معرفی روش تفسیری ساختار ریاضی‌وار متن قرآن (مقاله)

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
نسخهٔ تاریخ ‏۸ دسامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۷:۵۰ توسط فاطمه سادات حسینی ۲ (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «=چکیده= بیشتر تفاسیری که تاکنون نگاشته شده‌اند، وابستگی زیادی به روایات دارند. در دوران کنونی، با هدف پاسخ‌گویی به شبهات پیش‌روی قرآن، روی آوردن به متن قرآن برای فهم دشواری‌های آن، افزایش چشمگیری یافته ‌است. با این همه، تاکنون روشی برای فه...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

چکیده

بیشتر تفاسیری که تاکنون نگاشته شده‌اند، وابستگی زیادی به روایات دارند. در دوران کنونی، با هدف پاسخ‌گویی به شبهات پیش‌روی قرآن، روی آوردن به متن قرآن برای فهم دشواری‌های آن، افزایش چشمگیری یافته ‌است. با این همه، تاکنون روشی برای فهم روش‌مند قرآن که برای بیشتر قرآن‌پژوهان پذیرفتنی باشد، معرفی نشده‌ است. فرضیه مقاله آن است که اگر به متن قرآن، همچون یک ساختار بسیار دقیق مانند ساختارهای ریاضی، نگریسته شود، می‌توان با اصول چهارده‌گانه این مقاله، فهم قرآن را روش‌مند نموده و به بسیاری از شبهات پیش‌روی آن، پاسخی شایسته داد. شاهد بر این مدعا، مقالاتی است که با این روش تفسیری نگاشته شده‌ و در همایش‌ها و نشریات علمی پذیرفته یا منتشرشده‌اند. در این نوشتار، فرآیند این روش تفسیری و اصول چهارده‌گانه‌ای که نگارنده برای فهم قرآن به آنها پایبند است، همراه با برهانی کوتاه بر درستی آنها، خواهد آمد. گفتنی است این اصول از خود قرآن گرفته شده‌اند و برخی از آنها جای گفتگوی دانشورانه قرآن‌پژوهان است؛ پیرامون درستی برخی دیگر نیز، گفتگوی چندانی وجود ندارد؛ ولی، همگی این اصول با هم، به عنوان مبانی یک روش تفسیری، در جایی گفته‌نشده و یک نظریه نوین به شمار می‌آید. این روش تفسیری که آمیزه‌ای از شیوه‌های دیرین فهم قرآن، همچون تفسیر موضوعی و تفسیر قرآن با قرآن، و شیوه نوین هرمنوتیک است، شیوه‌ای فرارشته‌ای برای روشمند نمودن فهم قرآن است که ساختار ریاضی‌وار متن قرآن نامیده‌ شده ‌است.

كلمات كليدي

اصول تفسیر قرآن، روشمند نمودن فهم قرآن، ساختار ریاضی‌وار متن قرآن، فراعصری بودن، نظم شبکه‌ای.

مقدمه

ریاضیات که از علوم پایه به شمار می‌آید، کاربردهای زیادی در دیگر علوم دارد. این کاربردها تا اندازه‌ای گسترده است که کاربردهای ریاضیات در دیگر علوم، در گستره جهانی از زیرشاخه‌های ریاضیات شمرده می‌شود. از آنجا که نگارنده هیچ‌گونه آشنایی تخصصی با علوم قرآنی نداشته و تنها با استفاده از روش‌های حل مسأله در ریاضیات و اتکا به ساختار دقیق و اصل موضوعی قرآن، به فهم قرآن در موضوعات مرتبط به جنسیت و خانواده ‌پرداخته است، می‌توان این روش تفسیری را نیز، یکی از کاربردهای ریاضیات در فهم قرآن دانست. این مطلب در مقاله‌ای با عنوان «ساختار ریاضی‌وار متن قرآن» در پنجاه و پنجمین کنفرانس ریاضی کشور، مطرح شده و مقاله یاد شده پذیرفته و منتشر شده است. می‌توان گفت: در این مقاله مدلی ریاضی برای فهم قرآن ارائه شده است؛ فهمی که هیچ‌گونه وابستگی به روایات ندارد. از این رو، می‌تواند سویه‌های اعجازآمیز و شگفتی‌های بیانی و علمی قرآن را نمایان‌تر سازد. همچنین، از آنجا که قرآن فصل مشترک همه مسلمانان است، با ارائه فهمی قرآن‌محور از آیات قرآن در بسیاری از موضوعات اختلافی، می‌تواند زمینه را برای وحدتی فراگیر در جهان اسلام فراهم نماید. دیگر مزیت این روش تفسیری آن است که مشخص می‌سازد کدام حکمِ منسوب به خداوند، ریشه قرآنی دارد و کدام حکم از قرآن و روایات به دست آمده و یا تنها ریشه در روایات دارد. شاهد علمی بودن این روش تفسیری، مقالاتی است که با پایبندی به این روش تفسیری نگاشته شده و در همایش‌ها و نشریات علمی کشور منتشر یا پذیرفته شده است. این مقالات از این قرارند: 1. سه مقاله در پنجمین همایش ملی اعجاز قرآن در دانشگاه شهید بهشتی تهران، 1397 الف. روش تقسیم ارث در قرآن؛ ب. مقایسه ارزش شهادت زن و مرد در قرآن؛ پ. راهکارهایی برای حفظ نظام خانواده در آیه 34 سوره نساء و آیات وابسته به آن. 2. سه مقاله در اولین همایش بین‌المللی مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن کریم و ششمین همایش ملی اعجاز قرآن در دانشگاه شهید بهشتی تهران، 1400 الف. «تفسیر موضوعی قرآن با قرآن؛ با تأکید بر انسجام، نظم شبکه‌ای و فراعصری بودن آن: راهکاری برای فهم روشمندانه و کاربردی قرآن»؛ ب. «تبیین ارتباط شرط و جزای آیه سوم سوره نساء؛ با تأکید بر ارتباط مضمونی و مفهومی آیه 127 و 3 سوره نساء»؛ پ. «آیات طلاق: نگرشی نو و قرآن‌محور». 3. مقاله «ساختار ریاضی‌وار متن قرآن» در پنجاه و پنجمین کنفرانس ریاضی ایران، 1403. 4. مقالات منتشر یا پذیرفته شده در نشریات علمی الف. «بازخوانی و تأویل آیات شهادت (گواهی)؛ با تمرکز بر آیه 282 سوره بقره»، پژوهشنامه تأویلات قرآنی، دوره سوم، شماره 6، 1400. ب. «روشی نو در توزیع میراث؛ با تأکید بر نظم شبکه‌ای و فراعصری بودن متن»، پژوهشهای قرآنی، دوره بیست و نهم، شماره 109، 1402. پ. «ارزیابی جواز قرآنی ازدواج موقت در آراء تفسیری فریقین؛ با تأکید بر انسجام، نظم شبکه‌ای و فراعصری بودن متن»، دوفصلنامه دین و دنیای معاصر، دوره دهم، شماره 1، 1402. ت. «ارزیابی نظریات رایج تفسیری پیرامون ارتباط شرط و جزا در آیه سوم سوره نساء؛ با تأکید بر انسجام، نظم شبکه‌ای و فراعصری بودن متن»، پذیرفته شده برای انتشار در دوفصلنامه تفسیرپژوهی. در این مقاله، پس از بیان چگونگی پدید آمدن این شیوه قرآن‌پژوهی، اصول چهارده‌گانه‌ای که این روش تفسیری بر آن استوار شده است، بیان می‌شود. سپس، فرآیند روش تفسیری بیان خواهد شد. آز آنجا که کاربست این شیوه قرآن‌پژوهی منجر به نتایج بسیار جدیدی در همه موضوعات خواهد شد، در پایان از چگونگی امکان تحولی بدین بزرگی در آرای تفسیری سخن خواهیم گفت.

2. پیشینه روش تفسیری ساختار ریاضی‌وار متن قرآن

در دوران دانشجوی‌ام در دانشگاه شیراز متوجه شدم که پرسش‌هایی زیادی درباره قوانین منسوب به خدا، ذهن بسیاری از افراد را آزار می‌دهد و از نظر بسیاری از آنها قوانین حقوقی رایج، ناعادلانه و ناکارآمد است. به‌ویژه، پرسش‌هایی بسیار جدی درباره قوانین حقوقی از سوی دانشجویان حقوق مطرح می‌شد. پرسش‌هایی که هر چه تلاش کردم نتوانستم برای آنها در کتاب‌های تفسیر پاسخی درخور بیابم. از این رو، بر آن شدم که خودم به فهم قرآن بپردازم. هنگام مراجعه به قرآن، روزبه‌روز مطمئن‌تر شدم که این قوانین آزاردهنده ریشه قرآنی ندارد. اگر قرار بر بیان پیشینه‌ای برای روش تفسیری ساختار ریاضی‌وار متن قرآن باشد، می‌توان به پژوهشی گروهی اشاره کرد که در سال 1377 با نظارت و حمایت مالی نمایندگی نهاد رهبری دانشگاه شیراز، با مدیریت اینجانب و مشارکت شماری از دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد آن دانشگاه انجام شد. موضوع پژوهش، حدود ارتباطات زن و مرد در جامعه بود. پژوهشگران نیز، دانشجویان رشته‌های گوناگونی همچون ریاضی، زیست‌شناسی، شیمی، جامعه‌شناسی و الهیات بودند. در آن زمان، با استناد به آیه 82 سوره نساء، نام جلسه را تدبر در قرآن گذاشتم. شایان توجه آنکه، نتایج همان جلسه دوستانه، مطالب پایه‌ای دو تا از مقالات پژوهشی اینجانب را تشکیل می‌دهد. به هر حال، پژوهش گروهی را با ذوق و پشتکار فراوان انجام دادیم و از نشستن بر سر سفره قرآن بهره فراوان بردیم. یکی از انگیزه‌های ما از پژوهش این بود که بفهمیم آنچه که بر در و دیوار دانشگاه و خیابان‌ها درباره ارتباط زن و مرد نوشته شده بود، ریشه قرآنی دارد یا خیر؟ نتیجه پژوهشمان حکایت از آن داشت که خیر؛ ارتباطی میان آن نوشته‌های آزاردهنده و قرآن دیده نمی‌شد! ابتدا می‌خواستم پژوهشی درباره خود قرآن انجام دهم و ویژگی‌های قرآن را در خود قرآن جستجو نموده و برای فهم آن به کار بندم. وقتی به کتاب قرآن در اسلام علامه طباطبایی مراجعه نمودم، دیدم آن بزرگوار این کار را انجام داده است و نیازی به این کار ندیدم. بر آن شدم که به فهم قرآن در موضوعات مرتبط به زن، مرد و خانواده بپردازم و کتابی با این موضوع بنگارم. در همان دوران دانشجویی، گردآوری و دسته‌بندی آیات را انجام دادم. پس از بازگشت به مشهد نیز، همواره ذهنم درگیر این طرح پژوهشی بود. به سوی هر کسی دست یاری دراز می‌کردم و نقد فهمم از آیات قرآن را از آنان درخواست می‌کردم. دو سال و نیم در دانشگاه آزاد مشهد به تدریس ریاضیات مشغول بودم. رخدادهایی سبب شد که برای دو سال تدریس ریاضیات را رها نموده و بر پژوهش قرآنی‌ام تمرکز نمایم. آن دو سالِ خانه‌نشینی، بسیار پربار بود و متن پایه‌ای کتابم را آماده نمودم. جالب آن بود که هنگام پژوهش قرآنی، همواره احساسم این بود که دارم بر روی یک متن ریاضی کار می‌کنم. به لطف خدا، فرصت‌های فراوانی پیش آمد که از نقدهای ارزنده افرادی با دیدگاه‌های بسیار گوناگون بهره‌مند شوم. در طی سالیان، هر گاه نقدی بر دیدگاه‌هایم وارد می‌شد و ایرادهای جدی گرفته می‌شد، ویرایش جدیدی از کتابم را آماده می‌نمودم. در سال 1397 تصمیم گرفتم که از کتاب مقالاتی استخراج کنم. برای ارتباط با کارشناسان علوم قرآن و حدیث کشور، چاره‌ای نداشتم جز اینکه دیدگاه‌هایم را به زبان آنان بیان نمایم. از این رو، به مطالعه کتاب‌ها و مقالات آنان پرداختم. دریافت من از بررسی مقالات فراوان آنان، این بود که رد پایی محکم از دیدگاه‌هایم درباره قرآن، در نظریات آنان نیز، دیده می‌شود. دریافتم این بود که: ویژگی‌های اصولی که بدانها پایبند بودم و همچنین، روش تفسیری که من با شیوه‌ای بسیار ساده و با عنوان ساختار ریاضی‌وار متن قرآن بدان رسیده بودم، از سوی کارشناسان رشته‌های گوناگون مرتبط به فهم متون مقدس، همچون زبان‌شناسان و کارشناسان علوم قران و حدیث و ... به شیوه‌های علمی و پیچیده بیان شده و می‌شود. از این رو، توانستم از واژگان تخصصی رایج در میان کارشناسان و مقالات آنان، برای بیان تخصصی دیدگاه‌هایم بهره ببرم. می‌توان گفت: همه آنچه که درباره روش تفسیری‌ام می‌گویم، دارای پیشینه‌ای محکم در میان اندیشمندان است. برای دیدن برخی از آنها بنگرید به: حسینی و حسینی، 1402، 69-71. از آنجا که برجسته‌ترین ویژگی روش تفسیری نگارنده، نگرش به متن قرآن به عنوان یک ساختار دقیق و منسجم است، در اینجا برخی مقالاتی که در آنها از وجود انسجام و نظمی شگرف در قرآن سخن به میان آمده است، معرفی می‌شود: قرائی، 1397، «فهم قرآن در پرتو نظم شبکه‌ای یا فراخطی آن»؛ اخوان صراف، 1397، «گشودگی مستمر قرآن برای تجلی‌های شگفت متناسب و موزون (عددی، هندسی، موسیقیایی و ...)»؛ نقی‌زاده، 1397، «مستندات نظام‌واره معنایی قرآن»؛ جدی، 1400، «رهیافتی بر مطالعه ساختار زبان قرآنی به مثابه سیستم».

3. مبانی روش تفسیری ساختار ریاضی‌وار متن قرآن

مبانی این روش تفسیری، ویژگی‌هایی از قرآن است که یا از خود قرآن استخراج شده‌اند و یا با مشاهده آن ویژگی‌ها در آیاتی از قرآن به دست آمده‌اند. بیشتر این ویژگی‌ها در کتاب قرآن در اسلام علامه طباطبایی، همراه با استدلالی بر درستی آنها آمده است؛ برخی از آنها نیز، جای گفتگوی قرآن‌پژوهان است. ولی، همگی این اصول با هم، به عنوان مبانی یک روش تفسیری، در جایی گفته نشده و یک نظریه نوین به شمار می‌آید. یادآوری می‌شود که سخن از ساختار ریاضی قرآن نیست که انتظار آن پیش آید که این اصول، همچون اصول موضوعه دیگر علوم، به خود قرآن وابسته نباشد. ادعای نگارنده، شباهت ساختار متن قرآن به ساختارهای ریاضی است و نه داشتن ساختاری ریاضی. از این رو، اگرچه این اصول چهارده‌گانه از خود قرآن استخراج شده است، می‌توان آنها را، همانند اصول موضوعه‌ای برای فهم روشمندانه قرآن به کار برد. اکنون این اصول چهارده‌گانه را همراه با استدلالی کوتاه بر درستی آنها بیان می‌کنیم. اصل اول. هر پیچیدگی كه در فهم یك آیه یا هر دسته از آیات وجود داشته باشد، باید با کمک متن خود قرآن برطرف شود. به دیگر سخن، فهم قرآن باید خودبسنده باشد. از نظر علامه طباطبایی، قرآن کریم به‌تنهایی و بدون مراجعه به منبع دیگری، حتی روایات معصومان، قابل فهم است و بیانات قرآنی در رساندن پیام خویش گویا و رسا هستند و با تدبر و مراجعه به خود قرآن قابل فهم و تفسیر و بی‌نیاز از غیر است. به دیگر سخن، قرآن در بیان مقاصد خویش، دلالت استقلالی دارد. (میرجلیلی و همکاران، 1391، 53)؛ مهم‌ترین استناد علامه طباطبایی، به آیه 82 سوره نساء است که در آن آمده است: أَفَلَا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَیرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَافًا كَثِیرًا؛ پس چرا درباره قرآن ژرف‌اندیشی‌ نمی‌کنند؟! اگر از سوی کسی جز خدا بود، در آن ناهماهنگی بسیاری مییافتند. در این آیه، خداوند نبودن اختلاف در قرآن را، دلیل غیر بشری بودن آن می‌داند و می‌فرماید: سرتاسر قرآن كلام هماهنگ خداوندی یكتاست كه هیچ گونه اختلافی در آن نیست و هر گونه اختلافی كه در ظاهر آیات به نظر می‌رسد، با اندیشیدن در خود قرآن حل میشود؛ حال اگر چنین كلامی، در روشن شدن مقصود خود، نیاز به چیز دیگری داشته باشد، چنین ادعایی نادرست خواهد بود. زیرا اگر تناقضی كه در آیات قرآن به نظر میرسد، با چیزی غیر از لفظ خود قرآن، مثلاً سخن پیامبر اكرم (ص) حل شود، مطمئناً كسی كه معتقد به نبوت آن حضرت نباشد، قانع نخواهد شد. به بیانی دیگر، رفع تناقضات قرآن به کمک سخن پیامبر اكرم (ص)، بدون شاهد لفظی از قرآن، تنها به درد كسی می‌خورد كه به نبوت آن حضرت ایمان داشته باشد، حال آنكه روی سخن و طرف احتجاج در آیه بالا، مخالفان دعوت و كسانی است كه ایمان به نبوت آن حضرت ندارند، و سخن آن حضرت، بدون شاهد قرآنی، برای آنان قابل قبول نیست؛ (طباطبایی، 1353، 29-33). اصل دوم. پیامبر آیات قرآن را به مرور زمان و تدریجی برای مردم بیان ‌نموده است. با توجه به آیه 82 سوره نساء، پیدا كردن اختلاف در قرآن، وقتی معنا دارد که قرآن به صورت یك مجموعه منظم، به هم پیوسته و مرتبط در نظر گرفته شود. نهتنها در كل قرآن نباید اختلافی مشاهده شود، بلكه در یك موضوع ثابت نیز، نباید در قرآن اختلافی مشاهده شود. زیرا: 1. پیامبر آیات قرآن را به تدریج برای مردم زمان خود بیان نموده است و ممكن است آیه‌ای مفهوم آیه دیگری را كامل کند. آیاتی که به نزول تدریجی قرآن دلالت دارند، عبارتند از: فرقان: 32 وَقَالَ الَّذِینَ كَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَیهِ الْقُرْآنُ جُمْلَه وَاحِدَه كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِیلًا؛ و كسانى كه كافر شدند، گفتند: «چرا قرآن یكجا بر او فرستاده نشده است؟! اینگونه ما آن را به تدریج می‌فرستیم تا دلت را با آن قرص کنیم و آن را به آرامی و ترتیبی مناسب بر تو خواندیم. اسراء: 106 وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِیلًا؛ و قرآن را بخشبخش و تدریجی ‌فرستادیم تا آن را با درنگ و دقت برای مردم بخوانی و شیوه فرستادنش نیز، فرستادنی ویژه است. 2. اگر از این روش استفاده نكنیم، نمیتوانیم به آیات منسوخ شده پی ببریم؛ حال آنکه وجود آیات ناسخ و منسوخ، آشکارا مورد تأیید قرآن است. (بنگرید به: بقره: 106؛ نحل: 101 و 102). با پذیرش این اصل، در برخی موضوعات، ترتیبی برای آیاتی که موضوع یکسانی دارند، پیشنهاد شده است. این ترتیب، با توجه به ارتباط منطقی مطالب بیان شده در آیات به دست آمده است. اصل سوم. قرآن دارای نظم موضوعی است و برای فهم نظر قرآن در یك موضوع خاص، باید همه آیات مربوط به آن موضوع بررسی شوند. با توجه به نزول تدریجی قرآن و وجود نسخ در آیات آن، ممکن است آیه‌ای مفهوم آیه دیگری را کامل کند. از این رو، برای رسیدن به فهمی درست از آیات قرآن، این کار ضروری است. وجود نظم موضوعی در قرآن، از پیش‌فرض‌های مهم این روش تفسیری است. درستی یا نادرستی این فرضیه، که در میان قرآن‌پژوهان طرفدارانی نیز دارد، پس از اجرای آن مشخص می‌شود. به هر حال، مقالات نگارنده گواهی بر درستی این فرضیه است. اصل چهارم. از قرآن، كلیات برنامه زندگی بشر به دست میآید. آیات زیر را در نظر می‌گیریم: نحل: 89 ... وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ؛ ... و قرآن را بر تو فرستادیم که روشنگر همه چيز است، و رهنمود و رحمت و مژده‌ای است براى تسلیم شدگان خداوند.‏ اسراء: 9 إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا؛ بی‌گمان، این قرآن به جاودانه‌ترین شیوه زندگی رهنمون می‌سازد و به مؤمنانی که کارهای خوب می‌کنند، مژده پاداشی بزرگ می‌دهد. كتابی كه مدعی هدایت به بهترین راه و روشنگر هر چیز، معرفی شده است، اگر اصول برنامه زندگی دنیای انسان را كه زمینه‌ساز سعادت اخروی اوست بیان نكند، قرار است بیان كننده چه چیزی باشد؟! خوب است توجه داشته باشیم که مرزبندی میان كلیات و جزئیات، پیش از بررسی هر موضوع، ممکن نیست. منظور از كلیات همان موضوعاتی است که از آن در قرآن سخن به میان آمده است و منظور از جزئیات، مطالبی است كه به آنها اشارهای نشده است. تأكید میشود كه هدف نگارنده، فقط یافتن كلیات است. به‌عنوان نمونه، از قرآن دو اصل تنوع و تعادل در تغذیه و مطالبی درباره اینكه چه غذاهایی حلال و چه غذاهایی حرام است و ... به دست میآید، اما اینكه چگونه این تنوع و تعادل را در برنامه غذایی ایجاد كنیم، مربوط به علم تغذیه، آشپزی و ... است. اصل پنجم. برای فهم قرآن، لازم است دانش بشری از دو منظر مورد توجه قرار گیرد؛ یکی در فهم قرآن و دیگری در یافتن جزئیات موضوعاتی که کلیات آن در قرآن بیان شده است. به نظر قرآن استعداد و موفقیت انسان برای کشف شیوههای زندگی یکی از آیات تدبیر و عنایت الهی در جهان است. قرآن، انسان را حاكم روی زمین، آباد كننده آن، استخدام كننده جانداران دیگر و به وجود آورنده تمدن و فرهنگ شناخته است. و با این شناسایی، در واقع این مطلب را اعلام كرده كه هدایت الهی تنها از طریق انبیاء به انسان نمیرسد، بلكه رهیابیهای نوع انسان برای كشف شیوههای زندگی نیز، هدایت الهی است؛ (مجتهد شبستری، 1377، 61). بنابراین، بسیار طبیعی است كه به دست آوردن جزئیات را به عهده خود انسان گذاشته باشد. احادیث و سنت پیامبر نیز، به‌عنوان یک منبع تاریخی، همانند دیگر شاخههای علوم، در فهم قرآن قابل استفاده است. البته هنگام یاری گرفتن از دیگر منابع برای فهم قرآن، باید دقت داشت که استفاده از آنها به گونهای باشد که سبب تحریف قرآن نگردد و از تحمیل آنها بر قرآن خودداری شود. به دیگر سخن، می‌توان گفت: یافته‌های بشری برای مفسر موضوعی، مصالح ارزنده‌ای به ارمغان می‌آورد. آگاهی از دستاوردهای بشری به دو شکل در تفسیر موضوعی اثر می‌گذارد: یکی اینکه با نو شدن دستاورد بشری، پرسش‌ها و مسائل تازه‌ای پیش روی قرآن کریم و مفسر قرار می‌گیرد و مفسر را به کاوش وامی‌دارد؛ دیگر اینکه مفسر را در ارزیابی پاسخ‌های دریافتی کمک می‌کند. از این رو لازم است که مفسر آگاهی خود از تجربه‌ها و اندیشه‌های انسانی را توسعه بخشد و در باب مسائل مورد بحث دانش لازم را به دست آورد تا بهره بیشتری از قرآن کریم ببرد و افق تفسیرش گسترده‌تر شود؛ (کریمی، 1389، 114-115). با توجه به این ویژگی تفسیر موضوعی، ضرورت دارد که در نظریه‌پردازی در تفسیر موضوعی به مطالعات میان‌رشته‌ای توجه ویژه‌ای شود. اصل ششم. زبان قرآن، چندساختاری (نوشتاری-گفتاری) است؛ زبان قرآن، از نظر شیوه‌ بیان، گفتاری است؛ ولی نظم آن نشان از نوشتاری بودن آن دارد. بیان قرآن به گونهای است كه گویی روی سخن با مخاطبان خاصی است كه در مجلس حضور دارند. چنین كلامی برای مخاطبان كاملاً روشن و رسا خواهد بود. ولی دیگران كه در مجلس حضور ندارند، تنها با به دست آوردن شواهدی در خود آیه، در نظر گرفتن آیات دیگر و کنکاش بیشتر، میتوانند به مفاهیم و هدف كلام پی ببرند. اگرچه در برخی موضوعات، همانند آیاتی که در آنها سخن از صفات خداست، مانند آیات آخر سوره حشر و یا سفارش‌های اخلاقی را بیان می‌کند، مانند آیات 11 تا 13 سوره حجرات كه مخاطب آن همه مؤمنان هستند، حضور داشتن یا نداشتن مخاطب، تأثیر چندانی در فهم قرآن ندارد. ویژگی دیگری كه جنبه گفتاری زبان قرآن را نشان میدهد، موضوع تغییر مخاطب است، كه در قرآن فراوان به چشم می‌خورد؛ مانند آیه 29 سوره یوسف که میگوید: «یوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِی لِذَنبِكِ إِنَّكِ كُنتِ مِنَ الْخَاطِئِینَ؛ اى یوسف، از این [پیشامد] روى بگردان و تو [اى زن] براى گناه خود آمرزش بخواه كه تو از خطاكاران بوده‏اى»؛ كه روی سخن ابتدا با یوسف است و ناگهان روی سخن به زلیخا معطوف می‌گردد؛ (معرفت، 1388، 48-49). با توجه به دو ویژگی یاد شده، می‌توان گفت که زبان قرآن از نظر شیوه بیان گفتاری است. از سویی، در آیات زیر از قرآن با عنوان کتاب یاد شده است: ص: 29 كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ؛ كتابى است مبارك كه آن را بر تو فرو فرستاده‏ايم، تا در آيات آن انديشه كنند، و خردمندان از آن پند گيرند. ابراهیم: 1 كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ؛ این است کتابی که به سوی تو فرستاده‌ایم تا با اجازه پروردگارشان، همه مردم را از تاریکی‌های اعتقادی و اخلاقی به سوی نور معرفت و پاکی بیرون بکشی؛ به راه خدای شکست‌ناپذیر ستودنی. فصلت: 3 كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ؛ كتابى است كه آياتش به شيوايى بيان شده است، قرآنى عربى براى مردمی که می‌دانند. وقتی به اثری کتاب گفته می‌شود که ابتدا و انتها و نظم و ترتیب اثری نوشتاری را دارد و از آن نظم و انسجامی توقع برود؛ (ایازی، 1402، 181). اصل هفتم. قرآن متنی منسجم و دارای نظم شبکه‌ای است. به دیگر سخن، وحدت و یکپارچگی متن قرآن، بر همه اجزایش سایه افکنده است. (قرائی سلطان‌آبادی، 1394، 60-41). قرآن دارای یک نظام منسجم برتر است. از یک سو در این کتاب برای رساندن یک معنا یا مراد، واژه‌ای خاص در نظر گرفته شده است و از سوی دیگر، این انتخاب توسط پیام‌دهنده‌ای همانند خدا صورت پذیرفته که خالقِ وجود و متن است و به همه زوایا و سطوح آن دو آگاه است. بنابراین گزینش یک واژه به گونه‌ای صورت پذیرفته که برای آن جایگزینی نمی‌توان در نظر گرفت و اگر لفظی جانشین شود، نه‌تنها معنای آیه تغییر می‌کند، بلکه در ساحتی بالاتر، نظم منسجم سوره و کل قرآن مختل خواهد شد؛ (فعالی، 1392، 7-22). با پذیرش این اصل، افزون بر استفاده از فرهنگ واژگان، گاهی برای فهم معنای برخی واژه ها و یا عبارات، به دیگر کاربردهای آن واژه یا عبارت و همچنین، ساختارهای زبانی و دستوری مشابه در آیات دیگر نیز، توجه ویژه ای شده است. اصل هشتم. حكمی كه از قرآن به دست میآید، نباید محدود به زمان خاصی باشد و باید در همه زمانها، معنا داشته و قابل اجرا باشد. قرآن مدعی رحمت بودن برای همه جهانیان است و مخاطب بسیاری از آیات همه مردمند؛ (انبیاء: 107). همچنین، حكمی كه از قرآن به دست میآید، نباید مخصوص فرقهای خاص باشد، زیرا قرآن برای هدایت همه انسان‌ها آمده است. آیاتی كه مخاطب آن كفار، مشركین، اهل كتاب، یهود، نصاری و بنیاسرائیل است، مؤید این مطلب است؛ (برای توضیح بیشتر، بنگرید به: راد و مؤمن‌نژاد، 1394، 57-79). اصل نهم. در دستورهای قرآن هدفها مهم است و نه ابزار. در آیه 60 سوره انفال بنگریم: وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّه وَمِن رِّبَاطِ الْخَیلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُوا مِن شَیءٍ فِی سَبِیلِ اللّهِ یوَفَّ إِلَیكُمْ وَأَنتُمْ لَا تُظْلَمُونَ؛ و هرچه در توان دارید از نیرو و اسبهاى آماده بسیج كنید تا با این تداركات دشمن خدا و دشمن خودتان و دشمنان دیگرى را جز ایشان -كه شما نمى‏شناسیدشان و خدا آنان را مى‏شناسد- بترسانید و هر چیزى در راه خدا خرج كنید، پاداشش به خود شما بازگردانیده مى‏شود و بر شما ستم نخواهد رفت. با این آیه به سه روش میتوان برخورد كرد: 1. نتیجه بگیریم كه قرآن به درد عصر کنونی نمیخورد، چون همه ما میدانیم که داشتن تعداد زیادی اسب، هیچ ترسی در دل دشمنان نمیافكند. 2. به ظاهر آیه عمل كنیم و برای ترسانیدن دشمنان تا میتوانیم نیرو و اسب آماده كنیم. 3. به ابزار توجهی نکنیم و فقط هدف آیه را در نظر گیریم. اگر راه نخست را انتخاب كنیم كه پذیرفتهایم تاریخ مصرف قرآن گذشته و به درد زندگی امروز نمی‌خورد. راه دوم نیز، نهتنها در تناقض آشكار با عقل است، بلكه هدف آیه را نیز برآورده نمی‌كند. زیرا در دوران كنونی كه انواع تسلیحات جنگی وجود دارد، نهتنها داشتن اسب‌های فراوان در دل كسی ترس نمیاندازد، بلكه چنین كاری همگان را به خنده وا  می‌دارد. اما راه سوم، در همه زمانها عملی است و ما میتوانیم در هر زمان مطابق با پیشرفت علم و فنآوری، بهترین افراد و اسلحهها را فراهم كنیم و با این شیوه به هدف آیه دست یابیم. با توجه به اینكه سرتاسر قرآن، كلام هماهنگ خداوند یكتاست، این آیه آشکارا نشان می‌دهد كه ساختار قرآن به گونهای است كه مطابق با شرایط زمان پیامبر نازل شده است و ما برای استفاده از آن نمیتوانیم به ظاهر آیات اكتفا كنیم و لازم است اهداف آیات را در نظر گیریم. این اصل در برگیرنده این ویژگی قرآن نیز هست: نظر به اینکه قرآن مجید، کتابی است همگانی و همیشگی، در غایب مانند حاضر جاری است و به آینده و گذشته مانند حال منطبق میشود، مثلاً آیاتی که در شرایط خاصهای برای مؤمنین زمان نزول تکالیفی بار میکنند، مؤمنینی که پس از عصر نزول دارای همان شرایط هستند، بیکم وکاست همان تکالیف را دارند و آیاتی که صاحبان صفاتی را ستایش یا سرزنش می‌کنند یا مژده می‌دهند یا میترسانند، کسانی را که با آن صفات متصفند، در هر زمان و در هر مکان باشند، شامل هستند. بنابراین هرگز مورد نزول آیهای مخصِّص آن آیه نخواهد بود. یعنی آیهای که در مورد شخص یا اشخاص معینی نازل شده، در مورد نزول خود منجمد نشده و به هر موردی که در صفات و خصوصیات با مورد نزول آیه شریک است، سرایت خواهد نمود؛ و این خاصه همان است که در عرف روایات جَرْی نامیده میشود؛ (طباطبایی، 1353، 71-70). پایبندی به این اصل، برای یافتن قوانینی سازگار با زندگی امروز و قابل اجرا در دنیای مدرن، یک ضرورت است. به دیگر سخن، ابزار مربوط به زمان نزول است، ولی هدفها تاریخ مصرف ندارد. گفتنی است کاربست این اصل، منجر به تأویل قرآن خواهد شد. اصل دهم. در زبان قرآن، به كار بردن ضمایر و افعال مذكر، بر هیچ جنسی دلالت نمی‌کند؛ برای دلالت افعال و ضمایر مذکر، بر جنس مذکر، نیاز به شاهدی در متن است. درباره درستی این اصل می‌توان گفت: 1. خداوند برای خود و ملائكه نیز از ضمایر و افعال مذكر استفاده نموده است، حال آنكه برای خداوند و ملائكه جنسیت معنا ندارد. 2. در آیه 97 سوره نحل می‌گوید: مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیوه طَیبَه وَلَنَجْزِینَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا یعْمَلُونَ؛ به آنان که کار خوب کنند، چه مرد باشند چه زن، به شرط باایمان بودن، حتماً زندگی سالم و لذت‌بخشی می‌بخشیم. پاداششان را هم بر اساس بهترین کارهایشان می‌دهیم. در این آیه، همه افعال و ضمایر به صورت مذكر به كار رفتهاند، اما از مضمون آیه واضح است كه هم به زنان و هم به مردان دلالت دارد. 3. در آیه 10 سوره حجرات می‌گوید: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَه فَأَصْلِحُوا بَینَ أَخَوَیكُمْ وَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ؛ همانا، مؤمنان با هم برادرند؛ پس میان برادرانتان آشتی برقرار کنید و در حضور خدا مراقب رفتارتان باشید تا لطفش شامل حالتان شود. در این آیه، همه افعال و ضمایر به صورت مذکر به کار رفتهاند، ولی دلالت آن بر هر دو جنس، آنچنان آشکار است که به استناد این آیه، دو زن مؤمن نیز، به راحتی یکدیگر را خواهر دینی و زن و مرد مؤمن، یکدیگر را برادر و خواهر دینی مینامند. البته، این ویژگی منحصر به قرآن نیست، و بخشی از آن از ویژگیهای زبان عربی است که به قاعده تغلیب معروف است؛ در زبان عربی، صیغه جمع برای اشاره به سه موجود عاقل یا بیشتر است. بنابراین، جملات عربی زیر به این صورت ترجمه می‌شوند: الف. الطُّلَّابُ فِی الْغُرفَه، به صورت جمع مذکر، یعنی: الف.1) سه (یا بیشتر) دانشآموز در اتاق که شامل دستکم یک مرد باشد. الف.2) سه (یا بیشتر) دانشآموز صرفاً مذکر در اتاق. ب. الطَّالِباتُ فِی الْغُرفَه، به صورت جمع مؤنث، یعنی: سه (یا بیشتر) دانش‌آموز مؤنث در اتاق. از آنجا که در زبان عربی، هیچ شکل انحصاری برای مردان وجود ندارد، تنها راه تعیین اینکه اسم جمع مذکر در بند الف، منحصراً به مردان دلالت دارد (الف.2)، از طریق نشانه خاصی در متن خواهد بود. پ. الطُّلَّابُ وَ الطَّالِبَاتُ فِی الْغُرفَه، نشان میدهد که استفاده از صیغه جمع مذکر (الطُّلَّاب)، منحصراً به مذکر اشاره می‌کند، چرا که آمدن جمع مؤنث، دانشآموزان مؤنث حاضر را متمایز میکند؛ (ودود، 1393، 43-44). به  اختصار میتوان گفت: در زبان قرآن که تلفیقی از قاعده تغلیب و زبان گفتاری است، استفاده از ضمایر و افعال مذکر به جنسیت خاصی دلالت نمیکند؛ برای دلالت افعال و ضمایر مذکر، بر جنس مذکر، نیاز به شاهدی در متن است. کوتاه سخن اینکه، در این روش تفسیری، با توجه به نظم موجود در قرآن، یا این قاعده در همه جای قرآن برقرار است یا در هیچ جا برقرار نیست. در نتیجه، در سرتاسر قرآن، هر جا كه ضمیر یا فعل مذكر به كار رفته است، جنسیت در آن اهمیتی ندارد؛ مگر اینكه شاهدی در متن موجود باشد كه مشخص کند، منظور فقط مردان است. اصل یازدهم. در حكمی كه از قرآن به دست میآید، نباید سختی و مشقت باشد. این اصل از آیه 78 سوره حج نتیجه می‌شود که در آن میگوید: وَجَاهِدُوا فِی اللّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیكُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ ...؛ و در راه خدا چنانكه حق جهاد در راه اوست جهاد كنید؛ اوست كه شما را براى خود برگزیده و در دین بر شما سختى قرار نداده است ... اصل دوازدهم. آیاتی هستند كه آیات دیگری را نسخ میكنند. با توجه به آیات مربوط به نسخ، در صورتی میتوانیم دو آیه را ناسخ و منسوخ یکدیگر بدانیم که متن آیات به چنین ارتباطی بین دو آیه دلالت داشته باشد؛ (بنگرید به: بقره: 106؛ نحل: 101 و 102). گفتنی است در آیات مرتبط به جنسیت و خانواده، هیچ مورد ناسخ و منسوخی یافت نشده است. اصل سیزدهم. قرآن را تنها با زبان ایمان می‌توان فهمید؛ (فصلت: 44؛ واقعه: 79؛ اسراء: 46-45؛ برای توضیح بیشتر، بنگرید به: فراستخواه، :1373، 52-58). اصل چهاردهم. دو نوع آیه وجود دارد: محکم و متشابه؛ از آیات محکم، برای روشن شدن آیات متشابه استفاده می‌شود؛ (آل عمران: 7؛ زمر: 23؛ برای توضیح بیشتر، بنگرید به: خرمشاهی، 1376، 732-745). گفتنی است آیاتی که نگارنده به فهم آنها پرداخته است، همگی از آیات محکم قرآن هستند. کوتاه سخن اینکه، در این روش تفسیری انتظار آن می‌رود که خداوند در متن کلامش دست‌کم دقتی در حد ساختارهای ریاضی را داشته باشد. به نظر می‌رسد این چشم‌داشت از کلام خداوندی که خود خالق ریاضیات است، خواسته زیادی نباشد. 4. فرآیند روش تفسیری یادآوری می‌شود که وجود نظمی موضوعی در آیات قرآن، از پیش‌فرض‌های این روش تفسیری است. اکنون برای اینکه این روش تفسیری به شیوه‌ای ساده و کاربردی بیان شود، فرآیند انجام آن را به گونه‌ای گام به گام بیان می‌کنیم. گام یکم. انتخاب کلان موضوع الف: اینکه کدامین موضوع را می‌توان بدین روش بررسی کرد و به نتایج کارآمدی رسید، در آغاز پژوهش مشخص نیست. می‌توان گفت: موضوع مورد نظر باید در گستره قرآن باشد و قرآن به اندازه کافی درباره آن سخن گفته باشد. باید در نظر داشت که قرآن کتاب هدایت است. از این رو، نمی‌توان پاسخ هر پرسشی در هر موضوعی که با علوم بشری به دست می‌آید، در قرآن جستجو کرد. ب: حتی اگر هدف بررسی یک موضوع کلان نباشد، لازم است دست‌کم فهرستی از آیات مرتبط داشته باشیم. به عنوان نمونه، اگر هدف بررسی موضوع چندهمسری است، لازم است همه آیات مرتبط به ازدواج‌های حلال و حرام گردآوری شود. گام دوم. جدا کردن آیات مرتبط به موضوع الف. در این گام همه آیاتی که سرراست یا در پس پرده به موضوع مورد نظر مرتبط است با بررسی متن تک‌تک آیات جدا می‌کنیم. ب. هنگام جدا کردن آیات مرتبط به یک موضوع، لازم است به آیات پیش و پس از آن نیز توجه داشته باشیم. به دیگر سخن، بهتر است دسته آیات مرتبط به موضوع مورد نظر را جدا کنیم. پ. خوب است از شیوه‌های گوناگون جستجو استفاده شود تا هیچ آیه‌ای از قلم نیفتد. گام سوم. دسته‌بندی آیات مرتبط به موضوع گام چهارم. انتخاب موضوع اصلی برای بررسی جدی گام پنجم. یافتن ترتیبی برای آیات این ترتیب را می‌توان با توجه به ارتباط منطقی میان آیات و نشانه‌های گوناگون موجود در آیات قرآن یافت. به عنوان نمونه، اگر قرار است بر روی زندگی یکی از پیامبران پژوهشی انجام شود، می‌توان از متن آیات با در نظر گرفتن مراحل طبیعی زندگی، که شامل پیش از تولد، تولد، کودکی، نوجوانی، جوانی، میان‌سالی، پیری و مرگ است، برای آیات ترتیبی در نظر گرفت. گام ششم. یافتن معنای واژگان در این گام نیازی به مراجعه به فرهنگ واژگان تخصصی نیست. نگارنده در این گام از فرهنگ راغب اصفهانی، قاموس قرآن و المنجد استفاده می‌کرده است. گام هفتم. پیشنهاد فرضیه یا ارائه فهمی اولیه از آیات این گام منجر به فهمی نسبی از آیات خواهد شد که بسیار ارزشمند است. زیرا با ذهنی خالی از هر گونه پیش‌داوری درباره مفهوم آیات، به دست آمده است. هنگام فهم آیات لازم است بدون سندیت دادن به هیچ منبعی، بجز متن قرآن و با این پیش‌فرض که متن قرآن به اندازه ساختارهای ریاضی دقیق است و همچنین بین بخش‌های گوناگون آن، همچون واژه، آیه، سوره و کلیت متن قرآن، ارتباطات فراوانی وجود دارد، به فهم قرآن بپردازیم. هنگام فهم قرآن، پایبندی به اصول چهارده‌گانه یاد شده الزامی است. به عنوان نمونه، فقط سه آیه از قرآن به موضوع چندهمسری پرداخته است. انتظار آن می‌رود که حکم چندهمسری از همین سه آیه به دست آید. حتی نگاهی سطحی به این سه آیه، این فرضیه را در ذهن به وجود می‌آورد که شرط جواز چندهمسری باید ربطی به یتیمان داشته و نقشی در بهبود زندگی آنان داشته باشد. اینکه تمرکز آیات پیش و پس از آیه سوم سوره نساء، بیان راهکارهایی برای بهبود زندگی یتیمان است، مؤید این فرضیه است. گام هشتم. بررسی ترجمه‌ها و تفاسیر گوناگون در این روش، مطالعه تفسیر المیزان که تفسیری جامع است و برای روش تفسیر قرآن با قرآن ارزش ویژه‌ای قائل است، بسیار کمک خواهد نمود. نرم افزار پارس قرآن نیز برای ترجمه مفید است. گفتنی است مطالعه تفاسیر گوناگون و دیدن دیدگاه‌های دیگران، خود سبب ایجاد پرسش‌هایی در ذهن و انگیزه برای پاسخگویی به آنها خواهد بود. گام نهم. تلاش جدی‌تر برای فهم آیات و پاسخگویی به پرسش‌های پیش رو در این مرحله می‌توان از فرهنگ واژگان تخصصی‌تر، مقالات قرآن‌پژوهان و یا هر کتاب، مقاله و یا منبع دیگری استفاده نمود. برای فهم معنای واژگان، می‌توان به کاربردهای هر واژه در دیگر آیات و یا پژوهش‌های زبان‌شناختی قرآن‌پژوهان نیز، مراجعه نمود. از ویژگی‌های بارز روش تفسیری معرفی شده در این نوشتار، کم‌رنگ بودن نقش روایات در فهم قرآن است. می‌توان گفت: در این روش تفسیری، پژوهش‌های زبان‌شناختی جایگزین روایات می‌شوند. البته چنان نیست که روایات هیچ نقشی در فهم قرآن نداشته باشد؛ روایات، هم به عنوان یک منبع تاریخی و هم در یافتن جزئیات برخی موضوعات همچون شیوه انجام عبادات کاربرد خواهد داشت؛ اما تمرکز بر متن قرآن است و روایات جایگاه اصلی در فهم قرآن ندارند. در این گام، تمرکزمان بر فهم آیه در زمان نزول است. گام دهم. یافتن فهمی فراعصری از آیات در این گام تلاش می‌کنیم هدف آیات را به دست آوریم. برای یافتن هدف آیات، اگر هدف یک حکم بیان شده باشد که کار آسان خواهد بود؛ همانند آیه 282 سوره بقره که هدف از گرفتن دو شاهد در معاملات را پیشگیری از شک و تردید بیان نموده است. اگر هدف یک حکم، آشکار نباشد، لازم است برای یافتن هدف آیات کنکاش بیشتری انجام شود. در چنین شرایطی لازم است افراد، زمان و مکان مورد گفتگو را فراموش نموده و لبّ مطلب را پیدا کنیم. در این باب، آیت‌الله معرفت مراحل چهارگانه‌ای را برای به دست آوردن باطن آیات معرفی می‌کند: 1- به دست آوردن هدف آیه؛ 2- الغای خصوصیت از زمان و مکان و افرادی که در اصل تحقق هدف دخالت ندارند؛ 3- استنباط قاعده کلی؛ 4- تطبیق قاعده کلی مذکور بر مصادیق جدید؛ (جعفری و باکویی، 1397، 88). گام یازدهم. ارائه برهان بر فهم مورد قبول قرآن‌پژوه نگارنده، هنگام کاربست این روش تفسیری، سه هدف داشته است: هدف 1. فهمی فراعصری از آیات؛ هدف 2. پاسخگویی به شبهات مطرح شده پیرامون موضوع مورد بررسی؛ هدف 3. جدا نمودن شبهاتی که ریشه قرآنی دارند و آنها که ریشه قرآنی ندارند. می‌توان هنگام ارائه برهان بر فهم مورد قبول قرآن‌پژوه، این سه هدف را در نظر داشته و با هدف پاسخگویی به این سه پرسش اساسی، یافته‌ها را نظم داد. گام دوازدهم. نگرش همیشگی نقادانه به دیدگاه خود و دیگران در این گام بیش از همه، از برهان خلف استفاده می‌شود. با فرض اینکه نظریات رایج تفسیری درست باشد، بررسی می‌کنیم که آیا به تناقضی در نظم، انسجام و دقت متن قرآن برخواهیم خورد یا خیر؟ اگر به تناقض برسیم، نتیجه می‌شود که نظریات رایج اشتباه است. گفتنی است این نگاه نقادانه را همواره باید نسبت به دیدگاه‌های خود نیز داشته باشیم. گام سیزدهم. تبدیل نتایج پژوهش به مقاله یا کتاب با توجه به میزان توانایی‌های خود، به فراخور اینکه موضوع بررسی شده، مناسب کتاب است یا مقاله، به این کار می‌پردازیم. گام چهاردهم. سپردن کلیات به دست آمده از قرآن به کارشناسان علوم انسانی مرتبط به موضوع پژوهش یافتن اصولی از قرآن در یک موضوع، تازه آغاز راه است. بر عهده متخصصان شاخههای گوناگون علوم انسانی است که با در نظر گرفتن این اصول، جزئیات مربوط به هر موضوع را به گونهای قابل اجرا در عصر کنونی ارائه کنند. این ویژگی است که فهم قرآن بدین شیوه را به شیوه‌ای فرارشته‌ای تبدیل می‌کند. در مقاله‌ای که به گونه‌شناسی مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن پرداخته است، چنین آمده است: در میان‌رشته‌ای شاهد تعامل و ترکیب نسبتاً خوبی میان ‌رشته‌ها هستیم و در فرارشته‌ای این تعامل و همکاری به حد اعلای خود رسیده تا جایی که مرزهای علوم درنوردیده شده و برای حل مسأله، بدون محدود شدن به رشته‌ای خاص و در راستای چشم‌انداز رشته‌ها به حل مسأله مورد نظر مبادرت می‌شود؛ (درزی و همکاران، 1400، 76).

چند تجربه

تجربه 1. هرچه ذهن از پیش‌داوری درباره مفهوم آیات خالی‌تر باشد، نتیجه زودتر و بهتری خواهد داد. لازم است که قرآن‌پژوه، همه دیدگاه‌ها و تعصبات خود را کنار گذاشته و سپس به فهم قرآن بپردازد. تجربه 2. پژوهش های گروهی و با افرادی با دیدگاه‌های گوناگون و به‌ویژه مخالف، نتیجه زودتر و بهتری خواهد داشت. تجربه 3. اگر کارشناس یک رشته، بتواند ذهنش را از پیش‌داوری درباره آیات خالی نموده و سپس به فهم قرآن در رشته تخصصی خود بپردازد، نتیجه بهتری خواهد داشت؛ اگر چه خالی نمودن ذهن، برای متخصص یک رشته، بسیار دشوارتر از دیگران است. 5. تحلیل تحول آرای تفسیری مقالات نگاشته شده با پایبندی به این روش تفسیری گواه آن است که کاربست این روش تفسیری، منجر به نتایج بسیار جدیدی در موضوعات گوناگون خواهد شد. پرسشی که به ذهن می‌رسد آن است که: آیا می‌شود پذیرفت که سال‌ها اندیشمندان شیعه و سنی معنایی را از آیات قرآن برداشت نموده‌اند، که با ظاهر آیات آن مطابقت نداشته است؟! به دیگر سخن، تحول گسترده آراء تفسیری را چگونه می‌توان توجیه نمود؟ در اینجا به‌اختصار به این پرسش پاسخ داده می‌شود. پاسخ: به این پرسش می‌توان بدین‌گونه پاسخ داد که: الف. پیشینیانی که نظریات رایج شیعه و سنی را به دست آورده‌اند، مدعی این نیستند که این نظریات از قرآن استخراج شده‌اند. از نظر آنان، این نظریات، از قرآن همراه با روایات، استخراج شده‌اند. به دیگر سخن، اختلاف نظریات، ریشه در اختلاف در اصول فهم قرآن دارد، نه در شیوه استدلال؛ حتی اختلاف نظریات رایج تفسیری شیعه و سنی نیز، ریشه در اصول آنها در فهم قرآن دارد. روایاتی که برای فهم قرآن به آن استناد نموده‌اند، متفاوت بوده است و از این رو، در برخی موضوعات به نتایج متفاوتی رسیده‌اند. ب. «مطالعات موضوعی قرآن، سابقه طولانی دارد؛ اما رشد تفسیر موضوعی قرآن، پدیده‌ای نوآمد به شمار می‌آید که در چند دهه اخیر بالنده شده است. در گذشته، این شیوه به صورت کمرنگ، در میان مفسران استفاده شده است.»؛ (رضایی اصفهانی، 1388، 30). پ. تفسیر موضوعی قرآن با قرآن، که نوع ویژه‌ای از تفسیر موضوعی قرآن است، حتی رواجی کمتر از تفسیر موضوعی قرآن دارد. تفسیر موضوعی قرآن با قرآن، تلفیق شیوه تفسیر موضوعی با تفسیر قرآن با قرآن است. ت. در نظر گرفتن قرآن به عنوان یک متن، و کاربرد آن به عنوان شیوه‌ای برای فهم قرآن، از تفسیر موضوعی قرآن با قرآن هم جدیدتر است. ث. طبیعی است که وقتی از شیوه جدیدی برای فهم قرآن استفاده شود، نتایج جدیدی نیز به دست آید. بی‌شک، جامعه مسلمانان نیز ناگزیر از بررسی شیوه‌های نوین است. زیرا شبهاتی که در ذهن مسلمانان کنونی به وجود آمده است و مشکلات فراوانی که با وجود اجرای قوانین منسوب به خدا، همچنان گریبان‌گیر جامعه است، موضوع مهمی است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. بماند اینکه، نیافتن پاسخی مناسب برای پرسش‌های جدید، نتیجه‌ای جز کنار گذاشته شدن دین از زندگی افراد نخواهد داشت. ج. بیان نظریات جدید در حوزه دین، همواره با موانع زیادی مواجه بوده است. حتی فردی همچون علامه طباطبایی نیز، به سبب نظریات متفاوت، با مخالفت‌های بسیاری مواجه شده است؛ (برای توضیح بیشتر، بنگرید به: طباطبایی، 1397، 385-386؛ شریفی و شاهرودی، 1395). چ. مقاومت در برابر نظریات جدید در حوزه دین، محدود به ایران نیست؛ دیگر کشورهای اسلامی نیز وضعیت مشابهی دارند. مربوط به دوران پیش از انقلاب هم نیست؛ در دوران پس از انقلاب نیز نمونه‌های فراوان دارد. به عنوان نمونه، کتاب شخصیت و حقوق زن در اسلام که نگاهی انتقادی به نظریات تفسیری و روایی در حوزه زن و مرد داشته است، با وجود داشتن رویکردی پژوهشی، هفت سال چشم انتظار مجوز نشر مانده است؛ (مهریزی، 1390: هفده). در چنین جوی که در بند ج و چ بیان شد، بیان نظریات جدید هزینه مادی و معنوی بالایی دارد و نادر افتد که کسی جسارت کند و نظر جدیدی دهد.

6. نتیجه

از آنجا که اصول چهارده‌گانه مقاله، مورد قبول بسیاری از دیگر اندیشمندان نیز هست؛ خوب است به این پرسش پاسخ داده شود که: چه ویژگی‌هایی سبب می‌شود که به این روش تفسیری، به عنوان روشی مستقل نگریسته شده و نام آن را ساختار ریاضی‌وار متن قرآن بنامیم؟ به دیگر سخن، تمایز این روش تفسیری با روش‌های تفسیر موضوعی، تفسیر قرآن با قرآن و هرمنوتیک چیست؟ پاسخ: به این پرسش می‌توان این گونه پاسخ داد که: الف. اگر چه بسیاری از مفسران و قرآن‌پژوهان، از برخی از این اصول چهارده‌گانه سخن گفته‌اند و یا بیشتر این اصول را در نگارش تفاسیرشان به کار بسته‌اند؛ ولی تاکنون کسی همه این اصول را با هم، به عنوان مبانی یک روش تفسیری معرفی نکرده است. ب. می‌توان این روش تفسیری را آمیزه‌ای از تفسیر موضوعی، تفسیر قرآن با قرآن و هرمنوتیک دانست. تا جایی که نویسنده اطلاع دارد، تاکنون کسی از تلفیق این سه شیوه سخن نگفته است؛ اگر کسی از تلفیق دو شیوه هم سخنی گفته باشد، کسی آنها را برای فهم قرآن به کار نبسته است. پ. مفسرانی که از تفسیر موضوعی و یا تفسیر قران با قرآن سخن می‌گویند، از آنجا که روایات را مکمل قرآن می‌دانسته‌اند، اگرچه متن قرآن را متنی دقیق و منسجم دانسته‌اند، هنگام تفسیر قرآن با قران و یا تفسیر موضوعی، برای استفاده از روایات در فهم قران، جایگاه ویژه‌ای قائل بوده‌اند. از این رو، آنچنان که در این مقاله مورد نظر است، به نظم شبکه‌ای قرآن توجه ننموده‌اند. ت. وقتی سخن از یک ساختار ریاضی به میان می‌آید، ضرورت پیدا می‌کند که همواره به اصولی که از آن سخن گفته‌ایم، پایبند بمانیم؛ و هر جا که اصول را زیر پا گذاشتیم نتیجه بگیریم که فهم‌مان از آن موضوع ایراد دارد. این ویژگی است که منجر به روشمند نمودن فهم قرآن می‌شود. ث. نویسنده، با همکاری سیده زهرا حسینی، با پایبندی به این روش تفسیری کتابی با عنوان جنسیت و پیوندهای انسانی: نگرشی نو و قرآن‌محور نگاشته که در آن به نظریه‌پردازی در موضوع جنسیت و خانواده پرداخته است. افزون بر مقالات همایشی، از این کتاب چهارده مقاله برای ارسال به نشریات استخراج شده است. چهار مقاله برای انتشار در نشریات پذیرفته شده است؛ سه مقاله در دست داوری است؛ هفت مقاله دیگر نیز، به سبب وابستگی به دیگر مقالات هنوز فرستاده نشده است. همچنین، نگارندگان با کاربست این روش تفسیری، کتابی با عنوان دختری که پیامبر شد نگاشته‌اند که قرار است نشر خانه اندیشه زحل آن را منتشر نماید. ج. نویسنده بر این باور است که با این روش تفسیری، از قرآن اصولی را به دست آورده است که بر پایه آن، می‌شود علوم انسانی را در حوزه جنسیت و خانواده، اسلامی نمود. اگر این روش تفسیری، برای اسلامی‌سازی علوم انسانی در حوزه جنسیت کارآمد باشد، می‌توان امیدوار شد که بتوان با کاربست این روش تفسیری، مبانی علوم انسانی اسلامی در دیگر موضوعات را نیز، از قرآن استخراج نمود. چ. قرآن آفریده‌های خود را آیه نامیده؛ بخش‌های قرآن را نیز آیه نامیده است. این تشبیه بی‌ربط نیست. همان‌گونه که با همه ناتوانی‌ها و دانستن اینکه فهم همه شگفتی‌های جهان برایمان ناممکن است، همه جهانیان در پی فهم شگفتی‌های جهان هستند؛ برای فهم قرآن نیز نیکوست که امیدوارانه تلاش کنیم و برای فهم آیاتش همواره از گوینده کلام نیز یاری جوییم. به گفته مولانا: آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید

منابع

1. اخوان صراف، زهره. «گشودگی مستمر قرآن برای تجلی‌های شگفت متناسب و موزون (عددی، هندسی، موسیقیایی و ...)». دین و دنیای معاصر، دوره نهم، شماره 2، 1401.

2. ایازی، سید محمد علی. «گفتاری یا نوشتاری بودن زبان قرآن». نقد آراء تفسیری، دوره چهارم، شماره 1، 1402.

3. جعفری، نعمت اله؛ باکویی، مهدی. «اصول و راهکارهای تفسیر قرآن بر اساس مقتضیات زمان». قرآن و علم، سال دوازدهم، شماره 23، 1397.

4. جدی، حسین. «رهیافتی بر مطالعه ساختار زبان قرآنی به مثابه سیستم». پژوهش‌های قرآن و حدیث، سال پنجاه و چهارم، شماره 2، 1400.

5. جدی، حسین؛ نقی‌زاده، حسن؛ اسماعیلی‌زاده، عباس. «تبیین ادله و مستندات نظام‌واره معنایی قرآن کریم». آموزه‌های قرآنی، دورۀ نوزدهم، شماره 35، 1401.

6. خرمشاهی، بهاء‌الدین. قرآن‌پژوهی. تهران: ناهید، 1376.

7. درزی، قاسم؛ فرامرز قراملکی، احد؛ پهلوان، منصور. «گونه‌شناسی مطالعات میان‌رشته‌ای در قرآن کریم». مطالعات میان‌‌رشته‌ای در علوم انسانی. دوره پنجم، شماره 4، 1392.

8. راد، علی؛ مؤمن‌نژاد، ابوالحسن. «مبانی ادبی و زبان‌شناختی جری و تطبیق در تفسیر قرآن». تحقیقات علوم قرآن و حدیث، سال چهاردهم، شماره 1، 1394.

9. رضایی اصفهانی، محمد علی. «شیوه‌های تفسیر موضوعی قرآن کریم». پژوهش‌نامه قرآن و حدیث، شماره ششم، 1388.

10. شریفی، محمد؛ شاهرودی، محمد رضا. «پیامدهای اندیشه‌های اخباریان در حوزه پژوهش‌های قرآنی». آموزه‌های قرآنی، دوره سیزدهم، شماره 23، 1395.

11. طباطبایی، سید محمد حسین. قرآن در اسلام. تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1353.

12. طباطبایی، سید هادی. حدیث نواندیشان دینی (یک نسل پس از عبدالکریم سروش). تهران: کویر، 1397.

13. فراستخواه، مقصود. «قرآن را تنها با زبان ایمان میتوان خواند و نیوشید و فهمید». بینات، سال اول، شماره 2، 1373.

14. فعالی، محمد تقی. «منطق صوری فهم معنای واژه‌های قرآن». اندیشه نوین دینی، سال نهم، پیاپی 33، 1392.

15. قرائی سلطان‌آبادی، احمد. «فهم قرآن در پرتو نظم شبکه‌ای یا فراخطی آن». پژوهش‌های زبان‌شناختی قرآن، سال چهارم، شماره 1، 1394.

16. کریمی، مصطفی. «ماهیت تفسیر موضوعی». قرآن ‌شناخت، دوره سوم، شماره 2، 1389.

17. مهریزی، مهدی. شخصیت و حقوق زن در اسلام. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1390.

18. مجتهد شبستری، محمد. هرمنوتیک، کتاب و سنت. تهران: طرح نو، 1377.

19. معرفت، محمد هادی. علوم قرآنی. قم: موسسه فرهنگی تمهید، 1388.

20. میرجلیلی، علی‌محمد؛ کلانتری خلیل‌آباد، عباس؛ شریفی، محمد. «تحلیلی بر دیدگاه تفسیری قرآن به قرآن علامه طباطبایی(ره)». کتاب قیم، سال دوم، شماره 7، 1391.

21. ودود، آمنه. قرآن و زن. ترجمه اعظم پویا و معصومه آگاهی. تهران: حکمت، 1393.