تبیین ریشههای قرآنی اندیشه کلامی اعجاز قرآن
چکیده
اندیشمندان میان «اعجاز» قرآن در اصطلاح کلامیان و «الهی بودن» این کتاب فرق مینهند. برخی از اینان برای دفاع از اعجاز ذاتی قرآن، دلالت آیات موسوم به تحدّی را کافی ندانسته و بر اجماع امت تکیه دارند. در این پژوهش با استناد به بیانهای گوناگون قرآن روشن میشود که این کتاب آسمانی همه مولفه های مذکور در تعریف کلامی معجزه را دارد؛ در نتیجه ریشه قرآنی اندیشه اعجاز قرآن به آیات تحدی محدود نیست؛ بلکه تعابیر گوناگونی در قرآن مبیّن اعجاز ذاتی این کتاب آسمانی است. مانند اطلاق لفظ آیه بر عبارات قرآن و بر معجزات پیامبران پیشین بر خلاف کتب آسمانی دیگر، اوصاف شگفت انگیز قرآن، شهادت قرآن بر رسالت، ارجاع به قرآن دربرابر درخواست معجزه از سوی کافران، تمامیت آیات قرآن برای انذار و اتمام حجت.
کلمات کليدي
- اعجاز قرآن، آیه، اعجاز ذاتی، تحدّی، صرفه، وجوه اعجاز قرآن.
1. =مقدمه =
اندیشمندان میان «اعجاز» قرآن و «الهی بودن» این کتاب فرق مینهند؛ با این استدلال که تورات و انجیل از سوی خدا بود ولی اثبات صدق موسی و عیسی به وسیله تورات و انجیل نبود و نفس این کتب معجزه نبود؛ بلکه اثبات تورات و انجیل به دلیل صدق و معجزه نیاز داشت. (رضاییاصفهانی،1389، 36) موسی ع هرگز در برابر مخالفانش بر نزول تورات احتجاج نکرد و تنها میان یارانش که به راستی او باور داشتند، از تورات یاد مینمود. او زمانی که ادعای نبوت کرد به اموری مانند تبدیل عصا و غیره تحدّی نمود. اما قرآن هم کتاب آسمانی وهم معجزه پیامبرخاتم است که بدان تحدّی نمودهاست. (باقلانی، 1429، 14؛ سید مرتضی،1429، 277) «اندیشه اعجاز قرآن» از قرن سوم در میان دانشمندان مسلمان شکل گرفت و در قرن چهارم هجری به اوج رسید. در قرون اول و دوم هجری، ادیبان و سخنوران در برابر هماوردی قرآن اظهار عجز کرده و عالمان و مفسّران بدون اهتمام و توجه ویژه از کنارِ مسائل در پیوند با اعجازقرآن گذشته (مهدویراد و شهیدی، 1393، 190) و آیات تحدي در قرآن را صرفا مدعاي محکم قرآن بر درستي دعوي پیامبر اکرم و اصالت و «من عندلله بودن» قرآن مي دانستهاند. با مباحثات برآمده در جامعه اسلامي طي قرون نخستین، به تدریج مفهوم «اعجاز قرآن» و تقلیدناپذیري آن همراه با تبیین وجه اعجاز قرآن، صورت بندي کاملتري پیدا کرد و در این باره، نظریه هاي گوناگون در پایان قرن سوم هجري از جانب متکلمان اسلامي عموما معتزله ارائه شد. (کریمی نیا، 1392، 137) دو خاستگاه تاریخي براي پیدایش و نظریه پردازي درباب وجه اعجاز قرآن در قرون نخست بازشناسي میگردد: نخست مباحثات و مناظرات کلامي مسیحیان و مسلمانان درباب نشانه هاي نبوّت حضرت محمد(ص) و دوم تلاش هاي ادبي و کلامي معتزله ي بصره و بغداد. (کریمی نیا، 1392، 113)
بنابراین سیر تطور اندیشه اعجاز قرآن نشان میدهد که این اندیشه اسلامی، پیش از آنکه خاستگاه قرآنی داشته و مورد عنایت مفسران باشد ، برآمده از مباحثات دینی ، مذهبی و کلامی است؛ حتی برخی دانشمندان در مقام دفاع از اعجاز ذاتی قرآن در برابر معتقدان به صرفه، بر اجماع امت به عنوان سرچشمه اندیشه اعجاز قرآن تاکید میکنند (زرکشی،1410،2، 227؛ سیوطی، 1421، 2، 239) که چهارمین و آخرین منبع معتبر نزد دانشمندان مسلمان است. گویا دلالت آیات قرآن بر اعجاز را کافی ندانستهاند.
به نظر میرسد، نقش قرآن و سنت به عنوان سرچشمه اندیشه اعجاز از بین منابع معتبر چهارگانه هنوز هم چندان که باید، شناخته نیست و تنها موردی که به عنوان دلیل قرآنی اعجاز عموما مورد بحث قرار گرفته آیات موسوم به آیات تحدّی است و آسیب ابتناء اندیشه اعجاز بر آیات تحدی این است که این آیات از سوی طرفداران نظریه صرفه در جهت نفی اعجاز ذاتی قرآن تفسیر میشود؛ درحالیکه اندیشه کلامی اعجاز، ریشهها و سرچشمههای متعدد و فراوان در قرآن دارد. در این پژوهش کوشش میشود ریشههای اندیشه اعجاز قرآن و نه تنها الهی بودن آن درآیات قرآن جستجو و تبیین گردد.
متکلمان معجزه را اینگونه تعریف میکنند: مدعی منصب الهی، به عنوان گواه صدق ادعای خود، عملی خارق العاده انجام دهد، که دیگران از آوردن مانند آن ناتوان باشند. (سیوطی، 1421، 2، 238؛ خوئی، 35-36)
اکنون با بررسی آیاتی که بر اعجاز قرآن اشارت دارد، مولفههای تعریف فوق درباره قرآن در قرآن مورد کندوکاو قرار میگیرد.
2. =ریشههای قرآنی اندیشه اعجاز قرآن= خداوند حکیم در قرآن بیانهای گوناگونی دارد که معجزه بودن قرآن در اصطلاح کلامیان را نشان میدهد. اگرچه همه این بیانها صریح نیستند، اما با تدبّر در آیات مربوط به اوصاف قرآن و آیاتی که به تبیین آثار قرآن پرداخته، همچنین آیاتی که از واکنش رسول الله در برابر کافرانی که درخواست معجزه داشتند، سخن میگوید، درکنارآیات موسوم به تحدّی میتوان نشان داد که قرآن همان کارکرد معجزه در اصطلاح علم کلام را برای خود اثبات میکند. دلایل و نشانه های این مطلب با تدبر در آیات قرآن مورد بررسی قرار میگیرد.
2-1- اطلاق لفظ آیه بر عبارات قرآن و بر معجزات پیامبران پیشین بر خلاف کتب آسمانی دیگر
قرآن هموراه بر آثار «هدایت»بخش خود تاکید میکند، از جمله میفرماید: إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبِيراً(الاسراء:9) و به همان اندازه بر «آیت» بودن عباراتش اصرار میورزد، میفرماید: المر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ وَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُون(الرعد:1) این مساله نشانگر آن است که خداوند بر هر دو جنبه «الهی بودن» و «معجزه بودن» قرآن به یک اندازه عنایت دارد؛ زیرا «آیه» در فرهنگ قرآن با مفهوم کلامی «معجزه» پیوندی نزدیک دارد. ریشه واژه آیه 382 بار در قرآن به کار رفته است. تنها کاربرد این ریشه در قرآن کلمه آیه در صورتهای مفرد و جمع، معرفه و نکره است. آیه در لغت به معنای علامت و نشان(فراهیدی، 8، 441)، عبرت و جماعت(ابنمنظور، 14، 62) آمده است. پژوهشهای جدید در فرهنگ لغات عربی نشان میدهد، معنای عبرت برای لفظ آیه برگرفته از نگرش تفسیری لغویان نسبت به کاربردهای قرآنی این واژه بوده و آیه در فرهنگ جاهلی در سه معنای اصلی کاربرد داشتهاست؛ اول، نشان منزلگه یار. دوم، عَلَم و رایت. سوم، نشان یک امر غیرمادی. (آذرنوش،1390، 25) بررسی کاربردهای این کلمه در قرآن مصادیق زیر را برای آن آشکار میسازد: آیات قرآن (البقره:99و 252) و آیات الاحکام(البقره:219) آیات بینات پیامبران یعنی معجزه در اصطلاح علم کلام(البقره:211؛الاعراف:73؛ طه:22؛...) پدیده هایی در آفاق یعنی عالم طبیعت(یونس:6؛ النحل:67و69) یا در انفس یعنی سنتهای الهی در عالم انسانها و جامعه بشری(الذاریات:53؛ طباطبائی،1390، 17، 404)، مانند رویدادهایی در سرگذشت مردمان پیشین (یوسف:7؛ شعراء:8) و رویدادهایی در آینده حیات بشر(الانعام:65-158؛ آلعمران:106-108) وجه مشترک هر سه مصداق فوق مصدر الهی آن است؛ مصداق دوم و سوم یعنی معجزات پیامبران و پدیدههای طبیعی هردو برای بشر عادی غیرقابل تقلیدند؛ پس قرآن نیز باید اینگونه باشد؛ همانگونه که در آیاتی، از جانب رب بودن آیات(آلعمران:49) و نسبت آیات با الله(الکهف:17؛الغافر:4) مورد اشاره است. بنابراین قرآن نیز مانند عصای موسی(الاعراف:106؛107) و دم عیسی (آلعمران:49) و نیز همچون پدیدههایی چون روز و شب و خورشید و....(النحل:12؛یس:37) و یا شبیه یاری و نجات غیرمنتظره و معجزهآسای مومنان در برابر کافران(آلعمران:13) که خداوند آن را سنت خود خوانده، (یونس:103) پدیدهای خدایی و غیرقابل نظیرآوری از سوی بشر عادی است. یعنی قرآن نشانه و علامت منشأ و مصدر الهی آن و نشانه رابطه آورنده آن با خداوند است، همان که متکلمان با تعبیر «گواه صدق» از آن یاد میکنند. مراد از صدق راستگویی در ادعای رابطه با خداوند از طریق وحی و دریافت رسالت از جانب اوست. (الاعراف:104؛ الشعراء:107؛125؛ 143؛162؛178) همان که در تعریف کلامی اعجاز با تعبیر«مدعی منصب الهی» از آن یاد شدهاست. از سوی دیگر به کتب آسمانی پیشین چون تورات و انجیل در قرآن لفظ آیه اطلاق نشده است. بلکه این کتب در اوصافی مانند هدایت (آلعمران:4؛ المائده:44؛ القصص:49)، نور، (المائده:44) موعظه و تفصیل (الاعراف:145؛ الانعام:154) حاوی حکم الله (المائده:43) و وعدالله (التوبه:111) با قرآن مشترکند. در اینصورت «آیه» بودن عبارات قرآن تنها بر الهی بودن آن دلالت ندارد؛ زیرا کتب آسمانی پیشین نیز منشأی الهی دارند؛ بلکه «آیه» بودن بر سایر ویژگیهای پدیدههایی که به عنوان «آیه» از سوی پیامبران ارائه شده نیز دلالت دارد. مانند عدم امکان نظیر آوری از سوی بشر و نشانه بودن برای امری یا سببی غیرمادی و خارقالعاده که مبدأ غیبی دارد. شایان ذکر است که مفسران ذیل برخی آیات، کتب آسمانی را مصداقی برای لفظ «آیه» شمردهاند؛ اما بررسی تفصیلی این آیات در ادامه نشان میدهد، دلیل قطعی بر چنین تطبیقی وجود ندارد؛ بلکه در همه این موارد مصادیق دیگر محتمل ترند. آیه اول- نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَينَْ يَدَيْهِ وَ أَنزَلَ التَّوْرَئةَ وَ الْانجِيلَ(3) مِن قَبْلُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَ أَنزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بَِايَاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ(آلعمران:4) در میان مفسران زمخشری کتب آسمانی را یکی از مصادیق «آیات» در آیه فوق شمردهاست؛ (1407، 1: 336) اما غالب مفسران مصداق آن را یا آیات قرآن و رسالت پیامبر خاتم دانسته (مکارم،1371 ، 2: 420) و یا آن را عموم آیات عرضه شده از سوی پیامبران شمرده(طبری، 1412، 3: 112) و یا به مصداق آن تصریح نکرده اند. (طباطبائی،1390،3: 10 ؛ رازی،1420 ، 7: 134) با توجه به سیاق آیات که سخن از حقانیت قرآن و همراستایی پیام آن با تورات و انجیل است، به نظر میرسد، مراد از کفر به آیات الله کفر اهل کتاب نسبت به قرآن و نشانههای حقانیت رسول الله باشد؛ همانگونه که بیشتر مفسّران بیان کردهاند.
آیه دوم- إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِيها هُدىً وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هادُوا وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ وَ كانُوا عَلَيْهِ شُهَداءَ فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلًا وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ (المائده:44) اغلب مفسران مخاطب وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي را یهود عصر نزول و مصداق «آیات» را تورات دانستهاند. (طباطبائی،1390، 5: 344؛ زمخشری،1407، 1: 638؛ رازی،1420، 12: 367) اما با توجه به سیاق میتوان احتمالات دیگری نیز طرح نمود. در این فراز از آیات سوره مائده خداوند از کافران یهود سخن میگوید که بنا داشتند، تنها احکامی را از رسول الله به عنوان حکم خدا بپذیرند که مطابق خواسته آنها و تورات تحریف شدهبود. (المائده:41؛43؛ مکارم،1371، 4: 385) رسول خدا هم آنان را به حكم خداوند در تورات اصیل ارجاع داد و به همين جهت اهل كتاب از آن جناب اعراض كردند. (طباطبائی،1390، 5: 554) آنگاه ضمن تاکید بر حقانیت پیام تورات اصلی و ستایش آن دسته از اهل کتاب که تسلیم احکام آنند، التفاتی مینماید و سخن را از غیبت متوجه خطاب میکند و میفرماید: «از مردم نهراسيد و از من بهراسيد و آيات مرا ارزان مفروشيد.» سپس در نکوهش کسانی سخن میگوید که بر اساس احکام الهی حکم نمیکنند. در ابتدا به نظر میرسد، منظور از آیات، احکامی است که در تورات اصیل بوده و پیامبر از آن خبر دادهاند و یهود عمل به آن را خوش نداشتهاند. در این صورت امر میکند که برای منافع ناچیز دنیوی آن را کنار نگذارید. اما میتوان احتمال دیگری نیز طرح نمود. اینکه منظور از آیات، همان خبر دادن پیامبر از احکام تورات واقعی است؛ درحالیکه کسی از مردم آن روز جز برخی علماء یهود به تورات واقعی دسترسی نداشتند.(آلعمران:93) بیان احکام تورات توسط پیامبر از آیات و نشانه های حقانیت پیامبر است؛ ازسویی این آیات نشانگر آن است که حکم محل بحث، در اسلام و یهود یکسان بوده و چه بسا در آیات قرآن آن حکم، مذکور بوده است؛ زیرا در پایان بحث میفرماید: «در ميان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داورى كن و از خواستههاى آنان پيروى مكن و از آنان بپرهيز مبادا تو را در برخى از آنچه خداوند به سوى تو فرو فرستاده است به فتنه اندازند.»(المائده:49) پس مصداق آیات میتواند، آیات قرآن حاوی حکم الهی و یا نشانههای حقانیت رسول الله بعه واسطه خبردادن از تورات اصیل باشد. از این رو در آیه بعد به افشای احکام دیگر تورات درباره قصاص میکند که آیهای از قرآن را هم به خود اختصاص دادهاست.(المائده:45) با توجه به این نکته شاید بتوان مخاطب «وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي» را نیز مسلمانان دانست. به ویژه آنگاه که پیش از ورود به بحث یهود و احکام تورات، حکم قطع ید سارق(المائده:38) بیان شده بود و در پایان بحث هم حکم قصاص بیان میگردد که از آیات الاحکام قرآن است و در ادامه بر تصدیق انجیل نسبت به تورات (المائده:46) و تصدیق قرآن نسبت به هردو کتاب پیش(المائده:48) و هربار بر مساله حکم نمودن بر اساس احکام الهی تاکید میکند. گویا در این سیاق، موضوع سخن همانندی برخی احکام این سه کتاب با وجود تفاوتهای در روش و منهاج پیروان این سه دین است (المائده:48) و مراد از آیات، عبارات قرآنی دالّ بر این مشابهتهاست. آیه سوم- َ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ وَ لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتي ثَمَناً قَليلاً وَ إِيَّايَ فَاتَّقُونِ (بقره :41) آیه فوق نیز مفسّر آیه پیشین است؛ زیرا اهل کتاب را مورد خطاب قرار داده و از آنان خواسته به آنچه از جانب خدا نازل شده و کتاب آنان را تصدیق میکند ایمان بیاورند و آیات الهی را به بهای اندک نفروشند. بنابراین مراد از آیات الهی همان مطالب نازل شده موید کتب آنان در قرآن یعنی إخبار رسول الله از تورات اصیل است که نسبت به عموم مردم در غیب بود. (طبری،1412، 1: 194) این احتمال نیز قابل طرح است که مراد از آیات نشانه حقانیت رسول الله است که در گفتار و کردار ایشان نمایان است و با پیشگویی کتاب مقدس هماهنگ است.
آیه چهارم- مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (الجمعه:5) در این آیه در سیاق عدم پایبندی یهود به تورات(طباطبائی،1390، 19: 266) از تکذیب آیات الهی سخن میگوید. اغلب مفسران مصداق آیات را به طور عام دلایل ، حجج و بیناتی میدانند که یهود مشاهده نمودهاست. (طبری،1412، 28: 64؛ طوسی، 10: 5) از جمله نشانههای صحت نبوت رسول الله. (زمخشری، 1407، 4: 530) به نظر نمیرسد، تطبیق آیات با تورات در آیه فوق احتمال صحیحی باشد، آنچنان که رازی بیان کردهاست. او در تبیین این احتمال میگوید: زیرا یهود با تکذیب محمّد، درواقع تورات را تکذیب کردهاند. (رازی، 1420، 30: 540) در حالیکه بنابر این سخن متعلق اول تکذیب، رسول الله است و نه تورات. بنابراین مراد از آیات نشانههای حقانیت رسول الله و تطابق صفات او با بشارات تورات است که کفار یهود با وجود علم به این مساله رسول الله را تکذیب نمودند؛ همانگونه که میفرماید: أَ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنِي إِسْرائِيلَ (الشعراء:197)
آیه پنجم- يا بَني آدَمَ إِمّا يَأْتِيَنَّکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْکُمْ آياتي فَمَنِ اتَّقي وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ (الاعراف: 35) در این آیه ارائه آیات از سوی رسولان با فعلی از ریشه «قصص» بیان شده است. معنای این فعل در اصل تبعیت و دنباله روی است، این ریشه در باب افتعال به معنای روایت کردن خبر است و هرگاه با حرف اضافه «عن» همراه شود، در همین معنا به کار رفته است. (جوهری، 3، 882) مانند آیه تِلْكَ الْقُرى نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبائِها ... (الاعراف:101) علامه طباطبائی نیز منظور از" قصّ" را بيان و تفصيل آيات دانستهاست، چون در اين كلمه هم معناى قطع هست و هم معناى اظهار.(1390، 8/86) اما در تفسیر نمونه این تعبیر در آیه به عرضه آیات، تفسیر شدهاست. (مکارم،1371، 6/161) بسیاری از مفسران معنای آن را واضح دانسته به آن اشاره نکردهاند. (رازی،1420، 14/235؛ زمخشری،1405، 2/102؛ طوسی، 4/392 قمیمشهدی،1368، 5/81) اما برخی چون طبری، دو احتمال را در معنای این فعل رسولان روا دانستهاند، تلاوت آیات کتاب و معرّفی نشانههای راستی آنچه از سوی خدا آوردهاند. (1412، 8/124) در میان چهار معنای عرضه آیات، بیان آیات، معرفی نشانه های صدق و تلاوت آیات، معنای آخر مستلزم اطلاق لفظ «آیه» به جملات کتب رسولان پیشین است. اما سه معنای دیگر با چنین الزامی همراه نیست؛ زیرا بیان یا عرضه یا معرفی کردن آیات میتواند به روایت سرگذشت امتهای پیشین که خداوند آن را «آیه» برای آیندگان قرار داده(یوسف:7؛شعراء:8) اشاره کند؛ به ویژه آنکه کاربرد فعل «قص» برای بیان قصهها بسیار محتملتر از کاربرد آن برای ارائه معجزات حسی یا دلایل عقلی است، همانگونه که در آیه تِلْكَ الْقُرى نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبائِها ... (الاعراف:101) به کار رفته است. ضمن آنکه آیه بودن بیان سرگذشت اقوام پیشین علاوه بر آنکه موجب عبرت آیندگان است، میتواند نشانه راستی پیامبران در دعوتشان و به اصطلاح معجزه باشد؛ زیرا بسیاری از این اخبار به طریق عادی برای مردمان عصر رسولان قابل دسترسی نبود. (رهبری،1391، 14) در این صورت تنها یک دیدگاه تفسیری «تلاوت کلمات» درباره «یقصون علیکم آیاتی» موجب اطلاق لفظ آیه به کلمات کتب آسمانی پیشین است که به نظر میرسد در رقابت با دیدگاه تفسیری «بیان سرگذشت اقوام پیشین» احتمال تفسیر به «تلاوت کلمات» تضعیف گردد؛ زیرا از جهت هماهنگی با فعل «قصّ» و سازگاری با سایر دیدگاهها ضعیفتر است. آیه ششم- ... وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آياتِ رَبِّكُمْ وَ يُنْذِرُونَكُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا...(الزمر:71) آیه فوق در مقام وصف حالت کافران در روز قیامت است که دربانان جهنم از آنان میپرسند، آیا رسولانی از جنس خودتان برشما نیامد که آیات پروردگارتان را بر شما تلاوت کند. از آنجا که تلاوت آیات به همه رسولان نسبت دادهشده، چنانچه تلاوت تنها برای کتب آسمانی بهکاررود، آنگونه که راغب میگوید، گاه برای قرائت آن و گاه برای عمل به دستورات آن(راغب،167) در آنصورت به عبارات کتب آسمانی پیشین نیز لفظ «آیه» اطلاق شدهاست. این ریشه 63 بار در قرآن برای تلاوت کتابهای آسمانی، تلاوت آیات قرآن و در معنای پیروی(القمر،2؛ هود:17) بهکاررفتهاست. معنای اصلی ریشه «تلو» تبعیت و پیروی است. (فراهیدی، 8، 134) برخی لغویان برای تلاوت قرآن معنای ویژهای ذکر نکرده و در کنار معنای پیروی به عنوان یکی از کاربردهای ریشه از آن یادکردهاند. (جوهری، 5، 1828) از آنجا که ورود کاربردهای معنایی جدید از یک ریشه، مستلزم پیوند و شباهتی با معنای اصلی ریشه است، لازم است روشن شود، چه قرابت و شباهتی میان مفهوم پیروی و خواندن قرآن وجود دارد که خداوند حکیم در کلام خود به جای واژه قرائت از واژه تلاوت استفاده میکند. ابن فارس برآنست که دلیل کاربرد این ریشه در معنای خواندن این است که آیهای در پی آیه دیگر خوانده میشود. (138) اما راغب میگوید، تلی بر سه حالت از تبعیت دلالت دارد، یا دنبالهروی با جسم یا با پیروی دستورات و یا با خواندن و تدبر در معنا. (راغب،167) این مطالب دلیل پیوند معنای تلاوت قرآن با معنای پیروی را روشن نمیسازد، زیرا در دلیل ابنفارس آیات در پی یکدیگر میآیند، درحالیکه فاعل تلاوت قاری آیات است و نه آیات. راغب نیز دلیل روشنی بیان نمیکند. اما با مراجعه به کاربردهای قرآنی واژه، میتوان این فرضیه را مطرح ساخت که دلیل اطلاق لفظ تلاوت برای قرائت آیات قرآن این است که رسول الله در قرائت آیات از وحی تبعیت مینمود و از پیش خود نمیخواند. همانگونه که خداوند به ایشان دستور میدهد: فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ (القیامة:18) و مومنان نیز در قرائت آیات قرآن باید از رسول الله تبعیت کنند، آن را تحریف نکنند(زمخشری،1407، 1، 183) و همچنین از احکام و دستورات آن پیروی کنند: إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً يَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُور (فاطر:29)
همانگونه که در تفسیر این واژه در آیه: الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ (البقره:121) اکثر مفسران حداقل به عنوان یکی از دو معنای احتمالی گفتهاند: «یتبعونه حق اتباعه» و برخی به حدیث استشهاد نمودهاند. (مکارم،1371، 1، 429؛ سیوطی، 1404، 1، 111؛ رازی، 1420، 4، 30؛ طبری، 1412، 1، 411؛ طوسی، 1، 441) اما آنجا که با حرف اضافه «علی» همراه میشود، به نظر میرسد، متلوّ علیه به پیروی فراخوانده میشود. مانند آیاتی که از تلاوت آیات از سوی خداوند بر رسول الله و از سوی رسول الله بر مردم سخن میگوید. (البقره:129؛ آلعمران:58)
علامه طباطبائی در ذیل آیه آموزش سحر توسط شیاطین در زمان سلیمان (البقره:102) معنای آیه را اینطور بیان میکند که شیاطین علیه ملک و سلطنت سلیمان از سحراستفاده میکردند. سپس میگوید معنای جدید «جعل و تکذیب» برای «تتلو» به دلیل تعدیه با حرف «علی» بهدستآمدهاست. (طباطبائی،1390، 1، 235)
اما این معنا برای سایر کاربردهای این فعل با حرف «علی» در قرآن، نادرست است.
بنابه فرضیه پیشگفته با در نظر گرفتن معنای به پیروی خواندن برای فعل «تلی علی ...» آیه 102 البقره اینطور معنا میشود: از آن چیزی پیروی کردند که شیاطین میخواستند ملک سلیمان را به پیروی از آن بکشانند و آن چیز حاصل استراق سمع شیاطین و رموز سحر بود که میخواستند به وسیله آن ملک سلیمان را تسخیر کنند.
بنابراین تلاوت آیات بر مردم به معنای دعوت از مردم برای پیروی از آیات و نشانهها برای رسیدن به ذیالآیه است و میتواند به همه انواع آیات اشاره داشته باشد و نه فقط عبارات کتب آسمانی. همانگونه که در آیه (البقره: 102) این فعل برای سحر شیاطین به کار رفتهاست. در نتیجه در همه آیات فوق لفظ آیه بر چیزی غیر از کلمات کتب پیشین اطلاق شده است؛ یعنی قرآن تنها کتاب الهی است که فرازهای آن به وصف «آیه» درآمده تا نشانهای برای راستی آورندهاش باشد. 2-2- =اوصاف شگفت انگیز قرآن = برخی مفسران از بعضی اشارات قرآن آثار شگفتانگیز حسّی و مادّی شبیه به معجزات حسّی پیامبران پیشین را برای قرآن نتیجه گرفتهاند. دو آیه زیر نمونهای از این اشارات هستند:
2-2-1- فروپاشیدن کوه
لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (الحشر:21) اگر اين قرآن را بر كوهى فرومىفرستاديم، يقيناً آن [كوه] را از بيم خدا فروتن [و] از هم پاشيده مىديدى. و اين مَثَلها را براى مردم مىزنيم، باشد كه آنان بينديشند. در آیه فوق اثرگذاری قرآن بر دل مومنان به پدیدهای شگفت چون متلاشی شدن کوه تمثیل و تشبیه شدهاست؛ پس میتوان نتیجه گرفت آثار معنوی قرآن رویدادی است که از لحاظ شگفتی و عظمت با پدیدهای از جنس معجزات حسّی پیامبران پیشین معادل و مشابه است و این قرآن پدیدهای خارقالعاده محسوب میشود، همانگونه که در تعریف کلامی معجزه قید شده است.
2-2-2- به حرکت درآمدن کوهها، شکافته شدن زمین، به سخن آمدن مردگان
وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعا ... (الرعد:31) و اگر بوسيله قرآن كوهها حركت داده مىشد، و زمين شكافته مىشد، و يا مردگان بوسيله آن سخن گفته مىشدند، [سودشان نمىداد/ آن همین قرآن بود] كه همه كارها به اراده خداست، ... آیه فوق که یکی از نمونهای صنعت ادبی ایجاز حذف درقرآن است، آثار شگفتی درباره قرآن در قالب جمله ای شرطی بیان میشود؛ آنگاه جواب شرط ذکر نمیگردد؛ گویا جواب شرط روشن است. مفسران، در تبیین جواب شرط دو احتمال را مطرح کردهاند: اگر قرآنی اینگونه شگفت انگیز بود، باز به خداوند رحمان کافر میگشتند. (طبری،1412، 12:302؛ طباطبائی،1390، 11: 359). اگر قرآنی اینگونه شگفت انگیز بود، آن قرآن همین قرآن بود. (طوسی،بیتا،6: 253؛ زمخشری،1407، 2: 529) در حالت اول ویژگیهای شگفت مذکور در آیه از این قرآن نفی میشود و درحالت دوم ویژگیهای شگفت مذکور در آیه به قرآن نسبت داده شده یا آن که عظمت و شگفتی قرآن معادل چنین اوصافی قرار داده شده است.(طباطبائی،1390، 11: 359) در تفسیر اول جواب شرط از آیه پیش به دست آمده که میفرماید، با وجود ارسال رسول و تلاوت وحی در امت آنان به رحمان کفر میورزند: كَذلِكَ أَرْسَلْناكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِها أُمَمٌ لِتَتْلُوَا عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ هُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ ... (الرعد:30) و این سیاق قرینه ای برای جواب شرط در آیه بعد شده که این معنا را به دست دهد که: حتی اگر قرآنی با این ویژگیهای عجیب به آنان عرضه شود، آنان کفر خواهند ورزید. در این صورت این آثار از قرآن موجود نفی میشود؛ اما از نگاهی دیگر، این آیه ویژگیها و آثار معنوی قرآن را همردیف آثاری چون سخن گفتن مردگان و شکافته شدن زمین دانسته است؛ زیرا از کفر کافران به قرآن نتیجه میگیرد که اگر قرآنی با این آثار شگفت هم وجود داشت، باز ایمان نمیآوردند؛ یعنی معادل این آثار حسّی، قرآن موجود آثاری شگفت و معنوی دارد که نادیده گرفتن این آثار معنوی همانند و معادل نادیده انگاشتن چنان آثار حسّی است. همانگونه که باقلانی(1429، 5) از آیات(الانعام:7؛ الحجر: 14-15) چنین استنباطی دارد. اما در تفسیر دوم ادامه همان آیه قرینه ای است برای آنکه چنین آثاری از قرآن شگفت نیست؛ زیرا امر به دست خداست بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعا و هر زمان امر کند این آثار به وسیله قرآن پدید خواهد آمد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت، قرآن آثاری شگفت یا از جنس معجزات حسّی پیامبران پیشین یا از جنسی دیگر و به همان اندازه شگفتانگیز دارد. به همین جهت بسیاری از کافران قرآن را سحر میخواندند،(سبا:43؛ الاحقاف:7؛المدثر:24) همانگونه که کافران معجزات موسی و پیامبران پیشین را سحر میشمردند. (المائده:110) 2-3- =شهادت خداوند از طریق کلام قرآن بر حقانیت رسول= خداوند در آیاتی چند از قرآن در پاسخ به منکران قرآن(الاحقاف:8) و رسالت رسول الله بر شهادت خود به رسالت به عنوان دلیلی کافی استناد میکند. (الرعد:43؛ النساء:79؛ النساء:166؛ الاسراء:96؛ العنکبوت:52) بنابر نظر برخی مفسران شهادت خداوند بر رسالت به معنای اظهار معجزات به دست رسول الله است که نشان حقانیت و صدق دعوت اوست. (رازی،1420، 19، 54؛ زمخشری،1407، 2، 536؛ همان، 1، 592؛ آلوسی،1415، 7، 165) اما علامه طباطبائی در تفسیر آیه آخر سوره رعد، شهادت خداوند را همان نزول قرآن به عنوان معجزه بر پیامبر دانسته و در نقد نظر پیشین میگوید: «زمينه گفتار در اين سوره بيان اين جهت بود كه كفار منكر حقيقت كتابند و آن را آيتى الهى نمىدانند، و لذا از رسول خدا (ص) درخواست آيتى غير آن مىكردند، هم چنان كه در اين سوره در خلال آياتش چند نوبت اين معنا را از كفار حكايت نمود،... بنابراین معنا ندارد با همان راه استشهاد كند. پس قطعا استشهاد به قرآن است و استناد به قرآن هم از اين جهت است كه قرآن آيت و معجزه بر صدق رسالت است، يعنى كلام الهى است كه به رسالت آن جناب شهادت مىدهد، و با اين كه به قرآن استشهاد شده، و قرآن هم معجزه و هم از مقوله كلام است، ديگر چه معنا دارد كه ما شهادت را از مقوله فعل گرفته و آن را شهادت مجازى بدانيم. علاوه بر اينكه ممكن است قبول نكنيم كه دلالت فعل خداى تعالى بر صدق رسالت اقواى از قول و كلام او باشد. پس حاصل بحث اين شد كه معناى جمله" كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ" اين است كه آنچه در قرآن در باره تصديق رسالت آمده شهادت الهى بر رسالت است.» دراینصورت شهادت خداوند به حقانیت رسول الله به وسیله کلام خود در قرآن بر اعجاز قرآن دلالت دارد. همچنین بنابر مفاد آیه (الرعد:43) گواهی کسی که علم به کتاب نزد اوست، در کنار خداوند در تایید رسالت پیامبر خاتم کافی است. مفسران درباره مراد از علم الکتاب دیدگاهها و احتمالات گوناگونی مطرح کردهاند؛ یکی از این دیدگاهها آن است که مراد از کتاب قرآن است؛ یعنی هرکه علم به قرآن دارد، اعجاز آن را درک میکند و بر رسالت پیامبر و حقانیت دعوت او گواهی میدهد. (رازی،1420، 19، 55؛ زمخشری،1407، 2، 536؛ آلوسی،1415، 7، 165) بنابر این دیدگاه تفسیری نیز آیه بر اعجاز قرآن دلالت دارد. 2-4- =تمامیت قرآن در انذار و ارجاع کافران خواستار معجزه به قرآن= قرآن در برابر کسانی که از رسول الله درخواست معجزهای از جنس معجزات حسّی داشتند، آنان را به این کتاب ارجاع داده و بر کفایت این کتاب به عنوان نشانه و گواه صدق رسول الله تاکید نمودهاست (العنکبوت:50-51) و بنابر آیات فراوان در قرآن، شنیدن آیات قرآن موجب اتمام حجّت است. مانند آیاتی که بر نذیر بودن قرآن تاکید میکند(الفرقان:1؛الشعراء:194) و به رسول خدا فرمان میدهد آیات قرآن را به گوش مشرکان برساند. (التوبه:6) یا آیاتی که خروج از ظلمات به سوی نور را از آثار تلاوت قرآن شمرده (الطلاق:11)، همانگونه که برای معجزات موسی چنین اثری قائل است. (ابراهیم:5) باقلانی بر آن است که با استناد به این آیات میتوان بر اعجاز قرآن استدلال نمود؛ زیرا خداوند خبر میدهد که قرآن برای این نازل شده تا به وسیله آن مردم هدایت یابند و این امر ممکن نخواهد شد، مگر آنکه قرآن حجّت باشد و قرآن حجّت نیست مگر آنکه معجزه باشد. (1428، 9) سپس ادعا میکند که همه سوری که با حروف مقطعه آغاز میشوند، فراوان از این مطلب سخن گفتهاند. مثلا در سوره مومن پس از تنزیل خواندن کتاب(غافر:2)، کافران را به دلیل مجادله در آیات الله مذمت میکند(غافر:4) سپس تکذیب امتهای پیشین نسبت به رسولان را یاد میکند (غافر:5-6) و به عاقبت مومنان و کافران به آیات اشاره میکند؛ (غافر:7-12) آنگاه از القاء روح قرآن با هدف انذار یاد میکند و سخن را به آغاز کلام وصل مینماید. باقلانی همین روح قرآن را سبب انذار میشمرد. دوباره پس از ذکر عاقبت مخالفان آیات و معجزات و بیان مفصل داستان موسی و مواجهه مردم با آیات، دلیل عناد و مجادله دربرابر معجزات را تکبر میخواند و با ذکر ریشه کفر نشان میدهد حجت قرآن تمام است و کافران در برابر قرآن حجتی ندارند و جهل آنان مانع از فهم برهان قرآن شده است. در ادامه پس از ذکر آیات توحید در پایان سوره از آیاتی سخن میگوید که هنگام ظهور آن هیچ عذری پذیرفته نخواهد بود، تکلیف برداشته خواهد شد و هلاک واقع خواهد شد. (غافر:85) او در آیات سوره فصلت نیز چنین هدفی را دنبال میکند و نشان میدهد، آیات قرآن برای هدایت برهان و حجّتی کامل و کافی است و از این مساله نتیجه میگیرد که قرآن لزوما معجزه است؛ زیرا معجزات با هدف اتمام حجت ارائه میشوند. (نک. باقلانی،1429، 10-14) بنابراین قرآن معجزه پیامبر خاتم و همچون معجزات پیامبران پیشین خارقالعاده بوده موجب اتمام حجت است، اگرچه ممکن است خارق العادگی قرآن به واسطه آثار معنوی یا اخبار غیبی و جهاتی دیگر باشد که در هر عصر و زمانی قابل درک است و از جنس خوارق عادات در عالم مادی نباشد که از راه حواسّ درک میشود و محدود به زمان رخداد آن است. (ابن کثیر، 1419، 6، 260؛ زمخشری،1420، 3، 459) 2-5- =تحدی به سورههای قرآن= در آیاتی چند از قرآن، خداوند از منکران قرآن دعوت میکند که سخن، سوره یا سورههایی به مانند قرآن ارائه دهند(الطور/33،34؛ هود/13؛یونس/38؛البقره/23-24؛الاسراء/88؛ القصص/49)و سپس میفرماید، اگر نتوانستند بیاورند، باید بدانند که این کتاب از جانب خداوند و بر اساس علم الهی نازل شده (هود:14) و در برخی از این آیات خداوند به طور قطعی خبر میدهد که هرگز بشری نخواهد توانست کلامی به مانند قرآن ارائه دهد. (البقره/23-24؛الاسراء/88) این آیات به جهت مشابهت با رسمی عربی به آیات تحدّی موسوم شدهاند. بنابر نظر برخی محققان، زمانى كه جدل مخالفان درباره قرآن به اوج خود رسيد، مسئله تحدّى مطرح شد و آيات قرآن پيوسته مشركان را به ناتوانى متّصف مىكرد و از آنان مىخواست اگر راست مىگويند همانندى براى قرآن يا سورهاى همانند سورههاى آن بياورند. اين مسئله ادامه يافت تا اوايل دوران مدينه كه در اين دوران آيه سوره بقره نازل شد و پس از آن كه ناتوانى همه اعراب از آوردن سورهاى همانند قرآن آشكار گشت و بدين ترتيب حجّت بر آنان تمام شد و بر آنان لازم آمد به صدق معجزه اعتراف كنند، بدان جدل عقيم پايان داد. (عبدالرحمن، 190) اگرچه در تبیین آیات تحدی میان اندیشمندان از جهات گوناگونی اختلاف نظر وجود دارد؛ (نک.اخوانمقدم،1391) امّا عموم معتقدان به اعجاز قرآن، خاستگاه قرآنی این اندیشه را آیات تحدّی دانسته و برای یافتن سرآغاز بحثهای اعجاز قرآن میان دانشمندان به این آیات در کتب تفسیری متقدم مراجعه نمودهاند. (مهدویراد و شهیدی، 1393) برخی از سیر زمانی این آیات از یک کتاب مثل قرآن، ده سوره و در پایان یک سوره دفاع میکنند (زرکشی، 2/110؛ زمخشری، 2/347؛ رافعی، 196) و برخی براساس روایات ترتیب نزول چنین سیری را نمیپذیرند و دلیل تفاوت حدّ مورد تحدی از کتاب را در فضای نزول(شاذلی، 4/1861) و مضامین سوره(طباطبائی،1390، 10/163؛ همان،1/167) جستجو میکنند.
همچنین دیدگاهها درباره دایره شمول مخاطبان تحدی گوناگون است. برخی مخاطب تحدی را همه افراد جن و انس در همه اعصار با هر گونه و رتبه از توان و تخصص میدانند؛ (طباطبائی؛رضایی اصفهانی) اما گروه دیگر تنها مخاطبان عرب عصر نزول و به طور ویژه فصیحان عرب آن دوران را مخاطب این آیات میدانند و معتقدند، اعجاز در هر عصرى بپاست و اختصاص به مردمى كه در يك دوران يا زمان خاص زندگى مىكنند ندارد و اگر اعراب عصر بعثت نبوى تنها مخاطبان تحدّى بودهاند، بدان سبب است كه آنها صاحبان اين زبان يعنى زبان عربى بوده و اسرار بيان و بلاغت آن را درك مىكردهاند. بنابر اين در تحدّى قرآن آنچه معيار است ناتوانى سخنوران عرب عصر بعثت در آوردن همانندى براى قرآن است، بىآن كه از اين مسئله چنين استنباط شود كه دلالت اعجاز آن بر صحّت نبوّت، خاصّ يك عصر معيّن و نه ساير اعصار، و خاصّ اعراب و نه غير عرب مىباشد. (عبدالرحمن، 64) درحالیکه با توجه به آنکه جنبه هدایت و انذار و اتمام حجت قرآن همچنان باقی است، تحدی قرآن نیز باید همواره و نسبت به همه انسانها برقرار باشد. اختلاف دیگر وجه مورد تحدی است که برخی به جنبه های لفظی و ادبی توجه نموده و گروهی دیگر بر ویژگیهای معارف قرآن و هدایت بخشی آن تاکید نموده(نک. پهلوان،1382) و برخی به ویژگیهای آورنده قرآن به عنوان وجه مورد تحدی اشاره کردهاند. (طباطبائی،1390، 1، 58) میتوان عمده نظریات موجود درباره وجه اعجاز قرآن را در شش رویکرد عمده خلاصه نمود: الف- عدم پذیرش اعجاز ذاتی قرآن 1. اعتقاد به صرفه به عنوان تنها وجه اعجاز قرآن ضمن ارج نهادن به ویژگیهای ممتاز قرآن در بلاغت و تشریع و اخبار از غیب و ... (نظام، سیدمرتضی، ابن سنان خفاجی) ب- پذیرش اعجاز ذاتی قرآن 2. منحصر دانستن وجه اعجاز در جنبههای ادبی و بلاغی (جرجانی، باقلانی،عبدالرحمن، صالح، شاذلی) 3. پذیرش وجه بلاغی به عنوان وجه فرعی و تاکید بر وجه محتوایی و هدایت بخشی به عنوان وجه اصلی (پهلوان،1382؛ کاظمی،1391) 4. پذیرش وجوه متعدد، هر یک برای مخاطبی با تخصص در آن وجه (طباطبائی) 5. پذیرش وجوه متعدد در کنار هم که تنها به شرط همراهی میتوانند مبین اعجاز باشند و عدم کفایت هر وجه به تنهایی. (پهلوان، طالبپور) 6. شرط همراهی وجه اوصاف آورنده قرآن با سایر وجوه اعجاز ذاتی (طباطبائی)
با همه این اختلافها همه این گروهها آیات تحدی را مُلهم اندیشه اعجاز قرآن و به جز طرفداران نظریه صرفه همه این دیدگاهها آیات تحدّی را دالّ بر اعجاز ذاتی قرآن دانستهاند؛ طرفداران نظریه صرفه نیز با اعتراف بر برتریهای ادبی ، فصاحت و نظم قرآن، اعجاز قرآن را در صرف الهی دانستهاند، به این معنا که اراده الهی مانع از تحقق همآورد برای قرآن میگردد.(سیدمرتضی،1429، 260) متکلمان نیز شرط همراهی با تحدّی را در تعریف معجزه وارد نمودهاند. شایان ذکر است که طرفداران نظریه صرفه در نفی اعجاز ذاتی قرآن به دو آیه استناد جستهاند که محل نقد و اشکال است : الف: و اذا تتلی علیهم آیاتنا قالوا قـد سـمعنا لو نـشاء لقلنا مثل هذا ان هذا الا اسـاطیر الاولیـن (انـفال: 21) و هنگامی که آیات ما بر آنها خوانده میشود میگویند: «شنیدیم؛ ما هم اگر بخواهیم مثل آنرا میگوئیم؛ ایـن هـمان افـسانههای پیشینیان است!» ب: ساصرف عن آیـاتی الذیـن یـتکبرون فی الارض بغیر الحق و ان یروا کل آیة لا یؤمنوا بها و ان یروا سـبیل الرشـد لا یـتخذروه سبیلاً و ان یروا سبیل الغیّ یتخذوه سبیلا ذلک بانهم کذبوا بایاتنا و کانوا عنها غافلین. (اعراف: 146) به زودی کـسانی را کـه در روی زمین بناحق تکبر میورزند از (ایمان به) آیات خود منصرف میسازم! آنها چنانند که اگـر هـر آیه و نشانهای را ببینند به آن ایمان نمیآورند اگر راه هدایت را ببینند آن را راه خود انتخاب نـمیکنند و اگـر طـریق گمراهی را ببینند آن را راه خود انتخاب میکنند! (همه اینها) به جهت آن است که آیات مـا را تـکذیب کردند و از آن غافل بودند. قاضی زاده در نقد این استناد میگوید: «این آیات با توجه به مجموعه قرآن نمیتواند دلالتی تام در این جهت داشته باشد. آیه شرفه (انفال: 31) گرچه نـقل قـول معاندان است و قرآن به صراحت به ابطال آن نپرداختهاست، اما در مجموع از آیات 30 تا 32 که حاوی بعضی از ادعاهای باطل آنان است میتوان به بطلان گفته آنان پی برد، خصوصا که ایـن سـوره مدنی است و پس از نزول همه آیات تحدی نازل شده است، پس چگونه در مدت این چند سال برای یک بار هم تجربه نکردند و به عدم تـوانایی خـود پی نبردند، این نکته نشانگر آن اسـت کـه ذکر این نکته از سوی اینان جز لاف و ادعای باطل نبوده است. آیه شریفه (اعراف: 146) نیز دلالتش متناسب با مذهب صرفه نیست؛ بلکه مقصود از صرفه در آیه آن است که افراد مبتکر و معاند به جهت اعمال فاسدشان توفیق ایمان و فهم آیـات الهـی را از دست مـیدهند و در حقیقت ضلالت مکافاتی به آنها نصیب میگردد، مفسرانی چون طبری، طبرسی و بیضاوی این معنا را پذیرفتهاند.» (قاضیزاده،1374، 65) در نتیجه آیات قرآن به گونههای پنجگانه مذکور، بر اعجاز این کتاب آسمانی و الهی دلالت دارد و اگر طرفداران صرفه استدلال به آیات تحدی را بر اعجاز ذاتی قرآن کافی ندانند، لازم است به جای سخن گفتن از اجماع امت، به چهار گونه بیان دیگر قرآن در اینباره ارجاع داده شوند، ضمن آنکه دلایل قرآنی مورد استناد آنان و نحوه استنباط آنان از این آیات صحیح نیست.
2-5-1- وجه تحدی در قرآن
یکی از مسائلی که از آغاز پیدایش گفتمان اعجاز در میان اندیشمندان محل بحث بوده، وجه یا وجوه اعجاز قرآن است؛ اینکه قرآن از چه جهت معجزه است و همانندی و مثلیت در آیات تحدّی ناظر به کدام ویژگی قرآن است. اولین نظریاتی که درباب وجوه اعجاز قرآن در پایان قرن سوم هجري از سوی اندیشمندان مسلمان ارائه گردید، ناظر به سه وجه صرفه، نظم قرآن، و اخبار از غیب بودند. (کریمینیا، 1392، 138) اما پس از آن برخی دانشمندان در گسترش این وجوه کوشیدند، تا جایی که سیوطی از سی و پنج وجه برای اعجاز یاد میکند (سیوطی، بیتا) و رضاییاصفهانی هشتاد و یک بعد از ابعاد اعجاز قرآن را جمعآوری نمودهاست. (رضاییاصفهانی) اندیشمندان در درستی دلالت همه این ویژگیها بر اعجاز قرآن که در آثار مختلف به عنوان وجه اعجاز قرآن شمرده میشود، همداستان نیستند. این وجوه در یک نگاه کلی یا وابسته به الفاظ قرآن یا در پیوند با معارف و مضامین قرآن و یا ناظر به شخصیت و احوال آورنده قرآن هستند. هر یک از این سه وجه کلی که همه وجوه تحدی مذکور برای قرآن را پوشش میدهد، قابل عرضه به آیات قرآن است، تا روشن شود آیا قرآن این وجوه را از ویژگیهای اعجازگونه خود میشمرد و آن را وجه مثلیت در آیات تحدی دانسته یا خیر.
2-5-1-1- وجه لفظی و ادبی
بسیاری از محققان در حوزه اعجاز قرآن، محسنات لفظی و معنوی قرآن که به وسیله علوم بلاغی قابل شناسایی و تبیین است، وجه اعجاز قرآن شمرده و تحدی قرآن را دعوت به آوردن سوره ای به مانند سور قرآن از جهت زیباییهای بلاغی و نظم آن دانستهاند. (باقلانی،1429؛ جرجانی، 117؛ رمانی، خطابی، ...؛ به نقل از عبدالرحمن،1404، 100) برخی این وجه را تنها وجه مورد اجماع دانشمندان دانسته و کاستیهای سایر وجوه را برشمردهاند. (عبدالرحمن، 1404، 79؛شاذلی، 1415، 239؛صباغ،1410، 88) این وجه با اصطلاحاتی چون فصاحت، بلاغت، نظم، سبک، اسلوب و طریقه قرآن یاد شده است. اکنون آیاتی که بیانگر این جنبه از قرآن و خارق العادگی آن است، بررسی خواهد شد.
روانی و شیوایی زبانی
در آیات چندی از قرآن بر عربی بودن زبان قرآن(الشعراء:195؛ النحل:103)، مبین و روشنگر بودن آن(یس:69؛ الحجر:1، النمل:1)، بدون هیچ ناراستی و گنگی سخن رفتهاست. (الزمر:28) راغب لفظ عربی را به کلام فصیح در برابر اعجمی معنا نمودهاست(راغب، 5567) همانگونه که کاربرد این واژه در آیه (فصلت:44) نشان میدهد؛ اگرچه ابنمنظور این واژه را منسوب به العرب دانستهاست. (ابنمنظور، 1، 586) چنانچه معنای فصیح را برای واژه عربی صحیح بدانیم، این آیات بر برتریهای زبانی، فصاحت و شیوایی کلام قرآن دلالت دارد، آنگونه که باقلانی اشاره نمودهاست. (باقلانی، 1429، 7) اسلوب ویژه قرآن در رد کسانی که پیامبر را ساحر یا کاهن میخواندند،(سبا:43؛ الاحقاف:7؛المدثر:24) سبک بیان خود را نه از جنس شعر شاعرانه و نه سجع کاهنانه میداند، بلکه کلامی ویژه که حاصل وحی فرستاده امین بر پیامبر است. (الحاقه: 40-43؛ الشعراء:192-213) این سخن به نوعی ویژه بودن سبک قرآن را به رخ میکشد و تاییدی است بر کسانی که اسلوب ویژه قرآن را غیرقابل تقلید و وجه تحدی میدانند. (صالح، 1372 ،320؛ شاذلی، 1415، 239؛ عبده، 1، 198، به نقل از عبدالرحمن،1404، 130) تاثیرگذاری بر دل در آیاتی چند از قرآن کریم خداوند متعال از تاثیر معنوی تلاوت آیات قرآن بر قلوب مومنان و ازدیاد ایمان (الانفال:2) و لرزش پوست و خشیت و در پی آن اطمینان و آرامش(الزمر:23) سخن میگوید و چنانکه یاد شد، گاه این تاثیر قلبی به آثار شگفتی چون شکافته شدن کوهها و زنده شدن مردگان تشبیه شده است. (الحشر:21؛ الرعد:31) همچنین به نقل قرآن، برخی کافران در مواجهه با کلام قرآن آن را سحر خواندهاند که از شگفتزدگی آنان حکایت دارد.(الانبیاء:3؛ المدثر:24) این تعابیر گویای آثار برخاسته از بلاغت قرآن است که جان و دل مخاطب را تسخیر میکند و موید دیدگاهی است که اثرگذاری کلامی قرآن را وجه تحدی آن میشمرد. (خطابی، 26؛ به نقل از عبدالرحمن، 1404، 101؛ صالح، 1372 ،320؛ شاذلی، 1415، 239)
نظم آماری
یکی از مباحثی که در سالهای اخیر توجه محققان را به خود جلب کرده است، تکرارهای معنادار الفاظ در قرآن است؛ به گونهای که برخی با عنوان اعجاز عددی از آن یاد کردهاند و تناسبات آماری الفاظ را یکی از وجوه تحدی و نشانگر اعجاز قرآن دانستهاند.(النوفل،1407؛ الفیومی،1422) یکی از آیاتی که مستند اعجاز عددی است، آیه 9 و 20 سوره مطففین «کتاب مرقوم» است. (خلیفه،1365) در حالیکه مطالعه سیاق این آیات نشان میدهد مراد از کتاب مرقوم، نامه اعمال بندگان است و آنچه به رقم درآمده، اعمال آنان است؛ همانگونه که از اصحاب کهف به خاطر ثبت اسامی آنان با عنوان اصحاب الرقیم یاد نموده است.(الکهف:9؛ نک.طباطبائی، 1390، 13، 246) به نظر میرسد آیه (الحجر:21) که از نزول همه اشیاء به اندازه معلوم و معین از خزائن الهی سخن میگوید؛ شامل الفاظ و عبارات قرآن نیز هست و مویدی بر تقدیر حساب شده کاربست الفاظ و تکرار آنها در قرآن است.
2-5-1-2- وجه معرفتی و علمی
یکی از وجوهی که از آغاز شکلگیری اندیشه اعجاز به عنوان وجه اعجاز مورد اشاره صاحبنظران بوده، وجه اخبار از غیب است. اینکه خداوند دانای سرّ(الفرقان:6) به علم نامحدود خود از مطالبی خبر داده که بر بشر پوشیده است. (هود:14) اما با توجه به تعاریف مختلف از غیب، این وجه میتواند همه برتریهای محتوایی قرآن را شامل گردد. چنانچه مراد از غیب، غیب نسبی باشد؛ یعنی چیزی که نسبت به حواسّ انسان و یا نسبت به انسان محدود در زمان و مکان خاصی پوشیده است. در این صورت آیاتی که حاوی اشارات علمی است، یکی از مصادیق اخبار از غیب خواهد بود؛ زیرا سخن از ریزه کاریهایی در پدیدههای طبیعی است که در زمان نزول قرآن بر انسان پوشیده بوده و با پیشرفت علم و تکنولوژی و گسترش دامنه دانش حسّی و تجربی، بر او مکشوف شدهاست. همچنین داستان سرگذشت رسولان که بسیاری از بخشهای آن بر مردمان عصر نزول پنهان بوده(هود:49) و نیز پیشگوییهای محقق شده قرآن درباره برخی رویدادهای روزگار رسول از این دست است. (روم:1؛ نک. خویی، بیتا، 70) به نظر میرسد، خبر آشکار شدن آیات و نشانههای حقانیت قرآن در آفاق و انفس به همین دو مورد اشاره دارد. (فصلت:53؛طباطبائی،1390، 17، 404) به همین جهت خداوند نه فقط خود پدیدهها بلکه بیان قرآن نسبت به پدیده های طبیعی را بارها به طور ویژه آیت خوانده است؛ از جمله میفرماید: وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها فِي ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (الانعام:97؛ همچنین یونس:5؛ الرعد:2) و بیان سرگذشت رسولان را خبرهای غیبی میخواند(آلعمران:44) که پیامبر و قوم او آن را نمی دانستهاند(هود:49) و آن را به طور خاص حاوی آیتها میشمرد. (یوسف:7) اگر غیب را به مفهوم غیب مطلق و به تعبیر قرآن «غیب السماوات و الارض» در نظر بگیریم که به شهادت آیه (البقره:33) حتی از فرشتگان پوشیدهاست؛ در آن صورت آیاتی که از مبدأ و معاد سخن میگوید؛ ویژگیهای خداوند و رویدادهای قیامت را به تصویر میکشد، از جمله مصادیق اخبار از غیب خواهد بود. این اخبار از علومی هستند که جز از طریق وحی قابل دسترسی نیستند. (نساء:113؛ البقره: 3) برخی اندیشمندان واژه آیت را به گونهای تعریف کردهاند که با این مفهوم از اخبار از غیب پیوند دارد: «نشانهای برای مفهومی در غیب که خود امکان حضور در عالم شهود را ندارد.» (مطهری،1388، 26، 672 ) در این صورت آیت بودن کلام الله به معنای بیان نشانه هایی از مفاهیم غیبی نیز خواهد بود و بنابراین آیات وصف مبدأ و معاد و پدیدههای فرامادی همچون جن و مَلَک از این جهت آیت است. اگرچه به دلیل عدم امکان راستیآزمایی این دسته از معارف توسط بشر نوعی، شاید نتوان این مصداق را وجه اعجاز دانست.
در نتیجه روشن شد همه وجوه اعجاز محتوایی در بیان اعجازپژوهان، مصادیقی از وجه اخبار از غیب شمرده میشوند. به عنوان نمونه اخبار غیبی قرآن درباره مبدأ و معاد را اعجاز معرفتی(عابدی، 1385)، اخبار غیبی درباره قصص گذشتگان یا پیشگویی درباره رویدادهای عصر نزول را اعجاز تاریخی(مودب، 1389)، اخبار غیبی یا پیشگویی درباره رویدادهای آینده و آخرالزمان را اعجاز آینده پژوهی(روحانی،1392)، اخبار غیبی درباره اسرار آفرینش را اعجاز علمی(رضاییاصفهانی، 1389) و اخبار غیبی درباره اسرار زندگی فردی و اجتماعی انسان و دستورات قرآن در این زمینه را اعجاز تشریعی(ابراهیمنژاد،1389) نامیدهاند.
2-5-1-3- وجه آورنده (رسول امین و امّی)
برخی مفسران با ارجاع ضمیر در «من مثله» به پیامبر در آیات تحدی برخی ویژگیهای رسول الله را از نشانههای موید الهی بودن قرآن دانسته و نتیجه گرفتهاند، مثلیت یا همانندی در تحدی از آن حيث است كه مردى بى سواد و درس نخوانده قرآن را آورده كه تعليمى نديده و اين معارف عالى و گرانبها و بيانات بديع و بى سابقه و متقن را از احدى از مردم نگرفته است. (طباطبائی، 1390، 1، 58) برخی دیگر حالات پیامبر در انتظار وحی را (البقره:144) نشانه موید الهی بودن قرآن گرفتهاند؛(سید مرتضی،1429، 276) چه بسا تطابق ویژگیهای رسول الله با بشارات ادیان نیز موید حقانیت ایشان باشد؛ (الشعرا:197) اما باید توجه داشت این موارد تنها به عنوان قرینهای خارجی بر الهی بودن قرآن دلالت دارد و هیچ یک به تنهایی اعجاز قرآن را ثابت نمیکند. 3- =نتایج= 1. با استفاده از آیات گوناگونی از قرآن روشن میشود، کتاب آسمانی پیامبر خاتم نه تنها الهی و از جانب خداست، بلکه معجزه و نشانه حقانیت دعوت اوست؛ یعنی اندیشه اعجاز قرآن ریشه در قرآن دارد که مهمتر و معتبرتر از اجماع دانشمندان امت است. 2. واژه «آیه» در قرآن بر معجزات پیامبران پیشین و بر عبارات قرآن اطلاق شده و برای دیگر کتب آسمانی به کارنرفته و این امر نشانگر دلالت این لفظ بر مفهوم معجزه و خارق العادگی است. 3. بنابر آیات قرآن، این کتاب آثاری شگفت انگیز مادی یا معنوی بر دل و جان انسانها دارد که همپایه آثار شگفت انگیز معجزات حسّی پیامبران پیشین، همچون شکافته شدن دریا و زنده شدن مردگان و ... است. 4. آیات فراوانی در قرآن، شنیدن آیات قرآن را در اتمام حجت و ادای وظیفه انذار از سوی رسول الله کافی میداند و از آنجایی که بنابر دیدگاه کلامیان اتمام حجت مستلزم ارائه معجزه است؛ پس بنابر این آیات میتوان بر اندیشه کلامی اعجاز قرآن استدلال نمود. 5. با وجود اختلاف فراوانی که از جنبههای گوناگون میان دانشمندان درباره آیات تحدی وجود دارد، همه آنها آیات تحدی را ملهم اندیشه اعجاز قرآن میدانند؛ اگرچه طرفداران نظریه صرفه این آیات را در اثبات اعجاز ذاتی قرآن کافی نمیدانند. 6. دلایل قرآنی و استنباط طرفداران نظریه صرفه از آیات قرآن برای نفی اعجاز ذاتی قرآن مخدوش است. 7. سه وجه بیانی، اخبار از غیب و صفات آورنده برای اعجاز قرآن، همه وجوه مذکور در پژوهشهای اعجاز را شامل است و آیات متعددی از قرآن بر هریک از این وجوه سهگانه گواه است.
منابع
قرآن
آذرنوش، آذرتاش(1390)، واکاوی و معادل یابی تعدادی از واژگان قرآن کریم، جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران، تهران.
ابراهیمنژاد، محمدرضا(1389)، «اعجاز تشریعی قرآن»، آینه معرفت، شماره24، صص135-160.
ابنفارس، ابی الحسین احمد، (1387)، ترتیب مقاییس اللغه، ترتیب علی عسکری و حیدر مسجدی، انتشارات حوزه و دانشگاه، قم.
ابنکثیر، اسماعیل بن عمر(1419)، تفسیر القرآن العظیم، دار الكتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون، بیروت.
ابن منظور، محمد بن مکرم(1426ق)، لسان العرب، چ1، بیروت: دارالکتب العلمیه.
اخوانمقدم، زهره(1391)، «تحدی در محک عقل و نقل و نقد سیر نزولی آیات موسوم به آن»، مقالات اولین همایش اعجاز قرآن، پژوهشکده اعجاز قرآن، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، صص 172-190.
باقلانی،ابیبکر محمدبنالطیب(1429)، اعجاز القرآن، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ دوم.
پهلوان، منصور(1382)، «تحقیق در وجه اعجاز قرآن کریم»، سفینه، شماره1، صص 5-17.
جوهری، اسماعیل بن حماد(1426)، تاج اللغه و صحاح العربیه،دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ چهارم.
خلیفه، رشاد(1365)، اعجاز قرآن، ترجمه سیدمحمدتقی آیتاللهی، انتشارات دانشگاه شیراز.
خویی، سیدابواالقاسم(بیتا)، البیان فی تفسیرالقرآن، موسسة احياء آثار الامام الخوئى، قم.
رازی، محمد بن عمر(1420)، التفسیر الکبیر، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم.
رافعی، مصطفی صادق، اعجاز القرآن و البلاغه النبوه، دارالکتب العربیه.
رضاییاصفهانی، محمدعلی(1389)، «چیستی و چالشهای اعجاز علمی قرآن»، قرآن و علم، ش7، 11-44.
رضایی اصفهانی محمد اعجاز قرآن و ابعاد آن، دانشنامه موضوعی قرآن، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، قم. http://www.maarefquran.org/index.php/page,viewArticle/LinkID,5108
رهبری، احمد(1391)، قرآن و باستانشناسی، دانشگاه هنر، تهران.
روحانیمشهدی، فرزانه(1392)، امام مهدی ع و سرگذشت پیامبران الهی در قرآن، انتشارات منیر، تهران.
زرکشی، محمدبن عبدالله(1410)، البرهان فی علوم القرآن، دارالمعرفة، بیروت.
زمخشرى محمود (1407ق)، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، چ3، بیروت: دار الكتاب العربي.
سید مرتضی، علیبنالحسین الموسوی(1429)، الموضح عن جهة اعجاز القرآن، موسسه چاپ و نشر آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ دوم.
سیوطی، ابوبکرجلال الدین(1421)، الاتقان فی علوم القرآن، دارالکتاب العربی، بیروت.
سیوطی، ابوبکرجلال الدین(بیتا)، معترك الأقران في إعجاز القرآن، دارالفكرالعربى.
شاذلی، سیدبن قطب(1425)، فی ظلال القرآن، دار الشروق، بیروت، چاپ سی و پنجم.
شاذلی، سیدبن قطب(1415)، التفسیر الفنی فی القرآن، دارالشروق، بیروت.
صالح، صبحی(1372)، مباحث فی علوم القرآن، منشورات الرضی، قم، چاپ پنجم.
صباغ، محمد بن لطفی(1410)، لمحات في علوم القرآن و اتجاهات التفسير، المکتب الاسلامی، بیروت.
طالبپور، علیرضا(1391)،« مرزهای دانش از دیدگاه قرآن مجید»، مجموعه مقالات اولین همایش اعجاز قرآن، پژوهشکده اعجازقرآن دانشگاه شهید بهشتی، تهران.
طباطبائی، سیدمحمدحسین(1390)، المیزان فی تفسیرالقرآن، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات ، بیروت، چاپ دوم.
طبری، محمدبنجریر(1412)، جامع البيان فى تفسير القرآن، دارالمعرفه، بیروت.
طوسی، محمدبن حسن(بیتا)، التبيان في تفسير القرآن، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
عابدی، احمد(1385)، «نگرش امام خمینی رحمه الله به اعجاز قرآن»، شیعهشناسی، شماره14، صص25-44.
عبدالرحمن، عایشه بنتالشاطئ(1404)، الاعجاز البیانی للقرآن، دارالمعارف، قاهره، چاپ دوم.
فراهيدى، خليل بن احمد (1415ق )، كتاب العين، چ2، قم: انتشارات هجرت.
الفیومی، سعیدصلاح (1422)، الاعجاز العددی فی القرآن، مکتبه القدسی، قاهره.
قاضیزاده، کاظم(1374)، «نگرشی به نظریه صرفه»، نامه مفید، قم، شماره3، 39-76.
قمیمشهدی، محمدبن محدرضا(1368)، تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران.
کاظمی، سیدخاورعباس(1391)،«اعجاز عرفانی قرآن کریم از منظر امام خمینی»، مقالات اولین همایش اعجاز قرآن، پژوهشکده اعجاز قرآن، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، صص60-69.
کریمینیا، مرتضی(1392)، «ریشه هاي تکوین نظریه ي اعجاز قرآن و تبیین وجوه آن در قرون نخست»، پژوهشهای قرآن و حدیث، دانشگاه تهران،تهران، سال46، شماره 1، 113-144 .
مکارم، ناصرو جمعی از نویسندگان (1371)، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دهم، تهران.
مودب، سیدرضا(1389)، «اعجاز تاریخی قرآن»، قرآن و علم، سال چهارم، شماره7، صص 69-91.
مهدویراد محمدعلی، شهیدی، روحالله(1393)، «اندیشۀ اعجاز: زمینهها و سیر تطوّر آن تا قرن سوم»، پژوهشنامه ثقلین،پردیس فارابی دانشگاه تهران، قم، سال1، دوره1، شماره2، 169-190.
النوفل، عبدالرزاق(1407)، الإعجاز العددي للقرآن الكريم ، دارالکتاب العربی، بیروت،چاپ پنجم.