اعجاز قرآن در زمینه عملکرد سمپاتیک و پاراسمپاتیک
چکیده
قرآن معجزه جاودان پیامبر اسلام است. جاودان یعنی در هیچ زمان نشود مثل قرآن را آورد . این مطلب بدین معناست که معجزات دیگر پیامبران با پیشرفت علم بشری قابل تحقیق و تحصیل به وسیله بشر است ولی قرآن از این امر مستثنی است و دلیل این مطلب تحدی خود قرآن است. اعجاز قرآن به حدی گسترده است که در شاخه های گوناگون مورد تحلیل قرار گرفته و در این مقاله که به روش کتابخانهای و از نوع پژوهشی، نظری نگاشته شده، نگارنده با تحلیل علمی آیه 13 سوره اسراء فرضیهای را بیان میکند مبنی بر اینکه فعالیت سمپاتیک و پاراسمپاتیک پایدار و ماندگار است و چگونه آموزههای اسلامی بر رفتار نورونهای آن اثر میگذارند. نتایج حاصل از این پژوهش میتوان در علوم قرآنی و نورولوژیک به کار گرفت. هدفی که در این نوشتار به دنبال آن هستیم نمایان ساختن اعجاز قرآن در پیشبرد دانش بشری و کارایی آن در هر عصر است. اهمیت این موضوع در جامعه مدرنیته امروزی به کار گیری جنبه کاربردی اعجاز قرآن برای توسعه یافتگی است.
کلید واژهها
آیه 13 سوره اسراء، سمپاتیک، پاراسمپاتیک، نورون، اعجاز
پیشینه تحقیق
مقالاتی چند در مورد تأثیر نماز و روزه بر دستگاه عصبی اتونوم منتشر شده است که فقط به مبانی نظری میپردازد ولی نوآوری که در این مقاله دیده میشود، بیان یک فرضیه نورولوژیک با محوریت آیه 13 سوره اسراء میباشد. مقدمه تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی نشان میدهد ورود آموزههای قرآنی به عرصه علوم، موجب بالندگی و رشد آن گردیده است و آثار گرانبهایی در این زمینه به بشریت و جوامع بشری تقدیم شده است. این امر بیانگر پویایی قرآن در هر عصر است و اینکه این کتاب گهربار فقط برای عصر نزول نبوده بلکه آیاتش در هر عصر جاری ست کما اینکه خورشید در همه اعصار درخشیده است. در این مقاله، بر آن نیستیم که به مباحث نظری اعجاز بپردازیم زیرا آثار فراوانی در این زمینه نگاشته شده است. هدف کلی از این نوشتار، بیان یکی از جلوه های کاربردی اعجاز کلام الله است که از این مجموعه بزرگ و شگرف، عملکرد دستگاه عصبی اتونوم برگزیده شده است و چون این مبحث نیز پردامنه است از دستگاه عصبی اتونوم، سمپاتیک و پاراسمپاتیک انتخاب شد. فلذا مقاله را به دو بخش تقسیم کردیم، در بخش نخست تعاریف و کلیات بیان میشود و تأثیر فرهنگ قرآنی بر عملکرد سپماتیک و پاراسمپاتیک در حوزه مباحث نظری بیان میگردد. در بخش دوم، مسأله ثبت و بازیابی نورونهای سمپاتیک و پاراسمپاتیک در حوزه مباحث کاربردی و در قالب یک فرضیه پژوهشی با محوریت آیه 13 سوره اسراء نقل میگردد. اهمیت پرداختن به مباث کاربردی در حوزه اعجاز قرآن کریم این است که منجر به فرهنگسازی میشود که از جمله آن فرهنگ توحید و اعتقاد به مبانی اصول دین است و قدرت ورود قرآن را به علوم نشان میدهد که حاکی از پویایی آن میباشد. با توجه به این مهم، بخش دوم به نگارش درآمد و در واقع بخش اول مقدمهای برای ورود به بخش دوم است که جنبه نوآوری مقاله است که نتایج حاصل را میشود در علوم قرآنی و علوم نورولوژیک مورد استفاده قرار داد که عبارتست از ثبت و بقای رفتار نورونهای سمپاتیک و پاراسمپاتیک. رفتار یعنی اثرات به جای مانده از فعالیت نورونها مثل تأثیر ترشح ATP، آدرنالین، نوراپینفرین و... ثبت و بقا مثل ژن و کروموزوم با این تفاوت که ژنها در کروموزومها ثبت میشوند و با توالی و وراثت بقا مییابند ولی بقای نورونهای مورد بحث ما به وراثت نمیرسد. وجه کاربرد در علوم قرآنی، تحلیل علمي از آیه 13 سوره اسراء است و وجه کاربردی در علوم نورولوژیک، یافتن چگونگی وقوع این رویداد است که بعد از کشف دامنه كاريردي وسیعی پیدا میکند.
بخش اول
1. تعریف اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک
1-1 کلیات بافت عصبی کل سیستم عصبی بدن را شامل میشود که از سلولهای عصبی یا نورون (Neuron) و سلولهای پشتیبان به نام سلولهای گلیال یا نوروگلی (neuroglia) تشکیل شده است. نورون واحد ساختمانی و عملکردی دستگاه عصبی است که در مرحله جنینی از اپیاتلیوم پوشاننده لوله عصبی منشا میگیرد. ویژگیهای اصلی نورونها تحریک پذیری و تولید تکانهها یا ایمپالسهای عصبی و انتقال این تکانه است. هر نورون از جسم سلولی و دو نوع زایده به نامهای دندریت و اکسون تشکیل شده است. جسم سلولی حجیم ترین قسمت سلول و حاوی هسته و عمده ارگانلهای سلول عصبی است.
دندریتها که به صورت زائده هايي کوتاه و بلند ، منشعب و متعدد دیده میشوند و گیرنده تحریکات هستند. اکسون (axon)، زایدهای است بلند و منفرد که انتقال تحریکات را از جسم سلولی به سلولهای سایر بافتها بر عهده دارد. محل تماس سلولهای عصبی با یکدیگر و یا با سلولهای سایر بافتها جهت انتقال تحریکات، اصطلاحا سیناپس نامیده میشود. دستگاه عصبی شامل دستگاه عصبی محیطی و دستگاه اعصاب مرکزی است. دستگاه عصبی محیطی متشکل از گانگلیونها و اعصاب محیطی است. گانگلیونها یا عقدههای عصبی ساختمانهایی هستند که محل قرار گیری جسم سلولی نورونها در خارج از سیستم اعصاب مرکزی میباشند.
1-2 اعصاب محیطی دستگاه عصبی محیطی از گانگلیونها و اعصاب محیطی تشکیل شده است که اعصاب محیطی خود شامل دو نوع حسی و حرکتی میباشند. اعصاب حرکتی و حسی در حالت کلی به دو دسته سوماتیک و احشایی تقسیم میشوند. آن دسته از اعصاب حرکتی که عضلات مخطط را عصب دهی میکنند و عمل آنها ارادی است، اعصاب حرکتی سوماتیک نامیده میشوند. دستهای از اعصاب حرکتی که صاف جدار احشا و سلولهای مترشحه را عصب دهی میکنند اعصاب حرکتی احشایی یا غیر ارادی نامیده میشوند که دسته اخیر تحت عنوان دستگاه عصبی اتونوم هستند. اعصاب حسی، تحریکات دریافتی از قسمتهای مختلف بدن را به مغز و نخاع منتقل میکنند. آن دسته از اعصاب حسی که تحریکات دریافتی از پوست را به سیستم عصبی مرکزی انتقال میدهند به اعصاب حسی سوماتیک موسوم هستند. آن دسته از اعصاب حسی که تحریکات دریافتی از ارگانهای احشایی را به سیستم عصبی مرکزی منتقل مینمایند، اعصاب حسی احشایی نامیده میشوند. تحریکات دریافتی توسط اعصاب حسی احشایی بدون آگاهی انسان انجام میگیرد و از این نظر، جز سیستم عصبی خودکار یا اتونوم محسوب میگردد. 1-3 دستگاه عصبی اتونوم یا خودمختار آن دسته از نورونهای حرکتی که فعالیت عضلات صاف، ترشح غدد، ریتم قلب و در مجموع فعالیت ارگانهای احشایی را تنظیم میکنند تحت عنوان سیستم عصبی اتونوم شناخته میشوند. دستگاه عصبی اتونوم از تعداد زیادی گانگلیون اتونوم و دو نورون حرکتی در هر زنجیره به نام نورونهای پیش گانگلیونی و پس گانگلیونی تشکیل شده است. نورنهای پیش گانگلیونی، نورونهایی هستند که جسم سلولی آنها در سیستم عصبی مرکزی قرار گرفته و اکسون آنها برای سیناپس با نورون بعدی تا گانگلیون امتداد یافته است. نورونهای پس گانگلیونی، نورونهایی هستند که جسم سلولی آنها در گانگلیونی واقع شده و اکسون آنها تا ارگان عامل امتداد یافته و پایانه عصبی را تشکیل داده است. در نورون پیش گانگلیونی و پس گانگلیونی در محل گانگلیون با یکدیگر سیناپس مییابند. اعصاب حرکتی سیستم عصبی اتونوم از دو بخش سمپاتیک و پاراسمپاتیک تشکیل شده است. 1-4 اعصاب سمپاتیک سیستم عصبی اتونوم یا خودمختار از نظر آناتومیکی و عملکردی به دو بخش سمپاتیک و پاراسمپاتیک قابل تقسیم میباشد که فعالیت آنها اغلب مخالف هم است. تارهای عصبی که از مغز و از پایین ترین بخش نخاع منشعب میشوند، اعصاب پاراسمپاتیک را تشکیل میدهند و تارهایی که از قسمت میانی نخاع شوکی منشاء میگیرند، اعصاب سمپاتیک را بوجود میآورند. در بخش سمپاتیک، جسم سلولی نورون پیش گانگلیونی در شاخ جانبی (Lateral horn) نخاع قرار گرفته و اکسون آن به نام رشته پیش گانگلیونی پس از خروج از نخاع وارد گانگلیون سمپاتیک در مجاور مهرهها یا نزدیک احشا شده و با نورون پس گانگلیونی سیناپس حاصل میکند. اکسون نورون پس گانگلیونی به نام رشته پس گانگلیون به ارگان عامل ختم میگردد. در اعصاب سمپاتیک رشته پیش گانگلیونی معمولا کوتاه بوده رشته پس گانگلیونی بلند میباشد. از آنجایی که اعصاب سمپاتیک در ناحیه سینهای - کمری از نخاع خارج میشوند، به بخش سینهای - کمری نیز موسوم هستند.در اعصاب سمپاتیک نوروترنسمیتر مترشحه از رشته پیش گانگلیونی استیل کولین و از رشتههای پس گانگلیونی، نوراپینفرین میباشد (مادهای که از بخش مرکزی غدد فوق کلیوی نیز ترشح میشود) و به همین دلیل اعصاب سمپاتیک را اعصاب آدرنرژیک نیز مینامند. 1-5 اعصاب پاراسمپاتیک در بخش پاراسمپاتیک، همانند بخش سمپاتیک، جسم سلولی نورون پیش گانگلیون در شاخ جانبی نخاع قرار گرفته و اکسون آن به نام رشته پیش گانگلیونی وارد گانگلیون پاراسمپاتیک (معمولاً در مجاورت یا دیواه ارگان عامل) شده و با نورون پس گانگلیونی سیناپس حاصل میکند. اکسون نورون پس گانگلیونی به نام رشته پس گانگلیونی به فاصله کوتاهی پس از ترک گانگلیون به ارگان عامل ختم میگردد. به این ترتیب در اعصاب پاراسمپاتیک بر خلاف اعصاب سمپاتیک رشته پیش گانگلیونی بسیار بلند و رشته پس گانگلیونی کوتاه میباشد. از آنجا که اعصاب پاراسمپاتیک در ناحیه جمجمهای - خاجی از نخاع خارج میشوند، به بخش جمجهای - خاجی موسوم هستند. در اعصاب پاراسمپاتیک نوروترنسمیتر مترشحه از رشتههای پیش گانگلیونی و پس گانگلیونی ، استیل کولین است و به همین دلیل اعصاب پاراسمپاتیک را اعصاب کولینرژیک نیز مینامند.
1-6 تقسیمبندی ترشحات سیستم عصبی خودمختار بر اساس ماده میانجی آزاد شده میتوان سیستم عصبی خودمختار را به بخشهای کولینرژیک و نورآدرنرژیک تقسیم کرد. نورونهایی که کولینرژیک هستند عبارتند از: کلیه نورونهای پیش عقدهای، نورونهای پس عقدهای پاراسمپاتیک از نظر تشریحی ، نورونهای پس عقدهای سمپاتیک از نظر تشریحی که به غدد عرق عصب میدهند ، نورونهای سمپاتیک از نظر تشریحی که روی عروق خونی عضلات مخطط ختم شده و هنگام تحریک موجب اتساع عروقی میشوند. باقیمانده نورونهای پس عقدهای سمپاتیک نورآدرنرژیک هستند یا ظاهرا در مورد سلولهای آدرنرژیکی بافت عضله قلبی آدرنرژیک میباشند. قسمت مرکزی غده فوق کلیوی در اصل یک عقده سمپاتیک است که در آن سلولهای پس عقدهای آکسونهای خود را از دست داده و مستقیما نوراپینفرین، اپی نفرین و مقداری دوپامین را به داخل جریان ترشح میکنند. نتیجتاً نورونهای پیش عقدهای کولینرژیکی که به این سلولها میروند به صورت اعصاب حرکتی ترشحی این غده در آمدهاند. 1-7 تخلیه کولینرژیک اعمال تولید شده توسط فعالیت بخش کولینرژیک سیستم عصبی خود مختار آن دسته از اعمالی هستند که با جنبههای نباتی زندگی روزمره سروکار دارند. مثلا عمل کولینرژیک با افزایش دادن فعالیت عضلات رودهای، افزایش دادن ترشح معدی و شل کردن اسفنگتر پیلور، موجب پیشبرد گوارش و جذب مواد غذایی میشود. به این دلیل و برای قرار دادن آن در مقابل عمل کاتابولیک بخش نورآدرنرژیک، بخش کولینرژیک گاهی سیستم عصبی آنابلیک نامیده میشود. این بخش از اعصاب باعث تنگ شدن مردمک چشم و انقباض مثانه میشود. 1-8 تخلیه نورآدرنرژیک بخش نورآدرنرژیک در حالات فوریتی به صورت یک مجموعه واحد تخلیه میشود. اثرات این تخلیه ارزش قابل ملاحظهای از نظر آماده کردن فرد برای مقابله با فوریتها دارد. به عنوان مثال ، تخلیه نورآدرنرژیک تطابق را در چشمها شل کرده و مردمکها را گشاد میکند (به منظور ورود نور بیشتر به چشمها)، ضربان قلب را تند کرده و فشار خون را بالا میبرد و رگهای خونی پوست را تنگ میکند (که خونریزی از زخمها را محدود سازد). تخلیه سمپاتیک باعث تقویت هوشیاری میشود و غلظت گلوکز و اسیدهای چرب آزاد خون را افزایش میدهد (به منظور تامین انرژی بیشتر)، بنابراین تخلیه سیستم عصبی سمپاتیک بر اثر فوریتها ، بدن را آماده ستیز یا گریز میکند (دورلندز مدیکال دیکشنری، ج 2، ص 1268 و درسنامه دستگاه اعصاب، ص 75 تا 78 با تلخیص).
2. تأثیر روزه بر عملکرد سمپاتیک و پاراسمپاتیک تخلیه سمپاتیک در انسان روزهدار کاهش مییابد و هنگامی که انسان روزهدار مجدداً تغذیه میکند، افزایش مییابد. این تغییرات میتوانند کاهش فشار خون و فعالیت متابولیک ناشی از روزهداری و تغییرات مخالف ناشی از غذا خوردن را توجیه کنند. وزیکولهای گرانولدار کوچک در نورونهای سمپاتیک پس عقدهای واجد ATP و نوراپی نفرین هستند و وزیکولهای بزرگ محتوی نوروپپتید y میشود. اعمال ناشی از ترشح شدن ATP و نوروپپتید y ، هنوز روشن نیستند (دانشنامه رشد). 3. تأثیر نماز بر سمپاتیک و پاراسمپاتیک هنگامی که فردی نمار مي خواند در حین حفظ ارامش و توجه به خدا –حرکات خاصی را انجام می دهد. بررسی شکل حرکات و زمان بندی تعیین شده آن تغییرات هورمونی خاصی را در بدن مطرح می سازد که با توجه به هماهنگی آن با ریتم تغییرات شبانهروزی بعضی از هورمونهااثرات معنی داری پديدار مي گردد. درشروع نماز هنگامی که فرد مدتی به حالت ایستاده قرار میگیرد. سیستم عصبی سمپاتیک برای افزایش فشار خون اقدام به ترشح کاتکول آمینها مینماید و میزان رنین در خون بالا میرود. ولی هنگامی که فرد به حالت سجده در می آید. ترشح هورمونهای بسیار پر قدرت دهلیزی قلب (نظیر ANP) افزایش یافته و اثرات هورمونهای سمپاتومیمتیک فوق را مهار نموده یا تغییر میدهد. تکرار این حالت باعث افزایش میزان هورمونهای دهلیزی قلب در خون و ایجاد اثرات ویژه آن (با توجه به ریتم شبانه روزی) میشود. اثرات فیزیولوژیک نماز با توجه به اطلاعات موجود را می توان چنین شرح داد: 3-1 قیام یا وضعیت ایستاده در وضعیت ایستاده، برای جبران اثرات ثقلی، تغییراتی در فعالیت عصبی و هورمونی پدید میآید. نظیر: - افزایش فعالیت سمپاتیک، افزایش ترشح رنین، اپی نفرین نوراپی نفرین. - کاهش ترشح ANP از سلولهای کششی دهلیزی که در نتیجه باعث افزایش ریت قلبی و تنگی عروق میشود. 3-2 جبران اثرات ثقلیCompensations for Gravitational Effects در حالت ایستاده اگر شخصی حرکت نکند. خون در رگهای ظرفیتی وریدهای اندامهای تحتانی تجمع پیدا میکند. (مقداری مایع نیز در فضاهای میان بافتی جمع میشود) و از بازگشت وریدی قلب کاسته شده، حجم ضربه ای قلب تا 40% کاهش مییابد. جبرانهای اصلی هنگام در آمدن بوضع قائم براثر سقوط فشار خون، در سینوس کاروتی و قوس آئورت بروز کرده. ریت قلبی افزایش مییابد. همچنین یک افزایش سریع در غلظت رنین (و آنژیوتنسین 2 و آلدسترون) در گردش خون بوجود میآید که با تنگ شدن سرخرگچهها به حفظ فشار خون در حد طبیعی کمک میکنند. مقدار واقعی تغییر فشار برحسب تعادل بین شدت تنگی سرخرگچهها و سقوط برونده قلبی متغیر است. اگر هیچگونه تغییرات جبران کننده قلبی عروقی وجود نداشته باشد، کاهش برونده قلبی بر اثر تجمع خون در پاها هنگام ایستادن منجر به کاهش میزان جریان خون مغزی به کمتر از 60% میزان آن در وضع خوابیده شده علائم ایسکمی مغزی پدید آمده و شخص بیهوش میشود. (در بعضی از افراد ایستادن ناگهانی موجب سقوط فشار خون، سرگیجه، تاری دید و حتی غش میشود. علل هیپوتانسیون ارتواستاتیک یا کاهش فشار خون وضعیتی گوناگون است.) اثرات ثقلی بر روی گردش خون در انسان تا حدودی بستگی به حجم خون دارد. هنگامی که حجم خون کم است. این اثرات بارز هستند و هنگامیکه حجم خون زیاد است (یا هنگامی که فرد در اثر استرس و افزایش مواد تنگکننده عروق، نظیر کاتکول آمینها، دارای حجم خون زیادی است ) این اثرات به حداقل میرسند. 3-3 نوراپینفرین و اپینفرین در فردی که از وضعیت خوابیده به حالت ایستادن در میآید. افزایشی به میزان50 تا 100 در صد، غلظت طبیعی نوراپی نفرین بوجود میآید. اپی نفرین نیز هنگامیکه غلظت پلاسمایی آن حدود دو برابر مقدار استراحت است. تاکیکاردی ایجاد میکند. افزایش ترشح مغز غده فوق کلیوی بخشی از تخلیه منتشر سمپاتیکی است که در وضعیتهای اضطراری نیز ایجاد میشود (روشی که فرد را برای ستیز و گریز آماده میکند). نیمه عمر کاتکول آمینها در گردش خون حدود دو دقیقه است. 3-4 سیستم رنین - آنژیوتنسین هنگامیکه انسان از وضع خوابیده به وضع ایستاده در می آید ترشح رنین نیز افزایش مییابد. بطور کلی ترشح رنین بوسیله تحریکاتی که فشار خون را کاهش داده یا تحریک سمپاتیک را زیاد میکنند، افزایش مییابد و در نتیجه آنژیوتنسین 2، که بر اثر عمل رنین تشکیل میشود، افزایش مییابد. آنژیوتنسین باعث بالا رفتن فشار خون و تنگی سرخرگچهها میشود. این ماده یکی از قوی ترین تنگ کنندههای عروقی شناخته شده است که در افراد طبیعی 4 تا 8 برابر قویتر از نوراپی نفرین است.نیمه عمر آنژیوتنسین 2 در انسان 1 تا 2 دقیقه است و به سرعت منهدم میشود. 3-5 پپتید دهلیزی دفع کننده سدیم (Atrial Natriuretic Peptide = ANP) برعکس، در بلند شدن از حالت خوابیده به حالت ایستاده. یا در کاهش فشار سیاهرگ مرکزی، یک کاهش مختصر اما قابل اندازهگیری در غلظت پلاسمایی ANP بوجود میآید. 3-6 سجده یا وضعیت شبیه به خوابیده در حالت سجده، همانند وضعیت خوابیده، اثرات نیروی ثقل (جاذبه زمین) بر روی گردش خون خنثی شده، فشار سیاهرگی مرکزی افزایش مییابد. در نتیجه با حذف اثرات ثقلی، فعالیت سمپاتیک و ترشح هورمونهایی مثل: رنین، آنژیوتنسین 2، اپی نفرین و نوراپی نفرین کاهش مییابد. همچنین با افزایش فشار سیاهرگی مرکزی، ترشح ANP از سلولهای کششی دهلیزی افزایش مییابد. ANP اثرات عروقی هورمونهای فوق را از بین برده و باعث اتساع عروق و کاهش فشار خون میشود. 3-7 پپتینهای دهلیزی Atriopeptins در بازگشت از حالت ایستاده به حالت خوابیده و یا سجده، با افزایش فشار سیاهرگی مرکزی، افزایش مختصری در غلظت پلاسمایی ANP بوجود میآید (ANP یکی از پپتینهای دهلیزی است). پپتینهای دهلیزی، پپتیدهای ترشحی تولید شده در بافت دهلیزی قلب میباشند، که در صورت ترشح باعث دفع سدیم از ادرار، افزایش ترشح ادرار، اتساع عروق و مهار ترشح رنین میشود. سلولهای عضلانی در دهلیزهای قلب مستقیماً به کشش پاسخ میدهند و نوارهای باریک عضله دهلیزی در خارج از بدن، در صورت کشش ANP را آزاد میکنند. میزان آزاد شدن ANP (و دیگر پپتینها) متناسب با درجه کشیده شدن دهلیزها بر اثر افزایش فشار سیاهرگی مرکزی، است. در افرادی که وزن طبیعی دارند و مقادیر متوسطی سدیم (نمک) می خورند. ترشح ANP در حدود 5 فمتو مول در میلی لیتر (10 به توان منفی 15 mol/ml) میباشد. تعداد گرانولهای ترشحی دهلیزها، هنگام خوردن یک رژیم پر نمک، یا هنگامیکه حجم مایع خارج سلولی بالا میرود. زیاد میشود و در نتیجه ترشح ANP و محتویات گرانولها افزایش مییابد. ترشح ANP همچنین هنگامی که شخصی تا گردن در آب غوطهور میگردد (یعنی مشابه وضعیتی که مسلمانان در غسل ارتماسی و مسیحیان و یهودیان در غسل تعمید، پیدا میکنند) افزایش مییابد. این عمل، اثرات نیروی ثقل را بر گردش خون خنثی کرده، فشار سیاهرگی مرکزی و در نتیجه فشار دهلیزی را افزایش میدهد. ظاهراً ادیان الهی برای افزایش ANP در مناطق کم آب و خشک امر به اجرای نماز نمودهاند. در حالی که در مناطق پر آب از غسل ارتماسی (مثلاً در مسیحیت) که در افزایش ANP بسیار قویتر است، استفاده شده است . ANP علاوه بر مهار ترشح رنین، بطور گسترده با اعمال آنژیوتنسین 2 مخالفت میکند و غلظت آن را در گردش خون پایین میآورد. ANP حساسیت ناحیه گلومروله غده فوق کلیوی را به آنژیوتنسین 2 کاهش می دهد و موجب کاهش آلدوسترون می گردد.ANP عمل وازوپرسین بر روی عروق را نیز مهار میکند ANP با کاهش پاسخدهی (یا حساسیت) عضله صاف رگی به مواد تنگکننده رگی متعدد، باعث پایین آمدن فشار خون میگردد ANP آنتاگونیست عوامل گوناگون تنگ کننده عروقی می باشد. 3-8 وضعیت قنوت در وضعیت قنوت، هنگامی که دستها بالا میآیند، خون بیشتری بطرف پاها رفته و از بازگشت وریدی میکاهد. نتیجه این عمل کاهش حجم ضربهای و برونده قلبی است، که عکسالعمل قویتری را برای جبران اثرات ثقلی پدید میآورد. قنوت در واقع تشدیدکننده حالت قیام یا وضعیت ایستاده است. 3-9 وضعیت رکوع در وضعیت رکوع، که فرد بعد از قیام به خود می گیرد. با افزایش فشار سیاهرگی مرکزی، انتظار میرود که وقایع هورمونی آن همانند سجده باشد. همانطوری که مشاهده شد ANP قادر به مهار اثرات بسیاری از هورمونهای سمپاتیک میباشد، در طول نماز، با توجه به اینکه نیمه عمر کاتکول آمینها و آنژیوتنسین کوتاه میباشد (در حدود دو دقیقه). اثرات ANP در جهت تقویت فعالیتهای سیستم پاراسمپاتیک برتری مییابد. هر چند، در جهت وقوع این امر، همراهی فرد در دوری از افکار استرسزا لازم میباشد. زیرا افکار استرسزا باعث تحریک و افزایش ترشح هورمونهایی نظیر کاتکول آمینها و گلوکوکورتیکوئیدها میشود. 3-10 زمانهای نماز مقایسه زمان اجرای نمازهای روزانه با ریتم شبانهروزی ترشح برخی از هورمونها، نشاندهنده تطابق بسیار جالبی میباشد. -زمان اجرای نماز صبح. زمانی است که ترشح ACTH (و همچنین کورتیکواستروئیدها) به حداکثر میرسد. - همچنین بر اساس ریتم شبانهروزی، حداکثر مقدار ترشح رنین و در نتیجه آنژیوتنسین 2، در صبح زود، قبل از بلند شدن از خواب است. - هورمون رشد نیز در صبح زود قبل از بلند شدن از خواب افزایش مییابد. با توجه به اجرای نماز صبح (از طلوع فجر تا طلوع آفتاب)، همزمانی دقیقی بین ترشح ANP حاصل از نماز و حداکثر ترشح شبانهروزی ACTH کورتیکواستروئیدها، رنین و هورمون رشد وجود دارد. 3-11 ریتم شبانه روزی در ترشح ACTH ACTH به صورت فورانهای نا منظم در سراسر شبانهروز ترشح میشود. کورتیزول پلاسما نیز با این فورانها بالا و پایین میرود. در انسان تعداد فورانها در صبح زود (درست قبل از بیدار شدن) به حداکثر و در شب به حداقل میرسد، ریتم شبانهروزی ترشح ACTH ارتباطی با استرس بلند شدن از خواب، در هنگام صبح، هر چقدر هم که ناراحتکننده باشد، ندارد. زیرا افزایش ترشح ACTH قبل از بیدار شدن بوجود میآید. اگر طول روز به طور تجربی از 24 ساعت درازتر شود. یعنی شخص در محیط مجزایی قرار داده شده و فعالیتهای روزانه، در زمانی بیش از 24 ساعت گسترده شود. سیکل ترشح غده فوق کلیوی نیز درازتر میشود، اما ترشح ACTH کماکان در جریان خواب به وجود میآید. ضایعات هستههای فوق کیاسمایی در مغز، ریتم شبانه روزی در ترشح ACTH و ملاتونین را بر هم میزنند. هستههای فوق کیاسمایی ایمپالسهای ورودی مهمی از طریق فیبرهای شبکیهای – هیپوتالاموسی از چشم دریافت میکنند و ظاهراً عمل آنها در حال طبیعی، تطابق دادن ریتمهای مختلف بدن با دوره 24 ساعته روشنایی – تاریکی است. در اینجاست که مشخص میشود که چرا باید صبح زود برای اجرای نماز از خواب برخاست و نماز خواند. در صبح زود تغییرات شدیدی در غلظت گلوکوکورتیکوئیدها و ACTH خون پدید میآید. این تغییرات بویژه قابل توجهاند چون در طی خواب (مدت زمان نسبتاً طولانی که از کاهش غلظت گلوکوکورتیکوئیدها میگذرد) رسپتورهای بیشتری برای اتصال به گلوکوکورتیکوئیدها تولید میشود. در نتیجه افزایش گلوکوکورتیکوئیدها در صبح اثر شدیدتری برجای میگذارد. پس برای جلوگیری یا تغییر اثرات گلوکوکورتیکوئیدها و ACTH برسیستم ایمنی، لازم است مقداری ANP (یا دیگر آتروپپتینها) ترشح شود. 3-12 تداخل سیستمهای انتقال پیام داخل سلولی شواهد زیادی مبنی بر تاءثیر هورمونهای مختلف، بویژه هورمونهای عصبی، برسیستم ایمنی وجود دارد. هورمونهای عصبی هم در آزمایشگاه و هم در موجود زنده میتوانند سیستم ایمنی را تسهیل یا مهار کنند. اثرات هورمونهای عصبی تابع قانون همه یا هیچ نمیباشد بلکه باعث تغییرات ظریف و مهم بیولوژیک میگردند. بعضی از این هورمونها اثرات مهاری و بعضی اثرات تحریکی دارند. گاهی اثرات مهاری و تحریکی هورمونهای عصبی به غلظت آن بستگی دارد. بر اساس شواهد موجود، هورمونهای عصبی حامل پیامهای ضعیف بیولوژیک اند که همراه با سیتوکینهایی نظیر اینترلوکینها وهمراه با پیامهای ناشی از آنتی ژنها، عمل میکنند و باعث تقویت و تضعیف این پیامها میشوند. ACTH در غلظتهای نانومولار، تکثیر B-Cellهای فعال شده را در حضور عامل رشد B-Cellها (احتمالاً IL-4 یاIL-2 ) در حدود 2 تا 3 برابر زیادتر میکند. ACTH در غیاب اینترلوکینها بر کار B-Cellها اثری نمی گذارد. ACTH در بعضی شرایط بشدت لنفوسیتها را از تولید آنتی بادی (وابسته بهT-Cell) ) باز میدارد. ACTH اثر مهارکننده و تشدید کننده خود را با واسطه: - وجود سایر فاکتورها (مانند لنفوکینها) - حضور سلولهای T-helper - منشا B-Cell - غلظت ACTH اعمال میکنند. 3-13 تعادل سیستمهای انتقال پیام داخل سلولی برای تاءمین هموستاز در فعالیت سلولی، لزوم وجود تعادلی بینc AMP و c GMP مطرح گردیده است. تحریک گیرندههای کولینرژیک بوسیله استیل کولین در ماست سلها، موجب بالا رفتن c GMP شده، واسطهها آزاد گشته و موجب انقباض عضلات صاف برونشها میگردد. پپتینهای دهلیزی (مانند ANP) نیز با اتصال به گوانیلات سیکلاز غشایی آن را فعال میسازند که در نتیجه آن c GMP در بعضی موارد تا 50 برابر افزایش مییابد. متابولیتهای مسیر لیپواکسیژناز (مانندLTB4)) هم میتوانند گوانیلات سیکلاز را فعال کنند و در نتیجه مقدار c GMP سلول را بالا ببرند. افزایش c GMP پروتئین کیناز وابسته به آن را فعال ساخته و در نتیجه تعدادی از پروتئینهای دیگر فسفوریله میشوند. از جمله این مواد میتوان پروتئینهای هیستونی اسیدی موجود در هسته را ذکر کرد که نقش مهمی در فعالیت ژنها از خود نشان میدهند. افزایش میزان c AMP در داخل سلول، رشد لنفوسیتها را مهار میکند. ولی افزایش c GMP رشد لنفوسیتها را تسهیل میکند. افزایش c AMP داخل سلولی در لنفوسیتهای B و T. تحت تاثیر اپی نفرین یا PGE1 جلوی میتوز و تقسیم سلولی را گرفته و پاسخ ایمنی را عقیم می گذارد. (ACTH نیز اثرات خود را لز طریق افزایش c AMP داخل سلولی. اعمال میکند.) بدین ترتیب اجرای نماز: با افزایش ترشح ANPو در نتیجه افزایش c GMP داخل سلولی بویژه در صبح زود گامی مؤثر بر رشد و تکثیر لنفوسیتها میباشد (قماشی، تأثیر علمی نماز). بخش دوم بنا به گفته نورولوژیستها، عدم تعادل در سمپاتیک و پاراسمپاتیک، انسان را دچار اختلالات روانی میکند. حالا تعالیم الهی و فرهنگ دینی میآید و تعادل آنها را برقرار میکند. با توجه به مطالبی که گفته شد در مورد تأثیر نماز بر عملکرد سمپاتیک و پاراسمپاتیک، در مییابیم که نتیجه نهایی اعصاب سوماتیک به اثرپذیری بر اعصاب اتونوم است. به عبارتی حرکات و سکنات انسان بر احشاء و امعاء اثر دارد. و این اثر میماند کما اینکه اثر آدرنالین که از واکنشهای آدرنرژیک است بر امعاء و احشاء میماند. حال با توجه به آیه 13 سوره اسراء ادعا میکنیم که این اثرات جاودانه میماند! یعنی حتی بعد از مرگ انسان با خاک شدن سمپاتیک و پاراسمپاتیک باز هم جاودانه میماند. زیرا با اعتقاد به معاد جسمانی در روز قیامت همه Axonها و دندریتها بازیابی میشوند «وَ اِذ قالَ اِبراهیم ربِّ اَرِنی کَیفَ تحیِ المَوْتی» (بقره، 260). بازیابی اکسونها و دندریتها نورون یعنی بازیابی آثار و نتیجه اعمال نه خود اعمال زیرا چنانکه گفتیم، اعمال ما که توسط اعصاب سوماتیک به طور مختارانه انجام میشود، بر اعصاب اتونوم به طور جابرانه تأثیر میگذارد و ما هیچ نقشی بر اکسونها و دندریتهای اتونوم نداریم و آنچه که بازیابی میشود طبق آیه 13 سوره اسراء، نورونهای اتونوم هستند که وقتی گشوده میشوند، درون آنها دندریتها میگویند، فلان عمل باعث ترشح فلان هورمون شده و ما را تحریک کرد مثلاً روزه باعث شد ATP بر ما اثر گذارد و ما هم به اکسونها اطلاع دادیم که سیناپسها را برای اطاعت خدا آماده کنند و سیناپسها به بافتها دستور دادند در مسیر خدا قرار گیرند، در نتیجه روزهدار به آرامش رسید «اَلا بِذِکرِ الله تَطْمَئِنّ الْقلوب». در ادامه لازم است تفسیر آیه 13 سوره اسراء بیان شود تا مهر تأییدی بر این نظریه باشد و شایسته است جامعه پزشکی اسلامی، نظريه این پژوهش که برخاسته از قرآن است را مورد تحقیق و مطالعه قرار دهند. آنچه که ضرورت دارد بیان شود هیچ نظریه علمی بر این آیه تحمیل نشده، بلکه این آیه بر اساس این پژوهش، نظریهای را مطرح میسازد که عظمت والای خود را در اعجاز علمی تجلی میسازد هر چند که دأب قرآن، بیان اعجاز علمی نیست بلکه هدایت است «... هُدیً لِلنّاس...» (بقره، 185) ولی از یکی از بطون آن اعجاز بر میآید. 2-1 تفسیر آیه 13 سوره اسراء وَ كُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَئرِهُ فىِ عُنُقِهِ وَ نخُرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَئهُ مَنشُورًا و: عطف به «کُلّ شیءٍ فَصَّلناهُ تَفصیلاً» و ذکر« کُلَّ اِنسانٍ اَلزَمناهُ طائِرُهُ فی عُنُقِه»، در واقع ذکر خاص بعد از عام است یعنی این طائر نیز تفصیل میشود و به روشنی بیان میگردد (التحرير و التنوير، ج 14، ص 38). کل: دلالت بر استغراق دارد و به معنای همه، تمام، جمیع (قاموس قرآن، ج 6، ص 137). الزام: ملازم بودن، جدا نشدنی طائر: پرواز مرغان اگر از طرف چپ،به طرف راست وی پرواز میکردند، سانح مینامیدند که تیراندازی آن به سهولت بود و اگر بالعکس بود، بارح میگفتند که تیراندازی به آنها به دشواری بود (المیزان، ج 13، ص 72). عنق: گردن و تنها عضوی است که با قطع آن، کسی زنده نمیماند. نخرج :التفات در نخرج به خاطر عظمت این کار است (التحرير و التنوير، ج 14، ص 38) لقاء: روبرو شدن همراه با ارتباط و فرق آن با رؤیت: دیدن آثار عمل است ولی لقاء خود عمل است (التحقیق، ج 10، ص 252) تلقیه: روبرو شدن همراه با تفهیم و اعطا نشر: کنایه از سرعت اطلاع از آن است. «اَلزَمناهُ طائِرُهُ فی عُنُقِه» الزام هر عملی به عاملش یعنی هر عملی قائم به عاملش بوده و خیر و شر آن به خود او بر میگردد و لازمه این اقتضاء این است که در عمل هر انسانی شواهدی باشد که به طور قطع و یقین و بدون خطا و اشتباه، عاقبت او را تعیین و مشخص کند چون مقرر شده که عاقبت هر عملی به صاحبش برگردد در حالیکه به اختیار خویش آن عمل را انجام داده است. «وَ نُخرِجُ لَهُ یَومَ القیامة کتاباً» دلالت دارد بر 1. کتابی که بیرون میکشند مخصوص خود انسان است و هیچ ربطی به غیر او ندارد. 2. حقایق اعمال را در بر دارد. 3. حقایق اعمال را جلوهگر میسازد. بنابراین کتابی است اختصاصی که مشتمل بر حقایق و آثار اعمال است. نُخرِجُ لَهُ، این حقیقت را بیان میکند که عمل فقط طائر نبوده و در قیامت آن طائر کتاب شده بلکه عمل به محض وقوع، کتاب شده است. فقط حقایق اعمال از ادراک انسان در جهان پوشیده شده که یوم تبلی السرائر مکشوف میشود (ترجمه المیزان، ج 13، ص 75، با اندکی تلخیص و تصرف). 2-2 تحلیل علمی آیه 13 سوره اسراء (قسمت پژوهشی) آنچه که به عنوان طائر فی عنقه میتوان تحلیل کرد، اشارهای به سمپاتیک و پاراسمپاتیک و تطبیق این دو به طائر به لحاظ وجه اشتراک خصوصیت است زیرا که خصوصیت طائر، از چپ به راست رفتن یا از راست به چپ رفتن است که پس از الغاء خصوصیت، به هر عمل و بالعکس آن قابل تسری است بنابراین شامل سمپاتیک و پاراسمپاتیک نیز میشود ولی واژه فی عنقه، آن را مخصص میکند و میتوان گفت این طائر فقط سمپاتیک و پاراسمپاتیک است زیرا جایگاه آن در گردن است. آن هم در گردن هر انسانی به واسطه بهکارگیری لفظ «کل انسان» از طرفی آوردن کلمه انسان در قرآن دلالت بر ذیشعور بودن میکند بنابراین طائری که در گردن است، عملی مشعر بر شعور دارد و قائم به عاملش که واژه «الزام» دلالت بر آن دارد مي باشد. تحلیل علمی آن چنین میشود که هر رخدادی توسط فعالیت یک بخش به وقوع میرسد مثلاً عمل کولینرژیک با افزایش دادن فعالیت عضلات رودهای، موجب جذب مواد غذایی میشود. پس در اینجا عمل جذب مواد غذایی قائم به عاملش که تخلیه کولینرژیک بخش پاراسمپاتیک است رخ میدهد. قسمت شگفتانگیز این ماجرا این است که عامل ثبت میشود آن هم ثبتی جاودانه. چرا و به چه علت؟ در تفسیر آیه مورد نظر، اشاره شد که الزام عمل به عامل، اقتضاء میکند هر عملی، عاقبتی داشته باشد و در روز قیامت، عاقبت هر عمل به صاحبش بر میگردد و در مقابل او، جلوهگر میگردد (يلقاه منشوراً متضمن این معناست). این مطلب اشاره به این معنا دارد که عاقبت عمل، جاودانه میماند تا بشود در روز قیامت آن را بازیابی کرد به گونهای که فصلناه تفصیلاً باشد یعنی جزء به جزء آن را بتوان کالبدشکافی کرد و آشکار نمود. جلوهگری به این معناست که جزء به جزء عامل دارای شعور باشند و هر جزء عاقبت مشخص و معینی را به نمایش درآورد کما اینکه در آیه 49 سوره کهف به این امر اذعان دارد «... وَ یَقولونَ یا وَیلَنا مالِ هذا الکتابِ لا یُغادِرُ صَغیرةً وَ لا کبیرةً...» مثلاً تخلیه کولینرژیک بخش پاراسمپاتیک که باعث ترشح ATP شده و بدن روزهدار را آماده روزهداری میکنند، کالبدشکافی میشود. مثلاً دندریتها میگویند این انسان روزه گرفت و مغز دستور واکنش به ما داد تا اکسونها را برای ترشح ATP خبر دهیم. اکسونها میگویند، ما پیام دندریتها مبنی بر آزادسازی ATP به سیناپسها رساندیم. نورونهای پس گانگلیون در آن طرف سیناپس به همین ترتیب زبان باز کرده و جزئیات ترشح ATP را بیان میکنند و به همین ترتیب پیش میرود تا اعضاء و جوارح نیز به سخن آیند که بخش پایانی این فرآیند است. ولی آنچه که آغازگر این امور مادی است، یک امر مجرد است و آن هم تصمیم انسان برای انجام کاری. اینجاست که فرهنگ اسلامی روزهداری بر فرآیند تصمیمگیری اثر گذاشته و منجر به اموری میشود که بیان شد و این امور همان لحظه به ثبت میرسد چنانکه در تفسیر «نخرج له» گذشت و با تحلیل فوقالذکر، همان لحظه ثبت جاودانه میماند.
نتیجهگیری
این مقاله دو بخش دارد: اول تأثیر فرهنگ قرآنی بر رفتار سمپاتیک و پاراسمپاتیک. دوم: نقش اعجاز قرآن در غنيسازی دانش بشری. در بخش اول گفتیم اعمال اختیاری انسان که توسط اعصاب سوماتیک انجام میگیرد، تأثیراتی بر اعصاب اتونوم میگذارد چه بهطور مستقیم و چه بهطور غیرمستقیم. اگر این اعمال تابع مقررات مطلوب روانشناختی نباشد، تأثیرات نامطلوبی بر سمپاتیک و پاراسمپاتیک میگذارد و بعضاً عدم تعادل در رفتار آنها به وجود میآید که منجر به اختلالات روانی میگردد. نقش فرهنگ اسلامی در به تعادل رساندن رفتار اعصاب اتونوم، در قوانین و تعالیم الهی آن متجلی میشود. همانگونه که در مقاله به رفتار سمپاتیک و پاراسمپاتیک در نماز و روزه اشاره رفت، به همین ترتیب در مورد سایر قوانین اسلامی نيزصادق است. اصولاً چون فرهنگ اسلامی، اعتدالگراست، رفتار روانشناختی و نورولوژیک را نیز معتدل میگرداند و از بروز اختلالات در آن جلوگیری مینماید. در بخش دوم بیان شد رفتار نورولوژیک اعصاب اتونوم ثبتی جاودانه دارد که این مهم با تحلیل علمی آیه 13 سوره اسراء حصول شد البته در حد بیان یک فرضیه علمی. بنابراین میتوان گفت این فرضیه برخاسته از اعجاز قرآن است و در جهت رشد دانش بشری کاربرد دارد ولی اینکه بگوییم آیه الزاما این مطلب را عنوان میکند صحیح نیست ولی تحمل آنرا دارد.هر کس از ظن خود شد یار من.
منابع
الف) کتاب
1. ابن عاشور، التحریر و التنویر، بیروت، مؤسسه التاریخ، چاپ اول، [بیتا]
2. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417 ق.
3. قرشی، سید علیاکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب اسلامی،چاپ ششم، 1371
4. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بیروت، مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، 1430 ق.
5. موسوی همدانی، سید محمدباقر، ترجمه تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1374
6. نوروزیان، محسن، درسنامه دستگاه اعصاب، تهران، دانشکده پزشکی دانشگاه شهید بهشتی، [بیتا]
7. Dorland, William, Dorland’s Pcket Medical Dictionary.
ب) مقاله
1. خامنهای، سید محمد، دین و کلام، اعجاز و کرامت، مجله نامه فرهنگ، شماره 10، [بیتا]
2. لین، ر. مقدمهای بر پسیکوپاتولوژی از دیدگاه پاولف، ترجمه: قاسمزاده، حبیباله، مجله هدهد، شماره 2، [بیتا]
3. قماشی، تأثیر علمی نماز، [بیجا]، 1392
4. ماکسول، کوان، تکامل مغز، مترجم: پرویز، داریوش، مجله هدهد، ش 3، [بیتا]
ج) سایت
1. دانشنامه رشد daneshnameh.roshd.ir
2. کمی با خدا kamibakhoda,blogfa.ir