چالههای استشراقی پیش روی مطالعات مدرن و روشمند قرآن (چکیده)
مهمترین خصیصه علمی دوره مدرن، درک ضرورت بازیابی و باززایی دانشهای بشری از جمله تفسیر و علومقرآن است. محققانی که از آغاز نیمه¬دوم قرن بیستم به مطالعات قرآنی مشغول¬شدند، توصیه¬کردند این مطالعات براساس دستاوردهای علوم¬ انسانی معاصر غرب بازنگری¬شود. دستاوردهایی که فهم کتاب مقدس را از یک کُنش الهیاتی به یک رفتار علمی متحول¬کردند؛ یعنی مطالعات متون¬مقدس را علمانی کردند و عناصری چون لزوم روشمندی تفسیر، نقد تاریخی، نقد ادبی، نقد فرمی، مباحث هرمنوتیک و اعتبارسنجی سنت تفسیری مسلمانان با این ابزارها را به میدان آوردند. پارادایم جدید، بر لزوم روشمندی تأکید¬دارد. منظور از روش فرآیندی است که فهم متن را موجّه¬ میسازد و معین¬میکند طی چه فرآیندی معنا از متن به¬دست¬میآید و این همان الگوریتم مطرح در علوم است که سابقهای دیرینه دارد. حال پرسش این است که تجربه کلیسا در مطالعات کتاب مقدس تا چه میزان برای قرآن قابل¬تکرار است؟ آیا مطالعات قرآنی و تفسیری نیز امکان تبدیل¬شدن به کُنشی غیردینی و تجربی را دارد؟ پژوهش حاضر اولاً ماهیّت روشمندی به معنای مدرن آن را در مطالعات متون شناسایی¬میکند و آنگاه ضمن نشان-دادن ناکامی پارهای از نمونههای مطالعات قرآنی خاورپژوهان آشکار¬میکند که مطالعات مبتنی بر این روشها، به آفت بیرونیگری که به شکل نقص معرفتی و عدم همدلی آشکار¬میشود، دچار است. آنگاه با تحلیل اهداف و توقعاتِ باورمندان از مطالعات قرآنی و به¬طور خاص تفسیر، نشان¬میدهد که تفسیر قرآن با الگوریتمهای علمی مشروط بر آنکه توسط باورمندان طراحی و نظارت¬شود، هرچند در استخراج پیام سطحی و اولیه متن میتواند موفقیتآمیز باشد، اما این نوع تفسیر تنها گام اول را به¬سوی هدف متن برمیدارد که با نگاه سرد آفاقی، در نهایت فهمنده را از جهان اول متن عبور¬میدهد و با غایت متن وحیانی که جهان دوم متن است، فاصله¬دارد. کلیدواژه ها: مطالعات قرآنی مدرن، روش تفسیر قرآن، خاورپژوهان، علمانی¬شدن تفسیر، مطالعات مدرن کتاب مقدس، متد، الگوریتم.