ذوالقرنین و قهرمانان حماسی-تاریخی-اسطوره ای در ملل مختلف

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
ارسال شده توسط کاربران، در دست بررسی
وَيَسْـَٔلُونَكَ عَن ذِى ٱلْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُوا۟ عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا
و از تو درباره «ذو القرنین» می‌پرسند؛ بگو: «بزودی بخشی از سرگذشت او را برای شما بازگو خواهم کرد.»
آیه 83 سوره کهف

عبارت محوری

ذی القرنین

بیان مطلب علمی

ذوالقرنین و قهرمانان حماسی-تاریخی-اسطوره ای در ملل مختلف

  • اطلس آفریقایی-اتروسکانی-یونانی
  • هرکول یونانی
  • هرقل رومی (شخصیت اسطوره ای و نه آن پادشاه روم که معاصر خسروپرویز بود).
  • کیخسرو عجمی-ساسانی
  • گشتاسپ اوستایی
  • رستم سکایی
  • گسارخان King Gesar (اسطوره تبتی و ساخا و متقدم ترک)
  • جیمو اولین امپراطور اسطوره های ژاپن که حدود 2600 سال پیش میزیسته و معنای واژه Jimmo، "جنگاور آسمانی" یا "جنگاور بلندمرتبه" است.
  • اسکندا (با نام های دیگر سکاندا، کاریتیکا، موروگان، ماراکان، مارکندا، ماراکا، کومارا) در فرهنگهای مختلف از سمرقند (مارکندا) تا شبه قاره هند، سری لانکا، کامبوج، چین و کره. به معنای پهلوان عالی، جنگاور عالی، پهلوان بزرگ، جنگاور بزرگ.
  • مریخ (در معنای جنگاور) مشتق از ماراکا و سپس وارد عربی و یونانی (مارس) شده است.
  • راکوتا (در معنای پهلوان عالی، جنگاور عالی) در زبان قبطی (راکوتا نام قدیم اسکندریه پیش از اشغال آن توسط قوای مقدونی بوده است).
  • رامایانای هندی (در برخی وجوه)
  • ذوالقرنین ادیان ابراهیمی
  • فریدون مادی و هریدون ارمنی
  • سوسروکو، اسطوره نرت آلانی
  • کورنیوس بریتانیایی
  • جورو دانک ختایی
  • اوغوزخان ترکی
  • اسکندر رومی اول فارسی (و نه اسکندر مقدونی ثانی)
  • عبدالله بن ضحاک (در حدیث امام صادق (ع))
  • صعب بن ابن حارث الاعلی حمیری
  • کوروش هخامنشی پارسی


همگی اساطیر و نام هایی تاریخی است که مطابق شواهد و قرائن مختلف، روایتهای اسطوره شده و حماسی شده ی اقوام گوناگون از یک شخصیت واقعی تاریخی جهانی است که قرآن کریم از او با عنوان ذوالقرنین یاد کرده است.

از کوروش ذوالقرنین تا هراکلس و اسکندر

در اسطوره های یونان باستان، به هراکلس (همان هرکول، پهلوان اسطوره ای، که در کل جهان گشت و به غرب و شرق عالم رفت) دو لقب زیر را داده بودند:

۱- ماجستیک کوروش Megistos Kouros

۲- عالی کیکاکوس ALE- XICACUS یعنی محافظ بزرگ انسانها.

مورد اول دارای تطابق لفظی کامل با نام کوروش است.مورد دوم هم دارای تطابق لفظی و معنایی با واژه عالی کندر (الکساندر) است. چون عالی کندر (الکساندر) یعنی پهلوان بزرگ یا محافظ ملت و در هر دو معنا، با معنای عالی کیکاکوس (محافظ بزرگ انسانها) تطابق داد.

منظور از واژه کوروش در ادبیات دینی یونان باستان، یک پهلوان و جوانمرد است. این واژه هم به جوانان عالی مقام خاندان های سرشناس و هم به آپولو و هراکلس (و نه زئوس) اطلاق می‌شده است و می توان پیشنهاد داد که اگر ادبیات دینی یونان باستان، تحریف نشده بود یا خرافی نمی بود، می توانستیم واژه کوروش را معادل "سطحی معنوی" مانند امشاسپندان زرتشتی (مانند میترا) یا اولیاء الله در ادبیات دینی ادیان حنیف ابراهیمی بدانیم والله اعلم.

لذا هرکول اسطوره های یونان (که در وجوهی یک پژواک اسطوره سازی شده از شخصیت تاریخی ذوالقرنین است)، دارای دو لقب است: کوروش و تقریبا اسکندر (الکساندر یا همان عالی کاندر یا همان عالی کیکاکوس).

پس می توانیم این چهار لفظ را اشاره به معنای واحد تاریخی بدانیم که بعدها در گذر زمان، از هم منشعب و هر کدام در یک فرهنگ جداگانه قرار گرفتند:کوروش ذوالقرنین، عالی کیکاکوس، عالی کاندر (الکساندر)،هراکلس (هرکول).

لازم به ذکر است که الکساندر یا همان اسکندر، یک نام یونانی بوده که سالیان دراز از قبل از تولد اسکندر مقدونی، وجود داشته است. کما اینکه نام نادر، سالیان دراز از قبل از تولد نادرشاه افشار، در دایره نام هاي ايراني وجود داشته است.

از طرح کوروش روی سکه های متقدم هخامنشی تا نقش زئوس بر روی سکه های متاخر یونانی

بر روی سکه های متعددی از ساتراپی های هخامنشی Tissaphernes و Pixodarus و Tarkumuwa و Datames و ... (خصوصا در نواحی لیدیه، کاریا و حوالی ترکیه و یونان امروزی) مربوط به قرون 4 و 5 قبل از میلاد، طرح مرد ریش دار، دستار (عمامه) به سر، دارای ردا (یا چیزی شبیه به عبا)، گاهی نشسته و گاهی ایستاده، گاهی عصا به دست، گاهی کمان به دست، گاهی یک غنچه به دست، با لباس کامل، یافته شده است که این طرح ها همگی بر روی پشت سکه ها (که محل ضرب مهر و شعار مشروعیت حکومتی بوده است) ضرب شده است. در کنار این طرح، الفاظی هم گاهی با الفباهای محلی (مثل کاریایی و فنیقی و یونانی) ضرب شده است: شتره (به معنای حکمران، صاحب قرن، صاحب شاخ، ΣTYΡH، لازم به ذکر است که واژه استیر در انگلیسی به معنای کنترل کردن احتمالا ریشه در همین واژه ایرانی-شرقی دارد)، پیکودارو / پیکسودارو (به معنای دارای Pix، یعنی دارای شیء نوک تیز (طبق معنای piccus لاتینی و دیگر ریشه های مشابه در زبان های هند و اروپایی)، یعنی دارای شاخ) و ... .

بعدها در سکه های یونانی قرون بعدی در همین نواحی، اسطوره خرافی محلی زئوس را چایگزین مفهوم حکومتی ذوالقرنین کردند و بر روی سکه ها، تصویر یک مرد ریش دار ولی نیمه برهنه (گاهی برهنه) را که نماد زئوس بود، بر روی سکه های یونانی متاخر ضرب کردند. لذا می توان از این طریق هم احتمال داد که بخشی از خرافات اسطوره زئوس، ناشی از تحریفات محلی بر روی خاطره حکومت مقتدر ذوالقرنینی است. والله اعلم.

منابع و پانویس