زنبور ماده، تولید کننده عسل از منظر قرآن و علم

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
وَأَوْحَىٰ رَبُّكَ إِلَى ٱلنَّحْلِ أَنِ ٱتَّخِذِى مِنَ ٱلْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ ٱلشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ
و پروردگار تو به زنبور عسل «وحی» (و الهام غریزی) نمود که: «از کوه‌ها و درختان و داربستهایی که مردم می‌سازند، خانه‌هایی برگزین!
آیه 68 سوره نحل

چکیده

زنبور، به‌عنوان حشره‌ای سودمند و پرتلاش و عسل، به‌عنوان ماده‌ای مغذّی و شفابخش، همواره در معرض کنجکاوی‌های بشر قرار داشته است. حاصل آن کنجکاوی‌ها، دانش پرثمر امروزی است. علم جانورشناسی، امروزه به یافته‌های جدیدی پی‌برده و کنکاش در زندگی زنبور نشان داده زنبورهایی که برای ساخت کندو و مکیدن شهد گل و تولید عسل فعالیت می‌کنند، همگی از جنس مادّه هستند.

این امر، برخی از محققان قرآنی را بر آن داشته تا با دقت در آیات قرآن، به اعجازبودن آیه 68 سوره نحل، از طریق کاربرد افعال مؤنث «أَنِ اتَخِّذِى و كُلِى و اسْلُكِى»، بر انجام این فعالیت‌ها به‌وسیله زنبور مادّه اذعان نمایند. بنابراین، هدف از نگارش مقالة حاضر، بررسی صحّت این ادعّا از دو دریچة علمی و قرآنی است.

بنابر پژوهش‌های علمی، وظایفی که در قرآن برای زنبور بیان شده، از قبیل ساخت خانه و مکیدن شهد گل و تهیه عسل، تماماً توسط زنبوران مادّه کارگر صورت می‌گیرد؛ امّا نکته حائز اهمیت آن است که تأنیث افعالی که بر آن‌ها استناد می‌شود نه از برای دلالت بر جنس مادّه زنبوران؛ بلکه به‌منظور رعایت دستور زبان عربی و برای دلالت بر معنای مؤنثِ لفظ «نحل» است. این لغت، برای مذکّر و مؤنّث، هر دو کاربرد دارد؛ همچنین لفظ آن، مذکّر و معنای آن مؤنّث است. از این‌رو، مؤنث‌آوردن افعال امکان دارد به دلیل تطابق با معنای تأنیث لفظ «نحل» باشد؛ نه به قصد بیان جنس زنبوران. بنابراین، اگرچه دربارة آیه ذکر شده نمی‌توان ادعّای اعجاز نمود؛ امّا تناسب ظاهر آیات قرآن با مطالب علمی که بشر پس از چهارده قرن به آن پی برده، خود گویای عظمت قرآن است.

مقدمه

زنبور عسل، با نام علمی Apis mellifera در ردیف بال غشاییان و جنس آپیس [۱] قرار دارد که از مفیدترین ردیف حشرات است. موطن اصلی یا اجداد بلافاصل زنبورعسل در منطقه اوراسیا، احتمالاً جنوب شرق آسیا یا شمال هندوستان است. این حیوان، حشره‌ای است با حیات اجتماعی که به صورت کلنی زندگی می‌کند. کلنی زنبور عسل شامل دو دسته زنبور نر و ماده است. زنبوران ماده عبارت‌اند از ملکه و چندین هزار زنبور کارگر. ملکه عامل اصلی باروری و تولیدمثل در کلنی بوده و اعضا کلنی را با ترشح فرومون‌ها کنترل می‌کند. در مقابل، کارگرها نابارور بوده و در جمع‌آوری‌ها، نگهداری از تخم‌ها و سایر کارهای کندو مشارکت دارند. زنبور نر نیز فقط در تولید مثل و جفت‌گیری با ملکه دخالت دارد.

زنبورهای عسل زیر جنس آپیس از غارها، شکاف سنگ‌ها و درختان توخالی به‌عنوان جایگاه‌های ساخت کندو استفاده می‌کنند. هر کندو از چندین شانه که به موازات هم قرار گرفته و فضاهای یکسانی را ایجاد می‌کند، تشکیل شده است. کندوی زنبور عسل، ساختمانی محصور و منظم است که برخی از گونه‌های زنبور عسل در آن زندگی کرده و زنبورهای جوان دیگری را پرورش می‌دهند. ساختار درونی کندو از سلول‌های شش‌وجهی به هم فشرده‌ای از جنس موم تشکیل شده است که شان عسل نامیده می‌شود. زنبورها از این سلول‌ها به‌منظور ذخیره غذا (عسل و گرده) و محلی برای نگهداری زنبورهای جوان استفاده می‌کنند. مهم‌ترین نقش زنبور عسل، از نظر سودرسانی به انسان‌ها، گرده‌افشانی گیاهان است. البته، تولیدات دیگر زنبور عسل شامل عسل، موم و مقدار اندکی ژل رویال نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ ولی در رتبه‌های پس از گرده‌افشانی قرار می‌گیرد.

گفتنی است نام این حشره، یعنی زنبور، در قرآن و کتب مقدّس ذکر شده و به‌عنوان حیوانی بسیار سودمند معرفی گردیده و به فواید محصول آن، یعنی عسل نیز اشاره شده است. امّا نکته تأمل‌برانگیز آن است که برخی با استدلال به آیه 68 سوره نحل، چنین ادعا می‌کنند که در قرآن برای شرح وظایف زنبور، از فعل‌های مؤنث، مانند «أَنِ اتَخِّذِى و كُلِى و اسْلُكِى»، استفاده شده که دلالت بر جنس ماده زنبور دارد و نشان می‌دهد وظایف خانه‌سازی و تهیه عسل را زنبوران ماده انجام می‌دهند، سپس نتیجه می‌گیرند که بیان این مطلبِ منطبق با علم، صرفاً در قرآن صورت گرفته و دلیلی بر اثبات اعجاز علمی قرآن است.

از این‌رو، نخست لازم است به این مسئله پرداخته شود که بشر از چه زمانی به وجود جنس نر و ماده در میان زنبوران پی‌برد و توانست آن دو را از یکدیگر تمیز دهد. سپس، با بررسی دقیق آیه مدّ نظر، به این سؤال پاسخ داد که آیا امکان دارد کاربرد فعل‌های مؤنث در آیه، اگرچه بنابر ظاهر آیه، بر جنس ماده دلالت دارد؛ ولی بیشتر برای رعایت دستور زبانی عربی به‌کار رفته باشد. بنابراین، انطباق ظاهر آیات قرآن با علم جدید، بیانگر هماهنگی میان قرآن و علم و آشکارکننده اشارات علمی موجود در قرآن است.

تاریخچه تشخیص زنبور نر از ماده

شایان ذکر است، زبان عربی از دامنۀ لغات بسیار وسیعی برخوردار است. در این زبان، برای یک کلمه معمولاً مترادف‌های فراوانی یافت می‌شود و در هر یک از این مترادف‌ها، تفاوت معنایی آشکاری وجود دارد که بر جنس یا ویژگی خاصّی در آن کلمه اشاره می‌کند. برای نمونه، در زبان عربی برای گاو نر از واژه «ثور» و برای ماده از واژۀ «ثوره» استفاده می‌شود [۲]؛ امّا در این گسترۀ زبانی برای زنبور عسل نر و ماده فقط واژۀ «نحل» استعمال می‌شود.

از این‌رو، نبودِ واژه‌ای که بر جنس زنبور نر و ماده در زبان عربی دلالت نماید، دلیلی بر این مدعاست که مردم زمان پیامبر(ص) از جنس نر و ماده در زنبور اطلاع نداشته و قادر به تشخیص آن‌ها از یکدیگر نیز نبوده‌اند وگرنه واژه‌ای مناسب با آن دو، استعمال می‌کردند.

امّا درباره قدمت آشنایی بشر با زنبور نر و ماده و تشخیص آن دو از یکدیگر می‌توان گفت ملکه، قبل از آنکه وظیفه‌اش در کلنی شناخته شود، به وسیله زنبورداران شناخته شده بود. محققین قدیمی این زنبور را سلطان و پادشاه زنبوران می‌دانستند؛ زیرا اگر این زنبور ناپدید می‌شد، افراد کلنی وظایف خود را به خوبی انجام نمی‌دادند. ارسطو اشاره‌ای دارد مبنی براینکه، این زنبور مادر دیگر زنبوران است و بر کارگران فرماندهی می‌کند. چارلز باتلر، در سال 1609، در انگلستان اعلام نمود موجودی که در کندو به آن شاه گفته می‌شود، باید ملکه خوانده شود چرا که این حشره ماده است. حدود 130 سال بعد، این فکر پیش آمد که تخم‌ها را ملکه می‌گذارد؛ ولی نرها آن‌ها را در داخل سلول‌ها تلقیح می‌کنند. در سال 1771، زنبوردار دربار در وین، به نام آنتون جاشا اعلام داشت ملکه جوانی را دیده که از کندو خارج شده و پس از بازگشت جفت‌گیری کرده است. ملکه زنبور عسل به لحاظ اینکه می‌تواند به میل خود جنسیت نوزادان را تعیین کند، منحصربه‌فرد است [۳].

(Jojann Dzierson) که در قرن نوزده در هلند ميزيست، اولين فردی بود که درباره جفت‌گيري زنبور عسل آزمايشاتی را انجام داد و در سال 1845 نشان داد که ملکه بدون جفت‌گيری فقط زنبور نر توليد مي‌کند؛ درحاليکه نوزادهاي بارور به زنبورهاي ماده کارگر يا درصورتيکه با ژل رويال تغذيه شوند به ملکة تخم‌گذار تبديل می‌شوند. مطالعات بعدی نشان دادند که زنبورهاي نر نصف کروموزوم‌های زنبورهای ماده را دارند[۴].

زنبور در قرآن

نام زنبور علاوه بر قرآن، در کتب آسمانی پیشین، تورات و انجیل، نیز بیان شده است. با این تفاوت که در قرآن[۵]، نام زنبور فقط یک‌بار در آیه 68 سوره نحل ذکر شده؛ سپس در آیه بعد، به برخی فعالیت‌های آن، همچون خانه‌سازی و تولید عسل اشاره شده است: «وَ أَوْحَى رَبُّكَ إِلىَ النَّحْلِ أَنِ اتخَِّذِى مِنَ الجِْبَالِ بُيُوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ * ثُمَّ كُلِى مِن كلُ‌ِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِى سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يخَْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مخُّْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِّلنَّاسِ إِنَّ فىِ ذَلِكَ لاََيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ».

در کتب مقدّس از زنبور و مادۀ غذایی مفید آن، عسل، چند بار نام برده شده است؛ البته بدون اینکه به فعالیت‌های آن اشاره شود. برای نمونه در کتاب سفر پیدایش، باب 43، عسل به‌عنوان ثمره‌ای نیکو[۶] معرفی شده است.

برخی چنین استدلال می‌کنند که قرآن با آوردن فعل‌هایی به صیغۀ مؤنث، «أَنِ اتَخِّذِى و كُلِى و اسْلُكِى»، به فرآیند خانه‌سازی و تولید عسل توسط زنبور ماده اشاره کرده و از آنجا که این مطلب در کتاب مقدس ذکر نشده است؛ پس، این آیه اعجاز علمی قرآن را به‌اثبات می‌رساند. همانطورکه هارون یحیی در کتاب اعجاز قرآن خود (91) می‌نویسد: «کلمه نحل یا زنبور عسل در این آیه به زنبور ماده خطاب گردیده است؛ زیرا فعل ان اتخذی به صیغه مؤنث به‌کار رفته است. پس، قرآن واضح می‌نماید که کارگران تهیه عسل همه زنبورهای ماده‌اند. ارائه این موضوع که درک آن، در آن وقت ناممکن بود، یک معجزه دیگر قرآن است.»

از این رو، برای پاسخ به ادعای مطرح شده، لازم است آیه 68و69 سوره نحل را به دقت بررسی نمود. در این آیه به پنج مرحله اشاره شده است: نخست مرحله الهام غریزی به زنبور عسل؛ دوم مرحله خانه‌سازی؛ سوم مرحله مکیدن شهد گل‌ها؛ چهارم مرحله بازگشت به خانه و پیمودن مسیر راه تا رسیدن به کندو و پنجم مرحله تهیه عسل. در جدول شماره یک این مراحل به همراه عبارات قرآن ذکر شده است.

جدول1: مراحل زندگی زنبور در قرآن
ردیف مراحل زندگی زنبور در قرآن آیات 68و69 سوره نحل
مرحله اول الهام غریزی به زنبور عسل وَ أَوْحَى رَبُّكَ إِلىَ النَّحْلِ
مرحله دوم خانه‌سازی أَنِ اتخَِّذِى مِنَ الجِْبَالِ بُيُوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ
مرحله سوم مکیدن شهد گل‌ها ثُمَّ كُلِى مِن كلُ‌ِّ الثَّمَرَاتِ
مرحله چهارم بازگشت به کندو فَاسْلُكِى سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا
مرحله پنجم تهیه عسل يخَْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مخُّْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ

الهام غریزی به زنبور عسل

خداوند متعال در ابتدای آیه 68 سوره نحل، از وحی به زنبور عسل سخن به‌میان می‌آورد و می‌فرماید: «وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ ...».

«وَحْي» در لغت به‌معنای نوشتن و «إیحاء» به‌معنی فرستادن و الهام‌کردن و اشاره‌کردن است. همچنین، «وحی» به‌معنای سرعت نیز هست[۷]. گفته‌اند اصل وحی همان اشارات سريع و سرّى است که گاهى براى دربرداشتن معنى سرعت، به صداى مجرد و بدون تركيب یا به اشاره با اعضاء یا به نوشتن اطلاق می‌شود[۸].

وحى در قرآن کریم، به معانی مختلفی به‌کار رفته که عبارت است از: تکلم با انبياء و رسل[۹]؛ الهام به انسان از طريق رؤيا و وسوسه و اشاره [۱۰] و الهام به حيوان از طريق غريزه[۱۱].

وحی به زنبور عسل، به‌معنای الهام غریزی به این حیوان است. موریس مترلینگ، فیلسوف معاصر بلژیکی در کتاب معروف خود با عنوان زنبور عسل، بیان می‌کند که زنبورهای عسل تحت حاکمیت «روح کندو» قرار دارند و دستورات او را موبه‌مو اجرا می‌کنند. این «روح کندو» است که وظیفه هر یک از ساکنان را برطبق استعداد آن‌ها معلوم می‌کند و هر کس را به کاری وا می‌دارد [۱۲]. استاد مطهری در کتاب خود به این نکته اشاره می‌کند که آقای "موريس مترلينگ" نکاتی را مطرح می‌کند امّا وقتی می‌رسد به اين اعجاب‌ها كه اين معلومات از كجاست؟ می‌گويد روح كندو وحی می‌كند. شما را به خدا فكر كنيد چقدر اين حرف احمقانه است! [۱۳] درحالی‌که قرآن می‌گوید ما نه تنها به هر انسانی، بلکه به زنبور عسل هم وحی فرستادیم [۱۴]. شکل استعمال کلمه وحی در قرآن و موارد مختلف استعمال آن نشان می‌دهد که قرآن آن را منحصر به انسان نمی‌داند و در همه اشیاء و لااقل در موجودات زنده ساری و جاری می‌داند. از این رو، درباره زنبور عسل به وحی تعبیر می‌کند. همان قدرتی که در زبان علم «غریزه» نامیده می‌شود و قرآن آن را «وحی» نامیده است، همیشه همراه این موجود بوده و اوست که این موجود را هدایت و رهبری می‌کند [۱۵].

گفتنی است در قرآن، تعبیر وحی فقط دربارۀ زنبور عسل به‌کار رفته است؛ با وجود اینکه، الهام غریزی در همه حیوانات وجود دارد. علت این امر شاید بدان سبب است که زندگى زنبوران عسل را هرگز نبايد با چهارپايان و مانند آن‌ها مقايسه كرد؛ چون آن‌ها زندگى اجتماعى شگفت‌انگيزى دارند [۱۶]. کاربرد وحی برای زنبور عسل نشان‌دهندۀ برتری آن، نسبت به حیوانات دیگر است.

کاربرد واژۀ «النحل» در آیه، حاوی نکات ارزشمندی است. نخست آنکه ریشه «ن-ح-ل»، سه کاربرد دارد[۱۷] و در اصل به معنای بخشش چیزی بدون عوض و درخواست است [۱۸]. در زبان عربی برای مفهوم زنبور، واژه‌هایی نظیر «النَّحْل و الزُّنْبُورُ» به‌کار می‌رود. «النَّحْل» در لغت به معنای «دبر العسل[۱۹] و ذُباب العسل»[۲۰]است. قید «العسل» در معنای آن دقیقاً مشخص می‌نماید که مقصود از «النَّحْل»، زنبور تولیدکننده عسل است که با توجه به‌معنای ریشه «النَّحْل»، به بخشش بی‌عوض عسل نیز اشاره دارد.

«الدَّبْر» به‌معنای «نحل و زنابير [زنبورها] و هر گزنده‌اى است كه نيشش بر پشتش قرار دارد[۲۱] و «الذباب» به‌معنای «پرندگان (حشرات طائرة)، نحل، زنابير و ...» است[۲۲]. بنابراین دو واژة «الدَّبْر» و «الذباب» اسم عامی است که هم بر «نحل» و هم بر «زنبور» اطلاق می‌گردد؛ حال آنکه کلمه «الزُّنْبُورُ» به‌معنای «طائر يلسع، ضرب من الذباب لسَّاع و الدَّبْرُ» [۲۳]، به زنبور سرخ و درشت[۲۴] گفته می‌شود. ذکرنکردن قید «عسل» در معنای «الزُّنْبُورُ» بیانگر آن است که این نوع زنبور، عسل تولید نمی‌کند؛ حال آنکه ذکرِ قید «يلسع و لسَّاع» به ویژگی دیگر زنبور، یعنی نیش‌داربودن آن اشاره دارد. در جدول شماره 2 معنای نحل و مترادف‌های آن در لغت آورده شده است.

جدول2: معنای نحل و مترادف‌های آن در لغت
واژگان معنا
النَّحْل دبر العسل و ذُباب العسل
الزُّنْبُورُ طائر يلسع، ضرب من الذباب لسَّاع و الدَّبْرُ
الدَّبْر نحل و زنابير [زنبورها] و نحوهما مما سلاحها في أدبارها
الذباب حشرات طائرة، نحل، زنابير

«النحل» اسمی است که واحدِ آن «نحلة» است [۲۵][۲۶]. باید توجه داشت که مقصود از «نحله» زنبور ماده نیست؛ بلکه منظور یک عدد زنبور است که ممکن است از جنس نر یا ماده باشد.

لفظ «نحل»، برای مذکر و مؤنث هردو استعمال می‌شود. این واژه بنا بر اینکه لفظ آن مذکر است به‌صورت مذکر و بنا بر اینکه جمع «نحله» است، به‌صورت مؤنث، به‌کار می‌رود[۲۷].

«عرب‌زبان‌ها به مصغر آن «نُحَیل»، بدون «ه»،[۲۸] می‌گویند به‌دلیل اینکه با واحد آن [نحله] اشتباه نشود» [۲۹]. «نحل»، اسم جنس[۳۰] جمع [۳۱] است [۳۲].

«ال» جنس که بر سر واژۀ «نحل» به‌کار رفته، یکی از کاربردهای آن، اشاره به همۀ افرادِ لفظِ همراه با «ال» است [۳۳]. این نوع «ال»، استغراق جنس نام دارد و علامت تشخیص این «ال» در این است که می‌توان واژۀ «کلّ» را به جای آن گذاشت [۳۴]؛ بنابراین منظور از «النحل»، تمام زنبورها است. یعنی، خداوند به تمام زنبورها از نر و ماده، به‌طور غریزی وحی می‌کند تا به‌تناسب ساختار بدنی خود به انجام وظایف‌شان در کندو بپردازند.

ویژگی‌های ساختاری زنبورهای نر و ماده

تفاوت ساختار بدنی هریک از زنبورهای نر و ماده که خود شامل ملکه و زنبورهای کارگر می‌باشد، به شرح ذیل است:

1. زنبور ماده بارور؛ ملکه نامیده می‌شود. طول بدن آن بیشتر از دو نوع دیگر و در حدود 20 میلی‌متر است؛ شکم طویلی دارد و بال‌هایش نسبت به بدن کوتاه‌تر است. سر کوچک و چشم‌ها در میانه سر قرار دارد. سه جفت پای شبیه به هم دارد. سیستم تولیدمثل فعالی دارد و قسمت شکمی با نیش مجهز است.

2. زنبورهای ماده نابارور؛ کارگرها هستند. آن‌ها از ملکه کوچکتر هستند و 15 میلی‌متر طول دارند. بال‌ها به خوبی توسعه پیدا کرده و در طول بدن گسترش پیدا کردهاند. این زنبورها از طریق ویژگی‌های تشریحی و فیزیولوژیکی از ملکه قابل تشخیص هستند:

• خرطوم طویل و توسعه‌یافته به‌منظور جمع‌آوری شهد؛

• غدد تولیدکننده موم و غذای فرزندان؛

• پاهای پشتی تغییریافته برای جمع‌آوری دانه گرده؛

• نیش توسعه‌یافته؛

• سیستم تولیدمثلی ناقص و غیرفعال.

3. زنبورهای نر؛ فقط در زمان مشخصی از سال تولید می‌شوند. بدن آن‌ها کوتاه و کلفت است و 19 میلی‌متر طول دارند. طول بال‌ها به اندازه بدنشان است. چشم‌ها به خوبی توسعه پیدا کرده‌اند، بزرگ بوده و از پشت به هم نزدیک می‌شوند. سیستم تولیدمثل فعالی دارند. ساختارهای مخصوص جمع‌آوری گرده و تولید شهد و نیش ندارند [۳۵]. در تصویر شماره یک، ساختار بدنی هریک از زنبورهای نر، ملکه و کارگر به‌ترتیب از چپ به راست نشان داده شده است.

تصویر شماره 1: ساختار بدنی زنبوران: 1. زنبور نر؛ 2. ملکه؛ 3. زنبور کارگر

وظایف زنبورهای نر و ماده

بررسی‌های علمی نشان داده هر کدام از زنبورهای نر و زنبورهای ماده بهطور غریزی کارهایی را انجام می‌دهند که عبارت است از: • ملکه؛ تنها جنس ماده واقعی کلنی می‌باشد که قادر است تخم‌های بارور توليد کند و نقش ديگر آن توليد فرومون‌ها است. منظور از جنس ماده واقعی، زنبور ماده‌ای است که در حالت عادی توانایی تخم‌گذاری دارد.

فرومون معادل هورمون است؛ با این تفاوت که به خارج ترشح شده و در طول فاصله‌ای معین، روی دیگر افراد گونه مشابه تأثیر دارد. این ترشحات که ترکیبات ملکه‌ای نامیده می‌شوند، تمام بخش خارجی ملکه را می‌پوشانند.

نقش ترشحات فرومونی

ترشحات فرومونی ملکه بر سایر زنبوران تأثیرات شگفتی دارد که عبارت است از:

  • اثر جذبی روی زنبورهای کارگر، بازگرداندن آن‌ها به سوی ملکه از طریق تماس و انتشار فرومون‌ها به بیرون کلنی؛
  • جلوگیری از توسعه سیستم تخمدانی کارگرها. زیرا پس از مرگ ملکه، ممکن است بعضی از کارگرها توانایی تولید تخم‌های بارور را کسب کنند؛
  • جلوگیری از ساختن جایگاه پرورش ملکه جدید توسط کارگرها؛
  • جذب زنبورهای نر در پروازهای جفت‌گیری[۳۶].

• زنبورهای نر؛ مشارکت کمی در طول دوره زندگی‌شان در کلنی دارند. اولين و شايد تمام فعاليت آن‌ها بارورسازی ملکه است. احتمالاً در تهويه کلنی در روزهای گرم نیز نقش دارند.

• زنبورهای کارگر؛ جنس ماده دارند و اجزاء اوليه و ضروری جمعيت کلنی هستند[۳۷]. آن‌ها تنها زنبورهايی هستند که در اطراف گل‌ها ديده می‌شوند و شهد و گرده گل‌ها را جمع‌آوری می‌کنند[۳۸]. زنبور کارگر پس از بيرون‌آمدن از سلول به مدت 21 روز در کندو باقی می‌ماند و وظايف مختلفی را انجام می‌دهد. در روز 22 يک زنبور کارگر جمع‌آوری‌کننده بوده و کندو را به‌منظور يافتن گل‌ها ترک می‌کند. طول عمر زنبور کارگر با توجه به زمان به دنيا آمدن آن متفاوت است[۳۹].

با توجه به اینکه درکندو تعداد زنبورهای ماده کارگر بیشتر از نرها است و وظایف بیشتری را در مقایسه با زنبورهای نر انجام می‌دهند، لازم است به جزئیات بیشتری از زندگی آن‌ها پرداخته شود.

مراحل سه‌گانه زندگی زنبور ماده کارگر از تولد تا مرگ

مراحل زندگی زنبوران کارگر در طول مدّت حیات‌شان بدین صورت است[۴۰]:

مرحله اول: (از روز اول تا دهم زندگی) در این مدت کارگرها به کارهای داخلی کندو می‌پردازند، مثل تمیزکردن سلول‌ها و تعمیر آن‌ها، گرم نگهداشتن هوای داخل کندو و ترشح ژل رویال با بزرگشدن غدد شیری. در این زمان که زنبور به پایان مرحله اول زندگی‌اش رسیده است، دایه یا پرستار نامیده می‌شود. در اواخر این مرحله، زنبور برای اولین بار از کندو خارج شده و پروازهای جهت‌یابی را انجام می‌دهد؛

مرحله دوم: (تقریباً از روز دهم تا بیستم زندگی) غدد شیری کوچک شده و دوره دایگی به پایان می‌رسد. غدد مومی شروع به رشد کرده و مقدار زیادی موم ترشح می‌کنند که در این مرحله کار اصلی آن‌ها موم‌سازی و لانه‌سازی است. وظیفه دیگر، تحویل گرفتن شهد گل از کارگران دیگر، تغلیظ و تبدیل کردن آن به عسل و ذخیره‌سازی در سلول‌ها است، در این مرحله گرده‌های گل را نیز ذخیره می‌کنند و زنبورهای مرده را از کندو خارج می‌کنند. در اواخر این مرحله، نزدیک سوراخ پرواز ایستاده و رفت‌و‌آمدها را کنترل می‌کند؛

مرحله سوم: (تقریبا از بیست روزگی تا پایان عمر) در این مرحله به سمت گل‌ها پرواز کرده و شهد و گرده گل به کندو می‌آورند.

خانه‌سازی زنبور

در ادامۀ آیه 68 سوره نحل، به نخستين وظیفه زنبوران در تهیۀ خانه با «فعل امر و صیغۀ مؤنث» اشاره شده است «... أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ».

انتخاب اين خانه‌‏ها، چنان كه قرآن در آيه فوق مى‌‏گويد: گاهى در كوه‏‌ها است و گاهى در لابلاى شاخه‏‌هاى درختان و گاهى در كندوهايى كه انسان‌ها بر فراز داربست‌ها در اختيارشان مى‌‏گذارند. اين تعبير بیان مى‏‌دارد كه لانه و كندوى عسل بايد در نقطه مرتفعى از كوه و درخت و داربست باشد تا به خوبى، بتواند از آن استفاده كند. ذكر خانه‌سازی به‌عنوان اولین مأموريت، شايد به‌خاطر آن است كه مسكن مناسب، نخستين شرط زندگى است و به دنبال آن فعاليت‌هاى ديگر امكان‌پذير مى‌‏شود یا به دلیل اهمیت ساختمان خانه‌هاى شش‌ ضلعى زنبوران و ماده مومی سازندۀ آن و استحكام بالاى اين نوع خانه‌ها است [۴۱]. شاید هم بدان سبب که سایر اعمال زنبوران، از قبیل مهاجرت و مکیدن شهد گل‌ برای تهیه موم و ساخت کندو است؛ ابتدا به خانه‌سازی اشاره شده است.

باید توجه داشت برای زنبور عسل، فعل امر «أَنِ اتَّخِذِي» به‌كار رفته است؛ با وجود اينكه «زنبور عسل عقل ندارد و غيرعاقل را نمي‌توان امر كرد. این امر شاید بدان سبب است که چون در مورد آن، وحى به‌كار رفته، امر هم به‌كار مى‌رود و اين يك نوع، توسعه در استعمال است» [۴۲].

واژۀ «إتّخاذ» به‌معانى قراردادن، گرديدن، حاصل‌كردن و ساختن است و با دو مفعول به‌كار می‌رود [۴۳]. خطاب به زنبور با «صیغۀ مؤنث» در افعال «أَنِ اتَّخِذِي و كُلِى و اسْلُكِى»، بنا بر قواعد دستور زبان عربی، به این دلیل است که «نحل» مؤنث [۴۴] معنوی[۴۵] است[۴۶]؛ بنابراین فعل «أَنِ اتَّخِذِي» به سبب دلالت بر معنا مؤنث آورده شده است وگرنه واژه «نحل» مذکر است[۴۷]. پس، ادعای اعجاز درباره تهیه عسل به‌وسیله زنبور ماده صحیح به نظر نمی‌رسد.

علاوه بر آن چنان‌که پیش‌تر، گفته شد در لغت برای زنبور نر و ماده دو واژۀ مجزا وجود ندارد و عرب زبانان برای هر دو جنس، لفظ «نحل» را به‌کار می‌برند. خداوند نیز از همین واژه در قرآن استفاده می‌نماید. با این تفاوت که مردم آن زمان از وجود زنبور نر و ماده اطلاع نداشتند؛ امّا خداوند به زوج‌بودن تمام هستی اذعان دارد «وَ مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ ...» و از وجود دو جنس نر و ماده برای تمام موجودات خبر می‌دهد. بنابراین، انطباق ظاهر آیه با مسئله تولید عسل توسط زنبور ماده انکارناپذیر است.‌

از سویی دیگر این مطلب که زنبور ماده، کار خانه‌سازی را انجام می‌دهد، با یافته‌های علمی امروز سازگار است و بیانگر تطابق ظاهر آیات قرآن با علم است؛ چون در آیه بعد، سایر وظایف زنبورهای ماده، از قبیل مکیدن شهد گل، پیمودن مسیر راه و خارج‌شدن عسل از شکم زنبورها نیز بیان شده است «ثُمَّ كُلِى مِن كلُ‌ِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِى سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يخَْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ ...».

همچنین، گفتنی است كلمه «من» که بر سر «جبال و شجر و ما یعرشون» آورده شده به معنای بعض است[۴۸][۴۹]؛ زيرا زنبور در شكاف همه كوه‌ها و در ميان همه درختان و در هر بنائى كه مردمان بسازند كه جا نمي‌گيرد[۵۰][۵۱][۵۲][۵۳]؛ بلکه در بعضی از آن‌ها خانه می‌سازد. همچنین در هر مکانی از کوه و درخت نیز خانه نمی‌سازد[۵۴]؛ بلکه در قسمتی از کوه برای خود خانه می‌سازد. از این‌رو، معنای «فی» نیز برای «من» بیان می‌گردد [۵۵].

عبارت «... مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ» اشاره به خانه‌سازی زنبوران در ارتفاع کوه‌ها و درختان و در فضاهای سرپوشیده دارد؛ زیرا «عرش» از ریشه «ع-ر-ش» دلالت بر ارتفاع در بنا دارد و به‌طور استعاره در معانی دیگر نیز به‌کار می‌رود[۵۶]. فراهیدی[۵۷] گوید: «عرش» به معنای تخت پادشاهی و هر بنایی است که سایه افکند و منظور از «عرش البيت» سقف خانه است. «عَرْش» در اصل چيزى است كه سرش پوشيده و سقف دارد. همچنین چيزى است مثل هودج و تخت روان براى زن كه شبيه داربست تاك است. جايگاه زمامدار هم به اعتبار اينكه ‏بر بلندى قرار دارد «عَرْش» ناميده شده است. «عَرْش» به‌طور كنايه براى بزرگى و قدرت و كشوردارى نیز کاربرد دارد. بعضى گفته‏‌اند «عَرْش» همان فلك أعلى است[۵۸].

ابو عبيدة: گفته است «يَعْرِشُونَ» در آيه مورد بحث «يبنون» است؛ يعنى آنچه مى‌‏سازد و بنا مى‌‏كند [۵۹]. امکان دارد مقصود كندوهايى باشد كه مردم براى زنبور عسل مى‏‌سازند [۶۰]؛ امّا ظاهراً مراد از «مِمَّا يَعْرِشُونَ» همان محلى است كه كندوهاى عسل را در آنجا مى‏‌گذارند[۶۱].

قرآن با تعبیر بسیار زیبا می‌فرماید زنبور عسل از کوه و درخت خانه می‌گیرد. کلنی زنبورها از یک شان عمودی تشکیل شده است که معمولاً در محل شاخه‌های بلند درختان، برآمدگی سنگ‌ها و ساختمان‌ها قرار دارد و از قسمت بالا آویزان است و توسط توده‌ای از زنبورها پوشیده شده است [۶۲]. امروزه علم پی‌برده که به طور معمول تعداد افراد نر کندو 5 درصد افراد بالغ است[۶۳] و زنبورهای نر صرفاً وظیفه بارورکردن ملکه را بر عهده دارند و در جستجو و ساخت کندو دخالتی نداشته و این وظیفه به عهده زنبوران کارگر است. وجود زنبور‌های نر به‌منظور جفت‌گیری ملکه لازم و ضروری است؛ ولی جفت‌گيری موفقيت‌آميز منجر به مرگ آن‌ها می‌شود[۶۴].

در زمان خانه‌سازی تعدادی از کارگران که خود را موظف به تأمین مسکن می‌دانند، به‌منظور یافتن محلی مناسب برای ساخت کندوی جدید جستجو می‌کنند. موفقیت یک کلنی زنبور عسل به انتخاب جایگاه ساخت کندو وابسته است که فضایی کافی به منظور ساخت شان‌ها، پرورش بچه‌ها و نگهداری و ذخیره عسل داشته باشد. این مکان باید بالاتر از سطح زمین باشد تا از حمله شکارچی‌ها، عوامل سارق و جریانات سریع هوا در امان باشد. محل مناسب و مورد نظر زنبورها به‌منظور کندوی جدید حفره‌ای است که حجمی بیشتر از ده لیتر داشته و اندازه ورودی آن کوچک‌تر از 20 سانتی‌متر مربع باشد و چندین متر بالاتر از سطح زمین باشد. شکل ظاهری حفره و شکل ورودی آن اهمیتی ندارد [۶۵]. پس از استقرارکلنی در محل جدید، عده‌ای از کارگران به جستجوی منابع جدیدی برای جمع‌آوری شهد و گرده می‌پردازند (گجمراک،1374: 78). زنبورها در ساخت شان‌ها با حداقل موادی که بهکار می‌برند، حداکثر بهره‌برداری را دارند. یک جنبه بازدهی این است که سلول‌ها، هم در پرورش نوزادان و هم ذخیره عسل و گرده استفاده می‌شوند. جنبه دیگر از بازدهی مطلوب شش‌گوش‌ بودن سلول‌ها است که اگر سلول‌ها گرد ساخته می‌شدند، اگرچه مواد اولیه کمتری مصرف می‌گردید ولی به اندازه سلول‌های ششگوش دیواره‌های مشترک وجود نداشت. انتخاب دیگر سلول‌های چهارگوش است امّا محاسبات ریاضی نشان می‌دهد که سلول‌های شش‌گوش با دیواره‌های مشترک دارای استحکام بیشتر، با حداقل مواد به‌کار رفته است [۶۶].

مکیدن شهد گل‌ها

پانویس و منابع

  1. Apis
  2. فيومى، 87
  3. گجمراک، 1374: 50
  4. Beye، 2004: 1132
  5. يك سوره به نام زنبورعسل (نحل) نام‌گذارى شده است.
  6. اسرائيل، به فرزندانش گفت: «از ثمرات نيكوی این زمين در ظروف خود بردارید و ارمغانی برای آن مرد ببرید، قدری بلسان و قدری عسل و کتيرا و لادن و پسته و بادام.» آیه، 11.
  7. فراهیدی،1410: ج3، 320
  8. راغب‌اصفهانی،1412: 859
  9. وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ ٱللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِن وَرَآئِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِىَ بِإِذْنِهِۦ مَا يَشَآءُ إِنَّهُۥ عَلِىٌّ حَكِيمٌ
    و شایسته هیچ انسانی نیست که خدا با او سخن گوید، مگر از راه وحی یا از پشت حجاب، یا رسولی می‌فرستد و بفرمان او آنچه را بخواهد وحی می‌کند؛ چرا که او بلندمقام و حکیم است!
    آیه 51 سوره شوری
  10. الهام به انسان از طريق رؤيا:
    وَأَوْحَيْنَآ إِلَىٰٓ أُمِّ مُوسَىٰٓ أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِى ٱلْيَمِّ وَلَا تَخَافِى وَلَا تَحْزَنِىٓ إِنَّا رَآدُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ ٱلْمُرْسَلِينَ
    ما به مادر موسی الهام کردیم که: «او را شیر ده؛ و هنگامی که بر او ترسیدی، وی را در دریا (ی نیل) بیفکن؛ و نترس و غمگین مباش، که ما او را به تو بازمی‌گردانیم، و او را از رسولان قرار می‌دهیم!»
    آیه 7 سوره قصص
    الهام به انسان از طريق وسوسه:
    وَلَا تَأْكُلُوا۟ مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ ٱسْمُ ٱللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُۥ لَفِسْقٌ وَإِنَّ ٱلشَّيَٰطِينَ لَيُوحُونَ إِلَىٰٓ أَوْلِيَآئِهِمْ لِيُجَٰدِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ
    و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده، نخورید! این کار گناه است؛ و شیاطین به دوستان خود مطالبی مخفیانه القا می‌کنند، تا با شما به مجادله برخیزند؛ اگر از آنها اطاعت کنید، شما هم مشرک خواهید بود!
    آیه 121 سوره انعام
    الهام به انسان از طريق اشاره:
    فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوْمِهِۦ مِنَ ٱلْمِحْرَابِ فَأَوْحَىٰٓ إِلَيْهِمْ أَن سَبِّحُوا۟ بُكْرَةً وَعَشِيًّا
    او از محراب عبادتش به سوی مردم بیرون آمد؛ و با اشاره به آنها گفت: «(بشکرانه این موهبت،) صبح و شام خدا را تسبیح گویید!»
    آیه 11 سوره مریم
  11. طباطبایی، 1417: ج12، 292
  12. مترلینگ، 51:1386
  13. مطهری، 1372: 209
  14. نحل، 68
  15. مطهری، 72:1383
  16. (مکارم‌شیرازی،1374: ج11، 297
  17. ریشه «ن-ح-ل» سه کاربرد دارد که یکی بر ضعف و لاغری، دیگری بر عطاء و بخشش و پایانی بر ادعّاء دلالت دارد، مانند: نَحَلَ جِسمُه: بدنش ضعیف و لاغر شد؛ نَحَلتُهُ كذا: چیزی را به او بخشیدم؛ إِنتَحَلَ كذا: چيزى را با ادعّاء به خود نسبت داد و آن را دريافت كرد (ابن فارس، 1017).
  18. مصطفوی، ج57،12
  19. فراهیدی،1410: ج3، 230
  20. ابن‌منظور،1414: ج11، 649
  21. راغب‌اصفهانی،1412: 306
  22. راغب‌اصفهانی،1412: 325
  23. ابن‌منظور،1414: ج4، 331
  24. آذرنوش، 1379: 265
  25. فراهیدی،1410: ج3، 230
  26. ابن‌منظور،1414: ج11، 649
  27. ابن‌منظور،1414: ج11، 649
  28. اگر اسم مؤنث و ثلاثی و تهی از تاء تأنیث باشد، به هنگام مصغرساختن به آخر آن تاء تأنیث افزوده می‌شود مشروط بر اینکه آوردن تاء تأنیث اشتباهی پیش نیاورد. اگر از افزودن تاء تأنیث به آخر اسم مصغر بیم اشتباه باشد، تاء تأنیث به آخر آن افزوده نمی‌شود، مانند شجر، بقر، خَمس (ابن‌عقیل، 1386: ج1305،2).
  29. نحاس، 1421: ج255،2
  30. صافی، 1418: ج350،14
  31. اسم شبه جمع (اسم جنس جمع): اسمی است که فرق میان جمع و مفردش در تاء یا یای نسبت است، مانند التفاح، الشجر.
  32. ابن‌عاشور، ج13، 165
  33. هاشمی، 1380: 124
  34. ابن‌عقیل،1386: ج1، 197
  35. Kilani، 1999: 10
  36. Kilani، 1999: 15
  37. Kilani، 1999: 10
  38. Needham، 2010: 4
  39. Hamdan، 1985: 4
  40. فریش، 1361: 51-54
  41. مکارم‌شیرازی،1374: ج11، 298
  42. طبرسی، 1372: ج6، 573
  43. راغب‌اصفهانی،1412: 67
  44. از راه‌های زیر می‌توان بر مؤنث‌بودن اسم مؤنثی که علامت تأنیث آشکاری ندارد پی‌برد: 1. به وسیلۀ ضمیر مؤنثی که به آن اسمِ مؤنث برمی‌گردد، مانند «الکَتِفُ نَهَشتُهَا: شانه را گزیدم» و «العینُ کَحَلتُهَا: چشم را سرمه کشیدم»؛ 2. با آوردن صفتی مؤنث برای آن اسمِ مؤنث، مانند «أَکَلتُ کَتِفاً مَشوِیَّهً: کتفی بریان خوردم»؛ 3. با برگردانیدن تاء تأنیث در هنگام مصغّرساختن آن اسمِ مؤنث، مانند «کُتَیفَه: شانۀ کوچک» و «یُدَیَّه: دست کوچک» (ابن‌عقیل، 1386: ج1237،2). بنابراین، ضمیر مؤنث در «أَنِ اتَّخِذِي» که به «النحل» بازمی‌گردد، بیانگر آن است که «النحل» اسم مؤنثی است و تاء تأنیث در آن مقدّر است. «این علامت در برخی از اسم‌ها مانند «عَین: چشم» و «کَتِف: شانه» مقدّر می‌باشد» (ابن‌عقیل،1386: ج1237،2).
  45. مؤنث معنوی: اسمی است که علامت تأنیث ندارد؛ ولی بر جنس ماده دلالت می‌کند، مانند زینب و مریم.
  46. شریف‌لاهيجي، 1373: ج2، 729
  47. بیضاوی، 1418: ج3، 232
  48. درويش، 1415: ج5، 331
  49. صافى، 1418: ج14، 394
  50. بيضاوى، 1418: ج3، 232
  51. شریف‌لاهيجي، 1373: ج22 ،729
  52. طبرسی،1377: ج2، 297
  53. قمى‌مشهدى، 1368: ج7، 230
  54. بيضاوى، 1418: ج3، 232
  55. ابن‌عاشور، ج13، 166
  56. ابن‌فارس، 752
  57. 1410: ج1، 249
  58. راغب‌اصفهانی،1412: 558
  59. راغب‌اصفهانی،1412: 558
  60. طبرسی، 1372: ج6، 573)
  61. طباطبایی، 1417: ج12، 293
  62. Basavarajappa، 2013: 680
  63. Sagili، 2011: 2
  64. گجمراک، 1374: 53
  65. Seeley،2004: 102
  66. گجمراک، 1374: 65 ؛ فریش، 1361: 19