بررسی آیات تحدی با تکیه بر نظم قرآن
چکیده
محققان قرآنی در سیر آیات تحدی قرآن دو نظر برجسته به صورت؛ سیر نزولی و سیر صعودی آیات تحدی را مطرح کرده¬اند. این دو دیدگاه با ترتیب سور قرآن منطبق نبوده و در پاسخگویی به برخی سوالات و شبهات کامل به نظر نمی-رسند. در این پژوهش با در نظر گرفتن مفهوم نظم قرآنی در آیات تحدی، نگاهی جدید به این آیات صورت گرفت بدین-گونه که تحدی قرآن به کل قرآن به عنوان یک مجموعه منظم از الفاظ و مفاهیم مرتبط به یکدیگر است و مورد ادعایی چه به اندازه یک سوره، ده سوره یا کل قرآن باشد، باید با معیار¬ها و شاخص¬های کل قرآن را داشته باشد که از آن جمله می¬توان به عدم وجود اختلاف در قرآن، هماهنگی و به هم پیوسته بودن آیات و تصدیق کننده کننده بودن آیات نسبت به هم را نام برد. این اوصاف را تنها می¬توان در کل مجموعه به واحد منسجم یافت و همچنین این مفهوم از تعابیر «مثل» قرآن بودن مورد ادعایی در آیات تحدی، مکشوف است.
کلید واژه¬ها
- قرآن، تحدی، نظم، معیار، مثلیت
1- =طرح مسئله=
از مهم¬ترین دلایل اعجاز قرآن کریم، تحدی آن است که انس و جن را در تمامی اعصار و امصار به مبارزه طلبیده و با صدایی آشکار و بلند به آنان اعلام داشته اگر می¬توانند نظیر این قرآن را بیاورند. قرآن در پنج آیه به صراحت مردمان را به تحدی فراخوانده است. (ر.ک: طور/34، هود/13، یونس/38، بقره/23، اسراء/88) در این بین مفسران درباره¬ی مقدار تحدی اختلاف دارند به طوری که برخی حداقل مقدار تحدی را یک سوره و برخی کل قرآن می¬دانند.
قرآن کریم سه کمیت برای تحدی بیان کرده است؛ یک سوره، ده سوره و تمام قرآن. مفسران اغلب بر این باورند که در ترتیب آیات تحدی سیر نزولی وجود دارد -از زیاد به کم- اما با توجه به اینکه دلیل موثقی بر ترتیب نزول آیات تحدی از بیشتر به کمترین مقدار تحدی وجود ندارد و اینکه بین این آیات رابطه نسخ نیز وجود ندارد، ضروری می¬نماید تا تحقیقی در این مورد صورت گیرد تا دلیل تفاوت در کمیت روشن شود. پرسش¬هایی که در این تحقیق به دنبال پاسخگویی بدان¬ها هستیم به شرح زیر است: - معیار و مفهوم مثلیت در آیات تحدی کدام است؟ - چه رابطه¬ای بین آیات تحدی و نظم قرآن وجود دارد؟ - دلیل تفاوت کمیت در تحدی قرآن چیست؟
نگارنده بر این باور است که مطلبی می¬تواند راز این نوع تفاوت را روشن کند، مسئله نظم قرآن است. آیات قرآن به عنوان یک مجموعه کامل و پیوسته، بیانگر یکدیگر هستند و تحدی به هر مقداری که باشد، باید با محتوا و نظم کلی که در تمام آیات قرآن وجود دارد، هماهنگ باشد. این تحقیق تلاش می¬کند تا مفهوم تحدی و اختلاف در مقدار آن را با عنصر نظم قرآن به شکل بدیعی بیان کند. در این راستا آیات تحدی را بر اساس ترتیب نزول، رابطه بین آنها و معیار مثلیت بررسی خواهیم کرد و آیات دیگر قرآن کریم، روایات معصومان و اقوال مفسرین که مرتبط با موضوع تحدی است را بیان کرده و مورد بررسی قرار خواهد گرفت و معنای تحدی را با توجه به نظم قرآن به دست خواهیم داد. 2- =معنا و مفهوم تحدی=
تحدّى در لغت، به معنى مسابقه و منازعه در كارى براى غلبه بر ديگران است. (فراهیدی،1409 ، 3: 279؛ طریحی، 1375، 1: 97) اما كلمه تحدّى در اصطلاح علوم قرآنى و تفسير به اين معنا است كه هر پيامبرى كه معجزه دارد، لازم است كه همه مردم خصوصا مخالفان و منكران معجزه خود را، به آوردن مثل و مانند آن دعوت كند تا اگر مىتوانند در اين مسابقه شركت كرده و همانند آن معجزه را ارائه كنند. (مکارم شیرازی،1373، 7: 277) شایان توجه است که واژه تحدی در آیات مزبور استفاده نشده است و به دلیل همآورد طلبی قرآن این آیات به آیات تحدی شهرت یافته¬اند. 3- =بررسی مراحل تحدی قرآن=
مفسران و دانشمندان علوم قرآنی در ترتیب مراحل تحدی قرآن دو دیدگاه برجسته دارند. نخست سیر نزولی آیات تحدی که نطر غالب و مشهور بین محققان قرآنی است و دیدگاه دوم که معتقد به سیر صعودی در مراحل تحدی است.
3-1- دیدگاه نخست، سیر نزولی در کمیت تحدی قرآن
نخست اینکه در آیات تحدی سیر نزولی وجود دارد بدین گونه که مقدار تحدی از زیاد به کم (اشد به اخف) است و این تحدی را به صورت ذیل مطرح کرده¬اند: 1. نخست به طور مطلق سخنى همانند قرآن بياورند:أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا يُؤْمِنُونَ. فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كانُوا صادِقِينَ (طور/33-34) 2. سپس به اندازه ده سوره را مطرح نمود هر چند كوچك باشند:أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ، قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ(هود/13) 3. آنگاه، براى آنكه از اعتبار مدّعيان بكاهد، پيشنهاد كرده كه يك سوره همانند قرآن بياورند:أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ، قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ(یونس/38) 4. و براى آخرين بار، با قاطعيّت هر چه تمامتر، عجز و ناتوانى نهايى آنان را إعلام نمود: وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ، وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ(بقره/23) 5. آنگاه و پس از اين تجربه تلخ و ناگوار براى ناباوران، روى سخن را به توده بشريت كرده، برابر ابديّت اعجاز و تحدّي قرآن را اعلام نموده است:قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً(اسراء/88)(معرفت،1415 ،4: 22)
3-1-1- ارزیابی دیدگاه نخست(سیر نزولی)
در بررسی این دیدگاه باید به چند نکته توجه شود، اول اینکه این نوع مراتب تحدی با ترتیب نزول سور منطبق نیست، زیرا بر اساس دیدگاه مشهور بین مفسران و دانشمندان علوم قرآنی سوره یونس قبل از سوره هود نازل شده است.(سیوطی،1421، 1: 59؛ زنجانی،1404، 63) یعنی سوره یونس که حاوی آیه تحدی به یک سوره است، قبل از سوره هود که آیه تحدی در آن به ده سوره صراحت دارد، نازل شده است. و همچنین دو واژه «قرآن» و «حدیث» در آیات تحدی به معنای لغویشان بکار رفته¬اند و این دو ناظر به حجم خاصی نیستند. (مصباح یزدی،1387، 1: 168) این معنا با توجه به مکی بودن سوره اسراء که در آن لفظ قرآن به کار رفته است به وضوح بر این دلیل صراحت دارد، زیرا در آن زمان تمام قرآن نازل نشده بود، علاوه بر این حتی آیه 23 سوره بقره که آخرین آیه تحدی نازل شده است این مفهوم را تاکید می¬کند به دلیل اینکه بیشتر سوره بقره در اوایل دوران مدنی نازل شده است. (مراغی، بی¬تا، 1: 39؛ صادقی تهرانی، 1365، 1: 152) و در آن زمان نیز نزول قرآن ادامه داشته و به طور کامل نازل نشده بود. برخی از مفسرین برای توجیه این مسئله، بیان کرده¬اند که کل سوره یونس قبل از سوره هود نازل شده، ولی پیامبر موظف بوده آیات تحدی سوره هود را قبل از آیات تحدی سوره یونس بر مردم تلاوت کند. (آلوسی،1415، 6: 222) درباره این رای نیز باید گفت که بر رکن وثیقی متکی نیست و به صرف ادعا نمی¬توان از قول مشهور در ترتیب نزول آیات دست کشید.
3-2- دیدگاه دوم، سیر صعودی در کمیت تحدی قرآن
در مقابل نظریه سیر نزولی در آیات تحدی، نظریه سیر صعودی آیات تحدی وجود دارد، زیرا آن¬چه در سوره¬ی اسراء عنوان شده است، تحدی به مثل قرآن است. «مثل» قرآن یک آیه را نیز شامل می¬شود؛ زیرا بدون شک منظور از «مثل» در این آیه نمی¬تواند کل قرآن باشد. این آیه در پنجاهمین سوره نازل شده، یعنی هنگامی که جریان نزول قرآن ادامه داشت، بنابراين مراحل سهگانه تحدی چنين است: مرحله اول: تحدی به مثل قرآن که یک آیه را هم شامل می¬گردد. (سوره اسراء) مرحله دوم: تحدی به یک سوره از قرآن. (سوره یونس) مرحله سوم: تحدی به ده سوره از قرآن. (سوره هود) (ر.ک: جوان آراسته، 1387، 357)
3-2-1- ارزیابی دیدگاه دوم(سیر صعودی)
گرچه نظريه دوم به لحاظ انطباق با ترتيب نزول، موجهتر به نظر مىرسد، ولی نمىتواند به عنوان نظری قاطع ابراز شود؛ زيرا به دنبال اين سه آيه، آيه 34 سوره طور مجددا تحدى به مثل قرآن و آيه 23 سوره بقره، تحدى به يك سوره را عنوان كرده است. از اين رو نظرات ابراز شده را باید بيشتر تفننى و استحسانى قلمداد كرد.(جوان آراسته،1387، 358)
3-3- دیدگاه سوم: تحدی به مطلق مفهوم اعجازی قرآن به عنوان یک مجموعه منظم
پس از بررسی دو دیدگاه پیشین، می¬توان گفت که نظریه سیر نزولی و سیر صعودی آیات تحدی منطبق با تمام آیات تحدی نیست و دارای اشکالات عدیده بوده و با واقع خارجی منطبق نیستند. اینک آیات تحدی را به شیوه¬ای نو و با تکیه بر نظم ساختاری و معنایی قرآن بررسی خواهیم کرد. در این دیدگاه قرآن به عنوان مجموعه¬ای از معارف و حقایق دیده شده که اجزای آن از لحاظ لفظ و معنا دارای انسجام و رابطه¬ای ناگسستنی با یکدیگر هستند. برای تایید این دیدگاه مانند دو دیدگاه گذشته آیات تحدی را به ترتیب، بر اساس ترتیب نزول سوره¬هایشان از نظر خواهیم گذراند.
3-3-1- نگاهی به مراحل تحدی با توجه به انسجام قرآن
اولین آیه تحدی بر اساس ترتیب نزول، آیه 88 سوره اسراء است: قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً این آیه انس و جن را به آوردن مثل قرآن فراخوانده است. یکی از سوال¬هایی در مورد این آیه به ذهن خطور می¬کند این است که آیه اطلاق به تمام قرآن ندارد، زیرا سوره اسراء مکی است و در آن زمان تمام قرآن نازل نشده بود و نامیدن قرآن از باب تسمیه جزء به کل است و قرآن شامل یک آیه نیز می¬شود. درباره این اشکال باید به این نکته توجه کرد گرچه در زمان نزول این سوره، تمام قرآن نازل نشده بود، ولی حداقل پنجاه سوره از آن نازل شده بود-سوره اسرا پنجاهمین سوره بر اساس ترتیب نزول است- و احتمال یک آیه و یا یک سوره بودن تحدی در این آیه منتفی است، زیرا در ادامه آیه می¬فرماید: وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورا (اسراء/89) «تصريف امثال» به معناى برگرداندن و دوباره آوردن و با بيان¬هاى مختلف و اسلوب¬هاى گوناگون ايراد كردن است، و «مثل» به معناى توصيف مقصود است به چيزى كه آن را مجسم و ممثل كند و ذهن شنونده را به آن نزديك گرداند، و كلمه «من» در جمله «مِنْ كُلِّ مَثَلٍ» براى ابتداء غايت است، مراد اين است كه ما هر مثلى را كه روشنگر راه حق و راه ايمان و شكر باشد براى ايشان بيان كرديم، ولى بيشتر مردم جز راه كفران را نپيمودند، و اين کلام در مقام توبيخ و ملامت است. (طباطبایی، 1417، 13: 202) واضح است انواع اسلوب¬ها و بیان¬ها در یک آیه نمی¬گنجد و تکرار دوباره نام قرآن ماهیت و کلیت قرآن را می¬رساند و منظور مقدار آن نیست. تحدی قرآن محدود به زمان خاصی نمی¬شود، و تمام موجودات عاقل را در تمام زمان¬ها شامل می¬شود و این شمولیت، افرادی، زمانی و احوالی است. (ر.ک: رضایی اصفهانی، 1392، 63-64) بدین گونه اگر تحدی در زمان نزول آیه مورد بحث در حد پنجاه سوره بود، ولی امروزه که قرآن تماما نازل شده مورد تحدی به کل است. تایید کننده این دیدگاه گستره تحدی است، زیرا دعوت از همگان دليل بر اين است كه در مساله اعجاز تنها جنبه الفاظ قرآن و فصاحت و بلاغت مطرح نيست، چرا كه اگر چنين بود دعوت از نا آشنايان به زبان عربى بىفايده بود.(مکارم شیرازی،1374، 12: 275) در دومین آیه از آیات تحدی خداوند متعال می¬¬فرماید: أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِه (یونس/38) در این آیه خطاب به معاندان و مشرکان می¬فرماید که اگر می¬گویید او (پیامبر) به دروغ آن (قرآن) را (به خدا) نسبت داده است؟! سوره¬ای مثل آن بیاورید. در این آیه ضمير «ها» در كلمه «افتراه» و در كلمه «مثله» به قرآن بر مىگردد. (ابوحیان اندلسی،1420، 6: 58) بنابراین سوره¬ی آورده شده باید مانند قرآن باشد و نه مانند سوره¬ای از قرآن. در اینجا نیز مشاهده می¬شود که مقدار تحدی یک سوره فرض شده ولی در کیفیت باید مانند کل قرآن باشد و این معنا با آیه نخست که از نظر گذشت به نوعی هماهنگی دارد. در مورد معیار مثلیت که از سیاق سوره برداشت می¬شود به صورت جداگانه بحث خواهد شد. در سومین آیه آمده است: أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَيات (هود/13) «آيا مىگويند: به دروغ آن (قرآن را به خدا) نسبت داده است؟! «بگو:» اگر راستگوييد، پس شما هم ده سوره ساختگى، همانند اين (قرآن) بياوريد». مرجع ضمیر در «افْتَراهُ» «ما يُوحى إِلَيْك» در آیه قبلی است که همان قرآن مجید باشد. (طیب:1378 ، 7/17) و مراد از كلمه «مِثْلِهِ» نيز مثل و مانند آيات و سورههاى قرآنى بطور اطلاق است و مراد معارضه با همه شئون آيات قرآنى است. (حسینی همدانی، 1404، 8: 354) امّا سوالی که در ذهن¬ شکل می¬گیرد این است که دلیل تفاوت در کمیت تحدی چیست؟ این سوال مهم¬ترین سوال این تحقیق است. جواب این سوال بدون فرض ترتیب نزول سور، پاسخی روشن و بدیهی دارد و آن نشان دادن نهایت عجز طرف مقابل است، ولی با در نظر گرفتن ترتیب نزول آیات تحدی مسئله کمی پیچیده شده و باعث اختلاف و پاسخ¬های گوناگون به این پرسش شده است. از جمله پاسخ¬های نقضی به این سوال نادرست بودن ترتیب نزول مشهور بین قرآن¬شناسان است. (ر.ک: رشید رضا: 1990، 12: 33) این پاسخ همانطور که قبلا اشاره کردیم اقناع کننده نیست و دلیلی بر این ادعا وجود ندارد. و همچنین راه دیگری برای پاسخ به این سوال تدارک دیده¬ و گفته¬اند که خصم باید سوره¬ای و یا سوره¬هایی بیاورد که بتوان احتمال وقوع خطا و یا اختلاف را در آن سنجید مانند سوره¬های بزرگ و سورههاى طولانى قرآن كه مشتمل بر تمامى فنون مذكور و قبل از سوره هود باشد- بطورى كه در روايات هم آمده- سوره اعراف، يونس، مريم، طه، شعراء، نمل، قصص، قمر و سوره ص است، كه با سوره هود ده سوره مىشود، و اگر قرآن كريم تحدى را در ده سوره قرار داده به اين جهت بوده است.(رشید رضا: 1990، 11:10-10). توجه به این امر که سنجیدن اختلاف و خطا در سوره¬های کوتاه بسیار مشکل است، سخنی است به واقع صحیح، اما راه حل این شبهه بدین نمط یاد شده نیست. بر طبق نص آیه معاندین و کفار دروغ و ساختگی بدون را به کل قرآن نسبت می¬دادند. اگر تحدی بدین شکل باشد پس تکلیف سوره¬های کوچک چه می¬شود؟ اگر مدعی ادعا کند که سوره-های کوچک از طرف خدای سبحان صادر نشده، چه باید کرد؟ ارجاع مدعی به آوردن ده سوره از سور بزرگ قرآن، کاری نسنجیده خواهد بود و همچنین مانع شبهه نیز نیست، زیرا که این دلیل فقط شامل سور طویل خواهد بود. اکنون سوال این است که آیا قرآن در معارضه با سوره¬های کوچک خود عاجز است؟ صد البته که می¬دانیم این چنین نیست. طرح این سوالات بدین جهت بود که نشان دهیم پاسخ¬های داده شده نه تنها حل مشکل نکرده و دفع و رفع شبهه نمی¬نمایند، بلکه خود شبهه¬ای جدید به وجود می¬آورد. پس در رد این افترا باید پاسخی بدان¬ها داده شود تا ساحت سوره¬های کوتاه نیز از تهمت غیر الهی بودن مبرا گردد. جواب این سوال در پاک کردن صورت مساله نیست، بلکه در مراحل تحدی نکته بسیار مهمی نهفته است. سخن صاحب مجمع البیان دراین باره بسیار راه¬گشاست، ایشان آورده¬اند که تحدى و مبارزه طلبی در اصل آن چيزى است كه اعجاز بدان حاصل گردد كه همان آوردن كلامى در اين نظم و ترتيب باشد، و مانعى ندارد كه اين تحدى به كم باشد يا زياد. (طبرسی، 1372، 5: 223) آیه چهارم تحدی، آیه سی و چهارم سوره طور است که خطاب به کسانی که بر این باورند که پیامبر خود آن را بربافته است، می¬فرماید که اگر در گفتار خویش صادقند حدیثی مانند آن بیاورند. فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كانُوا صادِقِينَ (طور/34) حديث هر چيز تازهاى است خواه فعل و يا قول باشد. (قرشی، 1371، 3: 111) البته باید توجه داشت که هر کلامی را حدیث نمی¬نامند، بلکه كلامی حديث است كه مشتمل بر غرضى مهم باشد، غرضى كه به عنوان حديث سينه به سينه و دست به دست بگردد. (طباطبایی، 1417، 10: 167) در این آیه نیز مشخص است که منظور از حدیث باید دسته¬ای از آیات باشند که دارای مفهوم و غرض بوده و با یکدیگر دارای رابطه باشند. به بیانی دیگر این مورد تحدی شامل یک آیه و آیات متشابه نخواهد بود. در آیات بعدی این سوره نیز سياق به واقعيت آفرينش انتقال پيدا مىكند، پس از آنکه اثبات می¬کند قرآن بافته-های بشری نیست و به مدعیان و معاندان اعلام می¬کند تا سخنی مثل آن را بیاورند، سیاق آیات متوجه اثبات وجود پروردگار از طریق سه پرسش می¬شود. (مدرسی، 1377 ،14: 120) نخست اینکه كافران و همه مخلوقات بدون خالق آفريده شده باشند: أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ سوال دوم آیا آنها آفریننده هستند؟ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ (طور/35) سوم اینکه آیا آنان آسمانها و زمين را آفريدهاند؟ أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بَلْ لا يُوقِنُونَ (طور/36) بدین ترتیب در ادامه آیات سوره طور به وجود خزائن در نزد خدای متعال اشاره می¬کند و در آیه¬ی أَمْ لَهُ الْبَناتُ وَ لَكُمُ الْبَنُونَ (طور/39) عقیده خرافی آنها مبنی بر اینکه پسر را برای خود و ملائکه را دختر فرض کرده و از آن خدا می¬دانستند، اشاره می¬کند. (شبر،1407، 6: 99) و اين يك نوع تحقير است نسبت به عقل¬هاى آنان زيرا چيزى را بخداوند نسبت دادهاند كه خودشان آن را دوست ندارند، و اين دليل نهايت نادانى آنان است، كه براى خداوند داشتن فرزند را تجويز نموده آن گاه مدعى شدهاند كه خداوند براى خود دختر انتخاب كرده است، با اينكه پسر بنظرشان بهتر از دختر است. (طبرسی،1372، 9: 255) و نیز می¬فرماید: أَمْ لَهُمْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ(طور/43) بیان شد که قرآن از همه جهات آن به تحدی پرداخت و نمی¬توان آن را تنها به بعد فصاحت و بلاغت محدود کرد. آیات بعدی در سوره طور که پس از آیات تحدی آمده می¬رساند که برای آنها برهان¬های خدا شناسی آمده و آنها را نسبت به عقاید خرافی¬شان آگاه نموده است. برهان¬هایی که جوابی برای نقض آنها وجود ندارد. آنها می¬بایست کتابی می¬آ¬وردند که عقاید جاهلی و خرافی آنها را دگرگون کند و کتابی که راه صحیح زندگانی را بدانها بیاموزد. جهانی که قرآن فرا روی آنها ترسیم می¬کند بسیار وسیع و ژرف¬تر از آن چیزی است که انسان در نگرش ساده انگارانه خود دارد. این دیدگاه با مطالعه وضعیت عربستان قبل از نزول به روشنی قابل درک است. قرآن از اين جامعه با تعبير «جاهليت» توصيف كرده است. إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّة (فتح/26) در آن جامعه زن به عنوان نيمى از انسانيت حرمت و احترامى نداشت به طورى كه در بدو تولد زنده به گور شده و يا به خوارى نگهدارى و بزرگ مىشد. وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيم (نحل/58) «و هر گاه به يكى از آن (مشرك) ان مژده (تولد) دختر داده شود، چهرهاش سياه مىگردد در حالى كه او خشم شديد (خود) را فرو برد» و در بزرگى نيز همانند يك كالا به ارث برده می¬شود¬ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْها (نساء/19) و يا بر «بغاء» وادار مىگشت. وَ لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً (نور/33)در آن جامعه اقسام انحرافات از جمله دزدى، شرابخوارى، قمار، خونريزى، دروغ و عهدشكنى رواج كامل داشت كه نتيجه آن نيز از بين رفتن آرامش و امنيت فردى و اجتماعى بود. آيات قرآن در بيان مفاسد در عصر بعثت بسيار گويا و روشنگر است از جمله آيات 31 الى 38 سوره بنى اسرائيل تصوير روشنى از نظام اخلاقى و اجتماعى عربستان در عصر نزول قرآن را به دست مىدهد.(معارف، 1383، 55) و حتی نظام اقتصادی بسیار ابتدایی و ضعیفی داشتند. (ر.ک، جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام) به طورى كه درسخنان فاطمه زهرا خطاب به مهاجر و انصار آمده است: «وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ... تَشْرَبُونَ الطَّرْقَ، وَ تَقْتَاتُونَ الْقِدُّ» (اربلی، 1381، 1: 485) كه در اين جمله مراد از «طرق» آبهاى مجارى عمومى است كه چهارپايان نيز از آن خورده، يا بعضا در آن بول مىكردند و مقصود از «قد» پوست¬هاى دباغى نشده حيوانات است. تحدی همانطور که عنوان شد فقط مربوط به لفظ و بلاغت نبوده و مربوط به معارف نیز می¬گشته و واضح است که عرب جاهلی قادر به تحدی نبوده که اگر می¬توانست زندگی اجتماعی؛ سیاسی، فرهنگی او بدان فلاکت نبود قرآن برنامه جامع زندگی دنیوی و اخروی که تضمین کننده سعادت بشر را به او داده است که منطبق بر فطریات بشر است و بشر در مقابل آن دو راه بیشتر ندارد یا آن را می¬پذیرد و یا اینکه با آن مخالفت کرده و شقاوت ابدی را بر می¬گزیند، ولی هیچ وقت یارای مبارزه و همآوردی با آن را نخواهد داشت. این مسئله برای جوامع امروزی نیز صادق است، زیرا تحدی قرآن به دوره¬ای خاص مربوط نمی¬شود. مشکلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی گریبان گیر حتی ملل متمدن غربی است و با گذشت زمان نه تنها نتوانسته¬اند برنامه¬ای درست و استوار برای زندگی بشر ارائه دهند، بلکه با تفکرات غیر دینی و بعضا ضد مذهب خود موجب انحطاط انسان¬ها و جوامع شده¬اند. و این نماینگر این مطلب است تنها راه فلاح در دنیا و آخرت رجوع به قرآن و پیروی از فرامین آن است. آخرین آیه تحدی از نظر ترتیب نزول آیه¬ی بیست و سوم سوره بقره است: وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (بقره/23) «و اگر از آنچه كه بر بنده خود (پيامبر) فرو فرستاديم در ترديد هستيد، پس اگر راست گوييد سورهاى از همانندش بياوريد، و گواهانتان را كه جز خدايند، فرا خوانيد» قبل از بیان تحدی خداوند در آیات پیشین، مردم را متوجه خداشناسی کرده است و فرموده: يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون (بقره/21) ابتدا از ایشان می¬خواهد پروردگارشان را بپرستند همان کسی که هم آنها و هم کسانی که قبل از آنها بودند را آفریده است. بعد از بیان این مطلب به نمونه¬هایی از افعال الهی را بیان می¬کند و به گونه¬ای صاحب قرآن را برای آنان معرفی می¬کند و می¬فرماید: الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (بقره/22) خلق زمین و آسمان و نزول باران و بیرون آمدن محصولات رزقی اموری نیست که بشر آن را خلق کرده باشد و از آنها می¬خواهد کسی را به عنوان شریک برای پروردگار قرار ندهند و آیه را با جمله « وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ » به پایان برده و این می¬رساند آنان با صفات و افعال صاحب قرآن آشنا بودند و این یک امر فطری است و تحدی با چنین شخصی علاوه بر آوردن الفاظ قرآن شامل واقع خارجی نیز می¬شود. اگر کسی بگوید خالق آسمان¬ها و زمین غیر «الله» است برخلاف بدیهیات سخن گفته و سخنی دروغ و برخلاف فطرت خواهد بود، در صورتی که قرآن سخنی حق است. موید این سخن استفاده از واژه «ریب» در آیه تحدی است؛ چرا که ریب بمعنى شك نمودن در موردى است كه جاى شك در آن نيست؛ مانند شك شخص وسواس و کثیر الشك، و چنين شكى بوجهى همان انكار و نپذيرفتن مطلبى است كه مسلّم و يقينى باشد. (طیب،1378، 1: 459) زیرا کسی نمی¬تواند برهان و دلیل یقینی در معارضه با خداوند داشته باشد. به بیان دیگر «فى ريب»، متعلّق بجمله ناقصه است و صفت ريب، مورد تعليق واقع نشده بلكه بطور نسبت ناقصه (كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ) تعليق به آن شده که بیانگر این است که هرگز بشر با فطرت خود شك و تزلزلى در تعجيز آيات قرآنى نداشته و بطور بداهت تعجيز آن را تصديق خواهد نمود، ريب از صفات تعلّقيّه نفسانيّه و ناشى از قصور و عدم احاطه قوّه عاقله انساني بر امري كه در نفس تمركز يافته است و در برابر ريب و تزلزل در عقيده، صفت نفسانى قطع و علم و شهود مي¬باشد، پس ريب و تزلزل نسبت به امرى است كه در نفس متمركز است و ناشى از ضعف و قصور عاقله انساني است كه از استقلال در حكم به آن بازماند. تعجيز آيات قرآني گرچه از امور معقوله و حكم در آن محتاج به نظر و تعقّل است، ولى از نظر وضوح و بداهت، فطرت بشر در تعجيز آن استقلال دارد و اينكه وحى الاهيست و هرگز نسبت به آن تزلزل نخواهند داشت.(حسینی همدانی،1404، 1: 72) در ادامه می¬فرماید اگر در باره آنچه بر بنده خويش فرو فرستاديم شك مىورزيد سوره¬ای مثل آن بیاورید. در مورد اینکه مرجع ضمير «من مثله» کدام است بین مفسرین اختلاف وجود دارد. اما اغلب مفسرین بر این هستند که مرجع آن «ما» در «ممّا» باشد،(ثعلبی،1422، 1: 68؛ بغوی، 1420، 1: 93؛ فاضل لنکرانی، 1418، 40) اگر هم مرجع ضمیر (عبدنا) باشد باز به این معنا نیست که فقط کسانی که بی سواد هستند مورد تحدی واقع بشوند و این شمولیت از دیگران برداشته شود، زیرا که این سخن با اطلاق آیات تحدی دیگر سازگار نیست و همچنین با ادله عقلی نیز مخالف است، به این صورت که آنها در این که قرآن از سوی خداوند نازل شده باشد شک داشتند و در این زمینه کانون آیه ناظر به خود آیات است و نه آورنده آن که حضرت محمد باشد یعنی سوره¬ای همانند سوره¬های نازل بر حضرت رسول را بیاورید و نه اینکه شخصی بی¬سواد چنین مطالبی را بیاورد، تقویت کننده قول حاضر این باشد که قبل از تحدی نیز اوصاف پیامبر اسلام برای ایشان آشکار بوده است. قُلْ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ، وَ لا أَدْراكُمْ بِهِ، فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ(یونس/16) از آیات استنباط شد اعراب در موقع نزول قرآن نمی¬توانستند با آن مقابله کنند، چون برای زندگی دنیوی در تمام زمینه¬ها نداشتند. اگر سوال شود شاید انسان با پیشرفت در زمینه¬های انسانی و تجربی بتواند طرحی برای زندگی برخلاف فرامین الاهی صورت دهد که موجب سعادتش شود. پاسخ این سوال را قرآن در ادامه بیان داشته است: فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا این قول که انسان همیشه در حال پیشرفت و کشف اسرار جدیدی از جهان هستی است و می¬تواند عناصر و مواد یک ترکیب را بشناسد صحیح است، ولی ترکیب آن به عنوان یک موجود زنده و دارای حیات معجزه خلقت و از دسترس فكر و عمل انسان بيرون است، بخاطر آنكه آن معنا و روح و سرّ حياتى كه عناصر را به اين صورت و داراى اين خواص و آثار گردانيده از جانب خدا و تجلى اراده پروردگار است، اعجاز قرآن هم براى همين است كه معانى عاليهاى كه اراده خداوند و روح حيات بخش است در قالب برترين و رساترين عبارات در آمده: وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا (شوری/52) چنان که مشاهده می¬شود، قرآن را در اينجا روح ناميده شده است.(طالقانی،1362، 1: 92) پس انسان در آوردن مثل قرآن تحدی به آوردن ترکیبی مانند قرآن شده است، ترکیبی (نظامی)که بتواند سعادت انسان را تضمین کند. پر واضح است که انسان از آوردن چنین کتابی عاجز است، زیرا که علم او ناقص است و علم کامل به کائنات و نحوه ارتباط آنها با یکدیگر را ندارد و در این هماورد طلبی هرگز به موفقیت نخواهد رسید. وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلا (اسراء/85) در مورد معنای سوره نیز گفته شده است که سور به معنى هيجان با اعتلاء و بلندى است(راغب اصفهانی،1412، 433) و در اصطلاح علوم قرآنی سورههاى قرآن مانند فصل¬های یک کتاب است. گروهى از آيهها را كه در نظم قرآنى ميان دو بسم اللّه و از پى هم قرار گرفته، سوره می¬نامند.(رامیار،1393، 577) از اطلاق کلمه سوره می¬توان گفت که سوره شامل هر قطعه¬ای از قرآن مجید كه از جهت معنى يك موضوع معين جامعى را در بر گرفته و تمام باشد، می¬شود و از اين جهت فرقى نمىكند كه آن قطعه معين در ضمن و جزء يك سوره باشد، يا منطبق به يك سوره کامل از قرآن باشد. (مصطفوی،1380، 1: 122) آشکار شد که منظور از حدیث، چه سوره، ده سوره و یا کل قرآن باشد، می¬بایست مجموعه منظم و هدفداری از آیات باشند چه سوره مصطلح یا دسته¬ای از آیات باشد. در هر صورت نباید در آن قطعه، هیچ گونه اختلاف و تناقضی وجود داشته باشد. حال اگر مدعی متنی را به عنوان تحدی علم کرد، آن مورد تحدی را باید با چه بسنجیم؟ آیا با کل قرآن ؟ یا یک سوره مشخص به همان مقدار تحدی؟ اگر در قطعه آورده شده توسط مدعی آیات مجمل، متشابه و منسوخ وجود داشت، بدون آنکه مبین، محکم و ناسخش مشخص باشد، چگونه حکم به اسقاطش کنیم؟ در پاسخ به سوال اصلی پژوهش باید گفت، چون شخص مدعی در مقابل ادله و براهین عقلی و فطری به پا خواسته است، جعلی بودن و نادرستی سخن مدعی مشخص می¬گردد؛ زیرا با این هماورد طلبی در مقابل خدای تعالی و نظام هستی که رو به سوی او دارد، قد علم کرده است. إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ (بقره/156) باید بدین سوال¬ها پاسخ داد که آيا يك انسان می¬تواند یک نظام اخلاقى براى سعادت بشر پيشنهاد كند، كه بر اساس حقايق باشد؟ و در صفا و فضيلت درست آن طور باشد كه قرآن پيشنهاد كرده؟! یا بهتر از آن باشد؟ و آيا براى يك انسان اين امكان هست، كه احكام و قوانين فقهى تشريع كند، كه دامنهاش آن قدر وسيع باشد كه تمامى افعال بشر را شامل بشود؟ و در عين حال تناقضى هم در آن پديد نيايد؟ و نيز روح توحيد و تقوى و طهارت مانند بند تسبيح در تمامى آن احكام و نتائج آنها، و اصل و فرع آنها دويده باشد؟ پاسخ این سوال¬ها روشن است، انسان بدون تماس وحیانی نمی¬تواند جواب تمام سوال¬های روحی، روانی، جسمی و ... را به دست آورد. این جواب عقلی و مختصر بدین مسئله بود. اما در مقابل واقعیت خارجی، کسی که مدعی است که می¬تواند کتابی بهتر از این کتاب (قرآن) بیاورد، ابتدا باید یک کتاب بیاورد تا مشخص شود در کتاب ادعایی خوداختلافی وجود ندارد، ثابت شود سخن هزل نیست، اگر متشابه-ای دارد محکمی نیز دارد. این موازین از تعابیر «بمثله» در آیات تحدی فهمیده می¬شود که در تمام آیات تحدی وجود دارد. سپس مقادیر تحدی که در آیات مطرح شده را با ظاهر و محتوای کلی قرآن خواهیم سنجید. این سنجش تنها مربوط به فصاحت و بلاغت نمی¬شود، بلکه تمام زمینه¬ها از قبیل برهان¬ها، مباحث تاریخی، ادله خداشناسی و ... مد نظر است. در ادامه معیار و شاخصه¬های مثلیت قرآن را از دیدگاه خود قرآن و معصومین بیان خواهیم کرد. اما در مورد تفاوت در مقدار تحدی که اساس به وجود آمدن اختلافات در بین مفسران بوده می¬توان به سخن سید قطب اشاره کرد که می¬نویسد: «به پندار من- و خدا عالم است- مسئله سهل¬تر از آن است كه نيازمند اين پيچيدگي¬ها باشد. تحدى به عنوان نص دينى با توجه به واقعيت¬ها صورت مىگرفته است، بيان و سخن، گاه مقتضى اين بوده و گاه مقتضى آن، بدون هيچ ترتيب زمانى؛ چون هماورد طلبى به اصل قرآن است و اندك و بسياردر آن، لحاظ ندارد. تحدى به نوع آيات و سور است و نه مقدار آن. ناتوانى آن به نوع همگونسازى قرآن باز مىگردد، نه به حد و حدود آن؛ بدينسان تمام قرآن، سورهاى از آن و ده سوره از آن در تحدى همانند هستند. بىگمان آنچه محدوده تحدى را روشن مىساخته، مقتضاى حال و چگونگى فضاى مخاطبان بوده است. (سید قطب، 1412، 4: 1861) دیگر محققان معاصر نیز بر این نظر صحه گذاشته و آورده¬اند كه در آیات تحدى كميت مطرح نيست، بلكه كيفيت مراد است. (الحمصی، 1375، 23) در مورد تفاوت مقدارتحدی باید متذکر شد که در عمل همه¬گی یک نتیجه دارد؛ زیرا به هر مقداری که تحدی شود با ساختار و روح کلی حاکم بر قرآن مقایسه خواهد شد و شاید این امر تعجیز هر چه بیشتر و آمادگی قرآن برای هرگونه تحدی باشد. 4- =معیار و مفهوم مثلیت در آیات تحدی از منظر قرآن و روایات معصومان= مثل در لغت به معنای شبیه و نظیر است.(مصطفوی،1360، 11:22 ، ابن منظور،1414، 11: 610) وقتی به طور مطلق بگویند این مثل آن چیز است بدین معناست که می¬توانند جایگزین هم شوند ولی اگر مقید شود مثل اینکه بگویند این در فلان چیز مثل آن است تنها در همان ویژگی همانند خواهند بود. (ابن منظور، 1414 ، 11: 610) این واژه هفتاد و پنج بار در قران کریم به کار رفته است که چهل و چهار موردش با ضمیر بوده است و از جمله کار بردش در آیات تحدی است. (نجارزادگان،1391، 121) در این قسمت به صورت مختصر به ویژگی¬ها و خصایص قرآن که در قرآن و کلام معصومان درباره قرآن اشاره شده را بیان می¬کنیم؛ زیرا همانطور که گفتیم مورد تحدی باید مثل قرآن باشد به طوری که بتواند جایگزین آن شود در اینجا به نمونه¬هایی از این ویژگی¬ها اشاره می¬کنیم: الف)عدم وجود اختلاف در قرآن: أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً (نساء/82) و آيا در قرآن تدبّر نمىكنند؟ و اگر (بر فرض) از طرف غير خدا بود، حتماً در آن اختلاف فراوانى مىيافتند. در این آیه خداوند مردم را به تدبر در قرآن دعوت کرده و می¬فرماید اگر از جانب غیر او بود اختلاف زیادی می¬یافتند. بنابراین یکی از خصایص مورد تحدی عدم اختلاف در آن است و این عدم اختلاف هم می¬تواند عدم تطابق با بعد خارجی و مصداق واقعی آیات باشد و هم در بعد هماهنگی اجزای داخلی با هم. به این منظور شخص معارضه کننده باید کتابی مانند قرآن بیاورد که این ویژگی را داشته باشد و در مقام قیاس یک مجموعه از آن، مورد آزمایش قرار خواهد گرفت که آیا با نظم قرآنی تطابق دارد یا نه. ب) هماهنگی و به هم پیوسته بودن آیات: اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم (زمر/23) در این از قرآن به عنوان بهترین سخن نام برده است به خاطر اينكه مشتمل است بر محض حق، حقى كه باطل بدان رخنه نمىكند، نه در عصر نزولش، نه بعد از آن، و نيز به خاطر اينكه كلام مجيد خداست. لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ(فصلت/42) در مورد جمله «كِتاباً مُتَشابِهاً» نیز چنین بر می¬آید يعنى كتابى است كه هر قسمتش شبيه ساير قسمتها است، و اين تشابه غير از تشابهى است كه در مقابل محكم استعمال شده، چون آن تشابه مخصوص قسمتی از آیات است ولی این تشابه صفت تمام آیات می-باشد.«مثانى»- اين كلمه جمع«مثنيه» است كه به معناى معطوف است، و قرآن را «مثانى» خوانده، چون بعضى از آياتش انعطاف به بعضى ديگر دارد، و هر يك ديگرى را شرح و بيان مىكند، بدون اينكه اختلافى در آنها يافت شود و يكديگر را نفى و دفع كنند. (طباطبایی، 1417، 17: 256) ج)تبیان بودن برای همه چیز: نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِينَ (نحل/89) از این چنانکه برداشت می¬شود قرآن بیانگر همه چیز است البته مفسرین در مفهوم وجود همه چیز در قرآن اختلاف دارند و اغلب به جامعیت قرآن در مسائل هدایتی معترفند. (کریمی، 1392، 239) به هرحال قران در هر مسئله¬ای که جامع باشد این جامعیت به صورت منظم و در تمام آیان و به فرض نگاه کلی به تمام آیات است و نه تنها نگاه به یک آیه و یا یک سوره و یا ده سوره. برای ابطال کار مدعی نیز بدین گونه باید نگریسته شود و دید آیا تمام کار مدعی دارای تبیان هست یا نه آیا این کتاب مایه هدایت و رحمت هست یانه. د) اوصاف کلی دیگر دیگر قرآن مانند نبود عوج در قرآن: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلى عَبْدِهِ الْكِتابَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً (کهف/1) تفصیل کتب الاهی گذشته: وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَرى مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ الْكِتابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِين (یونس/37) تصدیق کننده همدیگر: « أَنَّ الْكِتَابَ يُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً» (نهج البلاغه، 61) ملجا انسان¬ها در بروز فتنه¬ها: «فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآن» (کلینی، 1407، 2: 599) در معنای مثل و مانند بودن با بیان کرد که وجوه مثل و مانند بودن هر شىء، اندراج آن شىء در ضمن مجموعه محتوى بر آن است. به طور مثال، دو درخت كه يكى از آنها تك و منفرد است و ديگرى مندرج در درختان يك باغ است، اگر از همه جهات مانند هم باشند، مثل و مانند هم نخواهند بود، زيرا از حيث مندرج بودن و منفرد بودن با هم مغايرند. به همين دليل چون يكى از مقومّات هر آيه از آيات قرآن مجيد اندراج آن در كلّ سوره و همچنين كلّ قرآن است، گويى هر آيه چيزى به مجموعه مىدهد و چيزى مىگيرد و آن عبارت از بيان و توضيح متقابلى است كه آيات قرآن با هم دارند. بنابراين چون مقصد از اتيان به مثل، اتيان به جميع وجوه مماثله است، مىبايد هر مدّعى اتيان به مثل، آيات و سورههايى با لحاظ اندراجشان در كلّ و مجموعه قرآن بياورد و اين امرى است كه هرگز وقوع نخواهد يافت(کمالی دزفولی، 1370، 597) از مطالب گذشته آشکار گردید که همانطور که قرآن دارای نظم کلی است و آیات در نظامی تنگاتنگ به هم متصل¬اند و نمی¬توان تنها قسمتی از آن را مایه سعادت بشر دانست، لذا مورد ادعایی نیز باید به صورت یک کتاب باشد و احتمال وجود بخشی از مورد تحدی در خارج از آنچه آورده شده، نرود. سپس برای محک، بخشی از آن را مورد سنجش قرار می¬دهیم، زیرا که عیار قرآن معلوم است و آنچه باید مورد آزمایش قرار گیرد، مورد ادعا است.
نتیجه گیری
تحدی از جمله مهم¬ترین دلایل اعجاز قرآن است. قرآن کریم در پنج آیه مخالفان را به آوردن کتابی مانند قرآن فراخوانده است. و این تحدی شامل کل قرآن، یک سوره یا ده سوره می¬شود. بین محققان در مورد مراحل تحدی و همچنین ملاک تحدی اختلاف بسیاری وجود دارد، در این میان دو دیدگاه برجسته به صورت؛ سیر نزولی و سیر صعودی آیات تحدی را مطرح کرده¬اند. سیر نزولی در تحدی بدین گونه است که این آیات مراحل و گام¬های تدریجی تحدی را بیان می¬کند، یعنی ابتدا تحدی به کل قرآن بوده سپس به ده سوره و در نهایت به یک سوره صورت گرفته است و این دیدگاه غالب صاحب¬نظران قرآنی است. در مقابل این دیدگاه سیر صعودی در آیات تحدی قرآن وجود دارد که دقیقا مخالف دیدگاه نخست است. این دو دیدگاه در ترتیب تحدی نظر غالب محققان است ولی با اشکالات عدیده-ای همراه است که مهم¬ترین آن منطبق نبودن با ترتیب نزول و مانع و رافع نبودن در مقابل برخی از سوالات و شبهات است. به دلیل این ضرورت، این تحقیق با نگاهی جدید به آیات تحدی نگریسته شد و بر این باور است که مطلبی می-تواند راز این نوع تفاوت را روشن کند، مسئله نظم قرآن است. در این پژوهش با در نظر گرفتن نظم کلی قرآن و تعابیر «مثل» بودن در آیات بدین نتیجه رسیده شد که تحدی قرآن ناظر به کل قرآن بوده چه منظور از قرآن، ده سوره و یا یک سوره مصطلح باشد یا مجموعه¬ای منظم که دارای غرضی مشخص باشد، زیرا که آیات و سور قرآن دارای نظم و ساختار¬مند هستند به طوری که یک آیه در سوره و سوره در کل قرآن انداراج دارند. از جهتی ویژگی¬ها و شاخص¬های قرآنی همچون عدم اختلاف در قرآن، وجود آیات متشابه و آیاتی به عنوان ام الکتاب اقتضا دارد که نتوان آن را به صورت منفک در نظر گرفت، لذا با تدبر در سیاق آیات تحدی و همچنین اوصاف و ویژگی¬های قرآن، تحدی به هر مقداری که باشد الزام دارد که از همه جهات مطابق قرآن باشد، زیرا که مثلیت باید به نوعی باشد که بتواند جایگزین آن شود. فرض ده سوره و یک سوره به عنوان کمیت محک است که برای سنجش و مقایسه انطباق با کل قرآن دیده شده است.
منابع
قرآن مجید.
نهج البلاغه
1. ابن منظور، محمد بن مکرم (1414)، لسان العرب، بیروت: دار صادر.
2. ابوحیان اندلسی، محمد بن یوسف(1420)، البحرالمحیط فی التفسیر، تحقیق محمد صدیق یوسف، بیروت: دارالفکر.
3. اربلی، علی بن حسین (1381)، كشف الغمة في معرفة الأئمة، تحقیق هاشم رسولی محلاتی، بنی هاشمی، تبریز.
4. آلوسی، شهاب الدین محمود(1415)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، دارالکتب العملیه، بیروت.
5. بغوی، حسین بن مسعود(1420)، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
6. ثعلبی، احمد بن ابراهیم (1422)، الکشف و البیان، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
7. جواد علی (1380)، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، الشريف الرضى، قم.
8. جوان آراسته، حسین (1387)، درسنامه علوم قرآنی، قم: مؤسسه بوستان کتاب، یازدهم.
9. حسینی همدانی، سید محمد حسین (1404)، انوار درخشان در تفسیر قرآن، کتابفروشی لطفی،تهران.
10. حمصی، نعیم (1375)، تاریخ فکره اعجاز القرآن، الترقی، دمشق.
11. راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1412)، مفردات الفاظ القرآن، دارالقلم، بیروت.
12. رامیار، محمود (1393)، تاریخ قرآن، چهاردهم ،انتشارات امیر کبیر، تهران.
13. رشید رضا، محمد (1990)، تفسير القرآن حکیم (تفسیر المنار)، الهیئه المصریه العامه للکتاب، مصر.
14. رضایی اصفهانی، محمد علی و همکاران (1383)، ترجمه قرآن کریم، موسسه تحقيقاتى فرهنگى دارالذكر، قم.
15. رضایی اصفهانی، محمد علی (1392)، علوم قرآن 2، پژوهشگاه بین المللی المصطفی، قم.
16. زنجانی، ابوعبدالله (1404)، تاریخ القرآن، منظمه الاعلام الاسلامی، تهران.
17. سیوطی، جلال الدین (1421)، الاتقان فی علوم القرآن، دوم، دارالکتاب العربی، بیروت.
18. شبر، سید عبدالله (1407)، الجوهر الثمین فی تفسیر الکتاب المبین، مکتبه الالفین، کویت.
19. صادقی تهرانی، محمد (1365)، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنه، دوم، انتشارات فرهنگ اسلامی، قم.
20. طالقانی، سید محمود (1362)، پرتوی از قرآن، چهارم،شرکت سهامی انتشار، تهران.
21. طباطبایی، سید محمد حسین (1417)، المیزان فی تفسیر القرآن، پنجم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه، قم.
22. طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن (1372)، مجمع البیان لعلوم القرآن، سوم، انتشارات ناصر خسرو، تهران.
23. طریحی، فخرالدین بن محمد (1375)، مجمع البحرین، تحقیق احمد حسینی اشکوری، سوم، مرتضوی، تهران.
24. طیب، سید عبدالحسین (1378)، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، دوم،انتشارات اسلام، تهران.
25. فاضل لنکرانی، محمد (1418)، مدخل التفسیر، مرکز النشر التابع لمکتب الاعلام الاسلامی، قم.
26. فراهیدی، خلیل بن احمد (1409)، کتاب العین، دوم، نشر هجرت، قم.
27. قرشی، سید علی اکبر (1371)، قاموس قرآن، ششم، دارالکتب الاسلامیه، تهران.
28. قطب، سید (1412)، فی ظلال القرآن، هفدهم، دارالشروق، بیروت.
29. کریمی، مصطفی (1392)، جامعیت قرآن، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، قم.
30. کلینی، محمد بن یعقوب (1407)، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، تهران.
31. کمالی دزفولی، سید علی (1370) ، شناخت قرآن، اسوه، قم.
32. مدرسی، محمد تقی (1377)، تفسیر هدایت، بنیاد پژوهش¬های اسلامی آستان قدس رضوی. مشهد.
33. مراغی، احمد بن مصطفی (بی¬تا)، تفسیر المراغی، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
34. مصباح یزدی، محمد تقی (1387)، قرآن شناسی، تحقیق و نگارش محمود رجبی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم.
35. مصطفوی، حسن (1360)، التحقیق فی کلمات القرآن، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران.
36. ............................. (1380)، تفسیر روشن، مرکز نشر کتاب، تهران.
37. معارف، مجید (1383)، درآمدی بر تاریخ قرآن، انتشارات نبأ، تهران.
38. معرفت، محمد هادی (1415)، التمهید فی علوم القرآن، دوم، موسسه النشر الاسلامی،قم.
39. مکارم شیرازی، ناصر (1373)، پیام قرآن، انتشارات نسل جوان، قم.
40. ...................................(1374)، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران
41. نجارزادگان، فتح الله (1391)، معیار شناسی مثلیت در آیات تحدی قرآن، مطالعات اسلامی: علوم قرآن و حدیث، سال چهل و چهارم، شماره88.