حیات در کرات دیگر از منظر قرآن و علم
چکیده
حیات حقیقتی است که علم تا کنون نتوانسته تعریف جامع و روشنی از آن ارائه دهد. بنابر آخرین دستاوردها، دانشمندان اعتراف کردهاند که آنچه از حیات میشناسند متکی است بر تجربه آنان از ساختارهای بیولوژیکی که تنها بر روی زمین است، در حالیکه امکان وجود حیات به صورتهای دیگر وجود دارد. در واقع این اعتراف دانشمندان امکان وجود مخلوقاتی چون فرشته و روح که از دید انسان ناپیدا هستند را تایید و سازگاری میان علم و دین را نشان میدهد. امروزه دانشمندان با در نظر گرفتن شاخصههای حیات زمینی و شرایط آن، شواهدی از چنین حیاتی در کرات آسمانی دیگر یافتهاند. البته این شواهد هنوز به طور قطعی حیات در آسمان را به ثبوت نمیرساند. ولی قرآن در آیه (شوری:29) از حیات در آسمان سخن گفته است. برخی مفسران بر این باورند که آیه به وجود حیات زمینی در کرات آسمانی اشاره دارد و برخی دیگر معتقدند که مراد آیه، حیات موجودات فرا زمینی چون ملائک و روح در آسمانها است. در این مقاله با تحلیل نظرات تفسیری، احتمال درستی نظر اول تقویت میشود. در این صورت اگر روزی حیاتی همچون حیات جانداران زمینی در کرات آسمانی کشف شود، این آیه اعجاز علمی قرآن را بیش از پیش آشکار میکند.
مقدمه
وجود حیات در کرات دیگر از مسائلی است که علم هنوز درباره آن نظر قاطعی نمیهد؛ اگرچه هرروزه پژوهشگران بنابر مطالعات و یافتههای جدید خود فرضیاتی را در این باره مطرح میسازند. این فرضیات عموماً بر اساس یافتن سیاره ای است که نشانههای شرایط تحقق حیات برآن وجود دارد.
از سوی دیگر برخی از مفسران، بیان خداوند در آیه (شوری:29) در قرآن را نشانگر وجود حیات در کرات دیگر شمردهاند[۱] [۲][۳] اگر صحت و قطعیت این نظریه تفسیری به اثبات رسد، میتوان ادّعا نمود که قرآن درباره مسألهای که پس از 14 قرن هنوز علم درباره آن به قطعیت نظر نداده، سخن گفته است و اگر روزی شواهد قطعی بر وجود حیات در کرات دیگر یافت شود، بیشک اعجاز علمی قرآن بیش از پیش آشکار خواهد شد. در این پژوهش ابتدا آخرین دستاوردهای علم درباره شواهد حیات در کرات آسمانی ارائه میشود، سپس مفاد آیه (شوری:29) و نظر مفسران درباره آن مورد بررسی قرار میگیرد.
حیات در کرات دیگر از نظر علم
در این بخش به تاریخچه حیات، تعریف آن و شواهدی از حیات در کرات آسمانی که دانشمندان تاکنون بدان دست یافته اند، نظر می افکنیم:
تاریخچه پیدایش حیات در زمین
در حدود ۴/۵ میلیارد سال پیش کره زمین به وجود آمد و تا حدود ۴ میلیارد سال پیش سطح آن پوشیده از مواد مذاب بود. اما این مواد کم کم سرد شدند و پوستهای سنگی روی سطح زمین ایجاد کردند. جو زمین در آن زمان غنی از گازهای نیتروژن و بخار آب بودهاست؛ اما فاقد گاز اکسیژن بوده. به دلیل عدم وجود گاز اکسیژن در جو، لایه محافظتی اوزون هم وجود نداشته و گازهایی نظیر آمونیاک و متان که از دهانه آتشفشانها خارج میشده و برای تشکیل مولکولهای آلی مورد نیاز بودهاند، توسط اشعه ماورای بنفش از بین میرفتهاند. پس بنابر این امکان ایجاد حیات در جو وجود نداشته است.
طبق نظریه حباب گازهای آمونیاک و متان که از دهانه آتش فشانهای زیر دریایی خارج میشدهاند، قبل از اینکه به سطح آب برسند و نابود شوند، در داخل حباب واکنش داده و مولکولهای آلی را تشکیل میدادهاند. سپس به سطح آب میرسیده و با استفاده از انرژی الکتریکی رعد و برق و خورشید، انرژی لازم برای شرکت در واکنشهای بعدی را کسب می کردند. بنابر آنچه گفته شد حیات در دریاها ایجاد شده است. سپس با ایجاد کواسروات و میکروسفر کم کم زمینه ایجاد سلولها فراهم شد. باکتریهای اولیه هتروتروف (مصرف کننده) و بی هوازی بودهاند. پس از مدتی مواد آلی در اقیانوسها کم شد و باکتریهایی ایجاد شدند که میتوانستند مولکولهای آلی را از مواد غیر آلی بسازند. این باکتریها اتوتروف و بی هوازی بودهاند. پس از آن نخستین سلولهای فتوسنتز کننده ایجاد شدند که سیانوباکترها بودند. سیانو باکترها تولید اکسیژن میکردهاند اما خودشان بیهوازی بودهاند. با پیدایش سیانوباکترها کم کم اکسیژن وارد جو زمین شد و لایه اوزن شکل گرفت و امکان حیات در خشکی هم پدید آمد.
پیدایش یوکاریوتها
ابتدا نوعی از پروکاریوتها وارد سلولهای پیش یوکاریوتی شدند که هوازی و هتروتروف بودند و بعد از ورود به درون سلولهای پیش یوکاریوتی عضوی از آنها شدند و میتوکندری نام گرفتند. سپس برخی دیگر از سلولها که میتوکندری را قبلا دریافت کرده بودند نوع دیگری از پروکاریوتها را که احتمالا از خویشاوندان سیانو باکترها بودند را دریافت کردند و سلولهای گیاهی را بوجود آوردند. پروکاریوتهای وارد شده به این سلولها کلروپلاست نام گرفتند.
پیدایش جانداران پرسلولی
نخستین جانداران پرسلولی که به خشکی آمدند جلبکها و قارچها بودند. این دو نوع جاندار در روی سطح زمین نوعی مشارکت زیستی دوطرفه به نام همیاری ایجاد کردند و گلسنگها را ایجاد نمودند. اولین جانوران ساکن خشکی حشرات بودند. اولین جانوران ساکن خشکی حشرات بودهاند. اولین مهرهداران ساکن دریا نوعی از ماهیها، که کوچک و بدون آرواره (مانندلامپری) بودند. پس از آن ماهیهای آرواره دار ایجاد شدند. اولین مهرهداران ساکن خشکی، دوزیستان بودهاند. پس از دوزیستان نوعی دیگر از جانداران پدید آمدند که سازگاری بیشتری با محیط داشتند که خزندگان هستند. بعد از انقراض پنجم انواع زیادی از جانوران از جمله اغلب خزندگان از بین رفتند و باعث شد تا منابع غذایی بیش تری برای بقای پستانداران و پرندگان فراهم شود. [2,3,4,5,6,7,22,24,25,28,30]
تعریف حیات
یکی از مشکلات پژوهش درباره حیات در کرات آسمانی این است که علم هنوز نتوانسته تعریف جامع و دقیقی از حقیقت و مفهوم حیات ارائه دهد. [27] مشکل دیگر این است که تعاریف زیست شناسان برای مفهوم حیات، متکی بر ویژگیهای انواع حیات تجربه شده در زمین است. در واقع زمانی که دانشمندان درباره حیات سخن میرانند به استفاده از مفهوم «حیات به شکلی که ما میشناسیم» گرایش دارند؛ زیرا حیات بر اساس ساختارهای بیولوژیکی پایه گذاری شده که تنها بر روی زمین وجود دارند. اما برخی دیگر از متخصصان باور دارند که احتمال وجود حیاتهای دیگر، حیات غیر عادی، نیز در دیگر نقاط جهان هستی وجود دارد.
در حالی که تعریف روشن و واضحی از واژة زندگی مورد نیاز است، اما این تعریف با مرزهایی همراه است، و معمولاً برای تعریف حیات و مشخص کردن موجودات زنده از غیر زنده، فهرستی از ویژگیهای موجودات زنده را ارائه می دهند. موجودات زنده بسیار سازمان یافته و پیچده هستند. آنها این قابلیت را دارند که انرژی از محیط زیست دریافت کنند و آن به انرژی مورد نیاز جهت رشد و تولیدمثل تبدیل کنند. آنها دارای تمایل به هموستازی هستند. موجودات زنده نسبت به محیط اطرافشان واکنش نشان میدهند و دارای توانایی جهت انجام اعمالی همچون حرکت و در اشکال پیشرفته یادگیری میباشند. همچنین آنها دارای توانایی تولید مثل و انتقال صفات به فرزندان خود میباشند[10,17].
در تعریفی دیگر، میتوان گفت زندگی آنگونه که ما میشناسیم توسط ژنوم موجودات زندهای که همراه ما روی زمین زندگی میکنند تعریف میشود. هر موجود زنده ژنومی دارد که در برگیرنده اطلاعات زیستی مورد نیاز برای ایجاد و حفظ حیات آن است [29]. زندگی در میان چها خانواده زیستی شامل آرکیها، باکتریها، یوکاریوتها و ویروسها طبقهبندی شده است. آرکی شاخهای است که اغلب این توانایی را دارند که در محیطهای غیرعادی مثل چشمههای آب گرم، حوضچههای آب شور و در اعماق بدون هوای دریاچهها به عنوان تک سلولی زندگی کنند. آنها در صفاتی با هر دو گروه باکتریها و یوکاریوتها اشتراک دارند. باکتریها اغلب به پروکاریوتها اشاره دارند که به جز سیانوباکتریها، فاقد کلروفیل و هسته سلولی هستنند و از عمل تخمیر و تنفس جهت تولید انرژی استفاده میکنند. یوکاریوتها شامل تمام موجوداتی می شوند که سلولهایشان حاوی هسته است. بنابراین انسانها، حیوانات، گیاهان، پروتیستها و قارچها جز یوکاریوتها محسوب میشوند. ویروسها اصلاً سلول ندارند اما دارای قطعاتی از DNA و RNA هستند که به آنها کمک میکند به عنوان انگل هنگامی که یک سلول میزبان را آلوده میکنند، تکثیر یابد. اگرچه این طبقهبندی میتواند به روشن شدن مفهوم زندگی کمک کند اما آن را نمیتوان به عنوان یک تعریف نهایی در نظر گرفت [17].
تمام موجودات زنده روی زمین از ۶ ماده اصلی تشکیل شدهاند: کربن، هیدورژن، نیتروژن، اکسیژن، فسفر و گوگرد (شکل 2-1) که بخشهای اصلی و سازنده DNA، پروتئین و چربیها به شمار میروند(شکل 2-2، شکل 2-3) و بدون آنها حیات هرگز شکل نمیگرفت [16] .
بیشتر ترکیبهای زیستی- شیمیایی، ترکیبهای آلی، یعنی دارای کربناند. چون بیشتر ترکیبهای زیستی-شیمیایی کربن دارند، میگویند حیات در زمین مبتنی بر کربن است. همچنین یافت کربن و ایزوتوپهای گوگرد در فسیل موجودات به متابولیسم در زمان حال و گذشته اشاره دارد [17,19].
ناسا شکل جدیدی از حیات برروی زمین را کشف کرده است که از نظر ساختار بیولوژیکی با چیزی که بشر تا به حال میشناخته است، متفاوت است. این جاندار میتواند در محیطی که هیچ جاندار دیگری در آن شانس حیات ندارد، به زندگی ادامه دهد، کشفی که میتواند شانس تکامل حیات را در سیارههای دیگر افزایش دهد. آنها در دریاچهای به نام Mono– دریاچهای که به شدت شور و مملو از آرسنیک است(شکل 2-4) - در کالیفرنیای آمریکا نوعی باکتری (شکل 2-5) کشف کردهاند که دارای DNA با ساختاری متفاوت است. چیزی که تا به حال در حد تئوری مطرح بوده اما حالا کشف شده است. این باکتری در ساختار DNA خودش به جای فسفر از آرسنیک استفاده میکند. این موجود قوانین فعلی را شکسته است. این باکتری از آرسنیک درست شده است، چیزی که کاملا غیرممکن به نظر میآمد. ناسا ناماش را GFAJ-1 گذاشته و قادر است از آرسنیک که یک ماده سمی محسوب میشود برای ساخت DNA،RNA، پروتئین و غشای سلولی استفاده کند. این ماده معمولا مسیرهای متابولیکی را مختل کرده و امکان ادامه یافتن حیات طبیعی را غیر ممکن میکند.
این باکتری باعث شکسته شدن نظریات ما در مورد چگونگی تشکیل زندگی و توسعهاش شده است. حالا دانشمندان به دنبال نمونههای جدیدی از موجودات زنده و متابولیسمهای متفاوتی خواهند گشت که از مواد متفاوتی برای تشکیل حیات استفاده میکنند. ناسا میگوید این کشف روش ما را در گشتن به دنبال موجودات زنده در دیگر کرات هم تغییر خواهد داد چرا که حالا میدانیم ممکن است شکل حیات در جاهای دیگر به گونهای دیگر تعریف شده باشد. گفته میشود این کشف میتواند بر وجود حیاتهای فرازمینی استدلال داشته باشد زیرا نشان میدهد حیات بسیار سازگار پذیرتر از چیزی است که در گذشته تصور میرفت و حتی میتواند در سختترین شرایط نجات پیدا کند[14,16]
اما اکنون دانشمندان با وجود محدودیتهایی که این دو مشکل برایشان ایجاد نموده، یعنی ناشناخته بودن مفهوم حیات و محدودیت در تجربه حیات بر زمین، متکی بر یافتههای تجربی نسبت به حیات بر کرات دیگر خوشبین هستند.
وابستگی حیات به آب
آب و زندگی با یکدیگر مرتبط هستند [23]. آب در حالت مایع برای شروع و ادامه زندگی مورد نیاز است. هیچ آنزیمی در غیاب مولکولهای آب فعالیت ندارند و هیچ مایعی هم نمیتواند جایگزین آب شود. آب یک ماده معمول در جهان است که به عنوان مولکولهای گاز به طور گستردهای پراکنده شده است و به صورت مولکولهای گاز پراکنده و یخ شکل در اجسام بسیار کوچک و یا بسیار بزرگ همچون سیارکها، ستارههای دنبالهدار و سیارات یافت میشوند. با این وجود، آب به شرایط ویژهای نیاز دارد که بتواند همچون برروی زمین به صورت مایع وجود داشته باشد. این احتمال وجود دارد که آب از منابع متعددی همچون ستارههای دنبالهدار و سیارکها تا حدودی پس از تشکیل زمین به فرم جامد، رسیده باشد[8]. آب ویژگیهای منحصر به فردی دارد که در سایر مواد یافت نمیشود و برای فرایندهای حیاتی مورد نیاز است[21] . این خواص به واسطة پیوند هیدروژنی که در آب مایع مشهود است، ایجاد میشود [1].
نشانههایی از آب در سایر سیارات منظومه شمسی
آب در ماه
کشف مولکولهای آب در مناطق قطبی ماه را توسط دانشمندان ناسا صورت گرفت (شکل 2-6). همچنین، هیدروکسیل ( مولکولی متشکل از یک اتم اکسیژن و یک اتم هیدروژن) در خاک ماه یافت شد. منظور از آب در ماه، دریاچهها، اقیانوسها و یا حتی حوضچهها نیست، بلکه منظور مولکولهای آب و هیدروکسیل است که با مولکولهایی از گرد و غبار به طور خاصی در چند میلیمتری بالای سطح ماه ارتباط برقرار کردهاند [15].
کشف آب در زحل
شکل و فرم قرارگیری ذرات خارجیترین حلقه، اطلاعات غیر مستقیمی درباره ترکیب مواد و آن چه درون زحل واقع شده است را فراهم میآورد. فضاپیمای کاسنی شواهدی از وجود مخازن آب مایع که از چشمههای آب گرم ( آتشفشان)[۴] زرد رنگ در انسلادوس قمر زحل فوران میکنند، را پیدا کرده است. تصاویر با وضوح بالای بدست آمده از ناسا، فوارههای یخی و گازهای قوی که مقدار زیادی از ذرات را با سرعت بالا خارج میکنند را نشان میدهد. دکتر جان اسپنسر میگوید: قبلاً از وجود حداکثر سه مکان که در آن آتشفشانهای[۵] فعال وجود دارد باخبر بودیم: قمر مشتری،زمین و احتمالاً نپتون تریتون. اما هم اکنون یافتههای جدید کاسینی تمام دانستههای ما را تحت تاثیر قرار میدهد و انسلادوس به عنوان آخرین عضو از این گروه و یکی از مکانهای هیجان انگیز در منظومه شمسی مطرح میشود. ممکن سایر قمرها در منظومه شمسی نیز، دارای اقیانوسهایی از آب مایع باشند اما این بسترها تحت پوشش کیلومترها پوسته یخیاند و از طرفی متفاوت از حبابهایی [۶] از آب مایعاند که ممکن است، بیش از دهها متر زیر سطحاند. مطلب عجیب دیگری که با نزدیک شدن کاسینی به زحل کشف شد یافتن منظومههای وابسته به زحل است که با اتمهای اکسیژن پر شده بودند ولی در حال حاضر هیچ نظری در مورد اینکه این اکسیژن از کجا یافت شده است وجود ندارد، تنها میدانیم که در انسلادوس، مولکولهای آب خارج میگردند که ممکن است به اکسیژن و هیدروژن بشکند. بنابراین انسلادوس میتواند یک الویت بسیار مهم برای ما باشد[13].
نشانههایی از حیات در مریخ
نزدیکی نسبی سیاره مریخ به خورشید، شباهت به زمین ( از جمله در طول شبانه روز) و یافتن شواهدی از وجود آب مایع در سطح و نزدیکی سطح در گذشته و حال امکان وجود حیات در مریخ را افزایش میدهد [10] .
تصور میشود رسوبات بیشکل سیلیسی موجود در سیاره مریخ، در نتیجه وجود سیستمهای وابسته به عمل آبهای گرم شکل گرفته باشند به عبارت دیگر، ظاهراً، مریخ زمانی حاوی آب و انرژی لازم جهت گرم کردن آب بوده است . از سوی دیگر، سولفاتهای یافت شده، در نتیجه تماس با آب در طی سالهای اخیر ( در حدود یک میلیون سال پیش) میتواند شکل گرفته باشند. از لحاظ علم زمین شناسی، این پدیده میتواند در نتیجه وجود چرخههای فعال آّب در سیاره مریخ ایجاد شده باشد. سنگهایی که توسط مریخ نورد روح مورد آزمایش قرار گرفتهاند مدارکی دال بر وجود اتمسفری ضخیم، آب شیرین، محیطی مرطوب، غیراسیدی و مناسب برای حیات در گذشته مریخ را نشان میدهند. برون زدگی که کمانچی[۷] (شکل 2-7) خوانده میشود حاوی مواد معدنی است که وجود رطوبت و آب، محیط غیر اسیدی و مناسب برای زندگی را در گذشتههای سیاره مریخ تایید میکند. هر چند، امروزه اتمسفر مریخ بسیار نازک است، به طوری که امکان زنده ماندن تحت این شرایط ممکن نیست [9].
در July سال 1996، اعلام شد که دکتر David Mckay، همراه تیم علمی در مرکز فضایی Johnson ( بخشی از NASA ) فسیل احتمالی باکتری را در یک شهاب سنگ به نام ALH84001 (شکل 2-8) که مربوط به مریخ است، را کشف کردهاند. این فسیل در تپه آلن در قطب جنوب Antartica در حالیکه 12000 سال پیش در آنجا فرود آمده بود یافت شد. فضاهای کوچکی در شهاب سنگ وجود داشت بطوریکه دانشمندان ادعا کردند که بقایای فسیل از باکتریها میباشند. با این حال آنها حدود 1000 برابر کوچکتر از اندازه کوچکترین باکتریهایی هستند که در روی زمین وجود دارند، بطوریکه تصور میشود هیچ زندگی شبیه به آن نمیتواند وجود داشته باشد. شرایط محیطی موجود در مریخ در گذشته بسیار متفاوت از امروز است، پس از آن ممکن است شرایط مناسبتری برای پیدایش حیات به وجود آمده باشد. هرچند شهاب سنگ یافت شده مربوط به مریخ اثبات نمیکند که زندگی یک زمانی در مریخ وجود داشته است، ولی احتمال وجود حیات در مریخ را هم نمیتوان رد کرد [10] .
اشکال مختلفی از حیات که میتوانند در محیطهایی با شرایط دشوار زنده بمانند بر روی زمین وجود دارد. موجوداتی به نام Smoker ها در اعماق اقیانوسها زندگی میکنند، مکانی که بسیار سرد و به طور کامل تاریک است و فشار زیادی در آن عمق وجود دارد (شکل 2-9). بنابراین این احتمال وجود دارد که این موجودات بتوانند بر روی سطح مریخ و یا سایر سیارات دیگر که شرایط بسیار سختی برای حیات در آنجا وجود دارد زندگی کنند[10].
این سوال که آیا زندگی در فرم باکتریها (و یا حتی اشکال عجیب و غریب و ناشناختهتر) در مریخ وجود دارد و یا خیر به شدت مورد بحث بوده و هنوز به جواب قطعی بله یا خیر نیازمند است! آزمایشات انجام شده در زمین که بر مبنای شبیه سازی شرایط مریخ و اثرات آن بر باکتریهای زمینی میباشد، نشان داده است که حیات برای گونههای خاصی از باکتریها در مریخ کاملاً امکانپذیر بوده و آنها قادر میباشند تا در محیط خشن و شرایط سخت مریخ به حیات خود ادامه دهند. شش نمونه باکتری از لایههایی در اعماق زمین که همیشه به صورت منجمد هستند،از شمال شرقی سیبری جمعآوری شدند. این باکتریها قادر به رشد تحت شرایطی همچون دمای پایین ( 0 درجه سانتی گراد )، فشار پایین ( 7 میلی بار ) و اتمسفر غنی از دیاکسیدکربن میباشند. این باکتریها متعلق به گونهای از جنس Carnobacterium میباشند. طی مطالعهای که صورت گرفت اثر دما، ساختار اتمسفری و فشار برروی باکتریهای جمع آوری شده از لایههای منجمد دائمی اعماق زمین مورد بررسی قرار گرفت (شکل 2-10). نمونههای خاک جمعآوری شده برروی پلیتهای TSBYS قرار گرفتند. سپس تمامی پلیتها در دمای صفر درجه سانتی گراد برای مدت 30 روز تحت شرایط متفاوتی از اتمسفر و فشار قرار گرفتند (جدول 2-1) [20] .
جدول 2-1 شرایط کشت و پاسخ رشد باکتریها به شرایط موجود | ||
رشد باکتریها به شرایط موجود | شرایط کشت | |
---|---|---|
توسعه انبوه کلنیها با انواع مختلف ویژگیهای ریختشناسی | اتمسفر و فشار مشابه زمین | A |
رشد کلنی مربوط به نژاد WN1359 | فشار مشابه زمین، اتمسفر غنی از دی اکسید کربن | B |
رشد کلنی مربوط به نژاد WN1359 | فشار 7 میلی بار، اتمسفر غنی از دی اکسید کربن | C |
رشد مجدد کلنیها با انواع مختلف ویژگیهای ریختشناسی | دمای اتاق، اتمسفر و فشار مشابه زمین | D |
با وجود شباهت مریخ به زمین در اندازه و نزدیکی به خورشید، محیط زیست مریخ ممکن است از برخی جهات از جمله کمبود آب مایع و مواد غذایی آلی، حرارت بسیار پایین، تابشهای شدید خورشیدی و اتمسفری غنی از CO2 و فشار پایین برای زندگی مناسب به نظر نرسد. با وجود اتمسفر کمی که وجود دارد، حفاظت کمی در برابر اشعه ماورای بنفش که برای زندگی بسیار مضر است وجود دارد. وجود اتمسفر کم، با فشار کم همراه است که این موضوع برای اشکالی از حیات همچون انسان به دلیل جریان خون بسیار خطرناک است. از سوی دیگر، به نظر میرسد درجه حرارت موجود برروی زمین تنها برای زندگی مناسب باشد. از همه مهمتر واکنشهای شیمیایی در سرعت مناسب فقط در محدوده دمایی که بر روی زمین یافت میشود انجام میپذیرد. سرعتی که در آن واکنشهای شیمیایی صورت میگیرد با شکلگیری حیات مرتبط میباشد. بنابراین سیارهای که بسیار سرد باشد، مکان مناسبی برای زندگی و حیات نخواهد بود. در چنین شرایطی انجام یک واکنش شیمیایی ممکن است میلیاردها سال طول بکشد. در طی کاوشهای صورت گرفته حتی شواهدی از سادهترین مولکولهای آلی هم در مریخ یافت نشد. بنابراین اگر زندگی وجود داشته باشد بسیار متفاوت از زندگی است که در نظر ما شکل گرفته است و میتواند مربوط به اشکالی از حیات بر روی زمین باشد که میتوانند در محیطهای بسیار دشوار زندگی کنند[26,10].
حیات در سیارات خارج از منظومه شمسی
گیاهان زیر نور خورشیدهای بیگانه
بیشتر سطح کره زمین از فضا، به علت حضور داشتن گیاهان سبز به نظر میرسد، زیرا گیاهان بیشتر رنگهای قرمز و آبی را و به مقدار کمتری رنگ سبز را جذب میکنند، در واقع گیاهان به شرایط غالب در اطراف خورشید در سطح سیاره زمین سازگار شدهاند.
گازهای موجود در اتمسفر و لایه زمین، نور خورشید را فیلتر میکند، بنابراین برخی از رنگها یا به عبارت صحیحتر طول موجها جذب میشوند که در این بین فوتون قرمز بیشتر از فوتونهای آبی و سبز به سطح زمین میرسند. نور قرمز بیشترین و فراوانترین طول موجی است که به سطح زمین میرسد، از سوی دیگر انرژی نور آبی بالا است.
از آنجایی که بیشتر ستارهها از توزیع مشابهی از نور در طولموجهای رنگی همچون زمین برخوردار نیستند، بنابراین برخی از محققان این فرضیه را ارائه دادهاند که زندگی فتوسنتزی در سایر سیارات الزاماً نباید رنگ مشابهی که برروی سطح کره زمین به وجود آوردهاند را، ایجاد نمایند. بسته به نوع طیف مربوط به یک ستاره، حتی سیاراتی با ترکیب جوی مشابه زمین ممکن است به رنگ متفاوتی مشاهده شوند.
ستارههای درف، بزرگتر و حجیمتر هستند و دمای سطحشان نیز در مقایسه با زمین و خورشید بیشتر است، بنابراین فوتونهای بیشتری را به خصوص در نواحی پر انرژی از طولموجها منعکس میکنند. گیاهان موجود در سایر سیارات ممکن است جهت بهینهسازی استفاده از آنها، رنگدانههای مختلف دیگری بجز کلروفیلها را مورد استفاده قرار دهند، بنابراین رنگ ظاهری این سیارات متفاوت از سطح زمین است. به عبارت دیگر رنگ زندگی فتوسنتزی گیاهان در سیارات دیگر ممکن است با زمین متفاوت باشد زیرا با توجه به طول موجی از نور که به سطح این سیارهها میرسد، گیاهان از پیگمانهای فتوسنتزی مخصوص به خود استفاده مینمایند.
Kiang، با مدلسازی نوری در سایرات دیگر به این نتیجه رسید که گیاهان بر روی سیاراتی مشابه زمین که به دور ستارههایی در حال چرخشاند که در مقایسه با خورشید روشنتر و آبی رنگتر هستند، ممکن است به رنگ زرد یا نارنجی به نظر برسد یا اگر به دور ستارههایی در حال چرخشاند که در مقایسه با خورشید تیرهتر و قرمز رنگتر هستند، ممکن است به رنگ سیاه به نظر برسد، بنابراین اگر اخترزیستشناسان به دنبال نشانههایی از حیات برروی سیارات خارج از منظومه شمسی هستند باید به دنبال رنگهای منعکس شونده توسط پوشش گیاهی همان سیاره باشند [11.18].
سیگنالهایی از آب در سیارات فراخورشیدی
دو تیم از دانشمندان ناسا در بخش NASA Astrobiology، با استفاده از تلسکوپ فضایی قدرتمند هابل و طیف وسیعی از طولموجهای مادون قرمز، توانستند شواهد ضعیفی از وجود آب در اتمسفر پتج سیاره دوردست پیدا کنند. پنج سیاره عبارتند از WASP-17b, HD209458b, WASP-12b, WASP-19b ,XO-1b
هر چند سیگنالهای آب کمتر از حد انتظار بود و دانشمندان معتقدند که این سیگنالها ممکن است به دلیل وجود مه و گرد غبار در اطراف هر یک از این پنج سیاره باشد[12].
حیات در کرات دیگر از نظر قرآن: بررسی آیه (شوری:29)
در این آیه خداوند متعال گسترش جانداران(دابه) در آسمانها و زمین را در کنار آفرینش این دو، از نشانهها و آیتهای خود دانسته است. چندی از مفسران[۸][۹][۱۰][۱۱][۱۲][۱۳] آیه (شوری:29) را دالّ بر وجود حیات در کرات آسمانی دانستهاند. برخی دیگر با استناد به شواهدی آیه را از معنای ظاهری آن برگردانده و گسترش انواع جانداران را به زمین منحصر دانستهاند و معتقدند آیه در صدد بیان وجود جانداران در آسمانها نیست. برای بررسی و نقد نظرات مفسران در این باره، مفهوم دابه و مصادیق آن و مراد از سماوات در آیه بررسی میگردد.
مراد از دابّه
دابه از ریشه دبب در لغتنامهها اینچنین معنا شده است:
دبّ یدبّ دبیب یعنی راه رفتن آرام در زمین و تدریجی با سرعت کم[۱۴] و حرکت پنهانی و غیر محسوس[۱۵]، که برای جریان شراب دربدن و سرایت بیماری در جسم نیز به کار میرود[۱۶] حرکتی سبکتر از راه رفتن[۱۷].
دابّه به همه حیواناتی گفته میشود که در زمین راه میروند چه ممیّز و چه غیر ممیّز؛[۱۸][۱۹]ابن منظور کاربرد غالب آن را برای حیواناتی که مرکب انسانند میداند، ولی راغب معتقد است بیشتر برای حشرات استعمال میشود. به نظر میرسد او در این مورد نیز همچنان که دأب اوست متاثر از کاربرد قرآنی آیه است؛ زیرا دابهُ الارض در داستان سلیمان در قرآن به موریانه اشاره دارد[۲۰]. پرندگان از دواب شمرده نمیشوند و به آنان این لفظ اطلاق نشده استخطای یادکرد: برچسب تمامکنندهٔ </ref>
برای برچسب <ref>
پیدا نشد.
دبّ و دبيب بمعنى راه رفتن آرام و حركت خفيف است در حيوان بكار ميرود و در حشرات بيشتر استعمال میشود[۲۱] نيز راه رفتن آرام گفته است در صحاح گويد:هر راه رونده بر روى زمين دابّه است.
دقت در کاربردهای قرآنی این واژه ، ویژگیها و مصادیق زیر را برای دابّة نشان میدهد:
حیّ است.
دو آیه فوق در کنار هم بر حیات دابه به مفهوم قرآنی آن، دلالت دارد؛ همه دوابّ از آب خلق شده اند. همه زندگان از آب خلق شدهاند. پس دابه حیّ است.
مرگ دارد.
در آیات زیر سخن از هلاکت و نابودی همه دواب در زمین به عنوان عذاب الهی و مواخذه انسانها است:
مفسران به خاطر اطلاق دابه، مقصود از آن را عموم جنبندگان از انسان و حيوان دانستهاند [۲۲]. و بنا به گفته آنان معناى آيه چنين مىشود: اگر خدا ستمكاران را به ستمشان بگيرد تمامى انسانها و حيوانات را هلاك خواهد كرد، آن وقت به ايشان اشكال مىشود كه انسان بخاطر ظلمش هلاك شود، ساير حيوانات به چه جرمى هلاك شوند؟
به نظر می رسد بهترين جوابى كه به اين اشكال دادهاند، اين است كه وقتى يك نسل از بشر منقرض گرديد نسلهاى بعدى حتى انبياء هم متولد نمىشوند، و وقتى نسل بشر از زمين برچيده شد ساير جنبندگان هم هلاك مىشوند، بدين جهت كه خلقت آنها براى بشر و مصالح انسان است، همچنان كه آيه شريفه
بدان اشعار دارد[۲۳].
در واقع خداوند به هلاکت و مرگ دابه در کنار انسانها اشاره دارد تا از فراگیری ظلم بشر و عذاب الهی سخن گوید.
روزی خور است.
«كلمه" دابة" بطورى كه در كتب لغت آمده به معناى هر موجودى است كه حركتى هر چند اندك داشته باشد، و بيشتر در نوع خاصى از جنبندگان استعمال مىشود، اما قرينه مقام آيه اقتضاء دارد كه عموم منظور باشد، براى اينكه زمينه كلام بيان وسعت علم خداى تعالى است به همين جهت است كه به دنبال جمله" أَلا حِينَ يَسْتَغْشُونَ ثِيابَهُمْ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ" آمده است.
و اين معنا، يعنى يادآورى رزق تمامى جنبندهها و اينكه خداى تعالى ضامن آن مىباشد، براى اين است كه سعه علم خدا و آگاهىاش به همه حالات جنبندگان را اثبات كند و مقتضى آن است كه جمله" وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها" به منزله عطف تفسير باشد براى جمله" عَلَى اللَّهِ رِزْقُها"، در نتيجه برگشت معنا به اين مىشود كه: كل جنبندههايى كه در زمين هستند رزقشان بر عهده خداى تعالى است- و هرگز بدون رزق نمىمانند- پس خداى تعالى دانا و با خبر از احوال آنها است هر جا كه باشند.»[۲۴]
موجود جاندار راه رونده در زمین است.
این آیه در بیان گونههای دابّه، مشی و حرکت را از ویژگیهای اصلی همه گونهها ذکر میکند. از این رو در تفسیر آیه گفتهاند:
كلمه" دابه- جنبنده" به هر صاحب حياتى اطلاق مىشود كه در زمين راه مىرود، مىتواند انسان باشد و مىتواند حيوانى غير انسان باشد[۲۵]. كلمهى «دَابَّةٍ» از «دَبيب» به معناى آهسته راه رفتن و قدمهاى كوچك برداشتن است، ولى به هر جنبندهاى اطلاق مىشود[۲۶]. دبّ و دبيب بمعنى راه رفتن آرام و حركت خفيف است در حيوان بكار میرود و در حشرات بيشتر استعمال میشود[۲۷] در صحاح گويد:هر راه رونده بر روى زمين دابّه است[۲۸].
پس اينكه دابّه را جنبنده گفتهاند به اعتبار حركت و راه رفتن است.
انسان و همه حیوانات را شامل است.
سیاق آیاتی که از دابّه سخن میگوید، مصادیق این مفهوم را نشان میدهد.
1- لفظ دابّه همه حیوانات و انسانها را دربرمیگیرد و در قرآن مجيد در باره تمام جنبندگان اعمّ از انسان و حيوان و غيره بكار رفته است. مانند آیات:
يعنى بدترين جنبندگان در نزد خدا اين كفّار كر و لالاند كه نمىفهمند.که به طور قطع به انسان شامل است.
در این آیه مراد از" دَابَّةُ الْأَرْضِ"- به طورى كه در روايت آمده- حشره معروف به موريانه است، كه چوبها و پارچهها را مىخورد[۲۹].
پس دابّه معنایی عامّ دارد که تمام حیوانات و انسان را دربرمیگیرد. اگرچه گاه به طور خاص در معنای گروهی از جنبندگان به کار میرود. در آیه زیر مراد از آن غير انسان و غير چهار پايان سه گانه (بقر و غنم و شتر) است. وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ در آیه زیر پرندگان از مصادیق دابه خارج شدهاند: «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ يَطِيرُ بِجَناحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ» انسان نیز در بسیاری از کاربردهای قرآنی از عموم دابه جدا و خارج میشود:
در واقع در قرآن زمانی به انسان دابه اطلاق میشود که نظر به خلقت جسمانی او میشود. مانند آیه وَ اللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى بَطْنِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى رِجْلَيْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ ما يَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِير(نور:45)
و مانند
الأنفال : 22 إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لا يَعْقِلُونَ
همانا بدترين جنبندگان به نزد خداوند، كران و گنگانند- از شنيدن و گفتن حق- كه خرد را كار نمىبندند.
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (انفال:55)
همانا بدترين جنبندگان به نزد خدا كسانىاند كه كافر شدند، پس آنها ايمان نخواهند آورد.
این دو آیه در معنای آیات زیر است و در مقام توبیخ انسانهایی است که از ظرفیت های انسانی خود بهره نمیبرند:
تمایز دابه از انسان در اطاعت پروردگار است و او همچون انسان مختار نیست، یعنی عصیان ندارد. بنابراین در آیاتی که طاعت موجودات مقایسه میشود انسان از دابه جدا میشود:
در این آیه دابّة به عنوان قسیم انسان آمده است. دواب درکنار خورشید و ماه و کوه و درخت (جمادات، گیاهان، حیوانات) خدای را سجده میکنند، ولی بسیاری از انسانها نمیکنند. پس دوابّ موجوداتی بهرهمند از اختیاری همچون اختیار انسانی نیستند؛ زیرا در این آیه در کنار جمادات و در مقابل انسان قرارگرفته است. بلکه منظور از دوابّ حیوانات هستند. در این صورت در آیه همه گونههای مخلوقات ذکر شده است. همانند آیه زیر:
در این آیه نیز سخن از سجده موجوداتی است که همگی ساجدند و در میان آنان کافری نیست یعنی اختیاری چون اختیار انسان ندارند. سید قطب آیه را در پیوند با آیات قبل این طور تفسیر میکند:« به آن(اشیاء و ظلال) موجودات آسمان و زمین را اضافه میکند و به موجودات دنیایی(کونی) ملائکه را میافزاید. در این صورت منظرهای عجیب از اشیا و ظلال و دواب و ملائکه به همراه آنان در مقام خشوع و خضوع و عبادت و سجود ترسیم میشود که از عبادت خداوند تکبر نمیورزند و با امر او مخالفت نمیکنند. تنها منکران و مستکبران از فرزندان انسانند که در این مقام شگفت آور نادرند[۳۱][۳۲]
در نتیجه فصل مشترک انسان و دابّه، خلقت جسمانی و فصل متمایز دابه و انسان بهرهمندی انسان از روح و امکان عصیان اوست. برخی مفسران جن و برخی دیگر مَلَک را نیز مصداق دابّه شمردهاند و دلایلی را طرح کردهاند که قابل نقد است.
مَلَک را شامل نیست.
به دلیل این که :
اول- كلمه «دواب» بر ملائكه اطلاق نشده است.
علامه طباطبایي در تفسیر آيه 29 شوری میگويد: "ظاهر آيه اينست كه در آسمانها خلقی از جنبدگان (دواب) مثل روی زمين وجود دارد و اگر كسی بگويد كه منظور از جنبندگان آسمان ملائكه هستند، مردود است چرا كه كلمه «دواب» بر ملائكه اطلاق نشده است." [۳۳].
دوم- ملائکه در مقابل دابه مطرح شده است.
وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ دابَّةٍ وَ الْمَلائِكَةو َ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُون (نحل:49)
اگر عطف ملائکه به دابه، عطف تباین باشد، « از اينكه ملائكه را جداگانه اسم برد كاملا مىتوان فهميد كه هر چند ملائكه نيز آمد و شد و حركت و انتقال از بالا به پائين و به عكس دارند، ليكن حركت آنان از نوع حركت جنبندگان و انتقال مكانى آنان نيست. » [۳۴] بنابر این نظر دابه موجودی غیر از مَلَک است. بسیاری از مفسران همچون علامه طباطبائی [۳۵] ، آیة الله مکارم [۳۶]، فیض کاشانی[۳۷]، ... دابه را بیانی برای موجودات در آسمان و زمین دانسته و ملائک را مجرد از مکان شمردهاند. برخی دیگر توضیح خاصی را در بیان آیه مطرح نکردهاند، گویا دلالت آن را واضح دانستهاند[۳۸].
- برخی نظرات مخالف و بیان اشکال آن
در تفسیر آیه پیشین برخی از مفسران دابه را مختص به زمین دانستهاند و ملائکه را تفسیر ما فی السماوات دانسته و درباره علت تکرار ملائکه و نوع عطف آن سخن نگفتهاند[۳۹].
در تفسیر روح المعانی، آلوسی نظرات و احتمالات گوناگون را مطرح میکند. او تباین را در عطف دابّه و ملائکه جایز میداند:
*نظر اول :
«همچنین جایز است، عطف مباین باشد، براساس این نظر که مراد از ما فی السماوات، جسمانیات است، که در این حالت باید به تجرد ملائکه معتقد بود، و ملائک وارد مجموعه ما فی السماوات نمیشوند. چراکه مجردات در محدوده و جهتی واقع نیستند. و یکی از مفسران به وسیله این آیه استدلال نموده بر تجرد ملائکه به این صورت که آنچه در آسمانها و زمین است دابه است و ملائک موجوداتی دیگرند و اصل بر تقابل و تغایر است، دابه حرکت جسمانی دارد پس طرف مقابل آن از اجسام نیست. آشکار است که این استدلال قانع کننده است در حالی که احتمال دارد تخصیص بعد از تعمیم نیز باشد »[۴۰] بنابر این تفسیر نیز موجوداتی جسمانی در آسمان و زمین خدای را سجده میکنند.
اشکال:
عطف ملائکه به دابه اگر از نوع تباین باشد، لزوما این تباین و تغایر را نباید در بهرهمندی از جسم دانست. این تباین ممکن است در نوع جسمانیت آنان باشد همانگونه که خود آلوسی بیان میکند که ملائکه در صورت جسمانی بودن دارای جسمی لطیفند. آیاتی که به مخلوق بودن ملائک اشاره دارد[۴۱] به نوعی بر تقید آنان به زمان و مکان و عدم تجرد آنان اشاره دارد. زیرا خاصیت مخلوقات بنابر آیات قرآن تقید به زمان و مکان است[۴۲].
او احتمالات دیگری نیز بیان میکند.
* نظر دوم:
«اگر ملائکه به محل دابه عطف شده و مبین آن باشد، عطف خاص بر عام است که عظمت شأن ملائکه را افاده میکند. یعنی ملائکه موجوداتی با جسم لطیف و غیر مجردند و از دواب هستند.»
اشکال:
- منشأ خلقت ملائک بنابر روایات نور است و منشأ دابه آب است. پس نمی توان ملائکه را از دواب شمرد.
- اینکه ذکر ملائکه ذکر خاص بعد از عام باشد و ملائک از دواب شمرده شود، در صورتی صحیح است که چنین کاربردی برای واژه دابه در کلام عرب سابقه داشته باشد. مفسران چنین کاربردی را نفی میکنند[۴۳]: دواب به پرندگان اطلاق نشده[۴۴] چه رسد به ملائک که فراتر از آسمان دنیا نیز پرواز میکنند[۴۵].
*نظر سوم:
« دابّة بیانی باشد برای ما فی الارض، زیرا دابه اسمی است برای آنچه در زمین حرکت(دبیب) دارد و ملائکه به ما فی السموات عطف شده باشد به خاطر تعظیم ملائک و چندین نفر ذکر کردهاند که اینجا عطف خاص برعام است.»(همو) یعنی اهل آسمان و جنبندگان زمینی و ملائکه(به طور خاص) خدا را سجده میکنند. در این صورت آیه بر وجود دابه در سماوات دلالت ندارد.
اشکال:
- اگر «دابه» تنها بیان ما فی الارض باشد، با آیه مورد بحث این مقاله(شوری:29) که با قید «فیهما» صراحتا از وجود دابه در آسمانها و زمین خبر میدهد، سازگار نیست[۴۶].
- «مِن» بیانیه، قرینهای است برای عمومیت وجود دابه در آسمانها و زمین[۴۷].
*نظر چهارم:
«جایز است مراد از ما فی السماوات آفریدگانی باشند که روح نامیده میشوند و آنان غیر از ملائکه باشند تا عطف مباین باشد.» یعنی روح آسمانی و جنبندگان زمینی و ملائکه خدا را سجده میکنند. در این صورت آیه بر وجود دابه در سماوات دلالت ندارد.
اشکال:
اگر «دابه» تنها بیان ما فی الارض باشد، با آیه مورد بحث این مقاله(شوری:29) که با قید «فیهما» صراحتا از وجود دابه در آسمانها و زمین خبر میدهد، سازگار نیست[۴۸].
*نظر پنجم:
« هردو بیانی برای مافی الارض باشند و منظور از ملائکه کرام الکاتبین و حفظه باشند که در این صورت دابه شامل آنان نمیشود.»[۴۹] یعنی موجودات آسمانی(فرشتگان آسمان) و جنبندگان زمین و فرشتگانی که در زمین مامورند، خدای را سجده میکنند. در این صورت آیه بر وجود دابه در سماوات دلالت ندارد. ولی دابه شامل فرشتگان نیست.
اشکال:
- اگر «دابه» تنها بیان ما فی الارض باشد، با آیه مورد بحث این مقاله(شوری:29) که با قید «فیهما» صراحتا از وجود دابه در آسمانها و زمین خبر میدهد، سازگار نیست[۵۰].
- «مِن» بیانیه قرینهای است برای عمومیت وجود دابه در آسمانها و زمین[۵۱].
زمخشری اولین تفسیر مُجاز را وجود دابه در آسمان و زمین شمرده است. نظر دوم بر سجده دواب در زمین و ملائکه در آسمان دلالت دارد و دلیل تکرار ملائکه، پس از ذکر از ما فی السماوات را اطاعت و عبودیت برتر آنان دانسته است. به عنوان احتمال سوم میگوید:« همچنین جایز است مراد از ما فی السماوات ملائکه آسمان باشد و ملائکه مذکور در آیه عطف به دابه شده و مراد از آن ملائکه زمین همچون حفظه باشد[۵۲]. نظر دوم و سوم در کشاف در بیان آلوسی نیز آمده است. بنابر این با وجود آن که اولین نظرات و احتمالات برای معنای آیه در کلام هر دو مفسر دلالت بر وجود دابه در آسمانها دارد ، درستی سه معنای دیگر از نظر مفسران احتمال ضعیفتری دارد.
جنّ را شامل نیست.
ذیل آیه (نحل:49 ) علامه جن را از دواب میشمرد:
و عموميت كلمه" دابه"، هم انسان را شامل مىشود و هم جن را چون خدا در كلام خود براى جن نيز" دبيب" (جنبش) را كه براى ساير جنبندگان از انسان و حيوان هست اثبات مىكند، و از اينكه ملائكه را جداگانه اسم برد كاملا مىتوان فهميد كه هر چند ملائكه نيز آمد و شد و حركت و انتقال از بالا به پائين و به عكس دارند، ليكن حركت آنان از نوع حركت جنبندگان و انتقال مكانى آنان نيست[۵۳]. به نظر میرسد موارد زیر نمونههایی از دبیب جن است که علامه بدان نظر داشته اگرچه تصریح نکرده است:
در حالی که دلایل دیگر نشان میدهد که لفظ دابه جن را شامل نمیشود:
اول- خلقت جن از نارالسموم (اعراف:12)(حجر:27) و دابه از ماء است.(نور:45)[۵۴][۵۵][۵۶]
دوم- مکلف و مختار بودن جن و غیر مکلف و مختار بودن دابه
همانگونه که گفته شد، آیات (نحل:49؛ حج:18) نشان میدهد، دابّه اختیار بر عصیان از اطاعت پروردگار ندارد.
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ وَ كَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذابُ وَ مَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يَشاءُ (حج:18)
أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلى ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْيَمِينِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّداً لِلَّهِ وَ هُمْ داخِرُونَ (48)وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ دابَّةٍ وَ الْمَلائِكَةُ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ (نحل:49) يَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ (50)
سید قطب آیه را در پیوند با آیات قبل این طور تفسیر میکند:
« به آن(اشیاء و ظلال) موجودات آسمان و زمین را اضافه میکند و به موجودات دنیایی(کونی) ملائکه را میافزاید. در این صورت منظرهای عجیب از اشیا و ظلال و دواب و ملائکه به همراه آنان در مقام خشوع و خضوع و عبادت و سجود ترسیم میشود که از عبادت خداوند تکبر نمیورزند و با امر او مخالفت نمیکنند. تنها منکران و مستکبران از فرزندان انسانند که در این مقام شگفت آور نادرند.»[۵۸]
در حالی که در قرآن به صراحت جنیان را به دو گروه مسلمان و ظالم تقسیم میکند:
البته به نظر میرسد«دابّة» مفهومی عام برای جانداران است که انسان را نیز به جهت بعد حیوانیاش شامل میشود ولی به جهت بهرهمندی انسانها از روح از عموم دواب جدا میشوند. چه بسا اگر بنابه نظر علامه، جن نیز از دواب شمرده شود(در صورت نادیده گرفتن خلقت او از آتش) باز به دلیل بهرهمندی جنیان از اختیار بر عصیان از عموم دواب خارج شوند.
نتیجه:
دابّة موجود جانداری است که به کندی در زمین حرکت میکند. جن و ملک نیست. در شرایطی انسان، پرندگان و شاید موجودات دریایی از عموم آن خارج میشوند.
مراد از سماوات
در 305 آیه از قرآن از سماء و سماوات سخن رفته است. با بررسی کاربردهای سماوات در قرآن ویژگیهای زیر را میتوان برای آن برشمرد:
1- مخلوق و طبیعی است ؛یعنی جسمانی و محسوس است.
زیرا خداوند امر را در برابر خلق قرار داده است:
امر خدا محتاج زمان نیست و از قوانین فیزیک مادی پیروی نمیکند:
ولی خلق کردن خدا مقید به زمان است: فی ستة ایام. بنابراین مخلوقات مادی و در قید زمانند[۵۹][۶۰] از این رو میفرماید: شفاعت از آن الله است که مَلِک و فرمانروای(مُلک دار) آسمانها و زمین است؛ شاید خارج از آن محدوده، واسطهای میان امور و خدا نباشد که شفاعت معنا یابد؛ زیرا فراتر از عالم خلقت عالم امر است.در این عالم واسطهای میان فرمان خدا و تحقق آن وجود ندارد.
2- سماوات که در اغلب قاطع موارد به همراه ارض آمده، به احتمال قوی محدوده کائنات (مخلوقات) یا محدوده عالم شهود است[۶۱] و ماوراء آن عالم امر یا عالم غیب(آیا همان عرش است؟یوم یکشف عن ...) است و زمین خود در محدوده سماوات است[۶۲].
زیرا
- در آیات فراوان بر اللّهیت، ربوبیت، مُلک و فرمانروایی و مالکیت و قدرت و احاطه علمی خداوند در این محدوده تاکید شده است.
- در کنار خلقت سماوات و ارض از استواء بر عرش که کنایه از مقام ربوبیت و ملک پروردگار است سخن میگوید.
- فرموده که الله نور آسمانها و زمین است.
- از غیب السماوات و الارض به گونهای سخن رفته است که گویا غیب مطلق است. (سبأ:3) (انعام:59) (زمر:46) و غیب دربرابر شهادت به کار رفته است.(انعام:73) همانگونه که عالم شهادت عالم خلق است به نظر میرسد عالم غیب همان عالم امر است.(هود:123) (نحل:77)
- همچنین در آیه الجاثية : 36 فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّماواتِ وَ رَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعالَمينَ ، رب العالمین بدل است. گویا السماوات و الارض همان العالمین است. شاید رب همان رب ولی مربوب متفاوت؟!
- همانگونه که انسانها با نفخ روح که از عالم امر است[۶۳] مفطور به امر الهی شدند، عالم شهود یعنی سماوات نیز مفطور به امر مخصوص خود شدهاند[۶۴].
- عالم امر، در برابر علم و تجربه انسان در پرده است، از این رو غیب خوانده میشود: الإسراء : 85 وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً
3- نشئه دنیا شامل عالم غیب و شهود است و در نشئه آخرت عالم غیب نیز به شهود کشانده میشود و ارتباط همه اشیاء و امور با پروردگار آشکار و ملک و فرمانروایی خداوند برای همگان مشهود میگردد[۶۵]. از این رو در قرآن به قیامت روز اطلاق میشود و در روایات دنیا به شب تشبیه شده است.
4- آسمانها دارای هفت طبقه ، با پیوندهای شدید است، که طریقه هم نامیده شده است.
5- این آسمانها بدون ستون دیدنی و با ریسمانهای نامرئی برافراشته شدهاند.
6- خود آسمانها و زمین و موجودات آن دو خدا را تسبیح و تحمید میکنند و دربرابر او مطیع و خاشع و قانتند. در این میان انسان و جن تنها موجوداتی هستند که به دوگروه مطیع و عاصی تقسیم میشوند.
7- آسمانها و زمین در کنار خورشید و ماه و... سایر پدیدهها آیتها و نشانهها در خود دارد؛ زیرا امکان ظهور همه حقایق در آن نیست؛ از این رو خداوند نمونه و نشانهای از آن حقایق را در آن نهاده است.
8- خلقت آسمانها و زمین به حق(هدفمند) و دارای اجل مسمّی است.
9- بهشت و جهنّمی (برزخی یا پس از قیام امام قائم) در محدوده آسمانها و زمین است و همه این محدوده را دربرمیگیرد و تا پایان اجل آسمانها و زمین دوام دارد.
10- روزی که اجل آسمانها و زمین فرابرسد به آسمانها و زمین دیگری تبدیل میشود، قیامت تمام آسمانها و زمین را دربرمیگیرد و امری سنگین برای آنست.
11- سماء آخرت بر خلاف سماء دنیا آراسته به نجوم نیست و شب و روز آنجا معنا ندارد.
12- سماء دنیا شامل هفت آسمان است.
13- عالم غیب و عالم امر به جهت احاطه و علو و رفعتی که نسبت به عالم شهود دارد، السماء خوانده شده است. من فی السماء : در افقی برتر در غیب مائدة من السماء
از میان فرضیات در این باره دو فرضیه با این ویژگیها سازگارترند:
اول: سماوات سیارات منظومه شمسی است[۶۶][۶۷].
دوم: سماوات محدوده عالم شهود است. کیهان در سماء اول قرار دارد و شش آسمان دیگر ناشناخته است[۶۸][۶۹].
در این صورت مراد از آفرینش و پراکندن دابّه در سماوات، بنابر هر دو احتمال فوق زندگی جانداران در کرات آسمانی است.
مراد از «من فی السماوات» در آیات دیگر
ضمیر «مَن» و به طور کل ضمایرمربوط به ذوی العقول دلالت بر انسان بودن نمیکند خداوند در قرآن همه چیز را دارای شعور و مسبِّح خود میخواند
در آیه مورد بحث در این مقاله نیز کاربرد ضمیر «هم» برای دابّه دلالتی بر بهرهمندی دابّه از عقل انسانی ندارد؛ زیرا خداوند همه دوابّ را امّتهایی چون امّت انسانی معرفی نموده است.(انعام:38) [۷۰] بنابراین دوابّ نیز دارای حیات و علمند، اگرچه در مقایسه با انسان در سطح پایینتری از حیات و علم قرار دارند[۷۱].
مراد از «بث فیهما»
برخی مفسران این احتمال را مطرح کردهاند که ضمیر هما در «فیهما» تنها اشاره به زمین دارد. میگویند صفتی که درباره یکی از دو چیز صدق کند، فی الجمله در هردو آنها وجود دارد. همچنین به آیه (البقرة: 164): وَ بَثَّ فِيها مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ استناد نمودهاند که از پراکندگی دابّه در زمین سخن میگوید[۷۲]. دلیل دیگر ایشان آیه يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ است و میگویند با اینکه لولو و مرجان تنها از آب شور بدست میآید ولی قرآن به هردو آب نسبت داده است.
اما در تضعیف این احتمال تفسیری باید گفت:
یک- تعابیر قرآن را حتّی الامکان باید در معنای ظاهر گرفت. مگر قرینه و دلیلی روشن بر خلاف معنای ظاهر باشد[۷۳]
دو- آنچه درباره یخرج منهما اللولو و المرجان میگویند صحیح نیست؛ بلکه لولو و مرجان، از آب شور و شیرین هردو استخراج میشود.[۷۴]. یعنی دو دريا در داشتن" حليه" مشتركند، هم چنان كه كتابهايى كه در اين گونه مسائل بحث مىكنند، وجود حليه در هر دو نوع دريا را مسلم دانستهاند از آن جمله دائرة المعارف بستانى است، كه در ماده كلمه" صدف" گفته است: مرواريد در آب شيرين نيز توليد مىشود، و همچنين در تحت عنوان" آمريكانا" و عنوان" بريطانيا" گفته كه: مرواريد در آبهاى شيرين نيز يافت مىشود، و نام چند نهر شيرين را در آمريكا و اروپا و آسيا بردهاند كه از آنها مرواريد استخراج مىشود.[۷۵]. پس ما هيچ دليلى بر اين معنا نداريم، بلكه بعضى تصريح كردهاند كه لؤلؤ و مرجان در آبهاى شيرين و شور هر دو يافت مىشود[۷۶].
سه- سیاق آیات موید وجود دابّه در سماوات است:
آلوسی به کسانی که آیه مورد بحث را با آیه:
إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِما يَنْفَعُ النَّاسَ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فِيها مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَ تَصْرِيفِ الرِّياحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (بقره:164)
قیاس نموده و میگویند در آیه مورد بحث نیز «فیهما» در معنای «فیها» است و اگر صفتی در یکی از دو چیز باشد کاربرد هما جایز است، با استناد به سیاق آیات اینگونه پاسخ میدهد:
آیهای که در سوره بقره است، از آنجا که روی سخن در آنجا با همه انسانها از ساده لوح و فهیم و حق جو و معاند است، از چیزی سخن میگوید که برای همه شناخته شده است که همان گسترش جانداران در زمین است. اما در آیه مورد بحث(شوری:29) به شکل فشرده و کوتاه آنچه در قرآن مکرر ذکر شده، آورده است و خصوصاً این سوره در فضای سخن گفتن از کمال قدرت پروردگار بر هر ممکنی میفرماید: وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَثَّ فِيهِما و لفظ بث را بر لفظ خلق برگزید تا بر تکثیر و کمال قدرت دلالت کند و آن گسترش را با مِنْ دابَّةٍ تبیین نمود ، تا تعمیمی باشد برای صاحبان عقل و غیر آن، آسمانی و زمینی. در اخبار نیز از وجود جاندارانی در آسمان مانند مرکبهای اهل بهشت و غیره سخن رفته است و بعید نیست که در آسمان حیوانات و مخلوقات گوناگون ناشناختهای وجود داشته باشد. چراکه خداوند میفرماید[۷۷][۷۸]:
بنابراین دلیلی برای محدود نمودن وجود دابّه در زمین به غیر از سماوات نداریم.
نتیجهگیری
با توجه به مفاد صریح آیه (شوری:29)، در کرات آسمانی مخلوقاتی جاندار همچون حیوانات زمین زندگی میکنند. مفسرانی که امکان ورود ملائکه و جن را در گروه دوابّ مطرح کردهاند، همچنین با تحلیلهای خاص ادبی ذیل آیه (نحل: 49) وجود دابه را مختص زمین دانسته و سکونت در سماوات را به ملائک و روح اختصاص دادهاند، دلایلشان مورد نقد قرار گرفت و احتمال وجود دابّه در سماوات تقویت گردید.
از سویی شواهد دانشمندان بر وجود حیاتی مشابه حیات زمینی در کرات آسمانی بیان شد، و روشن شد که بنابر آخرین دستاوردهای علم، هنوز به صورت قطعی حیات جانداران در کرات دیگر به ثبت نرسیده است. پس اگر روزی حیات در کرات آسمانی مشاهده شود، وجود این آیه در قرآن نشانگر الهی بودن قرآن خواهد شد و بیش از پیش روشن میشود که قرآن به علم الهی نازل شده است.
البته دانشمندان این ایده را طرح کردهاند که حیات بر کرات دیگر لزوما به شکلی که ما آن را در زمین تجربه کردهایم نخواهد بود و اینگونه احتمال حیات موجودات فرازمینی در آسمان را پذیرفتهاند. در این صورت میتوان این اعتراف دانشمندان را نمونهای از هماهنگی و علم و دین دانست؛ زیرا در قرآن و روایات از مخلوقاتی چون ملائک و روح سخن رفته که خلقتی متفاوت از انسان دارند و از دید انسان پنهان هستند و آنان را ساکن آسمانها خوانده است.
پانویس و منابع
- ↑ آلوسی،1415 : ج13، 39
- ↑ مکارم،1374: ج20، 438
- ↑ طباطبائی،1417:ج18، 58
- ↑ Geyser
- ↑ Volcanism
- ↑ Comanche
- ↑ طباطبائی،1417: ج18، 58
- ↑ مکارم،1374: ج20، 439
- ↑ آلوسی،1415: ج13، 40
- ↑ رازی،1420: ج27، 599
- ↑ ابن عاشور: ج25، 158
- ↑ زمخشری،1407: ج4، 225
- ↑ ابن منظور: ج1، 343
- ↑ مصطفوی،1360: ج3، 171
- ↑ ابن منظور: ج1، 343
- ↑ مصطفوی،1360: ج3، 171
- ↑ ابن منظور: ج1، 369
- ↑ مصطفوی،1360: ج3، 171
- ↑ راغب: 306
- ↑ راغب، ج1، 306
- ↑ آلوسی، 1415: ج 14، 171
- ↑ طباطبائی،1417:ج12، 281-280
- ↑ طباطبائی،1417، ج10، 148
- ↑ طباطبائی،1417، ج15، 396
- ↑ قرائتی،1383،ج5، 282
- ↑ راغب، ج1، 306
- ↑ جوهری،1426: ج1، 111
- ↑ طباطبائی،1417:ج 16، 364
- ↑ فالناظر في خلق الإنسان ناظر في آية ملكوتية وراء الآيات المادية و كذا الناظر في خلق الدواب و لها نفوس ذوات حياة و شعور و إن كانت دون الإنسان في حياتها و شعورها كما أنها دونه في تجهيزاتها البدنية ففي الجميع آيات لأهل اليقين يعرفون بها الله سبحانه بأنه واحد لا شريك له في ربوبيته و ألوهيته.(طباطبائی،1417، ج18، 156) پس كسى كه در خلقت انسان تدبر و نظر مىكند، در حقيقت در آيتى ملكوتى نظر مىافكند، آيتى وراى آيات مادى. و همچنين است ناظر در خلقت جنبندگان، چون آنها نيز جان دارند، داراى حيات و شعورند، هر چند از نظر حيات و شعور، و همچنين از نظر تجهيزات بدنى پائينتر از انسانند، ولى همه آنها براى كسى كه اهل يقين باشد آيتند، و اهل يقين با سير و تفكر در خلقت آنها خداى سبحان را مىشناسند، و به وحدانيت و بىشريك بودن او در ربوبيت و الوهيت پى مىبرند
- ↑ ج4، 2174
- ↑ و يضم إليها ما في السماوات و ما في الأرض من دابة. و يضيف إلى الحشد الكوني .. الملائكة فإذا مشهد عجيب من الأشياء و الظلال و الدواب. و معهم الملائكة. في مقام خشوع و خضوع و عبادة و سجود. لا يستكبرون عن عبادة اللّه و لا يخالفون عن أمره. و المنكرون المستكبرون من بني الإنسان وحدهم شواذ في هذا المقام العجيب.و بهذا المشهد يختم الدرس الذي بدأ بالإشارة إلى المنكرين المستكبرين، ليفردهم في النهاية بالإنكار و الاستكبار في مشهد الوجود ...
- ↑ طباطبایی، 1417:ج18، 58
- ↑ طباطبائی،1415، ج12، 266
- ↑ ج12، 266
- ↑ 1374:ج11، 255
- ↑ 1415: ج3، 139
- ↑ ابن كثير، ج4، 494
- ↑ طبری،1412: ج14، ص: 80
- ↑ آلوسی،1415: ج7، 396
- ↑ فاطر:1
- ↑ اعراف:57
- ↑ طباطبایی، 1417:ج18، 58
- ↑ مصطفوی،1360: ج3، 171
- ↑ آلوسی،1415: ج13، 40
- ↑ نک. مکارم،1374، ج11، 255
- ↑ آلوسی،1415: ج7، 396
- ↑ نک. مکارم،1374، ج11، 255
- ↑ همو
- ↑ نک. مکارم،1374، ج11، 255
- ↑ آلوسی،1415: ج7، 396
- ↑ زمخشری،1407: ج2، 610
- ↑ طباطبایی، 1417:ج12، 266
- ↑ رازی،1420: ج 22، 138
- ↑ همو: ج24، 406
- ↑ میبدی،1371: ج6، 556
- ↑ اگر در آیه ای از سیراب شدن جن از آب سخن می گوید بنا به نظر خود علامه طباطبائی، کنایه از وسعت روزی است: وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً * لِنَفْتِنَهُمْ فِيه ... (جن:16و17) و لا يبعد أن يستفاد من السياق أن قوله: «لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً» مثل أريد به التوسعة في الرزق، و يؤيده قوله بعده: «لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ».و بعيد نيست از سياق استفاده شود كه جمله" لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً" مثلى باشد كه بخواهد توسعه در رزق را برساند، جمله" لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ" هم اين احتمال را تاييد مىكند، چون خداى تعالى غالبا با توسعه رزق بندگان را امتحان مىكند. (طباطبائی،1417: ج20، 46)
- ↑ ج4، 2174
- ↑ نک.طباطبائی،1417: ج10، 149
- ↑ وجود اشياء از جهت استنادش به ذات پروردگار و با قطع نظر از اسباب وجودى ديگر كلام خدا هستند آيه ذيل است كه مىفرمايد:" وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ" كه امر خداى را بعد از آنكه يگانه معرفى نموده به لمح بصر تشبيه نموده است كه منظور از آن نفى تدريجى بودن است و از آن فهميده مىشود كه موجودات خارج با اينكه تدريجا و به وسيله اسباب مادى موجود گشته و منطبق بر زمان و مكان هستند معذلك جهتى دارند كه آن جهت عارى از تدريج، و خارج از حيطه زمان و مكان است و از اين جهت امر خدا و قول و كلمه او شمرده شده است و اما از جهت اينكه در مسير سلسله علل و اسباب قرار داشته و بر زمان و مكان منطبق مىگردد از اين جهت امر خدا نيست بلكه خلق خداست هم چنان كه فرمود:" أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ" پس امر، عبارت است از وجود هر موجود از اين نقطه نظر كه تنها مستند به خداى تعالى است، و خلق، عبارت است از وجود همان موجود از جهت اينكه مستند به خداى تعالى است با وساطت علل و اسباب. اين معنا از كلام ديگر خداى سبحان به خوبى استفاده مىشود كه فرمود" إِنَّ مَثَلَ عِيسى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ" زيرا در اين آيه نخست خلقت آدم را ذكر نموده و ارتباط آن را با خاك كه يكى از اسباب است بيان مىكند سپس همان وجود را بدون ارتباطش به چيزى با تعبير" كن" خاطر نشان مىسازد (دقت فرمائيد). از همه آنچه كه گفته شد اين معنا به دست آمد كه امر عبارت است از كلمه ايجاد آسمانى يعنى فعل مختص به ذات او و اسباب و علل واسطه و تخلل نيستند و اين امر به مقياس زمان و مكان و هيچ خصيصه مادى ديگرى اندازهگيرى نمىشود. و در درجه دوم اين معنا را خاطر نشان مىسازد كه امر او در هر چيز عبارت است از ملكوت آن چيز، و فراموش نشود كه ملكوت، ابلغ از ملك است بنا بر اين براى هر موجودى ملكوتى و امرى است آن چنان كه فرمود:" أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ" و نيز فرمود:" وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ" و نيز فرمود:" تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ" . پس، از آنچه گذشت اين معنا روشن گرديد كه امر خدا عبارت از كلمه ايجاد او است و كلمه ايجاد او همان فعل مخصوص به او است بدون اينكه اسباب وجودى و مادى در آن دخالت داشته و با تاثيرات تدريجى خود در آن اثر بگذارند اين همان وجود ما فوق نشاه مادى و ظرف زمان است و روح به حسب وجودش از همين باب است يعنى از سنخ امر و ملكوت است.(طباطبائی، 1417: ج13، 197-198). ... با انضمام اين آيه به ما قبلش اين معنا به دست مىآيد كه: مراد از" ملكوت" آن جهت از هر چيزى است كه رو به خداست، چون هر موجودى دو جهت دارد، يكى رو به خدا، و يكى ديگر رو به خلق. ملكوت هر چيز آن جهتى است كه رو به خدا است، و ملك آن سمت رو به خلق است ممكن هم هست بگوييم: ملكوت به معناى هر دو جهت هر موجود است، و آيات زير هم بر همين معنا حمل مىشود،" وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ" و" أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ" و" قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ". (طباطبائی،1417:ج17، 116).
- ↑ المیزان: سماوات مشهودند.
- ↑ در آیه الرعد : 2 اللَّهُ الَّذي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْري لِأَجَلٍ مُسَمًّى يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ نیامدن الارض شاید نشانه آن است که الارض هم جزء سماوات است همچون سایر اجرام و بغیر عمد به اجرام هم مربوط است.
- ↑ الإسراء : 85 وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً
- ↑ فصلت : 12 فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ في يَوْمَيْنِ وَ أَوْحى في كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها
- ↑ غافر : 16 يَوْمَ هُمْ بارِزُونَ لا يَخْفى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْءٌ لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّار
- ↑ شهرستانی، 1356: 131-163
- ↑ النیلی:1430، 28-33، السعدی، 2011: 31-100
- ↑ طباطبائی،1417: ج17، 369
- ↑ مکارم،1374: ج20، 230
- ↑ طباطبائی،1417: ج18، 58
- ↑ طباطبائی،1417، ج18، 156
- ↑ آلوسی،1415: ج13، 39
- ↑ آلوسی،1415: ج13، 40
- ↑ طباطبائی،1417: ج19، 100
- ↑ طباطبائی،1417:ج17، 28
- ↑ مکارم،1374: ج23، 128
- ↑ آلوسی،1415: ج13، 40-39
- ↑ أن التي في البقرة لما كانت كلاما مع الغبي و الفهم و المسترشد و المعاند جيء فيه بما هو معروف عند الكل و هو بث الدواب في الأرض و أما هاهنا فجيء به مدمجا مختصرا لما تكرر في القرآن و لا سيما في هذه السورة من كمال قدرته على كل ممكن فقيل: وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَثَّ فِيهِما مؤثرا على لفظ الخلق ليدل على التكثير الدال على كمال القدرة و بين بقوله تعالى: مِنْ دابَّةٍ تعميما و تغليبا لغير ذوي العلم في السماوي و الأرضي تحقيقا للمخلوقية فقد ثبت في صحاح الأحاديث ما يدل على وجود الدواب في السماء من مراكب أهل الجنة و غيرها، و كذلك ما يدل على وجود ملائكة كالأوعال بل لا يبعد أن يكون في كل سماء حيوانات و مخلوقات على صور شتى و أحوال مختلفة لا نعلمها و لم يذكر في الأخبار شيء منها فقد قال تعالى: وَ يَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ [النحل: 8] و أهل الأرصاد اليوم يتراءى لهم بواسطة نظاراتهم مخلوقات في جرم القمر لكنهم لم يحققوا أمرها لنقص ما في الآلات على ما يدعون، و يحتمل أن يكون فيما عدا القمر و نفي ذلك ليس من المعلوم من الدين بالضرورة ليضر القول به
1. A. I. Fisenko and N. P. Malomuzh (2008), The role of the H-bond network in the creation of the life-giving properties of water, Chem. Phys. 345 164-172
2. Carroll, SB; Grenier, J & Weatherbee, SD (2000), From DNA to Diversity: Molecular Genetics and the Evolution of Animal Design (2nd Edition ed.), Oxford: Blackwell Publishing, ISBN 1-4051-1950-0.
3. Darwin, Charles (1872), The Origin of Species (6th ed.), London: John Murray.
4. Dawkins, Richard (1976), The Selfish Gene (1st Edition ed.), Oxford University Press, pp. 33, ISBN 0-19-286092-5.
5. Diamond, Jared (1992), The Third Chimpanzee: the evolution and future of the human animal, New York: HarperCollins, ISBN 0-06-018307-1.
6. Gould (a), Stephen Jay (1981), The Panda's Thumb: More Reflections in Natural History, New York: W.W, Norton & Company, ISBN 0-393-30819-7.
7. Gould (b), Stephen Jay (1995), Dinosaur in a Haystack, New York: Harmony Books, ISBN 0-517-70393-9.
8. H. Campins and M. J. Drake, Sources of terrestrial and martian water, In Water of Life, Ed. R. M. Lynden-Bell, S. Conway Morris, J. D. Barrow, J. L. Finney, C. Harper (2007). H. Campins, T. D. Swindle and D. A. Kring, Evaluating comets as a source of Earth’s water, In Origins, Evolution and Biodiversity of Microbial Life in the Universe. Ed. J. Seckbach (Kluwer, Dordrecht, 2004) pp. 569-591.
9. http://science.nasa.gov/science-news/science-at-nasa/2011/03jun_spirit.
10. http://www.nasa.gov/audience/forstudents/postsecondary/features/mars_life_feature_1015.html.
11. http://www.nasa.gov/centers/goddard/news/topstory/2007/spectrum plants.html.
13. http://www.nasa.gov/mission_pages/cassini/media/cassini-20060309.html.
14. http://www.nasa.gov/multimedia/podcasting/twan_12_03_10_prt.htm.
15. http://www.nasa.gov/topics/moonmars/features/moon20090924.html.
16. http://www.nasa.gov/topics/universe/features/astrobiology_toxic_chemical.html.
17. http://www.nasa.gov/vision/universe/starsgalaxies/life%27s_working_definition.html.
18. http://www.solstation.com/life/a-plants.htm.
19. Jonh McMurry (2000), Organic chemistry. 5th ed.
20. L. Nicholson , Kirill Krivushin , David Gilichinsky , and Andrew C. Schuerge (2013), Growth of Carnobacterium spp. from permafrost underlow pressure, temperature, and anoxic atmosphere has implications for Earth microbes on Mars Wayne PNAS vol. 110 | no. 2. 666–671.
21. L. R. Pratt, A. Pohorille and D. Asthagir(2007), What is special about water as a matrix of life? arXiv:physics/0701282v1.
22. Lyell, Charles (1830), Principles of geology, New York: Penguin Books, ISBN 0-14-043528-X.
23. M. Henry (2005), The state of water in living systems: from the liquid to the jellyfish, Cell. Mol. Biol. 51 677-702.
24. Mayr, Ernst (1970), Populations, Species, and Evolution, Cambridge, MA: Belknap Press of Harvard University Press, ISBN 0-674- 69010-9.
25. Mayr, Ernst (2001), What evolution is, New York: Basic Books, ISBN 0-465-04425-5.
26. Schuerger AC (2004) Microbial ecology of the surface exploration of Mars with humanoperated vehicles. Martian Expedition Planning, ed Cockell CS (Univelt, Santa Barbra,nition in bacteriology.CA), pp 363–386.
27. SETI institute,1996
28. Tattersall, Ian (1995), The Fossil Trail: How We Know What We Think We Know About Human Evolution, New York: Oxford University Press, ISBN 0-19-506101-2.
29. Professor T. A. Brown (2007), Genomes 3. 3th ed.
30. Weichert, Charles & Presch, William (1975), Elements of Chordate Anatomy, New York: McGraw-Hill, ISBN 0-07-069008-1
31. قرآن کریم
32. آلوسى، محمود (1415 ق )، روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، چ1، بیروت: دارالكتب العلميه.
33. ابن عاشور، محمد بن طاهر (؟)، التحرير و التنوير، بی نا.
34.ابن کثیر، اسماعیل بن عمرو (1419ق)، تفسیرالقرآن العظیم، چ1، بیروت: دارالکتب العلمیة.
35. ابن منظور،محمد بن مکرم(1426ق)، لسان العرب، چ1، بیروت: دارالکتب العلمیه.
36. جوهری، اسماعیل بن حماد (1426ق)، تاج اللغة و الصحاح العربیة«الصحاح»، چ4، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
37. راغب اصفهانى، حسين بن محمد (1412ق)، المفردات في غريب القرآن، چ1، بیروت: دارالعلم (دمشق: الدار الشامية) .
38. رازی،
39. زمخشرى محمود (1407ق)، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، چ3، بیروت: دار الكتاب العربي.
40. السعدی، داود سلمان(2011ق)، اسرار الکون فی القرآن، چ4، بیروت: دارالحرف العربی.
41. شاذلي، سيد بن قطب بن ابراهيم (1412ق)، فى ظلال القرآن، چ17، بيروت – قاهره: دارالشروق .
42. شهرستانی، سیدمحمدعلی هبةالدین (1356ق)، الهیئة و الاسلام، ترجمه فردوسی فراهانی، نجف: مطبعة الغری.
43. طباطبايى سيد محمد حسين (1417ق)، الميزان فى تفسير القرآن، چ5، قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه قم.
44. طبرسى فضل بن حسن (1372ش )، مجمع البيان فى تفسير القرآن، چ3، تهران: انتشارات ناصر خسرو.
45. طبرى ابو جعفر محمد بن جرير (1412ق )، جامع البيان في تفسير القرآن، چ1، بیروت: دارالمعرفة.
46. طوسى محمد بن حسن (؟)، التبيان فى تفسير القرآن، بیروت: دار احياء التراث العربى.
47. فخرالدين رازى ابوعبدالله محمد بن عمر (1420ق)، مفاتيح الغيب، چ3، بیروت: دار احياء التراث العربى.
48. فراهيدى خليل بن احمد (1415ق )، كتاب العين، چ2، قم: انتشارات هجرت.
49. فيض كاشانى ملا محسن، تفسير الصافى، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم،.
50. قرائتى محسن (1383ش)، تفسير نور، چ11، تهران: مركز فرهنگى درسهايى از قرآن.
51. قرشى سيد على اكبر(1377ش)، تفسير احسن الحديث، چ3، تهران: بنياد بعثت.
52. قمى مشهدى محمد بن محمدرضا (1368ش)، تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، چ1، تهران: سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامى.
23. مصطفوی، حسن (1360ش)، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
54. مكارم شيرازى ناصر(1374ش)، تفسير نمونه، چ1، تهران: دار الكتب الإسلامية.
55. میبدی، رشیدالدین احمد بن ابی سعد (1371ش)، کشف الاسرار و عدّة الابرار، چ5، تهران:انتشارات امیر کبیر.
56. النیلی، عالم سبیط (1428ق)، الطور المهدوی، چ4، بیروت: دارالمحجة البیضاء.