اعجاز بلاغی قرآن در مفهوم‌سازی انتزاعیات ذهنی به‌وسیله استعاره‌های مفهومی (مطالعه موردی: داستان حضرت ‌موسی) (مقاله)

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ نوامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۲۹ توسط احسان ابراهیمی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «=چکیده= قرآن ‌کریم، کلام اعجازآمیز خدای والاست و معجزه بودن آن وجوه مختلفی دارد که مهم‌ترین آن‌ها، اعجاز بلاغی این کتاب آسمانی است. در این میان، استعاره‌مفهومی، فرایندی زبانی است و در نگرش زبان‌‌شناختی جدید، مرتبط با حوزه اندیشه و عمل انس...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

چکیده

قرآن ‌کریم، کلام اعجازآمیز خدای والاست و معجزه بودن آن وجوه مختلفی دارد که مهم‌ترین آن‌ها، اعجاز بلاغی این کتاب آسمانی است. در این میان، استعاره‌مفهومی، فرایندی زبانی است و در نگرش زبان‌‌شناختی جدید، مرتبط با حوزه اندیشه و عمل انسان‌ و به‌دنبال انتقال مفاهیم انتزاعی ذهنی، در قالب معانی ملموس در زندگی روزمره اوست و قرآن کریم نیز، از استعاره‌مفهومی برای انتقال مفاهیم انتزاعی استفاده کرده‌ است، به‌خصوص در آیات قصص و به‌ویژه در داستان پُرتکرار حضرت ‌موسی(ع). مسئله اصلی در این مقاله، واکاوی اعجاز بلاغی قرآن در مفهوم‌سازی انتزاعیات ذهنی به‌وسیله استعاره‎‌های مفهومی در داستان حضرت ‌موسی(ع) با روش تحلیلی-توصیفی و به هدف فهم دقیق مفاهیم انتزاعی در داستان‌های قرآنی است. بر اساس یافته‌های تحقیق، در داستان حضرت ‌موسی(ع) «استعاره‌‌مفهومی جهتی» به هدف مفهوم‌سازی «تسلط» و «خیر و برکت» به‌کار رفته ‌است. همچنین «استعاره‌مفهومی وجودی» مفاهیمی ذهنی مانند «محبت»، «رحمت» و «نعمت‎های الهی» را مفهوم‎سازی می‌کند. «استعاره‌مفهومی ساختاری» نیز برای مفهوم‌سازی «غفلت انسان از آخرت» یا «مشکلات زندگی دنیا» و... به‌کار رفته‌ است.

کلمات کلیدی

اعجاز بلاغی قرآن، استعاره‌مفهومی، داستان حضرت موسی(ع)، زبانشناسی شناختی.  

. مقدمه:

در پژوهش‌های مرتبط با زبان و گفتار، رویکرد نوین «زبان‌شناسی شناختی»، به بحث درباره رابطه میان زبان انسان و افکار ذهنی او با تجربه‌های زندگی فردی و اجتماعی‌اش می‌پردازد. در این رويكرد، زبان براي كشف ساختار نظام شناختي انسان به‌کار گرفته می‎شود و نمودهای ذهنی و جهان پیرامون انسان، با زبانش منعکس می‎گردد، البته زبان به تنهايي بازگو كنندۀ مفاهيم نیست، بلكه مفاهيم پس از پردازش در ذهن، با ساختار زبان نشان داده مي‎شوند. همچنین در رويكرد زبان‎شناسي‌شناختي، از «طرح‎واره‎های تصویری» نیز بحث می‌شود؛ همان ساخت‎هایی که انسان براساس تجربه‎های خود از مسائل عینی، برای مفاهیم انتزاعی در ذهن متصوّر می‎سازد، تا فهم آن‌ها را امکان‎پذیر ‎سازد. این طرح‎واره‎ها، اقسام گوناگونی مانند طرح‌واره حجمی، قدرتی و حرکتی دارند و زیر بنای ساخت نظام‎های ‌زبانی هستند و در تمام زوایای زبان بشر نفوذ یافته‎اند، ازاین‌رو به کمک آن‌ها می‎توان میان حوزۀ مبدأ و مقصد ارتباط برقرار کرد و در آثار معرفت‎شناسی نیز از آن بهره بُرد. در دنیای امروز، رویکرد زبان‎شناسی‎شناختی، به یک روند رو به افزایش تبدیل شده است. در این میان، «استعاره» نیز که از مهم‎ترین وجوه زبانی است، در چارچوب علوم‎شناختی، مفهوم تازه‌ای یافته و جزء اساسی تفکر انسان شمرده می‌شود. نظریۀ استعاره‌ مفهومی نخستین‎بار در سال 1980م از سوی «جورج لیکاف» ارائه شد؛ در کتاب «استعاره‎هایی که با آن زندگی می‎کنیم» که با همکاری «مارک جانسون» نگاشته شد، بر اساس رویکرد شناختی، استعاره براي مفاهیمی به کار می‌رود که انسان شناخت كمتري نسبت به آن‌ها دارد، تا به واسطة استعاره، آن مفاهیم، عيني و ملموس‎تر درک شوند. در این استعاره مفهومی، با استفاده از دو حوزۀ مبدأ و مقصد به همراه فضای میان این دو(که از آن به «‌نگاشت» تعبیر می‎شود) مفاهیم انتزاعی و ذهنی، در قالب معانی ملموس به مخاطب انتقال داده می‎شوند. استعارة مفهومی انواعی مانند: استعاره جهتی، وجودی و ساختاری دارد که به کمک آن‌ها می‎توان مفاهیم پیچیده را به صورت ملموس‎ انتقال داد. ادبیات متون دینی، به‌ویژه قرآن کریم به‌مثابه متنی ادبی و بلیغ، با استفاده از این عناصر زبانی و استعاره‌های مفهومی با مخاطبان خود ارتباط برقرار کرده است، به ویژه در آیات ‌قصص، استعاره‌های مفهومی و طرح‎واره‎های تصویری را به‌هدف انتقال مفاهیم انتزاعی و ذهنی به‌کار گرفته، تا فهم‌پذیری این‌گونه مفاهیم برای مخاطبان، آسان‌تر و عینی گردد. این مسئله، در بیان ادوار مختلف داستان‎ حضرت ‌موسی(ع) که پرتکرارترین آیات قصص است، نمود و ظهور بیش‌تری دارد و بی‌شک، برای فهم و تفسیر کامل و دقیق این‌گونه آیات و کشف مفهوم‌سازی‌های موجود در آن‌ها، باید از استعاره مفهومی مدد گرفت. بر پایه آنچه گذشت، مسئله اصلی در پژوهش پیش رو، تحلیل و واکاوی استعاره‎های ‌مفهومی به کار رفته در آیات بیانگر داستان حضرت ‌موسی(ع) با رویکرد زبان‌شناسی‌شناختی «لیکاف» و به هدف درک عمیق‌تر و تفسیر بهتر از آیات یاد شده و کشف ظرافت‌های در آن‌هاست. براین اساس، مشخص می‌شود که کدام‌یک از استعاره‎های ‌مفهومی در داستان حضرت موسی(ع) به کار رفته و کدام‌یک، بیش‌ترین بسامد را به خود اختصاص داده است؟ در نهایت، چه تحلیل زبان‌شناختی می‌توان از آن‌ها ارائه داد؟ در ‌این پژوهش، پس از تعریف استعاره‌ مفهومی و دیدگاه «لیکاف» و تبیین دیگر مبادی و مبانی نظری بحث، آیات مرتبط با داستان حضرت ‌موسی(ع) براساس ‎نظریه استعاره‌ مفهومی «لیکاف» تحلیل می‌شوند و با در نظر گرفتن انواع استعاره‎های مفهومی(همچون استعاره جهتی، وجودی و ساختاری) تلاش می‌شود تا مقصود هدایتی و تربیتی خدای والا و پیام‌ها و پندها در این‌گونه آیات، عمیق‌تر کشف گردند.

1-1. پیشینه تحقیق

در بخش پیشینه عام، تحقیقاتی مرتبط با اصل زبان‌شناسی شناختی و استعاره مفهومی انجام شده است که در واقع، پیشینه مقاله ما محسوب نمی‌شوند. [۱] در بخش پیشینه خاص می‌توان گفت: پس از تحول در مباحث زبان‎شناسی و تدوین کتاب «استعاره‎هایی که با آنها زندگی می‎کنیم» از سوی «لیکاف» و «جانسون»، پژوهش‌هایی خاص در زمینه استعاره‌های مفهومی و طرح‎واره‎های تصویری در ادبیات دینی و قرآن کریم انجام شده که در قالب پیشینه خاص تحقیق به آن‌ها اشاره می‌شود. برای نمونه: -شيرين پورابراهيم(1388) در رساله دکتری «بررسی زبانشناختی استعاره در قرآن: رویکرد نظریه معاصر استعاره(چارچوب شناختی)» به بررسي استعاره در قرآن ‌كريم بر اساس زبان‌شناسی‌شناختي پرداخته است. -عليرضا قائمي‎نيا(1390) در کتاب «معنا‎شناسي‌شناختي» مباحث کلی برخی طرح‎واره‎ها و استعاره‌های به‌کار رفته در واژگان قرآن را با رویکرد شناختي و زبان‎شناسي بررسي کرده است. -حيدرعلي اميني(1394) در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد «بررسی استعاره‎های مفهومی در سوره‎های واقعه و نبأ» استعاره مفهومي به‌کار رفته در این دو سوره ‌را تحلیل کرده است. -حامد علی‎پور لایین و همکاران(1399) در مقاله «تحلیل استعاره‎های مفهومی سوره یوسف» پس از بررسی مبانی نظری استعاره‎های مفهومی به تحلیل استعاره‎های مفهومی در سوره «یوسف» پرداخته‎اند. نتایج نشان می‎دهد: در این سوره، مفهوم زندگی در ساختار سفر و تجارت، زمان در قالب مکان و شیء متحرک و دانستن نیز در قالب دیدن، مفهوم‌سازی شده است؛ افزون بر اینکه در حوزه استعاره‎های هستی شناختی، مفاهیمی مانند عهد، نیرنگ، گمراهی و... ماهیت جسمانی یافته است. -پیمان صالحی و همکاران(1401) در مقاله «بررسی زبان‎شناختی تشبیهات تربیتی در داستان‎های قرآنی با تکیه بر رویکرد استعاره ساختاری «لیکاف» و «جانسون» از میان 44 تشبیه به‌کار رفته در قرآن‌ کریم، 15 تشبیه دارای رویکرد استعاره ساختاری را بررسی کرده‌اند. از جمله نتایج به‌دست آمده که می‎توان به آن اشاره کرد، در تشبیهات تربیتی قرآن کریم، معمولاً قلمروهای مقصد انتزاعی‎تر و قلمرو‎های مبدأ مفاهیمی ملموس‎تر هستند. بنابراین زبان، انسان قادر به درک مفاهیم انتزاعی بر اساس مفاهیم ملموس در ذهن خود می‎گردد. -سید حسین سیدی و همکاران(1401) در مقالة «استعاره‎های مفهومی حوزه قیامت در ‌سوره ‌نازعات» به کارکردهای برجستة استعاره‌های مفهومی در حوزۀ قیامت در سورۀ «نازعات» پرداخته همچنین با بررسی‎های صورت یافته مشخص شده که بیشترین بسامد استعاره‌های مفهومی در این سوره به استعاره‌های هستی‌شناختی اختصاص دارد. -حامد پور‎حشمتی و همکاران(1402) در مقاله «طرح‌واره‎های تصویری در سوره «آل‎عمران» از دیدگاه «لیکاف» و «جانسون» در این پژوهش به بررسی ساخت‌های ذهنی استعاره‌های موجود در سورة «آل‌عمران» از دیدگاه «لیکاف» و «جانسون» پرداخته شده که سه نوع از انواع طرح‌واره‎ها (شامل طرح‌وارة‌ ‌حرکتی، حجمی و قدرتی) را بررسی کرده است. از جمله نتایج پژوهش مذکور می‎توان به این مطلب اشاره کرد که این طرح‌واره‎ها در برجسته سازی وقایع و تقویت مفاهیم دینی در سورة آل‎عمران نقش دارد. باتوجه به اينكه پژوهش‎هاي ذکر شده به طرح‎واره تصويري يا استعارۀ مفهومي پرداخته‎اند، با پژوهش حاضر تشابه دارند؛ اما در هيچ یک از پژوهش‎هاي فوق، به بررسي استعارۀ مفهومي در داستان‎های پراکنده در سوره‎های متعدد، پرداخته نشده است. افزون بر اینکه در هیچ یک از آن‌ها به داستان ‎حضرت موسی(ع) در قرآن اشاره نشده است، ازاین‌رو پژوهش حاضر با بررسی استعاره‎های مفهومی داستان حضرت موسی(ع) جهت انتقال مفاهیم به کار رفته در این داستان قرآنی، از دیگر تحقیقات، متمايز خواهد بود. برای آشنایی بیش‌تر با محتوای ارائه شده و مسأله مطرح شده، بهتر است ابتدا به ‌بررسی برخی مفاهیم پرداخته شود.

1-2. تعریف زبان‎شناسی شناختی

از دانش‎های جدید مرتبط با زبان‎شناسی است که ابزاری برای کشف ساختار نظام شناختی انسان است(گلفام، 1381: 59) طبق زبان‎شناسی ‌شناختی، تفکر انسان با زبان رمزگذاری شده و او با زبان خود، برخی ویژگی‎های بنیادی‌اش را بازگو می‌کند و در این راستا، از واحدهای نمادین و رمزگذاری شده‌ای بهره می‌برد که صورت و معنا دارند و به انتقال مفاهیم، افکار پیچیده و ظریف او کمک می‌کند. به دیگر سخن، نمادهای رمگذاری شده، واحدهایی از زبان و دارای صورت و معنا هستند که گاهی تکواژ(مانند نا - در نامرد) زمانی واژة ساده(مانند مرد، چوب، دست) گاهی هم واژة پیچیده(مانند کتابخانه) یا زنجیره‎ای از واژگان(مانند «گل داخل گلدان» یا «دیروز کتاب جالبی دربارة نحو خواندم») هستند و انسان با بهره‎گیری از زبان، می‎تواند از این واحدهای نمادین و رمزگذاری شده، به انتقال مفاهیم و افکار پیچیده خود بپردازد. در واقع، زبان دستورعمل‎هایی ابتدایی به نظام مفهومی مخاطب می‌فرستند، تا با بهره‎گیری از آن‌ها، ایده‎های کاملی شکل پذیرد(راسخ مهند، 1393: 9). زبان از دیدگاه شناختی، فقط ابزار انتقال معنا نیست، بلکه اندیشه‌ای دارای نظام است و ساختار نظا‎م‌مند موجود در آن، هندسه اندیشه انسان را منعکس می‎کند. بنابراین با تکیه بر الگوی زبان‎شناختی، اندیشمندان به تبیین دانش زبانی انسان و نیز ارتباط آن با ساختار ذهنی او، هماهنگ با واقعیات بیرونی پرداخته‌اند (همان: 12). گفتنی است، به‌وسیلۀ بازنمایی شناختی فراهم شده با کمک زبان، می‎توان دانش‌های مرتبط با زبان را به دونظام واژگانی و دستوری قسمت کرد. نقش محتوایی بر عهدة نظام ‎واژگانی است که دربرگیرندة عناصر طبقه‌باز است. نقش ساختاربخشی نیز دربرگیرندة نظام دستوری است که عناصر طبقه-بسته را شامل می‎شود و این نقش را با فراهم‎سازی معنای طرح‎واره‎ای اجرا می‎کند(اونز، 1398: 35) بنابراین در زبان‎شناسی‌شناختی، با بهره‎گیری از طرح‎واره‎ها، می‎توان نظام دستوری را شکل داد و درنتیجه، مفاهیم موجود در اندیشه را ادراک کرد و به دیگران انتقال داد. «لیکاف» و «جانسون» در کتاب «استعاره‎هایی که با آنها زندگی می‎کنیم» معتقدند: اندیشه و عمل آدمی بر اساس نظام تصویری که در ذهن بشر شکل قرار گرفته، ذاتاً مفهوم‎نگر است و برای مفهوم‎نگری، احساس نیاز به استعاره ایجاد شده است. بر این اساس، «لیکاف» در تکمیل مطالعات قبلی، «نظریة معاصر استعاره» را مطرح کرد. بر مبنای این نظریه، استعاره از یک واژه یا عبارت ساخته نشده است، بلکه به فرآیند شناختی مفهوم‎سازی ذهن بشر ارتباط پیدا کرده و به‌عنوان یکی از ساخت‎های بنیادین زبان محسوب می‎شود(کمانکش و همکاران، 1397: 5).

1-3. تعریف طرح‌واره‎های تصویری

در معناشناسی شناختی، طرح‌واره‌های تصویری از مفاهیم مختلف در ذهن انسان، انتزاع و ایجاد می‌شود. این طرح‌واره‌ها از تعامل انسان با جهان پیرامون ناشی می‌شوند و در نتیجه درک انسان از جهان خارجی را شکل می‌دهند. (کوچش، 1393: 72) مانند عبارت‎های زیر که نشان می‎دهند، ادراک عینی انسان از حجم، سبب درک حوزه‎های انتزاعی شده است. مثال 1: خیلی تو خودتی! مثال 2: دوستم تو مشکلات غرق شده! در این جمله‌ها، مفاهیم انتزاعی مانند مشکلات و فکر کردن به گونه‌ای مفهوم‌سازی شده‌اند که گویا حجم دارند و می‌توان به داخل آن‌ها رفت و آمد داشت. طبق دیدگاه شناختی، زبان وسیله‌ای برای انتقال این ساخت‌ها و طرح‌واره‌های تصویری است تا درک و انتقال اطلاعات را تسهیل ‌کند(صفوی، 1382: 68). برخی ویژگی‎های طرح‎واره‎های تصویری عبارتند از: أ‌. تعاملی هستند؛ از ارتباط جسمی ما با دنیای خارج شکل می‎گیرند. ب‌. دارای ابعاد مختلفی هستند و تنها از طریق درک یک حس به‌دست نمی‎آیند. طرح‎واره‎های تصویری انواع گوناگونی دارند. از جمله: حجمی،[۲] حرکتی،[۳] قدرتی،[۴] شیء،[۵] اجبار،[۶] مانع،[۷] توانمندی،[۸] نیروی متقابل[۹] و ... . به باور «لیکاف»، بنیادی‎ترین طرح‎واره‎ها شامل طرح‎وارة حجمی، حرکتی و قدرتی است.

1-4. چیستی استعاره

برگرفته از واژة یونانی «Metaphora» دو واژه «meta» و «pherein» است. مقصود از این واژه، گروه ویژه‎ای از فرایندهای زبانی است که از یک شیء به دیگری انتقال داده شده است، به‌گونه‌ای‌که هنگام سخن گفتن از شیء دوم، گویا درباره شیء نخست صحبت شده است(هاوس، 1377: 11). استعاره، پدیده‎ای شناختی و خاستگاه آن نیز، ذهن و اندیشه خلاق انسان است؛ امّا تنها زبان است که می‌تواند آن را برای مخاطب خود و به‌وسیله بیان واژگان ساخت ذهن، مرتبط نمودار ‎سازد. دانشمندان علوم مختلف مانند ادبیات، فلسفه و زبان‎شناسی، از دیرباز به ‌موضوع استعاره در زبان توجه داشته‌اند. بسیاری از مطالعات پیشینیان، تحت‌الشعاع تعریف «استعاره سنتی» بوده که آن را تنها یک آرایه ادبی محض لحاظ کرده‌اند؛ اما مطالعات زبان‎شناسان‌شناختی جدید، استعاره را به شیوه‎ای نو مدّ نظر قرار داده که در ادامه، به تعریف هر دو گونه سنتی و جدید آن پرداخته می‌شود: 1-4-1. استعارة سنّتی در نگاه سنّتی، هنگام وضع لغت اصلی از سوی واضع، شواهدی دلالت می‌کنند که آن ‌لغت استفاده شده، برای چه معنایی وضع شده است، سپس دیگری آن ‌لغت را در غیر معنای اصلی خود به‌کار می‌گیرد و آن معنای دیگر را به لغت انتقال می‌دهد؛ این انتقال که در وهله نخست، لازم نبوده و عاریتی است، استعاره نام دارد(جرجانی، 1374: 18). در واقع، استعاره نامیدن چیزی به جز با نام اصلی‎ آن است(شفیعی کدکنی، 1370: 109). در نگرش سنتی، استعاره پدیده‌ای زبانی و همان مجاز لغوی به‌علاقه مشابهت است و هدف هنری یا بلاغی آن، اظهار همانندی میان دو چیز، مبالغه و فصاحت بیش‌تر و انتقال عاطفه‎ای خاص در مخاطب است، مانند استعارة شیر برای فرد شجاع. در این گونه، کاربرد آگاهانه و عمدی واژه‎ها به استعاره منجر می‎شود وافراد باید از ذوق ویژه‎ای برخوردار باشند، تا امکان بهره‎مندی از استعاره را داشته باشند یا بتوانند به‌خوبی از آن استفاده کنند(آسیابادی و همکاران، 1391: 3). 1-4-2. استعارة مفهومی از مباحث مرتبط با طرح‎واره‎های تصویری زبان است و زبان، موضوعی برای اندیشه و عمل خواهد بود، افزون بر اینکه استعاره در درک نسبی از مفاهیم حوزة مقصد، نقش اساسی ایفا می‎کند، ازاین‌رو استعاره‎ها انعکاس مفاهیم ذهنی هستند. اصول بنیادین زبان‎شناسی‌شناختی، نظام زبان را بازتاب ساختار شناخت آدمی می‎داند. زبان‎شناسی شناختی به این اصل، دو گونه ارتباط دارد: 1. از علوم مختلفی مانند روان‎شناسی‌شناختی حاصل شده که دربارة ماهیت شناخت انسان است و برای تبیین جنبه‎های مختلف نظام زبان به‌کار می‌رود. 2. بر مبنای بررسی‎هایی که از ساختار و کاربرد زبان صورت می‎پذیرد، فرضیه‎هایی دربارة شناخت انسان شکل می‎دهد. «لیکاف» نقش برجسته‎ای در ارتباط نخست داشت، زیرا دیدگاه‎های روان‎شناسی‌شناختی را برای تبیین پدیده‎های معنایی و نحوی در ابعاد مختلف زبان به کار بُرد.با وجود این، نقش وی در ارتباط دوم، برجسته‎تر است و اثرگذاری، پیشرفت و گسترش آن، در نظریة «استعارة مفهومی» آشکار شد که طبق آن، استعاره فقط ابزاري براي تخيل شاعرانه و آرايش بلاغي نیست، تا انسان بتواند زندگی بدون استعاره‎ای را سپری کند، بلکه استعاره در زندگي روزمرة افراد نه‌تنها در زبان، در انديشه و عمل نيز نفوذ دارد و ماهيت نظام مفهومي عادي انسان‌ها كه بر انديشه و عمل مبتنی است، از بنياد استعاري آن‌ها شکل می‌گیرد. براین‎اساس، مفاهيمي كه بر انديشة انسان حاكم‎اند؛ تنها به هوش و خرد محدود نمي‎شوند، بلكه كاركردهاي عادي و روزمرة انسان(تا پيش پا افتاده‎ترين جزئيات) را نيز در كنترل دارند، بنابراین از ادراکات وی گرفته تا گردش در جهان و چگونگی ارتباط با ديگران، همگی دارای ساختاری مفهومی(هماهنگ با ساختار عینی و فیزیکی در خارج) هستند، پس در تعريف واقعيت‎هاي روزمره، نقش اساسی ایفا می‎کند(لیکاف و جانسون، 1397: 8). بر پایه نظریه استعاره‌ مفهومی، در نظام مفهومی انسان، مفاهیم انتزاعی و ذهنی با کمک زبان و با تکیه بر تجربه‎های فیزیکی و عملی انسان در زندگی روزمره، به صورت عینی و ملموس سازمان یافته و در قالب مفاهیم عینی، ادراک‌پذیر می‌شوند(Lakoff&Johnson , 1980: 9). این نظریه، بر دو اصل استوار است: نخست آن‌که استعاره به زبان ادبی و شعر اختصاص ندارد؛ دیگر آن‌که استعاره تنها پدیده‎ای زبانی نیست، بلکه در نظام مفهومی ذهن انسان ریشه دارد و نوعی ادراک تجربة چیزی در چارچوب چیز دیگر است که رابطۀ آن دو «نگاشت» نام دارد(همان) همچنین امور دارای مفهومی عینی‎تر و متعارف‎تر «حوزه مبدأ» یا «منبع» نام گرفت و دیگر مسائل دارای مفهومی انتزاعی و ذهنی‎تر، به «حوزه مقصد» یا «هدف» نامور شدند(قاسمی، 1394: 12). بر پایه آنچه گذشت، می‌توان نتیجه گرفت که استعاره مفهومی، متفاوت از گونه سنتی است، ‎زیرا برخلاف استعاره سنتی (که تنها ابزاری زبانی محسوب می‌شود) در جایگاه اندیشه و عمل به کار می‎رود و در فراهم ساختن ادراک نسبی از مفاهیم حوزة مقصد، سهم بسزایی دارد. از سوی دیگر، در استعاره‌ مفهومی، اصطلاحات به صورت قراردادی و بر مبنای قوانین زایا ساخته می‌شوند نه معانی دل‎بخواهی. همچنین استعاره‌ مفهومی، نشانه‎ای عینی از انعکاس مفاهیم ذهن آدمی است، برخلاف استعاره سنتی که از آرایه‎های ادبی و برای آرایش کلام است. (کرد زعفرانلو کامبوزیا و حاجیان، 1398: 120).

1-5. اقسام استعاره‌ مفهومی

بر پایه دیدگاه «لیکاف»، استعاره‌ مفهومی براساس حوزۀ مبدأ، سه گونه دارد: 1-5-1. استعاره‎های جهتی بر تجربه‎های فیزیکی اشخاص در زندگی مبتنی است و شامل جهت‎های بالا یا پایین، چپ یا راست، جلو یا عقب، مرکزی یا حاشیه‎ای و دورن یا بیرون است. وجود این استعاره‎ها با ایجاد صورت‎های ذهنی، مفاهیم و ادراک جدیدی را برای افراد به همراه دارند(lakoff, 1990: 41). این نوع استعاره، مفاهیم انتزاعی و پیچیده را بر مبنای جهت‎های اصلی مانند(بالا/پایین، راست/چپ و جلو/عقب) بازنمایی کرده است، تا فهم آنها برای مخاطب آسان‎تر باشد.مانند جمله‎های «من در اوج هستم» و «اوضاع تحت کنترل من است» که استعاره جهتی در آن به‌کار رفته است. در این عبارت‎ها مفاهیم انتزاعی «موفقیت» و «تسلط» در قالب جهت «بالا» استعاره‎ سازی شده‎اند. قرآن کریم نیز برای بیان مفاهیم پیچیده و انتزاعی مانند «منزلت، ارزشمندی، آگاهی، کمّیت، قدرتمندی و زمان» از جهات شش‎گانه استعاره جهتی استفاده کرده تا آموزه‎های خود را به مخاطبان منتقل دهد(شیرزاد و همکاران، 1400: 10) که شواهد مثال آن در آیات بیانگر داستان حضرت موسی(ع) ذکر خواهند شد. 1-5-2. استعاره‎های وجودی در معنا‎شناسی شناختی، به کمک استعاره‌های وجودی، مفاهیم یا امور غیرمادی، ناملموس و انتزاعی بسان مادّه فیزیکی و ظرف تلقی می‎شود. به ‌دیگر سخن، اموری که در مورد ماهیت آن‌ها اطلاعات کافی وجود ندارد یا حتی هیچ‎گونه شناخت قابل فهمی از آن‌ها نیست، به‌وسیله استعاره وجودی و در قالب یک پدیده یا رخداد ملموس معرفی و قابل پذیرش می‎شوند(امینی، 1394: 35) به باور «لیکاف» و «جانسون»، تجربۀ انسان از رویارویی با پدیده‎های جهان، به‌خصوص اشیاء، مبنای شکل‎گیری گستردۀ وسیعی از استعاره‎ وجودی است. استعاره‎های شکل یافته اهداف گوناگونی را دنبال می‎کنند و انواع مختلف آن‌ها، انعکاس اهداف محقق شده هستند(Jonson, 1980: 23&Lakoff). گفتنی است، استعاره‎های وجودی، سه گونه دارد: استعاره‌های پدیده‎ای یا مادّی، استعاره‌های ظرف و استعاره‌های شخصیت‎بخشی(حسینی، 1395: 96) که هر سه مورد آن در بدنه اصلی مقاله و با تمرکز بر داستان حضرت موسی(ع) در قرآن بررسی خواهند شد. أ. استعاره‌های پدیده‎ای یا مادّی[۱۰] در این نوع استعارة هستی‎شناختی، ارزش پدیده‎ای به مفهومی انتزاعی داده می‎شود؛ برای نمونه، در جملة «تورّم، مرا عصبانی می‎کند» برای تورم هستی داده شده که مفهومی از آن انتزاع شده است. ب. استعاره‌های ظرف[۱۱] در این استعاره‎، ذهن انسان پدیده‎های بدون حجم یا درون و بیرون را دارای حجم، درون و بیرون لحاظ می‎کند. برای نمونه، در جمله« او از کما خارج شد» یا «ما تو دردسر افتادیم» پدیده‎هایی‎اند که برای آنها حجم، درون و بیرون فرض شده است. ج. استعاره‌های شخصیت‎بخشی[۱۲] (همان: 1396). در این استعاره، پدیده‎های اجتماعی یا عاطفی، به سان انسان تصور شده است. برای مثال، در جمله «امید او را نگه داشته است» مفهوم انتزاعی امید به انسانی که چزی را نگه داشته است، تصور شده است(حسینی‎ و قائمی‎نیا، 1396: 33-42). 1-5-3. استعاره‎های ساختاری در این استعاره‎، به سامان‎دهی یک مفهوم در چارچوب مفهومی دیگر پرداخته می‎شود. استعاره‎های ساختاری امکان ادراک حوزۀ مقصد را از راه ساختار حوزۀ مبدأ برای گويندۀ یک نظام زبانی فراهم می‎کند(Kovecses, 2010: 203).برای نمونه در جمله «مباحثه جنگ است» بحث و مجادلۀ لفظی با تجربۀ جنگ و نبرد، مفهوم‎سازی شده است.در ساختار «جرّ و بحث» شرکت‎کننده‎ها با موضوعی مخالفت می‎کنند، سپس از دیدگاه‎هایشان دفاع یا به نظرات دیگران حمله کرده و در پایان پیروز شده یا شکست می‎خورند.بنابراین در استعاره ساختاری «مباحثه، جنگ است»، مفهوم «مباحثه» دارای مفهوم‎سازي نبرد فیزیکی است و در نتيجه، مخاطب با تصویرسازی نبرد در مباحثه، ادراک‌پذیری بهتری خواهد داشت(1980: 40,Lakoff&Johnson). جملات زیر گویای این مطلب است: -ادعاهای تو غیر قابل دفاع هستند. -او به نقاط ضعف استدلالم حمله کرد. -انتقادات او درست هدف‎گیری شده بود. -استدلالش را درهم کوبیدم. -من او را شکست دادم. مؤلفه‎های حوزۀ مفهومی «مباحثه» بر مؤلفه‎های حوزۀ مفهومی «جنگ» منطبق است، ازاین‌رو در مثال فوق، فهم مفهوم «جنگ» به جای مفهوم «مباحثه» قابل ادراک‎تر است(امینی، 1394: 37) در استعاره ساختاری، حوزۀ مبدأ، ساختاری را بر حوزۀ مقصد تحمیل می‎کند. استعاره‎هايي مانند «زندگی به منزلۀ سفر» یا «نظریه به منزلۀ ساختمان» از این قسم هستند(2010: 198 Kovecses,). گفتنی است، داستان حضرت موسی(ع) در 34 سوره[۱۳] آمده و قرآن کريم داستان زندگى آن حضرت را در مقايسه با دیگر انبیای الاهی، با تفصيل بيش‌ترى بيان کرده است. در آيات 102 سوره «اعراف»، 75 - 95 سوره «يونس»، 60 - 82 سوره «کهف»، 10 - 68 سوره «شعراء»، 17 - 33 سوره «دخان» و 15 - 26 سوره «نازعات»، بيش‌ترين بخش زندگى و پيامبرى ایشان و در آيات 9 – 101 سوره «طه» و 30 - 42 سوره «قصص»، داستان آن حضرت با شرح و پيوستگى بيان شده است(دفتر تبلیغات اسلامی، بی‎تا، ج1: 3853). بی‌شک، داستان شامل یک جمله نمی‎شود و میان این تعداد تکرار، در آیاتی نیز تنها به نام ایشان بسنده شده و این‌گونه آیات، از موضوع بحث خارج است، بنابراین از میان سوره‎ها و آیات مذکور، در پژوهش حاضر به بررسی سوره‎های «بقره، مائده، یونس، کهف، طه، شعراء، نمل و قصص» پرداخته شده که در آیات آن، استعاره‎های مفهومی به کار رفته است.

2. واکاوی استعاره‎های مفهومی جهتی در داستان‎ حضرت ‌موسی(ع)

برخی استعاره‎های مفهومی جهتی به‌کار رفته در قرآن به ویژه در داستان حضرت ‌موسی(ع) عبارتند از: 1-2. استعاره جهتی بالا و پایین از نام‎نگاشت‎های به‌کار رفته در استعاره جهتی، جهت‎های بالا و پایین است. استعاره «بیشتر بالا است» از تجربه‎های انسان و آموزه‎های او گرفته شده است، مانند تجربۀ همگانی ریختن مایع در لیوان و دیدن بالاآمدن سطح مایع که تناظری با قلمرو مفهومی خط عمود برقرار می‎کند، در نتیجه مفهوم بیش‌تر با بالا و کم‌تر با پایین متناظر می‎شود(کرد زعفرانلو کامبوزیا و حاجیان، 1389: 126). آیه «قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسى‏ وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَيَذَرَكَ وَ آلِهَتَكَ قالَ سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَنَسْتَحْيِي نِساءَهُمْ وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ»(اعراف:127)؛ «و اشراف قوم فرعون گفتند: آيا موسى و قومش را رها مى‏كنى كه در زمين فساد كنند و تو و خدايانت را رها سازد؟! گفت: بزودى پسرهايشان را مى‏كشيم و دخترهايشان را زنده نگه مى‏داريم و ما بر آنها كاملًا مسلّطيم!»(مکارم شیرازی، 1380: 165) صحنۀ گفت‎وگوى فرعون و اشرافيان او را دربارۀ اوضاع حضرت موسى(ع) بيان مى‏كند(طباطبائی، 1390، ج 8: 222/ قطب، 1425، ج 3: 1353). آن‌ها در این گفت‎و‎گو، خود را توانا بر انجام هرکاری تصوّر می‎کردند؛ اما پایان آیه، آن را خیالی پوچ و بیهوده می‌داند، چون خدا بر آن‌ها مسلط است. نام‌نگاشت واژۀ «فوق» بر «تسلط بالاتر» دلالت دارد. در داستان حضرت ‌موسی(ع) استعاره جهتی بالا، در آیات: 127 و 171 سوره ‌اعراف، آیه 154 سوره ‌«نساء» و آیه 93 سوره «‌بقره» به‌کار رفته است؛ امّا در این داستان استعاره جهتی «تحت» استفاده نشده است، البته واژه تحت در آیات 51 سوره «‌زخرف»، 82 سوره‌ «کهف« و 76 سوره‌ «طه» به‌کار رفته‌اند؛ اما در برگیرندۀ استعاره‌ مفهومی نیست. نمونه کاربست استعاره جهتی «تحت» در دیگر آیات قرآن به‌کار رفته است، مانند آیه «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَقِيلَ ادْخُلا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ»؛(تحریم:10) «خدا براى كسانى كه كافر شده‏اند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند؛ ولى به آن دو خيانت كردند و ارتباط با اين دو سودى به حالشان نداشت و به آن‌ها گفته شد: «وارد آتش شويد همراه كسانى كه وارد مى‏شوند!»(مکارم شیرازی، 1380: 561) که حال دو زن كافر از همسران پيامبران الهى را مجسم و بیان می‎کند: اوضاع کنونی آن دو زن، به‌سبب خيانتى است كه نسبت به خدا و رسول او انجام دادند و با مخالفان هم‌عقیده و هم‏دست شدند، بنابراین سرنوشتی جز هلاکت نخواهد داشت، حتی اگر خائن، به خانواده انبيا وابسته و متصل باشد، زیرا فقط عملكرد افراد در سعادت يا شقاوت آن‌ها اثرگذار است(طباطبائی، 1390، ج19: 342؛ طیب، 1369، ج13: 82/ قرائتی، 1388، ج10: 136). در آیه بالا، کلمه «عبدین» به حضرت نوح و لوط(علیهما‌السلام) و صفت «صالحین» به‌ جایگاه بزرگ آن‌ها اشاره دارد(ابن‎عاشور، 1420، ج28: 336) واژۀ «تحت» نیز بر سرپرستی این دو پیامبر الهی نسبت به دو زن را نشان می‌دهد، زیرا سرپرست، به کسی گفته می‌شود که دیگران زیر نظر او هدایت و اداره می‌گردند. بر این اساس نام‌نگاشت «تحت» مفهوم «سرپرست داشتن» را می‌رساند. 2-2. استعاره جهتی راست و چپ در زبان عربی برای دست و سمت راست، از واژۀ «یمین» استفاده می‎شود. «میمنه» را نیز سمت راست معنا كرده‏اند(قرشی بنابی، 1371، ج 7: 272) ضد یمین؛ یسار(چپ) است(مرتضی زبیدی، بی‎تا، ج‏18: 597) آیه «وَ نادَيْناهُ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ وَ قَرَّبْناهُ نَجِيًّا»؛(مریم:52) «ما او را از طرف راست طور فراخوانديم؛ و نجواكنان او را نزديك ساختيم»(مکارم شیرازی، 1380: 309) به آغاز رسالت حضرت ‌موسى(ع) اشاره دارد که در شبی تاریک همراه خانواده‎اش از بیابان‎های مدین به سمت مصر رهسپار بودند. آن‌ها برای رها شدن از سرمای شدید، به دنبال آتشی بود که ناگهان نوری از دور دیدند و حضرت ‌موسی(ع) به ‌امید به دست آوردن آتش، به سمت آن رفت که ناگهان ندایی از نور برخاست و به او فرمان رسالت داده شد(مکارم شیرازی، 1371، ج 13: 90؛ طوسی، بی‎تا، ج 7: 133). واژۀ «الأیمن» در این آیه، به‌معنای سمت راست به‌کار رفته و نام‌نگاشت در آیه «خیر و برکت سمت راست است» خواهد بود که استعاره از مکان دارای خیر و برکت است. همین جریان استعاره در آیه زیر نیز وجود دارد: «فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يا مُوسى‏ إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ»؛(قصص:30) «هنگامى كه به سراغ آتش آمد، از كرانه راست درّه، در آن سرزمين پر بركت، از ميان يك درخت ندا داده شد كه: اى موسى! منم خداوند، پروردگار جهانيان!»(مکارم شیرازی، 1380: 389). در مقابل یمین(راست)، «يسار» و «شِمال»(سمت چپ) قرار دارد، بر ‎اساس آيۀ «إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ»(ق:17) خدا در دنیا دو فرشته راست و چپ را مراقب انسان قرار داده تا اعمال او را بنویسند(طبرسي، 1372، ج 9: 216). دو طرف انسان، كنايه از همراهی این دو فرشته در هر اوضاعی است که برای کافران چیزی جز بدی به همراه ندارد(مكارم شيرازي، 1371، ج 2: 247). در اين آیه، سمت راست و چپ به عنوان مكاني براي ثبت اعمال خير و شر لحاظ شده و نام‌نگاشت سمت چپ آن نيز «سمت چپ شر» خواهد بود. واژه یمین(راست) مفهوم استعاری «خوبی، برکت و خیر» و واژه «شمال»(چپ) مفهوم استعاری «بدی و بی‎ارزشی» را می‌رساند، زیرا معنای عام دو واژه «یمین» و «شمال» همان «راست» و «چپ» است؛ امّا در استعاره مفهومی جهتی، خیر و برکت برای واژه یمین مفهوم‌سازی شده که با دست راست ارتباط دارند. همین جریان در واژه شمال نیز که با واژه یمین تقابل دارد، معنای شقاوت و بدی و بدبختی فهمیده می‌شود. 2-3. استعاره جهتی جلو و عقب «أمام» به ‌معنای «جلو» تنها یک ‎بار در آیه «بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ»؛(قیامت: 5)«بلكه او مى‏خواهد در تمام عمر گناه كند!»(مکارم شیرازی، 1380: ص 577) به‌کار رفته است‏(قرشی بنابی، 1371، ج 1: 120) که بیانگر افرادی است که معاد را به‌سبب علاقه به گناه انکار می‎کنند، بنابراین واژۀ «أمام» بر زمان آینده دلالت دارد و نام‌نگاشت آن «آینده در مقابل(جلو)» است. در برابر واژه «أمام» که «پیش‎رو» و «متقدم» را می‌رساند، کلمه «خلف» به‌معنای «پشت» است(ابن‎منظور، 1414، ج 9: 82) که در آیه «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنى‏ وَ يَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنا وَ إِنْ يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثاقُ الْكِتابِ أَنْ لا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ وَ دَرَسُوا ما فِيهِ وَ الدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»؛(اعراف:169) «پس از آن‌ها، فرزندانى جاى آنها را گرفتند كه وارث كتاب شدند؛ متاع اين دنياى پست را گرفته و مى‏گويند: «به‌زودى بخشيده خواهيم شد!» اما اگر متاع ديگرى همانند آن به دستشان بيفتد، آن را مى‏گيرند، آيا پيمان كتاب از آن‌ها گرفته نشده كه بر خدا جز حق نگويند و آنان بارها آن را خوانده‏اند؟! و سراى آخرت براى پرهيزگاران بهتر است، آيا نمى‏فهميد؟!»(مکارم شیرازی، 1380: 172) به‌کار رفته است. آیات قبل آن نیز درباره گذشتگان قوم بنی‎اسرائیل بود و در این آیه، به فرزندان آن‌ها اشاره شده است که هرچند کتاب آسمانی تورات از گذشتگان به آن‌ها ارث رسیده؛ اما به دنیای مادّی روی آوردند و در نتیجه، حق و هدایت را با منافع مادّی معاوضه کردند(مکارم شیرازی، 1371، ج 6: 433). یادکرد از صفت «خلف» که پس اشاره به اسلاف بنی‌اسرائیل آمده است، نشان می‌دهد: آنان کتاب الهی را به ارث بردند و آن را محققانه خواندند؛ لیکن بهره‌ای از آن نبردند و دل‌هایشان بدان متأثر نشد و قدم در راه هدایت نگذاشتند(سید قطب، 1425: ج‏3: 1387). بنابراین در آیه فوق، «خلف»، نام‌نگاشت «آینده پشت سر است» است، چون قوم بنی‎اسرائیل، پدران خود را پشت سر گذاشتند و کافی بود برای عبرت گرفتن، به سرنوشت نیاکان خود نگاهی می‎کردند. همچنین در آيۀ «فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آياتِنا لَغافِلُونَ»؛(يونس:92) «ولى امروز، بدنت رانجات مى‏دهيم تا عبرتى براى آيندگان باشى! و بسيارى از مردم، از آيات ما غافلند!»(مکارم شیرازی، 1380: 219). سرانجام غرق‌شدگی فرعون در دریا بيان شده است.خدا جسد او را خارج از آب قرار داد، تا همگان با ديدن او نسبت به زوال همه قدرت‌ها عبرت گيرند(مغنيه، 1425: 280). در اين آيه نیز نام‌نگاشت واژۀ «خلف»، «آينده پشت سر است» خواهد بود. گفتنی است، افزون بر نام‌نگاشت «آينده پشت سر است» گاهي زمان‎های «آینده و گذشته، پشت سر است» به کار می‎رود، چون در اصل زمان‌ داشتن مشترک هستند و صرفاً جابجایی زمان صورت گرفته است، چنان‌که طبق آیه «أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا»؛(کهف:79) «اما آن کشتی، از بینوایانی بود که در دریا کار می‌کردند و در برابرشان پادشاهی بود که هر کشتی سالم و بی‌عیبی را غاصبانه تصرف می‌کرد، من خواستم معیوبش کنم»(مکارم شیرازی، 1380: 302) وقتی موسی(ع) از شروط خضر(ع) سربلند بیرون نیامد، خضر(ع) از اسرار حوادث پرده برداشت و چرایی معیوب کردن کشتی را بیان کرد. گاهى لفظ «وراء» به‌جایی اطلاق مى‏شود كه دشمن خود را در آن پنهان كرده و انسان از آن غافل است، هرچند كه پشت سر نباشد. همچنین گاهی به جهتى گفته می‌شود كه در آن چيزى قرار دارد كه انسان از آن روگردان شده يا در آن چيزى باشد كه شخص را از غير خود، به خود مشغول كند، حتی اگر پشت سر نباشد(طباطبائی، 1390، ج13: 347). در آیه فوق، «وراء» به‌معناى پشت سر و ظرفى است در مقابل ظرف روبه‌روى آدمى كه به آن «قدام» و «أمام» مى‏گويند(طباطبائی، 1390، ج3: 343؛ ابن‎عاشور، 1420، ج15: 117). بنابراین در آیه یاد شده، واژۀ «وراء»(پشت سر) جنبه مكانى ندارد و كنايه از اين است که صاحبان کشتی بدون آن‌که متوجه باشند، گرفتار چنين ظالمى مى‏شدند، زیرا انسان حوادث پشت سر خود را نمى‏بيند، پس اين تعبير در باره آن‌ها به كار رفته است. افزون بر اینکه هرگاه انسان از طرف فرد يا گروهى تحت فشار باشد، تعبير «پشت سر» به‌کار مى‏رود، مثل «طلبكاران پشت سر من هستند و مرا رها نمى‏كنند»(مکارم‎شیرازی، 1371، ج12: 501). بنابراین در اینجا نام‌نگاشت «وراء»، همان «بی‎توجهی پشت سر است» خواهد بود. در دیگر آیات داستان حضرت ‌موسی(ع) نظیر آیه66 سوره‌بقره و 92 سوره‌یونس و 85 سوره‌طه، استعاره واژه «خلف» به‌کار رفته است. جدول1. استعاره‎های جهتی(بالا و پایین، راست و چپ، و جلو و عقب) در آیات قرآن، به‌ویژه آیات داستان حضرت ‌موسی(ع) آیات دیگری در خصوص استعاره‎های جهتی به‌کار رفته که در جدول زیر، افزون بر متن آیات، حوزه مبدأ و نگاشت و حوزه مقصد هر یک نیز، ترسیم شده است:

ردیف سوره/آیه متن آیه مبدأ نگاشت مقصد
1 (اعراف:127) «وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسى‏ وَ قَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ يَذَرَكَ وَ آلِهَتَكَ قالَ سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْيِي نِساءَهُمْ وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ» بالا(فوق) تسلط بالا
2 (تحریم:10) «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَقيلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلينَ» پایین(تحت) سرپرست بودن
3 (مریم:52) «وَنادَيْناهُ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ وَقَرَّبْناهُ نَجِيًّا» راست(ایمن) خیر و برکت
4 (قصص:30) «فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يا مُوسى‏ إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ» راست(ایمن) خیر و برکت
5 (ق:17) «إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ» چپ(شمال) شر بودن
6 (قیامت:5) «بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ» جلو(أمام) آینده
7 (اعراف:169) «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتابَ ... أَ فَلا تَعْقِلُونَ» عقب(خلف) آینده
8 (یونس:92) «فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً ...» عقب(خلف) آینده
9 (کهف:79) «أَمَّا السَّفينَةُ فَكانَتْ لِمَساكينَ ... وَكانَ وَراءَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفينَةٍ غَصْباً» عقب(وراء) بی‌توجهی

بررسی استعاره‎های جهتی(بالا/پایین، راست/چپ و جلو/عقب) نشان می‌دهد که خدای حکیم برای بیان مفاهیم ارزشی خود در داستان حضرت ‌موسی(ع) با منطبق کردن حوزۀ مبدأ بر حوزۀ مقصد، امکان تصویرسازی این مفاهیم ارزشی را برای مخطبان خود فراهم آورده است. به دیگر سخن، استفاده از استعاره‎هایي که انسان پیش‌تر و از تجربه خود با محیط پیرامون به دست آورده است. در این قسم، از استعاره‎های جهت‎دار برای انتقال مثبت و منفی بودن مفاهیم و ارزش‎ها بهره جسته شده است، مانند استعاره‎ جهتی «راست» در آیه «فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ»(قصص:30) که مفهوم مثبت خیر و برکت را می‌رساند(طباطبائی، 1390، ج‏16: 32) یا استعاره‎ جهتی «بالا» که مفهوم مثبت برتری و تسلط را به مخاطب القا می‎کنند(مکارم شیرازی، 1371، ج ‏6: 310).

3. واکاوی استعاره‎های مفهومی وجودی در داستان‎ حضرت ‌موسی(ع)

استعاره‎های مفهومی وجودی به‌کار رفته در قرآن با تمرکز بر داستان حضرت ‌موسی(ع) عبارت است از: 1-3. استعاره‎ پدیده‎‎ای مادّی همان‎گونه‌که گذشت، «لیکاف» استعاره مفهومی وجودی را به پدیده‎ای مادّی، ظرف و شخصیت‎بخشی قسمت کرد(Lakoff&Johnson , 1980: 13). در این نوع استعاره وجودی، انسان امور انتزاعی را پدیده‎ای مادّی در نظر گرفته و با آن‌ها بسان ارزش پدیده‎ای برخورد مي‎كند(همان:25) برای نمونه، واژه «تورم» که امری انتزاعی و ذهنی است، می‌تواند از راه استعاره مفهومی، به‌صورت یک هستی‌مند و موجود خارجی در نظر گرفته شود که در واقع، از طریق مفهوم‌سازی استعاری، با وقائع خارجی و روز‌مره در زندگی مرتبط می‌گردد: -تورم، استانداردهای زندگی ما را پایین آورده است. -اگر تورم بیش‌تر شود ما دیگر هرگز زنده نخواهیم ماند. -باید با تورم بجنگیم(هاشمی، 1389: 129). در داستان ولادت حضرت ‌موسی(ع) نیز، فرعون از ترس نابودی حکومت خود، دستور قتل همه کودکان را صادر کرد، تا قدرت بنى‏‎اسرائيل را درهم بشکند. از سوى ديگر، مايل نبود نسل آن‌ها به‌گونه کامل نابود شود؛ بنابراین دستور داد: يك سال نوزادان بنی‎اسرائیل را زنده نگه دارند و يك سال نوزادان پسر را به قتل رسانند. حضرت ‌موسی(ع) در سالی متولد شد که نوزادان کشته می‎شدند. طبق آیه «أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَعَدُوٌّ لَهُ وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلى‏ عَيْنِي»(طه:39) خدا به مادر حضرت ‌موسی(ع) الهام کرد نوزاد خود را در صندوقچه‎ای قرار دهد و آن را در دریا رها سازد(مکارم شیرازی، 1371، ج 13: 198). عبارت «أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّهً مِنِّي» بیانگر چرایی زنده ماندن حضرت ‌موسی(ع) در آن اوضاع بحرانی است بر اساس آن، خدای رحمان حضرت ‌موسی(ع) را به‌گونه‎ای خلق کرد كه هر كس او را مى‏ديد، به وی محبت پیدا می‎کرد، حتی فرعون که دستور قتل نوزادان را داده بود(طباطبائی، 1390، ج 14: 149؛ طبرسی، 1372، ج 7: 18). در آیه فوق، واژه «محبت» که امری ذهنی است، از طریق استعاره مفهومی، بسان رواندازی در نظر گرفته شده که انسان برای نگه‌داری و محافظت یا...، آن را روی کل اشیاء یا موجودات می‎اندازد. این استعاره مفهومی، سبب می‌شود تا مخاطب، مفهوم محبت فراگیر الهی را ادراک کند. خدای والا گوشه‎ای از محبت خود را روی حضرت ‌موسی(ع) انداخت تا محبوب دیگران واقع شود. در واقع، محبت الهی مانند رو‎انداز که امور را می‎پوشاند، آن حضرت را پوشش داد. محبت، امری ذهنی و انتزاعی است، پس استعاره مادّی آن یعنی القا و انداختن محبت روی حضرت موسی(ع) یعنی خدای منّان او را به‌گونه‌ای قرار داده بود كه هر كسی آن حضرت را مى‏ديد، دوستش مى‏داشت و قلبش سوى او جذب مى‏شد. (طباطبائی، 1390، ج‏14: 151) همچنین آیه «فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً»؛(کهف:65) «بنده‏اى از بندگان ما را يافتند كه رحمت از سوى خود به او داده و علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بوديم»(مکارم شیرازی، 1380: 301). لحظۀ رویارویی حضرت ‌موسی(ع) و خضر(ع) را بیان می‎کند. عبارت «رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا» معانی گوناگونی نظیر مقام نبوت، عمر طولانى، استعداد شايان، روح وسيع و شرح صدر دارد(مکارم شیرازی، 1371، ج 12: 486). برخی دیگر با توجه به اضافه شدن رحمت به قید «من عندنا» آن را نعمت‎های باطنی تفسیر کرده‌اند(طوسی، بی‎تا، ج 7: 69؛ طبرسی، 1375، ج 2: 373؛ طباطبائی، 1390، ج 13: 341). به هر روی، واژۀ «رحمت» در آیه فوق، بر اعطای نعمت‎هایی همچون استعداد شايان، روح وسيع یا شرح صدر دلالت دارد كه خدای رحمان به آن خضر(ع) داده بود تا پذيراى علم الهى گردد(مکارم شیرازی، 1371، ج‏12: 487). در واقع، واژه «رحمت» که امری انتزاعی است، در قالب مفهوم‌سازی استعاره مادّی، بسان شیء مادّی تصوّر شده که به خضر عطا گردیده است، پس نعمت‎هایی الهی مانند: مقام نبوت، فراخی روح یا طول عمر به حضرت خضر(ع) با واژه رحمت، مفهوم‌سازی شده است. جدول2. دیگر استعاره‎های پدیده‎ای مادّی داستان حضرت ‌موسی(ع) استعاره پدیده مادّی در داستان حضرت موسی(ع) بسیار پربسامد و بررسی آن‌ها نیز از حوصله این نوشتار خارج است. در جدول زیر، فقط موارد استعاره پدیده مادّی در داستان حضرت موسی(ع) سیاهه شده است که بر اساس آن، بیش‌ترین آیات داراي استعاره پدیده‎ای مادّی داستان حضرت ‌موسی(ع) در سورۀ «طه» است.

ردیف سوره آیات
1 بقره 51-52-53-55-56-57-58-59-61-63-66-92-93
2 مائده 20-23-24-25-26
3 یونس 75-76-77-78-81-83-86-88-89-90-92-93
4 کهف 60-61-62-63-64-65-66-69-73-76-77-78-80-82
5 طه 9-10-11-13-14-15-16-18-19-20-21-22-24-27-31-33-36-39-40-41-43-44-45-50-51-52-53-58-59-60-61-62-63-65-66-68-69-70-71-72-73-78-80-81-82-84-86-87-89-91-92-94-96-97
6 شعراء 43-44-45-49-52-57-61-63-64
7 نمل 7-8-9-10-11-12-13-14
8 قصص 10-13-14-15-17-18-19-21-23-24-25-27-28-31-32-35-36-37-40-41-42-43-44

نمودار 1. نسبت استعاره پدیده مادی با مجموع آیات داستان حضرت‌ موسي(ع) نمودار زیر، مجموع آیات دارای استعاره پدیده‎ای مادّی داستان حضرت‌ موسي(ع) به تناسب مجموع کل آیات دربردارنده داستان حضرت‌ موسي(ع) را نشان داده است:

در این نمودار، روشن است از مجموع 217آیه داستان حضرت‌ موسي(ع)، 141 آیه دارای استعاره پدیده‎ای مادی است. بسامدهای به‌کار رفته در داستان حضرت‌ موسي(ع) در نمودار2 نشان داده شده است. سوره‌ طه و قصص، بالاترين بسامد را دارا هستند. نمودار 2. بسامد استعاره پدیده مادی در داستان حضرت‌ موسي(ع)

2-3. استعاره‎های ظرف در استعاره ظرف، ذهن انسان پديده‎ها و اشياي فاقد حجم را به‌گونه‌ای تصوّر مي‎كند كه گويا داراي درون و بيرون‎اند. برای نمونه، جمله «مطلب از يادم رفت» ذهن مانند ظرفي تصوّر شده که برخی امور درون يا بيرون آن است، چون انسان فهم حقیقی از ماهيت ذهن خود ندارد(حسيني، 1395: 59). در اين قسم، استعاره‎ها به عنوان امور انتزاعي يا عاطفي به صورت ظرف داراي بُعد و حجم تصوّر مي‎شوند، هرچند در واقع داراي حجم و بعد نيستند؛ با توجه به شباهت‎هاي معرفت‎شناختي و هستي‌شناختي با يك قلمرو محسوس، جهت ادراك بيش‌تر تصوّر مي‎شوند. در آيۀ «وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَلا تَكُنْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقائِهِ وَجَعَلْناهُ هُدىً لِبَنِي إِسْرائِيلَ»؛(سجده:23) «ما به موسى كتاب آسمانى داديم؛ و شك نداشته باش كه او آيات الهى را دريافت داشت و ما آن را وسيله هدايت بنى‎اسرائيل قرار داديم!»(مکارم شیرازی، 1380: 417) اشاره كوتاهی به داستان حضرت‌ موسي(ع) و بنى‎اسرائيل شده تا پيامبراكرم(ص) و مؤمنان صدر اسلام را در مقابل انكار و كارشكني‎هاى مشركان دلداري دهد و آن‌ها را به صبر و پايداري دعوت كند. همچنین باتوجه ایمان یهودیان و مسیحیان به حضرت موسى(ع) ايمان، انگيزه‏اى براي حركت آنان به سوى قرآن و اسلام نیز خواهد بود(ابوالفتوح رازي، 1408، ج 15: 331؛ مكارم شيرازي، 1371، ج 17: 163؛ قرائتي، 1388، ج 7: 317). «مريه» در عبارت «فَلا تَكُنْ فِي مِرْيَهٍ» بر شك دلالت دارد(طباطبائي، 1390، ج 16: 265) و به پيامبر اکرم(ص) خطاب شده تا نسبت به لقای حضرت موسى(ع) به كتاب آسمانى شک نداشته باشد(مكارم شيرازي، همان) در آیه فوق، شك مانند مكان داراي ابعاد تصوّر شده كه پيامبر اکرم(ص) و مؤمنان داخل آن قرار گرفته‎ و اين ورود با حرف جر «في» مشخص شده است. چه بسا، بیان مفهوم شک بدر قالب استعاره ظرف، از آن روست تا ساحت قدس نبوی را از عروض شک و تردید مبرّا سازد، چنان‌که در آیه مشابه «فَإِن كُنتَ فىِ شَكٍ مِّمَّا أَنزَلْنَا إِلَيْك»(یونس: 94) استعاره ظرف با حرف «فی» بیانگر شک فر ضی و تمثیلی(نه واقعی) است(زمخشری، 1407، ج2: 370). جدول3. استعاره درونی ظرفیت با حرف «فی» در داستان حضرت ‌موسی(ع) با توجه به بسامد بالای استعاره درونی ظرفیت در داستان حضرت موسی(ع) به ذکر نشانی آیات آن بسنده می‌شود:

ردیف سوره آیات
1 بقره 60-63-65-93
2 مائده 20-22-24-26
3 یونس 78-83-88
4 کهف 61-63-71-77-79-82
5 طه 18-32-39-40-42-52-53-67-69-71-77-97
6 شعراء 53
7 نمل 8-12
8 قصص 15-19-30-36-39-40-42

نمودار 3. نسبت آیات دارای استعاره ظرف درون به مجموع آیات داستان حضرت‌ موسي(ع) در نمودار زیر نیز، مجموع آیات دارای استعاره ظرف درون با حرف «فی» به تناسب مجموع کل آیات بیانگر داستان حضرت‌ موسي(ع) رسم شده که از مجموع 217آیه داستان حضرت‌ موسي(ع)، 39 آیه دارای استعاره ظرف درون با حرف «فی» است.

پرونده:Capture211.jpg

نمودار4. بسامدهای استعاره‎های ظرف در داستان حضرت‌ موسي(ع) نمودار زیر، بسامدهای استعاره‎های ظرف به‌کار رفته در داستان حضرت‌ موسي(ع) را نشان داده که بر اساس آن، سوره‌های‌ «طه» و «قصص» بالاترین بسامد را به خود اختصاص داده‎اند.

پرونده:Capture212.jpg

گفتنی است، در استخراج این نوع استعاره، از مشتقات «دخل» و «خرج» نیز استفاده شده که در داستان حضرت ‌موسی(ع) شامل آیات زیر است: «بقره/61- مائده/22-کهف/82 - طه/22و53و57و63و88 - شعراء/ 57- نمل/12 - قصص20و21و32». 3-3. استعاره‎های شخصیت‎بخشی در استعاره‎های شخصیت‎بخشی، صفات و ویژگی‎های انسان به‌عرصه غیر او انتقال می‎یابد تا به کمک آن، ادراک بهتری از امور انتزاعی پدید آید.شخصیت‎بخشی از مهم‌ترین نوع استعاره‎های وجودی است که در آن امری در قالب انسان و ویژگی‎های آن، فهم می‎شود و برای تبیین برخی امور، از ویژگی انسانی استفاده می‎گردد(حسینی، 1395: 125). طبق آیه «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»(کهف:16) برای آزمایش کردن مردم، زینت‎هایی به صورت کلی روی زمین قرار داده شده تا مشخص گردد کدام یک عمل بهتری دارند(مکارم شیرازی، 1371، ج 12: 348) همچنین در آیه «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَالْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَخَيْرٌ أَمَلاً»(کهف:46) مال و فرزند، زینت‎های زندگی دنیایی معرفی شده‎اند. واژۀ «زينت» بیانگر هر امر زيبايى است كه هنگام اضافه شدن به چیزی، به آن زیبایی می‎بخشد، به‌گونه‌ای که هر کسی به سمت آن رغبت پیدا می‌كند(طباطبائی، 1390، ج 13: 240). در این دو آیه، زمین و زندگی مانند انسانی تصوّر شده که با زیور‎آلات خود را زینت می‎کند.زمین با آن چیزهایی که بر روی آن قرار گرفته و زندگی دنیایی با فرزند و دارایی‎ها آراسته شده‎اند. همچنین در آیات زیر، یکی از ویژگی‎های انسان که در پیش‎گرفتن مسیر بوده، برای ماهی به‌کار رفته است: - «فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا»؛(کهف:۶۱) «هنگامي كه به محل تلاقي آن دو دريا رسيدند ماهي خود را فراموش كردند و ماهي راه خود را در پيش گرفت»(مکارم شیرازی، 1380: 300). - «قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنْسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا»؛(کهف:۶۳) «او گفت بخاطر داري هنگامي كه ما به كنار آن صخره پناه برديم من در آنجا فراموش كردم جريان ماهي را بازگو كنم، اين شيطان بود كه ياد آن را از خاطر من برد و ماهي به طرز شگفت انگيزي راه خود را در دريا پيش گرفت!»(همان). تطبیق کردن صفات بر اثر تجربۀ انسان با امور پیرامون به دست آمده و خدای حکیم براي ادراك بيش‌تر بشر از ابزار استعاره شخصیت‎بخشی استفاده كرده است. در جدول زیر، آیات مربوط به استعاره شخصیت‎بخشی داستان حضرت ‌موسی(ع) نشان داده شده است: جدول 4. آمار استعارۀ شخصیت‎بخشی

پرونده:Capture213.jpg

4. واکاوی استعاره‎های مفهومی ساختاری در داستان‎ حضرت ‌موسی(ع)

استعاره‎های مفهومی ساختاری به‌کاررفته در قرآن با تأکید بر داستان حضرت ‌موسی(ع) عبارتند از: 1-4. استعارۀ لهو و لعب «لیکاف» معتقد است: استعاره، چیزی نیست که تنها در زبان وجود داشته باشد، بلکه در ذهن و رفتار ما نیز نمود پیدا می‌‎کند. در حقیقت، به طور متداول نظام مفهومی که در قالب آن اندیشیده و عمل می‎شود، دارای ماهیتی استعاری است(لیکاف و جانسون، 1396: 21). در نگاه «لیکاف»، استعاره‎ها، از ساختار مفهومی خاصي برخوردار بوده و شامل دو حوزۀ مفهومي‎اند؛ يك حوزه از تجربه بر اساس حوزه‎اي ديگر ادراك و بيان مي‎شود، به‌نحوی‌كه حوزۀ مبدأ انتزاعي‎ و عيني‎تر از حوزۀ مقصد است. در حقيقت مفاهيم انتزاعي در حوزۀ نظام مفهومي انسان با بهره‏‎گرفتن از مفاهيم عيني سازمان‎دهي مي‎شوند؛ بنابراین زبان نشان مي‎دهد كه در ذهن فرد مفاهيم عيني چگونه ادراك و بيان می‎شود(حجازي، 1397: 2). بازي از اموري است كه انسان در آغاز زندگي با آن روبه‌روست. بر اساس شرايطي كه هر انسانی در آن بسر می‎برد بازي دارای تعریف و مفهوم خاصی است. در طول حیات بشری این مسئله مورد توجه جامعه‎ها بوده است به‌گونه‎‎ای که هر جامعه‎ای بازی‎ محلی و منطقه‎ای خاص خود را دارد. قرآن کریم نیز به بازی توجه داشته و از آن به لعب یاد شده است.همچنین به مصادیقی از آن اشاره شده است. دنیا از مواردی است که در قرآن‌ کریم به عنوان لعب و لهو به آن اشاره شده است. خداوند متعال از استعارۀ مفهومی «دنیا به منزلۀ بازی است» برای اشخاصی که عمر خود را در این دنیا بیهوده سپری کرده‎اند یا با امکانات آن، سرگرم شده و از یاد آخرت غافل شده‎اند و... اين اصطلاح را به‌کار برده است. در آیۀ «وَمَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»؛(انعام:32) «زندگى دنيا، چيزى جز بازى و سرگرمى نيست! و سراى آخرت، براى آن‌ها كه پرهيزگارند، بهتر است! آيا نمى‏انديشيد؟!»(مکارم شیرازی، 1380: 131) و آیات قبل آن، سرگذشت منکران معاد ذکر شده است.به مقایسه میان زندگی دنیوی و اخروی هرکدام پرداخته شده است(طباطبائی، 1390، ج 7: 57). همچنين در آيۀ «وَما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْكانُوا يَعْلَمُونَ»؛(عنكبوت:64) «اين زندگى دنيا چيزى جز سرگرمى و بازى نيست و زندگى واقعى سراى آخرت است، اگر مى‏دانستند!»(مکارم شیرازی، 1380: 404). اين مقايسه صورت گرفته است، صفت‎هاي لهو و لعب براي زندگي دنيایي به‌کار رفته است، زیرا معمولا بازي‎ و سرگرمي، كاری بیهوده و بى‎اساسی بوده كه از متن زندگى حقيقى دور است؛ نه آن‌هایی كه در بازى پيروز مى‏شوند و نه آن‌هایی كه شكست مى‏خورند، ماندگار نیستند، زيرا بعد از پايان بازى همه چيز به‎ جاى خود بر مى‏گردد!(مكارم شيرازي، 1371، ج 5: 207). بنابر آیات ذکر شده، انسان با تجربۀ بازي توانسته مفهوم لهو و لعب بودن دنيا را بهتر ادراک کند. آ‌ن‌ها با شباهت‎هايي كه بر اثر تجربه از بازي كسب كرده‎اند؛ به‌خوبی توانسته‎اند مفهوم استعاري بازی بودن دنیا را تصور ‎کنند. بنابراین در این قسمت، استعاره مفهومی «دنيا بازي است» به کار رفته است. 2-4. استعارۀ زندگی به منزله سفر استعاره «زندگي سفر است» از نمونه‎های استعاره ساختاري است؛ انسان براساس تجربه‎ای که از انواع مسيرها کسب می‎کند، به راحتی مي‎تواند مفهوم راه‎هاي مستقيم و غيرمستقيم را و نیز مفهوم انتزاعي «زندگي سفر است» را بفهمد، چون حوزۀ مقصد(سفر) عینی‎تر و ملموس‎تر از حوزۀ مبدأ(زندگی) است. برای نمونه، طبق آيۀ «أَمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَكُمْ كَما سُئِلَ مُوسى‏ مِنْ قَبْلُ وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ»؛(بقره:108) «آيا مى‏خواهيد از پيامبر خود همان تقاضاهاى بكنيد، كه پيش از اين از موسى كردند كسى كه كفر را با ايمان مبادله كند از راه مستقيم گمراه شده است»(مکارم شیرازی، 1380: 17) افرادی كه به‌جاي پذيرش ايمان، کفر را برگزیده‎اند، در مسير گمراهي قرار گرفته‌‎اند. همچنین قرآن کریم دو مقصد الهی و غیرالهی را برای مسیر انسان مشخص کرده و او باید نسبت به آن‌ها آشنایی داشته باشد تا از راه اصلی منحرف نشود(حسینی، 1395: 146) آیه «وَهَدَيْنَاهُمَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ»؛(صافات: 118) «آن دو را به راه راست هدایت نمودیم»(مکارم شیرازی، 1380: 450) به خارج نشدن حضرت ‌موسی(ع) و هارون از مسیر ‎الهی اشاره دارد.در واقع، خدای والا برای منحرف نشدن مسافران از این مسیر، راهنماهایی مانند پیامبران و اولیای ‎خود قرار داده است. جدول 5. استعارۀ ساختاري «زندگي به منزله سفر است».

حوزۀ مبدأ (زندگی) نگاشت حوزۀ مقصد (سفر)
زندگي مسير است سفر يك مسير است
زندگي انواع مختلفي دارد در سفر مسيرهاي مختلف وجود دارد
زندگي در مسير الهي نزديك‌ترين راه است راه مستقيم نزديك‌ترين راه است
فرستادگان خدا راهنماي زندگي هستند در مسيرها تابلوهاي راهنما وجود دارد
زندگي دنيا پاياني دارد هر سفري پاياني دارد

۳-5. استعارۀ دیدن برای دانستن انسان از شیوه‎های گوناگون براي بيان مقصود و مفاهیم ذهن خود، بهره برده است. استعاره‎هاي مفهومي نیز از شيوه‎هاي انتقال مفاهيم است که نه‎‌تنها در زبان، بلكه در انديشه و عمل و در زندگي روزمره نيز نفوذ پيدا كرده‎اند. مفاهيمي كه برانديشه حاكم است، تنها محدود به هوش و خرد نيست، بلكه عملكردهاي عادي روزمره را نيز در‎برمي‎گيرد. اينكه به چه‌نحوي در جهان به هر طرف حركت كرده و با ديگران ارتباط برقرار مي‌‎شود، با مفاهيم ساختار بخشيده مي‎شود(ليكاف و جانسون، 1397: 10). زبان قرآن کریم نیز در بيان مفاهيم ساختار استعاري، به‌گونه‎اي است كه از معناي حسي به‌معناي مجرد فراتر رفته و آن را نشان مي‎دهد، با استفاده از بسترهای حسي ومادّي، زمينه‎هاي مجرد و معنوي را بيان مي‎كند و حقايق غيبي ومعنوي را در قالب امور مادّي و حسي آشکار می‌سازد(قائمي‎نيا، 1388: 173). استعاره «دانستن دیدن است» از استعاره‎هاي مفهوم‌ساختاري در قرآن ‌كريم است. برای نمونه، در آیه زیر از صفت «اولی الأبصار» برای توجه دادن افراد استفاده کرده است: «قَدْ كانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرى‏ كافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشاءُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصار»؛(آل‎عمران: 13) «در دو گروهى كه با هم رو به رو شدند، نشانه براى شما بود: يك گروه، در راه خدا نبرد مى‏كرد و جمع ديگرى كه كافر بود، در حالى كه آنها را با چشم خود، دو برابر آنچه بودند، مى‏ديدند و خداوند، هر كس را بخواهد با يارى خود، تأييد مى‏كند.در اين، عبرتى است براى بينايان!»(مکارم شیرازی، 1380: 51). اين آيه، بيان نمونه‏اى از محتوای آيات قبل خود است و به كافران هشدار مى‏دهد: به ثروت و زیادی نفرات مغرور نشوند، چون سودى به حال آن‌ها ندارد، سپس برای آن شاهدی ذکر می‎کند که همان واقعۀ جنگ بدر است. در این جنگ، دشمنان اسلام از تجهيزات جنگى، نفرات و اموال فراوانی برخوردار بودند؛ اما شکست سختی خوردند. روبه‌رو شدن این دو گروه با آن وضعیت، باید برای همه انسان‌ها، نشانه و درس عبرتی باشد(مکارم شیرازی، 1371، ج 2: 453) در مقابل، كسانى كه دارای بينش هستند و نژاد و طبقه اجتماعى و فراوانی ثروتشان، سبب دنباله‎روی آن‌ها از شهوات نشده یا بینش آن‌ها را تغییر نداده است، همان «أولى الأبصار» هستند(موسوی سبزواری، 1409، ج 5: 100؛ آل‎غازی، 1382، ج 5: 323؛ زحیلی، 1411، ج 1: 177/ طالقانی، 1362، ج 5: 42). همچنین در آیه «إِنَّكَ كُنْتَ بِنَا بَصِيرًا»؛(طه:35)«بی‌تردید تو به ما بینایی»(مکارم شیرازی، 1380: 313) به درخواست حضرت ‌موسی(ع) از خدا هنگام فرستاده شدن به سوی فرعون اشاره شده است. حضرت ‌موسی(ع) عرض می‎کند: خدایا! تو از نيازهاى ما به خوبى اطلاع داری و از هر کس دیگری به مشكلات اين راه آگاه‎تر هستی! از تو درخواست می‎کنیم كه ما را در اطاعت فرمان خود قدرت دهی و بر انجام دادن وظائف، تعهدها و مسئوليت‎ها موفق و پيروز کنی(مکارم شیرازی، 1371، 13: 190). این آیه، بر اطلاع داشتن خدا نسبت به امور مورد نیاز در انجام دادن وظائف نبوت دلالت دارد(طبرسی، 1372، 7: 16) و در ظاهر، جمله‌ای تعليلی است؛ یعنی تو نسبت به ما بينا هستی و از روزى كه ما را آفريد و خود را به ما شناساندی، نسبت به تسبيح مستمر و ذكر بندگی ما آگاهی داری(طباطبائی، 1390، 14: 148). در این آیه، از واژۀ «بصیر» برای مفهوم دانستن و آگاهی استفاده شده، چون آگاهی و معرفت بیش‌تر از راه دیدن حاصل می‎شود و فرآیند شناخت بصری، ملموس‎تر است، ازاین‌رو فرآیند علم و معرفت به وسیلۀ حوزۀ مبدأ(چشم) شناخته می‎شود. معرفت بصری واژۀ مشترک میان فرهنگ‎ها و زبان‎ها بوده و از دیرباز، حس بینایی مهم‌ترین ابزار دست‎یابی به علم بوده و استعاره «دانستن دیدن است» در بین انسان‎ها در گذشته رواج داشته است(حسینی، 1395: 162). جدول 6. استعارۀ ساختاري دیدن برای دانستن

حوزۀ مبدأ (دیدن) نگاشت حوزۀ مقصد (دانستن)
دیدن یک قوه در بدن است دانستن یک قوه در بدن است
برای دیدن باید از قوۀ بینایی استفاده کرد برای دانستن و درک باید از این قوه بهره برد

نتیجه گیری

نظریۀ استعاره‌‌های مفهومی، از بنیادی‎ترین دیدگاه‎ها در حیطه زبان‎شناسی شناختی است که قرآن ‌کریم آن را در آیات قصص و به ویژه در داستان حضرت ‌موسی(ع) به کار گرفته است. پس از بررسی این آیات، نتایج نیز در دو بخش تحلیلی و آماری به‌ دست آمد: در بخش «استعاره‌های جهتی بالا و پایین»، «استعاره جهتی بالا»، دارای مفهوم‌سازی استعاری «تسلط و توانایی» است. همچنین در «استعاره جهتی راست و چپ»، واژه‎ یمین(راست) دارای مفهوم‌سازی استعاری خوبی، برکت و خیر است. افزون بر این، در «استعاره جهتی جلو و عقب»، به کار گیری استعاره جلو بودن آینده و پشت سر بودن آن بر عبرت گرفتن دلالت دارد. علاوه بر اینکه، برای انتقال مفهوم از بین رفتن قدرت نیز از این نوع استعاره بهره جسته شده است. از دیگر مفاهیم می‎توان به «استعاره بی‎توجهی پشت سر است» اشاره کرد که بر توجه نداشتن افراد نسبت به مسائل پیرامون خود دلالت دارد. در بخش «استعاره‌های وجودی»، «استعاره پدیده‎ای مادّی» مفاهیمی ذهنی مانند محبت و رحمت را در قالب مفهوم‎سازی استعاره مادی استفاده شده است. در این داستان، برای انتقال مفاهیم عاطفی و نشان دادن احساسات درونی و بیرونی، از «استعاره ظرف» با حروفی مانند «فی» بهره جسته است. همچنین در «استعاره شخصیت‌بخشی» برای انتقال مفاهیمی مانند زیبایی‎ها و نعمت‎های الهی در زمین و آسمان است. در بخش «استعاره‌های ساختاری»، سه استعاره «لهو و لعب»، «زندگی به منزله سفر» و «دیدن برای دانستن» به کار رفته است. قرآن، استعارۀ مفهومی «دنیا به منزلۀ بازی است» را برای انسان‎هایی به‌کار گرفته که از یاد آخرت غافل هستند و به سرگرمی‎های دنیا مشغول شده‎اند. افزون بر اینکه اموری مانند گذری بودن این دنیا، مشکلات و خوشی‎ها، آزمایش الهی و ... به مسیرهای مستقیم و غیرمستقیمی توصیف شده که استعاره مفهومی«زندگی به منزله سفر کردن است» را شکل می‎دهد. در گام پایانی، برای انتقال مفهوم دانستن و آگاهی که گاه نسبت به اطلاع داشتن خدا بر امور مخلوقات و زمانی هم بر اعمال انسان (ناشی از آگاهی یا نادانی او)، دلالت دارد، از استعاره «دیدن برای دانستن» بهره‌برداری شده است. گفتنی است، استعاره‌های جهتی: در مجموع 217 آیه داستان حضرت موسی(ع)، 9 آیه از سوره‎های «اعراف، تحریم، مریم، قصص، ق و قیامت» دارای این استعاره است. در آیاتی مانند: 66 سوره ‌بقره، 92 سوره ‌یونس و 85 سوره‌ طه، استعاره واژه «خلف» به‌کار رفته است. در این داستان، استعاره جهتی «تحت» استفاده نشده است. واژه تحت به کار رفته در برخی آیات این داستان، در برگیرندۀ استعاره‌ مفهومی جهتی نیست. استعاره‌های وجودی: در مجموع آیات به کار رفته در داستان حضرت موسی(ع)، 141 آیه دارای «استعاره پدیده‎ای مادّی» است که بیشترین آیات آن در سوره «طه» است. همچنین 39 آیه دارای «استعاره ظرف» با حرف «فی» است و سورۀ «طه» نیز با 12 آیه بیش‌ترین استعاره ظرف را داراست. 13 آیه هم با استفاده از فعل «دخل» و مشتقات آن، دارای استعاره ظرف است. تعداد 16 آیه نیز «استعاره شخصیت‌بخشی» دارد. استعاره‌های ساختاری: در میان مجموع آیات این داستان، 3 آیه دارای «استعاره لهو و لعب» است. همچنین در 4 آیه «استعارۀ زندگی به منزله سفر» به کار رفته است. «استعارۀ دیدن برای دانستن» نیز در 2 آیه استفاده شده است. پی‌‎نوشت‎ها

پانویس و منابع

  1. مانند مقاله لیکاف به نام «نظریة معاصر استعاره» که در سال 1992م ارائه شد. «لیکاف» و«جانسون» با تدوین کتاب «استعاره‎هایی که با آنها زندگی می‎کنیم» در سال1980م، دریچة جدیدی از استعاره را باز کردند.
  2. Containment schema
  3. Directional schemas
  4. Force schema
  5. object schema
  6. Compulsion image schema
  7. Blockage image schema
  8. Enablement image schema
  9. Counterforce image schema
  10. Entity/substance Metaphors
  11. Container Metaphors
  12. Personification Metaphores
  13. سوره‌های: «بقره، آل‎عمران، نساء، مائده، انعام، اعراف، یونس، هود، ابراهیم، اسراء، کهف، مریم، طه، انبیاء، حج، مؤمنون، فرقان، شعراء، نمل، قصص، عنکبوت، شوری، زخرف، احقاف، ذاریات، صف، نازعات و اعلی».
  • قرآن کریم، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، تهران: دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، 1380.

الف.منابع عربی

آل‏غازى، عبدالقادر( 1382ق).بيان المعانى؛دمشق: مطبعة الترقي.

ابن‏عاشور، محمدطاهر(1420ق).تفسير التحرير و التنوير المعروف بتفسير ابن عاشور؛ج6و15، بیروت: مؤسسة التاريخ العربي.

ابن‎منظور، محمد‎بن‎مکرم(1414ق).لسان العرب؛بیروت: دار صادر.

زحيلى، وهبه(1411).التفسير المنير في العقيدة و الشريعة و المنهج؛دمشق: دار الفكر.

زمخشرى، محمود بن عمر(1407).‏الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل فى وجوه التأويل؛ ج2،مصحح حسين احمد، مصطفى، بیروت: دار الكتاب العربي.

طباطبايى، محمدحسين(1390ش).الميزان في تفسير القرآن؛ج3و14، بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.

طبرسى، فضل‌بن‌حسن(1372ش).مجمع البيان في تفسير القرآن؛ج7، تهران: ناصر خسرو.

طوسى، محمدبن‌حسن(بي‎تا).التبيان في تفسير القرآن؛ج6و7، بيروت: دار إحياء التراث العربي.

قطب، سيد(1425ق).فى ظلال القرآن؛بیروت: دار الشروق.

مرتضی زبیدی، محمدبن‌محمد(بی‎تا).تاج العروس من جواهر القاموس؛بی‎جا: دارالفکر.

مغنيه، محمدجواد(1424ق).التفسير الكاشف؛قم: دار الكتاب الإسلامي.

موسوى سبزوارى، عبدالأعلى(1409ق).مواهب الرحمن في تفسير القرآن(سبزوارى)؛بی‎جا: دفتر سماحه آيت الله العظمى السبزوارى.

ب.منابع فارسی

آسیابادی، علی، اسماعیل صادقی، معصومه طاهری(1391). «طرح‎وارة حجمی و کاربرد آن در بیان تجارب عرفانی. پژوهش‎های ادبی عرفانی (گوهر گویا)»؛ سال ششم، شماره 2، صص 141-162.

ابوالفتوح‌رازى، حسين‌بن‌على(1408ق).روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن؛مشهد: آستان قدس رضوى، بنياد پژوهشهاى اسلامى.

امینی، حیدرعلی(1394ش).بررسی استعاره‎های‌مفهومی در سوره‎های واقعه و نبأ؛پایان‎نامه کارشناسی ارشد زبان‎شناسی گرایش آزفا(آموزش زبان فارسی به غیر‎فارسی‎زبانان)، دانشگاه فردوسی مشهد.

اونز، وی ویان، ملانی گرین(1398ش).زبان‎شناسی شناختی؛مترجم جهانشاه میرزابیگی، تهران: آگاه.

جرجانی، عبدالقادر(1374). اسرار البلاغه؛ ترجمه جلیل تجلیل، تهران: دانشگاه تهران.

حجازی، سیده شیرین، پروین بهارزاده، آزیتا افراشی(1397). «تحلیل شناختی استعاره‎های مفهومی حرکت در قرآن کریم»؛ مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال دوم، شماره3، صص1-21.

حسینی، سیده مطهره(1395ش).گونه‌شناسی استعاره‌های مفهومی قرآن و چگونگی اثرگذاری آن بر کلمات قصار امیرالمؤمنین علیه‌السلام؛رساله دکترای تخصصی علوم قرآن و حدیث، دانشگاه قرآن و حدیث پردیس تهران.

حسینی، مطهره، علیرضا، قائمی‎نیا(1396). «استعاره مفهومی رحمت الهی در قرآن کریم»؛ نشریه ذهن، شمارة69، صص27-52.

دفتر تبلیغات اسلامی(بی‎تا). فرهنگ نامه علوم قرآنی؛ بی‎جا: بی‎نا.

راسخ‌مهند، محمد(1393ش).درآمدی بر زبان‎شناختی شناسی: نظریه‎ها و مفاهیم؛تهران: انتشارات سمت.

شیرزاد، محمدحسین، محمدحسن شیرزاد، محمد شریفی(1400ش).«تحلیلی معناشناختی از امنیت در قرآن‌کریم مبتنی بر نظریۀ استعاره‎های جهتی»؛آموزه‎های قرآنی دانشگاه علوم اسلامی رضوی، دورۀ هیجدهم، شمارۀ 34، صص 3-30.

صفوی، کوروش(1382). «بحثی دربارة طرح‎های تصویری از دیدگاه معنی‎شناسی شناختی»؛ نامه فرهنگستان، سال ششم، شمارة 1، صص 65-85.

طالقانى، محمود(1362ش).پرتوى از قرآن؛تهران: شركت سهامى انتشار.

طبرسى، فضل‌بن‌حسن(بی‎تا).ترجمه تفسير مجمع البيان؛مترجم حسين نورى همدانى، محققین‏ جمعی از نویسندگان، تهران: فراهانى.

طيب، عبدالحسين(1369ش).اطيب البيان في تفسير القرآن؛تهران: اسلام.

قائمي‎نيا، عليرضا(1388ش).«نقش استعاره‎هاي مفهومي در معرفت ديني»؛ فصلنامه قبسات، سال چهارم، صص 159-184.

قرائتى، محسن(1388ش).تفسير نور؛تهران: مركز فرهنگى درسهايى از قرآن.

قرشى بنابى، على‏اكبر(1371ش).قاموس قرآن؛تهران: دار الكتب الإسلامية.

کرد زعفرانلو کامبوزیا، عالیه، خدیجه حاجیان(1389ش).«استعاره‎های جهتی قرآن با رویکرد شناختی»؛فصلنامة علمی-پژوهشی نقد ادبی، سال سوم، شماره 9، صص 115-139.

کرد زعفرانلوکامبوزیا، عالیه، فائقه ابراهیم پورنیک(1398ش).«بررسی طرح‎واره‎های تصویری جانسون در آیات توصیف کنندة دوزخ و بهشت در چارچوب معناشناسی شناختی»؛ نشریه ذهن، شماره 79، صص 119-152.

کوچش، زُلتن(1393ش).مقدمه‎ای کاربردی بر استعاره؛مترجم شیرین پورابراهیم، تهران: سمت.

کمانکش، حمید، نرجس‎نوبهاری‎پور، مهین بارانزهی(1397).ارتباط مفاهیم زبان‎شناسی با مسایل زبان قرآن؛ کنفرانس ملی دستاوردهای نوین جهان در تعلیم و تربیت، روانشناسی، حقوق و مطالعات فرهنگی-اجتماعی، دور اول.

گلفام، ارسلان(1381). «زبان‎شناسی شناختی و استعاره؛ تازه‎های علوم شناختی»؛ شمارة 15، از صص 59-64.

لیکاف، جرج، مارك جانسون(1396). استعاره‎هایی که باور داریم؛ مترجم راحله گندمکار، تهران: علمی.

لیکاف، جرج، مارك جانسون(1397ش).استعاره‎هايي كه با آنها زندگي مي‎كنيم به پيوست مقالة معاصر استعاره؛مترجم جهانشاه ميرزابيگي، تهران: نشر آگاه.

مكارم شيرازى، ناصر(1371ش).تفسير نمونه؛ج12و13، تهران: دار الكتب الإسلامية.

هاشمی، زهره(1389). «نظریة استعاره مفهومی از دیدگاه لیکاف و جانسون»؛ ادب پژوهی، شماره12، صص119-140.

هاوس، ترنس(1377ش).استعاره؛ مترجم فرزانه طاهری، تهران: نشر مرکز.

ج.منابع لاتین

Kovecses,Z(2010).Metaphor and culture.Actaniversitatiae.Philogica,2'2,219-220.

Lakoff, G& Jonson, M(1980).Metaphors We Live By.Chicago& Landan: University of Chicago Press.