سقف محفوظ از منظر قرآن و علم

از شبکه نخبگان و قرآن‌کاوی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
وَجَعَلْنَا ٱلسَّمَآءَ سَقْفًا مَّحْفُوظًا وَهُمْ عَنْ ءَايَٰتِهَا مُعْرِضُونَ
و آسمان را سقف محفوظی قرار دادیم؛ ولی آنها از آیات آن روی‌گردانند.
آیه 32 سوره انبیاء

چکیده

آسمان از آیات شفگت انگیز خداوند است که در جای جای قرآن به آن اشاره شده و توصیه‌های بسیاری به تفکر و تعمق در آیات و نشانه‌های آن شده است. خداوند در آیه 32 سوره انبیاء آسمان را با ویژگی «سقف محفوظ» معرفی می‌کند. همانطور که می‌دانیم واژه «سماء» مصادیق متعددی دارد و باید با توجه به قرائن موجود در آیات مشخص کرد که منظور از سماء در این آیه چیست و حفظ آن به چه معناست. برخی از پژوهشگران و مفسران معاصر با توجه به یافته‌های علمی جدید در مورد جو و نقش حفاظتی آن در قبال زمین، سماء را در این آیه به معنای جو زمین دانسته و با توجه به عدم علم مردم عصر نزول به ویژگی‌های حفاظتی جو زمین، آیه را از مصادیق اعجاز علمی قرآن به شمار آورده‌اند. اما باید توجه داشت که از سویی اشکالاتی متوجه این دیدگاه است که باید پاسخ داده شود و از سوی دیگر مصادیق دیگری برای سماء و حفظ آن در این آیه مطرح است که باید مورد بررسی قرار گیرند. بدین ترتیب به نظر می رسد که بررسی‌های بیشتری در مورد این آیه لازم است تا بتوان اعجاز آن را به صورت گسترده‌تری نمایان ساخت.

مقدمه

آسمان یکی از آیات و نشانه‌های الهی است که خداوند متعال در آیات متعددی به بیان صفات و ویژگی‌های آن پرداخته و خلقت آن را بسیار عظیم‌تر و شگفت انگیزتر از خلقت انسان‌ها دانسته است (غافر/ 40/ 57). یکی از ویژگی‌های یاد شده برای آسمان، آنست که خداوند آن را سقفی محفوظ قرار داده است.

«وَجَعَلْنَا السَّمَاء سَقْفًا مَّحْفُوظًا وَهُمْ عَنْ آيَاتِهَا مُعْرِضُونَ» (انبیاء/32)

و آسمان را سقفى محفوظ قرار داديم و آنان از نشانه‏‌هاى آن اعراض مى‏‌كنند.

«محفوظ» اسم مفعول از ریشه «ح- ف- ظ» به معنای صیانت و نگهداری است [۱]. بنابراین، معنای آیه این می‌شود که خداوند آسمان را «سقفی نگه داشته شده» قرار داده است.

برخی از مفسران معاصر با توجه به یافته‌های علمی درباره جو زمین که به عنوان سپر حفاظتی زمین شناخته شده، آیه را چنین تفسیر کرده‌اند که خداوند آسمان (جو) را همانند سقفی مستحکم حافظ و نگهدارنده زمین قرار داده است[۲][۳] اما برخی دیگر از مفسران مساله حفظ آسمان را به آیاتی از قرآن ارجاع داده‌اند. آیه 65 سوره حج می‌فرماید که خداوند آسمان را از افتادن بر زمین نگاه می‌دارد. همچنین آیه 7 سوره صافات بیان می‌کند که خداوند آسمان را از هر شیطان سرکشی حفظ می‌نماید. با توجه به دیدگاه‌های کاملا متفاوت مفسران اساسی‌ترین پرسشی که درباره این آیه مطرح می‌گردد، آنست که منظور از این آسمان که به صورت سقفی مستحکم و ایمن قرار داده شده، کدام آسمان است. آیا سماء در این آیه مفهومی مادی دارد یا معنوی؟ آیا می‌توان با استفاده از قراینی همچون سیاق آیات که درباره کیفیت آفرینش مادی آسمان و زمین سخن می‌گوید، سماء را منطبق بر مفهوم مادی بدانیم؟ سؤال بعدی این خواهد بود که این ایمنی و حفظ شدگی آسمان از چه خطرات و رخدادهایی است؟ آیا می‌توان سماء را مطابق با جو زمین دانسته و با توجه به نقش حفاظتی گسترده آن برای زمین، اعجاز علمی قرآن در این آیه را اثبات نماییم؟

در این نوشتار برای پاسخ گویی به این سوالات به بررسی مفهوم واژه سماء و کاربردهای آن در آیات قرآن پرداخته و همچنین مفهوم حفظ شدن یا حافظ بودن سماء و نیز ویژگی سقف بودن آن برای زمین را مورد بررسی و موشکافی قرار می‌دهیم. در نهایت نیز با بررسی یافته‌های جدید علمی درباره چگونگی حفظ شدن آسمان و نقش حفاظتی آن برای زمین نشان خواهیم داد که آیا این آیه می‌تواند از مصادیق اعجاز علمی قرآن کریم باشد یا خیر.

معنای «سماء» در لغت

واژه «سماء» از ریشه «س-م-و» به معنای بلندی، ارتفاع و رفعت است[۴][۵][۶][۷]. «سماء» به صورت مونث و مذکر هر دو به کار می‌رود و همچنین برای مفرد و جمع نیز می‌تواند یکسان استعمال شود. علت این امر را چنین گفته‌اند که چون «سماء» از اسماء جنس است، استعمال آن با مفرد و جمع و نیز مونث و مذکر جایز است [۸][۹]. فراهیدی[۱۰] «سماء» را به معنای سقف هر چیز و هر خانه‌ای می‌داند. جوهری [۱۱] می‌گوید: «سماء» که به صورت مذکر و مؤنث به کار رفته و جمع آن «سماوات» و «اسمیة» است، هر آن چیزیست که بر فراز تو قرار گرفته و بر تو سایه می‌افکند و از این باب است که به سقف خانه «سماء» گفته می‌شود. راغب اصفهانی[۱۲] «سماء»ِ هر چیز را بالای آن می‌داند و می‌گوید که هر «سماء» نسبت به آنچه پایین آن است، «سماء» و نسبت به آنچه که بالای آن قرار می‌گیرد، «ارض» محسوب می‌شود. اما «سماء» معروف همان «سماء»ی است که بر زمین سایه افکنده است[۱۳]. به گفته ابن فارس [۱۴]عرب به هر چیز بلند مشرف و مسلط، «سماء» می‌گوید، حتی پشت اسب و گیاهان را نیز «سماء» خوانده است. تسمیه گیاه به «سماء» یا به این دلیل است که گیاه از باران که خود «سماء» است، ایجاد می‌شود و یا به این دلیل است که گیاه از زمین ارتفاع می‌گیرد [۱۵]. علاوه بر این، به ابر [۱۶] و باران [۱۷][۱۸] نیز «سماء» گفته می‌شود. مصطفوی[۱۹]می‌گوید: اصل واحد در این ریشه، آن چیزی است که مرتفع و بلند است و بالای شئ دیگری و محیط بر آن قرار می‌گیرد. این لغت برگرفته از آرامی، سریانی و عبری است که در عربی به صورت «سماء» به کار رفته است. در نمودار معنای کلی و مصادیق متعددی که در لغت برای واژه «سماء» بیان شده، آمده است.

واژه معنای کلی مصادیق
سماء هر چیزی که بالا قرار گرفته است.
آسمان
ابر
باران
گیاه
سقف خانه
پشت اسب


بدین ترتیب، باید گفت که واژه «سماء» از گستره معنایی وسیعی برخوردار است و می‌تواند مصادیق متعددی را در بر گیرد. بنابراین، با توجه به این‌که جو زمین، کرات آسمانی و فضای بین آنها، بر فراز زمین و مشرف و مسلط بر آن قرار گرفته‌اند، می‌توانند از جمله مصادیق «سماء» به شمار روند. در کل چنین به نظر می‌رسد که معنای «سماء» همان رفعت و بلندی است، ولی با توجه به قرائن ممکن است، مجازاً در معانی مختلف به کار رود. در نمودار زیر خلاصه‌ای از آراء لغویون در رابطه با واژه «سماء» مطرح شده است.

معانی سماء در لغت لغت شناسان
سقف هر چیزی و هر خانه‌ای فراهیدی، ج7، ص318؛ ابن منظور، ج14، ص397؛ زبیدی، ج38، ص301
هر چه بالاتر قرار گرفته و سایه می‌افکند جوهری، ج7، ص231؛ ابن منظور، ج14، ص397؛ زبیدی، ج38، ص301
بالای هر چیز راغب اصفهانی، ص427؛ ابن منظور، ج14، ص397
هر چیز بلند مشرف و مسلط ابن فارس،ص490
سقف خانه ابن فارس،ص490؛ جوهری،7، ص231؛ ابن منظور، 14، ص397
پشت اسب ابن فارس، ص490؛ جوهری، ج7، ص231؛ ابن منظور، ج14، ص397؛ زبیدی، ج38، ص301
گیاه ابن فارس، ص490؛ راغب اصفهانی، ص427؛ ابن منظور، ج14، ص397
ابر ابن فارس، ص490؛ ابن منظور، ج14، ص397؛ زبیدی، ج38، ص303
باران جوهری، ج7، ص231؛ ابن فارس، ص490؛ راغب، ص427؛ ابن منظور، ج14، ص397؛ زبیدی، ج38، ص303
همان سمائی است که بر زمین سایه افکنده زبیدی، ج38، ص301
«س-م-و» به معنای بلندی، ارتفاع و رفعت فراهیدی، ج7، ص318؛ ابن فارس، ص490؛ ابن منظور، ج14، ص397؛ زبیدی، ج38، ص301
آنچه مرتفع، بلند و محیط بر شئ دیگر است. مصطفوی، ج5، ص218

مصادیق سما در آیات

  1. ابن فارس، ص275
  2. مکارم، ج13، ص398
  3. مترجمان، ج7، ص248
  4. فراهیدی، ج7، ص318
  5. ابن فارس، ص490
  6. ابن منظور، ج14، ص397
  7. زبیدی،38، ص301
  8. راغب اصفهانی،ص427
  9. نک. زبیدی، ج38، ص302)
  10. ج7، ص318
  11. ج7، ص231
  12. ص427
  13. زبیدی، ج38، ص301
  14. ص490
  15. راغب، ص427
  16. ابن فارس، ص490
  17. جوهری، ج7، ص231
  18. ابن فارس، ص490
  19. ج5، ص218