بررسی اعجاز فرهنگی قرآن کریم
چکیده
مقوله اعجاز قرآن کریم از دیرباز بین صاحبنظران علوم قرآنی مطرح بوده و بحثهای تفصیلی در این موضوع ارائه گشته است. و هر روز که با بررسی قرآن و وجوه اعجاز آن سپری میشود وجوه و ابعاد گوناگونی از قرآن کشف میشود؛ اعجاز قرآن با وجوه مختلفی که دارد تا کنون مورد توجه ویژهی اندیشمندان قرار گرفته است اما تا کنون کسی به مقولهی اعجاز فرهنگی قرآن نپرداخته است. بنابراین لازم است اعجاز قرآن از این منظر نیز مورد توجه و کنکاش قرار کیرد. از این رو هدف از نگارش این تحقیق بررسی چگونگی مواجهه قرآن کریم با فرهنگ عصر نزول قرآن است که لازمهی آن آشنایی با فرهنگ جزیرهالعرب در عصر نزول قرآن و قرون بعد آن است. به نظر میرسد قرآن در تعامل با فرهنگ موجود گاهی اوقات به تأیید و تثبیت پرداخته و در بعضی موارد به رد و ابطال و در پارهای از موارد به گزینش و اصلاح آن فرهنگ اقدام کرده است. این مقاله به روش تحلیلی – توصیفی سامان یافته و به این نتیجه دست یافته که: اعجاز فرهنگی در حکم روح و یا شالودهی دیگر وجوه اعجاز است و گزاف نیست اگر ادعا شود که این وجه در تمام ابعاد اعجاز ساری و جاریست. مؤید این ادعا، تأثیر نپذیرفتن و تبعیت نکردن از فرهنگ و عقاید خرافی دوران جاهلیت و ارائهی فرهنگی متعالی، جهانشمول و فرازمانی است.
كلمات كليدي
قرآن کریم، اعجاز، اعجاز فرهنگی، جنبههای اعجاز، فرهنگ
1- مقدمه
قرآن کریم در همه احوال الهام بخش متفکران حوزههای گوناگون علمی در مسائل مختلف و سبب طرح مباحث گوناگون در الهیات گشته است. به گونهای که آیات قرآن اصلی ترین منبع تفکر و تعقل در میان اندیشمندان مسلمان و علت جهت دهی به نظریات آنان میباشد. با عنایت به اینکه ضرورت فهم قرآن به عنوان نخستین منبع معارف دینی مسلمین برکسی پوشیده نیست؛ بعد از عصر رسالت پیامبر اسلام عالمان و اندیشمندان در این زمینه تلاش و کوشش بسیاری معطوف داشته که نتیجه و ثمره آن به صورت تفاسیر گوناگون و کتب بسیاری در زمینه قرآن و علوم قرآنی، در دسترس پویندگان معارف دینی قرار گرفته است. اعجاز قرآن کریم نیز مقولهای است که از قرون اولیه اسلامی در میان متفکران و صاحبنظران علوم قرآنی مطرح گشته است و از جایگاه ویژهای برخوردار است، چرا که الهی بودن قران از رهگذر اعجاز آن اثبات میگردد. قرآن در طول در طول 23 سال بر وجود پیامبر (ص) نازل شد و معجزه بودن آن مورد اتفاق تمام مسلمانان است و بحث از وجوه و جنبههای اعجاز قرآن پیشینه طولانی دارد و اندیشمندان مسلمان در منابع تفسیری و کلامی به آن پرداختهاند. قرآن کریم با دعوت مخالفان خود به مبارزه و ارائه حتی یک سوره مانند آن، اعجاز خود را ثابت کرده است.« وَ إِنْ كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ» (بقره/23) مخالفان اسلام و قرآن در مقام مقابله به مثل برآمدند ولی نتوانستند به رغم انگیزهای که برای غلبه بر قرآن و شکست رسالت پیامبر اکرم داشتند، حتی سورهای کوچک در مقام پاسخگویی به قرآن بیاورند وآن را شکست دهند. بحث اعجاز قرآن و وجوه اعجاز قرآن با مباحث ادبی، کلامی، و در قرن اخیر به دلیل اکتشافات بیشمار علمی، با مباحث علمی پیوند خورده است؛ و دانشمندان علوم قرآن تألیفات بسیاری در این زمینه داشتهاند. از جمله آثاری که توسط متقدمین و متأخرین در این زمینه تألیف گردیده و میتوان به آنها اشاره کرد، عبارتند از 1- اعجاز القرآن تألیف محمد بن یزید واسطی متوفای306ق 2- النکت لاعجاز القرآن تألیف علی بن عیسی رمانی متوفای 386ق 3- التمهید فی علوم القرآن تألیف محد هادی معرفت 1385ش 4- اعجاز قرآن به زبان فارسی و الاعجاز و التحدی به زبان عربی تألیف علامه محمد حسین طباطبایی در تمام تألیفات فوق و سایر آثاری که در بحث اعجاز قرآن نگاشته شده است از اعجاز، دلایل و وجوه آن در حد استفاضه سخن رفته است و جنبههای مختلف اعجاز قرآن تبیین گشته است لکن تا آنجا که نگارنده احصاء کرده است هیچکدام از صاحبنظران به بحث اعجاز فرهنگی قرآن ورود نکردهاند. با عنایت به اینکه فرهنگ روح معنوی حاکم بر جامعه و نشاندهنده هویت و شخصیت جامعه است، این نوشتار با هدف بررسی اعجاز قرآن در بعد فرهنگی به رشته تحریر درآمده تا روشن گردد که با وجود پیشرفت علم و دانش بشری هنوز هم انسانها از آوردن سورهای مثل قرآن که در همه زمینهها معجزه باشد ناتوان هستند و هنوز هم قرآن کریم مخالفان را دعوت به مبارزه میکند.
2- مفهوم شناسی واژگان
1-2- اعجاز کلمه اعجاز در لغت به معنی ناتوان ساختن است(قرشی،1372، 4: 293)، چنانکه میگویند«اعجز فلان ای صیره عاجزا»(المعجم الوسیط ص585) و در اصطلاح متکلمین اظهار امری غیر عادی و خارق العاده است که مطابق دعوی مدعی نبوت باشد(حلی،1415: ص275) و یا آنکه اظهار امری خارقالعاده است که مقرون به تحدی باشد و مردم از آوردن مانند آن ناتوان باشند. و یا آنکه پیامبر به عنوان شاهد صدقی برای دعوتش، خرق قوانین طبیعی کرده و امری را اظهار کند که دیگران از انجام آن ناتوان باشند.(خویی،1375، 1: 57) در قرآن واژه اعجاز در این معنا به کار نرفته است و به جای آن واژههای دیگری چون آیه، بینه، حجت، برهان، سلطان استفاده شده است. تفاوت مجزه با آیه و بینه در آن است که معجزه به معنی ناتوان ساختن و از پا در آوردن است، اما آیه و بینه به معنی نشانه و دلیل است و هدف از آن «از پای درآوردن» نیست، بلکه مقصود، عرضه شاهد، ارائه گواهی بر صدق دعوی نبوت، دلالت افراد به ذوالآیه، هدایت آنها به عبادت حق تعالی است، آنان که از قلبی پاک و حقپذیر برخودارند، هرگزبه مبارزه با راستی برنمیخیزند تا پیامبران در برابرشان به اعجاز متوسل شوند و منکوبشان سازند. 2-2- فرهنگ «علم و دانش، ادب، عقل و خرد» همچنین «به مجموعه آدابورسوم و باورهای یک قوم از حیث نژاد و دین و امور اجتماعی و مجموعه علوم و معارف و هنرهای یک قوم» نیز فرهنگ اطلاق میشود. (دهخدا، 1380، ج2، ص 2117) در تعریفی دیگر «فرهنگ، مجموعهای از هنجارها، قوانین و عادات، آدابورسوم، عقاید و باورها و ارزشها و الگوهای ارتباطی و نیز امور مادی ارزشمند و معقول یک جامعه است که افکار، احساسات و رفتار اعضای آن اجتماع را شکل میدهد و یا بهنوعی تحت تأثیر قرار میدهد. (افروغ، 1379، ص 54) در اصطلاح جامعه شناسان معاصر«فرهنگ به رسوم و معتقدات، علوم، هنر و سازمانهای اجتماعی دلالت میکند.» (آریان پور، 1353، ص 120) بنابراین «فرهنگ مجموعهای از باورها، ارزشها، آگاهیهای عمومی، خصلتهای رفتاری، آدابورسوم و هنر است که زمانی از نهادینه شدن آن گذشته و ثبات نسبی دارد» (محمد نیاکان و آیدی، 1388، ص 120) 3-2- اعجاز فرهنگی به تأثیرات عمیق و ژرف و تحولات ریشهای و دگرگونیهای همه جانبه که از رهگذر آموزهها و فرهنگ منحصر به فرد قرآنی از عصر نزول تا کنون صورت گرفته است میتوان اعجاز فرهنگی اطلاق کرد. همچنین با توجه به مفهوم کلمه اعجاز و فرهنگ میتوان اعجاز فرهنگی را به «اثبات وحیانی بودن قرآن از راه شناخت فرهنگ و قوانین حاکم بر زندگی فرهنگی مردم عصر نزول و مقایسه آن با فرهنگی که قرآن به جامعه بشری عرضه داشته است و ناتوانی مردم و مکاتب بشری از ارائه فرهنگی به جامعه بشری که هدف خلقت انسانها را که رضوان الهی است، تأمین کند» تعریف کرد. 4-2- قرآن آیات وکلمات الهی که از هر جهت معجزه بوده و از طریق وحی بر پیامبر اکرم نازل گردیده، در مصاحف و دفاتر گردآوری شده، به تواتر به دست ما رسیده و از هرگونه تحریف به زیادی و نقصان بدور مانده است و انسانها مأمور به قرائت و عمل به آن شدهاند.
3- جنبههای اعجاز قرآن
صاحبنظران علوم قرآنی در بیان وجوه وجنبههای اعجاز قرآن موارد ذیل را بیان کردهاند. 1-3- اعجاز قرآن با صرفه است(نظام و سید مرتضی ) خداوند عربها را از معارضه با قرآن منصرف کرده و عقلشان را سلب کرده در حالیکه قدرت بر معارضه را داشتند.(نظام) ولی امری خارجی آنها را از این کار باز داشت خداوند علومی را که عرب برای معارضه با قرآن به آنها نیازمند بود تا مثل قرآن را بیاورند، از آنها سلب کرد.(سید مرتضی).(مناع القطان،1421،ص268 و الزرکشی،1376، 2: 93) 2-3- وجه دیگر اعجاز قرآن بلاغت(مطباقت کلام با مقتضای حال مخاطب) آن است که به مرتبهای رسیده که نظیری ندارد و از این جهت برشیوه عربهایی که در فصاحت و بلاغت بر سایرمردم برتری داشتند، فائقآمد.(مناع القطان،1421،ص269و و الزرکشی،1376، 2: 101) 3-3- شکل عجیب نظم و ترتیب، و شیوه غریب آن، در فواصل و مقاطع آیات درقرآن است، که بر خلاف شیوه های سخن عرب و روش نظم و نثرآنها است. نه قبل و نه بعد از قرآن نظیری داشته و نخواهد داشت.(سیوطی،1376ش،2: 382) به گونه ای که قاری هنگام قرائت و تلاوت قرآن به صورت زندهای از حیات و طبیعت و انسان بر میخورد. «يجد فيه القارئ صورة حية للحياة والكون والإنسان» (مناع القطان،1421،ص270 و و الزرکشی،1376، 2: 97) 4-3- وجه اعجاز قرآن، خبرهایی است که از غیبهای آینده در آن هست، که آگاهی از آنها فقط با وحی ممکن است. یا اخباری که به ماجراهای پیشینیان و متقدمین از اول خلقت مربوط است، به گونهای که صدورش از فردی درس ناخوانده غیر ممکن است. كقوله تعالى في أهل بدر«سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَيُوَلُّونَ الدُّبُرَ» (مناع القطان،1421،ص269و و الزرکشی،1376، 2: 9596و ابی زهره،1394ق،65) 5-3- از وجوه دیگر اعجاز قرآن، مشتمل بودن بر علوم مختلف و گوناگون(شرعی و جهانبینی) و حکمتهای بلیغ است. علوم و معارفی که علم جدید بسیاری از حقایق نهانی آن را اثبات کرده است. (مناع القطان،1421،ص270 و محمد احمد محمد معبد،1426،ص104) 6-3- جهت دیگر اعجاز قرآن، الفاظ و اسلوب قرآن است. با این توضیح که در قرآن کریم هر حرف در موضع اعجاز قرار دارد چرا که حرف دیگری را در کلمه نمیتوان به جای آن گذاشت. و هر کلمه نیز در موضع اعجاز قرار دارد به این علت که به جای آن کلمه نمیتوان کلمه دیگری در جمله قرار داد. و همینطور هر جمله که در آیهای از آیات قرآن قرار گرفته چون در نهایت تناسب با سایر اجزاء آیه است و نمیتوان جمله دیگری به جای آن گذاشت در نهایت اعجاز قرار دارد (مناع القطان،1421،ص270و و الزرکشی،1376، 2: 9896و ابی زهره،1394ق،65) 7-3- قرآن کریم در تشریع قوانین و صیانت از حقوق انسانها و تأسیس جامعه نمونه که با به کار بستن معارف و آموزههای قرآن به سعادت دنیا و عقبی برسد نیز معجزه است. (مناع القطان،1و 421،ص270) 8-3- وجه اعجاز در قرآن از جهت این است که فصاحت و بلاغت در آن در تمام انحاء آن و در همه قرآن استمرار یافته، استمراری که سستی در آن یافت نمیشود، و احدی از افراد بشر بر انجام چنین امری توان ندارند، و در کلام عرب و هرآنکه به لغت آنها سخن میگوید چنان فصاحت و بلاغت در تمام آن و از هر لحاظ وجود ندارد مگر در مقدار اندک و معدودی از آن، سپس کلام به سستی میگراید و به خوبی رونق کلام قطع میگردد، لذا فصاحت استمرار نمییابد در تمامی آن، بلکه در بخشها و جاهای پراکنده آن واقع میشود. و دلیل آن یا سهو است و یا جهل ویا هوی نفس (الزرکشی،1376، 2: 10196و ابی زهره،1394ق،65) 9-3- وجه اعجاز قرآن با تألیف مخصوص قرآن مربوط میشود نه مطلق تألیف، به اینکه مفردات آن از لحاظ ترکیب و توازن در حد اعتدال است و مرکبات آن از نظر معنی بالا رفته است که هر فنی را در مرتبه اعلای آن از حیث لفظ و معنی واقع ساخته است (الزرکشی،1376، 2: 95) 10-3-وجه اعجاز قرآن، آنچه از اخبار و قصص پیشینیان و متقدمین در قرآن آمده است، به طوری که گویی کسی حکایت میکند که انگار شاهد و حاضر بوده استِ. (الزرکشی،1376، 2: 96و ابی زهره،1394ق،66) 11-3- وجه دیگر اعجاز قرآن خبر دادن از اسرار نهانی افراد است در حالی که در سخن یا رفتار آنها سر نزده بود. (الزرکشی،1376، 2: 96) مانند فرموده خداوند:« إِذْ هَمَّتْ طائِفَتانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلا وَ اللَّهُ وَلِيُّهُما وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» (آلعمران/122( «و نيز به ياد آور زمانى را كه دو طايفه از شما تصميم گرفتند سستى نشان دهند و از وسط راه بازگردند و خداوند پشتيبان آنها بودو به آنها كمك كرد كه از اين فكر بازگردند و افراد باايمان، بايد تنها بر خدا توكّل كنند» مفسرین در تفسیر آیه به دو طائفه «بنی سلمه» و«بنی حارثه» از قبیله خزرج بودند که تصیم گرفتند از کار جنک منصرف شوند، اشاره کردهاند.(طباطبایی،1417، 4: 6) 12-3- وجه دیگر اعجاز، وفا نمودن به تمام وعدهها و وعیدهایی است که قرآن از آنها خبر داده است.(محمد احمد محمد معبد،1426ق،ص104) 13-3- پاسخ قرآن به نیازهای بشر در طول زمان از وجوه دیگر اعجاز قرآن کریم است (محمد احمد محمد معبد،1426ق،ص104) البته باید در نظر داشت که منظور نیازهای معنوی انسان در مسیر هدایت و کمال است. 14-3- وجه اعجاز قرآن تأثیری است که در دلها و قلوب متبعین و مکذبین و دشمنان به جای میگذارد و جانها را تکان میدهد. هیچ سخنی غیر از قرآن وجود ندارد که تا به گوش رسد در دل رخنه کند.« لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» (حشر/21)»(محمد احمد محمد معبد،1426ق،ص105 و نورالدين عتر،1414،ص222) 15-3- انسجام درونی نظریات و احکام قرآن قرآن کریم مشتمل بر 6236 آیه است، در موضوعات متنوع و مختلف که انسان در زندگی دنیوی و اخروی به آنها نیاز دارد، که در طول 23 سال بر پیامبر امی و درس ناخوانده نازل شده است، از زمان نزول قرآن بیشتر از 14 قرن گذشته است، با این حال در قرآن کریم حکمی که مخالف حکم دیگر و امری که مخالف امر دیگر باشد وجود ندارد بلکه تمام آموزههای قرآن مکمل یکدیگرند. و این هماهنگی دلالت میکند که قرآن از جانب خداوند واحد توسط فرشته واحد که جبریل است بر رسول واحد که « محمد صلّى الله عليه وسلّم» است نازل شده است.« أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً» (نساء/82) (احمد ابو شوفه،2003م، ص49 ونورالدين عتر،1414،ص221) 16-3- هدایت و قانونگذاری قرآن کریم برای اصلاح انسان و قرار گرفتن او در مسیر حق و رستگاری نازل شدهاست. از جهت سادگی و دقیق بودن و حکمتآمیز بودن احکام و آموزههای قرآن، هیچ شریعت و برنامه هدایتی قابل مقایسه با قرآن نیست، به دلیل اینکه؛ قرآن کتاب هدایت است که از جانب خداوند برای انسان تدوین و نازل شده است. خداوندی که در قانونگذاری و تکالیفی که بر انسانها واجب ساخته، اولاً بر مبنای رحمت واسعه خود عمل کرده و ثانیاً به مصالح انسان و قدرتهای درونی او نیز توجه داشته است.قال الله تعالى«لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا» (البقرة/ 286) وقال سبحانه«يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ»(البقرة/ 185) . وقال عز وجل «مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ» (المائدة/ 7) ..(محمد السید جبریل،ص54-59) 1-16-3- روش قرآن کریم در قانونگذاری و تشریع خداوند منان در تشریع احکام و تکالیف انسان، به حیات فردی و اجتماعی و دنیوی و اخروی او توجه کامل داشته، به گونهای که اجرای این احکام سعادت و کمال انسان را ممکن میسازد. مراحل تشریع احکام در قرآن 1- تربیت فرد 2- بنای خانواده 3- بنای جامعه 17-3-اعجاز علمی «مراد از اعجاز علمی قرآن وجود آیاتی در آن است که نوعی رازگویی علمی است؛ یعنی مطلبی علمی را که قبل از نزول آیه، کسی از آن اطلاع نداشته، بیان میکند و ممکن است مدتها بعد از نزول، ازسوی دانشمندان علوم تجربی کشف شود؛ این مطلب علمی به گونهای است که با وسایل عادیِ بشر عصر نزول، قابل فهم و بیان نبوده است.» 1-17-3- مظاهر اعجاز علمی در قرآن الف - اولین مظهر اعجاز علمی قرآن تشویق و برانگیختن انسان به تفکر است و دقت کردن در آفاق جهان هستی تا عقل بتواند حقایق و اسرار جهان هستی را بدست آورد«سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ» [فصلت: 53]. ب - از دیگر مظاهر اعجاز علمی قرآن، انسجام و توافق بین حقایق علمی ثابت و آیات قرآن وجود دارد بطوري كه هر بحث و يا قاعده علمي كه به ثبوت رسيده قرآن نیز به آن تشویق کرده و پیشرفت علم نیز نمونه ای از تعارض با آیات رامطرح نکرده است.«يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ »(المجادلة/11). ج - از دیگر مظاهر اعجاز علمی قرآن، اشاره به بعضی از حقایق علمی است.( محمد احمد محمد معبد،1426ق،ص104) قوله تعالى:« أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَالْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَجَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلا يُؤْمِنُونَ» (الأنبياء/ 30) و علم ثابت کرده است که آب عنصر اصلی در حیات جهان است. (مصطفی دیب البقا،1418،ص160-163) نکته مهمی که باید از یاد نبریم این است که قرآن کریم کتاب عقیده و هدایت است که خداوند برای هدایت انسان از تاریکی به سوی نورنازل کرده است نه اینکه هدف ازنزول آن توضیح حقایق علمی باشد، به گونهای که تا نظریه علمی جدیدی مطرح شد برای پذیرش و یا عدم پذیرش آن به دنبال محمل آن در قرآن باشیم . 18-3- اعجاز فرهنگی قرآن کریم از دیگر جنبههای اعجاز قرآن و شاید بتوان گفت مهم ترین جنبه آن؛ اعجاز فرهنگی قرآن است. 1-18-3- دلیل اعجاز فرهنگی خداوند سبحان در سوره مبارکه نحل میفرماید: «....وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمينَ» (نحل/89)« و ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز، و مايه هدايت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است!» با عنایت به اینکه قرآن بیانگر همه علوم و معاف دینی است و آنچه را که انسان در زندگی مادی و معنوی خود به آن احتیاج دارند(زحیلی، 1418، 14: 207) به صورت تفصیلی در قرآن وارد شده و مايه هدايت و رحمت انسان است؛ روشن میگردد که، معیارها و پایه های استوار فرهنگ و تمدن متعالیای که هدفش رستگاری و سعادت انسان باشد نیز از جمله نیازهای انسان در زندگی است؛ که خداوند متعال از آن غافل نبوده است و در مصحف شریف انسانها را به آن هدایت کرده است. و آیات تحدی به این موضوع نیز اشاره دارد که بشریت از ارائه این چنین فرهنگ و تمدنی نیز ناتوان هستند. پس با توجه به آیه روشن میگردد که قرآن همه حقایق لازم برای سعادت انسان را در بردارد و همه حقایق هستی که در سعادت انسان دخیل هستند را نیز به طور مطلق شامل است لیکن استنباط از آن در اختیار همگان نیست.(جوادیآملی1378: 136) 2-18-3- بررسی وضعیت فرهنگی جزیره العرب پیش از نزول قرآن آداب و رسوم و فرهنگ مردم جزیرهالعرب قبل از اسلام آمیخته از صفات و ویژگیهای زشت و پسندیده فراوانی بوده است. شایان ذکر است که چون بحث فرهنگ گسترده و ویژگیهای فرهنگی جزیرهالعرب بسیار زیاد و دامنه دار است برای نیل به مقصود به ذکر و بررسی پارهای از صفات بارز و برجسته فرهنگی بسنده میکنیم. 1-2-18-3- صفات و ویژگیهای زشت شبه جزیره عربستان قبل از نزول قرآن 1- بت پرستی اکثر مردم حجاز پیش از اسلام بت پرست بودند و به خدای یگانه وروز رستاخیز اعتقادی نداشتند. برای بحث و تحقیق در این موضوع قدیمیترین منبع قرآن کریم است که در آیات متعددی بر علیه منکران مبدأ و معاد استدلال کرده است.«وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْكافِرُونَ هذا ساحِرٌ كَذَّابٌ . أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عُجابٌ . وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هذا لَشَيْءٌ يُرادُ»(ص 4-6) «آنها تعجب کردند که پیامبر بیم دهنده ای از میان آنان به سویشان آمده و کافران گفتند: این ساحر بسیار دروغگویی است! آیا او بجای این همه خدایان، خدای واحدی قرار داد! این براستی چیز عجیبی است! » سرکردگان آنها بیرون آمدند و گفتند: «بروید و خدایانتان را محکم بچسبید، این چیزی است که خواسته اند شما را گمراه کنند» در نهج البلاغه نیز این موضوع مورد تصریح قرار گرفته است.«أَهْلُ الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ بَيْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِي اسْمِهِ أَوْ مُشِيرٍ إِلَى غَيْرِه»(شریف رضی،1414،ص44)«مردم در آن زمانه، مذاهب پراکنده و خواستههای متناقض و روشهای متفاوت داشتند. برخی خدا را شبیه سایر مخلوقات میدانستند و برخی نیز غیر او را پرستش میکردند.» و یا در خطبه 26 آمده« الْأَصْنَامُ فِيكُمْ مَنْصُوبَةٌ »(شریف رضی،1414،ص68) « بتها در میان شما جای داشت و پرستش میشد» 2- تعصب و تقلید کورکورانه و قبیلهای از جمله ویژگیهای اعراب طبق بیان قرآن کریم، تعصب بوده است. (فتح/ 26) آنان نسبت به زبان عربی تعصب داشتند، از این رو خداوند بیان میدارد که اگر قرآن به زبان دیگری نازل میشد، آن را نمیپذیرفتند و میگفتند که آن را درک نمیکنیم ( شعراء/ 195، 198 و199؛ فصلت/ 44) بنابراین آنها نسبت به زبان خود تعصب بیجا داشتند، در صورتی که قرآن برای کسانی که به آن ایمان بیاورند، هدایت و شفا است (فصلت/ 44). پس این مخالفت آنها از روی بهانه جویی بوده است؛ زیرا با اینکه قرآن به زبان عربی نازل شد، باز هم به آن ایمان نیاوردند. آنان نسبت به آیین بت پرستی خود نیز تعصب داشتند ( فرقان/ 41 و42؛ ص/ 4-7؛ کافرون/ 2-5) از این رو حاضر نبودند تا آن را کنار بگذارند. آنان در آداب و رسوم خود به تقلید کورکورانه از پدران خود میپرداختند و میگفتند که چون پدران خود را در این راه یافتیم، خودمان نیز در این راه قدم برمیداریم. (بقره/ 170؛ مائده/ 104؛ لقمان/ 21؛ زخرف/ 22-24) آنان همچنین بیان میداشتند که حضرت محمد (ص( میخواهد آنان را از آیین پدرانشان دور کند (سبأ/ 43) از این رو بر راه و رسم گمراه خود پافشاری میکردند. آنان تا اندازهای بر تقلید کورکورانه از پدران خود پایبند بودند که حتی به تبعیت از آنها به فحشا میپرداختند.(اعراف/28)(قاسمی حامد،1392:ص84) 3- تکبر و تفخر و امتیاز طبقاتی یکی از صفات بارز اعراب، نخوت و تکبر بود و افتخار به آباء و اجداد و ابناء و اموال بسیار مرسوم بوده است به گونه اي که نخوت عرب ها ضر بالمثل گشته و در بین خودشان از صفات پسندیده محسوب می گشت. آلوسی می نویسد« فخر همانا مباهات و تفاخر به اشیاء خارج از وجود انسان است و نزد خردمند، فخر فروشی نهایت حماقت است و این حالت در عرب جاهلی رایج بوده است. تفاخر و تکاثر طلبی عرب جاهلی به جایی رسید که دو قبیلهی بنیسهم و بنیعدنان به قبرستان رفتند و قبرها را نیز شمردند.(گراوند،1390: ص33) گاه این مفاخره با حضور دو حکم از طرفین ، صورت می گرفت که هر طرف موجبات مفاخره خود را بر می شمرد که این به صورت منظوم یا نثر بود و این مفاخره بعضی مواقع به جنگ و خونریزي کشیده می شد.(جواد علی، 1422،ج8 : 181) برای نمونه می توان از چند مفاخره نام برد: مفاخره در حج این اخلاق به گونه اي در بین آنان رسوخ کرده بود که بعد از بازگشت از سفر حج، مجالس مفاخره در منی تشکیل می دادند و با سرودن اشعار و خطابه هایی به حسب و نسب خود افتخار میکردند. تفاخر در صوت عرب جاهلی به دلیل کوته فکري به دیگران به دیدهی تحقیر نگریسته و خود را در مرتبهاي بالاتر می بیند و در هنگام سخن گفتن صدا را بلند می کند و در کلام خشونت به خرج می دهد عقر تفاخر با خرافه از پیامدهاي تفاخر، خرافه عقر بود که اسب یا شتري را بر سر قبر مرده خود پی می کردند که نوعی تفاخر بود. هرکس شتران بیشتري پی می کرد سر بلندتر بود و این نوع ذبح، براي غیر خدا بود معاقره معاقره که به معناي پی کردن شتر است؛ گاه دو رئیس قبیله یا دو شخصیت دریک قبیله که با هم رقابت داشتند و با یکدیگر از لحاظ تقدم و برتري در کشاکش بودند. یکی از آن ها براي شکست دادن حریف، شتري می کشت و مردم قبیله را اطعام می کرد و دیگري در مقابل دو شتر می کشت و همچنین هر روز به تعداد شتران افزوده میگشت در چنین موقعیتی که آتش مسابقه و معاقره سخت زبانه می کشید افراد قبیله با کسان هر یک از این دو براي نجات حیثیت و آبروي قبیله خویش می کوشیدند. گاهی شتران یکی از این دو تن و یا قبیله ي آن ها به خاطر این که تعداد آن ها کمتر بوده یا در صحرا رها بودند و یا ناگهان رقیبش هزار شتر نحر می کرد و براي آن دیگري این چنین عدد فردا و پس فرداي آن روز میسر نبود از رقیبش شکست خورده، خود و قبیله اش دچار سرخوردگی میگشت. .(جواد علی، 1422،ج9 : 74) عدم استئذان از دیگر مصادیق تفاخر و تکبر اعراب، این بود که هرگز براي ورود به خانه ي مردم اجازه نمی گرفتند و بدون اذن و اجازه وارد می شدند و یا در کنار می ایستادند و فریاد می زدند ای فلانی بیرون بیا تفاخر به سقایت حاج از عوامل دیگري که موجب تفاخر جاهلیان بود سقایت حاجیان و تعمیر مسجدالحرام بود که از مفاخر و از شئوناتی بود که مورد مباهات عرب جاهلیت بود . 4- خرافات و خرافه گویی خرافه های بسیاری در بین اعراب وجود داشت. از جمله مهمترین آنها عبارت اند از: اعتقاد به ارتباط ارواح و کهکشانها؛ روشن کردن آتش برای باریدن باران؛ کتک زدن گاو نر برای آب نوشیدن گاو ماده؛ شتر نر سالم را داغ میزدند تا شتر ماده بیمار شفا یابد؛ شتری را کنار قبری دفن میکردند تا میت در هنگام حشر بر آن سوار شود و در آن روز بدون وسیله نماند؛ (بنابراین به نظر میرسد که انکار قیامت و معاد، در بین اعراب عمومیت نداشته است) اگر شخصی را سگ هاری گاز میگرفت، برای درمان او مقداری از خون بزرگ قبیله را به زخمش میزدند تا شفا یابد؛ کشتن شتری بر سر قبر میت به خاطر احترام به آن میت؛ اگر زنی بچه هایش بعد از تولد زنده نمیماندند، میبایست به عقیده آنها هفت بار بر کشته مرد بزرگی قدم بگذارد تا بچه هایش زنده بمانند؛ هنگامی که گم میشدند، لباسهایشان را درآورده و وارونه می پوشیدند تا به اهلشان بازگردانده شوند؛ بر گردن مارگزیده و عقرب گزیده زیورآلات طلایی میآویختند تا شفا یابد؛ اگر علائم جنون در کسی ظاهر میشد، برای درمان او کهنه آلوده و استخوان مردگان را به گردنش میآویختند؛ برای رهایی بچه هایشان از دیوزدگی، دندان روباه و گربه را با نخی به گردن بچهها میآویختند؛ به کسی که بیماری ریختن پوست بدن داشت، آب دهان میمالیدند؛ اگر کسی بیماری اش ادامه مییافت، معتقد بودند که حیوانی متعلق به دیوها را کشته است و از این رو برای پوزش طلبیدن هدایایی را در برابر سوراخ کوه میگذاشتند؛ اگر از بیماری وبا و یا از دیو در روستایی میترسیدند، در دروازه آن روستا، ده بار صدای الاغ از خود درمیآوردند؛ اگر از خیانت زنان خود میترسیدند، برای اطمینان نخی را به شاخه درختی میبستند و سپس به مسافرت میرفتند، اگر موقع بازگشت نخ به حال خود باقی بود، زن خیانت نکرده و اگر مفقود شده بود، زن را به خیانت متهم میکردند؛ اگر دندان فرزندشان میافتاد، آن را با دو انگشت به آسمان پرتاب کرده و از آفتاب میخواستند دندانی بهتر از آن به فرزندشان بدهد.(سبحانی،1370،ج1: 57-62 وعلم الهدی،1379،ج1: 74-83) 5- شراب خواری و فحشاء شرب خمر در عصر جاهلی به قدری فراوان بوده است که اکثریت افراد جامعه به آن مبتلا بودهاند. برخی از آنها اسلام را به خاطر اینکه شرب خمر را حرام میدانست آن را نمیپذیرفتند. ابوالفرج اصفهانی مینویسد: اعشی چون خبر بعثت را شنید متمایل به اسلام شد. می خواست به مدینه بیاید و خدمت پیغمبر برسد ولی ابوسفیان به او گفت: محمد تو را از آنچه عادت داري و مایهي لذّت توست یعنی قمار، زنا و شراب باز می دارد، لذا اعشی از تصمیم خود منصرف شد.(اصفهانی،1928: 9/26) البته افرادی هم بودند که از این عمل شنیع دوری میکردند.(گراوند،1390: ص36) 6- تجاوز، جنگ و خونریزی و جنگ های قبیلهای اعراب علاوه بر فحشا، به تجاوز و ستمکاری نیز میپرداختند که خداوند در قرآن کریم آنها را از این کار برحذر میدارد. (اعراف، 33) آنان همچنین به کشتار یکدیگر میپرداختند که خداوند آنها را از این کار نهی کرده است. (اسراء، 33) جنگ و خونریزی از افتخارات اعراب به شمار میآمد. آنان در اشعار خود، این خصلت زشت را مورد ستایش قرار میدادند و بنابراین ترک آن را ننگی برای خود به حساب میآوردند به همین خاطر به بهانههای اندک جنگ و خونریزی برپا میکردند و گاهی این جنگ و خونریزیها سالیان دراز به طول میانجامید. از جمله بهانههایی که موجبات جنگ را به وجود میآورد، میتوان به: راهزنی، شهوت پرستی، زورگویی و... اشاره کرد. اعراب علاوه بر جنگها، در بین خود نیز به خونریزی میپرداختند، از جمله آنها قربانی کردن کودکان در برابر بتها بوده است، به طوری که مثلاً پسری خردسال را میآوردند و در جلوی بت سر میبریدند تا باعث برکت آنها شود.(سبحانی،1370،ج1: 52-54 وعلم الهدی،1379،ج1: 74-83 و یوسفی غروی، 1383، ج1: 121-123) اگر قتلی در میان اعراب رخ میداد، مسئولیت عمده متوجّه نزدیک ترین خویشاوندان قاتل بود و چون معمولاً طایفه قاتل صرف نظر از حق و باطل بودن مسئله به دفاع و حمایت از وی برمیخاستند، این امر منجر به جنگهای قبیلهاي میشد كه سالها طول میکشید. (پیشوایی، مهدی، تاریخ اسلام،ص44) 7- زنده به گور کردن دختران شروع این فرهنگ غلط به جنگ بنیتمیم با کسرای ایران باز میگردد، در آن جنگ عدهای از زنان قبیله، اسیر لشکر کسری شدند و آنان را به اسیری به دربار کسری بردند، در آنجا دختران را بهعنوان کنیز نگاه داشتند و پس از مدتی که میان دو طرف صلح برقرار شد، بنیتمیم اسیران خود را مطالبه کردند، دربار کسری آنان را مخیر کرد که میخواهند به قبیله خود برگردند، یا در دربار بمانند. عدهای از دختران از رفتن به قبیله خویش خودداری نمودند، مردان قبیله غضبناک شده تصمیم گرفتند از این پس اگر دختردار شدند، زنده دفنشان کنند و همین کار را کردند. قبایل دیگر نیز از آنها یاد گرفته، کمکم این جریان در همه جا منتشر شد، و دخترکشی در میان آنان تبدیل به یک سنت شد. (طباطبایی،1417 ،12: 401) بعضى معتقدند عرب دوران جاهلیت زنده به گور کردن دختران در زمان جاهلیت را به دو علت انجام مى دادند . یکى این که مبادا در آینده در جنگ ها به اسارت دشمنان در آیند و نوامیس آنان به چنگال بیگانه بیفتد و دیگر این که فشار فقر و عدم توانایى بر تأمین هزینه زندگى آنها سبب قتلشان مى شد، چرا که دختر در آن جامعه تولیدکننده نبوده بلکه غالباً مصرف کننده محسوب مى شد. (مکارم شیرازی،1373، 12: 120) 8- سوت و کفزدن و برهنه شدن در طواف خداوند در قرآن کریم بیان میدارد که عبادت اعراب در کنار خانه خدا، جز سوت کشیدن و کف زدن نبود (انفال، 35) یعنی آنها در طواف خانه خدا، تنها به سوت کشیدن و کف زدن میپرداختند و عبادت خاصی را انجام نمیدادند. یک سنت غلط دیگر که در بین اعراب رواج داشت، برهنه طواف کردن بود، علت آن، این بود که متولیان کعبه خود را از بقیه افراد برتر میدانستند و به این منظور برای خود لباسهای مخصوص به نام «حُمس» قرار داده بودند تا هنگام طواف از آن لباسها استفاده کنند؛ بنابراین برای کسانی که از متولیان کعبه نبودند و از جاهای دیگر به منظور زیارت خانه خدا میآمدند، مقرر کرده بودند که تنها در صورتی میتوانند به طواف خانه خدا بپردازند که لباس حمس را پوشیده باشند و یا اینکه اگر با لباس خود به طواف میپردازند، میبایست بعد از طواف لباسهای خود را دور بیندازند. به همین خاطر عده زیادی که لباس حمس را نداشتند و نمیتوانستند آن را تهیه کنند و از طرفی حاضر به دور ریختن لباسهایشان نیز نمیشدند، برهنه و عریان به طواف خانه خدا میپرداختند. (نوری، 1360 ش: 288-290( 9- خوردن گوشت خوک و مردهگان اعراب خوک، خون و گوشت مردگان را میخوردند. آنان هیچ آدابی برای قربانی کردن حیوانات نداشتند، بنابراین آنان را به وسیلههای مختلف میکشتند. همچنین حیوانات را به غیر نام خدا و برای بتها قربانی میکردند و میخوردند. به این ترتیب خداوند حرام بودن خوردن این چهار مورد را در قرآن بیان داشته است. ( بقره/ 173؛ مائده/ 3؛ انعام/ 145؛ نحل/ 115( 10- ازدواج و طلاقهای گوناگون زن در جاهلیت هیچ مقام مستقل و بالذاتی نداشت، بلکه تابع مرد بود. زن قابل تملک بود و به ارث می رسید و به عنوان یک ظرف انتقال مورد توجه قرار می گرفت که مردان قبیله را باید بزاید. زنده به گور کردن دختران از دید جاهلیت براي دچار نشدن به ننگ و به خاطر عدم توانایی زنان درجنگیدن و شمشیر زدن کاملاً موجه جلوه می کرد. قرآن کریم روي فقر و تنگدستی تکیه می کند و می فرماید آن ها از ترس فقر و تنگدستی و املاق دست به این کار می زدند (انعام/151 و اسراء/31) ارث خاص مردان بود و مرد در جاهلیت، حق فروش، قتل، ضرب، شتم و هر رفتار دلخواهی را با زن خود داشت.(آئینه وند،1374، 34-36) در جاهلیت ازدوا جهاي گوناگونی وجود داشت. از جمله: 1- ازدواج بر اساس مهر و دائمی2- ازدواج متعه و صداق3- ازدواج با اسیران یا سبی4- ازدواج با کنیزان یا اماء 5- ازدواج با زن پدر (مقت یا ضیزن)6- استبضاع (نوعی زناشویی موقت برای باردار شدن زن بود7- مخادنه از ریشه «خدن» به معنی معاشقه8- بدل به معنی مبادله و معاوضه از جانب شوهر با زن مرد دیگر است.9- شغار (نوعی ازدواج معاوضه ای) 10- رهط( نوعی زناشویی گروهی از مردان با یک زن) 11- ازدواج با اختین در یک زمان 12- مضامده (معاشرت زن با مرد بیگانه ثروتمند غیر از همسر در زمان قحطی). .(آئینه وند،1374: 37-39 و نوری،1360: 602-613 و جواد علی،1422، 9: 14 و سالم ،1383: 349-50) طلاقهای گوناگونی نیز در بین اعراب وجود داشت که از این قرارند. 1- ایلاء: یعنی اینکه مردی قسم میخورد تا با همسرش همبستر نشود و او را تا آخر عمر معذب نگاه میداشت. 2- ظهار: یعنی اینکه وقتی مردی از زنش ناراحت میشد، به او میگفت که تو به منزله مادر برای من هستی و دیگر به او نزدیک نمیشد. 3- ضرار: یعنی اینکه مردانی زن خود را بارها طلاق میدادند و هر بار قبل از پایان یافتن عده رجوع کرده و باعث آزار زن میشدند. آنان حتی بعد از گرفتن طلاق از شوهرشان تنها در صورتی میتوانستند با مرد دیگری ازدواج کنند که از شوهر اول اجازه بگیرند. ( نوری، 1360 ش: 615 -616) 11- قمار بازی و ربا خواری از جمله کارهایی که در بین اعراب رواج داشته، قماربازی بوده که خداوند از آن نهی کرده است. (مائده/ 90) قماربازی نشان دهنده این است که اعراب میخواستند به واسطه آن خودنمایی کنند و ثروت خود را به رخ دیگران بکشندو به کسب سود نیز بپردازند. در عربی و زبان قرآن از آن به میسر تعبیر میشود(جواد علی،1422، 9: 126) و اینکه بیاعتنا در صرف آن هستند. رباخواری نیز در بین اهل جاهليت وجود داشت و از این کار پروایی نداشتند.(جواد علی،1422، 14: 109) آنان برای رسیدن به سود بیشتر به این کار روی آورده بودند که خداوند آنان را از این کار نیز برحذر داشته است. ( بقره/ 275 و278) 2-2-18-3- صفات و ویژگیهای پسندیده شبه جزیره عربستان فبل از نزول قرآن به طور کلی اعراب زمان جاهلی و به خصوص فرزندان عدنان، طبعا سخی و مهماننواز بودند، کمتر به امانت خیانت میکردند، پیمانشکنی را گناه غیر قابل بخششی میدانستند، در راه عقیده فداکار بودند و از صراحت لهجه کاملا برخوردار بودند، حافظههای نیرومندی برای حفظ اشعار و خطبهها در میان آنان پیدا میشد و در فنّ شعر و سخنرانی سرآمد روزگار بودند، شجاعت و جرأت آنان ضرب المثل بود، در اسبدوانی و تیراندازی مهارت داشتند و فرار و پشت به دشمن را زشت و ناپسندیده میشمردند.(سبحانی،1370: 1/36) به عنوان نمونه چند مورد از صفات پسندیده اعراب مورد بررسی بیشتر قرار میگیرد. 1- عفت و پاکدامنی گرچه در میان اعراب عصر جاهلی کسانی بودند که در لذت و عشرت غوطه میخوردند و درباره زنان به تغزلهای مغایر با عفت میپرداختند؛ در عین حال کسانی نیز بودند که به پاکدامنی و چشم پوشی از زنان و لذتهای دیگر شهرت داشتند. پاکدامنی نیز مانند شجاعت و بخشندگی از شرایطو لوازم سروری تلقی میشد.اعراب به پاکدانی خود افتخار میکردند و به ستایش آن میپرداختند.عنتره بن شداد میگوید و اغض طرفی ما بدت لی جارتی------------- حتی یواری جارتی مأواها «من از نگاه به زن همسایهام چشم بربستم تا اینکه خانهاش او را از نگاه من پنهان داشت»(سالم،1383: 347-8) 2- وفاداری اعراب به وفاداری نسبت به عهد و پیمان و نفرت از پیمانشکنی نیز شهرت دارند.(سالم،1383: 348) فضیلت وفاداری در میان اعراب جاهلی عمدتاً موضوعی مربوط به خویشاوندی از راه خون بود. عملكرد این فضیلت، بیشتر در محدوده قبیله و عشیره بود و در چنین قلمرو و حوزه محدودی، وفاداری سلطهای مطلق و رفیع داشت و به صورت ایثار و فداكاری بدون چشم داشت نسبت به خویشان، اخلاص وفادارانه به دوستان و نیز عرضه بیشترین حد امانت داری و پای بندی به حفظ میثاق و پیمانی كه یك شخص تعهد كرده بود، متجلی میشد.( ایزوتسو، 1378: 176) در آن زمان، اعراب جاهلی به چیزی به اندازه وفا ارزش نمیدادند. بنابراین اگر كسی وعدهای میداد، خود و قبیلهاش به آنچه وی وعده داده بود، وفا میكردند لذا اگر قَسَمی میخوردند به واسطه جنگ یا هر اتفاق دیگر آن را نمیشكستند.( شوقی ضیف، 1364: ص69) در مقابل واژه وفاداری، واژههای خیانت و غدر وجود دارد. بنابراین به همان اندازه كه وفاداری، در میان آنها، عزیز و محترم و ارزشمند بود، خیانت و غدر نیز زشت و ناپسند دانسته میشد و برای آنها بسیار گران و سخت بود و لذا اگر كسی در مقابل تعهدی كه به دیگری داده بود، خیانت و غدری انجام میداد، در بازار عكاظ، لواء و پرچمی برای او بالا میبردند تا مردم او را بشناسند.( جواد علی، 1422، 7: 403) و شوقی ضیف، 1364: 69) 3- شجاعت شرایط حاکم بر زندگی در صحرا سبب میشد تا شجاعت و دلاوری از خصلتهای مهم میان اعراب به حساب آید. در صحرا های عربستان، جایی که طبیعت بر انسان سخت میگرفت و راهزنان در کمین بودند، قدرت و نیروی بدنی و شجاعت جنگی اهمیت بسیار داشت. اعراب در دفاع از شرافت قبیله یا زنان خود و صیانت آنان از خواری و ذلت اسارت شجاع و دلیر بودند و در این راه از مرگ هراسی نداشتند. به نظر عرب جنگجویان دلیر از برترین منزلت برخوردارند و اشتغال به کشاورزی و تجارت را مورد نکوهش قرار میدادند(سالم، 1383: 346) قبایل عرب به سبب منازعات مداوم بر سر چراگاه و نیزعادت به غارتگری گویی تبدیل به گردانی نظامی شده، همگان همواره آماده نبرد بودند و برای حمایت چراگاه و چاههای قبیله همیشه مسلح بودند. لذا شجاعت در نظر اعراب آرمانی والا بود و در اشعارشان به پهلوانی و کشتارشان در جنگها مینازیدند.(شوقی،1364: 69) 4- حرمت ماههای حرام برای جلوگیری از جنگ اعراب به منظور جلوگیری از جنگ و خونریزی، چهار ماه رجب، ذیالقعده، ذیالحجه و محرم را حرام میشمردند و در آن به جنگ و خونریزی نمیپرداختند. و آن ها را بزرگ ميشمردند تا بدانجا كه اگر كسى قاتل پدر خود را ديدار ميكرد بدو كارى نداشت وآزارى بدو نميرسانيد(طبرسی1360: 11/84)،و به این واسطه تا اندازهای از جنگ و خونریزی فاصله میگرفتند، ولی با این حال در مواردی این حرمت شکسته شد و در ماههای حرام نیز به جنگ پرداختند. آنان برای توجیه عمل خود؛ یعنی جنگ و خونریزی در ماههای حرام، به جابهجایی ماههای حرام میپرداختند. 5- توجه به دانش نسب شناسی، پزشکی و محاسبه ایام در بین اعراب وجود داشت. همچنین مطالعه داستانها و ضرب المثلها و... برای هدایت و نشان دادن راه درست به دیگران رواج داشت که این اشخاص را «حکیم» میگفتند. البته علمآموزی در دوره جاهلیت محدود بوده است. (اسماعیلی، 1391 ش: ص459-461) از دیگر علومی که در بین اعراب وجود داشت، میتوان به ادبیات اشاره کرد. ادبیات عرب جاهلی بر دو نوع نثر و شعر بوده است. البته به دلیل شرایط و اوضاع سخت اجتماعی تنها عدهای معدود و انگشت شمار موفق به سوادآموزی میشدند. نثر عربی کهن به دلیل خاصیت زبان عربی دارای وزن است و بیشتر مباحثی از طبیعت و زندگی در آن مطرح میشود. شعر جاهلی دارای قالبهای محکم هست و در آن شعر براساس قوانین دقیق سروده شده است. بعضی از شاعران جاهلی اشعار خود را با آبطلا نوشته و بر دیوار کعبه آویخته بودند و آن را معلقات میگفتند که هفت قصیده از هفت شاعر بوده است که عبارتاند از: امرؤالقیس، طرفه بنعبد بکری، زهیربنابیسلمی مزنی، لبیدبنربیعه عامری، عمروبنکلثوم عدنانی، عنترهبنشدّاد عبسی و حارثبنحلّزه عدنانی. (آیتی، 1361 ش: ص 16-20) به دلیل صحرانشینی و بیابانگردی مرکز ادبی خاصی برای اعراب ثبت نشده است و تنها زمانی که از جنگ و نزاع قبیلهای فارغ میشدند، دور یکدیگر جمع شده و شعر میگفتند ولی از بازارهای معروف که در آن شعر عرضه میشد، میتوانیم بازار «عکاظ» و«مرّالظهران (ذوالمجاز)» را نام ببریم. (آیتی، 1361 ش: ص21-23) هرچند این علوم در آن زمان محدود بودند، ولی اثرات آنها بر جای مانده است. 6- قصاص مسئله خون در میان آنان وجود داشت، به طوری که اگر شخصی از قبیله، شخص دیگری را میکشت، او را به واسطه کشتن آن شخص، قصاص میکردند، ولی گاه از روی افراط فقط به کشتن قاتل اکتفا نمیکردند و مخصوصاً در خصومتهای بین قبیلهای علاوه بر کشتن قاتل، عدهای از افراد آن قبیله را نیز میکشتند.چون عقیده داشتند که « القتل انفی للقتل»« قتل قتل را از بین میبرد» همچنین معروف بود که میگفتند« قتل البعض احیاء للجمیع» «کشتن بعضی موجب زنده ماندن همه است» لذا برای خونخواهی جنگ ها به راه میانداختند، مردانی را گشته و زنان و کودکان را اسیر کرده و اموال را غارت میکردند.(نایبزاده،1390: 213)
4- نحوه مقابله و مواجهه قرآن با فرهنگ جزیرهالعرب
برای تبیین و درک اعجاز فرهنگی قرآن لازم است چگونگی برخورد قرآن کریم با فرهنگ و آداب و رسوم و سنتهای جزیرهالعرب بررسی گردد. سنتهای پسندیده و ناپسند. قرآن کریم برای تحول در فرهنگ جزیره العرب قبل از نزول به چند روش با آن فرهنگ مواجه شده است. یا به تأئید و تثبیت فرهنگ پرداخته و یا آن فرهنگ را رد ابطال کرده و یا در مقابل آن فرهنگ جدیدی را تأسیس کرده است. 1-4- تأئید و تثبیت يعني آن دسته از عادت هايي كه با عقل و عدل سازگاري داشت و درميان اعراب نيز رايج بود . قرآن، آن را امضا كرد و تأييد فرمود و درواقع، بر آن ها صحه گذاشت؛ هر چند قيود و محدوديت هايي در آن ها جعل فرمود مانند حليت بيع. این روش در بین اصولیون به « ممضاه» شناخنه میشود. (مظفر،1383: 3/180) مولفههای فرهنگ جزیرهالعرب که قرآن به تأیید و تثبیت آن پرداخته عبارتنداز: اعتقاد به خدای یگانه، حنیف، حج، احترام به شعائر حج، حرمت ماه های حرام، ازدواج با تعیین مهریه، طلاق، عدم ازدواج با محارم، وفا به عهد و پیمان، سخاوت، شجاعت، مهماننوازی، تحیت و سلام، تجارت، کشاورزی و دامداری . 2-4- رد و ابطال یعنی روش ها و رفتارهایی که در ميان اعراب رواج داشت، اما اسلام با آنها مبارزه كرد و به رد و یا ابطال آنها پرداخت. این شیوه در اصول فقه به« سیره مردوعه» مشهور است. (مظفر،1383: 3/180) مولفههای فرهنگ جزیرهالعرب که قرآن به رد و ابطال آن پرداخته عبارتند از: بت پرستی، خرافات و خرافهگویی و خرافهپرستی، قربانی فرزند برای بتها، تحریم طیبات، شرک، سحر، پرستش ملائکه، اعتقاد به فرزند داشتن خدا، ثنویت، تثلیث، جدال و فسوق در حج، صفیر و سوت زدن به جای نماز و برهنه شدن در طواف، افتخار به نیاکان بعد از مراسم حج، تقلید کورکورانه از نیاکان، جهل، رباخواری، خوردن مال یتیم، غارتگری، تعصب قبیلهای، امتیازات قبیلهای، فحشاء و زنا، شراب و قمار، خوردن حیوانات حرام گوشت و مردار، قتل نفس، نسیء یا به تأخیر انداختن ماه حرام، جنگ و خونریزی، ازدواج های ظالمانه، ظهار، کراهت داشتن از دختر، زنده به گور کردن دختران، فرزند کشی، کالا پنداشتن زن، نامحدود بودن طلاق. 3-4- تأسیس و یا گزینش و اصلاح یعنی تأسيس برخي احكام و دستورالعمل هاي زندگي كه پيش از آن در فرهنگ مردم آن ديار وجود نداشت و یا گزینش و اصلاح فرهنگ حاکم (مظفر،1383: 3/180) مولفههای فرهنگ جزیرهالعرب که قرآن به گزینش و اصلاح آن پرداخته عبارتند از: یهودیت، نصرانیت، مجوسیت، صابئیت، طواف، تلبیه، قربانی در حج، لعان، ایلاء، متعه، قصاص، دیه، بیع و معامله، ارث، هم پیمانی، برده داری و توجه به علم و دانش
5- نتيجه گیری
در هر دورهای از زمان، مجموعهای از افکار، و عقاید و آداب و رسوم که از آن به فرهنگ تعبیر میشود، مردم را کم و بیش تحت تأثیر قرار میدهد. فرهنگ مردم حجاز آمیزهای از عقاید نادرست و اداب و رسوم خرافی و شرکآلود بود. به تأثیرات عمیق و تحولات ریشهای که از رهگذر آموزهها و فرهنگ منحصر به فرد قرآنی از عصر نزول تا کنون بر پیکره فرهنگهای گوناگون بشریت وارد گشته «اعجاز فرهنگی قرآن» اطلاق میشود. قرآن کریم در برخورد با فرهنگ جاهلیت به سه روش تعامل کرده است:1- تأیید و تثبیت 2- رد و ابطال 3- گزینش و یا اصلاح قرآن کریم نازل گردیده تا با عادات و رسوم و فرهنگ جاهلی مبارزه کند و برآن فرهنگ تأثیر گذارد و با استفاده از مولفه های همان فرهنگ به تأسیس فرهنگ متعالی اسلام بپردازد نه اینکه در برابر آن منفعل و تأثیر پذیر باشد. قرآن کریم نه تنها از فرهنگ جزیرةالعرب قبل از نزول تأثیر نپذیرفت؛ بلکه به شدت با آداب و رسوم خرافی آن مبارزه کرد و به اصلاح جامعه پرداخت و از موضوعاتی چون عدالت خواهی، علم دوستی، معنویت، حقوق برابر انسانها که از آرمانهای مقدس بشریت به شمار میروند سخن گفت. از این روی این جنبه از اعجاز قرآن«اعجاز فرهنگی» را باید بالاترین جنبه اعجاز قرآن دانست.
پانویس و منابع
1- آریان پور، امیرحسین،1353؛ زمینه جامعهشناسی، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی، چاپ هفتم،
2- آیتی، محمدابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تجدید نظر و اضافات: ابوالقاسم گرجی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1361.
3- ابراهیم انیس، عبد الحلیم منتصر، المعجم الوسیط، بیجا، ناشر مجمع اللغه العربیه- مكتبة الشروق الدولية، چاپ چهارم، 2004م.
4- أبو شوفة، أحمد عمر، المعجزة القرآنية حقائق علمية قاطعة، لیبی: المعجزة القرآنية حقائق علمية قاطعة بیچا، 2003م.
5- ابیزهره، محمد بن أحمد بن مصطفى بن أحمد، المعجزة الكبرى القرآن، بیروت: دار الفكر العربي، بیچا، بیتا.
6- اسماعیلی، مهدی، دائره المعارف قرآن کریم، قم، مؤسسه بوستان کتاب،« تهیه و تدوین پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و مرکز فرهنگ و معارف قرآن» چاپ اول، 1391.
7- اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی،مصر:دارالکتب، 1928م.
8- افروغ، عماد،1371؛ فرهنگ شناسی و حقوق فرهنگی، تهران، ناشر مؤسسه فرهنگ و دانش، چاپ اول،
9- القطان، مناع بن خلیل، مباحث في علوم القرآن، ریاض: مكتبة المعارف للنشر والتوزيع، چاپ چهارم 1421ق.
10-الزركشي، أبو عبد الله بدر الدين محمد بن عبد الله بن بهادر ، البرهان في علوم القرآن،تحقیق محمد أبو الفضل إبراهيم، بیروت: دار إحياء الكتب العربية، چاپ اول، 1957م.
11- الدكتور جواد علي، المفصل فى تاريخ العرب قبل الإسلام، بیروت، دار الساقی، چاپ چهارم، 1422ق.
12- پیشوایی، مهدی، تاریخ اسلام، قم: دفتر نشر معارف اسلامی، بیچا، 1382ش.
13- جبریل، محمد السید، عناية المسلمين بإبراز وجوه الإعجاز في القرآن الكريم، مدینه منوره: عناية المسلمين بإبراز وجوه الإعجاز في القرآن الكريم، بی چا، بیتا.
14- جوادیآملی، عبدالله، قرآن درقرآن، تحقیق محمد محرابی، قم: مرگز نشر اسراء، چاپ اول، 1378.
15 – حلی، کشف المراد فی شرح تجریدالاعتقاد، قم: موسسه نشر اسلامی، چاپ پنجم،1415ق
16- خویی، ابوالقاسم، البیان، ترجمه نجمی، محمد صادق، خوی: انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی، چاپ پنجم، 1375.
17- دهخدا، علیاکبر،1385؛ فرهنگ متوسط دهخدا، زیر نظر دکتر سید جعفری شهیدی، تهران، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول.
18- سالم، عبد العزیز، تاریخ عرب قبل از اسلام، ترجمه باقر صدری نیا، تهران: شرکت انتشارات علمی فرهنگی، چاپ دوم،1383.
19- سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، تهران: مرکز انتشارات دتر تبلیغات اسلامی قم، چاپ ششم، 1370.
20- طباطبایی، سید محمد حسین.(1417). المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، 1417.
21- طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ چاپ دوم؛ تهران: انتشارات ناصر خسرو،1372ش.
22- علمالهدی، محمد باقر، خورشید اسلام چگونه درخشید؟، تهران: انتشارات میقات، چاپ اول، 1379.
23- قرشی، سید علیاکبر، قاموس قرآن، تهران: دار الکتب الاسلامیه،جاپ ششم، 1371.
24- محمد احمد، محمد معبد، نفحات من علوم القرآن، قاهره: دار السلام، چاپ دوم، 1426ق.
25- محمد عتر، نور الدین، علوم القرآن الکریم، دمشق: مطبعهالصباح، چاپ اول، 1414ق.
26- مصطفى ديب البغا، محيى الدين ديب مستو، الواضح في علوم القرآن، دمشق: دار الكلم الطيب / دار العلوم الانسانية، چاپ دوم، 1418ق.
27- مظفر، محمد رضا، اصول فقه، شرح علی محمدی، قم: انتشارات دارالفکر، چاپ سوم،1373.
28- مکارم شیرازی، ناصر.(1373). ترجمه قرآن، قم ، ناشر دارالقرآن کریم، چاپ دوم، 1373ز
29- نوری، یحیی، اسلام و عقائد و آراء بشری یا جاهلیت و اسلام، تهران:بنیاد علمی و اسلامی مدرسه الشهداء، چاپ نهم، 1360.
30- یوسفی غروی، محمد هادی، تاریخ تحقیقی اسلام(موسوعه التاریخ الاسلامیه)، ترجمه حسین علی عربی، قم: انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ سوم، 1383.
مقالات
1- قاسمی حامد، مرتضی،«نگاهی به آداب و رسوم دوره جاهلیت از منظر قران و تاریخ»، فصلنامه حبلالمتین، دوره دوم، شماره سوم و چهارم،صص74-92، 1392ش.
2- گراوند، مجتبی،«بررسی برخی رفتارهای حاکم بر جزیره العرب پیش از اسلام»، نیم سال نامه تاریخ نو، سال اول، صص26-42 شماره دوم،1390
3- نایبزاده، اکبر،«قصاص و خونخواهی در جاهلیت قبل از اسلام»،فصلنامه علمی-پژوهشی فقه و مبانی حقوق اسلامی،سال چهارم، شماره 10-11، 1390-91،صص211-236
20- نیاکان، محمد، علی و عظیم آیدی،1388، نقش اطلاعات و اطلاعرسانی در توسعه پایدار فرهنگی با نگاهی به آمار و اطلاعات فرهنگی استان ایلام، فصلنامه فرهنگ ایلام، شماره 24 و 25.