اعجاز آواها در القاء معانی قرآن (با تکیه برسوره الزلزلة و القارعه)
چکیده
زبان، مجموعه ای از آواها یا به گفته «آندره مارتینه» مجموعه ای از واجهاست. در هر زبانی هر واج یا آوا میتواند واژه یا مفهومی را از واژه یا مفهوم دیگر متمایز سازد. این تمایز عمدتا در ساختار موسیقیایی آواها تبلور یافته به وسیله ی گوش قابل دریافت است. عملکرد موسیقیایی آواها در کارهای هنری (شعر-نثر) آگاهانه یا ناآگاهانه به خالق اثر کمک میکند تا در القای معنای مورد نظرش، توفیق یابد. به نظر میرسد هرچه قدر خدمت رسانی آواها با موفقیت صورت پذیرد آن اثر از تعالی هنری بیش تری برخوردار خواهد گشت. در زبان عربی¬که زبان برگزیده ی وحی الهی برای معجزه ی آخرین فرستاده ی خداوند است، کارکرد آواها (اصوات) در قالب آیات قرآن کریم، رنگی دیگرگون به خود میگیرد؛ تا جایی که میتوان چنین کارکردی را تحت عنوان «اعجاز آواها» مورد بررسی قرار داد. این نوشته درصدد است تا با بررسی آواهای به کارگرفته شده در دو سوره ی«الزلزلة و القارعة»به نقش اعجازگونه¬ی آنها در القای معانی مورد نظر بپردازد.لذا ابتدا با اشاره به تقسیم بندی آواها به وسیله ی زبان شناسان به«جهر»،«همس»،«شدید»،«رخو»و...آنها را از لحاظ کمی تقسیم بندی کرده سپس استخدام هرکدام از این آواها را در القاء معنای مورد نظر در معرض کندوکاو قرار میدهد.نتایج به دست آمده نشان خواهد داد که آواها در تصویرگری معنای قیامت در دو سوره ی یادشده سهمی سترگ دارند.
واژههای کلیدی
- قرآن، آوا، اعجاز، معنا، القاء، قیامت.
مقدمه
قرآن کریم از آغاز نزول تاکنون علاوه بر الهام بخشی معانی بلند الهی همواره خوانی گسترده برای برچیدن اعجازهای متعدد شکلی بوده است. این شکلها در گذشته، به وجود آورنده علوم بلاغت در بخشهای معانی، بیان و بدیع رخ نموده امروزه نیز با توجه به یافتههای جدید علوم زبان شناسی، آواشناسی و دیگر دانشهای علم زبان، فضایی جدید را فرا روی جانهای حقیقت جو و زیباطلب قرار میدهد. ژرفای چنین یافتههایی تا آن جاست که میتوان این زیباییها را از جمله ی اعجاز شکلی قرآن نام نهاد. آواها و نقش اعجاز گونه شان در گستره ی زبان امری است پذیرفته و در همین راستا میتوان کارکرد آواها را در القاء معانی معهود قرآن کریم، بسیار قابل ملاحظه دانست.ارتباط آواها با معنا از برجسته ترین مسائلی است که زبان شناسان(اهل لغت) از دیرباز تاکنون به آن اهتمام ورزیده اند در گذشته و با نگرش در آثار خلیل بن احمد فراهیدی، سیبویه و ابن جنی ردپای این مسائل دیده میشود. در میان این افراد تلاشهای ابن جنی چشم گیرتر است. (ابن جنی، بی¬تا: 152) نوشته ی¬حاضر برآن است تا نقش آواها را در ارائه ی معنا در قرآن حکیم با تکیه بر دو سوره ی الزلزلة و القارعة به قدر بضاعت خویش،نشان دهد.لذا ابتدا به تعریف آوا پرداخته آواشناسی را به عنوان یکی از دریچههای نقد جدید مورد بررسی قرار میدهد سپس با تقسیم بندی آواها میزان و کیفیت حضور آنها را در دو سوره ی یاد شده به تماشا مینشیند.ماحصل بحث نشان خواهد داد که قرآن کریم از همه ی ظرفیتها و امکانات برای تبلیغ پیام سعادت سود میبرد.
صوت و آوا
هرسخن یا زنجیره¬ی کلام از مجموعه¬ی اصوات¬یا آواهایی تشکیل شده است که نخست از لحاظ فیزیکی و فیزیولوژیکی قابل بررسی اند.صوت،مجموعه ی ارتعاشاتی است که در جسمی پدید میآید و از آن جسم به هوا منتقل و منتشر میگردد(فیزیکی)سپس به پرده ی گوش میرسد و شنیده میشود (فیزیولوژیکی)آوا عبارت از صوتی است که بر اثر خروج هوا از ششها(و گاهی حتی بر اثر ورود هوا)و برخورد آن با بعضی از قسمتهای حنجره و دهان و زبان و لبها و بینی که اصطلاحاً آن را « اندامهای گویایی » میگویند حادث میشود. (نجفی، 1387: 50 ـ 49)آواها کوچک ترین واحدهای سازنده زبان میباشند. و انواع آواها را در زبانهای بشر اصوات یا آواهای گفتار مینامند.آوا،معادل « صوت » در زبان فارسی و به معنای آواز و بانگ است(معین 1:1382/147)در زبان عربی نیز « صوت » از نظر لغوی به معنای « جرس » یا « زنگ » است و کلمه « صائت » را مترادف « صائح » به معنای کسی که صدایی بلند و شفاف دارد گرفته اند. (ابن منظور، 1414: 57) علاوه بر این، تعاریف متعددی برای صوت یا آوا ذکر کرده اند. نزدیک ترین تعریف به مبحث مورد نظر، آن است که « راغب اصفهانی » ذیل کلمه ی صوت، میآورد او صوت یا آوا را محصول خروج هوای فشرده شده در اثر سایش یا فشار دو جسم بر میشمرد. (1412: 496) زبان شناسان صوت را اثری شنیداری می¬دانند که اعضای نطق انسانی در اثر حرکت، آن را شکل می¬دهند. آنها، ارادی بودن چنین حرکتی را از مؤلفههای اصلی¬اش بر میشمرند.(مطر، 1998: 31) اما آن چه، بیش از هر امری قابل توجه است نقش تعیین کننده ی آواها در شکل بخشیدن به واژهها و عبارتهاست تا جایی که عموماً زبان را زنجیره ای از آواهای پشت سر هم و پی در پی در یک واحد بزرگ تر دانسته اند. (مختار عمر، 1997: 401).
آواشناسی
بررسی و مطالعه¬ی انواع آواها و ساختار و ساز وکار تشکیل آنها آواشناسی نام دارد.آواشناسی (Phonetik) در حکم دانش طبیعی مطالعه ی جنبههای مختلف فیزیکی، فیزیولوژیکی و پدیدار شناختی آواهای زبان معرفی میشود.(صفوی، 1389: 229) به نظر میرسد هدف اصلی این علم، درک ماهیت معنایی آواها باشد.
آوا، نقشی مهم در القاء معانی مندرج در هر زبانی را بر عهده دارد « اگر بخواهیم توصیفی ساده و تقریبی از زبان به دست دهیم میتوانیم بگوییم که زبان، آوا و معنی را به طریقی به یکدیگر پیوند میدهد » (چامسکی، 1378: 163) دیگر اصطلاح مهم در این مبحث « دلالت آوایی » است. دلالت آوایی در واقع دلالتی است که آواهای تشکیل دهنده ی یک کلمه، آن را شکل میدهند لذا دلیل کلمات مختلف به دلیل در بر داشتن آواهای مختلف دارای معانی مختلف هستند؛ چنان که اگر آواهای مندرج در آنها دارای شدت و جهر باشند معانی قوی و اگر آواها سست و نرم باشند، معانی نیز نرم و سست خواهند بود.(مطر، 1998: 47) این مهم، همواره در دو حوزه ی زبان فارسی و عربی مورد توجه بوده است.در نزد برخی از صاحب نظران همواره این عقیده مطرح بوده که شکل موسیقیایی واژگان خود دلیلی است بر معنای مندرج در آن معنا.میگویند«عبادبن سلیمان صیمری»یکی از متفکران معتزله¬ی قرن دوم عقیده داشته است که رابطه طبیعی میان لفظ و معنی،چندان مسلم است که اگر بخواهیم منکر آن شویم باید در وضع الفاظ قائل به ترجیح بلامرجع شویم. (منظور این است که اگر در ذات کلمات به طور طبیعی پیوندی با مفاهیمشان نباشد ترجیح بلامرجح لازم میآید که محال است) این نظریه که گاه از آن به مسأله ی« دلالت ذاتی الفاظ»تعبیر میشود در ذهن و ضمیر بعضی از متفکران قدیم چندان مسلم و علمی تلقی شده است که بسیاری از آنان مدعی شده اند که رابطه ی هر لفظ را با معنی آن از ساختار آوایی کلمه میتوانند تشخیص دهند» (شفیعی کدکنی، 1384: 316 ـ 315)به سخنی دیگر اگر بخواهیم گفتمان این گروه را خلاصه کنیم باید اذعان داریم که« هر مجموعه ی گفتار از مقداری عناصر آوایی و صوتی به وجود آمده است و این مجموعههای آوایی و صوتی ممکن است با یکدیگر یا بعضی از آنها با بعضی دیگر، توازنها یا تناسبهایی داشته باشند.به تناسب امکاناتی که در جهت این توازنها در یک مجموعه ی آوایی وجود داشته باشد و قابل تصور باشد انواع موسیقی قابل تصور است. اگر مجموعه ی آوایی A، B، C، D، E، F در کنار هم قرار گرفت (خواه دارای معنی و نظام نحوی باشد و خواه نباشد)این مجموعه ی آوایی در رابطه ای که اجزایش ـ به لحاظ انواع تناسبها ـ با یکدیگر میتوانند داشته باشند دارای انواع موسیقیهای زبانی نیز میتوانند باشد » (شفیعی کدکنی، 1384: 9)
سهم بسیار عمده موسیقی هر زبان در قسمت تألیف حروف واژگانی نهفته است که در گذشته از آن به حسن تألیف یاد میشد یا در شکل هنری ترش در جناسها از آن، سخن به میان میآمد اما امروزه میتوان ادعا کرد که چینش هنری حروف و کلمات در کنار یکدیگر میتواند شکلی اعجازگونه به کلام دهد. اوج چنین زیبا آفرینی در سراسر قرآن کریم به چشم میخورد. چنین پدیده ای امروزه تا بدان حد است¬که می¬توان با بهره¬گیری از یافته¬های زبانشناسی جدید،راهی صحیح را فرا روی جویندگان این زیباییها قرار داد.
انواع آواها
زبان شناسان براین باورند که هر آوایی، این ویژگی را دارد که معانی و دلالت خاصی را القاء نماید؛ علاوه بر این، از مؤلفههای خاص زیبایی شناسی نیز برخوردار باشند. بنابراین قبل از هر چیز، آگاهی از انواع آواها ضروری به نظر می¬رسد، آواها را بر مبنای مخرجها، به دو دسته تقسیم میکنند الف) آواهای مجهور و مهموس. ب) آواهای شدید و رخو. در کنار این تقسیم بندی¬ها، اصوات مکرره، متوسطه و... نیز از جمله اصوات دیگری است که درمتون زبان شناسی عربی ذکرمی¬گردد. ـ آواهای واک دار (اصوات مجهوره)
این آواها متعددو ازکمیت قابل ملاحظه ای¬در زبان برخوردارند که البته درماهیت¬ آن چند نظری نیز ملاحظه میشود. غالبا بر این باورند که چنین آواهایی را میتوان در حروف زیر یافت؛حروفی از قبیل:« ب، ج، د، ز، ر، ذ، ض، ظ، ع، غ، ل، م، ن »برخی حروف « الف، و، ی » را و برخی دیگر« أ، ط، ق » را نیز به آنها ملحق دانسته اند.(بشر، 1973: 110)از ویژگی¬های آواهای واکدار(مجهوره)،کثرت شان در هر زبان می¬باشد. تأمین شکل موسیقیایی هر زبان از اهداف و کارکردهای اصلی این حروف است. (أنیس، 1971: 21) ـ آواهای بی واک (أصوات مهموسه)
اصوات مهموسه از جمله آواهایی است که همراه با نفس، خارج میشود. تعداد این حروف را دوازده حرف برشمرده اند که عبارتند از: « ت، ث، ح، خ، ک، ش، ص، س، ط، ف، ق، هـ » (ابن جنی، 1954: 68) ـ آواهای سنگین (أصوات شدیده)
این آواها که به صورت دفعی یا انفجاری، ادا می¬شود نتیجه حبس هوا در خارج از ریههاست و ادای آن همراه با آزادی صوت و رهایی از فشار می¬باشد. از اصلی ترین حروفی که این گونه ادا میشوند عبارتند از: « ب، ت، د، ج، ط، ض، ک، ق، أ » (أنیس، 1971: 24) ـ آواهای سبک (أصوات رخوه)
آوای سبک یا سست،برخلاف آوای سنگین هنگام خروج، نیازی به فشار ندارد بلکه کوچک ترین باریکه ای نیز میتواند مخرجی مناسب برای ادای آن باشد. از نشانههای این حروف پدید آمدن نوعی صفیر یا صدایی خفیف هنگام تلفظ است. این حروف عبارتند از: « ف، ث، ذ، ظ، ز، س، ش، ص، خ، غ، ح، هـ » (همان) ـ آواهای نرم (اصوات لینه)
این آواها که به « مد » نیز در زبان عربی مشهورند از سه حرف تشکیل شده اند که عبارتند از: « الف، واو، یاء » حرکتهای هماهنگ با این حروف نیز عبارتند از: فتحه، ضمه و کسره. (أنیس، 1971: 27)
تقسیم بندیهای بالا نشان میدهد که تفکیک آواها قبل از هر چیز بر اساس شیوه و مخارج تلفظ وابسته است و از سویی دیگر اثبات یک ویژگی یا وصف برای یک آوا ممکن است لزوما به معنای عدم تعلق آن آوا به دسته ای دیگر نباشد.
آوا و موسیقی قرآنی
ترتیب واژگانی آیات قرآن کریم و شکل در کنار هم قرار گرفتن حروف، و یا به سخنی دیگر نقش آواها در قرآن کریم علاوه بر القاء معانی موردنظر،ایقاع (موسیقی) ویژه ای را هنگام قرائت به مخاطب منتقل میکند. چنین کارکردی، تأثیری ویژه بر قلب و جان انسان از خود بر جای مینهد و باعث میشود تمام توجهات، به معانی موردنظر، جلب شود و به همین دلیل، بسیاری بر این باورند که آواها،یکی از وجوه اعجاز لفظی قرآن کریم هستند.(تحریشی، 2000: 26)با پذیرفتن چنین اصلی و با توجه به سابقه ی عربهای جاهلی در نکته بینی و سخن سنجی میتوان پذیرفت که « زیباییهای آوایی و شکل موسیقیایی واژگان قرآنی، اولین چیزی بود که عربها از همان آغاز نزول قرآن، آن را حس کرده بودند. (زرقانی، 1943: 206/2)و با وجود این که در مراحل آغازین،بین باورهای خود و پیام قرآن با ناهماهنگی مواجه بودند در عین حال نمیتوانستند از اعجازگونگی این کلام،بی تفاوت گذر کنند.گواه این ادعا،گوش کردن مخفیانه به قرائت قرآن یا محکوم نمودن پیامبر به شاعر یا جادوگر می¬باشد.
آواها، نقش بسیار برجسته ای در ایجاد معانی ای دارند که کلمه یا عبارتی آن را در بر دارد. رابطه بین آوا و معنا در نظام قرآنی،رابطه ای اعجازگونه است.بررسی بلاغت قرآن کریم در این راستا به ما نشان میدهد که اسلوب قرآن بر آن است تا با استفاده از واج آرایی و با بهره گیری از ظرفیتهای معنامند موجود در آواها، قبل از آن که عقل مخاطب،معنا را دریابد، موسیقی، تمام حواس او را متوجه معنا نماید.
حضور آواهای مشخص هنگام طرح معانی مشخص،خود دلیلی است بر اعجازگونگی به کارگیری آواها در قرآن کریم. این چنین امتیازی،به شیوههای متعدد و متنوع،رخ مینماید که البته یکی از شایع ترین آنها هم جواری آواها یا تکرار آنهاست.هم جواری آواهای هم سان، در نهایت، باعث نوعی تکرار میشود و البته این تکرار، برخلاف تکرار روزمرگیها که ممکن است ملال آور نیز باشد، خود تبدیل به یکی از اهرمهای بلاغت میشود چنان که میتوان ادعا کرد از ویژگیهای موسیقی حاکم بر کلام وحی، استفاده از فن تکرار است.تکرار،در قالب تکرار حروف، تکرار کلمه یا تکرار جمله همواره در نزد ادبا از عوامل تأمین کننده ی هارمونی موسیقیایی کلام و گاهی نیز از عوامل تأمین معانی خاصی از جمله تأکید میباشد.برخی با تأکید بر چنین مهمی معتقدند:« زبان قرآن از آواهای تکراری به عنوان ابزاری بلاغی برای ترسیم جایگاهی خاص، استفاده میکند. علاوه بر این در کنار هم قرار گرفتن آواهای قریب المخرج نیز در همین راستا به کار گرفته میشود » (نخله، 1989: 161).
جزءسی قرآن تصویری از تبلور معنامند آواها
از ویژگیهای جزء سی قرآن کریم ضمن کوتاهی سورهها و آیات شریفه، ویژگی منحصر به فرد در مؤلفههای لفظی و موسیقیایی آیات میباشد. هم آهنگی آواها و اصوات با معنای موردنظر که عموماً در بیان عظمت الهی و دعوت به فضایل اخلاقی و بر حذر داشتن از شرک و دعوت به نگرش در مبانی دین است، شکل ویژه ای به این جزء بخشیده است.اکثریت قریب به اتفاق سورههای این جزء در مکه نازل شده است و بیش از هر چیز به اصول و پایههای دین،نظر دارد.لحن و آهنگ سورهها«غالبا کوبنده،تکان دهنده و بیدار کننده است.آیهها همگی جز در موارد معدودی کوتاه و مملو از اشارات استو به همین دلیل تأثیر بسیار عمیقی روی هر فرد میگذارد»(مکارم شیرازی،1372:ج26ص3)به دیگر سخن میتوان اضافه کرد که ماهیت آوایی این سورهها بر آن است تا حتی در میان همهمه ی کفار و محدویت فرصتی که غالبا در آغاز رسالت،وجود داشت بتواند پیام خویش را برساند.به همین دلیل کارکرد آوایی در این قسمت از قرآن برجسته تر به نظر میرسد.
دو سوره ی « الزلزله » و « القارعه » نیز که از میان شاخصههای اصلی سورههای جزء سی قرآن، عموماً متمرکز به مسأله ی قیامت و رستاخیزند از تمام امکانات موسیقیایی بهره برده تا ضمن ارائه ی معنای موردنظر، صحنه ای باشند بی بدیل از هماهنگی آوا و معنا و تصویری باشند شایسته از نمایش نقش اعجازگونه ی آواها در القاء معانی.
سورهی الزلزله
زلزال یک حادثه¬ی بزرگ کیهانی است.در دنیا و آخرت وجود دارد و در آن تلاطم،شکافته شدن و دیگر مظاهر طبیعی است که قرآن به آن بیم داده است و لذا پوسته ی حسی آن را بر می¬داریم تا به تلاطم زلزله ی روانی و درونی رسیده آن را مشاهده کنیم.
نقش آواها در این سوره،عموما در اثر معنای معهود،برجسته تر میگردد.«از تکرار آواها و حروف موجود در آن میتوان دریافت که زلزله شامل تلاطم درونی و پی در پی هم میگردد به ویژه این که زلزله، هولناک است و قابل کنترل هم نیست » (یاسوف، 1388: 162)این سوره دارای 8 آیه میباشد. گروهی بر این باورند که مدنی و گروهی دیگر که عموم مفسرین اند معتقدند با توجه به اسلوب بیان و موضوع آن، این سوره مکی است.
سوره زلزله در واقع « لرزشی بزرگ برای دلهای غافل است. چنین لرزشی با مشارکت موضوع، تصویر و ایقاع لفظی، صورت میگیرد » در حکم فریاد بلند و قدرتمندی است که زمین را با هر آن چه که در آن است میتکاند. انسانها در این سوره ناگهان متوجه حساب، میزان و پاداش و عقوبت می¬شوند و این همه در چند آیه ی کوتاه، رخ می¬نماید » (قطب، 3954/6)
إذا زلزلت الارضُ زلزالها (1) و أخرجت الأرضُ أثقالَها (2) و قالَ الانسانُ مالَها (3) یَومئذٍ تُحدِّث أخبارَها (4) بِأنَّ ربَّکَ أوحَی لَها (5)
منظور از « إذا » در این جا، روز قیامت است:روزی که زمین ثابت به شدت تکان میخورد و محتویاتش بیرون ریخته میشود چنان که از بار سنگین اجساد و معادن و دیگر چیزهایی که در آن قرار دارد سبک میگردد.
تصویری که در این فراز از سوره خلق میشود فضایی را فرا روی مخاطبانش میآفریند که گویا آنها در حال تلوتلو خوردن اند و زمین زیر گامهایشان به شدت میلرزد.فضایی سرشار از نوسان توأم با بی قراری.حرکت آواها، فراز و فرودهای مندرج در آنها،به محض شنیدن،نوعی حرکت بی ارادی را در انسان به وجود میآورد.«چنین اثری با تصویر انسان در صحنه ی دیگر و ترسیم نمودن حالات و واکنشهایش، وضوح بیشتری به خود میگیرد » (همان) آن جا که میفرماید:« و قال الانسانُ مالها »؟
طرح چنین سئوالی نیز عموماً زمانی صورت میگیرد که انسان هنگام مواجه شدن با امری که قبلاً سابقه ی رویارویی با آن را نداشته،به زبان میآورد.به دیگر سخن،زمان طرح پرسش« مالها » زمانی است که انسان « با چیزی مواجه است که درکش نمیکند، فرا رویش، واقعه ای را میبیند که صبر و سکوت را بر نمیتابد » (همان)
تکرار حروف « ذ، ز، ض، ث » که از کمیت قابل توجهی از حروف در دو آیه ی نخستین برخوردارند همراه با حرف « الف » و « ل » قبل از تصویر حالات انسان و طرح سئوالش خود بیانگر چنین حرکت و لرزشی مدام هستند.
تصویر آفریده شده در سوره زلزله از انسان، همراه با ضرباهنگ خاص اجتماع حروفی که حرکت و صدا را به صورت انفجاری و پی در پی به همراه دارند وقتی با سئوالی همراه میشود که گویا هیچ وقت پرسشگر جوابش را تجربه نکرده، دلیلی است بسیار قوی بر کارکرد اعجازگونه ی آواها در القاء معنای قیامت. موسیقی به کار گرفته شده در این سوره « ترس و بی قراری و تعجب و اضطرابی بی نظیر را القاء میکند » (سید قطب، 3956)این واج آرایی به نظر میرسد در قسمت دوم سوره مبارکه با ضرباهنگی ملایم تر نسبت به 5 آیه ی نخست، تداوم مییابد: « یومئذ یصدر الناس أشتاتا لیروا أعمالهم (6) فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره (7) و من یعمل مثقال ذره شرا یره (8)
آن حادثه ی بزرگ، رخ نمود و اینک پیامد آن،تصویر میشود.مردم فوج فوج خارج میشوند تا نتیجه ی اعمال خویش ببینند. بنابراین هر که به اندازه نیکی و بدی عملش پاداش یا جزاء داده خواهد شد بی هیچ کم و کاستی.خروج نسبی از تکرارهای مسلسل وار و زنجیره ای آواها،مجالی به مخاطب میدهد تا در فضایی تقریباً آرام، پیامدهای آن حادثه ی بزرگ را به تماشا نشیند.گرچه در سه آیه ی پایانی تکرار برخی از حروف و حتی کلمات نشانه ی پس لرزههای انفجارهای پیشین است اما همراه با فضایی متفاوت تر،عموماً بر آن است تا نتایج و صحنههای پایانی را به تصویر کشد.
سوره « الزلزله » دارای 160 حرف است که قابل تلفظ است از میان این حروف، 124 حرف در دسته بندیهای انجام شده در ردیف آواهای واکدار (اصوات مجهوره) قرار میگیرد که به طور نسبی 5/77% از کل آواهای تشکیل دهنده را شکل میدهند.کمیت اجتماع این حروف با توجه به ماهیت تلفظی شان که غالبا با فخامت همراه با موسیقی تکان دهنده توأم میگردند قبل از آن که حواس شنونده متمرکز به معنا گردد موجب ایجاد هیجان و غلیان ژرفی در وجودش میشود و این هیجان،ترجمه ای است حسی و بلاواسطه از آن چه معنا به دنبال انتقال آن است.
سورهی القارعه
سوره « القارعه » از سوره ی مکی جزء سی ام قرآن کریم دارای 11 آیه می¬باشد « این سوره به طور کلی از معاد و مقدمات آن سخن میگوید. با تعبیراتی کوبنده و بیانی تکان دهنده و انذار و هشداری صریح و روشن و سرانجام انسانها را به دو گروه تقسیم می¬کند؛ گروهی که اعمالشان در میزان عدل الهی سنگین است و پاداششان زندگانی سراسر رضایت بخش در جوار رحمت حق و گروهی که اعمالشان سبک و کم وزن است و سرنوشت شان آتش داغ و سوزان جهنم » (مکارم شیرازی، 1372: 258/27)
« القارعه» از ریشه¬ی« قرع » گرفته شده است. « قَرَعَ » به معنای « زد » یا « کوبید » میباشد « قرع الشیءَ » یعنی « ضربَهُ » « قرع الباب » به معنای «طرقَهُ »(در را زد، در را کوبید)است.(الزیات، 1429: 728)« القارعه » الهام بخش معنای درهم کوبیدن و زدن است و منظور از این معنا،درهم کوبیدن قلبهاست که البته بر اثر ترس و وحشت از قیامت حاصل میشود.(سیدقطب،1412:ج6ص3961) تصویر نمایش داده شده در این سوره، تصویر هراسی است که آثارش همه ی انسانها و کوهها را در برگرفته است؛ چنان که مردم در اثر آن با وجود کثرتشان بسیار خرد و اندک تلقی می¬شوند.
در این سوره نیز شاهد شکل گیری هارمونی دقیقی بین آوا و معنای مورد نظر هستیم.از جمله مواردی که هم آهنگی لفظ و معنا را در این سوره به دنبال دارد اطلاق اسم « القارعة » برای قیامت است.« در این جا مفهومی که لفظ القا میکند با ضرباهنگی که همه ی حروف سوره در آفرینش اش سهیم اند،در درهم کوبیدن انسانها و کوهها هماهنگی کامل برقرار است.القاء معنایی که صورت میپذیرد خود مقدمه ای است برای به تصویر کشیدن روز حساب » (سیدقطب: همان) القارِعَة (1) ما القارِعَة (2) و ما أدراکَ مَا القارِعَة (3)
شروع سوره با کلمه ای است بدون خبر یا صفتی تا بدین وسیله ی ضرباهنگی هول انگیز در وجود مخاطب ایجاد کند. در حالی که هنوز تأثیر آوایی این واژه همراه با کوبندگی و انفجار حرف « ق » تداوم دارد آیه ی بعدی میآید که همین واحد را به صورت استفهامی تکرار می¬کند؛ استفهامی که« امری است وحشت زا و مبهم که در عین حال باعث شگفتی و پرسش نیز می¬شود » (همان)
به نظر می¬رسد عمده¬ی رسالت آواها در القاء معانی موردنظر درسه آیه ی نخست را تکرار بر عهده دارد. امری شگفت بی هیچ مقدمه و مؤخره ای ذکر می¬شود. در آیه¬ی دوم سئوال از ماهیت این امر مبهم هولناک صورت می¬گیرد به هدف « به هول انداختن مخاطب » (آق اولی، 1373: 48)و در آیه ی سوم می¬فرماید: « تو چه می¬دانی که این حادثه ی کوبنده چیست؟ » که البته تاکیدی است بر شدت وحدّت « القارعه » تا جایی که کسی را توان درک آن نیست. تکرار آوای « ق » که بیانگر شدت انفجار است (أنیس،1971: 87) در سه آیه نخست همراه با تکرار « ر »، « ع »، « أ »، « الف » که دراین سوره به ترتیب هرکدام 4، 7، 4، 6، 16 بار و مجموعاً 37 بار یعنی بیش از 40% از کل حروف سوره را تشکیل میدهند و جملکی از آواهای واکدار میباشند نشانگر ارائه ی معنایی فخیم و محکم اند و این همه به خاطر آن است که قرآن می¬خواهد همه ی ظرفیتهای موجود را برای بیان حقیقت معنای قیامت به کار بندد.در ادامه جواب می¬آید:
« یَوم یَکونُ النّاسُ کالفِراشِ المبثوث (4) و تَکونُ الجِبالُ کَالعِهنِ المَنفوش (5)
دو آیه¬ی بالا، اولین تصاویری است که از « القارعه » ارائه میشود و فرآیند آن شکل گیری ذهنیتی است در مخاطب که همه تکیه گاهش و هر آن چه که او میتواند به آن چنگ زند، پیرامونش متلاشی خواهند شد چون پشم رنگین حلاجی شده و البته خود نیز قبل از آنها چون پروانههای پراکنده، سرگردان خواهد گشت.سرانجام آیات پایانی میآیند:
فَأمّا مَن ثَقُلت مَوازینُه (6) فَهُو فی عیشَةٍ راضیةٍ (7) و أمّا مَن خَفَّت مَوازینُه (8) فَأُمُّه هاویة (9) و ما أدراک ماهیة (10) نارٌ حامیة (11)
سنگینی و سبکی اعمال، به اعتباری میزان ارزش کارهاست و منظور از « موازین » که گاهی به صورت مفرد و گاه به صورت جمع در قرآن آمده در صورت اول به اعتبار محاسب یعنی کسی است که حساب میکند بوده و در صورت دوم اشاره به محاسبه شوندگان دارد » (راغب اصفهانی، 2005: 537)
قرار گرفتن این آیات در قسمتهای پایانی سوره بعد از طرح پرسشهایی مبنی بر اقرار به نادانی درباره ی ماهیت « القارعه » خود تداعی گر این مهم است که « امر مذکور خارج از حدود تصور و ادراک انسانی است » (سیدقطب، 3961) چنان که تکرار سئوال این بار در قالب « و ما أدراک ماهیه » (و تو چه میدانی هاویه چیست؟) که تکرار آواها را نیز طبعا با خود دارد مؤید امر مبهمی است که دلیل ابهامش را نیز باید در سترگی آن و عدم تجربه پذیری انسانی اش دانست.
نکته ی قابل توجه درباره¬ی سوره ی « القارعه » در مقایسه با سوره ی « الزلزله » این که این سوره دارای 155 حرف قابل تلفظ است از میان این حروف 89 حرف دارای آوای واکدار (اصوات مجهوره) هستند که نسبت 41/57% را نشان میدهد در حالی که به تناسب،سوره ی « الزلزله » از حجم 5/77% برخوردار بوده است. در چنین حالتی آن چه به عنوان نقش آوا در القاء معنی بیش از میزان کمی، مؤثر واقع می¬شود تکرار آواهاست. به عنوان مثال بعد از آوای واکدار « الف » که 19 بار در این سوره تکرار میشود حرف « م » با 18 بار تکرار دومین رتبه را دارا میباشد. نگرش در ماهیت کیفی تلفظ این حرف که در اثر فشردن کامل لبها روی هم و سپس باز کردن آنها، حاصل می¬شود، خود نوعی استحکام، فشردگی و قدرت را القاء می¬کند که گویا همزاد معنای « القارعه » است. علاوه بر این، تکرار واژه ی « القارعه » در سه آیه ی نخست یا تکرار ترکیب « ف+ أ + م » و هم جواری این حروف در اکثر آیات، دقیقاً همان ابزاری است که از آن تحت عنوان« آواهای تکراری ابزاری بلاغی برای ترسیم جایگاهی خاص » ذکر نمودیم. و بدین وسیله نقش آواها در القاء معنی موردنظر، بسیار برجسته، رخ می¬نماید.
نتایج
از مهم ترین نتایج به دست آمده در بررسی نوع و کمیت به کارگیری آواها در دو سوره « الزلزله » و « القیامه » این است که چیزی حدود 45/67% از آواهای به کار گرفته شده از آواهای واکدار (اصوات مجهوره) میباشند.این مهم با توجه به کارکرد معنایی دو سوره که بر آن است تا هول و وحشت ناشی از روز قیامت را به تصویر کشد کاملاً سنخیت دارد. به عبارتی دیگر، قبل از آن که معانی مندرج در واژهها از هیبت و سنگینی آن روز داد سخن داده باشند، این آواها هستند که آن معنا را به ذهن مخاطب منتقل میکنند. از طرف دیگر به کارگیری چنین آواهایی خود دلیلی است محکم بر مکی بودن دو سوره که غالب موضوعات تبلیغ و رسالت نبی (ص) در آن جا بر محور، توحید و اثبات نبوت و مسأله ی معاد متمرکز بوده است. ارائه چنین مباحثی مسلماً انکار مردم مکه و مشرکین را نیز به دنبال داشته است لذا کلامی قدرتمند لازم است تا با به کارگیری شیوه ای محکم، جدلی منطقی و مستند بر آرای عقلی را در مجادله با آنها به کار بندد.
برای عرب جاهلی که مألوف با امور حسی است و هنوز تجربههای عقلی اش، بر اساس حس، شکل مییابد (و البته این امر را در بررسی طرفین تشبیهات اشعارشان که عموماً حسی هستند نیز میتوان دریافت) قبل از آن که معنا، بساط خویش در گستره ی عقلشان باز کند لازم است ابزاری ملموس، ابتدا ورود یافته، فضا را مهیا نماید سپس معنا طرح گردد و این همان رسالتی است که آواها به دوش می¬کشند.
آخرین نکته این که قرآن کریم به زبان تمام اعصار و برای تمام انسانها سخن گفته است.از همه ی زمینهها برای هدایت انسانها سوده برده است و این که از جنبههای مختلف میتوان عجز انسانی را در آن جست.در این میان،شایدهنر انسان فقط این باشدکه با توجه به پیشرفت و توانمندی اش بتواند قطراتی بیش تر از اقیانوس بی¬کران درکشد.
منابع
-قرآن کریم
1-ابن جنی،ابوالفتح عثمانسر صناعة الأعراب،ج1،چاپ1،:وزارة المعارف العمومیة، قاهرة،1954.
2- ابن جنی،ابوالفتح عثمان،الخصائص،ج2،بی جا، بی تا.
3-ابن منظور،محمدبن مکرم،لسان العرب،ج2،چاپ2، دارالکتب العلمیة. بیروت،1414.
4-اصفهانی،راغب،المفردات فی غریب القرآن،چاپ4، دارالمعرفة، بیروت،2005.
5-آق اولی،حسام العلماء، درر الأدب،چاپ3،:ستاره، قم،1373.
6-أنیس،ابراهیم،الأصوات اللغویة،چاپ4، مکتبة الأنجلو المصریة، قاهرة،1971.
7-بشر،کمال،علم اللغة العام،:دارالمعارف المصریة قاهرة.1973.
8-التحریشی،محمد،أدوات النص، اتحاد کتاب العرب دمشق،2000.
9-زرقانی،عبدالعظیم،مناهل العرفان فی علوم القرآن،ج2،چاپ1، دار احیاء التراث العربی،بیروت،1943.
10-الزیات،احمد و ابراهیم مصطفی،المعجم الوسیط،چاپ6، موسسة الصادق،تهران،1429.
11-چامسکی،نوام،زبان و ذهن،مترجم:کورش صفوی،چاپ5، هرمس، تهران (1390)
12-شفیعی کدکنی،محمدرضا،موسیقی شعر،چاپ8،آگه،تهران، 1384.
13-صفوی،کورش،زبان شناسی و ادبیات،چاپ3، هرمس. تهران،1389.
14-قطب،سید،فی ظلال القرآن،ج6،چاپ17، دارالشروق. بیروت،1412.
15-مختار عمر،احمد،علم الدلالة،چاپ3،ا،عالم الکتب، قاهرة،1991.
16-مطر،عبدالعزیز،علم اللغة و فقه اللغة،دار قطر بن الفجاءة،1998.
17-معین،محمد،فرهنگ فارسی معین،،چاپ1، سی گل. تهران،1382.
18-مکارم شیرازی،ناصر و جمعی از نویسندگان،تفسیر نمونه،ج27،چاپ12، دارالکتب السلامیة، تهران،1372.
19-نجفی،ابوالحسن،مبانی زبان شناسی،چاپ10، نیلوفر، تهران،1378.
20-نخلة،محمود احمد،دراسات قرآنیة فی جزء عم،چاپ1، دارالعلوم العربیة، بیروت،1989.
21-یاسوف،احمد،زیباشناسی واژگان قرآن،مترجم:سید حسین سیدی،چاپ1،:سخن، تهران،1388.