ریاست ملکه در میان مورچگان از منظر قرآن و علم
چکیده
غرض از نگارش حاضر، نقد ادعاهای علمی مطرح درخصوص آیه 18 سوره نمل ﴿حَتىَّ إِذَا أَتَوْاْ عَلىَ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَأَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُواْ مَسَكِنَكُمْ لَايَحطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَ جنودُهُ وَ هُمْ لَايَشْعُرُونَ﴾ است. پژوهشگران اظهار میدارند صحبت مورچهای با دیگر مورچهها بهصورت امری «ادْخُلُواْ مَسَكِنَكُمْ» ریاست مورچهای بر دیگران را نشان میدهد و مؤنث پنداشتن آن مورچه «قَالَتْ نَمْلَةٌ» ملکه بودن او را به نمایش میگذارد. همچنین، «لَايَحطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَ جنودُهُ» نگرانی او نسبت به افراد همنوع خود و وجود سیستم خود دفاعی مورچه را نشان میدهد. علاوه بر آنکه ذکر اسم حضرت سلیمان (ع) و جمله «وَ هُمْ لَا يَشْعُرُونَ» آگاهی و شناخت او را نسبت به حضرت سلیمان(ع) نشان میدهد.
بررسیهای انجام شده از دو منظر علمی و قرآنی، برخی از این ادعاها را اثبات و برخی را ردّ مینماید. از دیدگاه علمی مورچگان از طریق برقراری ارتباط صوتی و فرمونی، مقصود خود را به همنوعان بیان داشته و به این شیوه با هم سخن میگويند. امّا در اجتماع مورچگان آنهایی که لیاقت و صلاحیت بیشتری دارند، زمام امور را به دست میگیرند. همانطور که از لحاظ قرآنی، «تاء» در «نملة» براى بيان وحدت است و مؤنث آوردن فعل فقط براى مراعات ظاهر كلمه است. پس، ادّعای ریاست ملکه در میان مورچگان و همچنین ادعای اینکه مورچۀ دیگری از جنس مادّه وظیفه رهبری آنان را عهدهدار بوده، نیز مردود است.
مقدمه
حكومت سليمان نبى(ع) يكى از اعجابهاى قرآن بوده و داستان قدرت وی در سوره «نمل» یعنى مورچه، بیان شده است. تفکّر در آفرينش مورچه انسان را به سوی فهم حقایقی ژرف سوق میدهد و ذکر فرومانرایی با عظمت حضرت سلیمان در سورهای که به نام یکی از کوچکترین مخلوقات خداوند نامگذاری شده، انسان را به تدبّر وامیدارد.
از اینرو، امیرالمؤمنین علی(ع) در خطبه 185 نهجالبلاغه ضمن یادآوری برخی ظرایف خلقت مورچه، تصریح میفرمایند درک بسیاری از آن تدابیر نه تنها با چشم ظاهر، بلکه با چشم باطن نیز امکانپذیر نیست. ایشان خاطرنشان میسازند آيا به این مخلوق كوچك خدا نمىنگرید كه چگونه آفرينش آن را استحكام بخشيد؟ و تركيب اندام آن را برقرار و گوش و چشم براى آن پديد آورد و استخوان و پوست متناسب خلق كرد؟ به مورچه و كوچكى جثّه آن بنگريد كه چگونه لطافت خلقت او با چشم و انديشه انسان درك نمىشود. نگاه كنيد چگونه روى زمين راه مىرود و براى به دست آوردن روزى خود تلاش مىكند. دانهها را به لانه خود منتقل مىسازد و در جايگاه مخصوص نگه مىدارد، در فصل گرما براى زمستان تلاش كرده و بههنگام درون رفتن، بيرون آمدن را فراموش نمىكند !. روزى مورچه تضمين گرديده و غذاهاى متناسب با طبعش آفريده شده است. اگر در مجارى خوراك و قسمتهاى بالا و پايين دستگاه گوارش و آنچه در درون شكم او از غضروفهاى آويخته به دنده و شكم و آنچه در سر اوست از چشم و گوش، انديشه نمايى، از آفرينش مورچه دچار شگفتى شده و از وصف او به زحمت خواهى افتاد. پس بزرگ است خدايى كه مورچه را بر روى دست و پايش بر پاداشت و پيكره وجودش را با استحكام نگاه داشت.
امّا از آيات قرآن در سوره نمل و همچنين سوره سبأ به خوبى واضح است كه داستان حكومت حضرت سليمان جنبه عادى نداشته؛ بلكه توأم با معجزات مختلفى بوده مانند حكومت سليمان بر جنّ و پرندگان، درك كلام مورچگان و گفتگوى با هدهد که در سوره نمل ذکر شده و بخش ديگر آن معجزات در سوره سبأ آورده شده است [۱].
جالب است بدانیم درخصوص سخن گفتن سلیمان با مورچه، خداوند در آیه 18 سوره نمل میفرماید سلیمان و سپاهیانش: آنگاه كه به وادى مورچگان رسيدند. مورچهاى [به زبان خويش] گفت: «اى مورچگان، به خانههايتان داخل شويد، مبادا سليمان و سپاهيانش، نديده و ندانسته، شما را پايمال كنند»، ﴿حَتىَّ إِذَا أَتَوْاْ عَلىَ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَأَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُواْ مَسَكِنَكُمْ لَايَحطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَ جنودُهُ وَ هُمْ لَايَشْعُرُونَ﴾.
برخی محققان قرآنی اظهار داشتهاند از اين آيه چند مطلب بهدست ميآيد[۲]:
1. مورچگان با هم سخن میگويند و مقصود خويش را به یکديگر بيان ميدارند (قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ...)؛
2. اگر «نملة» مؤنّث باشد، ميتوان پىبرد كه ملكه مورچگان، همانطوركه عهدهدار تخمگذارى است، بر مورچگان حكومت نيز دارد؛ زیرا دستور ورود به لانهها را صادر كرده است؛
3. مورچگان، حكومت و تشكيلات اجتماعى دارند؛
4. مورچگان انسانها را ميشناسند؛ زيرا مورچهای به مورچگان ديگر میگوید: اگر داخل لانهها نشويد، سليمان و لشكريانش شما را پایمال ميكنند.
جلوههایی از کلام سلیمان(ع) با حیوانات در سوره نمل
حیوانات مانند انسانها زبان و منطق خاص خود را دارند؛ امّا زبان آنها به دلیل اختلافِ خلقت و جامعهشان با زبان انسان تفاوت دارد. با این وجود، ارتباط حیوانات با یکدیگر هرچند در قالب ایما و اشاره و قالب حرکات و رفتارهای خاصّی باشد و با نظام ارتباطی و تکلّم انسان متفاوت باشد، یک نوع تکلّم است[۳].
تکلّم حیوانات در قرآن کریم به سه صورت گفتوگو با خدا و بشر و با یکدیگر بیان شده است. در جدول شماره یک به برخی آیات آن اشاره شده است:
جدول1: برخی آیات دربارۀ تکلّم حیوانات در قرآن کریم | ||
تکلّم حیوانات | اشکال | آیات |
---|---|---|
گفتوگوی خدا با حیوان | در قالب وحی (الهام غریزی) به زنبور عسل | وَأَوْحَىٰ رَبُّكَ إِلَى ٱلنَّحْلِ أَنِ ٱتَّخِذِى مِنَ ٱلْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ ٱلشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ آیه 68 سوره نحل
|
گفتوگوی حیوان با خدا | در قالب تسبیح پروردگار | أَلَمْ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُۥ مَن فِى ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَٱلطَّيْرُ صَٰٓفَّٰتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُۥ وَتَسْبِيحَهُۥ وَٱللَّهُ عَلِيمٌۢ بِمَا يَفْعَلُونَ آیه 41 سوره نور
|
گفتوگوی حیوان با بشر | در گزارش هدد به سلیمان از سرزمین سبأ[۴] | لَا جَرَمَ أَنَّ ٱللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلْمُسْتَكْبِرِينَ آیه 23 سوره نحل
|
گفتوگوی بشر با حیوان | در مأموریت دادن سلیمان به هدهد | ٱذْهَب بِّكِتَٰبِى هَٰذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَٱنظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ آیه 28 سوره نمل
|
گفتوگوی حیوان با حیوان | در خطاب یک مورچه به سایر مورچهها | حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَوْا۟ عَلَىٰ وَادِ ٱلنَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّمْلُ ٱدْخُلُوا۟ مَسَٰكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَٰنُ وَجُنُودُهُۥ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ آیه 18 سوره نمل
|
از آیات ذکر شده، آنچه بیشتر مدّ نظر است، آیاتی است که اشاره به سخن گفتن حیوانات با انسان و همنوعان خود دارد. در قرآن کریم از صحبت کردن دو حیوان با انسان، یکی مورچه و دیگری هدهد، در سوره نمل یاد شده است. همچنین از گفتوگوی مورچهها با یکدیگر نیز در همان سوره خبر داده شده است.
از اینرهگذر، در خصوص گزارش هدهد به حضرت سلیمان(ع) از آنچه در سرزمین سبأ دیده بود، در آیات 22تا 24 سوره نمل آورده شده که هدهد گفت: «از چيزى آگاهى يافتم كه از آن آگاهى نيافتهاى و براى تو از «سبأ» گزارشى درست آوردهام. من [آنجا] زنى را يافتم كه بر آنها سلطنت مىكرد و از هر چيزى به او داده شده بود و تختى بزرگ داشت. او و قومش را چنين يافتم كه به جاى خدا براى خورشيد سجده مىكنند و شيطان اعمالشان را برايشان آراسته و آنان را از راه [راست] بازداشته بود، در نتيجه [به حق] راه نيافته بودند.»[۵]
آنگاه حضرت سلیمان(ع) نیز در پاسخ به هدهد و صحت خبری که آورده بود، در آیات 27و28 همان سوره فرمود: «خواهيم ديد آيا راست گفتهاى يا از دروغگويان بودهاى. اين نامه مرا ببر و بهسوى آنها بيفكن، آنگاه از ايشان روى برتاب، پس ببين چه پاسخ مىدهند.»[۶]
در این گفتوگوی دو سویه، به وضوح مشاهده میشود حضرت سلیمان(ع) کلام هدد را درک نموده و هدهد نیز قادر به فهم کلام وی بوده است. همچنین در آیۀ 18 سوره نمل به سخن گفتن مورچهها با یکدیگر اذعان شده است؛ در آن هنگام که یک مورچه به سایر مورچهها هشدار میدهد: «اى مورچگان، به خانههايتان داخل شويد، مبادا سليمان و سپاهيانش، نديده و ندانسته، شما را پايمال كنند.»
آنگاه در آیه 19 همان سوره گفته شده حضرت سلیمان(ع)، پس از شنیدن آن پیام هشداردهنده «از گفتار او [مورچه] دهان به خنده گشود ...»[۷] .
بنابراین مبرهن است سلیمان(ع)، علاوه بر کلام هدهد، توانایی فهم کلام مورچه را نیز داشته است؛ حتّی با استناد به آیه 16 این سوره که ایشان میفرماید: « ... ما زبان پرندگان را تعليم يافتهايم ...» میتوان بیان نمود که وی زبان تمام پرندگان را میدانسته، زیرا قیدی که پرندگان را محدود به نوع خاصی نماید، در آیه وجود ندارد؛ بنابراین بهطور مطلق بیان شده است.
سلیمان و درک زبان پرندگان
بهمنظور کنکاش در چگونگی سخن گفتن حضرت سلیمان با مورچه که در آیه 18 سوره نمل بیان شده است، میبایست نگاهی گذرا به آیات پیشین این سوره نیز نمود. آیات 15تا18 سوره نمل عبارت است از:
آیه 15 سوره نمل ﴿وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا دَاوُدَ وَ سُلَيْمَانَ عِلْمًا ...﴾ بیانگر آن است که خداوند به حضرت داوود و سلیمان(ع) دانشی عطا فرمود که به شکرانۀ آن، خدای را پاس داشتند. توجه به اين نكته حائز اهمیّت است که نكره آمدن علم اشاره به عظمت و اهميت آن دارد[۸]. در حقیقت آیه بیانگر آن است که گفتوگو با حیوانات فضیلتی بوده که خداوند فقط به حضرت داوود و سلیمان(ع) بخشیده است.
آنگاه در آیه 16 این سوره ﴿وَ وَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُدَ وَ قَالَ يَأَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيرِ وَ أُوتِينَا مِن كلُِّ شىَْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ﴾ تصریح شده مقصود از آن علم، قدرت تکلّم به زبان پرندگان بوده است. تعلیم «منطق طیر» به حضرت داوود و پس از او به حضرت سلیمان با بررسی معنایی واژۀ «نطق» آشکار میگردد.
«نُطْق» در عرف، صداهاى جدا جدائى است كه زبان آن را آشكار ميكند و گوشها آن را ميشنود و حفظ ميكند. نُطْق بهمعنى سخنگفتن، همواره در مورد انسان بهكار ميرود، نه غير او[۹]. ابنمنظور[۱۰] نیز مىگويد نطق همان تكلّمكردن است. سپس، از ابنسيده نقل مىكند گاهى نطق در غير انسان نيز بهكار مىرود.
بعضى مدّعى هستند كه تعبير نطق و سخن گفتن در مورد غير انسانها جز بهصورت مجاز ممكن نيست؛ ولى اگر غير انسان نيز اصوات و الفاظى از دهان بيرون بفرستد كه بيانگر مطالبى باشد، دليل ندارد كه آن را نطق نگوئيم، چرا كه نطق هر لفظى است كه بيانگر حقيقت و مفهومى باشد. البته آن صداهاى مخصوصى كه گاه بعضى از حيوانات به هنگام خشم و غضب يا رضايت و خشنودى يا ... سرمىدهند، نطق نیست؛ بلکه اينها اصواتى است كه مقارن با حالتى از دهان آنها برمىخيزد. در آیاتی که سليمان با هدهد مطالبى را رد و بدل مىكند، نشان میدهد حيوانات علاوه بر آن اصوات قادرند به فرمان خدا در شرايط خاص سخن بگويند. البته نطق در معنى وسيعى در قرآن بهكار رفته كه عبارت است از «بيان ما فى الضمير»، خواه از طريق الفاظ و سخن و خواه از طريق حالات ديگر[۱۱]. مثلاً در قرآن كريم دلالت پوست بدن را نطق خوانده، فرموده است:
بههرحال، «منطق طير» عبارت است از هر طريقى كه پرندگان به آن طريق مقاصد خود را با هم مبادله مىكنند. دستاوردهای جدید نشان داده هر نوعى از حيوانات، صوتهايى ساده و بدون تركيب دارند كه در موارد خاصى كه به هم برمىخورند يا با هم هستند، بهكار مىبرند. البته اين صداهاى مختلف در مواقع مختلف مختص به پرندگان نيست؛ بلكه ساير حيوانات را نيز دربر میگیرد. ولى آنچه مسلم است، مقصود از منطق طير در آيه اين معناى ظاهرى نيست؛ بلكه معنايى دقيقتر و وسيعتر از آن است[۱۲].
همچنین شایان ذکر است درک کلام پرندگان منافاتى با فهميدن كلام مورچه ندارد؛ زیرا جمله «عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ» نفى حیواناتی غير از پرندگان را نكرده است؛ بلكه تنها اثبات مىكند كه حضرت سلیمان زبان پرندگان را مىدانسته، حال ممكن است زبان ساير حيوانات يا بعضى ديگر مانند مورچه را هم بداند[۱۳]. در این خصوص مفسران نظر دیگری را هم مطرح نمودهاند[۱۴].
پرندگان در لشکر سلیمان
سپس در آیه 17 به سربازان سپاه سلیمان که متشکّل از جنّ و انس و پرندگان میباشند، اشاره میگردد ﴿وَ حُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جنودُهُ مِنَ الْجنِّ وَ الْانسِ وَ الطَّيرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ﴾ . درخصوص این آیه میان مفسران اختلاف نظر است که آيا همه انسانها و جنّ و پرندگان از لشكريان او بودهاند، بنابر اينكه «من» برای بيان جنس است يا قسمتى از آنها لشكر او را تشكيل مىدادهاند، بنابر اینکه «من» برای بیان بعضی است. این مسئله تقريباً بحث زائدى به نظر مىرسد؛ چون بدون شك، سليمان بر تمام زمين حكومت نداشت و قلمرو حكومتش منطقه شام و بيتالمقدس و احتمالاً بعضى نواحى اطراف بود[۱۵].
امّا سبب آنکه جنّ را جلوتر از انس و طير ذكر كرده، به دلیل آن است که مسخّر شدن جنّ و به فرمان در آمدن او براى يك انسان، عجيبتر از آن دو مورد ديگر است و اگر بعد از جنّ، انس را آورده، نه طير را، دوباره براى همين است كه مسخر شدن انسانها براى يك انسان عجيبتر از مسخر شدن طير است و علاوه بر اين، رعايت تضّاد بين جنّ و انس هم شده است[۱۶].
رویارویی سلیمان با مورچه
شگفتانگیزترین صحنۀ مصاف سپاه سلیمان و مورچگان در وادی نمل با تعابیری لطیف در ضمن آیه 18 سوره نمل به پرده تصویر کشیده میشود: ﴿حَتىَّ إِذَا أَتَوْاْ عَلىَ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَأَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُواْ مَسَكِنَكُمْ لَا يَحطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَ جنودُهُ وَ هُمْ لَا يَشْعُرُونَ﴾، تا آنگاه كه به وادى مورچگان رسيدند. مورچهاى [به زبان خويش] گفت: «اى مورچگان، به خانههايتان داخل شويد، مبادا سليمان و سپاهيانش، نديده و ندانسته، شما را پايمال كنند.»
در خصوص این آیه بعضی پژوهشگران اظهار داشتهاند صحبت مورچهای با دیگر مورچهها بهصورت امری (ادْخُلُواْ مَسَكِنَكُمْ) ملکه بودن او را به نمایش میگذارد. همچنین، (لَا يَحطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَ جنودُهُ) نگرانی او نسبت به افراد همنوع خود را نشان میدهد. علاوه بر آنکه ذکر اسم حضرت سلیمان (ع) و جمله «وَ هُمْ لَا يَشْعُرُونَ» آگاهی و شناخت او را نسبت به حضرت سلیمان(ع) نشان میدهد[۱۷].
بنابراین در این آیه، هر کدام از تعابیر، نظیر «وَادِ النَّمْلِ»، «قَالَتْ نَمْلَةٌ»، «ادْخُلُواْ مَسَكِنَكُمْ»، «لَايَحطِمَنَّكُمْ» و «هُمْ لَايَشْعُرُونَ» دارای مفهومی دقیق و عمیق است. از اینرو، نخست به کاربرد قرآنی واژه «نمل» و واکاوی آن پرداخته میشود.
واژه «نَمْل» سه مرتبه در قرآن، در آیه 18 سوره نمل، بهکار رفته است. نَمل اسم جنس [جمعی][۱۸] است [۱۹] که مفرد آن، نَمْلَة[۲۰] و جمع [مکسر] آن، نِمال است [۲۱]. بهعبارت دیگر، نمله با تاء وحدت فقط بر یک عدد، بدون اشاره به مذکر و مؤنث دلالت دارد[۲۲][۲۳].
نَمْل بهمعنای مورچه است[۲۴]. این واژه بهطور استعاره برای سخنچین، بهمنظور تصویر حرکت نهانی و آهسته آن بهکار میرود و گفته میشود: هو نَمِلٌ و ذُو نَمْلَةٍ و نَمَّالٌ یعنی او سخنچین و نمّام است [۲۵].
«نَمْلَةٌ بهمعنای زخمی است بر پهلو[۲۶] که در ظاهر شبیه به مورچه است» [۲۷] [۲۸]. همچنین گویند نَمْلَةٌ بهمعنای شیار سُم میباشد[۲۹][۳۰][۳۱]. یکی از عیوب اسب نیز نَمْلَةٌ نام دارد[۳۲].
گفته شده نَمْل بر سه نوع است: نَمْل و فازِر [۳۳] و عُقيفان[۳۴] . نَمْل پا دارد و در صحرا و بیابان است و مردم را نمیآزارد؛ ولی ذرّ که نوعی نَمل است، آزاردهنده و کوچک اندام است. گفته شده نَمل دارای پر است و بزرگ میباشد[۳۵].
سرزمين مورچگان
مورچگان حشراتی هستند که زیر زمین بهصورت اجتماعی زندگی میکنند و تا امروز نزدیک به هفت هزار نژاد آنها مشاهده شده است و باز هم ممکن است نژادهای جدیدی به نظر برسد که در کتب گذشتگان ثبت نشدهاند. ویلر استاد حشرهشناسی دانشگاه هاروارد مورچگان را به هشت قسم تقسیم کرده که از این هشت طبقه، دو طبقه در تمام مناطق زمین و شش طبقه دیگر در مناطق استوایی یا نزدیک به استوا زندگی میکنند.
مورچگان به تمام معنا جانورانی اجتماعی هستند و محال است بتوانیم یک مورچه را پیدا کنیم که بهتنهایی زندگی میکند. مورچهها در تمام مناطق زمین به استثنای مناطق قطبی و اراضی مرتفع زندگی میکنند[۳۶].
با توجه به زندگی اجتماعی مورچهها ضروری است به تعابیر قرآنی که نشاندهنده این اجتماع بزرگ است، نیز پرداخته شود. در تعبیر ﴿حَتىَّ إِذَا أَتَوْاْ عَلىَ وَادِ النَّمْلِ ... ﴾ که اشاره به ورود سپاه سلیمان به وادى مورچگان دارد، كلمه «حتّى»[۳۷] بیانگر غايتى است[۳۸] [۳۹] كه از آيه قبل فهميده مىشد (طباطبایی، 1417: ج15، 348). گفتنی است در متعّدى كردن كلمه أتوا با حرف «على» بهجای «إلی» كه مىبايست مىفرمود: «أتوا الى ...»: آمدند تا وادى مورچگان، دلایل مختلفی بیان شده است. بعضی گویند به دلیل آنکه وادى نمل در نقطه بلندى بوده است[۴۰]. برخی دیگر گویند متعدّی کردن أتوا با حرف «على» يكى از اين دو معنا را دربر دارد [۴۱][۴۲] [۴۳]:
1. سپاه سلیمان از سمت بالا به طرف اين وادى آمدند؛ بههمین سبب از حرف استعلاء «علی» که نزدیک به آن معناست، استفاده شده است؛
2. سپاه سلیمان آن وادی را پیمودن و به آخرش رسیدند که اين حالت را عرب مىگويد: أتى على الشيء، يعنى از آن گذشت و به آخر آن رسيد، گویا مىخواستند پس از گذشتن از آن سرزمين در آخر آن منزل كنند.
با توجه به اینکه نمىتوانيم «على» را بر صورتى حمل كنيم كه باد كلّاً آنها را از بالا حركت مىداده است؛ زيرا اگر چنين بود، ترس پايمال شدن مورچهها نبود [۴۴]. پس، معنای اول ناصحیح است. امّا احتمال دیگری که میتواند مطرح گردد اینکه حرف علی به فرود آمدن گامهای سپاهیان از بالا بر سر مورچهها اشاره داشته باشد.
البته، ممکن است مقصود از وادی نمل، جنس آن باشد؛ زیرا مورچه در شکافها و مسیرهایی زندگی میکند که مانند وادی برای انسان است؛ همچنین امکان دارد مراد از وادی نمل مکان معروفی باشد که مورچههای بسیاری دارد مانند وادی السباع که مکان مشخصی در بین بصره و مکه است [۴۵].
از اینرو، «بنا به گفته بعضى، وادى نمل در شام قرار داشته[۴۶][۴۷] [۴۸] و بعضى ديگر گفتهاند در طائف بوده[۴۹] و بعضى محل آن را بالاى يمن دانستهاند [۵۰] كه همه اين نقاط، كوهستانى و بلند است» [۵۱]؛ ولی به درستى معلوم نيست [۵۲] کدامیک مدّنظر است؛ زیرا از سیاق آیه مشخص نیست[۵۳].
امام رضا(ع) فرمودند: «ان لله واديا ينبت الذهب و الفضة و قد حماه الله بأضعف خلقه و هو النمل لو رامته البخاتي ما قدرت عليه»، خدا را بيابانى است از طلا و نقره كه آن را با ناتوانترين مخلوقش يعنى مورچه نگهداشته است و اگر شتر خراسانى آهنگ آن [مورچه] كند، بدان نرسد[۵۴][۵۵].
سخن مورچه
در این میان، مورچهاى [به زبان خويش] گفت: «اى مورچگان، به خانههايتان داخل شويد، مبادا سليمان و سپاهيانش، نديده و ندانسته، شما را پايمال كنند»، ﴿... قَالَتْ نَمْلَةٌ يَأَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُواْ مَسكِنَكُمْ لَا يَحطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَ جنودُهُ وَ هُمْ لَا يَشْعُرُونَ﴾.
در این خصوص، از ابوحنیفه سؤال شد: مورچهای که با سلیمان(ع) سخن گفت، مؤنث بود یا مذکّر؛ وی پاسخ داد: مؤنث بود. زیرا خداوند فرموده: قالَتْ نَمْلَةٌ، درصورتیکه اگر مذکّر بود، میفرمود: قال نملة. اگرچه گفته شده نمله مانند حمامه و شاه، هم بر مذکر و هم مؤنث دلالت دارد (نملة ذكر و نملة أنثى)؛ چون اسم جنس است. گفتنی است لفظ نمل مؤنث است؛ امّا معنای آن ممکن است علیرغم دلالت بر مذکر، بهسبب مراعات لفظ، مؤنث آورده شود، مانند این کلام رسول خدا(ص) که فرموند: «لا تضحّى بعوراء و لا عجفاء و لا عمياء» که باوجود کاربرد صفات مؤنث، مراد فقط جنس مادّه آن نیست [۵۶] [۵۷] بنابراین ضمن ردّ پاسخ ابوحنیفه باید گفت ممکن است فعل قال بهدلیل مراعات لفظ نمله، مؤنث آورده شده؛ درحالیکه در معنا بر مذکر دلالت دارد.
حالآنکه برخى مفسران تصريح كردهاند كه «تاء» در «نملة» براى بيان وحدت است و مؤنث آوردن فعل نيز فقط براى مراعات ظاهر كلمه است[۵۸][۵۹] و دلالت بر مؤنثبودن فاعل ندارد؛ بلکه نمله میتواند بهطور یکسان بر مورچه نر و مادّه دلالت نماید. بنابراین، ادّعای ریاست ملکه در میان مورچگان مردود است. زیرا از دیدگاه علمی، مورچهها در ضمن کار از سرمشق برخی همکاران خود تقلید میکنند و بعضی از آنها مهارت و شایستگی بیشتری دارند و به منزله استاد و مربی دیگران میباشند. این استادان و مربیان از حیث ظاهر فرقی با دیگران ندارند و علامتی در آنها نیست که بدان وسیله بتوانیم آنها را شناسایی کنیم. لیکن دریافت تعلیمات و پیروی از سرمشق جنبه اوامر نظامی ندارد و معلمین و استادان باید مدّتی به شاگردان یا کارگران توضیح دهند و لزوم کار و منافع آن را بگویند تا شاگردان یا کارگران حاضر شوند در آن کار شرکت کنند. در واقع در جامعه مورچگان آنهایی که لیاقت زیادتری دارند و صلاحیت آنها بیشتر است، زمام امور را به دست گرفتهاند، بدون اینکه از حیث زندگی و خوراک مزیتی بر دیگران داشته باشند [۶۰]. در نتیجه، ملکه نقش ریاستی در میان مورچگان ندارد و ادعای مطرح شده درخصوص آیه 18 سوره نمل﴿... قَالَتْ نَمْلَةٌ يَأَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُواْ مَسَكِنَكُمْ لَايَحطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَ جنودُهُ وَ هُمْ لَايَشْعُرُونَ﴾ منتفی است.
حال دربارۀ اينكه چگونه اين مورچه از حضور سليمان و لشكريانش در آن سرزمين آگاه شد و چگونه صداى خود را به گوش ديگران رسانيد، بحث است. حكومت سليمان، همانگونه كه گفتيم، توأم با خارق عادات و كارهاى اعجازآميزى بود، روى همين اصل، بعضى مفسران اظهار كردهاند كه دارا بودن اين سطح آگاهى از ناحيه برخى حيوانات در عصر سليمان خود يك اعجاز و خارق عادت بوده است و مانعى ندارد كه عين آن را در ساير اعصار و قرون احياناً نبينيم. غرض اين است كه هيچ دليلى در كار نيست كه ما داستان سليمان و مور را بر كنايه و مجاز يا زبان حال و مانند آن حمل كنيم، هنگامى كه حفظ ظاهر آن و حمل بر معنى حقيقى امكانپذير است [۶۱]. بعضى دیگر ميخواهند همه اينها را يك نوع الهام غريزى بدانند؛ امّا هيچ دليلى بر اين موضوع در دست نيست كه اعمال آنها به صورت ناآگاه (غريزه بدون عقل) انجام مىشود. چه مانعى دارد كه اين اعمال همانطور كه ظاهر نشان مىدهد ناشى از عقل و درك باشد؟ [۶۲].
اینکه ما در مورچهها، هوش و ادراكى را سراغ نداشته باشيم، دلیل بر نفى آن نیست! ممکن است مورچهها از مرتبهای از عقل برخوردار باشند که منجر به شناخت و آگاهی آنها از محیط اطراف و سپس اقدام غریزی آنها میگردد که ما از حقیقت آن مرتبه، آگاهی نداریم و قادر به شناخت آن نیستیم. اگرچه امام صادق(ع) در کتاب توحید المفضّل میفرمایند: در زندگى مور و همكارى انبوه آنها در گردآورى روزى و آمادهكردن آن نيك بنگر. بنگر هنگامى كه دستهاى از آنها دانهها را به محلّ مرتفعى مىبرند و ذخيره مىسازند. انسان به ياد تلاش مردم در انتقال غذا به خانه مىافتد؛ بلكه مور در اين كار بيش از انسان كمر همّت مىبندد و جدّ و تلاش دارد. نمىبينى همانند انسانها نيز در انتقال دانه و غذا به لانه، يكديگر را يارى مىدهند؟ آنها دانه را به دو نيم مىكنند تا دانه در لانه سبز نشود و كارشان را خراب نكند، اگر آبى به دانهها رسيد، آنها را بيرون مىآورند و خشك مىگردانند. موران جز در جاهاى بلند لانه نمىگزينند تا مبادا آب در آن ريزد و غرقشان سازد. اينها همه نه از سر انديشه و عقل كه از سرشتى است كه خداوند به خاطر مصلحت در آنها نهفته است[۶۳]. شاید عقل انسانی را نبایست با آنچه بهعنوان عقل و شعور در حیوان نامیده میشود، مقایسه نمود.
بههرحال، مورچهای فریاد برمیآورد و همنوعان خود را با عبارت «ادْخُلُواْ مَسكِنَكُمْ» به پناهگرفتن درون خانهها فرامیخواند و آنان را از بروز خطری بزرگ آگاه میسازد. البته در این تعبیر فصیح و بلیغ، نکات ارزندهای نهفته است:
• نخست آنکه کاربرد لفظ «ادخلوا» برای غيرعاقل بهجای «ادخلى» [۶۴] بیانگر آن است که غیرعاقل به منزله عاقل در نظر گرفته شده است. البته منعی هم ندارد که خداوند در مورچه عقل و نطق را قرار داده باشد[۶۵]؛
• دوم آنکه کاربرد فعل امر «ادخلوا» نشاندهندۀ صدور فرمان یک مورچه به سایر مورچهها است؛
• سوم آنکه در عبارت «ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ» ایجاز به حذف بهکار رفته؛ زیرا در اصل بایست ادخلوا في مساكنكم بود؛ ولی حرف «فی» برای بیان سرعت در ورود حذف شده است[۶۶].
درنتیجه، کاربرد فعل امر نشان میدهد یکی از مورچهها که لزوماً ملکه نمیباشد، بر دیگران ریاست و فرمانروایی میکند.
شکنندگی بدن مورچه
پس از اینکه مورچهاى سایر مورچگان را به داخل شدن به خانههاشان فرامیخواند، این سؤال مطرح میگردد که این دستور چه لزومی داشت؟ دلیل این هشدار و اعلام خطر چه بود؟. جمله «لايَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جنودُهُ»، در پاسخ به این سؤال مقدّر آورده ميشود [۶۷] [۶۸] تا بازگو نماید برای در امان ماندن از لگدمال شدن سليمان و سپاهيانش میبایست به داخل خانهها وارد شوند.
در فعل «لايَحْطِمَنَّكُمْ» حرف «لا» در ظاهر برای نفی است؛ ولی در معنا بیانگر نهی است [۶۹]. نهی هنگامی که به صورت نفی باشد، بلیغتر از نهی صریح است[۷۰]. بنابراین مورچگان را به شیوهای بسیار بلیغ و رسا از توقف در مسیر سپاه بازمیدارد.
برخى گويند باد صداى مور را از فاصله سه ميل، به گوش سليمان رسانيد [۷۱] [۷۲]. ممكن است گفته شود مورچه چگونه سليمان و لشكريانش را شناخت. پاسخ اين است كه وقتى مورچگان مأمور به اطاعت خدا باشند، بايد فهمى هم داشته باشند كه اسباب طاعت را درك كنند. چه اشكالى دارد كه مور آن اندازه فهم داشته باشد كه اين مطلب را درك كند. ميدانيم كه موران دانهها را نصف ميكنند تا بر اثر اصابت رطوبت سبز نشوند، مگر كزبره [گشنیز] را كه به چهار قسمت ميكند. زيرا اين دانه را اگر به دو نيم كند، هر نيمى جداگانه سبز مىشود. همان خدايى كه مورچه را به اين اسرار هدايت كرده، به وى فهمانيده است كه چه چيزهايى باعث پايمال شدن و در هم كوفته شدنش میگردد [۷۳].
گفتنی است «حَطْم» یعنی شكستنِ [۷۴] [۷۵] [۷۶] [۷۷] چیز خشکی مانند استخوان و نظیر آن [۷۸] یا شكستن به هر صورت که باشد [۷۹]؛ سپس واژه حطم دربارۀ هر چيزى كه قدرت و پشت آن شكسته شود، بهكار رفته است [۸۰].
«حُطام» یعنی آنچه از خشكى شكسته شود[۸۱]. جهنّم از آن جهت «حُطَمَه» ناميده شده [۸۲] [۸۳]كه هر چيز را ميشكند و خرد ميكند [۸۴].
مشتقات این واژه در قرآن کریم برای گیاه خشک و خرده شده نظیر آیه 21 سوره زمر ﴿... ثُمَّ يُخرِجُ بِهِ زَرْعًا مُختَلِفًا أَلْوَانُهُ ثمَُّ يَهِيجُ فَترَئهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَجعَلُهُ حُطَمًا ...﴾ و برای جهنم مانند آیه 4و5 سوره همزه
بهکار رفته است.
آنگاه در پایان سخن، مورچه برای توجیه این رفتار سلیمان(ع) و سپاهیانش میگوید «وَ هُمْ لَا يَشْعُرُونَ»، مفهومش آن است كه اگر آنها متوجه باشند، حتى مورچه ضعيفى را پايمال نمىكنند و اگر پايمال كنند بر اثر عدم توجه آنها است [۸۵].
تفاوت سخن مورچه با هدهد
تفاوت سخن مورچه با هدهد را در سه سطح میتوان بررسی نمود:
1. تعداد حروف الفبای بهکار رفته
2. فصاحت و بلاغت
3. سطح معرفتی.
نخست آنکه شمارش تعداد الفبای بهکار رفته در جملات این دو جاندار نشان میدهد، با احتساب همزه، مورچه از 18 حرف و هدهد از 29 حرف زبان عربی استفاده نموده است. بنابراین مورچه باید حداقل 18 ماده یا پایه اولیه در اختیار داشته باشد تا با ترکیب آنها معانی مختلف ایجاد کند و آواز هدد نیز بایست، با احتساب همزه، متشکّل از دست کم 28 یا 29 باشد. دوم آنکه همانطورکه پیشتر بیان شد؛ مورچه جملات سادهتر و هدهد جملات آهنگین و سجعگونه دارد که البته این تفاوت میتواند به خاطر شرایط اضطراری مورچه باشد. سوم آنکه جملات مورچه برای نجات حیات طبیعی همنوعان خود است؛ درحالیکه هدهد برای نجات روح انسانهایی که همنوع او نیستند، تلاش میکند.
سؤالی که در اینجا مطرح است اینکه آیا این تفاوتها میتواند تفاوت سطح شعور در این دو جاندار را نشان دهد؛ همانطورکه مورچه دربارۀ سپاهیان سلیمان عبارت «وَ هُمْ لَا يَشْعُرُونَ» را بهکار میبرد که شایستۀ حضرت سلیمان و یارانش نیست؛ درحالیکه هدهد با تعبیر مؤدبانهتری «أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ» در مقابل حضرت سلیمان(ع) سخن میگوید. در حقیقت، هر دو میخواهند یک مقصود را بیان کنند که آن ناآگاهی سلیمان(ع) از موضوعی خاص است[۸۶].
مورچگان و ویژگیهای آنها
مورچهها تقريباً همه جا زندگي ميکنند. در بسياری از باغچهها و حتي خيابانهای شهری لانهسازی میکنند. بدن يک مورچه از سه قسمت تشکيل شده است: سر که محل چشمها، آروارهها و آنتنها ميباشد. قسمت ميانی که سينه ناميده ميشود و تمام پاهای مورچه به اين قسمت متصل شده است. در انتها بخش متورم و بندبندی است که شکم ناميده ميشود و دارای نيش است.
مورچهها به تنهايي قادر به زندگي نيستند و بهصورت اجتماع يا خانواده زندگي ميکنند. ملکه مادر تمام مورچههای کلني است و تنها مورچه تخمگذار است. تعداد بسيار زيادی از ديگر مورچهها کارگر بوده و کارهاييی مانند ساخت لانه، جمعآوري غذا و مراقبت از مورچههای جوان را انجام ميدهند. اغلب تمام کارگرها شبيه هم هستند و بر اساس سنشان مسئوليتهای مختلفی دارند[۸۷].
جامعه مورچگان
یک کلنی مورچه سیستم پیچیدهای از افرادی است که در تماس با یکدیگر و با محیطشان هستند. هر کلنی حداقل یک ملکه دارد و آنها بهصورت تعاونی و هدفمند فعالیت میکنند و هیچ رهبری بین آنها وجود ندارد. رفتارهای کلنی ناشی از ارتباطات شیمیایی، تماس بین افراد و تأثیرات محیط است. تقریباً تمام گونههای مورچه اجتماعی هستند، بهصورت اجتماعی از افراد جوانتر محافظت میکنند، یک تقسیمبندی بین آنها وجود دارد که آن افراد تولیدمثل کننده و افراد استریل است. در بسیاری از گونههای مورچه یک مورچه ملکه پس از ترک خانه و جفتگیری که گاهی با چندین مورچه نر صورت میگیرد، کلنی تشکیل میدهد. ملکه لانهای را انتخاب کرده و شروع به تولید کارگرهایی میکند که توانایی تولید مثل ندارند و در عوض از ملکه و همنوعان خود محافظت میکنند. مورچههای کارگر به ندرت بیش از 12 ماه زنده میمانند؛ امّا مورچه ملکه ممکن است بیشتر از 20 سال زنده مانده و میلیونها مورچه کارگر تولید کند. با مرگ ملکه کلنی هم از هم میپاشد.
کارهای خاصی برای یک مورچه کارگر در کلنی وجود دارد. امّا بهطورکلی، با توجه به نوع گونه آن، کارگرها حفاظت از فرزندان (پرستاری)، نگهداری و حفاظت از لانه، جمعآوری غذا و دفاع از کلنی را انجام میدهند. البته هر فرد برای تمام عمرش تنها به یک کار مشغول نمیباشد. در حقیقت، در طی مراحل رشد و بلوغ، کارها و وظایف مختلفی دارند (شکل 1). مورچههای تازه متولد شده کار خود را بهعنوان پرستار شروع میکنند. سپس آنها بهعنوان محافظ لانه و در پایان جمعآوریکننده غذا فعالیت میکنند. برخی گونهها دارای افرادی با ریختشناسی خاصی هستند که برای جنگیدن مناسب هستند. این افراد بیشتر بهعنوان سرباز فعالیت میکنند تا جمعآوریکننده غذا.
دوران زندگی مورچهها
تمام مورچهها دارای دورههای دگرديسی پيچيدهای هستند: تخم، لارو، شفيره و مورچه بالغ. در شرايط نرمال طی کردن مراحل تخم تا مورچه بالغ 60 روز طول میکشد. هر لانه مورچه شامل مورچههای کارگر (مادههای نابارور) يک ملکه تخمگذار و همچنين مورچههای بالدار نر و ماده است. اين مورچههای بالدار در اولين روزهای گرم بهار، ماههای ژانويه تا جون بر اساس موقعيت، برای پروازهای جفتگيری از لانه خارج میشوند. پس از جفتگيری نرها میميرند. ملکه پس از جفتگيری جايگاهی را برای لانه انتخاب میکند که معمولاً در حفرههای کوچک در تنه درختان، زير پوست درختان يا در الوار خانهها است. سپس ملکه بال خود را از دست ميدهد و در طول چند روز اولين تخمگذاري خود را انجام ميدهد. اين تخمها به سرعت تبديل به لاروهايي ميشوند که توسط ملکه و با اندوخته غذايي بدن آن تغذيه میشوند. ملکه در تمام مدّتی که بچهها را تغذيه میکند لانه را بهمنظور جمعآوری غذا ترک نمیکند. در پايان اين دوره، شفيرهها تبديل به مورچههای کارگر میشوند. از آنجا که اين مورچهها فقط با اندوخته غذايی بدن ملکه تغذيه میشدند، بسيار کوچک هستند و کارگران کوچک ناميده میشوند. تعداد اين کارگرهای کوچک 10تا25 عدد است. اين کارگرها مسئول جمعآوری غذا، حفر لانه و پرورش فرزندان هستند. وظيفه ملکه پس از توليد اولين نسل فرزندان، تخمگذاری است. کلني فرزند توليد میکند و از زمانیکه لاروها توسط کارگرهای جمعآوری کننده غذا تغذيه میشوند، اندازه کارگرها بزرگتر میشود. کلني تا زمانیکه دارای 2000 کارگر و 6تا10سال عمر نداشته باشد، مورچههای داراي قدرت توليدمثل (نر و مادههای بالدار) توليد نمیکند[۸۸].
دوران زندگی مورچه ملکه
مورچه ملکه، پس از دوره طولانی لارو و شفيره که نسبت به مورچههای کارگر و نر مدّت طولانیتر را به دلیل ذخيرهسازی انرژی و غذايی بيشتر میگذراند، بهعنوان يک مورچه نارس حساس در کلنی نگهداری میشود. پس از بالغ شدن، مورچه ملکه آماده پرواز جفتگيری میشود و توسط مورچههای کارگر در لانه نگهداشته میشود تا زمان مناسبی فرا رسد که مورچههای نر و ماده از تمام آشيانهها بيرون آمده و پرواز کنند و در جفتگيری شرکت کنند. سپس مورچه ملکه پايين آمده و با استفاده از پاها و آروارههايش يا با کشيدن بالها روی خاک يا علفها آنها را جدا میکند. اين حرکت نشاندهنده تغييرات فيزيولوژيک و رفتاری مهمی در ملکه است. منزوي شده و از اين پس محدود به زندگی زمينی میشود. در طول زندگی در آشيانه مادری بدنش را با چربیهای اندوخته شده و عضلات قوی بالش حفظ میکند. با چنين توانايی فيزيولوژيک که غريزه ناميده میشود، ملکه تنها میماند تا کلنی را تشکيل دهد. ابتدا حفره کوچکی در خاکهای سطحی مثل زير سنگ يا چوبهای پوسيده حفر میکند. انتهای حفره را گسترش میدهد تا تونل کوچکی را بهوجود آورد؛ سپس درب رو به بيرون آن را میبندد. کار حفر حفره اغلب باعث از دست رفتن تمام دندانهای آرواره، کنده شدن موها از بدن و ايجاد شکل زره مانند میشود، بنابراين باعث ايجاد جهشهايی میشود که طی نسلهايی که در خاکهای سخت و سنگی آشيانهسازی میکنند.
انواع محرکها در مورچهها
در حشرات دو نوع منبع محرک شیمیایی و فیزیکی وجود دارد که حرکات آنها را در مقابل محرکهای خارجی تنظیم میکند. منابع محرک فیزیکی دو نوع ارتعاشات صوتی و امواج رادیویی الکترومانیتیک است. منابع محرک شیمیایی نیز به دو نوع بویایی و چشایی تقسیم میگردد که نوع بویایی آن به شکل گاز و چشایی آن به صورت محلول از طریق اندامهای حسی حشرات دریافت میشود [۸۹].
محرک فیزیکی (ارتباط صوتی)
زندگی اجتماعی مورچهها بر اساس سيستمهای ارتباطی خاصی بنا شدهاند. مانند بسياری از حشرات اجتماعی، مورچهها زمان زيادی را در تاريکی لانههاشان میگذرانند و به اين علت بينايی در برقراری ارتباط مورچهها بسيار محدود شده است. فرومونها و صدا به منظور تبادل اطلاعات در میان مورچهها استفاده میشوند. ارتباطات صوتی نقش بسيار مهمی در رفتارهايی مانند اخطارها، بهکارگرفتن نيروهای جديد، خاتمه جفتگيری و تعديل سيگنالهای ديگر دارد.
ارتباطات صوتی با ضربه زدنها يا توليد صداهای خشن امکانپذير میشود. ضربه زدن يا در اصطلاح طبل زدن خاص مورچههای درختی و توليد صداهای خشن و گوش خراش خاص مورچههای است که در زير زمين لانه دارند [۹۰].
در مورچهها سيگنالهای صوتي با ضربه يا کوبيدن بدن روی سطوح توليد میشود که در اصطلاح طبل زدن گفته میشود و میتواند پاسخهای رفتاری مختلفی را موجب شود. بسياری از گونههای مورچه صداهای گوش خراشی توليد میکنند که ناشی از حرکت سريع جسمی رنده مانند (در لبه پشتی خلفی قسمت دم) روی ناحيهای است که دارای شيارهای موازی هم میباشد. تحقيقات زيادی در اين زمينه روی مورچههای برگ بر انجام گرفت. اين تحقيقات نشان داد که اين مورچهها در حين بريدن برگها چنين صداهايی توليد میکنند تا مورچههای ديگر درون لانه را بهکار گيرند، بنابراين بين توليد صدا و کيفيت برگها ارتباط وجود دارد. امّا اينکه سيگنالهای توليد شده توسط مورچه چطور در هوا منتقل میشوند يا اينکه چگونه مورچههايی که ناشنوا هستند، سيگنالهای صوتی را تشخيص میدهند همچنان مورد بحث ميباشد[۹۱].
محرک شیمیایی (ارتباط فرمونی)
بخش وسيعی از ارتباطات حشرات اجتماعی ناشی از استفاده از ترکيبات شيميايی است که در اصطلاح به آنها فرومون گفته میشود. فرومون مادهای است که توسط يک جانور به بيرون ترشح شده و واکنش خاصی را در فرد مورد نظر که از همانگونه است، ايجاد میکند. بهعنوان مثال غده شکمی مورچه رهبر باعث جذب و ايجاد رفتارهای فرمانپذيری در مورچههای کارگر لانه میشود.
جانورانی که بهصورت گروهی زندگی میکنند، توانایی انتخاب بهترین جایگاه را دارند که این انتخاب بدون دخالت کنترلکننده مرکزی است. بهعنوان مثال زنبور و مورچه قادرند بهترین جایگاه را طی مهاجرت و ساخت لانههای جدید انتخاب کنند. همچنین مورچهها میتوانند به منظور رسیدن به منبع غذایی بهترین و کوتاهترین راه را انتخاب کنند. مورچهها در این مسیریابی از فرومونها، ترکیبات شیمیایی که مورچهها در مسیر برگشت به لانه از خود برجای گذاشته و مسیر را نشان میدهند. این ترکیبات باعث میشوند دیگر مورچههای کارگر نیز برای یافتن غذا فعال شوند. مورچههای جدید نیز فرومونهایی از خود بر جای میگذارند و باعث میشوند، مسیر قویتر و قویتر گردد[۹۲].
فرومونهای مؤثر در رفتار یا حرکات حشرات اصولاً به شکل متصاعدکردن بو بوده و مستقیماً بر دستگاه عصبی مرکزی تأثیر میگذارند. این فرومونها معمولاً با تأثیر بر رفتارهای حشرات از قبیل احساس خطر، رفتارهای جنسی، پراکندگی و حاکمیت منطقهای آنها را تنظیم میکند. فرومونهایی که سبب تجمع حشرات میشوند به دو گروه عمده تقسیم میشوند:
• فرومونهای جنسی که بیشتر جلبکنندههای جنسی نیز نامیده میشوند، توسط یکی از افراد نر یا ماده ترشح شده و به جفتگیری کمک میکند.
• فرومونهای تجمعی توسط یکی از افراد ترشح شده و سبب تحریک سایر افراد نر یا ماده همان گونه میشود[۹۳].
نتیجهگیری
نتایج علمی و قرآنی بهدست آمده از انجام تحقیقات دربارۀ آیه 18 سوره نمل ﴿حَتىَّ إِذَا أَتَوْاْ عَلىَ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَأَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُواْ مَسَكِنَكُمْ لَايَحطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَ جنودُهُ وَ هُمْ لَايَشْعُرُونَ﴾ حاکی از آن است:
• مورچهها مانند انسانها زبان خاص خود را دارند؛ امّا زبان آنها به دلیل اختلافِ خلقت و جامعهشان با زبان انسان تفاوت دارد. آنها از طریق اصوات و فرمونها با یکديگر ارتباط برقرار میکنند و مقصود خويش را بيان میدارند.
• از آنجا که «تاء» در «نملة» براى بيان وحدت است و بهطور یکسان دلالت بر مورچه نر و مادّه دارد. بنابراین آیه درصدد بیان ریاست ملکه (مورچه مادّه) بر سایر مورچهها نیست؛ همانطور که علم نیز این مطلب را تأیید میکند و بیان میدارد در جامعه مورچگان آنهایی که لیاقت و صلاحیت بیشتر دارند، زمام امور را به دست میگیرند، بدون اینکه از حیث زندگی و خوراک مزیتی بر دیگران داشته باشند.
پانویس و منابع
- ↑ مکارمشیرازی، 1374: ج15، 431
- ↑ قرشی، 1371: ج7، 113
- ↑ طاهرینیا و همکاران، 1389: 180
- ↑ در آیات 22تا28 سوره نمل.
- ↑ ﴿فَمَكَثَ غَيرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُكَ مِن سَبَإِ بِنَبَإٍ يَقِينٍ * إِنىِّ وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَ أُوتِيَتْ مِن كُلِّ شىَْءٍ وَ لهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ * وَجَدتُّهَا وَ قَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ﴾.
- ↑ ﴿قَالَ سَنَنظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ * اذْهَب بِكِتَابىِ هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيهمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ﴾.
- ↑ ﴿فَتَبَسَّمَ ضَاحِكاً مِّن قَوْلِهَا ...﴾.
- ↑ طباطبایی، 1417: ج15، 349
- ↑ راغباصفهانی، 1412: 811
- ↑ 1414: ج10، 354
- ↑ مکارمشیرازی، 1374: ج15، 419
- ↑ طباطبایی، 1417: ج15، 350
- ↑ طباطبایی، 1417: ج15، 353
- ↑ جمعى از مفسران نفى غير پرندگان را مسلم دانستهاند، آنگاه براى رفع منافات ميان آن و فهميدن زبان مورچه به سختی افتادهاند، يك بار گفتهاند: فهم زبان مورچه تنها قضيهاى بوده كه در يك واقعه رخ داده، نه اينكه آن حضرت هميشه زبان اين حيوان را مىفهميده، بار ديگر گفتهاند: آن مورچه، مورچه بالدار بوده كه خود نيز نوعى پرنده است، بار ديگر گفتهاند: كلام مورچه يكى از معجزات سليمان (ع) بوده، همچنانكه سنگريزه به معجزه رسول خدا (ص) به زبان در آمد و بار ديگر گفتهاند: صدايى از مورچه برنخاست تا سليمان (ع) سخن او را بفهمد؛ بلكه خداوند آنچه را كه در دل آن حيوان بوده به سليمان الهام نمود. ولى آنچه درباره سخن گفتن پرندگان بیان شد، تمامى اين موهومات از بين مىبرد، علاوه بر اين، سياق آيات به تنهايى در ردّ آنها كافى است (طباطبایی، 1417: ج15، 353).
- ↑ مکارمشیرازی، 1374: ج15، 432
- ↑ طباطبایی، 1417: ج15، 352
- ↑ طاهرینیا و همکاران، 1389: 185
- ↑ اسم جنس جمع: اسمی است که فرق میان جمع و مفردش در تاء یا یای نسبت است، مانند التفاح، الشجر.
- ↑ ابنعاشور، بیتا: ج19، 238
- ↑ ابنمنظور معتقد است مفرد نَمل، نَمْلَة و نَمُلَة است (1414: ج11، 678).
- ↑ فراهیدی، 1410: ج8، 329
- ↑ ابنعاشور، بیتا: ج19، 238
- ↑ با اندکی تفاوت: نک. قرشی، 1371: ج7، 113
- ↑ قرشی، 1371: ج7، 113
- ↑ راغباصفهانی، 1412: 825
- ↑ ابنمنظور، 1414: ج11، 678
- ↑ راغباصفهانی، 1412: 825
- ↑ فراهیدی، 1410: ج8، 329
- ↑ فراهیدی، 1410: ج8، 329
- ↑ راغباصفهانی، 1412: 825
- ↑ ابنمنظور، 1414: ج11، 678
- ↑ ابنمنظور، 1414: ج11، 678
- ↑ فازِر: نک. ابنمنظور، 1414: ج5، 53.
- ↑ عقیفان: نک. ابنمنظور، 1414: ج9، 254.
- ↑ ابنمنظور، 1414: ج11، 678
- ↑ مترلینگ، 1386: 269
- ↑ برخی دیگر معتقدند حتّی حرف ابتدا است (صافى، 1418: ج19، 149).
- ↑ درويش، 1415: ج7، 179
- ↑ دعاس، 1425: ج2، 402
- ↑ طباطبایی، 1417: ج15، 348
- ↑ زمخشرى، 1407: ج3، 355
- ↑ فخرالدينرازى، 1420: 24، 548
- ↑ بيضاوى، 1418: ج4، 157
- ↑ طبرسى، 1377: ج3، 182
- ↑ ابنعاشور، بیتا: ج19، 238
- ↑ نک. فخرالدينرازى، 1420: 24، 548
- ↑ نک. زمخشرى، 1407: ج3، 355
- ↑ بيضاوى، 1418: ج4، 157
- ↑ نک. طبرسی، 1372: ج7، 336
- ↑ آلوسى، 1415: ج10، 171
- ↑ طباطبایی، 1417: ج15، 348
- ↑ مکارمشیرازی، 1374: ج15، 432
- ↑ ابنعاشور، بیتا: ج19، 238
- ↑ قمی، 1367: ج2، 126
- ↑ عروسىحويزى، 1415: ج4، 82
- ↑ زمخشرى، 1407: ج3، 356
- ↑ با اندکی تفاوت: نک. فخرالدينرازى، 1420: 24، 548
- ↑ ابنعاشور، بیتا: ج19، 238
- ↑ مکارمشیرازی، 1374: ج15، 433
- ↑ مترلینگ، 1386: 280
- ↑ مکارمشیرازی، 1374: ج15، 435-436
- ↑ مکارمشیرازی، 1374: ج5، 224
- ↑ انْظُرْ إِلَى النَّمْلِ وَ احْتِشَادِهِ فِي جَمْعِ الْقُوتِ وَ إِعْدَادِهِ فَإِنَّكَ تَرَى الْجَمَاعَةَ مِنْهَا إِذَا نَقَلَتِ الْحَبَّ إِلَى زُبْيَتِهَا بِمَنْزِلَةِ جَمَاعَةٍ مِنَ النَّاسِ يَنْقُلُونَ الطَّعَامَ أَوْ غَيْرَهُ بَلْ لِلنَّمْلِ فِي ذَلِكَ مِنَ الْجِدِّ وَ التَّشْمِيرِ مَا لَيْسَ لِلنَّاسِ مِثْلُهُ أَ مَا تَرَاهُمْ يَتَعَاوَنُونَ عَلَى النَّقْلِ كَمَا يَتَعَاوَنُ النَّاسُ عَلَى الْعَمَلِ ثُمَّ يَعْمِدُونَ إِلَى الْحَبِّ فَيُقَطِّعُونَهُ قِطَعاً لِكَيْلَا يَنْبُتَ فَيَفْسُدَ عَلَيْهِمْ فَإِنْ أَصَابَهُ نَدًى أَخْرَجُوهُ فَنَشَرُوهُ حَتَّى يَجِفَّ ثُمَّ لَا يَتَّخِذُ النَّمْلُ الزُّبْيَةَ إِلَّا فِي نَشَزٍ مِنَ الْأَرْضِ كَيْلَا يُفِيضَ السَّيْلُ فَيُغْرِقَهَا وَ كُلُّ هَذَا مِنْهُ بِلَا عَقْلٍ وَ لَا رَوِيَّةٍ بَلْ خِلْقَةٌ خُلِقَ عَلَيْهَا لِمَصْلَحَةٍ مِنَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ ... .
- ↑ نک. طبرسی، 1372: ج7، 337
- ↑ بيضاوى، 1418: ج4، 157
- ↑ . http://www.quran-m.com/firas/arabicold/?page=show_det&id=1393&select_page=9
- ↑ (جمله مستأنفه بیانی )جمله مستأنفه بر دو نوع است: 1. مستأنفه نحوي: جملهاي است كه در آغاز كلام واقع شده و به آن ابتدائيه نيز گفته ميشود يا در اثناء كلام ولي بيارتباط با جمله پيش از خود است؛ 2. مستأنفه بياني: جملهاي است كه در پاسخ سؤال مقدّر آورده ميشود. جمله مستأنفه نحوی با ما قبل خود ارتباطی ندارد؛ ولی جمله مستأنفه بیانی نه تنها با ماقبل خود ارتباط دارد؛ بلکه بیانکننده جواب پرسش مقدّری است.
- ↑ صافى، 1418: ج19، 149
- ↑ صافى، 1418: ج19، 149
- ↑ http://www.quran-m.com/firas/arabicold/?page=show_det&id=1393&select_page=9
- ↑ طبرسی، 1372: ج7، 336
- ↑ زمخشرى، 1407: ج3، 355
- ↑ طبرسی، 1372: ج7، 336
- ↑ ابنفارس، بیتا: 271
- ↑ راغباصفهانی، 1412: 242
- ↑ قرشی، 1371: ج2، 153
- ↑ فيومى، بیتا: 141
- ↑ فراهیدی، 1410: ج3، 175
- ↑ ابنمنظور، 1414: ج12، 137
- ↑ راغباصفهانی، 1412: 242
- ↑ حطام بهمعنای پوست تخم مرغ نیز هست (فراهیدی، 1410: ج3، 175).
- ↑ قرشی، 1371: ج2، 153
- ↑ راغباصفهانی، 1412: 242
- ↑ قرشی، 1371: ج2، 153
- ↑ مکارمشیرازی، 1374: ج15، 433
- ↑ نصیری، 1389: 61تا62
- ↑ Woodward، 2010: 7
- ↑ Laurel، 2005: 3
- ↑ مدرس اول، 1369:
- ↑ Eduardo، 2006: 99
- ↑ Billen، 2006: 12
- ↑ Dussutour، 2009: 4353
- ↑ مدرس اول، 1369:
1. القرآنالكريم، ترجمه محمدمهدى فولادوند.
2. نهجالبلاغة.
3. آلوسى، سيدمحمود، 1415ق، روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، چ1، بيروت: دار الكتب العلميه.
4. ابنعاشور، محمدبنطاهر، التحرير و التنوير.
5. ابنفارس، احمد، بیتا، معجم المقاییس فی اللغه، بهتحقیق شهابالدین ابوعمرو، بیروت: دار الفکر.
6. ابنمنظور، محمدبنمكرم، 1414ق، لسان العرب، چ3، بيروت: دار صادر.
7. بيضاوى، عبداللهبنعمر، 1418ق، أنوار التنزيل و أسرار التأويل، چ1، بيروت: دار احياء التراث العربى.
8. توحيد المفضّل.
9. درويش، محيىالدين، 1415ق، اعراب القرآن و بيانه، چ4، سوريه: دار الارشاد.
10. دعاس، حميدان، قاسم، 1425ق، اعراب القرآن الكريم، چ1، دمشق: دارالمنير و دارالفارابى.
11. راغباصفهانى، حسينبنمحمد، 1412ق، المفردات في غريب القرآن، چ1، بيروت: دارالعلم، دمشق: الدار الشاميه.
12. زمخشرى، محمود، 1407ق، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، چ1، بيروت: دار الكتاب العربي.
13. صافى، محمودبنعبدالرحيم، 1418ق، الجدول فى اعراب القرآن، چ4، بيروت: دار الرشيد، دمشق: مؤسسة الإيمان.
14. طاهرینیا، علیباقر و علی نظری و مریم بخشی، دی1389، «تکلّم و گفتوگوی حیوانات در قرآن کریم»، فصلنامه لسان مبین (پژوهش ادب عربی)، سال 2، دوره جدید، ش1.
15. طباطبايى، سيدمحمدحسين، 1417ق، الميزان فى تفسير القرآن، چ5، قم: جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
16. طبرسى، فضلبنحسن، 1372ش، مجمع البيان فى تفسير القرآن، چ3، تهران: ناصرخسرو.
17. طبرسى، فضلبنحسن، 1377ش، تفسير جوامع الجامع، چ1، تهران: دانشگاه تهران و مديريت حوزه علميه قم.
18. عروسىحويزى، عبدعلىبنجمعه، 1415ق، تفسير نور الثقلين، چ4، قم: اسماعيليان.
19. فخرالدينرازى، ابوعبدالله محمدبنعمر، 1420ق، مفاتيح الغيب، چ3، بيروت: دار احياء التراث العربى.
20. فراهيدى، خليلبناحمد،1410ق، كتاب العين، چ2، قم: هجرت.
21. فيومى، احمدبنمحمد، بیتا، مصباح المنير.
22. قرشى، سيدعلىاكبر، 1371ش، قاموس قرآن، چ6، تهران: دار الكتب الإسلامية.
23. قمى، علىبنابراهيم، 1367ش، تفسير قمى، چ4، قم: دار الكتاب.
24. مترلینگ، موریس، 1386، زنبور عسل، مورچگان موریانهها، ترجمه ذبیحالله منصوری، تهران: نگارستان.
25. مدرس اول، مهدی، 1369، حشرهشناسی، مشهد: جهاد دانشگاهی دانشگاه مشهد.
26. مكارمشيرازى، ناصر، 1374ش، تفسير نمونه، چ1، تهران: دار الكتب الإسلامية.
27. نصیری، علی و محمدرضا نقدی، بهار و تابستان 1389، «نظریههای علمی در دنیای حیوانات بر اساس آموزههای قرآنی»، فصلنامه تخصصی قرآن و علم، س4، ش6، ص45تا75.
28. Billen, Johan, 2006, Signal variety and communication in social insects, Proc, Neth, Entomol, Soc, Meet, Vol 17, 9-25.
29. Dussutour, A, Beekman, M, Nicolis, S C, Meyer, B, Noise improves collective decision-making by ants in dynamic environments, 2009, R. Soc. B 276, 4353-4361.
30. Eduardo, Ruiz, M. Hoz, Martinez, M. Dolores, Martinez, J. Maria, Hernandez, Morphological study of the stridulatory organ in two species of Crematogaster genus: Crematogaster scutellaris (Olivier 1792) and Crematogaster auberti (Emery 1869) (Hymenoptera: Formicidae), Ann, soc, entomol, 2006, 42(1): 99-105.
31. Laurel, D Hansen, Arthur, L Antonelli, 2005, Carpenter Ants: their biology and control, Washington State University, Extention Bulletin 0818.
32. Woodward, John, 2010, Ant, Chesea Clubhouse, New York.