تجلی آشنایی زدایی و برجسته سازی در سوره مبارکه «شوری»

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ نوامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۸:۲۷ توسط فاطمه پسندیان (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «=چکیده= آشنایی¬زدایی و برجسته¬سازی که بر بیگانه نمودن نُرم عادی زبان دلالت دارد، از جمله دستاوردها و نظریات محوری مکتب فرمالیسم است. این اصل که بر خروج ساختار کلام از آنچه مألوف است تکیه دارد، با نمایان ساختن دلالت¬های پنهان کلمات، علاوه بر ا...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

چکیده

آشنایی¬زدایی و برجسته¬سازی که بر بیگانه نمودن نُرم عادی زبان دلالت دارد، از جمله دستاوردها و نظریات محوری مکتب فرمالیسم است. این اصل که بر خروج ساختار کلام از آنچه مألوف است تکیه دارد، با نمایان ساختن دلالت¬های پنهان کلمات، علاوه بر ایجاد زیبایی در کلام، بر ظرافت¬های معنایی آن نیز می¬افزاید. برجسته¬سازی در کلام گهربار الهی در راستای انتقال معانی و مفاهیم از طریق بهره مندی از امکانات زبانی و شگردهای زیبایی¬آفرینی به دو نوع قاعده¬کاهی و قاعده¬افزایی تقسیم می¬گردد. این پژوهش بر آن است تا به منظور تطبیق نظریه صورت¬گرایان با زبان قرآن با استفاده از روش توصیفی تحلیلی نمونه¬هایی از برجسته¬سازی در سوره مبارکه «شوری» را مورد بررسی قرار دهد؛ تا با نشان دادن شیوه¬های مختلف قاعده¬کاهی و قاعده¬افزایی، ارتباط بین شگردهای ادبی به کار گرفته شده در سوره با مفاهیم مدنظر آن به وضوح نمایان گردد. برآیندهای پژوهش نشان دهنده آن است که در سوره مبارکه «شوری» به گونه¬ای بی¬نظیر از انواع تکنیک¬های ادبی هنجارگریزی و قاعده¬افزایی استفاده گردیده است که این به کارگیری، علاوه بر ایجاد زیبایی و نظم آهنگ در سوره، القای مفاهیم متناسب با فضای آیات را نیز به اوج رسانده و به تبع آن موجب انگیزش احساسات و شگفتی مخاطب گردیده است.

كلمات كليدي

قرآن کریم، سوره شوری، فرمالیسم، آشنایی¬زدایی، برجسته¬سازی

1 – مقدمه

مطرح شدن مباحثی مانند آشنایی¬زدایی و برجسته¬سازی که از اساسی¬ترین مفاهیم مطرح در نظریة صورت¬گرایان روسی است، تحوّل بزرگی در نقد ادبی قرن بیستم پدید آورد. پیشینة این مفاهیم به مباحث گذشتة نظریة ادبی در مورد کاربرد عناصر مجازی در متون ادبی ارتباط می¬یابد. کاربرد مجازی واژگان، ذهن مخاطب را متوجه معانی تازه¬ای می¬کند و معناهای آشنا کم-رنگ و بی¬اهمیت می¬شوند. شاعر با بهره¬گیری از شگردها و ترفندهای زبانی، امکانات دستوری و آوایی تلاش می¬کند تا در راستای تصورات و نگرش خود به پدیده¬ها و جهان پیرامونش، متن ادبی و شعری خود را به چشم مخاطبان خویش بیگانه و ناآشنا معرفی و بازنمایی کند. هدف او از این کار آشناساختن سریع یک معنی و مفهوم نیست؛ بلکه می¬خواهد در قالب زیبایی¬آفرینی مفاهیمی تازه خلق کند و بدین طریق باعث ایجاد حس تازه و شگفتی در مخاطب شود. صورتگرایان روسی در تحلیل متون ادبی براساس مکتب نقدی ساختارگرایی به صورت و شکل (فرم) سخن توجهی ویژه دارد و از دیدگاه زیباشناختی و کارکرد عناصر ادبی، به نقد متون ادبی پرداخته و اثر ادبی را به دور از پس¬زمینه¬های تاریخی، اجتماعی، روانشناسی و ... تنها از جنبة ادبی بودن آن بررسی می¬کند. البته منظور فرمالیست¬ها از شکل یا صورت، قالب ظاهری آثار ادبی نیست، بلکه در نظر آنان صورت یا شکل هر اثر ادبی عبارت است از هر عنصری که در ارتباط با سایر عناصر، یک ساختار منسجم را به وجود می¬آورد به شرط اینکه هر عنصر، نقش و وظیفه¬ای را در کل نظام همان اثر ایفا کند؛ بنابراین همة اجزاء یک متن مانند صورخیال، وزن عروضی، قافیه، نحو، هجاها، صامت¬ها، مصوت¬ها، آهنگ قرائت شعر یا داستان، صنایع مختلف بدیعی جزء شکل محسوب می¬شوند.(شایگان¬فر، 1380، 43) آنان از زوایای مختلف به یک متن توجه می¬کردند و از ابعاد گوناگون مانند واج¬شناسی، قواعد وزن، ریخت¬شناسی، کارکرد نحوی، واژه¬شناسی به بررسی و مطالعة مناسبات درونی اثر می¬پرداختند. با گذر زمان دریافتند که نخست باید کُدهای ادبی را از راه کُدهای زبانشناسی بشناسند و بدین ترتیب موضوع ارتباط زبان و ادبیات را مطرح نمودند. از نظر آنان وجه ممیز ادبیات «ادبیت» است؛ یعنی آن دسته از ویژگی¬ها و مشخصه¬های صوری و زبانی که آثار ادبی را از دیگر انواع سخن، متمایز و برجسته می¬سازد.(احمدی، 1380، 51) در این جستار کوشیده¬ایم با کنکاش در زوایای ادبی سورة مبارکة «شوری» این سوره را از منظر نظریة آشنایی¬زدایی و برجسته-سازی بررسی نماییم تا ضمن معرفی نظریة صورت¬گرایان، انواع آشنایی¬زدایی و برجسته¬سازی را در دو حوزة هنجارگریزی و قاعده¬افزایی در آیات سورة مبارکة «شوری» نمایان سازیم. علاوه بر آن ضمن اشاره به خلاقیت هنری لسان مبین قرآن در ارائة مفاهیم مدنظر الهی، چگونگی و میزان آشنایی زدایی و تأثیر آن در رسانگی مفهوم آیات نیز به وضوح نمایان گردد.با توجه به گستردگی مباحث، در این نوشتار تأکید ما بر هنجارگریزی نحوی، معنایی، واژگانی و گونه¬ای و قاعده¬افزایی در سطح توازن آوایی است.

پیشینة تحقیق

بهره¬گیری از داشته¬های زبانی با هدف برجستگی سخن با عنوان¬های گوناگون هم¬چون عدول، مجاز، توسع و دیگر زیبایی¬های بلاغی از دیرباز مدنظر بزرگان ادب عربی بوده است. محققان معاصر نیز به نقد متون ادبی با توجه به رویکردهای زبان¬شناختی پرداخته و مقالات و پژوهش¬هایی در بررسی مفاهیم آشنایی¬زدایی و برجسته¬سازی ارائه داده¬اند. در این زمینه می¬توان به مقالة «آشنایی¬زدایی و هنجارگریزی نحوی در شعر فروغ فرخزاد» (فاطمه مدرسی و فرخ غنی¬دل، مجلة دانشکدة علوم انسانی دانشگاه سمنان، شمارة 15، 1385)، «بررسی هنجارگریزی معنایی در غزلیات حافظ» (جعفر میرزایی و زهرا مهدوی، فصلنامة مطالعات زبان و گویشهای غرب ایران، دانشکدة ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه رازی کرمانشاه، شمارة 6، 1393) اشاره کرد. لیکن مباحث پیرامون برجسته¬سازی و آشنایی زدایی در قرآن کریم سابقة چندانی نداشته و آثار زیادی در این زمینه به چشم نمی¬خورد و مطالعاتی که در زمینة زیبایی¬شناسی ادبی آیات قرآن کریم انجام گرفته¬اند، بیشتر به مباحث موسیقی آیات قرآن یا تحلیل¬های ساختاری و سبک¬شناسی پرداخته¬اند. جهانگیر امیری (1386) در مقالة خود به صورت کلی به بررسی چگونگی هماهنگی موسیقی الفاظ با معانی آنها و تبیین تأثیر نظم آهنگ واژگان در مفاهیم آیات پرداخته است. محمدخاقانی و محمدجعفر اصغری (1389) سورة مبارکة مریم را از منظر سبک¬شناسی مورد مطالعه قرارداده¬اند. بر اساس آنچه اشاره شد تاکنون تحقیقی در زمینة آشنایی زدایی سورة مبارکة «شوری» صورت نگرفته و انواع تکنیک¬های هنجارگریزی و قاعده¬افزایی در این سوره به صورت مستقل و به شیوة این مقاله مورد بررسی و تحلیل قرار نگرفته است.

2- چارچوب مفهومی بحث

2-1- فرمالیسم

فرمالیسم روسی یکی از مکاتب نقد ادبی در حوزة بررسی ادبیات از دیدگاه زبان¬شناسی است. این مکتب در خلال جنگ جهانی اول در روسیه به وجود آمد و در خلال سال¬های 1920 شکفت. فرمالیست¬ها آرای بسیار کارآمد و قابل توجهی را مطرح کردند که نقد ادبی و روش بررسی ادبیات را متحول کرد. به نظر آنها «سبک» عدول از هنجار است و این عدول قابل ارزیابی و تجزیه و تحلیل است. این صورت¬گرایان روسی فرم را نظام جامع مناسباتی می¬دانستند که میان عناصر ادبی وجود دارد. بر اساس این تعریف، ما با اجزا و عناصر ساختاری و پیوند و تناسب آنها با یکدیگر در متن مواجهیم و آن چیزی که شکل را به وجود می¬آورد، ساختار و نظام کلّی این مناسبت¬های میان اجزا و عناصر است. در نظر آنان مسائل بیرون از متن، مانند ساختار جامعه¬ای که اثر ادبی در آن به وجود آمده، مسائل روانی و تاریخی مسائلی فرعی است که در بررسی اثر ادبی نباید به عنوان فرآیند تأثیرگذار باشد؛ اما آنچه این مکتب را از سایر مکتب¬هایی ادبی برجسته¬تر ساخته، همان توجه به بعد شکل¬شناختی و صوری یک اثر ادبی است که فرمالیست¬های روسی بیش از همة نظریه¬پردازان ادبی توجه خود را به آن معطوف کرده¬اند.

2-2- آشنایی¬زدایی (defamiliarization)

آشنایی زدایی _که در ابتدا با عنوان «غریب سازی» making strange مطرح بود_ شامل تمهیدات، شگردها و فنونی است که زبان شعر را برای مخاطبان بیگانه می سازد و با عادت¬های زبانی مخالفت می کند.(علوی مقدم،1377،107) این اصطلاح را نخستین بار فرمالیست بزرگ روسی ویکتور شکلوفسکی در سال 1917 در مقاله¬ای با عنوان «هنر همچون شگرد» مطرح کرد. شکلوفسکی معتقد است کار اصلی هنر، ایجاد تغییر شکل در واقعیت است؛ بدین معنا که هدف زبان ادبی این است که با استفاده از اشکال غریب و غیرعادی، فرم را برجسته سازد و در نتیجه بسیاری از مسائل زیبایی شناسی را که امروزه بسبب کثرت استعمال عادی شده، دوباره به کار گیرد. (شمیسا 1381 ،96) فرمالیست¬ها اثر ادبی را مجموعه¬ای از تمهیدات می¬دانستند و این تمهیدات شامل صور خیال، موسیقی، نحو و در واقع کل عناصر ادبی صوری می¬شد که فصل مشترک همه آنها تأثیر «غریب سازی» شان بود. (ایگلتون 1383 ،6) به اعتقاد آنان این عادت-شکنی و ضدیت با قوانین هنری گوهر اصلی و پایدار هنر است.(احمدی،1380،49) آشنایی¬زدایی در آثار شکلوفسکی به دو معنا به کار رفته است؛ نخست به معنای روشی در نگارش که آگاهانه یا ناآگاهانه در هر اثر ادبی برجسته¬ای یافتنی است و حتی گاه شکل مسلط بیان است. این مفهوم ریشه در بحثی قدیمی در نظریه ادبی در مورد کاربرد عناصر مجاز در متون ادبی و شعر دارد. کاربرد مجازی واژگان ذهن را متوجه معانی تازه¬ای می کند و معناهای آشنا، بی اهمیت و ناپدید می¬شوند. معنای دوم «آشنایی زدایی» در آثار شکلوفسکی معنایی گسترده¬تر است و تمامی شگردها و فنونی را در برمی¬گیرد که مؤلف آگاهانه از آن سود می¬جوید تا جهان متن را به چشم مخاطبان، بیگانه نماید. نویسنده به جای مفاهیم آشنا، واژگان، شیوه بیان یا نشانه¬های ناشناخته را به کار می¬گیرد. این ترفند، البته درک دلالت¬های معنایی اثر را بسیار دشوار می¬کند و موضوع را چنان جلوه می¬دهد که گویی از این پیشتر وجود نداشته است. هدف بیان زیبایی¬شناسی در این حالت نه در روشن کردن فوری و مستقیم معانی، بلکه آفرینش حس تازه، ویژه و نیرومندی است که خود آفرینندة معانی تازه¬ای می¬شود. در واقع با ورود واژه و موضوع شعری به قلمرو «ادراک حسی تازه» آشنایی¬زدایی آغاز می¬شود. (احمدی،1380 ،50) هر فرهنگی ممکن است ابزارهای ویژة آشنایی¬زدایی را در اختیار داشته باشد اما ابزارهای آشنایی¬زدایی جهان شمول از نوع وزن و قافیه و تشبیه و استعاره و انواع مجازها، اموری هستند که در فرهنگ بشری شناخته شده¬اند و همة هنرمندان و شاعران از آن سود برده¬اند.(شفیعی¬کدکنی1391، 102)

2-3- برجسته سازی (foregrounding)

برجسته¬سازی که مهم¬ترین اصل فرمالیست¬ها است، عدول¬های برجستة هنری از زبان عادی است که به هدف آشنایی¬زدایی صورت می¬پذیرد. برجسته¬سازی در برابر زبان معیار یا عادی قرار می¬گیرد؛ بدین معنا که شاعر و گوینده با رهایی از قواعد حاکم بر زبان هنجار و بهره¬مندی از عناصر ادبی و زیبایی¬شناختی، صحنه¬هایی متفاوت و تأمل¬برانگیز در کلام خود ایجاد می¬کند که توجه مخاطب را جلب کرده و حس لذت و زیبایی را در وی برمی¬انگیزد و به همین سبب در القای معانی مورد نظر به خواننده، بیش از بیان عادی اثرگذار است. فرمالیست¬ها در تبیین ویژگی¬های یک متن ادبی، دو فرآیند زبانی «خودکاری» و «برجسته¬سازی» را از یکدیگر باز می¬شناختند. به اعتقاد هاورانک فرآیند «خودکاری» کاربرد عناصر زبانی به قصد بیان موضوع است؛ بدون آنکه شیوة بیان جلب نظر کند ولی «برجسته¬سازی» به¬کارگیری عناصر زبان به شیوة غیرمتعارف است؛ به¬گونه¬ای که نظر مخاطب را جلب کند. آنها فرآیند دوم را عامل به وجود آمدن زبان ادب می¬دانند.(صفوی، 1390،ج1، 36) به اعتقاد آنان همین فرآیند «برجسته¬سازی» است که زبان ادبی را به وجود می آورد و شیوة بیان ادبی را از غیرادبی متمایز می¬سازد. این فرآیند به ما نشان می¬دهد که چگونه برخی متون با اینکه از همان عناصری تشکیل شده¬اند که سایر تولیدات زبانی از آنها به وجود آمده؛ دارای ویژگی¬هایی هستند که آنها را متمایز و برجسته می¬سازد. بنابراین برجسته¬شدن عناصر زبانی، موسیقایی و معنایی در پیدایش اثر ادبی نقشی کلیدی ایفا می-کند.(علوی مقدم،1377،8) به اعتقاد لیچ برجسته¬سازی به دو شکل امکان¬پذیر است؛ نخست آنکه نسبت به قواعد حاکم بر زبان خودکار انحراف صورت پذیرد و دیگر آنکه قواعدی بر قواعد حاکم بر زبان خودکار افزوده شود. به این ترتیب برجسته¬سازی از طریق دو شیوة «هنجارگریزی» و «قاعده¬افزایی» تجلی خواهد یافت. شفیعی کدکنی معتقد است که انواع برجسته¬سازی را می¬توان در دوگروه موسیقایی و زبانی تبیین کرد. وی گروه موسیقایی را مجموعه عواملی می¬داند که زبان ادبی را از زبان هنجار به کمک آهنگ و توازن ممتاز می¬سازد و در این مورد عواملی چون وزن، قافیه، ردیف و هماهنگی¬های آوایی را به دست می¬دهد. به اعتقاد او گروه زبانی مجموعه عواملی است که به اعتبار تمایز نفس واژگان در نظام جملات می¬تواند موجب برجسته¬سازی شود. او در این مورد عواملی چون استعاره، مجاز، ایجاز و جز آن را برمی-شمارد. لیچ هنگام بحث دربارة «هنجارگریزی» و «قاعده¬افزایی» محدودیتی برای این¬دو قائل می¬شود. از نظر او هنجارگریزی می¬تواند تنها بدان حد پیش برود که ایجاد ارتباط مختلف نشود و برجسته¬سازی قابل تعییر باشد. شفیعی کدکنی نیز بر این نکته تأکید دارد و معتقد است که هنجارگریزی می¬باید اصل رسانگی را مراعات کند.(صفوی،1390، ج1،46ـ 48)

2ـ4ـ هنجارگریزی (deviation)

هنجارگریزی از یافته¬های مهم فرمالیست¬ها است و امروزه اساس بحث¬های سبک¬شناسی را تشکیل می¬دهد. آنان زبان ادبی را عدول از زبان معیار (deviation from thenorm) معرفی و سبک را نیز بر اساس همین اصل مطالعه می¬کردند.(شمیسا، 1381،157) یاکوبسون؛ زبان شناس روسی معتقد است که «ادبیات به معنی در هم ریختن سازمان¬یافتة گفتار متداول است.» (ایگلتون، 1383 ،4) این تعریف یاکوبسون از ادبیات، اصل هنجارگریزی را نشان می¬دهد. بر این اساس هنجارگریزی یا قاعده-کاهی «گریز و انحراف از قواعد حاکم بر زبان هنجار و عدم مطابقت و هماهنگی معانی با زبان متعارف است.» (انوشه،1376،145) هرچند منظور از آن هرگونه انحراف از قواعد زبان نیست، زیرا گروهی از این انحرافات تنها به ساختی غیردستوری منجر می¬شود. در حقیقت هنجارگریزی به معنای انحراف از نُرم است. «انحراف از نرم در حوزة زبان¬شناسی به هر نوع استفادة زبانی از کاربرد معناشناسیک تا ساختار جمله که مناسبات عادی و متعارف زبان در آن رعایت نشود، اشاره دارد.»(داد، 1383،540) از نظر لیچ هنجارگریزی در سطوح مختلف واژگانی، نحوی، آوایی، نوشتاری، معنایی، گونه¬ای، سبکی و زمانی قابل بررسی است. او آفرینش اثر ادبی را در شعر و نثر در ارتباط با این تقسیمات هشت¬گانه می¬داند. شایان ذکر است که امروزه هنجارگریزی در زبان عربی، با واژة «الإنزیاح» شناخته می¬شود. این اصطلاح از ریشة «زاحَ» یا «زیحَ» به معنی دور شدن و جدا شدن گرفته شده است و احتمال می رود مقصود از آن، دور شدن از کاربرد معمول و رایج در زبان می¬باشد.(لوط، 2011، 11)

2ـ5 ـ قاعده افزایی (Extra regularity)

قاعده¬افزایی بر خلاف قاعده¬کاهی، انحراف از قواعد زبان هنجار نیست؛ بلکه اعمال قواعدی اضافی بر قواعد زبان هنجار به شمار می¬رود و به این ترتیب در ماهیت از قاعده¬کاهی متمایز است. در این شگرد که به بررسی نظم و توازن در ساختار کلام می¬پردازد؛ قواعدی بر زبان معیار افزوده می¬شود و این امر موجب برجسته¬سازی در متن ادبی وپیدایی توازن و موسیقی در کلام می¬گردد. یاکوبسن که مسأله قاعده¬افزایی و نتیجه حاصل از آن (توازن) را برای نخستین بار مطرح کرد معتقد است که «فرآیند قاعده-افزایی چیزی نیست جز توازن در وسیع¬ترین مفهوم خود و این توازن از طریق تکرار کلامی حاصل می¬شود و از وزن عروضی و قافیه گرفته تا تکرار واج¬ها و واژه¬ها و جمله¬ها در چارچوب آن قرار می¬گیرد.» (صفوی،1390، ج1،150) قاعده¬افزایی بر حسب توازن و در سه سطح آوایی، واژگانی و نحوی قابل بررسی است. قاعده¬افزایی بر برونة زبان عمل می¬کند و در معنی دخالتی ندارد. به همین دلیل نتیجة حاصل از قاعده¬افزایی چیزی جز شکل موسیقایی از زبان خودکار نیست. صناعاتی که از طریق توازن حاصل می¬آیند از ماهیتی یکسان برخوردار نیستند، به همین دلیل گونه¬های توازن را باید در سطوح تحلیلی متفاوتی بررسی کرد. (مدرسی و یاسینی، 1388،0 12)

3- بررسی آشنایی زدایی و برجسته¬سازی در سوره مبارکه «شوری»

قرآن کریم متن ادبی نیست، ولی متنی است که جنبه¬ای از اعجاز آن را، اعجاز ادبی تشکیل می¬دهد و دارای زیبایی¬های ادبی فراوانی است. مقصود از کاربردهای ادبی مختلف، مانند آشنایی¬زدایی و برجسته¬سازی در قرآن تنها آن است که نشان داده شود بسیاری از ارزش¬های ادبی و نقدی می¬تواند در بهترین شکل در قرآن کریم یافت شوند. در واقع «می¬توان گفت آشنایی¬زدایی، لازمه زبان قرآن است. قرآن کریم شیوه جدیدی را در استعمال زبان بکار می¬گیرد و به نو کردن و ایجاد تغییر در صورت مألوف زبان می¬پردازد. رسالت این کتاب آسمانی که سرشار از مفاهیم توحیدی است، اقتضا می¬کند که در بیان مفاهیم دینی و توحیدی خود، از مرز تقالید و سنت¬های زبانیِ ادبِ جاهلی عبور کند.»(ویس، 2002م، 28-29) در این بخش، به بررسی مصادیق آشنایی¬زدایی و برجسته¬سازی در سوره مبارکه شوری می¬پردازیم. در ابتدا نگاهی به محتوای این سوره می¬افکنیم. موضوع محوری سوره شوری، مسأله¬ی وحی است. توصیه به استقامت رسول خدا (ص) در امر تبلیغ دین و دعوت مردم به سوی خدا، وحدت ادیان آسمانی و نهی مردم از تفرقه و اختلاف در دین خدا، عفو لغزش¬های دیگران و غلبه بر خشم از دیگر موضوعات این سوره است. در سوره شوری به مباحثی مانند مسأله توحید، معاد، توبه و توبه¬پذیری خداوند و امر به مشورت و همکاری در امور جامعه و حکومت نیز اشاره شده است. در یک نگاه کلی می¬توان آیات این سوره را بر حسب موضوعات بیان شده در آنها چنین تقسیم¬بندی نمود: آیات 1-5 عظمت وحی آیات 6-12 هدف از نزول وحی آیات 13 تا 16 پرهیز از اختلاف در تعالیم وحیانی آیات 17 تا 26 ویژگیهای تعالیم وحیانی آیات 27 تا 50 پیامد پیروی از تعالیم وحیانی؛ بهرمندی از رزق الهی آیات 50 تا 53 اقسام نزول وحی

3-1- انواع هنجارگریزی (قاعده¬کاهی) و کارکرد آن در سوره «شوری»

3-1-1- هنجارگریزی نحوی مقصود از هنجارگریزی نحوی، جابجایی عناصر جمله و تأثیر بر ساختمان و نیز کاربرد صورتهای نامتعارف در زبان است.(صفوی، 1390، ج2،80) هر نوع انحراف از فرم خودکار زبان و ایجاد دگرگونی در ساختار نحوی جملات در صورتیکه به زیبایی¬آفرینی منجر شود از ویژگی¬های سیستماتیک زبان ادبی است و تحت عنوان هنجارگریزی نحوی می¬گنجد. (خائفی و نورپیشه، 1383، 57) در حقیقت در هنجارگریزی نحوی شاعر یا نویسنده بگونه¬ای خلّاقانه از قواعد نحوی زبانِ هنجار سرپیچی کرده و به دگرگون¬سازی اجزای مرتب شده جمله می¬پردازد و با این کار موجب برجسته¬سازی و آشنایی¬زدایی در زبان می¬شود. یکی از رایج¬ترین و البته زیباترین انواع هنجارگریزی نحوی، تقدیم و تأخیر است. تقدیم و تأخیر، حاکی از تبادل جایگاه واژگان در جمله با هدف ایجاد بلاغت در کلام است. این مبحث، جایگاه ویژه¬ای را در مباحث بلاغی به خود اختصاص داده است. عبدالقاهر می¬گوید: تقدیم و تأخیر، بابی است که فواید و محاسن بسیاری در آن نهفته است. بسیاری از مواقع شنیدن یک شعر، لذتی دو چندان به انسان می¬بخشد و هنگامی که دقت نمایی، در می¬یابی که در آن، تقدیمی صورت گرفته است و واژه¬ای از جایی به جای دیگر نقل مکان کرده است. (الجرجانی، بی¬تا، 98) یکی از دلایل تغییر جای عناصر، برجسته کردن بخشی از کلام برای جلب توجه خواننده و تأکید بر آن است. (سجودی و کاکه¬خوانی، 1387، 300) در ادامه به نمونه¬هایی از تقدیم و تأخیر در سوره مبارکه شوری اشاره می¬شود. «لَهُ مَا فِى السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِى الأَرْضِ وَ هُوَ العَلِىُّ‏ العَظِيمُ» (شوری:4) در این آیه شریفه، تقدیم متعلق خبر «له» بر مبتدا «ما» صورت گرفته است؛ طبق نحو و دستور زبان عربی، خبر، باید پس از مبتدا واقع شود. در این آیه، از هنجار زبان عدول شده است و تبادل مکانی واژگان یا هنجارگریزی نحوی صورت گرفته است. علت تقدیم خبر بر مبتدا در اینجا اشاره به عزت و جلال وتعلّق تمام هستی به خداوند بلندمرتبه دارد و برجسته¬سازی مالکیت بی¬قید و شرط خداوند در این آیه نمایان است. «و مَا اختَلَفتُمْ فِيهِ مِن شیءٍ فَحُكْمُهُ إلَى اللَّهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبىّ‏ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ» (شوری:10) در آیه شریفه مورد نظر نیز متعلق فعل بر فعل مقدم شده است تا براین نکته تأکید گردد که تنها کسی که شایسته است به او توکّل نمود و رجوع کرد، خالق جهان هستی، پروردگار جهانیان است. تأکید، که از جمله مهمترین فوائد تقدیم و تأخیر در جمله می¬باشد در آیه شریفه بروز یافته است و غیر قابل انکار است. التفات را نیز می¬توان نوعی هنجارگریزی نحوی بشمار آورد. التفات به معنای انتقال از یک جهت به جهتی دیگر است. از آنجا که این انتقال، صورت معمول زبان را در هم می¬ریزد بشرط زیبا و خلاق بودن می¬تواند نوعی آشنایی¬زدایی تلقی شود. در زیر به نمونه¬هایی از این گونه هنجارگریزی در سوره شوری اشاره می¬شود: «اللَّهُ لَطِيفُ بِعِبَادِهِ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ وَ هُوَ الْقَوِىُّ الْعَزِيزُ(19) مَن كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الاخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فىِ حَرْثِهِ وَ مَن كاَنَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنهَا وَ مَا لَهُ فىِ الاْخِرَةِ مِن نَصِيبٍ» (20) قرآن کریم با هدف زیبایی کلام و نیز رسانگی مفهوم، از این صنعت، به گونه ای گسترده و متنوع بهره برده است. دو آیه فوق، مصداق التفات است که در آیه 19 در قالب اسم ظاهر و ضمیر غایب به ذات اقدس الهی اشاره شده است ولی آیه بعد، از غیبت به تکلم گراییده است و خداوند در قالب ضمیر متکلم به قدرت لایزال خویش اشاره نموده است. قرآن با بهره¬گیری از امکانات زبانی در کلام خود تغییر جهت می¬دهد و با زدودن غبار عادت از دیدگان خواننده یا آشنایی¬زدایی در کاربرد ضمایر، توجه مخاطب خود را هر چه بیشتر به آیات و مفاهیم گرانقدر آن معطوف می¬دارد. «شرَعَ لَكُم مِنَ الدِّينِ مَا وَصىَ‏ بِهِ نُوحا وَ الَّذِى أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَ مَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسىَ‏ وَ عِيسىَ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى المُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجتَبِى إِلَيهِ مَن يَشَاءُ وَ يَهدِى إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ» (شوری:13) آیه فوق از مصادیق التفات می¬باشد. در آیه شریفه، ذات باری تعالی در گونه¬های مختلف مورد اشاره واقع شده است از جمله آن در قالب ضمیر غایب «شرع، وصی، إلیه» و همچنین در قالب ضمیر متکلم «أوحینا، وصّینا» و در قالب اسم ظاهر «الله». این گونه اشارات و تغییر صیغه، خود در بیان معنا و مفهوم و رسانگی آن بسیار کارساز است و هنجارگریزی دارای کارکرد مفید می-باشد. علامه طبابایی در رابطه با کارکرد التفات به کار رفته در آیه شریفه می¬فرمایند: «التفاتى كه در جمله «وَ الَّذِي أَوْحَيْنا» از غيبت به تكلم مع الغير به كار رفته براى اين است كه بر عظمت خدا دلالت كند، چون عظماء و بزرگان هميشه از جانب خودشان و خدمتگزاران و پيروانشان سخن مى‏گويند (و به«ما چنين كرديم و چنان مى‏كنيم» تعبير مى‏آورند).» (1417، ج18، 37) این تغییرات در بیان خود، می¬تواند بر میزان تأثیرپذیری آن بیفزاید. «أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِى وَ هُوَ يُحىِ الْمَوْتىَ‏ وَ هُوَ عَلىَ کلِّ شَى¬ءٍ قَدِيرٌ»(شوری:9) کاربرد اسم به جای ضمیر نیز در دسته¬بندی التفات جای دارد. در حقیقت از نظر تأثیرگذاری، هیچ تفاوتی در جایگزینی اسم ظاهر بجای ضمیر یا ضمیر به جای اسم ظاهر به دیده نمی¬آید. این مقوله را از آن جهت التفات دانسته اند که شخص در حالت اسم و یا ضمیری که بجای آن نشسته، یکسان است. زرکشی نیز در بحث التفات، «جایگزینی اسم ظاهر بجای ضمیر را از مصادیق التفات می¬داند.» (زرکشی، 1967م، ج3، 314) در آیه شریفه فوق التفات از ضمیر به اسم جلاله، سپس دیگر بار انتقال به ضمیر صورت گرفته است. این انتقال و التفات خود نوعی هنجارگریزی و آشنایی¬زدایی محسوب می¬شود. «وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِن شى‏ فَحُكْمُهُ إلَى اللَّهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبّى عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ»(شوری:10) تغییر زمان افعال در جمله نیز از مصادیق التفات است. (ابن الأثیر، 1939م، ج10،2؛ زرکشی، 1967م، ج3، 336) در این آیه شریفه، التفات از زمان ماضی به مضارع صورت گرفته است. تغییر زمان افعال در این آیه بخوبی محسوس است. نکته جالب توجه در این آیه شریفه آن است که فعل «توکلتُ» به صیغه ماضی آمده و فعل «أنیبُ» که به آن عطف شده است به صیغه مضارع آمده و گریز از فعل ماضی به فعل مضارع صورت گرفته است؛ دلیل این تغییر صیغه می¬تواند این مسأله باشد که «توکل امری واحد و مستمر است ولی انابه و رجوع بر حسب تعداد مواد و جایگاه¬هایش، متعدد و در حال تجدید و تکرار است.» (آلوسی، 1415، ج13،17) دراین آیه شریفه، دو نوع هنجارگریزی نحوی یعنی برهم زدن ترتیب اجزای جمله و تغییر زمان افعال موجب ابهام هنری شده است و تأمل و تلاش خواننده را برمی¬انگیزد که این امر، می¬تواند در تأثیرپذیری انسان از آیه شریفه بخوبی عمل کند.

3-1-2- هنجارگریزی معنایی متنوع¬ترین و گیراترین عدول¬های از هنجار در این بخش صورت می¬پذیرد. در هنجارگریزی معنایی شاعر با نظام معمول ساخت واژه یا جمله کاری ندارد؛ بلکه با همان واژه¬های معمول، طلبی را بیان می¬کند که مفهوم آن با رسم و عادت هنجار متفاوت است. (علوی مقدم، 1377، 72) در هنجارگریزی معنایی، واژگان در محور جایگزینی و محور همنشینی مطابق عرف و هنجار عادی زبان نیستند. (شمیسا،1381، 285). قاعده¬کاهی از سطح معنایی زبان، بیش از هر نوع قاعده¬کاهی دیگری در فراهم آوردن «زبان ادب» دخیل است. از مهمترین عناصر ایجاد قاعده¬کاهی یا هنجارگریزی معنایی، تشبیه، استعاره، تشخیص، مجاز، حس-آمیزی، کنایه و ... هستند. این نوع هنجارگریزی که از نظر ادبی و هنری دارای ارزش بالایی است در آیات قرآنی بسامد بالایی دارد. در ادامه نمونه¬های از این نوع هنجارگریزی در سوره مبارکه شوری ذکر می¬شود: «مَن كاَنَ يُرِيدُ حَرْثَ الأخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِى حَرْثِهِ وَ مَن كاَنَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنيَا نُؤْتِهِ مِنهَا وَمَا لَهُ فِى الأخِرَةِ مِن نَصِيبٍ»(شوری: 20) استعاره یکی از ارکان مهم تصویرسازی است. استعاره در اصطلاح به معنی عاریه گرفتن لفظ از معنی حقیقی و استعمال آن در معنی مجازی است به شرطی که وابستگی میان معنای حقیقی و مجازی بر اساس مشابهت باشد. استعاره به عنوان یکی از وجوه هنجارگریزی معنایی نقش مهمی در آشنایی¬زدایی ایفا می¬کند. آیه شریفه فوق یکی از نمونه¬های هنجارگریزی معنایی در قرآن به شمار می¬رود که استعاره به کار رفته در عبارت «حَرث الآخرة» نوعی عدول از هنجار است. كلمه«حرث» به معنای کشت (قاموس قرآن، ذیل ماده «حرث») و زراعت است و «مراد از زراعت آخرت، نتيجه اعمال است كه روز قيامت به آدمى عايد مى‏شود، و به عنوان استعاره آن را زراعت آخرت ناميده، مثل اينكه اعمال صالحه بذرى است كه مى‏كارند تا در پایيز آخرت آن را درو كنند و مراد از اينكه مى‏فرمايد: «هر كس زراعت آخرت را بخواهد زراعتش را زياد مى‏كنيم» اين است كه ما ثواب او را چند برابر مى‏سازيم.(طباطبایی،1417، ج18،40) در واقع در این آیه شریفه، نتیجه اعمال به زراعت آخرت تشبیه شده است؛ مشبه حذف و مشبه¬به باقی مانده است و بدین طریق، استعاره تصریحیه شکل گرفته است. تعبير اين آيه از زیباترین تعبیرهای قرآنی است و به وضوح این حقیقت را به تصویر می¬کشد که اعمالي كه براى دنيا و آخرت انجام داده مي¬شود همه كشت‏اند و در دنيا و آخرت نتيجه دارند. «وَ مَا أَصَابَكُم مِن مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكمُ‏ وَ يَعْفُوا عَن كَثِيرٍ»(شوری: 30) مجاز یکی از بهترین ابزارهای بیانی است که طبیعت آدمی به آن راه می¬یابد تا معنی را روشن سازد. مجاز در اصطلاح ادبی، نقل از معنی لغوی و حقیقی و استعمال آن در غیر معنای حقیقی یا در غیر موضوعٌ له با علاقه غیر مشابهت و وجود قرینه صارفه است. مجاز انواع بسیار دارد؛ یکی از اصلی¬ترین و مهمترین آن مجاز عقلی است که در آن فعل یا شبه فعل به غیر فاعل واقعی و حقیقی اسناد داده می¬شود. مجاز یکی از انواع هنجارگریزی معنایی محسوب می¬شود که در قرآن بسامد بالایی دارد. در آیه شریفه فوق نیز مجاز سبب آشنایی¬زدایی گشته است؛ بدین طریق که یک عضو به جای انسان به کار رفته و کارها به دست¬های او اسناد داده شده است؛ چون بیشتر اعمال با دست انجام می¬شود. آیه شریفه «ما أصابکم من مصیبة…» طبق بعضی از روایات، از زبان پیامبر اکرم (ص) به عنوان بهترین آیه (از نظر تربیت کردن انسان‌ها) معرفی شده است. (طبرسی، 1360، ج 22، ۱43) «ذَلِكَ الَّذِى يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لا أَسئَلُكُم عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا المَوَدَّةَ فِى القُربَى‏ وَ مَن يَقْتَرفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ» (شوری:23) یکی دیگر از انواع مجاز، مجاز مرسل است که در آن، مناسبت بین معنی حقیقی و معنی مجازی غیر مشابهت است. در آیه شریفه فوق در عبارت «إلّا المَودّة فِی القربی» عدول از هنجار رخ داده است. بدین گونه که «معناى «فِي الْقُرْبى‏» اين است كه پيامبر (ص) خويشاوندان خود را محلّ و مقرّ دوستى قرار داده است؛ چنان كه مى‏گويى «لى فى آل فلان مودّة ولى فيهم حبّ شديد»، و مقصودت اين است كه آنها را دوست دارى و آنان محلّ محبت و دوستى تو مى‏باشند.»(طبرسی، 1377، ج5، 492 ؛ زمخشری، 1407، ج4، 19) که در اینجا مناسبت بین معنای اصلی و مجازی، محلیه می¬باشد و مجاز مرسل شکل گرفته است. 3-1-3- هنجارگریزی واژگانی هر شاعری برای برجسته کردن زبان شعری خود به تکنیک¬ها و شگردهایی دست می¬زند. یکی از این تکنیک¬ها، گریز از واژه¬هایی است که در زبان هنجار وجود دارند و از این رو به ابداع واژه و ترکیبات بدیع و نو روی می¬آورد. در این شیوه که از آن به عنوان هنجارگریزی واژگانی نام برده می¬شود، شاعر برای ایجاد رستاخیز کلمات، واژگانی را وارد زبان شعر می¬کند که تا آن زمان وجود نداشته¬اند و یا به ندرت از آن واژه¬ها استفاده شده است. در واقع «هنجارگریزی در بخش واژه¬ها شامل تمامی نوآوری¬هایی¬ست که در سطح واژه اعمال می¬شود؛ مانند ساختن ترکیبات جدید، واژه¬آفرینی، استفاده از کلمات مهجور». (شفیعی کدکنی، 1368، 24) در سوره مبارکه شوری آیات اول و دوم مصداق این نوع هنجارگریزی محسوب می¬شود. «حم(1) عسق(2)» از جمله مصادیق هنجارگزیزی واژگانی در سوره مبارکه شوری، حروف مقطعه در آیات اول و دوم آن است. حروف مقطعه از مختصات قرآن مجيد است، در هيچ كتاب ديگر يافته نيست. طبرسى در رابطه با حروف مقطعه از امير المؤمنين نقل فرموده است: «إنّه قال لكلّ كتاب صفوة و صفوة هذا الكتاب حروف التهجى» (قرشی، 1377، ج9، 456) «هنگامى كه سوره‏هايى را كه با «حروف مقطعه» آغاز مى‏شود مورد دقت قرار مى‏دهيم مى‏بينيم سوره‏هايى كه با يك نوع حروف مقطعه آغاز مى‏شود مطالب مشتركى دارند، فى المثل سوره‏هايى كه با «حم» شروع مى‏شود بلافاصله بعد از آن جمله «تَنْزِيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ» يا چيزى كه به معنى آن است قرار گرفته و سوره‏هايى كه با «الم» آغاز مى‏گردد به دنبال آن «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ» يا مفهوم آن است. از اينجا مى‏توان حدس زد كه ميان حروف مقطعه و محتواى اين سوره‏ها ارتباط خاصى است. البته اين ارتباط ممكن است بسيار عميق و دقيق باشد و افهام عادى به آن راه نيابد و شايد اگر آيات اين سوره‏ها را در كنار هم بچينيم و با هم مقايسه كنيم مطالب تازه‏اى براى ما در اين زمينه كشف شود» (طباطبایی، 1417، ج 18، 8) «حم» در آغاز هفت سوره¬ی مؤمن، فصلت، شورى، زخرف، دخان، جاثيه، احقاف آمده است، منتها در خصوص سوره شورى «عسق» نيز بر آن افزوده شده است. در همة این سوره¬ها در پاسخ جدل اهل تکذیب به استدلال بر قرآن و آیت بودن آن پرداخته شده است؛ بدین ترتیب در مطلع هر سوره پس از حروف مقطعه این حقیقت تقریر می¬شود که این کتاب به عنوان کتاب عربی روشنگری که آیاتش جزء به جزء برای طایفه¬ای که اهل اندیشه¬اند بازگشوده شده، از جانب پرودگار عزیز حکیم نازل شده است؛ همچنین کسانی که در برابر قرآن جدل باطل در پیش گرفتند به عذابی هشدار داده شده¬اند، همانند آنچه بر پیشینیان، که آیات خدا را تکذیب و درباره آنها جدل کردند و خداوند نیز آنان را به اعمالشان مؤاخذه کرد، گذشت؛ افزون بر این تهمت افترا بستن بر خدا و ادعای سحر در مورد پیامبر (ص) از او دفع می¬شود، بدین بیان که آمدن او پدیده¬ای تازه در میان پیامبران نبود، بلکه از آنچه به او وحی شده بود پیروی می¬کرد و بدین سان شایسته است در برابر سرسختی اهل مجادله و تکذیب گمراهان پایداری ورزد. (بنت شاطئ، 1376، 180 - 181) در واقع می¬توان گفت این هفت سوره که حا میم¬های قرآن نامیده می¬شوند، از نظر مضمون نیز به هم شباهت دارند و سیاقشان یکی است. «بعضى به اين سخن ايراد كرده‏اند كه اگر منظور از رموز اين است كه ديگرى آگاه نشود اين معنى در حروف مقطعه صادق نيست، چرا كه اين نام¬هاى بزرگ خدا در آيات ديگر با صراحت آمده، ولى بايد توجه داشت كه اشارات و رموز هميشه براى محرمانه ماندن مطالب نيست، بلكه گاه جنبه علامت اختصارى دارد، اين معنى در گذشته وجود داشته و در عصر ما نيز بسيار گسترش پيدا كرده است به طورى كه نام¬هاى بسيارى از مؤسسات و تشكيلات بزرگ به صورت حروف مقطعه است كه هر كدام را از آغاز يك كلمه انتخاب نموده، سپس با هم تلفيق كرده‏اند.»(مکارم شیرازی،1374، ج‏20، 348)

3-1-4- هنجارگریزی گونه¬ای هر زبان طبیعی، از مجموعه¬ای گونه¬های «زمانی» و «جغرافیایی» و غیره برخوردار است. این گونه¬ها در زبان خودکار در هم آمیخته نمی¬شوند، یا بهتر است بگوییم، قرار نیست در هم آمیخته شوند. اما خالق متن ادبی می¬تواند از همین آمیختن گونه¬ها بهره بگیرد و سخنش را به «زبان ادب» نزدیک کند. (صفوی، 1391، 470-471) برای قاعده¬کاهی گونه¬ای یا گویشی قرآن می¬توان به لغات غیر عربی قرآن و نیز کلمات متعلّق به لهجه¬های مختلف قبایل عرب اشاره کرد. نوع 38 الاتقان به معربات یعنی واژگان غیر عربی قرآن پرداخته است و واژه¬هایی که از زبانهای فارسی، رومی، حبشی، نبطی، سریانی، عبرانی و قبطی و ... وارد قرآن شده را نام برده است. سوره مبارکه شوری نیز از این قاعده مستثنی نبوده و واژگان معرب در آن یافت می¬شود که در ادامه به تعدادی از آنها اشاره می-شود. «لَهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ بِكُلِّ‏ شَىءٍ عَلِيمٌ» (شوری:12) از مجاهد نقل شده که واژه «مقالید» در آیه شریفه معرب است و از زبان فارسی وارد قرآن شده است و به معنای «مفاتیح» است. همچنین از ابن درید و جوالیقی نقل شده که واژه¬های «الإقلید و المقلید» به معنای مفتاح و فارسی و معرب هستند. «صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فِى السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِى الْأَرْضِ أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ» (شوری:53) از ابن جوزی نقل شده که واژه «الصراط» به معنای «الطریق» معرب و از زبان رومی وارد قرآن شده است. از نظر برخی، حکمت وجود این واژگان در قرآن این است که قرآن مشتمل بر علوم اولین و آخرین است و پیامبر (ص) بر همه جهانیان فرستاده شده است. (سیوطی، 1421، ج1،470-488) سیوطی نوع 37 الاتقان را نیز به الفاظی اختصاص داده است که به غیر از لهجه¬ی حجاز است. به عنوان مثال در آیه « وَ الَّذِينَ إِذَا أَصَابَهُمُ البَغْىُ هُمْ يَنتَصِرُونَ» (شوری: 39) واژه «بغی» از لهجه تمیم وارد قرآن شده است. همچنین در آیه «وَ مَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ فِى الْأَرْضِ وَ مَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلىِ‏ٍّ وَ لَا نَصِيرٍ» (شوری:31) واژه «معجزین» از لهجه کنانه وارد قرآن شده است. (سیوطی، 1421، ج1، 418-425). می¬توان نتیجه گرفت که قرآن کتابی آسمانی و همگانی است؛ چرا که خداوند قادر و متعال در کتاب خود علاوه بر کاربرد واژگانی از زبان¬های مختلف، از لهجه¬های مختلف قبایل عرب نیز غافل نبوده و علاوه بر لهجه حجاز که لهجه معیار قرآن است با گریزهای گاه به گاه از آن، سایر لهجه¬ها را نیز به رسمیت شناخته است و از این طریق به ایجاد وحدت بین قبایل توجه دارد و لذا هنجارگریزی¬های گونه¬ای و گویشی قرآن بسیار هدفمند صورت گرفته است. 3-2- بررسی قاعده¬افزایی در سوره «شوری» و کارکرد آن قاعده¬افزایی و نتیجة حاصل از این فرآیند یعنی توازن نخستین بار توسط یاکوبسن مطرح شده است. وی بر این باور است که توازن از طریق تکرار کلامی حاصل می¬شود. صناعاتی که از طریق توازن حاصل می¬آیند، از ماهیتی یکسان برخوردار نیستند؛ به همین دلیل گونه¬های توازن را باید در سطوح تحلیلی متفاوتی همچون آوایی، واژگانی و نحوی بررسی کرد. توجه ما در مقالة حاضر بر «توازن آوایی» موجود در سورة «شوری» معطوف است. 3-2-1- توازن آوایی (The phonological balance) از شیوه¬های بلاغی مؤثر در ساختار یک اثر هنری و ادبی، ایجاد توازن آوایی در میان کلمات و عبارات و هدف از آن غنای معنا و مفهوم کلام است. مقصود از توازن آوایی مجموعه تکرارهایی است که در سطح تحلیل آوایی امکان بررسی می¬یابند. موسیقی حروف یا تکرار صامت (واج) و مصوت (واکه) از جمله مصادیق تکرار کلامی است. «تکرار منظم و هماهنگی این صامت¬ها و مصوت¬ها سبب ایجاد نوعی موسیقی درونی در کلام می¬گردد. این موسیقی درونی را می¬توان در چارچوب فرآیند برجسته¬سازی و آشنایی¬زدایی جای داد.» (علوی مقدم، 1377 ،16) تکرار آوایی می¬تواند تکرار یک واج، چند واج درون یک هجا، کل هجا، توالی چند هجا و هماهنگی و تکرار صامت¬ها و مصوت¬ها را شامل شود. بسامد تکرار آواها در متن¬های ادبی، بسیار بالا است. در سوره «شوری» نیز تکرار صامت¬ها و مصوت¬ها، آن هم با ریتم مشخص، آهنگ زیبایی به آیات بخشیده و علاوه بر افزایش موسیقی آیات، باعث القای معانی و انتقال فحوای کلام الهی به صورتی واضح و ملموس گردیده است. در ذیل به بررسی توازن آوایی کیفی در آیات سورة «شوری» پرداخته می¬شود.

3-2-1-1- تکرار واکه (vowel repetition) هرگاه یک مصوت (واکه) در چند واژه تکرار شود، از این عنوان استفاده می¬شود. شمیسا این صنعت را با عنوان «هم¬صدایی» به کار برده است. (شمیسا، 1367،57) در سورة «شوری» تکرار واکه از پربسامدترین نوع توازن واجی به شمار می¬آید. تکرار واکه-های درخشان، روشن و تیره متناسب با مفهوم آیات، توانسته تأثیری شگرف در ذهن مخاطب ایجاد کند. در ادامه به بررسی انواع واکه¬ها در سورة «شوری» پرداخته می¬شود. 3-2-1-1-الف- واکه¬های درخشان موریس گرامون زبان¬شناس فرانسوی، مصوت¬های اَ(a) و آ (a) را تحت عنوان واکه¬های درخشان معرفی کرده است. این واکه ها برای بیان صداهای بلند، هیاهو، خشونت، برآشفتگی، توصیف مناظر باشکوه طبیعت و توصیف شخصیت¬های بلندمرتبه به کار می¬روند.(مارتینه، 1380، 31) در آیات «لَهُ مـا فِی السَّمـاواتِ و مـا فِی الأرضِ و هُوَ العَلیُّ العَظیمِ» (4)، «و مِن آیـاتِهِ الجَوارِ فِی البَحرِ کَالأعلامِ» (32) تکرار مصوت «آ» علاوه بر اینکه سبب ایجاد ریتمی زیبا در آیات شده است، شکوه¬مندی، عظمت و بلندمرتبگی خداوند در مورد خلقت آفریده¬ها و مالکیت وی نسبت به همة آنها را بیان می¬کند. از دیگر مواردی که در آن از واکه¬های درخشان بهره می¬برند، بیان درد و ناامیدی است.(قویمی، 1383، 32) در چنین حالتی انسان آه حسرت سر می¬دهد. این آه حسرت و ناامیدی را می¬توان در آیات زیر احساس کرد که کافران در هنگام رویارویی با حق و چشیدن عذاب الهی، ناامید شده و به علت اشتباهات جبران¬ناپذیر خویش، دچار غم، رنج و پشیمانی می¬شوند. در این آیات واکه¬های درخشان «آ» و «اَ» به چشم می¬خورد که به کمک معنای آیه آمده¬اند تا مفهوم یأس و ناامیدی را هرچه بهتر انتقال دهند: الف: «والذینَ یُحـاجُّونَ فِی اللهِ مِن بَعدِ مـا استَجیبَ لهُ حجَّتُهُم داحضَةً عندَ ربِّهِم » (16) ب: «... و تَرَی الظـالمینَ لمَّـا رأوا العَذابَ یَقُولُونَ هَل إلی مَردٍّ مِن سَبیلٍ» (44) ج:«و تَراهُم یُعرَضُونَ عَلیهـَا خـاشعینَ مِنَ الذُّل ِ یَنظُرونَ مِن طَرفٍ خَفی» (45)

3-2-1-1-ب- واکه ¬های روشن واکه¬های روشن یعنی مصوت¬های «ای» (i) و «اِ» (e) از دیگر واکه¬ها ریزتر هستند و برای توصیف صداهای نازک به کار می¬روند؛ هم¬چنین می¬توانند بیانگر حس یأس و ناامیدی و نجواهای آهسته باشند.(همان، 27) آیة 22سورة شوری « َتری الظالِمیـنَ مُشفِقیـنَ ممَّا کَسَبوا و هُو واقعٌ بِهِم» تکرار واکة «ای» یأس و ناامیدی ظالمان و کافران را از آنچه می¬ترسیدند ولی به سبب اعمالشان در آن واقع شده¬اند، به تصویر می¬کشاند.

3-2-1-1-ج- واکه¬های تیره واکه¬های تیره «اُّ» (o) و «او» (u) بیانگر افکار و اندیشه¬هایی تیره و حزن¬انگیز بوده و همچنین در توصیف اجسام و عناصر یا پدیده¬هایی که از نظر مادی یا معنوی، اخلاقی یا جسمانی، زشت و عبوس یا ظلمانی هستند، به کار می¬روند. این واکه¬ها همچون واکه¬های درخشان برای بیان عظمت و شوکت نیز به کار گرفته می¬شوند.(همان، 39) در آیات زیر تکرار واکه¬های «اُّ» و «او» باعث هارمونی خاص شده که گوش را می¬نوازد و حس شوکت و عظمت الهی را به مخاطب القا می¬کند. بسامد و تکرار این واکه¬ها با مفهوم و مضمون آیات که در بیان عظمت، قدرت و شوکت الهی است، همخوانی و تناسب دارد. تکرار واکه¬های تیره در این آیات ترسیم بسیار زیبایی از وسعت قدرت خداوند، تسلط و حاکمیت او در امر خلقت است: الف: «تکَادُ السَّمواتُ یَتَفطَّرنَ مِن فَوقِهِنَّ و المَلئکةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمدِ ربِّهم و یَستَغفِرونَ لِمَن فِی الأرضِ» (5) ب: «لَـهُ مَقالیـدُ السَّماواتِ و الأرضِ یَبسُطُ الرزقَ لِمَن یشاءُ و یَقدرُ إنَّـهُ بکُلِّ شَیءٍ عَلیمٌّ» (12) پ: «و هوَ الَّذی یُنَزِّلُ الغَیثَ مِن بعدِ ما قَنَطُوا و یَنشُـرُ رحمتَـهُ و هُوَ الولـیُّ الحَمیـدُ» (28) ت: «للهِ مُلکُ السَّمواتِ و الأرضِ یَخلُقُ ما یَشاءُ یَهبُ لمَن یشاءُ إناثاً و یَهَبُ لمَن یَشاءُ الذَّکورَ» (49) در آیة 24 سورة شوری «أم یَقُـولـونَ افتَری علی اللهِ کَذباً فإن یَشإ اللهُ یَختِم علی قَلبکَ و یَمحُ اللهُ الباطلَ و یُحـقُّ الحقَّ بِکلمتهِ إنَّـهُ علیمٌ بِذاتِ الصُّدورِ» نیز تکرار واکه¬های تیره «اُّ» و «او» وجود دارد که نوعی توازن آوایی را ایجاد کرده است.خداوند عزوجل در این آیه، روی سخن خویش را متوجه کافرانی می¬کند که به خداوند و روز قیامت ایمان نیاوردند و با سخنان باطل و بیهودة خویش، موجب برانگیختن خشم الهی شدند. ذات باری تعالی با به¬کارگیری این واکه، خشم و ناراحتی و عصبانیت خویش را به آنان بیان می¬کند و به سخنان تهدید¬آمیز روی می¬آورد. از دیگر نمونه¬های استفاده از واکة تیرة «او» در آیة 45 «و تَراهُم یُعرَضُـونَ علیها خاشعینَ مِنَ الذُّلِ یَنظُرونَ مِن طَرفٍ خَفیٍّ و قالَ الَّذینَ آمَنُوا إنَّ الخسرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أنفُسَهم و أهلیهِم یَومَ القیامَةِ» می¬باشد. در این آیه که چهرة عبوس و زشت کافران هنگام مواجه شدن با آتش دوزخ به تصویر کشیده شده، حضور این واکه¬های تیره باعث ایجاد نوعی توازن آوایی و افزایش موسیقی در آیه گردیده است 3-2-1-2- تکرار کامل هجایی (Full syllabic repetition) به تکراری گفته می¬شود که کل یک هجا عیناً یک یا چندین بار در کلام تکرار شود. این نوع تکرار می¬تواند تأییدی باشد برای اینکه گوینده به دنبال نکوهش یا تشویق امری در ذهن خود و انتقال آن به مخاطب خویش است. در 14آیه از آیات سورة «شوری» تکرار کامل هجایی صورت گرفته است که به این نمونه¬ها اشاره می¬شود: الف: «أم اتَّخَذوا مِن دونِهِ أولیاءَ فاللهُ هُوَ الولیُّ و هُوَ یُحی المَوتَی و هُوَ عَلَی کلِّ شیءٍ قَدیرٌ» (9) ب: «..... جَعَلَ لَکُم مِن أنفُسِکم أزواجاً و مِنَ الأنعامِ أزواجاً.....» (11) پ: «...... اللهُ ربُّنا و ربُّکُم لَنَا أعمالُنا و لَکُم أعمالُکُم لا حجَّةَ بَینَنا و بَینَکُم اللهُ یَجمَعُ بَینَنا و إلیهِ المَصیرُ» (15) ت: «یَستَعجلُ بِها الَّذینَ لایؤمنونَ بِها والَّذینَ آمَنوا مُشفقونَ منها و یَعلَمونَ أنَّها الحقُّ ألا إنَّ الَّذینَ یُمارونَ فِی الساعَةِ لَفِی ضَلالٍ بَعیدٍ» (18) ج: «مَن کانَ یُریدُ حَرثَ الآخرةِ نَزد لَهُ فِی حَرثِهِ وَ مَن کانَ یُریدُ حَرثَ الدنیا نُؤتِهِ مِنها و ما لَهُ فی الآخرَةِ مِن نَصیبٍ» (20) چ: «أم یَقُولونَ افتَری عَلَی اللهِ کَذباً فإن یَشإ اللهُ یَختِم علی قَلبکَ و یَمحُ اللهُ الباطلَ و یُحقُّ الحقَّ بِکلمتهِ إنَّهُ علیمٌ بِذاتِ الصُّدورِ» (24) ح:«و هُوَ الَّذی یُنَزِّلُ الغَیثَ مِن بعدِ ما قَنَطُوا و یَنشُرُ رحمتَهُ و هُوَ الولیُّ الحَمیدُ» (28) خ:«و ما أنتُم بِمُعجِزینَ فِی الأرضِ و ما لَکم مِن دونِ اللهِ مِن ولیٍّ و لا نَصیرٍ» (31) د: «و جزاءُ سَیئَةٍ سَیئَةٍ مِثلُها......» (40) ذ:« و مَن یُضللِ اللهُ فَما لَهُ مِِن ولیٍّ مِِن بَعدِهِ.....» (44) س: «استَجیبُوا لِربکُم مِن قَبلِ أن یَأتیَ یَومٌ لا مَرَدَّ لهُ مِنَ اللهِ مَا لکُم مِن مَلجإٍ یَومئذٍ و مَا لکُم مِن نَکیرٍ» (47) ش: «...... و إنا إذا أذَقنا الإنسانَ مِنَّا رَحمةً فَرَحَ بها و إن تُصِبهُم سیئَةٌ بِما قَدَّمَت أیدیهِم فَإنَّ الإنسانَ کَفورٌ» (48) ص: «للهِ مُلکُ السَّمواتِ و الأرضِ یَخلُقُ ما یَشاءُ یَهَبُ لمَن یَشاءُ إناثاً و یَهَبُ لمَن یَشاءُ الذَّکورَ» (49)

3-2-1-3-تکرار همخوان آغازین (Initial consonant repetition) در این تکرار یک صامت در ابتدای چندین واژه تکرار می¬شود. شمیسا این نوع تکرار صامت¬ها را «هم¬حروفی» دانسته است.(شمیسا، 1373 ،57) در ذیل به نمونه¬های این تکرار در آیات سورة «شوری» اشاره می¬شود: الف: «یَـبسُطُ الرزقَ لِمَن یَـشاءُ و یَـقدرُ إنَّهُ بکُلِّ شَیءٍ عَلیمٌّ» (12) ب: «والذینَ یُحاجُّونَ فی اللهِ مِن بَعدِ ما استَجیبَ لهُ حجَّتُهُم داحضَةً عـندَ ربِّهِم و عَـلیهِم غَضَبٌ و لَهُم عَـذابٌ شَدیدٌ» (16) پ:«و لَو بَـسَطَ اللهُ الرزقَ لِعبادِهِ لَبَـغَوا فِی الأرضِ و لکن یَنَزِّلُ بِـقَدَرٍ مَا یَشاءُ إنَّهُ بِـعباده خَبیرٌ بَـصیرٌ» (27) ت: «... و یَجعَلُ مَن یَشاءُ عَـقیماً إنَّهُ عَـلیمٌ قَدیرٌ» (50) ج: «و ما کانَ لِبَشَرٍ أن یُکَلِّمَهُ اللهُ وحیاً أو مِن وراءِ حجابٍ ...» (51) چ: «صـراطِ اللهِ الذِی لهُ مَا فِی السَّمواتِ و مَا فِی الأرضِ ألا إلَی اللهِ تَصـیرُ الأمورِ» (53)

3-2-1-4- تکرار همخوان پایانی final vowel and consonan repetition این نوع تکرار به صورت تکرار تنها یک همخوان در پایان هجا است. نمونه¬های این تکرار در آیاتی از سورة «شوری» وجود دارد که به آنها اشاره می¬شود: الف: «و المَلئکةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمدِ ربِّهم و یَستَغفِرونَ لِمَن فِی الأرضِ» (5) ب: «و لَو شاءَ اللهُ لَجَعَلَهُم أمَّةً واحدةَ» (8) پ: «... جَعَلَ لَکُم مِن˚ أنفُسِکُم أزواجاً و مِنَ الأنعامِ أزواجاً.....» (11) ت: «تَرَی الظالمِینَ مُشفِقینَ ممَّا کَسَبُوا و هُو واقعٌ بهِم والذِینَ آمَنوا و عَمَلُوا الصَالِحاتِ فِی روضاتِ الجنَّاتِ لَهُم ما یَشاءُونَ عندَ ربِّهِم» (22) ج: «إنَّ اللهَ غَفورٌ شَکورٌ» (23) چ: «إنَّهُ بِعبادهِ خبیـرٌ بَصیـرٌ» (27) ح: «و مِن آیاتِهِ الجَوارِ فِی البَحرِ کالأعلامِ» (32) خ: «إنَّما السَّبیلُ عَلَی الَّذِینَ یَظلمُونَ النَّاسَ و یَبغُونَ فِی الأرضِ بغیرِ الحقِّ» (42) د: «و لَمَن صَبَـرَ و غَفَـرَ إنَّ ذلکَ لَمِن عزمِ الأمورِ» (43) ذ: «و تَراهُم یُعرَضُونَ علیها خاشعینَ مِنَ الذُّل ِ یَنظُرونَ مِن طَرفٍ خَفِیٍّ و قَالَ الَّذینَ آمَنُوا إنَّ الخسرینَ الَّذینَ خَسِروا أنفُسَهم و أهلیهِم یَومَ القیامَةِ ألا إنَّ الظالِمینَ فِی عَذابٍ مُقیمٍ» (45)

4- نتيجه گیری

برجسته¬سازی و آشنایی¬زدایی از جمله اصول اساسی مکتب فرمالیسم محسوب می¬شود که در قالب دو گونة قاعده¬کاهی (هنجارگریزی) و قاعده¬ا¬فزایی نمود یافته است. این دو گونه خود، دارای زیر مجموعه¬هایی می¬باشند. همانگونه که گفته شد آشنایی¬زدایی، لازمة زبان قرآن است. قرآن کریم سخن خداوند باری تعالی است و خداوند جهت بیان مفاهیم گهربار و توحیدی خود در آن، مرز تقالید را درنوردیده و شیوه¬های منحصر به فردی را در استعمال زبان به کار گرفته است و در پی انتقال معانی و مفاهیم با بیانی نو و گیرا است. به همین جهت، می¬توان گفت برجسته¬سازی در جای جای قرآن حضوری پررنگ دارد. بدون شک قاعده¬کاهی¬ها و قاعده¬افزایی¬ها در قرآن با کارکردهای گوناگون و متعددی صورت گرفته است. سوره مبارکه «شوری» نیز از این امر مستثنی نبوده است و برجسته¬سازی با گونه¬های متفاوت در آن خودنمایی می¬کند. همانطور که این سوره نشان می¬دهد، چیدمان آیات بر حسب تسلسلی منظم به پیش می¬رود و هر آیه، بلکه هر واژه با هدف و کارکردی خاص چیده شده است. هنجارگریزی نحوی و معنایی در سوره مبارکه شوری دارای بسامد بالایی می¬باشد و این دو نوع هنجارگریزی در بیان مفاهیم خاص و هشدار به مخاطب بسیار کارآمد و گیرا واقع گشته است. انواع دیگر هنجارگریزی همچون هنجارگریزی واژگانی و گونه¬ای نیز در آن وجود دارد که هر یک دارای کارکردهای ناب و گیرایی می¬باشد. در واقع می¬توان گفت برجسته¬سازی و آشنایی¬زدایی حاصل از انواع هنجارگریزی در سوره مبارکه شوری با ایجاد پرسش از چرایی این خلاف هنجارها در ذهن خوانندة آگاه، وی را به کنکاش و تحقیق در سخن خداوند باری تعالی سوق می¬دهد؛ چرا که هر گونه هنجارگریزی در این کتاب آسمانی، دارای اهداف دقیق و ظریفی است و نیازمند آن است که کارکرد آنها شناخته و درک گردد. نوع دیگر برجسته¬سازی، از رهگذر قاعده¬افزایی رخ می¬دهد. در سورة «شوری» توازن آوایی نمونة عالی قاعده¬افزایی به شمار می-رود. توازن آوایی در این سوره با تکرار واحدهای آوایی در مواردی چون تکرار واکه، تکرار کامل هجایی، تکرار همخوان آغازین و تکرار همخوان پایانی نه تنها بر زیبایی و اثربخشی متن افزوده، بلکه در القای معانی مورد نظر الهی و درک بهتر مضمون نهفته در آیات نقشی به¬سزا ایجاد کرده است.

پانویس و منابع

1. قرآن کریم

2. آلوسی، محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن، بیروت، الکتب العلمیة، 1415ق.

3. احمدی، بابک، ساختار و تأویل متن، تهران، نشر مرکز، چاپ نهم، 1380ش.

4. ابن الأثیر، ضیاء الدین، المثل السائر فی أدب الکاتب و الشاعر، تصحیح احمد الحوفی، القاهرة، نهضة مصر.

5. ابن قیّم جوزیّه، الفوائد المشوق إلی علوم القرآن و علم البیان، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ دوم، 1408ق.

6. بنت الشاطئ، عایشه، اعجاز بیانی قرآن، ترجمة حسین صابری، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1376ش.

7. الجرجانی، عبدالقاهر، دلائل الإعجاز، تعلیق: السید محمد رشید رضا، بیروت، دار المعرفة، 1994م.

8. زرکشی، محمد بن بهادر، البرهان فی علوم القرآن، ج3، بیروت، دارالمعرفة، 1967م.

9. زمخشری، محمود، الکشاف عن الحقائق غوامض التنزیل، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407.

10. سیوطی، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن، بیروت، دارالکتب العربی، 1421ق.

11. شایگان¬فر، حمیدرضا، نقد ادبی، تهران، انتشارات دستان، چاپ اول، 1380ش.

12. شمیسا، سیروس، نقد ادبی، تهران، فردوس، 1381.

13. ------------ ، آشنایی با عروض و قافیه، تهران، فردوس، 1367.

14. شفیعی کدکنی، محمدرضا، موسیقی شعر، تهران، انتشارات آگاه، 1368 ش.

15. صفوی، کورش، از زبان¬شناسی به ادبیات، تهران، انتشارات سوره مهر، چاپ سوم، 1390ش.

16. صفوی، کوروش، آشنایی با زبانشناسی در مطالعات ادب فارسی، تهران، نشر علمی، 1391ش.

17. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه، 1417ق.

18. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1377ش.

19. ------------------ ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه مترجمان، تهران، انتشارات فراهانی، 1360ش.

20. علوی مقدم، مهیار، نظریه¬های نقد ادبی معاصر، تهران، سمت، چاپ اول، 1377.

21. قرشی، علی اکبر، تفسیر أحسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، 1377ش.

22. قویمی، مهوش، آوا و القا (رهیافتی به شعر اخوان ثالث)، تهران، هرمس، چاپ اول، 1383ش.

23. ----------- ، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الإسلامیة، 1371.

24. لوط، آمنه؛ لوط، وداد، ظاهرة الإنزیاح فی قصیدة «ارادة الحیاة» لأبی القاسم الشابی، رسالة الماجیستر، کلیة الآداب و اللغات لجامعة منتوری فی قسطنطنیة، 2011م.

25. مارتینه، آندره، تراز دگرگونی آوایی، ترجمة هرمز میلانیان، تهران، هرم، 1380.

26. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1374ش.

27. ویس، احمد محمد، الانزیاح فی التراث النقدی و البلاغی، سوریا، الاتحاد الکتاب العربی، 2002م. مقاله

28. خائفی، عباس و نورپیشه، محسن، «آشنایی¬زدایی در اشعار یدالله رویایی»، فصلنامه پژوهش ادبی، سال دوم، شماره پنجم، 1383ش.

29. سجودی، فروزان و کاکه خوانی، فرناز، «تعامل سیلان نشانه¬ها و هنجارگریزی معنایی در گفتمان شعر»، مجله زیبا شناخت، سال نهم، شماره نوزده، 1387ش.