نور خورشید نور اصلی، نور ماه نور بازتابی از منظر قرآن و علم

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
هُوَ ٱلَّذِى جَعَلَ ٱلشَّمْسَ ضِيَآءً وَٱلْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُۥ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا۟ عَدَدَ ٱلسِّنِينَ وَٱلْحِسَابَ مَا خَلَقَ ٱللَّهُ ذَٰلِكَ إِلَّا بِٱلْحَقِّ يُفَصِّلُ ٱلْءَايَٰتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ
او کسی است که خورشید را روشنایی، و ماه را نور قرار داد؛ و برای آن منزلگاه‌هایی مقدّر کرد، تا عدد سالها و حساب (کارها) را بدانید؛ خداوند این را جز بحق نیافریده؛ او آیات (خود را) برای گروهی که اهل دانشند، شرح می‌دهد!
آیه 5 سوره یونس
وَجَعَلَ ٱلْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ ٱلشَّمْسَ سِرَاجًا
و ماه را در میان آسمانها مایه روشنایی، و خورشید را چراغ فروزانی قرار داده است؟!
آیه 16 سوره نوح

چکیده

در آیات متعددی از قرآن کریم چنین آمده است که ماه نوری در آسمان و خورشید ضیاء و سراجی برای آن است. برخی با توجه به این اختلاف تعبیر برای ماه و خورشید، قائل به اعجاز علمی این آیات شده و معتقدند که این اختلاف تعبیر اشاره به تبعی بودن نور ماه و ذاتی بودن نور خورشید دارد. در این نوشتار در پی آنیم که علت این اختلاف تعبیر و تفاوت معنایی این واژگان را روشن کرده و دلالت این مساله بر اعجاز علمی را ارزیابی نماییم.

مقدمه

مقدمه خداوند متعال در قرآن کریم از خورشید و ماه به عنوان دو آیه و نشانه الهی یاد می‌نماید که اندیشمندان باید در آن دو مطالعه و تفکر کنند. در آیات قرآن، براى خورشيد كلماتى همچون «سِراج» و «ضِياء» و در مورد ماه، كلمات «نُور» و «مُنِير» به كار رفته است. از این رو برخی از صاحبنظران در زمینه اعجاز علمی قرآن بر آنند که در قرآن کریم به این نکته اشاره شده است که خورشید جسمی نورانی و ماه جسمی تاریک است که نور آن ناشی از بازتاب نور خورشید است [۱][۲][۳][۴][۵][۶]. در اینباره بیش از همه به آیه 5 سوره یونس و آیه 16 سوره نوح استناد شده است که خداوند می‌فرماید:

«هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاء وَالْقَمَرَ نُورًا ...» (یونس/5)

اوست كسى كه خورشيد را روشنايى بخشيد و ماه را تابان كرد.

«وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فيهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً» (نوح/16)

و ماه را در ميان آنها روشنايى‏‌بخش گردانيد و خورشيد را [چون‏] چراغى قرار داد.

همانطور که ملاحظه می‌شود، خداوند متعال در این آیات ماه را به عنوان نوری در آسمان و خورشید را ضیاء[۷] و سراج معرفی می‌نماید. اما برای اثبات ادعای اعجاز در مورد این آیات باید دید که در لغت چه تفاوتی میان دو واژه نور و ضیاء وجود دارد. آیا می‌توان نور را مختص نور اکتسابی و بازتابی و ضیاء را نور ساطع از جسم نورانی دانست یا خیر و اینکه در تشبیه خورشید به سراج کدامیک از ویژگی‌های سراج مورد نظر بوده است. آیا در این تشبیه، وجه شبه صرف روشنایی بخشی است و یا اینکه مصدریت و تولید نور نیز باید در نظر گرفته شود. همچنین این مساله نیز باید بررسی شود که از چه زمانی بشر به بازتابی بودن نور ماه پی برده است. به عبارت دیگر آیا این احتمال وجود دارد که در عصر نزول قرآن مردم از این مساله علمی اطلاع داشته باشند یا خیر. اما پیش از پرداختن به این نکات لازم است که کاربردهای مختلف واژه های نور، منیر و ضیاء در آیات قرآن را بررسی نماییم.

کاربردهای نور و ضیاء در آیات

واژه نور در قرآن کریم 43 بار به کار رفته است که از این میان، 12 بار در مقابل «ظلمات»، 4 بار برای قرآن، 10 بار برای نور خداوند، 2 بار برای تورات، 1 بار برای انجیل، 7 بار به عنوان نور (هدایت و ایمان) از جانب خدا، 2 بار برای ماه و 5 بار برای نور مومنین استعمال شده است(جدول1). همچنین واژه ضیاء 3 بار در آیات به کار رفته که یک بار آن برای خورشید، یک بار برای تورات و یک بار برای نور روز بوده است (جدول2).

جدول1) کاربردهای واژه نور در آیات قرآن کریم

ردیف کاربردهای نور در آیات تعداد تکرار آیات
1 برای نور خداوند 10 بار اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في‏ زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضي‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى‏ نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ (النور/35)
الزمر/69؛ التوبه/32 (2 بار)؛ الصف/8 (2 بار)
2 در مقابل ظلمات 12 بار اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ (البقرة/257)
البقرة/17؛ المائده/16؛ الانعام/1؛ ابراهیم/1و5؛ احزاب/43؛ حدید/9؛ طلاق/11؛ رعد/16؛ فاطر/20
3 برای قرآن 4 بار فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذي أَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرٌ (التغابن/8)
النساء/174؛ الاعراف/157؛ المائده/15
4 برای تورات 2 بار ... قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتابَ الَّذي جاءَ بِهِ مُوسى‏ نُوراً وَ هُدىً لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَراطيسَ تُبْدُونَها وَ تُخْفُونَ كَثيراً وَ عُلِّمْتُمْ ما لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لا آباؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ في‏ خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ (الأنعام/91)
المائده/44
5 برای انجیل 1 بار وَ قَفَّيْنا عَلى‏ آثارِهِمْ بِعيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ آتَيْناهُ الْإِنْجيلَ فيهِ هُدىً وَ نُورٌ وَ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقينَ (المائدة : 46)
6 برای نور (هدایت و ایمان) از جانب خدا 7 بار أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولئِكَ في‏ ضَلالٍ مُبينٍ (الزمر/22)
الانعام/122؛ النور/40 (2بار)؛ الحدید/13و28؛ الشوری/52
7 برای ماه 2 بار هُوَ الَّذي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً ...(يونس/5)
نوح/16
8 نور مومنین 5 بار يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى‏ نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ بُشْراكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ (الحديد/12)
الحدید/13و19؛ تحریم/8 (2بار)

پانویس و منابع

  1. الشریف، ص167
  2. هیتو، ص187
  3. النجار، ج1، ص58
  4. عرفات، ص68
  5. الفیومی، سعید، ص24
  6. شعبان، ص289
  7. در مورد عبارت «هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً» مفسران بر آنند که در اصل ذات ضیاء و ذا نور یعنی دارای ضیاء و نور بوده که در آیه مضاف حذف شده است (طوسی، ج5، ص338؛ طبرسی، ج5، ص138؛ ابوحیان، ج6، ص14) برخی نیز معتقدند که به جهت مبالغه، خداوند خورشید را عین ضیاء و قمر را عین نور دانسته است (طوسی، ج5، ص338؛ طبرسی، ج5، ص138؛ ابوحیان، ج6، ص14؛ آلوسی، ج6، ص65). در مورد فعل جعل نیز دو احتمال وجود دارد. اول اینکه به معنای صیّر باشد؛ در این صورت الشمس و ضیاء، مفعول به اول و دوم آن هستند و دوم اینکه به معنای خلق باشد؛ در این صورت الشمس، مفعول به و ضیاء حال خواهد بود (ابوحیان، ج6، ص14).