بررسی تفسیری گزاره های علمی قرآن
خلاصه
در قرآن کریم در آیات بسیارى پیرامون برخی گزاره های علمی سخن رفته که ذیل آن ها، آراء مختلفى بیان شده است. در این راستا، پژوهش حاضر در تلاش است به بررسی و واکاوی دیدگاه های دو نظریه پرداز مطرح در میان فارسی زبانان یعنی دیدگاه های جعفر نکونام و محمدعلی رضائی اصفهانی بپردازد تا در نهایت اثبات نماید علت اختلاف دیدگاه ها، تفاوت پیش فرض های هریک در تحلیل گزاره های علمی قرآن کریم است. برای نیل بدین هدف، پس از بسط و تبیین مسئله، مهم ترین پیش فرض ها در تحلیل اینگونه آیات بیان و آراء صاحب نظران فوق، ذیل آن ها شرح داده شده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که پیش فرض ها نقش بسیار مؤثری در تحلیل گزاره های علمی قرآن دارند و نگاه ظاهری یا نگاه علمی به این¬گونه آیات، مبتنی بر دخالت پیش فرض هایی چون زبان قرآن، جامعیت قرآن و تفاوت مخاطب آیات الهی است.
کلیدواژه
- گزاره های علمی قرآن، نگاه ظاهری، نگاه علمی، پیش فرض ها، محمدعلی رضائی اصفهانی، جعفر نکونام.
1- مقدمه:
يکي از شاخههاي علوم قرآن در میان اندیشمندان علوم قرآنی، شناخت روش تفسيري است. قرآن براساس روش ها و گرايش های مختلفی همانند: روش تفسير قرآن به قرآن، قرآن به روايت، قرآن به عقل و اشاري (باطني)، علمي و ..... تفسيرپذير است(مؤدب، 1390، ص14-12). تفسير علمي نیز، يکي از روش هاي تفسيري قرآن کریم است که در قالب روش هاي فرعي متفاوتی، انجام می پذیرد که از این میان، برخی به تفسير معتبر و صحيح منتج شده اما برخي دیگر، ممکن است به تفسير به رأي منتهی گردد. همين مطلب موجب رد تفسیر علمی توسط برخی صاحب نظران همانند جعفرنکونام (نکونام، 1392الف، ص696 و1381،ص19) و تأیید آن توسط گروهي دیگر همانند محمدعلی رضائی اصفهانی گردیده تا جائی که دسته دوم، حتي آن را يکي از راه هاي اثبات اعجاز قرآن معرفی نموده اند(رضايي اصفهاني، 1389، ص23). به¬طور کلی تفسیر علمی تاریخچه ای دراز دارد و قدمت آن به زمان ابوعلی سینا(قرن سوم و چهارم) بازگشت می نماید. اما اعجاز علمی قرآن که از بطن تفسیر علمی متولد شد، عمری کوتاه داشته و تنها در قرون اخیر، مورد توجه مسلمانان و غیر مسلمانان واقع شده و بر همین اساس نیز، کتاب هایی پیرامون آن به نگارش در آمده است. از میان مفسران حاضر، تفسیر نمونه به¬صورت گسترده، موارد اعجاز علمی قرآن را اشاره کرده؛ احمد عمر ابوحجر نیز در رساله دکتری خویش، به این موضوع پرداخته است. در میان خاورشناسان نیز، موریس مورکای نویسنده کتاب«مقایسه ای میان تورات و انجیل، قرآن و علم» از کسانی است که رویکردی مثبت به اعجاز علمی قرآن داشته و بطور مبسوط آن را شرح و بسط داده است. در این راستا پژوهش حاضر با هدف تطبیق آراء موافقان و مخالفان اعجاز علمی قرآن، به بررسی دیدگاه های دو نظریه پرداز مطرح در میان فارسی زبانان یعنی محمدعلی رضائی اصفهانی (که از نظریه پردازان در زمینه تفسیر علمی قرآن کریم است) و جعفرنکونام (که از پژوهشگران در حوزه پژوهش های دینی است)، پرداخته و پس از بیان دیدگاه های هریک پیرامون گزاره های علمی قرآن، نحوه مواجهه هریک را با این گزاره ها بررسی نموده است. در ادامه پس از بیان مسئله و دیدگاه های این دوصاحب نظر در این حوزه، مهم ترین پیش فرض های مؤثر در تبیین گزاره های علمی قرآن، بیان و آراء صاحب نظران فوق ذیل آن، شرح و بسط داده شده اند. امید است پژوهش حاضر راه را برای سایر تحقیقات آتی در این حوزه بگشاید.
2- بیان مسئله:
در قرآن کریم بیش از ده ها آیه پیرامون حقایق علمی جهان وجود دارد که برخی از آن ها، تنها با نگاه ظاهری سازگار بوده و در تعارض یا تضاد با دستاوردهای علمی جدید قرار دارند؛ برای مثال، خداوند سبحان در قرآن کریم بیان نموده: ماه به دنبال خورشید حرکت می کند: «وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها»(شمس/2) یعنی سوگند به ماه چون پى [خورشيد] رَوَد. همچنین آمده است که این حرکت ماه به دنبال خورشید یا خورشید به دنبال ماه، چنان نیست که به هم رسیده و به یکدیگر اصابت کنند: «لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغي لَها أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّيْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ كُلٌّ في فَلَكٍ يَسْبَحُونَ»(یس/40) یعنی نه خورشيد را سِزَد كه به ماه رسد، و نه شب بر روز پيشى جويد، و هر كدام در سپهرى شناورند. در مواجهه با آیات فوق، سئوالات متعددی قابل طرح است: اول اینکه منظور از حرکت ماه در پی خورشید چیست؟ طبق نگاه علمی، هرگز ماه و خورشید به دنبال هم در یک مدار حرکت نمی کنند تا حرکت یکی در پی دیگری معنادار باشد زیرا مدار حرکت خورشید به گرد کهکشان راه شیری است؛ اما مدار حرکت ماه، به دور زمین است. همچنین اگر گفته شود، مراد قرآن، همین حرکت ظاهری ماه و خورشید است، تعارض آن با دستاوردهای علمی چگونه قابل رفع است؟ و اگر گفته شود، منظور قرآن، همان حرکتی است که دانشمندان امروز با تلسکوپ های قوی و محاسبات دقیق علمی کشف کرده اند، باید به این سئوالات پاسخ داد که مردم عصر نزول چگونه قرآن را درک می کردند؟ آیا آنان از چنین آیاتی، هیچ نمی فهمیدند و یا اشتباه می فهمیدند؟! به طور کلی، آیا می توان گفت این آیات به گونه دوپهلوست و تحمل هر دو معنای مذکور را دارد و هیچ قرینه ای وجود ندارند که مشخص کند، خداوند کدامیک از این دو معنا را مراد کرده است؟ اگر در آن ها هیچ قرینه ای وجود ندارد، آیا چنین آیاتی را می توان برخوردار از فصاحت و بلاغت دانست و ادعا کرد که خدا با این آیات قصد هدایت داشته است؟ در این صورت، چگونه معقول است که خدای حکیم کلامش را به گونه ای ایراد کند که هم بتوان از آن معنای باطل فهمید و هم معنای حق؟ و اگر در این آیات، قرینه ای برای تعیین مراد الهی وجود دارد، آن قرینه چیست؟ و آیا با وجود آن قرینه، جایی برای معانی دیگر می ماند و صحیح است که از این آیات، غیر از همان معنای معین شده با قرینه، معنای دیگری را فهمید و مراد الهی را همان دانست؟ این گونه پرسش ها به همراه نمونه های متعدد دیگر، بخشی از شبهات و ابهاماتی است که توسط بسیاری صاحب نظران مطرح شده و نیازمند بررسی و پیگیری جدی است. به همین منظور نوشتار حاضر پس از شرح و بسط دو دیدگاه کلی در این موضوع، برآن است با کمک پیش فرض های هر یک، آراء صاحب نظران آن ها را با یکدیگر مقایسه و ارزیابی نماید. البته ارائه نظر نهایی و تعیین صحت و سقم هردیدگاه، خود نیازمند مقال دیگری است و پژوهش جداگانه ای را می طلبد. به همین دلیل نگارنده، آن را به پژوهش دیگری موکول نموده است.
3- بیان دیدگاه ها
در زمینه چنین آیاتی دو رویکرد متمایز در میان صاحب نظران وجود دارد: جعفرنکونام، به عنوان یکی از پژوهشگران در حوزه پژوهش های دینی، معتقد است در این آیات، مطابق نگاه ظاهری و آنچه با چشم غیر مسلح قابل درک است، سخن گفته شده؛ بنابراین مراد از حرکت ماه و خورشید، همین حرکت ظاهری آن ها در آسمان است(نکونام، 1392الف، ص671)؛ اما در مقابل، محمدعلی رضائی اصفهانی، که از نظریه پردازان در زمینه تفسیر علمی قرآن کریم است؛ بر این باور است که در این آیات، طبق نگاه علمی و آن¬چه با ابزارهای جدید علمی قابل کشف است، سخن رانده شده و لذا مقصود از حرکت ماه و خورشید، همان حرکت دورانی است که امروزه با تلسکوپ ها شناسایی شده است(رضائی اصفهانی، 1389، ص89). رضايي اصفهاني، در تأیید نظریه خویش، ابتدا به سراغ روابط چهارگانه مطرح میان علم و قرآن(تداخل علم و قرآن، تعارض کامل بین علم و قرآن، جدایی مطلق علم و قرآن، سازگاری علم و قرآن) رفته و از این میان، براساس شواهدی از قرآن و روایات، تنها مورد چهارم را از روح تعالیم و معارف اسلامی، قابل استنباط میداند که بعد از ذکر چند مقدمه زیر، به اثبات خواهد رسید: مقدمه اول: اسلام در موارد زیاد، به علم و عالمان توجه کرده و آنان را تشویق نموده است و حتی آیات زیادی در قرآن است که مطالب علمی را بیان میکند و هرچه علوم تجربی پیشرفت بیشتری یابد، حقایق آن مطالب، بیشتر کشف میشود. پس، جدایی مطلق علم و دین با تعالیم اسلامی و به ویژه با آیات قرآن ناسازگار است. در قرآن، گزارههای علمی در رابطه با کیهانشناسی (یس/ 28)؛(صافات/4) و ... و پزشکی (مثل شفاء بودن عسل(نحل/69)) و ... وجود دارد که هر کدام میتواند نظریههای علمی جدیدی را ارائه یا علوم انسانی را جهت دهی نمایند. پس اسلام، مؤید علم قطعی (علوم تجربی همراه با دلیل عقلی) و مشوق آن بوده و علوم قطعی هم، مؤید و شاهد اعجاز قرآن است. مقدمه دوم: تداخل علوم با دین صحیح نیست؛ به همین دلیل نمی توان گفت ظواهر قرآن، همهی علوم بشری را دربردارد. مقدمه سوم: تعارضی میان علوم تجربی محض، با مطالب علمی قرآن نیز، وجود ندارد و همهی موارد قابل جمع است. براساس مقدمات یاد شده:علوم تجربی، با قرآن سازگار است منتها موضوعات آنها تداخل ندارد و موارد تعارض که در ابتدا به نظر میرسد؛ به راحتی قابل رفع است. به¬دیگر بیان رابطه قرآن و علم، سازگاری، تعامل سازنده و تأیید متقابل است. هم قرآن به علم تشویق میکند و هم علم، شگفتی ها و اعجازهای علمی قرآن را تأیید و هر روز مطلب جدیدی از حقایق علمی قرآن را کشف میکند. قرآن و علوم بشری تعارض حقیقی ندارند و اگر تعارض، ظاهری باشد، با تأمل و کاربست راهکارهای مختلف قابل رفع است(همو،1387، ص21). رضائی اصفهانی در ادامه، آیات علمی قرآن را در حوزه های مختلف که بیش از نیمی از قرآن را تشکیل می دهند، به 4 دسته کلی زیر تقسیم کرده است: 1- اشارات علمي قرآن: آیاتی که اشاره به طبیعت، انسان، حیوانات و .. کرده و انسان را به تفکر واداشته و به طور کلی زمینه ساز رشد علمی انسان هستند همانند خلقت شتر: (أَفَلاَ يَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ)(غاشیه/17) و ... 2- شگفتيهاي علمي قرآن: مطالب علمی شگفت انگیز که قبلا توسط علم مطرح شده همانند حرکت زمین(وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ...)(نمل/88) یا پیدایش حیات از آب«وجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كلُ شىءٍ حَى»(انبیا/30). 3- اعجازهاي علمي: رازگویی های علمی مطرح در قرآن که در زمان نزول، کسی از آن ها اطلاع نداشته و مدت ها بعد از نزول، بشر آن ها را کشف کرده همانند: نیروی جاذبه: (خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَيرِ عَمَدٍ تَرَوْنهَا) (لقمان/10) یا حرکت خورشید: (وَ الشَّمْسُ تجَرِى لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا)(یس/38) یا قانون زوجیت: (وَ مِن كُل شیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَينْ لَعَلَّكمْ تَذَكَّرُون)(ذاریات/49) و ... . 4- نظريهپردازيهاي علمي قرآن : مطالبی که هنوز علم بدان دسترسی پیدا نکرده و از نظر تجربی اثبات نشده اند اما با توجه به سرچشمه وحی یعنی الهی بودن، دلیلی بر نفی آن مطلب علمی وجود ندارد. نمونههاي نظريهپردازي قرآن عبارتند از: الف: حوزه علوم طبيعي(کيهانشناسي، زيستشناسي، پزشکي و ...). ب: حوزه علوم انساني(علوم تربيتي، اقتصاد، حقوق و ...). در مقابلِ دیدگاه رضائی اصفهانی و قائلان به اعجاز علمی قرآن، جعفر نکونام قرار دارد که به¬عنوان یکی از صاحب نظران حوزه پژوهش های دینی، بطور کلی تفسیر علمی و اعجاز علمی قرآن را رد کرده و آن را نوعی تفسیر به رأی می پندارد. وی معتقد است که قرآن کتابی است که به زبانی رسا و قابل فهم برای عرب حجاز عصر پیامبر(ص) نازل شده تا آنان را از عقاید و سنن باطل به عقاید و سنن صحیح راهنمایی کند و از رهگذر آن، زندگی اخلاقی و انسانی برای آنان سامان دهد. اعجاز علمی در قرآن به این معناکه عرب عصر نزول، مراد الهی از آیات قرآن را درک نکرده و انسان ها امروزه اکنون قادر به کشف آن شدهاند، باطل است(نکونام،1381،ص20). از نظر وی، براساس روایات منقول از ائمه(ع) که «هرگز خدا به گونهای که مردم نفهمند، سخن نمیگوید.» یا «هرکه معتقد باشد، قرآن مبهم است، هم خود را هلاک کرده و هم دیگران را به هلاکت انداخته است» هدف خداوند در قرآن کریم را، طرح معما یا ایجاد مسئله برای انسان نمی داند بلکه غرض وی، هدایت بشر و رساندن انسان به خانه سعادت است و هرگز خداوند به گونهای رمزآلود و گنگ سخن نمی گوید(همو،1392الف،ص673و 1392ب).
بطور کلی، از نظر نکونام، حاصل اعجاز علمی این است که مقاصد قرآن را مخاطبانش یعنی عرب حجاز عصر پیامبر(ص) نفهمیدند و اکنون دانشمندان معاصر، بعد از قرن ها بر اثر کشفیات علمی قادر به فهم مقاصد قرآن شده اند. وی این ادعا (اعجاز علمی قرآن) را به¬دلایل زیر باطل می داند : 1- لازمه این ادعا آن است که نه تنها عرب عصر نزول، مقاصد الهی را نفهمیده یا اشتباه فهمیده؛ بلکه این نفهمی یا کج فهمی، تا قرن ها نیز ادامه داشته است. بدین طریق، عربی مبین بودن قرآن و هدایت بخشی آن مورد تردید واقع می شود. 2- اگر گفته شود، منظور قرآن همان دستاوردهای نوین علمی است که دانشمندان امروز با تلسکوپ های قوی و محاسبات دقیق علمی کشف کرده اند، باید به این سئوالات پاسخ داد که مردم عصر نزول چگونه قرآن را درک می کردند؟ آیا آنان چنین آیاتی را هیچ نمی فهمیدند و یا اشتباه می فهمیدند؟ و آیا اگر آنان، این آیات را نمی فهمیدند، نزول این آیات خطاب به آنان عبث نبود؟ و آیا معقول است که از خدا فعل عبث سر بزند؟ و اگر آنان این آیات را اشتباه می فهمیدند، آیا مستلزم این نیست که خدا آن مردم را گمراه کرده باشد و آیا گمراه کردن با شأن خداوند سازگار است؟ 3- آنچه به عنوان اعجاز علمی یاد می شود، چیزهایی است که هرگز از قرآن به دست نمی آید و اگر به دست می آمد، لازم نبود، علوم جدید آنها را به ما بگوید. مدعیان اعجاز علمی چیزهایی را از علوم جدید فرا گرفته و بر قرآن تحمیل می کنند. آشکار است که این چیزها ربطی به قرآن ندارد. ما هرگز نمی توانیم، مفاهیمی را که از خود قرآن فهمیده نمی شود و بلکه از غیر قرآن مثل علوم جدید می فهمیم، به قرآن نسبت دهیم. این تحمیل آرای بشری بر قرآن بوده و تفسیر به رأی است و حرام. 4- مخاطب قرآن، عرب حجاز عصر پیامبر(ص) است. لذا قرآن در اوج فصاحت و بلاغت در سطح فهم ایشان و به قصد هدایت ایشان نازل شده، پس معنا ندارد، مقاصد الهی برای ایشان قابل فهم نباشد. 5- به عنوان بطون قرآن نمی توان مفاهیمی را به قرآن نسبت داد که هیچ ملازمه منطقی با معنای عرفی و متعارف و قابل فهم آن نداشته باشد. فهم بطون قرآن به معنای فهم لوازم منطقی آیات قرآن هم، اختصاص به ائمه(ع) ندارد بلکه هرکس که بتواند در لوازم آیات تدبر کند، می تواند به آنها دسترسی داشته باشد. 6- ادعای مبهم بودن قرآن، تالی فاسد دارد؛ نه ادعای فصاحت و بلاغت داشتن قرآن. اگر ادعا شود، قرآن مبهم است، لازمه اش این است که یا خدا سطح فهم مخاطبان قرآن را نمی دانسته و یا خدا به زبان آنان آگاهی کافی نداشته و یا خدا قصد سرگردانی و گیج کردن مخاطبان را داشته یا می خواسته، آنان را گمراه کند که همه این لوازم باطل است. . امام باقر(ع) در حدیثی فرموده اند: «من زعم ان القرآن مبهم فقد هلک و اهلک؛ هرکه بپندارد، قرآن مبهم است، هم خود را نابود کرده و هم دیگران را»(نکونام، 1392پ). بنابراین از نظر نکونام، ادعای اعجاز علمی قرآن قابل قبول نیست چراکه اعتقاد به آن، بواسطه ماورائی ساختن قرآن، انسان را به خیال بافی، افسانه سرایی و خرافه پردازی کشانده و در نهایت او را از غرض نزول قرآن که هدایت آدمی است، دور می نماید(همو،1381، ص21-20). با توجه به موارد فوق، ضرورت بررسی و واکاوی دیدگاه های فوق مشخص شده و چنین بنظر می رسد که اختلاف دو رویکرد، در تفاوت پیش فرض های صاحبان آن هاست. به همین دلیل در ادامه سعی نوشتار برآن است تا با توجه به پیش فرض های هریک از صاحب نظران فوق، به بررسی علت اختلاف رویکردهای ایشان بپردازد.
4- پیش فرض ها و پیش دانسته ها در تفسیر گزاره های علمی قرآن کریم
مجموعه چیستی علوم ثابت، غیر ثابت، داده های علمی، غیر علمی، اندیشه ها و گرایشات دینی، مذهبی،حزبی و.. که به عنوان مدخل و مقدمه فهم، شناخت و تفسیر به کار رفته و در نتیجه فهم تاثیرگذار باشند، پیش فرض گفته می شوند. البته از این لفظ تعابیر مختلفی چون پیش داوری، پیش فهم، پیش ساختار و چشم انداز در لسان اندیشمندان به چشم می خورد (مصباح یزدی، 1382، ص25) بطور کلی هرنوع تفسیری از متون مقدس از جمله تفسیر علمی و تبیین گزاره های علمی قرآن، در گرو پیش فرض ها و پیش دانسته های شخص مفسّر است زیرا هر مفسّری بر اساس پیش فرض ها و پیش دانسته های خویش، معنی متون را آشکار می کند و در پرتو آن ها، به متن، رنگ و بو می دهد(نصری، 1381، ص123). براین اساس در تفسیر گزاره های علمی قرآن نیز، میان دو قرآن پژوه معاصر ناگزیر از بررسی پیش فرض ها و پیش فهم های هریک هستیم چراکه به نظر مىرسد، سبب این اختلاف نظرها، تفاوت پیش فرضهاى صاحبان آن هاست . براى مثال، نکونام که قائل به حقانیت نگاه ظاهری است و گزاره های علمی قرآن را براساس آنچه با چشم غیر مسلح قابل رؤیت است، حمل مىکند، بر این پیشفرض است که مخاطب قرآن، عرب عصر پیامبر اسلام(ص) است و خداوند در قرآن با آنان طبق معهودات و سطح درک شان سخن گفته است(نکونام، 1392 الف،ص674-673). اما رضائی اصفهانی که معتقد به اعجاز علمی قرآن است و معتقد است که در این آیات، طبق نگاه علمی و آن چه با ابزارهای جدید علمی قابل کشف است، سخن رانده شده، بر این پیشفرض است که مخاطب قرآن، همه مردم در همه اعصار هستند. به همین رو در قرآن پارهاى از آیات وجود دارد که مردم در عصر نزول از فهم مراد آن ها ناتوان بودند؛ اما در دوره معاصر بر اثر پیشرفت دانش توانستهاند، به مراد آن آیات پى ببرند(رضایى اصفهانی،1389، ص32 و 1386ب، ص25). بنابر آن چه آمد، روشن شد که ریشه اختلاف نظرها، اختلاف پیشفرضها و نامنقح بودن آن هاست. اینک ضرورى به نظر مىرسد، برخى از مهمترین پیشفرضهایى که مىتوانند در فهم درست آیاتِ مورد بحث، به کار آید، بررسى و مدلل شود.
الف) زبان قرآن
منظور از زبان قرآن در این نوشتار، زبان به معنای لغت و صرف و نحو نیست،که به این معنا زبان قرآن، عربی است «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْءَانًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُون»(یوسف/2) و از قواعد صرفی و نحوی آن پیروی میکند. بلکه منظور از زبان قرآن، بررسی این معناست که خداوند با چه زبانی و در چه قالب و فضایی با مردم سخن گفته و از چه طریق و به چه صورت، پیام خویش را به مردم رسانده است(سعیدی روشن،1391، ص21). از این رو می توان گفت موضوع اصلی زبان قرآن، ارزیابی مفاهیم، گزاره ها و آموزه های موجود در قرآن است که از منظر دیدگاه های گوناگون پژوهش می شود و آراء متفاوتی پیرامون آن وجود دارد. رضائی اصفهانی، زبان قرآن را زبانى متفاوت از زبان عرب حجاز عصر نزول تلقى مىکند و منشأ آن را وحیانى بودن قرآن مىداند و به موجب آن مىگوید: « زبان قرآن، عرف عام صرف نیست زیرا از زبان علمی، ادبی و اصطلاحات خاص و ... استفاده کرده که هریک معانی و ویژگی های خاص خود را دارد. بلکه زبان قرآن، زبان عرف خاص است که ضمن واقع نما و معرفت بخش بودن، چند ساحتی است و دارای کارکردهای گوناگون هدایتی، عاطفی، علمی، واقع نمایی و ... است که مهم ترین کارکرد آن، هدایت بشر بسوی خداوند است»(رضائی اصفهانی،1388ب، ص96). از نظر وی، هرچند قرآن گاهی از زبان مجاز، تمثیل، استعاره، رمز و نمادانگاری اخص بهره برده اما دروغ در آن راهی ندارد. بنابراین زبان قرآن علاوه بر روش عام فهم کلام عقلا، دارای روش شناسی خاص خود در فهم و تفسیر است (همو، ص97). یعنی روش فهم و تفسیر قرآن از مبانی و قواعد خاصی تبعیت می کند و پیش فرض های بنیادین و خاص خود را در فهم و تفسیر دارد و هر نوع تفسیر به رأی در آن ممنوع است. در حالی که زبان عرف عام را با اصول عقلایی محاوره و عرفی می توان فهم و تفسیر نمود(همو، ص84).
رضائی اصفهانی سپس در آثار خویش، زبان عرف خاص را به چند گونه تقسیم نموده که یکی از این انواع، زبان علمی است که در نحوه مواجهه با آن، رویکردهای مختلفی ایجاد شده؛ از جمله بی معنایی گزاره های قرآنی بدلیل عدم تجربه پذیری آن ها؛ علم زدگی در تفسیر آیات قرآن، استنباط گزاره های علمی از قرآن بدون تحمیل بر آیات(همو،ص88-85). رویکرد اول و دوم بدلیل عدم تناسب و سازگاری با ظواهر قرآن، قابل پذیرش نیست(همو، ص 87). براساس رویکرد سوم نیز، گزاره های علمی متعددی در قرآن وجود دارد که شیوه برداشت از آن ها نیز متفاوت است و به چند گونه اتفاق می افتد: استخراج همه جزئیات علوم از قرآن، تحمیل نظریه های علمی بر قرآن، استخدام علوم در فهم و تفسیر آیات قرآن، نظریه پردازی و جهت دهی به علوم انسانی براساس آموزه های قرآن(رضائی اصفهانی،1390ب، ص75-71؛1389، ص25-24).
دو شیوه اول و دوم از نظر مبنا و پیامد صحیح نیست اما شیوه سوم و چهارم با رعایت ضوابط، صحیح است(همو،1390ب، ص73-72؛1388ب،ص88؛ 1386الف، ص72). البته لازم نیست تمامی ویژگی های گزاره های علمی(مثل نبودن مجاز و دلالت التزامی) در اینگونه آیات رعایت شود چراکه هدف قرآن، هدایت است و در این راستا به زبان قوم سخن گفته و از عناصر موجود در زبان قوم مثل مجاز و ... استفاده کرده است(همو،1388ب، ص 89) اما در مقابل، نکونام معتقد است : «اگر ما، هر زبان را چیزى بدانیم که گروههایى از انسانها، آن را براى تفهیم و تفهّم مقاصد خود به یکدیگر به کار مىبرند، طبیعتا خود را به مشقّت نمىاندازیم که از پیش خود نامى وضع کنیم؛ بلکه نامى را که خود انسانها بر آن زبان نهاده و میان آنان معهود و معروف است، شناسایى مىکنیم و همان نام را بر آن زبان اطلاق مىنماییم. ما براى شناسایى یک سخن که آیا از نوع عرف عام است یا عرف خاص و در هر صورت، از کدام عرفهاى عام یا خاص است، باید مخاطب آن سخن را مورد مطالعه قرار دهیم. اگر مخاطب آن سخن مثلا عرب یا فارس است، باید آن زبان را عربى یا فارسى بخوانیم و اگر مخاطب آن سخن، گروهى از اهل یک زبان مثل عارفان یا فلاسفه یا فقها و یا علماى تجربى هستند، باید آن را عرفانى یا فلسفى یا فقهى و یا علمى بنامیم. در خصوص سخن خدا نیز، همینگونه باید رفتار کرد. روشن است که مخاطبان قرآن فرشتگان یا اجنّه نیستند و کسى نمىتواند ادعا کند که خدا قرآن را به زبان فرشتگان و اجنّه نازل کرده است؛ بنابر این زبان قرآن، بشرى است؛ نه فرشتهاى و اجنّهاى. در میان گروههاى بشرى نیز، روشن است که مخاطب قرآن عرب است؛ نه فارس و ترک و جز آن ها. آن هم عرب عصر رسول خدا(ص)؛ نه عرب همه اعصار؛ به این ترتیب، آن چه در این میان جاى بحث دارد، این است که بدانیم، آیا زبان قرآن به عرف عام عرب عصر رسول خدا(ص)است یا عرف گروه خاصى از آن ها. کسى نمىتواند ادعا کند، هیچ یک از سورههاى قرآن خطاب به گروهى خاص از عرب عصر رسول خدا(ص)، مثل شاعران یا منجّمان و نظایر آن ها نازل شده است. در آن عصر، گروههایى مثل عارفان یا فلاسفه و یا علماى تجربى نیز در میان عرب وجود نداشت. بنابراین چون هیچ یک از سورههاى قرآن، مخاطبان خاصى نظیر آنچه آمد، نداشته است، باید گفت: زبان قرآن به«عرف عام عرب عصر رسول خدا(ص)» نازل شده است(نکونام، 1392ب).
به این ترتیب، از نظر نکونام، باید تمامی گزاره های قرآن از جمله گزاره های علمی آن را، چنان که متعارف عرف عام عرب عصر رسول خدا(ص)بوده است، فهمید؛ نه آن چنان که علماى تجربى اعصار بعدی از جمله عصر حاضر مىفهمند. از دیگر سو در قرآن پارهاى از آیات وجود دارد که مردم عصر نزول از درک آن ها عاجز بودند همانند قانون زوجیت عمومی گیاهان (ذاریات/49)که درقرن هفدهم میلادی کشف شد یا قانون جاذبه(لقمان/10) یا حرکت خوشید در کهکشان راه شیری(یس/38) و سایر آیات مشابه. از نظر رضائی اصفهانی، این گونه آیات، اعجاز علمی قرآن را ثابت می کنند (رضایی اصفهانی،1390ب، ص62) و دلالت بر عرف خاص بودن زبان قرآن دارند(همو، 1388ب،ص95) و این اوج بلاغت است که کسی طوری سخن گوید که هرکس و هر نسل به اندازه علم و فهم خود از آن برداشت کند و عظمت قرآن را اثبات می کند(همو، 1375، ص74).
اما نکونام معتقد است: «خداوند با بشر در چارچوب ظرفیت عقلی اش سخن می گوید و تکالیف را مقرر می کند. قرآن در زمانی نازل شد که ظرفیت عقلی مخاطبان قرآن در حد نگاه ظاهری بود؛ لذا طبق نگاه ظاهری و بر اساس زبان عرف عام آنان، با آن ها سخن گفته و تکلیف کرده است»(نکونام، 1392الف،ص674). بنابراین تفسیر آیات فوق براساس یافته های نوین علمی، نوعی تفسیر به رأی است که با ظاهر و سیاق چنین آیاتی که خطاب به آنان نازل شده و طی آن ها از آنان خواسته شده است، به نشانه های الهی توجه کنند و به قدرت خدا پی ببرند و او را عبادت کنند، سازگار نیست. به علاوه در آیات بسیاری تصریح شده است که قرآن به زبان عربی روشن و آسان نازل شده و هیچ گنگی و عجمگی در آن نیست؛ چنان که آمده است: «كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قرآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ»(فصلت/3). نیز در ادامه آمده است: «وَ لَوْ جَعَلْناهُ قرآناً أَعْجَمِيًّا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آياتُهُ ءَ أَعْجَمِيٌّ وَ عَرَبِيٌّ» (فصلت/44). لذا نمی توان پذیرفت که آیاتی نازل بشود و عرب عصر پیامبر(ص) به مراد آن ها پی نبرده و یا اشتباه فهمیده باشند»(نکونام،1392الف، ص673). همچنین نکونام در پاسخ شبهه ای که چرا در همان زمان نزول، برخی صحابه مقصود برخی آیات یا مفهوم بعضی الفاظ قرآن را نمی دانستند، چنین پاسخ داده که :«مبین و فصیح بودن قرآن مانند هرکلام دیگری مستلزم این نیست که همه مقاصد و مفاهیم آن را همه کسانی که بدان تکلم می کنند بفهمند، چون در هر کلام فصیحی بسا ممکن است پاره ای لطایف و ظرایف بکار رفته باشد که فهم آن، نیازمند تدبر باشد و تنها افراد باریک بین و ظریف اندیش بتوانند آن ها را درک کنند. بعلاوه غرض از عربی مبین بودن قرآن، قابل فهم بودن آن برای عرب است و این بدون فهم برخی از الفاظ آن نیز ممکن است. پس کلام فصیح مستلزم آن نیست که همه مردم، معنای تمام الفاظ آن را بفهمند بلکه همین که معنای ترکیبی الفاظ آن را دریابند، در صدق فصاحت در آن بسنده است(همو، 1379الف، ص 209).
ب) هدف نزول قرآن یا تبیین مفهوم جامعیت قرآن
یکی دیگر از پیش فرض های مهم در تفسیر گزاره های علمی قرآن، تبین مفهوم جامعیت قرآن است که ذیل آیات « ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْء»(انعام/38) و «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ»(نحل/89) از آن بحث می شود. بطور کلی پرسش اساسی در این بخش آن است که آیا همه علوم بشری و تمامی گزاره های علمی در قرآن هست یانه؟ در جواب، نکونام معتقد است که غرض اصلی الهی در قرآن، موعظه و هدایت است نه بیان گزاره های علمی (نکونام، 1392الف، ص 675) چراکه قرآن کتاب علمی نیست بلکه کتاب هدایت و موعظه است و بارها نیز خود به این موضوع اشاره نموده است(آل عمران/ 138) لذا نباید انتظار داشت که در قرآن، گزاره های علمی و فلسفی آمده باشد(همو، ص687). از نظر وی، تبیان کل شیء بودن قرآن نیز، به معنای وجود هر علمی در قرآن نیست؛ بلکه به گواهی سیاق آن، به این معناست که هرچه مربوط به هدایت مشرکان مکه است، در قرآن آمده است(همو، 1392ب). در مقابل رضائی اصفهانی نیز، می پذیرد که غرض اصلی الهی در قرآن، موعظه و هدایت است به همین دلیل پس از طرح دیدگاه های موجود در این زمینه، به این نتیجه می رسد که ظاهر آیات قرآن برتمام علوم بشری(با تمام فرمول ها و جزئیات آن) دلالت ندارد. در قرآن، گرچه اشاراتی به برخی از علوم شده که استطرادی و عرضی است اما همه علوم بالفعل در قرآن مذکور نیست. آیات فوق نیز، دلالت بر این مطلب دارند که تمام احتیاجات دینی و هدایتی مردم در قرآن بطور تفصیل یا مجمل ذکر شده است(رضائی اصفهانی،1389، ص22-21). اما اینکه خداوند از بیان مطالب علمی در قرآن چه هدفی داشته، رضائی اصفهانی معتقد است: «بیان مطالب علمی از اهداف قرآن است چون اعجاز قرآن را ثابت می کند ولی هدف اصلی و عمده قرآن نیست. این مطلب خصوصا با این نکته روشن می شود که آیاتی که همه چیز را به قرآن نسبت می دهد(تبیانا لکل شی) در مورد هدایت و دین است پس هدف اصلی، هدایت انسان و بیان معارف دینی است ولی یکی از اموری که مربوط به دین است اثبات اعجاز قرآن است و یکی از ابعاد اعجاز قرآن، اعجاز علمی آن است. از این رو مطالب علمی قرآن در برخی موارد، خود از اهداف قرآن است اما از اهداف عمده و اصلی نیست(همو، ص 23-22). وی در یکی از آثارش، پس از طرح دیدگاه های موجود در این زمینه به این نتیجه می رسد که گرچه ظاهر آیات قرآن برتمام علوم بشری(با تمام فرمول ها و جزئیات آن) دلالت ندارد؛ اما نمی توان قرآن را فقط کتاب هدایت و دین دانست و مدعا شد که قرآن، برای بیان مسائل علوم تجربی نیامده؛ بلکه باید در این زمینه، بدلیل برخی مثال ها و اشارات علمی صحیح و بحق موجود در قرآن که بیانگر اعجاز علمی قرآن است و نیز با توجه به اینکه قرآن بارها و بارها انسان را به تفکر و علم دعوت می کند، قائل به تفصیل شد(همو، ص21). اما نکونام با ردّ این مدعا و اساسا انکار اعجاز علمی قرآن، بیان مطالب علمی را از اهداف قرآن ندانسته بلکه هدف قرآن را از بیان گزاره های علمی و حتی گزاره های غیر علمی، تسهیل امر هدایت می داند زیرا از یک کتاب موعظه توقع نیست که در آن، فیزیک و شیمی و نجوم مردم اصلاح شود، بنابراین هیچ اشکالی ندارد که در قرآن گزاره های علمی یا غیر علمی برای تسهیل هدایت و موعظه ذکر شود(نکونام، 1392الف، ص674 و 687). البته بهره برداری از خیالات باطل یا غیرعلمی، هرگز به معنای تأیید آن نیست بلکه براساس سطح فهم مخاطب و رعایت حال او در امر هدایت است. خداوند برای هدایت عرب عصر نزول، براساس نگاه ظاهری آن ها به پدیده ها و با توجه به واقعیات قابل درک برای آن ها، سخن گفته ولو آن که با نگاه علمی تفاوت و حتی تعارض داشته باشد(همو، ص678-679). بنابراین مشخص می شود که هردو صاحب نظر فوق، هدف قرآن را هدایت می دانند با این تفاوت که رضائی اصفهانی، هدایت را هدف اصلی دانسته که در پی آن سایر اهداف فرعی همچون اهداف علمی به منظور اثبات اعجاز علمی قرآن نیز، خواهد آمد. اما نکونام معتقد است که قرآن، فقط کتاب هدایت است و برای بیان مسائل علوم تجربی نیامده است. همچنین از نظر رضائی اصفهانی، هدایت مخصوص تمامی انسان هاست اما نکونام هدایت را، به گواهی سیاق آیه، مخصوص مشرکان مکه می داند.
ج) مخاطب قرآن
یکی دیگر از پیش فرض های مهم در تبیین گزاره های علمی قرآن، در نظر گرفتن مخاطب کلام است زیرا گوینده آگاه به ویژگی های مخاطب، از سخن خود، معانی ناسازگار با فهم او را اراده نمی کند(بابائی، 1385،ص171). از آن جا که قرآن کریم نیز، بر مبنای اصول عقلایی محاوره سخن گفته، نتیجه می گیریم که در قرآن کریم نیز، ویژگی های مخاطب، قرینه کلام است و در هنگام تفسیر و فهم مفاد ظاهری آیات کریمه، باید به آن توجه شود و با توجه به آن، ظهور آیات بدست آید(همو، ص172).
در این راستا رضایی اصفهانی معتقد است قرآن برای یک نسل خاص نازل نشده و اینکه با مروز زمان مطالب تازه ای از قران فهمیده یا کشف می شود، دلیل عظمت قران است. این اوج بلاغت است که کسی به گونه ای سخن گوید که هرکس و هر نسل به اندازه علم خود از آن برداشت کند (رضایی اصفهانی، 1375،ص74). وی در جای دیگری بیان می دارد : «قرآن کتابی جاوید برای همه زمان ها و نسل ها و کتابی جهانی برای همه مکان ها و ملت هاست. از این رو در قید زمان و مکان اسیر نمی شود، بلکه آیات آن همانطور که بر مردم صدر اسلام تطبیق می شود، بر مردم زمان های دیگر نیز، جاری است. در برخی احادیث نیز به این مطلب اشاره شده است»(همو،1386ب، ص51).
از نظر رضایی اصفهانی اگر آیات قرآن، منحصر به مخاطبان صدر اسلام باشد، قرآن به کتابی تاریخی تبدیل می شود و می میرد. مطابق قاعده جری و تطبیق نیز، قرآن هر روز، هدایت و مطلب تازه ای دارد و هر روز مصداق های جدیدی در نسل های بشری پیدا می کند(همو، ص 59) و این همان رمز جاودانگی اسلام است. اینکه مردم در هر عصری، نسبت به یکسری واقعیات قطعی علمی جاهل باشند، موجب باطل شدن اعجاز علمی قرآن نمی شود بلکه همین مطلب، خود دلیل اعجاز علمی قرآن است که آورنده قرآن، از قطعیات علوم اطلاع داشته و دانشمندان حتی در دوران حاضر، اطلاع کافی ندارند و هرچه علم بیشتر پیشرفت کند، مطالب علمی قران روشن تر می شود(همو، 1375،ص75) وی برای تأیید نظر خویش مؤیداتی را نیز از قرآن و روایات نقل کرده است(همو،1386ب، ص10-5).
اما در مقابل نکونام معتقد است قرآن کریم، حسب حاجات و مقتضیات مردم عصر رسول خدا(ص) نازل شده یعنی مخاطبان قرآن، عرب حجاز عصر پیامبر(ص) هستند و دلیل آن که قرآن به زبان عربی نازل شد جز همین نبود که مخاطبان قرآن، عرب زبانان بودند(ابراهیم/4) و علت آن که به تدریج نازل شد، جز این نبود که خدای تعالی خواسته بود حالات و نیازها و ظرفیت های آن مردم، رعایت شود(نکونام،1392الف، ص691؛ 1381،ص20).
وی سپس نمونه های بسیاری را مثال می زند که همگی حاکی از آن است که قرآن به تناسب شرایط متفاوت و متغیر زمانی و مکانی متعلق به مکان و زمان رسول خدا(ص) نزول یافته و در نهایت بیان می دارد که: « مخاطب قرآن را عرب حجاز عصر پیامبر(ص) دانستن، بدان معنا هم نیست که قرآن، تنها به ایشان تعلق دارد و برای مردمان دیگر زمان ها و مکان ها کارآمد نیست زیرا اسلام دین فطری است(روم/30) و آموزه های آن متناسب با نیازهای فطری نازل شده که از زمانی و مکانی به زمان و مکان دیگر، تغییر نمی یابند.... بنابراین آن دسته از آموزه های قرآن که ناظر به فطریات است، برای هر عصر و نسلی کارآمد است اما آن دسته از آموزه های قرآن که به اقتضای شرایط محیطی و مقطعی نازل شده، بی شک برای مکان و زمان هایی که آن شرایط در آن حاکم نیست، نمی تواند کارآمد باشد برای مثال احکام مربوط به برده داری و ... که تنها ویژه عصر رسول خدا بوده و لذا برای زمان ها و مکان های دیگر بی استفاده است. اما این موارد بسیار ناچیز و نادر است و قریب به اتفاق آموزه های قرآن، به اقتضای فطریات مردم زمان و مکان رسول خدا(ص) نازل شده و لذا برای مکان ها و زمان های دیگر نیز نافذ و نافع است»(همو، ص 21-20).
از نظر نکونام اگر ما به اصل فوق توجه نداشته باشیم، گرفتار تفسیر به رأی، تناقض فهم و توجیهات غیر عقلایی و تکلف آمیز خواهیم شد، نه قرآن را درست خواهیم فهمید و نه از آیاتش تأثیر خواهیم پذیرفت. حتی تصور خواهیم کرد که قرآن اعجاز علمی دارد یعنی در قرآن، پاره ای آیات هست که مردم عصر نزول نمی فهمیدند و مردمان این عصر از رهگذر رشد علوم جدید به شناخت حقایق آن نایل خواهند آمد. مثلا حرکت خورشید را در آیه « وَ الشَّمْسُ تَجْري لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليمِ»(یس/38) حمل بر حرکت خورشید در کهکشان راه شیری خواهیم کرد حال آن که مردم عصر نزول، چنین معنایی را از این آیه نمی فهمیدند.... از یک طرف می گوییم در قرآن بلاغت و فصاحت هست و بنابراین در سطح فهم مخاطبان نازل شده اما از طرف دیگر می گوییم در قرآن آیاتی هست که در سطح فهم مخاطبانش نیست! ...... متاسفانه قرآنی را که خداوند از آسمان به زمین آورده تا مخاطبانش بفهمند، ما با ماورائی ساختن آن و اعجازتراشی های بی جا، از زمین به آسمانش می بریم و از دسترس بشر خارجش می کنیم(همو، ص21)؛ در حالی که قرآن در اوج فصاحت و بلاغت در سطح فهم عرب زمان نزول و به قصد هدایت ایشان نازل شده ، پس معنا ندارد، مقاصد الهی برای ایشان قابل فهم نباشد(نکونام، 1392الف،ص691)
اما رضایی اصفهانی با ردّ این سخن بیان می دارد که مطالب علمی قرآن را تا حدّ مثال های ساده پایین آوردن، خلاف انصاف است چون مثال برای ساده کردن فهم مطالب گوینده است و گاهی واقعیت و حقیقت ندارد اما مطالب علمی قرآن، حقایق کشف نشده ای را در بردارد که پس از قرن ها، دانشمندان را به اعجاب وامی دارد و اعجاز علمی قرآن را ثابت می کند. این ساده اندیشی است که بگوییم قرآن برای یک مطلب، یک مثال علمی زده و اتفاقا صحیح از آب درآمده است. علاوه بر آن چون این مطالب علمی، یک بعد از اعجاز قرآن را نشان می دهد، پس از حد مثال بالاتر هستند(رضایی اصفهانی،1389، ص23).
بنابراین هم رضایی اصفهانی و هم نکونام، در نظر گرفتن ویژگی های مخاطب را بعنوان قرینه ای برای فهم گزاره های علمی قرآن قبول دارند با این تفاوت که در پیش فرض رضایی اصفهانی، مخاطب قرآن، تمامی انسان ها در تمامی اعصار و مکان ها هستند و قرآن به گونه ای سخن گفته که هرکس و هر نسل به اندازه علم خود از آن برداشت می کند اما از نظر نکونام، مخاطبان قرآن، عرب حجاز عصر پیامبر(ص) هستند و در صورت غفلت از این اصل، گرفتار تناقض فهم و توجیهات غیر عقلایی و تکلف آمیز خواهیم شد.
5- بررسی تطبیقی یک نمونه از تفسیر گزاره های علمی از نظر رضایی اصفهانی و نکونام
یکی از گزاره های علمی چالش برانگیز قرآن، آیه «وَ الشَّمْسُ تَجْری لِمُسْتَقَرٍّ لَها»(یس/38) است که پیرامون حرکت خورشید بحث می کند و به عنوان یکی از نشانه های الهی برای شناخت خداوند شمرده شده تا انسان در پرتو آن، به خداوند و قدرت او پی ببرد. آیه فوق، براساس پیش فرض های متفاوت، دیدگاه های متفاوتی را برمی تاباند. از نظرگاه رضایی اصفهانی، از آن جا که قرآن بر زبان عرف خاص سخن گفته و کشفیات جدید علمی، موجب واضح تر شدن و گویاتر شدن مفاهیم علمی قرآن می گردند و نیز با توجه به اینکه مخاطب قرآن، تمامی انسان ها در تمامی زمان ها و مکان ها هستند، بنابراین باید آیه فوق را براساس دستاوردهای نوین علمی تفسیر کرد. وی بر این اعتقاد است که تفسیر آیه براساس نگاه ظاهری یعنی حرکت خورشید از مشرق به مغرب، حرکتی کاذب و ناشی از خطای حس باصره است زیرا در واقع، زمین در حرکت است نه خورشید. همانطورکه شخص سوار بر قطار، خانه های کنار جاده را در حرکت می بیند درحالی که در عالم واقع، قطار در حرکت بوده و خانه های کنار جاده، ساکن است. در مورد آیه فوق نیز، با پیشرفت علوم بشری، روشن شد که نه تنها زمین بلکه خورشید هم دارای حرکت انتقالی(نه حرکت کاذب بلکه واقعی) است. رضایی اصفهانی سپس بعد از بیان نظرات مفسران قدیم و معاصر، 5 حرکت علمی ثابت شده برای خورشید را بیان نموده و ضمن تخمین سایر حرکت های کشف نشده برای خورشید، بیان می دارد که: «اگر به گونه قطعی اثبات شد که خورشید در حرکت است، با توجه به ظاهر آیه که می گوید خورشید در جریان است، می توان گفت به احتمال قوی منظور قرآن، حرکت واقعی خورشید یعنی حرکت انتقالی یا سایر حرکت های کشف شده و کشف نشده برای آن است»(رضایی اصفهانی،1386پ، ص12). حال آن که سخن ایشان در سایر آثارشان، بیانگر روایتی متفاوت است یعنی حرکت واقعی را تنها حرکت انتقالی خورشید معرفی کرده است(همو،1375، ص81). بدیگر بیان رضایی اصفهانی، از یکسو نتیجه گرفته که آیه فوق از مطالب علمی قرآن و نوعی رازگویی است؛ بنابراین بطور قطع نمی توان، یکی از احتمالات علمی(چه کشف شده و چه کشف نشده) را برگزید و از سوی دیگر، براساس ظاهر آیه و نیز سیاق«یسبحون»(یس/ 40)، حرکت انتقالی یعنی حرکت دورانی خورشید در یک مدار ثابت را بعنوان تفسیر آیه انتخاب نموده است(همو، 1389،ص 89-77). وی در پاسخ این پرسش که آیا اشارات علمی قرآن در مورد حرکت های خورشید، اعجاز علمی قرآن را ثابت می کند یا نه؟ قائل به تفصیل شده و گفته:« بخشی از این حرکت ها، چون قبلا توسط کتاب مقدس گزارش شده بود، اعجاز علمی نیست اما آن بخشی که توسط کتاب مقدس گزارش نشده بود و توسط قرآن، برخلاف هیأت بطلمیوسی بیان شد، اعجاز علمی قرآن است»(همو، ص90-89). بنابراین از نظرگاه رضایی اصفهانی، نمی توان بطور قطع معنای آیه را استنباط نمود و تعیین کرد که کدامیک از حرکت های کشف شده توسط علم، منظور آیه است.
در مقابل، نکونام با ردّ سخنان فوق و ادعای حقانیت نگاه ظاهری، برآن است که آیه فوق، دلالت بر حرکت ظاهری خورشید در آسمان دارد حتی اگر با نگاه علمی مخالف باشد. وی بیان می دارد: «مدعیان اعجاز علمی قرآن هرگز پاسخ نمیدهند که چگونه عرب عصر نزول میتوانستند از حرکت خورشید با این معانی ادعایی، به قدرت خدا پی ببرند؟ اگر از آن مردم پرسیده میشد، خورشید حرکت میکند، به چه معناست، آیا نمیگفتند: مگر نمیبینی که خورشید از شرق به غرب حرکت میکند؟ به علاوه آیا جز این است که پدید آمدن شب و روز از همین حرکت ظاهری خورشید پدید میآید؟»(نکونام، 1392ب).
از نظر نکونام «حمل آیه مذکور بر حرکت خورشید در کهکشان راه شیری، نه تنها با فصاحت و بلاغت قرآن، ناسازگار می افتد که با سیاق آن نیز، نامتناسب است زیرا آیه بعد نیز، ناظر به همین حرکت ظاهری خورشید است و حتی در آن از پدید آمدن شب و روز سخن رفته است. حال آن که روشن است که پدیده شب و روز از رهگذر حرکت خورشید در کهکشان راه شیری حاصل نمی شود بلکه از رهگذر همین حرکت ظاهری خورشید که معهود مردم عصر نزول بوده است و دانشمندان این عصر، آن را به حرکت زمین به دور خورشید تأویل می برند، حاصل می شود(همو،1381، ص20). نکونام، برخلاف رضایی اصفهانی، نگاه ظاهری به آیه فوق را، نگاهی کاذب ندانسته و در بیان تفاوت دیدگاه خویش با دیدگاه رضایی اصفهانی بیان می دارد که: « تفاوت نگاه ظاهری به حرکت خورشید با نگاه علمی به آن، ناشی از نگریستن به یک چیز، از دو زاویه متفاوت است»(همو، 1392الف، 676). سپس برای توضیح و تبیین دیدگاه خویش، مثال رضایی اصفهانی را تکمیل کرده و می گوید: « تفاوت نگاه ظاهری به حرکت خورشید با نگاه علمی به آن، مثل نگاه سرنشینان قطار در حال حرکت به درختان و دیگر اشیاء اطراف قطار است. آنچه را که سرنشینان قطار مشاهده می کنند، این است که درختان و دیگر اشیاء بیرون قطار، در حال حرکت به سمت عقب اند؛ اما کسانی که بیرون از قطارند، آن اشیاء را ثابت و خود قطار را در حال حرکت به سمت جلو می بینند. حال اگر سرنشینان قطار درباره مشاهدات خود بگویند: ببینید که این اشیاء چطور حرکت می کنند و چه مناظر زیبایی از جلو چشم ما می گذرد، هیچ سخن ناحقی نگفته اند. آنان آن چیزی را توصیف کرده اند که با نگاه ظاهری خود دیده اند. همین گونه است، وقتی با نگاه ظاهری به آسمان نگریسته می شود، مشاهده می گردد که خورشید از مشرق به مغرب حرکت می کند. بنابراین در قرآن همین نگاه ظاهری انعکاس یافته است»(همو، ص 677-676). وی همچنین در تأیید نظر خویش بیان می دارد که: «از نشانه حقانیت نگاه ظاهری قرآن این که حتی هم اکنون که توسعه علمی به گونه انفجاری رو به پیش است، وقتی می خواهند از حرکت ماه و خورشید خبر بدهند، می گویند، خورشید در حال بالا آمدن است .... و یا خورشید و ماه از مشرق طلوع می کنند و در مغرب غروب می نمایند. وقتی حتی در عصر حاضر که نظریه خورشیدمرکزی مشهورترین است و بلکه نظریه ای اجماعی است، باز با تکیه بر نگاه ظاهری از خورشید و ماه و حرکت های ظاهری آن ها سخن گفته می شود، چرا باید انتظار داشت، در عصر پیامبر(ص) که هیچ اثری از دانش نجوم جدید مطرح نبوده، طبق نجوم جدید سخن گفته شده باشد؟»(همو، ص 673). بنابراین از نظرگاه نکونام با عرف عام پنداشتن زبان قرآن و درنظر گرفتن ویژگی های عرب عصر نزول بعنوان مخاطبان آیات الهی، باید آیه را براساس همان حرکت ظاهری تفسیر نمود. در غیر اینصورت گرفتار تناقض فهم و توجیهات غیر عقلایی و تکلف آمیز خواهیم شد.
نتیجه
مهم ترین یافته پژوهش حاضر آن است که علت اصلی اختلاف آراء جعفر نکونام و محمدعلی رضائی اصفهانی، در تفسیر گزاره های علمی قرآن، تفاوت پیش فرض ها و دخالت و تأثیر آن ها در تفسیر این نوع گزاره هاست. بنابراین در مواجهه با گزاره های علمی قرآن کريم و تلاش برای تبیین و تفسیر آن ها، پيش فرض ها و پيش فهم ها بسیار نقش آفرین بوده و تأثیر بسیار مهمی دارد. توجه به زبان قرآن و در نظر گرفتن مخاطب اصلی این کتاب، از مهم ترین پیش فرض ها و پیش فهم های مؤثر در تفسیر گزاره های علمی قرآن است. محمدعلی رضایی اصفهانی با عرف خاص پنداشتن زبان قرآن و توجه به جهانی بودن رسالت اسلام معتقد است در این آیات طبق نگاه علمی و آن چه با ابزارهای جدید علمی قابل کشف است، سخن رانده شده اما جعفر نکونام با رد این مدعا و عرف عام دانستن زبان قرآن و با اعتقاد به اینکه مخاطب این کتاب، تنها عرب عصر نزول است، برآن است که در این آیات، مطابق نگاه ظاهری و آنچه با چشم غیر مسلح قابل درک است، سخن گفته شده است. هم نکونام و هم رضایی اصفهانی، غرض و هدف اصلی قرآن را هدایت انسان می دانند و معتقدند که تبیان بودن قرآن برای همه چیز، به معنای وجود هر علمی در قرآن نیست؛ بلکه منظور تمامی امور مربوط به هدایت و سعادت انسان است با این تفاوت که رضایی اصفهانی، با توجه به فرازمانی و فرامکانی بودن قرآن، هدایت را هدف اصیلی دانسته که در پی آن سایر اهداف فرعی همچون اهداف علمی به منظور اثبات اعجاز علمی قرآن نیز، خواهد آمد. اما نکونام با ردّ ادعای اعجاز علمی قرآن و ابطال دانستن آن، هدایت مندی قرآن را محصور در زمان و مکان نزول دانسته و از سیاق آیات، برای تأیید ادعای خویش بهره جسته است. بنابراین در نظر وی قرآن، فقط کتاب هدایت مشرکان است و برای بیان مسائل علوم تجربی نیامده است. یکی از نمونه های تأثیر پیش فرض ها در تفسیر گزاره های علمی در آیات مربوط به حرکت خورشید رخ می دهد که اختلاف در زبان قرآن و تعابیر مختلف پیرامون تعیین مخاطب قرآن، تفسیرهای متفاوتی را برای آیه ایجاد می نماید. اگر مطابق دیدگاه جعفر نکونام قائل شویم قرآن خطاب به مردم زمان و مکان رسول خدا(ص) نازل شده تا آنان را هدایت کند و لذا لزوما به زبان و در سطح فهم آن ها نزول یافته، باید حقانیت نگاه ظاهری یعنی حرکت ظاهری خورشید در آسمان که توسط چشم غیر مسلح قابل درک است را بپذیریم اما در صورت پیروی از دیدگاه محمدعلی رضائی اصفهانی یعنی عرف خاص پنداشتن زبان قرآن و فرازمان و فرامکان دانستن هدف هدایتی آن، اعجاز علمی قرآن ثابت شده و باید حرکت خورشید را براساس دستاوردهای علمی جدید، تفسیر نمود.