اعجاز قرآن از منظر علم نقد ادبی در داستان ذوالقرنین
عبارت محوری
یسئلونک عن ذی القرنین
بیان مطلب علمی
سه داستان از یک واقعیت
داستان ذوالقرنین (شامل سفرها و فتوحات و سد یاجوج و ماجوج) در بسیاری از مواریث مکتوب ملل مختلف آمده است: اوغوز ترک، الیزاندر نورث، الکساندر یونانی، اسکندر بن دارای ایرانی، ذوالقرنین یمنی، ذوالقرنین قرآنی و ... .
سه داستان معروف در سه فرهنگ مختلف، از آن منبعث شده است:
1- داستان "رمان اسکندر یونانی"، مکتوب شده قرن اول میلادی
2- اسکندرنامه های فارسی پیرامون اسکندر بن دارای ایرانی، مانند آنچه از داستان اسکندر در شاهنامه فردوسی و اسکندرنامه نظامی گنجوی و پیش از آن در آثار فارسی آمده است.
3- داستان ذوالقرنین در قرآن کریم که یکی از احسن القصص قرآنی و حقیقت الامر ماجراست.
اخیرا پادکستی پیرامون شاهنامه خوانی در فضای مجازی منتشر شده است که ریشه داستان اسکندر در شاهنامه را "رمان اسکندر یونانی" می داند و ریشه مفهوم ذوالقرنین را در واقعیات یا اوصاف اسکندر مقدونی جست و جو می کند: البته حاشا و کلا. حال آنکه خود این پادکست بیان می کند که رمان اسکندر یونانی، 300 سال بعد از اسکندر مقدونی (و طبیعتا حدود 600 سال بعد از کوروش هخامنشی) مکتوب شده است. این فاصله زمانی به نظر کاملا کافی است تا عناصری از واقعیتهای حیات ذوالقرنین واقعی (احتمالا کوروش) با عناصری از زندگی "اسکندر مقدونی یونانی" در هم آمیخته شود و یک داستان مخلوط و مغلوط به نام "رمان اسکندر یونانی" در قرن اول میلادی نگاشته شود.
پس اسکندر ذوالقرنینی واقعا وجود داشته است (که احتمالا همان کوروش است) و ایرانی بوده است و داستانش سینه به سینه در میان ملل منتشر شده است و شاخ و برگهایی گرفته است و بعدها با شخصیتهایی از دیگر ملل (مانند اوغوز ترک و اسکندر یونانی) مخلوط و ممزوج شده و در حماسه های ملل راه یافته است. حتی در خود شاهنامه، به اعتبار منابع مختلف آن و مسیرهای فرهنگی متنوع داستانهای آن، چند بار وصف فتوحات ذوالقرنین (احتمالا کوروش) آمده است:
1- یکبار در قامت داستان اسکندر بن دارای ایرانی
2- یکبار در قامت داستان کیخسروی کیانی
3- و احتمالا یکبار هم در قالب برخی عناصر داستانی در بخش پیشدادیان شاهنامه (مثل دیوبندان و نامیراها و ...).
پس شاید بتوان ذوالقرنین را "بیش پرداخته ترین شخصیت حماسی تاریخ" در میان ملل دانست که نه تنها ملل مختلف، حماسه هایی حول واقعیت های حیات او ساخته و پرداخته اند، بلکه حتی درون یک فرهنگ خاص (یعنی فرهنگ ایرانی)، چندین حماسه داستانی از روی حیات او ساخته شده است.
پس دست گذاشتن یهود بر روی ذوالقرنین (یسئلونک عن ذی القرنین) شاید خالی از این وجه هم نبوده باشد که یک معرکه الآراء واقعی را برای آزمودن علم نبی مدنی امی انتخاب کرده باشند: این پیامبر جدید، کدام یک از حماسه های حول ذوالقرنین را روایت خواهد کرد؟ داستان اسکندر را خواهد گفت؟ داستان ابن دارای ایرانی را خواهد گفت؟ از ذوالقرنین یمنی خبر خواهد داد؟ اما قرآن کریم، استقلال فرهنگی خودش را به یهودیان نشان داد و با اخبار از غیب، حقیقت داستان ذوالقرنین را بدون آلوده شدن به اضافات حماسی ملل مختلفه، بیان کرد. شاید از این رو بوده است که قرآن کریم مستقیما از ملیت یا هویت ذوالقرنین سخن نگفته است تا مخاطبان وحی دچار این توهم نشوند که داستان قرآن، از منبعی مستقل نیست.
لذا استقلال و هوشمندی روایت در بیان داستان ذوالقرنین، یکی از وجوه اعجاز قرآن کریم از زاویه دید نقد ادبی است. والله اعلم.
منابع و پانویس
- ↑ قرار دادن منبع مورد نظر-نکته