تمرکز بر موضوع نفاق

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
نسخهٔ تاریخ ‏۹ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۰۹:۳۵ توسط فرشته معتمد لنگرودی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «=چکیده= بازسازی علوم اسلامی در پرتو مطالعات میان‌رشته‌ای از ضرورت‌های اجتناب ناپذیر پژوهش‌های دینی است. بهره‌گیری از ابزارهای جدید پژوهشی نوعی تدبّر روشمند است که از دستاوردهای آن می‌توان جهتِ فهم بهتر متون دینی بهره برد. از سوی دیگر، کل...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

چکیده

بازسازی علوم اسلامی در پرتو مطالعات میان‌رشته‌ای از ضرورت‌های اجتناب ناپذیر پژوهش‌های دینی است. بهره‌گیری از ابزارهای جدید پژوهشی نوعی تدبّر روشمند است که از دستاوردهای آن می‌توان جهتِ فهم بهتر متون دینی بهره برد. از سوی دیگر، کلام الهی دارای مبانی و الزامات کلامی ویژه‌ای است که با توجه به توسعه مطالعات میان‌رشته‌ای باید تطبیق این مبانی با روش‌های جدید پژوهشی رصد شود. روش تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف از روش¬های تحلیل کیفی متن است که در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین عناصر زبانی و فرازبانی متن را مورد بررسی قرار می‌دهد. این روش، مفاهیم قدرت و ایدئولوژی را در سطح تبیین دارد که با توجه به ساختارهای گفتمان‌مدار در متون، میان ایدئولوژی و قدرت و نحوه بیان آن ارتباط برقرار می‌کند. مقاله حاضر تلاش می‌کند در بخش نخست میزان همخوانی مبانی نظری روش تحلیل گفتمان انتقادی در مؤلفه‌های قدرت و ایدئولوژی با متون دینی را توضیح دهد و در بخش دوم، کاربست روش تحلیل گفتمان در راستای فهم آیات قرآن با محوریّت آیات نفاق را مورد بحث قرار دهد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که مبانی قدرت و ایدئولوژی در روش تحلیل گفتمان انتقادی با وجود تمام قابلیت¬های روشی در تحلیل لایه¬های معناشناختی متون، دارای آسیب¬های مبنایی و روشی است. ایدئولوژی و قدرت در سطح عمیق این روش بنا بر دیدگاه مادی¬گرای آن، با اصول و مبانی فرامادی اسلامی بازنمایی شده در متون دینی متفاوت است. با وجود این آسیب‌ها، پژوهشگر مطالعات بین‌رشته‌ای با تعدیل و حذف آنها می‌تواند به بهره‌جویی از این رویکرد میان‌رشته‌ای، در بررسی متون دینی بپردازد. چنانکه کاربست این روش بیانگر کارآمدی آن در فهم آیات نفاق است که در سه سطح ساختاری، ارتباطی و گفتمانی معرفی شده است.

واژگان کلیدی

رویکرد میان‌رشته‌ای، تحلیل گفتمان انتقادی، الگوی فرکلاف، ایدئولوژی، قدرت، نفاق.  

1.مقدمه

امروزه با توجه به گسترش علوم و بروز چالش‌های رویکرد انحصارطلبانه، مطالعات میان‌رشته‌ای، توجه اندیشمندان را به خود جلب کرده است که اینگونه مطالعات می‌تواند راهگشای پیشرفت‌های شگرفی در توسعه علم باشد. مطالعات میان رشته¬ای برایند مسائل پیچیده، موضوعات چندوجهی و غیرخطی بودن روابط میان پدیده‌هاست که مستلزم تبیین و تحلیل آنها از طریق هم‌کنشی و تلفیق دانش، مفاهیم، روش‌ها، ابزارها و چشم‌اندازهای گوناگون رشته‌ای است(خورسندی طاسکوه، ۱۳۸۷: ۲۳). بنابراین مطالعات میان‌رشته‌ای بستری برای همکاری و مشارکت مجموعه‌ای از رشته‌هاست. این همکاری به منظور دستیابی به یک سیستم منسجم آن هم برای حلّ یک مسئله و یا فهم بهتر یک پدیده است(درزی و همکاران، ۱۳۹۵: ۵۶). یکی از مهمترین مراحل فرایند مطالعه میان-رشتگی، تلفیق[۱] پایدار میان رشته¬های علمی با یکدیگر است که افزایش درک و فهم ابعاد مختلف موضوعات مورد مطالعه، رشد و توسعه علوم، توسعه تفکّر انتقادی و قدرت خلاقیّت را در پی دارد. مطالعات میان‌رشته‌ای با آشناسازی پژوهشگر به زوایای دید متفاوت و چشم‌اندازهای نظری گوناگون، امکانات پژوهشی مناسبی را در اختیار وی قرار می‌دهد تا به طرح مسئله خود بپردازد و حتی با این ظرفیّت‌سازی به گونه‌ای متفاوت از آنچه تاکنون برای پدیده‌ای خاص مسئله‌پروری شده است، به بیان مسئله‌ای نوآورانه و متفاوت و به تبع، به فهم جدیدی از مسئله بیان شده دست یابد(سجادی و نورآبادی، ۱۳۸۹: ۲۳) لذا با داشتن رویکرد کثرت¬گرایانه به علوم مختلف می¬توان رهیافتی ژرف¬نگر نسبت به علوم بدست آورد و بر الگوهای خودکار شده غلبه یافت(ر.ک: پاکتچی، ۱۳۹۳: ۴۴).

یکی از روش¬های نوین مطالعات میان¬رشته¬ای قرآن و حدیث، «تحلیل گفتمان انتقادی»[۲] است. این روش، مطالعه زبان را در درون بافت¬ اجتماعی فراهم می¬سازد و هدف از آن آشکارسازی معانی، اهداف و ایدئولوژی‌های پنهان در ورای متن و آگاه¬سازی مخاطبان در این جهت است. به عبارت دیگر، روش تحلیل گفتمان در كنار تحليل عناصر و اجزای متن، به ناگفته‌هاي فراتر از متن نيز توجه داشته و تلاش دارد ابعاد و زواياي مختلفي از متن همانند بافت موقعیّتی، انگيزه‌هاي متكلم، جريان‌هاي غالب و مغلوب هم‌عصر را كشف و تبيين نمايد. روش نورمن فرکلاف[۳] از جمله پرکاربردترین مدل¬های تحلیل گفتمان انتقادی در سه سطح توصیف[۴] ، تفسیر[۵] و تبیین[۶] است. سطح تبیین دارای مفاهیم قدرت[۷] و ایدئولوژی[۸] است که در مواجهه با مطالعات قرآنی و حدیثی از الزامات ویژه برخوردار است. از این رو، نباید در مطالعات میان‌رشته‌ای بدون مرزگذاری سنجیده استفاده کرد؛ بلکه باید میزان ورود و سطوح قابل استفاده از روش بین رشته‌ای را تعیین کرد. از این رو، این پژوهش به دنبال ارائه کاربست منطقی قدرت و ایدئولوژی در متون دینی است و در راستای تحقق غایت این جستار، مفاهیم قدرت و ایدئولوژی در متون دینی آسیب‌شناسی می¬گردد و به طور مثال کاربست روش تحلیل گفتمان انتقادی در تحلیل آیات قرآنی با تمرکز بر موضوع نفاق بیان می‌شود. بنابراین نویسندگان در این مقاله در پی ارائه پاسخ به دو سؤال اساسی زیر هستند:  مبانی نظری قدرت و ایدئولوژی در روش تحلیل انتقادی تا چه میزان با مبانی متون دینی همخوان است؟  کاربست روش تحلیل گفتمان انتقادی در آیات نفاق چگونه است؟

لازم به ذکر است تاکنون پژوهش‌هایی متعددی در رابطه با کاربست روش و مبانی تحلیل گفتمان فرکلاف در متون دینی صورت گرفته است. از آن جمله بشیر(۱۳۹۵) در کتاب «کاربرد تحلیل گفتمان در فهم منابع دینی» به بازسازی روش تحلیل گفتمان فرکلاف پرداخته و در نهایت الگوی پیشنهادی خود را تحت عنوان «روش پدام» ارائه داده است. همچنین وی(۱۳۹۷) در کتاب «تحلیل گفتمان دین، مبانی نظری» ضمن بیان چگونگی پیدایش روش تحلیل گفتمان به برخی از اشکالاتی که در مبانی نظری آن در مواجهه با متون دینی وجود دارد، اشاره کرده است. عترت‌دوست(۱۳۹۸) در مقاله «روش‌شناسی فهم حدیث در فرایند سه گانه تحلیل متن، تحلیل محتوا و تحلیل گفتمان» در بخش کوتاهی از مقاله به معرفی روش تحلیل گفتمان از الگوی پدام و کاربست آن را در نمونه‌ای از روایت امام صادق(ع) نشان داده است. معتمد لنگرودی و همکاران(۱۳۹۹) در مقاله «مطالعه انتقادی گفتمان‌کاوی متون دینی» مهمترین پژوهش‌هایی که در زمینه کاربست گفتمان‌کاوی فرکلاف در متون قرآنی و روایی انجام شده بررسی و ارزیابی کرده‌اند و در عین حال مهمترین آسیب‌های مبانی نظری روش تحلیل گفتمان انتقادی را به طور کلی تبیین کرده‌اند. آلبوغبیش(۱۴۰۰) در مقاله «بومی‌سازی مبانی نظری تحلیل انتقادی گفتمان فرکلاف برای تحلیل متون حدیثی» با گزینش روش‌هایی چون شناسایی دالّ مرکزی، استخراج پیشانگاره، کشف همنشین و جانشینها راهکارهایی برای شناسایی گفتمان در متون روایی ارائه کرده است. مطابق آنچه بیان شد تاکنون پژوهش مستقلی درباره کاربست قدرت و ایدئولوژی در متون دینی با تمرکز بر روش تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف صورت نگرفته است؛ لذا پژوهش حاضر در دو بُعد نظری و عملی متفاوت بوده و در بعد عملی به کاربست این روش در آیات قرآن با تمرکز بر موضوع نفاق می¬پردازد.

۲. مفهوم‌شناسی تحلیل گفتمان انتقادی

تحلیل گفتمان انتقادی، یکی از نظریه‌های میان‌رشته‌ای و کاربردی در رشته زبان‌شناسی همگانی است که زبان را در ارتباط تنگاتنگ با جامعه و بافت غیرزبانی آن در نظر می‌گیرد و گرایشی است که از بطن جامعه‌شناسی جوانه زده است. در این روش، علاوه بر اطلاعات بافت موقعیتی و غیرزبانی، سطوح بالاتر و انتزاعی‌تر، ساختار قدرت و جهان‌بینی در شکل‌گیری زبان دخیل دانسته می‌شوند(آقاگل‌زاده و دهقان، ۱۳۹۳: ۳).

فرکلاف از تحلیل گفتمان توصیفی انتقاد می‌کند چراکه به نظر او این تحلیل به تبیین شیوه تکوین اجتماعی کردارهای گفتمانی و یا تأثیرات اجتماعی آنها توجهی ندارد. او رویکرد خود را انتقادی می‌نامد؛ زیرا معتقد است زبان عامل تولید و حفظ نابرابری‌های اجتماعی است و وظیفه آنها کشف این نابرابری‌ها و رفع آنها از طریق افزایش هشیاری مردم است.( Fairclough, 1989: 32). بنابراین رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف بر این نکته تأکید دارد که از توصیف زبانی باید فراتر رفت تا بتوان به تبیین دست یافت و نشان داد که نابرابری‌های اجتماعی در زبان خلق و در زبان منعکس می‌شوند. همچنین باید بتوان به کمک این رویکردها، این نابرابری‌های اجتماعی را کشف کرد و شرایط آنها را تغییر داد(ر.ک: قجری و نظری، ۱۳۹۲: ۸۳). رویکرد فرکلاف نوعی تحلیل گفتمان متن محور است که تلاش می‌کند سه سنّت را با یکدیگر تلفیق کند:

۱- تحلیل مفصل و دقیق متن در حوزه زبان‌شناسی (شامل گرامر کارکردی هالیدی[۹] ) ۲- تحلیل جامعه‌شناختی کلان پرکتیس اجتماعی(شامل نظریه فوکو که رو‌ش‌شناسی مشخصی برای تحلیل متن در اختیار قرار نمی‌دهد) 3- سنّت تفسیری و خُرد در جامعه‌شناسی (شامل اتنومتودولوژی و تحلیل گفتگو) که براساس اینها زندگی روزمره، محصول کنش‌های اجتماعی افراد به شمار می‌آیند(یورگنسن و فیلیپس، ۱۳۹۷: ۱۱۷) به عبارت دیگر، این مدل مبتنی بر این اصل است که هیچ متن خنثی یا بی‌طرفی وجود ندارد، بلکه متن‌ها بار ایدئولوژیک دارند. مدل نظری فرکلاف شامل سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین است(Fairclough, 1989: 26) که هر یک از این سطوح، تحلیل و مؤلفه‌های ویژه خود را دارد.

سطح توصیف، مرحله‌ای است که در آن به ویژگی‌های صوری متن توجه می‌شود. در این سطح نشان داده می‌شود که چگونه تفاوت‌های ایدئولوژیک میان متون در بازنمایی‌های مختلفی که از جهان ارائه می‌دهند در واژگان آنها رمزگذاری می‌شود(آقاگل‌زاده و طارمی، ۱۳۹۵: ۳۹۸). در واقع در این سطح، متن بر اساس مشخصه‌های زبان‌شناختی خاص موجود در گفتمان توصیف می‌شود.

سطح تفسیر روابط موجود در بین فرایندهایی که باعث تولید و درک گفتمان مورد نظر می‌شود، مورد مطالعه قرار می‌دهد. به عقیده فرکلاف تحلیل در سطح تفسیر، متون براساس پیش¬فرض‌های مبتنی بر دانش زمینه¬ای که به ویژگی‌های متنی ارزش می¬دهند، تولید و تفسیر می¬شوند. لذا در این مرحله تحلیل گفتمان به تحلیل فرآیندهای شناختی شرکت¬کنندگان و تعاملات میان آنها می‌پردازد(فرکلاف، ۱۳۷۹: ۲۱۵). سطح تبیین مرحله‌ای است که به بیان ارتباط میان تعامل و بافت اجتماعی می‌پردازد؛ اینکه چگونه فرآیندهای تولید و تفسیر تحت تأثیر اجتماع قرار دارند. فرکلاف هدف از سطح تبیین را توصیف گفتمان به عنوان بخشی از یک فرآیند اجتماعی دانسته است و می¬نویسد: «تبیین با توصیف گفتمان به عنوان کنشی اجتماعی نشان می¬دهد که چگونه ساختارهای اجتماعی، گفتمان را تعیّن می¬بخشند و این که گفتمان¬ها چه تأثیرات بازتولیدی بر ساختارها دارند، تأثیراتی که منجر به حفظ یا تغییر آن ساختار می¬شوند» (فرکلاف، ۱۳۷۹: ۲۴۵).

۳. مبانی نظری قدرت و ایدئولوژی در تحلیل گفتمان انتقادی

سطح تبیین در روش گفتمان¬کاوی انتقادی فرکلاف به دو جنبه قدرت و ایدئولوژی عنایت دارد که هر یک از این دو مفهوم از نظر فرکلاف دارای مبانی ویژه خود است که در این بخش بیان می‌شود:

3.1. قدرت

یکی از وظایف گفتمان‌کاوی انتقادی تبیین روابط میان گفتمان و قدرت اجتماعی است. چنین تحلیلی باید توصیف و تبیین کند که چگونه نوشتار و گفتارِ گروه و نهادهای مسلّط از قدرت سوء استفاده می‌کند، آن را بازتولید می‌کند و به آن مشروعیّت می‌بخشد(ون دایک، ۱۳۸۲: ۳۴۹). فرکلاف نقطه عطف تحلیل گفتمان انتقادی را توجه به نقش روابط قدرت و نابرابری‌ها در ایجاد کژی‌های اجتماعی به ویژه روابط قدرت و نابرابری‌ها می‌داند؛ یعنی توجه به روابط دیالکتیکی میان گفتمان و قدرت و تأثیراتی که آنها بر سایر روابط اجتماعی بر جای می‌گذارند(Fairclough, 2010: 8). به عقیده فرکلاف، در دنیای جدید قدرتِ مؤثرتر، قدرتِ شناختی است و این شکل از قدرت را افراد با شیوه‌های ترغیب، تظاهر، دخل و تصرف اِعمال می‌کنند تا اذهان دیگران را براساس منافع خود تغییر دهند. در واقع، مهار و کنترل اذهانِ دیگران اساساً یکی از کارکردهای نوشتار و گفتار است. اما باید توجه داشت که مهار و کنترل اذهان همیشه با دستکاری‌های صریح صورت نمی‌گیرد، بلکه ممکن است از طریق اشکال ظریف، روزمره و معمول در نوشتار و گفتار که طبیعی و کاملاً مقبول به نظر می‌آیند، اعمال و بازتولید شود. از این رو، گفتمان‌کاوی انتقادی باید بر راهبردهای گفتمانی‌ای که کنترل را مشروع می‌سازند و نظم اجتماعی و به ویژه روابط نابرابر را طبیعی جلوه می‌دهند، متمرکز شود(Fairclough, 1985: ۷۴۰). بنابراین فرکلاف قدرت را سلطه¬طلبی یا نابرابری اجتماعی می‌داند و به نقش زبان در تثبیت و یا تغییر روابط قدرت و همچنین به آشکارسازی قدرت پنهان در گفتمان می-پردازد. به عقیده وی، قدرت نامتقارن، نابرابر و سلطه‌آور است و به طبقه یا گروه خاصی تعلّق دارد(ر.ک: غیاثیان، ۱۳۸۶: ۲۶). به عبارت دیگر، فرکلاف بر قدرتی تأکید می¬کند که گروه¬های اجتماعی غالب از طریق گفتمان¬هایشان در اختیار دارند همچون گفتمان میان پلیس و مردم، استاد و دانشجو. این گفتمان¬های کنترل¬کننده، چیزی را تفسیر و القاء می-کنند که معمول، معقول و مطابق با عقل سلیم[۱۰] محسوب می-شوند. آنها این کار را غالباً به روشی نامحسوس و محدود انجام می¬دهند که بر میزان حذف یا به حاشیه راندن گروه¬های اجتماعی فرودست تأثیر می¬نهد. این شرح و القا می-تواند حساب¬شده و سنجیده باشد؛ اما برای افراد ذی¬نفعی که آن را وضع و تأیید می¬کنند غالباً ناآگاهانه و ظاهراً نامحسوس است (تولان، ۱۳۸۶، ۳۷۴-۳۷۳). برداشتی که فرکلاف از قدرت دارد به برداشت ماکس وبر نزدیک است. وبر، قدرت را به معنای تحمیل قدرت و اعمال اراده بر دیگران دانسته است و سلطه را به عنوان بارزترین نمود قدرت معرفی کرده است(Weber, 1978: 52).

3.2. ایدئولوژی

یکی دیگر از مؤلفه¬های اصلی تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف، ایدئولوژي است. به طور کلی، ایدئولوژي مجموعه‌اي نظام‌مند از مفاهیم خصوصاً درباره زندگی یا فرهنگ انسان است. ایدئولوژی از منظر تحلیل گفتمان انتقادی، ابزار ایجاد و حفظ روابط نابرابر قدرت در جامعه است و این کار به کمک زبان صورت می‌گیرد. در واقع، ایدئولوژی با وساطت زبان در نهادهای اجتماعی به جریان می‌افتد(قجری و نظری، ۱۳۹۲: ۸۴). ایدئولوژی نزد فرکلاف معنایی در خدمت قدرت است؛ یعنی روش‌های بازنمایی جنبه‌های جهان اجتماعی که سبب به وجود آمدن و یا تداوم روابط نابرابر قدرت می‌شوند(Fairclough, 2010: 8)؛ زیرا وی معتقد است رابطه دیالکتیکی میان ساختار و رخداد جزء لاینفک گفتمان است و ویژگی¬های صوری متون ممکن است در سطوح متفاوت به ایدئولوژی آراسته شوند (ر.ک: فرکلاف، ۱۳۷۹: ۹۸). وی یکی از خصوصیات صورت‌بندی‌های ایدئولوژیک گفتمان‌ها را، توانایی آنها برای طبیعی[۱۱] جلوه دادن برای جلب حمایت از گفتمان‌ها به عنوان باورها و احساسات مشترک غیرایدئولوژیک دانسته است(Fairclough, 2010: 8).

۴. آسیب¬شناسی مؤلفه¬های قدرت و ایدئولوژی در متون دینی

به منظور تبیین خطّ و مرزهای قدرت و ایدئولوژی در روش گفتمان‌کاوی فرکلاف با نصوص قرآنی و حدیثی، مبانی نظری گفتمان¬کاوی فرکلاف در حوزه قدرت و ایدئولوژی در دو بخش آسیب‌های مبنایی و آسیب‌های روشی بازبینی می¬شود تا در صورت امکان به حذف، اصلاح یا بومی‌سازی مبانی آن پرداخته شود.

4.1. آسیب¬های مبنایی

منظور از مبنا، ابعاد نگرش دینی و اعتقادی مسلمانان به قرآن و کلام معصومان(ع) است.. نگره الهی بودن کلام وحیانی به عنوان قرآن صامت و کلام معصومان(ع) به عنوان قرآن ناطق نتایجی را ایجاد می¬کند که با فرکلاف متفاوت خواهد بود. فرکلاف، برداشتی مادی-گرایانه و سلطه¬طلبانه از قدرت دارد، وضعیّتی که می‌تواند منتهی به وجود ظلم و نابرابری اجتماعی در جامعه شود. تطبیق این سنخ از تفکّرات در متون دینی با مبنای فکری و معرفتی آنها ناسازگار است؛ زیرا اینگونه قدرت نرم، رویکردی مادی و ابزارگرایانه به دین اتّخاذ کرده و در نتیجه ماهیّت منفعت¬گرا دارد که این موضوعات با گفتمان اسلامی ناسازگار است. اسلام، قدرت را نفی نمی¬کند، اما قدرت مبتنی بر ظلم، بی¬عدالتی و منفعت‌گرا را مردود می¬شمارد و قدرت و اقتدار در سایه عبودیّت خداوند متعال برای تحقق عدالت را مورد تأیید قرار می‌دهد(ر.ک: بشیر، ۱۳۹۷: ۸۵)؛ چرا که قدرت از نگاه اسلامی هویّتی براساس تقوا، عدالت و هدایت دارد و باید عاملی برای برپایی عدالت باشد نه عاملی برای قدرت¬نمایی.

با توجه به رویکرد فرکلاف در خصوص قدرت و ایدئولوژی، این دو مؤلفه در جامعه به مثابه آن است که عده¬ای صاحب قدرت هستند و با برساختن حقایق بر دیگران حکم می¬رانند(ر.ک: فرکلاف، ۱۳۷۹: ۱۰۲؛ ون¬دایک، ۱۳۸۲: ۱۷۷-۱۷۸). در حالی‌که این مفهوم در ساحت امامان معصوم(ع) که دارای مقام عصمت هستند، نمی¬گنجد. لذا تفاوت¬های اساسی میان ایدئولوژی دینی با ایدئولوژی فرکلاف با رویکرد مادی¬گرا وجود دارد. ایدئولوژی اسلامی بر پایه توحید است یعنی همه چیز از خداست و به سوی او بازمی-گردد. در متون دینی ایدئولوژی برآمده از جهان¬بینی الهی، فرامادی است و جهت هدایت-گری و تربیت مخاطبان برای سعادتمندی در دنیا و آخرت است؛ چرا که مرجع ایدئولوژی اسلامی، ربّانی و از جانب خداوند است و در سایه صراط مستقیم (الروم/۳۰) تبلور می¬یاید که نماد آن دین حق (التوبه/۳۳) است و تدیّن به دین حق به معنای گام نهادن و طی طریق آن به وسیله ایمان و عمل است.

جهان¬بینی اسلامی هیچ تحمیل و اجباری را در پذیرش حق نمی¬پذیرد؛ زیرا وقتی ایدئولوژی¬ای متناسب با طبیعت و مزاج فرد و اجتماع و مطابق فطرت او باشد، هرگز احتیاج به انضباط شدیدی، آنچنان که در دیگر ایدئولوژی‌های مادی هست، ندارد(ر.ک: سیدقطب، ۱۳۶۹: ۱۱). لذا قدرت به معنای منفی و تسلط بر افراد مدّ نظر متون دینی نیست؛ بلکه معنای مثبت دارد؛ زیرا متناسب با فطرت انسانی است. در بحث قدرت آموزه¬های میان رشته¬ای، علوم تربیتی و علوم اجتماعی جهت بسط مدل¬ مفهومی قدرت، باید به کار گرفته شود.

از سوی دیگر، فرکلاف در حوزه معرفت¬شناسی ملاک و معیار شناخت، درک و فهم حقیقت و محک درستی و نادرستی سلطه¬طلبی را عقل سلیم معرفی می¬نماید که با آن می-توان، ابزارهای گفتمان¬ساز را واکاوی کرد. در حالی‌که مطابق متون روایی، انسان از دو حجّت ظاهری و باطنی برخوردار است. امام کاظم(ع) به هشام بن حکم فرمودند: «خدای را بر مردم دو حجّت است: حجّت ظاهر و حجّت باطن: حجّت ظاهر، پیامبران و امامان(ع) است و حجّت باطن، عقل است»(ر.ک: کلینی، ۱۴۰۷: ۱/۱۶). مطابق روایت فوق، عقل (حجّت درونی)، برتر از حجّت آشکار و بیرونی (انبیاء و ائمه(ع)) تلقی نشده است. در واقع، حجّت باطن، تصدیق‌کننده و مؤیّد حجّت ظاهر است، حجّت ظاهر نیز احیاکننده و پشتیبان حجّت باطن است.

4.2. آسیب¬های روشی

ایدئولوژی و مفاهیم قدرت و سلطه به معنای تسلط بر عقل و خرد مخاطب، با دیدگاه حقیقت¬گرا در متون دینی همسو نیست. یکی از الزامات مطالعات بین‌رشته‌ای ایجاد زبان مشترک از اصطلاحات است لذا پژوهشگران در مطالعات بین رشته‌ای باید از روش‌ها و اصطلاحات در چارچوب و مراحل مشخصی استفاده نمایند(ر.ک: پاکتچی، ۱۳۹۳: ۷۵). بدین ترتیب، واژگانی که در مطالعه میان رشته‌ای به کار گرفته می‌شود، نباید متعارض با ابعاد کلامی اعتقاد به قرآن و کلام معصومان(ع) باشد. رسیدن به زبان مشترک با درنظر گرفتن حسّ متقابل و حساسیّت‌های کلامی معطوف به متون دینی، مهمترین سطحی است که در یک مطالعه میان رشته‌ای باید مدّنظر قرار گیرد. در واقع، هر علمی ادبیات خاص خود را دارد که از آن برای ارائه موضوعات و مسائل مرتبط با خود استفاده می‌کند؛ اگر در حوزه‌ای که دو علم قصد همکاری میان رشته‌ای با یکدیگر را دارند، هم‌زبانی ایجاد نشود، برقراری ارتباط علمی سخت و تا حدّی غیرممکن می‌شود. مطابق جهان¬بینی اسلامی هدف ایدئولوژیک متون دینی فراتر از اهداف گروه‌های اجتماعی گفتمان¬سازان است و در راستای بیان حقایق هستی که در طول همه زمان¬ها ثابت است، می‌باشد. بنابراین کاربست اصطلاحات گفتمان‌کاوی فرکلاف بدون توجه به مبانی آنها در متون دینی می‌تواند آسیب¬زا باشد. هرچند در تحلیل متون دینی می¬توان از الگوهای تحلیل گفتمان متن استفاده کرد چرا که همه متون با هر خاستگاهی از راهکارها و ابزارهای زبانی بهره می¬برند تا با استفاده از تکنیک¬های زبانی جهت مجاب¬سازی دریافت¬کنندگان پیام گفتمان عمل کنند. لذا روش تحلیل گفتمان با مطالعه زبان در تحلیل گفتمان متون دینی قابل استفاده است؛ اما کاربرد برچسب انتقادی آن با اندیشه دینی ناسازگار است و بنا برملاحظات دینی می¬توان تعدیل یا حذف نمود.

5. کاربست روش تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف در فهم آیات نفاق

هر چند روش تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف در بعد نظری دارای آسیب‌هایی است در عین حال، شیوة مناسبی برای تحلیل گفتمان‌های قرآنی و حدیثی در اختیار پژوهشگران مطالعات دینی قرار می دهد. زبان قرآن و روایات در اثر برقراری ارتباط توليد مي¬شوند؛ یعني دارای گفتمان هستند. از این رو، متون دینی ارتباط معناداری با روش تحلیل گفتمان دارد. در این روش با عبور از لایه‌های ملموس و دست‌یابی به ساختار کلان متون دینی می‌توان به زیرساخت گفتمان آنها پی برد. در این بخش با توجه به محدودیّت حجم مقاله، به طور نمونه تحلیل گفتمان آیات نفاق در قرآن صورت گرفته است و مهمترین گزاره‌های استخراج شده در این آیات ارائه خواهد شد.

5.1. تحلیل در سطح توصیف؛ کشف فضای ساختاری

نخستین گام در راستای فهم عمیق متن، تبیین فضای ساختاری آن است که در سطح توصیف روش گفتمان‌کاوی فرکلاف مورد بررسی قرار می‌گیرد. این سطح از روش، بیشترین همگرایی و پویایی را با متون دینی برخوردار است که می‌تواند سطوح ساختاری و بلاغی متون دینی را بازنمایی و بررسی کند. بدون تردید آیات قرآن کریم با گزینش آگاهانه و هدفمند الگوهای زبانی، کارکردهای مختلف زبان را در خود به ودیعه نهاده است که با کاربست توصیف زبانی و رصد ساختار آنها می‌توان جلوه‌های مختلف زیبایی‌شناسی آنها را نمایان ساخت. در این بخش نمونه‌هایی از تحلیل ساختاری آیات نفاق بیان می‌شود:

5.1.1. ارزش تجربی واژه‌ها

یکی از مؤلفه‌های سطح توصیف، بررسی ارزش تجربی کلمات در متن است. مقصود از ارزش تجربی آن است که چگونه تفاوت‌های ایدئولوژیک بین متون در بازنمایی‌های مختلفی که از جهان ارائه می‌دهند در کلمات آنها تجلی پیدا می‌کند(Fairclough, 1989: 112-113). به عبارت دیگر، تحلیل گفتمان انتقادی در جستجوی آن دسته از عناصر خاص متنی است که انتخاب‌شان مبتنی بر انگیزه‌های اعتقادی و ایدئولوژیک است. در آیات نفاق، کلیدواژه‌هایی وجود دارد که بیانگر ایدئولوژی مولّد متن است. از جمله واژه‌های دارای ارزش تجربی در آیات نفاق واژه «کاذبون» است که اثباتی بر بطلان شهادت منافقان است: «إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِينَ لَكاذِبُونَ»(المنافقون: ۱؛ و نیز ر.ک: التوبه:۴۲-۴۳، ۷۷/۱۰۷). در واقع، آنان چهره واقعی خود را پشت سوگندهایشان پنهان کرده‌اند و از طریق آن، خود را در جامعه اسلامی محافظت می‌کنند. ایمان ظاهری منافقان، کفر درونی را در وجودشان به دنبال دارد: «وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ...»(التوبه:۵۴؛ و نیز ر.ک: المنافقون:/۳؛ التوبه:۶۶،۷۴) ایمان زمانی حقیقی و مورد قبول الهی است که با یقین قلبی شروع شده و سپس در گفتار و رفتار نمود پیدا کند؛ اما ایمانی که در خصوص منافقان مطرح می‌شود، فقط یک وجه زبانی را داراست؛ از این رو در آیات به عنوان کافران معرفی شده‌اند.

از دیگر مؤلفه‌های گفتمان‌مدار، کنش دستوری «وَ دَعْ أَذاهُمْ» در آیه «وَ لا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ وَكِيلًا»(الأحزاب: ۴۸) است که به معنای صرف نظر کردن و عدم توجه به آزار منافقان است(طبری، ۱۴۱۲: ۲۲/ ۱۴). کنش‌گزار برای تحقق ارزش، به شکل دستوری، کنش لازم را انجام می‌دهد؛ یعنی دستور «دَعْ» به پیامبر(ص) برای تحقق این مسئله است که نیروی خود را صرف اعتنا به اعمال ايذايى مخالفان نكند كه اگر اعتنا كند و نيروهاى فعال خود را صرف مقابله با اين امور نمايد دشمن به هدف خود رسيده، چرا كه او مى‏خواهد فكر طرف را به خود مشغول دارد و نيروهاى او را از اين طريق هدر دهد. همچنین وجود معنادار واژه‌هایی نظیر «صبر»، «تقوا»، «توکّل بر خداوند»، «توبه»، «رحمت» و «غفران» در ارتباط با منافقان که همگی حول محور اندیشه همزیستی مسالمت‌آمیز و مدارا با منافقان شکل گرفته‌اند به خوبی می‌تواند نمایانگر ایدئولوژی گفتمان الهی باشد.

5.1.2. تشخص‌زدایی

اگر کنشگران گفتمان به صورت غیرانسان بازنمایی شوند، تشخص‌زدایی (impersonalization) اطلاق می‌شود. تشخص‌زدایی به دو روش انتزاعی کردن (Abstraction) و عینی‌سازی (objectivation) صورت می‌گیرد. در شیوه انتزاعی، کنشگران با صفت و کیفیتی نمایانده می‌شوند. عینی‌سازی نیز با بیان حالتی از کنشگران به وسیله واژگان حسّی و ملموس صورت می‌گیرد(یارمحمدی، ۱۳۹۳: ۱۷۰-۱۷۱). در آیات متعددی خداوند متعال صفات منافقان را بدین طریق بازنمایی کرده است. شواهد: انحراف و گمراهی منافقان در آیه «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ»(المنافقون: ۳) در قالب تجسیم بیان شده است؛ بدین گونه که گناهان همچون پرده ضخیمی روی قلب منافقان را می‌پوشاند و مانع رسیدن هر گونه خیر و هدایت به آنان می‌شود.

در آیه «كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ»(المنافقون:۴) منافقان همچون چوب‌های سفت و محکمی تجسیم شده‌اند که به هیچ وجه نمی‌توان در آنها نفوذ کرد و هرگز در دل‌هایشان روزنه‌ای برای ورود ایمان یافت نمی‌شود. ظاهر منافقان به دلیل فریبندگی بسیار، سر و صدای زیادی در بین دیگران برمی‌انگیزد؛ ولی در باطن هیچ ندارند که مایۀ تسکین قلب‌شان باشد. به عبارت دیگر، در عبارت فوق حالات روحی و درونی منافقان چون بی‌ایمان بودن، نداشتن فهم و شعور، ترس و غیره صورت جسمانی داده شده تا مخاطب بتواند آن را در ذهن خود مجسّم و درک نماید. لذا تجسیم و تشبیه منافقان به جسم‌های زیبا و پرصلابت به خوبی تناقض میان ظاهر و باطن آنها را نشان می‌دهد.

تعبیر «لَوَّوْا رُؤُسَهُم» در آیه «وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُم»(المنافقون: ۵) به جای واژه اعراض به صورت عینی و ملموس رویگردانی منافقان از توبه را به تصویر کشیده است. این تصویرسازی از برگرداندن سرها دلالت بر این دارد که علاوه بر اینکه آنها در درون از حق گریزان هستند، حتی در ظاهر نیز این رویگردانی‌شان تجلّی یافته است. از آنجا که ایمان منافقان، ایمانی است که با شک و تردید همراه است و دائماً در فضای اضطراب و تردید سرگردانند این حالت دودلی و بی‌ثباتی منافقان که حالت روانی است با واژه «مُذَبْذَبِينَ» در آیه «مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذلِكَ لا إِلى‏ هؤُلاءِ وَ لا إِلى‏ هؤُلاءِ»(النساء:۱۴۳) مجسّم شده است.

5.1.3. تقابل معنایی

مقصود از تقابل معنایی، کلمات و عبارت‌هایی هستند که در مقابل یکدیگر به کار می‌روند. در آیات نفاق این راهبرد در موارد متعددی عنوان شده: در القای گفتمان الهی در تبیین تضاد رفتاری منافقان و دوگانگی حاکم بر گفتمان مؤمنان و منافقان نقش بسزایی ایفا می‌کند. در آیه «يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقِينَ لا يَعْلَمُونَ»(المنافقون:۸) میان دو واژه «أعزّ» و «أذلّ» اسلوب تقابل به کار رفته است که در ذهن مخاطب دو گروه عزتمندان و ذلیلان را حاضر می‌سازد و عبارت «وَ للهِ» علت برتری عزتمندان حقیقی-مؤمنان- را بیان می‌نماید. در آیات «وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ * أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُونَ»(البقره: ۱۱،۱۲) فساد در مقابل صلاح است. ادعای منافقان در عبارت «إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ» اشاره به محكم و ثابت بودن اعتقاد و فكرشان در برنامه خودشان است. خداوند در پاسخ ادعاى منافقان با تأکید بیان کرده است: «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ» يعنى بدانيد آنها جز مفسد نيستند.

عده‌ای از منافقان در جنگ احزاب از پیامبر(ص) اجازه خواستند که برگردند و چنین بهانه آوردند: «وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَ يَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِراراً»(الأحزاب/۱۳) یعنی خانه‏هاى ما، در و ديوار درستى ندارد و ايمن از آمدن دزد و حمله دشمن نيستيم(طباطبایی، ۱۴۱۷: ۱۶/۲۸۶) گفتمان الهی در انتقاد به این بهانه چنین می‌فرماید: «ما هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِراراً» يعنى دروغ مى‏گويند و خانه‏هايشان بدون در و ديوار نيست و از اين حرف جز فرار از جهاد منظورى ندارند(همان).

5.1.4. حذف (Exclusion)

مقصود از حذف، عدم حضور مشارکان گفتمان و تجلّی آنها در متن است. پنهان‌سازی(Suppression) و کمرنگ‌سازی(Backgrounding) از روش‌های حذف در گفتمان است(ر.ک: یارمحمدی، ۱۳۹۳: ۱۶۸). در پنهان‌سازی، حذف به گونه‌ای است که بازشناسی کنشگر به صورت دقیق ممکن نیست. در آیات نفاق این شیوه بیان قابل مشاهده است. شواهد: عمومیّت اطلاق کلمه «ناس» به منافقان «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ»(البقره:۸؛ و نیز ر.ک: العنکبوت:۱۰-۱۱) بر ملاطفت خداوند نسبت به آنان و جلب توجه آنان دلالت دارد. در واقع، گزینش واژه ناس و عام بودن آن، عدم رویارویی با منافقان ملاحظه می‌شود و نوعی پوشش نهادن بر آنان و تشویق آنها از دست برداشتن از نفاق می‌باشد؛ چون آنها تا زمانی که مشخص نشده باشند، انتظار می‌رود که به قرآن گوش سپارند(ر.ک: یاسوف، ۱۳۸۸: ۲۹۸). همچنین در سوره بقره نام منافقان به صراحت بیان نشده است؛ بلکه نام کنشگران به صورت پنهان آمده است: «وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ * أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُونَ» (البقره:۱۱).

در روش کمرنگ‌سازی با اینکه کنشگر گفتمان حذف می‌شود، ولی جاپایی از خود در متن برجای می‌گذارد تا بتوان آن را بازیابی کرد: اشاره به منافقان با ضمیر «هُم» و سپس بیان ذکر «المنافقین» در آیه «وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى‏ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُوداً» (النساء:۶۱) با اینکه فعل در ابتدا مجهول بیان شده و عمل اطاعت از فرامین الهی و رسول مورد تأکید قرار گرفته است اما در ادامه با بیان «المنافقین» کنشگر تصریح شده است. نیز در آیه «وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْرِيقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِرْصاداً. ..» (التوبه:۱۰۷) کسانی که اقدام به ساخت مسجد ضرار نمودند را به صورت کمرنگ بیان کرده و در عین حال نام منافقان را نزدیک به آیه مزبور بیان کرده است(التوبه:۱۰۱).

5.2. تحلیل در سطح تفسیر؛ کشف فضای ارتباطی

کاربست روش گفتمان‌کاوی انتقادی این امکان را مي¬دهد تا صرفاً به سطح عبارات و جملات پرداخته نشود؛ بلکه به متن به عنوان یك کل توجه شود؛ یعنی علاوه بر شناخت روابط ميان جملات درون متن به عناصری چون فرستنده، مخاطب و بافت موقعيتي[۱۲] پيام اهتمام شود. به طور کلی آیات قرآن، بخشی از یک فضای فرهنگی-اجتماعی است که نباید تنها به فهم و تفسیر الفاظ آن بسنده کرد، بلکه می‌بایست به عناصر فرازبانی مرتبط با آن پرداخت. هر چند در منابع تفسیری و تاریخی بر فهم این عناصر تأکید شده و تلاش شده است تا حدّ امکان، این اطلاعات تاریخی و اجتماعی جمع‌آوری شوند. ولی همچنان خلأهایی در این زمینه وجود دارد و قواعد و فرایند منطقی و گام به گام فهم آیات قرآن به ویژه براساس ترتیب نزول به طور کامل تبیین نشده است. لذا کاربست روش تحلیل گفتمان برای فهم عناصر فرازبانی به مثابه ابزار تخصصی، تحلیل آیات قرآن را فراهم‌ می‌آورد. بافت موقعیتی و بینامتنیّت[۱۳] دو حوزه مورد بررسی در سطح تفسیر است که کاربست آنها در تحلیل آیات نفاق منجر به فهم روشمند و بهتر آیات می‌شود.

5.2.1. بافت موقعیّتی

یکی از مؤلفه‌های سطح تفسیر در روش تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف، توجه به عوامل برون زبانی یا بافت موقعیّتی است. مطابق بافت موقعیّتی آیات نفاق، دگرگونی‌های سیاسی و دینی بعد از هجرت پیامبر(ص) موجب شد تا گفتمان مسلّط بر جامعه، گفتمان قرآنی باشد. این گفتمان حاکم سبب شد، ساختارهای مختلف جامعه اسلامی به ویژه ساختارهای سیاسی-اجتماعی، محلّ مناقشه دو گفتمان اصلی در صدر اسلام باشند. گفتمان اسلام در مقابل گفتمان کفر قرار داشت؛ لذا منازعه اصلی بر سر کسب قدرت و در دست گرفتن حاکمیّت جامعه است؛ ولی با دو رویکرد گفتمانی متفاوت. در این میان، گفتمان کفر در لوای تظاهر به اسلام در قالب نفاق، بروز کردند. ظهور منافقان به عنوان جریان اعتقادی و اجتماعی در جامعه مدینه با هدف ایجاد تفرقه و تشتّت و خلل‌پذیری سیاسی-اجتماعی، حداقل به سال دوم هجرت می‌رسد. گفتمان الهی در آغاز با وصف اعمال‌شان سخن می‌گوید، آنگاه در فاصله سال‌های چهارم تا هفتم هجرت که منافقان از گستردگی کمّی برخوردار شدند و در برابر پیامبر(ص) و مؤمنان آشکارا موضع‌گیری کردند(الأحزاب:۱۲)، قرآن کریم رسماً با عنوان منافقین و منافقات از آنها یاد می‌کند(التوبه/۶۷). به طور کلی، منافقان در جامعه مدینه و در غزوات احد(ابن هشام، بی‌تا: ۲/۶۳)، بنی نضیر(ابن سعد، ۱۴۱۰: ۲/۷۰)، بنی المصطلق(مریسیع)(واقدی، ۱۳۶۹: ۲/ ۳۱۰-۳۱۴)، تبوک(ابن هشام، بی‌تا: ۲/۵۲۹-۷۵۸) حضور جدی داشتند.

مطابق گزارش‌های قرآن و تاریخ، منافقان فعالیت‌های مختلف سیاسی، دینی، فرهنگی و اجتماعی جهت تخریب اسلام انجام دادند. گونه‌های رفتار سیاسی منافقان در عصر نبوی عبارت است از: دشمنی با رهبر جامعه(النساء: ۶۰-۶۱)، کارشکنی در دفاع و جهاد(آل عمران: ۱۲۲،۱۷۹؛ الأحزاب: ۱۸)، توطئه ترور پیامبر(ص)(واقدی، ۱۳۶۹: ۳/۷۹۴)، فرصت طلبی(التوبه:۴۲)، ایجاد جنگ روانی با شایعه پراکنی(الأحزاب:۶۰-۶۱)، فتنه‌گری(التوبه/۴۷. گونه‌های رفتار اجتماعی منافقان در عصر نبوی در امر به منکر و نهی از معروف(التوبه/۶۷)، عامل تفرقه در بین مسلمانان(النساء:۸۸)، تهمت و افتراء(النور:۱۱)، خودبرتربینی (خود را عزیز و دیگران را ذلیل دانستن)(المنافقون:۸) و استهزا و عیب‌جویی مؤمنان(البقره: 14؛ المائده:۵۸) نمود بیشتری دارد. رفتار فرهنگی منافقان بر اساس آیاتی که خداوند در قرآن در مورد منافقان نازل کرده است: اظهارات دروغ و ریاکارانه(المنافقون/۱)، پیمان‌شکنی(الأحزاب:۱۵؛ التوبه:۷۷)، اشاعه انحراف فرهنگی(التوبه:۱۰۷-۱۱۰) رفتار دینی منافقان را نیز می‌توان شامل شبهه افکنی(آل عمران:۱۶۸)، تملّق و چاپلوسی(البقره:۱۴)، ظاهرسازی و ریاکاری(النساء:۱۴۲؛ التوبه:۵۴)، تناقض در رفتار و گفتار(الصف: ۲-۳) و شک و تردید و دودلی(النساء:۱۴۳) دانست.

با توجه به بافت خاص اجتماعی جامعه مدینه، پیامبر(ص) با وجود فعالیّت‌های منافقان نه قادر به طرد آنان بود و نه می‌توانست بر توانایی‌های اجتماعی و نظامی منافقان تکیه کند. از این رو، محور اصلی گفتمان نبوی در مواجهه با منافقان براساس مدارا بود و این امر در برخی آیات نیز قابل مشاهده است(آل عمران:۱۲۰/۱۵۵؛ الأحزاب: ۲۴،۴۸؛ التوبه:۶۱). مدارا در مقابل منافقان هرگز به معنای بی‌تفاوتی پیامبر(ص) نسبت به توطئه‌های آنها نبوده است بلکه هرگاه منافقان عملاً دشمنی خویش را اظهار نموده‌اند گفتمان الهی و نبوی به شدّت برخورد کرده‌اند(التوبه:۱۰۷).

5.2.2. حالات روانی منافقان

بحث‌های روان‌کاوی(تحلیل روانی و تحلیل شخصیّت) می‌توانند در بحث‌های تحلیلی سطح بینامتنیّت مورد استفاده قرار گیرند. اوصاف منافقان با عنوان «ریاکاری اخلاقی» در علم روان‌شناسی یاد شده است. ریاکاری اخلاقی، انگیزه زیربنایی رفتارهای اخلاقی از جانب کسانی است که دوست دارند، اخلاقی جلوه کنند و در عین حال از هزینه‌های اخلاقی بودن اجتناب می‌کنند. در واقع، ریاکاری اخلاقی، تمایل به رفتار اخلاقی است در حالی که فرد به دنبال فرصت‌هایی برای اجتناب از اتخاذ رفتارهایی است که در واقع به نتایج اخلاقی خوب منجر می‌شود(Batson et al, 1997: 1335). عامل اصلی در بروز اینگونه رفتار در منافقان، جلب منفعت شخصی است. به تعبیر قرآن، منافقان بیمارانی هستند که همواره میان ایمان و کفر سرگردانند و در اثر همان بیماری قادر به پیوستن به هیچ‌کدام از جریان‌های ایمان و کفر نیستند(النساء: ۱۴۳) از این رو، سمت و سوی خاص برای انتخاب ندارند و به نوعی در مسیر زندگی بدون هدف هستند. بخشی از آیات حوزه نفاق به تبیین اوصاف منافقان اختصاص دارد که کاملاً با ویژگی‌های روان‌شناختی منافقان در ریاکاری اخلاقی همسو است: ناسازگاری میان سخن و عمل منافقان(البقره:۸؛ التوبه:۷۷)، حفظ هنجارهای اخلاقی در ارتباط با پیامبر(ص) و مؤمنان و نقض آنها به طور مخفیانه(النساء:۸۱) و بزرگ‌داشتن منافع شخصی چون ترس از دست دادن مال(النور:۵۰)، ترس از رسوایی(المنافقون:۴) و ترس از مرگ(محمد:۲۰).

5.3. تحلیل در سطح تبیین

مرحله تبیین در مقایسه با دو مرحله قبل در مرتبه‌ای ژرف‌تر قرار دارد؛ چراکه زوایای کاملاً پنهان علّت تولید متن را نمایان می‌سازد. قدرت و ایدئولوژی دو محور برجسته در سطح تبیین هستند. همانگونه که بیان شد گفتمان‌کاوی انتقادی فرکلاف، به تبیین کارکردهای اجتماعی و تحلیل روابط قدرت و در نهایت هژمونی طبقه حاکم، ختم می‌شود. اما در گفتمان اسلامی قدرت به معنای تحمیل و سلطه و رابطه حاکم و محکوم نیست؛ بلکه در معنای اقناع مخاطب بر پایه استدلال صحیح و براهین عقلی است. هر چند گفتمان قرآن در برابر گفتمان رقیب-نفاق- در موقعیّت قدرت قرار داشته و در پی تغییر آن در جامعه است و با توجه به تناقض ایمان و عمل منافقان، اعتقاد، عمل و انگیزه آنان را مورد انتقاد قرار داده است. ولی در عین حال منظورشناسی گفتمان قرآن در برابر منافقان نشان می‌دهد که خداوند متعال در ضمن برملاساختن چهره و ماهيّت منافقان از روش‌های اصلاحی نیز استفاده کرده است تا به عنوان گفتمان مانا، تمامی مخاطبان را اقناع کرده باشد. روش‌های اصلاحی آن دسته از روش‌های تربیتی‌اند که به منظور، حذف یا کاهش یک رفتار ناپسند اعم از رفتار ظاهری یا درونی به کار می‌روند(Brezinka, 1994: 87.) اعطای بینش، نکوهش ضدّ ارزش‌ها، انذار و مدارا و همزیستی مسالمت‌آمیز از جمله روش‌های اصلاحی قرآن در مواجهه با منافقان است.

5.3.1. اعطای بینش

خداوند بعد از آنکه نیّت اصلی منافقان را از عدم حضور در جهاد، فرار معرفی کرده است، به تصحیح اندیشه و بهسازی آنان پرداخته است که فرار از جنگ هرگز بر طول زندگی‌تان نخواهد افزود؛ زیرا برای هر فردی زمان معیّنی برای زندگی مقرّر شده است(الأحزاب:۱۳-۱۶). و در جای دیگر نسبت به نگره منافقان درباره مرگ به دو صورت پاسخ داده است: ۱- با لحن نکوهش‌آمیز می‌فرماید: اگر منافقان راست می‌گویند مرگ را از خودشان دور کنند؛ اما هرگز نمی‌توانند چنین کنند(آل‌عمران:۱۶۸)، زیرا مرگ تقدیر حتمی الهی است و مانع‌پذیر نیست؛ همچنین حضور در صحنه جهاد عامل قطعی مرگ نیست و غیبت از جبهه نیز عامل حتمی حیات نیست، بنابراین حیات و ممات مطابق پیشنهاد منافقان تنظیم نمی‌شود(ر.ک: طبرسی، ۱۳۷۲: ۸/۵۴۷؛ طباطبایی، ۱۴۱۷: ۱۶/۲۸۷،؛ جوادی آملی، ۱۳۸۸: ۱۶/۲۷۰). ۲- ایجاد بینش صحیح نسبت به شهادت اینکه شهیدان راه خدا زنده‌اند و از حیات برزخی ویژه‌ برخوردار هستند تا توهّم نابودی شهیدان و هم پندار بی‌اثر بودن شهادت آنان را دفع کند(آل‌عمران:۱۶۹) لذا گفتمان قرآنی در ضمن نکوهش با تصحیح بینش، توانش لازم را برای کنش جهاد فراهم می‌سازد و در عین حال به همراهی و پشتیبانی از پیامبر(ص) در جبهه جنگ می‌پردازد. همچنین یکی از رفتارهای اجتماعی منافقان، خودبرتربینی است که خود را عزیز و مؤمنان را ذلیل می‌دانستند(المنافقون/۸). خداوند متعال ضمن بیان جهل منافقان به تصحیح بینش آنان پرداخته و عزّت را مخصوص خدا، رسول و مؤمنان معرفی کرده.

5.3.2. نکوهش ضدّ ارزش‌ها

محتوا و درون‌مایه اصلی مواجهه قرآن نکوهش منافقان است؛ اما در عین حال در مقابل برخی از سخنان آنان انتقادات جدّی‌تر و رساتری را بیان کرده است. برخورد خداوند در برابر تردید منافقان در پذیرش آیات قرآن چنین است که آثار قرآن متفاوت است، اینکه منافق پیوسته بر بیماری قلبی و تبهکاریش افزوده می‌شود و نه تنها از کتاب شفابخش الهی بهره‌ای نمی‌برد؛ بلکه هر چه آیات بیشتری نازل شود، بیماری‌اش افزوده می‌شود(التوبه:۱۲۵)(ر.ک:جوادی آملی، ۱۳۸۸: ۲/۲۶۶). منافقان با طعن و تحقیر نسبت به پیامبر(ص) و مسلمانان به دنبال مرجعيّت‌زدايي از حكومت پیامبر(ص) بودند(التوبه:۶۱؛ البقره:۱۳). قرآن کریم در برابر این سخنان به ایمان و رحمت بودن پیامبر(ص) برای مؤمنان اشاره دارد و منافقان را افراد سفیه معرفی کرده است؛ چرا که از حق رویگردان هستند(التوبه:۶۳؛ البقره:۱۳).

5.3.3. انذار

منافقان به شیوه‌ای رفتار می‌کردند که هم در اجتماع مؤمنان باشند و هم در انجمن کافران. تا هر یک پیروز شوند، از غنائم آنان سهمی ببرند. گفتمان الهی در برابر واکنش دوگانه منافقان در شروع و پایان جهاد چنین می‌فرماید: «فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ»(النساء:۱۴۱) قرآن بر سیطرة قدرت الهی بر منافقان در قیامت اشاره می‌کند. معنای ضمنی که صورت‌بندی انذار دربردارد، در جهان‌بینی و بینش انسان نسبت به جهان هستی مؤثر است و روشن می‌کند که همه هستی، تحت تسلّط كامل خداوند است و خداوند در روز قيامت، با داورى به حقّ، همه‏ نيرنگ‏ها و نفاق‏ها را آشكار مى‏سازد.

5.3.4. همزیستی مسالمت‌آمیز و مدارا با منافقان

گفتمان الهی به تناسب اقتضائات به همزیستی مسالمت‌آمیز و مدارا با منافقان دستور داده است. همان طور که در سطح توصیف بیان شد آیات قرآن در موارد متعددی امر به مدارا، صبر و یا رهاکردن منافقان می‌نماید. حتی زمانی که منافقان برای جلب منافع دشمن با مسلمانان در جنگ‌ها مشارکت نمی‌کردند. پیامبر(ص) با آنها به مدارا رفتار کرده و طبق فرمان الهی رهایشان می‌کردند تا با زنان و کودکان در مدینه بمانند و چون حضورشان جز سستی به سپاه نمی‌افزود آنان را به جهاد تشویق نمی‌کردند(ر.ک: طباطبایی، ۱۴۱۷: ۹/۳۶۰): «فَإِنْ رَجَعَكَ اللَّهُ إِلى‏ طائِفَةٍ مِنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوكَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِيَ أَبَداً وَ لَنْ تُقاتِلُوا مَعِيَ عَدُوًّا إِنَّكُمْ رَضِيتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَاقْعُدُوا مَعَ الْخالِفِينَ»(التوبه:۸۳) براساس این آیه پیامبر(ص) در عین اینکه از عقاید منافقان برائت می‌جستند، ولی با مدارا و خویشتن‌داری اجازه زندگی و بهره‌مندی از جامعه اسلامی را به ایشان می‌دادند. به طور کلی شیوه برخورد پیامبر(ص) در برابر منافقان بیشتر به دنبال تعامل بود تا تقابل و سعی آن حضرت حفظ وحدت جامعه اسلامی و نیز ایجاد فرصت توبه و بازگشت برای آنها بوده است. بنابراین روش مواجهه قرآن با منافقانی که دست به اقدام عملی نزده‌اند و عملاً دشمنی و مخالفت خود را ظاهر ننموده‌اند، مدارا با ایشان است. بدون شک اقدامات منافقان با هدف توطئه، براندازی نظام اسلامی و سلب امنیّت اجتماعی، خارج از محدوده سیاست راهبردی همزیستی با منافقان است، بدین ترتیب زمانی که برخوردهای منافقان، جامعه اسلامی را در معرض خطر قرار می‌دهد، گفتمان الهی و شخص پیامبر(ص) به شدّت برخورد کرده است(التوبه: ۷۳؛ ۱۰۷-۱۱۰).


۶. نتیجه‌گیری

روش تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف، به بررسی رابطه زبان و اندیشه می‌پردازد و با رازگشایی از ساختارهای پنهان زبان، جنبه‌های فکری آن را آشکار می‌سازد. این روش در حوزه مبانی نظری از الزاماتی برخوردار است که با متون دینی در تعارض است. از این رو، ایجاد هم‌سنخی و مجانست میان این روش با حوزه مطالعات دینی اهمیّت دارد. - سلطه و ایدئولوژی مادی‌ از مهمترین مبانی قدرت و ایدئولوژی در روش گفتمان-کاوی انتقادی فرکلاف است که متفاوت از متون دینی با جهان¬بینی الهی و فرامادی است؛ چرا که در ایدئولوژی اسلامی، منافع شخصی محور نیست و تحمیل و قدرت زور و سلطه در جهان¬بینی اسلامی راه ندارد. - لحاظ کردن انتقاد در تحلیل گفتمان که به منظور بهبود وضعیت موجود صورت می‌گیرد، امری است که در تحلیل متون دینی جایگاهی ندارد. بنابراین پژوهشگر مطالعات بین‌رشته‌ای تحلیل گفتمان چاره‌ای جز حذف بخش انتقادی ندارد. - کاربست روش گفتمان‌کاوی فرکلاف در آیات نفاق بیانگر آن است که این روش بیشترین همخوانی را در سطوح توصیف و تفسیر و تبیین داراست که می‌توان تدبّر روشمند در آیات داشت و به لایه‌های زیرین معنایی آنها دست یافت. - بررسی این آیات در سطح توصیف، نحوه به کارگیری نشانه¬های زبانی و سبک گفته¬پردازی خداوند، در مواجهه با منافقان را مشخص می‌سازد. کاربست واژگان متقابل، حذف، تشخص‌زدایی و ارزش تجربی واژگان از مهمترین سطوح قابل بررسی در سطح توصیفی آیات نفاق است. - توجه به بافت موقعیّتی عصر نزول آیات و مؤلفه روانی در سطح تفسیر در عینیّت-بخشی مفهوم اصلی گفتمان و نقد و نکوهش منافقان و باورهای هژمونی شده در گفتمان منافقان نقش مهمی دارد.

- ایدئولوژی اصلی خداوند متعال از بیان این آیات، تبیین و تشریح دو کلان معنای نقد و نکوهش منافقان و روش‌های اصلاحی در برابر اندیشه منافقان است. اعطای بینش، نکوهش ضدّ ارزش‌ها، انذار و مدارا و همزیستی با منافقان از جمله روش‌های اصلاحی قرآن در مواجهه با منافقان است. بنابراین با تمرکز بر آیات نفاق می‌توان گفت رویکرد هدایتی، اجتماعی و انتقادی مهمترین ایدئولوژی‌های نهفته در این آیات است.

پانویس و منابع

  1. Integration
  2. Critical Discourse Analysis
  3. Norman Fairclough
  4. Description
  5. Interpretation
  6. Explanation
  7. Power
  8. Ideology
  9. Halliday
  10. از نظر فرکلاف عقل سلیم انباره آثار و نتایج متفاوت مبارزات ایدئولوژیک گذشته است و هم خود هدفی ثابت برای ساخت¬بخشی مجدد در مبارزات جاری است. در عقل سلیم، ایدئولوژی¬ها، طبیعی و خودکار می¬شوند (فرکلاف، ۱۳۷۹ش: ۱۰۲).
  11. طبیعی‌سازی روندی است که در طی آن، گفتمان‌هایی که متعلّق به طبقات یا گروه‌های مسلّط هستند، مبدّل به گفتمان‌های مسلّط می‌شوند.
  12. Context of Situation
  13. Intertextuality

1. قرآن کریم.

2. ابن هشام، عبدالملک(بی‌تا). السیرۀ النبویه. تحقیق: مصطفى السقا و ابراهیم الأبیارى و عبد الحفیظ شلبى، بیروت: دار المعرفة.

3. ابن سعد، محمد(۱۴۱۰ق). الطبقات الکبرى. تحقیق محمد عبد القادر عطا، الطبعه الأولی، بیروت: دار الکتب العلمیه.

4. آقاگل‌زاده، فردوس، دهقان، مسعود (۱۳۹۳ش). «تحلیل شیوه‌های بازنمایی گزینش خبر، بر مبنای رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی»، جستارهای زبانی، دوره۵، شماره ۴ (پیاپی ۲۰)، صص۱-۱۶

5. آقاگل‌زاده، فردوس، دهقان، مسعود طارمی، طاهره(۱۳۹۵ش). «تحلیل زبان¬شناختی گفتمان¬های رقیب در پرونده بورسیه¬های تحصیلی؛ رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف»، دوماهنامه جستارهای زبانی، دوره۷، شماره ۶، صص ۳۹۱-۴۱۴.

6. بشیر، حسن(۱۳۹۷ش). تحلیل گفتمان دینی مبانی نظری. قم: نشر لوگوس.

7. تولان، مایکل(۱۳۸۶ش). روایت¬شناسی: درآمدی بر زبان¬شناختی-انتقادی. ترجمه: فاطمه علوی و فاطمه نعمتی، چاپ اول، تهران: سمت.

8. پاکتچی، احمد (۱۳۹۳ش). روش تحقیق با تکیه بر حوزه علوم قرآن و حدیث. تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق(ع).

9. جوادی آملی، عبدالله(۱۳۸۸ش)، تسنیم، قم: اسراء.

10. خورسندی طاسکوه (۱۳۸۷ش). گفتمان میان‌رشته‌ای دانش. تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.

11. درزی، قاسم و همکاران (۱۳۹۵ش). «الزامات روش‌شناختی مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن کریم(بررسی نمونه محور آثار مرتبط با معناشناسی)»، دوفصلنامه مطالعات قرآن و حدیث،سال ۱۰، پیاپی ۱۹، صص ۳۵-۷۵.

12. سجادی، مهدی، نورآبادی، سولماز(۱۳۸۹ش). «تبیین و تحلیل ماهیّت و کارکرد میان‌رشته‌ای؛ فلسفه تعلیم و تربیت»، فصلنامه مطالعات میان‌رشته‌ای در علوم انسانی، دوره۲، شماره ۲، صص۱۹-۴۱.

13. طباطبائی، محمد حسین(۱۴۱۷ق). المیزان فی تفسیرالقرآن. چاپ پنجم، قم: نشر جامعه مدرسین حوزه علمیه.

14. طبری، ابوجعفر محمدبن جریر(۱۴۱۲ق). جامع البیان فی تفسیر القرآن. بیروت: دارالمعرفه.

15. طبرسی، فضل بن حسن(۱۳۷۲ش)، مجمع البيان في تفسير القرآن، تهران: ناصر خسرو.

16. غیاثیان، مریم سادات(۱۳۸۶ش). «بازنمایی اسلام در نشریات امریکا و انگلیس قبل و بعد از یازده سپتامبر در چارچوب تحلیل گفتمان انتقادي»، رساله دکترا، دانشگاه تربیت مدرس.

17. قجری، حسینعلی، نظری، جواد (۱۳۹۲ش). تحلیل گفتمان در تحقیقات اجتماعی. چاپ اول، تهران: جامعه‌شناسان.

18. فرکلاف، نورمن(۱۳۷۹ش). تحلیل انتقادی گفتمان. ترجمه: فاطمه شایسته پیران و همکاران، چاپ سوم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاداسلامی، دفتر مطالعات توسعه و رسانه¬ها.

19. کلینی، محمدبن یعقوب(۱۴۰۷ق) الکافی، چاپ چهارم، تهران: دارالکتب الإسلامیه. واقدی، محمدبن عمر(۱۳۶۹ش).مغازی تاریخ جنگ های پیامبر(ص). ترجمه: محمود مهدوى دامغانى، چاپ دوم، تهران: مرکز نشر دانشگاهى.

20. ون¬دایک، تئون ای(۱۳۸۲ش). مطالعاتی در تحلیل گفتمان از دستور متن تا گفتمان کاوی انتقادی. ترجمه: پرویز ایزدی و همکاران، چاپ اول، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، دفتر مطالعات توسعه و رسانه¬ها.

21. یارمحمدی، لطف الله(۱۳۹۳ش). درآمدی به گفتمان‌شناسی، چاپ دوم، تهران: هرمس.

22. یاسوف، احمد (۱۳۸۸ش). زیبا شناسی واژگان قرآن. ترجمه: حسين سيدی، چاپ اول، تهران: نشر سخن.

23. یورگنسن، ماریان، فیلیپس، لوئیز(۱۳۹۷ش). نظریه و روش در تحلیل گفتمان. ترجمه: هادی جلیلی، چاپ هشتم، تهران، نشر نی.

24. Batson, C. D., Kobrynowicz, D., Dinnerstein, J. L., Kampf, H. C., and Wilson, A. D. (1997). In a very different voice: unmasking moral hypocrisy. J. Pers. Soc. Psychol. 72, Pp1335–1348. doi: 10.1037/0022-3514.72.6.1335

25. Brezinka, Wolfgang.(1994). Basic Concepts of Educational Science, University Press of America.

26. Fairclouh, Norman. (2010). Critical Discourse Analysis: The critical Study of Language. London: Longman.

27. Fairclouh, Norman. (1985). “Critical and descriptive goals in discourse analysis”, Journal of Pragmatics, Volume 9, Issue 6, December 1985, Pp 739-763. https://doi.org/10.1016/0378-2166(85)90002-5.

28. Fairclough, Norman(1989). Language and Power. New York: Longman Inc.

29. Weber, Max(1978). Economy and Society, Los Angeles: University of California Press.