اعجاز قرآن و تربیت انسان

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ نوامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۲۴ توسط مهسا امینی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «=چکیده= در اين نوشتار سعي بر آن شده است كه مسئله اعجاز قرآن و رابطه آن با تربيت معنوي انسان بيان شود. ابتدا مسئله اعجاز و معجزه آیت بودن آن مطرح شده پس از آن به وجوه اعجاز قرآن اعم از ادبي و عددي پرداخته شد. پس از بیان و توضيح اعجاز ادبي ، اعجاز عدد...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

چکیده

در اين نوشتار سعي بر آن شده است كه مسئله اعجاز قرآن و رابطه آن با تربيت معنوي انسان بيان شود. ابتدا مسئله اعجاز و معجزه آیت بودن آن مطرح شده پس از آن به وجوه اعجاز قرآن اعم از ادبي و عددي پرداخته شد. پس از بیان و توضيح اعجاز ادبي ، اعجاز عددي را مطرح كرده و ب رابطه آن با تربيت معنوي انسان پرداختيم. سپس به تربيت معنوي انسان در قرآن كه در جوامع امروز كمتر بدان توجه شده است و گاهي كه برخي از جوامع به فراموشي سپرده شده است پرداختيم. با توجه به حقایق حكايت شده و آگاهي همگان به اينكه تعليم و تربيت مهم ترين بخش زندگي بشر را رقم مي زند و عزت و ذلت مردم در گرو آن است به آن پرداخته شد. در اين راستا كار خود را از مباني تربيت قرآني آغاز كرديم و تلاش خود را به ساحت و حيطه هاي تربيت بسط و گسترش داديم.

واژگان كليدي

اعجاز، تربيت، تربيت معنوي.



مقدمه

اعجاز به معني يك كار خارق العاده است كه كسي نتواند مانند آن را انجام دهد. معجزه دليل محكمي براي اثبات نبوت پيامبران بوده و از اين جهت قرآن آن را آیت خوانده است. تفاوت معجزه و سحر در اين است كه آنچه پيامبر انجام مي دهد در قدرت ديگران نيست و پيامبر هم نمي تواند آن را به ديگران آموزش دهد. اما ساحر مي تواند كار خود را به ديگران آموزش دهد. سیوطی دركتاب «التقان في العلوم القرآن»‌خود معجزه را امري خارق العاده می داند كه با تحدی همراه باشد. قرآن از آن جهت معجزه است كه بر يك فرد امي نازل شده و معاني بسياري بلندي دارد. از همان ابتداي نزول دشمنان خود را به تحدي خوانده است اما تا كنون دشمنان اسلام و قرآن نتونسته اند حتي سوره اي به اندازه سوره كوثر بياورند و اين خود دليل بر اعجاز قرآن است . يكي از وجوه اعجاز قرآن اعجاز ادبي آن است. كسي كه اندك با علم و بيان و بديع آشنا باشد اين جنبداز اعجاز را به خوبي درك خواهد كرد. مي توان گفت دانشمندان و شکمان اساس اعجاز قرآن را بر كمال فصاحت و بلاغت قرآن استوار ساخته اند. يكي از مهمترين اركان فصالت و بلاغت قرآن بهره مندي از ابعاد معاني واژه ها و استفاده از انواع آرايه هاي ادبي از جمله استعاره و تشبيه و ..... است. بر اين اساس می توان قرآن را مي توان يك معجزه ادبي دانست كه فصاحت و لاغت در حد اعلا است به طوري كه هيچ كلامي بدان پايه نرسيده است. يكي از وجوه اعجاز قرآن،اعجاز قرآن عددي است كه در آن واژه دنيا و آخرت به طور ميزان 115 بار آمده است و اين امر حاكي از آن است كه در مسئله تربيت انسان يك اعتدال بر قرار ساخته است. يعني انسان بايد هم به اين دنيا و هم به آخرت نظر داشته باشد. نه دنيا را براي آخرت رها كند و نه آخرت را براي دنيا. بلكه بايد دنيا را وسيله اي براي رسيدن به ‌آخرت قرار دهد كه چنین اعتدالي در هيچ كتابي به غير از قرآن يافت نمي شود. يكي از جنبه اعجاز علمي قرآن را مي توان مسئله‌ آفرينش انسان و تربيت او دانست. تمامي مراحل آفرينش انسان در قرآن آمده است و اصول و روش هاي تربيتي كه روانشناسان به تازگي به آن دست يافته اند در قرآن آمده است. از جمله روش هاي تربيتي كه قرآن به آن اشاره دارد، استفاده از برهان عقلي، استفاده از حكمت، طرح پرش و ..... است كه مربيان جهت تربيت به خصوص تربيت اقتصادي از آن بهره مي گيرند چرا كه در تربيت اعتقادي هر اندازه اعتقادات با برهان عقلي آموزش داده شود بيشتر مورد پذيرش قرار خواهد گرفت. در اين پژوهش بر آن شديم تا اعجاز قرآن را در چهار مقوله بررسي نماييم: الف) مسئله اعجاز قرآن ب) اعجاز ادبي قرآن ج) رابطه اعجاز عددي با تربيت انسان د) مسئله آفرينش و تربيت انسان.

الف) مسئله اعجاز قرآن

قرآن وجود خارق عادت را تصديق مي كند. درباره رويدادهاي روزگاران گذشته در قرآن به رخدادهايي اشاره شده است كه برخلاف جريان عادي و نظام علت و معلولی به وجود آمده بود مانند اژدها شدن عصاي موسي(ع) و يا شكافته شدن رود نيل و عبور بني اسرايئل از آن و غرق شدن فرعونيان. با وجود اين بايد دانست كه اگر چه اين گوند امور، برخلاف وضع عادي طبيعت است اصولا از محالات ذاتي نيست چنان كه هر عقلي بي چون و چرا آن را ناممكن بشمارد. قرآن علت هاي مادي را مي پذيرد ولی نه آن سان . از سان آن كه آن ها را از خواص ماده بداند بلكه آن را از امر پروردگار مي شمارد كه از مجرای ويژه اي به جهان مي رسد. «و مَنْ يَتَّقِ اللهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً و يرزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لايَحْتَسِبُ وَ َمْن يَتَوَكَلْ عَلي اللهِ فَهُوَ حَسُبُه اِنَّ اللهُ بالِغُ اَمْرِهِ قد جَعَلَ اللهُ بِكُّلَّ شيءٍ قدراً» سوره طلاق آيه 2 و 3 «هر كس از خدا پروا كند، براي او، راه بيرون شدن قرار مي دهد، و از جايي كه حسابش را نمي كند به او روزي مي رساند و هر كس برخدا اعتماد كند او براي وي بس است. خدا فرمانش را به انجام رساننده است براستي خدا براي هر چيزي اندازه مقرر كرده است. در بخش اول آیه صحبت بر سر آن است كه اگر شخص، خدا ترس باشد خداوند روزيش را از جايي كه اسبابش جور نباشد، حواله مي كند چون خدا بر هر چيزي قادر است. اما چنين نيست كه بدون لوازم مادي باشد زيرا در بخش آخر آيد مي گويد «قدجعل الله بكل شي ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ءٍ قدراً» يعني اندازه و حدود ارتباط هايي هست ليكن گاهي از نظر آدميان پنهان است. [دکتر علی سلطانی گرد فرامرزی ،1393 ص 34 ] قرآن از معجزه با عنوان آیت یاد می کند . چراکه که معجزه دلیل محکمی است که پیامبران برای اثبات ادعای نبوت خود اقامه می کند و لذا ایت خوانده می شود. مرتضی مطهری ، 1358 ، ص 140 آقای عبدالحسین ابن الدین ، در مقدمه کتاب ، ( اعجاز قرآن و بلاغت محمد ) در مورد معجزه چنین گفته است : (( معجزه برای ثبات نبوت لازم است تا هر بیهوده ادعای نبوت نکند و معجزه بتواند دلیلی بر صحت ادعای پیامبر باشد ، منکران معجزه چند گروه اند : نخستین کسانی که صدور اعجاز را خلاف عقل می دانند ، چون به نظر آنان ، اسیر غیر عقلانی ممکن نیست ، معجزه را نیز انکار می کنند.گروه دوم ، ماترپالیست ها هستند که تنها قوانین مادی میان اشیاء را برجهان ، حاکم می شمارند و هرگونه نیروی غیر مادی و بد اصطلاح ، خدایی را که از جهان ماده خارج باشد،انکار می کنند و به پیروی از این عقیده معجزه را نیز نمی پذیرند . سومین گروه کسانی هستند که اصطلاحاً نبوت را امدی عادی می شمارند و کارهای پیامبران را نیز خارج از عادت نمی دانند بلکه اموری را که برای مردمان عادی هم ممکن است ، وسیله تصدیق آن می شمارند. [دکتر علی سلطانی گرد فرامرزی ،1393 ص42 ] اگر موضوع اعجاز قرآن را با معجره هاي پيامبران پيشين مقايسه كنيم، تفاوتي آشكار و عميق بين آنها حس خواهيم كرد. سيوطي بيه حق معتقد است كه معجزات پيامبران بني اسرائيل بدون استثنا جنبه هاي عيني و حسي داشت مانند اژدها شدن اعصاي موسي (ع) و يا زنده شدن مرده به دعالي عيسي(ع) شايد دليلش اين بود كه مردم در آن روزگار هنوز رشد عقلي و بينش كافي براي درك مسائل غير محسوس نداشتند. اما معجزه پيامبر اسلام، عقلي بود، زيرا در دوره او خرد مردم تكامل يافته، ظرفيت كافي كافي را براي پذيرش معقولات دارا بود. در اين مورد حديث از پيامبر اسلام در صبح بخاری بدين صورت آمده است« ما من الأنبياء نبي إلا أعطي من الآيات ما مثله آمن عليه البشر، وإنما كان الذي أوتيته وحيًا أوحاه الله إليّ، فأرجو أن أكون أكثرهم تابعًا». در حقيقت مفهوم اين حديث چنين است كه معجزات حسي با گذشت و نهان از ميان مي رود. اما معجزه قرآن تا قيامت بر دوام خواهد ماند. معجزات حسي با چشم قابل رويت بود مانند بيرون‌ آمدن شتر صالح از كوه و اژدها شدن عصاي موسي. اما قرآن معجزه اي است كه جز با ادراك دروني قابل فهم نيست. هر چه را كه با چشم بتوان ديد، چون عمل ديدن پايان يابد اثر عيني آن از ميان مي رود. اما در مسائل عقلي چنين نيست.

[دكتر علي سلطاني گرد فرامرزي، 1393 ص 70]

اكنون که مسئله اعجاز قرآن را تا حدودي بررسي مي كنيم در اين مرحله بر آنيم بدانيم چه مقدار از قرآن معجزه است و نظر دانشمندان مختلف در آن زمينه چيست؟ در كتاب «الاتقان في علوم القرآن» از جلال الدين سيوطي در اين خصوص چنين آمده است: به اعتقاد معتزله همه قرآن معجزه است. يعني موضوع اعجاز را نبايد از كل قرآن انتزاع كرد و بر هر سوره يا آيه اي نسبت داد. بر عكس قاضي [ابوبكر باقلاني] مي گويد: اعجاز بر يك سوره طولاني يا كوتاه نيز قابل اطلاق است چنان كه در قرآن آمده است: «فأتوبسُورَهٍ مِن مِثْلِهَ» یابد آن اندازه از آيات قرآن كه بتوان آن را از لحاظ بلاغت مورد توجه و بررسي قرار داد. بديهي است كه در قرآن ايه هايي هست كه شماره كلمه هاي آن به اندازه برخي سوره هاي كوچك است. بعضي ديگر از متكلمان، معتقدند كه اعجاز قرآن با يك آيه حاصل نمي شود بلكه بايد ايات بسياري را مورد توجه قرار داد. بر عكس گروه ديگر مي گويند كه: اطلاق صفت اعجاز بر كل قرآن است و به همين دليل بر تك تك آيه ها و سوره هاي آن نيز اطلاق مي شود پس آيات قرآن چه كم و چه بسيار معجزه است، چنان كه در قرآن بدين نكته اشاره شده است«فُليَأَ توا بحديثٍ مِثْلِهِ اِنْ كانوا صادقين» سوره طور 34، پس گفتاري مانند قرآن بياوريد اگر راست مي گوييد. [دكتر علي سلطاني گرد فرامرزي، 1358 ص 183] پس از بررسی مسئله اعجاز قرآن و تفاوت آن با دیگر امور خرق عادت به جنبه های مختلف اعجاز قرآن می پردازیم. از نظر كلي وجوه اعجاز قرآن در 2 دسته، دسته بندي مي گردد: جنبه لفظي و جنبه معنوي. جنبه لفظي همان جنبه هنر و زيبايي و جنبه معنوي از لحاظ علمي و فکري است. زيبايي مربوط به فن است و علم مربوط به كشف. علم يعني آنچه حقيقتي را كشف مي كند ولي زيبايي آن چيزي است كه يك موضوع زيبا به وجود مي آورد. [دكتر علي سلطاني گرد فرامرزي، 1358 ص 172]

ب) اعجاز ادبي قرآن

فصاحت در اصطلاح ادبي؛ يعني خالي بودن كلام از عيوب دستوري، غرابت، كلمه و تنافر حروف، به زبان ساده تر، كلامي صحيح است كه اولاً از جهت ساخت نظمي مطابق با قوانين دستور زبان باشد، ثانياً واژه هاي آن از لحاظ معني دور از ذهن باشد و ثالثاً، تلفظ كلمات آن، دشوار نباشد و ساده و روان بر زبان جاري شود. بلاغت در لغت به معني چيره زباني و زبان‌ آوري است و در اصطلاح معناي و بيان رسيدن به مرتبه منتهاي كمال در ايراد كلام بر رعايت مقتضاي حال، آوردن كلام مطابق اقتضاي مقام بر شرط فصاحت است. بلاغت يعني، به كار بردن سخن كه فصيح و مطابق با قواعد دستوري باشد، مناسب با حال و مقام در جايي كه لازم است سخن كوتاه باشد و در مقام مناسب طولاني. دكتر علي سلطاني گرد فرامرزي 1393 ص 244. پروردگار عالميان، خود، قرآن را با صفات بيان و افصاح، مدح كرده است. «الرحمن عَلَّمَ القرآن؛ خَلَقَ الانسان؛ عَلَمَهُ البيان» الرحمن 1/4 «هداييانُ لناس و هديً و صوعظهً المتّقين» آل عمران 137. قرآن يك معجزه ادبي است به طوري كه فصيح بودن آن درحد اعلاي فصاحت و بلاغت و رسا بودن آن نيز کامل است به طوری که در قبل و بعد از اسلام هيچ شعر و يا خطبه و كلام عربي به آن نرسيده است. هر چند قرآن از حروف و كلمات معمولي زبان عربي تشكيل شده است . اما نظم خاص خود را دارد و تر كيب كلامي آن معجزه است يعني سبك خاص آن نه شعر، نه نظم است بلكه كلامي خاص است كه قابل تقليد نيست.

[محمدعلي رضايي، 1393، ص 66]

يكي از مهم ترين اركان فصاحت و بلاغت بهره بردن از ابعاد معناني واژه ها و استفاده آرايه هاي ادبي است. براي اينكه سخن زيباتر جلوه كند بلكه براي فهم دقيق تر معاني و مواد مورد نظر در قرآن استعاره و تشبيه بسيار به كار رفته است تا خواننده مفهوم مورد بحث را روشن تر درك كند «هو اَلَذي أنْزَلَ عَلَيْكَ الكتابِ مِنه آياتُ كلماتُ هنَّ ام الكتابِ و اُخَرُ متشابهات ..... ما يَعْلَمُ تا ويلهَ الاّ الله و الراسخون في العلم» اوست كه اين كتاب را بر تو فرستاد پاره اي از اين آيات، محكم(صريح و روشن) است آنها اساس كتابند و متشابها تند تاويلش را جز خدا و ريشه داران در دانش كسي نمي داند آل عمران 7. [دكتر علي سلطاني گرد فرامرزي، 1393، ص 253. ] برخي از آرايه هاي ادبي به كار رفته در قرآن عبارتند از: 1- تاكيد: قرآن در ايات مختلف به تناسب حال مخاطبين بيان خود را تاكيد كرده است. مثلا آنجا كه نشانه اي آشكار وجود دارد آيه 1 زا موکد آورده است: مانند: «إنَ رَبّكَ لبالمرص»(فجر 14) 2- تقديم و تاخر: در آيه «اياك نعبدا و اياك نستعين» «حمد5» چنان كه پيداست تقديم صورت گرفته و معمول بر عامل مقدم شده است. 3- استعاره: به عنوان مثال، بيان‌ايه«واشتعل الراس شباً» «مريم 4» استعاري است. صورت اصلي اين جمله آن است كه گفته شود «واشتعل شیب الراس» ليكن در اين صورت تنها فايده پیری را مي رساند نه مبالفد را در حالی که تعبید اول نمودا مبالغه و شمول پیری برهمه اجزاء سرا است. 4- تشبيه:كه فراوان در ايات قرآن به كار رفته است و به قصد توصيف و مبالغه صورت مي پذيرد. مانند آيه هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ بقره 187. حجت الاسلام علي اكبر بابايي 1392 ص 350. يكي از جنبه هاي اعجاز قرآن این است دانست كه هيچ كس نمي تواند سخني همانند آن بياورد. اگر تمام جن و انس دست به دست هم دهند تا آيه اي مانند آن بياورند، نمي تواند به اين كار نائل شوند. يكي از جنبه هاي اعجاز قرآن اين است كه اگر كسي بخواهد همانند آن توانند بايد به قوه ي حافظه اش مراجعه كند و يا به وسايلي كه در پردازش مطالب مربوط به حافظه به كمك مي نمايد مراجعه نمايد. با اين وصف که بعد از مدتي تلاش به اين نتيجه مي رسد كه نخواهد توانست همانند قرآن معجزه اي بياورد. مثلا شما در قرآن آيه اي مشاهده مي كنيد كه در سوره ي هود عيناَ همان آيه در زمان ديگر در سوره فصلت آمده است. همچنين آيه اي ديگر در سوره اعراف آمده عيناَ همان آيه در زماني ديگر در سوره شعرا آمده است.مانند رب موسي و هارون «اعراف 122» : رب موسي و هارون«شعرا 48»: ولقد آيتنا موسي الكتابُ فاخُلِفَ فِيه و لولا كلمه سبقتْ مِن رنكَ لَقُضيَ بينهم وَ انَّهم لفي شكً مِنهُ سريب«هود 110»: (وَلَقَدْ آتَيْنا موسي الكتابَ فاختُلِفَ فيه و لولا كَلمهُ سَبَقَتْ مِنْ رَبِكَ لَقُضِيَ بينهم وَ إنّهُمْ لفي شَكّ منه يريب)«فصلت 45» همان گونه كه مشاهد مي نماييد اين آيات دو به دو شبيه اند. بهمن نيك بين 1392، ص ، 4. «اِلذّينَ تابوا مِنْ بَعّدِ ذلِكَ و اصّلَحوا فَانَّ الله غفور رَحيم »ص7 آل عمران 89. «الَذينَ تابوا مِنْ بَعدِ ذلِكَ و اصِلَحوا فَإنَّ اللهَ غفورُ رحيم» نور5 «فَإنْ تابوا و أقاموا الصلاه و آتوْا الزكاه» توبه 5 «فَإن تابوا و أقموا الصلاه و اتوا الزكاه .....» توبه 11 «الَّذينَ يقيمون الصلاهَ و يُوتون الزكاه و هم بالاخره هم يوقنون» نمل 3 «الذين يقمون الصلاه و یوتون الزكاه و هم بالاخره هم يوقنون» لقمان4 بهمن نيك بين، 1392 ص 12. خداوند خود در قرآن به اين جنبه از اعجاز قرآن اشاره كرده است. خداوند در سوره زمر ايه 23 مي فرمايد: «الله نَزَّلَ أحْسَنَ الحديث كتاباً متشابهاً مثاني تَقَشعرَ مِنْهُ جُلُودُ الَّذينَ يخشون رَبَهُم ثَمَ تَلَيْنَ جُلودُهُم و قُلوبُهُم الي ذرك اللهِ ذلكَ هُدي الله يَهدي به مَنْ يشاءُ وَ مَنْ يُفْضِلَ امهُ نَما لَهُ من هاد» يعني خدا نازل كرد نيكوترين سخني را كتابي دو به دو شبيه به لرزه مي افتد از آن پيوست هاي كساني كه مي ترسند از (نافرماني) پروردگارشان پس نرم مي شود پوست هايشان و دل هايشان با ياد خدا، اين هدايت خداست كه هدايت مي كند با آن هر كه را بخواهد و هر كه را خدا در گمراهي ندارد براي او هيچ هدايت كننده اي نمي باشد. [بهمن نيك بين، 1392 ص 17 ]

ج)رابطه اعجاز عددي قرآن و تربيت انسان

عبدالرزاق نوفل، كتابي با عنوان «اعجاز عددي در قرآن كريم» به زبان عربي نوشته است كه نشر ناشر آن را در سال 1362 با ترجمه مصطفي حسيني طباطبايي به چاپ رسانده است. واژه الدنيا: 115 بار در قرآن كريم آمده و واژه آخرت هم 115 بار تكرار شده است. شيطان و ملک و مشتقات آن ها هر كدام 88 بار در قرآن آمده است. حيات و موت و مشتقات آنها هر كدام 145 بار در قرآن تكرار شده است. ايمان و علم با مشتقاتش هر كدام 811 بار در قرآن آمده است. رجس و رجز با مشتقاتش هر كدام 10 بار تكرار شده است. دكتر علي سلطاني گرد فرامرزي 1383 ص 291. همان طور كه مشاهده مي كنيد واژه دنيا و آخرت 115 بار به طور برابر در قرآن آمده است و اين نشان دهنده آن است كه قرآن با مسئله رهبانیت كاملاً مخالف است. اين كه انسان دنياي خود را رها و كند و تنها آخرت را در نظر بگيرد. و از مردم و جامعه دوري گزيند درست نيست و برعكس اين قضيه هم همين گونه است. يعني اينكه انسان آخرت را رها كرده و تنها به آباداني دنيايش بپردازد. قرآن در مسئله تربيت و معنويت يك اعتدال برقرار ساخته و اينكه در تربيت هم بايد به جنبه دنيوي و هم جنبه اخروي نظر داشت.

د ) تربيت انسان در قرآن و اعجاز قرآن

از آنجا كه پيامبر خاتم پيامبران است و پس از او پيامبر ديگري فرستاده نمي شود و كتاب هاي آسماني ديگري نازل نمي شود لذا مهمترين معجزه پيامبر،قرآن است كه نه تنها براي مسلمانان صدر اسلام بلكه براي دوره هاي بعد است. چرا كه آينده دوره بلوغ فكري بشر است. معجزه پيامبران ديگر از نوع تجربي و حادثه اي موقت بوده است مانند تبدیل عصا به اژدها كه در يك ساعت معين رخ مي دهد ولي براي جاودان ماندن ديني كه مي خواهد قرن ها در ميان مردم باقي بماند، اين چنين معجزه اي كافي نيست و اين معجزه جاودان مي خواهد لذا معجره اصلي خاتم الانبياء‌از نوع كتاب است. مرتضي مطهری، 1358، ص 169. توان يكي از وجوه اعجاز قرآن را در اين دانست كه به تربيت انسان پرداخته است. كتابي كه هزار و اندی سال پيش بر پيامبر نازل شده است در تربيت انسان به بحث پرداخته است به طوريكه اكنون هم قابل استفاده مي باشد در قرآن مردم از نظر تربيتي به سطوحي تقسيم شده اند. راهكارهاي تربيتي هر كدام متفاوت است. يكي از وجوه تربيت، تربيت معنوي است.

1 – تعریف تربیت معنوی

با توجه به تربيت و معنويت در تعريف تربيت معنوي مي توان گفت: تعريف معنوي عبارت است از پروراندن و رشد دادن معنويت فطري متربي تا رسيدن وي به مرز ايمان و ديدن باطن و ماوراي ظاهر دنيا و رهايي از تعلقات مادي ايجاد شود و جاذبه اي قوي و شديد در عين حال منطقي و صحيح براي حركت به سوي خداي يگانه و قرار گرفتن تحت ولايت نوراني او. اين تعريف ريشه در آيات قرآن دارند كه خدای متعال در قرآن فرموده است : اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنوا يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ بقره 257 خداوند ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند و ان ها را از ظلمات به سوی نور می برد. «الله نور السماواتِ و الارض........ يهدي الله نِورهِ مَنْ شاء‌« نور 35. در خدا نور آسمانها و زمين است....... خدا هركس را كه بخواهد براي دستيابي به نور خود هدايت مي كند. هدايت به نور همان تربيتي است كه موانع بهره بردن از نور الهي را از وجود انسان پاک و راه اتصال به منبع نور را هموار مي كند چرا كه انسان از همان آغاز خلقت داراي نوري فطري است كه نوري است اجمالي اگر مراقب او باشند ترقي مي كند و تفصيل مي پذيرد. فرج الله میرعرب، 1393، ص 143 تربيت معنوي امري تدريجي است و سير مراحل تكامل آن به هيچ مرتبه اي محدود نمي شود؛ يعني براي سيل تكامل معنوي انسان نمي توان مرزي معين كرد. ملاصدرا اين اين تربيت را در 3 سطح دانسته است. عوام، خواص، الخاص الخواص تربيت نوارني عوام اخراج از ظلمت كفر به نور ايمان و هدايت است چنانكه قرآن مي فرمايد: «و الذَّينَ اهتَدوا زادتهُم هُدي و آتاهُم تَقْواهُم»«يونس 7» تربيت خواص اخراج از صفات جسماني نفسانی است يعني از خوش دلي به زندگي مادي به نور روحانيت رباني برسد. چنانكه قرآن مي فرمايد : الا بذكرالله تطمنئن القلوب.....«رعد 28». تا جايي که خطاب مي رسد: «يا ايتها النفس المطمئنه» إرجعي الي ربك راضه مرضيه. «فجر 27، 28». تربيت خاص الخاص اخراج از ظلمت حدوث خلقت روحاني با فضاي وجود و وارد كردن به نور تجلي صفت «قديم» تا رسيدن به بقاست، نظير آنچه در تربيت اصحاب کف اتفاق افتاد فرج الله میر عرب ، ، 1392 ،ص 154

2 - مبانی تربیت معنوی

مبانی تربیت معنوی در قرآن عبارت اند از عقل ، فطرت ، اختیار عقل مهم ترين داشته بشر و ركن اساسي وجود اوست كه عقيده بودن آن امكان ندارد. خداوند عقل را به نيرويي تعريف كرده كه انسان در دينش از آن بهره مند شود و به وسيله آن راه را به سوي حقايق و معارف و اعمال صحه پيدا نموده و پيش گيرد. پس اگر عقل در چنين بحراني قرار نگيرد و قلمرو عملش به خير و شر دنيوي محدود گردد ديگر عقل ناميده نمي شود. قرآن در اين زمينه يم فرمايد: « أَ فَلَمْ يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَي الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَي الْقُلُوبُ الَّتي‏ فِي الصُّدُورِ»«حج 46». چرا در زمين سير نكردند دل ايشان توان تعمل پيدا كند و يا گوشه هايي كه با آن بشنوندآخر تاريك شدن چشم سر، كوري نيس اين چشم دل هایی است كه كور مي شود. دل هايي كه در سينه است مراد از تعمل در كلام خداوند آن ادراكي است با سلامت فطرت به انسان دست مي دهد. قرآن براي فعال نگه داشتن قوه ي عاقله و توان فكري كمال جوي انسان توجه او را به رمزها و اشاره هاي فراوان در دل هستي هدايت كند. فطرت: يكي ديگر از مباني تربيت، فطرت است كه در تربيت عقيدتي بعد از آن مورد توجه است. فطرت آن حقيقت است كه از يك طرف انسان را با انگيزه ذاتي به سمت خداپرستي، نيكي، ارزش ها سوق مي دهد و از سوي ديگر زمينه گرايش ايماني و اخلاقي است يعني خداوند با الطاف خود در سرشت بشر چيزي را به وديعت نهاده است تا زمينه رشد كمالات و فضايل انساني است. قرآن درباره فطرت مي فرمايد: « فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا»«روم 30» 3- اختيار: يكي از مباني مهم در تربيت وجود اختيار در انسان است. انسان مختار است و هرگز هيچ عقيده اي را به اجبار نمي پذيرد. قرآن درباره اختيار در ايمان و كفر مي فرمايد: « وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ » «كهف 29» بگو حق از پروردگارتان رسيده پس هركه بخواهد ايمان مي آورد و هر كس بخواهد كفر مي ورزد. فرج الله ميرعرب، 1392، ص 44.

3 - اهميت و ضرورت تربيت معنوي

قرآن دو نوع زندگي را در يك آيه معرفي مي كند: « أَ وَ مَنْ کانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي‏ بِهِ فِي النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها کَذلِکَ زُيِّنَ لِلْکافِرينَ ما کانُوا يَعْمَلُونَ122 »«انعام 122»«آيا كسي كه مرده بود سپس او را زنده كرديم و نوري برايش قرار داديم كه با آن در ميان مردن راه بر ود همانند كسي است كه در ظلمت ها باشد و از آن خارج نگردد. اين گونه براي كافران اعمال زشتي كه انجام مي دادند تزئين شده است» يكی زندگي در نور دارد و ديگري در ظلمت يكي ماندن در ظلمت و ديگري رها در نور افلاك. اين حيات نوراني همان حيات معنوي است. ضرورت پرداختن به اين نوع تربيت آنگاه جلوه بيشتري مي يابد كه بفهميم بشر امروز گرفتار دشمناني شده است كه هر روز تلاش بيشتري مي كنند تا او را از معنويت الهي دورتر كنند دلش را كور و او را در ظلمت های تزئين شده غرق نمايد. فرج الله مير عرب، 1393، ص 146.

4- هدف تربيت معنوي

در تعريف تربيت معنوي هدف از آن به اجمال قابل فهم است ولي بايد اين معنويت و رشد معنوي را توضيح داد. از آياتی مانند«ما يريدُ الله لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَج و لكن يُريدُ لِيُطَهِرِكُمْ»« مائده 6 » از آيه فهيده مي شود تطهير نفوس از اهداف تشريح دين و نزول كتاب و مطلوب و متعلق اراده خداوند است. همين تطهير نفوس مهمترين بخش تربيت معنوي است زيرا نفس پاك و طاهر دنبال معنويت الهي است كه خود نزد خداست. تزکیه را پاکسازی مشاعر از عفونت ها و آلودگی ها تا رسیدن به طهارت دانسته اند تا انسان چنان پاک و صاف گردد که زمینه رشد نمو آن فراهم شود بنابراین تزکیه رابطه معنای نزدکی با تطهیر دارد . از اهداف اساسی و اولیه تربیت معنوی است که بسیار مهم نیز می باشد. فرج الله میر عرب ، 1393 ، ص 184

5 –روش هاي تربيت معنوي در قرآن

برخی از روش هاي تربيتي كه در قرآن به ان اشاره شده است: اقامه برهان و احتجاج: يكي از مهم ترين روش ها براي تربيت اعتقادي انسان استفاده از ابزار برهان و احتجاج عقلاني است قرآن که در اين باره مي فرمايد: « أَ وَ مَنْ کانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي‏ بِهِ فِي النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها کَذلِکَ زُيِّنَ لِلْکافِرينَ ما کانُوا يَعْمَلُونَ »«بقره 111» خود كاملي از بكارگيري برهان و احتجاج براي اصلاح عقيده باطل و تربيت اعتقادي رفتار حضرت ابراهيم برای هدايت آزر و قومش به عقايد حق است كه در آيات (74-82) سوره انعام بدان اشاره شده است. طرح سوال : ايجاد پرسش از روش هاي تربيتي قرآن است كه سبب مي شود متربي به فكر فرو رود و قوه عاقله اش درگير موضوع شود. قرآن در اشاره از اين روش مي فرمايد: « وَ إِذا قيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ»« بقره 170» استفاده از حكمت: يكي از روش هاي تربيتي عقيدتي دعوت مطلوب با حكمت است. قرآن مي فرمايد: « ادْعُ إِلي‏ سَبيلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ .»«نحل 125» حكمت اصابه حق و رسيدن به آن با علم و منطق است. حكمت روش دعوت عملي براي هدايت مردم و ارشاد آنان و جذب حداكثري به جهت دين و عقيده است. فرج الله ميرعرب، 1392، ص 91.

6 - عوامل تربيت معنوي قرآن

عوامل تربيت صحيح از نظر اسلام 3 عامل است. تعقل و تفکركه براي روشن شدن است يعني حكم چراغ براي انسان را دارد ايمان تزكيه نفس كه در قرآن بدان اشاره شده است و موجب پرورش استعدادها مي شود. عامل سومي كه در تربيت موثر است كسب اخلاق فاصله است. تقوا و ايمان تا آن حد است كه اراده انسان را آماده مي كند و موجب پرورش اراده مي شود. براي بكار بستن. يعني روشن شدن راه تنها كافي نيست ابتدا بايد اقتدار پيدا كرد براي به كار بستن. تقوا و تزكيه نفس و ايمان به اراده اخلاقي انسان قدرت و توانايي به كار بستن مي دهد كه تا حدودي در مكتب هاي غير مذهبي هم هست. مرتضي مطهري، 1384، ص 125.

7 - اثار تربيت معنوي در قرآن

تربيت يك رفتار، آن هم از نوع خاص و ممتاز است. پس بايد هدفمند باشد و به اثار و پيامدهاي آن انديشیده شود. برخي از اثار تربيت معنوي عبارتند از: 1 - حفظ كرامت انسان 2 - معنايابي زندگي - 3پويايي. حفظ كرامت انسان به انسان معنوي با سيمايي پاك و روشن و با گفتار و رفتارش با همگان و منش متعالي فكري خود را اعلام مي دارد و با رفتارش برتري حاصل از انس با خدا را به نمايش مي گذارد. خداوند متعال فرموده است: «وَلَقَدْ كَرَّمنا بَني آدَم»«اسراء 7» ما فرزندان آدم را يقيناًَ بزرگوار و شرافت زياد داديم» تحقق اين هدف و احساس بزرگواري باعث مي شود انسان بايدها و نبايدهاي اخلاقي و رفتاري را تشخيص دهد. معناي زندگاني: آنان كه زندگي را منحصر در عالم ماده مي دانند مشكلات و سختي هاي دنيا كه اجتناب ناپذيرند زندگي را براي ايشان رنج آور مي كند قرآن در اين باره مي فرمايد: «يعلمون ظاهراً من الحياه الدنيا هم لحن الاخره هم غافلون»«روم 70» آنان فقط ظاهري از دنيا را مي دانند و از آخرت غافل اند. چنين افرادي با گريز از خدا و دين به ورطه ی نيست انگاري و در پوچي مي افتند و خود را بيهوده تهي از هر هدفي مي گمارند. پويايي: انسان تربيت شده در مكتب معنوي قرآن اهداف بالاتر از خواسته هاي مادي را پي مي گيرد. او به دنبال ساختن خويش كه مسير كمال در كنار آن ساختن جامعه اي است كه درباره آن احساس مسئوليت مي كند معنويت كه رشد كند، اثر اين است كه اگر جهادي پيش آيد و او از شركت در جهاد به هر دليلي محروم شود اشك مي ريزد. قرآن در اين باره مي فرمايد: « وَ لا عَلَي الَّذينَ إِذا ما أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا أَجِدُ ما أَحْمِلُکُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوْا وَ أَعْيُنُهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاَّ يَجِدُوا ما يُنْفِقُونَ» «توبه 92». فرج الله ميرعرب، 1393، ص 246.

نتيجه گيري

معجزه قرآن بر خلاف معجزه پيامبران پيشين كه از نوع حسي و غيبي بوده اند و پس از ساعتي از ميان مي رفتند از نوع عقلي بوده است تا براي همگان باقي بماند. چرا كه پيامبر خاتم پيامبران است و پس از ايشان پيامبر (ص) ديگري فرستاده نمي شود لذا معجزه ای ايشان بايد از نوع معجزه عقلي باشد تا جاودانه بماند چرا كه معجزه عینی همچون تبديل عصاي حضرت موسي به اژدها براي ساعتي بود و كساني كه آن را مشاهده مي نمودند اما معجزه پيامبر خاتم از نوع معجزه عقلي است تا براي آيندگان باقي بماند و روشنگر راه آنان باشد. قرآن اساس و پايه نهضت اسلامي و پيشرفت علوم و آزادي فكر است و از اين جهت حق بزرگي بر گردن بشریت دارد چرا كه تنها كتابي كه به اهميت علم و علم آموزي و تعقل و تفكر و تدبر دعوت مي كند، قرآن است و هيچ كتابي به اندازه آن به علم آموزي دعوت نكرده است. يكي از نكات جالبي كه در ميان آيات قرآن وجود دارد، رابطه منطقي ریاضی موجود ميان‌ آيات قرآن است به طوريكه اگر در بسياري از آيات قرآن مشاهده مي گردد. به عنوان مثال در آيه 47 سوره عنكبوت آمده است كه فقط كافران با آيات خط ستيزه مي كنند و در آيه 49 سوره عنكبوت آمده است كه فقط ظالمان با‌ آيات خط ستيزه مي كنند و اگر آنها را در يك دستگاه معادله دو مجهولي قرار دهيم نتيجه ميگيريم كه كافران و ظالمان با هم برابرند. يكي از نتايج جالب اين است كه واژه دنيا و آخرت به طور برابر 115 بار در قرآن تكرار شده است كه اين مي تواند نشان دهنده آن باشد كه اسلام همان طور كه به آخرت سفارش مي كند به بهره گيري از نعمات و روزي هاي پاكيزه سفارش مي كند و با رهبانیت و گوشه نشيني براي رسيدن به آخرت مخالف است. يكي از مسئله جالبي كه در قرآن آمده است مسئله تكرار آيات است. به طوري كه يك‌ آيه در سوره اي ديگر آمده و همان‌ آيه عيناً در سوره اي ديگر تكرار شده است. گاهي تكرار به اين صورت است كه ابتداي آيات تكرار شده است و گاهي آخر آیات مانند هم است. گاهي آيات همانند حلقه اي زنجير به وسيله كلمه اي مشابه به يكديگر پيوند خورده اند و اين امر حاكي از آن است كه قرآن از جانب خداوند تبارك و تعالي است. يكي از مسائلي كه حقانيت دعوت رسول اكرم (ص) و مسئله اعجاز قرآن را تائيد مي كند اين است كه در جاي جاي قرآن به مسئله تربيت انسان، مباني تربيت، اصول و روش هاي مناسب جهت تربيت انسان اشاره شده است. روش هايي كه عالمان علم روان شناسي در قرون اخير به آن دست يافته اند در حالي كه هزار و اندی سال پيش در اين كتاب آمده است و مربيان مي توانند براي تربيت متربیان از روش هاي بيان شده در قرآن استفاده كنند. اينكه چنين مسائلي در قرآن آمده كه به پيامبراني نازل شده است نشان از الهي بودن قرآن و حقانيت آن است. مسائلي كه دانشمندان در قرون اخير با استفاده از انواع وسايل علمي بدان دست يافته اند در حالي كه هزار و اندی سال پيش در قرآن بيان شده است و قرآن در جامعه اي نازل شده است كه در آن خبري از علم و دانايي نبوده است. اما بیش از هر كتاب آسماني دعوت به علم و علم آموزي كرده است.

منابع


1- بابايي، حجت الاسلام علي اكبر، 1393، روش شناسي تفسير قرآن، با همكاري غلامعلي عزيزي كيا و ..... ، قم: پژوهشگاه حوزه دانشگاه، پنجم.

2- رضايي اصفهاني، دكتر محمدعلي، 1393، پژوهش در اعجاز علمي قرآن، اصفهان:كتاب مبين، اول و دوم.

3- سلطاني گردفرامرزي، دكترعلي، 1393، جلوه هايي از اعجاز قرآن، تهران: آسونه، اول.

4- مطهري، مرتضي 1358، آشنايي با قرآن، تهران: صدرا، دوم.

5- مطهري، مرتضي 1384، انسان كامل از ديدگاه قرآن، تهران: صدرا، سي و پنج.

6- مطهري، مرتضي 1386، تعليم و تربيت در اسلام، تهران:صدرا، پانزدهم.

7- م يرعرب، فرج الله، 1392، ترتبيت اعتقادي و معنوي، قم: بوستان، كتاب اول.

8- نيك بين، بهمن، 1392، اعجازي از قرآن، تهران: عقيل، اول.

9- نيك بين، بهمن، 1393، عجايبي از قرآن، تهران: عقيل، هفتم.