آیات طلاق: نگرشی نو و قرآن محور
چکیده
با وجود اینکه قوانین خانواده در ایران برگرفته از قرآن و روایات است، و در چهل سال گذشته نیز بیش از پیش بر اجرای آنها تأکید شده، اما آمار طلاق روزبهروز افزایش و آمار ازدواج کاهش مییابد. بدون شک، این وضعیت در خانواده ایرانی، در تناقض با اهدافی است که قرآن برای تشکیل خانواده بیان نموده است. در چنین شرایط نابسامانی، طبیعی است که به این موضوع بیندیشیم که شاید فهم ما از آیات و روایات ایرادی دارد که نتایج وارونهای به دست آمده است. در این پژوهش، با ارائه فهمی نو از آیه ۱سوره طلاق و آیات ۲۲۹ و ۲۳۰ سوره بقره، نشان میدهیم که قوانین رایج طلاق، همچون دادن حق طلاق به مرد، طلاق خلع و سهطلاقه کردن، ریشه قرآنی ندارد. گفتنی است این قوانین، از نظر ریشه قرآنی، به آیات ۲۲۹ و ۲۳۰ سوره بقره منسوب شدهاند. در این مقاله نظریات رایج تفسیری درباره این آیات، با توجه به دقت، انسجام و استقلال متن قرآن، نقد شده است. مهمترین ایرادی که به نظریات رایج تفسیری وارد است، تناقض با این اصل است که قرآن باید در دلالت خود مستقل باشد. افزون بر این، پذیرفتن نظریات رایج تفسیری، در تناقض با دقت و انسجام متن قرآن است. گفتنی است در فهم ارائه شده از این آیات، هیچ اثری از برخی قوانین طلاق، همچون دادن حق طلاق به مرد، طلاق خلع و سهطلاقه کردن دیده نمیشود؛ فقط یک نوع طلاق وجود دارد که در دو مرحله انجام میشود: مرحله اول: با شروع دوران عدّه، روابطی که با ازدواج حلال شده بود، قطع میشود. مرحله دوم: پس از سپری شدن دوران عدّه، جدایی به طور کامل صورت میپذیرد.
واژگان كلیدی
تفسیر موضوعی؛حق طلاق؛ طلاق خلع؛ سه طلاقه؛ قرآن.
1. مقدمه
«گذار به مدرنیته، نابسامانیهای مختلفی به همراه آورده است. زنان و مردان بعضاً دارای خواستههای خاص خود هستند که این خواستهها در تناقض با فرهنگ سنتی خانوادهها قرار گرفته و تنش بین اعضای خانوادهها را افزایش میدهد. از این رو، بیپایه نیست اگر ادعا کنیم بازنگری در باورها و برساخت بهینه محیط اجتماعی از آغاز تولد افراد تا دوران کودکی و بزرگسالی میتواند به کاهش طلاق و استحکام خانوادهها منجر گردد». (زارعان، ۱۳۹۵: ۱۳۴). کاهش آمار ازدواج و افزایش آمار طلاق، نشان میدهد سیاستهایی که تاکنون در ارتباط با قوانین خانواده اعمال شده و نگاهی که به خانواده در ایران امروز میشود، نگاه درستی نیست. به جرأت میتوان گفت که جایی از کار میلنگد که ما چنین آماری داریم. اگر برایمان حفظ بنیان خانواده مهم است؛ اگر به خانواده مقدس اعتقاد داریم، لازم است به بازنگری جدی در قوانین خانواده بها دهیم؛ و این بازنگری، جدی نخواهد شد، مگر با بازنگری در بنیادهای قوانین، که همان فهم ما از آیات و روایات است.
اگرچه قوانین طلاق، همچون دادن حق طلاق به مرد، سهطلاقه کردن و طلاق خلع، همگی ریشه در احادیث دارند، در نظریات رایج تفسیری، از نظر ریشه قرآنی، به آیات ۲۲۸ تا ۲۳۲ سوره بقره، بهویژه، آیات ۲۲۹ و ۲۳۰ منسوب شدهاند. مهمترین ایرادی که با اصول این مقاله، به نظریات رایج تفسیری وارد است، تناقض با این اصل است که قرآن باید در دلالت خود مستقل باشد. پرواضح است که نظریات رایج تفسیری شیعه و سنی، بیش از اندازه وابسته به روایات است و بیراه نگفتهایم اگر بگوییم: در تفسیر آیات طلاق، تحمیل روایات بر قرآن، آشکارا دیده میشود.
در این مقاله، ابتدا اصولی که نویسنده برای فهم قرآن به آنها پایبند است، بیان خواهد شد. از آنجا که قوانین به دست آمده درباره طلاق، با نظریات رایج تفسیری تفاوت اساسی دارد، ابتدا فهم نویسنده از کلیت آیات طلاق بیان میشود تا خواننده مطمئن شود که آیات طلاق بدون روایات نیز قابل فهم است. سپس کلیت دیدگاه تفاسیر شیعه و سنی که مبنای آنها روایات است، بیان و نقد خواهد شد. در پایان، ترجمه استاد فولادوند که مبنای آن نظریات رایج تفسیری است، نقد میشود.
2. پیشینه پژوهش
در موضوع طلاق پژوهشهای فراوانی انجام شده است، اما بیشتر این پژوهشها، رویکرد جامعهشناختی، روانشناختی، یا اخلاقی دارند. مقاله (عابدی و امینی: ۱۴۰۰) از دیدگاه حقوق بشر به موضوع حق طلاق نگریسته است و مقاله (بهرامینژاد و معیرمحمدی: ۱۳۹۴) نگرشی فقهی- تاریخی به حق طلاق دارد. میتوان گفت دو مقاله اخیر، به سبب انتساب به شرع، در صدد توجیه «دادن حق طلاق به مرد» برآمدهاند؛ اما از متن مقالات مشخص است که این قانون را ظالمانه میدانند و موافق تغییر این قانون هستند. در باب طلاق، مقالات و پایاننامههایی با رویکرد حقوقی نیز، فراوان است؛ اما بیشتر این مقالات نیز، به تحلیل جزئیات و یا اقناع دیگران برای اعتبار شرعی قوانین موجود پرداختهاند. در بررسی انجام شده، فقط مقاله خدادادپور و دیلمی، به کلیت قوانین طلاق، توجه داشته و با نگاه حقوقی به موضوع سوء استفاده مردان از حق طلاق پرداخته است. با وجود آنکه طلاق از موضوعاتی است که قرآن بسیار مفصل به آن پرداخته است، در میان پژوهشهای انجام شده، جای پژوهشهای حقوقی قرآنمحور بسیار خالی است. البته، برخی پژوهشهای قرآنی، با رویکرد اخلاقی انجام شده است؛ از جمله: (گرجی و معارف: ۱۳۹۹؛ صفری و مظفراف :؛ ۱۳۹۹؛ فدایی : ۱۳۹۸؛ حکمتنیا و احمدیه : ۱۳۹۸)؛ اما در شرایطی که قوانین طلاق، همچون دادن حق طلاق به مرد و طلاق خلع، از اعتراضآمیزترین قوانینی است که درباره حقوق زنان وجود دارد، چنین پژوهشهایی پاسخگوی نیاز جامعه نیستند؛ اگرچه میتوانند مکمل پژوهشهای حقوقی قرآنمحور باشند. بدیهی است وقتی در جامعهای افراد زیادی قانونی را ظالمانه بدانند، نمیتوان از افراد آن جامعه توقع داشت، به سفارشهای اخلاقی کسی که آن قوانین بدو منسوب شده است، گوش فرادهند. پژوهش قرآنمحور دیگری که به کلیت قوانین طلاق پرداخته است، مقاله مستقیمی است که مینویسد: «مسأله طلاق از اهم مسائلی است که باید بر مبنای اصل (إنّ القرآن یُفَسِّرُ بَعضه علی بعض) در همه لایهها و جهات ارتباطی آیات مورد بازبینی قرار گیرد.» (مستقیمی، ۱۳۸۸: ۹۳)؛ در مقاله پیش رو، نگارنده تلاش نموده است که در چنین مسیری گام بردارد و از قرآن اصولی استخراج کند که بتواند به عنوان پایهای برای قوانین حقوقی طلاق به کار آید. یادآوری میشود که کتاب مهریزی به سبب نگاه انتقادی به فهم مفسران از آیات، و همچنین روایات طلاق و مقاله حقپور به سبب ترجمه جدیدش برای «الطلاق مرتان» در یافتههای این مقاله، تأثیر جدی داشتهاند.
۳. اصولی برای روشمند کردن فهم قرآن با قرآن
نویسنده برای فهم قرآن به اصولی پایبند است. این اصول در مقاله جداگانهای با عنوان «تفسیر موضوعی قرآن با قرآن؛ با تأکید بر انسجام، نظم شبکهای و فراعصری بودن متن: راهکاری برای فهم روشمندانه و کاربردی قرآن» به ششمین همایش اعجاز قرآن فرستاده شده است. بیشتر این اصول از کتاب «قرآن در اسلام» علامه طباطبایی گرفته شده است. گفتنی است گاهی این شیوه فهم قرآن، «استنطاق قرآن» نیز نامیده شده است. (صفره و دیگران؛ ایزدی و اخوانمقدم). گفتنی است نگارنده، با استفاده از این روش، که تلفیقی از روشهای سنتی و مدرن فهم قرآن است، کتابی با عنوان «جنسیت و پیوندهای انسانی: نگرشی نو و قرآنمحور» نگاشته که آماده چاپ است.
۴. بررسی آیات طلاق با دیدگاه نویسنده
هفت گروه از آیات که به موضوع طلاق پرداختهاند، عبارتند از:
1. طلاق/ ۱ تا ۳ 2. طلاق/ ۴ تا ۷ 3. بقره/ ۲۲۸ تا ۲۳۲ 4. احزاب/ ۴۹ 5. بقره/ ۲۳۶ و ۲۳۷ 6. بقره/ ۲۳۳ 7. بقره/ ۲۲۴ تا ۲۲۷ در این آیات، که بخش قابل توجهی از قرآن را به خود اختصاص دادهاند، به مهمترین موضوعات حقوقی و اخلاقی که ممکن است پس از طلاق به وجود آید، پرداخته شده است. این موضوعات، شامل قوانین طلاق، حقوق و تکالیف زن و مرد پس از طلاق و تکلیف فرزندان حاصل از طلاق است. این قوانین بسیار جامع است و به مهمترین اختلاف نظرهایی که ممکن است پس از طلاق به وجود آمده و نیازمند قانونگذاری باشد، پرداخته است. از این رو، میتواند به عنوان پایهای برای نوشتن قوانین طلاق، مورد استفاده حقوق دانان قرار گیرد. همچنین، سفارشهای اخلاقی قرآن در بابِ طلاق، بسیار معقول و کارآمد بوده و در آنها اثری از تبعیض بین زن و مرد دیده نمیشود؛ مقاله (گرجی و معارف: ۱۳۹۸) بسیار جامع و قرآنمحور به بررسی ظرافتهای اخلاقی بیان شده در آیات طلاق پرداخته است. در این مقاله فقط به بررسی آیه ۱ سوره طلاق و آیات ۲۲۹ و ۲۳۰ سوره بقره که به کلیت قوانین طلاق پرداختهاند، بسنده خواهد شد.
۱- طلاق: ۱
یا أَیهَا النَّبِی إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللّهَ رَبَّكُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِن بُیوتِهِنَّ وَلَا یخْرُجْنَ إِلَّا أَن یأْتِینَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَینَةٍ وَتِلْكَ حُدُودُ اللّهِ وَمَن یتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِی لَعَلَّ اللّهَ یحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا ﴿۱﴾ لغات: عِدّه:مدت مشخصی پس از تصمیم بر جدایی است که در آن مدت، زن حق ازدواج با فرد دیگری ندارد. أَحْصُوا: شمارش را تمام کنید. فَارِقُوهُنَّ: از آنها جدا شوید. فَرْقْ: جدا شدن. ترجمه: اى پیامبر! هنگامی که خواستید زنان را طلاق گویید، با [نگاه داشتن] عدّه طلاقشان گویید و حساب عدّه را داشته باشید و از خدا پروردگارتان بترسید. آنان را از خانههایشان بیرون مكنید، و بیرون نروند مگر آنكه مرتكب كار زشت آشكارى شده باشند. این است احكام الهى! و هر كس از مقررات خدا [پاى] فراتر نهد، قطعاً به خودش ستم كرده است. نمىدانى، شاید خدا پس از این، پیشامدى پدید آورد. (۱) توضیحات: الف: اینکه آیه با خطاب «یا أَیهَا النَّبِی» شروع شده است، اشاره میکند که طلاق باید در نزد پیامبر و در نتیجه در دوران کنونی از طریق قانون انجام پذیرد. ب: إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ: منظور از «إِذَا طَلَّقْتُمُ» این است که «چون خواستید طلاق دهید، با نگاه داشتن عدّه طلاق دهید»؛ همانند آیه ۹۸ سوره نحل که میگوید: «فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»؛ یعنی: «چون خواستی قرآن بخوانی. ..»، یا آیه ۶ سوره مائده که میگوید: «إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَیدِیكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ ...»؛ یعنی: «چون خواستید نماز بخوانید. ..». پ: «لِ» در «لِعِدَّتِهِنَّ» به معنی «با» است؛ یعنی با نگاه داشتن عدّه طلاق دهید. سپس میگوید: «وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ»؛ یعنی: «حساب عدّه را داشته باشید». به دیگر سخن، یعنی: «تا پایان مدت عدّه صبر کنید». ج: فقط در صورتی که دلیل طلاق، فحشای آشکار زن باشد، نیازی به نگاه داشتن عدّه نیست. چ: «لَا تَدْرِی لَعَلَّ اللّهَ یحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا»؛ یعنی: «نمىدانى، شاید خدا پس از این پیشامدى پدید آورد». در این قسمت با اشاره لطیفی، فلسفه عدّه را بیان میکند؛ بیشک، با هم زندگی کردن پس از طلاق، از تصمیمهای شتاب زده جلوگیری میکند، و فرصتی برای اندیشیدن بیشتر است.
۲- طلاق: ۲۲۹ و ۲۳۰
الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا یحِلُّ لَكُمْ أَن تَأْخُذُوا مِمَّا آتَیتُمُوهُنَّ شَیئًا إِلَّا أَن یخَافَا أَلَّا یقِیمَا حُدُودَ اللّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا یقِیمَا حُدُودَ اللّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَیهِمَا فِیمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَن یتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۲۲۹﴾ فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتَّى تَنكِحَ زَوْجًا غَیرَهُ فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَیهِمَا أَن یتَرَاجَعَا إِن ظَنَّا أَن یقِیمَا حُدُودَ اللّهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللّهِ یبَینُهَا لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ ﴿۲۳۰﴾ لغات: طلاق: از نظر راغب، اصل معنی طلاق، نداشتن عهد و پیمان است. إِمساک: مِسْکْ و إمْساکْ به معنی گرفتن و نگاه داشتن است. معروف: شناخته شده؛ کار خوب. تَسرِیح: سَرح و تَسرِیح هر دو به معنی رها کردن است. حدّ: مرز. واسطه میان دو چیز که از اختلاط آن دو جلوگیری میکند. «تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا» (بقره/ ۱۸۷)؛ یعنی: «آنهاست مرزهای خدا، پس به آنها نزدیک نشوید». حدودالله، حرام و حلال یا خط قرمزهای خداست. «حدودالله در این آیات به معنای مرزهای خانوادگی و زوجینی است»؛ (هوشیاری، ۱۳۹۹: ۱۱). افْتَدَتْ بِهِ: عوض داده شود با آن. فِدی: عوض. ترجمه: طلاق دو [مرحلهای] است. پس از آن یا [باید زن را] به خوبى نگاه داشتن یا به شایستگی [همراه با نیکی به آنان] رها كردن. و براى شما روا نیست كه از آنچه به آنان دادهاید، چیزى باز ستانید. مگر آنكه [طرفین] در به پا داشتن حدود خدا بیمناك باشند. پس اگر بیم دارید كه آن دو، حدود خدا را بر پاى نمىدارند، در آنچه كه زن به عنوان عوض بپردازد، بر آن دو گناهى نیست. این است حدود خداوند؛ پس، از آن تجاوز مكنید. و كسانى كه از مرزهای خداوند تجاوز كنند، آنان همان ستمكارانند. (۲۲۹) و اگر [شوهر] او را طلاق گفت، پس از آن دیگر [آن زن] براى او حلال نیست، تا اینكه با شوهرى غیر از او ازدواج كند. پس اگر [شوهر دوم] وى را طلاق گفت، اگر آن دو [همسر سابق] پندارند كه حدود خداوند را بر پا مىدارند، گناهى بر آن دو نیست كه به یكدیگر بازگردند. و اینها حدود خداوند است كه آن را براى قومى كه مىدانند، بیان مىكند(۲۳۰). توضیحات:
الف: «الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ»، یعنی: «طلاق دو مرحلهای است»؛ مرحله اول، اعلام قصد جدایی است، که پس از آن باید زن عدّه نگهدارد؛ و مرحله دوم وقوع جدایی است. ب: «الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ»؛ یعنی: «طلاق دو [مرحلهای] است؛ پس از آن یا [باید زن را] به خوبى نگاه داشتن یا به شایستگی [همراه با نیکی به او] رها كردن». پس از پایان دو مرحله طلاق، یا زندگی مشترک ادامه مییابد و یا از یکدیگر جدا میشوند. پ: «وَلَا یحِلُّ لَكُمْ أَن تَأْخُذُوا مِمَّا آتَیتُمُوهُنَّ شَیئًا إِلَّا أَن یخَافَا أَلَّا یقِیمَا حُدُودَ اللّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا یقِیمَا حُدُودَ اللّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَیهِمَا فِیمَا افْتَدَتْ بِه تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَن یتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»؛ یعنی: «و براى شما حلال نیست كه از آنچه به آنان دادهاید چیزى باز ستانید، مگر آنكه [طرفین] از به پا داشتن حدود خدا بیمناك باشند؛ پس اگر بیم دارید كه آن دو حدود خدا را بر پاى نمىدارند، در آنچه كه زن به عنوان عوض بپردازد، بر آن دو گناهى نیست. این است حدود احكام الهى. پس از آن تجاوز مكنید و كسانى كه از حدود احكام الهى تجاوز كنند، آنان همان ستمکارانند». 1. منظور از «مِمَّا آتَیتُمُوهُنَّ» همه هزینههایی است که مرد در هنگام زندگی با همسرش به او پرداخته است و یا به پرداخت آن متعهد شده است؛ مانند اجر، مخارج زندگی زن و یا هر دارایی دیگری که از روی احسان و علاقه به همسرش داده است. 2. آوردن عبارت «إِنْ خِفْتُمْ» که مخاطب آن همه افراد و در نتیجه قانون است، نشان میدهد که تشخیص اجرا شدن یا نشدن حدود الهی در بین همسران، بر عهده قانون است. 3. با توجه به اینکه در هنگام ازدواج، قرار است استمتاع تا پایان عمر ادامه داشته باشد و در صورت طلاق، گاهی ممکن است این توقف بسیار زود اتفاق افتد، یا در مواردی که زن مرتکب فحشای آشکاری شده است، شکستن حدود الهی از طرف زن صورت گرفته باشد و. ..، در این آیه بیان شده است که در هنگام طلاق، نه دادن مقداری پول از طرف زن به مرد ایرادی دارد و نه پس گرفتن مقداری از آن، از طرف مرد.
۵. کلیت دیدگاه تفاسیر شیعه و سنی در بابِ طلاق
پیش از بیان نظریات تفسیری، برخی از اصطلاحات رایج در قوانین طلاق و نظریات تفسیری را تعریف میکنیم.گفتنی است که هیچ یک از این اصطلاحات در متن قرآن نیامده است؛ همه آنها ریشه در روایاتی دارند که به موضوع طلاق پرداختهاند. مفسران شیعه و سنی، که بنا بر شیوه رایج، روایات را مکمل قرآن فرض نمودهاند، در تفاسیرشان، برای فهم قرآن، از این قوانین بهره جستهاند. در این کتاب، که به قرآن به عنوان یک متن کامل، منسجم و هماهنگ نگریسته شده است، هیچ کدام از این عبارات و قوانین مرتبط با آنها جایگاهی ندارند. در اینجا، برای فهم بهتر نظریات تفسیری، این اصطلاحات و قوانین بیان میشود: حق طلاق مرد: اختیار طلاق در دست مرد است؛ مرد هر وقت بخواهد میتواند همسر خود را طلاق دهد و لزومی ندارد که دلیل خاصی برای تصمیم خود بیان کند. طلاق رِجْعی: کلمه «رجعی» از رجوع به معنای بازگشت میآید و به این معناست که در طلاق رجعی، پس از طلاق، تا پایان مدت عدّه، برای شوهر حق رجوع و بازگشت به وضعیت زوجیت وجود دارد. یعنی شوهر میتواند پس از طلاق، در ایام عدّه، به قصد رجوع، با نوشتن چیزی یا انجام کاری مثل خریدن هدیه برای همسرش، بگوید از طلاق منصرف شده است و میخواهد با همسرش همچنان زندگی کند. طلاق بائِن: طلاق بائن، در نقطه مقابل طلاق رجعی قرار دارد؛ یعنی برعکس طلاق رجعی، بعد از طلاق، هر چند زن باید عدّه نگهدارد، اما در مدت عده، زن و شوهر نمیتوانند از جدایی پشیمان شوند. طلاق خُلْعْ: اگر مردی نخواهد همسر خود را طلاق دهد و همسر او مایل به طلاق باشد، اگر مرد با بخشیدن مهریه از طرف همسرش نیز راضی به طلاق نشود، زن میتواند مقدار دیگری پول به مرد بپردازد تا همسرش او را طلاق دهد. طلاق مبارات: مبارات به معنی بیزار شدن از یکدیگر است. تفاوت این طلاق با طلاق خلع این است که در مبارات بیزاری زن و شوهر دو جانبه است. در این شیوه جدید طلاق، همسران باید بر سر همه موضوعات، مانند مهریه، جهیزیه، حضانت و. .. توافق کنند. سه طلاقه کردن: حکم سه طلاقه کردن زن این است که اگر مردی سه بار همسرش را طلاق دهد، آن دو نمیتوانند به یکدیگر رجوع کنند، مگر اینکه زن با مرد دیگری ازدواج کند و از او طلاق بگیرد. مقایسه نظریات تفسیری شیعه و سنی: در دادن حق طلاق به مرد، طلاق خُلْعْ و سهطلاقه کردن، بین مفسران شیعه و سنی اختلاف نظر جدی دیده نمیشود؛ فقط برخی از فرقههای اهل تسنن بر این باورند که هنگام سهطلاقه کردن زن، هر سه طلاق را میتوان در یک جلسه انجام داد. البته، در جزئیات قوانین، اختلاف نظرهایی وجود دارد؛ که به موضوع این مقاله ربطی ندارد. از این رو، منظور از نظریات رایج در این مقاله، نظریات رایج شیعه (نظر علامه طباطبایی) و سنی (نظر امام فخر رازی) است.
۶. نظریات رایج درباره آیات طلاق و نقد آنها
الف: طلاق:۱
درباره عبارت «فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ»، در تفاسیر گوناگون، به استناد روایات، حرف «لِ» در «لِعِدَّتِهِنَّ» را به معنی زمان و وقت دانسته و گفتهاند: «مقصود این است که زن در زمانی طلاق داده شود که به محض وقوع طلاق وارد زمان عدّه شود». با مفروضات تفاسیر یاد شده، لازم است طلاق نیز در این آیه به معنی «طلاق رِجعی» باشد. زیرا نگاه داشتن عدّه، برای انواع دیگر طلاق مفهومی ندارد. این آیه در «ترجمه خواندنی قرآن» به صورت زیر ترجمه شده است: «پیامبر، وقتی تو و مسلمانان میخواهید زنانتان را طلاق رِجعی بدهید، در روزهای پاکیِ بیآمیزش طلاقشان بدهید. حساب عدّه را هم دقیق نگهدارید. صاحب اختیارتان خدا را در نظر بگیرید و شرطهای طلاق را رعایت کنید. ..». در این آیه، برای جور درآمدن مفهوم آیه، در ترجمه آیه، کلمه رجعی، صرفاً به سبب وجود حرف «ل» در «لِعِدَّتِهِنَّ» در ترجمه «فَطَلِّقُوهُنَّ» اضافه شده است؛ این در تناقض با این اصل است که قرآن را در دلالت خود مستقل میداند. پرسش: از پژوهشگران محترم خواهشمند است به این نکته بیندیشند که اگر آن پیشفرضهای روایی نبود، آیا امکان داشت که مترجم و مفسر قرآن، از وجود حرف «ل» در «لِعِدَّتِهِنَّ» چنین نتیجهای بگیرد؟!
ب: طلاق: ۲۲۹ و ۲۳۰
این نظریات در قالب چند پرسش نقد خواهند شد: پرسش ۱ : در عبارات «الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا یحِلُّ لَكُمْ أَن تَأْخُذُوا مِمَّا آتَیتُمُوهُنَّ شَیئًا إِلَّا أَن یخَافَا أَلَّا یقِیمَا حُدُودَ اللّهِ. ..» در آیه ۲۲۹، برخی «الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ» را به صورت «طلاق دو بار است» ترجمه کرده و به استناد روایات، کلمه«طلاق» در این قسمت آیه را، به معنی «طلاق رِجعی» گرفتهاند. ایرادات این ترجمه چیست؟ پاسخ: این ترجمه دو ایراد دارد: الف: کلمه طلاق با «ال»، بر عموم دلالت دارد. از این رو، نسبت دادن نوع خاصی از طلاق به آن - اگر وجود داشته باشد - جای بحث دارد. ب: با این دیدگاه، هیچ ارتباط منطقی بین «الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ» و «فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ» وجود ندارد؛ حال آنکه عبارت دوم با حرف عطف «فَ» شروع شده است. اما، با ترجمه پیشنهادی این مقاله، ارتباط منطقی دو قسمت آیه، به خوبی حفظ میشود. پرسش ۲: از عبارات «فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا یقِیمَا حُدُودَ اللّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَیهِمَا فِیمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَن یتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» در آیه ۲۲۹، برخی به استناد روایات گفتهاند که از این آیه «طلاق خلع» نتیجه میشود؛ ایراد این برداشت چیست؟ پاسخ: از متن این آیه، چیزی درباره طلاق خلع نتیجه نمیشود؛ اینکه حق طلاق با مرد است نیز نتیجه نمیشود؛ حتی هیچ اشارهای وجود ندارد که نشان دهد، پس دادن مال از طرف زن به مرد، در ازای گرفتن طلاق است. پرسش ۳: در عبارات «فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتَّى تَنكِحَ زَوْجًا غَیرَهُ فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَیهِمَا أَن یتَرَاجَعَا إِن ظَنَّا أَن یقِیمَا حُدُودَ اللّهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللّهِ یبَینُهَا لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ» در آیه ۲۳۰، عبارت «فَإِن طَلَّقَهَا»، یعنی: «پس اگر شوهر او را طلاق گفت»، «طلاق» را به معنی «طلاق سوم» گرفتهاند. ایراد آن چیست؟ پاسخ: هیچ شاهد متنی که کلمه «طلاق» در این قسمت آیه را، به معنی «طلاق سوم» بگیریم، وجود ندارد و فقط برای اینکه حکم سهطلاقه کردن زن - که در روایات آمده است- از آن نتیجه شود، این قسمت آیه، بدین گونه ترجمه شده است. پرسش ۴: با در نظر گرفتن ترجمه مورد نظر نویسنده برای آیات طلاق، میتوان برای طلاق، به قانونی معقول دست یافت که در آن سخن از انواع طلاق نیست. با این وصف، چه نیازی است به اینکه، بدون هیچ شاهد متنی، در بخشهای مختلف آیات، طلاق را به معانی گوناگون در نظر گیریم؟!
۷. رد دلایل قرآنی برای دادن حق طلاق به مرد
در هیچ جای قرآن، سخنی از دادن حق طلاق به مرد به میان نیامده است. در کتاب «شخصیت و حقوق زن در اسلام» روایات و دلایل قرآنی بیان شده در تفاسیر، برای دادن حق طلاق به مرد، بیان شده است؛ گفتنی است دلایل روایی نیز در همان کتاب بررسی و نقد شده است. (مهریزی، ۱۳۹۰: ۴۴۳-۴۶۳). در این کتاب، فقط دلایل قرآنی مفسران را بیان میکنیم؛ سپس با اصول این کتاب رد میکنیم. این دلایل از این قرارند: دلیل اول: «بسیاری از آیات قرآن، ضمن بازگو کردن احکام طلاق، مردان را مخاطب و آنها را مورد امر و نهی قرار داده است. این آیات به صورت ضمنی گوشزد میکند که مرد حق طلاق دارد؛ وگرنه میبایست از خطاب مشترک استفاده شود، یا زنان نیز مانند مردان مورد خطاب قرار گیرند» (همان: ۴۴۳). پاسخ: برای رد این دلیل، کافی است نگاهی به آیات طلاق بیندازیم و ببینیم که: الف: آیه ۱ طلاق که بیان کلیت قانون طلاق است، با عبارت «یا أَیهَا النَّبِیُّ» شروع شده است و از همان آغاز، خیال همه را راحت کرده است که در زمان پیامبر، شخص پیامبر مسئول اجرای حکم طلاق بوده است. از این رو، در زمان کنونی مسئول اجرای طلاق قانون است و از این آیه نمیتوان چنین حقی را برای مردان نتیجه گرفت. ب: آیه ۴۹ سوره احزاب با عبارت «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا» شروع شده است و مخاطب آیه، هم زن و هم مرد است؛ سفارشهای آیه نیز، مرتبط با هر دو جنس است. پ: در آیه ۲۲۹ سوره بقره، عبارت «الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ» حالت مصدری دارد. ت: در آیات مربوط به طلاق، ده بار از عبارت «حُدُود اللّه» استفاده شده است. گویی، درباره طلاق، نگرانی جدی از اجرا نشدن عدالت از طرف مردان، نسبت به همسر مطلقه وجود دارد. همچنین، در موارد گوناگونی به مردان سفارش شده است که در هنگام طلاق، مراعات حقوق و حتی احساسات زنان را بنمایند؛ وقتی به مردان سفارش میشود که مراعات حقوق زنان را بنمایند، آیا میشود که زنان را مخاطب آیه قرار دهد؟! دقت شود که در سرتاسر قرآن فقط دوازده بار از عبارت «حدودالله» استفاده شده است؛ و ده بار آن در آیات طلاق است. دلیل دوم: در آیات قرآن، برای زنی که طلاق گرفته است، از واژه«مُطَلَّقة» با صیغه اسم مفعول یاد شده است که نشان میدهد طلاق دهنده مرد است. (همان: ۴۴۴) پاسخ: از موافقان این نظریه میتوان پرسید که: در آیه۲۱ سوره نساء میگوید: «وَكَیفَ تَأْخُذُونَهُ وَقَدْ أَفْضَى بَعْضُكُمْ إِلَى بَعْضٍ وَأَخَذْنَ مِنكُم مِّیثَاقًا غَلِیظًا»؛ و بیان میکند که زن از شوهرش پیمان محکمی گرفته است. آیا از اینکه در هنگام ازدواج، زن از مرد پیمان میگیرد، میتوان نتیجه گرفت که حق ازدواج با زن است؟!
واقعیت امر این است که ازدواج پیمانی عاطفی- حقوقی است که بین زن و مردی بسته میشود. در قرآن، برای بخش عاطفی آن به سفارشهای اخلاقی بسنده شده است. برای بخش حقوقی است که قانون و ضابطه وجود دارد. از نظر حقوقی، مرد است که تعهدات مالی را میپذیرد. از این رو، در هنگام ازدواج، زن گیرنده پیمان است و نقش فاعلی دارد؛ اما مرد کسی است که از او تعهد گرفته میشود و نقش مفعولی دارد. در هنگام طلاق، برعکس است؛ مرد فاعل است و زن مفعول؛ زیرا مرد از تعهداتی که نسبت به همسرش پذیرفته بود، دست میکشد و از این رو «طالِق» نامیده میشود؛ اما زن فردی است که تعهداتی که نسبت به او پذیرفته شده بود، از بین میرود. از این رو «مطلّقة» نامیده میشود.
۸. نقد ترجمهها در نظریات رایج
از آنجا که ترجمه استاد فولاوند، بر پایه نظریات رایج تفسیری انجام شده است، برای نقد نظریه رایج، ایرادات وارد بر ترجمه استاد فولادوند بیان میشود. دقت شود که استاد فولادوند، بخشهایی که در متن آیات نیست و به منظور فهم آیات، به ترجمه اضافه شده است را، داخل کروشه قرار داده است.
۱- طلاق: ۱
اى پیامبر، چون زنان را طلاق گویید، در [زمان بندى] عدّه آنان طلاقشان گویید و حساب آن عدّه را نگهدارید، و از خدا، پروردگارتان بترسید. آنان را از خانههایشان بیرون مكنید، و بیرون نروند مگر آنكه مرتكب كار زشت آشكارى شده باشند. این است احكام الهى. و هر كس از مقررات خدا [پاى] فراتر نهد، قطعاً به خودش ستم كرده است. نمىدانى، شاید خدا پس از این، پیشامدى پدید آورد. (۱) ایرادات: ۱- طلاق دادن در زمان بندی عدّه، فقط در طلاق رِجعی مفهوم دارد، زیرا در طلاق خلع، مبارات و بائن که در نظریات رایج تعریف شده است، عدّه هیچ مفهومی ندارد. ۲- با توجه به مطالب بند پیشین، در این آیه، برای کامل شدن مفهوم آیه باید گفته میشد: «ای پیامبر! چون زنان را طلاق [رِجعی] گویید، در [زمان بندی] عدّه طلاقشان گویید و. ..». یعنی، لازم است که بدون هیچ شاهدی در متن، دو کلمه کلیدی به آیه اضافه شود تا مفهوم آن با برداشتهای رایج سازگار شود. این در تناقض با این اصل است که قرآن باید در دلالت خود مستقل باشد.
۲- بقره/ ۲۲۹ و ۲۳۰
طلاق [رِجعى] دو بار است. پس از آن یا [باید زن را] به خوبى نگاه داشتن یا به شایستگی آزاد کردن. و براى شما روا نیست كه از آنچه به آنان دادهاید، چیزى باز ستانید. مگر آنكه [طرفین] در به پا داشتن حدود خدا بیمناك باشند. پس اگر بیم دارید كه آن دو، حدود خدا را بر پاى نمىدارند، در آنچه كه [زن برای آزاد کردن خود] فدیه دهد، گناهى بر ایشان نیست. این است حدود [احكام] الهى؛ پس، از آن تجاوز مكنید. و كسانى كه از حدود [احكام] الهى تجاوز كنند، آنان همان ستمكارانند. (۲۲۹) و اگر [شوهر براى بار سوم] او را طلاق گفت، پس از آن، دیگر [آن زن] براى او حلال نیست، تا اینكه با شوهرى غیر از او ازدواج كند [و با او همخوابگی نماید]. پس اگر [شوهر دوم] وى را طلاق گفت، اگر آن دو [همسر سابق] پندارند كه حدود خدا را بر پا مىدارند، گناهى بر آن دو نیست كه به یكدیگر باز گردند. و اینها حدود احكام الهى است كه آن را براى قومى كه مىدانند، بیان مىكند(۲۳۰). ایرادات: ۱- در آیه ۲۲۹، هیچ شاهد متنی که نشان دهد منظور از طلاق، طلاق رِجعی است وجود ندارد. ۲- کلمه طلاق با «ال»، بر عموم دلالت دارد. از این رو، نسبت دادن نوع خاصی از طلاق به آن - اگر وجود داشته باشد- جای بحث دارد. ۳- در دو آیه پشت سر هم، بدون هیچ شاهد متنی، کلمه«طلاق» یک بار به معنی «طلاق رِجعی» و یک بار به معنی «طلاق سوم» گرفته شده است. چنین ترجمه و برداشتی، بدون استناد به احادیث، ناممکن بوده و محال است که کسی بتواند از متن آیات، به چنین نتیجهای دست یابد. این شیوه، نهتنها در تناقض با اصل اول است، بلکه، به فرض بلاغت قرآن نیز، خدشه وارد میکند. ۴- غیر از عبارت «الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ» که به نوعی به عدد ۲ اشاره دارد و تکلیف آن مشخص شد، نگاهی کلی به آیات نشان میدهد که این آیات - حتی اگر انواعی از طلاق و تعددی در دفعات آن وجود داشته باشد- اصلاً در صدد بیان تعداد طلاقها و انواع آن نیست. از نظر مفهومی، وقتی هنوز سخن از نگاه داشتن عدّه است، چه جایی برای بیان انواع طلاق است؟!
۹. نتیجهگیری
۱- برای روشنتر شدن مطلب، در این بخش مهمترین مطالبی که نویسنده از آیه ۱ طلاق و آیات ۲۲۹ و ۲۳۰ بقره استخراج نموده است، فهرست میشود: الف: فقط یک نوع طلاق وجود دارد که در دو مرحله انجام میگیرد: مرحله اول: با شروع دوران عدّه، روابطی که با ازدواج حلال شده بود، قطع میشود. مرحله دوم: پس از سپری شدن دوران عدّه، جدایی به طور کامل انجام میشود. پس از گذراندن دو مرحله طلاق، آن مرد و زن، حق ازدواج با یکدیگر را نخواهند داشت، مگر اینکه زن با فرد دیگری ازدواج کند و از او طلاق بگیرد. ب: در این دیدگاه، مفاهیم طلاق دوم، سوم، بائن، مبارات، خلع و سه طلاقه کردن زن، هیچ جایگاهی ندارد. پ: ازدواج پیمانی است که زن و مردی با هم بستهاند و هر زمان یکی از آنها تمایل داشته باشد، میتواند برای شکستن پیمان اقدام کند. به دیگر سخن، زن و مرد حقوق یکسانی برای شکستن پیمان ازدواج که همان طلاق است، دارند. ت: با توجه به اینکه در هنگام ازدواج، با توجه به فهم نویسنده از آیه ۲۴ سوره نساء، مرد برای استمتاع به زن اجری میپردازد، و قرار است استمتاع تا پایان عمر ادامه داشته باشد و در صورت طلاق، گاهی ممکن است این توقف بسیار زود اتفاق افتد؛ یا در مواردی که زن مرتکب فحشای آشکاری شده است، شکستن حدود الهی از طرف زن صورت گرفته باشد و. ..؛ در هنگام طلاق، دادن مقداری پول از طرف زن به مرد، و پس گرفتن مقداری از آن، از طرف مرد ایرادی ندارد.
یادآوری میشود که نگارنده، با استفاده از روش این مقاله، در کتاب «جنسیت و پیوندهای انسانی: نگرشی نو و قرآنمحور»، همه آیات مربوط به حقوق و ارتباطات زن، مرد و خانواده و همچنین همه آیات طلاق را بررسی نموده است؛ و برخی پرسشهایی که ممکن است به ذهن برسد، در آن کتاب پاسخ داده شده است.
۲- از پژوهشگران محترم، خواهشمند است:
الف: نیمنگاهی به مقالات (پروین و دیگران: ۱۳۹۹؛ بهرامینژاد و معیرمحمدی، ۱۳۹۴) بیندازند. در این مقالات، از قوانین طلاق در جاهلیت، سخن به میان آمده است؛ و ملاحظه میشود که قوانین کنونی طلاق، همچون دادن حق طلاق به مرد، طلاق خلع، و رجعی همگی رد پایی محکم در قوانین جاهلیت قبل از اسلام دارند.
ب: به این نکته نیز توجه فرمایند که بدون روایات طلاق، محال است که کسی از متن قرآن، بهتنهایی، بتواند قوانین کنونی طلاق را استخراج کند. و سپس، از خود بپرسند که: آیا این امکان وجود ندارد که سنتهای دوران جاهلیت، از طریق روایات، وارد فرهنگ مسلمانان شده و بر فهم مفسران از آیات قرآن اثر گذاشته باشد؟
۳- به منظور برطرف شدن دغدغه علاقهمندان به روایات، به کارشناسان علوم قرآن و حدیث پیشنهاد میشود، به بازبینی دوباره منابع روایی خود بپردازند. بعید نیست اگر با نگاهی نو به همان منابع پیشین بنگرند، تأییداتی بر نظریه بیان شده در این مقاله نیز بیابند.
پانویس و منابع
1. ایزدی، م؛ اخوانمقدم، زهره. (۱۳۹۲). ضرورت، ماهیت و روش استنطاق از منظر روایات اهل بیت (ع)، دوفصلنامه علمی پژوهشی مطالعات قرآن و حدیث، سال ۶، شماره ۲، پیاپی ۱۲، ۱۰۳- ۱۲۶.
2. بهرامینژاد مغونیه، ع؛ معیرمحمدی، م. ع. (۱۳۹۴). بررسی تاریخی طلاق با توجه به حق طلاق، جستارهای فقه و حقوق خصوصی، سال ۲، شماره ۳، ۱۰۹- ۱۲۶.
3. پروین ج؛ نوری خسروشاهی، پ؛ مهدویراد، م. ع؛ صفری، ع. (۱۴۰۰). مطالعه تطبیقی طلاق در فرهنگ جاهلیت و قرآن با تکیه بر بسترهای معرفتی، پژوهشنامه قرآن و حدیث، شماره ۲۸، ۴۵- ۷۳.
4. جوادی آملی، ع. (۱۳۸۵). تسنیم: تفسیر قرآن کریم، قم: مرکز نشر اسراء.
5. حقپور، ن. (۱۳۹۵). اثبات حق طلاق زنان در قرآن و توضیح معنای الطَّلاق مَرَّتان، /http://www.3danet.ir، ۱۳۹۵.
6. حکمتنیا، م؛ احمدیه، م. (۱۳۹۸). بررسی شرط «معروف» و «احسان» در حکم طلاق، دوفصلنامه مطالعات زن و خانواده (پژوهشکده زنان دانشگاه الزهرا)، دوره۷، شماره ۲، ۶۹- ۸۸.
7. خدادادپور، م؛ دیلمی، ا. (۱۳۸۸). سوء استفاده از حق طلاق و راهکارهای قانونی مقابله با آن، فصلنامه خانوادهپژوهی، سال ۵، شماره ۱۷، ۷۳- ۹۲.
8. رازی، ف. (۱۳۷۱). تفسیر کبیر یا مفاتیح الغیب، علی اصغر حلبی، تهران: اساطیر.
9. زارعان، م. (۱۳۹۶). فراتحلیل عوامل مؤثر بر طلاق، پژوهشهای مشاوره، ج ۱۶، شماره ۶۱، ۱۳۴- ۱۴۶.
10. صفره، ح؛ معارف، م؛ پهلوان، م. (۱۳۸۹). استنطاق قرآن. مجله پژوهشهای قرآن و حدیث، سال ۴۳، شماره ۱، ۱۳۹-۱۶۳.
11. صفری، ع.آ؛ مظفراف، م. مظفراف. (۱۳۹۸). راهکارهای اجتماعی پیشگیری از طلاق از منظر قرآن، دوفصلنامه علمی- تخصصی مطالعات قرآن و علوم، سال ۳، شماره ۵، ۱۱۰- ۱۴۶.
12. طباطبایی، س. م. ح. (۱۳۸۰). تفسیر المیزان، موسویهمدانی، س.م. ب. قم: دفتر انتشارات اسلامی.
13. طباطبایی، س. م. ح. (۱۳۵۳). قرآن در اسلام، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
14. عابدی، م؛ امینی، ا. (۱۴۰۰). حق طلاق زنان: حکم شرعی، ضرورت حقوق بشری، دوفصلنامه حقوق بشر، سال ۱۶، شماره ۱، پیاپی ۳۱، ۲۱۷- ۲۳۴.
15. فدایی، ا. (۱۳۹۸). بررسی تحلیلی الگوی رفتارهای پیشنهادی قرآن در موضوع طلاق، فصلنامه علمی- تخصصی پاسخ، سال چهارم، شماره ۱۵ و۱۶، ۸۰-۹۴.
16. فولادوند، م. م. (۱۳۷۶). ترجمه قرآن مجید، تهران: دارالقرآنالکریم «دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی».
17. مستقیمی، م.س. (۱۳۸۸). ارتباط معنایی آیات در مسئله طلاق؛ در سه حوزه اصول فقه، تفسیر و زبانشناسی، فصلنامه شورای فرهنگی- اجتماعی زنان، سال ۱۱، شماره ۴۳، ۹۳- ۱۲۴.
18. مکارم شیرازی، ن. و دیگران. (۱۳۷۹). تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
19. ملکی، ع. (۱۳۹۷). ترجمه خواندنی قرآن به روش تفسیری و پیامرسان، تهران: ستاره سبز.