بررسی و نقد وجوه اعجاز قرآن

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

چکیده

در اینکه راز اعجاز قرآن چیست بین دانشمندان مسلمان اختلاف است. گروهی از دانشمندان بدان جهت که پیغمبر اسلام(ص) قرآن را معجزه خود معرفی فرموده و مورد تصدیق و تأیید هم قرار گرفته، برای شناخت وجه اعجاز آن به مطالعه و تحقیق پرداخته‏اند و حاصل این‏ مطالعات و تحقیقات، ابداع باب مفصلی در اصل معجزه و استخراج وجوهی برای اعجاز قرآن‏ گریده است. در این نوشتار به بیان وجوه متصور در باب اعجاز پرداخته و هریک را مورد نقد و بررسی قرار داده ایم. با توجه به اطلاق تحدى به ثقلین در آیه 88 سوره الاسراء که مى فرماید: «لَئنِ‏ِ اجْتَمَعَتِ الْانسُ وَ الْجِنُّ»، تحدى عمومیت داشته و همه فضایل قرآن را شامل مى شود به همین دلیل قرآن از جهات مختلفى معجزه است. از این رو، به نظر مى رسد وجهى براى انحصار اعجاز قرآن در یکی از وجوه متصور وجود ندارد. بلکه همان طورکه تحدى قرآن عمومیت داشته و مطلق است، اعجاز آن نیز مطلق بوده و مى تواند همه وجوه یاد شده و همه مکانها و زمانها و احوال را دربر بگیرد.

واژه‌های کلیدی

اعجاز قرآن، وجوه اعجاز، تحدی، معجزه

مقدمه

«اعجاز» مصدر باب افعال است از ماده «عجر» به معنى ناتوان ساختن و معجزه يعنى ناتوان كننده. اما در اصطلاح كلام اسلامى و علوم قرآن؛ معجزه به هر امر خارق العاده اى گويند كه با «تحدى» همراه بوده و در عين حال از معارضه در امان باشد.(معرفت، التمهيد، 4/16) معجزه از ضروريات رسولان الهى است. و خداوند معجزه را با رسولان خويش همراه گرانيد، تا دليلى بر راستى رسالت آنان باشد و با اختلاف امت‌ها و ضروريات زمانه نوع معجزه را متفاوت گردانيد، هر چه سطح بنيش امت‌ها و تمدن و فرهنگ آنان بالاتر رود، معجزه‌هاى رسولان نيز مترقى تر و لطيف تر گردد. قرآن، معجزه جاويد و بى بديل رسول خاتم(ص) است و هر چه انديشه بشر رو به تكامل نهد قرآن به اعجاز خويش باقى خواهد ماند. قرآن، عرب را و بلكه جهانيان را در بيش از هزار و چهار صد سال پيش به تحدى فرا خواند(الطور/33، هود/13و14، يونس/38 و الاسرا/88)؛ اما احدى حاضر به مبارزه نشد و نتوانست با قرآن معارضه كند. يعنى زحمت و رنج جنگ و خونريزى را به خود قبولاند ولى از آوردن مثل قرآن ابراز ناتوانى كرد و اين همان معناى اعجاز قرآن است.(سیوطی، 2/253) ابن خلدون مى گويد: معجزات غالباً مغاير وحي اند و معجزه به عنوان شاهدى بر راستى آن وحى‌ها بشمار می‌آید و حال آنكه معجزه رسول اكرم(ص) همان وحى اوست و محتاج به دليلى غير خويش نيست.(ابن خلدون، 96) تا اينجا هيچگونه اختلافى بين مسلمانان دیده نمی‌شود. آنچه باعث شده است كه فرق اسلامى و انديشمندان مسلمان در مقوله اعجاز گرفتار اختلاف گردند، وجه اعجاز قرآن است. در اينكه راز اعجاز قرآن چيست بين دانشمندان مسلمان اختلاف است.(نک: سیوطی، 2/256؛ معرفت، التمهيد، 4/28؛ علامه حلی، كشف المراد، 384) یکی از دانشمندان معاصر می‌نویسد: گروهی از دانشمندان بدان جهت که پیغمبر اسلام(ص) قرآن را معجزه خود معرفی فرموده و مورد تصدیق و تأیید هم قرار گرفته، برای شناخت وجه اعجاز آن به مطالعه و تحقیق پرداخته‏اند و حاصل این‏ مطالعات و تحقیقات، ابداع باب مفصلی در اصل معجزه و استخراج وجوهی برای اعجاز قرآن‏ گریده است.(ثامنی، 89) از این رو، در این نوشتار به بیان وجوه متصور در باب اعجاز پرداخته و هریک را مورد نقد و بررسی می‌دهیم امید است در پایان به درک صحیحی از وجه اعجاز و دلیل حقانیت قرآن دست یابیم.

وجوه متصور در باب اعجاز

براى اعجاز قرآن وجوه مختلفى گفته شده كه مى‏توان آنها را به 4 بخش طبقه‏بندى نمود: 1. اعجاز لفظى قرآن (وجوه بلاغی و وجوه ادعایی) 2. اعجاز محتوايى قرآن (اعجاز تشریعی و معارف عالی قرآن، عدم تناقض، اعجاز علمی و اخبار از غیب) 3. نظریه صرفه 4. اعجاز قرآن از جهت آورندۀ آن.

1. اعجاز لفظى قرآن

اعجاز لفظى قرآن به دوگونه مطرح شده است: 1-1. وجوه بلاغى؛ 2-1. وجوه ادعایى.

1-1. وجوه بلاغی

وجوه بلاغی قرآن را می‌توان در مواردی چون: 1-1-1- فصاحت و بلاغت؛ 2-1-1- نظم و اسلوب منحصر بفرد قرآن جستجو کرد. بحث اعجاز بلاغى قرآن، از گذشته‏هاى دور شناخته شده بوده و تقريباً بين همۀ مذاهب اسلامى مورد التفات و توافق بوده است. البته برخى، اعجاز بلاغى قرآن را از امورى؛ مانند نظم، اسلوب و شيوۀ بيانى قرآن جدا كرده و گفته‏اند: يكى از جهات اعجاز قرآن، اعجاز بلاغى آن است و جهت ديگر آن، نظم و اسلوب بيانى قرآن است. برخى ديگر نيز وجه اعجاز قرآن را مجموع مركب از بلاغت و نظم و اسلوب آن دانسته‏اند.(ثامنى، 108) ولى در واقع اينها از باب تكثير مثال است و همۀ موارد مرتبط با شيوۀ بيانى قرآن، به اعجاز بلاغى قرآن بر مى‏گردد.

1-1-1. فصاحت و بلاغت

برخى از اربابان بلاغت و فصاحت اعتقاد دارند كه قرآن معجزه است و سرّ اعجاز قرآن بلاغت و فصاحت آن است. اين نظم بديع و بلاغت بى پايان باعث شده است كه كسى نتواند براى قرآن مانندى بياورد.(سیوطی، 2/257؛ معرفت، 4/34) و آيه «أَمْ يَقُولُونَ افْترََئهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَ ادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِين‏»(يونس/38) را تحدى قرآن به اين جهت مى دانند. (علامه طباطبائى، 10/65) این وجه در بحار الانوار (علامه مجلسی، 17/224) به جمهور عامّه و خاصّه از جمله شیخ مفید نسبت داده و خود آن را تنها وجه اعجاز قرآن دانسته‏اند. ابو سلیمان خطابی در بحث وجوه اعجاز قرآن، می‌نویسد: «قرآن کریم بدان سبب معجزه است که فصیح ترین الفاظ را با بهترین نظم در صحیح ترین معانی آورده است.»(خطابی، ثلاث رسائل، 27) و باقلانی نیز، در این باره می‌گوید: «کسی که به وجوه خطاب شناخت داشته باشد و طرق بلاغت و فنون فصاحت را بداند، به اعجاز قرآن پی خواهد برد.» (باقلانی، 51) و فخر رازی در نهایه الایجاز وجه معقول اعجاز قرآن را فصاحت آن دانسته است. (نک: فخر رازی، 82)

نقد فصاحت و بلاغت

اولین ایراد این نظر این است که در آیه مورد بحث، تنها به فصاحت و بلاغت قرآن تحدى نشده، بلكه از لحاظ معنى و محتواى قرآن نيز مبارز طلبى شده است. و دانستن فصاحت و بلاغت به عنوان وجه اعجاز قرآن، دایره اعجاز قرآن را محدود می‌سازد. چنانکه علامه طباطبایی می‌گوید: «در آیه مورد بحث، تنها به فصاحت و بلاغت قرآن تحدى نشده، بلكه سياق اين آيه و هر آيه‏اى ديگر كه در مورد تحدى وارد شده شاهد بر اين است كه تحدى به همه خصوصيات قرآن و آن صفات كمال و فضيلتى است كه قرآن دارد، و امتيازات قرآن در دو خصوصيت فصاحت و بلاغت خلاصه نمى‏شود، قرآن مشتمل است بر معارف الهى و...، آن هم بدون اينكه در تمامى اين باب‏هاى مختلف يك سخنش مخالف با سخن ديگرش باشد، و اضافه كن بر همه اين امتيازات و خصائص اين خصوصيت را كه سخن قرآن در بلاغت و فصاحت در افقى قرار دارد كه دست بشر از رسيدن به آن كوتاه است». (طباطبایی، 10/ 65) ثانیا؛ اگر ما تنها فصاحت و بلاغت قرآن را جنبة اعجاز قرار دهیم مردمانی که در اقصا نقاط جهان به وسیلة قرآن ایمان می‌آورند، در صورتی که از فصاحت و بلاغت قرآن بی‌اطلاعند و در زبان و ادبیات عرب تبحر و تعمق ندارند، چگونه جذبة قرآن آنان را تحت نفوذ و تأثیر خود قرار می‌دهد و اسلام را می‌پذیرند؟ مثلاً کسانی که در نقاط مختلف جهان مانند افریقا و امریکا به اسلام روی می‌آورند که اصلاً به عربی آشنایی ندارند چگونه به شیوایی و زیبایی کلمات قرآنی پی می‌برند؟(صانعی، 61-60)

2-1-1- نظریه نظم و اسلوب و سبک قرآن

گروهی بر اين باورند كه نظم و اسلوب خاص تاليف قرآن، دليلى بر اعجاز آن است. و بشر عاجز است از اينكه كتابى در اين سطح از اسلوب و نظم بديع بياورد. (ر.ک: باقلانی، 47-33، عبدالجبار معتزلی، 16/ 200-199؛ جرجانى، دلايل الاعجاز، 26-25) قاضى ابوبكر باقلانى در این زمینه گفته است: وجه اعجاز قرآن نظم و تا ليف خاص آن است و اين نظم و اسلوب خاص از تمامى اسلوبهاى متعارف عربى متمايز است. (باقلانی، 35)، عمرو بن بحر جاحظ گفته: «اعجاز قرآن در نظم و اسلوب شگفت‏آور آنست که با اسلوب و روش خاصّ کلام منثور و منظوم عرب، مباین است.»(جاحظ، 1/383) و نیز قاضی عبدالجبار معتزلی می‌نویسد: «بدان که فصاحت گفتار در تک تک واژه‌ها ظاهر نمی‌شود، بلکه از چینش مخصوص واژه‌ها پدید می‌آید.»(معتزلی اسدی، 16/199) راغب اصفهانی نیز اعجاز قرآن را نه در لفظ و نه در معنی، بلکه در نظم مخصوص آن می‏داند و لذا الفاظ و معانی قرآن را امری خارق العاده نمی‏داند. چنانکه در مقدمه کتاب جامع التفاسیر خود می‌گوید: «فاما الاعجاز المتعلق بالفصاحه فلیس یتعّلق ذلک بعنصره الذی هو اللفظ و المعنی و ذاک ان الفاظه، الفاظهم، لا یتعلّق ایضا بمعانیه فانّ کثیرا منها موجود فی الکتب المتقدمه فاذا بالنظم المخصوص صار القرآن قرآنا کما انّه بالنظم المخصوص صار الشعر شعرا فالنظم صورة القرآن و اللفظ و المعنی عنصره و باختلاف الصور یختلف حکم الشی واسمه لا بعنصره » (راغب اصفهانی، 106-105) از این رو، وی معتقد است که اعجاز قرآن مربوط به نظم مخصوصی است که قرآن را از دیگر کتابها، متمایز نموده است، همان طور که در شعر، نظم خاصی است که آن را متمایز از نثر نموده است. از نظر راغب، قرآن را عناصر و صورتی است. عناصر قرآن را لفظ و معنای آن تشکیل می‏دهد و صورت قرآن، همان نظم ویژه آن است. همانطور که مشاهده می‌شود، معتقدان به نظریه نظم، اعجاز را در فصاحتی می‌دانند که از نظم و اسلوب منحصر به فرد قرآن گرفته شده است. از این رو، فصاحت قرآن، مربوط به نظم مخصوص آن است. نظمی که مانند آن را در دیگر قالبهای کلام نمی‏توان یافت و لذا اعجاز فصاحتی به الفاظ و معانی قرآن برنمی‏گردد.

بررسی نظریه نظم و اسلوب و سبک قرآن

1- انحصار اعجاز قرآن تنها در نظم و اسلوب امری معقول به نظر نمی‌رسد، زیرا فصاحت کلام تنها به چینش الفاظ در کنار هم منتهی نمی‌شود، بلکه به لفظ و معنا و نیز گزینش الفاظ مناسب و انتخاب آن از بین مترادفان آنها، بستگی دارد. از این رو جایگزینی الفاظ قرآن با مترادف آنها، ممکن نیست و لذا نمی‏توان به جای آیه شریفه: «ذلک الکتاب لاریب فیه»(البقره/2)، چنین گفت: «ذلک الکتاب لاشک فیه».(مودب، 12-11) 2- بسنده کردن اعجاز قرآن در نظم به همراه فصاحت الفاظ نیز جای اشکال است، زیرا فصاحت مربوط به دایره الفاظ و معانی باهم می‌شود. ابو‌هاشم جبایی می‌گوید: «کلام فصیح آن است که لفظی روشن را با معنایی نیکو گردِ هم آورده باشد. این هر دو باید باشند، زیرا لفظِ روشن همراه با معنای رکیک فصاحت شمرده نمی‌شود. پس ناگزیر از رعایت هر دو هستیم. فصاحت کلام مشروط به وجود نظم ویژه ای نیست، چرا که گاه نزد عرب‌ها، خطیبان فصیح تر از شاعران اند.»(معتزلی، 16/197) 3- گر چه نظم قرآن از جمله وجوه اعجاز قرآن به شمار آمده است، امّا دلیلی وجود ندارد که اعجاز قرآن به وجه خاصّی مانند فصاحت در الفاظ و یا نظم و یا علّو معنی و... منحصر گردد. زیرا تحدّی قرآن عام است و به حوزه یا جمع خاصّی محدود نمی‏شود، بلکه تحدّی برای همه مخاطبین اعم از انس و جن و در همه وجوه مقصود است.(مودب، 11) 4- نظم غریب و اسلوب عجیب که می‌توان آن را روشی نو و سبکی جدید نامید از مظاهر فصاحت و بلاغت قرآن‏ است نه چیزی مستقل و جدا از آن؛ زیرا نظم‏ و اسلوب قرآن، کیفیت تألیفی کلمات و مفردات آن است و نمی‌شود آن را جدا از فصاحت و بلاغت فرض کرد. (ثامنی، 108)

2-1. وجوه ادعایى

از جمله وجوه ادعایی در اعجاز قرآن، اعجاز عددی و نظم ریاضی در قرآن است. اين وجه اخيراً با به كارگيرى كامپيوتر در اين زمينه مورد توجه قرار گرفته است و با بيان ارتباطات عددى خاص ميان الفاظ و حروف قرآن سعى شده نشان داده شود كه اين روابط عددى نمى‏تواند در سخن بشرى تحقق يابد. ادعای وجه اعجاز قرآن در زمینه تناسب اعداد از آنِ شیمیدانی مصری به نام دکتر رشاد خلیفه است که در آمریکا اقامت داشت، پس از 3 سال کار مداوم و استفاده از کامپیوتر ادعا نمود که نظم حیرت‏انگیزی را در قرآن کشف نموده است. ایشان گفته تعداد تکرار حروف و کلمات در قرآن، کاملا سنجیده و حساب شده است و از تناسب و نظمی شگفت‏انگیز حکایت می‏کند و نتیجه گرفته که چون هیچ مؤلّف و نویسنده‏ای نمی‏تواند در ضمن نگارش کتاب، مراعات تعداد تکرار حروف و کلمات خود را نموده و نظمی خاص در میان آنها تعبیه کند، پس این ویژگی خاص قرآن بوده و وجه اعجاز آن به شمار می‏رود.(نک: یزدانی، 65-62)

نقد اعجاز عددی

اساسا باید ببینیم قرآن خود را چگونه معرفی کرده است و پیشوایان دین، قرآن را چگونه معرفی کرده‏اند؟ آیا آن را کتابی اسرارآمیز، معماگونه وصف نموده‏اند و یا آن را کتابی روشن و دارای معانی عالی؟! قرآن خود را کتاب هدایت معرفی می‌کند: (البقره/2)؛ (همان/185)؛ (الاسراء/9) و پیوسته ما را به تلاوت و تدبر در خود دعوت می‏کند(محمد/24)، قرآن ما را به تماشای حروف و کلمات خود دعوت نمی‏کند، بلکه همواره ما را به قرائت و تدبر و توجه به هشدارهای خود فرا می‏خواند. قرآن خود را احسن الحدیث می‏خواند که باز جنبه معنایی آن مد نظر است نه ساختار لفظی آن.(الزمر/23) از طرفی انتظار اعجاز عددی از قرآن، توقعی نابجاست و نمی‌توان پذیرفت که خدای متعال با بندگان از طریقی عوام فریبانه سخن گفته باشد. و از سوی دیگر این نظریه از جهات مختلف دارای اشکال است، هم اشکالات مبنایی و هم اشکالات آماری. نه تنها مبنای این کار استوار نیست، بلکه اکثر آمارهایی که معتقدان به این نظریه ارائه داده اند، باطل است.

2. اعجاز محتوايى قرآن

جهات مختلفى را براى اعجاز محتوايى قرآن ذكر كرده‏اند كه عبارتند از:

1-2. اعجاز تشریعی و هماهنگی نظام قانونگذاری

برخی بر اين باورند که قرآن کریم گنجینه‌ای از علوم و حکمت است که بشر را با برهان، بصیرت و نورانیّت از تاریکی جهل، اوهام و خرافات به روشنایی نیکبختی و شرافت، راهنمایی می‌کند و امراض درونی را شفا می‌بخشد. و مهمترین وجهی که بشر از آوردن مشابه قرآن، عاجز مانده، علوم و معارفی است که در سطح بسیار عالی با لباس زیبای فصاحت بیان شده است.(نک: صانعی، 88-51؛ استاد محمد اسماعيل ابراهيم، اعجاز تشریعی، 14-13) و آیاتی را به برای مدعی خود ذکر کرده و از مجموع این گونه آیات چنین نتیجه گرفته است که: جهت عمده‌ای که بشر از آوردن مشابه قرآن، عاجز مانده، علوم و معارفی است که شیوایی، بلاغت و ربایندگی آن که در سطح بسیار عالی است، نه فصاحت و بلاغت و محسّنات کلامی؛ زیرا تحدّی به این گونه امور در برابر شعرا امرء القیس و لَبید و صاحبان سبعة معلّقه و همگنان ایشان است. ولی شدّت نیازمندی جوامع انسانی به علوم، حکمت، مطالب جذّاب و نو و تشریع مقررات و قوانین فطری و متین، علمی، اجتماعی و اخلاقی است که دارای مزایا و نتایج مادّی و معنوی بسیار و سبب پیشرفت و سعادت بشر است. لذا تحدّی به قرآن و اعجاز آن به این موارد متوجّه است. و در ادامه می‌گوید صریحترین آیه‌ای که می‌فهماند خداوند به علوم، معارف و قوانین مستحکم قرآنی تحدّی نموده این آیه است: « اَللهُ نَزَّلَ اَحْسَنَ الْحَدیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ … (الزّمر/23)؛ خداوند نیکوترین [گفتار] نو را که نامه‌ای همگون [که به هدف واحد متوجه] و دارای مضامین مزدوج [از قبیل امر و نهی، وعد و وعید، ثواب و عقاب و…] است نازل کرد که از [تأثیر و نفوذ] آن [اندام و] پوستهای کسانی که از خدا می‌ترسند، می‌لرزد».(همان، 57-54)

2-2. معارف عالی و حیرت انگیز در قرآن

و برخی نیز وجه تحدّی و اعجاز قرآن را، معارف آن دانسته اند و گفته اند که علوم و معارف قرآن دارای ویژگی‌هایی از جمله: جامعیت علوم قرآن که از نظر تنزیل، نسخه اجمال و از جنبه‌ی تأویل و تفسیر، نسخه‌ی مبسوط و تفصیلی عوالم تکوین از ازل تا ابد است؛ دارا‌بودن علم و قوانین تشریع... علوم و معارف گوناگون و غیره است که آن را مهم‌ترین وجه اعجاز قرآن ساخته است.(نک: خدایاری، 370-361) و عرضه اين معارف بلند، در توان هيچ بشرى نيست و فقط خداست كه مى تواند چنين علومى را عرضه كند. چرا که قرآن خود در اين زمينه مى فرمايد: «لارطب و يا بس الافى كتاب مبين»(الانعام/59)؛ هيچ تر يا خشكى (معرفتى) نيست مگر اينكه در قرآن وجود داشته باشد.(معرفت، 4/ 29؛ سیوطی، 2/ 265)

نقد وبررسی دو وجه پیشین

اولا؛ آیات یاد شده در هر دو قسمت برای اثبات مدعا کافی نیست و آیاتی که طرفداران هر گروه آورده اند، اثبات کننده اعجاز در این زمینه‌ها نیست. چنانکه در وجه اعجاز تشریعی به آیه 23 سوره الزمر، «اَحْسَنَ الْحَدیثِ» را نیکوترین [گفتار] نو و «کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ» را نامه‌ای همگون و دارای مضامین مزدوج [از قبیل امر و نهی، وعد و وعید، ثواب و عقاب و…]» معنی کرده است. (صانعی، 54) که بر خلاف نظر مفسران و دانشمندان علوم قرآنی است. چنانکه علامه طبرسی و علامه طباطبایی منظور از «أَحْسَنَ الْحَدِيثِ» را قرآن كريم و منظور از «کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ» را كتابى كه هر قسمتش شبيه ساير قسمت‏ها است و هر بخشی بخش دیگر را تصديق مى‏كند و در آن اختلاف و تناقضى نيست. تفسیر کرده اند. (طباطبایی، ‏17/256؛ طبرسی، 8/773) ثانیا؛ وجهى براى انحصار اعجاز قرآن در موارد يادشده وجود ندارد بلكه آنگونه كه تحدى قرآن عموميت داشته و مطلق است، اعجاز آن نيز مطلق بوده و مى تواند همه وجوه ياد شده را در بر بگيرد. چنانکه علامه طباطبایی اعتقاد دارند كه اطلاق تحدى به ثقلين در آيه 88 اسرا كه مى فرمايد: «اجتمعت الجن و الانس» دليلى است براينكه تحدى عموميت داشته و همه فضايل قرآن را شامل مى شود.(طباطبایی، 1/60) نه وجه خاصی از آن را!

3-2. عدم وجود اختلاف و تناقض در قرآن:

گروهى از انديشمندان علوم اسلامى اعتقاد دارند اعجاز بودن قرآن در اين است كه در اين كتاب آسمانى هيچگونه اختلاف و تناقضى وجود ندارد، كتابى كه در طول 23 سال و در حالات مختلف نازل گشته است، عارى از هرگونه اختلاف است. و اين مطلبى است كه در هيچ كتاب ديگرى نمى توان يافت. و گفته اند که آيۀ شريفۀ: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ وَ لَوْ كاَنَ مِنْ عِندِ غَيرِْ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا» (النساء/82) نيز ناظر به همين وجه اعجاز است. (معرفت، 4/29و67)

بررسی نظریه عدم وجود اختلاف در قرآن

سیّد مرتضی در نقد این وجه می‌گوید: سلامت قرآن کریم از اختلاف با وجود نزول تدریجی آن... خود فضیلتی عظیم و رتبه‏ای جلیل و مزیتی در کلام است، امّا اگر این کلام منتهی شود به آنکه بگوییم وجه تحدّی و اعجاز قرآن مربوط به نفی اختلاف آن است، امری بعید است و نمی‏توان بر آن استدلال نمود، زیرا مردم در سلامت از این عیوب متفاوتند، بعضی از آنها اضطراب واختلال فراوانی در کلامشان مشاهده می‏شود و بعضی دیگر هوشیارند و این قبیل نواقص در کلامشان کمتر مشاهده می‏شود. علاوه بر آن در احادیث و کلمات رسول اکرم و بعضی دیگر صحّت و استواری معانی و عدم اختلاف و تناقض مشاهده می‏شود و اگر قرار باشد آن را وجه تحدّی بدانیم لازم است آنها را نیز وحی قرآنی به حساب آوریم. (پهلوان، جایگاه کتاب الموضع، 237 به نقل از الموضح، 127)

4-2. اعجاز علمی

برخی نیز وجه تحدّی و اعجاز قرآن را اعجاز علمی آن دانسته اند و گمان کرده اند كه قرآن مشتمل بر تمامي اصول و مباني علوم طبيعي و رياضي و فلكي و حتي رشته‌هاي صنعتي و غيره مي باشد و چيزي از علوم و دانستني‌ها را فرو گذار نكرده است. خلاصه اینکه قرآن علاوه بر يك كتاب تشريعي، كتاب علمي نيز به شمار مي رود. و گفته اند: آيات «وَ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَنًا لِّكلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً وَ بُشْرَى‏ لِلْمُسْلِمِين‏»(النحل/89)، «مَّا فَرَّطْنَا فىِ الْكِتَابِ مِن شىء»(الانعام/38)؛ و «وَ لَا رَطْبٍ وَ لَا يَابِسٍ إِلَّا فىِ كِتَابٍ مُّبِين‏»(الانعام 59)؛ و همچنین حديث عبد الله بن مسعود: «من اراد علم الاولين و الآخرين فليتدبر القرآن»؛ هر كه علوم گذشتگان و آيندگان را خواهان باشد، همانا در قرآن تعمق نمايد. (غزالي، احياء العلوم،1/296)، بر این مطلب دلالت می‌کنند. [۱] (معرفت، التمهيد، مقدمه ج6)

بررسی نظریه اعجاز علمی

1- اولين سؤال كه متوجه صاحبان اين پندار مي شود آن است كه از كجا و چگونه اين همه علوم و صنايع و اكتشافات روز افزون از قرآن استنباط شده، چرا پيشينيان به آن پي نبرده و متاخرين نيز به آن توجهي ندارند؟! اساسا اعجاز علمي قرآن، مربوط به اشاراتي است كه از گوشه‌هاي سخن حق تعالي نمودار گشته و هدف اصلي نبوده است، زيرا قرآن كتاب هدايت است و هدف اصلي آن جهت بخشيدن به زندگي انسان و آموختن راه سعادت به او است. از اين رو گاه اگر در قرآن به برخي اشارات علمي بر مي خوريم، از آن جهت است كه اين سخن از منبع سرشار علم و حكمت الهي نشات گرفته و از سرچشمه علم بي پايان حكايت دارد. «قُلْ أَنزَلَهُ الَّذِى يَعْلَمُ السِّرَّ فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ»(الفرقان/6)؛ بگو: آن را كسي نازل ساخته است كه راز نهان‌ها را در آسمان‌ها و زمين مي داند» و اين يك امر طبيعي است كه هر دانش مندي هر چند در غير رشته تخصصي خود سخن گويد، از لا به لاي گفته‌هايش گاه تعابيري ادا مي شود كه حاكي از دانش و رشته تخصص وي مي باشد. 2- ديگر آن كه آيات مورد استناد با مطلب مورد ادعا بيگانه است، زيرا آيه سوره نحل در رابطه با بيان فراگير احكام شريعت است. آيه در صدد اتمام حجت بركافران است كه روز رستاخيز هر پيامبري با عنوان شاهد بر رفتار امت‌هاي خود بر انگيخته مي شود و پيامبر اسلام نيز شاهد بر اين امت مي باشد، زيرا كتاب و شريعتي كه بر دست او فرستاده شده كامل بوده و همه چيز در آن بيان شده است. «وَ جِئْنَا بِكَ شهَِيدًا عَلىَ‏ هَؤُلَاءِ وَ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَنًا لِّكلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً وَ بُشْرَى‏ لِلْمُسْلِمِين‏»(النحل/89). لذا با ملاحظه شان نزول و مخاطبين مورد نظر آيه و نيز صدر و ذيل آيه،به خوبي روشن است كه مقصود از«تبيانا لكل شي ء»همان فراگيري و جامعيت احكام شرع است. اصولا شعاع دائره مفهوم هر كلام، با ملاحظه جايگاهي كه گوينده در آن قرار گرفته، مشخص مي گردد. مثلا محمد بن زكريا كه كتاب «من لا يحضره الطبيب» را نگاشت و ياد آور شد كه تمامي آن چه مورد نياز است در اين كتاب فراهم ساخته است، از جايگاه يك پزشك عالي مقام سخن گفته است، لذا مقصود وي از تمامي نيازها، در چار چوب نيازهاي پزشكي است. همين گونه است آيه «مَّا فَرَّطْنَا فىِ الْكِتَابِ مِن شىَ‏ْء»(انعام/38). اگر مقصود از«كتاب» قرآن باشد. در صورتي كه ظاهر آيه چيز ديگر است و مقصود از كتاب،كتاب تكوين و دررابطه با علم ازلي الهي است. و اما حديث ابن مسعود، صرفا در رابطه با علومي است كه وي با آن آشنايي داشته و آن، علوم و معارف ديني است و مقصود از اولين و آخرين، سابقين ولا حقين انبيا و شرايع آنان مي باشد،كه تمام آن چه در آن‌ها آمده در قرآن فراهم است. 3- از آنجا که علم حالت ثبات ندارد و با پيش رفت زمان گسترش و دگرگوني پيدا مي كند و چه بسا يك نظريه علمي-چه رسد به فرضيه-كه روزگاري حالت قطعيت به خود گرفته باشد، روز ديگر هم چون سرابي نقش بر آب، محو و نابود گردد. لذا اگر مفاهيم قرآني را با ابزار ناپايدار علمي تفسير و توجيه كنيم، به معاني قرآن كه حالت ثبات و واقعيتي استوار دارند، تزلزل بخشيده و آن را نااستوار مي سازيم. 4- قرآن، کتاب هدایت است و هدف اصلي قرآن پرداختن به علوم و معارف كَوني نبوده و اعجاز علمي آن نيز كل ابعاد اعجازي قرآن را در بر نمي گيرد. سيد قطب در بحثي روشنگرانه پيرامون تصحيح نگرش به آيات علمي قرآن كريم و اهداف آن، مي گوید شكي نيست كه قرآن كتاب هدايت انسان است....، [اما] هدف اصلي قرآن پرداختن به علوم و معارف كَوني نبوده... به همين دليل است که قرآن نيامده است تا كتابي در علم نجوم يا كيميا يا طب باشد؛... بي ترديد هر نوع كوشش در اين راستا، چه از سوي دوستان و چه از جانب دشمنان قرآن، نمايانگر دركي نادرست از طبيعت اين كتاب و مأموريت اصلي آن مي باشد.(هروي، 1/21) و از طرفی قرآن به منظور مسایل علمی نیز نازل نشده است و هدف قرآن هدایت و رهبری جامعه بسوی سعادت دنیا و آخرت است ولی در عین حال قرآن در بسیاری موارد از این گونه مسایل در راه هدف خاص خود بهره برده است. از این رو، قرآن برای ارائه نظریات علمی نازل نشده است و اگر می‏بینیم در بعضی آیات به اسرار طبیعت پرداخته، برای آن است که از رهگذر تحقیق در آن مسائل بر ایمان مردم افزوده شود. (شلتوت، تفسیر القرآن الکریم، مقدمه)

5-2. اخبار غيبى

گروهى بر این عقیده اند كه سر اعجاز قرآن در اين است كه در اين كتاب بزرگ اخبارى از غيب به چشم مى خورد. اين اخبار، گاه از گذشته اند. مانند آياتى كه درباره قصص انبيا پيشين آمده است. و گاهى اخبار عينى قرآن مربوط به آينده است. مثل آيه «غُلِبَتِ الرُّومُ * فىِ أَدْنىَ الْأَرْضِ وَ هُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُون‏»(الروم/2) و يا «لَّقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّءْيَا بِالْحَق‏ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاءَ اللَّهُ ءَامِنِينَ»(الفتح/27) و آيات فروانى كه در وعده و وعيد كفار آمده اند. پس چون قرآن در موارد متعددی شامل اخبار غیبی است که بعدا به وقوع پیوسته است. این امر حاکی از آن است که قرآن از طرف خداوند است که تنها داننده غیب به صورت مطلق است. از این رو، اخبار غیبی وجه اعجاز قرآن است.(سیوطی، 2/256)

نقد این نظریه

1- اخبار از غیب نمی‌تواند وجه تحدّی قرآن باشد، زیرا تحدّی به هر یک از سور واقع شده است و از طرفی بسیاری از سوره‏های قرآن کریم متضمن اخبار غیبی نیست. سیّدمرتضی در این باب می‏گوید: بسیاری از سوره‏های قرآن کریم متضمن اخبار غیبی نیست و چون تحدّی به هر یک از سور واقع شده است، می‏توان نتیجه گرفت که وجه تحدّی بایستی در همه سور وجود داشته باشد و اخبار از غیب وجه تحدّی نیست. 2- از طرف دیگر بایستی [وجه تحدی] مطابق عرف مردم آن زمان صورت پذیرفته باشد و عرف مردم آن زمان در تحدّی، اخبار از غیب نبوده است. (پهلوان، 236؛ به نقل از الموضح، 124-117) 3- تصدیق به درستی برخی از غیب گوئی‌های قرآن مانند بیشتر داستانهای گذشتگان تنها به این دلیل است که در قرآن آمده –تنها به عنوان دلیل درون متنی- نمی‌تواند وجه اعجاز باشد و از این طریق نمی‌توان انتساب قرآن را به خدا ثابت کرد. هر چند، شکی در صحت این داستانها به استناد مأخذ قطعی یعنی قرآن نیست اما چون منظور از اثبات وجه اعجاز اثبات انتساب قرآن به خدا است پس این داستانها که به گفته قرآن ثابت است نمی‌تواند برای اثبات‏ وحیانی بودن آن، دلیل وجه اعجاز باشد. (ثامنی، 107)

3. نظریه صرفه

يكى از وجوهى را كه براى اعجاز قرآن شمرده اند، «صرفه» است. قائلين اين نظريه بر اين باورند كه خداوند جن و انس را از آوردن مثل قرآن باز مى دارد. اولين بار اين نظريه توسط نظام، انديشمند معتزلى مسلك، مطرح شد. و برخى از دانشمندان پس از او با وى هم عقيده شدند. از ميان علماى شيعه، دانشمند نامدارى چون سيد مرتضى قول به صرفه را پذيرفته و بسيارى ديگر از علماى شيعه و سنى احتمال صحت قول به صرفه را داده اند مانند: ابو اسحاق نصيبى، فخررازى، ابن حزم، شيخ مفيد و... (علامه حلی، 374؛ معرفت، 4/ 152) براى نظريه صرفه سه تفسير مى توان داشت. 1- مراد از صرفه اين باشد كه خداوند، داعى آنها را براى معارضه مى گيرد. يعنى اينكه آنها توان دارند ولى انگيزه ندارند تا قرآنى مثل اين قرآن بياورند. (نظر نظام و ابو اسحاق اسفراينى) 2- مراد از صرفه اين است كه خداوند علومى را كه آنها مى توانند بواسطه آنها مانند قرآن را بياورند از آنها مى گيرد. (نظر سيد مرتضى) 3- منظور از صرفه اين است كه خداوند نه داعى را از آنها مى گيرد و نه علومى را كه مى توانند با قرآن معارضه كنند، بلكه خداوند از راه غير آنها را مجبور مى كند كه مبارزه نكنند. نقطه مشترك سه تفسير از صرفه اين است كه اولاً بشر مى تواند معاوضه كند ولى خداوند مانع او مى شود. و ثانياً؛ در صرفه بر خلاف ساير وجوه اعجاز، مانع يك شى بيرونى است (اراده خدا)، نه يك سبب درونى. يعنى خود قرآن مايه مصون ماندن از همانند نيست بلكه نيروى اراده پروردگار است كه باعث بى مانند ماندن قرآن شده است. (معرفت، 4/143ـ 138)

بررسی نظریه صرفه

صرفه نمی‌تواند وجه اعجاز باشد، زیرا: 1- نظریه صرفه بر خلاف ظاهر آیات تحدی از جمله «قُل لَّئنِ‏ِ اجْتَمَعَتِ الْانسُ وَ الْجِنُّ عَلىَ أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْءَانِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِه» است، چرا که تعبیر «لَا يَأْتُونَ» ظهور در ناتواني انسان و جن دارد؛ نه آنکه می‎توانند، اما خدا آنها را از این کار باز مي‎دارد و کلمه «مثله» در این آیات ظهور در برتری عبارات قرآن دارد حال آنکه صرفه مستلزم عدم برتری‏ عبارات قرآن از سایر کلمات است. 2- اگر اعجاز قرآن به فصاحت، بلاغت و دیگر وجوه اعجازی آن برنگردد، بلکه «صرفه» و منع خداوند از آوردن مانند قرآن معجزه باشد، قرآن کتاب خارق العاده و معجزه نخواهد بود.(سید مرتضی، الذخیره، 382)، بلکه، آن «صرفه» معجزه خواهد بود كه ربطی به متن قرآن ندارد. در این صورت قرآن کتابی معمولی و حداکثر کتاب تخصصی در ردیف بهترین کتابها است و از این جهت ارائه کتابی مانند آن مشکل نيست؛ در صورتیکه آیه 88 سوره‏ الاسراء به وضوح معجزه بودن متن قرآن را اعلام می‌دارد. (نک: ثامنی، 105-104) 3- اگر اعجاز قرآن به صرفه بازگردد؛ نه قرآن، لازم می‌آید عربها در آن زمان و دورانهای بعد، بتوانند مانند آن را، دست كم مانند آن در فصاحت و بلاغت بیاورند، در حالی که فصحای بزرگ عرب و شاعران بلیغ و سخنوری مانند «ولید بن مغیره»، «لبید»، «کعب»، «نابغه» و... وقتی آیات قرآن را می‌شنیدند، شگفت زده می‌شدند و در برابر عظمت فصاحت و بلاغت قرآن خضوع مي‎كردند و آن را در رتبه بالایی از فصاحت و بلاغت می‌دیدند؛... و هیچ یک قرآن را کلامی ‌در ردیف کلام خود نمي‎دانستند. (سید مرتضی، الذخيره، 385) و اگر گفته شود صرفه از زمان قرآن به بعد شروع شده است. پس باید در آثار پیشینیان که آن موقع صرفه وجود نداشته و ممانعتی از طرف خدا صورت نمی‌گرفته، در کلام فصحا و بلغا در مواقعی که قصد معارضه نداشته‏اند، شاهد آثاری در ردیف قرآن باشیم، در صورتی که چنین نیست. چون اگر بود تاریخ آن را گزارش می‌کرد. (جرجانی شرح مواقف، 8/ 249؛ خویی، 84) 4- اقتضای صرفه از سوي خداي متعال آن است که عربها پس از تحدی قرآن و تحقق صرفه، توانایی و قدرت خود را در ایجاد خطبه‌ها و اشعار فصیح و بلیغ از دست داده باشند و این سلب قدرت تاکنون ادامه داشته باشد؛ در حالی که چنین چیزی مشهود نیست و عربها خود را از آوردن کتابی مانند قرآن، پس از تحدی و پیش از آن، عاجز می‌دانستند.(الزیدی، 3/395) و کسی در خود احساس نمی‌کرد که سلب قدرت، از او شده باشد. 5- تحدی قرآن می‌باید مبنی بر مباهات قرآن باشد و مباهات قرآن سزاوار قول به صرفه و جبر در برابر مخالف نیست.(نک: مودب، نقد مقاله اعجاز قرآن ریچارد سی، 61-59)

4. اعجاز قرآن از جهت آورنده آن

طرفداران این نظریه می‌گویند: ظهور قرآن با آن همه‏ معارف و حقایق علمی و اخلاقی و منتهی درجه فصاحت و بلاغت که دانشمندان‏ در برابر آن سر تعظیم فرود آورده اند و ادبا و سخن سنجان در مقابلش عاجز مانده اند، از شخص درس نخوانده و استاد ندیده‏ای چون پیغمبر در محیطی مانند عربستان، دلیل روشنی بر اعجاز قرآن است.(نک: ثامنی، ص105)

نقد این نظریه

اعجاز قرآن از جهت شخص پیغمبر مورد قبول نیست، زیرا: 1- اگر اعجاز قرآن تنها به این باشد که از طرف شخص درس نخوانده‏ای عرضه گردیده، باید دیگر کتب آسمانی را هم مانند تورات و انجیل به عنوان معجزه پذیرفت‏ زیرا آنها هم از شخص درس نخوانده‏ای چون موسی و عیسی عرضه گردیده، در صورتیکه این کتابها مسلما عنوان معجزه نداشته‏اند.(همان، ص105) 2- اگر اعجاز قرآن تنها به این باشد که از طرف شخص درس نخوانده‏ای عرضه شده است، هم در زمانهای گذشته و هم زمان حال افرادی هستند که از سواد بهره ای نداشته اند، اما کلامشان بلیغ و فصیح بوده است. در این صورت لازم می‌آید کار آنها را از این لحاظ که درس نخوانده اند و کلامشان فصیح است، نیز معجزه بدانیم. 3- هر چند اعجاز قرآن از لحاظ آورنده آن می‌تواند به عنوان یکی از وجوه اعجاز متصور باشد، اما به عنوان وجه اعجاز قابل قبول نیست.

بحث و بررسی پایانی

حال این سوال پیش می‌آید، پس رمز اعجاز قرآن در چیست و در عصر حاضر قرآن از چه نظر معجزه است؟ با بررسی قلمرو تحدی قرآن مشخص می‌شود که مبارزه طلبی قرآن سه نوع می‌باشد. 1- از نظر افراد؛ «قُل لَّئنِ‏ِ اجْتَمَعَتِ الْانسُ وَ الْجِنُّ عَلىَ أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْءَانِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِه»(الاسراء/88) یعنی اگر همه افراد انسانها و حتی جن‌ها جمع شوند نمی‌توانند مثل قرآن را بیاورند و به اصطلاح، عام افرادی است. به طوری که شامل همه افراد موجود انسانها و حتی افرادی که در آینده می‌آیند می‌شود. 2- از نظر زمانی؛ یعنی این دعوت و تحدی قرآن از زمان صدر اسلام شروع شده و همیشه ادامه دارد و لذا می‌فرماید: «فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَ لَن تَفْعَلُواْ»(البقره/24)؛ اگر در گذشته نتوانستید مثل قرآن را بیاورید و هرگز هم نخواهید توانست. 3- از نظر احوالی؛ در هیچ حالی نمی‌توانید مثل قرآن را بیاورید یعنی اگر عرب و یا عجم،‌ ادیب و یا متخصص در هر زمینه دیگر باشد نمی‌توانید مثل قرآن را بیاورید. و از این شمول و عموم و اطلاق آیات می‌توان استفاده کرد که آن جهت و رمز اعجاز قرآن باید چیزی دیگر باشد که شامل همه زمانها و همه احوال باشد.(رضایی اصفهانی،70؛ معرفت، 4/24) البته جهات اعجاز قرآن نسبت به مخاطبین مختلف، متفاوت است و هر کسی را بر اساس تخصص و استعداد او و در همان زمینه به مبارزه می‌طلبد. آنچه که مشهود است، این است که همه متکلمان و دانشمندان اسلامی بر وجود اعجاز قرآن کریم اتفاق نظر دارند و تنها تفاوت آنها در برتری دادن وجهی بر وجه دیگر است که این خود به ذو وجوه بودن قرآن حتی در بعد اعجاز آن اشاره دارد. چنانکه سید مرتضی می‌گوید: «همه ما در اعجاز قرآن کریم اتّفاق نظر داریم و وجوهی که در اعجاز بیان می‏شود، هیچ کدام منکر اصل اعجاز نیست، گر چه در درستی بعضی از آن وجوه تردیدهایی وجود داشته باشد. هیچ فرقی وجود ندارد که بگوییم قرآن به واسطه فصاحت و نه نظم، خارق عادت است و یا بگوییم به واسطه نظم و نه فصاحت، خارق عادت است و...، زیرا همه این وجوه به اعجاز قرآن و صدق دعوی رسول اکرم دلالت دارد.» (سید مرتضی، الموضح، 45) حتی ابو سلیمان خطابی که از نخستین پیشگامان در بحث وجوه اعجاز قرآن در قرن چهارم است، به دیگر وجوه هم که برخورداری قرآن از صحیح ترین معانی است، پرداخته است.(خطابی، 27) باقلانی نیز که در آغاز قرن پنجم می‎زیسته، اساس اعجاز را سه وجه می‌داند (باقلانی، 57) و فخر رازی از مفسران قرن ششم، وجوه معنایی قرآن را مهم مي‎داند و برخورداری قرآن از نظر توصیف مشاهدات، مراعات صدق و درستی، اهتمام به بیان واجبات و جامعیت آن را، از شگفتیهای قرآن مي‎داند. (فخر رازی، التفسير الكبير، 3/ 5‌11) و نیز علامه طباطبایی می‌فرماید: «تحدی قرآن عام و برای همه هست و لذا قرآن منحصر به اعجاز خاصی نمی‌شود و قرآن كريم هم معجزيست در بلاغت، براى بليغ‏ترين بلغاء و هم آيتى است فصيح، براى فصيح‏ترين فصحاء و هم خارق العاده‏ايست براى حكماء در حكمتش، و... خلاصه معجزه‏ايست براى همه عالميان، در حقايقى كه راهى براى كشف آن ندارند، مانند امور غيبى، و اختلاف در حكم، و علم و بيان. از اينجا روشن مي شود كه دعوى اعجاز قرآن همگانی است و براى تمامى افراد جن و انس، چه عوام و چه خواص، چه عالم و چه جاهل، چه مرد و چه زن، چه فاضل متبحر و چه مفضول،....(طباطبایی، 1/62) از این رو، به نظر مى رسد وجهى براى انحصار اعجاز قرآن در وجهی از وجوه يادشده وجود ندارد و ما دليلى نداريم كه اعجاز قرآن را يكى از موارد ياد شده بدانيم. بلكه آنگونه كه تحدى قرآن عموميت داشته و مطلق است، چنانکه علامه طباطبایی معتقد است.(طباطبایی، 1/60) به همين دليل قرآن از جهت‌هاى مختلفى معجزه است و اعجاز قرآن به وجهی خاص منحصر نمی‌شود، بلکه اعجاز آن نيز مطلق بوده و مى تواند همه وجوه ياد شده را دربر بگيرد.

نتیجه گیری

از آنچه بیان شد به دست می‌آید که قرآن معجزه‌ای است برای تمامی افراد و برای تمامی اعصار و احوال. بنابراین، امروزه تمامی انسانها می‌توانند با تحقیق و بررسی در خصوص این کتاب و مشاهده اعجاز آن، به نبوت پیامبر اسلام و حقانیت آیین او پی ببرند. بنابراین قرآن هم برای بلیغ ترین و فصیح ترین افراد، در فصاحت و برای حکماء در حکمت و برای علماء در مباحث علمی و برای قانون گذاران در قوانین و مقررات و هم برای حکام در حکومت و برای تمامی جهانیان در آن حقایقی است که راهی برای کشف آن ندارند، معجزه است. و با مراجعه به آثار محققین اسلامی مشخص می‌شود که همه جملگی بر وجود اعجاز قرآن کریم اتفاق نظر دارند و تنها تفاوت آنها در برتری دادن وجهی بر وجه دیگر است که این خود به ذو وجوه بودن قرآن حتی در بعد اعجاز آن اشاره دارد. اما اینها به این معنی نیست که قرآن یک کتاب ادبی و یا یک کتاب در خصوص مسایل اسرار خلقت و... باشد. بلکه از این مسایل در راه هدف خاص خود یعنی هدایت بشر بهره برده است و هدایت افراد هر یک به طریقی خود، دلیل حقانیت و معجزه بودن قرآن است. از این رو، وجهى براى انحصار اعجاز قرآن در موارد يادشده وجود ندارد و ما دليلى نداريم كه اعجاز قرآن را يكى از موارد ياد شده بدانيم. بلكه آنگونه كه تحدى قرآن عموميت داشته و مطلق است: «لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِن‏»(اسراء/88)، اعجاز آن نيز مطلق بوده و مى تواند همه وجوه ياد شده را دربر بگيرد.

پانویس و منابع

  1. از طرفداران این نظریه ابوالفضل مرسمي(متوفاي 655) و ابو بكر معروف به ابن العربي معافري(متوفاي 544) می باشند. به همین ترتیب نمونه‌های دیگر اینگونه تفکر تفسیر «الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم» اثر طنطاوی و تفسیر «القرآن و هو الهدی و الفرقان» اثر سید احمد خان هندی است.



1. قرآن کریم

2. ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، بیروت، دار الفکر، الطبعة الثالثة، 1417ق.

3. باقلانی، محمدبن طیّب، اعجاز القرآن، تحقیق شیخ عمادالدین احمد حیدر، بیروت، 1406ق. دار احیاء العلوم، بیروت، 1988م.

4. برومند، محمد حسین، بررسی و نقد توجیه علمی اعجاز قرآن، مقالات و بررسیها، تابستان شماره 71، (از ص77 تا 94)، 1381.

5. ثامنی، مصطفی، «نظری به وجوه اعجاز قرآن»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز، ش105، (از ص89 تا 109) بهار52.

6. پهلوان، منصور و شفیعی، سعید، «ارزیابی و نقد نظری اعجاز عددی قرآن کریم»، پژوهشهای قرآن و حدیث، شماره1، 1388ش.

7. پهلوان، منصور، ترجمه النکت لاعجاز القرآن رمانی، چ اول، انتشارات نباء، تهران، 1382ش.

8. همو، جایگاه کتاب الموضع در تبیین وجه اعجاز قرآن، مجله آیینه میراث، شماره 30و31، (از ص230 تا 238)، 1384ش.

9. جاحظ، عمرو بن بحر، البیان والتبیین، دار و مکتبة هلال، بیروت، 1423ق.

10. الجرجانی، السید الشریف علی بن محمد، شرح المواقف، انتشارات شریف رضوی، قم، بی تا.

11. جرجانی، عبد القاهر بن عبدالرحمان بن محمد، دلائل الاعجاز، تحقیق محمد رشید رضا، قاهره، 1331ق.

12. حلی(علامه حلی)، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، مکتبه المصطفوی، قم، بی تا.

13. خدایاری، علی نقی، «اعجاز قرآن از دیدگاه شیخ مجتبی قزوینی»، مجله بینات، شماره 39و40، (ازص361 تا 370)، 1382ش. خطابی، ابو سلیمان حمد بن محمد بن ابراهیم، ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، دارالمعارف، مصر، الطبعه الثالثه، 1976م.

14. خويى سيد ابوالقاسم، البيان فى تفسير القرآن، بی نا، بی تا.

15. راغب اصفهانی، مقدمه جامع التفاسیر مع تفسیر الفاتحه و مطالع البقرة، تحقیق: احمد حسن فرحات، دارالدعوة، کویت، 1405.

16. رضائى اصفهانى، محمد على، پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، كتاب مبين - رشت، چ سوم، 1381.

17. الزیدی، الحسینی، الطراز عن وجوه الاعجاز، بی جا، بی تا.

18. سید مرتضی، علی بن الحسین الموسوی، الذخیره فی علم الکلام، بی جا، بی تا.

19. سید مرتضی، الموضح عن جهة اعجاز القرآن، تحقیق محمّدرضا انصاری القمی، مجمع البحوث الاسلامیة، مشهد، 1382.

20. السيوطي، الإتقان في علوم القرآن، تحقيق: سعيد المندوب، چ الأولى، لبنان - دار الفكر، 1416ق- 1996م.

21. شلتوت، محمود، تفسیر القرآن الکریم، قاهره، 1966ق.

22. صانعی، سید مهدی، اعجاز تشریعی قرآن، مجله دانشکده الهیات دانشگاه مشهد، شماره60، (از ص51 تا 88)، تابستان 1382.

23. طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، دفتر انتشارات جامعه‏ مدرسين حوزه علميه، قم، چ پنجم، 1417ق.

24. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، انتشارات ناصر خسرو - تهران، چاپ سوم، 1372 ش.

25. معتزلی اسد آبادی، قاضی عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، قاهره، الدار المصريه و دارالكتب، 1380 ق.

26. فخر رازی، نهایه الایجاز فی درایه الاعجاز، بیروت، دارالعلم للملایین، 1985م.

27. همو، التفسیر الکبیر، دارالکتب العلمیه، طهران، بی تا. طبع اول مطبعه البهیه المصریه، بی تا.

28. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، دارالکتب الاسلامیه، تهران، بی تا.

29. معرفت، محمد ‌هادی، التمهید فی علوم القرآن، الطبعة الثانیه، موسسه النشر الاسلامی قم، سال 1416ق.

30. مؤدب، سیدرضا، «دیدگاه راغب اصفهانی در اعجاز قرآن و نقد آن»، پژوهش‌های فلسفی-کلامی، شماره1، پاییز1378.

31. همو، نقد مقاله اعجاز قرآن ریچارد سی، مجله قرآن پژوهی خاورشناسان، شماره 3، زمستان1386ش.

32. هروی، عبدالرؤف مخلص، تجلي قرآن در عصر علم (نگاهي تطبيقي به اعجاز علمي قرآن کريم در پرتو علوم جديد)، انتشارات شيخ الاسلام، تربت جام، بی تا. 33. یزدانی، عباس، اعجاز عددی و نظم ریاضی قرآن»، مجله کیهان اندیشه، شماره 67، مرداد و شهریور 1375.