زنبور ماده، تولید کننده عسل از منظر قرآن و علم

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
این پژوهش، در پژوهشکده اعجاز قرآن دانشگاه شهید بهشتی انجام شده است.
وَأَوْحَىٰ رَبُّكَ إِلَى ٱلنَّحْلِ أَنِ ٱتَّخِذِى مِنَ ٱلْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ ٱلشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ
و پروردگار تو به زنبور عسل «وحی» (و الهام غریزی) نمود که: «از کوه‌ها و درختان و داربستهایی که مردم می‌سازند، خانه‌هایی برگزین!
آیه 68 سوره نحل

چکیده

زنبور، به‌عنوان حشره‌ای سودمند و پرتلاش و عسل، به‌عنوان ماده‌ای مغذّی و شفابخش، همواره در معرض کنجکاوی‌های بشر قرار داشته است. حاصل آن کنجکاوی‌ها، دانش پرثمر امروزی است. علم جانورشناسی، امروزه به یافته‌های جدیدی پی‌برده و کنکاش در زندگی زنبور نشان داده زنبورهایی که برای ساخت کندو و مکیدن شهد گل و تولید عسل فعالیت می‌کنند، همگی از جنس مادّه هستند.

این امر، برخی از محققان قرآنی را بر آن داشته تا با دقت در آیات قرآن، به اعجازبودن آیه 68 سوره نحل، از طریق کاربرد افعال مؤنث «أَنِ اتَخِّذِى و كُلِى و اسْلُكِى»، بر انجام این فعالیت‌ها به‌وسیله زنبور مادّه اذعان نمایند. بنابراین، هدف از نگارش مقالة حاضر، بررسی صحّت این ادعّا از دو دریچة علمی و قرآنی است.

بنابر پژوهش‌های علمی، وظایفی که در قرآن برای زنبور بیان شده، از قبیل ساخت خانه و مکیدن شهد گل و تهیه عسل، تماماً توسط زنبوران مادّه کارگر صورت می‌گیرد؛ امّا نکته حائز اهمیت آن است که تأنیث افعالی که بر آن‌ها استناد می‌شود نه از برای دلالت بر جنس مادّه زنبوران؛ بلکه به‌منظور رعایت دستور زبان عربی و برای دلالت بر معنای مؤنثِ لفظ «نحل» است. این لغت، برای مذکّر و مؤنّث، هر دو کاربرد دارد؛ همچنین لفظ آن، مذکّر و معنای آن مؤنّث است. از این‌رو، مؤنث‌آوردن افعال امکان دارد به دلیل تطابق با معنای تأنیث لفظ «نحل» باشد؛ نه به قصد بیان جنس زنبوران. بنابراین، اگرچه دربارة آیه ذکر شده نمی‌توان ادعّای اعجاز نمود؛ امّا تناسب ظاهر آیات قرآن با مطالب علمی که بشر پس از چهارده قرن به آن پی برده، خود گویای عظمت قرآن است.

مقدمه

زنبور عسل، با نام علمی Apis mellifera در ردیف بال غشاییان و جنس آپیس [۱] قرار دارد که از مفیدترین ردیف حشرات است. موطن اصلی یا اجداد بلافاصل زنبورعسل در منطقه اوراسیا، احتمالاً جنوب شرق آسیا یا شمال هندوستان است. این حیوان، حشره‌ای است با حیات اجتماعی که به صورت کلنی زندگی می‌کند. کلنی زنبور عسل شامل دو دسته زنبور نر و ماده است. زنبوران ماده عبارت‌اند از ملکه و چندین هزار زنبور کارگر. ملکه عامل اصلی باروری و تولیدمثل در کلنی بوده و اعضا کلنی را با ترشح فرومون‌ها کنترل می‌کند. در مقابل، کارگرها نابارور بوده و در جمع‌آوری‌ها، نگهداری از تخم‌ها و سایر کارهای کندو مشارکت دارند. زنبور نر نیز فقط در تولید مثل و جفت‌گیری با ملکه دخالت دارد.

زنبورهای عسل زیر جنس آپیس از غارها، شکاف سنگ‌ها و درختان توخالی به‌عنوان جایگاه‌های ساخت کندو استفاده می‌کنند. هر کندو از چندین شانه که به موازات هم قرار گرفته و فضاهای یکسانی را ایجاد می‌کند، تشکیل شده است. کندوی زنبور عسل، ساختمانی محصور و منظم است که برخی از گونه‌های زنبور عسل در آن زندگی کرده و زنبورهای جوان دیگری را پرورش می‌دهند. ساختار درونی کندو از سلول‌های شش‌وجهی به هم فشرده‌ای از جنس موم تشکیل شده است که شان عسل نامیده می‌شود. زنبورها از این سلول‌ها به‌منظور ذخیره غذا (عسل و گرده) و محلی برای نگهداری زنبورهای جوان استفاده می‌کنند. مهم‌ترین نقش زنبور عسل، از نظر سودرسانی به انسان‌ها، گرده‌افشانی گیاهان است. البته، تولیدات دیگر زنبور عسل شامل عسل، موم و مقدار اندکی ژل رویال نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ ولی در رتبه‌های پس از گرده‌افشانی قرار می‌گیرد.

گفتنی است نام این حشره، یعنی زنبور، در قرآن و کتب مقدّس ذکر شده و به‌عنوان حیوانی بسیار سودمند معرفی گردیده و به فواید محصول آن، یعنی عسل نیز اشاره شده است. امّا نکته تأمل‌برانگیز آن است که برخی با استدلال به آیه 68 سوره نحل، چنین ادعا می‌کنند که در قرآن برای شرح وظایف زنبور، از فعل‌های مؤنث، مانند «أَنِ اتَخِّذِى و كُلِى و اسْلُكِى»، استفاده شده که دلالت بر جنس ماده زنبور دارد و نشان می‌دهد وظایف خانه‌سازی و تهیه عسل را زنبوران ماده انجام می‌دهند، سپس نتیجه می‌گیرند که بیان این مطلبِ منطبق با علم، صرفاً در قرآن صورت گرفته و دلیلی بر اثبات اعجاز علمی قرآن است.

از این‌رو، نخست لازم است به این مسئله پرداخته شود که بشر از چه زمانی به وجود جنس نر و ماده در میان زنبوران پی‌برد و توانست آن دو را از یکدیگر تمیز دهد. سپس، با بررسی دقیق آیه مدّ نظر، به این سؤال پاسخ داد که آیا امکان دارد کاربرد فعل‌های مؤنث در آیه، اگرچه بنابر ظاهر آیه، بر جنس ماده دلالت دارد؛ ولی بیشتر برای رعایت دستور زبانی عربی به‌کار رفته باشد. بنابراین، انطباق ظاهر آیات قرآن با علم جدید، بیانگر هماهنگی میان قرآن و علم و آشکارکننده اشارات علمی موجود در قرآن است.

تاریخچه تشخیص زنبور نر از ماده

شایان ذکر است، زبان عربی از دامنۀ لغات بسیار وسیعی برخوردار است. در این زبان، برای یک کلمه معمولاً مترادف‌های فراوانی یافت می‌شود و در هر یک از این مترادف‌ها، تفاوت معنایی آشکاری وجود دارد که بر جنس یا ویژگی خاصّی در آن کلمه اشاره می‌کند. برای نمونه، در زبان عربی برای گاو نر از واژه «ثور» و برای ماده از واژۀ «ثوره» استفاده می‌شود [۲]؛ امّا در این گسترۀ زبانی برای زنبور عسل نر و ماده فقط واژۀ «نحل» استعمال می‌شود.

از این‌رو، نبودِ واژه‌ای که بر جنس زنبور نر و ماده در زبان عربی دلالت نماید، دلیلی بر این مدعاست که مردم زمان پیامبر(ص) از جنس نر و ماده در زنبور اطلاع نداشته و قادر به تشخیص آن‌ها از یکدیگر نیز نبوده‌اند وگرنه واژه‌ای مناسب با آن دو، استعمال می‌کردند.

امّا درباره قدمت آشنایی بشر با زنبور نر و ماده و تشخیص آن دو از یکدیگر می‌توان گفت ملکه، قبل از آنکه وظیفه‌اش در کلنی شناخته شود، به وسیله زنبورداران شناخته شده بود. محققین قدیمی این زنبور را سلطان و پادشاه زنبوران می‌دانستند؛ زیرا اگر این زنبور ناپدید می‌شد، افراد کلنی وظایف خود را به خوبی انجام نمی‌دادند. ارسطو اشاره‌ای دارد مبنی براینکه، این زنبور مادر دیگر زنبوران است و بر کارگران فرماندهی می‌کند. چارلز باتلر، در سال 1609، در انگلستان اعلام نمود موجودی که در کندو به آن شاه گفته می‌شود، باید ملکه خوانده شود چرا که این حشره ماده است. حدود 130 سال بعد، این فکر پیش آمد که تخم‌ها را ملکه می‌گذارد؛ ولی نرها آن‌ها را در داخل سلول‌ها تلقیح می‌کنند. در سال 1771، زنبوردار دربار در وین، به نام آنتون جاشا اعلام داشت ملکه جوانی را دیده که از کندو خارج شده و پس از بازگشت جفت‌گیری کرده است. ملکه زنبور عسل به لحاظ اینکه می‌تواند به میل خود جنسیت نوزادان را تعیین کند، منحصربه‌فرد است [۳].

(Jojann Dzierson) که در قرن نوزده در هلند ميزيست، اولين فردی بود که درباره جفت‌گيري زنبور عسل آزمايشاتی را انجام داد و در سال 1845 نشان داد که ملکه بدون جفت‌گيری فقط زنبور نر توليد مي‌کند؛ درحاليکه نوزادهاي بارور به زنبورهاي ماده کارگر يا درصورتيکه با ژل رويال تغذيه شوند به ملکة تخم‌گذار تبديل می‌شوند. مطالعات بعدی نشان دادند که زنبورهاي نر نصف کروموزوم‌های زنبورهای ماده را دارند[۴].

زنبور در قرآن

نام زنبور علاوه بر قرآن، در کتب آسمانی پیشین، تورات و انجیل، نیز بیان شده است. با این تفاوت که در قرآن[۵]، نام زنبور فقط یک‌بار در آیه 68 سوره نحل ذکر شده؛ سپس در آیه بعد، به برخی فعالیت‌های آن، همچون خانه‌سازی و تولید عسل اشاره شده است: «وَ أَوْحَى رَبُّكَ إِلىَ النَّحْلِ أَنِ اتخَِّذِى مِنَ الجِْبَالِ بُيُوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ * ثُمَّ كُلِى مِن كلُ‌ِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِى سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يخَْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مخُّْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِّلنَّاسِ إِنَّ فىِ ذَلِكَ لاََيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ».

در کتب مقدّس از زنبور و مادۀ غذایی مفید آن، عسل، چند بار نام برده شده است؛ البته بدون اینکه به فعالیت‌های آن اشاره شود. برای نمونه در کتاب سفر پیدایش، باب 43، عسل به‌عنوان ثمره‌ای نیکو[۶] معرفی شده است.

برخی چنین استدلال می‌کنند که قرآن با آوردن فعل‌هایی به صیغۀ مؤنث، «أَنِ اتَخِّذِى و كُلِى و اسْلُكِى»، به فرآیند خانه‌سازی و تولید عسل توسط زنبور ماده اشاره کرده و از آنجا که این مطلب در کتاب مقدس ذکر نشده است؛ پس، این آیه اعجاز علمی قرآن را به‌اثبات می‌رساند. همانطورکه هارون یحیی در کتاب اعجاز قرآن خود (91) می‌نویسد: «کلمه نحل یا زنبور عسل در این آیه به زنبور ماده خطاب گردیده است؛ زیرا فعل ان اتخذی به صیغه مؤنث به‌کار رفته است. پس، قرآن واضح می‌نماید که کارگران تهیه عسل همه زنبورهای ماده‌اند. ارائه این موضوع که درک آن، در آن وقت ناممکن بود، یک معجزه دیگر قرآن است.»

از این رو، برای پاسخ به ادعای مطرح شده، لازم است آیه 68و69 سوره نحل را به دقت بررسی نمود. در این آیه به پنج مرحله اشاره شده است: نخست مرحله الهام غریزی به زنبور عسل؛ دوم مرحله خانه‌سازی؛ سوم مرحله مکیدن شهد گل‌ها؛ چهارم مرحله بازگشت به خانه و پیمودن مسیر راه تا رسیدن به کندو و پنجم مرحله تهیه عسل. در جدول شماره یک این مراحل به همراه عبارات قرآن ذکر شده است.

جدول1: مراحل زندگی زنبور در قرآن
ردیف مراحل زندگی زنبور در قرآن آیات 68و69 سوره نحل
مرحله اول الهام غریزی به زنبور عسل وَ أَوْحَى رَبُّكَ إِلىَ النَّحْلِ
مرحله دوم خانه‌سازی أَنِ اتخَِّذِى مِنَ الجِْبَالِ بُيُوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ
مرحله سوم مکیدن شهد گل‌ها ثُمَّ كُلِى مِن كلُ‌ِّ الثَّمَرَاتِ
مرحله چهارم بازگشت به کندو فَاسْلُكِى سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا
مرحله پنجم تهیه عسل يخَْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مخُّْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ

الهام غریزی به زنبور عسل

خداوند متعال در ابتدای آیه 68 سوره نحل، از وحی به زنبور عسل سخن به‌میان می‌آورد و می‌فرماید: «وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ ...».

«وَحْي» در لغت به‌معنای نوشتن و «إیحاء» به‌معنی فرستادن و الهام‌کردن و اشاره‌کردن است. همچنین، «وحی» به‌معنای سرعت نیز هست[۷]. گفته‌اند اصل وحی همان اشارات سريع و سرّى است که گاهى براى دربرداشتن معنى سرعت، به صداى مجرد و بدون تركيب یا به اشاره با اعضاء یا به نوشتن اطلاق می‌شود[۸].

وحى در قرآن کریم، به معانی مختلفی به‌کار رفته که عبارت است از: تکلم با انبياء و رسل[۹]؛ الهام به انسان از طريق رؤيا و وسوسه و اشاره [۱۰] و الهام به حيوان از طريق غريزه[۱۱].

وحی به زنبور عسل، به‌معنای الهام غریزی به این حیوان است. موریس مترلینگ، فیلسوف معاصر بلژیکی در کتاب معروف خود با عنوان زنبور عسل، بیان می‌کند که زنبورهای عسل تحت حاکمیت «روح کندو» قرار دارند و دستورات او را موبه‌مو اجرا می‌کنند. این «روح کندو» است که وظیفه هر یک از ساکنان را برطبق استعداد آن‌ها معلوم می‌کند و هر کس را به کاری وا می‌دارد [۱۲]. استاد مطهری در کتاب خود به این نکته اشاره می‌کند که آقای "موريس مترلينگ" نکاتی را مطرح می‌کند امّا وقتی می‌رسد به اين اعجاب‌ها كه اين معلومات از كجاست؟ می‌گويد روح كندو وحی می‌كند. شما را به خدا فكر كنيد چقدر اين حرف احمقانه است! [۱۳] درحالی‌که قرآن می‌گوید ما نه تنها به هر انسانی، بلکه به زنبور عسل هم وحی فرستادیم [۱۴]. شکل استعمال کلمه وحی در قرآن و موارد مختلف استعمال آن نشان می‌دهد که قرآن آن را منحصر به انسان نمی‌داند و در همه اشیاء و لااقل در موجودات زنده ساری و جاری می‌داند. از این رو، درباره زنبور عسل به وحی تعبیر می‌کند. همان قدرتی که در زبان علم «غریزه» نامیده می‌شود و قرآن آن را «وحی» نامیده است، همیشه همراه این موجود بوده و اوست که این موجود را هدایت و رهبری می‌کند [۱۵].

گفتنی است در قرآن، تعبیر وحی فقط دربارۀ زنبور عسل به‌کار رفته است؛ با وجود اینکه، الهام غریزی در همه حیوانات وجود دارد. علت این امر شاید بدان سبب است که زندگى زنبوران عسل را هرگز نبايد با چهارپايان و مانند آن‌ها مقايسه كرد؛ چون آن‌ها زندگى اجتماعى شگفت‌انگيزى دارند [۱۶]. کاربرد وحی برای زنبور عسل نشان‌دهندۀ برتری آن، نسبت به حیوانات دیگر است.

کاربرد واژۀ «النحل» در آیه، حاوی نکات ارزشمندی است. نخست آنکه ریشه «ن-ح-ل»، سه کاربرد دارد[۱۷] و در اصل به معنای بخشش چیزی بدون عوض و درخواست است [۱۸]. در زبان عربی برای مفهوم زنبور، واژه‌هایی نظیر «النَّحْل و الزُّنْبُورُ» به‌کار می‌رود. «النَّحْل» در لغت به معنای «دبر العسل[۱۹] و ذُباب العسل»[۲۰]است. قید «العسل» در معنای آن دقیقاً مشخص می‌نماید که مقصود از «النَّحْل»، زنبور تولیدکننده عسل است که با توجه به‌معنای ریشه «النَّحْل»، به بخشش بی‌عوض عسل نیز اشاره دارد.

«الدَّبْر» به‌معنای «نحل و زنابير [زنبورها] و هر گزنده‌اى است كه نيشش بر پشتش قرار دارد[۲۱] و «الذباب» به‌معنای «پرندگان (حشرات طائرة)، نحل، زنابير و ...» است[۲۲]. بنابراین دو واژة «الدَّبْر» و «الذباب» اسم عامی است که هم بر «نحل» و هم بر «زنبور» اطلاق می‌گردد؛ حال آنکه کلمه «الزُّنْبُورُ» به‌معنای «طائر يلسع، ضرب من الذباب لسَّاع و الدَّبْرُ» [۲۳]، به زنبور سرخ و درشت[۲۴] گفته می‌شود. ذکرنکردن قید «عسل» در معنای «الزُّنْبُورُ» بیانگر آن است که این نوع زنبور، عسل تولید نمی‌کند؛ حال آنکه ذکرِ قید «يلسع و لسَّاع» به ویژگی دیگر زنبور، یعنی نیش‌داربودن آن اشاره دارد. در جدول شماره 2 معنای نحل و مترادف‌های آن در لغت آورده شده است.

جدول2: معنای نحل و مترادف‌های آن در لغت
واژگان معنا
النَّحْل دبر العسل و ذُباب العسل
الزُّنْبُورُ طائر يلسع، ضرب من الذباب لسَّاع و الدَّبْرُ
الدَّبْر نحل و زنابير [زنبورها] و نحوهما مما سلاحها في أدبارها
الذباب حشرات طائرة، نحل، زنابير

«النحل» اسمی است که واحدِ آن «نحلة» است [۲۵][۲۶]. باید توجه داشت که مقصود از «نحله» زنبور ماده نیست؛ بلکه منظور یک عدد زنبور است که ممکن است از جنس نر یا ماده باشد.

لفظ «نحل»، برای مذکر و مؤنث هردو استعمال می‌شود. این واژه بنا بر اینکه لفظ آن مذکر است به‌صورت مذکر و بنا بر اینکه جمع «نحله» است، به‌صورت مؤنث، به‌کار می‌رود[۲۷].

«عرب‌زبان‌ها به مصغر آن «نُحَیل»، بدون «ه»،[۲۸] می‌گویند به‌دلیل اینکه با واحد آن [نحله] اشتباه نشود» [۲۹]. «نحل»، اسم جنس[۳۰] جمع [۳۱] است [۳۲].

«ال» جنس که بر سر واژۀ «نحل» به‌کار رفته، یکی از کاربردهای آن، اشاره به همۀ افرادِ لفظِ همراه با «ال» است [۳۳]. این نوع «ال»، استغراق جنس نام دارد و علامت تشخیص این «ال» در این است که می‌توان واژۀ «کلّ» را به جای آن گذاشت [۳۴]؛ بنابراین منظور از «النحل»، تمام زنبورها است. یعنی، خداوند به تمام زنبورها از نر و ماده، به‌طور غریزی وحی می‌کند تا به‌تناسب ساختار بدنی خود به انجام وظایف‌شان در کندو بپردازند.

ویژگی‌های ساختاری زنبورهای نر و ماده

تفاوت ساختار بدنی هریک از زنبورهای نر و ماده که خود شامل ملکه و زنبورهای کارگر می‌باشد، به شرح ذیل است:

1. زنبور ماده بارور؛ ملکه نامیده می‌شود. طول بدن آن بیشتر از دو نوع دیگر و در حدود 20 میلی‌متر است؛ شکم طویلی دارد و بال‌هایش نسبت به بدن کوتاه‌تر است. سر کوچک و چشم‌ها در میانه سر قرار دارد. سه جفت پای شبیه به هم دارد. سیستم تولیدمثل فعالی دارد و قسمت شکمی با نیش مجهز است.

2. زنبورهای ماده نابارور؛ کارگرها هستند. آن‌ها از ملکه کوچکتر هستند و 15 میلی‌متر طول دارند. بال‌ها به خوبی توسعه پیدا کرده و در طول بدن گسترش پیدا کردهاند. این زنبورها از طریق ویژگی‌های تشریحی و فیزیولوژیکی از ملکه قابل تشخیص هستند:

• خرطوم طویل و توسعه‌یافته به‌منظور جمع‌آوری شهد؛

• غدد تولیدکننده موم و غذای فرزندان؛

• پاهای پشتی تغییریافته برای جمع‌آوری دانه گرده؛

• نیش توسعه‌یافته؛

• سیستم تولیدمثلی ناقص و غیرفعال.

3. زنبورهای نر؛ فقط در زمان مشخصی از سال تولید می‌شوند. بدن آن‌ها کوتاه و کلفت است و 19 میلی‌متر طول دارند. طول بال‌ها به اندازه بدنشان است. چشم‌ها به خوبی توسعه پیدا کرده‌اند، بزرگ بوده و از پشت به هم نزدیک می‌شوند. سیستم تولیدمثل فعالی دارند. ساختارهای مخصوص جمع‌آوری گرده و تولید شهد و نیش ندارند [۳۵]. در تصویر شماره یک، ساختار بدنی هریک از زنبورهای نر، ملکه و کارگر به‌ترتیب از چپ به راست نشان داده شده است.

تصویر شماره 1: ساختار بدنی زنبوران: 1. زنبور نر؛ 2. ملکه؛ 3. زنبور کارگر

وظایف زنبورهای نر و ماده

بررسی‌های علمی نشان داده هر کدام از زنبورهای نر و زنبورهای ماده بهطور غریزی کارهایی را انجام می‌دهند که عبارت است از: • ملکه؛ تنها جنس ماده واقعی کلنی می‌باشد که قادر است تخم‌های بارور توليد کند و نقش ديگر آن توليد فرومون‌ها است. منظور از جنس ماده واقعی، زنبور ماده‌ای است که در حالت عادی توانایی تخم‌گذاری دارد.

فرومون معادل هورمون است؛ با این تفاوت که به خارج ترشح شده و در طول فاصله‌ای معین، روی دیگر افراد گونه مشابه تأثیر دارد. این ترشحات که ترکیبات ملکه‌ای نامیده می‌شوند، تمام بخش خارجی ملکه را می‌پوشانند.

نقش ترشحات فرومونی

ترشحات فرومونی ملکه بر سایر زنبوران تأثیرات شگفتی دارد که عبارت است از:

  • اثر جذبی روی زنبورهای کارگر، بازگرداندن آن‌ها به سوی ملکه از طریق تماس و انتشار فرومون‌ها به بیرون کلنی؛
  • جلوگیری از توسعه سیستم تخمدانی کارگرها. زیرا پس از مرگ ملکه، ممکن است بعضی از کارگرها توانایی تولید تخم‌های بارور را کسب کنند؛
  • جلوگیری از ساختن جایگاه پرورش ملکه جدید توسط کارگرها؛
  • جذب زنبورهای نر در پروازهای جفت‌گیری[۳۶].

• زنبورهای نر؛ مشارکت کمی در طول دوره زندگی‌شان در کلنی دارند. اولين و شايد تمام فعاليت آن‌ها بارورسازی ملکه است. احتمالاً در تهويه کلنی در روزهای گرم نیز نقش دارند.

• زنبورهای کارگر؛ جنس ماده دارند و اجزاء اوليه و ضروری جمعيت کلنی هستند[۳۷]. آن‌ها تنها زنبورهايی هستند که در اطراف گل‌ها ديده می‌شوند و شهد و گرده گل‌ها را جمع‌آوری می‌کنند[۳۸]. زنبور کارگر پس از بيرون‌آمدن از سلول به مدت 21 روز در کندو باقی می‌ماند و وظايف مختلفی را انجام می‌دهد. در روز 22 يک زنبور کارگر جمع‌آوری‌کننده بوده و کندو را به‌منظور يافتن گل‌ها ترک می‌کند. طول عمر زنبور کارگر با توجه به زمان به دنيا آمدن آن متفاوت است[۳۹].

با توجه به اینکه درکندو تعداد زنبورهای ماده کارگر بیشتر از نرها است و وظایف بیشتری را در مقایسه با زنبورهای نر انجام می‌دهند، لازم است به جزئیات بیشتری از زندگی آن‌ها پرداخته شود.

مراحل سه‌گانه زندگی زنبور ماده کارگر از تولد تا مرگ

مراحل زندگی زنبوران کارگر در طول مدّت حیات‌شان بدین صورت است[۴۰]:

مرحله اول: (از روز اول تا دهم زندگی) در این مدت کارگرها به کارهای داخلی کندو می‌پردازند، مثل تمیزکردن سلول‌ها و تعمیر آن‌ها، گرم نگهداشتن هوای داخل کندو و ترشح ژل رویال با بزرگشدن غدد شیری. در این زمان که زنبور به پایان مرحله اول زندگی‌اش رسیده است، دایه یا پرستار نامیده می‌شود. در اواخر این مرحله، زنبور برای اولین بار از کندو خارج شده و پروازهای جهت‌یابی را انجام می‌دهد؛

مرحله دوم: (تقریباً از روز دهم تا بیستم زندگی) غدد شیری کوچک شده و دوره دایگی به پایان می‌رسد. غدد مومی شروع به رشد کرده و مقدار زیادی موم ترشح می‌کنند که در این مرحله کار اصلی آن‌ها موم‌سازی و لانه‌سازی است. وظیفه دیگر، تحویل گرفتن شهد گل از کارگران دیگر، تغلیظ و تبدیل کردن آن به عسل و ذخیره‌سازی در سلول‌ها است، در این مرحله گرده‌های گل را نیز ذخیره می‌کنند و زنبورهای مرده را از کندو خارج می‌کنند. در اواخر این مرحله، نزدیک سوراخ پرواز ایستاده و رفت‌و‌آمدها را کنترل می‌کند؛

مرحله سوم: (تقریبا از بیست روزگی تا پایان عمر) در این مرحله به سمت گل‌ها پرواز کرده و شهد و گرده گل به کندو می‌آورند.

خانه‌سازی زنبور

در ادامۀ آیه 68 سوره نحل، به نخستين وظیفه زنبوران در تهیۀ خانه با «فعل امر و صیغۀ مؤنث» اشاره شده است «... أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ».

انتخاب اين خانه‌‏ها، چنان كه قرآن در آيه فوق مى‌‏گويد: گاهى در كوه‏‌ها است و گاهى در لابلاى شاخه‏‌هاى درختان و گاهى در كندوهايى كه انسان‌ها بر فراز داربست‌ها در اختيارشان مى‌‏گذارند. اين تعبير بیان مى‏‌دارد كه لانه و كندوى عسل بايد در نقطه مرتفعى از كوه و درخت و داربست باشد تا به خوبى، بتواند از آن استفاده كند. ذكر خانه‌سازی به‌عنوان اولین مأموريت، شايد به‌خاطر آن است كه مسكن مناسب، نخستين شرط زندگى است و به دنبال آن فعاليت‌هاى ديگر امكان‌پذير مى‌‏شود یا به دلیل اهمیت ساختمان خانه‌هاى شش‌ ضلعى زنبوران و ماده مومی سازندۀ آن و استحكام بالاى اين نوع خانه‌ها است [۴۱]. شاید هم بدان سبب که سایر اعمال زنبوران، از قبیل مهاجرت و مکیدن شهد گل‌ برای تهیه موم و ساخت کندو است؛ ابتدا به خانه‌سازی اشاره شده است.

باید توجه داشت برای زنبور عسل، فعل امر «أَنِ اتَّخِذِي» به‌كار رفته است؛ با وجود اينكه «زنبور عسل عقل ندارد و غيرعاقل را نمي‌توان امر كرد. این امر شاید بدان سبب است که چون در مورد آن، وحى به‌كار رفته، امر هم به‌كار مى‌رود و اين يك نوع، توسعه در استعمال است» [۴۲].

واژۀ «إتّخاذ» به‌معانى قراردادن، گرديدن، حاصل‌كردن و ساختن است و با دو مفعول به‌كار می‌رود [۴۳]. خطاب به زنبور با «صیغۀ مؤنث» در افعال «أَنِ اتَّخِذِي و كُلِى و اسْلُكِى»، بنا بر قواعد دستور زبان عربی، به این دلیل است که «نحل» مؤنث [۴۴] معنوی[۴۵] است[۴۶]؛ بنابراین فعل «أَنِ اتَّخِذِي» به سبب دلالت بر معنا مؤنث آورده شده است وگرنه واژه «نحل» مذکر است[۴۷]. پس، ادعای اعجاز درباره تهیه عسل به‌وسیله زنبور ماده صحیح به نظر نمی‌رسد.

علاوه بر آن چنان‌که پیش‌تر، گفته شد در لغت برای زنبور نر و ماده دو واژۀ مجزا وجود ندارد و عرب زبانان برای هر دو جنس، لفظ «نحل» را به‌کار می‌برند. خداوند نیز از همین واژه در قرآن استفاده می‌نماید. با این تفاوت که مردم آن زمان از وجود زنبور نر و ماده اطلاع نداشتند؛ امّا خداوند به زوج‌بودن تمام هستی اذعان دارد «وَ مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ ...» و از وجود دو جنس نر و ماده برای تمام موجودات خبر می‌دهد. بنابراین، انطباق ظاهر آیه با مسئله تولید عسل توسط زنبور ماده انکارناپذیر است.‌

از سویی دیگر این مطلب که زنبور ماده، کار خانه‌سازی را انجام می‌دهد، با یافته‌های علمی امروز سازگار است و بیانگر تطابق ظاهر آیات قرآن با علم است؛ چون در آیه بعد، سایر وظایف زنبورهای ماده، از قبیل مکیدن شهد گل، پیمودن مسیر راه و خارج‌شدن عسل از شکم زنبورها نیز بیان شده است «ثُمَّ كُلِى مِن كلُ‌ِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِى سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يخَْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ ...».

همچنین، گفتنی است كلمه «من» که بر سر «جبال و شجر و ما یعرشون» آورده شده به معنای بعض است[۴۸][۴۹]؛ زيرا زنبور در شكاف همه كوه‌ها و در ميان همه درختان و در هر بنائى كه مردمان بسازند كه جا نمی‌گيرد[۵۰][۵۱][۵۲][۵۳]؛ بلکه در بعضی از آن‌ها خانه می‌سازد. همچنین در هر مکانی از کوه و درخت نیز خانه نمی‌سازد[۵۴]؛ بلکه در قسمتی از کوه برای خود خانه می‌سازد. از این‌رو، معنای «فی» نیز برای «من» بیان می‌گردد[۵۵].

عبارت «... مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ» اشاره به خانه‌سازی زنبوران در ارتفاع کوه‌ها و درختان و در فضاهای سرپوشیده دارد؛ زیرا «عرش» از ریشه «ع-ر-ش» دلالت بر ارتفاع در بنا دارد و به‌طور استعاره در معانی دیگر نیز به‌کار می‌رود[۵۶]. فراهیدی[۵۷] گوید: «عرش» به معنای تخت پادشاهی و هر بنایی است که سایه افکند و منظور از «عرش البيت» سقف خانه است. «عَرْش» در اصل چيزى است كه سرش پوشيده و سقف دارد. همچنین چيزى است مثل هودج و تخت روان براى زن كه شبيه داربست تاك است. جايگاه زمامدار هم به اعتبار اينكه ‏بر بلندى قرار دارد «عَرْش» ناميده شده است. «عَرْش» به‌طور كنايه براى بزرگى و قدرت و كشوردارى نیز کاربرد دارد. بعضى گفته‏‌اند «عَرْش» همان فلك أعلى است[۵۸].

ابو عبيدة: گفته است «يَعْرِشُونَ» در آيه مورد بحث «يبنون» است؛ يعنى آنچه مى‌‏سازد و بنا مى‌‏كند [۵۹]. امکان دارد مقصود كندوهايى باشد كه مردم براى زنبور عسل مى‏‌سازند [۶۰]؛ امّا ظاهراً مراد از «مِمَّا يَعْرِشُونَ» همان محلى است كه كندوهاى عسل را در آنجا مى‏‌گذارند[۶۱].

قرآن با تعبیر بسیار زیبا می‌فرماید زنبور عسل از کوه و درخت خانه می‌گیرد. کلنی زنبورها از یک شان عمودی تشکیل شده است که معمولاً در محل شاخه‌های بلند درختان، برآمدگی سنگ‌ها و ساختمان‌ها قرار دارد و از قسمت بالا آویزان است و توسط توده‌ای از زنبورها پوشیده شده است [۶۲]. امروزه علم پی‌برده که به طور معمول تعداد افراد نر کندو 5 درصد افراد بالغ است[۶۳] و زنبورهای نر صرفاً وظیفه بارورکردن ملکه را بر عهده دارند و در جستجو و ساخت کندو دخالتی نداشته و این وظیفه به عهده زنبوران کارگر است. وجود زنبور‌های نر به‌منظور جفت‌گیری ملکه لازم و ضروری است؛ ولی جفت‌گيری موفقيت‌آميز منجر به مرگ آن‌ها می‌شود[۶۴].

در زمان خانه‌سازی تعدادی از کارگران که خود را موظف به تأمین مسکن می‌دانند، به‌منظور یافتن محلی مناسب برای ساخت کندوی جدید جستجو می‌کنند. موفقیت یک کلنی زنبور عسل به انتخاب جایگاه ساخت کندو وابسته است که فضایی کافی به منظور ساخت شان‌ها، پرورش بچه‌ها و نگهداری و ذخیره عسل داشته باشد. این مکان باید بالاتر از سطح زمین باشد تا از حمله شکارچی‌ها، عوامل سارق و جریانات سریع هوا در امان باشد. محل مناسب و مورد نظر زنبورها به‌منظور کندوی جدید حفره‌ای است که حجمی بیشتر از ده لیتر داشته و اندازه ورودی آن کوچک‌تر از 20 سانتی‌متر مربع باشد و چندین متر بالاتر از سطح زمین باشد. شکل ظاهری حفره و شکل ورودی آن اهمیتی ندارد [۶۵]. پس از استقرارکلنی در محل جدید، عده‌ای از کارگران به جستجوی منابع جدیدی برای جمع‌آوری شهد و گرده می‌پردازند [۶۶]. زنبورها در ساخت شان‌ها با حداقل موادی که بهکار می‌برند، حداکثر بهره‌برداری را دارند. یک جنبه بازدهی این است که سلول‌ها، هم در پرورش نوزادان و هم ذخیره عسل و گرده استفاده می‌شوند. جنبه دیگر از بازدهی مطلوب شش‌گوش‌ بودن سلول‌ها است که اگر سلول‌ها گرد ساخته می‌شدند، اگرچه مواد اولیه کمتری مصرف می‌گردید ولی به اندازه سلول‌های ششگوش دیواره‌های مشترک وجود نداشت. انتخاب دیگر سلول‌های چهارگوش است امّا محاسبات ریاضی نشان می‌دهد که سلول‌های شش‌گوش با دیواره‌های مشترک دارای استحکام بیشتر، با حداقل مواد به‌کار رفته است [۶۷].

مکیدن شهد گل‌ها

در سومین مرحله، خداوند به زنبوران امر می‌فرماید از همه ميوه‌ها بخورند «ثمَّ كُلِى مِن كلُ‌ِّ الثَّمَرَاتِ ...». در این قسمت از آیه، حرف عطف «ثمّ» علاوه بر اینکه بر تراخی، یعنی با فاصله انجام‌شدن امور، دلالت می‌کند و بیانگر تقدّم خانه‌سازی بر تهیۀ عسل در زندگی زنبورها است، برای بیان ترتیب رتبه‌ای نیز هست؛ چون مکیدن شهد گل و تولید عسل از مسئلۀ خانه‌سازی زنبور رتبه بالاتری دارد، به دلیل اینکه در میان حشراتی که لانه می‌سازند فقط زنبور، تولید‌کننده عسل است [۶۸].

زنبور عسل از ردیف بال غشاییان است که گروه بزرگ و متنوعی از حشرات را تشکیل می‌دهد. عالی‌ترین درجه زندگی اجتماعی در بال غشاییان، در زنبور عسل دیده می‌شود. در مورچگان و موریانه‌ها نیز زندگی اجتماعی بر اساس طبقه‌بندی افراد کلنی به خوبی آشکار است. امّا اینکه چرا زنبور عسل از سال‌ها پیش توجه بشر را به خود جلب کرده، به دلیل تولید عسل است. این ویژگی آن را از سایر گروه‌های اجتماعی (موریانه و مورچه) متمایز می‌سازد [۶۹].

امر به اينكه از همه ميوه‏‌ها بخورد، با اينكه زنبور عسل از ميوه‏‌ها نمى‏‌خورد و غالباً روى گل‌ها مى‌‏نشيند بدان جهت است كه غذاى زنبور عسل از همان مواد اوليه ميوه‏‌ها است كه در شكوفه‌‏ها جاى دارد [۷۰]. فعل امر و صیغۀ مؤنث فعل «كُلِى» را به همان مطالب فعل «أَنِ اتَّخِذِي» می‌توان استناد نمود. امّا در مورد واژه «ثمرات» امکان دارد این سؤال مطرح گردد که چرا دقیقاً نام شکوفه‌ها ذکر نشده، بلکه به میوه‌ها اشاره شده است. در پاسخ، ابن‌عاشور[۷۱] می‌گوید: «ثمرات مجاز از أزهار یعنی شکوفه‌هاست.» چنان‌چه در مجاز، قرینه‌ای برای دلالت به یکی از معانی، موجود نباشد؛ هر دو معنا را با هم می‌توان در نظر گرفت.

«ثمره» به‌معنای محصول درخت و انواع مال [۷۲] ؛ ميوه و هر محصول خوراكى است كه از درختان به‌دست ‏آيد. همچنین هر سود و منفعتى كه از چيزى به‌دست آيد، نيز «ثمر» نام دارد [۷۳] . بر محصول خوراکی و غیرخوراکی درخت و نیز اولین چیزی که از درخت بیرون می‌آید (شکوفه) «ثمر» اطلاق می‌شود. به برخی درختان خاص مانند أراک، عوسج، دَوْم، نخل و انگور نیز «ثمر» گویند[۷۴] . در اصطلاح قرآن به گل هم «ثمر» گفته شده است. در عرف عرب «ثمره» برای محصول چیزی‌هایی غیر از درخت نيز به‌كار می‌رود؛ ولی در قرآن فقط برای محصول درخت به‌كار رفته است [۷۵] . بنابراین واضح است که معنای این واژه، محصولات خوراکی و غیرخوراکی درختان از میوه و شکوفه و هر رُستنی که محصول زمین باشد از گل و گیاه را دربر می‌گیرد.

پس، احتمال دارد با ذکر واژه ثمرات به هر دو مطلب، یعنی هم مکیدن شهد شکوفه‌ها و هم مکیدن شهد میوه‌ها، اشاره نماید یا احتمال دارد به مکیدن شهد شکوفه‌هایی که به میوه تبدیل می‌شوند، اشاره گردد نه شهد هر شکوفه‌ای یا شهد گل‌ها و سایر گیاهان مدّ نظر باشد.

شهد، محلول قندی است که توسط نوشجای ترشح می‌شود و در گیاهانی که با حشره یا پرنده گرده‌افشانی می‌شوند، مشاهده می‌گردد. میوه عموماً از مادگی تشکیل می‌شود و در برخی گیاهان، اندام‌های دیگری مانند کاسبرگ و نهنج در تشکیل میوه دخالت دارند [۷۶]. زنبورها با نقشی که در گرده‌افشانی گل‌ها دارند، عاملی در لقاح و تشکیل میوه هستند. مواد اولیه عسل عمدتا نوش و عسلک می‌باشد. مقدار قابل توجهی از عسل بدست آمده توسط زنبورعسل از طریق جمع‌آوری عسلک یا ماده شیرینی که توسط حشرات مکنده از جمله شته‌ها و شپشک‌های نرم‌تن ترشح می‌گردد، تأمین می‌شود. من [۷۷] که نام آن در انجیل و همچنین در قرآن [۷۸]نیز آمده است از مواد دفعی نوعی شپشک به نام Trabutina mannipara است که در صحرای سینا روی گیاه گز [۷۹] تغذیه می‌کند [۸۰].

زنبورهای عسل در طول دوره زندگی خود از گونه‌های مختلف شهد گل و گرده جمع‌آوری می‌کنند. عوامل جاذب زنبورها مقدار شهد یا گرده موجود در گل‌ها است که برای زنبورها ارزش غذایی دارد. وجود عوامل و ترکیبات شیمیایی خاص در شهد و گرده گل که جزء متابولیت‌های ثانویه محسوب می‌شوند، عامل اصلی جذب زنبورها به سمت گل‌هایی خاص می‌باشد[۸۱]. انتخاب یک گل توسط زنبور در نتیجه توانایی زنبور در برقراری ارتباط با گل است، زنبور پیام‌هایی که از گل فرستاده می‌شود را جذب می‌کند. همچنین الگوی رنگی گل‌ها نیز نمادی از مقدار مواد مغزی درون آن است [۸۲].

پیمودن مسیر راه‌ها

پس از مکیدن شهد گل‌ها، بلافاصله وظیفۀ دیگر زنبورها، یعنی بازگشت به خانه و پیمودن مسیر راه تا رسیدن به کندو بیان شده است «... فَاسْلُكِى سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا ...». حرف عطف «ف» بر ترتیب و تعقیب، یعنی بی‌فاصله انجام‌شدن امور، دلالت دارد.

شایان ذکر است که خداوند در ابتدای سخن با عبارت «وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ ...» به غریزی‌بودن تمام کارهای زنبور اشاره کرده؛ ولی دوباره با جمله «... فَاسْلُكِى سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا ...» و اضافه نمودن «سبل» به «ربک» و استناد راه‌ها به پروردگار، بر این امر غریزی تأکید می‌ورزد. گویا در این مرحله، زنبوران به هدایت بیشتری نیاز دارند؛ زیرا با الفاظ دیگری مجدداً به آن گوشزد شده است.

«سلوک» به معنای نفوذ و داخل‌شدن در راه و گذشتن از آن است [۸۳] و در این آیه لازم به کار رفته است[۸۴]. اضافه‌شدن «سبل» به كلمه «رب» براى دلالت بر آن است كه تمامى كارها و رفت و آمدهاى زنبور عسل با الهام انجام مى‌گيرد[۸۵]. همچنین، «ذلل»[۸۶]، جمع ذلول[۸۷] برگرفته از «ذِّل» به‌معنى نرم، آرام[۸۸]، تسليم و رام [۸۹]، به‌عنوان حال برای «راه‌ها» یا «زنبور»، بیانگر دو مطلب جالب است. اول آنکه «توصيف راه‌ها به «ذلل» بدان دلیل است كه اين جاده‌ها آن‌چنان دقيق تعيين‌شده كه در برابر زنبوران عسل كاملاً رام و تسليم‌اند»[۹۰].

بنابراین، عبارت «سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا»، یعنی راه‌هایی که پروردگارت تعیین‌کرده است؛ دوم اینکه «ذُلُلا» حال برای زنبورها است؛ «يعنى زنبور عسل بايد در حركت خود مطيع و فرمانبردار خداوند باشد» [۹۱]. پس، ممکن است به آرام و مطیع‌بودن زنبورها در پیمودن راه‌ها اشاره نماید یا به مشخص‌ بودن راه‌ها و اشتباه‌ نکردن زنبورها غالباً در پیمودن مسیرها اشاره نماید. در جدول شماره سه با توجه به نقش «ذللا» در آیه، دو معنا برای آن بیان شده است.

جدول3: نقش ذللا در آیه و معنای آن
ردیف نقش ذللا در آیه معنای ذللا
1 حال برای «راه‌ها» راه‌ها دقيق تعيين‌شدند
2 حال برای «زنبور»، زنبورها آرام و مطیع‌اند

زنبورهایی که برای مکیدن شهد گل‌ها به بیرون از کندو می‌روند، زنبورهای ماده کارگر هستند که وظیفه جمع‌آوری گرده و شهد را به عهده دارند. همانطور که در مطالب پیشین اشاره شد تنها وظیفه زنبورهای نر جفت‌گیری با ملکه می‌باشد و زمانی‌که در کندو هستند، وظیفه خاصی نداشته و فقط در روزهای گرم در تهویه کندو کمک می‌کنند.

درخصوص اشتباه‌نکردن زنبورها در پیمودن مسیر کندو و ردیابی آن‌ها تحقیقات علمی نشان داده زنبورهای کارگر به محض تولد و به صورت ارثی راه رفت و برگشت به کندو را نمی‌دانند؛ بلکه آن را به کمک تمرینات مداوم و مکرر یاد می‌گیرند. زنبورهای جوان معمولاً در دهمین روز زندگی به خارج کندو پرواز می‌کنند، در این پرواز که پرواز جهت‌یابی نام دارد، زنبور محیط اطراف کندو را شناخته و راه رفت و برگشت را دقیقاً یاد می‌گیرد[۹۲].

يکي از وظایف ملکه توليد فرومون‌ها است که در طول فاصله‌ای معين، روي گونه‌های مشابه تأثير دارد. اين ترشحات روی زنبورهای کارگر اثر جذبی دارد و از طریق انتشار فرومون‌ها به بیرون کلنی موجب بازگرداندن به سوي ملکه می‌شود.

همچنین زنبورها در جهت‌یابی از خورشید و نور پولاریزه‌اش و همچنین اشیایی که روی زمین قرار دارند، مثل خانه‌ها و درخت‌ها و ... استفاده می‌کنند. زنبورها در بازگشت به کندو با استفاده از رنگ و بو مسیریابی می‌کنند. آن‌ها بیش از همه، بوی جمعیتشان را حس کرده و به دنبال این بو می‌روند [۹۳]. زنبور عسل قادر به تشخیص نورهای فوق بنفش است. وقتی مسيری را می‌رود مـغـز آن زاويه‌های نـور خورشيد را ضبط می‌کند. در بازگشت بر اساس همان اطلاعات برمی گردد. وقتی هوا ابری باشد نيز خورشيد را با تحليل نور می‌تواند از پشت ابرهـا ببيند[۹۴].

همچنین درباره آرام‌بودن زنبورها گفته می‌شود درصورتی کلنی حالت آرام دارد که کارگران آن تمایل کمتری به نیش‌زدن داشته باشند. شرایط محیط در رفتار زنبورها تأثیر دارد. در شرایطی که هوا ابری است یا کلنی در محل خیلی سایه قرار داشته باشد، کارگران بیشتر نیش می‌زنند. یک کلنی در پاییز که جریان عسل قطع می‌شود نسبت به فصل بهار بیشتر نیش می‌زند. رنگ هم در رفتار کلنی مؤثر است، زنبورها به رنگ‌های سیاه یا قرمز در مقایسه با رنگ‌های روشن بیشتر حمله می‌کنند و همین‌طور مواد درخشان یا آن‌هایی که حرکات سریع دارند، بیشتر مورد حمله قرار می‌دهند. فرومون‌ها در مهاجم‌بودن کارگرها اهمیت زیادی دارند. وقتی یک زنبور نیش می‌زند یا له می‌شود ماده‌ای به اطراف پخش می‌کند، این ماده فرومون هشداردهنده است که کارگرهای دیگر را نیز به هیجان آورده تا حمله کرده و نیش بزنند. از دست دادن ملکه نیز موجب خشم زنبورها می‌شود [۹۵].

تهیه عسل

سپس، در پایان آیه می‌فرماید از درون شكم زنبورها، شهدى به رنگ‌هاى گوناگون، بيرون مى‌آيد: «... يخَْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مخُّْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِّلنَّاسِ ...».

زنبور عسل از گل‌ها و گياه‌هاى رنگارنگ استفاده مى‌كند، از اينرو، عسلى كه توليد مي‌كند، به‌رنگ‌هاى مختلف است [۹۶]. تعبیر «مختلف ألوان» شش مرتبه در قرآن به کار رفته است: دو بار درباره هر آنچه از زمين می‌روید [۹۷] و یک‌بار برای هر کدام از: انسان‌ها و جانوران و دام‌ها[۹۸] ؛ کوه‌ها[۹۹] ؛ میوه‌ها[۱۰۰] و عسل[۱۰۱] . امّا مطلب تأمل‌برانگیز آن است که عبارت «مختلف ألوان» هم برای میوه‌ها و هم برای عسل به‌کار رفته است. این کاربرد، روشنگر آن است که میان میوه‌های گوناگون و عسل‌های رنگارنگ رابطه‌ای شگفت‌انگیز وجود دارد.

همچنین بايد دانست كه عسل از دهان زنبور خارج مي‌شود؛ ولی علت اينكه خداوند مى‌فرمايد عسل از شكم زنبور خارج می‌شود، اين است كه تصور نشود، فقط از دهان اوست و به شكم او ارتباطى ندارد [۱۰۲]. آن‌ها شيره‏ گل‌ها را به بعضى از حفره‏‌هاى درون بدن خود كه زنبورشناسان به آن، چينه‏‌دان مى‌‏گويند، مى‌‏فرستند و در آنجا شهد گل‌ها را به عسل تبديل نموده و مجدداً، عسل ساخته شده را از بدن خود بيرون مى‌‏فرستند [۱۰۳]. در تصویر شماره دو، محل چینه‌دان زنبور مشخص شده است.

تصویر شماره 2: جایگاه چینه‌دان در زنبور

در ضمن، فعل مضارع معمولاً دلالت بر تجدّد و استمرار دارد. ازاین‌رو، «يخَْرُجُ» بدان معناست که این عمل پیوسته تکرار می‌شود و از شکم زنبورها عسل خارج می‌گردد.

در تفسیر عبارت «فِيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ» گفته شده ضمیر «ه» به عسل یا قرآن باز می‌گردد. قتاده گويد مراد آن است که عسل داروى دردهاى مردم است، حال آنکه مجاهد گويد ضمير به قرآن برمى‌‏گردد؛ يعنى از آنجا كه در قرآن احكام حلال و حرام بيان شده است، مردم مى‏توانند از آن شفا گيرند. تفسير اول را بيشتر مفسران مطرح نموده‌اند و صحیح‌تر است؛ زيرا نامى از قرآن به‌ميان نيامده است[۱۰۴].

«شِفاءٌ» به كسر «ش» به‌معنى صحّت و سلامت است[۱۰۵]. تنوين «شفاء» ممکن است براى بیان نوعيت باشد؛ يعنى نوعى از شفا است [۱۰۶]. این واژه چهار مرتبه در قرآن به‌کار رفته که در آیه 69 سوره نحل برای توصیف شفابخشی عسل و در سه آیه[۱۰۷] دیگر در‌خصوص قرآن استعمال شده است.

قرآن آنچه از شکم زنبور بیرون می‌آید، بدون ذکر نام عسل، به «شراب» تعبیر می‌کند. «شراب به‌معنای هر نوع نوشیدنی»[۱۰۸]اسم عامی است که به تمام انواع شربت‌هايى كه اين حشره ايجاد می‌كند، اشاره دارد. یکی از انواع آن شربت‌ها، شاه‌انگبین است.

عسلی که از شکم زنبور خارج می‌شود 80 درصد آن آب است. مقدار رطوبت نوش بسیار متغیر است و بین 20تا95 درصد در تغییر است. نوش گل پس از وارد شدن به چینه‌دان یا عسل‌دان زنبور به علت مخلوط شدن با بزاق قدری رقیق‌تر هم می‌شود. يعـنی هـمـان‌طـور که قرآن می‌گويد آنچه از شکم آن بیرون می‌آيد شبیه به «نوشيدنی» است. سپس، کارگران کـنـدو روی آن کار می‌کنند به محض اینکه رطوبت عسل به کمتر از 20درصد رسید کارگران درب آن را با ورقه نازکی از موم می‌پوشانند و آن را از لحاظ وارد شدن هوا غیر قابل نفوذ می‌کنند[۱۰۹].

گفتنی است تفاوت ساختاری زنبور نر و ماده سبب شده که فقط زنبورهای ماده قادر به تولید عسل باشند. به عبارت دیگر، زنبورهاي کارگر ماده خرطومي بلند به‌منظور جمع‌آوری شهد، غدد توليدکننده موم و غذای فرزندان و پاهاي پشتي تغيير يافته برای جمع‌آوری دانه گرده دارند، در صورتی‌که زنبورهای نر ساختارهای مخصوص جمع‌آوری گرده و توليد شهد و نيش ندارند[۱۱۰].

در ضمن فرآیندهایی که زنبور ماده برای تولید عسل بر روی شهد گل انجام می‌دهد به این شرح است که وقتي زنبور جمع‌آوری‌کننده به کندو باز می‌گردد، محموله نوش را بين 3تا4 زنبور خانه‌دار تقسيم می‌کند و با شاخک و پاهای جلويی خود با آن‌ها تماس برقرار می‌نمايد. اين زنبور نوش را به صورت قطره‌ای به قاعده خرطوم بين آرواره‌های بالا از دهان خود برمی‌گرداند، زنبورهای خانه‌دار با خرطوم خود بدون آنکه قطره‌ای فرو بيافتد آن را به درون چينه‌دان خود فرو مي‌برند. به محض اينکه زنبور خانه‌دار به اندازه کافی نوش دريافت کرد، به يک محل خلوت‌تر در کندو حرکت می‌کند، و در حالی که سر خود را بالا نگه داشته است به کمک خرطوم و آرواره‌های خود يک سری عمليات برای تبخير نوش و مخلوط‌کردن آن با آنزیم‌های دياستاز و انورتاز انجام می‌دهد. انورتاز، ساکارز را به گلوکز و فروکتوز تجزيه می‌کند. محتويات چينه‌دان (عسل‌دان) به آرامی به دهان برمی‌گردد. زنبور نوش را در اين حالت به‌صورت قطره‌ای کوچک و پهن، بين آرواره‌های بالا و قاعده خرطوم نگه می‌دارد و خرطوم را به پايين می‌برد تا قطره در مجاورت هوا قرار گيرد. بدين ترتيب، رطوبت نوش را تبخير می‌کند. زنبور خانه‌دار اين عمليات را ممکن است تا 20 دقيقه ادامه دهد. درحالی‌ که زير شکم خود را بالا نگاه می‌دارد، داخل سلول می‌شود و نوش را به داخل آن برمي‌گرداند. زنبور عسل در اين حالت از خرطوم خود به‌عنوان قلم مو استفاده مي‌کند و نوش گل را به ديواره سلول مثل رنگ پخش می‌کند. اين مواد از ديواره سلول سرازير و در ته سلول جمع می‌شود. مقدار رطوبت نوش بسيار متغير است مقداری از رطوبت نوش در هنگام نقل و انتقال در داخل کندو تبخير می‌شود و بقيه در داخل سلول و به وسيله جريان هوا بخار می‌شود [۱۱۱].

ترکیبات عسل

ترکیب اصلی عسل با توجه به گونه گیاهی که زنبور عسل از شهد یا گرده آن استفاده کرده است، متفاوت می‌باشد. امّا اساس ترکیب عسل در تمام انواع آن یکسان است. در جدول شماره چهار به میزان ترکیبات عسل اشاره شده است [۱۱۲].

جدول شماره 4: ترکیبات عسل
ترکیب مقدار متوسط
رطوبت 17/2
فروکتوز 38/19
گلوکز 31/28
ساکارز 1/31
دی ساکارید 7/31
قندهای سنگین 1/5
گلوکونیک اسید 0/43
لاکتون 0/14
اسیدهای دیگر مثل گلوکونیک 0/57
نیتروژن 0/041
خاکستر 0/169

رنگ عسل

رنگ عسل ناشی از منبع گل آن، ترکیبات معدنی و سایر عوامل می‌باشد. عسل‌ها به‌وسیله دپارتمان کشاورزی امریکا از نظر رنگ به هفت دسته تقسیم‌بندی می‌شوند: سفید روشن مانند آب؛ بسیار سفید؛ سفید؛ کهربایی بسیار روشن؛ کهربایی روشن؛ کهربایی و کهربایی تیره[۱۱۳].

فواید دارویی عسل

از زمان‌های قدیم و در جوامع مختلف، عسل به‌عنوان دارو کاربردهای زیادی داشته است. از جمله کاربردهای درمانی عسل که از نظر پزشکی نیز تأیید شده‌اند، عبارت است از:

  • فعالیت ضد باکتریایی عسل؛ عسل از جمله موادغذايی است که نه تنها خود در معرض آلودگی قرار نمی‌گيرد و براي مدت طولانی قابل نگهداري است، بلکه باعث حفاظت ديگر مواد نيز می‌شود. به عنوان مثال اضافه کردن عسل به شير موجب کاهش رشد ريزموجودات آلوده‌کننده و بيماری‌زا می‌شود[۱۱۴] با توجه به اينکه شير منبع غنی از پروتئين‌ها و ويتامين‌ها است، محيط مناسبی برای رشد ريزموجودات بيماری‌زا است و يکی از مشکلات اصلی در مورد شير نگهداری آن است [۱۱۵].
  • درمان زخم معده و روده؛ مطالعات کلینیک و آزمایشات جانوری نشان‌داده است که عسل ترشحات معده را کاهش می‌دهد. استفاده از عسل در رژیم غذایی تا حدّ مطلوبی زخم معده را بهبود می‌بخشد.
  • خواص ترمیم زخم؛ عسل درمان مؤثری در ترمیم زخم‌ها است؛ زیرا سمیتی ندارد، آزاردهنده نیست، ضدعفونی‌کننده است، اثرات ضد باکتریایی دارد، مغذّی است، به آسانی قابل استفاده بوده و نسبت به سایر عوامل پانسمان زخم‌ها کاربرد آسان‌تری دارد.
  • دیابت؛ مطالعات پزشکی نشان داده است که استفاده از عسل در رژیم غذایی بیماران دیابتی نوع دوم مناسب است و استفاده از عسل در وعده صبحانه باعث بالارفتن قند خون نمی‌گردد[۱۱۶].
  • خاصیت آنتی‌اکسیدانتی عسل، عسل به علت داشتن گلوکز اکسیداز، کاتالاز، آسکوربیک اسید، فلاونوئیدها، فنولیک اسید، کاروتنوئیدها، اسیدهای ارگانیک، آمینواسیدها و پروتئین‌های مختلف دارای ویژگی آنتی‌اکسیدانتی است.
  • خاصیت ضد جهش و ضد توموری
  • خاصیت ضد التهابی
  • استفاده از عسل نه تنها ضرری برای دندان‌ها ندارد؛ بلکه ترکیبات موجود در آن به سلامت دندان‌ها کمک می‌کند و فعالیت ضد میکروبی دارد.
  • تأثیر در سلامت قلب و عروق، عسل کلسترول و چربی‌های مضر بدن را کاهش می‌دهد.
  • تغذیه کودکان: کودکانی که دارای رژیم غذایی حاوی عسل باشند نسبت به کودکان فاقد چنین رژیمی افزایش وزن بیشتری داشته‌اند. همچنین دارای محتوی هموگلوبین بیشتری در خون بوده، رنگ پوست و چهره بهتری دارند و با مشکلات‌ هاضمه کمتری مواجه می‌شوند.
  • عسل نتایج خوبی در بیماری هپاتیت A نشان داده است.
  • ماده غذایی مناسبی جهت بیماران سرطانی است که تحت درمان هستند.
  • حساسیت: گرده‌های موجود در عسل به ندرت حساسیت‌زا هستند و از این جهت برای افراد آلرژیک مناسب است [۱۱۷].

فواید دارویی بره موم

بره موم، ترکیبی از رزین‌های گیاهی است که به‌وسیله زنبور عسل از درختان جمع‌آوری می‌گردد و در ساخت کندو استفاده می‌شود. فواید دارویی بره موم عبارت است از[۱۱۸]:

  • فعالیت ضد باکتریایی؛
  • فعالیت ضد انگلی و عوامل تک یاخته مضر؛
  • فعالیت ضد التهابی؛
  • ضد عوامل ایجادکننده زخم؛
  • فعالیت ضد توموری؛
  • اثرات حفاظتی روی کبد؛
  • اثرات حفاظتی روی مغز؛
  • اثرات حفاظتی روی قلب.

مطلب ديگر اينكه غير از عسل، شربت بسيار مهم ديگرى هم توسط زنبور عسل ايجاد مى‌شود كه به شاه‌انگبين معروف است. شاه‌انگبين توسط زنبورهای کارگر توليد می‌شود. اين زنبورها در روز ششم زندگی اقدام به ترشح شاه‌انگبين می‌کنند که در حقيقت مايعی‌ سفيد رنگ است که در تغذيه نوزاد و به‌ويژه ملکه به‌کار می‌رود. امّا اين ترشحات در روز دوازدهم قطع می‌گردد و زنبورهای کارگر اين وظيفه را به نسل ديگری از زنبورها که سن آن‌ها کمتر است می‌سپارند [۱۱۹]. با توجه به ترکيبات پيچيده اين ژل که شامل آب، پروتئين، ليپيد، ويتامين، آنزيم، هورمون‌ها و آنتی‌بيوتيک‌ها است، اثرات دارويی زيادي دارد. از جمله تأثیرات شاه‌انگبين داشتن خاصيت آنتی‌اکسيدانی، درمان اختلالات عصبی، افزایش میزان گلوکز خون، درمان کلسترول بالا، آسیب‌های کبدی، پایین آورنده فشار خون، تنظيم فشار خون، ضد تومور، عامل آنتی‌بيوتيک، افزایش قدرت ایمنی و ضد آلرژی بودن آن است [۱۲۰].

نتیجه‌گیری

دربارة آیه 68 و 69 سوره نحل، «وَ أَوْحَى رَبُّكَ إِلىَ النَّحْلِ أَنِ اتخَِّذِى مِنَ الجِْبَالِ بُيُوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ * ثُمَّ كُلِى مِن كلُ‌ِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِى سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يخَْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مخُّْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِّلنَّاسِ إِنَّ فىِ ذَلِكَ لاََيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»، برخی اظهار داشته‌اند که آوردن فعل‌هایی به صیغۀ مؤنث، «أَنِ اتَخِّذِى و كُلِى و اسْلُكِى»، به فرآیند خانه‌سازی و تولید عسل توسط زنبور ماده اشاره می‌نماید و این آیه می‌تواند از مصادیق اعجاز علمی قرآن محسوب گردد.

در این آیه به پنج مرحله اشاره شده است: نخست مرحله الهام غریزی به زنبور عسل؛ دوم مرحله خانه‌سازی؛ سوم مرحله مکیدن شهد گل‌ها؛ چهارم مرحله بازگشت به خانه و پیمودن مسیر راه تا رسیدن به کندو و پنجم مرحله تهیه عسل.

گفتنی است از دیدگاه علم، زنبورها به دو دسته تقسیم می‌شوند: 1. زنبورهای نر؛ 2. زنبورهای ماده که شامل ملکه و زنبورهای کارگر است. نقش ملکه در کندو صرفاً باروری و تخم‌گذاری و وظیفه زنبوران نر، بارورسازی ملکه است. درحالی‌که زنبورهای کارگر که از جنس ماده هستند، به جمع‌آوری شهد و گرده گل‌ها و ساخت و نگهداری کندو و پرورش فرزندان می‌پردازند. زنبورهای کارگر، غدد تولیدکننده موم و غذای فرزندان را دارند؛ بنابراین قادر به مکیدن شهد و جمع‌آوری گرده گل‌ها هستند؛ امّا زنبورهای نر ساختارهای مخصوص جمع‌آوری گرده و شهد و نیش ندارند.

در قرآن خانه‌سازی به عنوان اولین مأموریت زنبور عسل ذکر شده است که در بررسی‌های علمی نیز اولین کار زنبورها در ایجاد یک کلنی جستجو به‌منظور یافتن محلی مناسب برای ساخت کندو می‌باشد که یکی از ویژگی‌های آن، ارتفاع‌ از سطح زمین است. براساس یافته‌های علمی به‌محض یافتن محل و ساخت کندو عده دیگری از زنبورهای کارگر به جستجوی منابع شهد و گرده گل می‌پردازند که در آیات قرآن این وظیفه به عنوان دومین کار زنبور عسل اشاره شده است. در قرآن پس از مکیدن شهد گل‌ها، بلافاصله وظیفه دیگر زنبورها، یعنی بازگشت به خانه و پیمودن مسیر تا رسیدن به کندو بیان شده است که در یافته‌های علمی نیز زنبورهای کارگر پس از جمع‌آوری مقداری شهد یا گرده در بازگشت به کندو از خورشید، زمین و آسمان و نیز ترشحات ملکه کمک می‌گیرند. در پایان آیه آورده شده از درون شکم زنبورها، شهدی به رنگ‌های گوناگون بیرون می‌آید که در بررسی‌های علمی نیز به این حقیقت دست یافته‌اند که با توجه به استفاده زنبورها از گل و گیاه‌های رنگارنگ عسلی که تولید می‌شود به رنگ‌های مختلف است. فرایند تولید عسل نیز از شکم یا معده زنبور شروع شده و ضمن تغییراتی مجدداً به دهان بر می‌گردد که تمام این وظایف به عهده زنبوران کارگر است که جنسیت ماده دارند و زنبورهای نر هیچ دخالتی در این امور ندارند. از این‌رو، آنچه در آیه بیان شده وظایف زنبوران ماده کارگر است؛ امّا ممکن است آیه درصدد بیان این مطلب که زنبور ماده، برای تهیه گرده گل و تولید عسل اقدام می‌کند، نباشد؛ زیرا می‌توان چنین استدلال نمود که آوردن فعل‌های مونث برای دلالت بر معنای مؤنث «نحل» است و شاید بتوان گفت ادعّا اعجاز دربارة آن صحیح نیست.

پانویس و منابع

  1. Apis
  2. فيومى، 87
  3. گجمراک، 1374: 50
  4. Beye، 2004: 1132
  5. يك سوره به نام زنبورعسل (نحل) نام‌گذارى شده است.
  6. اسرائيل، به فرزندانش گفت: «از ثمرات نيكوی این زمين در ظروف خود بردارید و ارمغانی برای آن مرد ببرید، قدری بلسان و قدری عسل و کتيرا و لادن و پسته و بادام.» آیه، 11.
  7. فراهیدی،1410: ج3، 320
  8. راغب‌اصفهانی،1412: 859
  9. وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ ٱللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِن وَرَآئِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِىَ بِإِذْنِهِۦ مَا يَشَآءُ إِنَّهُۥ عَلِىٌّ حَكِيمٌ آیه 51 سوره شوری
  10. الهام به انسان از طريق رؤيا:
    وَأَوْحَيْنَآ إِلَىٰٓ أُمِّ مُوسَىٰٓ أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِى ٱلْيَمِّ وَلَا تَخَافِى وَلَا تَحْزَنِىٓ إِنَّا رَآدُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ ٱلْمُرْسَلِينَ آیه 7 سوره قصص
    الهام به انسان از طريق وسوسه:
    وَلَا تَأْكُلُوا۟ مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ ٱسْمُ ٱللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُۥ لَفِسْقٌ وَإِنَّ ٱلشَّيَٰطِينَ لَيُوحُونَ إِلَىٰٓ أَوْلِيَآئِهِمْ لِيُجَٰدِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ آیه 121 سوره انعام
    الهام به انسان از طريق اشاره:
    فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوْمِهِۦ مِنَ ٱلْمِحْرَابِ فَأَوْحَىٰٓ إِلَيْهِمْ أَن سَبِّحُوا۟ بُكْرَةً وَعَشِيًّا آیه 11 سوره مریم
  11. طباطبایی، 1417: ج12، 292
  12. مترلینگ، 51:1386
  13. مطهری، 1372: 209
  14. نحل، 68
  15. مطهری، 72:1383
  16. (مکارم‌شیرازی،1374: ج11، 297
  17. ریشه «ن-ح-ل» سه کاربرد دارد که یکی بر ضعف و لاغری، دیگری بر عطاء و بخشش و پایانی بر ادعّاء دلالت دارد، مانند: نَحَلَ جِسمُه: بدنش ضعیف و لاغر شد؛ نَحَلتُهُ كذا: چیزی را به او بخشیدم؛ إِنتَحَلَ كذا: چيزى را با ادعّاء به خود نسبت داد و آن را دريافت كرد (ابن فارس، 1017).
  18. مصطفوی، ج57،12
  19. فراهیدی،1410: ج3، 230
  20. ابن‌منظور،1414: ج11، 649
  21. راغب‌اصفهانی،1412: 306
  22. راغب‌اصفهانی،1412: 325
  23. ابن‌منظور،1414: ج4، 331
  24. آذرنوش، 1379: 265
  25. فراهیدی،1410: ج3، 230
  26. ابن‌منظور،1414: ج11، 649
  27. ابن‌منظور،1414: ج11، 649
  28. اگر اسم مؤنث و ثلاثی و تهی از تاء تأنیث باشد، به هنگام مصغرساختن به آخر آن تاء تأنیث افزوده می‌شود مشروط بر اینکه آوردن تاء تأنیث اشتباهی پیش نیاورد. اگر از افزودن تاء تأنیث به آخر اسم مصغر بیم اشتباه باشد، تاء تأنیث به آخر آن افزوده نمی‌شود، مانند شجر، بقر، خَمس (ابن‌عقیل، 1386: ج1305،2).
  29. نحاس، 1421: ج255،2
  30. صافی، 1418: ج350،14
  31. اسم شبه جمع (اسم جنس جمع): اسمی است که فرق میان جمع و مفردش در تاء یا یای نسبت است، مانند التفاح، الشجر.
  32. ابن‌عاشور، ج13، 165
  33. هاشمی، 1380: 124
  34. ابن‌عقیل،1386: ج1، 197
  35. Kilani، 1999: 10
  36. Kilani، 1999: 15
  37. Kilani، 1999: 10
  38. Needham، 2010: 4
  39. Hamdan، 1985: 4
  40. فریش، 1361: 51-54
  41. مکارم‌شیرازی،1374: ج11، 298
  42. طبرسی، 1372: ج6، 573
  43. راغب‌اصفهانی،1412: 67
  44. از راه‌های زیر می‌توان بر مؤنث‌بودن اسم مؤنثی که علامت تأنیث آشکاری ندارد پی‌برد: 1. به وسیلۀ ضمیر مؤنثی که به آن اسمِ مؤنث برمی‌گردد، مانند «الکَتِفُ نَهَشتُهَا: شانه را گزیدم» و «العینُ کَحَلتُهَا: چشم را سرمه کشیدم»؛ 2. با آوردن صفتی مؤنث برای آن اسمِ مؤنث، مانند «أَکَلتُ کَتِفاً مَشوِیَّهً: کتفی بریان خوردم»؛ 3. با برگردانیدن تاء تأنیث در هنگام مصغّرساختن آن اسمِ مؤنث، مانند «کُتَیفَه: شانۀ کوچک» و «یُدَیَّه: دست کوچک» (ابن‌عقیل، 1386: ج1237،2). بنابراین، ضمیر مؤنث در «أَنِ اتَّخِذِي» که به «النحل» بازمی‌گردد، بیانگر آن است که «النحل» اسم مؤنثی است و تاء تأنیث در آن مقدّر است. «این علامت در برخی از اسم‌ها مانند «عَین: چشم» و «کَتِف: شانه» مقدّر می‌باشد» (ابن‌عقیل،1386: ج1237،2).
  45. مؤنث معنوی: اسمی است که علامت تأنیث ندارد؛ ولی بر جنس ماده دلالت می‌کند، مانند زینب و مریم.
  46. شریف‌لاهيجي، 1373: ج2، 729
  47. بیضاوی، 1418: ج3، 232
  48. درويش، 1415: ج5، 331
  49. صافى، 1418: ج14، 394
  50. بيضاوى، 1418: ج3، 232
  51. شریف‌لاهيجي، 1373: ج22 ،729
  52. طبرسی،1377: ج2، 297
  53. قمى‌مشهدى، 1368: ج7، 230
  54. بيضاوى، 1418: ج3، 232
  55. ابن‌عاشور، ج13، 166
  56. ابن‌فارس، 752
  57. 1410: ج1، 249
  58. راغب‌اصفهانی،1412: 558
  59. راغب‌اصفهانی،1412: 558
  60. طبرسی، 1372: ج6، 573)
  61. طباطبایی، 1417: ج12، 293
  62. Basavarajappa، 2013: 680
  63. Sagili، 2011: 2
  64. گجمراک، 1374: 53
  65. Seeley،2004: 102
  66. گجمراک،1374: 78
  67. گجمراک، 1374: 65 ؛ فریش، 1361: 19
  68. ابن‌عاشور، ج166،13
  69. گجمراک، 1374: 14و24و25
  70. طباطبایی، 1417: ج12، 293
  71. ج13، 167
  72. فراهیدی،1410: ج8 ،224
  73. راغب‌اصفهانی،1412: 176
  74. فیومی، 84
  75. قرشی، 1371: ج1، 317
  76. فان، 1385: 467و488
  77. Manna
  78. وَظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ ٱلْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَيْكُمُ ٱلْمَنَّ وَٱلسَّلْوَىٰ كُلُوا۟ مِن طَيِّبَٰتِ مَا رَزَقْنَٰكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَٰكِن كَانُوٓا۟ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ آیه 57 سوره بقره
    وَقَطَّعْنَٰهُمُ ٱثْنَتَىْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا وَأَوْحَيْنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ إِذِ ٱسْتَسْقَىٰهُ قَوْمُهُۥٓ أَنِ ٱضْرِب بِّعَصَاكَ ٱلْحَجَرَ فَٱنۢبَجَسَتْ مِنْهُ ٱثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ وَظَلَّلْنَا عَلَيْهِمُ ٱلْغَمَٰمَ وَأَنزَلْنَا عَلَيْهِمُ ٱلْمَنَّ وَٱلسَّلْوَىٰ كُلُوا۟ مِن طَيِّبَٰتِ مَا رَزَقْنَٰكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَٰكِن كَانُوٓا۟ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ آیه 160 سوره اعراف
    يَٰبَنِىٓ إِسْرَٰٓءِيلَ قَدْ أَنجَيْنَٰكُم مِّنْ عَدُوِّكُمْ وَوَٰعَدْنَٰكُمْ جَانِبَ ٱلطُّورِ ٱلْأَيْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكُمُ ٱلْمَنَّ وَٱلسَّلْوَىٰ آیه 80 سوره طه
  79. Tamarisk
  80. گجمراک، 164:1374
  81. Detzel, Wink، 1993: 13
  82. Detzel, Wink، 1993: 8
  83. راغب‌اصفهانی، 1412: 421
  84. « سلک » بیشتر اوقات متعدی به‌کار می‌رود؛ امّا در این آیه لازم به کار رفته، چون «سبیل» نمی‌تواند مفعول فعل متعدی (سلک) باشد (ابن‌عاشور، ج167،13). منصوب‌شدن «سبیل» به دلیل نزع خافض است.
  85. طباطبایی، 1417: ج293،12
  86. قتاده گوید: «ذللا» حال است از «نحل» يعنى زنبور عسل بايد در حركت خود مطيع و فرمانبردار خداوند باشد (طبرسی،1372: ج573،6). «ذُلُلا» مي‌تواند حال از ضمير «فاسلكى» باشد؛ يعنى برويد شما در حالی كه شما مطیع و فرمانبردار امر الهى هستيد. احتمال دارد حال از «سبل» باشد؛ يعنى برويد به راه‌هاى پروردگار خود، در حالتى كه آن راه‌ها را خداى تعالى مطیع شما كرده و براى شما «سبل» گردانيده است (بیضاوی، 1418: ج233،3؛ شریف‌لاهيجي، ج729،2؛ طبرسی، 1377: ج297،2؛ قمی‌مشهدی، 1368: ج231،7؛ صافى، 1418: ج349،14).
  87. فيومى، 210
  88. ابن‌منظور، 1414: ج11، 257
  89. فراهیدی،1410: ج8 ،176
  90. مکارم‌شیرازی،1374: ج11، 299
  91. طبرسی، 1372: ج6، 573
  92. فریش، 102:1361
  93. فریش، 1361: 108
  94. فریش، 1361: 115
  95. گجمراک، 1374: 83
  96. طبرسی، 1372: ج6، 571
  97. وَمَا ذَرَأَ لَكُمْ فِى ٱلْأَرْضِ مُخْتَلِفًا أَلْوَٰنُهُۥٓ إِنَّ فِى ذَٰلِكَ لَءَايَةً لِّقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ آیه 13 سوره نحل
    أَلَمْ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءً فَسَلَكَهُۥ يَنَٰبِيعَ فِى ٱلْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِۦ زَرْعًا مُّخْتَلِفًا أَلْوَٰنُهُۥ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَىٰهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَجْعَلُهُۥ حُطَٰمًا إِنَّ فِى ذَٰلِكَ لَذِكْرَىٰ لِأُو۟لِى ٱلْأَلْبَٰبِ آیه 21 سوره زمر
  98. وَمِنَ ٱلنَّاسِ وَٱلدَّوَآبِّ وَٱلْأَنْعَٰمِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَٰنُهُۥ كَذَٰلِكَ إِنَّمَا يَخْشَى ٱللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ ٱلْعُلَمَٰٓؤُا۟ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ آیه 28 سوره فاطر
  99. أَلَمْ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءً فَأَخْرَجْنَا بِهِۦ ثَمَرَٰتٍ مُّخْتَلِفًا أَلْوَٰنُهَا وَمِنَ ٱلْجِبَالِ جُدَدٌۢ بِيضٌ وَحُمْرٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَٰنُهَا وَغَرَابِيبُ سُودٌ آیه 27 سوره فاطر
  100. أَلَمْ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءً فَأَخْرَجْنَا بِهِۦ ثَمَرَٰتٍ مُّخْتَلِفًا أَلْوَٰنُهَا وَمِنَ ٱلْجِبَالِ جُدَدٌۢ بِيضٌ وَحُمْرٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَٰنُهَا وَغَرَابِيبُ سُودٌ آیه 27 سوره فاطر
  101. ثُمَّ كُلِى مِن كُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِ فَٱسْلُكِى سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يَخْرُجُ مِنۢ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَٰنُهُۥ فِيهِ شِفَآءٌ لِّلنَّاسِ إِنَّ فِى ذَٰلِكَ لَءَايَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ آیه 69 سوره نحل
  102. طبرسی، 1372: ج6، 571
  103. مکارم‌شیرازی،1374: ج11، 301
  104. طبرسی، 1372: ج6، 571
  105. قرشی، 1371: ج4، 58
  106. شریف‌لاهيجي، 1373: ج2، 730
  107. وَنُنَزِّلُ مِنَ ٱلْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ ٱلظَّٰلِمِينَ إِلَّا خَسَارًا آیه 82 سوره اسراء
    وَلَوْ جَعَلْنَٰهُ قُرْءَانًا أَعْجَمِيًّا لَّقَالُوا۟ لَوْلَا فُصِّلَتْ ءَايَٰتُهُۥٓ ءَا۬عْجَمِىٌّ وَعَرَبِىٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ هُدًى وَشِفَآءٌ وَٱلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ فِىٓ ءَاذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى أُو۟لَٰٓئِكَ يُنَادَوْنَ مِن مَّكَانٍۭ بَعِيدٍ آیه 44 سوره فصلت
    يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ قَدْ جَآءَتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَشِفَآءٌ لِّمَا فِى ٱلصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ آیه 57 سوره یونس
  108. ابن‌منظور،1414: ج1، 488
  109. گجمراک، 74:1374
  110. Kilani،11:1999
  111. گجمراک، 74:1374
  112. Amy، 1996: 44
  113. USDA ، 2011: 2
  114. Krushan، 2006: 462
  115. Krushan، 2006: 359
  116. Amy، 1996: 44-47
  117. Bogdanov، 2008: 681
  118. lotfy، 2006: 23-29
  119. گجمراک، 1374: 105
  120. Pavel ، 2011: 109-112


1. فولادوند، محمدمهدى، 1415ق، ترجمه قرآن، چ1، تهران: دار القرآن‌الكريم (دفتر مطالعات تاريخ و معارف اسلامى).

2. ابن‌عاشور، محمدبن‌طاهر، التحرير و التنوير.

3. ابن‌عقیل، بهاءالدین عبدالله، 1386، شرح ابن عقیل بر الفیۀ محمدبن‌عبدالله بن‌مالک، ترجمۀ سیدحمید طبیبیان، چ2، تهران: امیرکبیر.

4. ابن‌فارس، احمد، بی‌تا، معجم المقاییس فی اللغه، به‌تحقیق شهاب‌الدین ابو‌عمرو، بیروت: دار الفکر.

5. ابن‌منظور، محمدبن‌مكرم، 1414ق، لسان العرب، چ3، بيروت: دار صادر.

6. بيضاوى، عبدالله‌بن‌عمر، 1418ق، أنوار التنزيل و أسرار التأويل، چ1، بيروت: دار احياء التراث العربى.

7. درويش، محيى‌الدين، 1415ق، اعراب القرآن و بيانه، چ4، سوريه: دار الارشاد.

8. راغب‌اصفهانى، حسين‌بن‌محمد، 1412ق، المفردات في غريب القرآن، چ1، بيروت: دارالعلم، دمشق: الدار الشاميه.

9. شريف‌لاهيجى، محمدبن‌على، 1373ش، تفسير شريف لاهيجى، چ1، تهران: نشر داد.

10. صافى، محمودبن‌عبدالرحيم، 1418ق، الجدول فى اعراب القرآن، چ4، بيروت: دار الرشيد، دمشق: مؤسسة الإيمان.

11. طباطبايى، سيدمحمدحسين، 1417ق، الميزان فى تفسير القرآن، چ5، قم: جامعه مدرسين حوزه علميه قم.

12. طبرسى، فضل‌بن‌حسن، 1372ش، مجمع البيان فى تفسير القرآن، چ3، تهران: ناصرخسرو.

13. طبرسى، فضل‌بن‌حسن، 1377ش، تفسير جوامع الجامع، چ1، تهران: دانشگاه تهران و مديريت حوزه علميه قم.

14. فان، ا، 1385، آناتومی گیاهی، ترجمه آذرنوش جعفری، چ2، مشهد: جهاد دانشگاهی مشهد.

15. فراهيدى، خليل‌بن‌احمد،1410ق، كتاب العين، چ2، قم: هجرت.

16. فریش، کارل فون، 1361، از زندگی زنبورها، ترجمه نعمت‌الله شهرستانی، تهران: امیرکبیر.

17. فيومى، احمدبن‌محمد، مصباح المنير.

18. قرشى، سيدعلى‌اكبر، 1371ش، قاموس قرآن، چ6، تهران: دار الكتب الإسلامية.

19. قمى‌مشهدى، محمدبن‌محمدرضا، 1368، تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، چ1، تهران: وزارت ارشاد اسلامى.

20. گجمراک، والتر، 1374، زنبور عسل؛ پرورش، توليد عسل و استفاده در گرده افشاني، ترجمه مرتضي اسماعيلي، چ2، تهران: سپهر.

21. مترلینگ، موریس، 1386، زنبور عسل؛ مورچگان؛ موریانه، ترجمه ذبیح الله منصوری، تهران: تک.

22. مصطفوى، حسن، 1360ش، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران: نشر كتاب.

23. مطهری، مرتضی، 1372، فلسفه اخلاق، چ11، تهران: صدرا.

24. مطهری، مرتضی، 1383، اندیشه مطهر؛ طبقه بندی موضوعی آثار استاد مرتضی مطهری، به کوشش حجه الاسلام محمدحسن سعیدی و همکاران.

25. مكارم‌شيرازى، ناصر، 1374ش، تفسير نمونه، چ1، تهران: دار الكتب الإسلامية.

26. نحاس، ابوجعفر احمدبن‌محمد، 1421ق، اعراب القرآن، چ1، بيروت: دار الكتب العلمية.

27. هاشمی، احمد، 1380، جواهر البلاغه، ترجمه محمود خورسندی و حمید مسجدسرائی، چ2، نشر فیض.

28. یحیی، هارون، 1385ش، اعجاز قرآن، ترجمه محمد فرید آسمند.

29. Amy, E Jeffrey, Carlos, M Echazarreta, 1996, Medical uses of honey, Rev Biomed, Vol. 7,No. 1, 43-49,Enero-Marzo.

30 . Basavarajappa, S, Raghunandan, K S, 2013, Colony status of Asian giant honeybee, Apis dorsata Fabricius in Southern Karnataka, India, African Journal of Agricultural Research, 8: 680-689.

31. Beye, Martin, 2004, The dice of fate: the csd gene and how its allelic composition regulates sexual development in the honey bee, Apis mellifera, Bioassays 26: 1131-1139, Wiley periodicals, Inc.

32. Bogdanov, Stefan, Jurendic, Tomislav, Sieber, Robert, Gallmann, Peter, Honey for Nutrition and Health: A Review, 2008, Journal of the American College of Nutrition, Vol 27, No, 6, 677-689.

33. Detzel, Andreas, Wink, Michael, 1993, Attraction, derettence or intoxication of bees (Apis mellifera) by plant allelochemicals, Chemoecology 4/1:8-18.

34. Hamdan, Khalil,1985, The life cycle of a bee, Apeldorn, The Netherlands, 1-4.

35.Kilani M. Biology of the honeybee . In Colin M.E. (ed.), Ball B.V. (ed.), Kilani M. (ed.) . Bee disease diagnosis . Zaragoza : CIHEAM-IAMZ, 1999. p. 9-24 : 17 ill. 5 ref. (Options Méditerranéennes : Série B. Etudes et Recherches ; n. 25). Course on Bee Disease Diagnosis, 1997/05/19-30, Tunis (Tunisia)

36. Krushan, N S A, Kowsalya, A, Radha, S, Narayanan, R, B, 2006, Honey as a natural preservative of milk, Indian Journal of Experimental Biology, Vol 45, pp 459-464.

37. Lotfy, Mahmoud, 2006, Biological Activity of Bee Propolis in Health and Disease, Asian Pac J Cancer Prev, 7, 22-31.

38. Needham, Albert W, The e-book on honey bee. Copyright 2010, 1-26.

39. Pavel, Crenguţa I, Mărghitaş, Liviu Al, Bobiş, Otilia, Dezmirean, Daniel S, Şapcaliu, Agripina, Radoi, Ion, Mădaş, Mariana N, 2011, Biological activities of royal jelly-review, Scientific Papers: Animal Science and Biotechnologies, 44(2).

40. Sagili, R R, Burgett D M, 2011, Evaluating honey bee colonies for pollination, PNW, A Pacific Northwest Extension Publication, 623.

41. Seeley, Thomas D, VISSCHER, P. Kirk, 2004, Group decision making in nest-site selection by honey bees, Apidologie 35, 101-116.

42. USDA Agricultural Marketing Service. 2011, Honey color comparator. USDA, Washington DC.