سوره ي مبارکه الرحمن از منظر سبك شناسی

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۲:۵۸ توسط علی نظری (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «=چکیده= قرآن كريم که سرشار از مفاهیم ژرف و عمیق است و در آن چراغهاي روشني بخش هدايت است، زيبايي جملات و لطائف تعابيرش و بافت منسجم و بي نظيرش بيانگر اين است كه كلامش داراي بياني والاتر از زبان بشر است. و سوره ي الرحمن كه سوره ي رحمت و نعمت و عرو...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

چکیده

قرآن كريم که سرشار از مفاهیم ژرف و عمیق است و در آن چراغهاي روشني بخش هدايت است، زيبايي جملات و لطائف تعابيرش و بافت منسجم و بي نظيرش بيانگر اين است كه كلامش داراي بياني والاتر از زبان بشر است. و سوره ي الرحمن كه سوره ي رحمت و نعمت و عروس قرآن ناميده شده، در بردارنده¬ي تعداد زيادي از نعمتهاي خداوند است كه بر مخلوقاتش بوي‍ژه جن و انس ارزاني داشته است. این سوره مبارکه هم به واسطه نام شریفش و هم به سبب ساختار یکتایش از زيبايي بي نظيري برخوردار است. این پژوهش با روش تحليلی-توصيفی، بر آن است عناصر سبکی سوره الرحمن در سه سطح آوايي، نحوی، تصویر پردازی، و میزان انسجام این سطوح با همدیگر به روشي توصيفي-تحليلي مورد تجزیه و تحلیل قرار داده شود. در سوره الرحمن، سطح آوايي به خلق موسيقي و أثر گذاري بيشتر كلام و هماهنگی و توازن اختصاص یافته است. در سطح ترکیبی با الفاظی زیبا و اسلوب بیانی دقیق و الفاظ و جملاتی هماهنگ خارق العاده ای روبرو هستیم و در سطح تصویرپردازی با ارائه ی تصاویر زیبا، عنایات الهی محسوس جلوه داده شده تا مخاطب را در درک مفاهیم یاری دهد و معانی مورد نظر را در ذهن او تثبیت نماید.

كليد واژه ها

الرّحمن، سبك شناسي، سطح آوايي ، سطح تركيبي، تصوير پردازی




مقدمه

1. قرآن کریم در عرصه ی وحی و نزول که در لباس الفاظ تجلی یافته است نوری است که از جانب خداوند بر عالم بشریت عرضه شده و سرگشتگان وادی گمراهی را به سرمنزل موعود و مقصود هدایت می کند. سبک شناسی سورهای قرآن کریم مورد توجه برخی از ادبا قرار گرفته است که می توان به "بررسی سبک قصه ی اصحاب کهف در قرآن و کتاب مقدس" اثر مریم تیموری، "بررسی سبک شناسانه ی سوره ی مریم" از سمیه حسنعلیان، "سبک شناسی سوره تکوير" اثر علی نظری و کبری خسروی و سميرا جدی، رساله "دراسة اسلوبیة فی سورة الکهف" اثر مروان محمد سعید عبدالرحمن، " بست واژگانی (میثاق غلیظ)و سیستم شبکه واژگان موسایی در حوادث داستان قرآنی موسی (ع)" اثر علی نظری، "تصويرپردازی انسان در عرصه قيامت(در جزء سي¬ام قرآن کريم)" اثر کبری خسروی و علی نظری و سميرا جدی، "اعجاز لفظی قرآن کریم از منظر تناسب و بست کلمات طیبه" اثرعلی نظری و معصومه یوسفوند ، اشاره کرد. لکن در زمینه¬ی بررسی سبک شناسانه¬ی سوره ی مبارکه ی الرحمن بر اساس اطلاعات نگارندگان پژوهش مستقلی یافت نگردید. اين مقاله در صدد است به بررسي سبك شناسي سوره ي مباركه ي الرّحمن در سه سطح آوايي (فواصل و ساختار آوایی واژگان، تکرار اصوات و جناس)، تركيبي (تکرار، لفظ مثنی، استفهام، فعل مضارع، تقدیم و تأخیر) و تصوير پردازي هنری به روشي توصيفي-تحليلي مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد تا گوشه هايي از راز و رمزهاي هنري كه در درك و فهم عظمت قرآن و به تبع آن در شناخت خالق آن مؤثر بوده است، آشكار سازد. 1-1 مفهوم شناسی سبک و سبک شناسی لفظ اسلوب (سبک) در زبانهای اروپایی از اصل لاتین آن "stilus" به معنای قلمو گرفته شده است سپس از طریق مجاز به مفاهیمی که همه به روش کتابت و نوشتار مربوط می شوند انتقال یافته است و ابتدا به روش کتابت دستی حاکم بر دست نوشته ها و سپس بر تعبیرات زبانی ادبی اطلاق می شد. (فضل، 1998 :93) و واژه ی سبک شناسی معادل لفظ "stylistics" است به معنای بررسی ویژگی های سبکی یک نویسنده ی معین در قلمرو کاری معین مثل روزنامه نگاری و حقوق یا در حوزه های معین.(قاموس اکسفورد، واژه ی stylistics) اما در زبان عربی لفظ اسلوب از ماده ی «سلب» گرفته شده به معنای ربودن، اختلاس کردن. و در التهذیب آمده است هر چیزی از لباس که بر تن انسان باشد، آنچه را که از سلاح، لباس و حیوان بارکش که جنگجو در جنگ آن را از حریفش بگیرد. واسلوب همان ردیفی از درختان خرما است، هر راهی که ممتد و ادامه دار باشد، راه ، شیوه و سبک، وهمچنین فن و هنر و راهی که در پیش گرفته شود و جمع آن اسالیب است. (ابن منظور، 1414: ماده ی سلب) اما طبق نظر صلاح فضل در کتاب "علم الاسلوب" کامل ترین تعریف اصطلاحی برای سبک آن است که ابن خلدون در کتاب "المقدمة"بدان اشاره کرده است.« سبک همان روشی است که ترکیبها بر محور آن در هم تنیده می شوند و به نظم در می آیند و یا قالبی که ترکیب در آن ریخته می شود » . ( فضل، 1998: 94) در حقیقت سبک بر آمده از ترکیبات ذهنی نظام یافته ای است که فرد ترکیبات خاصی را بر آنها منطبق می سازد، شکلی که ذهن آن را از ترکیبات کلی ذهنی انتزاع نموده و در خیال بافت و قالب آن را چینش می کند.(همان) مقاله حاضر به سبک شناسی سوره ی الرحمن در 3 سطح آوایی، ترکیبی و تصویر سازی خواهیم پرداخت.

1. سطح آوایی

زبان عبارت است از نظامی از راز و رمزهای متکامل که به اشارات موجود بین موجودات زنده معنا می بخشد که این رموز در زبانی که انسان ها بوسیله ی آن با هم در تعاملند، در قالب الفاظی دارای معنا تجسم می یابند (عکاشه، 2006: 18) و حدود آن همان اصواتی است که توسط آن هر قومی از مقصود خود پرده بر می دارد (ابن جنی، بی تا، ج1: 3)

تحلیل زبانی متون ادبی به همراه آنچه را که از آوا و موسیقی(موسیقی درونی و بیرونی) در آن به ودیعه گذاشته شده است و همچنین تأثیر آن بر ساختار کلی متن ادبی طبیعتا ما را در فهم اثر ادبی، پرده بر داشتن از جوانب زیبایی آن یاری می دهد (رفیق احمد صالح، 2003: 4) موسیقی نثر را زیبا و به آن رنگ هنری می دهد. موسیقی از آوای حروف و حرکات، انتخاب کلمات و جایگاه آنها و نظمشان در فقرات، طولانی بودن یا کوتاه بودن کلمات و فواصل و ...حاصل می شود. در این سطح ما به بررسی اهمیت فواصل، آوایی ناشی از واژگان و اصوات و جناس در ایجاد موسیقی خواهیم پرداخت. 1-1 فواصل از نظر لغوی فاصِلَة-ج فَوَاصِل: مؤنّث (الفَاصِل) است، مهره درشت كه ميان دو مُهره در گردنبند قرار گيرد، علامت ويرگول كه ميان دو جمله قرار مى‏دهندَ و در سجع مانند قافيه در شعر است. (مهیار، بی تا: ماده ی فصل) از نظر اصطلاحی فواصل حروف مشابهی در مقاطع کلمات می باشند که به نیکو فهمیدن معانی منجر می شود. (الرمانی، 1934: 19) فاصله را فاصله می نامند زیرا آن، دو سخن را از هم جدا می سازد و آخر آیه ی قبل و بعد را از هم جدا می سازد. فاصله، زمان استراحت (مکث) در سخن گفتن است و به زیبا جلوه دادن کلام می افزاید(الزرکشی، 1404، ج1: 54)آن، ابتدا و انتهای کلام را مشخص می کند با وقف برآن، نفس خواننده استراحت می کند و به خاطر هماهنگی (موجود در الفاظش) به طرب در می آید. از سوی دیگر با معنا مرتبط است، رابطه ی آن با معنا این است که معنای کل فقره در لفظ فاصله محقق می شود و مضمون آن در آخرین کلمه متمرکز می گردد. جایی که خواننده احساس می کند که معنا به اتمام رسیده است.لذا او تنها به فواصل توجه نمی کند مگر اینکه همزمان با آن به ابقاء معانی با وجود استحکامشان اهتمام ورزد به شیوه ای که نظام نیکو و هماهنگ آن را اقتضاء می کند.( قطنانی، 1420: 21) یکی از عناصر موسیقایی که پراکندگی همه جانبه ی آن در سطح آوایی ساختار این سوره، چیدمان و تناسب عجیب بین فواصل می باشد. کسی که سوره الرحمن را تلاوت کند هماهنگی شگرف و ترتیب وقفی خاص حاکم بر آیات شریفه ی آن را به خوبی احساس می کند. شاید به جرأت بتوان گفت کمتر سوره ای در قرآن کریم یافت می شود که با وجود کثرت آیاتش، نظام هماهنگ و موسیقی آفرین آن به پای سوره الرحمن برسد و انتساب لقب عروس قرآن درخور سوره ی الرحمن بوده است. چون فاصله، ارتباط هنري بين كلمات است و زيبايي و جذابيّت كلام را مضاعف مي كند، استفاده از آن در گستره ي سوره، باعث به وجود آمدن لذت هنري در مخاطب مي شود و با ايجاد ارتباط و هماهنگي خاص بين الفاظ و همچنين جملات به ايجاد موسيقي بيشتر و انسجام در سطح كلي سوره منجر می گردد. در سوره ی مذکور فواصل آیات به سه حرف «نون، میم و راء» ختم شده اند که پیوند عجیبی بین آن ها است.مانند "الرَّحْمَن‏، لِلْأَنَام‏،كاَلْفَخَّار" نمودار زیر بیانگر درصد این سه حرف به عنوان فاصله سوره می باشد.

قدماء بر این حروف «نون، میم، راء و لام» اسم اصوات ذلقی اطلاق نموده اند چون در تقارب مخرج دارای تلفظ مشترک هستند و از وضوح شنیداری بالایی برخوردارند تا جایی که آشکارترین حروف صامت بر گوش محسوب می شوند و گاهی آن ها را شبیه حروف مصوّت می نامند. زیرا در وضوح شنیداری شبیه حرکات می باشند. اما این ویژگی در حرف «نون» متمایزتر است و علاوه بر آن دارای صفت غنه است(صالح، 2003: 28-29) آشکار است که در میان 78 آیه ی سوره ی شریفه الرّحمن، 69 مورد فواصل، ختم به «نون» است که ماقبل آن، «الف مدی» است که در حیطه ی فواصل متماثل می گنجد. 7مورد، ختم به میم ماقبل حرف مدی و دو مورد راء است که به علت قریب المخرج بودن حرف «میم و نون و راء» جزء فواصل متقارب محسوب می گردد که نشانگر این است که تشابه و تقارب اصوات با ایجاد جوّی از موسیقی دلنشین، در سطح کلی سوره انسجامی ژرف را ایجاد نموده است ناگفته نماند که ادای حرف مدی، موسیقی و أثرگذاری آن را مضاعف نموده است. قابل ذکر است که تکرار اصوات در فواصل این سوره متناسب با معانی القاء شده در آیات و به تبع آن در کل سوره می باشد. الف مدی به خاطر امتداد صدا به هنگام تلفظ آن، بر رفعت و عظمت خداوند دلالت می کند رفعتی ورای بلندای آسمان، که با لفظ سماء در آیه 7 متناسب می باشد و بر گستردگی و وفور نعمتهای او در حق بندگانش اشاره دارد گستردگی ای که پهنه ی هستی مشتمل بر زمین، آسمان و بهشت، نمادی از آن است. حرف «نون» از حروف مهجور و متوسط بین شدت و رخوت است . برخی از زبان شناسان آنرا برای تعبیر از صمیمیت به کار می گیرند (نک: عباس، 1998: 158) تکرار این حرف در سطح کلی سوره بیانگر وضوح و روشني نعمت هايي است كه خدا به انسان عرضه نموده تا عظمت خدا را به تصوير بکشد. خداوند الطاف خویش را به نرمي و درجوّي آرام از بزرگ به كوچك، از دنيوي و مادي به سمت نعمتهاي معنوي و اخروي مي كشاند ودر طي اين مسير انسان را آرام آرام به سمت صراط مستقيم و در نهايت بهشت هدايت مي كند.

2-1 ساختار آوایی واژگان

اصوات در زبان عربی به دو دسته ی صامت و مصوت تقسیم می شود و همین صامت ها و مصوت ها اجزای تشکیل دهنده ی هجاها می¬باشند. مقطع یا هجا، همان کوچک ترین واحد آوایی در ترکیب کلمه است.(عکاشه، 2006: 186)بررسی ساختار آوایی واژگان از طریق تحلیل نوع هجاهای سازمان یافته در واژگان امکان پذیر است و از طبیعت ایقاع حاکم بر سوره پرده بر می دارد. اشکال مختلف هجاهای زبان عربی را علماء علم الاصوات اینچنین تقسیم بندی نموده اند. 1-هجاي كوتاه :صامت +حركت كوتاه 2-هجاي متوسط باز :صامت +حركت بلند 3-متوسط بسته: صامت +حركت كوتاه +صامت 4-هجاي بلند بسته: صامت + حركت بلند + صامت ديگر 5-هجاي بلند مزدوج بسته :صامت +حركت كوتاه +دوصامت ديگر (انیس، بی تا: 92) در جدول زیر ما به بررسی بسامد کلی هجاهای سوره ی الرّحمن پرداخته ایم ذیلا به تحلیل ساختار واژگانی برخی از آیات خواهیم پرداخت:

حُورٌ مَّقْصُورَاتٌ فىِ الخْيَامِ(72) این آیه مشتمل است بر 4 هجای متوسط بسته، 3 مورد متوسط باز، 1 مورد کوتاه و 1 مورد بلند بسته. بسامد بالای هجاهای بسته، خواه به صورت متوسط یا بلند، چشم انداز خیمه های بهشتی و محدود شدن همیشگی حوریان بهشتی در آن ها را ترسیم می کند می توان بیان نمود که آن ها را از نگاه افرادی غیر از شوهرانشان حفظ می کند. يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّوَاصىِ وَ الْأَقْدَامِ (41) روند تشکیل هجاها در این آیه به این شکل است: هجای کوتاه 7 مورد، متوسط بسته 9، متوسط باز 5 و هجای بلند بسته 1مورد . شاید بتوان این تحلیل را ارائه داد که هجاهای بسته ی این آیه شکل هندسی بسته ای را در ذهن تداعی می کند که به هنگام گرفتار شدن جهنمیان در چنگال های مأموران عذاب الهی و اتصال موهای پیشانی آن ها و پاهایشان به تصویر کشیده می شود زمانی که با ذلت به دوزخ افکنده می شوند و هجاهای کوتاه نشان از سرعت عمل پرتاب کردن آنها به درون آتش دوزخ دارد که به بسان سنگی است که از دهانه ی ابزار پرتاب سنگ رها شود و فرصت هرگونه عکس العمل را از آن ها می گیرد.(والله اعلم) فِيهَا فَاكِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذَاتُ الْأَكْمَامِ (11) تعداد هجاها در این آیه شامل 5 متوسط بسته، یک بلند بسته و 4 متوسط باز و 3 هجای کوتاه است. شاید بتوان گفت که بسامد بالای هحاهای کوتاه غلاف بسته ای را به تصویر می کشد که بسان رحم مادر خوشه های زیبای خرما را در خود پرورش داده و آن ها را از آفات نگه می دارد. فَبِأَىّ‏ِ ءَالَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (13)تعداد هجاهای کوتاه 7، هجای متوسط باز 3، هجای متوسط بسته 3 و بلند بسته 1 می باشد. مقام حال توبیخ و تأکید است تا حس قدرشناسی و شکرگزاری را در انسان بر انگیزد. شاید بسامد بالای هجاهای کوتاه نسبت به سایر هجاها، نقش مهمی در انتباه مخاطب و افزایش توجه او نسبت به گوش سپاری به شنیدن آیه و تأمل در آن دارد. تحلیل نظام هجایی آیات نشان می دهد که پراکندگی هجاها در آیات یکسان نیست بلکه متناسب با معانی القاء شده در آنها و هماهنگ با فضای آیه، هجاها متفاوتند.

3-1آوای ناشی از تکرار

نکته ی قابل ذکر دیگر که در بُعد آوایی سوره ی مبارکه ی الرّحمن می توان مورد تحلیل قرار داد که در کشف زیبایی موسیقی متن و انسجام کلی سوره کار گشا می باشد تکرار است از این جهت که ارتباط لفظی بین واژگان محسوب می شود. در سطح آوایی تکرار می تواند بعدی روانشناسانه داشته باشد. تکرار باعث ایجاد نوعی توازن و هماهنگی در کلام می شود که به طور ذاتی و البته پنهان در عبارت موجود است(الملائکة، 2000: 277) تکرار به معنا و مفهوم کلام اصالت می بخشد و باعث می شود کلام حول یک محور واحد بچرخد، عواطف را تشدید کرده و بر تأثیر گذاری کلام می افزاید و با ایجاد هم حروفی و تکرار صداهای خاص آهنگ کلام را به سمت یک ریتم مشخص هدایت می کند.(همان) در این سوره ¬ی مبارکه، تکرار در سه بخش حروف و کلمات و جملات نمود دارد که به بررسی آن و ارتباطش با معنا می پردازیم الف) تکرار حروف الرَّحْمَنُ(1)عَلَّمَ الْقُرْءَانَ(2) تکرار حرف راء به خاطر صفت تکریر و چابکی (سرعت زیاد و مداوم) کناره ی زبان در زبان عربی تصاویر آوایی شبیه به اشکال دیداری عرضه می کند که در آنها پژواک و تکرار است (عباس، 1998: 82-83) تکرار حرف «راء» ممکن است که بر تداوم بارش باران لطف و رحمت خداوند اشاره داشته باشد که با وجود ناسپاسی بندگان او، نعمت هایش همچنان ساری و جاری است؛ نعمت هایی از قبیل تعلیم قرآن، خلقت انسان، آموزش سخن گفتن و ...که به دنبال این آیات به آن ها اشاره شده است. عَلَّمَ القرآن(2)، خَلَقَ الاِنسان(3)، عَلَّمَه البَیان(4) به نظر می رسد می توان چنین استنباط کرد که بسامد بالای حروف جهر (ع، ل، م) دال بر وضوح عظمت و قدرت خداوند است که در تعلیم قرآن به عنوان کتاب هدایت و نور، خلقت انسان، و قدرت و توانایی انسان در بیان آنچه از احساسات و عواطف در درون داردتجلی یافته است که با لفظ البیان در پایان آیه 4 همخوانی بیشتری دارد. وَ السَّمَاءَ رَفَعَهَا وَ وَضَعَ الْمِيزَانَ(7) در این آیه ی شریفه ی، ما شاهد بسامد بالای تکرار مصوت فتحه (14 مورد) و یک مورد کسره هستیم. می توان گفت که فتحه با معنای واژگانی مانند السَّمَاءَ و رَفَعَهَا تناسب بیشتری دارد. ب) تكرار كلمه در اين سوره شریفه، كلمه ی «ميزان» 3بار تكرار شده است« وَ السَّمَاءَ رَفَعَهَا وَ وَضَعَ الْمِيزَانَ(7)أَلَّا تَطْغَوْاْ فىِ الْمِيزَانِ(8) وَ أَقِيمُواْ الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لَا تخُسِرُواْ الْمِيزَانَ(9)» به نظر می رسد یکی از حکمتهای تکرار لفظ میزان به جای ضمیر، تفاوت معنایی "میزان" در سه آیه باشد چون در اين سوره كلمه ي ميزان بر سه معنای تقریبا متفاوت (معيار و قوانيني كه خداوند متعال در سراسر عالم هستي قرار داده است، عدم طغيان انسانها در تمام موازين زندگي فردي و اجتماعي، تكيه بر مسأله ي وزن) به كار رفته و همچنین دال بر تأكيدي است كه خداوند متعال بر مفهوم ميزان و حسابرسي اعمال انسان در آخرت داشته است. زمخشري در كتاب تفسير كشاف ذكر كرده اين تكرار به خاطر سخت گيري در توصيه به ميزان و براي تقويت فرمان و ترغيب به آن صورت گرفته است(موسوي زاده، 1388، ج4: 542) « و كرّر لفظ الميزان: تشديدا للتوصية به، و تقوية للأمر باستعماله و الحث عليه‏»( الزمخشری، 1407: ج‏4، ص: 444 ». ج) تكرار جمله در اين سوره 31 مرتبه آيه ي «فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ» تكرار شده است برخی چنین اعتقاد دارند که این آیه، 7 بار به دنبال آیاتی آمده است که در آن عجایب خلقت و ابداعات بسیار بدیع او و آغاز خلقت و بازگشت مخلوقات به سوی او بیان شده است و 7 بار در پی آیاتی آمده است که در آنها آتش جهنم و سختیهای موجود در آن به تصویر کشیده شده است که به تعداد درهای جهنم است. 8 بار به دنبال توصیفاتی از بهشت و بهشتیان آمده که برابر است با تعداد درهای بهشت و 8 مورد آخر برای دو بهشتی که پایین تر است آمده است پس کسانی که به 8 بهشت اولی اعتقاد دارند و برای دستیابی به آن تلاش کرده اند مستحق 8 بهشت دیگر از جانب خداوند می شوند .(الکرمانی، بی تا:231) به نظر می رسد که اين تكرار علاوه بر اينكه به سوره آهنگ و جذابيت خاصي بخشيده، با محتواي سوره نيز هماهنگ است. بدين شكل كه خداوند بزرگ، در خلال بر شمردن نعمت هاي خويش و به منظور تحريك و تشويق عواطف بشري، سعي نموده حس حق شناسي و شكرگزاري را در انسان ها به بهترين وجه برانگیخته وآنها را بيدار سازد و با بیدار کردن وجدانش، او را به خضوع در برابر حقيقت، فرا خواند و از طريق عنوان كردن نعمت هاي بزرگي مثل خلقت انس و جن، تعليم قرآن و ...شوق طاعت و بندگي را در وجود او بيفزايد و او را به دنبال معرفت و عرفان و شناخت مبدأ اين نعمت ها بکشاند و به وسيله آن از بندگانش بر نعمتهايش اعتراف گيرد.(والله اعلم)

2. سطح تركيبي

مراد از سطح ترکیبی، مجموعه تغییرات و تحولاتی است که در عرصه ترکیب رخ می دهند، عرصه ی ترکیب همان مجموعه ی کلمات و عناصر ترکیبی که به صورت متوالی می آیند، که این عناصر در محور همنشینی کلام، جملات و پاراگراف های کاملی هستند که بین آنها پیوند محکم لفظی و معنایی وجود دارد.(فضل، 1992: 85-86) بررسی سطح نحوی ما را در کشف اسرار زبانی متن، تفسیر نظام ساختاری آن، طریقه ترکیب کلمات و جملات و نوع درک رابطه ی بین آنها، یاری می کند. در این بخش ما، مثنی، استفهام، فعل مضارع و تقدیم و تآخیر را مورد تحلیل قرار خواهیم داد.

1-2 استفهام

از جمله مواردي كه در اين سوره برجستگي خاصي دارد تكرار آيه ي فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ مي باشد كه با اسم استفهام" ايّ" شروع شده است اما بر معناي حقيقي استفهام دلالت ندارد بلكه اهداف بلاغي ديگري دارد كه پيشتر بدان اشاره شد.از جمله اقرار گرفتن از بندگان، تأكيد بر يادآوري نعمات عنايت شده از جانب خداوند، ايجاد حس شكر گزاري در ميان آنها و توبيخ بر تكذيب منکران است. گاهي استفهام را در معناي نفي بكار مي گيرد مثل آيه ي هَلْ جَزَاء الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ ﴿۶۰﴾ و گاهي در مقام نهي ذكر شده است أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ ﴿۸﴾.

2-2 فعل مضارع

خداوند در ابتدا سوره را كه با نعمتهاي مادي در اين دنيا مثل تعليم قرآن، خلقت انسان و ... شروع كرده و با قاطعيت سخن گفته است از افعال ماضي بهره گرفته اما در كل سوره از ميان افعال آنچه را كه نمود بيشتري دارد استعمال افعال به شكل مضارع مي باشد که دال بر دوام و همیشگی بودن است مثل فعل تکذبان در آیه ی فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَان که در سوره، 31 مرتبه تکرار شده كه بردوام و استمرار نعمتهاي خداوند و همزمان با آن تداوم تكليف بندگان كه همان شكر گذاري است و دوام انکار تکذیب کنندگان دلالت می کند.

وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ يَسْجُدَانِ در این آیه باز بیانگر همیشگی بودن تسلیم و سرفرود آوردن بی قید و شرط موجودات هستی در مقابل خدا می تواند باشد.

مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ ﴿۱۹﴾ يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ ﴿۲۲﴾ این دو آیه به گسترده بودن دامنه ی بخشش خداوند اشاره دارد که در هر نعمتی از عالم هستی اش اشیاء با ارزشی مثل مروارید و مرجان به ودیعه گذاشته که زمینه رفاه بشر را فراهم سازد. فِيهِمَا عَيْنَانِ تَجْرِيَانِ ﴿۵۰﴾ این آیه دال بر استمرار جریان آب در نهر های بهشتی و تازه بودن آنها می باشد انهار با فعل مضارع یجریان ذکر شده زیرا رودخانه بدون جریان آب در آن مثل ذکر جسم بدون تفصیل روح از آن است.(قطنانی،1999: 104-105) فِيهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ ﴿۵۶﴾ قرآن برای افاده ی معنا، به فعل مضارع ما قبل منفی متوسل شده، زنان بهشتی را طاهر به هنگام تولدشان به تصویر کشیده است به طوریکه احدی از جن و انس آن را لمس نکرده است و نفی را بوسیله ی کلمه ی «قبلهم» به زمان ماضی محدود کرده و نفی را برای تأثیر پذیری دلالت روانی که فطرت انسان با آن در ارتباط است بکار گرفته است و هدف اثبات رغبت در کمال نعمت بوده است. و اسناد فعل مضارع به ضمیر نامشخص دال بر عمومیت خطاب بر هر انسانی است که این سخن را می شنود و تنبه سامع نسبت به آن کلامی است که آن را مختص کرده است. .(همان: 110)

3-2 تقدیم و تأخیر

یکی از عناصر نحوی بارز در سوره ی مبارکه ی الرّحمن که پدیده ی سبکی را به وجود آورده است بحث تقدیم و تآخیر است. علماء علم نحو قواعدی را برای سازماندهی جمله در زبان عربی تعیین نموده اند و برای اجزای تشکیل دهنده ی جمله اعم از جمله ی اسمیه و فعلیه ترتیب خاصی را مشخص کرده اند. اما گاهی برای بیان نکات بلاغی ظریفی این ترتیب منطقی به هم ریخته می شود و آنچه را که باید مؤخر بیاید مقدم می شود و برعکس. در سوره ی الرحمن نمونه های زیادی از تقدیم و تأخیر به چشم می خورد که با توجه به گنجایش اندک مقاله به تحلیل تعدادی از آنها خواهیم پرداخت. از جمله اهداف تقدیم:

1. اختصاص و حفظ موسیقی

و السماء رفعها (7) والارض وضعها للانام (10): دو مفعول « السماء والارض» ممکن است به جهت اختصاص، بر فعل و فاعل مقدم شده باشد همچنین برای ایجاد هماهنگی در کلام. بر اساس این آیه ی شریفه رفعت و بزرگی به آسمان اختصاص داده شده و زمین ویژه ی استفاده ی مردمان قرار گرفته است. من دونهما جنّتان (62) فِيهِمَا عَيْنَانِ نَضّاخَتان (66) فِيهِمَا فَاكِهَةٌ وَنَخْلٌ وَرُمَّانٌ ﴿۶۸﴾ در آیات فوق توصیفگر دو باغ و بهشتی است که مأمن بندگان مخلص خدا می باشد. آن دو بهشت مخصوص اهل اخلاص است، كه ترسشان از عذاب خدا و از فوت ثوابهاى او نيست، بلكه از مقام او است، پس اين دو بهشت مخصوص مؤمنينى است كه درجه ايمانشان پايين‏تر از درجه ايمان اهل اخلاص است، مؤمنينى كه خداى سبحان را به اين جهت عبادت مى‏كنند كه از آتش او مى‏ترسند، و يا به ثواب و بهشت او طمع دارند، و اين دسته از مؤمنين همان اصحاب يمين در سوره واقعه‏اند.(طباطبایی، 1417، ج19: 186) ممکن است که تقدیم جار و مجرور برای تخصیص صورت گرفته باشد، تخصیص چشمه های جوشان، میوه ها بویژه ی خرما و انار برای بهشتیانی که اوصاف آن ها گذشت از دیگر سو با مؤخر آوردن مبتداهای «جنّتان، عَيْنَانِ نَضّاخَتان، فَاكِهَةٌ وَنَخْلٌ وَرُمَّانٌ» موسیقی دل انگیز موجود در سطح کلی سوره برجسته تر شده است.

2. تشویق به ما بعد

وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ(46 )در این آیه تقدیم جار و مجرور جهت تشویق به آنچه ما بعد آمده است مقدم شده که همان پاداشی است که خداوند برای اهل بهشت در نظر گرفته است به خاطر وجود صفت ترس از خدا و خضوع و خشیت در مقابل او.

3. تصوير پردازي هنري

تصویر سازی یکی از شاخص های برتر قرآن است و یکی از روش هایی است که در قرآن از آن برای اقناع مخاطب و برانگیختن عواطف و انفعالات درونی افراد بشری بهره گرفته شده است و یکی از ابزارهایی است که در آن جهت تعبیر از مفاهیم ذهنی حالات نفسانی، اتفاقات محسوس و مناظر مقصود و همچنین برای تعبیر از نمونه های والای انسانی استفاده شده است (عبد الرحمن، 2006: 157)در سوره ي مباركه ي الرحمن تصاوير زيبا در قالب تشبيه، استعاره و كنايه بيان شده اند.

1-3 تشبيه

تشبیه در لغت به معنای تمثیل و همانندی است(ابن منظور، 1414: ذیل ماده ی شبه) و در اصطلاح سخنی است که در آن یک چیز یا چیزهایی در یک صفت یا بیشتر با دیگری مشارکت کند به وسیله اداتی مثل کاف. هر تشبیه 4 رکن دارد مشبه، مشبه به، ادات تشبیه و وجه شبه که لازم است در مشبه به قوی تر و آشکار تر از مشبه باشد (الجارم، 1999: 20) تشبیه را براساس ذکر و حذف ادات و وجه شبه این چنین تقسیم بندی نموده اند: فِيهَا فَاكِهَةٌ وَالنَّخْلُ ذَاتُ الْأَكْمَامِ ﴿۱۱﴾

در اين آيه غلافي كه ميوه ي نخل را مي پوشاند را به رحم مادر تشبيه نموده كه فرزند را براي مدتي در داخل خود نگه مي دارد و از آفات حفظ مي كند( شيرازي، 1376، ج23:112) وجه شبه در هردو داراي خاصيت نگهدارندگي است و تشبيه از نوع حسي به حسي مي باشد. ولي اينچنين به نظر ميرسد كه در اين آيه استعاره بالكناية به كار برده شده ومی توان چنین استباط کرد که درخت نخل را به زني آبستن تشبيه كرده و سپس لفظ امرأة را حذف و از لوازم آن يعني "اكمام" جمع كمّ بهره گرفته كه نخل ميوه هاي خود را كه به مثابه ي فرزند در داخل رحم مادر است در آن جاي داده تا آنرا از شر آفات حفظ كند. كه اين استعاره، زيبايي خاصي به آيه بخشيده و تصوير جالبي را در مقابل خواننده ترسيم كرده است. وَلَهُ الْجَوَارِ الْمُنشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلَامِ ﴿۲۴﴾

عَلَم در اصل به معناي علامت و نشانه اي بوده كه از چيزي خبر دهد و سپس بر دايره ي معاني آ ن افزوده شده و بر پرچم و كوه اطلاق مي شده است. در اين آيه ي شريفه، كشتي هاي ساخته شده بر روي دريا به اعلام تشبيه شده است كه وجه شبه در آن علاوه بر عظمت و استحكام، وضوح و آشكار بودن اين دو است همانطور كه كوه بر روي زمين عظمت و برجستگي خاصي دارد كشتي هاي غول پيكر بر روي دريا نمود خاصي دارند كه به عنوان آيه اي از آيات خدا بر بزرگي مقام و فرمانروايي قدرت خالق هستي دلالت مي كنند. تشبيه حسي به حسي و از نوع تشبيه مفرد مقيد به مفرد است و به نظر می رسد که با هدف تقرير و تثبيت آن در ذهن مخاطب استعمال شده باشد.

خلق الْإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ ﴿۱۴﴾ در تفسير اين آيه در كتاب تفسير نمونه چنين آمده است كه صلصال به معني رفت و آمد صدا در اجسام خشك است و فخّار به معناي كسي كه بسيار فخر مي كند و از آنجايي كه اينگونه افراد آدمهاي تو خالي و پر سروصدا هستند اين تشبيه استعمال شده است.( مکارم شيرازي، 1376، ج23: 118) و يا صلصال در معناي خاكهاي خشكيده كه وقتي به آنها اشاره شود صدا مي كنند و به كوزه تشبيه شده كه تو خالي و پر سروصدا است زمانيكه بر آن ضربه وارد شود(همان) كه اشاره به خلقت انسان از يك ماده ي بي ارزش دارد و دال بر قدرت خداست كه از چنين ماده اي چنان مخلوق پرارزشي ساخته كه گل سرسبد جهان آفرينش شده است.(همان، ص119)تشبيه جهت ملموس جلوه دادن و قابل فهم نمودن خلقت انسان براي خواننده است. تشبيه حسي به حسي در آیه ممکن است برای بالا بردن درك و دريافت او نسبت به امر خلقت باشد. فَإِذَا انشَقَّتِ السَّمَاء فَكَانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهَانِ ﴿۳۷﴾ آيه اشاره به روز قيامت دارد كه در آن روز، نظام كلي جهان در هم مي ريزد و حوادث بسيار هول انگيز در سراسر جهان رخ مي دهد يكي از حوادث آن اين است كه كرات آسماني در هم مي شكافد و به رنگ سرخ و به صورت مذاب در مي آيد.( مکارم شيرازي ، ص154)در واقع اين تشبيه مي تواند سایه ای از آن صحنه ي هولناك را مجسم سازد چون در عالم واقع هيچ شباهتي به حادثه اي از حوادث اين دنيا ندارد و صحنه هايي است تا كسي نبيند نداند.(همان) در اين آيه يك امر عقلي را به صورت حسي بيان كرده است تا تصويري از ترس و وحشت حاكم در روز قيامت در ذهن خواننده ايجاد كند. و او را به امر قيامت و حوادث آن اگاه سازد. فِيهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ كَأَنَّهُنَّ الْيَاقُوتُ وَالْمَرْجَانُ ﴿۵۸﴾ در اين آيات حوريان چشم فروهشته ي بهشتي در شفافيت به ياقوت و در سپيدي به مرجان و در كوچكي به مروايد تشبيه شده است(الزمخشری، 1407: ج‏4، ص: 453) و نیز (نک: موسوي زاده، 1388، ج4، ص553) تشبيه از نوع تشبيه عقلي به حسي است و چون دو تا مشبه به براي يك مشبه ذكر شده است و ياقوت و مرجان، همسنگ حوريان بهشتي قرار داده شده، تشبيه تسويه است و ظاهرا هدف آن، وصف نيكويي و زيبايي حوريان است.

2-3 استعاره

استعاره در لغت به معنای رد و بدل کردن چیزی بین دو شخص یا طلب امانت کردن(ابن منظور، 1414: ذیل ماده ی عور) از عار مشتق شده زیرا طلب آن شرم آور و دارای عیب می باشد. استعاره در اصطلاح این است که لفظی در هنگام وضع لغت، اصلی شناخته شده باشد و شواهدی دلالت کند که به هنگام وضع بدان معنی اطلاق می شده، سپس متکلم، این واژه را در غیر آن معنی اصلی به کار گیرد و این معنی را به آن لفظ منتقل نماید، انتقالی که نخست لازم نبوده است و به مثابه ی عاریت می باشد(جرجانی، 2006: 38) علاقه ی بین معنای اصلی و معنای وضعی مشابهت است و قرینه ای که مانع از اراده ی معنای حقیقی لفظ شود، در کلام وجود دارد(فاضلی، 1388: 204) استعاره را به اعتبار ذکر مشبه و مشبه به دو قسم تقسیم بندی کرده اند: 1. استعاره ی تصریحیه: در این نوع از استعاره از میان ارکان تشبیه به ذکر مشبه به اکتفاء می شود 2. استعاره ی بالکنایه: در آن تنها مشبه ذکر می شود. آن را استعاره ی بالکنایه می نامند زیرا در آن به ذکر لفظ مستعار تصریح نشده است بلکه به ذکر یکی از لوازم و متعلقات آن بسنده می شود و از طریق لوازم می توان به معنی مورد نظر دست یافت(همان: 221) سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَا الثَّقَلَانِ ﴿۳۱﴾ سَنَفْرُغُ لَكُمْ در اين آيه از سَافْرُغُ لَك كه در مقام تهديد بيان شده به استعاره گرفته شده است يعني از هر مشغوليتي كه دارم و مرا از تو باز مي دارد روي مي گردانم و به تو مي پردازم چنانچه جز تو هيچ كار ديگري نداشته باشم.( موسوي زاده، 1388، ج4: 548) در واقع آهنگ چيزي نمودن و توجه به آنرا به فارغ شدن و دست كشيدن از كارها تشبيه كرده است و جامع در هردو، همت ورزيدن است و سپس لفظ دلالت كننده بر مشبه به، براي مشبه استعاره آورده شده و از "فراغ" به معناي "خلو" فعل "نفرغ" را به شيوه ي استعاره ي تصريحيه ي تبعيه از آن مشتق ساخته و قرينه ي آن حاليه است. (الهاشمی، 1999: 281) و همچنین مراد از ثقلان انس و جن است و وجه تسميه ي آن اين است كه اين دو موجود سنگين ترين آفريدگان روي زمين هستند(موسوي زاده،1388، ص548) و صاحب تفسير نمونه معتقد است اطلاق ثقلان بر دو گروه انس و جن به خاطر سنگيني معنوي آنهاست چرا كه خداوند به آنها از نظر عقل و شعور و علم و آگاهي وزن و ارزش خاصي داده است (مکارم شيرازي، 1376، ج23: 147) مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ ﴿۱۹﴾ يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ ﴿۲۲﴾ در اين آيه براي واژه ي بحرين تفاسير متعددي آورده شده از جمله درياي آسمان كه منشأ باران است و دريايي كه برروي زمين است، بحر الفارس و بحر الروم و گاهي آنرا براي فاطمه(س) و علي(ع) استعاره آورده شده و مراد از لؤلؤ و مرجان امام حسن(ع) و امام حسين(ع) بيان شده است . به شيوه ي استعاره ي تصريحيه و جامع در آن وسعت فضل و بخشش و كثرت خير رساني است. از آنجایی که دریا دربردارنده ی اشیاء نفیسی همچون مروارید و مرجان است بنت نبی(ص) و امیر مؤمنان با پرورش سروران جوانان بهشتی، منابع خیر و برکت را برای بشریت به ارمغان آورده اند.« و قد روي عن سلمان الفارسي و سعيد بن جبير و سفيان الثوري أن البحرين علي و فاطمة ع بينهما برزخ محمد ص يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان الحسن و الحسين ع و لا غرو أن يكونا بحرين لسعة فضلهما و كثرة خيرهما فإن البحر إنما يسمى بحرا لسعته وقد قال النبي ص لفرس ركبه و أجراه فأحمده وجدته بحرا أي كثير المعاني الحميدة»(الطبرسی، 1372: ج‏9، ص: 305)

3-3 كناية

کنایه از کنیت الشی اکنیه یعنی هنگامیکه آن را از دیگران مخفی کردی و گفته شده کنّانة زیرا آن از "کنّ" به معنای ستر و پوشش گرفته شده است و تعریف کنایه از آن مشتق شده است و آن از ستر گرفته شده است. گفته شده کنیتَ الشی یعنی زمانی که تو آن را پوشاندی. کنایه را کنایه نامیده اند زیرا معنی را می پوشاند و غیر آن را آشکار می کند (الثعالبی النیسابوری، 1998: 21) و در اصطلاح کنایه لفظی است که بر خلاف استعاره هم بر معنای حقیقی و هم بر معنای مجازی دلالت کند و قرینه ی آن صارفه است نه مانعه. (العلوی الیمنی، 1914، ج3: 340) وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ يَسْجُدَانِ ﴿۶﴾در اين آيه مقصود از سجده ي نجم و شجر در مقابل خدا تسليم بي قيد و شرط آنها در برابر قوانين آفرينش كه در مسير منافع آفرينش مي باشد.(مکارم شيرازي،‌ 1376، ج23: 103)

وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ ﴿۱۰﴾ قرار دادن زمين در مقابل انسان كنايه است از تسليم بودن زمين و دستاوردهاي آن در مقابل انسان. يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِي وَالْأَقْدَامِ ﴿۴۱﴾ در ابتدای آیه از تمایز چهره ی دوزخیان با رنگ سیاه که نشانه ی عناد و کفر آن ها می باشد سخن به میان آمده است و سپس یکی از مجازات های آن ها را به شکل همزمان گرفتن موهای پیشانی و متصل کردن سر (بالاترین نقطه ی وجود انسان) و پا (پایین ترین نقطه بدن) و افکندن آنها به آتش برافروخته جهنم ترسیم نموده است که كنايه از تسلط و قدرت مطلق خداوند بر مجرمان و نهايت عجز و ناتواني آنها در برابر مأموران عذاب الهي است. مُتَّكِئِينَ عَلَى رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَعَبْقَرِيٍّ حِسَانٍ ﴿۷۶﴾ كنايه از روح آسوده و آرامش خاطر بهشتيان است. اين آيه در وصف نعمت های بهشتی است که برای ساکنان بهشت مهیا شده است و در بهترین شرایط زندگی می کنند. با به تصویر کشیدن آنان در حالیکه بر بالش های سبز و فرش های نگارین و زیبا تکیه داده اند، روح آسوده و آرامش خاطر بهشتيان را آشکار می سازد. چون کنایه بلیغ تر از تصریح، معنا را به تصویر می کشد بهره گیری از کنایه در تثبیت معانی در ذهن مؤثرتر است.

4-3 تناسب و تضاد

مراعات النظیر یا تناسب یعنی گرد آوردن دو یا چند چیز که با هم مرتبط و هماهنگ هستند و هماهنگی آنها از جهت تضاد نیست.(الهاشمی، 1999: 304) تضاد یا طباق یعنی جمع کردن دو لفظ با هم که در معنا دقیقا در مقابل هم باشند به طوری که وجود معنای این دو با هم در یک جا و در یک زمان با هم منافات دارد. دو لفظ متضاد ممکن است فعل باشند، یا اسم، یا حرف و یا مختلف باشد. ( همان: 303) و تقابل دو معنا بر زیبایی و ظرافت کلام می افزاید.

در سوره ي الرّحمن چون از اكثريت مخلوقات خداوند و نعمتهايي كه او به انسان عنايت كرده است سخن گفته شده تناسب به وفور ديده مي شود. خالق هستي با ايجاد تناسب و ارتباط معنايي بين كلمات، عنايات و نعمتهايي خویش را در حق بندگان، تبیین نموده است تا مبادا منكر مواهب او شوند. اين مسئله از يك سو می تواند بيانگر دامنه وسيع الطاف و رحمت الهي و عظمت و تواناييش در امر خلقت باشد كه با لفظ الرّحمن كه در ابتداي سوره و عنوان آن آمده است هماهنگ است و از سوي ديگر ارزشي باشد كه براي انس و جن قائل بوده با وجود خلق تمام نيازمندي ها براي او به امر هدايتش نيز توجه داشته و با توصيف بهشت و جهنم، راه را از چاه به او نشان داده است. چنانچه تاكيد لفظي، تنوع تركيبات می تواند از کارکردهای مراعات النظیر باشد.در زیر نمونه هایی از مراعات نظیر در سوره ارائه مگردد:

  • موهبت هاي مادي: زمين و آسمان پديده هاي آسماني: شمس، قمر، نجم، سماوات، مشرقين و مغربين / پديده هاي زميني:ارض، اعلام، صلصال و فخار/ دريا و مواهب موجود در آن: بحران، عينان، جوار، تجريان، ل‍‍‍‍‍‍‍ؤلؤ، ياقوت، مرجان / طبيعت و زيبايي هاي آن: فاكهه، نخل، اكمام، حبّ، عصف، ريحان، ورده، افنان، رمان/ وسايل و ابزار هاي قيمتي: ل‍‍‍‍‍‍‍ؤلؤ، ياقوت، مرجان، استبرق/ اعضا و جوارح انسان: انسان، بيان، وجه، سيما، نواصي، اقدام، طرف، عين/ موهبتهاي معنوي:بهشت، جهنم و دوزخ / صفات الهي: الرحمن، جلال، اكرام / بهشت و نعمت هاي آن: جنه، فرش، بطائن، استبرق، قاصرات الطرف،خيرات حسان، حور،رفرف خضر، عبقري حسان / جهنم و اندوخته هاي آن براي انسان: جهنم مارج، نار، شواظ، نحاس / ابزار عدالت: ميزان، قسط، عدم اخسار، عدم طغيان، وزن

نمونه هایی از ایهام تناسب(مراعات نظیر) و تضاد و مقابله:

الف). الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بحُِسْبَانٍ(5) وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدَانِ(6)

(النجم) به معنای ستاره و گیاه بی ساق است که در آیه بر معنای دوم حمل می¬شود«اسم للنبات الذي لا ساق له». " النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدَانِ " علاوه بر اینکه استعاره مصرحه تبعیه است(نک: صافی،1418.ق: ج‏27، ص: 88)، دارای مراعات نظیر یا ایهام تضاد است بدین شکل که نجم بعد از آیه "الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بحُِسْبَانٍ"، قرار گرفته و نجم در یک معنا بر ستاره حمل می¬شود و در معنای دیگری بر گیاه بی ساق. لذا در ابتدا با توجه به هماهنگی با شمس(خورشید) و قمر(ماه)، بر معنای ستاره حمل می¬شود لکن بعد از تامل بیشتر و هماهنگی با شجر(درخت) به معنای دیگر یعنی گیاه بی ساق گرفته شده است. (نک: التفتازانی، 1383: 267-268) برخی آن¬را "فن التوهيم" نامیده اند و در تعریف آن چنین آورده اند:« فن التوهيم: في قوله تعالى وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ. و هذا الفن هو عبارة عن إتيان المتكلم بكلمة، يوهم باقي الكلام- قبلها أو بعدها- أن المتكلم أراد اشتراك لغتها بأخرى، أو أراد تصحيفها أو تحريفها، أو اختلاف إعرابها، أو اختلاف معناها، أو وجها من وجوه الاختلاف، و الأمر بضد ذلك فإن ذكر الشمس و القمر يوهم السامع أن النجم أحد نجوم السماء، و إنما المراد النبت الذي لا ساق له»(نک: صافی،1418.ق: ج‏27، ص: 88) لکن درکنار پذیرش تعابیر درست و استوار ادبا و مفسران قدیم و جدید مبنی بر حمل نجم دراین آیه بر معنای دور و ثانوی آن یعنی گیاه بی ساق، به نظر می رسد آیه¬ی شریفه دارای ظرافت زبانی، ادبی و هنری دیگری نیز هست و آن عبارتست از اینکه در آیه ( الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بحُِسْبَانٍ(5)، ذهن مخاطب بر آسمان متمرکز است زیر شمس و قمر مربوط به کرات آسمانی است. در آیه بعد خداوند متعال به یکبارگی و بلافاصله، ذهن و فکر وی را از آسمان راهی زمین میکند و این نوعی سرگردانی و حیرت را می¬تواند در پی داشته باشد و برای حلّ این سرگردانی و حیرت ، واژه¬ای انتخاب گردیده که در لغت دارای دو معناست: ستاره (آسمان و تناسب با شمس و قمر) النجم: گیاه بی ساق (زمین و تناسب با شجر) چنانچه به شمس و قمر (آسمان-بالا-درشت) نگاه شود، بر ستاره حمل می¬گردد و چنانچه به شجر(زمین-پایین-ریز) توجه شود به گیاه بی ساق معنی می¬شود. به عبارت دیگر انتخاب کلمه طیبه¬ی "نجم"، گره گشا و حلقه¬ی واسط انتقال از آسمان(بالا) به زمین(پایین) است. الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بحُِسْبَانٍ(5) وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدَانِ(6) الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بحُِسْبَانٍ(5)وَالنَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدَانِ(6)

                    آسمان (بالا –درشت)                ستاره- گیاه بی ساق         زمین(پایین-ریز)
                                                                     (آسمان و زمین)
                                                                                  

ب). وَالسَّمَاء رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ ﴿۷﴾ وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ ﴿10﴾در اين دو آيه با آوردن رفع براي سماء كه بر عظمت و تسلط قدرت و فرمانروايي مطلق خداوند بر تمام عالم هستي است و وضع براي ارض كه دال بر تسليم بودن زمين و منابع آن در مقابل انسان است از صنعت مقابله بهره گرفته شده است. ج). رَبُّ المَْشْرِقَينْ‏ِ وَ رَبُّ المَْغْرِبَينْ‏ِ(17): بين المشرقين و المغربين صنعت تضاد است و بيانگر گستردگي دامنه ي قدرت خداوند بر گستره و پیدا و پنهانِ جهان هستی است.

نتیجه گیری

1. سوره ی الرّحمن از نظر مفهوم، در بر دارنده ی تعدادی از نعمتها و عنایاتی است که پروردگار عالم بر دو موجود عظیم و یا به تعبیر خود " ثقلان یعنی جن و انس عرضه کرده است که بعد از بیان هریک از این نعمتها با تکرار آیه ی " فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ " بر آنها تأکید و از انس و جن اقرار گرفته است که مبادا تکذیب کنند و شکر آنها را به جا نیاورند. 2. ادبیات این سوره از جهت ساختار هنری بر دو عنصر موسیقی و تصویر سازی استوار است که بُعد موسیقایی آن ناشی از فواصل و ساختار آوایی واژگان، تکرار اصوات، واژگان و جملات می باشد که در کشف زیباییهای بیانی این سوره سهیم بوده و به هنگام قرائت زیبایی و جذابیّت آن آشکار می شود. و بُعد تصویر سازی آن برگرفته از عناصر علم بیان و بدیع یعنی استعاره، کنایه و البته تشبیه -با بسامد بالاتر از این دو -می باشد. استفاده از عناصر علم بیان بدین شکل است که خداوند با به تصویر کشیدن نعمتهایش به صورت محسوس و عینی و با بیان جزئیات زمینه را برای شناساندن خود به مخاطب فراهم می نماید و با در نظر گرفتن احساسات و عواطف وی، هدف اصلی خود را که هدایت است به خواننده القا نموده است. 3. در این سوره در قالب الفاظی زیبا و دلنشین، کلامی مؤثر و بلیغ و با دقت در اسلوب بیان و چینش الفاظ علاوه بر جذابیت و خلق موسیقی ، میان لفظ و معنا هماهنگی ایجاد شده است. 4. از میان کلمات، از الفاظ مثنی که خطاب به جن و انس دو مخلوق مکلف الهی می باشند بهره گرفته شده که گمان می رود به خاطر همراهی و ملازمت این دو در امر تکلیف است و از میان افعال، فعلهای مضارع بیشتر به چشم می خورد که دال بر استمرار و تداوم نعمتهای خداوند است. 5. کاربرد استفهام که علاوه بر اینکه موسیقی کلام را مضاعف ساخته است برای ایجاد حس شکرگزاری در مخاطب یا نوع بشر و توبیخ بر تکذیب و یا برای تأکید، بیان شده است.

پانویس و منابع

2. قرآن كريم

3. ابن جنی، ابی الفتح عثمان، (بی تا)، الخصائص، تحقیق محمد علی نجار، المکتبة العلمیة

4. ابن منظور، محمد بن مکرم، (1414)، لسان العرب، دار صادر، ، چاپ سوم

5. انیس، ابراهیم، (بی تا)، الاصوات اللغویة، مصر، مکتبة نهضة مصر

6. الثعالبی النیسابوری، (1998)، ابی منصور عبدالملک بن محمد بن اسماعیل، الکنایة و التعریض، و شرحه عائشة حسین فرید، قاهره، دار قباء للطباعة و النشر و التوزیع عبده غریب

7. الجارم، علی و مصطفی امین، (1999)، البلاغة الواضحة، بیروت، المکتبة العلمیة

8. جرجانی، عبدالقاهر، (2006)، اسرار البلاغة بتعلیق عرفان مطرجی، الطبعة الاولی ، مؤسسة الکتب الثقافیة.

9. خسروی، کبری، علی نظری و سميرا جدی، تصويرپردازی انسان در عرصه قيامت(در جزء سي¬ام قرآن کريم)، نشريه مشکوة، سال سی و دوم، شماره 118، بهار1392، صص4-29.

10. الرمانی، ابی الحسن علی بن عیسی، (1934)، النکت فی اعجاز القرآن، دهلی، مکتبة الجامعة الملّیة الاسلامیة.

11. الزرکشی، الامام بدر الدین محمد بن عبدالله، (1404)، البرهان فی علوم القرآن بتحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، الجزء الاول، قاهرة، مکتبة دار التراث.

12. الزمخشری، جارالله محمود(1407ه.ق) الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل،چاپ سوم،ج3، بیروت، دارالکتاب العربی.

13. _______________ (1388)، تفسير الكشاف ترجمه ي سيد محسن موسوي زاده، بی جا.

14. صافى، محمود بن عبد الرحيم‏(1418 ق‏.)، الجدول فى اعراب القرآن‏، دمشق - بيروت‏، دار الرشيد مؤسسة الإيمان.

15. صالح، رفیق احمد معین،(2003)، دراسة اسلوبیة فی سورة مریم، جامعة النجاح الوطنیة، کلیة الدراسات العلیا.

16. الطباطبائی، سید محمد حسین(1417 ق‏) المیزان فی تفسیر القرآن، چاپ پنجم، ج15، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم‏.

17. طباطبایی، سید محمد حسین، (1374)، ترجمه ی تفسیر المیزان، چاپ پنجم، ترجمه ی سید محمد باقر موسوی همدانی، ج3، قم، دفتر انتشارات اسلامی مدرسین حوزه ی علمیه ی قم،

18. الطبرسي، ابو علي الفضل بن الحسن،(2005)، مجمع البيان في تفسير القرآن، ، بیروت، دار و مكتبةالهلال،

19. عباس، حسن، (1998)، خصائص الحروف العربیة و معانیها، منشورات اتحاد الکتاب العرب

20. عکاشة، محمود، (2006)، علم اللغة مدخل النظری فی اللغة العربیة، القاهرة، دار النشر

21. العلوی الیمنی، (1914)، یحیی بن حمزه، الطراز المتضمن لاسرار البلاغة و علوم حقائق الاعجاز، الجزء الثالث، مصر

22. الکرمانی، محمود بن حمزه، (بی تا)، اسرار التکرار فی القرآن به تحقیق و دراسة عبد القاهر احمد عطا، دار الفضیلة

23. فاضلی، محمد، (1388)، دراسة و نقد فی مسائل بلاغیة هامة، چاپ سوم، مشهد، انتشارات دانشگاه فردوسی،

24. فضل، صلاح، (1998)، علم الاسلوب مبادئه و اجراءاته، الطبعة الاولی ، قاهره، دار الشروق

25. قطب، سيد، (1400)، في ظلال القرآن، بيروت ، دار الشروق

26. قطنانی، خلیل عبد القادر، (1999)، جنة فی القرآن باشراف یحیی عبد الرئوف جبر، فلسطین، جامعة النجاح الوطنیّ، کلیة الدراسات العلیاء

27. مكارم شيرازي، ناصر، (1376)، تفسير نمونه، تهران، چاپخانه ي مدره سه ي امير المؤمنين.

28. الملائکة، نازک، (2000)، قضایا الشعر المعاصر، ط11، بیروت، دار العلم للملایین.

29. نظری، علی و کبری خسروی و سميرا جدی، سبک شناسی سوره تکوير، فصلنامه قرآن و علوم بشری، سال اول، شماره 1، پاييز 1391، صص11-37.

30. نظری، علی، بست واژگانی (میثاق غلیظ)و سیستم شبکه واژگان موسایی در حوادث داستان قرآنی موسی (ع)، تهران، دانشگاه شهید بهشتی، اولین همایش اعجاز قرآن کریم، سیزدهم اردبیهشت 1391.

31. نظری، علی و معصومه یوسفوند، اعجاز لفظی قرآن کریم از منظر تناسب و بست کلمات طیبه، تهران، دانشگاه شهید بهشتی، اولین همایش اعجاز قرآن کریم، سیزدهم اردبیهشت 1391.

32. مهیار، رضا، (بی تا)، فرهنگ ابجدی، (عربی-فارسی)، بی جا

33. الهاشمی،احمد، (1999)، جواهر البلاغة فی المعانی والبیان و البدیع، تصحیح مصطفی یوسف الصمیلی، بیروت، المکتبة العصریة

34. هوکنز، جویز، جون وستون و جولیا سوانل، (بی تا)، قاموس آکسفورد، المعجم انگلیزی- عربی، اکادیما