تفسیر علمی تسبیح همگانی موجودات

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۵ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۲:۵۸ توسط فرزانه روحانی مشهدی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «=چکیده= قرآن کریم در آیاتی چند، از تسبیح همه موجودات آسمانی و زمینی و همه اشیاء یاد کرده است. این آیات محل بحث مفسران و معرکه آراء گوناگون قرار گرفته است. در یک نگاه کلی مفسران دو روی‌کرد عمده به مفهوم تسبیح همگانی اشیاء داشته‌اند؛ گروهی تسبیح...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

چکیده

قرآن کریم در آیاتی چند، از تسبیح همه موجودات آسمانی و زمینی و همه اشیاء یاد کرده است. این آیات محل بحث مفسران و معرکه آراء گوناگون قرار گرفته است. در یک نگاه کلی مفسران دو روی‌کرد عمده به مفهوم تسبیح همگانی اشیاء داشته‌اند؛ گروهی تسبیح را به زبان حال و کافران را محروم از درک آن دانسته‌اند؛ گروه دیگر تسبیح را به زبان قال و از جنبه ملکوتی دانسته و عموم انسانها را از شهود آن محروم شمرده‌اند. همچنین برخی اندیشمندان در تفسیر علمی آیه کوشیده، درصدد یافتن مصداق علمی برای مفهوم تسبیح همگانی برآمده‌اند. این مقاله ضمن نقد مصداق علمی مطرح شده، فرضیه پیشنهادی«تطبیق صدور امواج الکترومغناطیسی از اشیاء با تسبیح همگانی موجودات» را مورد بررسی قرار داده است. بنابر این فرضیه تسبیح موجودات به زبان قال و با وجهه مُلکی و مادی اشیاء است و غیرعالمان قادر به درک آن نیستند.

کلمات کليدي

تسبیح، اعجاز علمی، تفسیر علمی، شعور موجودات، نطق موجودات، زبان حال.

=مقدمه = برخی از آیات قرآن بر شعورمندی و علم همه موجودات دلالت دارد و از تسبیح همه اشیاء عالَم سخن می گوید: تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُورا(الاسراء:44) آسمانهاى هفتگانه و زمين و هر كه در آنهاست او را به پاكى مى‏ستايند، و هيچ چيز نيست مگر آنكه او را به پاكى ياد مى‏كند و مى‏ستايد و ليكن شما تسبيح آنها را درنمى‏يابيد. همانا او بردبار و آمرزگار است. این آیات محل بحث دانشمندان مسلمان و مفسران گردیده (مکارم، 1374: ج‏12، 134) و از منظرهای قرآنی و فلسفی فرضیات گوناگونی درباره مراد خداوند از این آیات شکل گرفته است.

برخی دانشمندان مفهوم تسبیح موجودات و اشیاء را مجازی دانسته معتقدند تسبیح آنها با زبان حال است؛ که این گروه خود دو نظردرباره تسبیح به زبان حال دارند؛ یکی اینکه موجودات با محدودیت ها و نقصهایی که در وجود خود دارند بر وجودی بی نقص و کامل دلالت می کنند که خالق آنهاست و دیگر آن که هر موجودی با نظم ویژه و خلقت خاص خود ، به عبارتی از جنبه کمال خود، برای قدرت و علم و کمال آفریدگار خود آیت و نشانه است.

گروه دوم با تکیه بر برهانهای فلسفی و قرآنی این تسبیح را حقیقی می دانند و از شعورمندی و علم موجودات که لازمه تسبیح حقیقی است، دفاع می کنند.

برخی پژوهشگران نیز ادعا نموده اند که علم امروز این مطلب قرآنی را تأیید می¬کند و در این رابطه با استفاده از اطلاعات علمی که در این زمینه به دست آورده¬اند، اظهار می¬دارند که هر چیزی در هستی، به نوعی سخن می گوید و امواجی را از خود صادر می کند. برای مثال، از برخی گیاهان امواج و فرکانسهای صوتی ایجاد می شود (عطایی‌کچوئی،1380، 210؛ popsci،2010) و یا برخی از ستارگان از خود صداهایی تولید می کنند، مثلا ستاره نوترونی که خداوند آن را طارق نامیده، صدایی شبیه پتک صادر می کند(شجاعی و دیگران،1391) و..... لذا آیاتی را که در مورد تسبیح موجودات است، بر این امواج و فرکانسهای صوتی که از ذرات و موجودات عالم صادر می شود، تطبیق داده و گفته اند که هر چیزی در هستی صدای خاصی دارد و این گونه خدا را تسبیح می کند و این مطلبی است که قرآن در 1400 سال پیش آن را بیان کرده است. در این مقاله قصد داریم ادعای جدیدی را منطبق بر آخرین دستاوردهای علم فیزیک ارائه دهیم. طبق قانون تابش استفان-بولتزمان و قوانین ترمودینامیکی رایج، که توضیح آن در ادامه خواهد آمد، نوعی از امواج فیزیکی هستند که هم از تمام موجودات عالم ساطع می¬شوند و هم در هر لحظه صدور این امواج محقق می¬شود که هم با جهان¬شمول بودن آیه¬ی شریفه و هم استمرار تسبیح در موجودات سازگاری بیشتری دارد. در این مقاله پس از مرور آراء مفسران درباره مفهوم تسبیح همگانی موجودات، فرضیه تطبیق تسبیح موجودات با صدور این امواج از آنان مطرح و با عرضه به دیدگاههای موجود در تفسیر آیه، بررسی می‌گردد. =دیدگاه مفسران درباره تسبیح موجودات= برخی دانشمندان مفهوم تسبیح موجودات و اشیاء را مجازی دانسته معتقدند تسبیح آنها با زبان حال است؛ که این گروه خود دو نظردرباره تسبیح به زبان حال دارند؛ یکی اینکه موجودات با محدودیت ها و نقصهایی که در وجود خود دارند بر وجودی بی نقص و کامل دلالت می کنند که خالق آنهاست و دیگر آن که هر موجودی با نظم ویژه و خلقت خاص خود ، به عبارتی از جنبه کمال خود، برای قدرت و علم و کمال آفریدگار خود آیت و نشانه است. برخی دیگر این تسبیح را حقیقی و به زبان قال می‌دانند. اکنون این دو دیدگاه به تفصیل بررسی خواهد شد. =تسبیح به زبان حال= همه موجودات مخلوق خدا هستند و خاصیت مخلوق این است که یک جنبه کمال دارد و یک جنبه نقص. هرچه نقص دارد از ذات خودش است و هرچه کمال دارد از خالقش. (نساء:79)پس در واقع به زبان حال، خالق خودش را تسبیح و حمد می کند. برخی مفسران به جنبه نقص موجودات تأکید نموده و تسبیح موجودات را با تکیه بر آن شرح داده اند: «موجودات به خاطر ممکن و حادث بودنشان دلالتی روشن بر وجوب وجود خداوند متعال، وحدت و قدرت او و تنزیه او از لوازم امکان و پیامدهای حدوث دارند.»(آلوسی، 1415: ج‏8، 80) برخی دیگر به جنبه کمالی موجودات توجه نموده و تسبیح را مرتبط با آن دانسته اند. به عنوان نمونه رازی، تسبیح موجودات مکلف را هم به زبان قال و هم به زبان حال و دلالت احوالشان بر توحید خدای متعال می داند، ولی تسبیح بهائم و جمادات را تنها به زبان حال می داند. و در بیان دلیل خود می گوید: «زیرا تسبیح به زبان قال مبتنی بر علم و فهم و ادراک و نطق است و همه اینها درباره جمادات محال است. پس تسبیح جمادات تنها به زبان حال ممکن است. بدان اگر علم و تکلم را درباره جمادات جایز بدانیم، دیگر نخواهیم توانست این صفات را برای خداوند متعال ثابت کنیم و این مسأله موجب کفر خواهد شد. زیرا گفته می شود: اگر جمادات عالم به ذات خداوند متعال و صفات او هستند و او را تسبیح می گویند، با وجود آنکه زنده نیستند، در این صورت با اثبات علم و قدرت برای چیزی نمی توان آن چیز را زنده دانست و همین مسأله موجب می شود که نتوانیم خداوند متعال را به واسطه علم و قدرتش زنده بدانیم و این جهل و کفر است. این مساله از علوم ضروری است که کسی که زنده نیست، عالم و قادر و متکلم نیست.» سپس به این اشکال طرفداران زبان قال اشاره می کند که اگر مراد خداوند تسبیح به زبان حال باشد، این تسبیح قابل فهم و درک ماست، ولی در ادامه آیه تاکید می شود که شما آن تسبیح را درک نمی کنید: «ولکن لا تفقهون تسبیحهم» آن گاه به این اشکال سه پاسخ می دهد که به طور خلاصه بدین قرار است: اول، بسیاری از عجائب خلقت موجودات برما پوشیده است و از فهم کامل و عمیق حقیقت تسبیح موجودات به دلیل عدم آگاهی کامل از شگفتیهای آفرینش آن غافلیم. دوم، مخاطب آیه کافران هستند که از نشانه های وجود خداوند غافلند. سوم، اگرچه عموم مردم به وجود خداوند متعال مومنند ولی چون از کمال قدرت او بی خبرند، معاد و حشر را استبعاد می کنند و از اکثر دلائل و نشانه های توحید و عدل و نبوت و معاد غافلند. (نک.رازی،1420: ج‏20، 348و 347) زمخشری نیز تسبیح موجودات را به زبان حال می داند و می گوید: مراد از تسبیح به زبان حال دلالت بر صانع و قدرت و حکمت اوست و گویا خداوند را از داشتن شرکاء تنزیه می کنند. او در پاسخ به اشکال پیش گفته دو پاسخ و دو احتمال مطرح می کند: اول، خطاب با مشرکان است. دوم، مخاطب عموم مومنان هستند و دلیل آن که خداوند فهم ما را از این تسبیح دور شمرده آن است که به مقتضای این علم، عمل نمی کنیم. در حالی که باید گفت عدم فهم یک مساله متمایز از ایمان و عمل به آن است و در آیات متعددی بر این تمایز تاکید شده است : وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدينَ (النمل : 14) و آنها را از روى ستم و سركشى انكار كردند در حالى كه دلهاشان بدانها يقين داشت پس بنگر كه سرانجام تباهكاران چگونه بود. الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَريقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (البقرة : 146) كسانى كه كتابشان داده‏ايم او- محمد (ص)- را مى‏شناسند همچنان كه پسران خود را مى‏شناسند، و هر آينه گروهى از ايشان حق را مى‏پوشانند در حالى كه خود مى‏دانند. سپس اشکال دیگری را طرح نموده پاسخ می گوید: اگر بگویی که در آیه «تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ» فعل تسبح هم برای آسمانها و زمین (جمادات) و در معنای مجازی به کاررفته و هم برای ساکنان آن از جن و انس و ملک و در معنای حقیقی به کاررفته است؛ در حالی‌که کاربرد لفظ در معنای حقیقی و مجازی به صورت توامان باطل است. (نک.رازی،1420: ج‏20، 348) خواهم گفت که تسبیح مجازی در همه موجودات (زنده و غیرزنده) حاصل است و در این آیه به تسبیح زبان حال زندگان اشاره نموده و درباره هردو در معنای مجازی به کار رفته است.(زمخشری، 1407: ج‏2، 670و669) در حالیکه همواره کاربرد حقیقی بر مجازی مقدم است و وقتی می توان تسبیح اهل آسمانها و زمین را حقیقی گرفت نباید به معنای مجازی عدول کرد. آیةالله مکارم نیز در این باره کلامی چون رازی دارد، با این تفاوت که تسبیح موجودات به زبان حال را معنایی حقیقی می شمرد، بدون آنکه به حیات و شعور همه ذرات عالم قائل باشد: بسيارى معتقدند كه اين تسبيح و حمد، همان چيزى است كه ما آن را" زبان حال" مى‏ناميم، حقيقى است نه مجازى، ولى به زبان حال است نه قال. توضيح اينكه: بسيار مى‏شود به كسى كه آثار ناراحتى و درد و رنج و بى خوابى در چهره و چشم او نمايان است مى‏گوئيم: هر چند تو از ناراحتيت سخن نمى‏گويى اما چشم تو مى‏گويد كه ديشب به خواب نرفتى، و چهره‏ات گواهى مى‏دهد كه از درد و ناراحتى جانكاهى رنج مى‏برى! اين" زبانحال" گاهى آن قدر قوى و نيرومند است كه" زبان قال" را تحت الشعاع خود قرار مى‏دهد و به تكذيب آن برمى‏خيزد. اين همان چيزى است كه على علیه‌السلام در گفتار معروفش مى‏فرمايد: ما اضمر احد شيئا الا ظهر فى فلتات لسانه و صفحات وجهه. ... مخصوصا با پيشرفت علم و دانش بشر، و پرده برداشتن از گوشه‏هايى از اسرار و رازهاى اين عالم پهناور، اين حمد و تسبيح عمومى موجودات آشكارتر شده است.... هر برگى شب و روز نغمه توحيد سرمى‏دهد و آواز رساى تسبيحش را در درون باغ و جنگل، بر فراز كوه‏ها، در خميدگى دره‏ها پخش مى‏كند، اما بيخبران چيزى از آن نمى‏فهمند، خاموشش مى‏شمارند و زبان بسته! اين معنى براى تسبيح و حمد عمومى موجودات كاملا قابل درك است و نياز به آن ندارد كه ما براى همه ذرات عالم هستى درك و شعور قائل شويم چرا كه دليل قاطعى براى آن در دست نيست و آيات گذشته نيز به احتمال زياد همان زبان حال را بيان مى‏كند.» .( مکارم،1374: ج‏12، 135-137) سپس در پاسخ به اشکالی که رازی و زمخشری نیز بدان پاسخ گفته اند به همان صورت پاسخ می دهد.(همو) سید جواد مغنیه زبان حال را گویاتر از زبان قال دانسته می گوید: همه موجودات علوی و سفلی آیتی هستند که یا بازبان حال و یا با زبان قال می گویند: : لا إله إلا اللّه، و كلمة توحيد، تهليل و تسبيح و تحميد را می گویند. (مغنیه،718) در اینکه همه اشیاء مسبح پروردگارند شکی نیست، ولی تسبیح اشیاء متناسب با ویژگیهای آن متفاوت است؛ عاقل به زبان قال تسبیح می گوید و غیرعاقل به زبان حال.... و لسان حال دلالتی رساتر و قوی تر از زبان قال دارد؛ زیرا زبان قال محتاج دلیل است و زبان حال خود به تنهایی دلیلی است که به علم و یقین می رساند. (مغنیه،1424: ج‏5، 48) در یک نگاه، ویژگی دیدگاه اول آن است که شعورمندی را برای همه موجودات نمی‌پذیرد و آثار وجودی اشیاء را که دلالت بر نقص آنان و کمال خالق آنان دارد، تسبیح این موجودات به زبان حال می‌شمرد و خطاب «لاتفقهون تسبیحهم» را به کافران اختصاص می‌دهد. =تسبیح به زبان قال با وجهه ملکوتی= کسانی که معتقدند موجودات با زبان قال هم خدای را تسبیح می گویند، مسلما نمی گویند که آنان نیز زبانی چون ما دارند، بلکه منظورشان تسبیح به گویش ویژه خود است . ایشان با تکیه بر آیات قرآن معتقدند، تمامى موجودات داراى علم هستند و جمله « و لكن لا تفقهون» در آیه (الاسراء:44) بهترين دليل است بر اينكه منظور از تسبيح موجودات، تسبيح ناشى از علم و به زبان قال است، چون اگر مراد زبان حال موجودات و دلالت آنها بر وجود صانع بود، ديگر معنا نداشت بفرمايد: شما تسبيح آنها را نمى‏فهميد. ایشان آیات دیگری را نیز به عنوان موید علم موجودات ذکر می کند. مانند آیه سخن گفتن خداوند با آسمانها و زمین در آغاز خلقت(فصلت:11) ، انکار بتها نسبت به مشرکان(الاحقاف:5)، سخن گفتن زمین در قیامت (الزلزله:4)، سخن گفتن اعضاء و جوارح انسان در قیامت(فصلت:21). سپس در پاسخ به این اشکال که اگر غير از انسان و حيوان، ساير موجودات از نباتات و جمادات هم شعور و اراده داشته باشند، بايد آثار اين شعور از آنها نيز بروز كند و همان آثارى كه انسانها و حيوانات از خود نشان مى‏دهند، آنها نيز نشان دهند، اينها داراى علمند، و فعل و انفعالهاى شعورى دارند، آنها نيز بايد داشته باشند، و حال آنكه مى‏دانيم ندارند؟ مى‏گويد: هيچ دليلى نداريم بر اينكه علم داراى يك سنخ است تا وقتى مى‏گوييم، نباتات و جمادات هم شعور دارند، آثار شعور واقع در انسان و حيوان نيز از آنها بروز كند. ممكن است شعور هم براى خود مراتبى داشته باشد و به خاطر اختلاف مراتب، آثارش نيز مختلف گردد.علاوه بر اينكه آثار و اعمال عجيب و متقنى كه از نباتات و ساير انواع موجودات طبيعى در عالم مشهود است، هيچ دست كمى از اتقان و نظم و ترتيبى كه در آثار موجودات زنده مانند انسان و حيوان مى‏باشد، ندارد. (طباطبائی،1417: ج‏17، 382) علامه طباطبائی همچنین با تکیه بر برهان فلسفی بر علم و شعور موجودات، تسبیح آنان را حقیقی و به زبان قال می‌داند: در فلسفه در مباحث علم اين معنا محقق شده كه اولا علم عبارت است از حضور چيزى براى چيز ديگر، و ثانيا علم با وجود مجرد مساوى است، چون مجرد چيزى است كه آنچه از كمال كه براى او فعليت يافته، نزدش حاضر باشد، و ديگر چيزى براى او بالقوه و فعليت نيافته نباشد، و عين اين تعريف در مورد علم نيز صادق است، پس هر وجود مجردى كه ممكن باشد وجود پيدا كند، براى ساير مجردات حاضر است، و نيز ساير مجردات هم براى او حاضرند، و خلاصه آنچه كه براى يك مجرد ممكن به امكان عام باشد، براى مجرد مفروض ما بالضروره هست. پس هر عالمى مجرد است، و همچنين هر معلوم نيز مجرد است، و اين دو قضيه به عكس نقيض منعكس مى‏شود، به اينكه ماده و آنچه كه از ماده تركيب يافته، نه مى‏تواند عالم باشد، نه معلوم. پس علم مساوى و مساوق است با وجود مجرد، در نتيجه وجودهاى مادى نه علمى بدانها متعلق مى‏شود، و نه آنها به چيزى علم پيدا مى‏كنند، ليكن بر همين حال، يعنى بر اينكه مادى‏اند و متغير و متحركند و بر هيچ حالى استقرار ندارند، ثبوت دارند، و دائما بر اين حال هستند، و اين حال در آنها دستخوش دگرگونى و تحول نگشته، هرگز از آن انقلاب پيدا نمى‏كنند.و بنا بر اين، پس موجودات مادى از همين جهت كه ثابت در وضع خود هستند، تجرد و علم دارند، و علم در آنها نيز مساوى است، هم چنان كه در مجردات محض و عقليات مثالى جارى است- دقت بفرماييد. (طباطبائی،1417: ج‏17، 382) بیدهندی نیز تسبیح حقیقی را بر اثبات فلسفی علم موجودات مستند کرده است: .وجود اصیل است و منشأ تمام خیرات می باشد. .حقیقت وجود حقیقتی واحد ولی ذومراتب و مشکک است؛ از این رو استعمال لفظ وجود برای همه مراتب آن از باب اشتراک معنوی است. .وجود چیزی جز کمال و صفات کمالی نیست؛ یعنی هرآنچه حظی و بهره ای از وجود داشته باشد مسلما حظی و بهره ای از صفات کمالی خواهد داشت. .حیات و علم و قدرت و تکلم و عشق و ... از صفات کمالی اند که بنا به مصداق عین یکدیگر و مفهوما متعدد هستند. نتیجه:هریک از موجودات به مقدار حظی که از وجود دارند، بهره ای از علم دارند. تکلم یعنی کشف ما فی الضمیر و هر اثر صادره از شیء که ما فی الضمیر او را آشکار کند، نوعی کلام است و لازم نیست حتما به صورت صوتی و دستگاه حنجره باشد و با گوش شنیده شود. بنابراین تسبیح حقیقی موجودات با زبان قال و به شکلی ویژه است که برای برای قلوب فقیه قابل درک است. (نک.محمد بیدهندی، تسبیح موجودات از دیدگاه قرآن، مشکوة 58و59، ص203و204) شهید مطهری نیز با تکیه بر قابل فهم بودن زبان حال برای همه و ناسازگاری ادامه آیه «وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ» با این مطلب و همچنین کاربرد ضمیر «هم» برای اشیاء که دلالت بر شعور آنان دارد، تسبیح را حقیقی و به زبان قال می داند؛ سپس در تبیین مفهوم آن می گوید: هر موجود و هر ذره ای در این عالم هست دو وجهه و دو رو دارد. یک رو به این جهان دارد که در این رو مرده است. و یک رو به جهان دیگر دارد یک «وجهه ملکوتی» دارد که در آن رو و در آن وجهه موجودی زنده و شاعر است. مثلا چوبی که شما می بینید همه حقیقت آن را درک نمی کنید. عمیق ترین علوم بشر آنجا که علم بشر به عمق اتمها راه پیدا می کند یک روی این موجود را درک می کند و آن «وجهه ملکی» این موجود است. همین موجود یک «وجهه ملکوتی» دارد که از دست حس و علم ظاهر بشر خارج است. انسان باید اهل دل و اهل معنا و اهل حقیقت بشود تا آن روی موجودات را هم درک کند. وقتی آن روی موجودات را درک کرد می بیند موجودات چگونه در آن رو همه دراک و هوشیار و عالم و مسبح و حامدند. داود که کوهها و مرغها با او تسبیح می گفتند نه این است که اگر ما کنار داود بودیم صدای کوهها را می شنیدیم. مردم دیگر بودند و نمی شنیدند. داود گوش دیگری داشت که به باطن و ملکوت اشیا راه پیدا کرده بود و صدای ملکوت آنها را می شنید.(مطهری، 1388: ج26، 515) پیامبر اکرم ص فرمود اول بار که در کوه حرا به من وحی نازل شد، یکمرتبه احساس کردم که گویا همه جهان دگرگون شده . قدم به قدم که بر می داشتم سنگها و تمام ذرات عالم وجود را میدیدم که به من سلام می کنند و با من حرف می زنند. اصلا معنای الله نور السموات و الارض همین است. کجاست که نور خدا آنجا نباشد و مگر می شود نور خدا در جایی باشد و آگاهی و شعور و ادراک در آنجا نباشد؟ البته هر موجودی ادراک و شعور و آگاهیش به درجه وجودی خودش بستگی دارد.(مطهری،1388 : ج26، 517و 518) فیض کاشانی به نقل از بعضی از اهل معرفت می گوید، خداوند موجودات را آفرید تا او را تسبیح و ثنا گویند و سجده کنند و فرمود: أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّيْرُ ... وهمچنین فرمود: أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ ... با این دو آیه پیامبرش را مورد خطاب قرار داده که این تسبیح و سجده عمومی موجودات را در معرض شهود او قرار داده است. ما این حالت را شهود نکرده و ایمان آوردیم و هرکه تسبیح همه خلق را شهود کرده مخاطب این آیه است. مراد از این تسبیح، تسبیح فطری و سجود ذاتی است که از تجلی جلوه ای برای آنان نشأت یافته پس به او عشق می ورزند و بدون تکلیف و اجبار بلکه به اقتضاء ذاتی به ستایش او برانگیخته می شوند و این همان عبادت ذاتی است... و این تسبیح به زبان حال نیست؛ آنگونه که برخی که اهل کشف و شهود نیستند، می گویند، زیرا اخبار رسیده درباره کشف بر ایمان ما می افزاید که می گوید با چشم خود دیدیم که سنگها ذکر خدا می گویند با زبانی که گوشهای ما می شنید و همچون عارفان به حلال خدا که هر انسانی آن را درک نمی کند، ما را مخاطب خود ساختند. (فیض کاشانی،1415: ج‏3، 439) در واقع امثال این آیه می گوید همه موجودات جز انسان و حیوان به جهت نفس‌هایشان نه به جهت هیکل‌هایشان تسبیح گوی خدایند و انسان و حیوان هم به جهت هیکلها و بدنها و اعضایشان همچون سایر موجودات در تسبیحند. آیا نمی بینی که چگونه پوستها و دستها و پاها و زبانها و گوش ها و چشم ها و جمیع قوایشان مسخر حکم پروردگار و حکم از آن پروردگار علی و حکیم است؟ (فیض، 1415: ج‏3، 139) آیاتی از قرآن که به صراحت از سخن گفتن مورچه و هدهد با سلیمان حکایت دارد، مویدی بر دیدگاه شعورمندی همه موجودات و تسبیح آنان به زبان قال است. در یک نگاه ویژگی دیدگاه دوم، اعتقاد به شعورمندی همه موجودات و سخن گفتن آنان به وجهه ملکوتی است که تنها کسانی آن را فهم می‌کنند که چون ابراهیم چشم و گوش قلبشان به روی ملکوت گشوده شده است. (الانعام:75) در نتیجه خطاب لاتفقهون متوجه عموم مردم است و تنها بندگان خاص از آن استثناء شده‌اند. =تفسیر علمی تسبیح همگانی= برخي از دانشمندان معتقدند كه هر مولكول بيولوژيك امواج صوتي يا راديويي اختصاصي توليد مي كند كه تقويت آنها موجب تمايز هر چه بيشتر بين مولكول ها مي شود. هرچند فركانس صداي توليد شده مانند امواج راديويي بوده و از آستانه شنوايي انسان خارج است، ولي محققان با استفاده از كريستال هاي كوارتزي كه در ميدان هاي الكتريكي قرار دارند، توانستند ارتعاشات حاصل از اتصال ويروس به سلول ميزبان را ضبط كرده و به جريان الكتريكي تبديل كنند. (عطايي كچويي،1380،210) . گياهان مي توانند دنياي پيرامون خود را درك كنند و با تغيير رشد و نمو نسبت به آن پاسخ دهند و يا پيامي را برگ به برگ منتقل كنند. ویژگی این دیدگاه آن است که تسبیح را به زبان قال و به صورت مادی می‌داند؛ اما اشکال این ادعا در آنست که امواج صوتی که خود نوع خاصی از امواج فیزیکی هستند، به دلیل قید انتشار آنها فقط در محیطهای مادی، از تمامی موجودات هستی، اعم از جاندار و غیرجاندار، صادر نمی‌شوند و این با عمومیت مفهوم شیء سازگاری ندارد. داود سلمان السعدی نیز در کتاب «اسرار الکون» با تکیه بر تطابق رفتار اشیاء با مولفه های موجود در معنای لغوی واژه، تسبیح همه اشیاء را تفسیر می‌کند؛ او ویژگی هایی چون حرکت سریع اما با طمانینه و منظم و غیر محسوس برای ما و به نوعی هفتگانه در مسیرهای دایره ای به دور خود و دیگری را از مولفه های مستتر در معنای تسبیح میداند. او این معنی را از تلفیق معنای سبح و تسبیح به دست آورده است؛(2011، 79) زیرا بنابر آیات قرآن همه اشیاء عالم هم سبح دارند(یس:40) هم تسبیح (اسراء:44؛ حدید:1؛ نور:41). آن گاه نشان می‌دهد، همه اشیاء اعم از کرات آسمانی، ذرات اتمی، امواج الکترومغناطیسی، الکترونها، ... چنین رفتاری دارند و تسبیح آنها بدین معناست.(نک السعدی،208-233) سپس درباره جایگاه تسبیح انسان در میان همه موجودات می گوید انسان علاوه بر تسبیح لسانی و قلبی همه وجودش و همه اعضاء و بافتها و سلولها و کروموزوم ها و ژنها و همه ذراتش تسبیح گوی خالق خود هستند. البته او استفاده از مسبحه (تسبیح) دایره ای شکل را در ذکر تسبیح و همچنین طواف هفتگانه حول کعبه را نشانه حرکات دوار اشیاء و کائنات می داند. او با استدلالی دیگر سبح (ونه تسبیح) را برای همه موجودات ثابت می کند. به این صورت که السبح و السباحه تنها برای آب به کار میرود و آب دریاها بر اثر باد همواره متموج است و موج نیز حرکات نیم دایره ای بالا و پایین رونده است که تولید صدا هم می کند. از طرفی همه انرژی های موجود در جهان چه محسوس و چه غیر محسوس موج است. بنابر این همه موج ها یعنی همه کائنات سابحات لله هستند. در بررسی این نظر باید گفت، زبان پدیده ای پویاست که در بستر زمان و متاثر از فرهنگ و تمدن انسانها تکامل می یابد. هرچه فرهنگ و تمدن ساده تر و بدوی تر باشد زبان آن فرهنگ نیز ساده تر و دامنه لغات آن کوتاهتر است. در فرآیند تکامل زبان طبیعتا ابتدا لغات برای اشیاء ملموس و محسوس که در زندگی روزمره مورد استفاده بود وضع شدند و با پیشرفت عقل و اندیشه انسان مفاهیم غیر مادی و انتزاعی به حوزه لغات زبان راه یافتند. از این رو معانی مادی بر مفاهیم انتزاعی تقدم زمانی دارند و اگر در حوزه معنایی واژه ای معنایی مادی و چند معنای انتزاعی یافت شود، قهراً معنای مادی اولین مفهومی است که واژه برای آن وضع شده آن گاه بنا به مناسبت و شباهتی که آن معنای مادی با معنای انتزاعی دارد دامنه معانی لفظ، مفهوم انتزاعی راهم در برگرفته است. واژه تسبیح از ریشه سبح نیز از این اصل مستثنی نیست. بنابر آنچه در لغت نامه ها آمده تسبیح اول در معنای حرکت سریع و با آرمش و دورانی بوده است و از آنجا که اولین تسبیح کنندگان پروردگار در چنین وضعیتی اورا تسبیح گفته اند، این واژه در معنای تنزیه پروردگار به کار رفته است. «شهاب بن عبد ربه می گوید، شنیدم که امام صادقعلیه‌السلامفرمود: ما درخت نبوت و معدن رسالت و محل آمد و شد فرشتگایم و ما عهد خداوند و ذمه اوییم و ما ودیعه های پروردگار و حجت اوییم. نورهایی صف بسته گرد عرش بودیم و تسبیح می گفتیم؛ پس اهل آسمان با (پیروی از) تسبیح ما تسبیح بگفتند تا اینکه به زمین فرود آمدیم و اهل زمین با تسبیح ما تسبیح نمودند ... »(قمی،1367: ج‏2، 228 ) در زیارت جامعه کبیره نیز چنین مفهومی آمده است: «... خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمُ اللَّهُ «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ ...»«خداوند شما را نور هایی آفرید و طواف کنندگان گرد عرشش قرار داد تا اینکه بر ما منت نهاد و شما را در خانه‏هايى قرار داد كه خدا اجازه داده همواره محترم و با عظمت باشند و نام وى در هر بامداد و پسين در آن ياد شود ...» (صدوق،1404: ج2، 613) از آنجا انوار اهل بیت در حال طواف گرد عرش به تنزیه پروردگار مشغول بودند، تسبیح در معنای تنزیه خداوند از هرچه لایق او نیست، به کار رفته است. مصطفوی اصل این ریشه را حرکت در مسیر حق بدون انحراف دانسته است.(مصطفوی، ج5، 21) در حالی‌که کاربردهای مادّی این ریشه در معانی شنا در آب، حرکت دستان اسب هنگام حرکت و حرکت دورانی ستارگان در فلک است.(همو) راغب قید سرعت را نیز به معنای حرکت در سیال(آب یا هوا) افزوده است.(392) بنابراین موج به لحاظ حرکت دورانی و تکرار شونده با اولین کاربردهای واژه تسبیح هماهنگ است. ویژگی نظر السعدی آن است که تسبیح به زبان حال و با بروز رفتارهایی است که با معنای اولیه ریشه سبح سازگار است. اما این دیدگاه تسبیح هریک از موجودات را به گونه‌ای ویژه تفسیر می‌کند؛ یعنی تسبیح امواج الکترومغناطیس یک گونه تسبیح شمرده می‌شود و حرکت الکترونها در هسته اتم صورتی دیگر و حرکت اجرام آسمانی در فضا شکلی دیگر از تسبیح است. =دیدگاه پیشنهادی درباره تسبیح موجودات= در این مقاله ادعای جدیدی ارائه می‌گردد که بر آخرین دستاوردهای علم فیزیک منطبق است. طبق قانون تابش استفان-بولتزمان و قوانین ترمودینامیکی رایج، که توضیح آن در ادامه خواهد آمد، نوعی از امواج فیزیکی هستند که هم از تمام موجودات عالم ساطع می‌شوند و هم در هر لحظه صدور این امواج محقق می‌شود که هم با جهان‌شمول بودن آیه شریفه و هم استمرار تسبیح در موجودات سازگاری بیشتری دارد، ضمن آنکه در این تفسیر تسبیح اشیاء عالم صورتی واحد دارد و با دیدگاه مفسرانی که تسبیح موجودات را حقیقی و به زبان قال می‌دانند، قابل جمع است و در مساله اختلافی شعورمندی موجودات وارد نمی‌شود.

3-1- معرفی انواع امواج در علم فیزیک

در علم فیزیک، موج یک نوسان همراه با انتقال انرژی است که در فضا یا ماده منتشر می¬شود. امواج فیزیکی به دو نوع اصلی تقسیم می¬شوند؛ امواج مکانیکی و امواج الکترومغناطیسی. امواج مکانیکی در محیط¬های مادی منتشر می¬شوند و محیط را دستخوش تغییر می¬کنند. به عنوان مثال امواج صوتی از طریق برخورد مولکولهای هوا به یکدیگر منتشر می¬شوند. اما در مقابل، امواج الکترومغناطیسی برای انتشار نیازی به محیط مادی ندارند. آنها شامل نوسانات متناوب میدانهای الکتریکی و مغناطیسی هستند و می¬توانند در خلأ نیز منتشر شوند. اینگونه امواج در طول¬موج با یکدیگر متفاوت بوده و شامل امواج رادیویی، مایکروویو، تابش مادون قرمز، نور مرئی، تابش فوق بنفش، پرتوی ایکس و پرتوهای گاما می¬باشند. [32]. امواج از لحاظ راستای انتشار نیز به دو گروه امواج عرضی و امواج طولی تقسیم می¬شوند. امواج عرضی زمانی رخ می¬دهند که یک آشفتگی، نوساناتی عمود بر انتشار انتقال انرژی تولید کند و امواج طولی زمانی که نوسانات موازی جهت انتشار انرژی باشد اتفاق می¬افتند. امواج مکانیکی از هر دو نوع عرضی و طولی می¬توانند وجود داشته باشند، اما تمام امواج الکترومغناطیسی در فضای آزاد، از نوع امواج عرضی هستند. در اینجا به همین مقدار توضیح مقدماتی در مورد امواج فیزیکی بسنده می¬کنیم. با استفاده از اطلاق کلمه¬ی شیء در آیه¬ی شریفه، تسبیح موجودات نمی¬تواند منحصر به جانداران باشد؛ تا بگوییم که تمام موجودات زنده از خود امواج صوتی ساطع می¬کنند پس این امواج صوتی، مصداق تسبیح با زبان قال هستند. بلکه از نظر علمی نیز چون امواج صوتی از نوع امواج مکانیکی و طولی بوده و برای انتشار خود حتما به محیط مادی نیاز دارند و از طرفی می¬دانیم فواصل میان اجرام کیهانی با تقریب خوبی خلأ به حساب می¬آیند،[26] امواج صوتی قابلیت تطبیق بر تسبیح را نخواهد داشت.

= بررسی امواج الکترومغناطیسی به عنوان مصداق تسبیح همگانی موجودات= با استفاده از قانون استفان-بولتزمان در ترمودینامیک در می¬یابیم که اجسام در دماهای مختلف از خود تابشهای گرمایی ساطع می¬کنند که رابطه¬ی شدت تابش با دمای جسم بصورت زیر می¬باشد: I=σT^4 که در رابطه¬ی بالا T دما برحسب کلوین، I شدت بر حسب وات بر متر مربع و  ثابت استفان-بولتزمان می¬باشد. [33]رابطه¬ی بالا بخوبی نشان می¬دهد تا زمانی¬که دما برحسب کلوین صفر نشود، تابش گرمایی مقداری غیر صفر خواهد داشت. به عبارت دیگر، هر جسمی در هر دمایی از خود تابش گرمایی ساطع می¬کند. از طرفی می¬دانیم که تابش گرمایی یک تابش الکترومغناطیسی است که توسط حرکات گرمایی ذرات باردار در ماده تولید می¬شود.[34] بنابراین می¬توان نتیجه گرفت که هر جسمی در هر دمایی (غیر از صفر کلوین) از خود امواج الکترومغناطیسی ساطع می¬کند. شاید بتوان مصداق تسبیح در تمام موجودات را همین امواج الکترومغناطیسی دانست؛ زیرا هم همگانی و در تمام هستی وجود دارند و هم اینکه مداوم و استمراری هستند؛ همانطور که عبارت "یسبح" در آیه¬ی شریفه افاده¬ی استمرار می¬کند. اما سوال مهمی پیش می¬آید و آن اینست که آیا دمای جسم هیچگاه به صفر کلوین خواهد رسید یا خیر؟ دمای صفر کلوین (به انگلیسی: Absolute zero) به صفر مطلق معروف است. در واقع در این دما آنتروپی و آنتالپی صفر می‌شود. به طور دقیق این دما برابر ۲۷۳٫۱۵- درجه¬ی¬ سلسیوس (سانتی‌گراد) و یا ۴۵۹٫۶۷- درجه¬ی فارنهایت است.[29] قوانین ترمودینامیک بیان می¬کند که صفر کلوین با استفاده از فرآیندهای ترمودینامیکی قابل حصول نیست[31] و البته تا به امروز صفر کلوین بصورت تجربی نیز گزارش نشده است، هرچند دماهای کمتر از صفر کلوین گزارش شده است.[30] نتیجه¬ای که از مطالب علمی مذکور می¬گیریم اینست که تمام اجسام فیزیکی در هر جایی که هستند و هر دمایی که دارند (به غیر از صفر مطلق)، از خود امواج الکترومغناطیسی ساطع می¬کنند، و شاید این یکی از منحصربه¬فرد ترین ویژگی¬-هاییست که در تمام اجسام فیزیکی جاری و ساری است. از آنجایی که خداوند متعال در آیه¬ی شریفه¬ی سوره¬ی مبارکه¬ی اسراء بیان می¬دارد که تمام موجودات تسبیح حضرت حق می¬کنند و استثنائی قائل نشده است، شاید بتوان گفت که اگر بخواهیم مصداقی طبیعی و فیزیکی برای تسبیح به زبان قال تمام موجودات قائل باشیم، نزدیک¬ترین چیز همان امواج تابشی الکترومغناطیسی¬ای است که در هر دمایی از هر جسمی ساطع می¬شود؛ زیرا: 1) تسبیح همگانی است، این امواج نیز از تمام موجودات ساطع می‌شود.

2) تسبیح کردن موجودات، مستمر است و تشعشع این امواج نیز مستمر است. 3) این امواج مانند ذکر لسانی ما انسانها از موجودات به بیرون از آنها صادر می‌شود و به عبارتی، ابراز وجود است. وجودی که بدون موجد نخواهد بود.

4)عبارت "لا تفقهون تسبیحهم" به معنای عدم فهم تسبیح موجودات توسط ماست نه عدم سمع. این امواج نیز با وجود اینکه قابل آشکارسازی می‌باشند اما اینکه این امواج با ویژگی‌های خاص خود، تسبیح باشند برای ما فهمش مشکل یا بطور کلی فهمش منتفیست.

=تسبیح به زبان قال با وجهه مُلکی(مادّی)= اکنون لازم است فرضیه پیشنهادی یعنی«تطبیق صدور امواج الکترومغناطیسی از اشیاء با تسبیح اشیاء» به عنوان دیدگاه سوم بر دو دیدگاه مطرح شده از سوی مفسران عرضه ‌و نقاط اشتراک و افتراق آن روشن شود. در یک نگاه ویژگی دیدگاه اول آن است که شعورمندی را برای همه موجودات نمی‌پذیرد و آثار وجودی اشیاء را که دلالت بر نقص آنان و کمال خالق آنان دارد، تسبیح این موجودات به زبان حال می‌شمرد و خطاب «لاتفقهون تسبیحهم» را به کافران اختصاص می‌دهد. بنابر این دیدگاه امواج الکترومغناطیسی ساطع شونده از اشیاء را نمی‌توان با تسبیح آنان تطبیق داد؛ زیرا نمی‌توان این امواج را از مقوله زبان حال دانست. ضمن آنکه با استفاده از تکنولوژی‌های جدید، این امواج برای کافران نیز قابل مشاهده است. در یک نگاه ویژگی دیدگاه دوم، اعتقاد به شعورمندی همه موجودات و سخن گفتن آنان به وجهه ملکوتی است که تنها کسانی آن را فهم می‌کنند که چون ابراهیم چشم و گوش قلبشان به روی ملکوت گشوده شده است. (الانعام:75) در نتیجه خطاب لاتفقهون متوجه عموم مردم است و تنها بندگان خاص از آن استثناء شده‌اند. بر طبق این دیدگاه نیز امواج الکترومغناطیسی ساطع شونده از اشیاء را نمی‌توان با تسبیح آنان تطبیق داد؛ زیرا این امواج از جنس مادی هستند و نمی‌توان آن را ملکوتی و غیرمادی انگاشت؛ اگرچه این امواج نشانگر زبان قال موجوداتند، همچنان که در این دیدگاه برآن تاکید می‌شود. بنابراین فرضیه «تطبیق صدور امواج الکترومغناطیسی از اشیاء با تسبیح اشیاء» به عنوان دیدگاه سوم درباره شعورمندی اشیاء ساکت است؛ اما زبان تسبیح را زبان قال می‌داند و مخاطب لاتفقهون را به غیر عالمان اختصاص می‌دهد. یعنی عموم انسانها پیش از کشف نظریه علمی مذکور مخاطب آیه خواهند بود.

البته توجه به کاربردهای «فقه» در قرآن نشان می‌دهد این واژه بر فهم قلبی و باطنی دلالت دارد و نه بر دریافتهای حسّی؛ در این صورت باید گفت، این امواج علامت و آثار مادی تسبیح همگانی موجودات در عالم ملکوت هستند؛ یعنی نمود مادی حقیقت تسبیح توسط عالمان قابل مشاهده است، اما حقیقت و باطن تسبیح موجودات از جنس ملکوت است و بر عموم مردم پوشیده است و آن را جز اندکی از بندگان خاص خداوند نمی‌فهمند. بنابراین نسبت تفسیر پیشنهادی به دیدگاه دوم، نسبت ظاهر با باطن است و می‌توان این دو دیدگاه را به عنوان تفسیر آیه در کنارهم مطرح نمود. پذیرش این فرضیه به عنوان یکی از مصادیق احتمالی آیه، با وجود و یا کشف مصادیق دیگر برای مفهوم تسبیح موجودات ناسازگار نیست؛ زیرا بنابر ویژگی ذووجوه و ذوبطون بودن آیات قرآن می‌توان مصادیق متعددی در لایه‌های ظاهری و باطنی و یا به صورت مصادیق چندگانه (جری و تطبیق) برای آیه درنظر گرفت. =نتایج= دیدگاه اول در تفسیر تسبیح همگانی موجودات، شعورمندی را برای همه موجودات نمی‌پذیرد و آثار وجودی اشیاء را که دلالت بر نقص آنان و کمال خالق آنان دارد، تسبیح این موجودات به زبان حال می‌شمرد و خطاب «لاتفقهون تسبیحهم» را به کافران اختصاص می‌دهد. دیدگاه دوم در تفسیر تسبیح همگانی موجودات، به شعورمندی همه موجودات معتقد است و سخن گفتن آنان را به زبان قال و به وجهه ملکوتی آنان نسبت می‌دهد. بنابر این دیدگاه خطاب لاتفقهون متوجه عموم مردم است و تنها بندگان خاص که چشم و گوش قلبشان به روی ملکوت گشوده شده از آن استثناء شده‌اند. دیدگاه سوم در تفسیر تسبیح همگانی موجودات که در این مقاله ارائه شده، صدور امواج الکترومغناطیسی از اشیاء را با تسبیح اشیاء تطبیق می‌دهد. این دیدگاه، درباره شعورمندی اشیاء ساکت است؛ اما زبان تسبیح را زبان قال و به صورتی واحد می‌داند و مخاطب لاتفقهون را به غیر عالمان اختصاص می‌دهد. یعنی عموم انسانها پیش از کشف نظریه علمی مذکور مخاطب آیه خواهند بود.


منابع

قرآن کریم

آلوسى، محمود (1415 ق )، روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، چ1، بیروت: دارالكتب العلميه.

ابن منظور، محمد بن مکرم(1426ق)، لسان العرب، چ1، بیروت: دارالکتب العلمیه.

بیدهندی،محمد؛ تسبیح موجودات از دیدگاه قرآن ، مشکو‌ة » بهار و تابستان 1377 - شماره 58 و 59 (19 صفحه - از 196 تا 214)

جوهری، اسماعیل بن حماد (1426ق)، تاج اللغة و الصحاح العربیة«الصحاح»، چ4، بیروت: دار احیاء التراث العربی.

رازی، فخرالدین ابوعبدالله محمد بن عمر(1420)، مفاتیح الغیب، چ3، بیروت: دار احیاء التراث العربی.

راغب اصفهانى، حسين بن محمد (1412ق)، المفردات في غريب القرآن، چ1، بیروت: دارالعلم (دمشق: الدار الشامية) .

زمخشرى محمود (1407ق)، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، چ3، بیروت: دار الكتاب العربي.

السعدی، داود سلمان(2011ق)، اسرار الکون فی القرآن، چ4، بیروت: دارالحرف العربی.

شجاعی، حسین(1391)، میناغروی، مهنازبدرقاسمی،اعظم‌ذبیحی، «سیاهچاله‌ها و ستاره‌های نوترونی»، مجموعه مقالات اولین همایش اعجاز قرآن، پژوهشکده اعجاز قرآن، دانشگاه شهید بهشتی.

صدوق، محمد بن علی بن بابویه (1404ق)، فقیه من لا یحضره الفقیه، چ2، قم: جامعه مدرسین.

طباطبايى، سيد محمد حسين (1417ق)، الميزان فى تفسير القرآن، چ5، قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم.

طریحی، فخرالدین(1375)، مجمع البحرین، چ3، تهران: کتابفروشی مرتضوی.

عطايي‌كچويي، ر.ع، مهرابي توانا، ع.(1380) ، «ويروسهاي صدادار»، مجله طب نظامي، دوره 3، شماره4.

فيض كاشانى، ملا محسن(بی‌تا)، تفسير الصافى، چ2، تهران:انتشارات الصدر.

فخرالدين رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر (1420ق)، مفاتيح الغيب، چ3، بیروت: دار احياء التراث العربى.

فراهيدى، خليل بن احمد (1415ق )، كتاب العين، چ2، قم: انتشارات هجرت.

قرشى، سيد على اكبر(1377ش)، تفسير احسن الحديث، چ3، تهران: بنياد بعثت.

قمی، علی بن ابراهیم(1367)، تفسیر قمّی، چ4، قم: دارالکتاب.

کامی، محمدجواد،

مصطفوی، حسن (1360ش)، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

مغنیه، محمد جواد (بی‌تا)، التفسیر المبین، قم: بنیاد بعثت.

مغنیه، محمد جواد (1424)، التفسیر الکاشف، تهران: دار الکتب الاسلامیه.

مكارم شيرازى، ناصر(1374ش)، تفسير نمونه، چ1، تهران: دار الكتب الإسلامية.

مطهری، مرتضی (1388ش)، مجموعه آثار ، چ3، تهران: صدرا.

Boulanger, F.; Cox, P.; and Jones, A. P. (2000). "Course 7: Dust in the Interstellar Medium". In F. Casoli, J. Lequeux, & F. David. Infrared Space Astronomy, Today and Tomorrow. p. 251. Bibcode:2000isat.conf..251B

"Unit of thermodynamic temperature (kelvin)". SI Brochure, 8th edition. Bureau International des Poids et Mesures. 13 March 2010 [1967]. pp. Section 2.1.1.5.

Arora, C. P. (2001). Thermodynamics. Tata McGraw-Hill. p. Table 2.4 page 43.

Zielinski, Sarah (1 January 2008). "Absolute Zero". Smithsonian Institution. Retrieved 2012-01-26.

Merali, Zeeya (2013). "Quantum gas goes below absolute zero". Nature.

Guggenheim, E.A. (1985). Thermodynamics. An Advanced Treatment for Chemists and Physicists, seventh edition, North Holland, Amsterdam

https://en.wikipedia.org/wiki/Wave

https://en.wikipedia.org/wiki/Stefan-Boltzmann_law

https://en.wikipedia.org/wiki/Thermal_radiation

http://www.popsci.com/science/article/2010-07/study-unveils-plant-nervous-system-illuminating-how-plants-remember-and-react