حرکت ابرمانند کوه‌ها از منظر قرآن و علم

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
این پژوهش، در پژوهشکده اعجاز قرآن دانشگاه شهید بهشتی انجام شده است.
وَتَرَى ٱلْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِىَ تَمُرُّ مَرَّ ٱلسَّحَابِ صُنْعَ ٱللَّهِ ٱلَّذِىٓ أَتْقَنَ كُلَّ شَىْءٍ إِنَّهُۥ خَبِيرٌۢ بِمَا تَفْعَلُونَ
کوه‌ها را می‌بینی، و آنها را ساکن و جامد می‌پنداری، در حالی که مانند ابر در حرکتند؛ این صنع و آفرینش خداوندی است که همه چیز را متقن آفریده؛ او از کارهایی که شما انجام می‌دهید مسلّماً آگاه است!
آیه 88 سوره نمل

چکیده

کوه‌ها یکی از نشانه‌های خداوند در زمین می‌باشند و در آیات متعددی از قرآن کریم مورد توجه قرار گرفته‌اند. خداوند در آیه 88 سوره نمل از این واقعیت پرده برمی‌دارد که برخلاف تصور انسان‌ها، کوه‌ها نیز مانند ابرها دارای حرکت می‌باشند. اکثر مفسران معتقدند که این آیه به بیان یکی از نشانه‌های قیامت می‌پردازد، درحالی که با توجه به قرائن مختلف موجود در آیه روشن می‌گردد که این آیه درصدد بیان حرکت کوه‌ها در حال حاضر می‌باشد و با توجه به یافته‌های علمی نوع حرکت کوه‌ها در این آیه روشن می‌گردد.

مقدمه

یکی از نشانه‌های الهی در زمین کوه‌ها می‌باشند که غالبا نماد ثبات، استقامت و عظمت می‌باشند. معادل واژه کوه در زبان عربی، جبل می‌باشد و در مجموع 41 مرتبه در قرآن کریم به کار رفته است که در 33 مورد این واژه به صورت جمع به کار رفته است و به نقش‌های مختلف کوه‌ها در زمین اشاره دارد. یکی از این موارد آیه 88 سوره مبارکه نمل می‌باشد: «وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ إِنَّهُ خَبيرٌ بِما تَفْعَلُون‏»؛«و كوه‏ها را مى‏‌بينى [و] مى‏‌پندارى كه آن‌ها بى‏‌حركتند و حال آنكه آن‌ها ابرآسا در حركتند. [اين‏] صُنعِ خدايى است كه هر چيزى را در كمال استوارى پديد آورده است. در حقيقت، او به آنچه انجام مى‌‏دهيد آگاه است.»

گذشته از تفاسیر عرفانی و فلسفی موجود در رابطه با این آیه، دو دیدگاه عمده در این زمینه وجود دارد. غالب مفسران از میان شیعه و اهل سنت، معتقدند این آیه در بیان یکی از حوادث پیش از قیامت می‌باشد [۱][۲]. درمقابل، برخی مفسران بر این باورند که با توجه بر قرائن موجود، آیه درصدد بیان یکی از حقایق فیزیکی موجود در این دنیا بوده و بر حرکت کوه‌ها در این دنیا اشاره دارد[۳].

با توجه به اختلاف موجود در میان مفسران با این پرسش‌ها روبرو هستیم که این آیه به حرکت کوه‌ها به هنگام برپایی قیامت اشاره دارد یا آن که کوه‌ها در حال حاضر در حال حرکت می‌باشند؟ در صورتی که این حرکت مربوط به زمان حاضر است، مقصود خداوند از حرکت کوه‌ها چیست؟ آیا مقصود حرکت خود کوه‌ها می‌باشد یا حرکت کوه‌ها به واسطه حرکت لایه‌های زمینی و یا حرکتی که به واسطه حرکت انتقالی زمین می‌باشد؟

در این تحقیق ابتدا به بیان معانی واژگان کلیدی موجود در آیه می‌پردازیم و سپس دلایل هر دو گروه را بررسی می‌کنیم. در بخش بعدی به بیان انواع حرکت کوه‌ها از نظر علمی و مراد آیه از نوع حرکت کوه‌ها با توجه به قرائن آیه پرداخته و شباهت آن با حرکت ابرها را بیان می‌کنیم. درنهایت نیز به بیان آن چه علم در این زمینه به آن دست یافته و تطبیق آن با آیه می‌پردازیم.

معانی واژگان

اولین واژه در این آیه فعل تری می‌باشد. این لغت از ریشه (رأی) به معنای نگاه کردن و دیدن می‌باشد[۴][۵][۶]، خواه به وسیله چشم باشد یا با قوه خیال یا با عقل یا در خواب [۷][۸]. درصورتی که رؤیت با چشم باشد، یک مفعول داشته و در صورتی که به معنای علم باشد، از افعال قلوب بوده و دو مفعولی خواهد بود[۹][۱۰][۱۱][۱۲].

جبال واژه بعدی است که جمع مکسر از واژه جبل بوده و در اصل به معنای جمع شدن شیء در ارتفاع می‌باشد[۱۳]که در نتیجه به هر چیز بزرگ اطلاق می‌گردد. مانند اطلاق این واژه به کوه‌ها یا اطلاق جبلّة به شتری که کوهان بزرگ دارد[۱۴][۱۵][۱۶]. برخی لغت‌شناسان معتقدند، اطلاق لفظ جبل و تصور معنای بزرگی، نوعی ثبات و صلب بودن را با خود به همراه دارد[۱۷][۱۸].

لغت‌شناسان در رابطه با واژه «تحسب» معتقدند: اگر از ماده حَسَبَ یَحسَبُ باشد به معنای شمردن و حساب کردن می‌باشد[۱۹] [۲۰][۲۱]. اما در صورتی که از ماده حَسِبَ یَحسَبُ باشد اغلب به معنای ظن و گمان معنا شده است[۲۲][۲۳]. البته نویسنده کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، معنای این ماده را اشراف و اطلاع به قصد آگاهی و دقت دانسته است و معتقد است، ظن نتیجه چنین اشرافی می‌باشد. البته شمردن نیز مقدمه اشراف می‌باشد[۲۴]. راغب نیز در معنای این واژه می‌نویسد: حسبان آن است که به یکی از دو مسئله متناقض حکم کنی، بدون آن که دیگری به ذهن تو خطور کند و انگشت خود را بر روی آن قرار دهی، و برای تو در آن شک ایجاد می‌شود. این معنا به ظن نزدیک است، ولی ظن آن است که نقیض دیگری به ذهن خطور می‌کند و دیگری غلبه می‌کند[۲۵].

جامدة در مقابل مذاب [۲۶][۲۷] و جاری[۲۸] بوده و درحقیقت به شیء بدون حرکت[۲۹]و ساکن گفته می‌شود.

فعل تمرّ از ریشه فعل مضاعف (م ر ر) بوده و به معنی گذشتن و رد شدن از چیزی می‌باشد[۳۰][۳۱] [۳۲][۳۳][۳۴] نویسنده کتاب التحقیق معتقد است، تفاوت مرور با سیر و تجاوز در این است که مرور حالت حرکت بالفعل و فی الحال می‌باشد و سیر، مطلق رفتن بدون هیچ قیدی به شرط آن که مادی باشد و تجاوز مطلق گذشتن است، از چیزی یا به سمت چیزی[۳۵]. تفاوت دیگر این کلمات آن است که جریان و سیر درمورد حرکت سریع و مرور درمورد حرکت آهسته و آرام به کار می‌رود.

سحاب از ریشه «س ح ب» و به معنای کشیدن می‌باش[۳۶][۳۷] و به مطلق ابر به این دلیل که باد آن را مي‌كشد يا آن آب را مي‌كشد يا در رفتنش كشيده مي‌شود، باران‌زا باشد یا نه، اطلاق می‌گردد[۳۸].

برخی لغت‌شناسان واژه صنع را به معنای عمل دانسته‌اند[۳۹][۴۰]، اما اغلب معتقدند که صنع به هر نوع عملی اطلاق نمی‌شود، بلکه صنع عملی است که از روی علم انجام شده و صانع در عمل خود حاذق باشد[۴۱] [۴۲][۴۳]. به همین دلیل هر صنعی عمل هست، اما هر عملی صنع نیست[۴۴].

أتقن فعل ثلاثی مزید باب افعال از ریشه (ت ق ن) به معنای محکم کردن کار می‌باشد [۴۵][۴۶] [۴۷][۴۸][۴۹].

دیدگاه مفسران

مفسران دیدگاه‌های گوناگونی پیرامون این آیه اتخاذ کرده‌اند که در ادامه به آن‌ها اشاره خواهیم کرد:

دیدگاه اول؛ بیان یکی از نشانه‌های قیامت

دیدگاه دسته اول که شایع‌ترین دیدگاه بوده و حتی برخی ادعای اجماع در آن را کرده‌اند[۵۰] معتقد است که با توجه به این که این آیه در سیاق آیات قیامت بوده و از سوی دیگر، با توجه به این که برخی از دیگر آیات قرآنی بر حرکت کوه‌ها پیش از قیامت دلالت دارند، چنان که در آیه 20سوره مبارکه نبأ می‌فرماید:

وَسُيِّرَتِ ٱلْجِبَالُ فَكَانَتْ سَرَابًا
و کوه‌ها به حرکت درمی‌آید و بصورت سرابی می‌شود!
آیه 20 سوره نبأ

یا در آیه 6سوره مبارکه قارعه می‌فرماید:

فَأَمَّا مَن ثَقُلَتْ مَوَٰزِينُهُۥ
امّا کسی که (در آن روز) ترازوهای اعمالش سنگین است،
آیه 6 سوره قارعه

و...، این آیه نیز در پی بیان حرکت کوه‌ها هنگام دمیده شدن در نفخه صور و روز قیامت می‌باشد[۵۱][۵۲][۵۳][۵۴][۵۵][۵۶][۵۷].

درحقیقت، با دمیده شدن در نفخه صور و به دلیل هول و هراسی که به خاطر تحولات سریع برای انسان‌ها دست می‌دهد (چنان که زن شیرده فرزند خود را رها می‌کند و کودک از شدت هول و هراس پیر می‌گردد و...)، وی از دیدن این حرکت ناتوان است[۵۸][۵۹].

این گروه معتقدند، بخش اول آیه «وَ تَرَى الْجِبالَ» مانند آیه

يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّآ أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى ٱلنَّاسَ سُكَٰرَىٰ وَمَا هُم بِسُكَٰرَىٰ وَلَٰكِنَّ عَذَابَ ٱللَّهِ شَدِيدٌ
روزی که آن را می‌بینید، (آنچنان وحشت سراپای همه را فرامی‌گیرد که) هر مادر شیردهی، کودک شیرخوارش را فراموش می‌کند؛ و هر بارداری جنین خود را بر زمین می‌نهد؛ و مردم را مست می‌بینی، در حالی که مست نیستند؛ ولی عذاب خدا شدید است!
آیه 2 سوره حج

به منظور مجسم کردن واقعه به صورت فعل مضارع آمده است [۶۰] و عبارت «صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ»:

«تلويح و اشاره‌‏اى است به اينكه اين صنع و اين عمل از خداى تعالى تخريب و ويرانى عالم است، ليكن چون تكميل آن را در پى دارد و مستلزم اتقان نظام آن است، نظامى كه در آن هر چيزى به منتها درجه كمال خود مى‏‌رسد، آن كمالى كه اگر كمال سعادت باشد، و اگر كمال شقاوت، زمين‌ه‏اش را قبلا فراهم كرده بود، از اين رو اين ويرانى را صنع و آفرينش ناميد، چون اين خود صنع خداست، آن صنعى كه هر چيزى را متقن كرده، پس خداى سبحان اتقان را از هر چه كه متقن كرده سلب نمى‏‌كند و فساد را بر آنچه اصلاح فرموده مسلط نمى‌‏سازد، پس اگر دنيا را خراب مى‌‏كند براى اين است كه آخرت را تعمير نمايد.» [۶۱][۶۲][۶۳]

برخی نیز معتقدند که جمله «تَحْسَبُها جامِدَةً» به زمان حال می‌باشد و درنتیجه معنای آیه چنین می‌گردد: «تو در آن روز كوه‌‏ها را- كه امروز جامد گمان مى‌‏كنى-، مى‏‌بينى چون ابر به حركت درمى‌‏آيند»[۶۴]

اشکالات این دیدگاه

برخی مفسران بر این دیدگاه اشکالات گوناگونی گرفته‌اند.

1. قرار گرفتن آیه

وَقَرْنَ فِى بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ ٱلْجَٰهِلِيَّةِ ٱلْأُولَىٰ وَأَقِمْنَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتِينَ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَطِعْنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓ إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجْسَ أَهْلَ ٱلْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا
و در خانه‌های خود بمانید، و همچون دوران جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید؛ خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.
آیه 33 سوره احزاب

در میان آیاتی که به احکام همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله) می‌پردازد و آیه

حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ ٱلْمَيْتَةُ وَٱلدَّمُ وَلَحْمُ ٱلْخِنزِيرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَيْرِ ٱللَّهِ بِهِۦ وَٱلْمُنْخَنِقَةُ وَٱلْمَوْقُوذَةُ وَٱلْمُتَرَدِّيَةُ وَٱلنَّطِيحَةُ وَمَآ أَكَلَ ٱلسَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى ٱلنُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُوا۟ بِٱلْأَزْلَٰمِ ذَٰلِكُمْ فِسْقٌ ٱلْيَوْمَ يَئِسَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ مِن دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَٱخْشَوْنِ ٱلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلْإِسْلَٰمَ دِينًا فَمَنِ ٱضْطُرَّ فِى مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
گوشت مردار، و خون، و گوشت خوک، و حیواناتی که به غیر نام خدا ذبح شوند، و حیوانات خفه‌شده، و به زجر کشته شده، و آنها که بر اثر پرت‌شدن از بلندی بمیرند، و آنها که به ضرب شاخ حیوان دیگری مرده باشند، و باقیمانده صید حیوان درنده -مگر آنکه (بموقع به آن حیوان برسید، و) آن را سرببرید- و حیواناتی که روی بتها (یا در برابر آنها) ذبح می‌شوند، (همه) بر شما حرام شده است؛ و (همچنین) قسمت کردن گوشت حیوان به وسیله چوبه‌های تیر مخصوص بخت آزمایی؛ تمام این اعمال، فسق و گناه است -امروز، کافران از (زوال) آیین شما، مأیوس شدند؛ بنابر این، از آنها نترسید! و از (مخالفت) من بترسید! امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم- امّا آنها که در حال گرسنگی، دستشان به غذای دیگری نرسد، و متمایل به گناه نباشند، (مانعی ندارد که از گوشتهای ممنوع بخورند؛) خداوند، آمرزنده و مهربان است.
آیه 3 سوره مائده

در میان بیان احکام گوشت‌های حرام نشان از این نکته دارد که گاه خداوند متعال برای غرضی خاص، آیه‌ای را در میان آیاتی قرار می‌دهد که نمی‌توان همه آن‌ها را در یک سیاق دانست و بررسی دیگر دلایل نشان می‌دهد که آیه مورد بحث نیز از این دسته از آیات می‌باشد[۶۵].

2. در میان کسانی که معتقدند این آیه به روز قیامت مرتبط و زمان دمیده شدن نفخه صور را بیان می‌کند اختلافاتی وجود دارد، چنان که برخی آن را مربوط به نفخه اول دانسته [۶۶] و برخی مربوط به نفخه دوم می‌دانند[۶۷]. نکته‌ای که باید به آن توجه داشت این است که امکان ندارد نفخه دوم مورد نظر باشد، زیرا پیش از آن همه جهان دگرگون شده و دیگر اثری از کوه‌ها نیست[۶۸].

3. تشبیه این آیه به آیه «وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ» تشبیه درستی نیست. زیرا عهن به معنای پشم زده شده است و به حرکت کوه ارتباطی ندارد[۶۹].

4. لحن بیان این آیه با آیات مربوط به قیامت تفاوت بسیار دارد و تشبيه به حركت ابرها متناسب حركات يك نواخت و نرم و بدون سر و صدا است، نه انفجارهاى عظيمى كه صداى رعد آسايش، گوش‌ها را كر مى‏‌كند. درحقیقت، اين تعبير با حوادث آغاز رستاخيز سازگار نيست، چرا كه اين حوادث به قدرى آشكار است كه به تعبير قرآن «روزى كه آن را ببينيد، هر شيردهنده‌‏اى آن را كه شير مى‌‏دهد [از ترس‏] فرو مى‏‌گذارد، و هر آبستنى بار خود را فرو مى‏‌نهد، و مردم را مست مى‏‌بينى و حال آنكه مست نيستند، ولى عذاب خدا شديد است.» (حج، 2)[۷۰][۷۱][۷۲]

5. به نظر می‌رسد قائلین به این نظریه برای اثبات سخن خود، سعی به توجیه معنای صنع کرده‌اند، اما با کمی دقت در آیه روشن می‌گردد که پس از بیان واژه «صنع» این گونه آمده است: «صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ». درحقیقت، از آن جا که اتقان به معنای محکم کردن و نیکو کردن است و این تعبیر با زمان برقراری نظام جهان متناسب می‌باشد و نه زمان متلاشی شدن آن، نمی‌توان چنین معنایی از آیه برداشت کرد[۷۳][۷۴][۷۵][۷۶][۷۷][۷۸].

6. این آیه پس از بیان حکمت آفرینش شب و روز آمده است و بر قدرت خداوند متعال اشاره دارد. چرا که خلقت شب و روز و حرکت کوه‌ها در عین عظمت و ثابت به نظر رسیدن آن‌ها، دلیل بر قدرت خداوند در برپایی روز قیامت و نشر و نگه داشتن حرکات و اعمال انسان‌ها و آگاهی وی از اعمال ایشان دارد[۷۹][۸۰][۸۱][۸۲].

7. حرکت کوه‌ها با جمله اسمیه بیان شده که بر استمرار و دوام دلالت دارد و با همراه آوردن حال، بر عدم جدایی این حالت از کوه دلالت دارد [۸۳].

8. بر طبق آیات قرآنی در روز قیامت کوه‌ها از جای خود کنده می‌شوند و در این صورت حرکت آن‌ها باید قابل مشاهده باشد، زیرا تا زمانی که حرکت کوه نسبت به انسان باشد، قابل رؤیت خواهد بود و تنها در صورتی که حرکت کوه‌ها به واسطه حرکت زمین باشد، (از آن جا که ما نیز با حرکت زمین حرکت می‌کنیم) قابل ادراک حسی نخواهد بود[۸۴].

9. واژه «تَفْعَلُونَ» در عبارت «إِنَّهُ خَبِيرٌ بِما تَفْعَلُونَ» فعل مضارع می‌باشد که بر دوام و استمرار دلالت می‌کند و در صورتی که مربوط به روز قیامت بود، باید از واژه «فعلتم» استفاده می‌شد[۸۵].

با توجه به جملات «صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِما تَفْعَلُونَ» روشن می‌گردد که مراد از این جمله این است که خدایی که از حرکت کوه‌هایی که شما ثابت می‌پندارید، آگاه است؛ از تمامی کارهای شما و آن چه در دل دارید، آگاه بوده و به زودی در قیامت حسابرسی خواهید شد[۸۶] زیرا إتقان صنع از آثار علم است و بر خبیر بودن خداوند دلالت دارد[۸۷] [۸۸].

10.اگر «تَحْسَبُها جامِدَةً» راجع به دنيا و «ترى» و «تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ» راجع بقيامت بود لازم بود «تراها جامدة» يا نظير آن بگويد زيرا كوه‌ها را واقعا جامد مى‏‌بينيم نه اينكه جامد گمان می‌كنيم[۸۹].

دیدگاه دسته دوم؛ حرکت ابرمانند کوه‌ها در دنیا

با توجه به دلایلی که در قسمت قبل بیان شد، روشن می‌گردد که این آیه به واقعه‌ای متفاوت از آن چه در قیامت رخ می‌دهد اشاره دارد و آن حرکت آرام و ابرمانند کوه‌ها در حال حاضر می‌باشد.

احتمالات گوناگون پیرامون نوع حرکت کوه‌ها و شباهت آن با حرکت ابرها

پس از اثبات حرکت کوه‌ها در این دنیا، این سؤال مطرح می‌گردد که وجه شباهت حرکت کوه‌ها به حرکت ابرها چیست؟ در این رابطه نظرات گوناگونی ارائه شده است که در ادامه به ذکر آن‌ها و پاسخ به برخی از این احتمالات می‌پردازیم:

1.گروهی معتقدند این آیه به حرکت زمین حول محور خود اشاره دارد. بر طبق این احتمال گفته می‌شود که هنگامی که ما به کوه‌ها نگاه می‌کنیم آن‌ها را ثابت می‌بینیم، درحالی که هنگامی که از کره زمین پا بیرون نهاده و به فضای خارجی برویم، می‌بینیم که زمین دارای حرکتی منظم و سریع است و هر چه بر آن است، از کوه‌ها و دریاها و انسان‌ها و... در حال حرکت می‌باشند[۹۰].

اشکالی که به این نظریه وارد است این است که همان گونه که خود نویسنده اشاره دارد، این حرکت شامل حرکت کوه‌ها و دریا‌ها و هر آن چه بر روی زمین قرار دارد می‌باشد و اختصاصی به حرکت کوه‌ها ندارد، درحالی که آیه به طور خاص به حرکت کوه‌ها اشاره دارد[۹۱].

2. برخی معتقدند منظور از مرور در این آیه به معنی متولد شدن و زندگی نمودن و مردن است. سپس این گونه نتیجه می‌گیرند که همان گونه که با تابش نور خورشید به دریاها، آب‌ها بخار شده و به جو رفته و پس از تشکیل ابر و بارش دوباره به زمین بازمی‌گردد، کوه‌ها نیز بر اثر فشار درونی یا مواد مذاب آتشفشانی یا چین‌خوردگی زمین ایجاد شده و پس از صدها هزار سال بر اثر عوامل فرسایش خرد شده و به دشت‌ها و دریاها برده می‌شوند و با زمین یکسان می‌گردند و همزمان در بخش‌های دیگر زمین ایجاد می‌گردند. و به این صورت به گمان ما ثابت هستند، اما مانند ابرها سپری می‌گردند (أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا) (الشيخ عبد المجيد الزنداني، اعجاز در کوه‌ها).

اشکالی که به این نظریه وارد است آن است که هیچ یک از لغت‌شناسان چنین معنایی از مرور را بیان نکرده‌اند.

3. حرکت ابرها گاهی پر شتاب و گاهی کند می‌باشد و حرکت کوه‌ها نیز به همین صورت می‌باشد و در هر صورت ما آن را احساس نمی‌کنیم. درحقیقت، آنان این آیه را در مورد بیان یکی از وقایع قیامت دانسته و صفت سریعاً را برای «مرّ السحاب» در تقدیر گرفته‌اند[۹۲][۹۳][۹۴][۹۵]. آنان معتقدند: تشبیه حرکت کوه‌ها به حرکت ابرها از آن جهت است که حرکت اجرام بسیار بزرگ در یک جهت در اطراف آن مشهود نیست (مانند ابر بزرگی که حرکت آن در آسمان مشخص نیست) [۹۶][۹۷][۹۸][۹۹][۱۰۰][۱۰۱][۱۰۲][۱۰۳].

اشکالی که به این دیدگاه وجود دارد این است که اگر این نظر صحیح بود می‌فرمود: «و کوه‌ها را می‌بینی و گمان می‌کنی که ثابتند، در حالی که عبور می‌کنند. مانند ابرها» درحالی که قرآن می‌فرماید: «و کوه‌ها را می‌بینی و گمان می‌کنی که ثابتند، درحالی که عبور می‌کنند، مانند عبور ابرها» و عبور کوه‌ها مفعول مطلق نوعی فعل «تمر» می‌باشد و تشبیه به صورت جداگانه نیامده و جزئی از جمله فعلیه می‌باشد.

4.برخی معتقدند: همان گونه که گاهی جهت حرکت ابرها برحسب نیروی بادهایی که به آن می‌وزد تغییر می‌کند، جهت حرکت کوه‌ها نیز بر حسب شرایط محیطی اطراف آن تغییر می‌کند. از طرفی با دقت در حرکت ابرها می‌یابیم که حرکت ابرها در جهات گوناگون می‌باشد، گاهی از بالا به پایین و گاهی به سوی شرق یا غرب می‌باشد و حرکت کوه‌ها نیز این گونه می‌باشد[۱۰۴].

اثبات درستی یا نادرستی این مطلب، پس از بیان نوع حرکت کوه‌ها امکان‌پذیر است.

5. درصورتی که به عمق 70 تا 100 کیلومتری از زمین پایین رویم درمی‌یابیم که زیر سطح زمین طبقه دیگری وجود دارد که از قشر زمین جداست و از صخره‌های داغ و لزج تشکیل شده و کوه‌ها مانند قطعه چوبی که بر روی آب شناور بوده و حرکت می‌کند، بر روی لایه‌های زیرین زمین شناور است. درحقیقت انرژی و حرارت موجود در لایه‌های زیرین باعث حرکت لایه رویی می‌گردد، چنان که اختلاف درجات هوایی باعث حرکت ابرها می‌گردد (اختلاف درجات هوا باعث ایجاد بادها و درنتیجه حرکت ابرها می‌گردد)[۱۰۵]. نکته قابل توجه آن است که در این صورت حرکت کوه‌ها مانند حرکت ابرها درونی نیست، بلکه حرکتی غیر اختیاری و عارضی است [۱۰۶] [۱۰۷].

به کار رفتن واژه «جبال» به صورت جمع دلیلی بر این مدعاست.

نتیجه آن که قرآن قرن‌ها پیش پرده از این واقعیت برمی‌دارد که کوه‌هایی که ما آنان را ثابت و ساکن می‌انگاریم، در حال حرکت می‌باشند و در صورتی که دستگاه‌های پیشرفته امروزی پرده از این راز بزرگ برنمی‌داشتند، ما همچنان در جهالت خویش باقی بودیم.

پاسخ به چند اشکال

1.بر طبق روایتی از پیامبر اکرم(ص) به نقل از ابوهریره روشن می‌گردد که این آیه به حرکت کوه‌ها در قیامت اشاره دارد، چرا که ایشان در نقل حوادث قیامت می‌فرمایند: «حدثنا رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم قال: يسير اللّه الجبال فتمر مر السحاب، ثم يجعلها سرابا، ...؛ پیامبر اکرم(ص) فرمودند: خداوند کوه‌ها را سیر می‌دهد، پس مرور می‌کنند مانند مرور ابرها، سپس آن‌ها را مانند سراب قرار می‌دهد و...» [۱۰۸]. پاسخ آن است که با توجه به قرائن موجود در آیه که به آن‌ها اشاره شد، این روایت معتبر نمی‌باشد. به الخصوص که این روایت از شخصی مانند ابوهریره نقل شده است که غالبا روایاتی نامعتبر دارد. (وی کمتر از دو سال پیش از وفات پیامبر(ص) به دین اسلام ایمان آورد، درحالی که اهل سنت بیشترین روایات پیامبر(ص) را از وی نقل می‌کنند.)

2. علم امروز بشر با اثبات حرکت زمین، حرکت کوه‌ها را ثابت کرده است، درحالی که اعراب عصر نزول از این مطلب آگاهی نداشتند و بیان این مطلب موجب ایجاد شبهه در دل مؤمنان و بهت و تکذیب مشرکان می‌گردید.

پاسخ آن است که قرآن کریم با صراحت اعلان می‌کند که اولاً، کوه‌ها در نظر بیننده آن‌ها ثابت می‌باشند و قطعا هیچ کس با این مطلب مخالفتی نمی‌کند. ثانیاً، این کوه‌ها که در نظر بیننده ثابت می‌باشند، در حقیقت متحرک می‌باشند. پس هر کس که توان علمی لازم را دارد، تحقیق کرده و به این نتیجه خواهد رسید و الا از دو حالت خارج نیست، یا چنین شخصی آیات الهی را تصدیق کرده و به آن‌ها ایمان می‌آورد که در این صورت، وی مؤمن بوده و در نهایت در روز قیامت که همه اسرار روشن خواهند شد، این مطلب نیز برای وی اثبات خواهد شد و یا مشرک و کافر است و چنین شخصی در هر حال آیات الهی را تکذیب خواهد کرد و برای او روشن و مخفی تفاوتی نخواهد داشت [۱۰۹].

نتیجه‌گیری

درخصوص آیه مورد بحث، دو دیدگاه عمده وجود دارد.دیدگاه اول آن است که این آیه درصدد بیان یکی از حوادث قیامت می‌باشد. بیان این آیه در سیاق آیات قیامت و شباهت این آیه به آیاتی که به دگرگونی کوه‌ها در قیامت اشاره دارند، مانند آیه «وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ» و...، از دلایل مورد استناد این گروه می‌باشد.

گروه دوم معتقدند که این آیه به بیان حرکت کوه‌ها در زمان حاضر می‌پردازد. این گروه با استناد به شباهت این آیه به آیه تطهیر در عدم بیان در سیاق آیات ماقبل و مابعد خود، عدم شباهت این آیه با آیه «وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ» (عهن به معنای پشم زده شده است)، تفاوت لحن آیاتِ بیان‌گر حوادث قیامت با این آیه، توجه به معنای اتقان که نشان از اصلاح و ساخت داشته و با ویرانی سازگار نیست، امکان ارتباط این آیه با دو آیه قبل که به بیان فواید خلقت روز و شب می‌پردازد، بیان حرکت کوه‌ها به صورت جمله اسمیه و فعل مضارع «تَفْعَلُونَ» در جمله «إِنَّهُ خَبِيرٌ بِما تَفْعَلُونَ» که بر استمرار دلالت دارند، عدم امکان برداشت معنای حال از جمله «تحسبها جامدة» (چرا که در این صورت باید از فعل تری و مانند آن استفاده می‌شد)، و درنهایت، عدم امکان استناد به حوادث پس از نفخه دوم صور، به دلیل آن که در این هنگام زمین دگرگون شده است، می‌باشد.

درخصوص وجه شباهت حرکت ابرها به حرکت کوه‌ها 5 احتمال وجود دارد:

1.حرکت انتقالی زمین

2.تولد کوه‌ها به واسطه فشار درونی یا مواد مذاب آتشفشانی یا چین خوردگی زمین و مرگ آن به دلیل فرسایش

3.تشبیه کوه به ابر در بزرگی که حرکت آن را نامحسوس ساخته

4.حرکت در جهات مختلف

5.حرکت به همراه لایه‌های زمین.

بیان واژه «جبال» به صورت خاص، عدم بیان معنای تولد و زندگی و مرگ درمورد واژه مرور توسط لغت شناسان، بیان تشبیه به صورت مفعول مطلق نوعی و اولویت اثبات حرکت کوه بر اثبات حرکت آن در جهات مختلف چهار احتمال اول را رد می‌کند.

پانویس و منابع

  1. طباطبائی،1374: ج 15، 574
  2. فخر رازی، 1420: ج‏24، 574
  3. مکارم، 1374: ج15، 567
  4. ابن فارس، 436
  5. قرشی،1371: ج‏3، 34
  6. فراهیدی، ج‏8،306
  7. مصطفوی، 1360: ج4، صص12-11
  8. راغب، ص374
  9. ابن منظور، ج‏14، 291
  10. مصطفوی، 1360: ج4، 9
  11. راغب، 374
  12. طریحی،1375: ج‏1، صص171-172
  13. ابن فارس، 233
  14. مصطفوی،1360: ج2، 47
  15. ابن منظور، ج11، 97
  16. فراهیدی، ج6، 136
  17. راغب، 185
  18. فراهیدی، ج‏6، 136
  19. قرشی،1371: ج2، 217
  20. ابن منظور، ج1، صص311و313
  21. مقاییس، ص263
  22. طریحی،1375: ج2، 40
  23. ابن منظور، ج1، 315
  24. مصطفوی،1360: ج2، 211
  25. راغب، 234
  26. طریحی،1375: ج‏3، 26
  27. فراهیدی، ج‏6، 89
  28. مصطفوی، 1360: ج2، 106
  29. قرشی، 1371: ج‏2، 47
  30. ابن فارس، 963
  31. قرشی،1371: ج‏6، 249
  32. طریحی،1375: ج‏3، 481
  33. راغب، ص: 763
  34. ابن منظور، ج‏5، 165
  35. مصطفوی،1360: ج‏5، 116
  36. مصطفوی،1360: ج‏5، 63
  37. قرشی،1371: ج‏3، 235
  38. راغب، 399
  39. طریحی،1375: ج4، 360
  40. ابن منظور، ج8، 209
  41. مصطفوی،1360: ج6، 284
  42. قرشی،1371: ج4، 154
  43. ابن فارس، 578
  44. راغب، 493
  45. مصطفوی،1360: ج‏1، 391
  46. ابن فارس، 172
  47. طریحی،1375: ج‏6، 221
  48. ابن منظور، ج13، 73
  49. فراهیدی، ج‏5، 129
  50. ملاحويش‏، 1382: ج2، 347
  51. طبرسی، 1360: ج‏7، 370
  52. صادقی تهرانی، 1419ق: 384
  53. قرشی، 1377: ج‏7، 500
  54. مغنیه، 1424ق: ج‏6، 43
  55. مراغي، ج‏20، ص: 24
  56. زحیلی، 1418ق: ج‏20، 42
  57. طباطبائی، 1374: ج15، 574
  58. مغنیه، 1424ق: ج6، 34
  59. آل سعدی، 1408ق: 729
  60. طباطبائی، 1374: ج15، 574
  61. همو، ج15، 574
  62. و شبیه به همین استدلال در ابن عجیبه، 1419ق: ج‏4، 225
  63. قرشی، 1377: ج‏7،501
  64. طباطبائی، 1374: ج15، 575
  65. قرشی، 1371: ج‏2، 13
  66. آلوسی، 1415ق: ج‏10، 244
  67. زحیلی، 1418ق: ج‏20، صص: 44-45
  68. بانوی اصفهانی، 1361: ج‏9، 373
  69. طيب، 1378: ج‏10، 194
  70. مکارم، 1374: ج16، 568
  71. همو، 1421ق: ج‏12، 152
  72. قاسمی، 1418ق: ج7، 508
  73. مکارم، 1374: ج‏15، 568
  74. بانوی اصفهانی، 1361: ج‏9، 374
  75. قاسمی، 1418ق: ج7، 508
  76. ابن عاشور، ج‏19، 318
  77. ملا حویش، 1382ق: ج‏2، 347
  78. قرشی، 1371: ج2، 12
  79. مدرسی، 1419ق: ج‏9، 243
  80. قاسمی، 1418ق: ج7، 509
  81. مکارم، 1374: ج‏15، 568
  82. همان طور که آیه 86 سوره به توحید ربوبی خداوند متعال دلالت دارد.www.esra.ir
  83. مرجانی، وفيّة الأسلاف، و تحيّة الأخلاف به نقل از قاسمی، 1418ق: ج7، 510
  84. قاسمی، 1418ق: ج7، 509
  85. مکارم، 1374: ج‏15، 568
  86. مقاله الجبال تتحرک، عبدالدائم الکحیل www.kaheel7.com/ar
  87. ابن عاشور، ج‏19، 321
  88. قرشی،1371: ج‏2، صص13-14
  89. همو، ج2، 12
  90. عبد الدائم الكحيل، و هی تمر مر السحاب، www.kaheel7.com در بیان کشفیات دانشمندان درمورد حرکت زمین؛ مکارم، 1374: ج‏15، 568
  91. عبد الدائم الكحيل، و هی تمر مر السحاب، www.kaheel7.com
  92. عبدالدائم الکحیل، الجبال تتحرک
  93. طوسی، ج‏8، 124
  94. طبرسی، 1360: ج‏7، 370
  95. زمخشری، 1407ق: ج‏3، 387
  96. کاشفی سبزواری، 1369: 850
  97. کاشانی، 1336ق: ج‏7، 41
  98. شریف لاهيجي، 1373، ج‏3، 447
  99. ثقفی تهرانی، 1398ق: ج‏4، 168
  100. فیض کاشانی، 1415ق: ج‏4، 78
  101. حسینی شاه‌عبدالعظیمی، 1363، ج‏10، 89
  102. طبرسی، 1377: ج‏3، 205
  103. ابن عاشور، ج‏19، 320
  104. عبدالدائم الکحیل، الجبال تتحرک
  105. عبد الدائم الكحيل، و هی تمر مر السحاب، www.kaheel7.com
  106. عبد الدائم الكحيل، و هی تمر مر السحاب، www.kaheel7.com
  107. عبد القادر، 1424ق: 231
  108. ابن أبي حاتم، 1419ق، ج‏9، 2933
  109. خطیب، ج‏10، صص: 298-299

1. قرآن

2. آل سعدی، عبدالرحمن بن ناصر، بی تا، تیسیر الکریم الرحمن، چ2، بیروت: مکتبة النهضة العربیة.

3. آلوسی، سید محمود، (1415ق)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج10، چ1، بیروت: دارالکتب العلمیة.

4. ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، (1419ق)، تفسير القرآن العظيم، ج9، چ3، عربستان سعودی: مکتبة نزار مصطفی الباز.

5. ابن عاشور، محمد بن طاهر، بی تا، التحریر و التنویر، ج19، بی جا: بی نا.

6. ابن عجیبه، احمد بن محمد، (1419ق)، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، ج4، قاهره: دکتر حسن عباس زکی.

7. ابن فارس، احمد، (1420ق)، معجم مقاییس اللغه، بیروت: دار الجيل.

8. ابن منظور، محمد بن مکرم، (1414ق)، لسان العرب، ج1، 5، 8، 11، 13، 14، چ3، بیروت: دار صار.

9. بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، (1361)، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج9، تهران: نهضت زنان مسلمان.

10. ثقفی تهرانی، محمد، (1398ق)، تفسیر روان جاوید، ج4، چ3، تهران: برهان.

11. حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد، (1363)، تفسير اثنا عشري، ج10، چ1، تهران: میقات.

12. خطیب، عبدالکریم، بی تا، التفسير القرآني للقرآن، ج10، بی جا: بی نا.

13. راغب اصفهانی، حسین،(1417)، مفردات فی غریب القرآن، چ1، دمشق-بیروت: دارالعلم-الدارالشامیة.

14. زحیلی، وهبة بن مصطفی، (1418ق)، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، ج20، چ2، بیروت: دارالفکر المعاصر.

15. زمخشری، محمود، (1407ق)، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج3، چ3، بیروت: دارالکتاب العربی.

16. شریف لاهیجی، محمد بن علی، (1373)، تفسیر شریف لاهیجی، ج3، چ1، تهران: نشر داد.

17. صادقی تهرانی، محمد، (1419ق)، البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن، چ1، قم: مؤلف.

18. طباطبائی، محمدحسین، (1374)، المیزان فی تفسیر القرآن، محمدباقر موسوی همدانی، ج15، چ5، قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

19. طبرسی، فضل بن حسن، (1377)، تفسير جوامع الجامع، مترجمان، ج3، چ2، مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی.

20. ______، (1360)، مجمع البیان، مترجمان، ج7، چ1، تهران: انتشارات فراهانی.

21. طریحی، فخرالدین، (1375)، مجمع البحرین، ج1، 2، 3، 4، 6، چ3، تهران، کتابفروشی مرتضوی.

22. طوسی، محمد بن حسن، بی تا، التبیان فی تفسیر القرآن، ج8، بیروت: دار إحیاءالتراث العربی.

23. طیب، عبدالحسین، (1378)، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج10، چ2، تهران: انتشارات اسلام.

24. عبدالقادر، محمدصالح، (1424ق)، التفسير و المفسرون في العصر الحديث، چ1، بیروت: دارالمعرفة.

25. فراهیدی، خلیل بن احمد، (1410ق)، کتاب العین، ج5، 6، 8، چ2، قم: انتشارات هجرت.

26. فیض کاشانی، ملامحسن، (1415ق)، تفسير الصافي، ج4، چ2، تهران: الصدر.

27. قاسمی، محمد جمال الدین، (1418ق)، محاسن التأویل، ج7، چ1، بیروت: دارالکتب العلمیه.

28. قرشی، سید علی اکبر، (1377)، تفسیر احسن الحدیث، ج7، چ3، تهران: بعثت.

29. ______، (1371)، قاموس قرآن، ج2، 3، 4، 6، چ6، تهران: دارالکتب الاسلامیة.

30. کاشانی، ملا فتح الله، (1336)، تفسير منهج الصادقين في إلزام المخالفين، ج7، تهران: کتابفروشی محمدحسن علمی.

31. کاشفی سبزواری، حسین بن علی، (1369)، مواهب علية، تهران: سازمان چاپ و انتشارات اقبال.

32. مدرسی، محمدتقی، (1419ق)، من هدی القرآن، ج9، تهران: دار محبی الحسین.

33. مراغی، احمد بن مصطفی، بی تا، تفسیر المراغی، ج20، بیروت: دارإحیاء التراث العربی.

34. مصطفوی، حسن، (1360)، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج1، 2، 4، 5، 6، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

35. مغنیه، محمد جواد، (1424ق)، تفسیر الکاشف، ج6، چ1، تهران: دارالکتب الإسلامیة.

36. مکارم شیرازی، ناصر، (1421ق)، الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، ج12، چ1، قم: مدرسه امام علی بن ابی طالب.

37. ______ و دیگران، (1374)، تفسیر نمونه، ج15 و 16، چ1، تهران، دارالکتب الاسلامیة.

38. ملا حویش آل غازی، عبدالقادر، (1382ق)، بیان المعانی، ج2، چ1، دمشق: مکتبة الترقی.

39. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر سوره نمل، www.esra.ir

40. الزنداني، الشيخ عبد المجيد، اعجاز در کوه‌ها، www.kaheel7.com

41. الکحیل، عبدالدائم، الجبال تتحرک، www.kaheel7.com

42. الكحيل، عبد الدائم، و هی تمر مر السحاب، http://www.kaheel7.com/ar/index.php/2010-02-02-20-10-20/689-2012-12-27-20-32-30