از ذوالقرنین تا کوروش، از معلم اول تا الیاس نبی (ع): تفاوت میان نسخه‌ها

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
خط ۴۱: خط ۴۱:


پس ظن ذوالقرنین بودن کوروش بسیار تقویت می شود. چون خود او خودش را سازنده استحکاماتی از مفرغ و قطعات مس معرفی کرده است. والله اعلم.  
پس ظن ذوالقرنین بودن کوروش بسیار تقویت می شود. چون خود او خودش را سازنده استحکاماتی از مفرغ و قطعات مس معرفی کرده است. والله اعلم.  
نام های قدیم آلاسکا
1- انیان
این نامی است که بر آلاسکا و انتهای شمال شرقی آسیا در نقشه های قدیمی وجود دارد. احتمالا نامی ایرانی و هم ریشه با "انشان" و "انزان" است. این دو نام اخیر، نام کشور پدری کوروش و سرزمین پارس ها بوده است. می توان این حدس جنجالی را حتی مطرح نمود که ممکن است انشان، نه در خوزستان و نه صرفا در فارس، بلکه از خوارزم تا شمال شرقی آسیا و بخش هایی از آلاسکا را هم شامل میشده است. و یا یک انشان قدیم داشته ایم که همان آلاسکا و شمال شرقی آسیا (یعنی انیان) بوده باشد و یک انشان جدید که پس از مهاجرت آریایی ها و در فارس بوده باشد والله اعلم.
نام تنگه برینگ در بین آلاسکا و آسیا هم تا همین 300 سال پیش در نقشه ها، تنگه انیان بوده است Anian.
2- پارا دریا
در یک کتیبه زمان داریوش، سخن از "سکاهای پارا دریا (ماوراء بحار)" آمده است که طبق شواهدی چند، منظور سکاهای آمریکای شمالی (و نه جنب دریای خزر) است. از این رو از دیگر اسامی قاره آمریکا در عهد هخامنشان، پارا دریا (ورای دریا، ماوراء بحار) بوده است.
3- ارتش جا
این نامی است که در نقشه دیوان الترک کاشغری که یکی از نقشه های قدیمی موجود از جهان است به نواحی حدود آلاسکا داده شده است.
4- جابلقا
در احادیث اسلامی صحبت از یک شهرستان بزرگ در منتهی الیه مشرق است که یاجوج و ماجوج در همسایگی آن ساکن اند. این آدرس با آلاسکا همخوانی دارد. طبق احادیث معراج، مردمان جابلقا در شب معراج ایمان آوردند و خلیفه ای از سوی رسول الله (ص) برای ایشان وضع شد.
5- ظلمات
بخش هایی از آلاسکا در نواحی جنب قطب شمال واقع است که مسلمین به آن نواحی ظلمات می گفتند.
6- کیماکیه
قسمت شمالی آلاسکا احتمالا بخشی از کیماکیه بوده است که هم در کتب و نقشه های مسلمین و هم در شاهنامه فردوسی مورد اشاره است.
7- مازندران شاهنامه (و نه مازندران فعلی) که محل البرز کوه شاهنامه است.
کوه قاف در آن واقع است و رستم آنجا با دیو سپید جنگید. محلی خارج از قلمرو وقت ایران بوده است. به نظر می رسد حداقل بخش هایی از آلاسکا فعلی با بخش هایی از مازندران شاهنامه، همپوشانی دارد.
8- العسکر
نامی که در آندلس اسلامی به چندین مکان (از جمله، طبق شواهدی چند، به نواحی کانادا و آلاسکا) اطلاق میشده است. شباهت معنایی این واژه با "ارتش جا" در نقشه دیوان الترک قابل توجه است. یک شهر به نام کردووا (قرطبه) اکنون در قلب جغرافیایی سواحل آلاسکا وجود دارد.
به نظر می رسد بین این نام و کرامت امام حسن عسگری (ع) در کنار زدن پرده از چشم خلیفه عباسی و نشان دادن یک سرزمین پر از ارتشیان، رابطه مهمی برقرار است والله اعلم.
(این مطلب را کنار مطلب خلیفه منصوب رسول الله (ص) در جابلقا بگذاریم و کنار جزئیات داستان جزیره خضراء، آنگاه پازل سابقه حضور شیعه در آمریکا و ماوراء بحار قدیم، کامل می شود.)
9- نهایتا نام آلاسکا که احتمالا یک استخراج واژگانی از Alascaraca یا Alascara بوده است. شواهدی برای امکان چنین استخراج واژگانی در موارد مشابه وجود دارد. درباره پیشینه نام آلاسکا میان اروپاییان اختلاف نظر است و برایشان عملا قطعی نیست که نام آلاسکا از کجا آمده است. لذا این نظریه، یک نظریه ممکن است.
این نام ها در گذر زمان در طول 3000 سال گذشته، بر این ناحیه جغرافیایی از زمین خدا، اطلاق میشده است. در قرآن کریم، شاید یکی از مصادیق "مشارقها" و "مطلع الشمس"، نواحی کانادا و آلاسکا باشد، این مطلب بر اساس مکان یابی سد ذوالقرنین در آلاسکا و فرضیه همانی کوروش و ذوالقرنین قابل طرح است. والله اعلم


(فارسی حرف زدن ذوالقرنین در تصویر زیر)
(فارسی حرف زدن ذوالقرنین در تصویر زیر)

نسخهٔ ‏۲۷ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۰۲:۲۱

وَيَسْـَٔلُونَكَ عَن ذِى ٱلْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُوا۟ عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا
و از تو درباره «ذو القرنین» می‌پرسند؛ بگو: «بزودی بخشی از سرگذشت او را برای شما بازگو خواهم کرد.»
آیه 83 سوره کهف

عبارت محوری

ذی القرنین

بیان مطلب علمی

خضر و ذوالقرنین (احتمالا کوروش) پسرخاله هم بوده اند و هر دو از شاهزاده های زمان خود بودند. ذوالقرنین، ملک می شود و خضر در خدمت اوست. این خضر، خضر ثانی است و نبایستی با خضر اکبر (که معاصر موسی کلیم علیه السلام بوده است) خلط شود. این خضر ثانی، احتمالا همان خسرو است. بعدها در سده های بعدی از ترکیب شخصیت کوروش و خسرو، یک کاراکتر حماسی به نام کیخسرو توسط مردمان سده های بعدی در روایتهایشان خلق می شود. الیاس نبی (ع) یکبار در حدود 200 سال قبل از کوروش مبعوث می شود و سپس عروج می کند و یکبار هم احتمالا مصادف با زمان کوروش مبعوث می شود و نامش به ادریس (ع) در بابل معروف می شود و احتمالا به همراه خسرو، در خدمت کوروش بوده است. احتمالا کوروش، اقدام به تهیه نسخه هایی از معارف توحیدی (نسخی از معارف ابراهیمی و موسایی) می کند که برای هر قومی مطابق زبان و خرده فرهنگ همان قوم بوده است. آئین زرتشت، حاصل نسخه مخصوص مجوسان بوده است و زرتشت، احتمالا یکی از این سه تن (خضر، خسرو، کوروش) یا مصادف با ایشان بوده است. علت شباهت میان ادیان و اسطوره های ملل ترک و هند و مجوس، ریشه در همین فرمانروایی یکپارچه ذوالقرنینی داشته است. والله اعلم. این فرضیه سازگار با تصور یکی بودن کوروش و ذوالقرنین بنا شده است و اگر این امر بای نحو رد شود،؛فرضیه بالا هم رد می شود. ولی شواهدی چند، چه از قبل و چه نویافته، به نفع یکسانی کوروش و ذوالقرنین وجود دارد والله اعلم.

یک کتاب از قرن 12 (متعلق به فردی به نام عبدالحسین حسینی خاتون آبادی) از کتابی دیگر مربوط به قرن 9 به نام لب التواریخ نقل می کند که پادشاهان از کیانیان 10 نفر بودند و یکی از ایشان را "اسكندر بن دارا ملقّب بذى القرنين" می نامد. این مدرک مهم است چون نشان می دهد که اولا ملوک فارس هم به لقب ذی القرنین ملقب بوده اند. در ثانی چون دارا در این نام هست و چون از کیانیان دانسته شده است پس بایستی از هخامنشان باشد. سوم آنکه تجمیع آن با دیگر شواهد نشان می دهد که معنای لغوی واژه اسکندر، معادل واژه کوروش است و منظور از اسکندر پسر دارا، همان کوروش هخامنشی است. پس با این مدرک می توان گفت که یکی از تواریخ قرن 9، کوروش را ذوالقرنین خوانده است. والله اعلم. ابن جوزی در قرن شش به نقل از عبدالله بن شوذب، خضر (ع) را از فرزندان فارس (یعنی ایرانی) دانسته است و او را در زمان فریدون دانسته است. او اشاره می کند که عده ای از مردمان، ذوالقرنین را همان فریدون می دانند و این دو را یکی بر می شمرند. برخی منابع دیگر، کوروش و فریدون را یکی برشمرده اند. همچنین بسیاری از مورخین اسلامی، خضر را پسرخاله ذوالقرنین دانسته اند (منظور خضر ثانی است و نه خضر اکبر که در زمان موسی (ع) بود) از جمع این موارد هم، یک طریق دیگر برای ذوالقرنین بودن کوروش بدست می آید. والله اعلم. مرحوم علامه طباطبایی (ره)، آیه الله مکارم شیرازی، مرحوم دکتر شریعتی و مرحوم آیه الله معرفت، از کسانی هستند که نظریه ذوالقرنین بودن کوروش را بین دیگر نظریات پیرامون ذوالقرنین، مرجح دانسته اند. احتراما در آثار البلاد و اخبار العباد زکریای قزوینی قرن 7 که یکی از کتب مهم تراث جغرافیای اسلامی است، ذکر "اسکندر بن دارا بن بهمن" از ملوک فارس، آمده است. احتراما استدلال کردیم که این اسکندر بن دارا بن بهمن، ایرانی است و منظور از او به دلایل مختلف همان کوروش است و یونانی نیست و یا مقدونی نیست و نبایستی بین اسکندر بن دارای ایرانی که همان ذوالقرنین بوده است با اسکندر مقدونی یونانی، خلط شود (مرحوم آیه الله لاری رکنی (ره) در مقاله ای به این مهم اشاره می کنند که نبایستی بین اسکندر ذوالقرنین با اسکندر مقدونی، خلط شود). به نظر می رسد که خلط بین این دو اسکندر باعث خلط بین "معلم اول" یا همان "هرمس" یا همان "الیاس نبی (ع)" با "ارسطاطالیس یونانی" شده است. چون به نظر می رسد که الیاس نبی (ع) همراه اسکندر بن دارای ایرانی بود و معلم و مشوق او هم بود و نام بابلی او ادریس و نام دیگرش هرمس بود و طبق تواریخ اسلامی، معلم اول حکمت، هم اوست. اما بین ذوالقرنین واقعی (یعنی اسکندر بن دارا بن بهمن ایرانی که منظور از او همان کوروش است) و معلمش (که الیاس نبی (ع) بود) با ذوالقرنین خلطی اشتباهی (یعنی اسکندر مقدونی یونانی) و معلمش (که ارسطاطالیس یا همان ارسطو بود) خلط شده است. پس معمای آثار دوگانه معلم اول هم حل می شود: آن بخشی که از فلسفه و حکمت و آثار منتسب به ارسطاطالیس، موافق توحید و معارف اسلامی است (مانند علم منطق) مختوم به معلم اول واقعی (یعنی الیاس نبی (ع)) است. اما آنچه از آثار منتسب به ارسطاطالیس مربوط به شرک و کفر و غیره است، یا موضوعه و یا ریشه در مکتب یونانیین و ذوالقرنین اشتباهی و ارسطاطالیس یونانی دارد. خیلی مهم است که بدانیم بین ذوالقرنین ما با اسکندر یونانی خلط کرده اند و بین الیاس نبی (ع) و ارسطاطالیس یونانی هم خلط کرده اند. و البته بروز چنین مشکلاتی پس از قرون متمادی و آتش گرفتن کتب هخامنشی به دست اسکندر مقدونی، طبیعی است والله اعلم.

استوانه کوروش و سد ذوالقرنین

منشور کوروش یا استوانه کوروش، یک شیء باستانی است که در قرن 19 ام در کاوش های معبد مردوک (خدای آفرینش و خدای خدایان) در بابل کشف شد. متن این استوانه دو بخش دارد: بخش اول که از زبان یک فرد سخنگو وار است (شاید کاهنان یا روحانیان معبد) و بخش دوم که از زبان کوروش است: منم کوروش، شاه جهان...

در انتهای بخش دوم، کوروش می گوید که استحکاماتی را از نو ساخته است که بر روی بخش هایی از آنها مفرغ ریخته است و از جمله اجزای آنها، قطعات مسی بوده است. چون استوانه آسیب دیده است (بخش هایی از نوشته افتاده است)، نمی توان جزئیات بیشتری از مکان یا موقعیت این استحکامات از متن منشور متوجه شد. برخی گمان کرده اند که این استحکامات، دیوارها یا درهایی جدید برای برج و باروی شهر بابل بوده اند. ولی به نظر می رسد که اولا این احتمال ایشان، صرفا حدس است. در ثانی، به نظر می رسد که به کل متصرفات آشوربنی پال (که مدعی شاه جهان بودن بوده است) هم بابل اطلاق میشده است. پس بابل را نبایستی صرفا یک شهر دانست. بلکه مثل رم و روم که یک شهر-کشور بود، بابل هم یک شهر-کشور بوده است. پس برج و بارو و دیوار کشور بابل، می شود مستحکمات مرزی بابل. سوال: آیا ممکن است آشوربنی پال تا انتهای آسیا و نزدیک آلاسکا را زیر سلطه داشته بوده باشد؟ پاسخ: بله، زیرا متون آشوری طوری سخن می گویند که گویی او، پادشاه کل جهان و اصطلاحا هفت کشور بوده است.

خود کوروش هم در بخش دوم متن استوانه می گوید که در محل استحکاماتی که با مفرغ و مس ساخته است، کتیبه ای از آشوربنی پال را دیده است.

نتیجه اینکه اولا منظور از مردوک، می تواند بلندپایه ترین موجود معنوی، یعنی خدا باشد. والله اعلم. اینگونه مشکل متن منشور کوروش که برخی ایراد گرفته اند، از نظر الهیاتی حل می شود.

دوم اینکه منظور از استحکاماتی که خود کوروش می گوید با مفرغ و قطعات مس ساخته است، همان سد ذوالقرنین در آلاسکا باشد.

سوم اینکه مرز متصرفات آشوربنی پال (که پادشاهی قبل از کوروش در بابل و اطراف بوده است) در آسیا تا انتهای آن بوده است و اینگونه از محل تنگه انیان (برینگ فعلی) تا مرز آلاسکا بوده است و کوروش آنجا یک کتیبه از آشوربنی پال را هم دیده است.

این سه نکته باستان شناسی، اگر صحیح باشند، نکات فاز سومی هستند که به کمک تحلیل و تفسیر آیات مرتبط با ذوالقرنین و تجمیع آن با دیگر شواهد تخقیقی بدست آمده است. والله اعلم.

پس ظن ذوالقرنین بودن کوروش بسیار تقویت می شود. چون خود او خودش را سازنده استحکاماتی از مفرغ و قطعات مس معرفی کرده است. والله اعلم.

نام های قدیم آلاسکا

1- انیان این نامی است که بر آلاسکا و انتهای شمال شرقی آسیا در نقشه های قدیمی وجود دارد. احتمالا نامی ایرانی و هم ریشه با "انشان" و "انزان" است. این دو نام اخیر، نام کشور پدری کوروش و سرزمین پارس ها بوده است. می توان این حدس جنجالی را حتی مطرح نمود که ممکن است انشان، نه در خوزستان و نه صرفا در فارس، بلکه از خوارزم تا شمال شرقی آسیا و بخش هایی از آلاسکا را هم شامل میشده است. و یا یک انشان قدیم داشته ایم که همان آلاسکا و شمال شرقی آسیا (یعنی انیان) بوده باشد و یک انشان جدید که پس از مهاجرت آریایی ها و در فارس بوده باشد والله اعلم. نام تنگه برینگ در بین آلاسکا و آسیا هم تا همین 300 سال پیش در نقشه ها، تنگه انیان بوده است Anian.

2- پارا دریا

در یک کتیبه زمان داریوش، سخن از "سکاهای پارا دریا (ماوراء بحار)" آمده است که طبق شواهدی چند، منظور سکاهای آمریکای شمالی (و نه جنب دریای خزر) است. از این رو از دیگر اسامی قاره آمریکا در عهد هخامنشان، پارا دریا (ورای دریا، ماوراء بحار) بوده است.

3- ارتش جا این نامی است که در نقشه دیوان الترک کاشغری که یکی از نقشه های قدیمی موجود از جهان است به نواحی حدود آلاسکا داده شده است.

4- جابلقا در احادیث اسلامی صحبت از یک شهرستان بزرگ در منتهی الیه مشرق است که یاجوج و ماجوج در همسایگی آن ساکن اند. این آدرس با آلاسکا همخوانی دارد. طبق احادیث معراج، مردمان جابلقا در شب معراج ایمان آوردند و خلیفه ای از سوی رسول الله (ص) برای ایشان وضع شد.

5- ظلمات بخش هایی از آلاسکا در نواحی جنب قطب شمال واقع است که مسلمین به آن نواحی ظلمات می گفتند.

6- کیماکیه قسمت شمالی آلاسکا احتمالا بخشی از کیماکیه بوده است که هم در کتب و نقشه های مسلمین و هم در شاهنامه فردوسی مورد اشاره است.

7- مازندران شاهنامه (و نه مازندران فعلی) که محل البرز کوه شاهنامه است. کوه قاف در آن واقع است و رستم آنجا با دیو سپید جنگید. محلی خارج از قلمرو وقت ایران بوده است. به نظر می رسد حداقل بخش هایی از آلاسکا فعلی با بخش هایی از مازندران شاهنامه، همپوشانی دارد.

8- العسکر نامی که در آندلس اسلامی به چندین مکان (از جمله، طبق شواهدی چند، به نواحی کانادا و آلاسکا) اطلاق میشده است. شباهت معنایی این واژه با "ارتش جا" در نقشه دیوان الترک قابل توجه است. یک شهر به نام کردووا (قرطبه) اکنون در قلب جغرافیایی سواحل آلاسکا وجود دارد. به نظر می رسد بین این نام و کرامت امام حسن عسگری (ع) در کنار زدن پرده از چشم خلیفه عباسی و نشان دادن یک سرزمین پر از ارتشیان، رابطه مهمی برقرار است والله اعلم. (این مطلب را کنار مطلب خلیفه منصوب رسول الله (ص) در جابلقا بگذاریم و کنار جزئیات داستان جزیره خضراء، آنگاه پازل سابقه حضور شیعه در آمریکا و ماوراء بحار قدیم، کامل می شود.)

9- نهایتا نام آلاسکا که احتمالا یک استخراج واژگانی از Alascaraca یا Alascara بوده است. شواهدی برای امکان چنین استخراج واژگانی در موارد مشابه وجود دارد. درباره پیشینه نام آلاسکا میان اروپاییان اختلاف نظر است و برایشان عملا قطعی نیست که نام آلاسکا از کجا آمده است. لذا این نظریه، یک نظریه ممکن است.

این نام ها در گذر زمان در طول 3000 سال گذشته، بر این ناحیه جغرافیایی از زمین خدا، اطلاق میشده است. در قرآن کریم، شاید یکی از مصادیق "مشارقها" و "مطلع الشمس"، نواحی کانادا و آلاسکا باشد، این مطلب بر اساس مکان یابی سد ذوالقرنین در آلاسکا و فرضیه همانی کوروش و ذوالقرنین قابل طرح است. والله اعلم


(فارسی حرف زدن ذوالقرنین در تصویر زیر)

[۱]

منابع و پانویس

  1. قرار دادن منبع مورد نظر-نکته