اعجاز بلاغی قرآن در مفهومسازی انتزاعیات ذهنی بهوسیله استعارههای مفهومی (مطالعه موردی: داستان حضرت موسی) (مقاله)
چکیده
قرآن کریم، کلام اعجازآمیز خدای والاست و معجزه بودن آن وجوه مختلفی دارد که مهمترین آنها، اعجاز بلاغی این کتاب آسمانی است. در این میان، استعارهمفهومی، فرایندی زبانی است و در نگرش زبانشناختی جدید، مرتبط با حوزه اندیشه و عمل انسان و بهدنبال انتقال مفاهیم انتزاعی ذهنی، در قالب معانی ملموس در زندگی روزمره اوست و قرآن کریم نیز، از استعارهمفهومی برای انتقال مفاهیم انتزاعی استفاده کرده است، بهخصوص در آیات قصص و بهویژه در داستان پُرتکرار حضرت موسی(ع). مسئله اصلی در این مقاله، واکاوی اعجاز بلاغی قرآن در مفهومسازی انتزاعیات ذهنی بهوسیله استعارههای مفهومی در داستان حضرت موسی(ع) با روش تحلیلی-توصیفی و به هدف فهم دقیق مفاهیم انتزاعی در داستانهای قرآنی است. بر اساس یافتههای تحقیق، در داستان حضرت موسی(ع) «استعارهمفهومی جهتی» به هدف مفهومسازی «تسلط» و «خیر و برکت» بهکار رفته است. همچنین «استعارهمفهومی وجودی» مفاهیمی ذهنی مانند «محبت»، «رحمت» و «نعمتهای الهی» را مفهومسازی میکند. «استعارهمفهومی ساختاری» نیز برای مفهومسازی «غفلت انسان از آخرت» یا «مشکلات زندگی دنیا» و... بهکار رفته است.
کلمات کلیدی
اعجاز بلاغی قرآن، استعارهمفهومی، داستان حضرت موسی(ع)، زبانشناسی شناختی.
. مقدمه:
در پژوهشهای مرتبط با زبان و گفتار، رویکرد نوین «زبانشناسی شناختی»، به بحث درباره رابطه میان زبان انسان و افکار ذهنی او با تجربههای زندگی فردی و اجتماعیاش میپردازد. در این رويكرد، زبان براي كشف ساختار نظام شناختي انسان بهکار گرفته میشود و نمودهای ذهنی و جهان پیرامون انسان، با زبانش منعکس میگردد، البته زبان به تنهايي بازگو كنندۀ مفاهيم نیست، بلكه مفاهيم پس از پردازش در ذهن، با ساختار زبان نشان داده ميشوند. همچنین در رويكرد زبانشناسيشناختي، از «طرحوارههای تصویری» نیز بحث میشود؛ همان ساختهایی که انسان براساس تجربههای خود از مسائل عینی، برای مفاهیم انتزاعی در ذهن متصوّر میسازد، تا فهم آنها را امکانپذیر سازد. این طرحوارهها، اقسام گوناگونی مانند طرحواره حجمی، قدرتی و حرکتی دارند و زیر بنای ساخت نظامهای زبانی هستند و در تمام زوایای زبان بشر نفوذ یافتهاند، ازاینرو به کمک آنها میتوان میان حوزۀ مبدأ و مقصد ارتباط برقرار کرد و در آثار معرفتشناسی نیز از آن بهره بُرد. در دنیای امروز، رویکرد زبانشناسیشناختی، به یک روند رو به افزایش تبدیل شده است. در این میان، «استعاره» نیز که از مهمترین وجوه زبانی است، در چارچوب علومشناختی، مفهوم تازهای یافته و جزء اساسی تفکر انسان شمرده میشود. نظریۀ استعاره مفهومی نخستینبار در سال 1980م از سوی «جورج لیکاف» ارائه شد؛ در کتاب «استعارههایی که با آن زندگی میکنیم» که با همکاری «مارک جانسون» نگاشته شد، بر اساس رویکرد شناختی، استعاره براي مفاهیمی به کار میرود که انسان شناخت كمتري نسبت به آنها دارد، تا به واسطة استعاره، آن مفاهیم، عيني و ملموستر درک شوند. در این استعاره مفهومی، با استفاده از دو حوزۀ مبدأ و مقصد به همراه فضای میان این دو(که از آن به «نگاشت» تعبیر میشود) مفاهیم انتزاعی و ذهنی، در قالب معانی ملموس به مخاطب انتقال داده میشوند. استعارة مفهومی انواعی مانند: استعاره جهتی، وجودی و ساختاری دارد که به کمک آنها میتوان مفاهیم پیچیده را به صورت ملموس انتقال داد. ادبیات متون دینی، بهویژه قرآن کریم بهمثابه متنی ادبی و بلیغ، با استفاده از این عناصر زبانی و استعارههای مفهومی با مخاطبان خود ارتباط برقرار کرده است، به ویژه در آیات قصص، استعارههای مفهومی و طرحوارههای تصویری را بههدف انتقال مفاهیم انتزاعی و ذهنی بهکار گرفته، تا فهمپذیری اینگونه مفاهیم برای مخاطبان، آسانتر و عینی گردد. این مسئله، در بیان ادوار مختلف داستان حضرت موسی(ع) که پرتکرارترین آیات قصص است، نمود و ظهور بیشتری دارد و بیشک، برای فهم و تفسیر کامل و دقیق اینگونه آیات و کشف مفهومسازیهای موجود در آنها، باید از استعاره مفهومی مدد گرفت. بر پایه آنچه گذشت، مسئله اصلی در پژوهش پیش رو، تحلیل و واکاوی استعارههای مفهومی به کار رفته در آیات بیانگر داستان حضرت موسی(ع) با رویکرد زبانشناسیشناختی «لیکاف» و به هدف درک عمیقتر و تفسیر بهتر از آیات یاد شده و کشف ظرافتهای در آنهاست. براین اساس، مشخص میشود که کدامیک از استعارههای مفهومی در داستان حضرت موسی(ع) به کار رفته و کدامیک، بیشترین بسامد را به خود اختصاص داده است؟ در نهایت، چه تحلیل زبانشناختی میتوان از آنها ارائه داد؟ در این پژوهش، پس از تعریف استعاره مفهومی و دیدگاه «لیکاف» و تبیین دیگر مبادی و مبانی نظری بحث، آیات مرتبط با داستان حضرت موسی(ع) براساس نظریه استعاره مفهومی «لیکاف» تحلیل میشوند و با در نظر گرفتن انواع استعارههای مفهومی(همچون استعاره جهتی، وجودی و ساختاری) تلاش میشود تا مقصود هدایتی و تربیتی خدای والا و پیامها و پندها در اینگونه آیات، عمیقتر کشف گردند.
1-1. پیشینه تحقیق
در بخش پیشینه عام، تحقیقاتی مرتبط با اصل زبانشناسی شناختی و استعاره مفهومی انجام شده است که در واقع، پیشینه مقاله ما محسوب نمیشوند. [۱] در بخش پیشینه خاص میتوان گفت: پس از تحول در مباحث زبانشناسی و تدوین کتاب «استعارههایی که با آنها زندگی میکنیم» از سوی «لیکاف» و «جانسون»، پژوهشهایی خاص در زمینه استعارههای مفهومی و طرحوارههای تصویری در ادبیات دینی و قرآن کریم انجام شده که در قالب پیشینه خاص تحقیق به آنها اشاره میشود. برای نمونه: -شيرين پورابراهيم(1388) در رساله دکتری «بررسی زبانشناختی استعاره در قرآن: رویکرد نظریه معاصر استعاره(چارچوب شناختی)» به بررسي استعاره در قرآن كريم بر اساس زبانشناسیشناختي پرداخته است. -عليرضا قائمينيا(1390) در کتاب «معناشناسيشناختي» مباحث کلی برخی طرحوارهها و استعارههای بهکار رفته در واژگان قرآن را با رویکرد شناختي و زبانشناسي بررسي کرده است. -حيدرعلي اميني(1394) در پایاننامه کارشناسیارشد «بررسی استعارههای مفهومی در سورههای واقعه و نبأ» استعاره مفهومي بهکار رفته در این دو سوره را تحلیل کرده است. -حامد علیپور لایین و همکاران(1399) در مقاله «تحلیل استعارههای مفهومی سوره یوسف» پس از بررسی مبانی نظری استعارههای مفهومی به تحلیل استعارههای مفهومی در سوره «یوسف» پرداختهاند. نتایج نشان میدهد: در این سوره، مفهوم زندگی در ساختار سفر و تجارت، زمان در قالب مکان و شیء متحرک و دانستن نیز در قالب دیدن، مفهومسازی شده است؛ افزون بر اینکه در حوزه استعارههای هستی شناختی، مفاهیمی مانند عهد، نیرنگ، گمراهی و... ماهیت جسمانی یافته است. -پیمان صالحی و همکاران(1401) در مقاله «بررسی زبانشناختی تشبیهات تربیتی در داستانهای قرآنی با تکیه بر رویکرد استعاره ساختاری «لیکاف» و «جانسون» از میان 44 تشبیه بهکار رفته در قرآن کریم، 15 تشبیه دارای رویکرد استعاره ساختاری را بررسی کردهاند. از جمله نتایج بهدست آمده که میتوان به آن اشاره کرد، در تشبیهات تربیتی قرآن کریم، معمولاً قلمروهای مقصد انتزاعیتر و قلمروهای مبدأ مفاهیمی ملموستر هستند. بنابراین زبان، انسان قادر به درک مفاهیم انتزاعی بر اساس مفاهیم ملموس در ذهن خود میگردد. -سید حسین سیدی و همکاران(1401) در مقالة «استعارههای مفهومی حوزه قیامت در سوره نازعات» به کارکردهای برجستة استعارههای مفهومی در حوزۀ قیامت در سورۀ «نازعات» پرداخته همچنین با بررسیهای صورت یافته مشخص شده که بیشترین بسامد استعارههای مفهومی در این سوره به استعارههای هستیشناختی اختصاص دارد. -حامد پورحشمتی و همکاران(1402) در مقاله «طرحوارههای تصویری در سوره «آلعمران» از دیدگاه «لیکاف» و «جانسون» در این پژوهش به بررسی ساختهای ذهنی استعارههای موجود در سورة «آلعمران» از دیدگاه «لیکاف» و «جانسون» پرداخته شده که سه نوع از انواع طرحوارهها (شامل طرحوارة حرکتی، حجمی و قدرتی) را بررسی کرده است. از جمله نتایج پژوهش مذکور میتوان به این مطلب اشاره کرد که این طرحوارهها در برجسته سازی وقایع و تقویت مفاهیم دینی در سورة آلعمران نقش دارد. باتوجه به اينكه پژوهشهاي ذکر شده به طرحواره تصويري يا استعارۀ مفهومي پرداختهاند، با پژوهش حاضر تشابه دارند؛ اما در هيچ یک از پژوهشهاي فوق، به بررسي استعارۀ مفهومي در داستانهای پراکنده در سورههای متعدد، پرداخته نشده است. افزون بر اینکه در هیچ یک از آنها به داستان حضرت موسی(ع) در قرآن اشاره نشده است، ازاینرو پژوهش حاضر با بررسی استعارههای مفهومی داستان حضرت موسی(ع) جهت انتقال مفاهیم به کار رفته در این داستان قرآنی، از دیگر تحقیقات، متمايز خواهد بود. برای آشنایی بیشتر با محتوای ارائه شده و مسأله مطرح شده، بهتر است ابتدا به بررسی برخی مفاهیم پرداخته شود.
1-2. تعریف زبانشناسی شناختی
از دانشهای جدید مرتبط با زبانشناسی است که ابزاری برای کشف ساختار نظام شناختی انسان است(گلفام، 1381: 59) طبق زبانشناسی شناختی، تفکر انسان با زبان رمزگذاری شده و او با زبان خود، برخی ویژگیهای بنیادیاش را بازگو میکند و در این راستا، از واحدهای نمادین و رمزگذاری شدهای بهره میبرد که صورت و معنا دارند و به انتقال مفاهیم، افکار پیچیده و ظریف او کمک میکند. به دیگر سخن، نمادهای رمگذاری شده، واحدهایی از زبان و دارای صورت و معنا هستند که گاهی تکواژ(مانند نا - در نامرد) زمانی واژة ساده(مانند مرد، چوب، دست) گاهی هم واژة پیچیده(مانند کتابخانه) یا زنجیرهای از واژگان(مانند «گل داخل گلدان» یا «دیروز کتاب جالبی دربارة نحو خواندم») هستند و انسان با بهرهگیری از زبان، میتواند از این واحدهای نمادین و رمزگذاری شده، به انتقال مفاهیم و افکار پیچیده خود بپردازد. در واقع، زبان دستورعملهایی ابتدایی به نظام مفهومی مخاطب میفرستند، تا با بهرهگیری از آنها، ایدههای کاملی شکل پذیرد(راسخ مهند، 1393: 9). زبان از دیدگاه شناختی، فقط ابزار انتقال معنا نیست، بلکه اندیشهای دارای نظام است و ساختار نظاممند موجود در آن، هندسه اندیشه انسان را منعکس میکند. بنابراین با تکیه بر الگوی زبانشناختی، اندیشمندان به تبیین دانش زبانی انسان و نیز ارتباط آن با ساختار ذهنی او، هماهنگ با واقعیات بیرونی پرداختهاند (همان: 12). گفتنی است، بهوسیلۀ بازنمایی شناختی فراهم شده با کمک زبان، میتوان دانشهای مرتبط با زبان را به دونظام واژگانی و دستوری قسمت کرد. نقش محتوایی بر عهدة نظام واژگانی است که دربرگیرندة عناصر طبقهباز است. نقش ساختاربخشی نیز دربرگیرندة نظام دستوری است که عناصر طبقه-بسته را شامل میشود و این نقش را با فراهمسازی معنای طرحوارهای اجرا میکند(اونز، 1398: 35) بنابراین در زبانشناسیشناختی، با بهرهگیری از طرحوارهها، میتوان نظام دستوری را شکل داد و درنتیجه، مفاهیم موجود در اندیشه را ادراک کرد و به دیگران انتقال داد. «لیکاف» و «جانسون» در کتاب «استعارههایی که با آنها زندگی میکنیم» معتقدند: اندیشه و عمل آدمی بر اساس نظام تصویری که در ذهن بشر شکل قرار گرفته، ذاتاً مفهومنگر است و برای مفهومنگری، احساس نیاز به استعاره ایجاد شده است. بر این اساس، «لیکاف» در تکمیل مطالعات قبلی، «نظریة معاصر استعاره» را مطرح کرد. بر مبنای این نظریه، استعاره از یک واژه یا عبارت ساخته نشده است، بلکه به فرآیند شناختی مفهومسازی ذهن بشر ارتباط پیدا کرده و بهعنوان یکی از ساختهای بنیادین زبان محسوب میشود(کمانکش و همکاران، 1397: 5).
1-3. تعریف طرحوارههای تصویری
در معناشناسی شناختی، طرحوارههای تصویری از مفاهیم مختلف در ذهن انسان، انتزاع و ایجاد میشود. این طرحوارهها از تعامل انسان با جهان پیرامون ناشی میشوند و در نتیجه درک انسان از جهان خارجی را شکل میدهند. (کوچش، 1393: 72) مانند عبارتهای زیر که نشان میدهند، ادراک عینی انسان از حجم، سبب درک حوزههای انتزاعی شده است. مثال 1: خیلی تو خودتی! مثال 2: دوستم تو مشکلات غرق شده! در این جملهها، مفاهیم انتزاعی مانند مشکلات و فکر کردن به گونهای مفهومسازی شدهاند که گویا حجم دارند و میتوان به داخل آنها رفت و آمد داشت. طبق دیدگاه شناختی، زبان وسیلهای برای انتقال این ساختها و طرحوارههای تصویری است تا درک و انتقال اطلاعات را تسهیل کند(صفوی، 1382: 68). برخی ویژگیهای طرحوارههای تصویری عبارتند از: أ. تعاملی هستند؛ از ارتباط جسمی ما با دنیای خارج شکل میگیرند. ب. دارای ابعاد مختلفی هستند و تنها از طریق درک یک حس بهدست نمیآیند. طرحوارههای تصویری انواع گوناگونی دارند. از جمله: حجمی،[۲] حرکتی،[۳] قدرتی،[۴] شیء،[۵] اجبار،[۶] مانع،[۷] توانمندی،[۸] نیروی متقابل[۹] و ... . به باور «لیکاف»، بنیادیترین طرحوارهها شامل طرحوارة حجمی، حرکتی و قدرتی است.
1-4. چیستی استعاره
برگرفته از واژة یونانی «Metaphora» دو واژه «meta» و «pherein» است. مقصود از این واژه، گروه ویژهای از فرایندهای زبانی است که از یک شیء به دیگری انتقال داده شده است، بهگونهایکه هنگام سخن گفتن از شیء دوم، گویا درباره شیء نخست صحبت شده است(هاوس، 1377: 11). استعاره، پدیدهای شناختی و خاستگاه آن نیز، ذهن و اندیشه خلاق انسان است؛ امّا تنها زبان است که میتواند آن را برای مخاطب خود و بهوسیله بیان واژگان ساخت ذهن، مرتبط نمودار سازد. دانشمندان علوم مختلف مانند ادبیات، فلسفه و زبانشناسی، از دیرباز به موضوع استعاره در زبان توجه داشتهاند. بسیاری از مطالعات پیشینیان، تحتالشعاع تعریف «استعاره سنتی» بوده که آن را تنها یک آرایه ادبی محض لحاظ کردهاند؛ اما مطالعات زبانشناسانشناختی جدید، استعاره را به شیوهای نو مدّ نظر قرار داده که در ادامه، به تعریف هر دو گونه سنتی و جدید آن پرداخته میشود: 1-4-1. استعارة سنّتی در نگاه سنّتی، هنگام وضع لغت اصلی از سوی واضع، شواهدی دلالت میکنند که آن لغت استفاده شده، برای چه معنایی وضع شده است، سپس دیگری آن لغت را در غیر معنای اصلی خود بهکار میگیرد و آن معنای دیگر را به لغت انتقال میدهد؛ این انتقال که در وهله نخست، لازم نبوده و عاریتی است، استعاره نام دارد(جرجانی، 1374: 18). در واقع، استعاره نامیدن چیزی به جز با نام اصلی آن است(شفیعی کدکنی، 1370: 109). در نگرش سنتی، استعاره پدیدهای زبانی و همان مجاز لغوی بهعلاقه مشابهت است و هدف هنری یا بلاغی آن، اظهار همانندی میان دو چیز، مبالغه و فصاحت بیشتر و انتقال عاطفهای خاص در مخاطب است، مانند استعارة شیر برای فرد شجاع. در این گونه، کاربرد آگاهانه و عمدی واژهها به استعاره منجر میشود وافراد باید از ذوق ویژهای برخوردار باشند، تا امکان بهرهمندی از استعاره را داشته باشند یا بتوانند بهخوبی از آن استفاده کنند(آسیابادی و همکاران، 1391: 3). 1-4-2. استعارة مفهومی از مباحث مرتبط با طرحوارههای تصویری زبان است و زبان، موضوعی برای اندیشه و عمل خواهد بود، افزون بر اینکه استعاره در درک نسبی از مفاهیم حوزة مقصد، نقش اساسی ایفا میکند، ازاینرو استعارهها انعکاس مفاهیم ذهنی هستند. اصول بنیادین زبانشناسیشناختی، نظام زبان را بازتاب ساختار شناخت آدمی میداند. زبانشناسی شناختی به این اصل، دو گونه ارتباط دارد: 1. از علوم مختلفی مانند روانشناسیشناختی حاصل شده که دربارة ماهیت شناخت انسان است و برای تبیین جنبههای مختلف نظام زبان بهکار میرود. 2. بر مبنای بررسیهایی که از ساختار و کاربرد زبان صورت میپذیرد، فرضیههایی دربارة شناخت انسان شکل میدهد. «لیکاف» نقش برجستهای در ارتباط نخست داشت، زیرا دیدگاههای روانشناسیشناختی را برای تبیین پدیدههای معنایی و نحوی در ابعاد مختلف زبان به کار بُرد.با وجود این، نقش وی در ارتباط دوم، برجستهتر است و اثرگذاری، پیشرفت و گسترش آن، در نظریة «استعارة مفهومی» آشکار شد که طبق آن، استعاره فقط ابزاري براي تخيل شاعرانه و آرايش بلاغي نیست، تا انسان بتواند زندگی بدون استعارهای را سپری کند، بلکه استعاره در زندگي روزمرة افراد نهتنها در زبان، در انديشه و عمل نيز نفوذ دارد و ماهيت نظام مفهومي عادي انسانها كه بر انديشه و عمل مبتنی است، از بنياد استعاري آنها شکل میگیرد. برایناساس، مفاهيمي كه بر انديشة انسان حاكماند؛ تنها به هوش و خرد محدود نميشوند، بلكه كاركردهاي عادي و روزمرة انسان(تا پيش پا افتادهترين جزئيات) را نيز در كنترل دارند، بنابراین از ادراکات وی گرفته تا گردش در جهان و چگونگی ارتباط با ديگران، همگی دارای ساختاری مفهومی(هماهنگ با ساختار عینی و فیزیکی در خارج) هستند، پس در تعريف واقعيتهاي روزمره، نقش اساسی ایفا میکند(لیکاف و جانسون، 1397: 8). بر پایه نظریه استعاره مفهومی، در نظام مفهومی انسان، مفاهیم انتزاعی و ذهنی با کمک زبان و با تکیه بر تجربههای فیزیکی و عملی انسان در زندگی روزمره، به صورت عینی و ملموس سازمان یافته و در قالب مفاهیم عینی، ادراکپذیر میشوند(Lakoff&Johnson , 1980: 9). این نظریه، بر دو اصل استوار است: نخست آنکه استعاره به زبان ادبی و شعر اختصاص ندارد؛ دیگر آنکه استعاره تنها پدیدهای زبانی نیست، بلکه در نظام مفهومی ذهن انسان ریشه دارد و نوعی ادراک تجربة چیزی در چارچوب چیز دیگر است که رابطۀ آن دو «نگاشت» نام دارد(همان) همچنین امور دارای مفهومی عینیتر و متعارفتر «حوزه مبدأ» یا «منبع» نام گرفت و دیگر مسائل دارای مفهومی انتزاعی و ذهنیتر، به «حوزه مقصد» یا «هدف» نامور شدند(قاسمی، 1394: 12). بر پایه آنچه گذشت، میتوان نتیجه گرفت که استعاره مفهومی، متفاوت از گونه سنتی است، زیرا برخلاف استعاره سنتی (که تنها ابزاری زبانی محسوب میشود) در جایگاه اندیشه و عمل به کار میرود و در فراهم ساختن ادراک نسبی از مفاهیم حوزة مقصد، سهم بسزایی دارد. از سوی دیگر، در استعاره مفهومی، اصطلاحات به صورت قراردادی و بر مبنای قوانین زایا ساخته میشوند نه معانی دلبخواهی. همچنین استعاره مفهومی، نشانهای عینی از انعکاس مفاهیم ذهن آدمی است، برخلاف استعاره سنتی که از آرایههای ادبی و برای آرایش کلام است. (کرد زعفرانلو کامبوزیا و حاجیان، 1398: 120).
1-5. اقسام استعاره مفهومی
بر پایه دیدگاه «لیکاف»، استعاره مفهومی براساس حوزۀ مبدأ، سه گونه دارد: 1-5-1. استعارههای جهتی بر تجربههای فیزیکی اشخاص در زندگی مبتنی است و شامل جهتهای بالا یا پایین، چپ یا راست، جلو یا عقب، مرکزی یا حاشیهای و دورن یا بیرون است. وجود این استعارهها با ایجاد صورتهای ذهنی، مفاهیم و ادراک جدیدی را برای افراد به همراه دارند(lakoff, 1990: 41). این نوع استعاره، مفاهیم انتزاعی و پیچیده را بر مبنای جهتهای اصلی مانند(بالا/پایین، راست/چپ و جلو/عقب) بازنمایی کرده است، تا فهم آنها برای مخاطب آسانتر باشد.مانند جملههای «من در اوج هستم» و «اوضاع تحت کنترل من است» که استعاره جهتی در آن بهکار رفته است. در این عبارتها مفاهیم انتزاعی «موفقیت» و «تسلط» در قالب جهت «بالا» استعاره سازی شدهاند. قرآن کریم نیز برای بیان مفاهیم پیچیده و انتزاعی مانند «منزلت، ارزشمندی، آگاهی، کمّیت، قدرتمندی و زمان» از جهات ششگانه استعاره جهتی استفاده کرده تا آموزههای خود را به مخاطبان منتقل دهد(شیرزاد و همکاران، 1400: 10) که شواهد مثال آن در آیات بیانگر داستان حضرت موسی(ع) ذکر خواهند شد. 1-5-2. استعارههای وجودی در معناشناسی شناختی، به کمک استعارههای وجودی، مفاهیم یا امور غیرمادی، ناملموس و انتزاعی بسان مادّه فیزیکی و ظرف تلقی میشود. به دیگر سخن، اموری که در مورد ماهیت آنها اطلاعات کافی وجود ندارد یا حتی هیچگونه شناخت قابل فهمی از آنها نیست، بهوسیله استعاره وجودی و در قالب یک پدیده یا رخداد ملموس معرفی و قابل پذیرش میشوند(امینی، 1394: 35) به باور «لیکاف» و «جانسون»، تجربۀ انسان از رویارویی با پدیدههای جهان، بهخصوص اشیاء، مبنای شکلگیری گستردۀ وسیعی از استعاره وجودی است. استعارههای شکل یافته اهداف گوناگونی را دنبال میکنند و انواع مختلف آنها، انعکاس اهداف محقق شده هستند(Jonson, 1980: 23&Lakoff). گفتنی است، استعارههای وجودی، سه گونه دارد: استعارههای پدیدهای یا مادّی، استعارههای ظرف و استعارههای شخصیتبخشی(حسینی، 1395: 96) که هر سه مورد آن در بدنه اصلی مقاله و با تمرکز بر داستان حضرت موسی(ع) در قرآن بررسی خواهند شد. أ. استعارههای پدیدهای یا مادّی[۱۰] در این نوع استعارة هستیشناختی، ارزش پدیدهای به مفهومی انتزاعی داده میشود؛ برای نمونه، در جملة «تورّم، مرا عصبانی میکند» برای تورم هستی داده شده که مفهومی از آن انتزاع شده است. ب. استعارههای ظرف[۱۱] در این استعاره، ذهن انسان پدیدههای بدون حجم یا درون و بیرون را دارای حجم، درون و بیرون لحاظ میکند. برای نمونه، در جمله« او از کما خارج شد» یا «ما تو دردسر افتادیم» پدیدههاییاند که برای آنها حجم، درون و بیرون فرض شده است. ج. استعارههای شخصیتبخشی[۱۲] (همان: 1396). در این استعاره، پدیدههای اجتماعی یا عاطفی، به سان انسان تصور شده است. برای مثال، در جمله «امید او را نگه داشته است» مفهوم انتزاعی امید به انسانی که چزی را نگه داشته است، تصور شده است(حسینی و قائمینیا، 1396: 33-42). 1-5-3. استعارههای ساختاری در این استعاره، به ساماندهی یک مفهوم در چارچوب مفهومی دیگر پرداخته میشود. استعارههای ساختاری امکان ادراک حوزۀ مقصد را از راه ساختار حوزۀ مبدأ برای گويندۀ یک نظام زبانی فراهم میکند(Kovecses, 2010: 203).برای نمونه در جمله «مباحثه جنگ است» بحث و مجادلۀ لفظی با تجربۀ جنگ و نبرد، مفهومسازی شده است.در ساختار «جرّ و بحث» شرکتکنندهها با موضوعی مخالفت میکنند، سپس از دیدگاههایشان دفاع یا به نظرات دیگران حمله کرده و در پایان پیروز شده یا شکست میخورند.بنابراین در استعاره ساختاری «مباحثه، جنگ است»، مفهوم «مباحثه» دارای مفهومسازي نبرد فیزیکی است و در نتيجه، مخاطب با تصویرسازی نبرد در مباحثه، ادراکپذیری بهتری خواهد داشت(1980: 40,Lakoff&Johnson). جملات زیر گویای این مطلب است: -ادعاهای تو غیر قابل دفاع هستند. -او به نقاط ضعف استدلالم حمله کرد. -انتقادات او درست هدفگیری شده بود. -استدلالش را درهم کوبیدم. -من او را شکست دادم. مؤلفههای حوزۀ مفهومی «مباحثه» بر مؤلفههای حوزۀ مفهومی «جنگ» منطبق است، ازاینرو در مثال فوق، فهم مفهوم «جنگ» به جای مفهوم «مباحثه» قابل ادراکتر است(امینی، 1394: 37) در استعاره ساختاری، حوزۀ مبدأ، ساختاری را بر حوزۀ مقصد تحمیل میکند. استعارههايي مانند «زندگی به منزلۀ سفر» یا «نظریه به منزلۀ ساختمان» از این قسم هستند(2010: 198 Kovecses,). گفتنی است، داستان حضرت موسی(ع) در 34 سوره[۱۳] آمده و قرآن کريم داستان زندگى آن حضرت را در مقايسه با دیگر انبیای الاهی، با تفصيل بيشترى بيان کرده است. در آيات 102 سوره «اعراف»، 75 - 95 سوره «يونس»، 60 - 82 سوره «کهف»، 10 - 68 سوره «شعراء»، 17 - 33 سوره «دخان» و 15 - 26 سوره «نازعات»، بيشترين بخش زندگى و پيامبرى ایشان و در آيات 9 – 101 سوره «طه» و 30 - 42 سوره «قصص»، داستان آن حضرت با شرح و پيوستگى بيان شده است(دفتر تبلیغات اسلامی، بیتا، ج1: 3853). بیشک، داستان شامل یک جمله نمیشود و میان این تعداد تکرار، در آیاتی نیز تنها به نام ایشان بسنده شده و اینگونه آیات، از موضوع بحث خارج است، بنابراین از میان سورهها و آیات مذکور، در پژوهش حاضر به بررسی سورههای «بقره، مائده، یونس، کهف، طه، شعراء، نمل و قصص» پرداخته شده که در آیات آن، استعارههای مفهومی به کار رفته است.
2. واکاوی استعارههای مفهومی جهتی در داستان حضرت موسی(ع)
برخی استعارههای مفهومی جهتی بهکار رفته در قرآن به ویژه در داستان حضرت موسی(ع) عبارتند از: 1-2. استعاره جهتی بالا و پایین از نامنگاشتهای بهکار رفته در استعاره جهتی، جهتهای بالا و پایین است. استعاره «بیشتر بالا است» از تجربههای انسان و آموزههای او گرفته شده است، مانند تجربۀ همگانی ریختن مایع در لیوان و دیدن بالاآمدن سطح مایع که تناظری با قلمرو مفهومی خط عمود برقرار میکند، در نتیجه مفهوم بیشتر با بالا و کمتر با پایین متناظر میشود(کرد زعفرانلو کامبوزیا و حاجیان، 1389: 126). آیه «قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسى وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَيَذَرَكَ وَ آلِهَتَكَ قالَ سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَنَسْتَحْيِي نِساءَهُمْ وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ»(اعراف:127)؛ «و اشراف قوم فرعون گفتند: آيا موسى و قومش را رها مىكنى كه در زمين فساد كنند و تو و خدايانت را رها سازد؟! گفت: بزودى پسرهايشان را مىكشيم و دخترهايشان را زنده نگه مىداريم و ما بر آنها كاملًا مسلّطيم!»(مکارم شیرازی، 1380: 165) صحنۀ گفتوگوى فرعون و اشرافيان او را دربارۀ اوضاع حضرت موسى(ع) بيان مىكند(طباطبائی، 1390، ج 8: 222/ قطب، 1425، ج 3: 1353). آنها در این گفتوگو، خود را توانا بر انجام هرکاری تصوّر میکردند؛ اما پایان آیه، آن را خیالی پوچ و بیهوده میداند، چون خدا بر آنها مسلط است. نامنگاشت واژۀ «فوق» بر «تسلط بالاتر» دلالت دارد. در داستان حضرت موسی(ع) استعاره جهتی بالا، در آیات: 127 و 171 سوره اعراف، آیه 154 سوره «نساء» و آیه 93 سوره «بقره» بهکار رفته است؛ امّا در این داستان استعاره جهتی «تحت» استفاده نشده است، البته واژه تحت در آیات 51 سوره «زخرف»، 82 سوره «کهف« و 76 سوره «طه» بهکار رفتهاند؛ اما در برگیرندۀ استعاره مفهومی نیست. نمونه کاربست استعاره جهتی «تحت» در دیگر آیات قرآن بهکار رفته است، مانند آیه «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَقِيلَ ادْخُلا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ»؛(تحریم:10) «خدا براى كسانى كه كافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند؛ ولى به آن دو خيانت كردند و ارتباط با اين دو سودى به حالشان نداشت و به آنها گفته شد: «وارد آتش شويد همراه كسانى كه وارد مىشوند!»(مکارم شیرازی، 1380: 561) که حال دو زن كافر از همسران پيامبران الهى را مجسم و بیان میکند: اوضاع کنونی آن دو زن، بهسبب خيانتى است كه نسبت به خدا و رسول او انجام دادند و با مخالفان همعقیده و همدست شدند، بنابراین سرنوشتی جز هلاکت نخواهد داشت، حتی اگر خائن، به خانواده انبيا وابسته و متصل باشد، زیرا فقط عملكرد افراد در سعادت يا شقاوت آنها اثرگذار است(طباطبائی، 1390، ج19: 342؛ طیب، 1369، ج13: 82/ قرائتی، 1388، ج10: 136). در آیه بالا، کلمه «عبدین» به حضرت نوح و لوط(علیهماالسلام) و صفت «صالحین» به جایگاه بزرگ آنها اشاره دارد(ابنعاشور، 1420، ج28: 336) واژۀ «تحت» نیز بر سرپرستی این دو پیامبر الهی نسبت به دو زن را نشان میدهد، زیرا سرپرست، به کسی گفته میشود که دیگران زیر نظر او هدایت و اداره میگردند. بر این اساس نامنگاشت «تحت» مفهوم «سرپرست داشتن» را میرساند. 2-2. استعاره جهتی راست و چپ در زبان عربی برای دست و سمت راست، از واژۀ «یمین» استفاده میشود. «میمنه» را نیز سمت راست معنا كردهاند(قرشی بنابی، 1371، ج 7: 272) ضد یمین؛ یسار(چپ) است(مرتضی زبیدی، بیتا، ج18: 597) آیه «وَ نادَيْناهُ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ وَ قَرَّبْناهُ نَجِيًّا»؛(مریم:52) «ما او را از طرف راست طور فراخوانديم؛ و نجواكنان او را نزديك ساختيم»(مکارم شیرازی، 1380: 309) به آغاز رسالت حضرت موسى(ع) اشاره دارد که در شبی تاریک همراه خانوادهاش از بیابانهای مدین به سمت مصر رهسپار بودند. آنها برای رها شدن از سرمای شدید، به دنبال آتشی بود که ناگهان نوری از دور دیدند و حضرت موسی(ع) به امید به دست آوردن آتش، به سمت آن رفت که ناگهان ندایی از نور برخاست و به او فرمان رسالت داده شد(مکارم شیرازی، 1371، ج 13: 90؛ طوسی، بیتا، ج 7: 133). واژۀ «الأیمن» در این آیه، بهمعنای سمت راست بهکار رفته و نامنگاشت در آیه «خیر و برکت سمت راست است» خواهد بود که استعاره از مکان دارای خیر و برکت است. همین جریان استعاره در آیه زیر نیز وجود دارد: «فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يا مُوسى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ»؛(قصص:30) «هنگامى كه به سراغ آتش آمد، از كرانه راست درّه، در آن سرزمين پر بركت، از ميان يك درخت ندا داده شد كه: اى موسى! منم خداوند، پروردگار جهانيان!»(مکارم شیرازی، 1380: 389). در مقابل یمین(راست)، «يسار» و «شِمال»(سمت چپ) قرار دارد، بر اساس آيۀ «إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ»(ق:17) خدا در دنیا دو فرشته راست و چپ را مراقب انسان قرار داده تا اعمال او را بنویسند(طبرسي، 1372، ج 9: 216). دو طرف انسان، كنايه از همراهی این دو فرشته در هر اوضاعی است که برای کافران چیزی جز بدی به همراه ندارد(مكارم شيرازي، 1371، ج 2: 247). در اين آیه، سمت راست و چپ به عنوان مكاني براي ثبت اعمال خير و شر لحاظ شده و نامنگاشت سمت چپ آن نيز «سمت چپ شر» خواهد بود. واژه یمین(راست) مفهوم استعاری «خوبی، برکت و خیر» و واژه «شمال»(چپ) مفهوم استعاری «بدی و بیارزشی» را میرساند، زیرا معنای عام دو واژه «یمین» و «شمال» همان «راست» و «چپ» است؛ امّا در استعاره مفهومی جهتی، خیر و برکت برای واژه یمین مفهومسازی شده که با دست راست ارتباط دارند. همین جریان در واژه شمال نیز که با واژه یمین تقابل دارد، معنای شقاوت و بدی و بدبختی فهمیده میشود. 2-3. استعاره جهتی جلو و عقب «أمام» به معنای «جلو» تنها یک بار در آیه «بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ»؛(قیامت: 5)«بلكه او مىخواهد در تمام عمر گناه كند!»(مکارم شیرازی، 1380: ص 577) بهکار رفته است(قرشی بنابی، 1371، ج 1: 120) که بیانگر افرادی است که معاد را بهسبب علاقه به گناه انکار میکنند، بنابراین واژۀ «أمام» بر زمان آینده دلالت دارد و نامنگاشت آن «آینده در مقابل(جلو)» است. در برابر واژه «أمام» که «پیشرو» و «متقدم» را میرساند، کلمه «خلف» بهمعنای «پشت» است(ابنمنظور، 1414، ج 9: 82) که در آیه «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنى وَ يَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنا وَ إِنْ يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثاقُ الْكِتابِ أَنْ لا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ وَ دَرَسُوا ما فِيهِ وَ الدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»؛(اعراف:169) «پس از آنها، فرزندانى جاى آنها را گرفتند كه وارث كتاب شدند؛ متاع اين دنياى پست را گرفته و مىگويند: «بهزودى بخشيده خواهيم شد!» اما اگر متاع ديگرى همانند آن به دستشان بيفتد، آن را مىگيرند، آيا پيمان كتاب از آنها گرفته نشده كه بر خدا جز حق نگويند و آنان بارها آن را خواندهاند؟! و سراى آخرت براى پرهيزگاران بهتر است، آيا نمىفهميد؟!»(مکارم شیرازی، 1380: 172) بهکار رفته است. آیات قبل آن نیز درباره گذشتگان قوم بنیاسرائیل بود و در این آیه، به فرزندان آنها اشاره شده است که هرچند کتاب آسمانی تورات از گذشتگان به آنها ارث رسیده؛ اما به دنیای مادّی روی آوردند و در نتیجه، حق و هدایت را با منافع مادّی معاوضه کردند(مکارم شیرازی، 1371، ج 6: 433). یادکرد از صفت «خلف» که پس اشاره به اسلاف بنیاسرائیل آمده است، نشان میدهد: آنان کتاب الهی را به ارث بردند و آن را محققانه خواندند؛ لیکن بهرهای از آن نبردند و دلهایشان بدان متأثر نشد و قدم در راه هدایت نگذاشتند(سید قطب، 1425: ج3: 1387). بنابراین در آیه فوق، «خلف»، نامنگاشت «آینده پشت سر است» است، چون قوم بنیاسرائیل، پدران خود را پشت سر گذاشتند و کافی بود برای عبرت گرفتن، به سرنوشت نیاکان خود نگاهی میکردند. همچنین در آيۀ «فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آياتِنا لَغافِلُونَ»؛(يونس:92) «ولى امروز، بدنت رانجات مىدهيم تا عبرتى براى آيندگان باشى! و بسيارى از مردم، از آيات ما غافلند!»(مکارم شیرازی، 1380: 219). سرانجام غرقشدگی فرعون در دریا بيان شده است.خدا جسد او را خارج از آب قرار داد، تا همگان با ديدن او نسبت به زوال همه قدرتها عبرت گيرند(مغنيه، 1425: 280). در اين آيه نیز نامنگاشت واژۀ «خلف»، «آينده پشت سر است» خواهد بود. گفتنی است، افزون بر نامنگاشت «آينده پشت سر است» گاهي زمانهای «آینده و گذشته، پشت سر است» به کار میرود، چون در اصل زمان داشتن مشترک هستند و صرفاً جابجایی زمان صورت گرفته است، چنانکه طبق آیه «أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا»؛(کهف:79) «اما آن کشتی، از بینوایانی بود که در دریا کار میکردند و در برابرشان پادشاهی بود که هر کشتی سالم و بیعیبی را غاصبانه تصرف میکرد، من خواستم معیوبش کنم»(مکارم شیرازی، 1380: 302) وقتی موسی(ع) از شروط خضر(ع) سربلند بیرون نیامد، خضر(ع) از اسرار حوادث پرده برداشت و چرایی معیوب کردن کشتی را بیان کرد. گاهى لفظ «وراء» بهجایی اطلاق مىشود كه دشمن خود را در آن پنهان كرده و انسان از آن غافل است، هرچند كه پشت سر نباشد. همچنین گاهی به جهتى گفته میشود كه در آن چيزى قرار دارد كه انسان از آن روگردان شده يا در آن چيزى باشد كه شخص را از غير خود، به خود مشغول كند، حتی اگر پشت سر نباشد(طباطبائی، 1390، ج13: 347). در آیه فوق، «وراء» بهمعناى پشت سر و ظرفى است در مقابل ظرف روبهروى آدمى كه به آن «قدام» و «أمام» مىگويند(طباطبائی، 1390، ج3: 343؛ ابنعاشور، 1420، ج15: 117). بنابراین در آیه یاد شده، واژۀ «وراء»(پشت سر) جنبه مكانى ندارد و كنايه از اين است که صاحبان کشتی بدون آنکه متوجه باشند، گرفتار چنين ظالمى مىشدند، زیرا انسان حوادث پشت سر خود را نمىبيند، پس اين تعبير در باره آنها به كار رفته است. افزون بر اینکه هرگاه انسان از طرف فرد يا گروهى تحت فشار باشد، تعبير «پشت سر» بهکار مىرود، مثل «طلبكاران پشت سر من هستند و مرا رها نمىكنند»(مکارمشیرازی، 1371، ج12: 501). بنابراین در اینجا نامنگاشت «وراء»، همان «بیتوجهی پشت سر است» خواهد بود. در دیگر آیات داستان حضرت موسی(ع) نظیر آیه66 سورهبقره و 92 سورهیونس و 85 سورهطه، استعاره واژه «خلف» بهکار رفته است. جدول1. استعارههای جهتی(بالا و پایین، راست و چپ، و جلو و عقب) در آیات قرآن، بهویژه آیات داستان حضرت موسی(ع) آیات دیگری در خصوص استعارههای جهتی بهکار رفته که در جدول زیر، افزون بر متن آیات، حوزه مبدأ و نگاشت و حوزه مقصد هر یک نیز، ترسیم شده است:
| ردیف | سوره/آیه | متن آیه | مبدأ | نگاشت | مقصد |
|---|---|---|---|---|---|
| 1 | (اعراف:127) | «وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسى وَ قَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ يَذَرَكَ وَ آلِهَتَكَ قالَ سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْيِي نِساءَهُمْ وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ» | بالا(فوق) | تسلط بالا | |
| 2 | (تحریم:10) | «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَقيلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلينَ» | پایین(تحت) | سرپرست بودن | |
| 3 | (مریم:52) | «وَنادَيْناهُ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ وَقَرَّبْناهُ نَجِيًّا» | راست(ایمن) | خیر و برکت | |
| 4 | (قصص:30) | «فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يا مُوسى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ» | راست(ایمن) | خیر و برکت | |
| 5 | (ق:17) | «إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ» | چپ(شمال) | شر بودن | |
| 6 | (قیامت:5) | «بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ» | جلو(أمام) | آینده | |
| 7 | (اعراف:169) | «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتابَ ... أَ فَلا تَعْقِلُونَ» | عقب(خلف) | آینده | |
| 8 | (یونس:92) | «فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً ...» | عقب(خلف) | آینده | |
| 9 | (کهف:79) | «أَمَّا السَّفينَةُ فَكانَتْ لِمَساكينَ ... وَكانَ وَراءَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفينَةٍ غَصْباً» | عقب(وراء) | بیتوجهی |
بررسی استعارههای جهتی(بالا/پایین، راست/چپ و جلو/عقب) نشان میدهد که خدای حکیم برای بیان مفاهیم ارزشی خود در داستان حضرت موسی(ع) با منطبق کردن حوزۀ مبدأ بر حوزۀ مقصد، امکان تصویرسازی این مفاهیم ارزشی را برای مخطبان خود فراهم آورده است. به دیگر سخن، استفاده از استعارههایي که انسان پیشتر و از تجربه خود با محیط پیرامون به دست آورده است. در این قسم، از استعارههای جهتدار برای انتقال مثبت و منفی بودن مفاهیم و ارزشها بهره جسته شده است، مانند استعاره جهتی «راست» در آیه «فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ»(قصص:30) که مفهوم مثبت خیر و برکت را میرساند(طباطبائی، 1390، ج16: 32) یا استعاره جهتی «بالا» که مفهوم مثبت برتری و تسلط را به مخاطب القا میکنند(مکارم شیرازی، 1371، ج 6: 310).
3. واکاوی استعارههای مفهومی وجودی در داستان حضرت موسی(ع)
استعارههای مفهومی وجودی بهکار رفته در قرآن با تمرکز بر داستان حضرت موسی(ع) عبارت است از: 1-3. استعاره پدیدهای مادّی همانگونهکه گذشت، «لیکاف» استعاره مفهومی وجودی را به پدیدهای مادّی، ظرف و شخصیتبخشی قسمت کرد(Lakoff&Johnson , 1980: 13). در این نوع استعاره وجودی، انسان امور انتزاعی را پدیدهای مادّی در نظر گرفته و با آنها بسان ارزش پدیدهای برخورد ميكند(همان:25) برای نمونه، واژه «تورم» که امری انتزاعی و ذهنی است، میتواند از راه استعاره مفهومی، بهصورت یک هستیمند و موجود خارجی در نظر گرفته شود که در واقع، از طریق مفهومسازی استعاری، با وقائع خارجی و روزمره در زندگی مرتبط میگردد: -تورم، استانداردهای زندگی ما را پایین آورده است. -اگر تورم بیشتر شود ما دیگر هرگز زنده نخواهیم ماند. -باید با تورم بجنگیم(هاشمی، 1389: 129). در داستان ولادت حضرت موسی(ع) نیز، فرعون از ترس نابودی حکومت خود، دستور قتل همه کودکان را صادر کرد، تا قدرت بنىاسرائيل را درهم بشکند. از سوى ديگر، مايل نبود نسل آنها بهگونه کامل نابود شود؛ بنابراین دستور داد: يك سال نوزادان بنیاسرائیل را زنده نگه دارند و يك سال نوزادان پسر را به قتل رسانند. حضرت موسی(ع) در سالی متولد شد که نوزادان کشته میشدند. طبق آیه «أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَعَدُوٌّ لَهُ وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلى عَيْنِي»(طه:39) خدا به مادر حضرت موسی(ع) الهام کرد نوزاد خود را در صندوقچهای قرار دهد و آن را در دریا رها سازد(مکارم شیرازی، 1371، ج 13: 198). عبارت «أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّهً مِنِّي» بیانگر چرایی زنده ماندن حضرت موسی(ع) در آن اوضاع بحرانی است بر اساس آن، خدای رحمان حضرت موسی(ع) را بهگونهای خلق کرد كه هر كس او را مىديد، به وی محبت پیدا میکرد، حتی فرعون که دستور قتل نوزادان را داده بود(طباطبائی، 1390، ج 14: 149؛ طبرسی، 1372، ج 7: 18). در آیه فوق، واژه «محبت» که امری ذهنی است، از طریق استعاره مفهومی، بسان رواندازی در نظر گرفته شده که انسان برای نگهداری و محافظت یا...، آن را روی کل اشیاء یا موجودات میاندازد. این استعاره مفهومی، سبب میشود تا مخاطب، مفهوم محبت فراگیر الهی را ادراک کند. خدای والا گوشهای از محبت خود را روی حضرت موسی(ع) انداخت تا محبوب دیگران واقع شود. در واقع، محبت الهی مانند روانداز که امور را میپوشاند، آن حضرت را پوشش داد. محبت، امری ذهنی و انتزاعی است، پس استعاره مادّی آن یعنی القا و انداختن محبت روی حضرت موسی(ع) یعنی خدای منّان او را بهگونهای قرار داده بود كه هر كسی آن حضرت را مىديد، دوستش مىداشت و قلبش سوى او جذب مىشد. (طباطبائی، 1390، ج14: 151) همچنین آیه «فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً»؛(کهف:65) «بندهاى از بندگان ما را يافتند كه رحمت از سوى خود به او داده و علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بوديم»(مکارم شیرازی، 1380: 301). لحظۀ رویارویی حضرت موسی(ع) و خضر(ع) را بیان میکند. عبارت «رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا» معانی گوناگونی نظیر مقام نبوت، عمر طولانى، استعداد شايان، روح وسيع و شرح صدر دارد(مکارم شیرازی، 1371، ج 12: 486). برخی دیگر با توجه به اضافه شدن رحمت به قید «من عندنا» آن را نعمتهای باطنی تفسیر کردهاند(طوسی، بیتا، ج 7: 69؛ طبرسی، 1375، ج 2: 373؛ طباطبائی، 1390، ج 13: 341). به هر روی، واژۀ «رحمت» در آیه فوق، بر اعطای نعمتهایی همچون استعداد شايان، روح وسيع یا شرح صدر دلالت دارد كه خدای رحمان به آن خضر(ع) داده بود تا پذيراى علم الهى گردد(مکارم شیرازی، 1371، ج12: 487). در واقع، واژه «رحمت» که امری انتزاعی است، در قالب مفهومسازی استعاره مادّی، بسان شیء مادّی تصوّر شده که به خضر عطا گردیده است، پس نعمتهایی الهی مانند: مقام نبوت، فراخی روح یا طول عمر به حضرت خضر(ع) با واژه رحمت، مفهومسازی شده است. جدول2. دیگر استعارههای پدیدهای مادّی داستان حضرت موسی(ع) استعاره پدیده مادّی در داستان حضرت موسی(ع) بسیار پربسامد و بررسی آنها نیز از حوصله این نوشتار خارج است. در جدول زیر، فقط موارد استعاره پدیده مادّی در داستان حضرت موسی(ع) سیاهه شده است که بر اساس آن، بیشترین آیات داراي استعاره پدیدهای مادّی داستان حضرت موسی(ع) در سورۀ «طه» است.
| ردیف | سوره | آیات |
|---|---|---|
| 1 | بقره | 51-52-53-55-56-57-58-59-61-63-66-92-93 |
| 2 | مائده | 20-23-24-25-26 |
| 3 | یونس | 75-76-77-78-81-83-86-88-89-90-92-93 |
| 4 | کهف | 60-61-62-63-64-65-66-69-73-76-77-78-80-82 |
| 5 | طه | 9-10-11-13-14-15-16-18-19-20-21-22-24-27-31-33-36-39-40-41-43-44-45-50-51-52-53-58-59-60-61-62-63-65-66-68-69-70-71-72-73-78-80-81-82-84-86-87-89-91-92-94-96-97 |
| 6 | شعراء | 43-44-45-49-52-57-61-63-64 |
| 7 | نمل | 7-8-9-10-11-12-13-14 |
| 8 | قصص | 10-13-14-15-17-18-19-21-23-24-25-27-28-31-32-35-36-37-40-41-42-43-44 |
نمودار 1. نسبت استعاره پدیده مادی با مجموع آیات داستان حضرت موسي(ع) نمودار زیر، مجموع آیات دارای استعاره پدیدهای مادّی داستان حضرت موسي(ع) به تناسب مجموع کل آیات دربردارنده داستان حضرت موسي(ع) را نشان داده است:

در این نمودار، روشن است از مجموع 217آیه داستان حضرت موسي(ع)، 141 آیه دارای استعاره پدیدهای مادی است. بسامدهای بهکار رفته در داستان حضرت موسي(ع) در نمودار2 نشان داده شده است. سوره طه و قصص، بالاترين بسامد را دارا هستند. نمودار 2. بسامد استعاره پدیده مادی در داستان حضرت موسي(ع)

2-3. استعارههای ظرف در استعاره ظرف، ذهن انسان پديدهها و اشياي فاقد حجم را بهگونهای تصوّر ميكند كه گويا داراي درون و بيروناند. برای نمونه، جمله «مطلب از يادم رفت» ذهن مانند ظرفي تصوّر شده که برخی امور درون يا بيرون آن است، چون انسان فهم حقیقی از ماهيت ذهن خود ندارد(حسيني، 1395: 59). در اين قسم، استعارهها به عنوان امور انتزاعي يا عاطفي به صورت ظرف داراي بُعد و حجم تصوّر ميشوند، هرچند در واقع داراي حجم و بعد نيستند؛ با توجه به شباهتهاي معرفتشناختي و هستيشناختي با يك قلمرو محسوس، جهت ادراك بيشتر تصوّر ميشوند. در آيۀ «وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَلا تَكُنْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقائِهِ وَجَعَلْناهُ هُدىً لِبَنِي إِسْرائِيلَ»؛(سجده:23) «ما به موسى كتاب آسمانى داديم؛ و شك نداشته باش كه او آيات الهى را دريافت داشت و ما آن را وسيله هدايت بنىاسرائيل قرار داديم!»(مکارم شیرازی، 1380: 417) اشاره كوتاهی به داستان حضرت موسي(ع) و بنىاسرائيل شده تا پيامبراكرم(ص) و مؤمنان صدر اسلام را در مقابل انكار و كارشكنيهاى مشركان دلداري دهد و آنها را به صبر و پايداري دعوت كند. همچنین باتوجه ایمان یهودیان و مسیحیان به حضرت موسى(ع) ايمان، انگيزهاى براي حركت آنان به سوى قرآن و اسلام نیز خواهد بود(ابوالفتوح رازي، 1408، ج 15: 331؛ مكارم شيرازي، 1371، ج 17: 163؛ قرائتي، 1388، ج 7: 317). «مريه» در عبارت «فَلا تَكُنْ فِي مِرْيَهٍ» بر شك دلالت دارد(طباطبائي، 1390، ج 16: 265) و به پيامبر اکرم(ص) خطاب شده تا نسبت به لقای حضرت موسى(ع) به كتاب آسمانى شک نداشته باشد(مكارم شيرازي، همان) در آیه فوق، شك مانند مكان داراي ابعاد تصوّر شده كه پيامبر اکرم(ص) و مؤمنان داخل آن قرار گرفته و اين ورود با حرف جر «في» مشخص شده است. چه بسا، بیان مفهوم شک بدر قالب استعاره ظرف، از آن روست تا ساحت قدس نبوی را از عروض شک و تردید مبرّا سازد، چنانکه در آیه مشابه «فَإِن كُنتَ فىِ شَكٍ مِّمَّا أَنزَلْنَا إِلَيْك»(یونس: 94) استعاره ظرف با حرف «فی» بیانگر شک فر ضی و تمثیلی(نه واقعی) است(زمخشری، 1407، ج2: 370). جدول3. استعاره درونی ظرفیت با حرف «فی» در داستان حضرت موسی(ع) با توجه به بسامد بالای استعاره درونی ظرفیت در داستان حضرت موسی(ع) به ذکر نشانی آیات آن بسنده میشود:
| ردیف | سوره | آیات |
|---|---|---|
| 1 | بقره | 60-63-65-93 |
| 2 | مائده | 20-22-24-26 |
| 3 | یونس | 78-83-88 |
| 4 | کهف | 61-63-71-77-79-82 |
| 5 | طه | 18-32-39-40-42-52-53-67-69-71-77-97 |
| 6 | شعراء | 53 |
| 7 | نمل | 8-12 |
| 8 | قصص | 15-19-30-36-39-40-42 |
نمودار 3. نسبت آیات دارای استعاره ظرف درون به مجموع آیات داستان حضرت موسي(ع) در نمودار زیر نیز، مجموع آیات دارای استعاره ظرف درون با حرف «فی» به تناسب مجموع کل آیات بیانگر داستان حضرت موسي(ع) رسم شده که از مجموع 217آیه داستان حضرت موسي(ع)، 39 آیه دارای استعاره ظرف درون با حرف «فی» است.
نمودار4. بسامدهای استعارههای ظرف در داستان حضرت موسي(ع) نمودار زیر، بسامدهای استعارههای ظرف بهکار رفته در داستان حضرت موسي(ع) را نشان داده که بر اساس آن، سورههای «طه» و «قصص» بالاترین بسامد را به خود اختصاص دادهاند.
گفتنی است، در استخراج این نوع استعاره، از مشتقات «دخل» و «خرج» نیز استفاده شده که در داستان حضرت موسی(ع) شامل آیات زیر است: «بقره/61- مائده/22-کهف/82 - طه/22و53و57و63و88 - شعراء/ 57- نمل/12 - قصص20و21و32». 3-3. استعارههای شخصیتبخشی در استعارههای شخصیتبخشی، صفات و ویژگیهای انسان بهعرصه غیر او انتقال مییابد تا به کمک آن، ادراک بهتری از امور انتزاعی پدید آید.شخصیتبخشی از مهمترین نوع استعارههای وجودی است که در آن امری در قالب انسان و ویژگیهای آن، فهم میشود و برای تبیین برخی امور، از ویژگی انسانی استفاده میگردد(حسینی، 1395: 125). طبق آیه «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»(کهف:16) برای آزمایش کردن مردم، زینتهایی به صورت کلی روی زمین قرار داده شده تا مشخص گردد کدام یک عمل بهتری دارند(مکارم شیرازی، 1371، ج 12: 348) همچنین در آیه «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَالْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَخَيْرٌ أَمَلاً»(کهف:46) مال و فرزند، زینتهای زندگی دنیایی معرفی شدهاند. واژۀ «زينت» بیانگر هر امر زيبايى است كه هنگام اضافه شدن به چیزی، به آن زیبایی میبخشد، بهگونهای که هر کسی به سمت آن رغبت پیدا میكند(طباطبائی، 1390، ج 13: 240). در این دو آیه، زمین و زندگی مانند انسانی تصوّر شده که با زیورآلات خود را زینت میکند.زمین با آن چیزهایی که بر روی آن قرار گرفته و زندگی دنیایی با فرزند و داراییها آراسته شدهاند. همچنین در آیات زیر، یکی از ویژگیهای انسان که در پیشگرفتن مسیر بوده، برای ماهی بهکار رفته است: - «فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا»؛(کهف:۶۱) «هنگامي كه به محل تلاقي آن دو دريا رسيدند ماهي خود را فراموش كردند و ماهي راه خود را در پيش گرفت»(مکارم شیرازی، 1380: 300). - «قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنْسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا»؛(کهف:۶۳) «او گفت بخاطر داري هنگامي كه ما به كنار آن صخره پناه برديم من در آنجا فراموش كردم جريان ماهي را بازگو كنم، اين شيطان بود كه ياد آن را از خاطر من برد و ماهي به طرز شگفت انگيزي راه خود را در دريا پيش گرفت!»(همان). تطبیق کردن صفات بر اثر تجربۀ انسان با امور پیرامون به دست آمده و خدای حکیم براي ادراك بيشتر بشر از ابزار استعاره شخصیتبخشی استفاده كرده است. در جدول زیر، آیات مربوط به استعاره شخصیتبخشی داستان حضرت موسی(ع) نشان داده شده است: جدول 4. آمار استعارۀ شخصیتبخشی
4. واکاوی استعارههای مفهومی ساختاری در داستان حضرت موسی(ع)
استعارههای مفهومی ساختاری بهکاررفته در قرآن با تأکید بر داستان حضرت موسی(ع) عبارتند از: 1-4. استعارۀ لهو و لعب «لیکاف» معتقد است: استعاره، چیزی نیست که تنها در زبان وجود داشته باشد، بلکه در ذهن و رفتار ما نیز نمود پیدا میکند. در حقیقت، به طور متداول نظام مفهومی که در قالب آن اندیشیده و عمل میشود، دارای ماهیتی استعاری است(لیکاف و جانسون، 1396: 21). در نگاه «لیکاف»، استعارهها، از ساختار مفهومی خاصي برخوردار بوده و شامل دو حوزۀ مفهومياند؛ يك حوزه از تجربه بر اساس حوزهاي ديگر ادراك و بيان ميشود، بهنحویكه حوزۀ مبدأ انتزاعي و عينيتر از حوزۀ مقصد است. در حقيقت مفاهيم انتزاعي در حوزۀ نظام مفهومي انسان با بهرهگرفتن از مفاهيم عيني سازماندهي ميشوند؛ بنابراین زبان نشان ميدهد كه در ذهن فرد مفاهيم عيني چگونه ادراك و بيان میشود(حجازي، 1397: 2). بازي از اموري است كه انسان در آغاز زندگي با آن روبهروست. بر اساس شرايطي كه هر انسانی در آن بسر میبرد بازي دارای تعریف و مفهوم خاصی است. در طول حیات بشری این مسئله مورد توجه جامعهها بوده است بهگونهای که هر جامعهای بازی محلی و منطقهای خاص خود را دارد. قرآن کریم نیز به بازی توجه داشته و از آن به لعب یاد شده است.همچنین به مصادیقی از آن اشاره شده است. دنیا از مواردی است که در قرآن کریم به عنوان لعب و لهو به آن اشاره شده است. خداوند متعال از استعارۀ مفهومی «دنیا به منزلۀ بازی است» برای اشخاصی که عمر خود را در این دنیا بیهوده سپری کردهاند یا با امکانات آن، سرگرم شده و از یاد آخرت غافل شدهاند و... اين اصطلاح را بهکار برده است. در آیۀ «وَمَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»؛(انعام:32) «زندگى دنيا، چيزى جز بازى و سرگرمى نيست! و سراى آخرت، براى آنها كه پرهيزگارند، بهتر است! آيا نمىانديشيد؟!»(مکارم شیرازی، 1380: 131) و آیات قبل آن، سرگذشت منکران معاد ذکر شده است.به مقایسه میان زندگی دنیوی و اخروی هرکدام پرداخته شده است(طباطبائی، 1390، ج 7: 57). همچنين در آيۀ «وَما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْكانُوا يَعْلَمُونَ»؛(عنكبوت:64) «اين زندگى دنيا چيزى جز سرگرمى و بازى نيست و زندگى واقعى سراى آخرت است، اگر مىدانستند!»(مکارم شیرازی، 1380: 404). اين مقايسه صورت گرفته است، صفتهاي لهو و لعب براي زندگي دنيایي بهکار رفته است، زیرا معمولا بازي و سرگرمي، كاری بیهوده و بىاساسی بوده كه از متن زندگى حقيقى دور است؛ نه آنهایی كه در بازى پيروز مىشوند و نه آنهایی كه شكست مىخورند، ماندگار نیستند، زيرا بعد از پايان بازى همه چيز به جاى خود بر مىگردد!(مكارم شيرازي، 1371، ج 5: 207). بنابر آیات ذکر شده، انسان با تجربۀ بازي توانسته مفهوم لهو و لعب بودن دنيا را بهتر ادراک کند. آنها با شباهتهايي كه بر اثر تجربه از بازي كسب كردهاند؛ بهخوبی توانستهاند مفهوم استعاري بازی بودن دنیا را تصور کنند. بنابراین در این قسمت، استعاره مفهومی «دنيا بازي است» به کار رفته است. 2-4. استعارۀ زندگی به منزله سفر استعاره «زندگي سفر است» از نمونههای استعاره ساختاري است؛ انسان براساس تجربهای که از انواع مسيرها کسب میکند، به راحتی ميتواند مفهوم راههاي مستقيم و غيرمستقيم را و نیز مفهوم انتزاعي «زندگي سفر است» را بفهمد، چون حوزۀ مقصد(سفر) عینیتر و ملموستر از حوزۀ مبدأ(زندگی) است. برای نمونه، طبق آيۀ «أَمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَكُمْ كَما سُئِلَ مُوسى مِنْ قَبْلُ وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ»؛(بقره:108) «آيا مىخواهيد از پيامبر خود همان تقاضاهاى بكنيد، كه پيش از اين از موسى كردند كسى كه كفر را با ايمان مبادله كند از راه مستقيم گمراه شده است»(مکارم شیرازی، 1380: 17) افرادی كه بهجاي پذيرش ايمان، کفر را برگزیدهاند، در مسير گمراهي قرار گرفتهاند. همچنین قرآن کریم دو مقصد الهی و غیرالهی را برای مسیر انسان مشخص کرده و او باید نسبت به آنها آشنایی داشته باشد تا از راه اصلی منحرف نشود(حسینی، 1395: 146) آیه «وَهَدَيْنَاهُمَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ»؛(صافات: 118) «آن دو را به راه راست هدایت نمودیم»(مکارم شیرازی، 1380: 450) به خارج نشدن حضرت موسی(ع) و هارون از مسیر الهی اشاره دارد.در واقع، خدای والا برای منحرف نشدن مسافران از این مسیر، راهنماهایی مانند پیامبران و اولیای خود قرار داده است. جدول 5. استعارۀ ساختاري «زندگي به منزله سفر است».
| حوزۀ مبدأ (زندگی) | نگاشت | حوزۀ مقصد (سفر) |
|---|---|---|
| زندگي مسير است | سفر يك مسير است | |
| زندگي انواع مختلفي دارد | در سفر مسيرهاي مختلف وجود دارد | |
| زندگي در مسير الهي نزديكترين راه است | راه مستقيم نزديكترين راه است | |
| فرستادگان خدا راهنماي زندگي هستند | در مسيرها تابلوهاي راهنما وجود دارد | |
| زندگي دنيا پاياني دارد | هر سفري پاياني دارد |
۳-5. استعارۀ دیدن برای دانستن انسان از شیوههای گوناگون براي بيان مقصود و مفاهیم ذهن خود، بهره برده است. استعارههاي مفهومي نیز از شيوههاي انتقال مفاهيم است که نهتنها در زبان، بلكه در انديشه و عمل و در زندگي روزمره نيز نفوذ پيدا كردهاند. مفاهيمي كه برانديشه حاكم است، تنها محدود به هوش و خرد نيست، بلكه عملكردهاي عادي روزمره را نيز دربرميگيرد. اينكه به چهنحوي در جهان به هر طرف حركت كرده و با ديگران ارتباط برقرار ميشود، با مفاهيم ساختار بخشيده ميشود(ليكاف و جانسون، 1397: 10). زبان قرآن کریم نیز در بيان مفاهيم ساختار استعاري، بهگونهاي است كه از معناي حسي بهمعناي مجرد فراتر رفته و آن را نشان ميدهد، با استفاده از بسترهای حسي ومادّي، زمينههاي مجرد و معنوي را بيان ميكند و حقايق غيبي ومعنوي را در قالب امور مادّي و حسي آشکار میسازد(قائمينيا، 1388: 173). استعاره «دانستن دیدن است» از استعارههاي مفهومساختاري در قرآن كريم است. برای نمونه، در آیه زیر از صفت «اولی الأبصار» برای توجه دادن افراد استفاده کرده است: «قَدْ كانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرى كافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشاءُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصار»؛(آلعمران: 13) «در دو گروهى كه با هم رو به رو شدند، نشانه براى شما بود: يك گروه، در راه خدا نبرد مىكرد و جمع ديگرى كه كافر بود، در حالى كه آنها را با چشم خود، دو برابر آنچه بودند، مىديدند و خداوند، هر كس را بخواهد با يارى خود، تأييد مىكند.در اين، عبرتى است براى بينايان!»(مکارم شیرازی، 1380: 51). اين آيه، بيان نمونهاى از محتوای آيات قبل خود است و به كافران هشدار مىدهد: به ثروت و زیادی نفرات مغرور نشوند، چون سودى به حال آنها ندارد، سپس برای آن شاهدی ذکر میکند که همان واقعۀ جنگ بدر است. در این جنگ، دشمنان اسلام از تجهيزات جنگى، نفرات و اموال فراوانی برخوردار بودند؛ اما شکست سختی خوردند. روبهرو شدن این دو گروه با آن وضعیت، باید برای همه انسانها، نشانه و درس عبرتی باشد(مکارم شیرازی، 1371، ج 2: 453) در مقابل، كسانى كه دارای بينش هستند و نژاد و طبقه اجتماعى و فراوانی ثروتشان، سبب دنبالهروی آنها از شهوات نشده یا بینش آنها را تغییر نداده است، همان «أولى الأبصار» هستند(موسوی سبزواری، 1409، ج 5: 100؛ آلغازی، 1382، ج 5: 323؛ زحیلی، 1411، ج 1: 177/ طالقانی، 1362، ج 5: 42). همچنین در آیه «إِنَّكَ كُنْتَ بِنَا بَصِيرًا»؛(طه:35)«بیتردید تو به ما بینایی»(مکارم شیرازی، 1380: 313) به درخواست حضرت موسی(ع) از خدا هنگام فرستاده شدن به سوی فرعون اشاره شده است. حضرت موسی(ع) عرض میکند: خدایا! تو از نيازهاى ما به خوبى اطلاع داری و از هر کس دیگری به مشكلات اين راه آگاهتر هستی! از تو درخواست میکنیم كه ما را در اطاعت فرمان خود قدرت دهی و بر انجام دادن وظائف، تعهدها و مسئوليتها موفق و پيروز کنی(مکارم شیرازی، 1371، 13: 190). این آیه، بر اطلاع داشتن خدا نسبت به امور مورد نیاز در انجام دادن وظائف نبوت دلالت دارد(طبرسی، 1372، 7: 16) و در ظاهر، جملهای تعليلی است؛ یعنی تو نسبت به ما بينا هستی و از روزى كه ما را آفريد و خود را به ما شناساندی، نسبت به تسبيح مستمر و ذكر بندگی ما آگاهی داری(طباطبائی، 1390، 14: 148). در این آیه، از واژۀ «بصیر» برای مفهوم دانستن و آگاهی استفاده شده، چون آگاهی و معرفت بیشتر از راه دیدن حاصل میشود و فرآیند شناخت بصری، ملموستر است، ازاینرو فرآیند علم و معرفت به وسیلۀ حوزۀ مبدأ(چشم) شناخته میشود. معرفت بصری واژۀ مشترک میان فرهنگها و زبانها بوده و از دیرباز، حس بینایی مهمترین ابزار دستیابی به علم بوده و استعاره «دانستن دیدن است» در بین انسانها در گذشته رواج داشته است(حسینی، 1395: 162). جدول 6. استعارۀ ساختاري دیدن برای دانستن
| حوزۀ مبدأ (دیدن) | نگاشت | حوزۀ مقصد (دانستن) |
|---|---|---|
| دیدن یک قوه در بدن است | دانستن یک قوه در بدن است | |
| برای دیدن باید از قوۀ بینایی استفاده کرد | برای دانستن و درک باید از این قوه بهره برد |
نتیجه گیری
نظریۀ استعارههای مفهومی، از بنیادیترین دیدگاهها در حیطه زبانشناسی شناختی است که قرآن کریم آن را در آیات قصص و به ویژه در داستان حضرت موسی(ع) به کار گرفته است. پس از بررسی این آیات، نتایج نیز در دو بخش تحلیلی و آماری به دست آمد: در بخش «استعارههای جهتی بالا و پایین»، «استعاره جهتی بالا»، دارای مفهومسازی استعاری «تسلط و توانایی» است. همچنین در «استعاره جهتی راست و چپ»، واژه یمین(راست) دارای مفهومسازی استعاری خوبی، برکت و خیر است. افزون بر این، در «استعاره جهتی جلو و عقب»، به کار گیری استعاره جلو بودن آینده و پشت سر بودن آن بر عبرت گرفتن دلالت دارد. علاوه بر اینکه، برای انتقال مفهوم از بین رفتن قدرت نیز از این نوع استعاره بهره جسته شده است. از دیگر مفاهیم میتوان به «استعاره بیتوجهی پشت سر است» اشاره کرد که بر توجه نداشتن افراد نسبت به مسائل پیرامون خود دلالت دارد. در بخش «استعارههای وجودی»، «استعاره پدیدهای مادّی» مفاهیمی ذهنی مانند محبت و رحمت را در قالب مفهومسازی استعاره مادی استفاده شده است. در این داستان، برای انتقال مفاهیم عاطفی و نشان دادن احساسات درونی و بیرونی، از «استعاره ظرف» با حروفی مانند «فی» بهره جسته است. همچنین در «استعاره شخصیتبخشی» برای انتقال مفاهیمی مانند زیباییها و نعمتهای الهی در زمین و آسمان است. در بخش «استعارههای ساختاری»، سه استعاره «لهو و لعب»، «زندگی به منزله سفر» و «دیدن برای دانستن» به کار رفته است. قرآن، استعارۀ مفهومی «دنیا به منزلۀ بازی است» را برای انسانهایی بهکار گرفته که از یاد آخرت غافل هستند و به سرگرمیهای دنیا مشغول شدهاند. افزون بر اینکه اموری مانند گذری بودن این دنیا، مشکلات و خوشیها، آزمایش الهی و ... به مسیرهای مستقیم و غیرمستقیمی توصیف شده که استعاره مفهومی«زندگی به منزله سفر کردن است» را شکل میدهد. در گام پایانی، برای انتقال مفهوم دانستن و آگاهی که گاه نسبت به اطلاع داشتن خدا بر امور مخلوقات و زمانی هم بر اعمال انسان (ناشی از آگاهی یا نادانی او)، دلالت دارد، از استعاره «دیدن برای دانستن» بهرهبرداری شده است. گفتنی است، استعارههای جهتی: در مجموع 217 آیه داستان حضرت موسی(ع)، 9 آیه از سورههای «اعراف، تحریم، مریم، قصص، ق و قیامت» دارای این استعاره است. در آیاتی مانند: 66 سوره بقره، 92 سوره یونس و 85 سوره طه، استعاره واژه «خلف» بهکار رفته است. در این داستان، استعاره جهتی «تحت» استفاده نشده است. واژه تحت به کار رفته در برخی آیات این داستان، در برگیرندۀ استعاره مفهومی جهتی نیست. استعارههای وجودی: در مجموع آیات به کار رفته در داستان حضرت موسی(ع)، 141 آیه دارای «استعاره پدیدهای مادّی» است که بیشترین آیات آن در سوره «طه» است. همچنین 39 آیه دارای «استعاره ظرف» با حرف «فی» است و سورۀ «طه» نیز با 12 آیه بیشترین استعاره ظرف را داراست. 13 آیه هم با استفاده از فعل «دخل» و مشتقات آن، دارای استعاره ظرف است. تعداد 16 آیه نیز «استعاره شخصیتبخشی» دارد. استعارههای ساختاری: در میان مجموع آیات این داستان، 3 آیه دارای «استعاره لهو و لعب» است. همچنین در 4 آیه «استعارۀ زندگی به منزله سفر» به کار رفته است. «استعارۀ دیدن برای دانستن» نیز در 2 آیه استفاده شده است. پینوشتها
پانویس و منابع
- ↑ مانند مقاله لیکاف به نام «نظریة معاصر استعاره» که در سال 1992م ارائه شد. «لیکاف» و«جانسون» با تدوین کتاب «استعارههایی که با آنها زندگی میکنیم» در سال1980م، دریچة جدیدی از استعاره را باز کردند.
- ↑ Containment schema
- ↑ Directional schemas
- ↑ Force schema
- ↑ object schema
- ↑ Compulsion image schema
- ↑ Blockage image schema
- ↑ Enablement image schema
- ↑ Counterforce image schema
- ↑ Entity/substance Metaphors
- ↑ Container Metaphors
- ↑ Personification Metaphores
- ↑ سورههای: «بقره، آلعمران، نساء، مائده، انعام، اعراف، یونس، هود، ابراهیم، اسراء، کهف، مریم، طه، انبیاء، حج، مؤمنون، فرقان، شعراء، نمل، قصص، عنکبوت، شوری، زخرف، احقاف، ذاریات، صف، نازعات و اعلی».
- قرآن کریم، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، تهران: دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، 1380.
الف.منابع عربی
آلغازى، عبدالقادر( 1382ق).بيان المعانى؛دمشق: مطبعة الترقي.
ابنعاشور، محمدطاهر(1420ق).تفسير التحرير و التنوير المعروف بتفسير ابن عاشور؛ج6و15، بیروت: مؤسسة التاريخ العربي.
ابنمنظور، محمدبنمکرم(1414ق).لسان العرب؛بیروت: دار صادر.
زحيلى، وهبه(1411).التفسير المنير في العقيدة و الشريعة و المنهج؛دمشق: دار الفكر.
زمخشرى، محمود بن عمر(1407).الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل فى وجوه التأويل؛ ج2،مصحح حسين احمد، مصطفى، بیروت: دار الكتاب العربي.
طباطبايى، محمدحسين(1390ش).الميزان في تفسير القرآن؛ج3و14، بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.
طبرسى، فضلبنحسن(1372ش).مجمع البيان في تفسير القرآن؛ج7، تهران: ناصر خسرو.
طوسى، محمدبنحسن(بيتا).التبيان في تفسير القرآن؛ج6و7، بيروت: دار إحياء التراث العربي.
قطب، سيد(1425ق).فى ظلال القرآن؛بیروت: دار الشروق.
مرتضی زبیدی، محمدبنمحمد(بیتا).تاج العروس من جواهر القاموس؛بیجا: دارالفکر.
مغنيه، محمدجواد(1424ق).التفسير الكاشف؛قم: دار الكتاب الإسلامي.
موسوى سبزوارى، عبدالأعلى(1409ق).مواهب الرحمن في تفسير القرآن(سبزوارى)؛بیجا: دفتر سماحه آيت الله العظمى السبزوارى.
ب.منابع فارسی
آسیابادی، علی، اسماعیل صادقی، معصومه طاهری(1391). «طرحوارة حجمی و کاربرد آن در بیان تجارب عرفانی. پژوهشهای ادبی عرفانی (گوهر گویا)»؛ سال ششم، شماره 2، صص 141-162.
ابوالفتوحرازى، حسينبنعلى(1408ق).روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن؛مشهد: آستان قدس رضوى، بنياد پژوهشهاى اسلامى.
امینی، حیدرعلی(1394ش).بررسی استعارههایمفهومی در سورههای واقعه و نبأ؛پایاننامه کارشناسی ارشد زبانشناسی گرایش آزفا(آموزش زبان فارسی به غیرفارسیزبانان)، دانشگاه فردوسی مشهد.
اونز، وی ویان، ملانی گرین(1398ش).زبانشناسی شناختی؛مترجم جهانشاه میرزابیگی، تهران: آگاه.
جرجانی، عبدالقادر(1374). اسرار البلاغه؛ ترجمه جلیل تجلیل، تهران: دانشگاه تهران.
حجازی، سیده شیرین، پروین بهارزاده، آزیتا افراشی(1397). «تحلیل شناختی استعارههای مفهومی حرکت در قرآن کریم»؛ مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال دوم، شماره3، صص1-21.
حسینی، سیده مطهره(1395ش).گونهشناسی استعارههای مفهومی قرآن و چگونگی اثرگذاری آن بر کلمات قصار امیرالمؤمنین علیهالسلام؛رساله دکترای تخصصی علوم قرآن و حدیث، دانشگاه قرآن و حدیث پردیس تهران.
حسینی، مطهره، علیرضا، قائمینیا(1396). «استعاره مفهومی رحمت الهی در قرآن کریم»؛ نشریه ذهن، شمارة69، صص27-52.
دفتر تبلیغات اسلامی(بیتا). فرهنگ نامه علوم قرآنی؛ بیجا: بینا.
راسخمهند، محمد(1393ش).درآمدی بر زبانشناختی شناسی: نظریهها و مفاهیم؛تهران: انتشارات سمت.
شیرزاد، محمدحسین، محمدحسن شیرزاد، محمد شریفی(1400ش).«تحلیلی معناشناختی از امنیت در قرآنکریم مبتنی بر نظریۀ استعارههای جهتی»؛آموزههای قرآنی دانشگاه علوم اسلامی رضوی، دورۀ هیجدهم، شمارۀ 34، صص 3-30.
صفوی، کوروش(1382). «بحثی دربارة طرحهای تصویری از دیدگاه معنیشناسی شناختی»؛ نامه فرهنگستان، سال ششم، شمارة 1، صص 65-85.
طالقانى، محمود(1362ش).پرتوى از قرآن؛تهران: شركت سهامى انتشار.
طبرسى، فضلبنحسن(بیتا).ترجمه تفسير مجمع البيان؛مترجم حسين نورى همدانى، محققین جمعی از نویسندگان، تهران: فراهانى.
طيب، عبدالحسين(1369ش).اطيب البيان في تفسير القرآن؛تهران: اسلام.
قائمينيا، عليرضا(1388ش).«نقش استعارههاي مفهومي در معرفت ديني»؛ فصلنامه قبسات، سال چهارم، صص 159-184.
قرائتى، محسن(1388ش).تفسير نور؛تهران: مركز فرهنگى درسهايى از قرآن.
قرشى بنابى، علىاكبر(1371ش).قاموس قرآن؛تهران: دار الكتب الإسلامية.
کرد زعفرانلو کامبوزیا، عالیه، خدیجه حاجیان(1389ش).«استعارههای جهتی قرآن با رویکرد شناختی»؛فصلنامة علمی-پژوهشی نقد ادبی، سال سوم، شماره 9، صص 115-139.
کرد زعفرانلوکامبوزیا، عالیه، فائقه ابراهیم پورنیک(1398ش).«بررسی طرحوارههای تصویری جانسون در آیات توصیف کنندة دوزخ و بهشت در چارچوب معناشناسی شناختی»؛ نشریه ذهن، شماره 79، صص 119-152.
کوچش، زُلتن(1393ش).مقدمهای کاربردی بر استعاره؛مترجم شیرین پورابراهیم، تهران: سمت.
کمانکش، حمید، نرجسنوبهاریپور، مهین بارانزهی(1397).ارتباط مفاهیم زبانشناسی با مسایل زبان قرآن؛ کنفرانس ملی دستاوردهای نوین جهان در تعلیم و تربیت، روانشناسی، حقوق و مطالعات فرهنگی-اجتماعی، دور اول.
گلفام، ارسلان(1381). «زبانشناسی شناختی و استعاره؛ تازههای علوم شناختی»؛ شمارة 15، از صص 59-64.
لیکاف، جرج، مارك جانسون(1396). استعارههایی که باور داریم؛ مترجم راحله گندمکار، تهران: علمی.
لیکاف، جرج، مارك جانسون(1397ش).استعارههايي كه با آنها زندگي ميكنيم به پيوست مقالة معاصر استعاره؛مترجم جهانشاه ميرزابيگي، تهران: نشر آگاه.
مكارم شيرازى، ناصر(1371ش).تفسير نمونه؛ج12و13، تهران: دار الكتب الإسلامية.
هاشمی، زهره(1389). «نظریة استعاره مفهومی از دیدگاه لیکاف و جانسون»؛ ادب پژوهی، شماره12، صص119-140.
هاوس، ترنس(1377ش).استعاره؛ مترجم فرزانه طاهری، تهران: نشر مرکز.
ج.منابع لاتین
Kovecses,Z(2010).Metaphor and culture.Actaniversitatiae.Philogica,2'2,219-220.
Lakoff, G& Jonson, M(1980).Metaphors We Live By.Chicago& Landan: University of Chicago Press.