اعجاز عددی قرآن کریم در ترازوی کارآمدی

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۲ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۲۶ توسط عباس مصلائی پور یزدی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «=چکیده= مسأله اعجاز قرآن کریم از دیر باز مورد بحث و بررسی دانشمندان بویژه متکلمان و علمای علوم قرآنی بوده است. یکی از جنبه‌های¬نو ظهور اعجاز قرآن کریم که در دوره معاصر مورد توجه قرآن‌پژوهان قرار گرفته است اعجاز عددی و نظم ریاضی قرآن کریم است....» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

چکیده

مسأله اعجاز قرآن کریم از دیر باز مورد بحث و بررسی دانشمندان بویژه متکلمان و علمای علوم قرآنی بوده است. یکی از جنبه‌های¬نو ظهور اعجاز قرآن کریم که در دوره معاصر مورد توجه قرآن‌پژوهان قرار گرفته است اعجاز عددی و نظم ریاضی قرآن کریم است. بررسی میزان کارآمدی این جنبه از اعجاز قرآن کریم و داوری ادله موافقان و مخالفان آن از مهمترین اهداف این مقاله است. بر اساس بررسی‌های به عمل آمده هر چند برخی نظرات ارائه شده در این زمینه تکلف آمیز و همراه با اعمال سلیقه و ذوق شخصی بوده و برخی محاسبات خطا بوده است، اما به نحو موجبه جزئیه اعجاز عددی و نظم ریاضی قرآن کریم مورد پذیرش است و یک مطلب شگفت‌انگیز است.

واژه‌های کلیدی

اعجاز عددی، اعجاز قرآن کریم، وجوه اعجاز، اعجاز معنوی.

مقدمه

قرآن کريم آخرين کتاب آسماني است که بر خاتم پیامبران الهي حضرت محمد مصطفي(ص) فرود آمد و جهان و جهانيان را به نور کمال و هدايت مزين کرد. اين کتاب گرانسنگ معجزه جاويد پيامبر گرامي اسلام(ص) است، اعجاز قرآن، از همان اوايل ظهور اسلام مورد توجه و اهتمام مسلمانان قرار گرفت ودانشمندان در طول تاريخ براي دفاع از ساحت قرآن کريم و اثبات اعجاز آن، کتاب‌ها و مقالات زيادي نوشته و وجوه مختلفي را براي آن بيان کرده‌اند. نيز گفته‎اند که کلام الهي علاوه بر فصاحت و بلاغت (اعجاز بياني) از جنبه‌هايي از اعجاز برخوردار است که در هيچ کتاب ديگري نظير ندارد؛ مانند آموزه‌ها و معارف عالي (اعجاز معنوی)، هماهنگي و عدم وجود اختلاف، اخبار غيبي، طرح مسائل دقيق علمي (اعجاز علمي) وآفرينش‌هاي هنري. گفتني است هيچ‎کس نمي‌تواند مدعي بررسي همه‎جانبۀ ابعاد اعجاز قرآن باشد زيرا بسياري از رمزها و شگفتي‌هاي قرآن، هنوز بر ما پوشيده مانده است و اين مجال براي تمامي محققان و پژوهشگران فراهم است تا با تدبّر و تعمّق بيشتر در قرآن کريم پرده از اين رمزها بردارند. يکي از جنبه‌هاي نوظهور اعجاز قرآن که در قرن اخير مورد توجه قرآن‎پژوهان قرار گرفته و کتاب‌هاي زيادي در رد و اثبات آن نوشته شده است، اعجاز عددي و نظم رياضي قرآن کريم است. نويسندگان زيادي در پي اثبات نظم اعجازگونه¬عددي و رياضي اين کتاب الهي هستند. در اين نوشتار قصد داريم تا پژوهشي دربارۀ اين جنبۀ اعجاز قرآن داشته باشيم و ضمن بيان بعضي موارد آن، ديدگاه موافقان و مخالفان را يادآوري کرده و در نهايت نظر نهايي را دربارۀ اعجاز عددي قرآن، بيان کنيم.

روش تحقیق

روش تحقيق در اين مقاله، كتابخانه‌اي و از نوع توصيفي، تحليلي است.

سیری دراعجازعددی

در دهه‌هاى اخير نظريه «نظم رياضى» و «اعجاز عددى» نيز به دايره وجوه اعجاز قرآن افزوده شد. كاشف اين نظريه، رشاد خليفه پژوهشگر مصرى با دكتراى بيوشيمى بود كه پس از سه سال كار مداوم با رايانه بر روى قرآن نظريه اعجاز عددى را عرضه كرد. وى نتيجه پژوهش خود را در دو كتاب معجزة القرآن الكريم و عليها تسعة عشر ارائه داد و نظم رياضى موجود در قرآن را نشانه وحيانى بودن و عدم تحريف به زيادى يا نقصان قرآن دانست. شگفتى و فوق‌العادگى نظم رياضى به‌كار رفته درباره تعداد و تكرار حروف و كلمات قرآن و نيز تكرار كلمات متناظر يا متضاد قابل انكار نيست; اما ادعاهاى رشاد خليفه نيز مبالغه‌آميز و گاه خلاف واقع و تكلف‌آميز مى‌نمايد، ازاين‌رو با اين كه پس از وى گروهى به بسط ¬نظريه¬وی روى¬آوردند،گروهى-نيزبه¬شدت¬به¬نقد¬آن¬پرداختند و حتي برخي از نويسندگان با شدت هر چه بيشتر قسمتي از اين مطالب را توطئه بهائيت معرفي مي‌كنند و آن را يك جريان انحرافي مي‌دانند و در اين مورد به ادعا نبوت رشادخليفه¬ وكشته¬شدن-اواستشهادمي‌كنند.(نهادجرار،بی تا،ص 21)

اینک به ادله مخالفان وموافقان اعجازعددی اشاره نموده وسپس به نقد،ودرآخرنتیجه گیری خواهيم كرد. الف: ادله موافقان اعجاز عددي قرآن 1-گروهی معتقدند میان حروف مقطعه،باحروف سوره ای که باآن آغازشده ارتباط نزدیکی وجود دارد،درهمین راستا، تحقیقات وسیع انجام شده وسعی کرده¬اندکه وبااستفاده ازرایانه این نظریه رااثبات می‌کنند ازجمله این افراد،رشادخلیفه است که¬،سطلیعه داراین نظریه به شمارمی‌آید،ویپس ازبررسی‌های¬فراوان،دراین¬خصوص¬نتایجی¬رابیان¬می¬کندکه¬حاوی¬اثبات¬این¬نوع-ازاعجازمی¬باشد،ایشان¬دراین¬خصوص¬میگوید: الف: قرآن كلام خداست. محل حروف مقطعه قرآن در جاي مشخص خود طرح پيشرفته توزيع الفبايي در سراسر قرآن را اثبات مي‌كند. هيچ كس نمي‌تواند ادعا كند كه اين گونه طرح پيشرفته توسط انسان، هر قدر هم متعالي¬باشدقابل¬وصول¬باشد ايشان از رايانه مي‌خواهد كه تعداد تبديل‌هاي ممكن را به منظور كتابي مثل قرآن كه ازلحاظ¬رياضي¬دقيق¬وحساب‌شده¬است¬محاسبه-كندكه626سپتيلون¬¬¬مي‌شود. كه قطعاً از توان ظرفيت هر مخلوقي خارج¬است¬وكسي¬نه¬درگذشته،نه¬حال¬ونه¬آينده-قادرنخواهدبوداثري¬همتاي¬قرآن¬¬بياورد.وسپس¬اعجازقرآن¬راازاين¬مطلب¬نتيجه‌گيري¬می¬کند¬.(رشادخلیفه1983،م،ص269-271)

ب:ترتيب¬موجودندوين¬سوره‌هاي¬قرآن¬ترتيبي¬ملهم¬ازذات¬الهي¬است. ج:ترتيب¬نزول¬سوره‌هاي¬قرآن،آن¬چنان¬كه¬امروزه¬مي‌دانيم¬ازجانب¬خداي¬تعالي¬است. د:محل¬نزول¬سوره‌هاي¬قرآن،اعم¬ازمكي¬يا¬مدني،موردتأييدقرارمي‌گيرد. هـ‌: شيوه مخصوص كتابت كلمات در قرآن را خداي تعالي خود دستور فرموده است و لذا توصيه مي‌كند در كتابت-قرآن(صلوة،به¬صلاة)تغييرداده¬نشود. و:طريق¬خاص¬قرآن¬درتقسيم¬هرسوره¬به¬آيات¬باامرالهي¬صورت¬گرفته¬است. ز: آيه «‌بسم‌الله الرحمن الرحيم» جزء لايتجزاي هر سوره،‌بجز سوره 9 (التوبه) است. كه آن را با دلايلي از نظم رياضي¬ثابت-مي‌كند.(همان،‌ص271ـ275) بنابراین چون هيچ نويسنده‌اى نمى‌تواند در ضمن نگارش این كتاب، تعداد تكرار حروف و كلمات خود را مراعات كرده و در ميان كلمات متناظر يا متضاد، نظم و تناسبى شگرف تعبيه كند، پس چنين پديده‌اى گواه وحيانى بودن قرآن و عدم تحريف آن است.(همان،ص277) 2- گروهی دیگرباکشف توازن درکلمات قرآنی می‌کوشندتااین امررانوعی، معجزه قرآنی بیان کنند،به عنوان نمونه می‌توان به عبدالرزاق نوفل رااشاره کرد،وی¬تلاش¬كرده¬تانظام¬رياضي¬تكرارواژه‌هارادرقرآن¬نشان¬دهدبراي¬مثال: واژه¬دنيا115باروواژه¬آخرت¬نيز115بارآمده¬است. واژه¬شياطين¬وملائكه¬هركدام68باردرقرآن¬آمده¬است. واژه¬حيات¬ومشتقات¬آن¬ونيزواژه¬موت145باردرقرآن¬آمده¬است.

ايشان در مقدمه كتاب، اين امر را معجزه الهي مي‌داند و مي‌گويد اين توازن در كلمات قرآن ثابت مي‌كند كه امكان ندارد قرآن، جز وحي الهي باشد. چرا كه فوق قدرت انسان و بالاتر از عقل بشري است. (چرا كه يك پيامبر در طول 23 سال از قرآن سخن گفته و توانسته است توازن¬كلمات¬خودرادرجنگ¬وصلح¬و...حفظ¬كندواين¬غيرازمعجزه¬چيزديگري¬نيست.)(نوفل،بی¬تا،صص10-11) 3-برخی نیزبامبناقراردادنآیاتی¬که¬درآن اعدادبه¬کاررفته،سعی دارندتاوجه دیگری ازاعجازعددی رانمایان نمایندوبااین استدلال که،این تناسبات،حاکم بودن نظام زوج وفرددرقرآن رابیان می‌کند بنابراین می‌توان گفت که نمونه دیگری ازاعجازقرآن اثبات می‌شود به عنوان نمونه می‌توان به کوروش جم نشان اشاره کرد، ايشان با توجه به آيه سوم سوره و الفجر كه خداوند متعال به زوج و فرد سوگند ياد كرده است به فكر افتاده است كه¬شايديك¬نظام¬عددي¬برمبناي¬زوج¬وفرددرقرآن¬باشد. در نهايت جمع اعداد زوج دقيقاً مساوي با جمع تعداد آيات قرآن يعني 6236 و جمع اعداد فرد مساوي با 6555 است كه حاصل جمع شماره سوره‌ها مي‌باشد وبدين¬ترتيب¬نمونه¬ديگري¬ازاعجازعددي¬قرآن¬رااثبات¬مي‌كند(کیهان¬اندیشه،شماره67،ص70)رشادخلیفه نیزهمچنین علاوه براستنادکردن برارتباط¬میان¬حروف مقطعه و اسامی سورآنان،معتقداست که، عدد 19 مخرج مشترك سراسر سيستم رياضى قرآن است. نه فقط قرآن، بلكه همه كتابهاى خدا و حتى جهان پهناور به طريق رياضى با عدد 19 كُد گذارى شده است. قرآن 114‌سوره دارد و اين عدد مَضْرب 19 است. خود «بِسمِ‌اللّهِ الرَّحمـنِ الرَّحيم» 19 حرف دارد و‌هريك از تعداد كلمات آن در قرآن مضرب19است.وازااین منظر،نیزقرآن¬کریم دارای اعجازمی‌باشد.(رشادخليفه،1983،9-26باتخليص) ب:ادله مخالفان اعجاز عددي قرآن 1- برخی نویسندگان معتقدندکه نمی‌توان باقراردادن بعضی اعدادی که درقرآن آمده به اسرارالهی پی بردومبنای اعجازقرآن¬رابه این اعدادنسبت داد، برای مثال می‌توان به استدلال حسین ناجی اشاره نمود: ايشان به شدت به كساني كه عدد 19 را يكي از اسرار قرآن مي‌دانند حمله¬مي‌كندوآنهارانوعي¬دروغ¬بستن¬برخدادانسته¬است.(حسین¬ناجی،بی-تا،ص11) سپس متذكر مي‌شود كه عدد 19 از شعارهاي بهائيان است كه در نظر مسلمانان مرتد و كافر هستند؛ و شواهدي مي آورد كه سال در نظر آنان 19 ماه است؛ هر ماهي نيز 19 روز است؛ كتاب « البيان » آنان 19 قسمت است و هر قسم آن 19 باب است؛ و عدد نمازهاي و يوميه آنها 19 ركعت است (همان،ص33) در بخش ديگر متذكر مي‌شود كه عدد 19 مختص قرآن نيست و جملاتي را بيان مي‌كند كه بدون استفاده از رايانه بر اساس عدد 19 شكل گرفته است درحالي¬كه¬مطالب¬آن¬باطل¬است مثل: « لابعث و لا حساب و لاجهنم؛ لاصراط و لاجنة و لانعيم و...» (19 حرف است و 4 الف دارد.)(همان،ص75) وسپس¬بيان¬مي‌كندكه-رابطه‌اي¬میان¬بسلمه¬وحروف¬مقطعه¬سوروجودندادرد.(همان،ص111) 2-مخالفان اعجازهمچنین بیان می‌کنند که قرآن کریم کتابی گران بها که درجهت هدایت ورستگاری انسانها نازل شده ودردسترس بشر قرارگرفته تاباتدبردران به قرب الهی نایل گردندود درقرآن واحادیث وارده دراین موردهیچ گونه تصریحی صورت نگرفته است،ازجمله عباس یزدانی به این گونه استدلال¬هااشاره¬نموداست،ايشان¬اين¬نكته¬رامتذكرمي‌شوند،راه پي‌بردن به اعجاز قرآن تسلط به فنون ادبيات عرب و تلاوت فراوان و تأمل در قرآن است،‌نه سير انحرافي فوق.(کیهان اندیشه،1375،ص82) 3-نبودشیوه¬واحددرمحاسبات،وجودداشتن¬تناقضات¬درنظریه¬های¬ارائه¬شده،دلیل¬دیگری¬است¬که¬مخالفت¬های¬برخی¬رادرخصوص-اعجازعددی،به¬همراه¬داشته¬است.ومعتقدندکه¬وجوداین¬تناقضات¬ایجادشده¬¬باعث¬می¬گرددتاکسانی¬واین¬عمل¬رادستاویزی¬برای¬تحریف-پذیری¬قرآن¬قراردهند.(همان،64) 4-مبناقرارنگرفتن رسم الخط،دلیلی که نویسنده تفسیرنمونه به آن اشاره می‌کند ایشان به حفظ رسم الخط اصلی قرآن می‌پردازد وحقانیت وعظمت قرآن¬کریم¬رابااستفاده¬ازحروف¬مقطعه¬اثبات¬می¬کنند. و در پايان نتيجه مي‌گيرند كه حروف قرآن كه طي 23 سال بر پيامبر (ص) نازل شده حساب بسيار دقيق و منظمي دارد كه حفظ و نگهداري نسبت‌هاي آن بدون استفاده از مغزهاي الكترونيكي امكان‌پذير نيست.(مکارم شیرازی،بی تا،ج2،صص303-309باتلخیص)

تحلیلی برنظریات رشادخلیفه

در دهه‌هاى اخير جنبه‌اى از اعجاز قرآن مطرح شده و آن وجود نظم رياضى ميان كلمات و حروف اين كتاب آسمانى است. نخستين كسى كه اين سخن را مطرح كرد پژوهشگرى مصرى به نام محمد رشاد خليفه بود. وى ادعا كرد كه پس از سه سال كار مداوم و با استفاده از رايانه موفق شده نظمى حيرت‌انگيز در قرآن كشف كند و چون هيچ نويسنده‌اى نمى‌تواند در ضمن نگارش كتاب، تعداد تكرار حروف و كلمات خود را مراعات كرده و در ميان كلمات متناظر يا متضاد، نظم و تناسبى شگرف تعبيه كند، پس چنين پديده‌اى گواه وحيانى بودن قرآن و عدم تحريف آن است. با اعلان اين خبر و پخش آن از رسانه‌هاى گروهى و جرايد، موجى از شادى، مسلمانان را فراگرفت و بسيارى از آنان پنداشتند كه سنگر جديدى را در برابر ملحدان گشوده‌اند(كيهان انديشه،ش67،67-63)در پى آن، عده ديگرى نيز از اين نظريه حمايت كردند و با تأليف كتاب و مقاله‌هايى درصدد دفاع از آن برآمدند، حتى برخى تلاش كردند اثبات اين وجه اعجاز را به دانشمندان متقدم چون باقلانى و زمخشرى نسبت دهند.صلیبی2001م،351) رشاد خليفه كه نظريه پرداز اعجاز عددى است در باره حروف مقطعه معتقد بود كه درصد تكرار آنها نسبت به كل حروف سوره‌اى كه با آنها آغاز مى‌شود بر معدل تكرار آنها در ساير سوره‌ها تفوق دارد، چنان‌كه در سوره ق، حرف «ق» معدلى بالاتر از حرف قاف در ساير سوره‌هاى قرآن دارد يا حرف «ن» در سوره «ن و القلم» بزرگ‌ترين رقم نسبى را در 114 سوره قرآن دارد(رشادخليفه1983،55صص-168باتلخيص)ولى به نظر مى‌رسد اين مطلب كليت نداشته باشد، زيرا درصد تكرار حرف «ق» در سوره‌هاى شمس، قيامت و فلق نسبت به ساير حروف در اين سوره‌ها از درصد تكرار «ق» در سوره ق بيشتر است. در باره سوره طه نيز با 5‌استثنا مواجهيم: سوره‌هاى حجّ، نور، فتح، مجادله و توبه و در مورد سوره يس نتيجه كاملاً برعكس است; يعنى «ى» و «س» كمترين تكرار را به خود اختصاص داده‌اند. نيز در مورد حرف «ن» مى‌بينيم تكرار آن در سوره حجر بيشتر از تكرار آن در سوره«ن والقلم» است (كيهان انديشه،ش67،صص159-158) ازاين‌رو وى در اين باره دست به توجيه مى‌زند و براى نمونه در مورد سوره‌يس مى‌گويد: چون «يس» برخلاف بقيه حروف مقطعه، برعكس ترتيب حروف الفبايى است، پس نتيجه بايد معكوس باشدصلیبی،2001م،ص9-26باتخليص)يا اگر معدل تكرار حرف «ص» در سوره اعراف از معدل تكرار آن در بعضى سوره‌ها مثل سوره«والعصر» كمتر است، بايد 4 حرف «المص» را كه در اول سوره‌اعراف آمده است باهم در نظر بگيريم و معدل مجموع اين 4 حرف را با معدل مجموع آنها در ديگر سوره‌ها بسنجيم. وى براى پاسخ به استثناى سوره حجر مى‌گويد: سوره حجر با«الر» شروع شده و بايد سوره‌هايى را كه با اين حروف شروع مى‌شود در حكم يك سوره قرار دهيم و در مورد استثنا شدن 5 سوره سابق‌الذكر مى‌گويد: اين 5‌سوره مدنى است و چون سوره طه مكى است¬ بايدآن¬راباديگرسوره‌هاى¬مكى¬مقايسه¬كنيم.(همان،217-219)او معتقد بود عدد 19 مخرج مشترك سراسر سيستم رياضى قرآن است. نه فقط قرآن، بلكه همه كتابهاى خدا و حتى جهان پهناور به طريق رياضى با عدد 19 كُد گذارى شده است. قرآن 114‌سوره دارد و اين عدد مَضْرب 19 است. خود «بِسمِ‌اللّهِ الرَّحمـنِ الرَّحيم» 19 حرف دارد و‌هريك از تعداد كلمات آن در قرآن مضرب19است.(رشادخليفه،1983،9-26باتخليص)اين ادعا نيز صحيح نيست، جز آنكه اولاً آن‌گونه كه به وى نسبت داده شده دو آيه آخر سوره توبه را جعلى دانسته و آنها را در شمارش كلمات «اللّه» و «الرَّحيم» به حساب نياوريم.(صليبي،2001م،،ص137) ثانياً «بِسمِ اللّهِ الرَّحمـنِ الرَّحيم» را در سوره حمد به حساب آورده و در آغاز ساير سوره‌ها آن را محاسبه نكنيم. ثالثاً در شمارشِ «اللّه»، باللّه و تاللّه و للّه را به حساب آورده; ولى «اللهم» را به‌حساب نياوريم، افزون بر اين، طبق آخرين شمارش، اين واژه 2699 بار در قرآن تكرار شده كه نمى‌تواند مضربى از عدد 19 باشد.(عبدالباقي 1364،ص40) رشاد خليفه وقتى تعداد «بسم» را مضرب 19 نيافته گفته است: نبايد «بسم» را جداگانه حساب‌كنيم، بلكه بايد آن را با «اللّه» در نظر بگيريم و چون بنا به محاسبات وى فقط سه تا «بسم اللّه» در قرآن وجود دارد كه آيات آنها شماره‌دارد (يعنى بسم‌اللّه در اوّل سوره حمد و آيه‌41 هود/11 و آيه‌30 نمل/27)، براى رسيدن به عددى كه مضرب 19 باشد ابتدا به نظرش رسيده كه بايد شماره آياتى را كه در آنها اين سه «بسم‌اللّه» وجود دارد باهم جمع كرد و چون باز به مضرب 19 نرسيده شماره اين سه سوره را نيز به حاصل جمع آن سه عدد افزوده و چون تا رسيدن به عدد دلخواه باز سه واحد كم داشته گفته است: بايد عدد‌سه را نيز به مجموع آنها اضافه كنيم(رشادخليفه،1983،ص26) چون تعداد «بسم اللّه» سه تا بوده است. بدين ترتيب به عددى خواهيم رسيد كه مضرب 19 است. در جاى ديگر مى‌گويد: تعداد‌واژه «قرآن» مضرب 19 است و اگر بگوييد تعداد آن، 60 است، نه 57، در پاسخ گفته است كه واژه «قرآن» را در سه آيه نبايد به‌حساب آوريم (آيات1 حجر/ 15، 31 رعد/ 13 و‌44 فصّلت/41)، چون مقصود از قرآن در اين سه آيه، كلام اللّه مجيد نيست. او جواب اين اشكال را نداده است كه در چند جاى ديگر نيز مقصود از اين واژه، كتاب‌قرآن نيست; مانند «و‌قُرءانَ الفَجْرِ» در آيه‌78 اسراء/17 كه مقصود از آن نماز‌صبح است(طبرسي،1406ج6،ص670) نيز «قُرءانَه» در آيات 17‌ـ‌18 قيامت/75، به معناى قرائت كردن است; نه به معناى كتاب‌قرآن(همان،ج10،ص600) نظم رياضى يا بر الفاظ قرآن، قطع نظر از معناى آنها حاكم است كه در اين صورت بايد واژه قرآن در اين سه آيه نيز به حساب آيد، يا الفاظ با توجه به معناى آن بايد شمارش شود كه در آن صورت تعداد بيشترى كسر مى‌شود و مطلوب وى ثابت نخواهد شد. همين وضعيت را در شمارش واژه «رسول» شاهديم; طبق شمارش رشاد خليفه شمار واژه «رسول» به 115 مى‌رسد كه مضرب 19 نيست; ولى اگر واژه رسول در آيه 50 يوسف/12، را در نظر نگيريم به عدد 114 مى‌رسيم كه مضرب 19 است. منظور از رسول در آن آيه، فرستاده پادشاه است; نه رسولى كه پيامبر باشد. مى‌بينيد كه در تنگنا باز به توجيهاتى متوسل مى‌شود كه جوابگو نيست، زيرا در قرآن موارد ديگرى نيز وجود دارد كه واژه رسول در آنها به معناى ديگرى به‌كار رفته است; از جمله آيه 19 تكوير/81:«اِنه¬لقول¬رسول¬كريم»كه¬مقصودازآن¬جبرئيل-است(همان،677) ملاحظه مى‌كنيد كه او در توجيهات خود براى ترميم نظريه‌اش اسلوب واحد و روند ثابتى را طى‌نمى‌كند; يعنى هر استثنا را با روش خاصى جواب مى‌دهد و توجيهات او عالمانه نيست. بدون‌شك بااين¬روش¬مى‌توان¬براى¬هركتابى¬نظم-رياضى¬يافت.نظريه اعجاز عددى را كه رشاد خليفه مطرح‌كرد، عده‌اى از علاقه‌مندان به قرآن ادامه‌دادند; آنها گرچه ادعاهاى شگفت رشاد خليفه را تكرار نكردند; ولى در كار آنها نيز نوعى نظم‌سازى شاهده مى‌شود.برخى از آنها هماهنگى تكرار واژه‌ها در قرآن با واقعيات خارجى را دليل بر اعجاز آن دانسته‌اند; مثلا گفته‌اند: واژه «البَرّ» به معناى خشكى در قرآن 12 مرتبه آمده است كه اگر با كلمه «يبساً» كه هم‌معناى آن است جمع شود به عدد 13 مى‌رسيم. كلمه بحر به معناى دريا هم 32 مرتبه ذكر شده است و مجموع آنها 45 است. از سوى ديگر، 4513 كره زمين خشكى و4532 آن آب است كه اين نسبت، دقيقاً با واقعيت خارجى هماهنگ‌است.(رشادخليفه،1983،ص27) بنگريد كه وقتى بَرّ و بحر را باهم مقايسه كرده و به كسر مورد نظر نرسيده است واژه «يبساً» را هم به رقم پيشين افزوده است. پرسش بى‌پاسخ اين است كه چرا واژه «يمّ» را كه به معناى بحر است به عدد 32 اضافه نمى‌كنيد تا رويّه واحدى اتخاذ كرده باشيد، گذشته از اين كه نسبت آب و خشكى كره زمين، مقدار ثابتى نيست و تدريجاً از ميزان درياها كاسته‌مى‌شود. به نظر طرفداران اعجاز عددى يكى ديگر از شگفتي‌هاى رياضى قرآن شمار تكرار «يوم» و «شهر» است كه اولى 365 مرتبه و دومى 12‌مرتبه در قرآن ذكر شده است; اما وقتى تعداد واژه «يوم» را بيش از 365 يافته‌اند گفته‌اند: بايد «يوم» را به‌صورت مفرد در نظر بگيريم و ايام و يومين را در شمارش لحاظ نكنيم (رشادخليفه،1983،ص24) با اين محاسبه باز هم منظور آنها تأمين نمى‌شود، زيرا «يومئذ» و «يومكم» و «يومهم» نيز بايد از ليست خارج شوند، درحالى‌كه اين‌ها هم مفردند. اگر منظور اين است كه بايد به واژه‌«يوم» هيچ حرفى متصل نباشد در آن صورت «باليوم» و «ليوم» و «فاليوم» را نيز بايد از ليست خارج كرد و حاصل شمارش از 365 بسيار كمتر خواهد شد (قطنه، 1420،ص164) البته عدد‌12 براى واژه «شهر» اگر به‌صورت مفرد در نظر گرفته شود صحيح است(روحاني 1366،ج3،ص889) برخى نيز با بررسى واژه‌هاى متقابل، متضاد، يا مرتبط با يكديگر ادعا كرده‌اند تكرار اين واژه‌ها در قرآن به‌صورت متوازن است و اين دليل بر وحيانى بودن آن است(نجدی1410،ص10) ولى با دقّت در آمارهاى ارائه شده در بسيارى از موارد، نوعى نظم‌سازى براى رسيدن به نتايج مورد نظر مشاهده مى‌شود (قطنه1420،ص119) بعضى با بررسى اوامر قرآن ادّعا كرده‌اند 90درصد اوامر آن هفت‌گانه، يا سه‌گانه، يا يگانه است و تكرار آنها براساس نظم خاصّى است كه حكايت از اعجاز آن دارد (عليوي،1403،ص7) برخى ديگر با محاسبه حروف مقطعه قرآن و بازگرداندن محاسبات، به عددى كه مضرب 19 باشد، اين امر را معجزه جاويدان قرآن مى‌شمارند. تفاوت ايشان با ديگر كسانى كه همين مسير را پيموده‌اند، در اضافه كردن حروف معجمه (نقطه‌دار) به حروف مهمله (بى‌نقطه) است و مى‌گويند: قطعى است كه در زمان نزول وحى كمترين اثرى از نقطه‌گذارى وجود نداشته و ابتدا قرآن به‌صورت مجرد و بدون نقطه و اعجام نوشته‌مى‌شده و اعجام كه به معناى نقطه‌گذارى است، بعد از يكى دو قرن، از نزول قرآن رواج يافته است، ازاين‌رو در فواتحى مانند «حم»، «يس»، «طس» و نظاير آنها كه روى هم در 14‌صورت مختلف در آغاز 29 سوره قرار دارند، نمى‌توان و نبايد مثلاً شكل «ح» را فقط مخصوص لفظ «ح» دانست، بلكه بنابر شرح فوق، دلالت آن بر دو حرف «ج» و «خ» هم مسلم و آشكار است و اين قاعده درباره همه حروف مهمله فواتح كه حالت معجم نيز براى آنها متصور است، صدق مى‌كند. (كيهان انديشه،شماره67،ص70) اين نظريه نيز صحيح به نظر نمى‌رسد، زيرا گرچه مى‌پذيريم كه كتابت و نگارش قرآن در زمان نزول وحى، بسيار ابتدايى و بسيط بوده و حروف نقطه‌دار، مانند حروف بى‌نقطه نوشته مى‌شده; ولى بدون ترديد حروف نقطه‌دار مانند حروف بى‌نقطه تلفظ نمى‌شده است.بنابراين، با توجه به باطل بودن مبنا، اين نظريه پذيرفتنى نيست، ازاين‌رو از تطبيق اين تئورى و بررسى ریز موارد آن صرف‌نظر مى‌كنيم، هر چند مدعيان در موارد بسيارى خود را به زحمت مى‌اندازند تا با تكلف به مضرب 19 دست‌يابند; براى مثال در محاسبه «الم» و «الر» وقتى به نتيجه مطلوب نمى‌رسند، اين شكست را بر عهده تغيير رسم‌الخط «الف» مى‌اندازند، و در اين باره مى‌نويسند: الف تنها حرفى است كه دچار دگرگونى و حذف و تبديل بى‌رويه شده است، ازاين‌رو محاسبه‌اى¬ دقيق¬ وقابل¬ اعتمادامكان‌پذيرنيست.(همان) عبدالله اريك در مقاله‌اى با عنوان «بسم اللّه المفقودة» ادعا كرده كه نبودن بسمله در صدر سوره توبه بسيار حكيمانه و از معجزات قرآن است. ايشان مى‌نويسد: اگر براى هر بسم اللّه كدى مركب از شماره سوره و شماره آيه قرار دهيم و مجموع اين اعداد را جمع كنيم، به عدد 68191 مى‌رسيم كه دقيقاً مضرب صحيحى از عدد 19 است. سپس مى‌گويد: در سوره حمد «بسم اللّه» شماره يك را به خود اختصاص داده; ولى در سوره‌هاى ديگر شماره آيه ندارد، ازاين‌رو عدد‌صفر را به عنوان شماره¬آيه اين قبيل موارد در نظر مى‌گيريم، بر اين اساس «بسم‌اللّه» سوره حمد 11 و سوره بقره 20 و سوره نمل 270 و بسم اللّه آيه‌30، در همين سوره 2730 است¬(همان،73)بنابراين نظريه، گذشته از سخنى كه در شماره «بسم اللّه» در بين است ـ‌كه همه بسم اللّه‌ها آيه‌اول به شمار مى‌روند و شماره‌گذارى رسم‌الخط عثمان طه ملاك معتبرى نيست و در بسمله¬سوره‌حمد نيز بين اهل‌سنت اختلاف است‌ـ بر فرض صحت شماره‌گذارى رسم‌الخط عثمان طه، باز نبايد به جاى بسمله‌ها عدد صفر نهاد، زيرا وقتى بسمله آيه مستقل به شمار نيايد، شماره آن صفر نيست، بلكه شماره‌اى ندارد; مثلا شماره‌بسمله سوره نمل (270) بايد 27 باشد; يعنى صفر نيز خود يك عدد و شماره است و در محاسبات تأثير بسيارى مى‌گذارد و اين خطايى زيربنايى است و محاسبات را غير قابل پذيرش مى‌سازد.گفتنى است كه محاسبات عبدالله اريك از طولانى‌ترين محاسبات در زمينه اعجاز عددى قرآن است كه گاه اعدادى با 73 رقم به دست داده است كه به گفته او، مضرب عدد 19 است(نجدي4101.،75ص) به نظر ابوزهرا نجدى يكى از شگفتي‌هاى عددى قرآن، شمار واژه سجده است. وى مى‌گويد: در ضمن تحقيق متوجه شدم كه فعل سَجَدَ 35 بار در قرآن تكرار شده است كه اگر يك مورد را به‌دليل آنكه مربوط به سجده گياهان است: «والنَّجمُ والشَّجَرُ يَسجُدان» (الرحمن/55،6) استثنا كنيم به عدد 34 مى‌رسيم كه اشاره به 34 مرتبه سجده در نمازهاى يوميه است((قطنه،،.1420،ص 75) بايد از وى پرسيد اگر مفهوم سجده منظور است اين مفهوم در همه 35 مورد يكى است. در آيه «ولِلّهِ يَسجُدُ مَن فِى‌السَّمـوتِ والاَرضِ» (نحل/16، 49) لفظ «ما» همه موجودات عاقل و غير عاقل را دربرمى‌گيرد و ويژه عقلا نيست. از ديدگاه قرآن همه موجودات نماز و تسبيح دارند و ما انسان‌ها نماز و تسبيح آنها را نمى‌فهميم، پس دليلى ندارد كه آن يك مورد را استثنا كنيم، به هر حال اگر مواردى كه از سجده انسان سخن گفته شده است شمارش شود از عدد 34 كمتر و اگر همه موارد شمارش شود از اين عدد بيشتر مى‌شود و نبايد سليقه‌اى عمل كرد. از ديگر مثال‌هاى نجدى تكرار واژه‌هاى امام، خليفه، وصيّت، شهادت، يعصم، شيعه، اجتبى، رهبان و مشتقات آنها، و «نجم» به‌صورت مفرد و جمع است كه در همه اين موارد به عدد 12 مى‌رسيم و اشاره به حقانيت پيروان ائمه اثناعشر‌است.آياتى كه در آنها واژه «امام» آمده است 12 آيه است; با احتساب آيه 79 حجر/15: «فَانتَقَمنا مِنهُم و اِنهُما لَبِاِمام مُبين» (نجدي1410،ص89)در اين آيه «امام» به معناى پيشوا نيست، بلكه به معناى راهى است (ميان حجاز و شام كه از ويرانه‌هاى دوشهر قوم لوط و شعيب‌مى‌گذرد)(طبرسي،1406،ج،6ص528) بدون شك اگر شمار واژه امام در قرآن 13‌مورد بود طرفداران اعجاز عددى قرآن مى‌گفتند: چون در اين آيه واژه امام به معناى پيشوا نيست، بايد در شمارش منظور نشود، افزون‌بر اين، مقصود از همه موارد به‌كارگيرى اين واژه، امام حقّ نيست، بلكه در مواردى از آن امام باطل اراده شده است; مانند يات 12 توبه/9 و 41 قصص/28(قطنه، 1420، ص139)آياتى كه در آنها كلمه «شيعه» ذكر شده نيز 12 آيه است; اما با احتساب «تَشيعَ» در آيه 19 نور/24: «اِنَّ الَّذينَ يُحِبّونَ اَن تَشيعَ الفـحِشَةُ فِى الَّذينَ ءامَنوا لَهُم عَذاب اَليم» كه از نظر معنايى هيچ ارتباطى با شيعه ندارد.در مورد «خليفه» و مشتقات آن چون به عددى بسيار بيشتر از نصاب لازم رسيده مى‌نويسد: «واژه خليفه و اسمهاى مشتق از آن در حالت مدح 12 بار در قرآن آمده است»(نجدي1410،ص91) قيد «در‌حال مدح» عذر غير موجّه اين احتمال‌است. درباره واژه «وصيّت» مى‌نويسد: «وصيت خداوند به بندگانش در قرآن 12 بار در قالب واژه وصيت و مشتقات آن آمده و اين تأكيدى است بر وصيت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مبنى بر اينكه امامان بعد از آن حضرت 12 نفرند»(همان،93) واژه وصيّت و مشتقات آن در قرآن 32 مرتبه ذكر شده است; ولى وى با‌تكلفاتى نظير «من اللّه إلى المخلوقين» مى‌كوشد به نصاب لازم برسد. باز آيه «يوصيكُمُ اللّهُ فى اَولـدِكُم» (نساء/4،11) را ناديده مى‌گيرد، با آنكه در اين مورد نيز فاعل ايصاء خداست و بايد اين آيه را نيز در شمارش، منظور‌كند، چنان‌كه آيه دوازدهم همين سوره را منظور كرده‌است.«نجم» در 13 آيه ذكر شده كه اگر به گفته ايشان آيه «وَالنجمُ والشَجَرُ يَسجُدان» (الرحمن/55،6) را كه اكثر مفسران نجم را به‌معناى گياه بدون ساقه گرفته‌اند، از حساب خارج‌كنيم به نصاب لازم خواهيم رسيد(همان،112)روشن نيست چرا در اينجا واژه جوم را بايد در شمارش منظور كنيم; ولى در شمارش واژه «يوم» نبايد «ايام» را منظور كرد، به هر روى، در بسيارى از ديگر آمارهاى ارائه شده از ناحيه وى نيز خدشه شده است.(قطنه،.1420ص130) بر فرض صحت اين آمارها آيا نتيجه‌گيري‌ها صحيح است؟ آيا مى‌توان از اينكه واژه زكات و بركت به يك ميزان در قرآن تكرار شده نتيجه‌گرفت كه زكات از موجبات بركت و ازدياد اموال است؟ يا چون لفظ دنيا و آخرت به يك ميزان در قرآن ذكر شده نتيجه گرفت كه بايد به هر دو بها داد و هيچ‌يك را فداى ديگرى نكرد؟ از‌اينكه در قرآن واژه «موت» و «حيات» به يك ميزان تكرار شده است آيامى‌توان نتيجه‌اى معرفت‌شناختى گرفت؟حقيقت اين است كه هيچ پيوند منطقى بين مقدمه و نتيجه در اين موارد وجود ندارد. نتيجه ممكن است در واقع صادق باشد; ولى از مقدماتى استنتاج مى‌شود كه منتج نيست. البته اگر نظم و تناسبى كه بين كلمات قرآن ادعا مى‌شود بدون هيچ تحميلى صحيح باشد ـ‌چنان‌كه در بسيارى از موارد صحيح است‌ـ در آن صورت مى‌توان گفت اين پديده يكى از زيباييهاى ادبى قرآن، مانند موزون بودن اواخر آيات است; اما نمى‌توان ادعا‌كرد كه اين پديده يكى از وجوه اعجاز قرآن باشد، زيرا عقلاً و عادتاً محال نيست كه كسى كتابى تدوين و در آن چنين نظم و تناسبى را تعبيه كند. اين پديده حاكى از ذوق و نبوغ نويسنده است; نه چيزى بيشتر.چكيده سخن اينكه اولا آمار و ارقام ارائه شده از سوى معتقدان، در همه موارد ادعا شده صحيح نيست و آنها در بسيارى از موارد در شمارش كلمات و حروف، روش واحد و اسلوب ثابتى را رعايت نمى‌كنند، بلكه درصدد فراهم كردن نصابى هستند كه از پيش در جستوجوى آن بوده‌اند. ثانياً بر فرض كه توازن و تناسبى در تكرار واژه‌هاى قرآن باشد اين پديده معجزه بودن قرآن را ثابت نمى‌كند، بلكه يكى از زيباييهاى ادبى قرآن است. ثالثاً بين نتيجه‌گيري‌هاى خاصى كه از توازن و تناسب كلمات مى‌شود و اين‌گونه توازن و تناسبها ارتباط منطقى وجود ندارد; براى مثال اگر شمار واژه «شكر» و مشتقات آن با تعداد واژه «قليل» و مشتقات آن يكى باشد نمى‌توانيم نتيجه بگيريم كه افراد شاكر در اقليت هستند، هرچند واقعاً چنين چيزى صادق باشد يا اگر در قرآن واژه «تفرقه» 72‌بار ذكر شده باشد نمى‌توانيم نتيجه بگيريم كه امت پيامبر به 72 فرقه منشعب مى‌شوند و آن حديث معروف(مجلسي1403،.ج24،ص146)، حديث صحيحى است.

پانویس و منابع

1-قرآن كريم

2- خلیفه،رشاد،معجزه القرآن الکریم،الطبعه الاولی،بیروت،دارالعلم،1983م.

3- روحاني، محمد،المعجم الاحصايي لاالفاظ القرآن الكريم، چاپ اول، مشهد، آستان قدس رضوي 1366ش.

4- صليبي، عاطف علي، اسرع الحاسبين ملامح جديده للاعجاز العدي في القرآن الكريم، چاپ، اول، دمشق مكتبه الاسد، 2001م

5- قطنه، عبدالرزاق، رسم المصاحف والاعجازالعددي،چاپ، اول، اشرف، دمشق منارالنشر والتوزيع. 1420ه.ق.

6- مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ سوم، بيروت، دارالحيا، التراث العربي،1403ه.ق.

7- محی الدین،حسین ناجی محمد،تسعه عشرملکاً،لبنان،دارالعلم،بی تا.

8-مکارم شیرازی،ناصر،تفسیرنمونه،دارالکتب الاسلامیه،قم،بی تا.

9--طبرسي، فضل بن الحسن، مجمع البيان في تفسيرالقرآن، بيروت، دارالمعرفه وافست، تهران ناصرخسرو1406ه.ق.

10- عليوي، ابن خليفه، معجزه القرن العشرين في كشف رباعيه وثلاثيه اوامرالقرآن الكريم، چاپ اول، بيروت،داراليمان 1403،ه.ق.

11- عبدالباقي، محمدفواد، المعجم المفهرس لاالفاظ القرآن الكريم، قاهره، داركتب المصريه 1364، ه.ش.

12-نجدي، ابوزهراحميد، الاعجاز البلاغي والعددي قرآن الكريم، دمشق الوكاله العالميه1410ه.ق

13-نوفل،عبدالرزاق،الاعجازالعددی للقرآن الکریم،قاهره،داراشعب،بی تا.

14=نهادجرار،بسام،اعجازالرقم 19فی القرآن الکریم،بی تا،بی جا.

مقالات:

1-اعجاز عددي و نظم رياضي قرآن؛ عباس يزداني؛ كيهان انديشه، ش 67، 1375