آیه در برابر معجزه؛ مقایسه دو گفتمان قرآنی و پساقرآنی

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

چکیده

بیشینه قرآن‌پژوهان اذعان دارند که در قرآن، اصطلاح معجزه نیامده است و جای آن، آیه و بینه و برهان و ... آمده است و قبول دارند اندیشه اعجاز پس از قرآن بسط بیشتری یافته و مسائل بیشتری را در دل خود طرح کرده است، اما این‌گونه تفاوت‌ها را چندان ژرف و بنیادین و درخور توجه و حساسیت نمی‌بینند. حقیقت آن است که تفاوت و تحول میان اندیشه قرآنی و پساقرآنی در باب اعجاز قرآن در حد تفاوت گفتمانی است. مهم‌ترین و اصلی‌ترین شاخصه جهان‌نگری قرآن، آیت‌اندیشی است. در این جهان‌نگری همه هستی حتی رخدادهای اعجاز آمیز آیه و نمود پروردگار است؛ اما در گفتمان پساقرآنی این جهان‌نگری در پس‌زمینه اندیشه‌ها و نظریه‌های اعجاز حضور ندارد و جای آن را گفتمان جدلی کلامی پر کرده است و عنوان «معجزه» بسیار متناسب و سازگار با گفتمان جدلی کلامی است. آیات در گفتمان قرآنی، کارکردی توحیدی و خداشناسانه دارند؛ تجلی اسما و صفات خداوند هستند اما معجزات در گفتمان پساقرآنی، در ذیل نبوت طرح می‌شوند و کارکردشان اثبات صدق نبی است و این، چرخشِ مهم و معناداری است. گفتمان قرآنی، با عنایت به موقعیت تاریخی و شرایط مخاطبان، دغدغه توحیدی داشت و مسئله اصلی آن توحید و ربوبیت بود؛ اما گفتمان پساقرآنی، با عنایت به ظهور نبوت جدید و دغدغه شکل‌گیری و تثبیت و گسترش دین جدید و چالش با ادیان و نبوت‌های پیرامونی و پیشین، طبیعی است که امکانات، ظرفیت‌ها و توجه خود را به مقوله نبوت و کتاب معطوف و متمرکز کند. از این‌رو، در چنین هنگامه‌ای هیچ مناقشه درخور توجهی در باب توحید رخ نمی‌دهد که لازم آید آیات و نمودهای بی‌شمار خداوندی را پیش چشم منکران بیاورند. لذا اندیشه اعجاز برای تثبیت نبوت و دین جدیدی به کار گرفته می‌شود و در این بستر تاریخی، قرآن معجزه پیامبر خاتم یا معجزه ختمیه قلمداد می‌شود.

آشکار است که به لحاظ تاریخی گفتمان پساقرآنی در باب اعجاز، مسبوق و متأخر از گفتمان قرآنی در باب اعجاز است. با این حال، از آن رو که ذهنیت غالب و حاکم در سپهر باور مسلمانان، از آنِ گفتمان پساقرآنی است، بهتر آن است که اندیشه اعجاز در گفتمان پساقرآنی را به‌اجمال مرور کنیم، آن‌گاه شاخصه‌های اعجاز در گفتمان قرآنی را بیان کرده و در گام نهایی، نشان دهیم این دو گفتمان چه تفاوت‌های چشم‌گیری دارند.

1. =اندیشة اعجاز در گفتمان پساقرآنی= 1-1. =نگاهی تاریخی= بررسی فضای فکری و اجتماعی خاستگاه بحث اعجاز، در فهم بهتر چگونگی پیدایش و تطورات این نظریه بسیار مؤثر است. در قرن نخست هجری از واژه اعجاز و معجزه که امروزه به کَرّات در مباحث علوم قرآنی و تفاسیر به چشم می‌خورد، اثری نبود. نه ادبای عرب نوع ادبیات قرآن را اعجازگونه پنداشتند و نه مفسران، از آیات موسوم به تحدی، مفهوم اعجاز را برداشت کردند. چنانچه تفاسیر ابولیث سمرقندی (سمرقندی،1406 ق) و ماتریدی (ماتریدی، 1986 م)، ذیل آیات مذکور، تنها در شأن نزول آن‌ها سخن گفتند. همچنان‌که ملاحظه می‌کنیم که طبری در پایان قرن سوم در تفسیر خود، اصطلاح معجزه را به کار نبرده است (طبری،1412 ق).

بحث و سخن در مورد اعجاز قرآن به‌مثابه دانشی از دانش‌های قرآنی و در شکل علمی و منظم آن، از ابتدای قرن سوم یا اواخر قرن دوم هجری شروع شد. بیشترین نظریات اساسی در زمینة اعجاز در این عصر از سوی متکلمین و معتزله صورت گرفت (نعیم الحمصی،50،1981). از طرفی در روایات شیعه، اثری از بحث اعجاز و یا وجوه آن از قول ائمه معصومین علیهم‌السلام به چشم نمی‌خورد (مؤدب،1386،30) جای خالی این بحث، علاوه بر تفاسیر و روایات، در کهن‌ترین متون کلامی نیز مشهود است. چنان‌چه ابوحنیفه در الفقه‌الاکبر در عین توجه به اهم مسائل کلامی به اعجاز قرآن توجهی نکرده است (ابوحنیفه،1987). این همه در حالی است که مباحث دیگر مرتبط با قرآن در همین قرون نخست رواج بسیار دارد که از جمله آن‌ها می‌توان به اسباب نزول و فضائل سور، ناسخ و منسوخ و جمع و تدوین قرآن، رسم الخط و... اشاره کرد (ابن الندیم،1350) در قرن سوم، ادیبان عرب، قرآن را چون اثری ادبی نگریستند و جهات فصاحت و بلاغت و سایر مسائل زیبایی‌شناسی ادبی در قرآن را برجسته کردند. آن‌ها با نگارش آثاری با عنوان نظم‌القرآن، تأویل مشکل‌القرآن و معانی‌القرآن بر وجه ادبی قرآن تمرکز کردند (زجاج، 1425). در مورد به‌کارگیری واژه اعجاز در کتب کهن و یا اولین کتاب با این عنوان، اقوال مختلفی وجود دارد. اگر کتب مفقود و منسوب که گفته می‌شود به این بحث اشاره کرده‌اند، کنار گذاشته شود، یکی از این سه نفر را باید از پیشگامان طرح اندیشه اعجاز معرفی کرد: باهلی (دیاری بیدگلی 247،1385) واسطی (کریمی‌نیا،1392)، امام قاسم بن ابراهیم زیدی معتزلی (مارتین،1370) را باید از پیشگامان طرح اندیشه اعجاز معرفی کرد. بذر اندیشة اعجاز، ابتدا با تکیه بر وجوه ادبی، از سوی ادیبان عرب کاشته شد و در جریان دفاع از نبوت پیامبر اسلام، به یاری متکلمان مسلمان، آبیاری شد، چراکه متکلمان یهود و نصارا، شبهاتی بر صدق نبوت حضرت محمد (ص) وارد کردند و در مقام قیاس آن حضرت با پیامبران خود برآمدند. این‌جا بود که اندیشه متکلمان مسلمانان ـ به خصوص اشاعره ـ با نظرات ادیبان پیوند خورد و در پاسخ به یهود و نصارا که نبوت حضرت محمد (ص) را به خاطر نداشتن معجزه رد می‌کردند، وجه ادبی قرآن به‌مثابه معجزه حضرت محمد (ص) معرفی شد و ساختار ادبی قرآن، خارق عادتی دانسته شد که نه تنها به عصای موسی و مسیحا پهلو می‌زند، بلکه از آن بالاتر و برتر قلمداد شد؛ با این استدلال که معجزه پیامبر اسلام در حصار زمان محدود نیست و تا ابد باقی خواهد ماند و بر حقانیت نبوت حضرت محمد (ص)، گواهی خواهد داد. در ادامه این رخداد است که در کنار فصاحت و بلاغت و به‌طور کلی نظم قرآن، خبر از غیب و آینده را نیز به‌مثابه جنبه‌های دیگری از اعجاز قرآن افزودند. از جمله کتبی که در آن، فضای چالش و مناظره با متکلمان یهود و نصارا بروز و بازتابی آشکارا دارد، التمهید باقلانی است که در قالب پرسش و پاسخ، سعی در دفاع از نبوت در برابر منکرانی چون قرقسانی و سعدیه گائون دارد و یا حداقل با پیش‌زمینه ذهنی از شبهات آنان، گام در خط مقدم جبهه دفاع از نبوت حضرت محمد (ص) گذاشته است (باقلانی 1366 ق). به موازات تلاش‌های وی، افراد دیگر نیز با نگارش آثاری با عنوان دلائل‌النبوه» در دو حوزه، ردیه‌نویسی کردند: یکی در میدان مبارزه و مقابله با مدعیان دروغین نبوت و هم‌چنین کسانی‌که ادعای تقلید قرآن را داشتند و دیگری در جبهه‌ای که دشمنان آن، نبوت حضرت محمد (ص) و فضائل ایشان را انکار می‌کردند (بیهقی،1361 ش). علاوه بر توجه ادیبان به قرآن در اواخر قرن سوم و هم چنین جدال متکلمان سه دین ابراهیمی: یهود، مسیحیت و اسلام، مسأله دیگر، اختلافات فرقه‌ای اشاعره و معتزله بود که با دودستگی درونی این فرقه‌ها، تشدید می‌شد. یکی از مسائل مهم مورد اختلاف آن‌ها، مسأله خلق قرآن، قدیم یا حادث بودن آن بود (مکدرموت،1363 ش). چرا که معتقدین به حدوث قرآن، آن را فعل خدا و امری عارضی دانسته و در نتیجه، لزومی نمی‌دیدند که فصاحت و بلاغت فوق العاده‌ای برای قرآن قائل شوند و جریان فکری مقابل، به دلیل آن‌که کلام را صفات ذاتی خداوند می‌دانستند و بر قدیم بودن آن اعتقاد داشتند، بر خارق عادت بودن کلام قرآن، تأکید می‌کردند. معتزله جدی‌ترین حامیان این دیدگاه بودند که قرآن هم‌چون هر چیزی جز خدا، مخلوق خدا در زمان و مکان است. محدثان حنبلی و بعدها متکلمان اشعری با این نظریه مخالفت کردند و پس از طی یک سده اعتقاد سنی قدیم بودن قرآن را به کرسی نشاندند. این‌که مناقشات درباره خلق قرآن با ادعای تقلیدناپذیری قرآن مرتبط است، مسألة بسیار قابل توجه در تاریخ اندیشه اسلامی است. از این رو سده سوم و چهارم زمان نظریه‌پردازی‌ها و مجادلات جدی کلامی میان مذاهب اسلامی و بین جوامع دینی مسلمان و غیرمسلمان بود. در این دوره بود که خطوط اصلی استدلال‌های مربوط به مسأله کلامی ادله اثبات نبوت محمد (ص) و معرفی قرآن به‌عنوان مهم‌ترین گواه نبوت پیامبر (ص) بسط یافت. در کنار این تلاش‌ها، افرادی از زنادقه یا معتزله به گونه‌ای دیگر منکر اعجاز شدند (قاسم پور،1390 ش). معتزله بغداد و بصره هم‌چنین هر یک پرچم‌دار اندیشه‌ای در اعجاز قرآن شدند و بر اختلافات دامن زدند. معتزله بغداد با اعتقاد به صرفه، در حقیقت جایگاهی برای فصاحت و بلاغت فوق‌العاده قرآن قائل نبودند و نقطه مقابل آن‌ها معتزله بصره و به تبع آن، شیعیان زیدی، اعجاز قرآن را در نظم آن می‌دیدند (کریمی نیا،1392 ش). قرن چهارم را باید، دوره پیوند نظریات کلامی با تفسیر قرآن دانست. مفسرانی چون واحدی نیشابوری، ذیل آیات 23 بقره و 88 اسرا، از تحدی خداوند در این آیات و به تبع آن بحث اعجاز قرآن سخن گفته‌اند. ابوبکر رازی در تفسیر احکام‌القرآن و ابوهلال عسگری در کتاب الصناعتین و ابوجعفر نحاس در اعراب القرآن، از دیگر ادیبان و مفسرفانی هستند که پیشگامان مباحث اعجاز قرآن قرون چهارم و پنجم شدند.

روی هم رفته می‌توان گفت نظریات متکلمان در باب نظم قرآن و فصاحت و بلاغت آن در نیمه دوم قرن چهارم و نیمه اول قرن پنجم به قدر کافی قوام گرفته، ریشه‌دار شد که از طلایه‌داران آن می‌توان به باقلانی (403 ق) و شیخ مفید (413 ق) و شریف مرتضی (436 ق) و جرجانی (474) اشاره کرد. البته جرجانی، قید جدیدی به نظریات هم‌فکران خود در مسأله نظم قرآن افزود و با الحاق معنا به لفظ در دلائل‌الاعجاز خود، فاتح بابی نو در اندیشه اعجاز قرآن شد.

قرن پنجم دورة توجه بیشتر متکلمین در مسالة اعجاز و دوره‌ای طلایی محسوب می‌شود چراکه علوم فلسفی و عقلی بعد از پایان دوران نهضت ترجمه به مرحله بالندگی و بلوغ خود دست یافت. در همین دوره، عده‌ای از عالمان در مقام دفاع از بنیادهای عقیدتی اسلام برآمدند و طرح موضوع مهم اعجاز در همین راستا بود؛ اما از سوی دیگر عده‌ای در این دوره متهم به معارضه با قرآن شدند. قرون میانه با دغدغه اصلی متکلمان در حوزه‌های اعجاز و نظم قرآن سپری شد و تحت تأثیر نظریه عبدالقاهر جرجانی گفتمان بلاغت خاص قرآن غالب شد. نقطة عطف مهم دیگری که در این دو سده در موضوع اعجاز قرآن مطرح شد، نظریة صرفه است که در جای خود اهمیت به‌سزایی دارد. این نظریه از سوی نظام معتزلی مطرح شد. وی تألیف و نظم قرآن را در محدودة قدرت بشری می‌داند؛ اما معتقد است که خداوند مردم را از معارضه و هماوردی منع کرده است. سید مرتضی که از طرفداران این نظریه است، معتقد است اگر قرآن از فصاحت و بلاغت خارق‌العاده‌ای برخوردار بود می‌بایست میان آن و دیگر کلام عرب تفاوت بسیاری مشاهده می‌شد. در نهایت وی بر آن است که قرآن از آن جهت که ارتباط با صرفه دارد، معجزه است.

قرن دهم تا ابتدای چهاردهم، اندیشة اعجاز نقطه عطف مهمی را پشت سر نگذاشته است و دچار نوعی رکود و ایستایی شده است. در این دوران کسانی که به اعجاز اندیشیده‌اند و یا اثری تدوین کرده‌اند، عمدتاً به تاکید یا تکرار گفته‌های عالمان پیشین پرداخته‌اند. در عین حال نظم و فصاحت قرآن بیشترین تأکید عالمان این دوره است (قاسم‌پور،1390). قرن سیزدهم با تألیفاتی اندک در این خصوص، به قرن چهاردهم و پانزدهم پیوند خورد که در آن اعجاز علمی در قله وجوه اعجاز خودنمایی می‌کرد و مفسران در پی تطابق‌دهی آیات قرآن با علوم و دانش روز برمی‌آمدند و در همین راستا، به اعجاز عددی قرآن و اعجاز در آهنگ و صوت آن نیز اشاره می‌کردند (همان،140).

1-2. =تصور پساقرآنی از معجزه= کوشش‌ها در تبیین معجزه بودن قرآن و نیز نشان دادنِ وجه یا وجوه اعجاز قرآن، قاعدتاً باید بر تصوری از اعجاز و معجزه مبتنی باشد. متکلمان و فیلسوفان مسلمان این وظیفه مهم را بر عهده داشتند. حاصل کوشش‌های متکلمان و فیلسوفان مسلمان در ارائه تعریفی روشن و استوار از معجزه چندان فاصله‌ای با سنت اندیشگی یهودی و مسیحی نداشت؛ الا این که فیلسوفان و متکلمان برای این مقوله کارکردی پیامبرشناسانه دادند؛ در حالی که در سنت یهودی و مسیحی، معجزه به‌مثابه برهان و بینه‌ای برای اثبات خدا به کار می‌رود. در همین راستا، متکلمان کوشیده‌اند در مقام تعریف و ارائه شاخصه‌ها و مؤلفه‌های معجزه، عناصری را بیاورند که کاملاً متناسب با نبوت خاصه پیامبر اسلام و معجزه ختمیه درآید. این بود که این جامه را به تن این مصداق دوختند. اجمالاً تعریف متکلمان و فیلسوفان مسلمان از معجزه از مشترکات بسیاری برخوردار است و اختلافات آن چندان تعیین‌کننده نیست. مخرج مشترک تعاریف آن‌ها بدین قرار است: خارق‌العاده‌ای که به دست مدعی نبوت به وقوع پیوندد؛ مقرون به تحدّی و عدم معارضه بوده و با ادعای او نیز مطابقت داشته باشد (نک: تلخیص المحصل، 498؛ حلّی، 350 ـ 351). ابن حزم (الفصل، 5/ 7 ـ 8) و ایجی (ایجی، 8/ 224) با این استدلال که در بسیاری از معجزات به تحدّی تصریح نشده، این قید را در تعریف معجزه قابل اخذ ندانسته‌اند، ولی بیشتر متکلمان قید تحدّی را در تعریف معجزه اخذ کرده‌اند. بر طبق این تعاریف می‌توان گفت که قیود و شروطی که متکلمان مسلمان برای اعجاز ذکر می‌کنند، به سه ویژگی مهم این‌گونه رویدادها که از دیدگاه دینی باید دارا باشند، اشاره دارد: 1. در اعجاز، نوعی تخطی از روند طبیعت رخ می‌دهد که از آن عمدتاً به خرق عادت تعبیر می‌کنند. 2. اعجاز با ادعای مقام و منصب الاهی همراه است. 3. رویداد اعجازآمیز باید به گونه‌ای باشد که بتوان ارتباط آن را با ادعای نبوت به دست آورد و از همین روی آن را به شرایطی چون تحدّی و تعذّر معارضه مشروط می‌کنند. در کنار این ویژگی‌ها رفته‌رفته، نکات و ملاحظاتی نیز افزوده شد که کم و بیش، این موارد، در گفتمان پساقرآنی برای همگان آشناست. از این جمله است، موارد زیر: 1. تناسب معجزات پیامبران با اوضاع و احوال تاریخی و فرهنگی قومشان؛ 2. تقسیم معجزات به معجزات حسی و عقلی و برتردانستنِ معجزات عقلی؛ 3. تقسیم معجزات به دو دسته معجزات موقت و معجزات جاودان و برتردانستن معجزات جاودان. 4. تفکیک معجزات از حیث نسبتشان با مدلولشان. با این بیان که معجزات پیامبران پیشین از مدلولشان جدا بود بود اما در خصوص اسلام، به نوعی با اتحاد دال و مدلول روبرو هستیم. 5. مورد آخر که مهم‌تر از موارد پیشین است، وارد کردن مقوله فربهی چون «تحدی» به تعریف معجزه است. از موارد مذکور به سه مورد اشاره‌ای گذرا می‌کنیم:

1-3. =مسئله تحدی= تحدّی در واقع اصطلاح و مقوله‌ای است مربوط به مقام تفسیر. پاره‌ای از مفسران که عمدتاً رویکرد کلامی داشته‌اند یا تحت تأثیر گفتمان جدلی کلامی قرار داشتند، در مقام فهم و تفسیر، از شش آیه از قرآن (قصص:49؛ یونس:38؛ هود:13؛ بقره:23؛ طور:34؛ اسراء: 88) که مضمون نزدیک و مشترکی داشته است به فهم و تفسیری رسیده‌اند که در تاریخ اندیشه کلامی و قرآنی به «تحدّی» موسوم شده است. این تفسیر گرچه یک تفسیر در کنار سایر تفاسیر از آیات مذکور است، اما به تفسیری مسلط بدل شده است؛ طوری که آیات مذکور به آیات تحدّی نامبردار شده است و گفتمان مسلط دینی اجازه نمی‌دهد ذهن آدمی به‌راحتی بین این آیات و اندیشه تحدی فاصله و تمایزی تصور کند؛ اما چنانچه تفسیرهای رقیب از این آیات را نیز در میان آوریم، به این امر اذعان خواهیم کرد که اندیشه تحدی در اصل متعلق به گفتمان پساقرآنی است، نه گفتمان قرآنی. در این جا در مقام سنجش اعتبار تفسیرهای رقیب و ترجیح یکی بر دیگری نیستیم و تنها به این نکته بسنده می‌کنیم که تفسیرهای رقیبِ تحدی نیز از اعتبار و استواری کمتری برخوردار نیستند. اندیشه تحدی مسائلی را در پی داشته است، از جمله آن‌ها دشواره جمع میان فرایند تاریخی تحدی با فرایند منطقی آن است. افزون بر این، گفتمان پساقرآنی، اندیشه اعجاز را از دل اندیشه تحدی بیرون کشیده و این دو را به هم پیوند داده است، این در حالی است که در قرآن، تحدی علاوه بر قرآن، به صراحت شامل تورات نیز شده است و اگر چنانچه اعجاز لازمه منطقی و ناگزیر تحدی باشد، اعجاز شامل تورات هم می‌شود.

1-4. =تمایزگرایی= گفتمان پساقرآنی می‌کوشد میان وحی پیامبر اسلام و سایر انبیا تمایز افکند و از رهگذر این تمایزها، امتیازها و ترجیحاتی را برای پیامبر اسلام تدارک کند. ابن خلدون در مقدمه خود، صحبت از اتحاد دلیل و مدلول در خصوص معجزه حضرت محمد (ص) می‌کند (ابن خلدون، ص 187). بدین معنا که معجزات انبیاء نشان‌گر ارتباط وحیانی آن‌هاست؛ یعنی حضرت موسی تلویحاً بیان کرده است که عصا و ید بیضای من، دلالت بر ارتباط وحیانی من با خدا دارد؛ به عبارت دیگر عصا و ید بیضا را به‌عنوان دلیلی بر مدلول آن یعنی ارتباط با وحی، ارائه می‌دهد. هم چنین حضرت عیسی، شفای کور مادرزاد را دال بر ارتباط با خدا اعلام کرده است؛ بنابراین در مورد این دو پیامبر بین دلیل و مدلول ارائه شده، افتراق است، لکن در مورد حضرت محمد (ص)، این‌طور نیست. بلکه آیات وحیانی که بر مردم تلاوت می‌کرد، بر ارتباط او با خداوند دلالت داشت و به بیان دیگر خودِ وحی، دال بر مدلول آن یعنی ارتباط وی با خدا بود. آن‌چه ابن خلدون در بحث اتحاد دلیل و مدلول مطرح می‌کند، بر این معنا اشاره دارد. البته وی، بدون این‌که مبنای سخن خود را تبیین کند، فقط در مورد حضرت محمد (ص) و نه تمام انبیاء، نزول وحی بر ایشان را معجزه می‌خواند. یکی دیگر از جنبه‌های تمایزگرا و ترجیح‌بخش گفتمان پساقرآنی توجه به جنس معجزة پیامبر اسلام (ص) و تفاوت آن با معجزات سایر انبیاء می‌باشد. بدین‌معنا که قرآن معجزه‌ای عقلی برخلاف معجزات سایر انبیاء است (سیوطی، ص 6) و دلیل این امر هم این‌گونه بیان می‌شود که چون مسلمانان نسبت به امم پیشین به بلوغ فکری رسیده بودند و به اصطلاح بشر دورة طفولیت خود را پشت سر گذاشته بود، دیگر نیازی به نشان دادن معجزات حسی برای مردم وجود نداشت (باقلانی،25،1958).

2. اندیشه آیه در گفتمان قرآنی

فرازبان «اعجاز» در قرآن کاربرد اصطلاحی نداشته است. واژه «اعجاز» در قرآن دو بار و مشتقات ریشه عجز، 24 بار در قرآن ذکر شده است، اما هیچ یک از این موارد به‌مثابه یک فرازبان ـ آن چنان که نزد متکلمان مطرح است ـ به کار نرفته است. قرآن برای بیان رخدادهای اعجازآمیز از مفاهیم دیگری چون سلطان، بینه و عجَبَ، بصیرت و برهان بهره برده است. البته واژة آیه با بیشترین کاربرد، رایج‌ترین اصطلاح قرآنی برای مفهوم اعجاز است. درک درستِ اندیشه اعجاز در قرآن، آن‌گاه میسر است که این امر را در چارچوبِ کلانِ جهان‌نگری قرآن به نظاره بنشینیم؛ این که نگرش قرآن به کل هستی چیست؟ و به هستی و همه اجزای آن چگونه می‌نگرد و در گام بعدی، از رخدادهای غیرمتعارف چگونه یاد می‌کند و به فرجام، به آن امور و رخدادهایی که گفتمان پساقرآنی با عنوان و اصطلاح معجزه یاد می‌کند، چگونه می‌نگرد و چه تلقی از آن‌ها دارد. در ادامه، نگرش قرآن به خودِ قرآن ـ به‌عنوان یکی از همین رخدادهای غیرمتعارفِ اعجازآمیز ـ نیز خواهیم پرداخت. سپس از آن جا که مباحث اعجاز در گفتمان پساقرآنی به قرآن معطوف شده است، در ذیل واکاوی جهان بینی قرآنی در خصوص تمام هستی و به طور خاص رخدادهای غیرمتعارف، نگرش قرآن به قرآن از خلال آیه‌های مربوطه ترسیم شده است تا قرآن نیز به‌عنوان یکی از آیات الهی با زبان خود معرفی شود و ابعاد قرآن در کلام نازل کنندةآن شناخته شود.

2-1. هستی در آینه قرآن

قرآن همه هستی و رخدادها و مظاهر آن را ـ فارغ از امور معمول و متعارف هستی و اموری که در نگاه ما رخدادهای غیرمتعارف و اعجاب‌برانگیز و اعجازگونه به شمار می‌آیند ـ به‌مثابه «آیه» می‌داند. گوهر و قلب جهان‌نگری قرآن، آیه‌بینی و آیه‌اندیشی است. در این جهان‌نگری، طبیعت، تاریخ، انسان و هر آنچه جز خدا، آیه است. مظاهر و جلوه‌های خلقت الهی، همگی آیه دانسته شده‌اند. از آن جمله آفرینش آسمان و زمین ) عنکبوت:44)، شب و روز (اسراء:12)، خلقت انسان (یس:77)، خواب و مرگ (زمر:42)، گشایش روزی (زمر:52) را می‌توان ذکر کرد. عذاب و هلاکت امت‌های پیشین از جمله عذاب قوم نوح (شعراء:121)، آثار خرابی خانه‌های قوم لوط (عنکبوت:35)، عذاب یوم‌الظله (قوم مدین) (شعراء:189) نیز آیات الهی نامیده شده‌اند. هم‌چنین توجه دادن به احاطة زمین و آسمان بر کافران و این که خداوند قادر است آن‌ها را در زمین فرو برد و یا قطعه‌ای از آسمان بر سر آن‌ها فرود آورد، آیت الاهی دانسته شده است. (سباء:9). موارد مذکور که به‌عنوان مصادیق آیه در قرآن ذکر شده است، گاه به طور مشخص با عبارت (انّ فی ذلک لآیه) متمایز و پررنگ شدند. این امر حاکی از آن است که تمامی این پدیده‌ها از زنبور عسل تا کشتی نوح و عصای موسی نقش نشانه دارند و نمودی از یک حقیقت هستند و از چیزی غیر خود حکایت می‌کنند و آن حقیقت چیزی نیست جز خداوند و اوصاف او. هم چنین آیاتی که خوف از عذاب الهی را یادآور می‌شود نشان و نمودی آخرت‌شناسانه دارند که به نوعی در ذیل هدف خداشناسانة تمام آیات قرار می‌گیرد. چرا که پس از پذیرش آیات خداشناسی، اعتقاد به آخرت و معاد نیز حاصل خواهد شد. به بیان دیگر، کارکرد آخرت‌شناسانه برخی از آیات، زیرمجموعة هدف خداشناسانة آیات دیگر قرار می‌گیرد.

2-2. رخدادهای غیرمتعارف در آینه قرآن

رسولان در برخی موارد، علاوه بر تذکر به پدیده‌های خلقت به اذن الهی، مأمور به اجرای اموری می‌شدند تا از رهگذر تفاوت این امور با آنچه مردم هر روز مشاهده می‌کردند، تلنگری بر وجدان خفته آن‌ها وارد کنند تا عامل توجه و تأمل گردد و بر وجود خالق یگانه اعتراف کنند و ذات اقدس او را به یکتایی بستایند. هرچند مسبوق بودن به اذن الهی وجه مشترک تمامی موارد است، اما در اجزا و مؤلفه‌های این رخدادها تفاوت‌هایی دیده می‌شود. اموری از این جنس، لزوماً در حضور نبی و صرفاً به دست او صورت نگرفته است. به علاوه در برخی موارد، این امور در محضر اشخاصی غیر از رسول و نبی اتفاق افتاده است. در موارد حضور نبی نیز، گاه مخاطبان و قوم آن نبی نیز حضور دارند و گاه حضور ندارند. هم‌چنین آن جا که در حضور قوم، به اذن الهی و به دست نبی، امری شگفت‌آور نشان داده می‌شود، از لحاظ زمانی لزوماً در آغاز رسالت نبی نبوده است. گاهی در میانه دوره رسالت و گاه در اواخر رسالت ـ با یک فاصلة زمانی کوتاه، پس از طغیان و سرکشی و عدم پذیرش و ادامه استهزاء و تکذیب ـ رخداد غیرمتعارف از گونه عذاب و هلاکت قوم رخ داده است. به دلیل تنوع این امور، بهتر است، دسته‌بندی با توجه به هدف این بحث صورت گیرد. پاره‌ای از رخدادهای غیرمتعارف با حضور نبی و بدون حضور قوم رخ داده است: گرفتار شدن یونس در شکم ماهی و نجات وی (صافات:139-148). متلاشی شدن شدن کوه در برابر دیدگان حضرت موسی (اعراف:143)، مسألة معراج پیامبر (ص)(نجم:18)، درخواست حضرت ابراهیم برای افزایش یقین خود به معاد، مأموریت ایشان برای تکه تکه کردن چهار پرنده و جان گرفتن دوباره آن‌ها (بقره:206)، هم چنین بالا رفتن حضرت عیسی نزد خدا و به اذن او، پس از مشتبه شدن کشتن ایشان بر قوم (نساء:57-58)، همگی در قرآن به‌مثابه «آیه» تلقی شده است؛ به‌طوری که طرح این موارد از سوی خداوند اغلب با بیان اوصافی از صفات الهی همراه شده است. گفتنی است که در تمامی این موارد فرد پیامبر تنها کسی است که شاهد رخ دادن این آیات است. رخدادهای غیرمتعارفی که بدون حضور نبی رخ داده است: بیدار شدن اصحاب کهف پس از خواب چندین ساله، احتمالاً 309 سال (کهف:25-26)، به اذن الهی، در نگاه قرآن آیه و نشانه الهی و وعده قیامت است (کهف:21). در جایی دیگر کسی (احتمالاً عزیر) با خود می‌اندیشد که خداوند چگونه مردگان را زنده می‌کند؟ وی پس از گذشت یک قرن از زمان مرگش، دوباره زنده می‌گردد و با استخوان پوسیده مرکب خود مواجه می‌گردد. قرآن این رخداد را نشانه قدرت خداوند قامداد می‌کند (بقره:259). همچنین، وحی بر مادر حضرت موسی (طه:38) و مادر حضرت عیسی (مریم:19) از جمله رخدادهای غیرمتعارفی است که در قرآن به‌مثابه آیه الاهی تلقی شده است؛ آیاتی که در حضور هیچ یک از انبیاء نبوده است البته رخدادهای غیرمتعارفی را نیز قرآن ذکر کرده است که در حضور پیامبر و قوم او صورت پذیرفته است: برگشتن خورشید به اذن الهی (ص:33-35). ماجرای ملکه سباء که با حضور در قصر سلیمان و قدم نهادن در تالار آبگینة آن و دیدن تخت پادشاهی خود که قبل از رسیدن او توسط یکی از درباریان سلیمان در کمتر از چشم بر هم زدنی به قصر سلیمان آورده شده بود، (نمل:38-44). سرد شدن آتش بر حضرت ابراهیم (انبیاء:68-69). زبان گشودن حضرت عیسی در گهواره و اعلام نبوتش به مردم (آل عمران:46)، در دورة رسالت ایشان، شفای کور مادرزاد و مبتلا به پیسی، تبدیل مجسمة گلی به پرنده، زنده کردن مرده و خبر دادن از آن‌چه مردم در خانه خود دارند، نزول مائده آسمانی پس از دعای ایشان به درخواست حواریون (آل عمران:49). این رخدادهای غیرمتعارف نیز در گفتمان قرآنی، «آیات» تلقی شده‌اند. وجه مشترک تمامی این سه دسته پدیده‌های غیرمتعارف، آن است آیات خداوند تلقی شده‌اند؛ همان‌گونه که همه هستی و سایر رخدادهای معمول و متعارف، «آیه» نامیده شده بودند. این امر حاکی از آن است که در گفنمان و جهان‌نگری قرآنی میان امور متعارف و غیرمتعارف از حیث نشانه و آیه بودن تفاوت و تمایزی دیده نمی‌شود. در این جا نکته مهمی که باید در نظر داشته باشیم این است که آن رخدادهایی که گفتمان پساقرآنی از آن‌ها به‌عنوان «معجزه» یاد می‌کند و آن‌ها را از سایر رخدادها متمایز و متفاوت می‌نشاند، در واقع بخشی از همین رخدادهای غیرمتعارفی بودند که در گفتمان قرآنی، مثل سایر رخدادها و همسان با آن‌ها، «آیه» قلمداد شد.

2-3. قرآن در آینه قرآن

در جهان بینی وگفتمان قرآنی، قرآن نیز هم چون تمامی رخدادهای متعارف وغیرمتعارف هستی، آیه و نشانه ای خداشناسانه است قرآن خود را با اوصاف بسیاری یاد کرده است. آیات بسیاری از قرآن به دلالت صریح یا التزامی بیانگر اوصافی از قرآن هستند. (کهف:27)، (انسان:23)، (بینه:2) (حجر:1)، (جاثیه:11)، (نحل:64)، (نحل:89)، (اعراف:203)، اما آنچه که نمود فراگیر دارد این است که قرآن، سراسر آیه ای الهی است که از سوی خدا بر حضرت محمد (ص) تلاوت شده است؛ و این صفت قرآن، یعنی آیه ای الهی، پر رنگ‌ترین و برجسته‌ترین ویژگی قرآن است. (بقره: 252) قرآن در گفتمان قرآنی هویتی الوهی و من عنداللهی دارد و به روشنی و وفور بر آیه بودن آن تدکید و تصریح می‌شود؛ طوری که پاره‌های شش هزار و ... آن هم آیه محسوب می‌شود.

3. =مقایسه دو گفتمان= کمتر کسی منکر تفاوت‌ها و تحولات رخ داده در فرایند تاریخ اندیشه در باب اعجاز قرآن است؛ اما بیشینه قرآن‌پژوهان اذعان دارند که مثلاً در قرآن، اصطلاح معجزه نیامده است و جای آن، آیه و بینه و برهان و ... آمده است و قبول دارند اندیشه اعجاز پس از قرآن بسط بیشتری یافته و مسائل بیشتری را در دل خود طرح کرده است، اما این‌گونه تفاوت‌ها را چندان ژرف و بنیادین و درخور توجه و حساسیت نمی‌بینند و تفاوت‌ها را در حد تفاوت واژگان می‌بینند. حقیقت آن است که تفاوت و تحول میان اندیشه قرآنی و پساقرآنی در باب اعجاز قرآن در حد تفاوت گفتمانی است. در این فرصت با عنایت به آنچه آمد به اختصار تمام به تفاوت این دو گفتمان اشاره می‌کنم. 1. چنان‌که دیدیم و دریافتیم مهم‌ترین و اصلی‌ترین شاخصه جهان‌نگری قرآن، آیت‌اندیشی است. در این جهان‌نگری همه هستی بدون استثنا و به‌یکسان آیه است. شأن آیه هم حکایت‌گری و دلالت است. همه هستی آیه و نمود پروردگار است و از او حکایت می‌کند. این که رخدادهای اعجازآمیز هم همچون همه رخدادهای دیگر «آیه» تلقی می‌شوند، بی‌دلیل و بی‌وجه نیست. قرآن از ما می‌خواهد این حوادث خارق العاده را آیه ببینیم نه چیز دیگر؛ اما در گفتمان پساقرآنی این جهان‌نگری در پس‌زمینه اندبشه‌ها و نظریه‌های اعجاز حضور ندارد و جای آن را گفتمان جدلی کلامی پر کرده است و عنوان «معجزه» بسیار متناسب و سازگار با گفتمان جدلی کلامی است. 2. آیات در گفتمان قرآنی، کارکردی توحیدی و خداشناسانه دارند؛ تجلی اسما و صفات خداوند هستند اما معجزات در گفتمان پساقرآنی، در ذیل نبوت طرح می‌شوند و کارکردشان اثبات صدق نبی است و این، چرخشِ مهم و معناداری است. به باور نگارنده، تفاوت‌های دیگری که شاهد آن بودیم، همگی ناشی از همین چرخش است.

4. =سخن پایانی= این چرخش را چگونه می‌توان تحلیل کرد؟ و چگونه می‌توان در باب آن ارزش‌داوری کرد؟ چنین به نظر می‌رسد گفتمان‌ها زاده مقتضیات تاریخی و موقعیت‌های خاص هستند. گفتمان قرآنی، با عنایت به موقعیت تاریخی و شرایط مخاطبان، دغدغه توحیدی داشت و مسئله اصلی آن توحید و ربوبیت بود؛ اما گفتمان پساقرآنی، با عنایت به ظهور نبوت جدید و دغدغه شکل‌گیری و تثبیت و گسترش دین جدید و چالش با ادیان و نبوت‌های پیرامونی و پیشین، طبیعی است که امکانات، ظرفیت‌ها و توجه خود را به مقوله نبوت و کتاب معطوف و متمرکز کند. از این رو، در چنین هنگامه‌ای هیچ مناقشه درخور توجهی در باب توحید رخ نمی‌دهد که لازم آید آیات و نمودهای بی‌شمار خداوندی را پیش چشم منکران بیاورند. لذا اندیشه اعجاز برای تثبیت نبوت و دین جدیدی به کار گرفته می‌شود و در این بستر تاریخی، قرآن معجزه پیامبر خاتم یا معجزه ختمیه قلمداد می‌شود؛ بنابراین، این چرخش گفتمانی نیاز زمانه بوده است و چه بسا انحراف دانستن آن بر بصیرت کسی نیافزاید.


منابع


ابن الندیم البغدادی، محمدبن اسحاق، الفهرست، چاپ رضا تجدد، تهران، 1350 ش.

ابن حزم، ابن محمد علی بن احمد، الفضل فی الملل و الاهواء و النحل، ج 5, بیروت، دارالمعرفة، 1986 م.

ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، المقدمه، دار الاحیا التراث العربی، بیروت، 1408 ق./ 1988 م.

ابوحنیفه، الفقه الاکبر، قاهره: مکتبه محمدعلی صبیح و اولاده.1987 م.

ابولیث سمرقندی، نصر، تفسیر القرآن، به کوشش عبدالرحیم احمدزقه، بغداد، 1405-1406 ق/1985-1956 م.

ابوهلال العسگری، کتاب الصناعتین، بیروت: المکتبه العنصریه، 1419 ق.

ایجی، قاضی عضدالدین، المواقف فی علم الکلام، در: سید شریف علی بن محمد جرجانی: شرح المواقف، ج 1, منشورات الشریف الرضی، 1907 م.

باقلانی، ابی بکر محمد بن الطیب، البیان عن الفرق بین معجزات و کرامات، منشورات جامعة الحکمت فی‌بغداد، المکتبه الشرقیه، 1957 م.

باقلانی، ابی بکر محمد بن الطیب، البیان فرق بین الفرق، بیروت: نشر المکتبه الشرقیه، بیروت، 1958.

باقلانی، ابی بکر محمد بن الطیب، التمهید، دارالفکر عربی، قاهره، 1366 ق./ 1947 م.

بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین (458 ق)، دلائل النبوه، ترجمه: مهدوی دامغانی، محمود، انتشارات علمی فرهنگی، تهران، 1361.

جرجانی، عبدالقاهربن عبدالرحمن، رساله شافیه فی الاعجاز، دارالفکر العربی، 1419 ق / 1998 م.

جصّاص، احمدبن علی ابوبکر الرازی، تفسیر احکام القرآن، بیروت: داراحیاء التراث الاسلامی،1405 ق.

حلی، الحسن بن یوسف بن علی بن مطهر، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ترجمه: اکوان، محمد، نشر نورالثقلین، 1383.

حلّی، حسن بن یوسف بن مطهر، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تصحیح و تعلیق حسن زاده آملی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین، 1407 هـ. ق.

حمصی، نعیم، فکره اعجاز القرآن من البعثه النبویه الی عصرنا الحاضر، بیروت، موسسه الرساله، 1400/1981.

خدادادیان، اردشیر، تاریخ مصر باستان، تهران: انتشارات سخن، 1388.

دیاری بیدگلی، محمد تقی، درآمدی بر تاریخ علوم قرآنی، انتشارات دانشگاه قم، 1385.

راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، الجزء الثانی فی اعلام النبی، تحقیق: مؤسسة الامام المهدی، نشر قم المقدسه، 1409 ق.

زجاج، ابی اسحق ابراهیم السری، معانی القرآن و اعرابه، تحقیق: عبده سلبی، عبدالجلیل، [بی نا، بی تا].

سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن، معترک الاقرآن فی اعجاز القرآن، چاپ اول، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1408 ق.

شریعتی، محمدتقی، وحی و نبوت، تهران: انتشارات حسینیه ارشاد، [بی تا].

طباطبائی، محمدحسین، اعجاز از نظر عقل و قرآن، دفتر انتشارات اسلامی، 1367.

طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ترجمه: موسوی همدانی، محمد باقر، دفتر انتشارات اسلامی، 1366.

طباطبائی، محمدحسین، مباحثی در وحی و قرآن، بنیاد علوم اسلامی،1360.

طوسی،‌ ابی جعفر محمدبن حسن بن علی، الفهرست، چاپخانه دانشگاه مشهد، 1351.

طوسی، خواجه نصیر، الاقتصاد الی طریق الرشاد، ترجمه: مشکوه الدینی، عبدالمحسن، بنیاد فرهنگی امام رضا (ع)، 1360.

طوسی، خواجه نصیر، تصورات یا روضه التسلیم، تصحیح: ایوانف، ولادیمیر، جامی،1363.

طوسی، خواجه نصیرالدین، تلخیص المحصل المعروف به نقد المحصل، بیروت، دارالاضواء.

غزالی، ابو حامد محمد، القسطاس المستقیم، بیروت: دار الفکر، 1416 ق.

غزالی، محمد بن محمد، الاقتصاد فی الاعتقاد، قدم له و علق علیه و شرحه: بو ملحم، علی، بیروت: دارالمکتبه، الهلال، بیروت، - 2002 م. / 1380.

غزالی، محمد بن محمد، الاقتصاد فی الاعتقاد، قدم له و علق علیه و شرحه: بو ملحم، علی، بیروت: دارالمکتبه، الهلال، بیروت، - 2002 م. / 1380.

غزالی، محمد بن محمد، المنقذ من الضلال، ترجمه: الروائع، منشورات: للجنه اللبنانییه. 1969 م.

فضائی، یوسف، سیر تحولی دین مسیح و یهود، عطایی، [بی تا].

قاسم پور، محسن، اعجاز قرآن، تاریخ و تحلیل، تهران: هستی نما،1390.

کریمی نیا، مرتضی، «ریشه‌های تکوین اعجاز»، مجله پژوهش‌های قرآن و حدیث، سال چهل و ششم، شماره یک، بهار و تابستان 1392.

ماتریدی السمرقندی، ابی منصور محمدبن محمدبن محمود، کتاب التوحید، تحقیق: خلیف، فتح آ..، بیروت: دارالمشرق، 1986 م.

مارتین، ریچارد، مدخل همتاپذیری دایره المعارف قرآن، تهران: نشر احسان، 1370.

مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، انتشارات نیستان، سال 1375؛

مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، تهران: انتشارات صدرا، 1375.

مطهری، مرتضی، نبوت، تهران: انتشارات صدرا، 1375.

مفید، محمدبن محمدبن النعمان، اوائل المقالات فی المذاهب والمختاراتتهران: مکتبة حقیقت، [بی تا].

مفید، محمدبن محمدبن النعمان، مسائل العکبریه، ناشر: الهدی، طبعه الاولی 1431 ق.

مکدر موت، مارتین، اندیشه کلامی شیخ مفید، ترجمه: آرام، احمد، [بی نا]. تهران، 1363.

موسوی البغدادی، علی بن حسین (سیدمرتضی)، شرح جمل العلم و العمل، تصحیح: الجعفری المراغی، یعقوب، دارالاسوه، 1419.

موسوی اندرزی، نرجس، «بررسی تطبیقی مفهوم و کارکرد آیه در قرآن عهدین»، رسالة تحصیلی دکتری رشتة علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات و معارف، دانشگاه تهران، 1391.

مولند، اینار، جهان مسیحیت، ترجمه: انصاری، محمدباقر و مهاجری، مسیح، موسسة انتشاراتی امیر کبیر، 1381.

مؤدب، سیدرضا، اعجاز قرآن، چاپ اول، نشر: مرکز جهانی علوم اسلامی، قم،1386.

ناردو، دان، پیدایش مسیحیت، ترجمه: حقیقت خواه، مهدی، تهران: نشر ققنوس، 1385.

نجاشی الاسدی الکوفی، ابوالعباس احمدبن علی بن احمدبن العباس، الرجال، قم: مؤسسه النشر اسلامی، 1407 ق.

نحاس، ابوجعفر احمدبن محمد، اعراب القرآن، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1421 ق.

واحدی النیشابوری، ابوالحسن علی بن احمدبن محمدبن علی، الوسیط فی تفسیر القرآن المجید، تحقیق عادل احمدعبدالموجود و دیگران، بیروت، در اکتب العلمیه، 1415/1994.

واسطی البغدادی، احمدبن الحسین بن عبیداله بن ابراهیم ابی الحسین، الرجال لابن الغضائری، تحقیق: الحسینی الجلالی، محمدرضا،‌ دارالحدیث، قم، 1422 ق./ 1388.