تحلیل فرآیند ارزشی گفتمانی داستان حضرت موسی و خضر در بازسازی معناهای عاطفی با رویکرد نشانه- معناشناختی
داستان گفتمانی حضرت موسی و خضر داستانی روایت محور است که ماهیت تحلیل بر اساس نظام نشانهشناسی را دارد. در حکایت موسی و خضر در قرآن کریم با تکیه بر رویکرد نشانه معناشناسی گفتمانی، میتوان سه نوع گفتمان را شناسایی کرد. در ابتدای داستان گفتمان کنشی بهدلیل ارتباط موسی با جهان بیرون برقرار و سپس ثبت میشود. دوم نظام تعاملی که بر اساس گفتگوی موسی با پدیدهها و دیگر سوژهها و با خضر و جهان بیرون برقرار میشود که در این تعامل جریان معناسازی متفاوت عمل میکند و تغییر میکند. سوم نظام شوشی بهدلیل رابطهی موسی با دنیای درون و همچنین با پدیدهها به مثابهی رابطهی ادراکی برقرار میشود. الگوی کنش در این داستان حول کنشهای حضرت موسی و جهان درون و بیرون و دیگر پدیدهها شکل میگیرد. همچنین در این داستان نظام گفتمانی القایی و تعاملی شناختی وجود دارد، که خود موجب تولید و دریافت معانی متعدد میگردد. هدف اصلی مقاله این است که با استفاده از روش تحلیل نشانه معناشناختی گفتمان، تبیین کند که چگونه گفتمانِ داستانیِ حضرت موسی و خضر بعد پدیدارشناختی یا حضور میگیرد و با ایجاد تکانهای در شخصیت اصلی داستان بعد زیبایی شناختی و عاطفی آن شکل میگیرد و در نهایت کنش موسی به شوش و ارزش و تولید معنا منجر میشود. نتایج نشان میدهد که مهمترین نظام روایی تأکید در نظام گفتمانی حضرت موسی و خضر عبور از نظام کنشی و اتصال به نظام تعاملی شناختی و شوشی یعنی پدیدههای درونی و جهان عواطف است، که فرآیند معناسازی در این داستان گفتمانیِ روایت محور نه تنها در رابطه با نظام گفتمانیِ کنش و نظام تعاملی و شوش باز تولید میشود بلکه استعلا و تکامل پیدا میکند. حضرت موسی در جریان معناسازی سیال و پویا به کنشگری فعال تبدیل میشود و حقیقت توحید را در نظام گفتمانی تعاملی و شوش بازسازی و معناسازی میکند. كلمات كليدي: حضرت موسی، خضر، کنش، شوش، نشانه معناشناختی.