تبیین معنا و مفهوم اعجاز بطنی قرآن کریم

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
نسخهٔ تاریخ ‏۷ نوامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۰:۱۶ توسط محمد علی رضایی اصفهانی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «=چکیده= در بسیاری از روایات معصومان که برخی از آنها صحیح السند هستند از وجود بطن برای قرآن خبر داده شده است. در اصل وجود بطن در بین مسلمانان اختلافی وجود ندارد و اختلاف برخی از اندیشمندان، به کمیت و کیفت بطن قرآن بر می¬گرد. قرآن در آیات مختلفی...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

چکیده

در بسیاری از روایات معصومان که برخی از آنها صحیح السند هستند از وجود بطن برای قرآن خبر داده شده است. در اصل وجود بطن در بین مسلمانان اختلافی وجود ندارد و اختلاف برخی از اندیشمندان، به کمیت و کیفت بطن قرآن بر می¬گرد. قرآن در آیات مختلفی به آوردن مثل خود تحدی کرده است و با توجه به اینکه قرآن درای دو بُعد ظاهری و باطنی است باید گفت تحدی ناظر به هر دو بعد است و چون انس و جن به آوردن مثل آن فرا خوانده شده اند لذا می¬توان یکی از وجوه اعجاز قرآن را بُعد باطنی آن دانست و تعبیر «اعجاز بطنی» را در مورد آن بکار برد که اولین بار حضرت امام خمینی بدان توجه کرده¬¬اند. اعجاز بطنی به این معنا است که قرآن بطونی دارد که به همراه ظاهر آن بیان کننده همه چیز برای شخص معصوم است و قبل از آن هیچ کتابی چنین ادعایی نکرده و بعد از آن نیز، هیچ انس و جنی قادر نیست مثل آن را بیآورد. قرآن در آیات متعددی خود را تفصیل دهنده همه چیز و در یک آیه «تبیانا لکل شی» برای پیامبر اکرم معرفی می¬کند. اثبات اعجاز بطنی در گروه اثبات وجود بطن و جامعیت موضوعی قرآن کریم است بدین گونه که قرآن از جامعیت موضوعی برخوردار است و تمام ابعاد جامعیت در ظواهر موجود نیست، بنابراین باید بطن قرآن همراه با ظهر آن برای شخص معصوم تبیین کننده همه چیز باشد و از آنجایی که دیگران از آوردن چنین کتابی عاجز هستند می¬توان بطن قرآن را به عنوان وجه اعجاز قرآن مطرح کرد.

کلید واژه

قرآن، جامعیت، اعجاز، بطن، اعجاز بطنی.  

مقدمه

در طول تاریخ بشریت پیامبران الهی مردم را به یکتاپرستی دعوت می¬کردند. برخى بدون نياز به معجزه، پيامبرى آنان را، با طهارت باطن، تصديق می ¬ردند؛ اما بعضی دیگر به آسانی ایمان نمی¬آوردند، بدین جهت ضروت داشت تا هر پيامبری برای صدق گفتار خود معجزه بیآورد. قرآن كريم در معجزه بودن خود، از تعبير «اعجاز» استفاده ننموده است.(مؤدب،1379،9) و همواره درباره امور خارق العاده انبياء تعبير¬های «آيه»، «بيّنه»، «برهان» و«سلطان» را به کار برده است و از واژه معجزه در این مورد استفاده نکرده است(رضایی اصفهانی،1392 ،26) در قرآن نه تنها كلمه معجزه در مورد آن به‏كار نرفته است، حتى از تعبير «خارق العاده» هم استفاده نشده و اين اصطلاحات از سخنان دانشمندان اسلامى نشأت گرفته است. (مؤدب،1379 ،9) معجزات پیامبران انواع مختلفی دارد بیشتر معجزات انبیاء به دلیل موقت بودن شریعت آنها موقتی و حسی بود اما برخی دیگر از معجزات، عقلی بودند. از آنجایی که دین اسلام همیشگی است معجزه¬اش نیز باید جاویدان باشد. (رضایی اصفهانی،1392 ،54) قرآن معجزه جاوید دین اسلام از دسته معجزات عقلی بشمار می¬رود و از آنجایی که معجزات عقلی، اعجازشان پس از تعقل و تفکر روشن می¬شود در طول تاریخ اسلام وجوه مختلفی برای اعجاز آن مطرح کرده¬اند. در اوایل نزول قرآن که عرب به فصاحت و بلاغت مشهور بود وجه اعجاز آن را در فصاحت و بلاغت اعلای آن می¬دانستند(رضایی اصفهانی،1392 ،55)با گذشت زمان و تعقل بیشتر در آیات قرآن برخی از وجوه دیگر نیز به عنوان وجهی از وجوه اعجاز قرآن مطرح گردید. یکی از وجوه جدیدی که می¬توان به عنوان وجهی از اعجاز قرآن مطرح کرد بُعد بطنی آن است که همراه با ظاهر قرآن برای شخص معصوم تبیین کننده همه چیز است. وجود بطن و حتی بطون برای قرآن نوعا در روایات اسلامی مطرح شده است ولی به عنوان وجهی از اعجاز قرآن با این تقریر تا کنون مطرح نشده است. البته امام خمینی وجود ظاهر و باطن قرآن را یکی از وجوه اعجاز قرآن مطرح می¬کنند(ر.ک: خمینی،1370 ،184-186) ولی تامل در بیانات امام ما را به نتیجه می¬رساند که برگشت نظر ایشان به همان «معارف بلند عرفانی» است که به عنوان وجه اعجاز قرآن مطرح کرده¬اند(ر.ک: خمینی،1370 ،263) که از بطن قرآن و توسط اهل سیر و سلوک برداشت می¬شود. در این پژوهش پس از بررسی معنای لغوی واژگان کلیدی در تحقیق به مفهوم شناسی اعجاز بطنی پرداخته و در ادامه به اثبات آن بر اساس ادله نقلی و عقلی می¬پردازیم.

1- مفهوم شناسی

1.1- معجزه

معجزه از ماده«ع¬ج¬ز» در لغت به سه معنا آمده است: 1) فوت شدن و از دست دادن. چنان¬كه گفته مى‏شود: «أعجزني فلانٌ: أي فاتني»( ازهری، 1421،220:1؛جوهری،1376،884:3)‏ «أَعْجَزَنِي فلانٌ إذا عجزتَ عن طلبه و إدراكه»( فراهیدی،1409،215:1)؛ فلان كار از دست من رفت يا آن¬را از دست دادم. 2- اثبات ناتوانى و يا نسبت دادن عجز به ديگرى يا عاجز كردن ديگرى. چنانكه گفته مى‏شود:« أَعْجَزْتُ فلاناً و عَجَّزْتُهُ و عَاجَزْتُهُ: جعلته عَاجِزاً»(راغب اصفهانی، بی¬تا،547؛ ؛ فیومی، بی¬تا،394:2)؛ یعنی او را ناتوان ساختم. 3- به معنى يافتن عجز در ديگرى چنانكه گفته مى‏شود: «أَعْجَزْتُ الرجل: وجدتُه عاجِزاً» (جوهری،1376 ،884:3؛ فیومی، بی¬تا،393:2))‏؛ يعنى او را عاجز يافتم. به گفته ابن فارس «العين و الجيم و الزاء» دو اصل دارد: اولی به معنای ضعیف است همانطور که گفته می¬شود :«عَجِزَ عن الشى‏ء يعجز عَجْزاً، فهو عاجزٌ، أى ضَعيف»(ابن فارس،بی¬تا،232:4) دومی به معنای بن و پایان یک شی که جمع آن اعجاز است، همانطور که گفته می¬شود:« عَجُز الأمرِ، و أعجازُ الأمور»(همان،233) در قرآن هم به این معنا به کار رفته است، آنجا که می¬فرماید:« تَنْزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِر»(قمر/20) به طورکلی می¬توان گفت معجزه در لغت به معنای بن و پایان هر چیزی است. و به انسان ناتوان نيز چون همواره در پايان و انتهاى قافله قرار دارد، عاجز می¬گویند. بنابراین از مفهوم عجز، ضعف و ناتوانى فهميده شده، گرچه كه ضعف و ناتوانى، جزو معنى عجز نبوده است. بدين جهت اعجاز در لغت به معنى به ‏عجز درآوردن و ايجاد عجز و درماندگى در طرف مقابل است و معجزه، آن فعلى است كه ديگران از آوردن آن عاجز و ناتوان هستند.(مؤدب، 1379،14)

2.1- تعریف اصطلاحی معجزه

در نظر متكلمين و مفسرين، معجزه داراى تعريف خاصى است كه در ذیل به چند تعريف از صاحب‏نظران، اشاره می-شود: الف: خواجه نصير الدين طوسى در تعريف معجزه مى‏گويد: «هو ثبوت ما ليس بمعتادٍ أو هو نفى ما هو بمعتادٍ مع خرق العاده و مطابقة الدعوى»(طوسی،1407،214)؛ معجزه، محقق نمودن امری غیر عادى(مثل تبدیل شدن عصا به مار) و يا سلب و نفى امری عادى (مثل سرد شدن آتش بر ابراهيم‏)، همراه با خرق عادت و مطابق با ادعای مدعی هست. ب: جلال¬الدين سيوطى معجزه را چنين تعريف مى‏نمايد: «امر خارق العادة، مقرون بالتحدى، سالم من المعارضة»(سیوطی،1421، 238:2)؛ معجزه كارى فوق طاقت بشرى، همراه با مبارزه طلبی و سالم از معارضه و همانندی است. ج: آية¬اللّه خوئى در تعريف معجزه مى‏گويد: «ان يأتى المدّعى لمنصبٍ من المناصبِ الالهيهِ بما يخرقُ نواميسَ الطبيعه و يعجز عنه غيره شاهدا على صدق دعواه»(خوئی،بی¬تا،35)؛ معجزه آن است كه مدعی منصبى از مناصب الهى، كارى را انجام بدهد كه فراتر از قوانين طبيعت باشد، ديگران نيز از انجام آن عاجز باشند ضمن آن‏كه، آن كار گواهى بر درستى ادعاى او نيز باشد. با توجه به تعاريفى كه گذشت، معجزه‏، باید شرایط ذيل را دارا باشد: 1- مدعی منصب الهی، آن عمل را در مقام گواه بر صدق گفتارش انجام دهد. 2- عمل خارق العاده مطابق ادعای او باشد. 3- ديگران از انجام آن عاجز باشند. 4- همراه با تحدّى باشد. بنابراین هر كارى كه خارق العاده، همراه با تحدى، از طرف مدعى نبوت و مطابق با خواسته او باشد، معجزه نامیده می شود.

3.1- بطن

1.3.1- معنای لغوی بطن در هر چیزی مقابل ظَهر است(فراهیدی،بی¬تا،440:7) و به طور استعاره به قسمت ناپیدای زمین در مقابل «ظهر الارض»، «بطن الارض» اطلاق می شود(راغب اصفهانی،بی¬تا:540). به آستر لباس هم به خاطر پنهان بودنش«باطن الثوب» گفته می شود. (فراهیدی،بی¬تا،440:7). اصل «بطن» به معنای عضوی از بدن(شکم) بوده و جمع آن بطون است.(همان،130) به همین خاطر به مردی که شکمش بزرگ باشد«رجل بطین: ای ضخیم» گفته می¬شود همچنین در مورد شخصی که مال و ثروت فراوان داشته باشد نیز استعمال شده است: «رجل بطین: ای کثیر المال»(فراهیدی،بی¬تا،440:7) «بطن» در شکل لازم خود به سه معنا به کار می¬رود: اول مخفی شدن. همانطور که گفته می¬شود: بَطَنَ یَبطُن بطون: خفی.(حیدری،1381،58) دوم به معنای بزرگ شدن: بَطُن یبطُن بطانه؛ بطن زیدُ لکثره ما یاکل: ای عظم بطنُه.(همان) سوم به معنای پیچیده شدن کاری: بَطَنَ‏ الشي‏ءُ بُطونا، إذا غَمَضَ.(ابن درید، بی¬تا:361:1). بطن در شکل متعدی خود به چهار معنا به کار می¬رود. اول به معنای مخفی کردن چیزی: ابطن زیدٌ الخبرَ: ای اخفاه. سمعتُ خبرا محزنا فاستبطنته: ای اخفیته فی نفسی(حیدری،58:1381) دوم به معنای آستر قرار دادن برای لباس: بطّن الخیاط الثوب: ای جعل له بطانه. (همان). سوم به معنای توجه خاص به کسی و محرم قرار دادن او در امری سرّی و مخفی: بَطَن‏ فلان بفلان‏ يبْطُن‏ به‏ بُطونا: إذا كان خاصاً به، داخلاً في أمره. و يقال: إن فلانا لذو بِطانة بفلان، أي: ذو علم بداخلة أمره. و يقال: أنت‏ أبْطنتَ‏ فلاناً دوني: أي جعلتَه أخَصَّ بك مني، و هو مُبْطَن‏: إذا أدخله في أمره و خُصّ به دون غيره، و صار من أهل دَخْلَتِه(ازهری،بی¬تا:251:13) و قال اللَّه جلّ و عزّ:يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ‏ (آل عمران/ 118) چهارم به معنای شناختن باطن و سر شخصی: لقد عاشیتُ زیداً عدةَ سنوات فاستبطنت امرَه: ای عرفتُ باطنه. (حیدری،58:1381). با توجه به موارد استعمال واژه بطن، می¬توان گفت این واژه در امور و کارهای پوشیده، بزرگ، فراوان، پیچیده و اختصاصی به کار می رود. 2.3.1- معنای اصطلاحی بحث بطن قرآن، ریشه در روایات دارد، مفسّران و محققان قرآنی با تکیه بر روایات برای این واژه تعاریف گوناگونی ارائه داده¬اند که به مهمترین آنها اشاره می¬کنیم: شیخ طوسی در مقدمه تفسیر التبیان پس از ذکر روایت «ما نزلَ مِن القُرآنِ مِن آية إلّا و لَها ظَهرٌ وَ بَطنٌ» چهار احتمال را درباره معنای ظهر و بطن آورده است: 1 – مقصود از ظاهر، داستان¬های نابودی امت¬های پیشین و مقصود از باطن، مواعظ و عبرت¬هایی است که از آن داستان¬ها برای دیگران مانده است. 2 – مقصود از ظاهر آن است که هیچ آیه-ای نیست، مگر آنکه گروهی طبق آن عمل کردند و مقصود از باطن این است که اقوام دیگری نیز در عصرها و نسل¬های بعدی طبق آن عمل خواهند کرد. 3 – مقصود از ظاهر، لفظ قرآن و مقصود از باطن، تأویل آن است. 4 – مقصود از ظاهر و باطن این است که شما هرگاه باطن آیه را جستجو و آن را بر ظاهر آیه قیاس کنید، بر معنای صحیح آیه دست می¬یابید.(طوسی،بی¬تا،9:1) سیوطی در الإتقان ضمن اشاره به چهار معنای مذکور در کلام شیخ طوسی، دو معنای دیگر را آورده است:

1 – ظاهر همان معانی و مفاهیمی است که برای عالمان به علوم ظاهر قابل دسترسی است، اما باطن قرآن، اسرار نهانی است که خداوند ارباب حقائق را بدان¬ها آگاه می¬سازد.

2 – ظاهر قرآن، تلاوت آن و باطن قرآن، فهم و درک آن است.(سیوطی،1421 ،236:2) علّامه طباطبایی درباره¬ی معنای ظهر و بطن می¬نویسد: «ظهر همان معنای ظاهر و ابتدایی است که از آیه بدست می¬آید و بطن معنای نهفته در زیر ظاهر است چه آن معنا یکی باشد یا بیشتر، نزدیک به معنای ظاهری باشد یا دور از آن».(طباطبایی،1417 ،74:3) جز اينكه اين دو معنى در طول هم هستند نه در عرض همديگر، نه اراده ظاهرِ لفظ، اراده باطن را نفى مي¬كند و نه اراده باطن، مزاحم اراده ظاهر است.(همو،1353، 36-34) آیت¬الله معرفت در این باره می¬نویسد: «بطن‏» يعنى معناى ثانوى و پوشيده‏اى كه از ظاهر آيه به دست نمى‏آيد، در مقابل «ظهر» يعنى معناى اوليه‏اى كه ظاهر آيه بر حسب وضع و كاربرد، آن معنا را مى‏فهماند».(معرفت،1418 ،25:1). بنابراین می¬توان گفت «ظهر» عبارت از لایه آشکار و معانی ظاهر آیات است، یعنی همان لایه¬ای که برای آشنایان به زبان و لغت عرب قابل دسترسی است، و «بطن» لایه (یا لایه¬های) پنهان و ناپیدایی است که آشنایی با زبان و لغت عرب به تنهایی برای نیل به آن کافی نیست بلکه دستیابی به آن(برخی از لایه¬ها) در گرو ژرف کاوی، تدبّر، تعقّل و تفکّر مستمر در معارف و مفاهیم قرآن است(کلانتری،1382، 266-249) و رسیدن به تمام آن معانی در حیطه معصومان می¬باشد. یکی از قرآن پژوهان معاصر پس از بررسی روایات باطن قرآن و نقد تعریف¬های دیگر اندیشمندان در تعریف بطن چنین می¬نویسند: «باطن قرآن، معانی و مصادیق پنهان در دو مرتبه عرفی و فراعرفی است».(بابایی،1385 ،27)در این مقاله تعریف مختار نیز همین تعریف است.

4.1- اعجاز بطنی

قرآن در گستره زمان و نسل¬های بشری، بقائی توأم با تازگی و نوآوری دارد و در هیچ عصری اتهام اندراس و کهنگی در مورد آن قابل پذیرش نیست اصلی¬ترین راز ماندگاری قرآن بعد باطنی آن است باطنی که بسیار پیچیده، گسترده و عمیق است و به تعبیر روایات تا هفت مرتبه را در بر می¬گیرد(طباطبایی،1387 ،28). از این رو می توان بطن داشتن قرآن را به عنوان وجهی از اعجاز قرآن به حساب آورد. در مورد اعجاز بطنی قرآن می¬توان سه دیدگاه را عنوان کرد: دیدگاه اول در این دیدگاه معارف و احکام جزئی قرآن از یک دسته معارف و احکام کلی سرچشمه گرفته که با الغای خصوصیات به احکام و معارف کلی ورای آنها می توان دست پیدا کرد و در هر عصر و مصری می¬توان بر عناوین جدید تطبیق داد و به این ترتیب موجب زایایی و جاودانگی قرآن گردد به طوری که هر چقدر زمان می¬گذرد لایه-های عمیق¬تری از معنای آیه بدست می¬آید. و این خاصیت مختص به قرآن است و می¬تواند به عنوان وجهی از وجوه اعجاز قرآن باشد؛ چرا که این خصوصیت در دیگر کتب وجود ندارد. در این دیدگاه پس از بدست آوردن هدف اصلی آیه، تمام عناصر دخیل و بی تاثیر در مفاد اصلی آن، کنار گذاشته می¬شوند و از آیه و عناصر باقی مانده در آن، یک حکم کلی استخراج می¬شود و این قاعده صلاحیت دارد بر تمام موارد جزئی دیگر جاری شده، به منزله بطن قرآن سبب طراوت و حیات آیات الهی در طول زمان¬ها و مکان¬ها و شرایط مختلف گردد. از قائلان به دیدگاه می¬توان به آیت الله معرفت اشاره کرد. ایشان در مورد بطن قرآن می-نویسند: «مقصود از بطن آيه، مفهوم گسترده و دامنه¬دارى است كه در پس پرده ظاهر نهفته است كه تحت شرايطى اين مفهوم وسيع بايستى از بطن آيه استخراج شود.» (معرفت،1383 ،91). ايشان در جاى ديگر بطن قرآن را معناى گسترده و هميشگى مى¬داند كه بايد از آيات يك معناى كلى، به گستردگى همه زمان و مکان¬ها استخراج كرد.» (ر.ک: معرفت،1417 ،28:3) ایشان به آيهفَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون‏ (نحل/ 43) مثال مى¬زنند كه در مورد مشركان نازل شده كه در نبوت پيامبر تشكيك مى كردند خداوند آنها را به پرسش از اهل كتاب فرا مى‏خواند. ليكن با بدست آوردن هدف اصلی آیه و الغای خصوصیات این نتیجه به دست می¬آید که مطلب آيه عام است و شامل رجوع هر جاهلی به عالم در اصول و فروع دين مى¬شود كه اين يك قاعده و رسالت جهانى است. (معرفت،1383 ،31:1) دیدگاه دوم دیدگاه دوم این است که شخص با سیر و سلوک و کشف و شهود به معارفی که فرا لفظی هستند، دست پیدا می¬کند و این در قرآن مصداقیت دارد و سایر کتب از چنین ویژگی منحصر به فردی برخوردار نیستند. طرفداران این دیدگاه معتقدند برای دست یابی به معارف والای قرآن باید شایستگی و صلاحیت لازم را کسب و این شایستگی با آشنایی مفسر با دقایق زبان عربی و سایر علوم بدست نمی¬آید بلکه شخص با سیر و سلوک به این معارف دست پیدا میکند و افراد بر حسب مراتب و مقامات معرفتی و سلوک روحانی و انس با قرآن به اقتضای حال خویش قادر هستند به اینگونه معارف دست پیدا کنند.(ر.ک: طباطبایی،1387 ،388) از طرفداران این دیدگاه می¬ توان به امام خمینی، حقی برسوی، ملاصدرا و اهل عرفان اشاره کرد. به عنوان مثال ملاصدرا در این زمینه چنین می¬گویند:« روح و مغز و سر قرآن را جز اولوالباب در نمی یابند و آنان آن حقایق را از طریق علوم اکتسابی و از راه تعلم و تفکر بدست نمی آورند بلکه با علومی لدنی به آن نائل می شوند(ملاصدرا،1419 ،41) . دیدگاه سوم(نظر مختار) خداوند معارف و احکام قرآن را در قالب الفاظ نازل کرده است و آن¬را «تبیانا لکل شیء» معرفی می¬کند و از آنجایی که در ظاهر قرآن همه چیز وجود ندارد لاجرم باید گفت که «تبیانا لکل شی» بودن قرآن برای پیامبر ناظر به بطن قرآن است و چون قبل از قرآن هیچ کتابی ادعای «تبیانا لکل شیء» را نداشته است می¬توان بطون قرآن را به عنوان یکی از وجوه اعجاز قرآن عنوان کرد. اعجاز بطنی به این معنا است که قرآن دارای بطن یا بطونی است که به همراه ظاهر قرآن بیان کننده همه چیز برای شخص معصوم است و قبل از قرآن هیچ کتابی این گونه نبوده و بعد از آن نیز هیچ انس و جنی نمی¬تواند مثل آن را بیآورد. در این پژوهش در پی اثبات این دیدگاه هستیم. اثبات اعجاز بطنی قرآن از طرفی در گرو اثبات وجود بطون قرآن و از طرف دیگر در گرو اثبات جامعیت موضوعی قرآن برای شخص معصوم است. که در ذیل به طور جداگانه به آنها پرداخته می شود. دلائل وجود بطن قرآن وجود بطن برای قرآن حتی اگر باطن قرآن را امری فراتر از مدالیل ظاهری الفاظ و خارج از اصول و قواعد عقلایی محاوره در نظر بگیریم از نظر ثبوتی امری ممکن بوده و هیچ گونه استبعادی بر وجود آن برای قرآن متصور نیست.(رجبی،1379،255) اما مفسران و دانشمندان اسلامی در مقام اثبات چهار دسته دلیل قرآنی، روایی عقلی و اجماعی برای وجود بطن آورده¬اند که در ذیل به اختصار به آنها اشاره می¬کنیم:

1- آیات

در قرآن کریم به طور صریح سخنی از بطن و باطن قرآن نشده است و بیش از هر چیزی بحثی روایی است(طباطبایی،1387 ،151) ولی بسیاری از مفسران و صاحب نظران ادله قرآنی ذیل را ارائه کرده¬اند: 1-1 آیات تدبر و تفکر در قرآن در قرآن کریم آیات بسیاری یافت می¬شود که به تدبر و تعقل در آیات الهی دعوت نموده است از جمله:كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ(ص/29) و أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيرا (نساء/82). این آیات گویای آن است که علاوه بر مفاهیم و معارف برآمده از ظاهر الفاظ، حقایق ژرفی در ورای عبارت نهفته است که با تتبع و دنبال کردن معانی الفاظ آن حاصل می¬شود(طباطبایی،1387 ،153) چون واژه تدبر از «دبر» به معنای نظر کردن و فکر نمودن در عواقب چیزی است.(قرشی، 1371، 327:2) 1-2 آیات دال بر تفصیل و تبیان همه چیز بودن قرآن دسته¬ای از آیات قرآن دلالت دارد که قران بیان کننده همه چیز است و از آنجا که وقتی به قرآن رجوع می-کنیم مشاهده می¬شود که همه چیز در ظاهر قرآن وجود ندارد، به ناچار جنبه دیگر قرآن که همان بعد باطنی است می تواند از این قابلیت ژرف برخوردار باشد. از جمله این آیات می¬توان به آیات زیر اشاره کرد: الف) …وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمين (نحل/89)‏ ب)لَقَدْ كانَ في‏ قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبابِ ما كانَ حَديثاً يُفْتَرى‏ وَ لكِنْ تَصْديقَ الَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصيلَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُون (یوسف/111)‏ 1-3 آیات تحریم گناهان ظاهری و باطنی دسته¬ای از آیات قرآن اشاره به گناهان ظاهری و باطنی دارد که خداوند آن¬ها را تحریم کرده است. قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ…(اعراف/33) امام کاظم در جواب سوال محمد بن منصور که از تفسیر آیه پرسیده بود چنین فرمودند:«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَبِي وَهْبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ- سَأَلْتُ عَبْداً صَالِحاً عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- «قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ» قَالَ فَقَالَ إِنَّ الْقُرْآنَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَجَمِيعُ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فِي الْقُرْآنِ هُوَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ مِنْ ذَلِكَ أَئِمَّةُ الْجَوْرِ- وَ جَمِيعُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ تَعَالَى فِي الْكِتَابِ هُوَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ مِنْ ذَلِكَ أَئِمَّةُ الْحَق‏»(کلینی،1362، 374:1)؛ قرآن دارای ظهر و بطنی است. تمام آنچه که در قرآن حرام شده ظاهر آیات هستند و باطن آن پیشوایان ظلم هستند و تمام آنچه که در قرآن حلال شده¬اند ظاهر آیات هستند و باطن آن پیشوایان و ائمه راستین هستند. از این روایت که تفسیر آیه است، استفاده می¬شود که قرآن دارای دو بعد ظاهری و باطنی است بعضی از محرمات در ظاهر قرآن آمده است و بعضی دیگر در باطن قرآن ذکر شده است به طوری که هیچ گناهی نمانده است مگر آنکه خداوند در قرآن آن را تحریم کرده است ولی از آنجا که باطن قرآن در اختیار همگان نمی¬باشد نیاز به تبیین پیامبر و جانشینان او دارد(طباطبایی،1387 ،163).

2- روایات

در مصادر روایی، روایاتی وجود دارد که به وضوح بر وجود بطن تاکید ورزیده و ویژگی¬هایی از آن را هم بیان کرده است. مجموعه روایات مطرح در این زمینه را می¬توان به دو دسته ذیل تقسیم کرد: 2-1 روایات با دلالت صریح بعضی از روایات در صدد اثبات و یا تذکر وجود بطن برای قرآن هستند و حتی در برخی از این روایات به ویژگی¬های بطن قرآن اشاره شده است. بسیاری از این روایات دارای سند معتبری هستند و از نظر دلالی پرده از ویژگی¬های مختلف بطن قرآن کریم برداشته و نقش مهمی را در جهت دهی افکار و شناخت هر چه دقیق¬تر مدالیل ماورایی آیات ایفا می¬کند(طباطبایی،1387،167). در ذیل به برخی از این روایات اشاره می¬کنیم: الف) مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مَنْصُورٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنِ الْفُضَيْلِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍعَنْ هَذِهِ الرِّوَايَةِ مَا مِنْ آيَةٍ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ وَ مَا فِيهِ حَرْفٌ إِلَّا وَ لَهُ حَدٌّ وَ مَطْلَعٌ مَا يَعْنِي بِقَوْلِهِ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ قَالَ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ هُوَ تَأْوِيلُهَا مِنْهُ مَا قَدْ مَضَى وَ مِنْهُ مَا لَمْ يَجِئْ يَجْرِي كَمَا تَجْرِي الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ كُلَّمَا جَاءَ تَأْوِيلُ شَيْ‏ءٍ مِنْهُ يَكُونُ عَلَى الْأَمْوَاتِ كَمَا يَكُونُ عَلَى الْأَحْيَاءِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ نَحْنُ نَعْلَمُه‏»(مجلسی، بی¬تا، 197:23)؛ فضیل بن یسار می¬گوید از امام باقر در مورد این روایت که آیه¬ای از قرآن نیست، مگر اینکه دارای ظاهر و باطنی است پرسیدم حضرت فرمود: ظاهر آن تنزیلش و باطنش تاویل آن است. بعضی از آن گذشته است و بعضی از آن هنوز تحقق نیافته است. قرآن همچون جریان خورشید و ماه جاری است هر گاه تاویل چیزی از آن فرا رسد واقع می¬شود. بر زندگان همچون مردگان جاری است. خداوند فرموده: تاویل قرآن را جز خدا و راسخان در علم نمی¬دانند و ما تاویل آن را می¬دانیم. سند این روایت صحیح است و همه رجال سند توثیق شده¬اند محمد بن عبدالجبار همان ابن ابی الصهبان قمی است که در کتب رجالی ثقه معرفی شده است.(طوسی،1381 ،364) محمد بن اسماعیل همان محمد بن اسماعیل بن بزیع کوفی ، مولی المنصور و ثقه است.(طوسی،1381 ،364) و منظور از منصور بن یونس، منصور بن یونس برزج کوفی و ثقه است.(نجاشی،1407 ،413) و ابن اذینه همان عمر بن اذینه است که ثقه معرفی شده است(طوسی،بی-تا،325) و فضیل بن یسار النهدی که بصری و ثقه است(طوسی،1381 ،144) از این روایت استفاده می¬شود که صدور روایت ظهر و بطن برای قرآن کریم در آن زمان قطعی بوده است؛ از این رو امام باقر درباره صدور آن و اصل وجود جنبه باطنی برای قرآن، او(فضیل بن یسار) را تایید کرده، به شرح روایت می¬پردازد(طباطبایی،1387،167) بنابراین دلالت این روایت صحیح السند بر وجود باطن برای قرآن آشکار است. ب) وَ رُوِيَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ أَتَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  فَقُلْتُ لَهُ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ مَا مَعْنَى قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ قَالَ أَخْذُ الشَّارِبِ وَ قَصُّ الْأَظْفَارِ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَإِنَّ ذَرِيحاً الْمُحَارِبِيَّ حَدَّثَنِي عَنْكَ أَنَّكَ قُلْتَ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ لِقَاءُ الْإِمَامِ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ تِلْكَ‏ الْمَنَاسِكُ قَالَ صَدَقَ ذَرِيحٌ وَ صَدَقْتَ إِنَّ لِلْقُرْآنِ ظَاهِراً وَ بَاطِناً وَ مَنْ يَحْتَمِلُ مَا يَحْتَمِلُ ذَرِيح‏»(صدوق،1404،486)؛ و از عبد اللّه بن سنان روايت شده است كه گفت: به نزد امام صادق  رفتم، و عرضه داشتم: خدا مرا فدايت كند! معنى قول خداى عزّ و جلّ:ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْچيست؟ فرمود: گرفتن شارب و چيدن ناخنها و مانند اين¬ها است. گفت: معروض داشتم: فدايت شوم، پس چگونه است كه ذَريح محاربى براى من حكايت كرد كه شما فرموده‏اى: ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ ديدار امام است. و و لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ آن مناسكی است که اشاره کردید؟ فرمود: ذريح راست گفته است، و تو نيز راست گفتى. قرآن ظاهرى دارد و باطنى، و چه كسى بمانند ذَريح بارى از اسرار را تحمّل مي¬كند؟! سند این روایت مشتمل بر پدر شیخ صدوق، او از عبدالله بن جعفر الحمیری و او از ایوب بن نوح از محمد بن ابی عمیر از عبد الله بن سنان است که همگی آن مورد توثیق و از بزرگان اصحاب ائمه می¬باشند. عبد الله بن سنان را نجاشی « كوفي ثقة من أصحابنا جليل لا يطعن عليه في شي‏ء»(نجاشی،1407 ،241) معرفی کرده است. محمد بن ابی عمیر نیز ثقه بوده، شیخ طوسی درباره او می گوید: « و كان من أوثق الناس عند الخاصة و العامة و أنسكهم نسكا و أورعهم و أعبدهم‏»(طوسی،بی¬تا،404) نجاشی درباره ایوب بن نوح چنین می¬نویسد:« كان وكيلا لأبي الحسن و أبي محمد  عظيم المنزلة عندهما مأمونا و كان شديد الورع كثير العبادة ثقة في رواياته‏»(نجاشی،1407،103) همچنین شیخ طوسی درباره عبدالله بن جعفر الحمیری چنین می¬نویسند:« يكنى أبا العباس القمي ثقة»(طوسی،بی¬تا،294) بنابراین سند این روایت صحیح و مورد وثوق علمای رجال است. از نظر دلالی نیز بر وجود باطن قرآن و اینکه باطن قرآن مراتبی دارد که هر کسی آن را تحمل نمی¬کند و دچار لغزش می¬شود. درباره وجود بطن در قرآن روایات زیادی وجود دارد که هر چند از نظر سندی مرسل هستند ولی دلالت آنها با توجه به روایات صحیح السندی که آورده شده مورد تایید واقع می¬شود و حتی می¬توان گفت روایات بطن قرآن به نوعی از تواتر معنوی برخوردار هستند. 2 روایات با دلالت ضمنی علاوه بر روایاتی که به صراحت وجود بطن را برای قرآن ثابت می¬کرد روایاتی نیز وجود دارد که به صورت غیر صریح به باطن قرآن اشاره کرده و آن را تایید کرده¬اند. این نوع روایات انواع مختلفی دارد که در ذیل به نوع تفسیری باطنی آن اشاره می¬کنیم: الف) عن عبد الله بن عامر عن ابى عبد الله البرقي عن الحسن بن عثمان عن محمد بن الفضيل عن أبى حمزة قال. سألت أبا جعفر  عن قول الله تبارك و تعالى. وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ قال: تفسيرها في بطن القرآن من يكفر بولاية على، و على هو الايمان»(حویزی،1415، 596:1)؛ ابو حمزه از امام باقر در مورد آیه« هر کس به ایمان کفر ورزد عملش نابود می شود و در آخرت از خاسرین خواهد بود» پرسیدم حضرت فرمود: تفسیر این آیه در بطن قرآن« هر کس به ولایت حضرت علی کفر بورزد است و ایمان به علی همان ایمان مذکور در آیه است. در این روایت امام با ارائه تفسیر بطنی از آیه و به طور غیر مستقیم بر وجود بطن برای قرآن اشاره کرده است.

3- دلیل عقلی

دلایل عقلی که می¬توان بر وجود بطن ارائه داد به قرار ذیل است 3-1 باطن قرآن، لازمه جاودانگی آن است. قرآن کریم آخرین کتاب آسمانی و معجزه جاوید آخرین پیامبر الهی است لزوم هدایت دائم بشریت توسط وحی می¬طلبد که قرآن برای تمام آنها تا قیامت دارای پیام و برنامه باشد گاهی این پیام با تطبیق قاعده کلی بدست آمده از ظاهر آیه بر مصادیق انجام می¬پذیرد که برداشت عرفی است و گاهی توسط امام معصوم ارائه می گردد که از سنخ باطن قرآن و فرا عرفی است. 3-2 کلام یک ذات لا یتناهی، لا یتناهی است قرآن کریم به وصف اینکه مخلوق ویژه¬ای از ذات اقدس الهی است و دارای ارتباط دائم و انتساب حقیقی به حضرت احدیت می¬باشد چشمه جوشانی است که عجائبش فنا ناپذیر و شگفتی¬هایش کهنه ناشدنی است و دق الباب الفاظ ظاهری آیات، گشاینده معارفی گران¬بها و به تعبیر روایات اشارات و لطایفی است که بهره اولیاء الهی می¬گردد. و عدم شبهات قرآن با سایر کلام بشری از همین باب و ارشاد به همین حکم عقلی است(طباطبایی،1387 ،209). 3-3 اثبات حقانیت و هماهنگی قرآن در گرو باطن قرآن است در قرآن ظواهری از آیات وجود دارد که در تعارض با ظواهر آیات دیگر است و از آنجا که به تصریح خود قرآن اختلافی در آن وجود ندارد این عدم اختلاف را باید در ورای ظهر آیات جستجو کرد. همان بطونی که با تدبر و تفکر سبب حل تعارض ظاهری و بدوی بین آیات شده و موجب ارجاع آیه متشابه به محکم می¬شود این رابطه در مورد آیات متشابه به تاویل نامبردار می گرددد.(طباطبایی،1387 ،213)

4- اجماع دانشمندان فریقین بر وجود بطن

از دیگر دلایل وجود بطن اجماعی است که علمای مسلمان اعم از شیعه و سنی در وجود اصل بطن دارند و اگر انتقادی از سوی برخی دانشمندان صورت گرفته باشد مربوط به بزرگنمایی بطن و انکار حجیت ظواهر است. البته مراد از اجماع، اجماع فقهی مصطلح نیست، بلکه با وجود روایات چنین اجماعی مدرکی خواهد بود ولی هدف آن است که عدم اختلاف مسلمانان در اصل وجود بطن را به عنوان مؤیدی قوی برای باطن قرآن بیان نماییم. (طباطبایی،1387 ،222) جامعیّت موضوعی قرآن کریم نزول هر پیامی به ظرفیت وجودی گیرنده آن بستگی دارد(کریمی،1385،233) به همین خاطر قرآن از تفضل برخی از انبیاء بر انبیاء دیگر در قرآن کریم خبر داده استتِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ مِنْهُم‏..(بقره/253) و با توجه به اینکه پیامبر اسلام کامل¬ترین انسان¬ها و شریعتش آخرین برنامه الاهی است باید منبعش از جامعیت برخوردار باشد. به همین خاطر خداوند قرآن کریم را بر دیگر کتب آسمانی مهیمن می داند.وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْه‏(مائده/48) در مورد جامعیت قرآن نظریه¬های مختلفی از سوی اندیشمندان ابراز شده است که در ذیل به آنها اشاره می¬شود: 1- گروهی از اندیشمندان اطلاق آیات مربوط به جامعیت را قبول دارند. طرفداران این نظریه خود بر چند دسته هستند: 1-1 همه چیز در ظاهر قرآن بیان شده است. طرفداران این نظریه می¬گویند که قرآن تمام علوم و معارف را در بردارد. مثلا ابن مسعود در این باره چنین می¬گوید: «خداوند در قرآن کریم همه علوم را نازل و هر چیزی را برای ما بیان کرده است»(طبری،1420 ،90:14) برخی دیگر ادعا می¬کنند قرآن شامل علوم اولين و آخرين است (ر.ک: ذهبی،بی¬تا،482:2-478) و لذا دين نظام‌هاي لازم جهت اداره¬ی جامعه را در بردارد و مي‌توان علوم اجتماعي، سياسي و تجربي نظير جامعه شناسي، روان شناسي،كامپيوتري و ... را از منابع دين استخراج كرد.(ر.ک: ايازي،1378،67-59؛ صالحی امیری،1383 ،17و18) این دیدگاه در الهیات مسیحی هم طرفدار دارد. در قرون وسطی گروهی از متألهان، وحی را جانشین همه معارف بشری، اعم از علوم تجربی، اخلاقی و مابعدالطبیّعه می¬دانستند و از پرداختن به فلسفه، كه در آن روز دارای معنایی عام بوده و همه دانش¬ها را در بر می¬گرفت، پرهیز داشتند.( اتین،1371، 3-2) 1-2 قرآن با اشاره، بر همه چیز دلالت دارد. علامه طباطبایی پس از اشاره به روایاتی که متضمن «تبیانا لکل شی» بودن قرآن است چنین می¬گویند: اگر اين روايات صحيح باشد لازمه‏اش اين مى‏شود كه مراد از تبيان اعم از بيان به طريق دلالت لفظى باشد و هيچ بعدى هم ندارد كه در قرآن كريم اشارات و امورى باشد كه آن اشارات از اسرار و نهفته‏هايى كشف كند كه فهم عادى و متعارف نتواند آن را درك نمايد.(طباطبایی،1407، 322:12) 1-3 طبق برخی روایات، قرآن با داشتن بطن «تبیانا لکل شیء» است. طرفداران این نظریه با استشهاد به روایت «وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِه»(کلینی،1362 ،312:8) بر این باورند که افراد عادی به دلیل نداشتن شرایط لازم از رسیدن به تمام معارف قرآن عاجز هستند و فقط معصوم می¬تواند به تمام آن برسد.(آملی،1378 ،334:12) 2- گروه دیگری از دانشمندان اسلامی به شکلی اطلاق آیه را قید زده¬اند. طرفداران این نظریه نیز به چند دسته تقسیم می شوند: 2-1 قرآن امور مربوط به دین را به طور اجمال بیان کرده و تفصیلش بر عهده پیامبر و امامان است. شیخ طوسی(ر.ک:طوسی،بی¬تا،418:6) و زمخشری(ر.ک: زمخشری،1407،628:2) بر این قول هستند. 2-2 قرآن در بیان احکام دینی جامعیت دارد. این دیدگاه به ابن عباس نسبت داده شده است.(ر.ک: فیروزآبادی،1987، 229). 3 – قرآن بیان کننده همه چیز برای پیامبر و امامان است(کریمی،1385،239) صاحب این نظریه با ارائه شواهد و دلایل نقلی معتقد است که قرآن با ظاهر و باطنش برای شخص معصوم بیان کننده همه چیز است. در این مقاله منظور ما از جامعیت قرآن همین وجه است.

دلایل جامعیت قرآن

قرآن، روایات اسلامی، گفتار دانشمندان اسلامی ادله عقلی بر اصل جامعیّت دین اسلام و دستورات قرآنی، تصریح دارند. برای اثبات جامعیت قرآن سه دسته دلیل ارائه شده که در ذیل به آن¬ها می پردازیم: 1- آیاتی که دلالت بر جامعیت قرآن می¬کند: آیاتی که بر جامعیت قرآن دلالت دارند خود بر چند دسته تقسیم می شوند: 1-1 آیاتی که دلالت بر تبیان بودن و تفصیل بودن قرآن دارد. در این زمینه دو آیه بر تفصیل و تبیان بودن قرآن دلالت دارند: الف) وَ يَوْمَ نَبْعَثُ في‏ كُلِّ أُمَّةٍ شَهيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهيداً عَلى‏ هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمين(نحل/89) در این آیه منظور از «الکتاب» قرآن کریم است(طبرسی،‏1372، 586:6) و می¬توان گفت در این مورد اتفاق نظر وجود دارد(کریمی،1385 ،241) و این اتفاق نظر با توجه به فراز« و نزّلنا علیک الکتاب» درست است. ظاهر «تبیانا لکل شیء» این است که قرآن کریم همه چیز را بیان می¬کند، زیرا تبیان به معنای بیان است(طبرسی،‏1372 ،586:6) و معنای «کل شیء» هم روشن است و تا حد امکان باید کوشید تا ظاهر آیه را حفظ کرد و اطلاق آن را قید نزد. از آیه استفاده می شود که مقصود، بیان جامع است؛ چون در آیه شریفه، سخن از گواهی پیامبر به اعمال تمام امت¬ها است و این شهادت در صورتی امکان دارد که حضرت به حقیقت تمام اعمال انسان¬ها، آگاهی کامل داشته باشند(طباطبایی،1407،1: 323-334) و جمله « وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ » دلیل بر توانایی پیامبر بر شهادت به اعمال تمام امت¬ها است. این شهادت در قیامت صورت می¬گیرد؛ ولی تحمل آن در دنیا است(کریمی،242:1385) زیرا قرآن کریم در حکایت حضرت عیسی می¬فرماید: وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهيداً ما دُمْتُ فيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَني‏ كُنْتَ أَنْتَ الرَّقيبَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهيدٌ (بقره/117)؛ بنابراین می¬توان گفت قرآن بیان کننده همه چیز است و قید زدن آن وجهی ندارد ولی نکته¬ای را که باید توجه داشت این است با توجه به تقدم جار و مجرور (عليک) بر مفعول، قرآن تبیان همه چیز برای شخص حضرت رسول است؛ و به نوعی اين گستره را به حضرت محمد و امامان معصوم  است منحصر می-کند. از سوی دیگر مقید کردن آن به هدایت بدون وجه است چون در ادامه¬ی آیه به هدایت و رحمت بودن قرآن اشاره شده است که منحصر به شخص خاصی نیست و همه مسلمانان شامل می¬شود و با توجه به اینکه در ظاهر قرآن همه چیز نیامده است، نتیجه گرفته می¬شود که قرآن با باطن خود همراه با ظاهر، تبیان همه چیز برای شخص معصوم است. ب) لَقَدْ كانَ في‏ قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبابِ ما كانَ حَديثاً يُفْتَرى‏ وَ لكِنْ تَصْديقَ الَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصيلَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُون‏(یوسف/111) در این آیه منظور از «حدیثا» قرآن کریم است.(طبرسی،1372 ،416:5) و می¬توان گفت اتفاق نظر در این زمینه وجود دارد زيرا آيه از كتابي سخن مي¬گويدكه دروغ نبوده و تصديق كتاب-هاي ديگر الهي است. قرآن کريم در آيات ديگري نيز اين گونه وصف شده است.(کریمی،1385 ،241) ظاهر « تَفْصيلَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ » این است که قرآن روشنگر هر چیزی است زیرا «تفصیل» به معنای بیان است.(طبرسی،‏1372، 416:5) با عنايت به نبود قرينه براي تقييد اطلاق دو واژه «كل» و «شئ» طبق اين آيه قرآن تمام امور مربوط به سعادت دنيا و آخرت مردم را دارد . 1-2 آیاتی که بر جهانی بودن قرآن دلالت دارد. از ادله دیگر جامعیت قرآن، آیاتی است که اسلام را دین جهانی معرفی می¬کند. جهانی بودن اسلام به این معنا است که تعالیم و دستورات قرآن به طبقه، جامعه و نژاد خاصی اختصاص ندارد. لازمه¬ی جهانی بودن قرآن جامعیت آن است. آیاتی که گواه جهانی بودن قرآن است آن¬چنان گسترده و گویا هستند که نیازی به استدلال ندارد تنها به چند آیه اشاره می گردد: الف) تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى‏ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمينَ نَذيراً (فرقان/1) ب) يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثيراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقيباً (نساء/1) ج) وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (سبا/28) 1-3 آیاتی که بر جاودانگی قرآن دلالت دارد. از دیگر ادله جامعیت قرآن، جاودانگی آن است زیرا لازمه جاودانگی این است که قرآن در همه زمان¬ها و به همه مسائل پاسخ دهد وگرنه نیازمند مراجعه به راهنمای دیگر لازم می¬آید(ایازی،1380 ،27). از جمله آیاتی که به جاودانگی قرآن و دین اسلام دلالت دارد آیه اکمال استالْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً فَمَنِ اضْطُرَّ في‏ مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (مائده/3) صرف نظر از مباحث کلامی، این آیه به اتفاق مفسران همه مذاهب اسلامی، دلالت می¬کند که دین اسلام کامل شده است و همه آنچه باید گفته می¬شد و مقرراتی که باید جعل می¬شد تعیین شده است(ایازی،1380 ،29). 1-4 آیه عدم تفریط ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيء؛ (انعام/ 38). اکثر مفسران منظور از«الْكتاب» را قرآن مي‌دانند(طبرسی،1372، 461:4) هر چند برخی دیگر کتاب را لوح محفوظ دانسته¬اند(ر.ک:مراغی،بی¬تا،118:17) ؛ ولی آمدن «الف و لام» بر سر «کتاب»، آن را به معهودِ سابق مسلمانان يعني قرآن منصرف مي‌سازد و آيه پيش از اين نيز که درخواست نزول معجزه را مطرح مي‌کند، شاهد بر اين مطلب است.. از سوی دیگر اگر منظور، علم الهی بود مستلزم می¬گشت که گفته شود همه چیز در علم الهی وجود دارد نه اینکه بیان کند ما چیزی را در علم خودمان فرو نگذاشته¬ایم. پس ظاهر آيه شريفه اين است که همه امور لازم براي سعادت دنيا و آخرت انسان در قرآن کريم آمده است. 2- روایاتی که دلالت بر جامعیت قرآن دارد. روايات در مورد قلمرو قرآن به حد استفاضه بوده(ایازی،1380 ،32) و در ميان آنها روایات صحيح السندی نيز وجود دارد افزون بر روايات تفسيري در اين باره، روايت غير تفسيري زيادی نیز است که مي‌توان آنها به چهار دسته ذیل تقسيم كرد:(کریمی،1385 ،243) دسته اوّل: رواياتي كه گستردگي قلمرو بيانات قرآن را بيان مي¬کند بدون اين كه به عالمان آن اشاره نمايد. مانند: « مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ مُرَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ فِي الْقُرْآنِ تِبْيَانَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ حَتَّى وَ اللَّهِ مَا تَرَكَ اللَّهُ شَيْئاً يَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْعِبَادُ حَتَّى لَا يَسْتَطِيعَ عَبْدٌ يَقُولُ لَوْ كَانَ هَذَا أُنْزِلَ فِي الْقُرْآنِ- إِلَّا وَ قَدْ أَنْزَلَهُ اللَّهُ فِيه»‏(کلینی،1362، 59:1؛ حویزی،1415، 73:3). امام صادق فرمودند: خداوند بیان همه چیز را در قرآن نازل کرده است؛ قسم به خدا! از چیزی که بندگان به آن نیاز دارند، فروگذار نشده است. تا کسی نگوید اگر فلان چیز در قرآن نازل شده بود چنین و چنان می شد مگر آنکه در قرآن خداوند آن¬را نازل کرده است. دسته دوّم: رواياتي كه ضمن بيان گستردگي قلمرو قرآن كريم به اين نكته اشاره مي¬كند كه مردم نمي‌توانند آن را درك كنند.« مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ  مَا مِنْ أَمْرٍ يَخْتَلِفُ فِيهِ اثْنَانِ إِلَّا وَ لَهُ أَصْلٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَكِنْ لَا تَبْلُغُهُ عُقُولُ الرِّجَال»(کلینی،1362، 61:1) امام صادق فرمودند: هیج امری وجود ندارد که دو نفر در آن اختلاف داشته باشند مگر اینکه برای آن در قرآن اصلی وجود دارد ولی عقول مردم به آن نمی¬رسد. ‏دسته سوّم: اين دسته تعداد بيشتري از روايات را شامل مي¬شود ،اشاره دارد كه بيان همه چيز در قرآن كريم، ويژه پيامبر اكرم و ائمه اهل بيت است. مثلاً عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ كِتَابُ اللَّهِ فِيهِ نَبَأُ مَا قَبْلَكُمْ وَ خَبَرُ مَا بَعْدَكُمْ وَ فَصْلُ مَا بَيْنَكُمْ وَ نَحْنُ نَعْلَمُه‏(کلینی،1362، 61:1)… امام صادق فرمودند: خبر گذشته و آینده و تفصیل رخداد حال در کتاب خدا است و ما آن را می¬دانیم. دسته چهارم: رواياتي كه اشاره دارد، همه چيز در كتاب و سنّت آمده است.مثلا در کتاب کافی آمده:«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى قَالَ قُلْتُ لَهُ أَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ ص أَوْ تَقُولُونَ فِيهِ قَالَ بَلْ كُلُّ شَيْ‏ءٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ (کلینی،1362، 61:1)‏ راوی می گوید از امام کاظم پرسیدم: آیا واقعا همه چیز در کتاب و سنت موجود است یا مردم چنین می¬گویند. حضرت فرمود: بله، همه چیز در کتاب خدا و سنت پیامبرش هست. نتيجه اين که روايات نيز همانند آيات قرآن دلالت دارد كه جامعيت و گستردگي احكام و معارف دين منحصر در امور مربوط دين و هدايت نيست؛ چرا که الفاظ روایات به طور مطلق و برای شخص معصوم، جامعیت قرآن را مطرح می¬کند و تقیید آن بی مورد است. 3 ادله عقلی که بر جامعیت قرآن دلالت دارد 3-1 رسالت پیامبر و امامان  اقتضا می¬کند که علوم علوم گسترده¬اي داشته باشند. گر چه علم آنها به برخي امور دنيوي به طور مستقيم مربوط به هدف رسالت و امامت نيست؛ ولي اين هدف (رسالت و امامت) فقط با اعتماد مردم به نبي و امام و اعتقاد به حقانيت هر آنچه مي¬گويند، حاصل مي¬شود؛ زيرا مشاهده هر نوع اشتباهي از پيامبر و امام موجب شك نسبت به اصل رسالت او شده و چيزي باقي نمي¬ماند و براي مردم اين سؤال ايجاد مي¬شود: آيا اين تكاليفي را كه از طرف خداوند حكايت مي¬كند وظايف واقعي الهي ماست؟ اگر پيامبر در مجالي اشتباه كرد به چه دليل در مجال ديگر اشتباه نکند؟ اين شك و ترديد موجب سلب اعتماد مردم به نبي و در نتيجه نقض غرض بعثت مي¬شود و نقض غرض از حكيم قبيح بوده و محال است از خداي حكيم صورت بگيرد.(سبحاني، 1370، 154:10) بنابراين، عقل حكم مي¬كند، براي اينكه هدف بعثت انبياء حاصل بشود، بايد از پيامبر اشتباهي سر نزند. و اين امر در صورتي ممكن است كه نبي و امام، به نحوي با منبع علم الهي متصل باشد، تا اگر از اموري مورد سؤالي واقع شد، بتواند جواب صحيح بدهد. زيرا، جواب ندادن و اظهار عدم آگاهي نسبت به جوابِ سؤال¬هايي كه از نبي و امام مي¬شود، در پذيرش حرفهاي ديگر آنها از طرف مردم مؤثر است.(کریمی،1385 ،250) و چون طبق روایات منبع اصلی علم پیامبرو امامان  قرآن کریم است از این رو قرآن باید از جامعیت برخوردار باشد. 3-2 كمال وجودي پيامبر اكرمو ائمه اهل بيت  به ويژه حضرت محمد  كه انسان كامل هستند اقتضا می¬کند که چیزی از ممکن¬ها از علم آن¬ها خارج نباشد. (کریمی،1385 ،250) البته ممكن است اين علوم بالفعل نباشد و هر وقت كه بخواهند به آن دسترسي پيدا كنند، چنانكه امام صادق فرمودند: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ عُلِّم»‏(کلینی،1362، 258:1)؛ امام هر وقت بخواهد بداند، مي‌داند. 3-3- لازمه نفی جامعیت، پذیرفتن نقض یا تقصیر در دین است لازمه نفی جامعیت دین اسلام پذیرفتن نقص در دین یا کوتاهی پیامبر است. زیرا خداوند برای هدایت بشر و تامین سعادت او اموری را باید بیان می¬کرده و نکرده است و این سخن خلاف قاعده لطف است و یا اینکه خداوند دین تام و کاملی فرستاده ولی پیامبر در رساندن آن کوتاهی کرده است. از آنجا که هیچکدام از این دو فرض درباره قرآن صادق نیست؛ پس باید قرآن جامع و کامل باشد.(ایازی،1380،37) ثابت شد که قرآن بطونی دارد و از جامعیت موضوعی برخوردار است و جامعیتش به ظاهر آن نیست پس باید بطن قرآن بعلاوه ظهر آن برای شخص معصوم تبیین کننده همه چیز باشد و از آنجایی که دیگران از آوردن چنین کتابی عاجز هستند می¬توان بطن قرآن را به عنوان وجه اعجاز قرآن مطرح کرد.  

نتایج

در طول تاریخ اسلام درباره وجه اعجاز قرآن، با پیشرفت علوم اسلامی نظرات مختلفی ارائه گردیده است. یکی از وجوهی که پس از بررسی آیات و روایات رسیده از ائمه اطهار می¬توان ابراز کرد اعجاز بطنی قرآن است. درباره اعجاز بطنی می¬توان سه دیدگاه عنوان کرد: در دیدگاه اول معارف و احکام جزئی قرآن از یک دسته معارف و احکام کلی سرچشمه گرفته که با الغای خصوصیات به احکام و معارف کلی ورای آنها می¬توان دست پیدا کرد و در هر عصر و مصری می¬توان بر عناوین جدید تطبیق داد و به این ترتیب موجب زایایی و جاودانگی قرآن گردد به طوری که هر چقدر زمان می¬گذرد لایه-های عمیق¬تری از معنای آیه بدست می¬آید. و این خاصیت مختص به قرآن است و می¬تواند به عنوان وجهی از وجوه اعجاز قرآن باشد چرا که این خصوصیت در دیگر کتب وجود ندارد. بهترین دلیل برای این نظر وقوع خارجی آن است که مفسران قواعدی را استخراج کرده و بر مصادیق جدید تطبیق داده¬اند. دیدگاه دوم این است که شخص با سیر و سلوک و کشف و شهود به معارف بلند عرفانی که فرا لفظی هستند دست پیدا می کند و این در قرآن مصداقیت دارد و سایر کتب از چنین ویژگی منحصر به فردی برخوردار نیستند.دلایل این دسته معمولا برای دیگران معتبر نمی باشد و برای خود آنها حجت می باشد. در دیدگاه سوم قرآن دارای بطن یا بطونی است که به همراه ظاهر قرآن بیان کننده همه چیز برای شخص معصوم است و قبل از قرآن هیچ کتابی این گونه نبوده و بعد از آن نیز هیچ انس و جنی نمی¬تواند مثل آن را بیآورد. طرفداران این نظریه با دلایلی همچون، دلالت آیات تدبر و تفکر در قرآن، آیات دال بر تفصیل و تبیان بودن قرآن، آیات تحریم گناهان ظاهری و باطنی و همچنین با دلایل عقلی و روایات صحیح السند با دلالت صریح و ضمنی، ابتدا وجود بطو ن را اثبات کرده¬اند. از سوی دیگر برای جامعیت قرآن دلایل عقلی و نقلی اقامه می کنند و مدعی هستند که چون در ظاهر قرآن همه چیز وجود ندارد لاجرم باید باطن قرآن تکمیل کننده آن باشد و چون سایر کتب چنین نیستند که با باطن خود تبیین کننده همه چیز باشند لذا بطن قرآن را به عنوان وجهی از وجوه اعجاز قرآن مطرح کرده اند.


منابع


 قرآن مجيد

1) ابن بابويه، محمد بن على(1404ق.)، من لا یحضره الفقیه، قم: جامعه مدرسين، دوم.

2) ابن دريد، محمد بن حسن،(1988 م) جمهرة اللغة، بيروت.

3) ابن فارس، أحمد بن فارس،(1404ق) معجم مقاييس اللغة، قم: مكتب الاعلام الاسلامي.

4) ايازي، محمد علي،(1378)جامعيت قرآن، رشت:كتاب مبين.

5) بابایی، علی اکبر،(1385) چیستی باطن قرآن از منظر روایات. مجله علوم حدیث. سال یازدهم،شماره 42.صص10-30.

6) جوهرى، اسماعيل بن حمّاد،(1407 ق) صحاح‏ اللغه‏، بيروت: دار العلم للملابين.‏

7) خوئی، سید ابوالقاسم،( بی¬تا) البیان فی تفسیر القرآن. قم: موسسة احياء آثار الامام الخوئى‏.بی¬نا.

8) ذهبي، محمد حسين،(بی¬تا) التفسير و المفسرون. بيروت‏:دار احياء التراث العربى.‏

9) راغب أصفهانى، حسين بن محمد،(1412ق) مفردات ألفاظ القرآن، بيروت: دار القلم.

10) رجبی، محمود،(1379 ش) روش شناسی تفسیر قرآن، قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه وانتشارات سمت.

11) رضایی اصفهانی، محمد علی،(1392ش) علوم قرآن2. قم: مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی.

12) زمخشری، محمود،(1407ق) الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل. بیروت: دارالکتب العربی: سوم.

13) ژیلسون، اتین،(1371ش) عقل و وحی در قرون وسطی، شهرام پازوكی.تهران: مؤسسه¬ی مطالعات و تحقیقات فرهنگی.

14) سبحانی، جعفر،(1370ش) منشور جاوید.قم: موسسه امام صادق.

15) سیوطی، جلال الدین،(1421ق) الاتقان فی علوم القرآن. بیروت: دار الكتاب العربى‏. دوم.

16) شیرازی، صدرالدین محمد،(1419ق) مفاتیح الغیب، بیروت: موسسه االتاریخ العربی.

17) صالحی امیری، مهدی،(1383ش)جامعیت دین، مجله صباح،ش17و18.

18) طباطبایی، سید حیدر،(1387ش) پژوهشی تطبیقی در بطون قرآن. قم: انتشارات پژوهش های تفسیر و علوم قرآن.

19) طباطبایی، محمد حسین،(1407ق) المیزان فی تفسیر القرآن: قم: انتشارات جامعه مدرسین: پنجم.

20) ـــــــــــــــــــــــ ،(1353ش) قرآن در اسلام، تهران، دار الکتب الاسلامیة، دوم.

21) طبرسي، فضل بن حسن( امين الاسلام)،( 1372ش) مجمع البيان لعلوم القرآن، تهران: انتشارات ناصر خسرو، چاپ سوم.

22) طبری، محمد بن جریر،(1420ق)جامع البیان عن تاویل آی القرآن، بیروت: دار ابن کثیر.

23) طوسی، خواجه نصیرالدین،(1407ق) تجریدالاعتقاد، تحقیق حسینی جلالی، قم: دفتر تبلیغات اسلامی.

24) طوسی، محمد بن حسن،(1381ش) رجال طوسی، نجف: انتشارات حیدریه.

25) ــــــــــــــــــــــ .(بی¬تا) فهرست طوسی، نجف: المکتبه المرتضویه.

26) ـــــــــــــــــــــ . (بي¬تا) التبيان في علوم القرآن، بيروت: دار احياء التراث العربى.

27) عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه(1415). تفسیر نورالثقلین، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، قم: انتشارات اسماعلیان: چهارم.

28) فراهيدى، خليل بن أحمد(1409ق) ، كتاب العين، 9جلد، قم: نشر هجرت: دوم.

29) فيومى، أحمد بن محمد(1414ق) ، المصباح المنير في غريب الشرح الكبير للرافعي، قم: موسسه دار الهجرة: دوم.

30) قرشى بنايى،سيّد على اكبر(1371ش)، قاموس قرآن. تهران: دار الكتب الاسلامية: ششم.

31) کلانتری، ابراهیم، ظهر و بطن قرآن کریم، قبسات، شماره 82، پائیز 1382، ص 249 – 266.

32) کریمی، مصطفی(1385)، قرآن و قلمرو شناسی دین، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).

33) كليني، محمد بن يعقوب(1362ش)، الكافي، تهران: دارالكتب الاسلاميّه، دوم،.

34) مراغی، احمد بن مصطفی( بی¬تا). تفسیر المراغی. بیروت: دار احیا التراث العربی: بی¬چا.

35) معرفت، محمد هادى(1417 ق). التمهيد فى علوم القرآن، مؤسسه النشر الاسلامى، قم.

36) ـــــــــــــــــــ (1418ق). التفسیر و المفسّرون فی ثوبه القشیب، مشهد: جامعه الرضویه للعلوم الاسلامیه.

37) ــــــــــــــــــ (1383ش). التفسير الاثرى الجامع، موسسه التمهيد، قم.

38) ـــــــــــــــــ (1383ش). علوم قرآنى، موسسه فرهنگى التمهيد، قم.

39) موسوی خمینی، روح الله (1370ش). آداب الصلاه. تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

40) مؤدب، سید رضا(1379ش). اعجاز القرآن در نظر اهل بيت عصمت و بيست نفر از علماى بزرگ اسلام‏.قم: دارالحدیث.

41) نجاشی، احمد بن علی(1407ق)، رجال النجاشی. قم: انتشارات جامعه مدرسین.