوره عاجزند نه این که این کلام از سوی خدا نازل شده است، چرا که بعضی از صفات انسانی را نیز بعضی افراد در آنها متفرد می شوند به جهت اتفاق و تصادف[ولی با این حال اعجاز نیست] اما این احتمال، گرچه از یک سوره نیز به دور است، امّا از چند سوره دورتر است، چرا که آوردن یک سوره از سوره ای دیگر و بیان هدف و غرض پس از غرض دیگر، مجالی برای احتمال اتفاق باقی نمی گذارد. حال که این نکته روشن شده ممکن است که تحدّی به «أن یأتوا بمثل هذا القرآن» (اسراء/88) تحدّی به جمیع قرآن باشد که ویژگی در برداشتن نیازهای گوناگون انسان تا روز قیامت را داراست و آیه شریفه«فأتوا بسورة مثله» (یونس/38) تحدّی به یک سوره است که ویژگی در برداشتن بیان یک غرض تامّ جامع از اغراض مربوط به هدایت را داراست و آیه شریفه «فأتوا بعشر سور مثله» (هود/13) تحدّی به ده سوره است که ویژگی تفنن در بیان و تنوع در اغراض را از جهت کثرت داراست و عدد ده نیز از الفاظ کثرت است مثل صد و هزار و . . . و آیه شریفه «فلیأتوا بحدیث مثله» (طور/34) تحدّی به چیزی است که نسبت به سه مرتبه بالا عمومیت دارد، چرا که «حدیث» نسبت به یک سوره، ده سوره و کلّ قرآن عمومیت دارد پس این تحدّی به مطلق ویژگی های قرآن است». (همان، 10 :163) آیت الله مصباح نظر علامه را شرع و بسط داده و تقریری مجدد از آن نگاشته است که به نظر می رسد از پاسخ دیگران قابل قبول تر و از مناقشه ها مصون است. ایشان می گوید: آیات تحدّی در مرحله اول از بشر می خواهد که اگر در خدایی بودن قرآن تردید دارند، کتابی همانند قرآن که دارای همه امتیازات قرآن باشد بیاورند و پس از آن که عجزشان ثابت شد، تخفیف داده، می فرماید: یک سوره از هر جهت شبیه سوره های قرآنی باشد و همه امتیازات یکی از سوره های قرآنی را در برداشته باشد، بیاورند و پس از آن که چنین امری نیز عاجز شدند تخفیف داده، از ایشان می خواهد که ده سوره بسازند که هر کدام دارای یکی از جهات اعجاز قرآن باشد؛ به طوری که مجموع آن ده سوره بتواند ویژگی های یک سوره قرآن را دارا باشد. بدیهی است که ساختن یک سوره شبیه یک سوره قرآن در همه جهات، مشکل تر از فراهم آوردن چند سوره است که هر یک در یک جهت شبیه قرآن باشد؛ پس تحدّی از دشوارتر به آسان تر صورت گرفته و معقول است.
3 – 1 . تائیدات این دیدگاه
1- بیانی که ذکر شد با ذیل آیات تحدّی به یک سوره و ده سوره که عدم توانایی بشر را به نشات گرفتن قرآن از علم الهی و عدم اطلاع بشر از آن ربط می دهد، کاملاً سازگار است؛ زیرا عدم توانائی برآوردن یک سوره که کاملاً شبیه قرآن باشد و نیز ده سوره که روی هم رفته به منزله یک سوره قرآن باشد، هر دو دلالت دارد که این سوره ها از پشتوانة علمی بی نهایت برخوردارند و آن علم در اختیار دیگران قرار نگرفته و خدا آنها را از علم غیب خویش آگاه نساخته است؛ به علاوه این بیان با عمومیت افترا نسبت به کل سوره های قرآن که ظاهر آیات شریف است. تناسب کامل دارد. (ر.ک: مصباح یزدی، 1392ش، 118-123) 2- افزون بر آن تعبیر«مثله» در جمله «فأتوا بعشر سور مثله مفتریات» توجیه معقول و صحیحی می یابد. با توجه به آن که کلمه مثل به صورت جمع هم می توانسته به کار رود چنان که در آیه شریفه 160 سوره انعام آمده است: «من جاء بالحسنه فله عشر امثالها» طبق وجهی که برای تحدّی به ده سوره پس از تحدّی به یک سوره ذکر شد باید گفت: مقصود آن است که ده سوره ساخته فکر بشر به منزله یک سوره قرآن است، پس مناسب بلکه تنها تعبیر صحیح آن بوده که به صورت مفرد آورده شود تا اشاره ای به این نکته باشد که ضرورت ندارد که ده سوره هر کدام شبیه یک سوره قرآن باشد بلکه کافی است همه آنها شبیه یک سوره قرآن باشد. 3- از سوی دیگر، جمع آورن کلمه«مفتریات» و نیز توصیف سوره دهگانه به «مفتریات» تبین مناسبی می یابد چون آن چه آورده می شود هر یک سوره ای افترائی است و در نتیجه مفتریات هستند نه آن که روی هم رفته یک امر مفتری باشد. چون سور دهگانه ای که آورده می شود هر کدام در یک بعد مانند قرآن است در واقع مانند قرآن نیستند به عبارت دیگر هر یک از سور قرآن در چند بعد برجستگی ها و ویزگیهایی دارد ولی ده سوره ای که بشر ساخته هیچ یک، کل ویژگی های یک سوره قرآن را ندارد و بنابراین نمی توان گفت هر یک از سوری که انسان ساخته همانند قرآن است و اگر قرآن سخن خداست پس این سور هم سخن خداست؛ بلکه باید گفت: چون هیچ کدام همانند سور قرآن نیست هر یک «مفتری» است. گویا قرآن مجید در مرحله بسیار خفیف تحدی می فرماید: شما که از همانند آوری یک سوره هم ناتوان هستید حال چیزی مادون قرآن بیاورید و آن این که ده سوره بشر ساخته بیاورید که هرچند هیچ یک عدل قرآن نیست و در واقع با قرآن هماوردی ندارد ولی روی هم رفته شبیه یک سوره قرآن باشد. (ر.ک: همان، 134-135).
3 – 2 . نقاط ابهام در این نظریه
1- نکته اساسی که در کلام علامه طباطبائی شایسته درنگ است آن که براساس دیدگاه ایشان، گرچه تحدّی به آیه«فلیأتوا بحدیث مثله» در جای خود است(بر خلاف دیدگاه رشید رضا) اما با این همه، تحدّی به ده سوره، که دارای تفنن در بیان و تنوع در هدفهایند، پس از تحدّی به یک سوره که هدف واحد دارد، با نظم طبیعی سازگار نخواهد بود زیرا کسی که در هماوردی با یک سوره قرآن که دارای بیان واحد و هدف یگانه ای است، ناتوان ماند، چگونه می تواند به هماوردی با چند سوره و با رعایت نکته زائد- که همان وجون فنون بیان و شمار هدفهاست- موفق گردد؟ 2- علامه طباطبائی می نویسند: در آیه شریفه آمده است«و ادعوا من استطعتم من دون الله» و اطلاق «من» شامل افرادی را که کلام عربی را نمی دانند و به نظم و بلاغت آن آشنایی ندارند نیز شامل می شود پس روشن است که جهت تحدّی چیزی است که غیر عرب نیز بدان آشناست.» (طباطبائی،1417ق، 10 :162). در برابر این قرینه به نظر می رسد: اولاً: «من استطتعتم» اطلاق ندارد و مقید است به کسانی که شأنیت معارضه را داراند، چرا که توانمندی در معارضه با کلامی که در جهات بسیاری در اوج و رفعت است، باید مدنظر قرار گیرد. ثانیاً: چه اشکالی دارد که با پذیرش اطلاق مورد نظر علامه طباطبایی بگوییم عرب زبانها از غیر خود می توانند در راه پدید آوردن کلام فصیح و بلیغ کمک بگیرند، همان گونه که از اعراب غیر فصیح و بلیغ نیز کمک گرفتن ممکن است، به این صورت که افراد مستعد و دارای فصاحت و بلاغت در زبانهای دیگر را به زبان عربی آشنا کنند و پس از آن آشنایی، آنان بتوانند به یاری ستیزه گران بشتابند، پس لزوماً تحدّی با تعبیر عام فوق، به معنی گسترده مفهومی، تحدّی نسبت به غیر از فنون بیانی نخواهد بود. قرینه دیگر که علامه طباطبایی به آن استناد جسته آیه شریفه: «فإن لم یستجیبوا لکم فاعلموا أنّما أنزل بعلم الله» است. علامه از ذیل آن استفاده کرده که این علم الهی علم مختص به ذات باری است که دست دیگران به آن نمی رسد و همان غیب است. (رک: همان، 10 :172) آن گاه آیاتی را نیز در تائید این نکته که خداوند قرآن را به علم خود نازل فرموده و این کتاب در بردارنده اخبار غیبی است و اطلاق برغیب، بستگی به رضایت الهی دارد، آورده است. در نقد و بررسی این سخن، بایستی باید توجه داشت که گرچه در برگیرندگی علم خاص الهی نسبت به معانی و مفاهیم غیبی، بی اشکال است، امّا علم مختص به خداوند، منحصر در علم خداست، چرا که غیر از او هیچ کس، حتی انبیاء و ائمه نیز بر آن قادر نیستند. خداوند متعال گرچه درباره غیب که از مختصات علم اوست، رضایت بر آشنا ساختن بعضی از افراد را ذکر کرده است«الّا من ارتضی من رسولٍ» (جن/27) امّا آوردن کلام معجزه را در اختیار هیچ کس قرار نداده است، در نتیجه علم الهی نمی تواند بر ظهور آیه در مدعای علامه طباطبایی دلالت داشته باشد.
نتیجه
سه نظریه تفسیری در زمینه ترتیب آیات تحدّی وجود دارد. جصاص، زرکشی، زمخشری، رافعی، قرطبی و فخر رازی ترتیب آیات تحدی را بر اساس بیان مقدار معجزه می دانند و معتقدند خداوند ابتدا به تمام قرآن و پس از آن به ده سوره و در آخر به یک سوره تحدّی کرده است. این نظریه تفسیری با ترتیب نزول مشهور بین مفسران و دانشمندان علوم قرآن مخالف است؛ علاوه بر آن ممکن است مقصود از قرآن و حدیث در آیات تحدی جنس قرآن باشد نه بیان مقدار معجزه. طبرسی، سید قطب، علامه قاسمی و رشید رضا جزو گروه دوم مفسران هستند . آنها ترتیب منطقی میان موارد تحدی را رد کرده و معتقدند تحدّی و مبارزه جویی در اصل آن چیزی است که اعجاز بدان حاصل گردد و سرّ اختلاف در موارد تحدّی را شرایط زمانی مختلف، درخواستها یا طعنههای ستیزه جویان، تفاوت محتوای سورهها ومناسبت سیاقی هر سوره می دانند. اما این دیدگاه نیز با مناقشاتی همچون اکتفا به ذکر متعلق تحدّی، اظهار عجز از شناسایی ترتیب منطقی آیات تحدّی، ذوقی بودن این پاسخ و نداشتن پایه و اساس محکم روبروست. دسته سوم ترتیب آیات تحدی را آسان تر شدن تحدّی بر اساس اغراض و اهداف سوره ها می دانند. این دیدگاه مطابق با ترتیب نزول مشهور میان مفسران و دانشمندان علوم قرآن است و علامه طباطبایی و مصباح یزدی به آن قائل اند. این نظریه با وجود نقاط ابهامی همچون ناسازگاری با نظم طبیعی با دلایلی نظیر سازگاری با ذیل آیات تحدّی، توجیه معقول مثله در «فاتو بعشر سوره مثله مفتریات» و تبیین صحیح مفتریات در این آیه تایید می گردد.
منابع
عربی:
قرآن کریم
1- ابن منظور، محمد، لسان العرب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1414ق.
2- ابن الندیم، ابوالفرج محمد، الفهرست، بیروت، دارالمعرفه، 1417ق.
3- ابن عطیه اندلسی، عبدالحق بن غالب، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1422ق.
4- البقاعی، برهن الدین، نظم الدرر فی تناسب الآیات و السور، قاهره، دار الکتب الاسلامی، 1404ق.
5- بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1420ق
6- جصاص، احمد بن علی، احکام القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی ، بی تا
7- جوهری، اسماعیل، الصحاح، تحقیق احمد عبدالغفور عطّار، بیروت، دارالعلم للملایین، 1956م.رافعی، مصطفی، اعجاز القرآن و البلاغة النبویه، دارالکتاب العربی، بیروت،1425ق
8- رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، بیروت، دار المعرفه، بی تا.
9- زرکشی، محمد بن عبدالله، الرهان فی علوم القرآن، بیروت، دارالمعرفه، بی تا
10- زمخشری، محمد بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407ق.
11- سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی، فی ظلال القرآن، بیروت-قاهره، دارالشروق، 1412ق
12- صفی پور، عبدالرحیم، منتهی العرب فی لغه العرب، انتشارات کتابخانه سنایی، بی تا
13- فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1420ق
14- طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه ی مدرسین حوزه علمیه قم، 1417ق
15- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، 1377ش
16- قاسمی، محمد جمال الدین، محاسن التأویل، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
17- قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصر خسرو، 1346 ش
18- قمی، عباس، سفینه البحارو مدینه الحکم والآثار، قم، اسوه، 1414ق.
19- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح علی اکبر غفاری، طهران، دارالکتب الاسلامیه، 1388ق.
20- هاشمی، احمد، جواهر البلاغه فی المعانی و البیان و البدیع، قم، موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل بیت(ع)، 1943م
فارسی:
1 - حکیمی، محمدرضا، ادبیات و تعهد در اسلام، تهران، دلیل ما، 1389ش
2 - دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1377ش
3 - مصباح یزدی، محمدتقی، قرآن شناسی، تحقیق و نگارش: غلامعلی عزیزی کیا، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1392ش
4 - مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374ش