بررسی تحلیلی قرآنی – روان‌شناختی سنت گشایش برکت در قرآن کریم

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

چکیده

یکی از سنت‌های تکوینی خداوند که در قرآن کریم توصیف و تبیین شده، سنت برکت است. بنابه این سنت، خداوند برکت‌ها را در جامعه‌ای فرو می‌بارد که اهل آن از ایمان و تقوا برخوردار باشند. با توجه به اینکه از یک سو ارتباط ایمان و تقوای مذهبی با برکت‌های مادی از لحاظ علمی روشن نیست و از دیگر سو ظاهرا برخورداری‌های مادی کشورهای غربی از کشورهای اسلامی بسیار بیش‌تر می‌نماید، این پرسش/شبهه مطرح شده که اگر شرط نزول برکات، ایمان و تقواست، پس چرا کشورهای غربی و سکولار از برکات بیش‌تری برخوردارند و کشورهای اسلامی که ظاهرا از ایمان و تقوای بیش‌تری بهره می‌برند و طبق این سنت، باید برکات افزون‌تری بر آنان نازل شود، از انواع عقب‌ماندگی‌ها و مشکلات در رنج‌اند. این واقعیت چگونه با سنت برکت سازگار است؟ مضاف بر اینکه اساسا رشد و پیشرفت جوامع، بیش از هرچیز معلول ویژگی‌های روان‌شناختی و جامعه‌شناختی (هوشمندی، برنامه‌ریزی، تلاش، خرد جمعی، مدیریت تولید و مصرف و غیره) سیاستمداران و مردم آن جوامع است و ایمان و تقوای مورد نظر قرآن، اگر مانع نباشد، تأثیرگذار نیست! در این نوشتار با بررسی مفاهیم ایمان، تقوا و برکت و تبیین شاخصه‌های زندگی بابرکت از نگاه قرآن، سنت اسلامی و رهیافت‌های علمی و نیز آسیب‌شناسی جوامع غربی و اسلامی از لحاظ برخورداری از شاخصه‌های نزول برکات، به این پرسش/شبهه پاسخ داده‌ایم. واژگان کلیدی برکت؛ ایمان؛ تقوا؛ سنت‌های الهی،؛ رفاه مادی،؛ پیشرفت.  

1. مقدمه

در قرآن کریم از قوانین و سنت‌های پرشماری در گستره حیات فردی و اجتماعی انسان‌ها سخن گفته شده است. این سنت‌ها یا همان قوانین تکوینی، بر زندگی تک تک افراد یا حیات جمعی گروه‌های انسانی و یا مجموعه انسان‌ها در طول حیات بشر حاکم و جاری است و همه امور آفرینش در چارچوب مفهومی آن‌ها تفسیر می‌شود (بنگرید به: الفتح: 22؛ الاسراء: 73-77؛ عنکبوت: 1-2). از منظر قرآن کریم سنت‌های الهی تغییرناپذیر و تحویل‌ناپذیر بوده و از آفرینش نخستین انسان تا پایان حیات آخرین آن‌ها استمرار دارد (الفتح: 23 و الاسراء: 77). در این راستا می‌توان به سنت‌هایی مانند آزمایش (العنکبوت: 1)، پاداش و کیفر (الزلزال: 7-8)، عدالت (الاسراء: 20)، عکس العمل (الاسراء: 7)، امهال و استدراج (الاعراف: 182) و توبه (زمر: 53) اشاره کرد. یکی از سنت‌هایی که در قرآن کریم توصیف و تبیین شده، سنت برکت است: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکنْ کذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا يَکسِبُونَ»: و اگر اهل آبادي‌ها ايمان آورده و تقوا ورزیده بودند، یقینا برکت‌هایی از آسمان و زمين بر آن‌ها ميگشوديم؛ ولی (افسوس که آيات و رسولان ما را) تکذيب کردند، پس آنان را به کیفر دستاوردهاشان گرفتار و هلاکشان کرديم! (الاعراف: 96) بر اساس این آیه کریمه علت فروباریدن برکت‌ها از زمین و آسمان، ایمان و تقواست و فقدان این دو عنصر، جوامع انسانی را با فلاکت و هلاکت مواجه می‌کند. دیربازی است که شرق‌شناسان و روشنفکران متأثر از آن‌ها در کتاب‌ها، مقالات، سخنرانی‌ها و فضاهای مجازی پرسش/شبهه‌ای را مطرح می‌کنند که هم اعتبار قرآن کریم را فروکاهند و هم به تلویح یا تصریح اسلام و مسلمانی را عامل نابسامانی‌ها و عقب‌ماندگی‌های مادی و معنوی مسلمانان معرفی کنند. در این پرسش/شبهه گفته می‌شود که بنابه تصریح قرآن، سنت الهی درباره جوامع این است که اگر ایمان آورند و تقوا پیشه کنند، برکات آسمانی و زمینی بر آنان گشوده می‌شود. اگر این سنت از حقیقت برخوردار است، پس چرا بسیاری از جوامع بی‌ایمان و بی‌تقوا، یعنی جوامع سکولار و لاییک نسبت به جوامع مسلمان و مؤمن، از نزولات آسمانی، برکات زمینی و رشد و پیشرفت مادی و حتی اخلاقی، بیش‌تری برخودارند! سرّ این واقعیت در چیست؟ اگر ملاک نزول برکات و بارش نعمتهای الهی، میزان ایمان، رعایت تقوا و تحفّظ بر احکام و ارزشهای اسلامی است، پس چرا کشورهای غربی با عدم رعایت این مسائل، از برکات آسمانی و زمینی و دیگر پیشرفت‌ها برخوردارند و کشورهای اسلامی، که ظاهرا در مراقبت بر احکام اسلامی، رعایت تقوا و دارابودن ایمان دینی پیشقدم‌اند، نه تنها از بسیاری از این برکات محروم‌اند، بلکه به انواع مشکلات و نابسامانیها گرفتار و از آسیب‌ها و کاستی‌های مختلفی رنج می‌برند. مضاف بر اینکه عقب‌ماندگی یا پیشرفت فرد یا جامعه، بیش از هرچیز به ویژگی‌ها و شرایط روان‌شناختی و فرهنگ عمومی جامعه (هوشمندی، برنامه‌ریزی، تلاش، خرد جمعی، مدیریت تولید و مصرف و غیره) مدیران، سیاستگزاران و همه مردم آن جامعه بستگی دارد و ایمان و تقوای اسلامی، به سبب تأکید بر اجتناب از لذت‌های مادی و دنیاگروی، اگر مانع نباشد، یقینا حرکت دهنده نخواهد بود. بنابر این در پاسخ به این پرسش یکی از دو تحلیل قابل تصوّر است: یا آنچه قرآن به عنوان سنت الهی گفته، نادرست و خرافه است و یا اگر گفته قرآن حق است، کشورهای سکولار از ایمان و تقوای بیش‌تری برخوردار بوده و کشورهای مسلمان فاقد ایمان و تقوا هستند؛ که در این امر خود دلیل محکمی بر بی‌اعتباری و عدم‌حقانیت اسلام است! در همه کتاب‌های تفسیری به توضیحی درباره این سنت الهی پرداخته شده و برخی از لایه‌های مفهومی این آیه تبیین شده است، اما هنوز تبیین دقیق و همه جانبه‌ای، خصوصا با نگاه علمی، از این سنت الهی ارائه نشده است. در پژوهش حاضر با تحلیل مفهومی و مصداقی واژه‌های ایمان، تقوا، برکت و پیشرفت در منابع اسلامی و علمی، سه هدف را دنبال می کنیم: یکی تبیین صحیح و جامع سنت برکت، دوم تفسیر صحیح آیه و سوم پاسخ به پرسش/شبهه‌ای که تقریر آن در مقدمه ارائه شد. ضرورت این دست پژوهش‌ها بر اهل‌ اندیشه و اصلاح فرهنگی و اجتماعی پوشیده نیست. از یک سو لزوم دفاع از اعتقادات و آموزه‌های اسلامی، تفسیر و تبیین صحیح آن را مدلّل می‌سازد و از دیگر سو تفسیر و تبیین صحیح این آموزه‌ها، به عنوان چراغ راه و شاخص صلاح و فلاح جوامع اسلامی، راه را بر پیشرفت همه جانبه، حلّ مشکلات و رفع نابسامانی‌های آن جوامع می‌گشاید؛ زیرا تفسیرها و تحلیل‌های غلط و ناقص مفاهیم و آموزه‌های دینی نه تنها کمکی به حلّ مشکلات مسلمانان نمی‌کند، بلکه خود به عامل نیرومندی در برابر کمال و بالندگی فرد و جامعه بدل می‌شود؛ چنانکه متأسفانه تاکنون نیز چنین بوده است (رک: مطهری، 1377).

2. لزوم توجه به روش‌شناسی صحیح تفسیر قرآن

شبهه موردبحث از شبهاتی است که حتی اذهان بسیاری از مردم را درگیر کرده است. به نظر می‌رسد ریشه و منشأ این گونه شبهات و پرسشها، بیش از هرچیز بی‌توجهی و غفلت از روش صحیح و معتبر تفسیر قرآن کریم است. فهم هرمتنی، اعم از دینی و غیردینی، مستلزم رعایت چارچوب‌ها و قواعدی تفسیر متون است (رک: بابایی، 1396: 1، فصل اول). بر این اساس هرتفسیری از آیات و مفاهیم قرآنی که بدون در نظرداشت اصول و قواعد تفسیر متن قرآنی باشد، نامعتبر بوده و قابل استناد نیست) اسعدی و همکاران، 1389: 18). در مسأله موردبحث فهم اصطلاحات و مفاهیم قرآنی (ایمان، تقوا و برکت)، ارائه ملاک جامع برکت و تبیین همه شاخص‌ها و عوامل فردی و اجتماعی خوش‌بختی و بدبختی جوامع و نیز ارزیابی عینی و مصداقی جوامع غربی و اسلامی از لحاظ آن شاخص‌ها، ضروری است. تمرکز سهوی یا عمدی بر برخی از آیات و آموزههای قرآنی و غفلت و نادیده‌انگاشتن برخی دیگر (به خصوص تفسیرها و تفصیل‌هایی که در سنت اسلامی و کلام معصومان (علیهم السلام) بیان شده)، این توهم را دامن زده که عامل نیکبختی جوامع، از نگاه قرآن، تنها در برپایی شعائری چون نماز، روزه، اعتکاف و دیگر اعمال عبادی خلاصه میشود و بر این اساس، اگر جامعه‌ای صرفا به این مناسک پایبندی نشان داد، جامعه‌ای با ایمان و با تقواست و طبق سنت الهی باید برکات آسمانی و زمینی بر آن گشوده شود. نکته مهم دیگر اینکه ملاک‌ها و شاخصه‌های تعیین خوشبختی، یعنی همان مبارک بودن یک جامعه، و به عبارت دیگر مصادیق برکت‌های آسمانی و زمینی هم در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. از این رو تمسک به شاخص‌هایی مانند نرخ نزول باران، وجود زمینهای حاصلخیز، سود ناخالص ملی و غیره، اگر چه در شرایط خاصی می‌تواند به عنوان بخشی از مصادیق برکت به شمار رود، اما معمولا از ملاکهای مهمتر و انسانی‌تر در تعیین برکات جوامع غفلت شده است.

2.1. مفهوم شناسی ایمان، تقوا و برکت

در یک پژوهش علمی، خصوصا از نوع تحلیلی، نخستین و مهم‌ترین بخشِ تحلیل و بررسی پرسش و فرضیه‌های مطرح شده در ذیل آن، تجزیه و تحلیل مفاهیم کلیدی پرسش در دانش لغت شناسی و متفاهم عرفی و احیانا اصطلاح خاص آن دانش است. از این رو پیش از ورود به بررسی پرسش اصلی واژگان ایمان، تقوا و برکت را از لحاظ لغوی و در اصطلاح قرآنی بررسی می‌کنیم:

2.2. واژه ایمان

از ریشه واژگانی امن، به معنای آرامش و امنیت خاطر گرفته شده است (مصطفوی،1360: 1/ 150). در اصطلاح قرآنی به معانی متعددی آمده است. در برخی از آیات قرآن، ایمان به معنای تصدیق قلبی به وجود، یگانگی و عدالت خداوند (نساء: 136)، پیامبری محمد بن عبدالله و همه پیامبران پیش از او (صلی الله علیهم اجمعین) (النساء: 171) و نیز تصدیق قلبی قطعی‌بودن روز قیامت (المجادله: 22) استعمال شده است (شیروانی، 1385: 157). البته ایمان در اصطلاح قرآنی به صرف تصدیق قلبی اطلاق نمی‌شود، بلکه همراهی تصدیق قلبی با عمل جوارحی و اقرار زبانی لازم است. امام رضا علیه السلام می‌فرماید: «الایمان عقد بالقلب و نطق باللسان و عمل بالارکان»: ایمان همانا گره خوردن باور با قلب و اقرار با زبان و عمل با اندام‌های بیرونی (جوارحی) و درونی (جوانحی) است (مجلسی، 1403: 66/71). از این رو ایمان به خدا، شعورمندی هستی، عدم واکنش یکسان هستی در برابر خوبی و بدی، پیامبری محمد و دیگر پیامبران (علیهم السلام)، وجود و ثبوت ارزش‌های اصیل الهی، مانند عدالت، آزادی معنوی، صداقت، سخاوت و غیره، ایمان به رستاخیز انسان‌ها و حتمیت سرانجام نیک و بد آنان در بهشت و دوزخ از متعلقات ایمان دینی به شمار می‌رود. ایمان به معنای اعتقاد قلبی به حقانیت این امور و التزام عملی به لوازم این اعتقادات است.


2.3. واژه تقوا

واژه تقوا در اصل «وقوا» و از ریشه واژگانی وقایه، به معنای حفظ و نگهداشتن است (ابن منظور، 1375: 15/ 402). تقوا در اصطلاح قرآنی، عبارت است از محافظت نفس از آسیب‌هایی که ممکن است به سبب مخالفت با فرمان‌های خداوند متعال فرد یا جامعه را گرفتار کند (راغب، 1369: 3/ 479). به بیان دیگر، تقوا همان تجسد و تبلور واقعی ایمان قلبی و به معنای انجام رفتارهای خداپسندانه و ترک رفتارهای خداناپسند است (نراقی، 1386: 1/ 506). کم‌ترین حد تقوا، همان انجام واجبات و ترک محرمات شرعی است (جوادی آملی، 1378: 2/155). البته معلمان اخلاق بر اساس مبانی و معارف اسلامی، برای تقوا سطوح و لایه‌هایی را برشمرده اند: 1. تقوای عام و آن عبارت است از انجام واجبات و ترک محرمات شرعی؛ 2. تقوای خاص و آن عبارت است از نگهداشتن و پیراستن نفس از خصلت‌های نکوهیده و آراستن آن به فضائل اخلاقی؛ 3. تقوای خاص الخاص و آن عبارت است از محافظت دل از محبت و توجه به غیرخداوند (همان).

2.4. واژه برکت

واژه برکت در لغت: راغب اصفهانی در المفردات مىگويد: اصل كلمه «بركت»، «بَرك» - به فتحه باء - و به معناى سينه شتر است؛ ليكن در غير اين معنا نيز استعمال مىشود. از آن جمله مىگويند: «فلانى داراى بركت است»؛ و «بَرَك البعير» به معناى اين است كه شتر سينه خود را به زمين زد و چون اين معنا مستلزم يك نحو قرار گرفتن و ثبات یافتن است، از این رو كلمه برکت را در ثبوت، كه لازمه معناى اصلى است، هم استعمال كرده و مثلا مىگويند: «ابتركوا فى الحرب (در جنگ پاىبرجا شده و به عقب برنگشتند)». نیز به همين مناسبت، محلى را كه مردان دلير و شجاعان لشكر موضع مىگيرند، «براكاءم و «بروكاء» مىنامند (راغب اصفهانی، 1412: 119، ماده برک). همچنین در جايى كه حيوان از راه رفتن بازمىايستد و به هيچ وجه تكان نمىخورد، مىگويند: «ابتركت الدابة» (چهارپا ثابت بر جایش ایستاد). آب انبار را نيز به همين جهت «بِركه» مىنامند؛ زیرا آب انبار محل ثابت‌شدن و قرار گرفتن آب است. پس معنای برکت مستلزم نوعی ثبوت در متعلق آن است (ابن منظور، 1375: 10/ 396).

بركت در اصطلاح ادب اسلامی به معناى ثبوت و پايدارى خير الهى در چيزى و رشد و افزايش آن است (راغب اصفهانی، 1412: 119).

3. تفسیر آیه از زبان مفسران

مقصود از «برکات»، در آیه شریفه، انواع خير فراوان است. استفاده از واژه برکات، استعاره بالکنايه است. زیرا برکت، امری عینی و قابل اشاره نیست؛ بلکه مفهومی انتزاعی است که از کیفیت کارکرد یک پدیده در رساندن خیر به دیگر موجودات، فهمیده می‌شود. برکات به مجاريای (باران، نور، دما، خاک وغیره) که از مجرای آن، نعمتها جريان دارد، تشبيه شده است؛ لکن اين مجاري مسدود است و چون مردم ايمان آورند و تقوا بورزند، به قدر ایمان و تقوا، بر آنها جريان می‌يابد و از باران و برف و حرارت و برودت به مقدار نافع بر آنان فرو می‌بارد (طباطبایی، 1390: 8/ 201). مفسّران بركت را به معناى خير نافع و امرى غيرمحسوس، اعمّ از مادّى و معنوى، مىدانند و بين آن و نظام جارى اسباب و مسببات منافاتى نمىبينند؛ چنانكه معتقدند بركت، امرى نسبى است و در هرچيزى به حسب هدفى است كه در آن نهفته است (طباطبایی، 1390: 7/ 280). مثلا وقتی گفته می‌شود فلان غذا برکت دارد، به معنای آن است که خیرات و منافعی که از آن غذا به خورنده می‌رسد، ثبات و استمرار دارد. از این رو هرچه کیفیت خیررسانی یک پدیده به چیزهایی که باید به آن خیررسانی کند، قوی‌تر، ماناتر و سودمندتر باشد و آسیب‌های کم تری از آن به دیگر موجودات و پدیده‌هایی که با آن مرتبط است برسد، آن پدیده، برکت بیش‌تری برای چیزهای دیگر خواهد داشت. بر این اساس برکت، مفهومی انتزاعی است و از چگونگی کارکرد پدیده‌ها در ارتباط با پدیده‌های دیگر انتزاع می‌شود.

بر اساس این برداشت از آیه کریمه آنچه عامل و زمینه‌ساز سعادت کامل جامعه و آسایش عمومی و خیرهای نافع و فراوان اقتصادي و غیراقتصادی است، ایمان و تقوا (به معنای حقیقی و جامع آن) است. از این رو برای تشخیص وجود برکت در ظرفیت‌ها و زمینه‌های مادی و معنوی یک جامعه، نمی‌توان صرفا به شاخصه‌های ابزاری و کمی مانند پیشرفت و پیچیده‌تر شدن تکنولوژی و صنعت آن جامعه استناد کرد. فن‌آوری پیشرفته، صنعت مدرن، رشد اقتصادی، نزول بارن و برف، زمین‌های حاصلخیز و غیره در صورتی که جامعه از ایمان و تقوا برخوردار نباشد و اهداف مؤمنانه و پرهیزگارانه را دنبال نکند، برکتی را موجب نمی‌شود؛ زیرا برکت‌بودن یک چیز از دو جهت قابل بررسی است و این دو جهت به صورت لازم الجمع‌بودن، مکمل یکدیگر‌اند: یکی نافع‌بودن خود آن پدیده از لحاظ وضعیت درونی و دیگر نوع استفاده‌ای که بشر از آن پدیده در جهت خیر و سعادت خود انجام می‌دهد. از این رو ممکن است پدیده‌ای از لحاظ وضعیت درونی، خیر و نافع باشد؛ اما انسانی که از ایمان و تقوا تهی است آن را در جهت نگون‌بختی خود و دیگران به کار گیرد؛ و نه تنها آن منافع را تباه سازد، بلکه آن را به عاملی برای نابودی خود و دیگران تبدیل کند. در این حالت، نه تنها آن زمینه‌ها و عوامل مادی به هدف مطلوب خود نمی‌رسد، و خیر مانا و سودمندی را به جامعه نمی‌رساند، بلکه می‌تواند به عاملی علیه اهداف موردانتظار تبدیل شده و جامعه را به سمت سقوط و انحطاط بکشاند (العلق: 6- 7 و الانعام: 44). برکت همانگونه که می‌تواند در رفتار یا کارکرد یک پدیده ارزیابی شود، ممکن است از مجموعه عوامل و پدیدهای مرتبط با هم، که هدف واحدی را محقق می‌کنند، به دست آید. بنابر این یک جامعه فاقد ایمان و تقوا ممکن است در برخی از شاخصه‌های رفاه و رشد مادی، پیشرفت‌هایی را نشان دهد، اما به سبب فقدان یا ناکافی بودن ایمان و تقوای جمعی، برایند فرایندها و دستاوردهای آن جامعه، برکتی را در پی نداشته باشد.

4. ایمان و تقوای حقیقی در معارف اسلامی

پدیده ایمان در ادب قرآنی، صرفا به معنای تصدیق ذهنی به برخی از گزاره‌ها نیستغ بلکه به معنای عمق ارتباط وجودی با حقایقی است که مؤمن وجود آن را در گستره هستی باور دارد و زندگی خود را در همه لایه‌ها، سطوح و ابعاد بر پایه آن و متناظر با آن هدفگذاری، مدیریت و کنترل می‌کند. ایمان واقعی عبارت است از عقیده قلبی به حقایق هستی و رفتار بر اساس آن اعتقادها و در جهت اهداف غایی الهی و محقق‌ساختن ارزش‌های اصیل در زندگی انسان. خداوند متعال در آیات ابتدایی سوره مبارکه مؤمنون، مؤمنان را (درواقع نقش ایمان در ابعاد وجودی فرد را) این چنین توصیف کرده است: «یقینا اهل ایمان رستگارند؛ همان‌ها که در نمازشان خاشع‌اند (دلی فروتن و ترسان از مقام و عذاب الهی دارند) و از رفتار بیهوده روی گردان‌انند و زکات می‌دهند و کسانی که نگهدارنده اندام‌های جنسی خود از گناه‌اند (زنا و لواط و استمنا)، مگر در رابطه با همسران و کنیزان‌شان، که در این گونه ارتباط‌ها سرزنشی بر آنان نیست؛ پس هرکس (برای لذت جنسی) جز این دو راه را بجوید، از تجاوزکاران است؛ و (مؤمنان) کسانی‌اند که در امانت و بر عهد خود مراقبت دارند و بر نماز خود محافظت می‌ورزند. آنان همان وارثان‌اند که بهشت فردوس را به ارث خواهند برد!». البته آیات دیگری از قرآن هم به توصیف ویژگی‌های دیگر از مؤمنان پرداخته است (مثلا الانفال: 2-4). مجموعه خصوصیات مطرح شده در این آیات، الزاما و اطلاقا بر ساحت فردی و ساحت اجتماعی انسان‌ها انطباق دارد؛ اطاعت از رسول خدا (و حاکم عادل و مشروع) در امور سیاسی و نظامی (النور: 62)، ترسان‌شدن دل و افزایش ایمان هنگام شنیدن آیات قرآن و اعتماد به فرمان‌ها و وعده‌ها و وعیدهای خداوند حکیم (الانفال: 2)، برخی از دیگر خصوصیاتی است که برای اهل ایمان بیان شده است. نکته مهمی که در فهم معنای ایمان در قرآن کریم باید به آن توجه کنیم این است که قرآن کریم علاوه بر شخصیت و هویتی که برای فرد انسانی قائل است، هرجامعه (و به تعبیر قرآن، امت) را دارای شخصیت و هویت واحد دانسته (الاعراف: 34) و برای آن سنت‌ها و قوانینی معرفی می‌کند. بر اساس این نگرش مبنایی ممکن است سرنوشت یک جامعه با سرنوشت تک تک افراد آن جامعه متفاوت باشد. یعنی ممکن است فرد، مؤمن ولی جامعه بی‌ایمان یا فرد، بی‌ایمان و جامعه مؤمن باشد! قرآن همچنانی که فرد را مخاطب قرار می‌دهد، جامعه را هم مخاطب ساخته و به افکار، انگیزه‌ها و رفتارهای صحیح فرا می‌خواند (طه: آیه 80). بر این اساس وقتی جامعه در کلیت آن به ایمان و تقوا پشت کند، ایمان و تقوای برخی از افراد آن جامعه در تغییر سرنوشت بد جامعه مؤثر نخواهد بود. هرچند خداوند برای رهایی آن مؤمنان و محافظت آنان از آسیب‌های بیش‌تر به آنان یاری می‌رساند (الاعراف: 165)؛ اما مسلما مؤمنان هم از سرنوشت بد جامعه بی‌ایمان و بی‌تقوا مصون نخواهند بود (انفال: 25)غ خصوصا اگر امر به معروف و نهی از منکر را به شایستگی برگزار نکنند (طباطبایی،1390: ۸/ ۲۹۳).

واژه تقوا در ادبیات دینی، منحصر در ترک برخی گناهان و انجام پارهای از فرائض نیست؛ بلکه کار (مجلسی، 1403: 109)، تلاش هدفمند و نافع (نهج البلاغه، خطبه 193)، سياست‌ورزی صحیح (احزاب: آیه1)، علمجویی (نهج البلاغه، خطبه 193)، حرکت اصلاحی فردی و اجتماعی (البقره: 189)، نظم (نهج البلاغه، خطبه 193) دوراندیشی (همان)، اندازه‌گیری و محاسبات عقلانی در زندگی (همان)، همگرایی و انسجام اجتماعی، رایزنی و مشورت در همه امور مخصوصا، امور کلان اجتماعی (شوری: 38)، تلاش برای حفظ منافع ملی و اجتماعی و پرهیز از اقدامات ناسنجیده (النساء: 83)، پرهیز از اسراف و مصرف‌زدگی (الاعراف: 31)، اجتناب از ریخت و پاش‌ها و تباه‌کردن سرمایه‌ها و درآمدها (الاسراء: 26 و 27)، نظام اقتصادی مبتنی بر عدالت و تولید واقعی (البقره: 275-281)، نظام قضایی عدالت‌محور و تلاش پیگیر برای رعایت حقوق افراد و امانت‎داری (نساء: 58)، اخلاق نیکو و نرم‌خویی در ارتباطات اجتماعی (آل عمران: 159) و بسیاری از ویژگی‌های مطلوبی که سامان‌بخش نیازها و مسائل فردی واجتماعی است و بدون آن نه تنها مشکلات انسان‌ها حل نمی‌شود، بلکه در نبود آن معضلات افزون‌تر و پیچیده‌تری پدید می‌آید. تقوا مفهوم جامعی است که همه شؤون فردی و جمعی انسان‌ها را در همه ابعاد و سطوح زیر پوشش خود دارد و همه فضائل عقلی، علمی و عملی فرد و جامعه را شامل می‌شود. امام علی علیه السلام در توصیف جایگاه تقوا نسبت به دیگر فضائل نظری و عملی انسان، می‌فرماید: «تقوا رئیس اخلاق است» (نهج البلاغه، حکمت 410). اخلاق از منظر اسلامی، همه شؤون عقلی، عاطفی و رفتاری انسان را در بر می‌گیرد. اخلاق به یک معنا، سبک اندیشیدن، عاطفه‌ورزیدن و رفتار کردن است و از این رو به تمامیّت زندگی انسان نظر دارد. بر این اساس رعایت برخی از مؤلفه‌های تقوا در زندگی فردی و اجتماعی، هرگز آثار و پیامدهای مثبت تقوای کامل و جامع را به دنبال نخواهد داشت. در فرهنگ اسلامی تقوا به معنای تخلق به همه فضائلی است که انسان را برای هماهنگی با هستی و تحقق قرب الی الله تربیت و آماده می‌کند (نهج البلاغه: خطبه 193). از این رو می‌توان تقوا را به زندگی بر اساس مشیت و اراده تکوینی و تشریعی خداوند معنا کرد. به تعبیر روشن‌تر، تقوا یعنی سبک زندگی منطبق با اراده تکوینی و تشریعی خداوند. هرچه سبک زندگی فردی و جمعی انسان‌ها در همه شؤون و ابعاد با مشیت الهی و احکام و ارزش‌های تشریعی خداوند، انطباق بیش‌تری داشته باشد، تقوا در زندگی آن‌ها ظهور و بروز بیش‌تری یافته است. با مرور آیات و روایات اسلامی به روشنی می‌توان دریافت که گستره قوانین، ارزش‌ها، برنامه‌ها و چارچوب‌های تشریعی خداوند، به واجبات و محرمات شرعی در حوزه عبادات فردی محدود نیست، بلکه همه عرصه‌هایی که شرع مطهر، عقل مؤید و تجربه مفید انسانی برای زندگی مطلوب‌تر فردی و جمعی مشخص می‌کند و راهکارهای مؤثری که شرع، عقل و علم بر صحت آن تأکید می‌ورزند، در محدوده مشیت تشریعی الهی قرار می‌گیرد. در قرآن کریم ویژگی‌های گوناگونی دیگری هم برای اهل ایمان و تقوا بیان شده است. ایمان به غیب، اقامه نماز، پرداخت زکات، ایمان به قرآن، پیامبران پیشین، یقین به جهان پس از مرگ (البقره: 3-4)، هوشیاری در برابر وسوسه‌های شیاطین انسی و جنی (اعراف: 201)، انجام کار برای خدا و پذیرش شایسته‌سالاری (المائده: 27)، تلاش برای آبادانی زمین (الهود: 61)، اجتناب از ظلم در همه چهره‌های فردی و اجتماعی (الانعام: 82) دیگر ویژگی‌هایی است که قرآن کریم برای انسان‌های با ایمان و تقوا برشمرده است. آنچه در این بحث از مفهوم ایمان و تقوا، مورد توجه و ملاک سنجش قرار می‌گیرد، ایمان و تقوا، به معنای جامع آن است. ایمان به معنی باور به وجود خدای حکیم و مهربان و تلاش برای هماهنگ کردن خود فردی و جمعی در همه سطوح و ابعاد، با مشیت خداوندگار و حرکت به سوی هدفی است که همه هستی به سوی آن در تکاپوست (البقره: 155- 157 و الانشقاق: 6).

4.1. ارزش‌گذاری متفاوت در مصادیق و جلوه‌های تقوا

توجه به این نکته لازم است که فضائل اخلاقی هم از لحاظ اهمیت در جایگاه و رتبه یکسانی قرار ندارند. بنابه روایتی از امام صادق علیه السلام سه خصلت و رفتار اخلاقی است که هیچ عذری در ترک آن پذیرفته نیست و وانهادن آن از سوی فرد و جامعه عواقب بدی را به دنبال دارد: 1. خیررسانی به والدین، چه نیک‌رفتار و چه بدرفتار باشند، 2. ادای امانت به صاحبش، چه نیک‌رفتار و چه بدرفتار، 3. وفای به عهد، چه با نیک‌رفتار و چه با بدرفتار» (مجلسی،1403: 71/ 56). در روایت دیگری از امام صادق (علیه السلام) درباره سلامت اخلاقی و روانی فرد و جامعه چنین بیان شده است: هرگز به فراوانی نمازها و روزه‌ها و ناله‌های شبانه آنان ننگرید (و آن را ملاک قضاوت نیک و بدشان قرار ندهید)، بلکه بنگرید به صدق در گفتار ادای امانت در میان‌شان! (کلینی، 1407: 2/ 106). این روایت و روایات مشابه به خوبی نشان می‌دهد که صرف پرداختن به مناسک عبادی در یک جامعه، نه نشان از سلامت ایمانی آن جامعه دارد و نه آثار ایمان و تقوای حقیقی را به وجود می‌آورد. اساسا مناسک دینی و عبادات عملی فردی و اجتماعی برای تقویت و بالندگی خصلت‌های نیک شخصیتی و اخلاقی قرار داده شده و مادام که چنان خصلت‌هایی را پدید نیاورده و رشد ندهد، حکایت از آن دارد که همان مناسک عبادی هم به صورت صحیح و درستی انجام نگرفته است. از آیات و روایات اسلامی به خوبی قابل فهم است که برخی از گناهان اخلاقی نسبت به گناهان دیگرف آثار سهمگین‌تر دنیایی و آخرتی، حتی برای افراد و جوامع مسلمان دارد؛ همچنانکه برخی از رفتارها و اخلاقیات مطلوبف آثار نیکی حتی برای افراد و جوامع کافر به دنبال دارد. به عنوان مثال گناهانی مانند غیبت (الحجرات: 12)، تهمت (الاحزاب: 58)، بی‌عدالتی (الهود: 18)، خیانت در امانت (الانفال: 27)، ظلم (الاعراف: 41)، اسراف (الاعراف: 31)، وانهادن امر به معروف و نهی ازمنکر (المائده: 5)، تفرقه و واگرایی اجتماعی (آل عمران: 103)، ویژ‌ه‌خواری و سوء استفاده از مقام و موقعیت سیاسی حاکمان (البقره: 188)، بی‌اعتنایی به عقل‌ورزی و تلاش و تکاپوی هدفمند برای آبادانی زندگی (البقره: 171)، استبداد و خودکامگی حاکمان (آل عمران: 159) و ده‌ها خصلت دیگری که هرکدام به تنهایی برای نابودی و ناکامی فرد و جامعه کافی است. بنابر این اگر برخی از جوامع کافر و سکولار را در پاره‌ای از زمینه‌ها موفق و کامیاب می‌بینیم یا برخی از جوامع مسلمان را به سبب پاره‌ای از مشکلات و معضلات، گرفتار سختی و رنج مشاهده می‌کنیم، ریشه در این دارد که پاره‌ای از رفتارها و ویژگی‌های نیک در آن جوامع کافر وجود دارد و در این سو بسیاری از مسلمانان به سبب تصور نادرست از معنای ایمان و تقوا، نسبت به امور مهمی که گفته شد، بی‌توجه و بی‌اعتنا رفتار می‌کنند.

5. آسیب‌شناسی برکت در جهان غرب و جهان اسلام

پیشرفت و ثبات شاخص‌های بهبود رفاه فردی و اجتماعی، همچون کاهش فقر، تأمین اجتماعی پایدار، کاهش یا رفع تورم، ثبات اقتصادی، امنیت سرمایه گزاری‌های مشروع و رفع بیکاری مهم‌ترین اهداف همه کشورها در حوزه مسائل اقتصادی و معیشتی است. اقتصاد پایدار، پویا، درون‌زاد و معطوف به عدالت اجتماعی یکی از عوامل مهم امنیت اجتماعی و سلامت روانی هرجامعه به شمار می‌رود (محسنی، 1382:187)؛ بر خلاف تلقی مدرن از شاخصه‌های زندگی مطلوب، اقتصاد سالم، تنها شاخصه موفقیت و رشد یک جامعه نیست. در کنار اقتصاد سالم، رشد اخلاق و معنویت و توجه جامعه به اهداف فرامادی هم برای ارزیابی جامعه مطلوب لازم است و اساسا اقتصاد سالم بدون رشد شاخصه‌های فضائل اخلاقی و معنویت متعالی ممکن نیست (النحل: 111- 114). جامعه‌ای که به فرض، به اقتصاد سالم و پویا دست یافته، ولی فضائل اخلاقی و فرامادی را در خود نهادینه نکرده، جامعه‌ای است که روحیه منقبض‌شدن در بدن و لذت‌های بدنی را تقویت کرده و خودخواهی را به عنوان خصیصه‌ای سلطه‌جو بر ذهن و قلب شهروندان خود چیره می‌کند. جامعه عاری از فضائل اخلاقی یقینا از اقتصاد قدرتمند خود نه برای اهداف متعالی، بلکه به سود غرق‌شدن هرچه بیش‌تر در شهوت‌ها و لذت جویی‌ها بهره خواهد برد. ثروت مادی اگر چه می‌تواند ابزار خوبی برای سامان دادن برخی از مشکلات زندگی باشد؛ اما اگر همراه اخلاق و فضائل معنوی نباشد، به ابزاری برای دنیازدگی و شهوت‌پرستی تبدیل می‌شود و انسان‌ها را به انحطاط وجودی می‌کشاند (العلق: 6-7). از نگاه قرآن کریم موفقیت جامعه‌ها در رسیدن به رشد و بالندگی همه جانبه، بر وجود زمینه‌ها و عوامل متعدد مادی و معنوی متوقف و موقوف است. حتی یک بررسی گذرا و غیرعلمی هم به خوبی نشان می‌دهد که هم در جهان غرب و هم در جهان اسلام، مقوله ایمان و تقوا در اندازه و کیفیت مطلوب آن در هیچیک از این جوامع صورت واقع نیافته و رعایت نمی‌شود؛ به همین سبب هم جهان غرب و هم جهان اسلام با مشکلات فراوانی در قلمرو‌های گوناگون اقتصادی، سیاسی و غیره مواجه‌اند. بله در برخی از کشورهای غربی شاهد رفاه نسبی موجود در میان طبقه متوسط جامعه هستیم. این رفاه نسبی، معلول کار منضبط، تلاش پیگیر، به کار گرفتن ظرفیتهای خداد فکری و مادی، پرهیز از تنآسانی و تنبلی و رعایت نظم و کار عالمانه تجربی است و این خصوصیات، خود بخشی از مؤلفه‌های مفهوم جامع تقوا به شمار می‌رود؛ زیرا نظم، تلاش، همت، برنامه‌ریزی و دوراندیشی، توجه به علم و دانش، وجدان کاری از مهم‌ترین عناصر اخلاقی است و در مفهوم تقوا گنجیده است. اما برخلاف برخی تصورهای عامیانه، کشورهای پیشرفته غربی هم در حوزه‌های مختلف زندگی از مشکلات فراوان و پبچیده‌ای رنج می‌برند و هنوز نتوانسته‌اند به وضعیت مطلوبی در همه حوزه‌های زندگی انسانی دست پیدا کنند. سختی معیشت، که مستلزم اشتغال همزمان اعضای خانواده برای تأمین نیازمند‌های روزمره است، فروپاشی خانواده، آمار قابل‌توجه خودکشی، قتل، جنایت، سوء مصرف مواد مخدر، فراگیری بیماری‌های جسمی و روانی مانند ایدز، افسردگی و فروکاهش روبه فزونی تعاملات عاطفی میان افراد جامعه، خصوصا اعضای خانواده و فامیل تنها بخش ناچیزی از مشکلات موجود در جوامع غربی است (جعفری، 1373:112-113). آیا برای اینگونه مشکلات، سببی جز دورشدن این جوامع در حوزه فرهنگ عمومی و سیاستگذاری‌های کلان اجتماعی و سیاسی از آموزههای انبیا و غرق‌شدن در فرایندها و اهداف سودمحورانه و لذت‌طلبانه، یعنی فاصله گرفتن از پاره‌ای دیگر از مؤلفه‌های مفهوم تقوا (اجتناب از محارمی مثل شرب خمر، ربا، ظلم به کشورهای و ملت‌های دیگر، عفت، عدالت اجتماعی و اقتصادی و غیره)، می‌توان تصور کرد؟! از آنجا که جوامع غربی اکثرا بر اساس نظام فکری لیبرالیسم اداره می‌شود و آزادی اقتصادی با جهت‌گیری رشد، مهم‌ترین اصل مقبول لیبرالیستی است، اصل عدالت اقتصادی و اجتماعی در این جوامع، مقبول و معمول نیست و به همین علت، بیش‌ترین ثروت‌های تولید شده توسط اکثریت جامعه به اقلیت ناچیری از ثروتمندان تعلق گرفته و اکثریت مردم از حداقل ثروت تولید شده برخوردار می‌شوند (بیات، 1381:476). در این سو در کشورهای اسلامی به علت وجود عوامل و زمینه های گوناگون جامعهشناختی، روان‌شناختی، تاریخی، سیاسی، فرهنگی و اعتقادی، متأسفانه شاهد عقب‌ماندگیهای بسیاری هستیم. تحلیل و تبیین این عقب ماندگی‌ها و نابسامانی‌ها، کار ساده و آسانی نیست و نیازمند بحث‌ها و تحقیقات زیادی است.

5.1. جلوه‌های برکت و خیر حقیقی

ممکن است گفته شود که ما با بررسي تاريخ وحتی مرور آیات قرآن درباره امت‌های پیشین، مشاهده مي‌کنيم گروهایی که همواره در برابر پيامبران قرار داشتند، یعنی همان ملأ، معمولا از طبقه اشراف مستکبر و برخوردار از مواهب مادی و داراي ثروت‌ها و امکانات اجتماعی بودهاند (طباطبایی، 1390: ۸/ ۱۸۵). امروزه هم می‌بینیم که بسياري از جوامع کافر و فاسق، داراي رفاه مطلوب و غرق در نعمت‌هاي مادّي‌اند؛ به گونهاي که حتی گاهي گندم‌های اضافی خود را به دريا ميريزند تا قیمت کلاهای آنان در بازارهای جهانی کاهش نیابد؛ در مقابل، جوامع اسلامي معمولاً با فقر، محروميّت و نابسامانی‌های مختلف روبه رو بوده و برای حل مشکلات‌شان به جوامع کافر و سکولار نیازمندند. برخی از کشورهای مسلمان حتی برای زنده‌ماندن و گریز از قحطی‌های هلاکت بار به کمک‌های کشورهای غربی نیاز دارند. در حالی که طبق آیه مذکور باید از لحاظ تنعم و وفور نعمت‌های برکت‌آمیز از غربیان وضع بهتری داشته باشند! اگر در گذشته ملأ و امروز کشورهای سکولار و حتی ضدخدا، فاقد ایمان و تقوا هستند، پس چرا این همه وفور نعمت و رفاه مادی آنان را فرا گرفته است؛ در حالی که طبق سنت برکت، باید در فقر و فلاکت و بیچارگی به سر برند؟

5.2. رفاه مادی مساوی با برکت نیست

پاسخ این است که: اولاً در این آيه سخن از برکت است نه رفاه یا وفور نعمت‌های مادی: «... درهاي برکت را بر روي آنها مي‌گشاييم. ..».نیک پیداست که برکت، خود ثروت و تنعم مادّي و رفاه نيست؛ ثروت و امکانات مادي می‌تواند حامل برکت الهی باشد. وفور نعمت‌های مادی، زماني خير و برکت به حساب می‌آید که فرد و جامعه را در پيشبرد اهداف جامع و عالي انساني و ارتقاي همهجانبه مادی و معنوی یاری کند و علاوه بر آسایش، آرامش روانی، اخلاق متعالی، عدالت و مساوات، برادري و عواطف مثبت را زنده و پویا نگهدارد؛ به گونهاي که در پرتو آن برکت‌ها، پيوندهاي انساني مستحکم شود، نوع دوستي و مهربانی گسترش یابد و امنيّت در همه سطوح، افراد جامعه را دربر گیرد. آيا ميتوان جریان پویای عواطف مثبت انسانی در جوامع اسلامی را که محصول همین ایمان و تقوای ناقص است، با روحيه خشن، سرد و کم‌عاطفه موجود در جوامع غربي برابر دانست؟! آیا می‌توان انکار کرد که اکثر افراد در کشورهای غربی برای فرار از احساس آزاردهنده تنهایی و بی‌محبتی به زندگی و انس با حیواناتی مانند سگ پناه می‌برند؟! اساسا علت اهمیت سگ در زندگی مردم در غرب چیست؟ آیا به این سبب نیست که در آن جوامع، افراد برای تجربه احساس محبت و وفاداری از تعاملات انسانی ناامید شده و به تعاملات عاطفی با حیوانات پناه می‌برند؟! در مقابل، آيا می‌شود بسیاری از جلوه‌های برکت در جوامع اسلامی، مثل عواطف خانوادگی ریشه‌دار، کمک‌های انسان دوستانه نسبت به همه کشورها، انواع مراکز خیریه و کمک‌های داوطلبانه، حساسیت نسبت به ظلم‌ها و بی‌عدالتی‌های جهانی و بین المللی،. .. را نادیده گرفت و به حساب نیاورد؟! مقصود از این مقایسه هرگز دفاع از عیب‌ها، کم‌کاری‌ها، عادات بد فردی و جمعی، بی‌انضباطی‌ها، بی‌نظمی‌های موجود در سطح فرهنگ عمومی و نخبگان سیاستگذار در جوامع اسلامی نیست؛ بلکه مقصود ارائه تحلیل و تبیینی منصفانه و دقیق از علل و عوامل و پیامدهای خیرها و شرهای موجود در دنیای غرب و اسلام است. پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و تحول عمیقی که در بنیادهای فکری ملت مسلمان و پیرو اهل بیت (علیهم السلام) رخ داد، بهترین نمونه برای مصداق‌یابی سنت برکت الهی است. ملت ایران در پرتو رهبری فکری و سیاسی عالمان دینی آگاه و روشن‌بین مانند امام خمینی و آیه الله خامنه ای، مفاهیم و ارزش‌های حقیقی اسلام را بهتر از گذشته دریافتند و با تلاش و مجاهدت بی‌نظیر خود تحولات و دگرگونی‌ها و پیشرفت‌های بسیار گسترده و عمیقی را در عرصه مختلف اقتصادی، تولید علم، فن‌آوری، خدمات عمومی، محیط زیست و دیگر ابعاد مادی و معنوی کشور بزرگ ایران ایجاد کردند؛ به گونه‌ای که از کشوری که در همه ابعاد و عرصه‌های پیشرفت در جایگاه نازل و کم اهمیتی برخوردار بود، کشوری پیشرفته و مهم در عرصه جهانی برساختند[۱] (نوروزی و همکاران، بی تا: 254). ثانیا بررسی منابع و عوامل تاریخی پیشرفت‌های مادی جهان غرب مسأله مهم دیگر است. هرگز قابل انکار نیست که بخش زیادی از ثروت و رفاهي که امروزه در کشورهای غربی (مثل انگلستان، فرانسه و آمریکا) وجود دارد، محصول غارت و چپاول تاریخی منابع و ثروت‌های کشورهای ضعیف و فقیر جهان در دوران استعمار کهنه، نو و فرانو است (پل باران، به نقل از کاوه آزادمنش، 1359: 268-269).

استعمار در همه جلوه‌های خود، با شیوههای متنوع و به کار گرفتن پیشرفتهای علمی و فن‌آورانه در هردوره تاریخی، کوشیده است تا ضمن غارت ثروتها و امکانات کشورهای ضعیف، آنان را در عقب‌ماندگی‌های اقتصادي، سیاسی و فرهنگي نگه دارد. سال‌ها بلکه قرن‌هاست که پادشاهان و سران بسیاری از کشورهای اسلامی در ابزارقرارگرفتن برای سیاستهای غیرانسانی کشورهای زورگو به جوامع اسلامی خیانت کرده و می‌کنند و همواره هم از جانب سیاستمدران، حاکمان همان کشورهای غربی تأیید و حمایت شد‌ه و می‌شوند. راه‌اندازی جنگ‌های مختلف در میان فرقه‌ها، گروه‌ها و کشورهای مسلمان و زمینه‌سازی برای فروش سلاح‌ها و ادوات جنگی به برخی از کشورهای غرب آسیا در ادامه همان سیاست‌های شیطانی کشورهای غربی در بناکردن رفاه اقتصادی خود بر خرابه‌های فرهنگ و اقتصاد جوامع مسلمان است. آیا چنین ثروت افزونی‌ها و دست یافتن به چنان رشدهای اقتصادی را می‌توان مصداق برکت الهی نامید؟! آیا می‌توان این رفاه و پیشرفت ظاهری را برکات و خیرهای نازل شده از سوی خداوند نام نهاد؟! (لیبرته، ترجمه صبوری، 1337:37).

5.3. رفاه بدون ایمان و تقوا، مقدمه عذاب الهي

ثالثا بنابه آيات قرآن کریم و گفتار پیشوایان دین رفاه و تنعم بدون رعایت تقوا و اخلاق و همراهی فضائل انسانی، نه تنها آسایش و خوشبختی انسانها را موجب نشده، بلکه خود وسیلهی پدیدآمدن رنجها و گرفتاریها و مقدمه عذابها و کیفرهای گوناگون دنیایی و آخرتی است. مفاهیم ابتلا (الانعام: 42-46)، استدراج (الاعراف: 182)، امهال (آل عمران: 178)، عذاب (النساء: 56) و غیره در قرآن کریم، که هرکدام به سنتی از سنت‌های الاهی در زندگی فردی و اجتماعی انسان‌ها اشاره دارد، گویای این حقیقت است که رفاه مادی و حیوانی همیشه عامل خوشبختی و آرامش و آسایش مانا و سودمند برای انسان‌ها نیست، بلکه گاهی عامل آزمایش (الاعراف: 95)، استدراج (الاعراف: 182) و کیفر فرد و جامعه (آل عمران: 178) است (طباطبایی،1390: ۴/ ۸۰).

سنت آزمایش: قرآن کریم در تبیین سنت آزمایش انسانها و امتها میفرماید: «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِک فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لکنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ ما کانُوا يَعْمَلُونَ فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ کلِّ شَيْ‏ءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ»، یقینا به سوی امتهای پیش از تو رسولانی را فرستادیم، پس آنان را به انواع سختیها و دشواریها مبتلا ساختیم تا شاید خاضعانه به درگاه خداوند بازگردند. پس چه شد که وقتی گرفتار عذاب ما شدند متضرعانه توبه کردند ولی دل‌هاشان سخت شد و شیطان کارهاشان را برایشان زینت داد. پس چون آن چه از (نصایح و توصیههایی که) به آنها یادآوری کردیم را فراموش کردند، ابتدا درهای هرخیری را به روی شان گشودیم؛ ولی هنگامی که (غافلانه و سرمستانه) غرق شادمانی بودند و امر (وفور نعمت‌ها را نشانه خوشبختی خود می‌پنداشتند) بر ای‌شان مشتبه مینمود، به ناگاه آنان را (با کیفری سخت) گرفتیم (و هلاک‌شان کردیم) (الانعام: 42- 46).

سنت استدراج: خداوند سبحان در تبیین سنت استدراج (میدان دادن به ستمکاران و اجازه ستم‌کاری و بدرفتاری بیش‌تر به آنان و ناگاه با کیفر سخت هلاک‌کردن) میفرماید: «فَذَرْنِي وَ مَنْ يُکذِّبُ بِهذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ وَ أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ کيْدِي مَتِينٌ» پس مرا با کسانی که قرآن را تکذیب میکنند واگذار! به زودی از آن جا که نمیدانند در استدراجشان قرار میدهیم و به آنان مهلت میدهم (وسپس با عذابی سخت کیفرشان خواهم داد!) همانا نقشه من استوار و حسابشده است! (الاعراف: 182- 183) استدراج از ریشه واژگانی درجه، به معنای پله نردبان یا راه پله (مصطفوی، 1360 : 3/190)، در ادب قرآنی به معنای این است که خداوند ظالمان را درجه به درجه و پله پله به کیفر بزرگ نزدیک می‌کند و به آنان اجازه می دهد که از همه ظرفیت‌های خود برای توسعه منکر و گناه بهره برند و ناگاه آنان را از آنجا که گمان نمی‌برند گرفته و کیفر می‌کند (طباطبایی،1390: ۸/ ۸۲-۷۹). سنت امهال و کیفر: در سوره مبارکه آل عمران می‌فرماید: «و کسانی که به حقایق هستی کفر ورزیدند مپندارند که آن زمان را که به آنان مهلت دادیم، برای آنان خیر است، جز این نیست که به آنان مهلت می دهیم تا بر گناهشان بیفزایند وبرای آنان کیفری خوار کننده خواهد بود». (آل عمران: 178) در سوره ابراهیم می فرماید: «و خداوند را از کردار ستمکاران غافل مپندار؛ جز این نیست که کیفر آنان را به روزی واگذاشته ایم که چشم ها از هیبت آن خیره ماند!». در این دو آیه شریف به سنت امهال و کیفر اشاره شده و سخن خداوند گویای این است که سنت الهی در این جهان، مدارا و مهلت دادن به کافران ناسپاس و ستمکاران لجوج را اقتضا دارد تا هرکس آنچه در توان دارد در راهی که انتخاب کرده به کار گیرد و به سرانجام خود نائل شود. از این رو اگر در مقیاس کوچک و بزرگ می بینیم که برخی از کافران و ظالمان در تنعم و تلذذ غوطه ورند و گویا خداوند از اعمال و رفتار های انان غافل مانده است، از آن روست که ما به هدف خداوند از برپایی این جهان و سیر زندگی بشر غافل می شویم و گمان می کنیم که این جهان برای پاداش یا کیفر خوبکاران و بدکاران آفریده شده است. در حالی که جهان ماده، جهان پرورش استعدادهای نیک و بد وجود ادمی برای شکوفاشدن در عالم ملکوت است. انسان های خوب و بد با استفاده از نعمت‌های الهی و بسته به اختیار و انتخاب خود، ابعاد مختلف وجودی خویش را پرورش داده و درخت بهشتی (جنات تجری من تحتها الانهار) یا دوزخی (ان شجرت الزقوم طعام الاثیم) آن را در جهان پس از مرگ و عالم ابدیت به تماشا خواند نشست و از میوه آن خواهند خورد و از شیره آن خواهند نوشید. در برنامه ربوبی حضرت حق جل و علا شتاب در پاداش و رحمت و مغفرت هست اما عجله در عقوبت و کیفر نیست (طباطبایی،1390: ۸/ 79-82). سنت پاداش کافران در دنیا: بنابه معارف قرآنی، خداوند عزیز و مهربان بر اساس ربوبیت تکوینی و تشریعی و فیض بی‌پایان رحمت خود عملِ هیچ عاملی، از زن و مرد را بی‌پاداش نمی‌گذارد (آل عمران: 195، البقره: 126، الزلزال: 8). هرکس کار خوب یا بدی انجام دهد، پاداش آن را در این یا آن جهان خواهد دید و خداوند به اندازه ذره‌ای به کسی ستم نخواهد کرد. (انبیا: 47). از این رو انسان‌های با ایمان، که سبک زندگی خود را در همه سطوح، بر مشیت الهی و ربوبیت تشریعی او قرار داده‌اند، پاداش نیات و اعمال صالح خود را از همین جهان تا ابدیت دریافت خواهند کرد و چون بهشت موعود خداوند جای هیچ ملال، رنج و عذابی نیست (مریم: 62)، ناگزیر اگر کارهای ناشایستی هم از آنان سر زند در همین جهان یا در فرایند انتقال از این جهان به جهان آخرت، به کیفر اعمال بد خویش خواهند رسید و پاک و پیراسته از بدی‌ها خداوند را در بهشت ملاقات خواهند کرد. (الکهف: 107 – 110) اما کافران ناسپاس و ستمکاران عنود هم ممکن است در این جهان کارهای خوبی انجام دهند که عدالت بی‌کران الهی باید آن را بی پاسخ نگذاشته و پاسخ خوبی را با خوبی بدهد. (الرحمن: 60) از آنجا که سرنوشت کافران معاند و ظالمان نافرمان، دوزخ است (نساء: 56) و در دوزخ جز رنج و عذاب نیست، (الکهف: 29) ناگزیر پاداش خوبی‌های آنان در همین جهان داده می‌شود تا در جهان آخرت از خداوند عادل مطالبه‌ای نداشته باشند. کافران معتقدند که ورای این جهان، جهانی نیست و انسان‌ها پس از مرگ، نیست و نابود می شوند. از این رو با زبان هوشمندی خود طالب پاداش خوبی‌هاشان در همین زندگی دنیا هستند و خداوند واسع و علیم هم پاداش آنان را تا آنجا که نظم و قانونمندی این جهان اقتضا دارد (الاسراء: 18) در همین دنیا خواهد داد. از منظر قرآن کریم جهان ماده و نعمت‌های مادی گنجایش و ظرفیت پاداش الهی برای ایمان و عمل صالح را ندارد و آنچه به اهل ایمان در این جهان می‌رسد پاداش آنان نیست. پاداش ایمان و عمل صالح در جهان آخرت و در بهشت به مؤمنان می‌رسد (سجده: 17) و از این رو در مجموع، تمتعات اهل ایمان در دنیا نسبت به تمتعات کافران کم‌تر است. هرچند به تصریح قران کریم از انجا که هدف خداوند از خلقت این عالم پیدایش انسان‌های با ایمان بوده است، آنچه از خیرات و نعمت‌ها نصیب کافران می‌شود هم به برکت وجود اهل ایمان است. (الاعراف: 32) خداوند در سوره مبارکه زخرف آیه 33 تصریح می‌کند که اگر بیم آن نبود که اهل ایمان در ایمان خود دچار تردید می‌شدند، زندگی مرفه و تمتعات کافران را آن قدر فراوان میکردیم که خانه‌هاشان را از نقره بسازند و برای خود کاخ‌ها و قصرها برپا کنند؛ زیرا جهان آخرت و نعمت‌های آن از آن مؤمنان است؛ نعمت‌هایی که نه چشمی آن را دیده و نه گوشی شنیده و نه بر قلب کسی خطور کرده است (طباطبایی، 1390: ۸/ ۱۰۱). در بهشت همه چیز بسته به اراده و خواست مؤمن پدید می‌‌آید و مؤمنان زندگی بهشتی خود را هرگونه که خود دوست دارند برپا می‌کنند. بنابر این چشم دوختن به شوکت و شکوه ظاهری و دنیایی مستکبران و کافران و تصور اینکه آنان در درگاه خداوند از مؤمنان عزیزتر و محبوب‌ترند، پنداری باطل و بی‌اساس است (آل عمران: 195 – 198).

6. نتیجه

یکی از سنت‌های خداوند درباره جامعه‌ها، سنت برکت است. سنت برکت حامل این حقیقت است که اگر افراد جامعه اهل ایمان و تقوا باشند، برکت‌های خداوند از زمین و آسمان بر آنان فرو می‌بارد و اگر چنین نباشند، به عذاب‌های گوناگون گرفتار می‌شوند. مقصود از ایمان و تقوا در این آیه، ایمان و تقوا به معنای جامع و حقیقی آن است و منظور از آن صرفا رعایت مناسک دینی نیست؛ همچنانکه مقصود از برکت، صرف وفور نعمت‌های مادی نیست؛ بلکه برکت مفهومی انتزاعی است و از سودمندی حقیقی نعمت‌های مادی در زندگی انسان‌ها انتزاع می‌شود. پیشرفت علمی و تکنولوژیک و تحقق رفاه اقتصادی، حتی در صورتی که همه افراد و طبقه‌های اجتماعی را زیر پوشش خود بگیرد، اگر همراه با معنویت حقیقی، رعایت اخلاق الاهی و پاسداشت عدالت و حقوق همه انسانها و به سعادت ابدی آن‌ها معطوف نباشد، نه تنها خیر و برکتی را به دنبال ندارد، بلکه خود عامل مهمی برای پیدایش بحرانهای اجتماعی، خصوصا در حوزه اخلاق و معنویت به شمار می رود! همچنانکه گاهی وفور نعمت‌ها عاملی برای تحقق سنت‌های استدراج، امهال و کیفر و پاداش الهی قرار می‌گیرد.

پانویس و منابع

  1. برای اطلاعات بیش‌تر بنگرید به: عباس تيموري، «چالش ها و تهديدات سي ساله جمهوري اسلامي ايران»، دو ماهنامه حصون، تهران: پ‍‍ژوهشكده تحقيقات اسلامي، سال 1390، صفحه 103 (پايگاه اطلاع رساني سپاه امام رضا(ع) و نيز ماهنامه رسم شهادت، ويژه دفاع مقدس، ص 4).

1. قرآن کریم

2. نهج البلاغه

3. ابن منظور، محمد بن مکرم، «لسان العرب»، چ اول، ج10 و 15، لبنان، بیروت، 1375ق.

4. اسعدی، محمد و همکاران، «آسیب شناسی جریان‌های تفسیری»، جلد اول، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1389.

5. بابایی، علی اکبر، «بررسی مکاتب و روش های تفسیری»، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1396.

6. بیات، عبدالرسول، «فرهنگ واژه‌ها»، قم، مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینی، 1381.

7. باران، پل، «اقتصاد سیاسی رشد»، ترجمه کاوه آزادمنش، تهران، خوارزمی، 1359.

8. جعفری، محمدتقی، «فرهنگ پیرو، فرهنگ پیشرو»، تهران، شرکت انشتارات علمی و فرهنگی، 1373ش.

9. جوادی آملی، عبدالله، «تسنیم (تفسیر قرآن کریم)»، ج2، تنظیم و ویرایش: علی اسلامی، قم، مرکز نشر اسراء، 1378.

10. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، «المفردات فی غریب القرآن»، تحقیق سید غلامرضا خسروی، چ اول، ج3، تهران، انتشارات مرتضوی، 1369.

11. -----------------------، «المفردات في غريب القرآن»، چ یکم، تحقیق صفوان عدنان داودی، دار العلم الدار الشامیة، بیروت، ۱۴۱۲ق.

12. شیروانی، علی، «نهج الفصاحه»، چ دوم، قم، انتشارات دارالفکر، 1385.

13. صالحی، محمد عرب و سعید متقی فر، «نقد نگاه تطبیقی محمد ارکون به عقل اسلام و عقل غربی»، مجله قبسات، شماره 72، سال نوزدهم، تابستان 1393.

14. طباطبایی، محمد حسین، «المیزان فی تفسیر القرآن»، چ دوم، ج 8، لبنان، بیروت، 1390 ق.

15. علمداری، کاظم، «چرا ایران عقب ماند و غرب پیش رفت؟»، چ هفتم، ج1، تهران، نشر توسعه، 1381.

16. کلینی، محمد ابن یعقوب، «الاصول الکافی»، چ اول، ج2، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1407ق.

17. لیبرته، «ریشه‌های عقب‌ماندگی»، ترجمه ش. صبوری، چ اول، تهران، روزبه، 1337.

18. مجلسی، محمد باقر، «بحارالانوار»، ج66، 75 و 71، بیروت، دار إحياء التراث العربي‏، 1403 ق.

19. محسنی، منوچهر، «جامعه شناسی پزشکی»، تهران، انتشارات طهوری، 1382.

20. مصطفوی، حسن، «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم». تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش.

21. نراقی، محمد مهدی، «جامع السعادات»، چ هفتم، ج 1، قم، اسماعیلیان، 1386ش.

22. نوروری، محمدجواد و همکاران، «دست در دست صبح»، قم، نشر معارف بی تا.