بررسی تطبیقی وجوه اعجاز قرآن کریم در تفسیر المنیر و تفسیر آلاء الرحمن

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

چکیده

بحث درباره ی اعجاز از نخستین مباحث قرآنی است که در بین مسلمانان و دانشمندان اسلامی مطرح بوده است. همه مسلمانان قائل به اعجاز قرآن هستند، اما در وجوه اعجاز قرآن اختلافاتی باهم دارند. دو نمونه از مفسرانی که به بحث اعجاز در مباحث علوم قرآنی ذکر شده در تفاسیرشان پرداخته اند؛ علامه محمد جواد بلاغی صاحب تفسیر «آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن» و وهبه بن مصطفی زحیلی صاحب تفسیر « المنیر فی العقیده و الشریعه و المنهج» می باشند. در این نوشتار ابتدا به معرفی هریک از دو تفسیر پرداختیم و اطلاعاتی در مورد مفسر و تفسیر مورد نظر بیان کردیم، در ادامه وجوه اعجاز از دیدگاه دو مفسر معرفی و مصادیقی از آیات برای هر وجه بیان شد، در آخر نیز به تطبیق دیدگاه دو مفسر در این مسئله پرداختیم و به این رسیدیم که وجوه اعجاز قرآن در ديدگاه علامه بلاغی و زهبه زحیلی كه از علماى قرن چهاردهم و پانزدهم مى‏باشند، در مقايسه با علماى قبل، داراى گسترده بيشترى در وجوه اعجاز قرآن است. به نظر مى‏رسد كه با گذشت زمان، وجوه فراوان‏ترى حاصل شده و ديگر اعجاز قرآن از انحصار بلاغى خارج و به وجوه ديگر نيز پرداخته مى‏شده است. و اینکه هر دو مفسر اعجاز قرآن را منحصر به یک وجه نکردند و هر دو هم به اعجاز محتوایی و هم لفظی آیات توجه داشته اند.

مقدمه

معجزه هر پیامبر دلیلی بر صدق ادعای حقانیت و رسالت الهی وی است. بدین جهت اعجاز هر پیامبری برای صحت ادعای خود مطرح می شود. معجزه پیامبر اکرم باتوجه به اقتضاعات آن عصر و ویژگی های منحصر به فردی که کلام دارد، از جنس کلام وبیان انتخاب شد. بعد از این دانش های اسلامی در سایه قرآن کریم پدید آمدند و برای فهم قرآن و آشنایی با آن قواعد و ضوابطی را بیان کردند. بحث درباره ی اعجاز از نخستین مباحث قرآنی است که در بین مسلمانان و دانشنمندان اسلامی بوده است. البته ناگفته نماند قرآن در مورد معجزه بودن خود از تعبیر اعجاز استفاده نکرده و از معجزات انبیاء از تعبیراتی چون« آیه» و « بینه» یاد کرده است. با توجه به شواهدی که در دست است به نظر می رسد اصطلاح اعجاز در اواخر قرن دوم رواج داشته است. اما در قرون بعد و تا به امروز دانشمندان و مفسران عالیقدری در مورد اعجاز تالیفاتی را ارائه کرده اند. برخی به طور جداگانه به این مبحث پرداخته اند و برخی نیز در تفاسیر خود از این مبحث یاد کرده اند. ناگفته نماند همه مسلمانان قائل به اعجاز قرآن بودند، اما در بیان وجوه اعجاز قرآن اختلافاتی باهم دارند. دو نمونه از مفسران که در تفاسیر خود در ذیل مباحث علوم قرآنی به مبحث اعجاز قرآن پرداخته اند: علامه محمد جواد بلاغی صاحب تفسیر «آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن» و وهبه بن مصطفی زحیلی صاحب تفسیر « المنیر فی العقیده و الشریعه و المنهج» می باشند. در این جا به بررسی و تطبیق دیدگاه این دومفسر در باب اعجاز می پردازیم.

مفهوم شناسی اعجاز

واژه معجزه از مصدر اعجاز، مشتق از «عجز» مى‏باشد كه به معناى ناتوانى و نيز پايانه و انتهاى هر چيز است.مفهوم اصلى در ماده اين واژه، چيزى مقابل قدرت است. البته عجز داراى مراتب و مصاديق گوناگون است، همان طور كه قدرت نيز چنين است. مشتقات واژه ياد شده كه 26 بار در قرآن آمده در همين مفهوم لغوى معنا يافته است. «اعجاز» مصدر باب افعال به معناى ناتوان كردن، به ناتوانى كشاندن ،که خود واژه اعجاز در قرآن به کار نرفته است. اعجاز در اصطلاح كلام و تفسير كار شگفتى را گويند كه مدعيان نبوت به رغم قوانين عادى و جارى طبيعت براى اثبات ادعاى خويش انجام مى‏دهند و ديگران از انجام آن ناتوانند. الاعجاز امر خارق للعادة، مقرون بالتحدى، سالم عن المعارضة يظهر اللّه على يد انبيائه ليكون دليلا على صدق رسالتهم. (سعیدی روشن، 1383،79)

معرفی تفسیر المنیر فی العقیده و الشریعه و المنهج

دكتر وهبه بن مصطفی زحيلى از فقيهان، مفسران و دانشوران سختكوش سوريه و از عالمان هوشمند آن دياراست كه بيش‏تر نوشته‏هاى ايشان اختصاص به فقه و اصول فقه دارد، مؤلف داراى مذهب حنفى است و در تفسير خود ديدگاههاى سلف و مفسران گذشته مطالب را نقل و ديدگاههاى جديد را ضميمه مى‏كند. وى داراى تأليفات قرآنى ديگرى از جمله القواعد الحسان في تفسير القرآن است. تفسير وى که مورد بحث ماست؛ با عنوان« التفسير المنيرفی العقیده و الشریعه و المنهج » با نگاهى نو به قرآن از آثار. شايان توجه قرآن پژوهى است، سال تالیف آن 1408 ق ،، به زبان عربى و شامل تمامى آيات قرآن است. مقدمه اين تفسير مباحثى درباره علوم قرآن را در بردارد؛ از جمله تعريف و نامهاى قرآن، نزول و جمع قرآن، مكى و مدنى، اسباب نزول، رسم الخط و كتابت قرآن، اعجاز، عربى بودن و ترجمه قرآن. تفسير، منظم بوده و هر بحث داراى عنوانى مجزاست؛ حتى به آيات هم عنوان داده و اعراب، بلاغت، مفردات آيه و واژگان، اسباب نزول، تفسير و بيان، مباحث موضوعى و مباحث فقهى را در آن مطرح كرده است. عنوانى با نام «فقه الحياة او الاحكام» در آن وجود دارد كه مباحث اجتماعى و نيز احكام ضرورى دينى را مطرح مى‏كند. اين تفسير با روشى اجتهادى مباحث را طرح و ديدگاه منتخب خود را با دليل ثابت مى‏كند. (علوی مهر، 1384، 388). از ويژگيهاى اين تفسير تنوّع در منابع تفسيرى آن است؛ كه از اهم منابع تفسيرى معتبر بهره گرفته است؛ گاه نيز گرايش اشعرى‏گرى خود را در اين تفسير نمايانده است؛ از جمله در مسأله رؤيت كه طبق مذهب ظاهرگرايان گذشته رفتار نموده است. روش تفسیری او به این گونه است که در هرسوره به بيان فضايل و مطالب آن اشاره كرده و در هر بخش به شؤون اجتماعى قرآن و اعتقادات مسلمانان پرداخته است. (مودب، 1380،285)

دیدگاه مفسر در مبحث اعجاز

همان طور که گفته شد مفسر در مقدمه خود به بیان برخی از مباحث علوم قرآنی پرداخته است. از جمله این مباحث، بحث اعجاز قرآن است که در اینجا به بیان وجوه اعجاز از دیدگاه مفسر می پردازیم. همانند ناپذیری قرآن از دلائل معجز بودن قرآن و وحى بودن آن از جانب خداى تعالى آن است كه جهانيان را به آوردن سوره‏اى يا سوره‏هائى نظير قرآن به معارضه طلبيده است. آیاتی در قرآن ناظر بر این همانند ناپذیری وجود دارد که به آیات تحدی معروف است. زحیلی نیز در ذیل این آیات به همانند ناپذیری قرآن و اینکه دیگران نمی توانند مانند آن بیاورند، اشاره کرده است. آیه 13 سوره هود: «قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ، وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ ...» مفسر ذیل این آیه به معجزه بودن قرآن کریم اشاره می کند، و این گونه بیان کرده است که : مشرکان مکه گمان می کنند که قرآن کریم افترا شخص پیامبر ویا تراوشات ذهنی اوست، پس اگر این گونه می پندارند، ده سوره مانند آن بیاورند که در فصاحت و بلاغت، قصص انبیا،، اخبار غیبی نظیر آن باشد، حال که هیچ کس نمی تواند مانند آن را بیاورد پس این کلام فوق بشری است. درذیل این آیه به وجوه متعدد معجزه بودن قرآن و این که کسی نمی تواند مانند آن بیاورد اشاره کرده و بیان می کند:«إن وجوه إعجاز القرآن كثيرة منها البلاغة و الفصاحة، و منها الاشتمال على الغيبيات، و منها الأحكام التّشريعية، و منها مواكبه الاكتشافات العلمية الحديثة» وجوه اعجاز قرآن متعدد است مثلا در فصاحت و بلاغت، مشتمل بودن بر اخبار غیبی و احکام تشریعی و اکتشافات علمی جدید. آیه 34 سوره طور: «فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كانُوا صادِقِين» آیه قبل مشرکان، قرآن را تقول پیامبر و بافته شده خود او می دانند؛ در این آیه بیان می کند که اگر این قرآن تقول و بافته شده ی خو پیامبر هست، پس مانند آن در فصاحت و بلاغت و نظم و اسلوب بیاورید.(زحیلی،1418، 27:76) (آیه 88 سوره اسراء): «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ، وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً» مفسر در ذیل این آیه به این که اگر تمام انس و جن با هم متحد شوند و همکاری کنند تا بتوانند مانند قرآن در فصاحت و بلاغت، نظم و بیان، معانی و احکام بیاورند عاجزند. و نمی تواند مانند آن بیاورند. (زحیلی،1418،15:160) (آیه 23 سوره بقره): «وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه...» مفسر در ذیل این آیه بیان فرموده است: که ای مردم عرب اگر در صدق قرآن و این که از طرف خدا بر پیامبر نازل شده شک دارید پس سوره ای مانند سوره های آن بیاورید که در بلاغت و فصاحت، نظم، اخبار غیبی و احکام تشریعی مانند آن باشد. وقتی ناتوانی آنان مشخص می شود در نتیجه به الهی بودن قرآن اعتراف می کنند.(زحیلی،1418،1:102) آیه 38 سوره یونس: «أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ و قوله قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ، وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ» در این آیه در جواب کسانی که می گفتند قرآن خلق شده و بافته شده پیامبر است ؛ می گوید اگر این چنین است پس شما نیز سوره ای مانند آن بیاورید . مفسر در تفسیر واژه «مثله» می گوید: (ما يشابهه في حسن النظم، و جمال الأسلوب، و سداد المعنى، و قوة التأثير) مشابهت با سوره ی قرآن از جهت نظم و اسلوب و معانی و...)(زحیلی،1418، 7:72)

اعجاز بیانی

نخستین وجه، بین وجوه اعجاز قرآن و آن که از قبل بین قرآن پژوهان، از همه مشهور تر بوده؛ اعجاز بیانی و نزول قرآن همراه با فصاحت و شگفتی های بیانی آن است. که سابقه ای به سابقه ی نزول قرآن دارد. زحیلی نیز به این وجه توجه زیادی داشته است. اعجاز به نظم قرآن: - نخستين وجه در اعجاز قرآن، در بین وجوه دهگانه ای که زحیلی در تفسیر خود بیان کرده است، نظم نوين آن است كه در مقايسه آن با تمامى نظم‏هاى موجود در كلام عرب و غير عرب، تفاوت آن مشهود است، زيرا نظم موجود در قرآن به مانند نظم اشعار عرب، خطبه‏ها و نثرهاى معروف نمى‏باشد. نمونه آیات: مفسر ذیل آیات17-15 سوره یونس قرآن یکی از دلایل معجزه بودن قرآن را نظم معانی آن و... بیان می کند . «القرآن كلام اللّه بدليل إعجازه من حيث النظم و الأسلوب و المبنى، و من حيث لمعاني التي اشتمل عليها...»(زحیلی،1418، 11: 31) در ذیل تمام آیات تحدی یکی از دلیل معجزه بودن قرآن حسن نظم آن مطرح شده است.(در صفحات قبل به آن پرداخته شد.) آیه 23 سوره زمر: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ، تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ، ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى‏ ذِكْرِ الله» در ذیل تفسیر این آیه آمده: ( أَحْسَنَ الْحَدِيثِ أي القرآن كِتاباً قرآنا مُتَشابِهاً في النظم و المعنى، أي يشبه بعضه بعضا في الإعجاز، و حسن النظم....) در اینجا نیز به نظم قرآن اشاره کرده است. اعجاز به لفظ(فصاحت و بلاغت) در این بخش ابتدا وجوه بیان شده توسط مفسر که مرتبط به ویژگی های لفظی ست، بیان می کنیم، در ادامه به بیان مصادیق از آیات که اشاره به اعجاز قرآن به خاطر فصاحت و بلاغت ؛ می پردازیم. دومین وجهی که زحیلی در وجوه مشخص شده از آن یاد کرده است، اسلوب كلام است. «الأسلوب المخالف لجميع أساليب العرب»از ديگر وجوه اعجاز قرآن که زحیلی در عنوان چهارم به آن پرداخته است، تحول و دگرگونى در زبان عرب به شكلى كه‏ هيچ عرب زبانى، نمى‏توانست چنين تصرفى در زبان عربى نمايد. بنظر می رسد چون با آمدن قرآن، كلمات و عبارات زبان عربى دچار تحول گرديد و از اعتبار خاصى برخوردار شد. و در واقع اين قرآن بود كه موجب شد زبان عربى، سربلند گردد.«التصرف في لسان العرب على وجه لا يستقل به عربي، حتى يقع منهم الاتفاق من جميعهم على إصابته في وضع كل كلمة و حرف موضعه»(زحیلی، 1418، 1 :31) همچنین پس از بیان اعراب آیات، بلاغت قرآن را بیان کرده و این در سراسر تفسیر دیده می شود و زیر عنوان بلاغت، مصادیق موضوع ها و مباحثی که در علوم بلاغت (معانی، بیان و بدیع) مطرح شده با آیات قرآنی تطبیق گردیده است. این بیانگر اعجاز بیانی قرآن بوده و بسیار سودمند و مفید است و خواننده را از رجوع به تفاسیر ادبی بی نیاز می کند. (رضایی کرمانی، 1375، 310) حال چند مصداق از این دیدگاه مفسر را در طول تفسیر بیان می کنیم اعجاز مفسر در ذیل بحث ترجمه قرآن در مقدمه نیز به این نکته اشاره می کند که ترجمه قرآن صحیح نیست، و دلایلی را برای نفی آن بیان می کند که یکی از آن به خاطر تشبیهات و کنایات و... که در آیات قرآن وجود دارد، است و در ادامه بیان می کند که بلاغت و فصاحت قرآن از اسباب اعجاز قرآن است. «.....و تبددت بلاغته و فصاحته التي هي سبب إعجازه»( زحیلی،1418، 1: 38)

حروف مقطعه از دیدگاه مفسر حروف مقطعه ای که در ابتدای 29 سوره آمده است، اشاره به معجزه بودن قرآن دارد؛ چگونه ممکن است نتوانند مانند قرآن بیاورند در حالی که قرآن از همین حروف هجایی ترکیب شده است که عرب با آن سخن می گوید.(زحیلی ، 1418، 1: 74) بنابراین این که دیگران نمی توانند مانند قرآن را بیاورند نشان از معجزه بودن قرآن دارد و از این طریق نیز تحدی کرده است. (زحیلی، 1418، 8: 136) این نکته در ذیل تمام حروف مقطعه بیان شده است. با توجه به این که به لفظ قرآن اشاره کرده پس فصاحت قرآن و اعجاز بیانی آن را می رساند. برای نمونه ذیل آیه اول سوره طه بیان شده: ( طه هذه الحروف المقطعة نزلت للتنبيه و التحدي بإعجاز القرآن البياني، ما دام مركبا من الحروف التي تتكون منها لغة العرب نفسه) .(زحیلی، 1418، 16: 178) در ذیل آیات تحدی (که قبلا به آن پرداخته شد) از جمله دلایل همانند ناپذیری قرآن فصاحت و بلاغت آن است. نمونه : مثلا در ذیل آیه سوره یونس این گونه بیان کرده است: و معنى الآية: ما شأن القرآن و ما ينبغي أن يختلق من غير اللّه لأنه بفصاحته و بلاغته، و وجازته و حلاوته، و إخباره عن المغيبات، و أصالة تشريعه، و اشتماله على المعاني الغزيرة النافعة في الدنيا و الآخرة، لا يكون إلا من عند اللّه تعالى، فهو كلامه الذي لا يشبه كلام المخلوقين، و لا يقدر أحد إلا اللّه أن يجاريه أو يعارضه. همانطور که می بینیم مفسر به ویژگی های معنایی و لفظی قرآن اشاره کرده است .(زحیلی، 1418، 11: 98) آیات 198 و 199 شعراء: «وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى‏ بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ، فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ ما كانُوا بِهِ مُؤْمِنِين» مفسر در ذیل این آیات به این نکته اشاره می کند که (أما العرب الذين نزل القرآن بلغتهم، و سمعوه و فهموه و عرفوا فصاحته و إعجازه، فلا عذر لهم في عدم الإيمان به) مردم عرب که با زبان عربی آگاهی کامل دارند و آن را می فهمند، پس عذری برای عدم ایمان آوردن آنها نیست، در این عبارت به فصاحت قرآن و در کنار آن به اعجاز قرآن اشاره کرده از آن جا مخاطب در این جا مردم عرب هستند، پس به نظر می رسد، اعجاز قرآن نسبت به فصاحت و بلاغت قرآن باشد. آیه77 سوره نمل : «وَ إِنَّهُ لَهُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِين»مفسر در ذیل تفسیر این آیه به این نکته اشاره می کند که : و هو أيضا هدى و رحمة للمؤمنين لبلوغه غاية الفصاحة و البلاغة حتى عجزت البشر عن معارضته، فدل على إعجازه، و خروجه عن طاقتهم، و أنه وحي منزل من إله حكيم حميد قدير) طبق این تفسیر؛ مفسر یکی از وجوه اعجاز قرآن را فصاحت و بلاغت می داند که بشر از آوردن مانند آن ناتوانند. (زحیلی، 1418، 20: 30) آیه 68 مومنون: تدبر در قرآن را نشانه صدق نبوت پیامبر بیان شده است. که با تدبر در آیات به اینکه از طرف خداوند آمده علم پیدا می کنند و دلیل آن را معجزه بودن لفظ و وضوح مدلول آن می داند.: ( أي يتدبروا القرآن الدال على صدق النبي صلّى اللّه عليه و سلم، ليعلموا أنه الحق من ربهم، بإعجاز لفظه و وضوح مدلوله) آیه 3سوره یوسف: (نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ‏...)زحیلی در تفسیر این آیه در بیان احسن، حسن بیان و فصاحت الفاظ قرآن را تفسیر کرده است:( أي أن المراد من الحسن حسن البيان و كون الألفاظ بالغة بالفصاحة حد الإعجاز) (زحیلی، 1418،12: 203) اعجاز به اعجاز محتوا(معنا) و معارف قرآن : هشتمین وجهی که مفسر برای وجوه قرآن ذکر می کند: محتوى آيات است که از ديگر برجستگيهاى قرآن است، زيرا آيات، بيانگر احكام حقوقى، اجتماعى و سياسى و ... مى‏باشد كه متكى بر مسائل علمى است. و نهمین وجه حكمتهاى رساى قرآن است که از ديگر ابعاد اعجاز آن است، كه شامل اندرزها و پندها است و با توجه به گستردگى و دقيق بودن آنها، نمى‏تواند حاصل فكر و انديشه بشرى باشد و طبيعى است كه از سوى خداوند متعال صادر شده باشد. و چون این وجوه به این بخش مرتبط بوده، در این جا ذکر شده است. آیاتی در این باب: آیه 11 سوره هود: «إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ»در ذیل این آیه مفسر بعد از تفسیر آیه به این نکته اشاره می کند که اعجاز قرآن علاوه بر الفاظ بر معانی نیز می باشد.( هذا دليل على إعجاز القرآن لا بألفاظه فحسب، بل بمعانيه أيضا). (زحیلی، 1418، 12: 30) (آیات پایانی سوره شعراء): مفسر در تفسیر این آیات به معجزه بودن قرآن هم در لفظ و هم در معنا اشاره می کند. و بیان می کند که آنچه مشرکان می گویند:که معانی قرآن از شیطان آمده و الفاظ آن از جنس الفاظ شعرا ست، خداوند این را رد می کند و مفسر به این نکته اشاره کرده است: (و لما كان إعجاز القرآن من جهة المعنى و اللفاظ). (زحیلی، 1418، 19: 242) مفسر ذیل آیات17-15 سوره یونس قرآن را دلایل معجزه بودن قرآن را نظم و مبانی و اسلوب و معانی آن و... بیان می کند . «القرآن كلام اللّه بدليل إعجازه من حيث النظم و الأسلوب و المبنى، و من حيث لمعاني التي اشتمل عليها...» (زحیلی، 1418، 11: 131) تناسب ظاهر و باطن قرآن : آخرين وجه اعجاز،در بین وجوهی که توسط زحیلی مشخص شده، ، تناسب و هماهنگى در سراسر مطالب قرآن است، چه در ظاهر و چه در باطن، بدون اينكه در آن اختلافى و تضادى ديده شود. (زحیلی، 1418، 1: 31) آیه82 سوره نساء« أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ، وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً»مفسر در ذیل آیه اینگونه بیان کرده است: «أما في نظمه و بلاغته: فقد يكون بعضه بالغا حد الإعجاز، و بعضه قاصرا عنه» نظم قرآن را نشانه اعجاز آن می داند. )زحیلی،1418، 5: 171) اعجاز به آورنده: مفسر به این وجه اشاره ای به صورت مجزا نکرده اما در تفاسیری که در ذیل برخی از آیات آمده می توان گفت ، مفسر معتقد بودند یکی از دلایل اعجاز قرآن این است که توسط پیامبری آمده که امی بوده است. مفسر در ذیل آیات 165-163 سوره اعراف بیان می کند این داستان در آیه 64 سوره بقره به اجمال بیان شده است: وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ ) چون این داستان در سوره اعراف که مکی بوده آمده و قبل از ملاقات آن حضرت با یکی از یهودیان وچون پیامبر امی و درس نخوانده است پس این از نشانه های معجزه بودن قرآن است (....، للدلالة على الإعجاز لأن النبي صلّى اللّه عليه و آله و سلم كان رجلا أميا، لم يتعلم علما، و لم يطالع كتابا، فإخباره بالقصة معجز) (زحیلی، 1418، 9: 131) زحیلی در ذیل آیات 15-13 سوره یونس یکی از دلایا اعجاز قرآن را امی بودن پیامبر بیان می کند: القرآن كلام اللّه بدليل إعجازه من حيث النظم و الأسلوب و المبنى، و من حيث المعاني التي اشتمل عليها، و بدليل كون المبلّغ له أمّيا لم يقرأ و لم يكتب و لم يتعلم من أحد، و بدليل التحدي لمعارضته و الإتيان بمثله أو بأقصر سورة من مثله.(زحیلی، 1418، 11: 131) اخبار غیبی: زحیلی یک از وجوه اعجاز قرآن را اخبار غیبی می داند. و آن را به صورت جداگانه مطرح کرده است. ایشان با استناد به آیات به وجود اخبار غیبی و عدم آگاهی پیامبر از آن اشاره می کند.زحیلی اخبار به غیب را در سه دسته مطرح می کند: خبر از حوادث گذشته : قرآن کریم در بعضی از آیات از اموری که از ابتدای دنیا تا زمان نزول قرآن بر قلب پیامبر خبر می دهد. یعنی به بیان قصص انبیاء و امت های پیشین ( در ذیل آیه 133 طه به این موضوع اشاره کرده و اخبار غیبی را از جمله وجوه اعجاز بیان می کند)(زحیلی، 1418، 16: 312) و حوادث قرون مختلف در طول زمان ها و به بیان قصه اصحاب کهف و داستان حضرت موسی و خضر و احوال ذو القرنین می پردازد. و چون پیامبر اکرم فردی امی بوده و آشنایی به کتاب های گذشتگان نداشته است. پس مطرح کردن این اخبار از فردی امی نشان از این است که این حقایق از کلام خداست. در زیر تنها به نمونه اشاره می کنیم: (163/اعراف): « وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ يَوْمَ لا يَسْبِتُونَ لا تَأْتِيهِمْ كَذلِكَ نَبْلُوهُمْ بِما كانُوا يَفْسُقُون». از آنها درباره (سرگذشت) شهرى كه در ساحل دريا بود بپرس! زمانى كه آنها در روزهاى شنبه، تجاوز (و نافرمانى) خدا مى‏كردند همان هنگام كه ماهيانشان، روز شنبه (كه روز تعطيل و استراحت و عبادت بود، بر سطح آب،) آشكار مى‏شدند امّا در غير روز شنبه، به سراغ آنها نمى‏آمدند اين چنين آنها را به چيزى آزمايش كرديم كه نافرمانى مى‏كردند. وی در ذیل این آیه ضمن بیان داستانی از بنی اسرائیل به این نکته اشاره می کند که این سوره در مکه نازل شده است قبل ازآن که پیامبربا احدی از یهود ملاقات داشته باشد بنابراین نقل این داستان نقل این داستان دلالت بر اعجاز این اخبار دارد و دلیلی بر که این اخبار از سوی خداوند است.(زحیلی، 1418، 9: 141) (76/نمل) :«إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَقُصُّ عَلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ أَكْثَرَ الَّذِي هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُون»اين قرآن اكثر چيزهايى را كه بنى اسرائيل در آن اختلاف دارند براى آنان بيان مى‏كند. زحیلی در ذیل این آیه بیان می دارد که قرآن کریم از اختلاف بنی اسرائیل در بیشتر امور خبر می دهد از جمله این که در مورد حضرت عیسی اختلاف کردند. به طوری که یهود به حضرت عیسی افترا می بست و نصاری در شان آن حضرت غلو می کردندو ایشان را تا مقام الوهیت بالا می برد . زحیلی به این نکته اشاره می کند که قرآن سخن میانه و حق را می گوید که حضرت عیسی بنده ای از بندگان خدا و پیامبری از انبیاء اوست . زحیلی مجددا تاکید می کند این حقایق از جانب فردی امی است و از این حقایق از کلام خداست و تنها از طریق وحی شناخته می شود. (زحیلی،1418، 20: 29) خبر از حوادث حال: زحیلی از این بخش به عنوان وفا به عهد به هر آنچه خداوند وعده داده نام برده است. اخباری که به طور مطلق به یاری پیامبر اکرم و اخراج کسانی که او را از وطنش خارج می کنند و اخباری که با شروط و قید هایی وعده می دهند. مثل: وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ (الطلاق / 3)و «وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ» (التغابن / 11)و «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» (الطلاق/ 2) و إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ (الأنفال / 65).(زحیلی،1418، 1: 32) خبر از حوادث آینده : اخباری که از آینده خبر می دهند که اطلاع یافتن بر آن ها جز از طریق وحی ممکن نیست و بشر قادر به دسترسی آن را ندارد و راهی هم برای رسیدن به آن جز از طریق وحی نیست همانطور که خداوند وعده داده : أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِينِ الْحَقِّ، لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ، وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ‏ [التوبة 9/ 33] (زحیلی، 1418، 1: 32) (3-1 / روم) «الم. غُلِبَتِ الرُّومُ فِي أَدْنَى الْأَرْضِ، وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ، سَيَغْلِبُونَ. فِي بِضْعِ سِنِينَ». روميان مغلوب شدند.در هفتمین سال بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که مقارن با سال 617 م. بود، جنگ بین ایران و روم به اوج خود رسید؛ ایرانیان پیروز شدند و سوریه، فلسطین و مصر را فتح نمودند و قسطنطنیه نیز تهدید شد، چنانکه حتی «هرقل» (هراکلیوس) امپراتور روم شرقی (بیزانس) قصد فرار داشت که در همان شرایط، قرآن، خبر پیروزی مردم روم را پس از شکست سنگین آنان، اعلام داشت، که پس از مدت اندکی (بین 3 تا 9 سال) غالب خواهند شد و با قاطعیت اعلام نمود که در کمتر از ده سال، روم پیروز خواهد شد؛ پس از آن خبر، رومیان در سال (626 م.) پیروز شدند و سپاهیان ایران به سرکردگی شاهین، شکست خوردند. زحیلی در ذیل این آیه به این نکته اشاره کرده است که :(( و هذا إخبار بالغيب عن أمر في المستقبل، )) و خبر از حوادث آینده را از جمله وجوه اعجازمی داند. (زحیلی، 1418، 21: 49) آیه (27/ فتح ) : لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ، لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ، إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ» این آیه فرازی از داستان حدیبیه است که در آن خبر از رویا صادقانه پیامبر اکرم می دهد که داخل مسجدالحرام می شوند. (زحیلی، 1418، 26: 241) مفسر در ذیل این آیه این موضوع را بیان می کند: «و هو إخبار بالمغيبات دالّ على إعجاز القرآن، و أنه من عند اللَّه تعالى، و أن الرسول صلّى اللَّه عليه و سلّم صادق في نبوته» همچنین در ذیل آیه 15 سوره فتح نیز به وجه اخبار غیبی اشاره می کند. (زحیلی، 1418، 26، 190) آیه (آل عمران / 12): «قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا: سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ إِلى‏ جَهَنَّمَ، وَ بِئْسَ الْمِهادُ» این آیه اشاره به جنگ احد دارد زمانی که به یهودیان گفته می شود که برحذر باشید که همان اتفاق که در جنگ بدر برای قریش افتاد برای شما هم می تواند رخ بدهد او همان کسی است که در کتاب هایتان شما را به آن بشارت داده اند. , و این آیه نشان از این است که در جنگ بدر مغلوب می شوند.( زحیلی،1418، 3: 161) (آیه 77 سوره توبه( :«فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِي قُلُوبِهِمْ إِلى‏ يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ.....» زحیلی ذیل این آیه به این نکته اشاره دارد که خداوند در اینجا از حال منافقان در زمان مرگ خبر می دهد، و این از اخبار غیبی است که از وجوه اعجاز قرآن است. (زحیلی،1418، 10: 324) (مجادله آیه 21): «أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ، أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» زحیلی در ذیل این آیه به این که قرآن اخبار غیبی را بیان کرده اشاره کرده، و این را نشانه معجزه بودن می داند. ) زحیلی، 1420، 19: 236) این ها مواردی بودند که جز خداوند کسی برآن آگاهی ندارد. اما اخباری نیز هست که خداوند از آن ها خبر داده اما با گذشت زمان به آن دست یافتند ، مثل: (وَ أَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ )(الحجر/ 22) و أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً [الأنبياء / 30]، و آية« وَ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ» (الذاريات/ 49)و آية«وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَيْنا فِيها رَواسِيَ »(الحجر 15/ 19)و آية إثبات كروي بودن زمین :« يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّيْلِ »(الزمر / 5) .و متفاوت بودن جایگاه خورشید درآیه « وَ الشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَها إلى قوله وَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ »(يس / 38- 40). (زحیلی، 1420، 1: 30)

اعجاز علمی

در قرآن به ريزه‏كاريها و شگفتيهايى كه در آفرينش انسان و جهان به كار رفته و در آن زمان براى هيچ كس معلوم نبوده اشاراتى شده، كه علوم تجربى جديد آنها را آشكار ساخته. اما باید بدانیم که هدف كتاب خدا بيان اين‏گونه مسائل نيست، امّا براى اثبات قدرت و علم آفريدگار به این مسائل می پردازد. در واقع شيوه بيان اين آيات هم معجزه است، زيرا مطلب به صورتى گفته شده كه براى مخاطبان بى‏خبر از اين علوم شنيدنى بوده و امروزبراى ما نكته‏آموز است. ( رادمنش، 1374، 185) باتوجه به اشاراتی که در برخی از بخش های تفسیر آمده می توان گفت : مفسر متعقد به اعجاز علمی بوده است.نکته قابل توجه اینجاست که مفسر این اشارات علمی را جز اخبار به غیب به آنان پرداخته است (در وجه اعجاز اخبار غیبی به آن اشاره شد.) برای نمونه : مفسر در مقدمه تفسیر خود بعد از این که بیان می کند که قرآن معجزه ای جاودانه نسبت به سایر معجزه هاست، به این نکته اشاره می کند هر یک از ویژگی های قرآن، در کدام تفسیر به طور مختص به آن پرداخته شده است، که در این بین بیان می کند: (...بالعلوم و النظريات العلمية الكونية مثل طنطاوي جوهري في كتابه (الجواهر في تفسير القرآن الکریم)(زحیلی، 1418، 1: 11) آیات 17-15 یونس: زحیلی در ذیل آیات 17-15 یونس یکی از وجوه اعجاز را نظریات علمی می داند: (و هذه إشارة إلى أن القرآن معجز خارق للعادة لأنه كلام اللّه، و ليس كلام بشر، بدليل أنكم فرسان البلاغة و الفصاحة و........و أخبر عن مغيبات المستقبل، و جاء مطابقا للعلوم الصحيحة و النظريات العلمية الثابتة) (زحیلی، 1418، 11: 131) آیه 13 سوره هود: مفسر در ذیل آیه 13 سوره هود به وجه اعجاز علمی قرآن اشاره می کند: (إن وجوه إعجاز القرآن كثيرة منها البلاغة و الفصاحة، و منها الاشتمال على الغيبيات، و منها الأحكام التّشريعية، و منها مواكبه الاكتشافات العلمية الحديثة) آیه 3 سوره رعد: وَ هُوَ الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ، و آية: وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها [النّازعات 79/ 30] مفسر در ذیل این آیه و آیه 30 سوره نازعات بیان می کند که از این آیا ت فهمیده نمی شود که زمین کروی نیست بلکه اثبات می شود تا دلایل علمی و عقلی و حسی. ( زحیلی، 1418، 13: 10)

معرفی تفسیر آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن

علامه مجمد جواد بلاغی(متوفاى 1352 ق) از دانشمندان شيعه و متخصّص در علوم مختلف بود و در نقد و تحليل دستى توانا داشت. صاحب كتاب ريحانة الأدب در رابطه با بلاغى مى‏نويسد: «... بلاغى نجفى، فقيه اصولى، حكيم متكلم، عالم جامع، محدّث بارع، ركن ركين علماى اماميّه و حصن حصين حوزه اسلاميه و مروج علوم قرآنيه و كاشف حقايق دينيّه و حافظ نواميس شرعيه و از مفاخر شيعه و از شاگردان ميرزا محمد تقى شيرازى و حاج آقا رضاى همدانى و آخوند خراسانی و... است كتابهايى در موضوعات مختلفه با اصول طريفه (اعجاب انگيز و ابتكارى) كه در همه آنها مبتكر مى‏باشد- تأليف نموده كه هر يكى در رشته خود بى‏نظير و مايه افتخار است؛ و ولادت شيخ محمد جواد بلاغى در سال هزار و دويست و هشتاد و چند از هجرت در نجف و وفاتش هم در شب دوشنبه بيست و دوم شعبان 1352 از هجرت در آن ارض اقدس واقع گرديده است‏.(طاهری، 1377، 2: 121) از جمله کتاب های او«آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن» است . این کتاب به زبان عربى و شامل سوره‏هاى فاتحه، بقره، آل عمران، و تا آیه 57 سوره نساء می باشد. مرحوم علّامه بلاغى تفسير گرانقدرش آلاء الرحمن را در بيان مسائل اجتماعى و كلامى تدوين كرده است.(علوی مهر،1384، 340) روش تفسيرى مؤلف چنانكه در مقدمه می نویسد «روش من چنين خواهد بود كه به اختصار كوشم و در عين حال با اصول علمى پيش روم و هر سخنى را از پيشنيان كه دليلى همراه ندارد رد كنم و كنار بگذارم و از خداوند بزرگ براى توفيق در اين امر يارى مى‏طلبم». (طاهری،1377، 2: 121). همچنین او در مقدمه تفسيرش به برخى مباحث علوم قرآنى از جمله اعجاز قرآن، صيانت قرآن از تحريف و قرائات پرداخته است. همچنین از روايات مختلف استفاده كرده و به دفاع از حريم شيعه پرداخته است. و نیز ضعفهاى تورات و انجيل را متذكر شده است. ايشان در آغاز تفسير منابع روايى و غير روايى خود را نقل مى‏كند. علامه بلاغى به شأن نزول، بيان نكته‏هاى ادبى و در مواردى بيان احكام فقهى پرداخته است. او آيات قرآن را با بررسى تحليل‏هاى اجتماعى و پرداختن به جايگاه انسان در قرآن، رابطه او با خدا و با انسان‏هاى ديگر، تبيين كرده است. ظاهرا با پايان يافتن زندگى دنيايى فرصت اتمام چنين تفسيرى از ايشان گرفته شد. (مودب،1380، 281)

دیدگاه علامه بلاغی در مورد اعجاز در تفسیر آلاء الرحمن

دیدگاه‌های علامه بلاغی در زمینه اعجاز قرآن در مقدمه‌ای که بر تفسیر خود «آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن» آمده و در آن تعدادی از مباحث علوم قرآن را بیان کرده است. نخست معجزه را تعریف کرده و پس از بیان چگونگی دلالت معجزه بر صدق رسالت، حکمت گوناگون بودن معجزات پیامبران را تناسب معجزات با مقتضیات و نیازهای هر عصر دانسته و سپس به بررسی این مساله پرداخته که چرا معجزه پیامبر اسلام، قرآن انتخاب شده است. ایشان معتقد است اعراب معاصر نزول قرآن با مسایل علمی، اسرار طبیعت، علم و صنعت آشنایی نداشتند و اگر معجزه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از نوع این دست از علوم و دانش‌های بشری می‌بود در اذهان مخاطبان قرآن تداعی می‌کرد که معجزه پیامبر سحر و یا برخاسته از مهارت سایر ملت‌هاست. از سویی دیگر اعراب در زمینه فصاحت و بلاغت گفتار از مهارت ویژه‌ای برخوردار بوده است. خداوند بر اساس حکمت خود معجزه پیامبر را قرآن و از نوع بیان انتخاب و به آوردن کتاب همسان یا سوره‌ای نظیر یکی از سوره‌های قرآن همآوردی کرد تا به معجزه بودن آن ایمان آورند. ( بلاغی نجفی،1420، 1: 5-3) با این تفاسیر به نظر می رسد ایشان معتقد است، اعجاز قرآن را باید از دو بعد مورد بررسی قرار داد : نخست اعجاز قرآنی برای عربها به ویژه صدر اسلام و سپس برای تمامی بشر؛ به این ترتیب ایشان اعجاز اولیه قرآن را در حوزه زبان شناسی و فصاحت كلام می داند، چرا كه در آن مهمترین دانش اعراب، ادب عربی و تخصص در گفتار زبانی و اسالیب كلام بود. لذا قرآن می بایست ابتدا توجه آنان را جلب كند، كه در غیر این صورت اعراب نیز در برابر او تسلیم و مومن نمی شدند و آن را به حساب سحر یا صنعت های اجنبی می گذاشتند. و بعد ویژگی هایی را بیان می کندکه مربوط به تمام بشر است. آیات تحدی علامه بلاغی همانند ناپذیری قرآن را از امتیازت قرآن بر سایر معجزات بیان می کند. و از آن در بین وجوه ی که برای اعجاز قرآن بیان کرده، یاد نکرده است. اما به نظر می رسد مفسر وجه فصاحت و بلاغت را از وجوه اعجاز قرآن مختص به اعراب می داند. ایشان در پنجمین مورد از امتیازات قرآن بر سایر معجزات به این نکته اشاره می کند که قرآن به طور متعدد مردم را به آوردن کتابی نظیر قرآن، یا ده سوره یا یک سوره نظیر سوره‌های قرآن دعوت کرده و اعلام کرده که همه توان خود را به کاربگیرند از هر طریقی کمک گیرند. با این حال تاکنون بعد از قرن ها کسی نتوانسته مانند قرآن بیاورد، این در حالی است که کافران برای نابودن کردن اسلام جنگ‌های زیادی را براه انداخته و بسیاری از آنان در این راه کشته شدند. در صورتی که می‌توانستند بدون نیاز به این جنگ ها با آوردن تنها یک سوره رسالت پیامبر را نفی کنند.. «يأتوا بشي‏ء من مثل القرآن الكريم و لو سورة واحدة و يفاخروا الرسول (ص) و يحاكموه في المواسم و المحافل التي أعدّوها لمثل ذلك فتكون لهم الحجاگر.....» و اگر سوره‌ای همسان قرآن ارائه می‌شد تاریخ آن را برای ما ثبت می‌کرد و این اتفاق را در مراسم و محفل هایشان بیان می کردند. «و مما يشهد لما ذكرناه و يجلو تمثيله لبداهة الاعتبار أن اليد الأثيمة غلبت بسنوح الفرصة حتى على المحدثين و المفسرين فدّست في كثير من كتب التفسير خرافة الغرانيق و خرافة سبب النزول في آية التمني من سورة الحج كما نجده في اكثر التفاسير. فلوّثت قدس رسول اللّه (ص) بما شاءت و سنحت به لها الفرصة»( بلاغی نجفی، 1420، 1: 8) علامه بلاغی برای اثبات این مدعا که معاندان قرآن از ارائه گفتاری همسان با قرآن بازمانده‌اند بیان می کند که خرافه افسانه غرانیق و سبب نزول آیه تمنی در سوره حجّ در کتب تفسیری و حدیثی راه یافته است و معاندان قرآن کوشیده‌اند تا قداست رسول خدا را مخدوش سازند. این امر نشان از آن دارد که تنها راه معاندان قرآن، جعل روایات یا برساختن اسباب نزول بوده است. و در این ذیل به آیات تحدی اشاره می کند. آیه 23 سوره بقره: « وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» باتوجه به این که تفسیر آلاء الرحمن تنها تا بخشی از سوره نساء می باشد، تنها از بین آیات تحدی، تفسیر همین آیه موجود می باشد. علامه بلاغی ذیل این آیه به این نکته اشاره می کنند که اگر در اینکه این کلام خداست و وحی نازل شده از طرف اوست؛ شک دارید، پس سوره ای مانند آن بیاورید از آنجا قرآن به زبان عربی است و شما اهل فصاحت و بلاغت هستید.« مثل القرآن فإنه نزل بلسانكم العربي و أنتم اهل الفصاحة و البلاغه...» (بلاغی نجفی،1420، 1 :77). در آیه 24 نیز که اشاره به این دارد که نمی توانند مانند قرآن بیاورند ، حتی اگر« برعوا و تقدموا في الفصاحة و البلاغه »با این بیان می توان فهمید علامه بلاغی اعجاز قرآن را در فصاحت و بلاغت آن می داند. آیه 16 سوره هود: « أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ » آیه 39 سوره یونس: « أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» آیه 88 سوره اسراء:« قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً» چون تفسیر آلاء الرحمن تنها تا بخشی از سوره نساء صورت گرفته است، تفسیر آیات بالا موجود نمی باشد. وجوه اعجاز از دیدگاه علامه بلاغی

اعجاز تاریخی

علامه بلاغی توضیح می‌دهد که مقصود او از اعجاز تاریخی قرآن این نیست که ، این کتاب که حوادث گذشته و حوادث مربوط به امت‌های پیشین را گزارش کرده است توسط پیامبر که فردی امی است، آمده است، زیرا ممکن است گفته شود که چنین کاری هر چند به همراه برخی از لغزش‌ها در توان انسان‌ها هست ؛ بلکه مقصود از اعجاز تاریخی قرآن آن است که قصص قرآن با داستان های کتب عهدین مشترک است. اما این داستان‌ها در تورات سرشار از خرافات، است. مثل داستان حضرت آدم و خوردن از آن درخت که در آن به دروغ به خداوند نسبت داده شده است. از پیامبری که امی بوده و تنها در میان اعراب وحشی می‌زیست، ، چگونه ممکن است که این آموزه‌های تاریخی را این چنین عرضه کند. این امر نشان از آن دارد که منبع قرآن، منبعی الهی است. داستان های قرآنی که در سوره های طه و اعراف و اواخر سوره بقره و سوره های هود ، نمل و ذاریات آمده که به دور از هر گونه خرافات است. (بلاغی نجفی، 1420، 1: 10) آیه 41 سوره بقره: « وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ وَ لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلًا وَ إِيَّايَ فَاتَّقُون» علامه بلاغی در ذیل این آیه به وجه اعجاز تاریخی قرآن اشاره کرده ، و بیان می کند که مراد از «بما انزلت» آن قرآنی است که از طرف خداوند بر پیامبر اکرم نازل شده و قرآن تصدیق کننده ی کتاب تورات است، تصدیق کننده ایمان به خدا ، اعتقاد به نبوت پیامبر و ایمان به رسالت به حضرت موسی و معجزاتش، نه اینکه تصدیق کننده کفر و خرافات آن باشد، چون قرآن صریح با آن به مخالفت پرداخته است. و بعد از بیان این نکته بیان می کند: «و قد أشرنا إلى شي‏ء من ذلك في الفصل الأول من المقدمة في اعجاز القرآن في وجهة التاريخ» (بلاغی نجفی،1420، 1: 10) اعجاز قرآن از جهت احتجاج از نظر ایشان پیامبر در عصر ظلمت و جهل، رشد نمود و در همین عصر نهضت خود را آغاز کرد و در عین حال براهینی که قرآن ارائه نموده کمترین خللی از نظر فلسفی، عرفانی و ادبی نداشته و از شائبه اختلاف و تناقض نیز صد در صد مصون است ،علاوه بر آن شیوه‌ی قرآن چنان دقیق و تازه است که در هیچ منبع دیگری وجود ندارد؛ بگونه‌ای که هر عامی و بی سوادی می‌تواند از آن استفاده کند. علامه بلاغی برای دفاع از این دیدگاه خود به استدلال‌های ضعیف و سست اناجیل که به عیسی (علیه‌السلام) نسبت داده شده اشاره می‌کند. اعجاز قرآن از جهت دور بودن از تناقضات قرآن در معارف الهی و بشری، و در فلسفه، سیاست، خطابه، اخلاق، شریعت، تنظیم اداری، فنون جنگ یا ترغیب و ترهیب نسبت به آخرت، امثال و حکم و موعظه به بهترین سبک و شیوه و بلاغت کامل اظهار نظر کرده است. بدون ذره‌ای تناقض و اختلاف. همچنین به این نکته اشاره می کند که پیامبر اکرم با وجود این که امی بودند و در میان افرادی جاهل زندگی می کردند، اما قرآن دور از هرگونه اختلاف و تناقض می باشد. و در این جا به این آیه اشاره می کند: آیه 84 سوره نساء: «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ الله لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا کَثِیرًا»

اعجاز تشریعی

کتابی که در ارائه ی قوانین شرعی و حقوقی و آداب اجتماعی و سیاسی، و چگونگی اداره اجتماع، محیط و خانواده حاوی معارف بالایی است. قرآن حتی از پرداختن به مواردی به ظاهر خرد نظیر شؤون کاتب و شاهد غفلت نکرده است. برای فهم عظمت و پیشگامی قرآن خوب است میان احکام و قوانین شرعی که در تورات و انجیل آمده با آنچه در قرآن منعکس شده مقایسه شود. 28 سوره بقره: « يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْن.....»مفسر اشاره می کند که در این آیه به قوانین مربوط به کاتب و شاهد به صورت دقیق پرداخته است. (بلاغی نجفی، 1420، 1: 241) آیات دیگری را نیز در این رابطه به آن اشاره کرد، مثلا: آیه 233 سوره بقره:« وَ الْوالِداتُ‏ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضاعَه...»این آیه احکام مربوط به شیر خوارگان را بیان می کند و مفسر در ذیل آیه این را بیان کرده که (اخبار عن وظيفة المقررة لهن في الشريعة.). بنابراین می بینیم قرآن از این قوانین غافل نشده است. ( بلاغی نجفی، 1420، 1: 241)

اعجاز اخلاقی

قرآن در دورانی که بشر در جهل و تاریکی کامل بسر داشته ، معارف و آموزه‌های بلند اخلاقی را ارائه کرده و و به داشتن اخلاق فاضله ترغیب کرده ، و مردم را از نزدیک شدن به رذایل اخلاقی بازداشته است. اما در تورات می‌بینیم که در آن از بنی اسرائیل خواسته شده تا نسبت به نزدیکان و هم تباران خود از ظلم و کینه‌ورزی و سخن چینی و گواهی دروغ اجتناب کنند. اما چنین رفتارهای زشت و ناروا در حق غیر یهودیان جایز و روا شمرده شده است. و در مورد اناجیل گفته :« و لك العبرة ايضا بأن الأناجيل الرائجة قد أفرطت بتصوفها البارد فنهت عن ردع الظالمين بالانتصاف من الظالم و قطع مادة الفساد بالحدود الشرعية و دفاع الظالمين بل علمت بأن من لطمك على خدك الأيمن فأدر له الآخر ايضا و من أراد أن يخاصمك و يأخذ ثوبك فاترك له الرداء ايضا» اناجیل در کنار دعوت به تصوف، بر ظلم‌پذیری از ستمکاران و عدم دفاع در برابر ستم توصیه می‌کند تا بدانجا در آن‌ها آمده که اگر کسی بر گونه راست تو سیلی بزند تو سیلی چپت را برای او نگاه دار و اگر کسی به هنگام دعوا لباست را گرفت تو قبایت را به او واگذار. آیه 90 سوره نحل: «إِنَّ الله یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِیتَاء ذِی الْقُرْبَى وَیَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ وَالْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ». که طبق نظر مفسر در اینجا بع عدل و احسان و رسیدگی به خویشاوندان و دوری از فحشاء و منکرات دعوت کرده است. آیات 12-10 سوره حجرات : «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَه ....» این آیات به ویژگی های اخلاقی ( مسخره نکردن و...) توجه کرده است. آیات 75-64 سوره فرقان:« وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً….» در این آیات خصلت افراد با ایمان را بیان می کند. آیات 33-23 سوره معارج: َ« الَّذِينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ‏.....» در این آیات توجه به حقوق مردم و یتیم را بیان می کند. (بلاغی نجفی، 1420، 1: 15) 114 سوره ال عمران: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِين» مفسر در باره در تفسیر این آیه می گوید: لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ‏: من حيث المعارف و الشريعة والأخلاق الصلاح و العدل و المدنية: يا ايها المسلمون من اصحاب احد بحسب نوعكم. اشاره به این دارد که قرآن از نظر اخلاقی جایگاه ویژه ای دارد.(بلاغی نجفی، 1420، 1: 265) آیه 6 سوره نساء:«وَ ابْتَلُوا الْيَتامى‏ حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْكُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ يَكْبَرُوا وَ مَنْ كانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ كانَ فَقِيراً فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ حَسِيباً» در این آیه به اسراف نکردن و... اشاره شده است. (بلاغی نجفی، 1420، 2: 16) آية 36 سوره نساء:« وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينِ وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبى‏ وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ وَ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالاً فَخُوراً » در این آیه نیز به احسان به والدین و مساکین و همسایه و ..... اشاره کرده است. (بلاغی نجفی،1420، 2: 115) ۶ـ اعجاز به اخبار به غیب در قرآن به صورت مکرر اخبار به غیب آمده و تمام آن اخبار به حقیقت پیوسته است در حالی که در انجیل اینگونه نیست و اخبار تکذیب شده است. و از پیروزی مسلمانان سخن به میان آمده است. در حالی که ظاهر کهانت اقتضاء است که از شکست مسلمانان و پیروزی مشرکان گفتگو کند. به عنوان مثال آیات 96-94 سوره حجر: « فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ * إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ * الَّذِینَ یَجْعَلُونَ مَعَ الله إِلـهًا آخَرَ فَسَوْفَ یَعْمَلُونَ» در اینجا از کفایت الهی نسبت به مشرکان و ناکام ماندن توطئه‌های آنان گزارش‌ داده و واقعا نیز خداوند به بهترین وجه از پیامبر حمایت نمود. . آیه ۹ سوره صف: « هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ »از غلبه اسلام بر سایر ادیان خبر داده است. آیات 3-1 سوره روم: «غُلِبَتِ الرُّومُ 2 فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ 3 فِي بِضْعِ سِنِين» نیز در در اینجا از پیروزی روم بر فارس پس از شکست فارس . آیات 5-3 سوره مسد: «سَيَصْلى‏ ناراً ذاتَ لَهَبٍ وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ فِي جِيدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَد» از نگونساری ابولهب و همسرش و کفرشان به هنگام مرگ خبر داده است. .(بلاغی نجفی، 1420، 1: 16) تطبیق دیدگاه دومفسر کتاب آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن اثر علامه محمد جواد بلاغی و کتاب المنیرفی العقیده و الشریعه و المنهج اثر زهبه زحیلی از جمله تفاسیری هستند، که در بیان مباحث علوم قرآنی به مبحث اعجاز اشاره داشته اند. قبل از بررسی و تطبیق دیدگاه دو مفسر ، باید به نکته اشاره کنیم که هر دو مفسر مورد نظر علت گزینش قرآن به عنوان معجزه رسالت حضرت محمد (ص) اقتضائات عصر رسالت می دانند؛ چون در آن زمان فصاحت و بلاغت در نثر و نظم به اوج خود رسیده بود، در نتیجه معجزه پیامبر از سنخ کلام واقع شد. اما تطبیق دیدگاه دو مفسر در باب وجوه اعجاز قرآن: در آغاز باید دانست که تفسیر زحیلی در بردارنده ی تمام قرآن و در 16 جلد موجود است، اما تفسیر آلاء الرحمن تنها تا بخشی از سوره نساء صورت گرفته است. در نتیجه بسیاری مصادیق (آیات) برای وجوه بیان شده موجود نیست، اما بعد از بررسی دیدگاه دو مفسر در بحث اعجاز که در صفحات قبل به آن پرداخته شد، می توان به طور کلی ونگاه ابتدایی گفت ، علامه بلاغی وجوه متعددی را برای قرآن بیان کرده، درحالی زحیلی در تفسیر المنیر به وجوه کمتری اشاره کرده است. در مراجعه به ذیل آیات تحدی در هر دو تفسیر مشاهده شد که علامه بلاغی تنها دلیل برای عدم همانند ناپذیری قرآن را بلاغت و فصاحت آیات مشخص می کند. و به همین دلیل است که برخی می گویند علامه بلاغی اعجاز قرآن را در دوبعد مورد بررسی قرار می دهد: نخست قرآن را معجزه برای مردم عرب به ویژه مردم صدر اسلام ودوم برای تمام بشر بیان می کنند و اینکه هم مانند ناپذیری قرآن امتیاز قرآن بر سایر معجزات دیگر بیان می کنند، اما با مراجعه به ذیل آیات تحدی در تفسیر المنیر اینگونه مشاهده شد که زهبه زحیلی متعقد به این است که تمام وجوه اعجاز باعث همانند ناپذیری قرآن است. و قرآن به دلیل آن وجوه( اخبار به غیب، فصاحت و بلاغت، و..... ) فراتر از توان بشری است و بالعکس علامه بلاغی همانند ناپذیری قرآن و این که فراتر از طاقت بشری است را از وجوه اعجاز قرآن بیان می کند. در نگاه اول و با بررسی دیدگاه دو مفسر در مقدمه تفاسیرشان اینگونه بنظر می رسد که زحیلی بیشتر به اعجازبیانی و به مسئله فصاحت و بلاغت توجه داشته ، اما دیدگاه علامه بلاغی در آلاء الرحمن بیشتر بر حول محتوای آیات است، به این دلیل که وجوه بیان شده توسط علامه از جمله (اعجاز تشریعی، اعجاز اخلاقی، اعجاز از جهت دوربودن از تناقضات و..) همگی مربوط به محتوای آیات می باشد و بیانی دیگر می توان گفت در وجوه اعلام شده از سوی علامه بلاغی از اعجاز بیانی قرآن گفتگویی به میان نیامده است؛اما باید گفت به اعجاز محتوایی هم اشاراتی داشته است، اما برعکس علامه بلاغی آنان را به صورت جداگانه مطرح نکرده است. موید این سخن را می توان در تفاسیر ذیل آیات بیان شده در صفحات قبل مشاهده کرد. اما در بررسی موردی وجوه اعجاز هر دو مفسر اخبار غیبی را از وجوه اعجاز قرآن می دانند، زحیلی اخبار به غیب را به صورت مفصل موردبررسی قرار داده و آن را به سه دسته اخبار مربوط به حوادث گذشته، حال و آینده تقسیم بندی کرده است؛ در صورتی که علامه بلاغی به طور مختصر به آن پرداخته است. علامه بلاغی علاوه بر وجه اعجاز به اخبار به غیب، به وجه اعجاز تاریخی اشاره کرده و عدم تناقض قصص قرآنی را نشانه اعجاز تاریخی قرآن می داند، بنظر می رسد علامه بلاغی با توجه به تسلطی که بر متون کتب مقدس دارند، و از طرف دیگر با توجه به متون تحریف شده آن کتب، در مقایسه با قرآن این وجه را بیان کرده اند. در ذیل تفسیر برخی از آیات، زحیلی به اکتشاف علمی نیز اشاره کرده، بنظر می رسد وی اعجاز علمی را نیز از جمله وجوه اعجاز قرآن می داند. اما علامه بلاغی به اعجاز علمی قرآن اشاره ای نکرده است. با دقت در تفسیر آلاء الرحمن، و با توضیحاتی که ذیل هریک از وجوه بیان شده آمده است، می توان گفت علامه بلاغی قرآن را از این جهت که توسط یک فرد امی آورده شده، معجزه بیان می داند، و به عبارتی دیگر می توان گفت: معتقد به وجه اعجاز به آورنده (قرآن با معارفی بلند و بدور از تناقض توسط فردی امی آورده شود) می باشد. (اما به آن به طور جداگانه نپرداخته است.).زحیلی نیز بنظر می رسد، یکی از وجوه اعجاز قرآن را اعجاز به آوردنده می داند. در آخر با بررسی دیدگاه دو مفسر باید گفت: وجوه اعجاز قرآن در ديدگاه علامه بلاغی و زهبه زحیلی كه از علماى قرن چهاردهم و پانزدهم مى‏باشند، در مقايسه با علماى قبل، داراى گسترده بيشترى در وجوه اعجاز قرآن است. به نظر مى‏رسد كه با گذشت زمان، وجوه فراوان‏ترى حاصل مى‏شد و ديگر اعجاز قرآن از انحصار بلاغى خارج شده و به وجوه ديگر نيز پرداخته مى‏شده است.

نتیجه گیری

اعجاز قرآن امری مسلم نزد دانشمندان مسلمان و نشانه رسالت پیامبر (ص) تا روز قیامت است. اما وجوه اعجاز در نزد هر شخصی متفاوت است. در ابتدا باید بگوی با توجه به این که وجوه اعجاز قرآن در ديدگاه علامه بلاغی و زهبه زحیلی كه از علماى قرن چهاردهم و پانزدهم مى‏باشند، در مقايسه با علماى قبل، داراى گسترده بيشترى در وجوه اعجاز قرآن است. به نظر مى‏رسد كه با گذشت زمان، وجوه فراوان‏ترى حاصل شده و ديگر اعجاز قرآن از انحصار بلاغى خارج شده و به وجوه ديگر نيز پرداخته مى‏شده است. تنوع و گستردگی وجوه اعجاز در تفسیر آلاء الرحمن بیشتر از تفسیر المنیر است. اما همه ی وجوه حول محتوای آیات است و بنظر می رسد علامه بلاغی نسبت به مفسر المنیر توجه بیشتری به اعجاز محتوای قرآن داشته اند. در آخر باید بگوییم گرچه هر دانشمند و مفسر قرآن را محصور به یک وجه یا وجوهی می کند اما اعجاز قرآن مربوط به تمام وجوه کنار یکدیگر است.

منابع


بلاغی نجفی،( 1420ق.)محمد جواد،" آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن"، قم : بنیاد بعثت،

رادمنش، 1374ش ،سید محمد، "آشنایی با علوم قرآنی"، تهران: جامی، چهارم

رضایی کرمانی،1375ش، محمد علی، "تفسیر المنیر در نگاه نقد و بررسی"، پژوهش های قرآنی، پاییز و زمستان ، شماره8 و 7،

زحیلی ،1418 ق. زهبه بن مصطفی، "المنیر فی العقیده و الشریعه و المنهج"، بیروت دارالفکر المعاصر ،

سعیدی روشن،1383ش. محمد باقر،"تحلیل زبان قرآن" ، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، اول:

طاهری؛1377 ش. حبیب الله؛ "درسهایی از علوم قرآنی" ، قم: اسوه، اول:

علوی مهر،1384ش. حسین، "آشنايى با تاريخ تفسير و مفسران"، قم، مرکز جهانی علوم انسانی ، اول:

مودب،1380 ش . سید رضا، "روش های تفسیر قرآن"، قم: اشراق، اول: