تآملی در نظریه ی سید مرتضی در اعجاز قرآن
چکیده
این که قرآن معجزه جاودان خاتم الانبیاء است مورد اتفاق همه ی قرآن پژوهان مسلمان است اما این که قرآن از چه جهت معجزه است عالمان مسلمان به اختلاف سخن گفته اند.سید مرتضی علم الهدی که ازدانشمندان شیعه می باشد وجه اعجاز قرآن کریم راصرفه دانسته وکتاب"الموضح عن جهة الاعجاز القرآن" را در این راستا تالیف کرده و به دفاع از آن بر خاسته است در این کتاب سید مرتضی نظریه دیگران که اعجاز قرآن را در فصاحت وبلاغت ونظم وعدم اختلاف در آن و..می دانند را ابتدا بررسی کرده وآنها را ناکافی می داند ودر نتیجه اعجاز قرآن را صرفه وخارج از قرآن جستجو می کند در این تحقیق ادله سید مرتضی بررسی وتحلیل می شود واعجاز درون متنی برای قرآن اثبات می گردد.
کلمات کلیدی
- سید مرتضی،اعجاز،صرفه،قرآن.
طرح مسئله
در قرون گذشته نحله¬های فکری مختلفی وجود داشته¬اند که به فراخور نیازهای فکری و عقیدتی¬یشان مباحثی را در ارتباط با قرآن مطرح کرده¬اند، که از جمله مهم¬ترین آن¬ها معجزه بودن قرآن می¬باشد. با گذشت زمان و رشد مباحث کلامی اعجاز قرآن نیز مورد توجه ویژه متکلمان و ادیبان قرار گرفت. هر چند اعتقاد به معجزه بودن قرآن در میان تمامی مسلمانان یک امر بدیهی و روشن تلقی می¬شد اما وجود چنین اعتقادی دانشمندان و گروه¬های فکری مختلف را از تألیف و تفحص عمیق در این مورد باز¬ نداشته¬ ووجوه اعجاز قرآن مورد بحث وتحقیق قرار گرفت با پیشرفت علوم مختلف و پس از گذشت قرن¬ها نه تنها بحث درباره¬ی اعجاز کهنه نشده بلکه جنبه¬های دیگری از اعجاز قرآن بر آن افزوده شد از جمله این وجوه نظریه صرفه است که اولین بار نظام معتزلی آن را مطرح کرده وپس از آن بسیاری ازدانشمندان از آن تبعیت کرده انددر میان دانشمندان شیعه تنها کسی که ازآن سخت دفاع کرده سید مرتضی علم الهدی است که در دفاع از آن کتاب "الموضح عن جهة الاعجاز.القرآن"را تالیف کرده است .در تحقیق حاضر سعی شده دیدگاه سید مرتضی که یکی از طرفداران نظریه¬ی صرفه است نقد و بررسی شود.
وجوه اعجاز
پیشینه¬ی بحث درباره¬ی اعجاز قرآن به قرن سوم و بعد از آن باز می¬گردد؛ زیرا مسلمانان با اهتمام و الفتی که با قرآن داشتند، بحث درباره¬ی وجوه اعجاز را مهم تلقی نمی¬کردند. با گسترش اسلام و ایجاد فضایی برای تبادل مباحث اعتقادی میان مسلمانان و سایر ادیان، عده ای با ایجاد شبهه در کتاب مقدس مسلمانان سعی داشتند وحیانی بودن قرآن را خدشه دار کنند. از این روی متکلمان در جهت پاسخ به این تشکیک¬ها برآمدند و کتبی نظیر دلائل النبوةو اثبات النبوة را به رشته¬ی تألیف در آوردند. (کریمی نیا،1392،ص113) دانشمندان برای اعجاز قرآن وجوه مختلفی را نقل کرده¬اند و هر گروه برای اثبات ادعای خود دلایلی را مطرح کرده اند. به عنوان مثال بعضی برای اعجاز قرآن وجوه متنوعی از قبیل زبان و اسلوب قرآن، روش جمع و تألیف قرآن، علوم و معارف قرآن، پاسخگویی قرآن به نیازهای بشری و...قائل شده¬اند. (زرقانی، بی تا، ص355) علامه مجلسی دیدگاه شیخ مفید را درباره اعجاز چنین ذکر می¬کند: اعجاز قرآن در نظر جمهور علما از عامه و خاصه و از جمله شیخ مفید، مربوط به فصاحت و بلاغت فوق العاده¬ی قرآن و وجود اخبار غیبی و مطالب علمی و... است. (مجلسی،1403ق، ج 17،ص 224) از دیگر وجوه قابل ذکر نظریه¬ی شیخ طوسی است که قرآن را دارای فصاحت خاصی می¬داند که در نظمی مخصوص قرار گرفته است.(طوسی،بی¬تا،ص173) حتی عده¬ای افراط کرده و رسم الخط قرآن را نیز معجزه دانسته¬اند. (معرفت1385، ص127) با بررسی و واکاوی وجوهی که صاحب نظران برای قرآن قائل شده¬اند، به طور کلی می توان نظرات آن ها را به دو دسته تقسیم بندی کرد: 1- درون متنی 2- برون متنی. وجوه درون متنی وجوهی هستند که صرفا متن قرآن را مورد ارزیابی و اهتمام خود قرار می¬دهند. این وجوه یا به مسائل ادبی قرآن مانند فصاحت و بلاغت اعلی (جرجانی1381ق، ص29) و تالیف خاص و طرز چینش آیات در کنار هم اشاره دارند(زملکانی1394ق، ص54)، یا به لحاظ محتوا و معنا مورد ارزیابی قرار گرفته¬اند، مانند اخبار غیبی (مغنیه، ج6، ص129)، عدم تناقض گویی و اختلاف (سبزواری نجفی1406، ج2،ص316 ) و وجود مطالب علمی (رضایی اصفهانی1381، ص72). اما در وجوه برون متنی چیزی خارج از متن قرآن موجب اعجاز معرفی شده است که یا مربوط به پیامبر است مانند اعجاز به نبی امی (طباطبایی1417ق ، ج1، ص63) و یا مربوط به خداوند است، مانند قول به صرفه (سید مرتضی 1382، ص93). سید مرتضی درباره اختلاف در وجوه اعجاز قرآن آورده: خداوند را سپاس که نظرات و مذاهب مختلفی را درباره¬ی اعجاز قرآن قرار داده است و تفاوتی بین این نیست که اعجاز قرآن به خاطر وجود فصاحت باشد، بدون در نظر گرفتن نظم یا به خاطر وجود نظم باشد بدون در نظر گرفتن فصاحت یا وجود اخبار غیبی یا به واسطه¬ی صرفه ،عرب را از آوردن مانند آن منصرف کند. گرچه در صحت بعضی از آن ها تردید وجود دارد اما به اصل اعجاز قرآن و دلالت بر صدق گفتار پیامبر خدشه¬¬ای وارد نمی¬سازد و وجه اختلاف آن¬ها به خاطر اختلاف در روش آن¬ها است. (همان، ص45) ایشان اعجاز را به سه دسته تقسیم بندی کرده: 1- اعجاز القرآن فی نظمه 2- اعجاز القرآن فی اخبار عن الغیوب 3- اعجاز القرآن فی نفی الاختلاف عنه. پس از بیان مطالبی به کامل نبودن هر کدام اشاره می¬کند و برای آن توضیحاتی را یادآور می¬شود. اما اعجاز قرآن به وجه خاصی مربوط نمی¬شود بلکه قرآن ازجهات و وجوه گوناگون معجزه و بی¬نظیر است. درباره¬ی وجوه مختلفی که دانشمندان بر شمرده¬اند باید گفت: این اختلافات ناشی از برداشت¬های متفاوت از یک موضوع واحد است، این موضوع واحد همان موضوع تحدی می¬باشد. هر کس با توجه به زمینه¬های علمی خود اعجاز قرآن را بررسی می¬کند و اختلاف آن ها به خاطر تفاوت¬های نگرشی و تخصصی آن¬ها است. با این توضیح امکان طرح وجوه دیگری که بسیار جدید و نو باشد امکان پذیر است و هیچ کدام از صاحب نظران این امکان را دور از دسترس نمی¬دانند.
ارتباط تحدی و اعجاز
مبارزه و همانند آوری در معجزات، در علوم اسلامی با عنوان تحدی شناخته می¬شود. این شیوه در میان سایر انبیا الهی نیز کاربرد داشته و پیامبران پس از مواجه شدن با انکار مشرکان، این روش را برای نشان دادن اختصاصی بودن آن معجزه و هم چنین عجز آن ها به کار می¬گرفتند. با این توضیح تحدی جزء جدایی ناپذیر و ذاتی اعجاز می¬باشد و وجود تحدی در اعجاز، حد و مرز بین معجزه و کرامت را مشخص می¬کند. در کرامت ایجاد امری خارق العاده، منحصر به فردی خاص نمی¬باشد و ممکن است شخص دیگری بتواند مانند آن را بیاورد، اما در معجزه انحصار و اختصاص کاملا مشهود می¬باشد. ارتباط تنگاتنگ بین اعجاز و تحدی تبعات دیگری مانند تثبیت قلوب مومنان و افزایش ایمان واقعی آن ها را نیز در بر دارد. با این همه بعضی از دانشمندان وجود تحدی را در تعریف معجزه، لحاظ نکرده¬اند. (حلی بی¬تا،ص275) اما بعضی مانند سیوطی در تعریف معجزه، تحدی را لازم دانسته¬اند. وی معجزه را امر خارق العاده مقرون به تحدی و مصون از معارضه می¬داند. (سیوطی بی¬تا، ج2، ص248) عده¬ای نیز معجزه¬ی پیامبر را چیزی می¬دانند که دشمن هنگام تحدی در برابر آن ناتوان باشد. (قاموس المحیط ماده عجز) گفتنی است تحدی در قرآن سیر تدریجی را دنبال کرده و محدوده ی آن در ابتدا از همه قرآن شروع شده (اسرا/88) و سیر نزولی پیدا کرده (یونس/38، هود/13، طور/33، بقره/23) و با هر تحدی جدیدی برای منکران تخفیف قائل شده است تا مانند آن را بیاورند، اما با اینکه خداوند حتی به یک سوره از قرآن تحدی کرد (بقره/23) منکران باز هم از آوردن مانند آن عاجز ماندند. این سیر تدریجی آیات به معنای اثبات در حقانیت کلام الهی و عجز منکران قرآن است.
نقد و بررسی نظریه سید مرتضی درباره¬ی فصاحت قرآن
خواستگاه بلاغت قرآن به بخش بزرگی از آن و دقت بی¬انتهای گزینش واژگان از حیث مطابقت لفظ و معنا و میزان توان فوق العاده در تسخیر واژه برای آشکار شدن معنا و ارائه ی آن در جلوه¬ی مطلوب و مکان مناسب باز می¬گردد. امتیاز واژه¬ی قرآنی در کنار ریتم ویژه در گوش، هماهنگی شگفت آن با معناست، به طوری که خواننده اشراف معنای مطلوب را حس می¬کند یا گویی در آن درخشش است که صورت معنا در برابر ذهن و چشمش می¬تابد.(سیدی 1386ص272) به عقیده¬ی سید مرتضی قرآن با منکران کلام الهی به تحدی پرداخته است اما موضوع تحدی را فصاحت و نظم به صورت توأمان معرفی می¬کند نه هر کدام از این دو را به تنهایی.(سید مرتضی،1382،ص35) ایشان در تألیف دیگرشان بر این باور است که فصاحت در قرآن و کلام عرب وجود دارد اما این تفاوت به اندازه¬ای نیست که بتوان آن ها را کاملا متمایز کرد. لذا نظم لازمه¬ی تحدی است. در غیر این صورت عرب با اشعار فصیح و کلام بلیغ با آن معارضه می¬کرد. (سید مرتضی بی تا، ص381) و در این باره در کتاب الصرفه آورده: رسول خدا عرب را با تحدی با قرآن دعوت نموده و این تحدی را بدون هیچ قید و شرطی آورده و اعراب نیز منظور پیامبر را از تحدی دریافته و در این باره سوالی نپرسیدند و این بدین معناست که تحدی به شیوه¬ی معمول عرب صورت گرفته و می¬دانیم که روش معمولی آنها در تحدی، اعتبار و نظم و فصاحت با هم بود. از این رو شاعر با شاعر و سخنور با سخنور تحدی می¬کرد. طوری که اکثر ایشان با قصیده¬ای با عروض یکسان به معارضه برمی¬خواستند. اگر قصیده¬ای طولانی بود با همان سبک و اگر بسیط بود با قصیده¬ای بسیط به همانند¬آوری آن بر می¬خواستند و راضی نمی¬شدند مگر اینکه قافیه ها و حرکاتشان همسان باشد. (سید مرتضی1382،ص39-40) ایشان اعجاز قرآن را به فصاحت و نظم پذیرفته¬اند اما صراحتا آورده¬اند: تفاوت در فصاحت کلام وجود دارد اما این تفاوت به اندازه¬ای نیست که کلامی را در مرتبه و جایگاهی اعلا و کلامی را در مرتبه¬ی اسفل قرار داد. بنابراین بین فصاحت قرآن کریم و کلام فصیح عرب قرابتی وجود دارد که معارضه را ممکن می¬کند. (همان 48-49) هم چنین در جایی دیگر درباره ی وجه اعجاز قرآن با فصاحت متذکر شده: «اگر وجه اعجاز قرآن را فصاحت بگیریم لازمه ی آن این است که فاصله¬ی فصاحت قرآن با کلمات فصحای عرب چند برابر فاصله شعر متقدمین و محدثین باشد اما این طور نیست». (همان ص38) با وجود چنین اعتقادی سید مرتضی برای اثبات اعجاز قرآن که آن را مسلم می داند، به دستاویزی دیگر تکیه زده و نظریه صرفه را بسط و گسترش می دهد. قطعا تفاوت¬های بسیاری بین فصاحت قرآن و کلام عرب وجود دارد. هر چند عده¬ای مانند سید مرتضی تفکیک بین فصاحت واژگان قرآن و واژگان عربی را دشوار می¬دانند، اما با برشمردن تعدادی از ملاک¬های خاص به کار رفته در قرآن تمایز این دو آشکار می¬گردد. یکی از این ملاک¬ها «طول واژه» است که در قرآن بسیار دقیق به کار گرفته شده است. طول واژه به همراه فصاحت آن از ویژگی¬های فصاحت سبک قرآنی و گزینش واژگان در بافتی است که با طول واژه تناسب دارد. (سیدی1386،ص267) اهمیت این گفتار از این جهت است که ریشه¬ی بیشتر واژگان قرآنی سه حرفی است. این خصوصیت که باقلانی در اعجاز القرآن آن را از جمله شاخصه¬های برتری زبان عربی نسبت به دیگر زبان¬ها می¬داند و از نشانه¬های اعتدال در زبان بر می¬شمرد، به طور دقیق در قرآن به کار گرفته شده¬است. (باقلانی 1406ق، ص118) در مواردی هم که طول واژه زیاد است گویای معنای خاصی نسبت به آن موضوع می¬باشد. دومین ملاک «مخالف قیاس زبانی» است که به معنای ادغام دو حرف همانند است که در پی هم بیاید. مانند کلمه ی أجلل که به صورت أجلّ خوانده شود.(سیدی،1386ص269) البته در قرآن کلماتی یافت می¬شوند که از این قاعده عدول کرده¬اند مانند: اغْضُض، يَحْلِل، يَمْسَسْكُم و... اما این مسئله نیز دارای ظرافت¬های معنایی است که مجال پرداختن به آن نیست. ممکن است منظور سید مرتضی از قرابت کلام قرآن و کلام عرب و عدم تمایز این دو، تنها کلمات قرآن بوده نه کلیت آن. با این فرض نیز خللی در قرآن ایجاد نمی¬شود چرا که بعضی اعجاز قرآن را در فصاحت و بلاغت، روش و اسلوب آن می¬دانند نه تک تک کلماتش. (خویی،1413ق، ص79) عبدالقاهر جرجانی در رابطه با مفهوم فصاحت می¬گوید: وقتی ما می¬گوییم فلان لفظ فصیح است که موقعیت آن را به لحاظ نظم کلام و تناسب آن با معانی کلمات مجاور آن به حساب آوریم. اینکه می¬گوییم فلان لفظ در محل مناسب خود جای گرفته و در گوش خوش آیند و بر زبان آسان است، مقصود همان حسن توافق و تناسبی است که از جهت معنی میان این لفظ با لفظ دیگر وجود دارد. (جرجانی، 1422ق، ص47) پس از این بیان با ذکر مثالی از قرآن ادامه می¬دهد: (وَ قِيلَ يَأَرْضُ ابْلَعِى مَاءَكِ وَ يَسَمَاءُ أَقْلِعِى وَ غِيضَ الْمَاءُ وَ قُضىَِ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلىَ الجُْودِىِّ وَ قِيلَ بُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّلِمِين) (هود/44) «اى زمين! آب خود را فرو بر، و اى آسمان، [از باران] خوددارى كن.» و آب فرو كاست و فرمان گزارده شده و [كشتى] بر جودى قرار گرفت.» و گفته شد: «مرگ بر قوم ستمكار.» به خوبی فهمیده می-شود زیبایی و شکوه این آیه فقط بدین جهت است که لفظ اول با لفظ دوم و لفظ دوم با سوم و سوم با چهارم و تا آخر از جهت معنا حسن ارتباط دارد و مزیت هم در خلال نظم و ترتیب این کلمات پدید آمده و از مجموع همین کلمات حاصل گردیده¬است.(همان ص48) با این توضیح باید گفت: اعتقاد سید مرتضی درباره فصاحت قرآن جامعیت ندارد و نمی¬توان آن را منسوب به قرآن دانست چراکه بسیاری از فصحا و ادیبان، اعجاز قرآن را به جهت فصاحت بی¬نظیر آن می¬دانند.
نقد و بررسی نظریه¬ی سید مرتضی درباره¬ی نظم
عده¬ای از اندیشمندان وجهی خاص برای اعجاز قائل شده¬اند و آن نظم است. مولف کتاب الموضح نظم قرآن را در میان عرب نظمی بی¬سابقه می¬داند و کاربرد آن را در قرآن، نسبت به کلام عرب متفاوت می¬داند.(سید مرتضی ص42) اما در ادامه بیان می¬کند که نظم تنها نیز نمی¬تواند برای قرآن مزیتی را به همراه داشته باشد. به همین دلیل دو شاعر را می¬بینیم که شعر آن ها به لحاظ نظم یکسان سروده شده اما شعر یکی فصیح و ارجمند است و شعر دیگری زشت و سخیف است.(سید مرتضی، ص43) ایشان اعتقاد دارد نظم قرآن با وجود تفاوتی که با نظم کلام عرب دارد به تنهایی موجب اعجاز نخواهد شد چرا که بسیاری از ادبا می¬توانند به شیوه ی نظم قرآن جملاتی را بیاورند، اما در آن ها فصاحتی نباشد و یا حتی بی معنا باشد. پس اگر تحدی با وجه نظم قرآن به تنهایی باشد، سخنانی هم که با نظم قرآن همسانند، می بایست معجزه باشند. همچنان که بسیاری از سرایندگان کلمات سخیف مطابق با نظم شاعری بلند مرتبه کلماتی زشت سروده¬اند که حتی ممکن است معنایی صحیح نداشته باشند. مانند مناظره ابوالعنس الصیمری با بحتری در حضور متوکل عباسی. (همان، ص46) سید مرتضی در جایی دیگر در¬باره¬ی نظم قرآن تصریح می¬کند: در حقیقت برای قرآن نظم و تألیفی نیست و این لفظ در کلام از جهت به دنبال هم آمدن و چینش کلمات به کار رفته¬است مانند به رشته در آوردن جواهر.(همان، ص107) به طور خلاصه می توان از لابه لای گفتار وی درباره¬ی نظم فهمید که نظمی که در قرآن موجود است نظم خاصی نیست و ویژگی¬های منحصر به فردی ندارد. اگر هم برای قرآن قائل به نظم می¬شود آن را چینش کلمات از پی هم معنا می¬کند که این ویژگی هیچ برتریی نخواهد داشت و هر متنی را شامل می¬شود. البته اشتراک نظمی بین متن قرآن و هر متن معنا داری وجود دارد اما این اشتراک، از ویژگی¬های بنیادی است که هر متنی برای انسجام و بقای خود به آن نیاز دارد. نظمی که صاحبان بلاغت و ادبا در مورد قرآن ذکر کرده و برای اثبات اعجاز قرآن به آن استدلال کرده¬اند، دارای ظرافت¬هایی است که در هیچ متنی موجود نیست. عبدالقاهر جرجانی از جمله کسانی است که درباره¬ی اعجاز قرآن وجه نظم را می¬گزیند و توضیح می¬دهد: غرض از نظم کلام به این معنا نیست که واژگان از پی هم آیند، بلکه دلالت آن ها باید تناسب داشته¬باشد و معانی آن ها به همان وجهی که مقتضای عقل است، آورده شود. (جرجانی1422ق، ص51) وی در دفاع از این مسئله، پس از برشمردن آراء باطل درباره¬ی اعجاز قرآن بیان می¬کند: نظم در جایگاه اعجاز قرار می¬گیرد. نظم چیزی غیر از گزینش معانی نحو و احکام آن در میان کلمات است. واژگان مفرد را رشته¬ای به نظم در می¬آورد و بدون دخالت گزینش معانی نحو و احکام آن، پراکندگی آن را وحدت می¬بخشد و برخی را علت برخی دیگر قرار می¬دهد. (همان ص390) از دیگر معتقدان به این موضوع زمخشری می¬باشد. وی درباره¬ی وجوه اعجاز قرآن معتقد است: اعجاز دارای دو جنبه است. وجه اول نظم و دیگری اخبار غیبی موجود در قرآن. (زمخشری،1407،ص383) در مقدمه تفسیر محررالوجیز نهایت فصاحت قرآن را نظم می¬داند و حرف کسانی که معتقدند عرب قدرت همانند آوری قرآن را دارد اما با آمدن حضرت محمد(ص) از آوردن مانند آن منصرف و عاجز شدند، باطل می¬داند. ازجمله دلایل نویسنده این است که احاطه ی علم خداوند بر همه چیز گسترده است و به کلامی هم که نازل کرده کاملا احاطه دارد و علم به ترتیب الفاظ نیز در گستره¬ی علم اوست و معانی را از پی یکدیگر تبیین می¬کند. این روند از ابتدا تا انتهای قرآن را شامل می¬شود. اما بشر دارای جهل و فراموشی است و امکان ندارد چنین احاطه¬ای داشته¬باشد. (اندلسی،1422ق،ص51) این احاطه کامل الهی موجب ایجاد نظمی منسجم در متن قرآن شده که بشر ذاتا قادر به ایجاد چنین نظمی نیست. سیوطی از مراکشی نقل می¬کند که اگر اعجاز قرآن را به خود آن مربوط بدانیم، یا متعلق به فصاحت و بلاغت است یا به معنی آن. وی در ادامه نظم مخصوص را همان شکل و صورت قرآن می¬داند و لفظ و معنی را عنصر آن می¬خواند و می¬گوید: حکم هر چیزی با تفاوت یافتن صورتش تغییر می¬یابد و با تبدیل اسمش حکم آن تغییر می¬کند نه با عنصر آن. مانند انگشتر و گوشواره و گردنبند که با اختلاف شکلشان اسمشان تغییر کرده نه عنصر آن ها که طلا و نقره و آهن باشد. وی می¬افزاید: از بیان فوق معلوم شد که اعجاز مخصوص به قرآن به نظم مخصوص آن مربوط می¬شود و نظم آن معجزه است و متوقف بر بیان نظم کلام است. وی در ادامه اضافه می¬کند سخن دارای اقسامی است و هر قسم دارای نظمی خاص. قرآن تمام زیبایی¬های آن را دارد اما با نظمی غیر از نظم آن¬ها. دلیل بر این مطلب اینکه نمی¬شود به آن¬ها گفت: نامه، خطابه، شعر یا سجع، چنانکه می¬توان گفت کلام است و شخص بلیغ چون آن را می¬شنود، بین آن با نظم¬های دیگر فرق می¬گذارد. از همین روی خدای متعال فرمود: (إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيز* لَّا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَينِْ يَدَيْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيد) (فصلت/41-42) كسانى كه به اين قرآن- چون بديشان رسيد- كفر ورزيدند [به كيفر خود مىرسند] و به راستى كه آن كتابى ارجمند است.* از پيش روى آن و از پشت سرش باطل به سويش نمىآيد وحى [نامه] اى است از حكيمى ستوده [صفات]
به جهت توجه دادن به اینکه تألیف آن بکارگیری نظمی که افراد بشر دارند نیست تا امکان تغییر دادن و کم و زیاد کردن آن باشد، چنان که در کتاب¬های دیگر هست.(سیوطی،ص377) ابن قتیبه نیز مطالبی را در این زمینه در مقدمه تأویل مشکل القرآن یادآور¬شده و تجلی اعجاز را این چنین معرفی می¬کند: خداوند قرآن را معجزه¬ای در تألیف و نظم شگفت قرار داد که با زیاد خواندن موجب ملامت نمی¬شود و گوش را آزار نمی¬دهد و همیشه تازه است و کهنه نمی¬شود. شگفت است و شگفتی آن پایان نمی¬یابد و فواید آن قطع شدنی نیست و ناسخ کتب پیشین است و در کمترین لفظ بیشترین معنا را در بردارد. (ابن قتیبه بی تا،ص3) با بررسی و جست ¬وجو به شواهدی که نظم قرآن را وجه اعجاز می¬دانند، به این نکته می¬رسیم که بین نظمی که سید مرتضی بدان معتقد است و نظمی که قرآن دارد، تفاوت وجود¬ دارد. نگاه سید مرتضی به نظم قرآن نظمی عروضی است اما نگاه جرجانی به نظم دارای دلالت متناسب با معناست که این تناسب از جهت مقتضیات عقلی می¬باشد. روشن است که با نظم عروضی می¬توان با قرآن مقابله کرد، بافته¬های مسیلمه¬ی کذاب نمونه تاریخی این نوع نظم می¬باشد. اما نظمی که جرجانی به آن اعتقاد دارد، نظمی نیست که بتوان برای آن شاهدی آورد یا آن را سبک شمرد. در نتیجه دیدگاه سید مرتضی در رابطه با نظم نگاهی سطحی و غیر قابل اعتنا است.
نقد و بررسی نظریه¬ی وجه اعجاز به اخبار غیبی
سید مرتضی بسیاری از سور قرآن کریم را متضمن اخبار غیبی نمی¬داند و آن را دلیلی بر عدم قطعیت اعجاز به اخبار غیبی می¬داند. وی معتقد است: از آن جا که تحدی بر هر یک از سوره¬های قرآن واقع شده است، نتیجه می¬گیریم وجه تحدی باید در تمام سوره¬ها وجود داشته¬باشد و اخبار غیبی وجه تحدی محسوب نمی¬شوند. (سید مرتضی،ص117) ایشان این قول را در تألیف دیگر خود نیز یادآور شده¬اند.(سید مرتضی، بی تا، ص402) سید مرتضی اخبار قرآن را به دو دسته تقسیم می¬کند: اخباری که حاوی اتفاقات گذشته است مانند: رویدادهای امت¬های گذشته و انبیاء متقدم و اخباری که از وقایع آینده خبر می¬دهند، مانند: (لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاءَ اللَّهُ ءَامِنِينَ محَُلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ لَا تخََافُون)(فتح/27) « شما بدون شك، به خواست خدا در حالى كه سر تراشيده و موى [و ناخن] كوتاه كردهايد، با خاطرى آسوده در مسجد الحرام درخواهيد آمد.» الم* غُلِبَتِ الرُّوم* فىِ أَدْنىَ الْأَرْضِ وَ هُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُون(روم/1-3) الف، لام، ميم. روميان شكست خوردند. در نزديكترين سرزمين، و [لى] بعد از شكستشان، در ظرف چند سالى، به زودى پيروز خواهند گرديد. درباره¬ی اخبار نقل شده از گذشتگان آورده: اخبار موجودی که از گذشتگان در قرآن است، آن دسته از اخباری¬اند که از امر شایعی حکایت می¬کنند که اهل کتاب نیز در شناخت آن¬ها اشتراک دارند، یا بیشتر مردم آن¬ها را می¬شناختند. این نمی-تواند تحدی محسوب شود زیرا ممکن است مخالفین ادعا کنند این اخبار از اهل کتاب یا از کلام مردم مأخود است.(سید مرتضی، ص118) درباره¬ی اخبار مستقبل می¬گوید: دلالت خبر وقتی آشکار می¬شود که آن خبر به وقوع بپیوندد و قبل از وقوع خبر فرقی بین صدق و کذب آن نیست. وی ابطال این وجه از اعجاز را اعلام می¬کند و صحت آن را بر وقوع اخبار آینده می¬داند. (همان، ص119) در ادامه یادآور شده: بی¬شک بسیاری از اخبار غیبی قرآن در آینده محقق می¬شوند و زمانی که پیامبر آن آیات را بر مردم فرو می¬خواند، هنوز واقعیت آن اخبار محقق نشده بود و روشن است که وجه اعجاز بایستی در زمان تخاطب به اثبات رسیده¬باشد. در قرآن اخبار از غیب وجود دارد و می¬توان با استناد به آن¬ها بر صدق گفتار پیامبر استدلال کرد، اما اینکه وجه تحدی قرآن را صرف اخبار غیبی آن بدانیم، دارای اشکال است. (سید مرتضی، ص 124) درباره¬ی اخبار گذشته باید گفت: اشتراکات فراوانی بین اخبار اهل کتاب و قرآن کریم وجود دارد، اما تمام قصه¬های قرآن و اهل کتاب یکی نیستند و بعضی از آن¬ها در کتب مقدس ذکر نشده¬اند. مانند داستان صاحبان باغ (قلم/32-17) علاوه برآن نوع گفتار و گزیده¬های داستانی قرآن با مشابه آن در کتب مقدس تفاوت¬های بسیاری دارد و دارای ظرافت¬های خاصی است. راجع به اخبار غیبی نیز باید گفت: در ابتدای نزول قرآن اخبار غیبی وجود نداشت و به مرور و با توجه به مصلحت الهی نازل می¬شد. پس چیزی که موجب اعجاز مردم عصر نزول می¬شد، در ابتدای امر فصاحت و بلاغت و محتوای والای آیات بود و اخبار غیبی برای تکمیل و رشد و استعلای کلام الهی نازل می¬شد که با تحقق بخشی از آن¬ها موجب تثبیت قلوب مومنان می¬شد و تحقق بخش دیگر آن در آینده این روند را به دنبال خواهد¬داشت. از این رو علی رغم اعتقاد سید مرتضی، می¬توان آن را یکی از وجوه اعجاز مطرح کرد و در کنار دیگر موضوعات تحدی به آن پرداخت. =نقد و بررسی نظریه¬ی وجه اعجاز به عدم اختلاف =: مولف الموضح درباره¬ی وجه اعجاز به نفی اختلاف در قرآن معتقد است عدم اختلاف در قرآن فضیلتی بزرگ و مرتبه ای جلیل القدر دارد چرا که با وجود نزول تدریجی و مکرر بودن قصص آن هیچ نقص و اختلافی در آن مشاهده نمی¬شود. اما یادآور می¬شود این قسم نیز منتهی به اعجاز نمی¬شود و برهانی برای اثبات آن نیست زیرا مردم در سلامت از این عیب و نقص متفاوت اند. بعضی از آن¬ها اضطراب فراوانی در کلامشان مشاهده می¬شود و بعضی دیگر هوشیاراند و این نوع نواقص در کلامشان کمتر وجود دارد. علاوه بر آن در احادیث و کلام رسول خدا و بعضی دیگر صحت و استواری معانی و عدم اختلاف و تناقض وجود دارد و اگر آن را وجه تحدی بدانیم باید سخن آن¬ها را نیز وحی قرآنی به حساب آوریم. (سید مرتضی، ص125) هرچند ایشان در ابتدا عدم اختلاف در قرآن را ارج نهادند اما قیاس ایشان استوار و خالی از اشکال نیست. قرآن صراحتا فرموده: (أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً) (نساء/82) « آيا در [معانى] قرآن نمىانديشند؟ اگر از جانب غير خدا بود قطعاً در آن اختلاف بسيارى مىيافتند.» اگر مزیتی در برشمردن انسجام قرآن نبود قطعا قرآن در این آیه یاداور آن نمی¬شد. علامه طباطبایی معنای اختلاف در این آیه را قاعدهاى طبيعى و کلی می¬داند كه در نوع بشر و در موجودات پايينتر از بشر جريان دارد. ایشان نه تنها انسان بلکه تمام موجودات را تحت سيطره تحول و تكامل عمومى می¬داند و اضافه می¬کند: هيچ موجودى از اين موجودات را نمی¬توان ديد كه در دو آن پشت سر هم يك حالت داشته¬باشد بلكه لايزال ذات و احوالشان در اختلاف است. هم چنین می¬فرماید: هيچ واحدى از آحاد موجودات اين عالم نيست مگر آنكه اطراف امتداد زمان وجودش مختلف و حالاتش متفاوت است. (طباطبایی1417، ج5، ص20) قرآن در طی 23 سال بر پیامبر نازل شد و این به هیچ عنوان باعث سستی و تناقض در کلام الهی نشد. شرایط متفاوت، رویارویی با مشرکان، تعاملات مومنان، جنگ ها و آزار و اذیت¬ها هیچ کدام باعث افراط و تفریط در نگرش قرآن به دوست و دشمن نشد و قضاوت¬های عادلانه و برخورد¬های عاقلانه قرآن با سایر گروه¬های دینی و اجتماعی و پیمودن راه¬ میانه، خود نوعی از اعجاز است. اگر تمام این شرایط و موقعیت¬های متفاوت برای انسان دیگری رخ می¬داد قطعا به افراط و تفریط دچار می¬شد. علت این قطعیت از آن جهت است که انسان به خاطر عدم آگاهی از آینده و ضعف در تحلیل شرایط سختی که خود گرفتار آن است، دست به تصمیم¬گیری¬هایی می¬زند که ندامت و پشیمانی را درآینده در پی¬خواهد داشت. با این توضیح مسلما خداوند که آگاه به آینده است با علم و تدبر و حکمت خود راه و روشی را برمی¬گزیند که به هیچ عنوان موجب ندامت نخواهد شد و اختلافی نیز در آن راه ندارد. اما تشکیک سید مرتضی به اینکه معتقد است در کلام دیگران ممکن است اختلاف نباشد باید گفت: چیزی که میان عموم انسان¬ها وجود دارد عدم اعتقاد به این مسئله است و هر کس با رجوع به احوالات و گفتارهای خود به وجود اختلاف در عمل و گفتارش پی-خواهد برد. البته معصومین از این دایره¬ی شمولیت مستثنی هستند چرا که ایشان نمود¬های عینی رفتار و گفتار قرآنی هستند و تناقض در گفتار و اعمال ایشان نیست، به همین دلیل گفتار و تقریر ایشان مانند قرآن دارای حجیت است.
نقد نظریه ی صرفه
همان طور که در موارد پیشین اشاره شد، سید مرتضی در کتاب خود به بحث و بررسی فصاحت و نظم قرآن پرداخت اما هر کدام را به تنهایی وجه اعجاز نمی داند و حتی وجود هر دو را در کنار هم وجه اعجاز قرآن نمی داند و هماوردی مانند قرآن را با وجود این دو (نظم و فصاحت) در کنار هم دشوار می¬داند نه غیر ممکن. ایشان وجهی برون متنی برای قرآن قائل شده¬اند که همان صرفه می¬باشد. برای صرفه سه گونه وجه تعریف شده¬است: تفسیر اوّل: منضور از صرفه این است که خداوند «داعی» و انگیزه كساني را كه در صدد مقابله برآيند سلب مي¬كند. يعني آن انگيزه و داعيه¬اي كه آنان را براي مقابله با قرآن واداشته، هنگام عمل فروكش مي¬كند و حالت سردي و بي¬تفاوتي به آنان دست مي¬دهد. تفسیر دوم: [با وجود داعیه و انگیزه معارضه با قرآن] خداوند با قهر و قسر آنان را از این معارضه بازداشته است، با آنكه توانايي لازم را دارند، ولي در موقع مقابله حالت سستي و رخوت به آنان دست مي¬دهد. [مانند آنکه کسی دست فردی را که می خواهد چیزی بردارد گرفته و مانع او شود]. تفسیر سوّم: خداوند علومی را که برای آفریدن کلامی چون قرآن مورد نیاز است از آنها سلب کرده¬است. سلب علوم را نیز می¬توان دو گونه تفسیر کرد: يكي آن¬که؛ این علوم برای آنان [از قبل] وجود نداشت و تنها خداوند از آموختن آن دانش ها ایشان را بازداشت تا مبادا در معارضه موفق گردند و معناي «صرف» در آيه¬ي «سَأَصْرِفُ عَنْ ءَايَاتىَِ الَّذِينَ يَتَكَبرَُّونَ فىِ الْأَرْضِ بِغَيرِْ الْحَقِّ وَ إِن يَرَوْاْ كُلَّ ءَايَةٍ لَّا يُؤْمِنُواْ بهَِا وَ إِن يَرَوْاْ سَبِيلَ الرُّشْدِ لَا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا وَ إِن يَرَوْاْ سَبِيلَ الْغَىِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا ذَالِكَ بِأَنهَُّمْ كَذَّبُواْ بَِايَتِنَا وَ كاَنُواْ عَنهَْا غَفِلِينَ (اعراف/ 146) « به زودى كسانى را كه در زمين، به ناحق تكبّر مىورزند، از آياتم رويگردان سازم [به طورى كه] اگر هر نشانهاى را [از قدرت من] بنگرند، بدان ايمان نياورند، و اگر راه صواب را ببينند آن را برنگزينند، و اگر راه گمراهى را ببينند آن را راه خود قرار دهند. اين بدان سبب است كه آنان آيات ما را دروغ انگاشتند و غفلت ورزيدند.» همين است. دیگر آنکه این علوم از قبل مستمراً در اختیار آنان بوده است اما خداوند [هنگام نزول قرآن و تحدی آن] این علوم را از دلهای آنان پاک کرده و آثارش را محو نمود. (معرفت، 1416ق، ج4، صص 138-139) اما باید یادآور شد تفسیری که مبین صرف به انگیزه است، نادرست می¬باشد چرا که شواهد تاریخی مانند بافته¬های مسیلمه¬ی کذاب نشان می¬دهد انگیزه¬ی مقابله وجود دارد. در نوع دوم که صرف به قدرت را وجه اعجاز دانسته باید گفت: اعتماد به این قول خلاف تحدی است، زیرا تحدی باید در شرایطی برابر صورت گیرد در غیر این صورت امتیازی برای پیامبر در تصدیق پیامبری خود نخواهد داشت. قول سوم نیز خلاف شواهد و متون به جا مانده از زمان نزول است چرا که علومی که برای همانند آوری متن قرآن نیاز است از قبیل فصاحت و بلاغت و نظم و...در اشعار و کلام عرب وجود دارد. با توجه به اشتراکاتی که در ذات همه¬ی معجزات پیامبران وجود دارد، اعتقاد به این قول (صرفه) را نیز می توان شمولیت داد و برای دیگر معجزات نیز بیان کرد، ولی در داستان حضرت موسی می¬بینیم که ساحران دارای انگیزه و قدرت و علم هستند اما در هنگام معارضه به تفاوت جنس کار خود با حضرت موسی پی¬بردند و دانستند که این امر الهی است و باعث ایمان آوردن آن¬ها شد.(طه/70) در مورد قرآن نیز این نظریه صادق است و اعتلای آن با وجود آزاد گذاشتن بندگان در همانند آوری ثابت می¬شود. اما قول به صرفه در هر نوع خود به معنای مخدوش کردن و به منزله-ی نبردی نابرابر خواهد بود که پیروزی آن باعث افتخار نیست. سیوطی در باره صرفه آورده: قول به صرفه لازمه¬اش این است که با مقتضی شدن زمان تحدی، اعجاز هم زایل شود و قرآن از اعجاز خالی باشد که این مطلب اجماع امت را می-گسلد که همه متفقند معجزه¬ی بزرگ رسول خدا باقی است. (سیوطی، بی تا،ص372) بعضی از منتقدان به این نظریه بازتاب¬های فاسدی را برای صرفه قائل شده¬اند: الف- بر این اساس قرآن معجزه نیست بلکه معجز است. ب- بنا بر این باور باید والایی ها و شگفتی های خارق العاده ی قرآن را نادیده بگیریم و بگوییم قرآن عادی است و توان همانند سازی هست ولی خدا مانع است. ج- بر اساس عقیده به صرفه قرآن یک تافته¬ی جدا بافته¬ایست در میان معجزات چون هیچ کس نسبت به معجزات دیگر صرفه را نپذیرفته و معلوم نیست چرا عقیده به صرفه یکدفعه درباره¬ی قرآن پدید آمده است.(عرفان1369،ص11) ظاهرآیه شریفه¬ی ( قُل لَّئنِِ اجْتَمَعَتِ الْانسُ وَ الْجِنُّ عَلىَ أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَاذَا الْقُرْءَانِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كاَنَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا) (اسرا/88) « بگو: اگر انس و جن گرد آيند تا نظير اين قرآن را بياورند، مانند آن را نخواهند آورد، هر چند برخى از آنها پشتيبان برخى [ديگر] باشند.» این آیه به وضوح نظریه¬ی صرفه را رد می¬کند و نشان می¬دهد که همه¬ی جن و انس در همانند آوری قرآن آزادند و در صورت کمک یکدیگر برای آوردن مانند قرآن، باز هم نخواهند توانست.
نتیجه
با توجه به تفاوتی که بین متن قرآن و سایر متون وجود دارد، علاوه بر محتوا و معانی، ظاهر آن نیز باید اختصاصی و به زبانی دیگر، وحیانی باشد. این ویژگی در قرآن باعث شده بهترین الفاظ را در به کارگیری معانی بلند خود مورد توجه خاص قرار دهد. حال با توجه به اینکه علم خداوند بر همه چیز احاطه دارد، انتخاب و گزینش الفاظ و عبارات قرآنی در بهترین جایگاه ممکن قرار گرفته¬است. این توجه خاص الهی که دامنه¬ی آن تمام متن قرآن را دربر گرفته و شامل چینش و نظم عبارات و فصاحت و بلاغت آیات قرآنی شده، موجب گردیده تا همانند آوری و ایجاد متنی مانند آن توسط هیچ انس و جنی امکان پذیر نباشد. این در حالی است که وجوهی از قبیل اخبار غیبی و عدم اختلاف در قرآن و وجود دقایقی علمی متن قرآن را منسجم¬تر و غیر قابل نفوذ(به لحاظ همانند آوری)کند. با این توضیح استحکام و مصونیت قرآن، متکی به خود متن می¬باشد و انسجام آن به حدی است که نیازی به حمایت های برون متنی که بعضی مانند سید مرتضی قائل به آن شده¬اند، نخواهد¬داشت؛ چرا که این اعتقاد(صرفه) هیچ امتیازی را برای قرآن در¬پی نخواهد داشت.
منابع
قرآن کریم(ترجمه فولادوند)
1. ابن قتیبه، ابو محمد عبدالله بن مسلم،(بی¬تا) تأویل مشکل القرآن، دارالکتب العلمیه، بیروت
2. اندلسی، ابن عطیه،(1422ق) المحرر الوجیز فی تفسیر کتاب العزیز، دارالکتب العلمیه، بیروت
3. باقلانی، ابوبکر،(1406ق) اعجاز القرآن، تحقیق شیخ عماد الدین احمد الحیدری، الطبعه الاولی
4. جرجانی، عبدالقاهر،(1381ق) دلائل الاعجاز فی علم المعانی، تصحیح محمد رشید رضا، مکتبه القاهره، مصر
5. حلی، ابو منصور جمال الدین حسن بن یوسف،(بی تا) کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، مکتبه المصطفوی، قم
6. خویی، ابوالقاسم،(1413ق) البیان فی تفسیر القرآن، موسسه احیاء آثارالامام خویی، قم
7. رضایی اصفهانی، محمد علی،(1381) پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ناشر: کتاب مبین، قم
8. زرقانی، عبدالعظیم،(بی¬تا) مناهل العرفان فی علوم القرآن، دارالکتب العلمیه، بیروت
9. زمخشری، محمود،(1407ق) الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، دارالکتاب العربی، بیروت
10. زملکانی، کمال الدین ابوالمعالی،(1394ق) البرهان الکاشف عن اعجاز القرآن، تحقیق احمد مطلوب، دارالاحیاء التراث الاسلامی، عراق
11. سبزواری نجفی، محمد بن حبیب الله،(1406ق) الجدید فی تفسیر القرآن المجید، دارالتعارف المطبوعات
12. سیوطی، جلال الدین،(بی¬تا) الاتقان فی علوم القرآن، دارالکتب العربی، بیروت
13. طباطبایی، محمد حسین،(1417) المیزان فی تفسیر القرآن، دفتر انتشارات تسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
14. طوسی، محمد بن حسن،(بی¬تا) الاقتصاد الهادی الی الطریق الرشاد، مکتبه جامع چهلستون، تهران
15. عرفان، حسن،(1369) پژوهشی در شیوه های اعجاز قرآن، انتشارات دارالقرآن الکریم، قم، چاپ اول، بهمن
16. علم الهدی، سید مرتضی،(بی¬تا) الذخیره فی علم الکلام، موسسه النشر الاسلامی، قم
17. ..................................،(1382) الموضح عن جهه اعجاز القرآن، تحقیق محمد رضا انصاری قمی، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس، مشهد، چاپ اول
18. فیروز آبادی، محمد بن یعقوب،(بی¬تا) قاموس المحیط، دارالکتب العلمیه، بیروت
19. کریمی نیا، مرتضی،(1392) مجله پژوهش های قرآن و حدیث، سال چهل و ششم، شماره یکم، بهار و تابستان
20. الکواز، محمد کریم،(1386) سبک شناسی اعجاز بلاغی قرآن، ترجمه سید حیسن سیدی، ناسر: سخن، تهران
21. مجلسی، محمد باقر،(1403) بحارالانوار، موسسه الوفا، بیروت
22. معرفت، محمد هادی،(1385) تاریخ قرآن، انتشارات سمت، تهران، پایی
23. ....................................،(1416ق) التمهيد في علوم القرآن، مؤسسه النشر السلامي، قم
24. مغنیه، محمد جواد،(1424ق) الکاشف عن حقائق غوامض التنزیل، دارالکتب الاسلامیه، تهران