پیوستگی و گسستگی آسمانها و زمین از منظر قرآن و علم
چکیده
قرآن کریم در آیات متعددی به بیان پدیدههای مربوط به پیدایش جهان میپردازد. در این نوشتار از میان پدیدههای مذکور، به بررسی امکان انطباق پدیده «پیوستگی و گسستگی آسمانها و زمین» با یافتههای جدید علمی میپردازیم. احتمالات علمی مختلفی برای این پدیده مطرح است که همگی بر این اساس شکل میگیرند که منظور از آسمان در این پدیده چیست. با توجه به اینکه آسمان میتواند معادل با کل فضا، سحابی منظومه شمسی و یا جو زمین باشد، سه احتمال علمی برای این پدیده مورد بررسی و ارزیابی قرار میگیرد.
مقدمه
خداوند در آیه 30 سوره انبیاء از رتق و فتق آسمانها و زمین و یا به عبارتی پیوستگی و گسستگی آسمانها و زمین سخن میگوید:
«أَوَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كلَّ َّ شَىْءٍ حَىٍّ ٍ أَ فَلَا يُؤْمِنُونَ» (انبیاء/30)
آيا كسانى كه كفر ورزيدند، ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند، و ما آن دو را از هم جدا ساختيم، و هر چيز زندهاى را از آب پديد آورديم؟ آيا [باز هم] ايمان نمىآورند؟
اینکه پدیده رتق و فتق چیست و چه ویژگیهایی دارد و آیا با یافتههای علمی کنونی مطابقت دارد یا خیر، مسالهای است که در این مقاله درصدد دستیابی به آن هستیم.
آيا كسانى كه كفر ورزيدند، ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند، و ما آن دو را از هم جدا ساختيم، و هر چيز زندهاى را از آب پديد آورديم؟ آيا [باز هم] ايمان نمىآورند؟
اینکه پدیده رتق و فتق چیست و چه ویژگیهایی دارد و آیا با یافتههای علمی کنونی مطابقت دارد یا خیر، مسالهای است که در این مقاله درصدد دستیابی به آن هستیم.
آسمان در قرآن
مفهوم «آسمان» در قرآن که با لفظ «سماء» از آن یاد شده است، کاربرد گستردهای دارد. لذا برای درک بهتر دیدگاهی که خداوند در قرآن درباره این مفهوم مطرح مینماید، ضروری است که معنای دقیق «سماء» و مصادیق آن در آیات مختلف مورد بررسی قرار گیرد. واژه «سماء» و جمع آن «سماوات» جمعاً 310 بار در قرآن به صورت معرفه و نکره به کار رفته است. کاربرد گسترده این واژه در آیات قرآن، ضرورت تبیین دقیق معنا و مصادیق آن را نشان میدهد. در این نوشتار ابتدا به بررسی معنای لغوی «سماء» پرداخته و سپس کاربردهای قرآنی آن را با توجه به نظر مفسران تبیین نموده و جمع بندی مینماییم.
«سماء» در لغت
واژه «سماء» از ریشه «س،م،و» به معنای بلندی، ارتفاع و رفعت است[۱][۲][۳]. «سماء» به صورت مونث و مذکر هر دو به کار میرود و همچنین برای مفرد و جمع نیز میتواند یکسان استعمال شود. علت این امر را چنین گفتهاند که چون «سماء» از اسماء جنس است، استعمال آن با مفرد و جمع و نیز مونث و مذکر جایز است[۴][۵]. فراهیدی «سماء» را به معنای سقف هر چیز و هر خانهای میداند[۶]. جوهری میگوید: «سماء» هر آن چیزیست که بر فراز تو قرار گرفته و بر تو سایه میافکند و از این باب است که به سقف خانه «سماء» گفته میشود[۷]. راغب اصفهانی «سماء»ِ هر چیز را بالای آن میداند و میگوید که هر «سماء» نسبت به آنچه پایین آن است، «سماء» و نسبت به آنچه که بالای آن قرار میگیرد، «ارض» محسوب میشود. اما «سماء» معروف همان «سماء»ی است که بر زمین سایه افکنده است[۸]. به گفته ابن فارس عرب به هر چیز بلند مشرف و مسلط، «سماء» میگوید، حتی پشت اسب و گیاهان را نیز «سماء» خوانده است[۹]. تسمیه گیاه به «سماء» یا به این دلیل است که گیاه از باران که خود «سماء» است، ایجاد میشود و یا به این دلیل است که گیاه از زمین ارتفاع میگیرد[۱۰]. علاوه بر این، در مواردی به ابر[۱۱] و باران[۱۲][۱۳] نیز «سماء» گفته شده است. مصطفوی میگوید: اصل واحد در این ریشه، آن چیزی است که مرتفع و بلند است و بالای شئ دیگری و محیط بر آن قرار میگیرد. این لغت برگرفته از آرامی، سریانی و عبری است که در عربی به صورت «سماء» به کار رفته است[۱۴].
بدین ترتیب، باید گفت که واژه «سماء» از گستره معنایی وسیعی برخوردار است و میتواند مصادیق متعددی را در بر گیرد. بنابراین، با توجه به اینکه جو زمین، کرات آسمانی و فضای بین آنها بالای زمین و مشرف و مسلط بر آن قرار گرفتهاند، میتوانند از جمله مصادیق «سماء» به شمار روند.
کاربرد «سماء» در آیات
همانطور که در بررسی لغوی واژه «سماء» اشاره شد، این واژه دارای گستره معنایی وسیع و مصادیق متعددی است. از این رو، برای تعیین مصداق دقیق آن در هر آیه باید به قراین موجود و سیاق آیات توجه نمود. با توجه به آنچه که مفسران تا کنون درباره مصادیق «سماء» در آیات مختلف بیان کردهاند، موارد کاربرد این واژه در آیات را میتوان در چهار دسته زیر مطرح کرد:
1.«السماء» گاه به معنای جو، ابر و باران به کار رفته است. در این باره میتوان به آیاتی اشاره کرد که درباره نزول باران از آسمان سخن میگوید:
برخی برآنند که چون باران از ابر فرو میریزد و عرب نیز به ابر «سماء» میگوید، در اینگونه آیات، مراد «ابر» است[۱۵]، در حالیکه هیچ مانعی ندارد که منظور از این «سماء» را کمی گستردهتر در نظر گرفته و آسمانی که ابر در آن قرار دارد، یعنی جو زمین را، مصداق آن بدانیم، چنانکه برخی بر این باورند[۱۶][۱۷]. اما در برخی از آیات نیز میتوان با استفاده از قرینههایی مشخص کرد که مراد الهی تنها «جو زمین» است:
همانطور که میبینیم در این آیه سخن از آسمانی است که ابرها در آن قرار دارند، بنابراین مصداقی به جز جو زمین را نمیتوان برای آن در نظر گرفت.در آیاتی نظیر آیه زیر نیز مفسران غالباً مراد از «سماء» را باران دانستهاند[۱۸]، گرچه برخی نیز در معنای آن ابر و آسمان را ذکر کردهاند[۱۹]:
2.اژه «السماء» در مواردی به معنای اجرام آسمانی[۲۰][۲۱][۲۲] یا فضای حاوی آنها[۲۳] به کار رفته است.
البته شاهد قرآنی صریحی مبنی بر اینکه می توان اجرام آسمانی را نیز مصداقی از «سماء» دانست، وجود ندارد و معمولاً به فضای حاوی این کرات، «سماء» اطلاق شده است. تنها در آیات معدودی مانند آیه 65 سوره حج و 11 سوره فصلت برای واژه «سماء»، معنای کرات آسمانی مطرح شده است که در این آیات نیز اشاره مستقیمی به کرات آسمانی نشده و برخی از مفسران با توجه به مضمون کلی آیه این معنا را از لفظ «سماء» استنباط کردهاند[۲۴][۲۵][۲۶][۲۷][۲۸]:
چنانکه ملاحظه میشود در این آیه اشاره صریحی به کرات آسمانی نشده و به نظر میرسد که این دیدگاه به دلیل آن مطرح شده که در آیه، بحث از افتادن آسمان بر روی زمین است و از آنجا که نمیتوان تصویر روشنی از افتادن فضای خالی بر زمین تصور نمود، به ناچار «السماء» را به معنای خود کرات آسمانی گرفتهاند. درحالیکه هیچ مانعی ندارد که آسمان را در این آیه به همان معنای وسیع خود یعنی فضایی که دربردارنده اجرام آسمانی است -البته به علاوه محتویات آن- در نظر بگیریم.
در برخی از آیات نیز «سماء» به صراحت به معنای فضای حاوی اجرام آسمانی معرفی میشود:
در مورد معنای «بُرُوج» دو نظر اصلی مطرح است. برخی از مفسران منظور از آن را ستارگان یا ستارگان درخشان دانستهاند[۲۹] [۳۰][۳۱][۳۲] و برخی نیز مراد از آن را منازل خورشید و سیارات که همان برجهای دوازده گانه است، میدانند[۳۳][۳۴][۳۵][۳۶] که در صورت دوم نیز منظور، مجموعهای از ستارگان است که از دید ما شکل خاصی را ایجاد مینمایند. بنابراین میتوان گفت که این آیه به صراحت «السماء» را به عنوان فضایی حاوی ستارگان، خورشید و ماه معرفی مینماید.
3. واژه «السماء» در برخی از آیات به معنای آسمان معنوی به کار رفته است. این در صورتی است که در آیه «سماء» به عنوان مکانی برای پدیدههای فرامادی مطرح شده باشد. البته مفسران تعابیر متفاوتی همچون مقام قرب و حضور[۳۷][۳۸] ، عوالم بالا و روحانی [۳۹] و بهشت [۴۰] برای اینگونه کاربرد واژه «سماء» استعمال کردهاند که همگی تحت عنوان آسمان معنوی قابل جمع است.
4. «السماء» گاه میتواند دربردارنده تمامی آسمانها باشد. همانطور که گفته شد، «سماء» اسم جنس است و وقتی به صورت معرفه با الف و لام به کار میرود، یا افاده عموم کرده و میتواند دربردارنده تمامی آسمانها باشد یا اشاره به آسمان مشخصی دارد که از قرائن و سیاق کلام به دست میآید. در این حالت الف و لام به ترتیب الف و لام جنس یا عهد است که هر کدام معنای متفاوتی برای «سماء» ایجاد می نمایند:
1) الف و لام جنس: در این حالت «الف و لام» «السماء» میتواند الف و لام استغراق حقیقی[۴۱] باشد که تمام آسمانها را شامل شود و یا میتواند الف و لام جنس[۴۲] برای بیان ماهیت باشد و اشاره به ماهیت و حقیقت «سماء» داشته باشد. این حالت معمولا هنگامی است که «السماء» به صورت مطلق[۴۳] و در مقابل «ارض» استعمال شده که در این صورت افاده عموم کرده و میتواند دربردارنده تمامیآسمانها باشد. برخی از مفسران برآنند که در اینگونه آیات «السماء» به علاوه «الارض» معادل و تشکیل دهنده کل هستی و کائنات است [۴۴][۴۵] و بنابراین باید گفت که «السماء» به تنهایی میتواند به معنای هر آنچه غیر زمین است، باشد.
2) الف و لام عهد: در این حالت در غالب موارد الف و لام عهد ذهنی است[۴۶] و منظور از «السماء» با توجه به قرائن موجود در آیه برای مخاطب مشخص میشود. هر سه کاربرد پیشین برای «السماء» -که بیان شد- را میتوان جزء این دسته به شمار آورد.
واژه «السماوات» که جمع «سماء» است، نیز بیشتر به صورت معرفه و در مقابل «ارض» به کار رفته و مراد از آن تمامی آسمانهای موجود است، زیرا به کار بردن الف و لام با کلمات جمع افاده عموم مینماید[۴۷].
«السماء» گاه در مقابل «السماوات» به کار میرود که نشان میدهد به یکی از آسمانهای لحاظ شده در واژه «السماوات» اشاره دارد.
در این آیه، واژه «السماوات» اشاره به تمامی آسمانها و «السماء» اشاره به جو زمین دارد که یکی از این آسمانهاست. الف و لام در «السماء» الف و لام عهد ذهنی است، چراکه با توجه به قراین موجود در آیه، برای مخاطب مشخص است که کدام «سماء» مورد نظر است.
ردیف | کاربرد سماء در آیات | آیات |
---|---|---|
1 | جو زمین[۴۸] | ٱللَّهُ ٱلَّذِى يُرْسِلُ ٱلرِّيَٰحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَيَبْسُطُهُۥ فِى ٱلسَّمَآءِ كَيْفَ يَشَآءُ وَيَجْعَلُهُۥ كِسَفًا فَتَرَى ٱلْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَٰلِهِۦ فَإِذَآ أَصَابَ بِهِۦ مَن يَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِۦٓ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ آیه 48 سوره روم
|
ابر[۴۹] | default شماره آیه یا سوره اشتباه است! آیه 22ُ سوره حجر
| |
باران[۵۰] | يُرْسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا آیه 11 سوره نوح
| |
2 | فضای حاوی اجرام آسمانی[۵۱] | تَبَارَكَ ٱلَّذِى جَعَلَ فِى ٱلسَّمَآءِ بُرُوجًا وَجَعَلَ فِيهَا سِرَٰجًا وَقَمَرًا مُّنِيرًا آیه 61 سوره فرقان
|
اجرام آسمانی[۵۲] | « أَلَمْ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِى ٱلْأَرْضِ وَٱلْفُلْكَ تَجْرِى فِى ٱلْبَحْرِ بِأَمْرِهِۦ وَيُمْسِكُ ٱلسَّمَآءَ أَن تَقَعَ عَلَى ٱلْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِۦٓ إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ آیه 65 سوره حج
| |
3 | آسمان معنوی | إِنَّ ٱلَّذِينَ كَذَّبُوا۟ بِـَٔايَٰتِنَا وَٱسْتَكْبَرُوا۟ عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَٰبُ ٱلسَّمَآءِ وَلَا يَدْخُلُونَ ٱلْجَنَّةَ حَتَّىٰ يَلِجَ ٱلْجَمَلُ فِى سَمِّ ٱلْخِيَاطِ وَكَذَٰلِكَ نَجْزِى ٱلْمُجْرِمِينَ آیه 40 سوره اعراف
|
ءَأَمِنتُم مَّن فِى ٱلسَّمَآءِ أَن يَخْسِفَ بِكُمُ ٱلْأَرْضَ فَإِذَا هِىَ تَمُورُ آیه 16 سوره ملک
أَمْ أَمِنتُم مَّن فِى ٱلسَّمَآءِ أَن يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِبًا فَسَتَعْلَمُونَ كَيْفَ نَذِيرِ آیه 17 سوره ملک
| ||
4 | تمامی آسمانها | إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَخْفَىٰ عَلَيْهِ شَىْءٌ فِى ٱلْأَرْضِ وَلَا فِى ٱلسَّمَآءِ آیه 5 سوره آل عمران
|
رَبَّنَآ إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِى وَمَا نُعْلِنُ وَمَا يَخْفَىٰ عَلَى ٱللَّهِ مِن شَىْءٍ فِى ٱلْأَرْضِ وَلَا فِى ٱلسَّمَآءِ آیه 38 سوره ابراهیم
|
سوال: چرا واژه «السماء» در برخی آیات به صورت مفرد و در برخی آیات دیگر به صورت جمع «السماوات» به کار رفته است؟
سیوطی در پاسخ این سوال می گوید که هرگاه تعداد، مورد نظر بوده است، «سماء» با صیغه جمع آمده و دلالت بر عظمت و کثرت مینماید، و هرگاه جهت بالا مورد نظر بوده، «سماء» با صیغه مفرد آمده است[۵۳].
قسمت اول این پاسخ بدین معناست که به کار رفتن «السماء» به صورت جمع «السماوات» علاوه بر اینکه دلالت بر عمومیت میکند، نشان میدهد که تاکید در «السماوات» اشاره به وجود اجزاء متعدد در آن و مورد نظر بودن تمامی آنهاست.
قسمت دوم این پاسخ یعنی اینکه مراد از «السماء» به صورت مفرد، جهت بالاست، به نظر صحیح نمیرسد، زیرا با برخی از خصوصیاتی که خداوند در آیات قرآن کریم برای «السماء» ذکر میکند، سازگار نیست:
- خداوند «السماء» را به عنوان یک بنا و نه صرفاً یک جهت معرفی مینماید.[۵۴]
- در آیه ای میفرماید که «السماء» را بالا برد و رفیع کرد.[۵۵]
- همچنین خداوند «السماء» را با عنوان «سقف محفوظ» معرفی مینماید.[۵۶]
- در آیه ای میفرماید که او «السماء» را از سقوط و افتادن بر زمین نگه میدارد.[۵۷]
روشن است که این خصوصیات، همگی خصوصیات یک بنا و ساختار عظیم و نه صرفاً یک جهت است. بنابراین نمیتوان این پاسخ را پذیرفت که مراد از «السماء» به صورت مفرد، صرفاً جهت بالا باشد. بلکه میتوان گفت که مفرد به کار رفتن «السماء» :
- یا از آن جهت است که مراد از آن تنها یک آسمان مشخص است و الف و لام آن الف و لام عهد است.
- یا اینکه الف و لام آن، الف و لام جنس است و منظور از آن تمامی آسمانها است. در این صورت درباره تفاوت «السماء» با «السماوات» میتوان گفت که با توجه به آنچه که درباره علت جمع آمدن «السماوات» ذکر شد، به نظر میرسد که هرگاه نظر به کل بوده، از لفظ «السماء» استفاده شده و هرگاه نظر به تمام جزئیات این کل بوده، لفظ «السماوات» به کار رفته است. به عبارت دیگر هنگامی که خداوند بخواهد اشاره به جنس «سماء» یا کلیت آن نماید، «السماء» را به کار میبرد و هنگامی که بخواهد بر این نکته تأکید نماید که این «سماء» دارای جزئیات و انواعی است و مراد، تمام این جزئیات و انواع است، از لفظ «السماوات» استفاده مینماید.
نتیجه گیری
همانطور که گفته شد واژه «سماء» از ریشه «س،م،و» به معنای بلندی، ارتفاع و رفعت است و «سماء»ِ هر چیزی را به معنای بالای آن گفتهاند. عرب به هر چیز بلند مشرف و مسلط، «سماء» میگوید. بنابراین باید گفت که این واژه دارای گستره معنایی وسیعی است و میتواند مصادیق متعددی را در بر گیرد. از این رو، برای تعیین مصداق دقیق آن در هر آیه باید به قراین موجود و سیاق آیات توجه نمود.
مفسران تاکنون عموماً چهار مصداق کلی برای این واژه بیان کرده اند که عبارتند از:
1- جو، ابر و باران؛ 2- اجرام آسمانی و فضای حاوی اجرام آسمانی؛ 3- آسمان معنوی؛ 4- تمامی آسمانها
البته هرچند مفسران تاکنون این چهار مصداق را در رابطه با واژه «سماء» در آیات قرآن بیان کردهاند، اما گستره معنایی این واژه به گونهای است که مصادیق دقیقتری همچون منظومه شمسی را نیز برمیتابد، چنانکه برخی از مفسران در تفسیر معنای «سبع سماوات» از اجرام آسمانی موجود در منظومه شمسی نام بردهاند.
بررسی تفسیری
درباره واژه «رَتْقاً» در عبارت «أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا» که خبر فعل ناقص «كَانَتَا» است و طبق قاعده کلی باید تثنیه میآمد، بحثهای فراوانی است. برخی از مفسران معتقدند که این واژه به دلیل مصدر بودن با جمع و تثنیه و مفرد یکسان به کار میرود[۵۸]، هرچند که به معنای اسم مفعول یعنی مرتوق به کار رفته باشد[۵۹]. ابن عاشور میگوید آوردن مصدر در اینجا به جای اسم مفعول برای بیان مبالغه در حصول این صفت است[۶۰]. به عبارت دیگر، واژه «رَتْق» نه تنها دلالت بر پیوستگی آسمانها و زمین مینماید، بلکه آوردن آن به صورت مصدر نشان میدهد که این پیوستگی از شدت بسیار بالایی برخوردار بوده است. زمخشری این سؤال را مطرح مینماید که آیا رتق که به معنای اسم مفعول (مرتوق) به کار رفته است، میتواند جایگزین مناسبی برای لفظ «مرتوقتین» باشد؟ و خود چنین پاسخ میدهد که واژه رتق در اینجا در حکم صفت برای موصوف محذوف به کار رفته و تقدیر آن چنین است: «کانتا شیئاً رتقاً» (آن دو، چیزی پیوسته بودند)[۶۱]. اما برخی نیز تقدیر این عبارت را به صورت «کانتا ذواتی رتق»: (آن دو دارای پیوستگی بودند) دانستهاند[۶۲][۶۳]. در نظر گرفتن هر یک از این تقدیرها در آیه موجب استنباط معنای متفاوتی میشود. به عبارت دیگر اگر تقدیر آیه، «کانتا شیئاً رتقاً» باشد؛ معنای آیه این میشود که آسمانها و زمین یکی و به هم پیوسته بودهاند. اما اگر تقدیر آیه «کانتا ذواتی رتق» باشد؛ معنای آیه بدین صورت میشود که آسمانها به یکدیگر پیوسته و زمین به خود پیوسته بوده است و هر یک دارای رتقی مخصوص به خود بودند.
جالب اینجاست که الفاظ آیه به گونهای آورده شده که هر دو تقدیر مذکور با آن سازگار است و نمیتوان دلیلی بر رد یکی و ترجیح دیگری ارائه کرد. بدین ترتیب باید گفت که آیه میتواند دربردارنده هر دو دیدگاه پیوستگی آسمانها به زمین و پیوستگی جداگانه آسمانها به هم و زمین به خود باشد[۶۴].
آراء مفسران درباره رتق و فتق آسمانها و زمین
درباره اینکه منظور از رتق و فتق آسمانها و زمین چیست، مفسران آراء متفاوتی ارائه نمودهاند که مهمترین آنها را میتوان در شش دسته جمع نمود:
1. آسمانها و زمین به هم چسبیده و پیوسته بودند و خداوند به وسیله هوا بین آن دو جدایی افکند[۶۵][۶۶][۶۷][۶۸].
2. آسمانها و زمین یک شئ واحد و یک حقیقت پیوسته و متحد بودند و خدا آن دو را با تنوع بخشیدن و متمایز ساختن، جدا کرد[۶۹][۷۰].
3. آسمان «رتق» بود و از آن بارانی نمیبارید و از زمین نیز گیاهی نمیرویید، پس خدا آسمان را با باران و زمین را با گیاهان گشود[۷۱][۷۲][۷۳][۷۴][۷۵].
4. آسمانها و زمین، هر یک جداگانه رتق بودند و فتق آنها آنست که خداوند آنها را به صورت هفت آسمان و زمین در آورد[۷۶][۷۷][۷۸].
5. منظور از «رتق» عدم و منظور از «فتق» ایجاد است. به عبارتی، خداوند از ایجاد با لفظ فتق و از حالت قبل از آن با لفظ رتق خبر میدهد[۷۹][۸۰].
6. مراد از «رتق» تاریکی و منظور از «فتق» آشکار شدن نور روز است[۸۱][۸۲] [۸۳].
نقد و بررسی آراء مفسران
از میان این دیدگاهها، دو دیدگاه اول مبین این نظرند که رتق بودن آسمانها و زمین به معنای به هم پیوستگی و یکی بودن آنها است. دیدگاه سوم و چهارم نیز بر این اساس شکل گرفته است که هر یک از آسمانها و زمین رتق و پیوستگی جداگانهای برای خود داشتهاند. به عبارت دیگر پیوستگی آسمانها به هم و پیوستگی زمین به خود بوده است. دو دیدگاه آخر نیز هیچ تناسبی با معنای الفاظ آیه نداشته و دلیل معتبری نیز برای آنها ارائه نشده است.
دیدگاه اول
در این دیدگاه اصل به هم پیوستگی آسمانها و زمین مطرح شده و همانطور که گفته شد، این موضوع از الفاظ آیه قابل استنباط است. اما آنچهکه در ادامه این دیدگاه آمده، یعنی جدایی افکندن بین آسمانها و زمین به وسیله هوا، مطلبی است که در آیه بدان اشاره نشده و نشأت گرفته از برداشت مفسران است. به نظر میرسد که معتقدان به این دیدگاه چنین میپنداشتند که پیش از جداسازی زمین و آسمان، زمین به همین شکل کنونی موجود بوده و پیوسته بودن آن به آسمانها تنها به معنای نبودن هوایی است که اطراف آن را فراگرفته باشد. از این روست که فخرالدین رازی میگوید بر اساس این قول خلق زمین مقدم بر خلق آسمان است، زیرا هنگامی که خداوند بین آسمان و زمین جدایی افکند، زمین را در جای خود نگه داشت و به همان صورت حفظ کرد، ولی اجزاء آسمان را بالا برد[۸۴].
بنابراین، در باره میزان صحت این دیدگاه باید گفت که تنها قسمت ابتدایی آن، یعنی پیوستگی آسمانها به زمین که برگرفته از آیه است، قابل پذیرش و مابقی این دیدگاه که دلیلی برای آن ارائه نشده و برگرفته از برداشتهای مفسران از جهان هستی و نحوه پیدایش آن است، پذیرفته نیست.
دیدگاه دوم
در این دیدگاه که به نظر میرسد برگرفته از آموزههای فلسفی باشد، عبارت «آسمانها و زمین یک شئ واحد و به هم پیوسته بودهاند»، از آیه قابل برداشت است، اما هیچ اشارهای در آیه به این نحوه جداسازی و فتق نشده است.
دیدگاه سوم
دیدگاه سوم مبتنی بر رتق بودن جداگانه آسمانها و زمین شکل گرفته که میتوان آن را از آیه برداشت کرد. اما در آیه در باره نحوه و کیفیت دقیق گشوده شدن و فتق آسمانها و زمین سخنی به میان نیامده و آنچه که در این دیدگاه درباره چگونگی رتق و فتق آسمانها و زمین مطرح شده، برگرفته از روایات است.
نقل شده است که از امام باقر (ع) درباره معنای آیه «أوَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما» پرسیدند. امام در پاسخ فرمود: آسمان رتق و پیوسته بود و بارانی نمیبارید و زمین رتق و پیوسته بود و گیاهی از آن نمیرویید. پس خداوند آسمان را به وسیله باران و زمین را به وسیله گیاهان گشود. بنابراین، این دیدگاه دارای مؤید روایی است که نقطه قوتی برای آن به شمار میرود.
افزون بر این، این دیدگاه هماهنگی مناسبی با ادامه آیه ایجاد مینماید. پس از آنکه خداوند از رتق بودن آسمان و زمین و سپس گشایش آن به وسیله بارش باران و رویش گیاه سخن میگوید، در پایان میفرماید که «وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كلَّ َّ شَىْءٍ حَىٍّ» ما همه چیز را از آب زنده گرداندیم. همانطور که ملاحظه میشود در این دیدگاه هماهنگی کاملی میان بخش آغازین آیه یعنی رتق و فتق آسمانها و زمین و بخش پایانی آن یعنی پیدایش حیات از آب بر قرار میگردد.
اما در ارتباط با این دیدگاه مشکلی وجود دارد که پذیرش آن را با تردید مواجه میسازد. بررسی واژه «سماء» در آیات قرآن نشان میدهد که خداوند از آسمانی که پدیدههای جوی در آن رخ میدهد و باران از آن میبارد، با لفظ «السماء» نام برده است و هیچگاه لفظ «السماوات» به این آسمان نسبت داده نشده است. بنابراین، با توجه به اینکه در این آیه سخن از «السماوات» است، اگر منظور از فتق و شکافته شدن آن، بارش باران بود، باید به جای آن از لفظ «السماء» استفاده میشد، از این رو باید گفت رتق و فتق آسمانها باید چیزی فراتر از مسائل جوی باشد که با عمومیتی که در واژه «السماوات» است و شامل تمامی آسمانها می شود، متناسب باشد. برخی از مفسران به این موضوع توجه کرده و توجیهاتی ارائه نمودهاند. آنان گفتهاند که باران از «سماوات» نمیبارد، بلکه از یک «سماء واحد» میبارد و آن سماء دنیاست، ولی خداوند لفظ جمع بر آن اطلاق نموده، زیرا هر قطعه از «سماوات»، خود «سماء» است[۸۵][۸۶]. ولی این پاسخ به نظر قانع کننده نمیرسد، زیرا اگر بنا بود خداوند به اعتبار اینکه هر قسمتی از «سماوات» خود «سماء» تلقی میشود، لفظ «سماوات» را به جای «سماء» به کار برد، در آیات بسیاری که سخن از آسمان و باران است، نیز چنین میکرد و به جای لفظ «سماء» از «سماوات» استفاده مینمود. جالب اینجاست که خداوند دقیقاً بر عکس عمل کرده و نه تنها در تمام آیاتی که بحث نزول باران از آسمان است، از لفظ «السماء» استفاده نموده، بلکه حتی برای روشن شدن تمایز «سماوات» و این «سماء»، در آیاتی[۸۷] [۸۸] [۸۹]، این واژهها را در کنار هم به نحوی که تفاوتشان نمایان شود، به کار برده است:
- «اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» (إبراهيم/14/32)
این آیه به صراحت نشان می دهد که میان «السَّماواتِ » که در مقابل «الْأَرْضَ» به کار رفته و «السَّماءِ»ای که باران از آن می بارد، تفاوت وجود دارد. با توجه به آنچه که گفته شد، استعمال لفظ «السماوات» در این آیه اعتبار این دیدگاه را تاحدودی خدشه دار مینماید. نقد و بررسی بیشتر این دیدگاه را به بخش تطبیق دیدگاه قرآن و علم، موکول مینماییم.
دیدگاه چهارم
در این دیدگاه نیز باید گفت که تنها بخش اول قابل قبول بوده و میتوان آن را به آیه نسبت داد، ولی بخش انتهایی نه تنها در آیه اشارهای بدان نیست، بلکه در آیات این سوره نامی از هفت آسمان یا هفت زمین به میان نیامده است، به ویژه اینکه زمین در این آیه مفرد آمده و اگر منظور گشوده شدن آن به صورت هفت زمین میبود، همانند آسمان به صورت جمع استعمال میشد. علاوه بر این، اگر مسئله هفت آسمان در میان بود، واژه هفت در آیه به کار میرفت و گفته میشد هفت آسمان و زمین رتق بودند و ما آنها را گشودیم. همانطور که در آیات متعددی به مقتضای حال، از هفت آسمان نام برده شده است.
دیدگاه پنجم و ششم
همانطور که گفته شد، این دو دیدگاه هیچ هماهنگی و تناسبی با معنای الفاظ آیه ندارند. علاوه بر این دلیل معتبری نیز برای اثبات آنها ارائه نشده و در تنها حد یک ادعا هستند. فخرالدین رازی در توجیه دیدگاه پنجم میگوید: عدم، نفی محض است و در آن ذوات متمایز وجود ندارد، بلکه امری واحد، متصل و متشابه است. ولی پس از تحقق وجود، بین ذوات تمایز ایجاد شده و پدیدهها از یکدیگر جدا میشوند. از این رو، میتوان رتق را مجازاً عدم و فتق را وجود دانست. ولی وی خود در ادامه ایرادی را بر این دیدگاه وارد دانسته و میگوید که ظاهر آیه اقتضا دارد که در حالت رتق «سماء» و «ارض» موجود باشند – نه عدم- و «فتق» مفارقت و جدایی بین آنها و در نتیجه «رتق» ملازمت بین آن دو باشد، در نتیجه این دیدگاه ضعیف و دارای اشکال است[۹۰]. در تکمیل این سخن می توان گفت که اساساً عدم چیزی نیست که بخواهد به هم پیوسته و متصل باشد یا نباشد و هنگامی که چیزی وجود ندارد، چگونه میتوان به آن صفتی نسبت داده و آن را رتق دانست. علاوه بر این، میتوان از نحوه به کارگیری الفاظ آیه نیز به این نتیجه رسید که سخن از زمان وجود است و نه عدم و قبل از آفرینش. استعمال فعل «کانتا» به معنای «بودند» میتواند بهترین دلیل بر وجود آسمانها و زمین باشد، یا اینکه به کار بردن «السماوات و الارض» برای آن شئ اولیه خود بیانگر وجود آنهاست، زیرا کسی برای «عدم» نامی مشخص نمینماید. نکته آخر اینکه اگر مقصود اشاره به زمان پیش از آفرینش بود، چنین گفته میشد که آسمانها و زمین نبودند و ما آنها را آفریدیم، همانطورکه در آیات متعددی خداوند تعابیری نظیر این را به کار برده است:
بدین ترتیب باید گفت که دو دیدگاه آخر را نمیتوان به آیه نسبت داد. در جدول(2) آراء مفسران درباره رتق و فتق آسمانها و زمین و خلاصهای از نقاط قوت و ضعف آنها آورده شده است.
جدول2) آراء مفسران درباره رتق و فتق آسمانها و زمین
جدول2) آراء مفسران درباره رتق و فتق آسمانها و زمین | |||||
---|---|---|---|---|---|
ردیف | آراء مفسران درباره رتق و فتق آسمانها و زمین | پیش فرض هر دیدگاه | نقاط قوت | نقاط ضعف | |
1 | پیوستگی آسمانها به زمین و جدایی بین آنها با هوا | رتق به معنای یکی بودن آسمانها و زمین با هم | قابلیت برداشت پیوستگی آسمانها و زمین از الفاظ آیه | عدم اشاره آیه به جدا شدن آسمانها و زمین با هوا | |
2 | پیوستگی آسمانها به زمین و جداسازی آنها با تنوع بخشیدن و تمایز | قابلیت برداشت پیوستگی آسمانها و زمین از الفاظ آیه | عدم اشاره آیه به نحوه جدا شدن آسمانها و زمین | ||
3 | پیوستگی جداگانه آسمانها به هم و زمین به خود و گشودن رتق آسمانها با باران و رتق زمین با رویش | جداگانه آسمانها به | 1- قابلیت برداشت پیوستگی جداگانه آسمانها به هم و زمین به خود از آیه
2- مؤید روایی 3- هماهنگی با قسمت انتهایی آیه 4- سازگاری با مضمون برخی آیات دیگر |
تعارض کاربرد «السماوات» برای جو زمین با «السماء» در آیات دیگر | |
4 | پیوستگی جداگانه آسمانها به هم و زمین به خود و فتق آنها به صورت هفت آسمان و زمین | قابلیت برداشت پیوستگی جداگانه آسمانها به هم و زمین به خود از آیه | 1- مفرد بودن ارض در آیه
2- عدم کاربرد هفت در آیه و بلکه در کل سوره | ||
5 | «رتق» عدم و « فتق» ایجاد است. | 1- عدم هماهنگی با الفاظ آیه
2- «کانتا» بیانگر وجود آسمانها و زمین و نه عدم آنهاست | |||
6 | «رتق» تاریکی و «فتق» آشکار شدن نور روز است. | 1- عدم هماهنگی با الفاظ آیه
2- نبود دلیل |
بدین ترتیب باید گفت که تنها مطالبی که از الفاظ آیه قابل استنباط است، آن است که آسمانها و زمین پیوسته و رتق بودند و خداوند آنها را گشوده و جدا نموده است. این پیوستگی و رتق می تواند در هر یک از آسمانها و زمین به طور جداگانه وجود داشته باشد و یا اینکه این پیوند بین آسمانها و زمین بوده و آن دو به یکدیگر پیوسته باشند. از نحوه این پیوستگی و نیز چگونگی جداسازی و گسسته شدن سخنی در آیه به میان نیامده است، اما میتوان احتمال انطباق آن با یافته های علمی جدید را بررسی نمود.
تصورات عمومی درباره جهان تا پیش از عصر حاضر
جهان و زمین به عنوان جایگاه زندگی بشر چگونه آغاز شدهاند و چه تحولاتی برای رسیدن به این مرحله داشتهاند؟ این سوالات، مهمترین سوالاتی هستند که بشر همیشه به دنبال جواب آن بوده است. برای هزاران سال، منجمین به دنبال یافتن اندازه و عمر جهان بودهاند. تا قبل از سال 1929 و گزارش مشاهدات هابل تصور درستی از جهان وجود نداشت. 300 سال قبل از میلاد، ارسطو فیلسوف یونانی، در کتاب خود به نام «درباره افلاک» نوشت که زمین جسمی کروی است و نه یک سطح صاف. ارسطو میاندیشید که زمین ثابت و خورشید، ماه، سیارات و ستارگان در مدارهای کروی گرد زمین میچرخند. وی معتقد بود که اندازه جهان محدود است و زمان آغاز و پایان ندارد و همیشه پایدار و ایستا است[۹۱]. تا قبل از ظهور دیدگاههای نوین درباره جهان، به علت اعتقادات مذهبی و تصوراتی که وجود داشت، بشر معتقد به جهان ایستا و پایدار بود. ویژگیهای جهان ایستا شامل موارد زیر بود:
• همگن بودن
• نامحدود بودن (از نظر مکانی و زمانی)
• گسترده نشدن[۹۲]
اما مشاهدات جدید، این دیدگاه قدیمی را متزلزل نمود و باعث به وجود آمدن تعارضاتی بین دانشمندان گشت.
یافتههای علمی جدید درباره چگونگی پیدایش آسمان و زمین
تئوری مهبانگ[۹۳] بیشترین مقبولیت را در بین تئوریهایی که منشأ و تکامل جهان را توضیح میدهند، داراست، این تئوری ادعا میکند، جهانی (انرژی، فضا و زمان) که مشاهده میکنیم در حدود 13.7 میلیارد سال پیش، در نقطهای به طول 35-10 متر (طول پلانک) و دمای 1032 کلوین و چگالی 1094 گرم بر سانتی متر مکعب جای گزیده بوده است. سپس به سرعت گسترده شده و به گسترش خود ادامه داده است. در 300 هزار سال پس از مهبانگ پس از تولید ذرات بنیادی و تشکیل و پخش یکنواخت هسته اتمهای سبک همچون هیدروژن و هلیم در جهان، با کاهش دما، اتمهای سبک همچون هیدروژن و هلیم تولید و به دلیل اختلالات و اغتشاشات کوانتومی ایجاد شده، ساختارهای مختلف تشکیل میشوند و 9.1 میلیارد سال بعد منظومه شمسی و زمین تشکیل میشوند. این تئوری تاکنون با شواهد متعددی[۹۴] تایید شده است[۹۵] [۹۶].
شکل گیری منظومه شمسی و زمین
پذیرفته شدهترین فرضیه در مورد تشکیل منظومه شمسی فرضیه سحابی [۹۷] است که در سال 1976 ارائه شده است. شواهد متعددی فرضیه سحابی برای تشکیل ستاره ها را تایید می کند. 4/6 میلیارد سال پیش خورشید و سیارات در سحابی منظومه شمسی تشکیل شدند. این سحابی که شامل ذرات سنگین و سبک بود به آرامی شروع به چرخیدن میکند و به خاطر نیروی گرانش به مناطق مختلفی تقسیم میگردد.
در مرکز این سحابی پیش خورشید با حدود 99% جرم کل متراکم میگردد و دمای آن برای انجام گداختهای هستهای بالا میرود و باقی مواد متراکم میگردند و دیگر سیارات (از جمله زمین)، سیارکها و ستارههای دنبالهدار را تشکیل میدهند. پس از سرد شدن زمین، فرآیندهای مختلفی روی آن اتفاق می افتد:
• جو زمین در ابتدا هیچ شباهتی به جو کنونی نداشت و شامل همان مواد اولیه سحابی بود. به علت بادهای خورشیدی و گرمای آن و نیز کم بودن نیروی گرانش زمین برای نگه داشتن این مواد سبک، از جو زمین دور شدند.
• بر اثر فعالیتهای آتشفشانی، گازهایی که بیشتر آن را دی اکسید کربن، دی اکسید گوگرد و بخار آب تشکیل میداد، از اعماق زمین به درون جو وارد شد. البته برخورد شهابسنگها با زمین نیز در پیدایش آب و مولکولهای ارگانیک در زمین موثر بودند.
• پس از آن جوی شبیه جو کنونی زهره پدید آمد که به علت غلظت بالای مواد، سطح آن قابل مشاهده نیست. بدین ترتیب به علت غلظت بالای جو و برهمکنش نور با ذرات آن، هیچ یک از شب و روز وضوح فعلی را نداشتند. به عبارت دیگر نه شب کاملاً تاریک و نه روز کاملاً روشن بوده است.
• با آغاز بارش باران، دی اکسید کربن در اقیانوسها وارد شدند و به صورت کربنات کلسیم و دی اکسید کربن در سنگها رسوب کرد و غلظت جو کمتر شد. با فعالیت ارگانیسمهای فتوسنتزی، مولکول اکسیژن نیز به جو زمین وارد شد.
• 2.6 میلیارد سال پیش جو زمین شبیه جو فعلی شده و کدورت آن از بین می رود[۹۸][۹۹].
احتمالات ممکن در باره پیوستگی و جداسازی آسمانها و زمین از دیدگاه علم
درباره اینکه پیوستگی و گسستگی خاص مورد نظر قرآن، مربوط به کدام پیوستگی و جداسازی از لحاظ علمی است، احتمالات متعددی مطرح است:
احتمال اول
منظور از پیوستگی، پیوسته و یکی بودن مواد زمین و آسمان در لحظه مهبانگ و منظور از جداسازی آن دو، پدیده مهبانگ است که منجر به شکل گیری آسمان و زمین به صورت کنونی شده است. البته این احتمال شق دومی نیز دارد و آن این است که منظور از پیوستگی، پیوسته و یکنواخت بودن فضا تا 300 هزار سال پس از مهبانگ باشد و منظور از جداسازی، آغاز تشکیل اولین ساختارها باشد.
احتمال اول : «السماوات» مساوی کل فضا | ||
---|---|---|
1 | پیوستگی | پیوسته و یکی بودن مواد زمین و آسمان در لحظات اول مهبانگ |
جداسازی | وقوع مهبانگ و آغاز شکل گیری آسمان و زمین | |
2 | پیوستگی | پیوسته و یکنواخت بودن فضا تا 300 هزار سال پس از مهبانگ |
جداسازی | آغاز تشکیل اولین ساختارها (اعم از ابرخوشهها،خوشههای کهکشانی و ستارگان) |
احتمال دوم
منظور از این پیوستگی، پیوستگی زمین و خورشید و سایر سیارات در سحابی منظومه شمسی است و منظور از جداسازی، جدا شدن زمین از خورشید و سایر سیارات و شکل گیری کامل منظومه شمسی است.
احتمال دوم : «السماوات» مساوی سحابی منظومه شمسی | |||||
---|---|---|---|---|---|
پیوستگی | پیوستگی زمین، خورشید و سایر سیارات منظومه شمسی در سحابی اولیه | ||||
جداسازی | جدا شدن زمین از خورشید و سایر سیارات و شکلگیری کامل منظومه شمسی |
احتمال سوم
منظور از پیوستگی آسمانها، عدم بارش باران و منظور از پیوستگی زمین، عدم رویش گیاهان است. در این احتمال پیوستگی جداگانه آسمانها به هم و زمین به خود مورد توجه قرار گرفته است، بدین معنا که آسمان پیوسته و بسته بود و بارانی نمیبارید و زمین پیوسته و بسته بود و گیاهی از آن نمیرویید. بدین ترتیب این دیدگاه مرحله پیوستگی را به زمان پیش از شکل گیری کامل جو که بارانی در آن رخ نمیداده است و پیش از مهیا شدن زمین برای رویش گیاهان، مربوط دانسته و مرحله گسستگی را به زمان آغاز بارشها از آسمان و آغاز رویش گیاهان از زمین نسبت میدهد.
احتمال سوم : «السماوات» مساوی جو زمین | |
---|---|
پیوستگی | عدم بارش باران از آسمان و رویش گیاهان از زمین در ابتدای پیدایش زمین |
جداسازی | آغاز بارشهای اولیه از آسمان و رویش نخستین گیاهان از زمین |
بررسی نقاط قوت و ضعف احتمالات
پس از بیان احتمالات ممکن برای پدیده پیوستگی و گسستگی آسمانها و زمین از دیدگاه علم، به بررسی هر یک از این احتمالات و میزان صحت و سقم آنها میپردازیم:
احتمال اول
درباره احتمال اول باید گفت که هرچند پدیده مهبانگ تقریبا مورد پذیرش اکثر محافل علمی جهان است، ولی علم کنونی تقریباً هیچگونه اطلاع دقیقی درباره ماده اولیه جهان در لحظه مهبانگ ندارد. با این همه، باید گفت که هرچند بسیاری از جزئیات و اسرار این پدیده هنوز کشف نشده است، اما شواهد بسیاری نشان میدهد که به هر حال چنین پدیدهای در ابتدای پیدایش هستی باید اتفاق افتاده باشد. درباره انطباق این پدیده با رتق و فتق یا پیوستگی و گسستگی مورد نظر قرآن نیز باید گفت که هرچند قطعیتی در این باره وجود ندارد، ولی دلیلی نیز مبنی بر عدم تطابق این دو پدیده در دست نیست، بنابراین به نظر میرسد که پدیده مهبانگ میتواند مصداقی برای رتق و فتق مطرح شده در قرآن باشد.
احتمال دوم
در مورد احتمال دوم که مربوط به پیدایش منظومه شمسی است، باید گفت که هرچند فرضیه تشکیل منظومه شمسی از سحابی، آخرین و تنها فرضیهای است که تقریبا مورد پذیرش تمامی محافل علمی جهان است، اما جزئیات دقیق این فرضیه و نیز علت بسیاری از پدیدههایی که در آن رخ میدهد، تاکنون شناخته نشده است.
درباره تطابق این فرضیه با دیدگاه قرآنی نیز باید گفت که تنها مشکلی که وجود دارد، آن است که در این صورت باید واژه «السَّماوات» در آیه «أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا» (انبیاء/21/30) را منطبق بر خورشید و سایر سیارات منظومه شمسی بدانیم. این امر هرچند در نگاه اول به نظر مشکلی ایجاد نمیکند، ولی باید گفت که دو اشکال اساسی بدان وارد است:
• اول اینکه شاهد قرآنی صریحی مبنی بر اینکه میتوان کرات آسمانی را نیز مصداقی از «سماء» دانست، وجود ندارد و معمولاً به فضای حاوی این کرات، «سماء» اطلاق شده است. البته در پاسخ این اشکال میتوان گفت که «سماء» در لغت به هر آنچه در بالا قرار گیرد، گفته میشود. بنابراین، شاید بتوان کرات آسمانی را نیز مصداقی از این واژه دانست، چنانکه برخی از مفسران متقدم منظور از هفت آسمان را خورشید و ماه وپنج سیاره از سیارات منظومه شمسی میدانستند و نیز برخی از متأخرین منظور از هفت آسمان را سیارات هفت گانه منظومه شمسی به جز زمین دانستهاند.
• دوم اینکه اگر واژه «السَّمَاوَاتِ» را منطبق بر خورشید و سایر سیارات منظومه شمسی در نظر بگیریم، معنای این واژه که عمومیت را میرساند و شامل تمامی آسمانها میشود، به خورشید و تعداد خاصی از سیارات محدود میشود که قرینهای برای این محدودسازی در آیه موجود نیست. بنابراین نمیتوان با قطعیت درباره صحت این احتمال حکم کرد.
احتمال سوم
این احتمال نیز دارای نقاط قوت و ضعفی است. نقاط قوت آن عبارتند از:
• مؤید روایی.
• اینکه وجود پیوستگی جداگانه در هریک از آسمانها و زمین، از آیه قابل برداشت است.
• هماهنگی این احتمال با ادامه آیه
• سازگاری این احتمال با مضمون برخی آیات دیگر:
• از لحاظ علمی شکی نیست که در دوره ای از مراحل تکامل زمین بارش باران و رویش گیاهان در زمین وجود نداشته است. این مطلب سازگاری روشنی با تفسیر رتق و فتق در این احتمال دارد.
اما نقطه ضعف این دیدگاه چنانکه گفته شد، به کار رفتن واژه «السماوات» در آیه به جای واژه «السماء» است که در آیات قرآن برای آسمانی که باران از آن میبارد، به کار میرود.
بدین ترتیب باید گفت که به استثنای دیدگاه اول، دو دیدگاه دیگر دارای نقاط قوت و ضعفی هستند که نه میتوان به طور کلی آنها را رد کرد و نه میتوان با قطعیت به صحت آنها حکم کرد. اما راه حل مناسبی نیز وجود دارد که میتواند میان احتمالات موجود جمع نموده و مشکلات موجود در هر یک از این دیدگاهها را نیز تا حدودی حل نماید.
نتیجه گیری
جمع میان احتمالات
با توجه به نقاط قوت و ضعفی که برای احتمالات مطرح شده بیان شد، می توان این احتمالات را به گونه ای با هم جمع نموده و احتمال جامعتری برای معنای آیه در نظر گرفت. به عبارت دیگر میتوان گفت که پدیده رتق و فتق مصادیق گوناگون داشته و میتواند هر سه احتمال بیان شده را در بر بگیرد. قرائن متعددی در تایید و تقویت این دیدگاه وجود دارد:
• نحوه آورده شدن الفاظ آیه که می تواند هر دو گونه پیوستگی را پوشش دهد.
• آمدن «السماوات» به جای «السماء» که احتمال وقوع فتق در تمامی اجزای آسمانها را تقویت می کند.
• مبالغهای که در به کار رفتن لفظ «رتق» وجود دارد که میتواند بیانگر شدت این پیوستگی باشد، به گونهای که فتق کامل به تدریج و در چندین مرحله اتفاق بیفتد.
• مصادیق مختلفی که در روایات برای پدیده فتق بیان شده که میتواند بیانگر تعدد فتقهایی باشد که در آسمانها و زمین رخ داده است.[۱۰۰]
بدین ترتیب میتوان معنای «السماوات» را با همان گستردگی که دارد و شامل تمامیآسمانها میشود، در نظر گرفته و بگوییم که رتق و فتق مورد نظر آیه با توجه به الفاظ به کار رفته در آن می تواند مصادیق متعددی داشته و در اجزای مختلف آسمان رخ داده باشد، از این رو خداوند به طور کلی این پیوستگی و گسستگی را به کل آسمانها نسبت داده تا آیه بتواند دربردارنده تمامی رتق و فتقهایی که در آسمانها و زمین رخ میدهد، باشد. همانطور که ملاحظه میشود، این دیدگاه به خوبی میتواند سه دیدگاه اول را در خود جمع نماید. علاوه بر این، مشکلی که درباره استعمال واژه «السماوات» در دیدگاه دوم و سوم داشتیم، نیز بدین وسیله حل میشود، زیرا در این دیدگاه دیگر لازم نیست که معنای «السماوات» را محدود کرده و مختص به کرات درون منظومه شمسی نماییم، یا اینکه مانند دیدگاه سوم برای تطبیق معنای «السماوات» با جو زمین، بدون هیچ دلیل و قرینهای بگوییم که منظور از «السماوات» همان «السماء» است، بلکه می توان گفت که با توجه به اینکه پیوستگی یک بار میان کل اجزای آسمان و زمین، یک بار میان اجزای منظومه شمسی و زمین و بار دیگر به طور جداگانه در زمین و جو آن رخ میدهد، در این آیه از لفظی استفاده شده که عمومیت را رسانده و میتواند دربردارنده تمامی این آسمانها باشد.
البته اینکه ما سه احتمال برای پیوستگی و گسستگی آسمانها و زمین ارائه کردیم، به این معنا نیست که رتق و فتق مورد نظر آیه تنها منحصر به این سه مورد است، بلکه این احتمال وجود دارد که رتق و فتقهای بسیاری در فرآیند آفرینش آسمانها و زمین رخ داده باشد که ما از آنها بیخبریم. ما در اینجا تنها به آنچه که علم تاکنون بدان دست یافته اشاره کردیم.
پانویس و منابع
- ↑ فراهیدی،7، ص318
- ↑ ابن فارس، ص490
- ↑ ابن منظور،14، ص397؛ زبیدی،38، ص301
- ↑ راغب اصفهانی،ص427
- ↑ نک. زبیدی، 38، ص302
- ↑ فراهیدی، 7، ص318
- ↑ جوهری، 7، ص231
- ↑ راغب اصفهانی، ص427
- ↑ ابن فارس، ص490
- ↑ راغب، ص427
- ↑ ابن فارس، ص490
- ↑ جوهری،7، ص231
- ↑ ابن فارس، ص490
- ↑ مصطفوی، 5، ص218
- ↑ طبرسی،1، ص451
- ↑ مکارم،1، ص121
- ↑ جعفری،1، ص183
- ↑ طبرسی، 4، ص428
- ↑ زمخشری، 2، ص6
- ↑ صادقی تهرانی،20، ص167
- ↑ مغنیه، 5، ص346
- ↑ مدرسی،8، ص113
- ↑ رضایی اصفهانی،ص135
- ↑ صادقی تهرانی،20، ص167
- ↑ مغنیه،5، ص346
- ↑ مدرسی،8، ص113
- ↑ طیب،9، ص335
- ↑ مکارم،1، ص166
- ↑ نک. طوسی،7، ص503
- ↑ نک. طبرسی،7، ص279
- ↑ نک. فخررازی،24، ص479
- ↑ طباطبایی، 15، ص235
- ↑ طوسی،7، ص503
- ↑ طبرسی،7، ص279
- ↑ فخررازی،24، ص479
- ↑ طباطبایی،15، ص235
- ↑ طباطبایی،16، ص248
- ↑ مکارم،6، ص170
- ↑ ابن عاشور،8، ص96
- ↑ قرشی، احسن الحدیث،3، ص408
- ↑ الف لام استغراق حقیقی، الف و لامی است که برای اشاره به تمام افراد جنس می آید و می توان به جای آن از واژه «کلّ» استفاده کرد.
- ↑ الف و لام جنس، الف و لامی است که برای بیان حقیقت و ماهیت چیزی می آید و نمی توان به جای آن از واژه «کلّ» استفاده نمود.
- ↑ بدون هیچ قید و قرینه خاصی که نشان بدهد منظور از «السماء» آسمان خاصی است.
- ↑ صادقی تهرانی،16، ص90
- ↑ طیب،9، ص137
- ↑ الف و لام عهد ذهنی (یا علمی)، الف و لامی است که برای بیان مطلبی که برای مخاطب معلوم و شناخته شده است، به کار می رود.
- ↑ سیوطی،1، ص631
- ↑ مکارم،1، ص121؛ جعفری، 1، ص83
- ↑ طبرسی،1، ص451
- ↑ طبرسی، 4، ص428
- ↑ رضایی اصفهانی،ص135
- ↑ صادقی تهرانی،20، ص167؛ مغنیه، 5، ص346؛ مدرسی،8، ص113
- ↑ سیوطی، 1، ص573
- ↑ اللَّهُ الَّذي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَراراً وَ السَّماءَ بِناءً ... (غافر/64) خدا [همان] كسى است كه زمين را براى شما قرارگاه ساخت و آسمان را بنايى [گردانيد]
- ↑ ءَ أَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَئهَا * رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّئهَا (نازعات/27و28) آيا آفرينش شما دشوارتر است يا آسمانى كه [او] آن را برپا كرده است؟ سقفش را برافراشت و آن را [به اندازه معين] درست كرد.
- ↑ وَ جَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفًا محَّْفُوظًا...(انبیاء/32) و آسمان را سقفى محفوظ قرار داديم
- ↑ وَ يُمْسِكُ السَّمَاءَ أَن تَقَعَ عَلىَ الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ ... (حج/65) و آسمان را نگاه مىدارد تا [مبادا] بر زمين فرو افتد، مگر به اذن خودش [باشد].
- ↑ طوسی، ج7، ص243
- ↑ طباطبایی، ج14، ص278
- ↑ بن عاشور، ج17، ص40
- ↑ زمخشری، ج3، ص113
- ↑ طبرسی، ج7، ص72
- ↑ نک. فخرالدین رازی، ج22، ص137
- ↑ ابن عاشور، ج17، ص40
- ↑ نک. طوسی، ج7، ص242
- ↑ طبرسی، ج7، ص72
- ↑ فخرالدین رازی، ج22، ص137
- ↑ نک. ابوحیان، ج7، ص424
- ↑ بیضاوی، ج4، ص50
- ↑ نک. قمی مشهدی، ج8، ص409
- ↑ نک. طوسی، ج7، ص242
- ↑ نک. طبرسی، ج7، ص72
- ↑ نک. زمخشری، ج3، ص113
- ↑ فخرالدین رازی، ج22، ص137
- ↑ نک. ابوحیان، ج7، ص424
- ↑ نک. طبرسی، ج7، ص72
- ↑ فخرالدین رازی، ج22، ص137
- ↑ نک. ابوحیان، ج7، ص424
- ↑ نک. فخرالدین رازی، ج22، ص137
- ↑ ابن عاشور، ج17، ص41
- ↑ نک. طوسی، ج7، ص243
- ↑ نک. فخرالدین رازی، ج22، ص137
- ↑ نک. ابوحیان، ج7، ص424
- ↑ فخرالدین رازی، ج22، ص137
- ↑ طوسی، ج7، ص242
- ↑ فخرالدین رازی، ج22، ص137
- ↑ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِٱلْءَاخِرَةِ مَثَلُ ٱلسَّوْءِ وَلِلَّهِ ٱلْمَثَلُ ٱلْأَعْلَىٰ وَهُوَ ٱلْعَزِيزُ ٱلْحَكِيمُ آیه 60 سوره نحل
- ↑ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَأَلْقَىٰ فِى ٱلْأَرْضِ رَوَٰسِىَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَآبَّةٍ وَأَنزَلْنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءً فَأَنۢبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ آیه 10 سوره لقمان
- ↑ إِنَّ فِى خَلْقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَٱخْتِلَٰفِ ٱلَّيْلِ وَٱلنَّهَارِ وَٱلْفُلْكِ ٱلَّتِى تَجْرِى فِى ٱلْبَحْرِ بِمَا يَنفَعُ ٱلنَّاسَ وَمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مِن مَّآءٍ فَأَحْيَا بِهِ ٱلْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَآبَّةٍ وَتَصْرِيفِ ٱلرِّيَٰحِ وَٱلسَّحَابِ ٱلْمُسَخَّرِ بَيْنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلْأَرْضِ لَءَايَٰتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ آیه 164 سوره بقره
- ↑ فخرالدین رازی، ج22، ص137
- ↑ Harrison, Cosmology: the science of the universe, pp31-33.
- ↑ Koupelis, In Quest of the Universe, p527.
- ↑ ig Bang
- ↑ به عنوان مثال: مشاهدات هابل از انبساط جهان؛ فراوانی عناصر سبک مانند هیدروژن و هلیم؛ تابش مایکروویو زمینه کیهانی cb
- ↑ Fleisher,The big bang, pp34-48.
- ↑ Blanchard, What caused the big bang, p4-28.
- ↑ nebular hypothesis
- ↑ Lang, The Cambridge guide to the solar system, 2003.
- ↑ National Research Council (U.S.), Origin and evolution of Earth: research questions for a changing planet, 2008.
- ↑ در نهج البلاغه روایاتی آمده است که منظور از فتق را فتق بین سماوات بالا و قرار دادن فرشتگان در آنها، شکافته شدن طبقات فضا (نهج البلاغه، خطبه1) و فتق بین هفت آسمان (نهج البلاغه، خطبه211) معرفی مینماید. صادقی تهرانی(1380، ص68) میگوید که روایت اخیر از جمله شواهدی است که نشان میدهد رتق و فتق تنها ویژه معنای بارش باران و رویش گیاهان نیست.
1. قرآن کریم
2. ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحرير و التنوير، بی نا، بی تا.
3. ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، دار صادر، بيروت، 1414ق.
4. ابو حيان، محمد بن يوسف، البحر المحيط فى التفسير، دار الفكر، بيروت، 1420ق.
5. بيضاوى، عبدالله بن عمر، أنوار التنزيل و أسرار التأويل، دار احياء التراث العربى، بيروت، 1418ق.
6. راغب اصفهانى، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، دارالعلم، بيروت، 1412ق.
7. زمخشرى، محمود، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، دار الكتاب العربي، بيروت، 1407ق.
8. صادقى تهرانى، ستارگان از ديدگاه قرآن، اميد فردا، تهران، 1380ش.
9. طباطبايى سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين، قم، 1417ق.
10. طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، مرتضى، مشهد، 1403ق.
11. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372ش.
12. طريحى، فخر الدين، مجمع البحرين، كتابفروشى مرتضوى، تهران، 1375ش.
13. طوسى، محمد بن حسن، التبيان فى تفسير القرآن، دار احياء التراث العربى، بيروت.
14. طيب، سيد عبد الحسين، اطيب البيان في تفسير القرآن، انتشارات اسلام، تهران، 1378ش.
15. فخرالدين رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتيح الغيب، دار احياء التراث العربى، بيروت، 1420ق.
16. فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين، انتشارات هجرت، قم، 1410ق.
17. فولادوند، محمد مهدى، ترجمه قرآن، دار القرآن الكريم (دفتر مطالعات تاريخ ومعارف اسلامى)، تهران، 1415ق.
18. قمى مشهدى، محمد بن محمدرضا، تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامى، تهران، 1368ش.
19. مصطفوى، حسن، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران، 1360ش.
20. مغنيه، محمد جواد، تفسير الكاشف، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1424ق.
21. سيد رضى، محمد بن حسين، نهج البلاغه، هجرت، قم، 1414ق.
22. آلوسى، محمود، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1415ق.
23. ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، بی نا، بی تا.
24. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، دار صادر، بیروت، 1414ق.
25. ابو حیان، محمد بن یوسف، البحر المحیط فى التفسیر، دار الفکر، بیروت، 1420ق.
26. بیضاوى، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1418ق.
27. جوهری، إسماعیل بن حماد، الصحاح؛ تاج اللغة وصحاح العربیة، دارالعلم للملایین، بیروت، 1990م.
28. درویش، محیى الدین، اعراب القرآن و بیانه، دارالارشاد، سوریه، 1415ق.
29. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دارالعلم، بیروت، 1412ق.
30. رضایی اصفهانی، محمد علی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، انتشارات کتاب مبین، 1388ش.
31. زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تراث العربی، کویت، 1422ق.
32. زمخشرى، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، دار الکتاب العربی، بیروت، 1407ق.
33. سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی، فى ظلال القرآن، دارالشروق، بیروت- قاهره، 1412ق.
34. شهرستانی، هبة الدین، اسلام و هیئت، مطبعة الغری، نجف، 1356ق.
35. طباطبایى سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین، قم، 1417ق.
36. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372ش.
37. طوسى، محمد بن حسن، التبیان فى تفسیر القرآن، دار احیاء التراث العربى، بیروت.
38. طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات اسلام، تهران، 1378ش.
39. فخرالدین رازى ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1420ق.
40. فراهیدى خلیل بن احمد، کتاب العین، انتشارات هجرت، قم، 1410ق.
41. فولادوند، محمد مهدى، ترجمه قرآن، دار القرآن الکریم، تهران، 1415ق.
42. فیض کاشانى، ملا محسن، تفسیر الصافى، انتشارات الصدر، تهران، 1415ق.
43. قمى مشهدى، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامى، تهران، 1368ش.
44. مصطفوى، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360ش.
45. Fleisher. Paul,The big bang, 2006,pp34-48.
46. Edwards, Rem Blanchard,What caused the big bang, 2001,p4-28.
47. Pincock, Stephen; Frary, Mark The origins of the universe for dummies, 2007 .
48. Lang, Kenneth R ,The Cambridge guide to the solar system ,Cambridge University Press, 2003.
49. National Research Council (U.S.), Origin and evolution of Earth: research questions for a changing planet, 2008.